سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 213

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سمیرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

ایده جالب خانم شایسته خیلی برام تازگی داشت. اینکه تو سفر از آینه ماشین استفاده کنی واسه رخت آویز لباسهای خیس تا زودتر و راحت تر خشک بشن. به قول استاد از این راحت تر،از این آسانتر،از این زیباتر

دم امریکایی ها گرم با این قوانین محکم وبا منطقشون:

اینکه در صورت نبودن توالت در کمپ گراند، باعث کثیفی و آلودگی طبیعت نشویم. بلکه گودالی حفر کنیم، کارمون رو انجام بدیم و روش روبپوشونیم.

اینکه زباله ها وپسماندها رو جمع کنیم که به حیوانات آسیب نرسونیم از همه جالب تر ایده عکس گرفتن از این مقررات هست تا دیگه بهونه ای برای فراموش کاری نداشته باشه. آفرین،آفرین

چه رودخونه بی نظیری چه آب پاک و زلالی. چقدر زیبا به سنگها شکل و حالت داده با موجها و شدتی که داشته تمام صخره ها را صیقلی کرده. خداجونم شکرت به خاطر عظمت و خلق این نعمت حیات بخش. در لابلای شکاف صخره دو تا درخت رشد کردن قد کشیدن که این به ما میگه:در این دنیای بی نظیر، توی هر شرایطی که هستیم فرصت رشد و پیشرفت داریم از زندگیمون باید لذت ببریم. گل سنگهای سبز و خوشرنگ و زیبا که قسمتی از سطح سنگها روپرکردن، بهشون زیبایی بیشتری دادن.

چه جالب در حین لذت بردن از طبیعت اون دوتا موتور سوار اومدن و از دیدنشون کلی لذت بردیم. خیلی جالب بود که وقتی به مانعی نزدیک میشدن روی موتور می ایستادن تا به بدنشون خدمت کنن و به بدنشون آسیب نرسه. 

چه مردم باشعوری. موقع رد شدن از مسیر دستش رو بالا میبره و به نشانه ادب سلام میده. چه استاد بی نظیر و عزیز دل شایسته ای که قطعا پاسخ سلام اون فرد رو با لبخند و اشاره دست میدن.

سنگها انگار در راستای حرکت آب، روشون طراحی و نقاشی شده بود که به قول استاد این آب با شستن سنگهای بین مسیرش، سرشار از آهن و منیزیم و کلسیم و کلی چیزهای مفید دیگست و این باعث شده این آب مثل قند شیرین باشه.

بازهم یک صبح زیبای دل انگیز دیگه با استاد جان و عزیز دلشون توی این طبیعت بی نظیر. چه پل زیبایی وسط این همه زیبایی طبیعت خداوند. چه صخره ی بزرگی. شکاف بزرگی که روی صخره به وجود اومده نشون دهنده ی اینه که قدرت آب چقدر زیاده و این شدت و قدرت باعث این شکاف بزرگ توی صخره به این عظمت شده.

خدایا من توی قدرت آب و خلق این شکاف در وسط این صخره، عظمتت رو میبینم.

چه غاری… چه ساییدگی زیبایی روی صخره ها ایجاد کرده و چه عظمت و شکوهی. «فتبارک الله احسن الخالقین »

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 213
    469MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

319 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزاده کاکاوندی» در این صفحه: 10
  1. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به رضوان عزیز

    سلام به شهر زیبای شیراز

    سلام به الهه قشنگم

    وای رضوان جان اولا سفرت بسلامت عزبز دلم و خیلی خیلی بهت خوش بگذره

    خدایا شکرت که به این سفر زیبا و رویایی رفتی و خدا هدایتت کرد به جاهای قشنگ شیراز

    اتفاقا منم خیلی دوست دارم بیام شیراز کلی هم دوست شیرازی عزیز دارم و هم مداریم در این مسیر و خیلی بابت این خوشحالم

    خیلی خیلی خوشحال شدم در مورد الهه گفتی و رفتی به دیدنش چقدر لذت داره که از همه جای ایران دوست پیدا میکنی به واسطه این قانون و استاد و سایت الهی

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    سلام منم به الهه جان برسان

    قشنگ ترین سفر زندگیت باشه عزیز دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به برای عزیزم

    اقا مه امروز نتونستم کامنت بزارم گفتم‌اگ بزارم در مورد فوتبال بگم که چه هم زمانی خدا فراهم کرد و خدا سریع الاجابه است که کامتتو دیدم در مورد فوتبال گفتی و چقدر خوشحال شدم

    من خودم البته خانوادکی پرسپولیسیم ها عشقمه اصلا

    ولی باور کن یکی دو ساله فقط بازیهای مهمشو میبینم ولی نتایجشو میبینم همیشه.خخخ

    دروران نوجوانی دو اتیشه بودم چقدر طرفدار مرحوم میناوند بودم روحش شاد

    کلا ورزیشیم مخصوصا بازیهای المپیک و اسیایی و جهانی اکثر ورزشها.کشتی.وزنه برداری.والیبال.رزمی.فوتبال ‌وغیره خخخخخ

    ولی انقد دیکه تلوریون نگاه نمیکنم یادم رفته بود بازیهای جهانی کشتیه دو روز پیش در بازی یزادنی شنیدم که چقدر ناراحت شدم باخت و ذوق برای زارع دمش گرم خدایی

    حالا در مورد کامنت خیلی پر نکات مهمی داشت سپاسگزارم که نوشتی انگار خودم نوشتم چون منم میخاستم همچین کامتتی بزارم که خدا از زبان شما برام نوشت

    در مورد ترس خانومت راست میگه مخصوصا برای مریم جان وقتی تنهایی میره تو مسیر و غار میگم خیلی شجاعت داره نمیترسه بعد میگم خب استاد همراهشه خخخ دیگه نمیترسه

    خلاصع منم از حیوانات میترسم

    البته مه من کم کم دارم قدم براشون برمیدارم

    در حین نوشتن کامنت برات فوتیال رو میبینم هی داد میزنم افرین بیرودمش گرم فعلا که نیمه اول قشنگ بازی میکنه انشالله نیمه دومم همین طور باشه و پرسپولیس یه گل بزنه خخخ

    در پناه الله باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به پاکیزه عزیزم خواهر دوست داشتنی و خوش قلبم

    میدونی قلب خیلی بزرگی داری عزیزم قلبی که خدا راه داره در اون.بی نهایت از کامنتت لذت بردم و معنی به کجا چنین شتابان کامل باز کردید اینجا

    وقتی فکر میکنیم واقعا ماانسانهای عجولی هستیم و هی میخایم زود به اون مقصد برسبم بابا بشین از مسبر لذت ببر تا رسبدن برات پر معنا و زیبا باشه

    کلی حس خوب از کامنتت گرفتم عزیز دلم.

    خداراشکر روز به روز پیشرفت میکنی عزیزدلم گفتم برات بنویسم و تحسینت کنم

    خیلی دوست دارم

    در ضمن این عکس پروفایلتم خیلی خوشگله مخصوصا اون رنگ قرمزی که پوشیدی چقدر زیباتر شدی

    عاشقتم من خیلی دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    بنام یگانه هستی

    سلام به خواهر عزیزم فرنگیس جان چقدر من تحسینت کردم

    اولا بگم چهره بسیار زیبایی داری و خیلی خوشگل و تو دل برویی

    دوم رفتم قسمت هدایتت رو خوندم چقدر لذت بردم از داستان هدایتت که نوشتی و خیلی خوشخال شدم که خیلی موفق شدی و میخای کارت بازرگانی بگیری انشالله جز صادر کننندگان مهم فرش جهان بشی عزیز دلم

    چقدر تو این کامنت تحسینت کردم که بر ترست غلبه کردی و خودت کوه میری و سفر و خیلی خوشم اومد انشالله منم بتونم به این ترسم غلبه کنم

    سپاسگزارم که کامل نوشتی

    سپاسگزارم برای اینکه امروز به کامنتت هدابت شدم

    خدایاشکرت که گفتی هم زبان اقای زرگوشی هستی ینی کوردی خیلی خوشحال شدم که این سایت کوردهای زیادی داره خودمم که کوردم

    خیلی دوست دارم عزبزم

    بیای به زودی نتایج بزرگتو بنویسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام و دورود خداوند بر بنده عزیزش اقا احسان گل

    میدونی داشتم اماده میشدم برم باشگاه اما گفتم بزار کامنتتو بخونم بعد برم و خواستم شب برات کامنت بزارم گفتم حالا وقت دارم تا 5 میرسم بزار بیام کامنتو رو بنویسم.

    کامنتت پر از نکته بود مثل همه کامنتهات ینی یه جورایی چقدر دوست دارم پیشم بودی همش برام حرف میزدی از این قوانین

    اون تیکه از کامنتت در مورد دخترخاله ات گفتی چقدر مکامله قشنگی داشتید چقد نگاه دخترخاله ات با اون سن 8 سالکیش زیبا بود واقعا راست میگه قشنگی به چهره و پولداری نیست

    به رفتار ادمها با اخلاقشون و درون قشنگشونه

    بچه های یکی از داداشام نگاهشون به این صورته اگ کسی بدشکل باشه یا زیبا اصلا مسخره اش نمیکنن فقط در مورد خوبیهاش میگن چون از بچگی یاد گرفتند اما بچه های داداش بزرگم یا خواهرزاده ام که از این بچه های داداش بزرگم یاد میکیره کسی بدشکل باشه یا فقیر مسخره اش میکنن

    گاهی خودمون ناراحت میشیم چرا مسخره میکنید مگه خدا مسخره میکنه بقیه رو

    ولی ببین چقدر نگاه این دختر خاله ات زیباست چقدر درست تربیت شده و باورهای قشنگی داره

    افرین بهش واقعا خیلی تحسینش میکنم

    در مورد درسهای این سریالها گفتید در مورد اون پیاده روی گفتی و فوایدش خیلی تحسینت کردم اقا که راحت اون گربه رو ناز کردی پیشت خوابید و گذاشتی اروم باشه و گفتی خدا خودش اینو اورده و تکون نخوردی که خدا اونو از جاش بلندش کنه واقعا تحسینت میکنم این قلب قشنگتو این نگاه و درون خداکونه اتو انقد قشنگ عشق میورزی به همه چیز

    حالا من بودم کلی جیغ زده بودم از ترس این گربه اومده پیش من فقط فرار میکردم

    من ترسوم و سعی میکنم کنار بزارم اما خیلی ترس دارم واقعا

    خدا کمکم کنه ترسمو کنار بزارم کم کم

    خلاصه سپاسگزارم برای کامنت زیبات

    سپاسگزارم برای وجودت عزیزم

    سپاسگزار استادو مریم جان هستم برای این سریالهایی که میسازن برامون که توجه ما در زمان حال باشه

    دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

    بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

    باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

    آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند

    بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال

    که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند

    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟

    مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

    هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد

    که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

    این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

    اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند

    همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود

    که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به نفیسه عزیز و دوست داشتنی

    چقدر کامنتت زیبا بود خیلی حس و حال خوب باهاش گرفتم

    مخصوصا اون قسمتهایی که در مورد احسان به والدین گفتی و باعشق براشون غذا درست میکنی و تزیین میکنی و بهشون ارزش میدی کلی درس برام داشت که آزاده اگه میخای موفق بشی همین کارو با پدر و داداشات و خواهرت انجام بده

    و خیلی تحسینت کردم عزیزم برای این قلب بزرگت

    باید زیاد رو این مورد کار کننم

    البته اینم تکامل میخاد یه شبه اینجور نمیشه شخصیت تغییر داد کم کم قدم به قدم

    اتفاقا چند روز پیش چند بار از داداشم که مهمونمون بود درخواست کردم بره یه جایی چن تا ام دی اف که برای کارم سفارش داده بودم بیاره داداسم هی پشت گوش مینداخت دیروز که خواستن برن مهمون خواهرم بودیم نهار بهش گفتم ببین سر راهته از این مسبر بریم هم کار منو راه بنداز هم میریم مهمونی دیگه ایشون ناراحت شد اولش که همه کارها رو بهش واگذار میکنن جون ماشین داره

    منم گفتم خب من گفتم ماشین داری و تو شهر یه قدمه گفتم ازت درخواست کنم که الان ناراضی هستی نمیخاد بری داداش من بریم خونه خواهرم که داداشم گفت بیا بهشونم بر میخوره الان میرم برات میارم گفتم نه من ناراحت نمیشم فقط نمیخام کسی زوری یا اجبار بره اگه قراره کسی کاری و انجام بده با عشق انجام بده نه اجباری چون الان میبینی هرچیزی که با اجبار باشه حس خوب نمیده و امکان هزار اتفاق بد داره بعد گفت نه میرم قسمش دادم نره گفت میرم زنداداشمم گفت خب راست میگه اگه قراره کاریو انجام بدی با عشق انجام بده نه اجبار

    هی من گفتم برگرد ایشون گفت نه اخرشیم رفتیم و اون ام دی اف کار که کار من پیشش بود بسته بود خیلی جالب بود گفت 10 دقیقه قبل بستم وقتی باهاش تماس گرفتم

    بعد به داداشم گفتم ببین وقتی میگم کاری با اجبار انجام نشه و با عشق باشه همینه دیگه

    بعد گفت نه شماها همه وقتی من میام منتظرید من کارهاتونوانجام بدم تو وقتی کار خودته همیشه که من نیستم با اژانس برو گفتم چشم دفه بعد منتظر کسی نمیمونم سپاسگزارم که گفتی

    و خیلی خوشحال شدم با ارامش گفتم

    وقتی رفتیم خونه خواهرم زنداداشم گفت خیلی خوشم اومده انقد با آرامش باهاش حرف زدی و ناراحت نشدی و عصبی نشدی فک کردم الان عصبی میشی اما خیلی تغیبر کردی و خیلی خوشم اومده

    اخه من نفسیه جان قبلا اینطور نبودم خیلی سریع تر عصبی میشدم یا حاصر جواب بودم الان نمیگم صدرصد اوکی شدم اما دارم رو خودم کار میکنم و آرومتر شدم

    حتی دامادمون که هیج وقت تعریف نمیکنه گفتم خیلی خوشم میاد از آزاده که مثبت فکر میکنه حتی نداره میگه خداراشکر دارم و این خیلی خوبه

    و کلی دیروز تحسین شدم از طرف زنداداشم و دامادمون

    رفتارم با پدرم نمیگم خیلی اوکی اوکی شدم اما خیلی خوب شدم همه میکن و اینا همه به لطف فایلهای استاد و کار کردن این چند ماهه رو خودمه که خیلی جا داره خوب و بهتر و بهتر بشم که هنوز 5 درصد اوکی شدم

    در مورد اینکه گفتی برای مقدمه و تصویر جلد هرچیزی گفتم اونا خواستن حرف خودشونو مجاب کنن منم از خدا درخواست کردم من نمیدونم من عقب میکشم تو درستش کن چقدر درس داشت خیلی عالی بود وقتی توکل میکنی وقتی کارها رو اسان میگیری بر خوو وقتی در برابر رب عجزو ناتوانی خود رو نشون میده ادم خدا به قول ملاصدار همه چیز میشه براش به شرط ایمان و باور قلبی بهش و چقدر قشنگ خدا کارها رو برات انجام داد

    خدایا شکرت به این کامنتت هدایت شدم عزیز دلم

    سپاسگزارم برای وجودت

    مرسی که نوشتی

    خیلی دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به مونای عزیزم

    چن تا نکته تو کامنت گفتی خیلی اگاهی و درس داشت برام ممنون که گفتی.

    از ابراز محبت اون خواهرزاده ات گفتی که انقد استاد و مریم جان تو فایلهای سفرنامه به هم خدا قوت و عاشقتم میگن مام عشق دریافت میکنیم

    اتفاقا منم اینو چند روز پیش بهش فکر کردم وقتی داداشام اینا از تهران اومدن خونمون تو این تعطیلات دختر کوچکش 4ونیم سالشه همیشه ابراز محبت میکنه اما ندیدم اینطور حرفای قشنگ بزنه به من

    روز اول اومد پیشم گفت عمه میدونی من بخاطر تو اومدم اینجا وای انقد بغلش کردم و بوسش کردم که‌نگو گفتم عشق من منم عاشقتم دلم برات تنگ شده بود بعد به زنداداشم گفتم فک کنم غزل دلش برای من تنگ شده که اومد ابراز کرد اخه دفعات قبل نمیگفت

    و یه چیز دیگه ام گفت اب میخاست یهو اومد گفت عمه جونیم عزیزم میشه یه ذره اب به من بدی عزیزم

    وای که نگو من بیشتر عاشقش شدم گفتم تو از کی این کلمات یاد گرفتی که الان بیان میکنی هزار بار بوسش کردم

    به زنداداشم و داداشم گفتم کلی خندیدن و ذوق کردند و زنداداشم گفت انقد من این حرفا رو میزنم حتما یاد گرفته گفتم اخه تو همیشه تو خونه اینجور میگی اما این بار اول غزل میاد این حرفا رو میزنه

    بعد چند شب پیش باز دوباره گفت اونو به من بده عزیزم باز ذوق کردیم براش پیش خودم گفتم بخاطر فایلها و این سریاله حتما که الان تو بهش اشاره کردی و خوشحال شدم درسته این عشق ورزیدن بخاطر همین سریال بوده و رفتار استادد و مریم خانوم

    یه مورد دیکه چقدر قشنگ گفتی از دولت سپاسگزاری کلی فضای سبزو پارک در اختیار ما گذاشتن سپاسگزارم ازت

    و گفتی وقتی رفتگر شهرداری یا پارکبانها رو یا باغبونو میبینم بهشون خدا قوت میگم اتفاقا منم چند ماه به رفتگرهای شهرداری وقتی شبها میان زباله ها رو جمع میکنن اگه برم زباله رو بزارم تو کوچه بهشون خدا قوت میگم و چقدر لبخند میزنن و خوشحال میشن

    و خداراشکر تو این کامنت بهش اشاره کردی

    سپاسکرارم که گفتی عزیزم

    سپاسگزارم برای وجودت

    سپاسگرار استاد و مریم جان هستیم برای این سفرنامه

    خیلی دوست دارم شاد و ثروتمند باشی عزیز دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به برای عزبزم

    اتفاقا منم دیکه هیچ تعصبی ندازم درسته پرسپولیسم اما چند ساله من فقط اخبارشو میشنوم حتی الان نمیدونم چندمه که چند روز پیش از داداشم پرسیدم کی اوله تو لیگ و گفت پرسپولیس که اول سپاهان بوده اما 3 امتیازشو گرفتن به دلیل اینکه بازیکانانش قرارداد نبستن اول گفتم چه نامردی چه مسخره بعدچند دقیفه گفتم قانونه دیگه باید رعابت میکردن که به این مشکل بر نخورن

    حتی الان اگ پرسپولیس قهرمان بشه باز هزار تا حرف پشتشه که حق خوردن اما مهم نیست

    خلاصه من مثل بقیه نیستم فقط دربی نگاه میکنم یا از بقیه میشنوم چندمه خخخخ قبلا تعصب شدید داشتم

    دیشبم که باخت هی مهم نبود لحظه اول گل یکم برای چند ثانیه ناراحت شدم بعد گفتم ولش

    تازه گفتم چه گل قشنگی زد بازیکن النصر

    واقعا هممون تو این مدت خیلی تغیبر کردیم منم بقیه بهم میگن و این به لطف اموزهای استاده

    و حس و حال خوب

    وای این همه تعصب داشتی که تو خونه هم تا چند روز بد عنق بودیمثل داداشام و خواهرم

    وای داداش خواهر بزرگم حساب کن بزرگ هممونه وقتی پای فوتبال میشینه باهاش حرف میزنی نمیشنوه انقد تو بحر فوتباله کلی باید صداش کنیم که بشنوه و بهش میخندیم بقیه ام همین طور خخخخ

    ولی من اینطور نیستم اصلا عوض شدم خداراشکر واقعا

    چقدر خوب قانونو تو زندگیت اجرا میکنی و تحسین میکنم ممنون که برای ماهم یادواری میکنی

    سپاسگزارم ازت

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام مجدد خدمت خواهر عزیزم استاد گرانقدر

    سپاسگزارم که برام نوشتی عزیزم و نقطه ابی پروفایل رو روشن کردی

    یه سوال خدمتت داشتم گفتید تو کار فرش هستید و هنرجو دارید و انشالله به امید الله داری کارت مربیگری بازرگانی میگیری

    خواستم بگم میشه تعریف کنی کلا چطوری شروع کردی رفتن به این سمت رو و چه اقداماتی برای آموزش دادن انجام دادی که هنرجو گرفتی؟

    بعد تو کامنتت به اقای زرگوشی گفتید هم زبانشی و اهل شیروان منظورتون شیروان ایلام هستش یا خراسان؟اخه الان گفتید شک کردم نکنه من اشتباه متوجه شدم که کورد هستید هرچند فرقی نمیکنه کجایی و کدام شهر باشیم مهم فرکانس که ماها رو دور هم جمع کرده اما برام سوال بود

    بازم سپاسگزارم عزیزم که نوشتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام فرنگیس عزبزم

    اولا سپاسگزارم انقد با عشق و لذت همه چیزو برام توضیح دادی

    سپاسگزارم عزبزم

    چقدر تلاشتو دیدم قدمهایی که بر داشتی نشانه عزت نفس بالاته عزیزم

    چقدر لذت بردم از عزت نفس بالات و بر ترست تونستی غلبه کنی و دانشگاه رو رها کری

    چقدر تحسینت میکنم شجاعت و جسارتتو که هر جایی رفتی اگه به تضادی خوردی کم نیاوردی با عشق قبول کردی فهمیدی خوسته ات چیه

    و خوشحالم به اون آزادی زمانی و مکانی رسیدی عزیزم و علاقه اتو دنبال کردی

    درموزد اون نداهایی که گفتی انگار یه صدای بلند میگفت برو اینستا برو اینجا رو چک کن

    برای خود من وقتی خواستم اینستا رو پیج کاریمو دلیت بزنم پیش اومد به فکر دلیت نبودم انقد صدا بلند بود گفت برو دلیت بزن منم بدون مقاومت رفتم دلیت زدم و حضوری فعلا کار میکنم

    دقیقا وقتی تو حستو خوب میکنی نداها رو راحت میشنوی و انجام میدی چون قلبت به رو الهامات بازه

    خدایا شکرت

    زیر اون کامننت قسمت پاسخ نداشت اومدم اینجا برات بنویسم و تشکر کنم برام نوشتی

    موفقیتهای جهانیتو ببینم عزبزم خیلی دوست دارم و میبوسمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: