دیدگاه زیبا و تاثیرگذار حسین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
طبیعتی که تشریف بردین خیلی زیبا و فوق العادس محیطی ساکت و آروم با دریاچه آروم چقدر رنگ دریاچه آبی و زیباست چقدر این کوه های اطراف دریاچه زیبا کردن دریاچه رو دقیقا مثل کارت پستال میمونه خدارو شکر. خیلی ابر ها زیبا هستن. الله اکبر از آسمون به این زیبایی. ابرها به این سفیدی دریاچه زیبا محیط آروم واقعا خدارو بی نهایت شکر بابت این حجم از زیبایی. اون خونه ها که اون طرف دریاچه بودن معلوم بود خیلی ویوو زیبایی رو تجربه میکنن و بسیار محیط آروم و بی سر صدایی دارن چقدر خوبه من اصلا فضای شهری رو دوست ندارم چند روز پیش رفته بودم (ارم سبز )شهر بازی ولی حس خوبی نداشتم ولی وقتی میرم یه جایی که خیلی خلوته اونجا حسم خیلی خوبه خداروشکر که حالم با خودم عالیه
خیلی برام جالب بود که اونور دریاچه سبز و اینور خشک بود چقدر جالب بود و این موضوع خیلی زیباتر کرده بود محیط رو این متفاوت بودن این ور و اون ور دریاچه. تصور میکنم قایق انداختم سمت کویری دریاچه و دارم پارو میزنم و میرم اونور دریاچه و میگم woow چقدر سرسبزه اینجا و کلی لذت میبرم خدایا عاشقتم. اون نیروگاه برق خیلی جالب بود ساختمونش انگار یه پایگاه نظامی بود خیلی باحال درستش کرده بودن
اون دِرُنِ هم خیلی کار کرد باحالی داره توی یه جاده سرسبز رانندگی کنی آهنگ مورد علاقت هم پلی کنی و این درن بچه دنبالت کنه خیلی زیبا میشه واقعا زندگی میتونه بسیار زیبا باشه.
چقدر خوب بود اونجایی که پارک کردین لب دریاچه ،پله داشت ، سرویس داشت، نیمکت داشت، واقعا خیلی لذت بخشه وقتی جایی زندگی کنی که این حد از احترام و آرامش و احساس خوب هست واقعا آدم خیلی بیشتر به درونش وصل میشه و سپاسگزار تر هم میشه.
واقعا هرچقدر آمریکا رو تحسین کنم بازم کمه. اصلا کیفیت موج میزنه توی آمریکا اون تیکه ایی که از شهر فیلم گرفته بودین چقدر فضا تمیز ،ماشینها فوق العاده ،خونه ها بزرگ و بی نظیر واقعا تحسین بر انگیزه خدارو صد هزار مرتبه شکر اصلا کیفیت یه چیز دیگس بی نهایت سپاسگزارم اون جیپ هارو هم 6 تا بودن چقدر جالب بودن چه لاستیک های هیولایی داشتن چه جالب خدایا شکرت
اون خانم هایی که امدن بودن از یه ایالت دیگه واقعا دمشون گرم تحسین بر انگیزه اصلا سفر یکی از لذت بخش ترین تجربه هاست خدارو سپاس گذارم چقدر خوبن آمریکایی ها راحت و آسوده خاطر لذت میبرن دمشون گرم واقعا تحسین بر انگیزه خدارو صد هزار مرتبه شکر
اون باغ هم بسیار زیبا بود از مغازه هایی که داشت از نوع و تنوع گل هایی و درخت هایی که داشت از تریل های زیبای که داشت و خداروشکر کلی لذت بردم ازتون سپاسگزارم.
اون زنبور ها هم منو یاد آیه ایی از قرآن انداخت که خداوند می فرماید ما به زنبور عسل وحی میکنیم بعد استاد هم توی یه فایل میگن که خداوند به همه وحی میکنه همه رو هدایت میکنه و مثال آیه زنبور عسل رو میزنین خدایا شکرت سپاسگزارم استاد عزیزم.
چقدر من لذت میبرم از دیدن این فورد زیبا مخصوصا شبکه و چراغ های جلوش و واقعا دمشون گرم میری TA ماشینتو میشوری و آب هم پر میکنی و بنزین هم بابت قدردانی میزنی واقعا بی نهایت سپاسگزارم از خداوند و مریم خانم خیلی زیبا گفتن که توی لحظه پاسخ داده میشه وقتی پای در راه میزاری و هیچی نمی پرسی میگی خدایا من میخوام لذت ببرم خودت هدایتم کن نیازها در لحظه برآورده میشه دقیقا همون موضوع زمان مناسب مکان مناسب اتفاق میفته.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 216498MB26 دقیقه
سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته ی عزیز…
و سپاس گزار خدایی که نعمت هایش در زندگی نا تمامی ندارد … نمی دونم چندین صفحه از این فایل در دفترم نوشتم …
طبیعت الهام بخش عجیبی هست و باید به سکوتش گوش کنیم …دوست دارم چشم هایم رو ببندم و خودمو تصور کنم، چقدر خوبه در یک دشت با خارهای رنگارنگ ظاهر شدم … لبخندی سرشار از آرامش روی صورتم نقش بسته ... سکوتی که در عمقش فقط الحمدالل هست …جلوی روی من یک دریاچه ، نه دو دریاچه ، که با مویی از هم جدا شدند …کاملا در آرامش …
آسمان بالا سرم به رنگ عجیبی آبی هست …
هزار هزار ابی رو می شود درش ببینی، ابرها شکل های عجیبی به خودشون گرفتند ، بعضی حالت بارانی اند،کمی به من نزدیک تر و بعضی دورتر هستند …
این دشت، صاف نیست،پر از تپه هایی که شیب کمی دارد …
گوشه ای که من درش آرام گرفتم، با خار های رنگی تزئین شده، در مقابلم ، درخت های نسبتا بلندی که در هم پیچ خوردند و فضای بینشان قابل دیدن نیست و سمت چپم که نگاه می کنم … تقریبا بدون هیچ گیاهی هست. خاکش به رنگ روشن هست …در یک زمان و مکان می شود از خداوند چیزهای متفاوت بخواهیم و او به خواسته های ما پاسخ می دهد …
حالا من چکار می کنم، من جسم نیستم که بخواهم کار انجام بدهم، من فقط و فقط دارم تماشا می کنم، و عمیق گوش می کنم …
و بعد پرواز می کنم ، مسیرهای زیبا رو عبور می دهیم …
در کسری از ثانیه چیزهایی که می بینم عوض می شود و نمی توانم بگویم کدام زیباتره ، چون خالقش یکی هست ، فقط می توانم بفهمم، که سکوتی که هرجا گوش می کنم، آهنگ هایش، ریتمش متفاوت هست ولی عمقش یکی هست …
به دریاچه ی آبی می رسم، دریاچه ی قبلی نقره ای نقره ای بود، اما این به رنگ آبی هست …اینبار آسمان بالای سرم یک دست آبی که کمی پر رنگ هست ..
خورشیدم کاملا بالا ی سر این دریاچه هست . پرتوهای خورشید که به بدنم می خورد رو احساس می کنم…دوباره به مسیر ادامه می دهیم ، از کنار درخت های انبوه عبور می کنیم…
شاید کمی بهتره پیاده روی کنیم …
مسیر هم سخته و هم آسان ، در دل هر سختی آسونی هست .. شیب دارد ، من کاملا آماده ام … خدای من به درخت هایی می رسم که انگار ریشه هایش روی زمین راه می رود …
متوجه سفت بودن زمینم هستم، همیشه یک راه برای موفقیت نیست، اگر نتونم توی این زمین فرو برم ، اما در سطحش همچنان می توانم ریشه بدوانم ، باید به هدایت ها، و الهامات خداوند گوش کنم، من برای موفق شدن، برای جریان داشتن، برای لذت بردن و در یک کلام زندگی کردن ، یک راه پیش رویم نیست…
از کنار زن های آزادی که در کنار هم شادند، و در کنار خانواده ای که بچه دارند و در زمین با این شیب عبور می کنند عبور می کنم،در صورتشان لبخنده . در هر شرایطی می شود زندگی کنیم . دلیلی برای لحظه ای از جریان طبیعت دور افتادن نیست، برای حزن و اندوه نیست …
و بعد می رسم، به شهری زیبا …
این شهر رو انسانهایی خاص ساختند، رنگ این خانه ها ، معماریش، بی نهایت زیباست، از رنگ آبی آسمانی، نارنجی، این خانه ها زیبا و تجملی نیستند، برای هر قیمت زندگی کردن ساخته نشدند، برای لذت بردن ساخته شدن…
برای تظاهر ساخته نشدند، بسیار ساده هستند ، برای زیبایی محض ساخته شدند، مس توانم تصور کنم که در خانه ها که باز می شود، انسان های با لبخند به روی لبهایشان در رو باز می کنند …
و بعد می رسم به باغ زیبا…
این باغ گل های پر از گل های رنگی رنگی هست…
احساس می کنم، لباس خودم هم دارد رنگی رنگی می شود… لباسم جنسش از جنس آرام بخشی هست ، یک کفش قرمزی به رنگ کفش شما خانم شایسته من پام کردم…
موهام بازه و از بین این راه های پیچ در پیچ عبور می کنم، بعضی جاها یک رود روان و صدای آبی هست …
به شکل های زیبایی آب در فضای اطراف هست، جایی حوض آب شده و گاهی جا از بالا به پائین می ریزد و گاهی جاها از بین تکه سنگ هایی جریان دارد و اما گل ها …
این گل ها به هزار رنگند … آبی، نارنجی ، قرمز ….من چه می کنم، گاهی در حال جیغ زدن رقصیدن و دویدن و گاهی آرامش عجیبی دارم و دارم از بین این زیبایی ها قدم می زنم …
در جاهایی که هستم، به واکنش حیوانات دقت می کنم ، نه ترسی، نه نگرانی ای… طبیعت کنار من دارد به شکل زیبایی به زندگی اش ادامه می دهد، این یعنی منم جزوش هستم، کلاغی در کمال آرامش نشسته آب می خورد، و زنبورها انگار دارند بین گل ها غلط می زند، و با گل ها بازی می کنند ….
من بین گل ها قدم می زنم… یک گلرو از دور ، گل آبی که خودش انگار دارای هزار گل هست رو از نزدیک می بینم …
از من صدایی بیرون نمی آید … چون من سکوت خدا رو دوست دارم …
و بعد می رسیم ، به وسیله ی خفنی که ما رو به بهترین جدهامی برد، این سفر بهترین سفر عمرم هست! چرا …
چون من ظرف وجودیم بزرگ شده ، چون من به خودم نزدیک تر شدم … چون من بیشتر از جسم و نیازهای جسم هستم، من از جسم فراتر رفتم …
چون اسیر داشتن ها و نداشتن ها نیستم …
من با سکوت کاملا آشنابی دارم … من می تونم با منبع وجودم ارتباط برقرار کنم …
من می تونم با ذهن باز از نعمت ها استفاده کنم …
و بعد نوبت به بنزین زدن و رسیدگی به بهترین ماشین در بهترین زمان و مکان می رسیم … از نعمت های خداوند با آگاهی زیاد ، استفاده می کنیم …
در عمق داستان و در سکوت هم الحمدلله از تمام وجود ما بیرون می آید …
خوب سپاس گزاری می کنیم و با این جمله که همه ی نیاز ها ما در لحظه پاسخ داده می شود …فایل تمام می شود…
همه ی نیاز های ما در لحظه پاسخ داده می شود …
همه ی نیاز ها در لحظه پاسخ داده می شود…
سپاس فراوان …
الحمدالله