سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 218

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار بهار عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این اولین کامنت من در سایت بعد از 8 ماه گوش دادن به فایل های رایگان استاد (حدود دو سوم فایل ها که هنوز فایل های سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت رو شروع نکردم و آغاز دیدن سفر به دور آمریکا با این سفر جدید برای من رقم خورد) و مصادف شد با اولین کامنت در این فایل امشب بعد از چندبار چک کردن سایت گفتم خدایا یعنی میشه رفرش کنم صفحه رو و فایل جدید باشه و دیدم بله به به فایل جدید.

بنا به گفته استاد میخوام شروع کنم تحسین زیبایی هارو و ردپا بگذارم برای ادامه رشد و تغییر.

استاد منِ منفی نگر در تمام عمر، دارم یاد میگیرم از شما دیدن و تحسین زیبایی هارو.

از دریاچه فوق العاده بزرگ و آب شفافی که داشت وزش باد و حرکتی که اب داشت برای اینکه راکد نشه و این به من این پیامو داد راکد نباش یک جا ساکن نباش و حرکت کن تا زلال و شفاف باشی تا تازه باشی و طراوتت رو حفظ کنی تا دچار رکود نشی

واقعا دوست داشتم که یک قایق میداشتم و درون اون دریاچه زیبا حرکت میکردم.

از آسمان آبی بگم که انگار با گواش نقاشی شده بود و ابرهای سفیدی که مثل پنبه جایگذاری شده بودن

از طبیعت کنار دریاچه که چند رنگ نارنجی و سبز و زرد و قهوه ایی رو کنار هم داشت و ترکیب اینها کنار هم خیلی قشنگ بود

از سه تا گل بنفش رنگی که کنار سنجاب بود و وسط اون سبزی متفاوت و خاص بود و میدرخشید.

از کوه هایی که شکوه و عظمت رو به من نشون میدادن

از درختان سبزی که تمام قد ایستاده بودن کنار هم به صورت طبقه ایی و قشنگی کوه رو چند برابر کرده بودن دیدن این درخت ها و زیاد بودنشون باور فراوانی رو در من ایجاد کرد

از مریم جونی که نگاه کردن بهش حس خوبی به من میده چه قدر ناز و کیوتی مریم جون با اون لباس صورتی و چه قدر تحسین کردم مریم جونو که داشتن خودشون موهاشونو کوتاه میکردن و این توانمندی به چشم من اومد. چون همیشه از دیگران خواهش میکردم برای کوتاه کردن موهام و این توانمندی و خودکفا بودن خیلی خوب بود.

این نکته رو بگم که: در دنیایی که جامعه این باور رو به خانمها میده که برای زیبا بودن بی نقص بودن در ظاهرت کلی هزینه کن و زمان بذار، استاد با جمله اینکه شما حتی بدون مو هم زیبایی احساس ارامش رو منتقل کردن احساس اینکه زیبایی در درون آدم هاست – جدا از آراستگی ظاهری – و مریم جون همه جوره زیباست.

از تغییرات استاد من این چند وقت فایل های قبلی رو میدیدم و این ورزیدگی بدن استاد و این حجم از تغییر در ظاهر من رو شگفت زده کرد و اصلا باورم نمیشه که ایشون همون استادن با این حجم از تغییرات، این نشون میده که اگر بخوایم میشه.

از سکه ایی که در دل طبیعت پیدا شد و این رو یک نشونه بدونیم برای هممون که ثروت وارد زندگیمون میشه بیشتر و بیشتر و اینکه ثروت خدا روی زمین زیاده کافیه روی خودت کار کنی باورهاتو درست کنی و ثروت هارو از روی زمین خدا جمع کنی و برای خودت لذت ببری.

تصویر آخری که در ذهن من ثبت شد دیدن عروس و داماد بسیار ساده و خندان در کنار اون چند شخصی که داشتن از اون صحنه عبور میکردن با عصا و سنشون بالا بود یک پیام رو به من داد اینکه اون عکاسی عروسی تولد مدرسه دانشگاه شاغل شدن هر کدوم یک فریم از زندگیه یک شات از هر بخش زندگیه یک تیکه از پازل و در نهایت کهنسالی و پیری که جز تیکه های اخر پازل هست انیمیشین up رو برای من یادآوری کرد و پیامش برای من این بود که از صحنه به صحنه و تیکه تیکه پازل زندگیم لذت ببرم. کاری که تا به حال انجام ندادم….

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم


سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 218
    498MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

404 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه فخاری» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه فخاری گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    اونجایی که مریم جون چاقو رو تیز میکردن و مریم جون گفتن: تایمی که برای تیز کردن چاقو میزارم، باعث میشه خیلی راحت گوشت هارو برش بدم

    و دیدیم انگار داشتن کره رو برش میدادن اونقدر که چاقو به خوبی تیز شده بود

    این اتفاق باعث شد به این فکر کنم اگر من باید باورهامو قوی کنم. اونقدر قوی کنم که مثل این چاقو تیزه تیز بشن و بتونم به راحتیِ کره قاچ کردن، به همون راحتی به خواسته هام برسم

    من باید کُندی ها و ترمز های موجوده توی ذهنم رو از بین ببرم و باورهای خوب رو توی ذهنم قدرتمند کنم

    چجوری؟ با تکرار مداومشون

    چجوری؟ با دیدن و تحسین کردن الگو ها

    چجوری؟ با حسادت نکردن و نشانه ها رو دیدن و شکر گفتن

    چجوری؟ با تجسم کردن و سعی برای قوی کردن ایمان

    یه نکته‌ای هست که دلم میخواد به خودم یادآوری کنمش: اینکه من همین الانشم، درهمین جایگاهی که هستم، با هرچیزی که دارمو ندارم؛ خوشبختم. ثروتمندم. کافی‌ام. فوق العاده‌م. توانام.

    و میتونم لذت ببرم

    نیاز نبست حتما به چیز و جایگاه خاصی برسم که لذت ببرم. من باید، باید و باید و باید یاد بگیرم با همین چیزایی که دارم خوشحال باشم. که اگر نباشم؛ که اگر نتونم ارزششون رو درک کنم؛ که اگر سپاسگزار وجودشون نباشم و نتونم لذت ببرم؛ زمانی که چیزهای بزرگتری هم داشته باشم، نمیتونم لذت ببرم

    چون “لذت بردن” رو یاد نگرفتم

    چون “قدردان بودن” رو یاد نگرفتم

    من باید اول از هرچیزی، قبل از هرچیزی یاد بگیرم که از چیزهایی که دارم لذت ببرمو احساس ثروتمندی رو درونم احساس کنم

    یه چیزی رو دوست دارم براتون تعریف کنم

    یه مجموعه‌ی 3جلدی کتاب بود که من حدود 6 ساله که میخواستمش. کتاب خاصی هم نیست؛ رمان نوجوانانه: بنام مجموعه سیاه دل

    که توی کانون پرورشی خونده بودمش و کتابهای اونجارو نمیفروختن، فقط امانت میدادن

    و من به شدددددتتتتت دلم میخواست که هر سه تا جلدشو داشته باشم. این داستان برمیگرده به 6سال پیش..

    خلاصه فهمیدم که فروشگاهی توی مشهد وجود داره که میتونم کتاب‌های کانون پرورشی رو ازش بخرم

    2تا جلد اولشو خریدم ولی جلد سومش دیگه چاپ نمیشد و نسخه‌هاش فقط داخل کانون بود

    ولی اونقدر میخواستمش که به کانون هم پیشنهاد دادم که با هرقیمتی ک شما بگید، من این کتابو ازتون میخرم ولی قبول نکردن و گفتن کتاب‌های کانون فقط امانتیه، نه فروشی.

    خلاصه توی این چندسال من هر چندماه یکبار به همون فروشگاه توی مشهد زنگ میزدمو پیگیر بودم که: ایا کتاب چاپ جدید شده؟

    و اونها هربار میگفتن: نه. دیگه هرگز چاپ جدید نمیشه

    نمیدونم چرا اینقدر این کتاب رو میخواستم. کتاب با چاپِ نشر های دیگه بود، ولی من فقط با نشر کانون پرورشی میخاستمش

    خلاصه 5سال گذشت و باور کنید من تمام این 5سال رو پیگیر بودم که پارسال توی یکی از تماسهام، گفتن که بهشون خبر رسیده قراره چاپ مجدد انجام بشه ولی معلوم نیست کِی

    و من به شددددددت خوشحال بودم. حدود 2 هفته پیش، خیلیییی اتفاقی یهو به دلم افتاد که اسمشو دوباره توی گوگل سرچ کنم. و یهو دیدم موجود شده. برق سه فاز از کله‌م پرید

    سریع زنگ زدم به فروشگاه تا ببینم واقعا موجود شده یا نه ک گفتن بله شده. و من سفارشش دادم!!!!!

    اما..

    وقتی به دستم رسید، اصلا دیگه ذوقی نبودم

    انگار چیز خاصی نبود

    خودمم تعجب کرده بودم کتابی که 6سال تمام منتظر چاپ جدیدش بودم، چرا الان ک دارمش دیگه بهش حسی ندارم

    حتی قبل از رسیدن به دستم با اینکه کلی پول داده بودمو یه کتاب دیگه سفارش داده بودمو نمیخاستم دیگ پولامو صرف خریدن کتاب جدید کنم، ولی اونقدررررر میخواستمش ک با همون قیمت بالاش خریدمش ..

    ولی وقتی رسید دستم، ذوقم خوابیده بود

    یهو به این فکر کردم که: انگار روند داشتنش برام جذاب تر بود.

    الان خیلییییی خوشحالم که مجموعه‌ی کاملشو دارم ها. ولی روند انتظارش برام لذت خیلی بیشتر داشت

    برای همون سعی میکنم هعی به ذهنم یادآوری کنم که: هعی تو! از مسیر هم لذت ببر ها. مسیر خیلی مهمه و تو میتونی بجای اوف و پوف کردن که چرا زودتر نمیرسم، از مسیر لذت ببری و با لذت بخش مقصد برسی..

    مسیر مهم از مقصده!

    مقصد مهمه ولی کسی برنده.ست که بتونه از مسیر لذت ببره

    پس فاطمه‌ی من!

    توی این روند، توی این مسیری که داری باورهاتو قوی میکنی، از روند، از همین جایی که هستی، از همین چیزهایی که داری لذت ببر

    تو از هیچکسی عقب‌تر نیستی. موفقیت و ثروتمند شدنِ دیگران، مانعی نیست که جلوی ثروتمند شدنه تورو بگیره. لطفا نشانه هایی که خدا برات می‌فرسته تا ایمانت قوی تر بشه رو اشتباهی تفسیر نکن. بجای قوی‌تر کردن ایمانت، اشتباهی حسادت نکن. اشتباهی ناامید نشو. اشتباهی حرص نخور و غمگین نشو

    تو عقب نیستی. ولی نیازه که تلنگر بخوری که گزز بدی

    نیازه ک تلنگر بخوری تا چاقوتو تیز کنی

    نیازه نیازه نیازه که ایمانت رو قوی تر کنی

    کلی دوستت دارم من. کلی عاشقتم من.

    درپناه لبخند تو باشم خدای خوبم. درپناه نگاه تو

    در پناهِ هدایت تو

    منو هدایت کن؛ به سمت اونایی که بهشون نعمت دادی. بهشون ثروت داری. سلامتی دادی. عشق و مودت دادی. آرامش دادی. خوبی و خوشی و زیبایی دادی. نه راهی که به اونها غضب کردی و نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: