https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-10 23:48:292023-11-09 06:24:35سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 218
404نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
میدونم دیر اومدم اما چند بار فایل رو دیدم و لذت بردم
الان هم اومدم که بگم این فایل ها جدای از متمرکز کردن ذهن روی زیباییها بعضی وقتها واسه من شده ی نعمتی برای پیدا کردن ترمزهام
اونجایی که مریم خانم اون سکه رو پیدا کردن و با خوشحالی گذاشتن توی کیفشون و گفتن این برکته من روبرد به اعماق ذهتنم و ی چیزی رو کشف کردم که ی زمانی برام سوال بود
جریان اینه که توی دوره روانشناسی ثروت 1 استاد میگن که یکی از نشونه های کار کردن روی دوره ثروت اینه که شما توی همون روزهای اول پول پیدا میکنین حال یا توی خیابون تا توی جیب یا زیر فرش و …..
آقا من هرچی منتظر موندم دیدم نه این اتفاقه برا ما نیفتاد که نیفتاد و ووقتی میدیدم بچه ها نوشتن که پول پیدا کردن من میگم پس چرا من پیدا نمیکنم !!!!!!
خلاصه نشانه های تغییر مدار اومد اما این پول پیدا کردنه نه تا اینکه دیشب که داشتم برای بار چندم این فایل رو نگاه میکردم و اون صحنه پیدا کردن سکه توسط مریم خانم پلی شد که چطور مریمخانم با رضایت اون سکه رو گذاشت توی کیفش باگ من خودش رو نشون داد :
بخاطر چیزهایی که شنیده بودم که اگر آدم ی چیزی رو پیدا میکنه باید سعی کنه صاحبش رو پیدا کنه و بهش برگردونه و گرنه اشکال داره و از این حرف ها :
اگر مالی را پیدا میکنید که نشانه ای ندارد احتیاط واحب آن است که آن را از طرف صاحبش صدقه بدهید
اگر مالی را پیدا می کنید که نشانه دارد باید آن را تا یک سال اعلام کنید مثلااطلاعیه ای بزنید و یا در مسجد ااعلام کنید
و ……..
همین چیزها باعث شده بود که من ی مقاومتی داشته باشم نسبت به پیدا کردن پول که بابا ول کن حالا اگر پیدا بشه باید بری آگهی بزنی و دنبال صاحبش بگردی و …..
خدای من چه ریشه ای دارن این ترمزها
الان دارم به یاد میارم که همون موقع که این رو توی دوره ثروت شنیدم هم این باگه داشته اون زیر زیرا کار خودش رو میکرده
یا توی آموزشگاه خیلی پیش میاد بچه ها مداد و پاک کن و تراش هاشون رو جا میزارن و ی عالمه جمع میشه و منم میزارم روی پنجره که تو دید باشه بچه ها ببینن و بردارن اما دو تا مداد اتود بود من هرچی گذاشتم کسی برنداشت و آخرش معلوم نشد مال کی هستن و من اینا رو گذاشتم توی آموزشگاه و برای کارهای آمورشگاه ازشون استفاده میکردم و بعضی وقتها باهاشون یادداشت برداری میکردم اما همش این عذاب وجدانه با من بود که اینا مال تو نیستن و حرامه داری ازشون استفاده میکنی !!!!!!!!!!!!
تا حالا اصلا عمق این موضوع رو درک نکرده بودم تا زمانی که توی این فایل اون سکه رو دست مریم خانم دیدم و از اینکه خیلی راحت خودش رو مالک اون میدونست زنگ ها توی ذهن من به صدا دراومد مه ببین پس این بود که نمیذاشت تو پول پیدا کنی
اینجا بود که ذهنم من رو برد به دوره بچگیم وقتی 8 -9 سالم بود
ی روز که داشتم بازی میکردم پایین خخونمون توی زمین خالی که ی مقداری هیزم توش بود لابلای هیزم ها من ی پول ده تومنی کاغذی پیدا کردم از اون زردها که هکس آقای خمینی روش بود نو نو اونقدر ذوق کردم و خوشحال شدم و سریع رفتم کلی باهاش چیز خریدم یادش بخیر
خب چرا اونموقه عذاب وجدان نداشتم و خودمرو مالک اون پول دیدم و خرجش کردم با احساس لیاقت ؟!!!
چون باورهای محدود کنندم هنوز شکل نگرفته بودن و ذهن و روحم بهم نزدیک بودن خیلی که هر چی توی زمین خداست و توی مدار من قرار گرفته مال منه
چقدر این آگاهی امشب برای من لذت بخشه و ارزشمند
شاید برای این هدایت شدم به این درک که مدتیه با تعهد بیشتری دوباره شروع کردم دوره ثروت رو از اول و اینجا خداوند توی این سریال و توی این قسمت این ترمز مهم رو بهم نشون داد از طریق دستانش
چقدر الان بهتر درک میکنم که وقتی استاد میگن اگر شما تعهد داشته باشین به کار کردن روی خودتون جهان هم پاسخ این تعهد شما رو میده از جایی که اصلا فکرش رو هم نمیکنین
واقا این سریال فقط سفر به دور آمریکا صرفا برای دیدن یکسری زیباییها نیست بلکه چیزی عمیق تر و فراتر از اونه و اون هم سفر به درونه سفر به خود چیزی که احساس می کنم من مدتیه در مدار درکش قرار گرفتم چون قبلا فقط ظاهر زیباییها رو میدیدم هرچند که اون خودش مقدمه ای برای پی بردن به باطنشونه و لی انگار الان باطنه مهم تره
ی چیز دیگه ای که باز من رو به درون خودم برد و احساس ارزشمندی زیادی بهم داد اون صحنه ای بود که باز مربوط به مریم خانم بود که داشتن موهای خودشون رو اصلاح میکردن
دیدن این صحنه برای من تعجب برانگیز نبود چون خودم هم بارها این کار رو کردم هرچند ناشیانه ولی نتیجه چیزی بوده که ازش راضی بودم و چون برام بدیهی بود این یعنی شخصیت من ثبات پیدا کرده در این موضوع .من همیشه برام سوال بود که ی خانم یا حتی ی آقا چرا باید اینقدر وقت خودش رو توی آرایشگاه بگذرونه تا ی تغییر بیرونی رو در خودش ایجاد کنه
البته وقتی این آگاهی ها رو نداشتم فکر میکردم ایرادی دارم که مثل بقیه نیستم که پوست سرم رو با دکلره و امثالهم بسوزونم و زجرش رو تحمل کنم که موهام رنگشون تغییر کنه تا دیگران بگن به به
اما وقتی اومدم توی این مسیرم فهمیدم که من شخصیتی کاملا طبیعی دارم و دوست دارم خود واقعیم باشم و همین خودش چقدر ارزشمند بود
من واقعا از خوندن کامنتهای شما لذت میبرم از این درک از این خلوص پاک توی نوشته هاتون.
راستش خود من هم خیلی برام جذاب بود پول پیدا کنم، الان ک دارم مینویسم یادم افتاد من پول دیدم چند وقت پیش یادم نیست ک اصلا مبلغش چقدر بود ولی برش نداشتم چون به نوعی احساس لیاقت نمیکردم و این عذاب وجدان ک مال تو نیست و اگه برش داری پس میدی خدا جواب تو میده ولش کن دنبال دردسر میگردی و… باعث شد من دیگه هدایت نشم.
هر چی توی زمین خداست و توی مدار من قرار گرفته مال منه
چه آگاهی زیبایی اگر چشم من بهش افتاده و من هم مدار شدم با این پول با این وسیله یه جایزه بدونم از طرف خدا و برش دارم حتی اگر سکه بود برش دارم و ارزش قائل بشم براش.
وقتی این آگاهی ها رو نداشتم فکر میکردم ایرادی دارم که مثل بقیه نیستم که پوست سرم رو با دکلره و امثالهم بسوزونم و زجرش رو تحمل کنم که موهامرنگشون تغییر کنه تا دیگران بگن به به
اما وقتی اومدم توی این مسیر فهمیدم که من شخصیتی کاملا طبیعی دارم و دوست دارم خود واقعیم باشم و همین خودش چقدر ارزشمند بود
حالا میفهمم چرا قلب من مقاومت میکرد برای یک سری کارها چون اون منو هل میداد ب سمت ساده زیستی، ب سمت خودم بودن و دوری از حاشیه، ب سمت بالا بردن فرکانسم از طریق نزدیک شدن ب اصلم ب روحم.
حالا میفهمم چرا من عاشق رنگ موهای مشکی خودم، عاشق صورت بی آرایش خودم و دیگران، عاشق دستام با ناخن های کوتاه و ساده م هستم. چون ما ذاتا ارزشمند هستیم نه با نژاد و لباس و ظاهر. امروز یه ایه ای از قران رو مجدد خوندم ک خدا میگفت این نژاد و رنگ پوست برای اینه ک شناخته بشید بلکه گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین است. چقدر این آیه عزت نفس و احساس لیاقت میده ب آدم.
سلام به ناعمه جان دوست ارزشمند و الهی ام سپاسگزارم عزیزم که اول صبحی روزم رو با پاسخ زیبای شما شروع کردم و خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم که به روح الهی شون نزدیکن و به سمت اصل وجودیشون دارن حرکت میکنن .به ناخن اشاره کردی و منم به یادآوردم که چقدر ناخن هام رو کوتاه و بدون /ارایش دوست دارم و ی ذره که بلند میشن احساس میکنم دیگه غیر طبیعی شدن .بله چیزی که ما داریم توی این مسیر یاد میگیریم ارزشمندیمونه . موفق و موید باشی عزیزم
سلام مونا جان عزیز. سپاسگزارم عزیزم .چقدر داستانی که نوشتی آموزنده بود .خدا رو شکر به خاطر باورهای خوبتون در مورد پول .راستش من نمیدونستم این ترمز رو دارم تا این فایل اومد و خداوند هدایت کرد من رو به پیدا کردنش و احساس میکنم ی باگ بزرگی رو از ذهنم کشیدم بیرون جوری که الان دوست دارم پول پیدا کنم و حس خیلی خوبی نسبت بهش دارم و میخوام درخواستش رو هم بدم .مرسی عزیزم و نوش جونتون اون تراولا
سلام و درود به دوست جونم .مونا جان چقدر خوشم اومد این داستان مادر بزرگ عزیزمون رو اینجا نوشتید . چقدر باورهای خوبی برام شد . واقعا انسان هر چقدر این باورهای پول و ثروت رو در ذهنش تقویت کنه به همون سمت هم هدایت میشه .. مونا جان چقدر لذت بردم که تو و همسر نازنینت آقا اسماعیل مهربون همش پول پیدا می کنید .. انگار منم باید این باور رو در ذهنم تقویت کنم .. این داستان پول پیدا کردن برای منم یکدفعه اتفاق افتاد که دوست دارم برات بگم ..
آره دوست عزیز و نازنین سال گذشته به اتفاق خواهر شوهر دوستم رفتیم برای کارت به کارت کردن کارت اعتباریش . چند جا رفتیم یا دستگاه خراب بود و یا پول نداشت خلاصه رسیدیم به جایی که گیشه های شیشه ای که چندتا دستگاه درونش هست . من توی ماشین نشستم تا ایشون بره کارتشو تست کنه و بتونه پول بگیره. ماشین رو پارک کرده بودم ولی گفتم بزار یکم برم عقبتر ببرم . تا به گیشه نزدیکتر بشم همینطور اومدم عقب و پارک کردم دیدم ی مقدار آب انگار از جلوی ماشین روی زمین کشیده شده . فوران پیاده شدم که ببینم نکنه برای رادیاتور ماشین اتفاقی افتاده . همینطور دولا شدم که زیر ماشین رو نگاه کنم که ببینم از کجای ماشین آب میریزه دیدم پول زیر ماشینه . فورا پول رو برداشتم و ذوق زده شدم چون استاد در مورد پول پیدا کردن قبلا صحبت کرده بودن و فهمیدم در مدار دریافت پول قرار گرفتم خیلی خوشحال شدم و فوری با خوشحالی بردم پول رو به خواهر شوهر دوستم نشون دادم و گفتم ببین چی پیدا کردم اونم تا دید این پول ها رو پیدا کردم از دستم قاپید و گفت عععی بده بزارم صدقه ????
ووووووووااااااآی منو میگیییی
حالم خراب شد … اصلا نتونستم کاری کنم بخصوص بعنوان خواهر شوهر دوستم که سن و سالش از من بیشتر هم بود سکوت کردم و همش با خودم می گفتم آخه من چه باور نامناسبی داشتم که این یکدفعه با خوشحالی من بپره پولو از دستم بقاپه .. اصلا انتظار چنین حرکتی رو ازش نداشتم .. اتفاقا توی مسافرت شمال بودیم یعنی توی شهر رویان … خلاصه مونا جان تنها چیزی که در مورد این باور به ذهنم رسید این بود که باید میفهمیدم این پول برای من بود. ویک نشانه از طرف خداوند بود نباید این پول پیدا کردنمو علنی می کردم . یعنی نباید همون لحظه اعلام می کردم که آی ملت ببینید من چقدر خوش شانسم که پول پیدا کردم
و این تجربه باعث شد درس بگیرم که دلیلی ندارد نشانه های الهی مو فوری جار بزنم و این درس بزرگی برای من بود که تمام نشانه های خداوند رو فقط برای خودم حفظش کنم البته اگر بعدها این موضوع رو می گفتم اشکالی نداشت چون اون در مدار و فرکانس افکار من نبود پی دلیلی نداشت که بخوام
جار بزنم … در مورد اون آب جاری روی زمین فهمیدم که اصلا برای ماشین ما نبوده . انگار قبلا یک آبی آنجا از یک ماشین دیگه ریخته شده بود و خدا رو شکر مشکلی از جانب ماشین ما نبوده فقط یک نشونه برام بود که فهمیدم خداوند از بی نهایت طریق آدم رو به مسیرها هدایت می کنه .. البته بازم متوجه نشدم که شاید باورهای مخرب دیگری بخاطر از دست دادن پول در ذهنم بود که چنین اتفاقی برام افتاد و بی گمان این اتفاق اتفاقی نبود .. یک باوری که برای خودم ساختم این بود که هر وقت پولی بدستم میرسه باید درک کنم که برام میمونه و یا برای کاری و یا چیزی مناسب مصرف کنم نه اینکه از اینور بدستم برسه و از اونور از چنگم در بیارن . دقیقا این همون باور مخربی است که در گوشه های ذهنم جا خوش کرده بود ولی نه جانم دیگه گول ذهن مو نمی خورم بلکه به این باور رسیدم که هر پولی بدستم برسه خیر و برکت الهی آن را چند برابرش می کنه و پول برام پول بیشتری میاره .. آره مونا جونم اینم داستان پول پیدا کردن من بود که باز هم سبب خیر شد برام که بفهمم باورها و یا ترمزهای ذهنی مخرب در مورد پول نداشتنم چی بوده که شکر خدا باعث شد بارهامو در مورد پول و ثروت بهبود ببخشم شکر خدا … البته پول درشت و بزرگی نبود ولی چند تا پول اسکناس پانصد تومانی و ده هزار تومانی و دو پنج هزار تومانی بود که هنوز هم یادم نمیره ولی درس بزرگی برام داشت .
مونا جونم اینجا تنها جایی هست که می تونیم از شادی ها و موفقیت هامون صحبت کنیم و همدیگر رو تحسین و تمجید کنیم . چون میدونیم که هر فرکانسی بفرستیم و ارسال کنیم از همون جنس به خودمون بر می گرده ..
پس براتون بهترینه بهترین پول و ثروت و نعمت و برکت رو برای تو دوست قشنگم مونا و همسر جان آقا اسماعیل عزیزشون و برای همه ی کسانی که با این چشم های خوشکل شون این مبحث پیدا کردن پول و ثروت رو خواندن آرزو می کنم دست به خاکستر میزنند تبدیل به پول و ثروته ماندگار و پایدار و مداوم بشه
مرسی مرسی منا جان که داستان مادر بزرگ نازنینت رو برامون تعریف کردید و که باورها مون قوی تر بشه که ایمان مون به خداوند بیشتر بشه که بدانیم خیر و برکت نشانه های الهی سبب خیر و برکت بیشتری در زندگی مون میشه .
ممنون و سپاسگذارم مونا ی خوشگل و قشنگم عاشقتم مرسی مرسی عزیزم
اخه من همیشه در عجب و تحسین شمااااا که اینقدررر ریز بین و با اگاهی فایل مبینید….
من زیاد توجه میکنم به پول پیدا کردن و این که اینااا یعنی ثروت داره میاد سمتت حسیننن….
خیلی لذت بخش برام چند وقت پیش یه 500 تومنی پشت ماشینم افتاده بود خانومم گفت این پول واس تو گفتم ارهههه برکت منه بزارش تویه صندق دیروز داشتم ماشین میشستم دیدمش گفتم برکتتتتت العهی شکرت خدا جونننننن…
این پول که تو صندق ماشین برکتتتتت برای من
خانوم از سفر اومد گفت اقا حسین این کیف پولت جا گذاشت بودی خونه مامانینااااا نگاه کردم دیدم توش پر پول گفتم خدایاااا شکرت…
چند روز پیش دیدم یه اس ام اس اومد پاداش داد بودن بهمممم خیلی قشنگ و جالب.
…اجیم پول نیاز داشت به راحتی بهش دادم و بدون اینکه بخوام درخواستش کنم گفتممم اگر داد ممنونم اگرم نداد نوششش جانش خدااا صد برابرش رو بهم میده …..
و و و خیلللللللللللللی اتفاقات بزرگ دیگه که سپاس گزار رب هستممم و سپاس گزارررر استاد نازنینم و مریم بانوو…
در مورد اصلاح مو بگم اونروز خواستم برم اریشگاه بهم گفت فلان ساعت بیا رفتم خونه ماشین در اوردم گفتم خانوممم بیاااا این ماشین اینم شونه ایجور بزنن موهامو کوتاه کرد کیف کردممم حالا از اون روز تا به حال حدود دو سه ماه میگذره من دیگه اریشگاهی نمیرم به لطف الله…
ممنونم برای این کامنت زیباااااا نسرین قشنگ و مهربان سپاس
در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
سلام به آقا حسین عزیز . چقدر لذت بردم از مواردی که در مورد پول نوشتین .میدونین از همینجا اون فرکانس زیباتون رو دریافت کردم اینقدر که با آب و تاب حرفهاتون رو میزنین آدم دوست داره بشینه پای صحبت هاتون .یاد اون نقال هایی می افتم که شاهنامه و داستان میخونن با ذوق و شوق و با صدای بلند و محکم .مرسی که باز هم نوشتین برام
«و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمىرساند، زیرا) بىتردید خداوند بىنیاز و ستوده است.سوره لقمان آیه 12
«و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما میافزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.سوره ابراهیم آیه 7
خوب من الله من ،چطوری میتونم شکرگزار تمام نعمت هات باشم ،وقتی زبونم کم میاره از شکرگزاری برای این همه نعمت.
سلااام من به استادم ،مریم جون ،و تمام دوستان خوبم.
خدایاشکرت که در مدار دیدن این همه زیبایی هستم .
ابتدای فایل با یه دریاچه آبی لاجوری ،منو مبهوت این همههه زیبایی کرد و با هربار تحسین و توجه به زیبایی ها،هدایت میشم به زیبایی های بیشتر:)
خدای خوبم سپاس که منو هربار آگاه تر میکنی و هر لحظه هدایتگر منی،دلم میخواد تو هر شرایطی و هر لحظه ای هدایتگرم باشی .
تحسین میکنم این وسعت از زیبایی هارو
تحسین میکنم این همه برکت و فراوانی،فراوانی درخت و کوه و جنگل ،فراوانی دریاچه و اب شیرینو.
دیدن این حجم از زیبایی اونم از دید یع پرنده واقعاا بینظیره و زیباست،خدایاشکرت برای امکانات که باعث راحت شدن و لذت بخش شدن کار ها میشه ،مثه همین درن بچه ،که این همه وسعت از زیبایی به ما نشون میده.
صورت ماه و خندون و پر از انرژی مریم جون ،واقعاااا حالمو خوب میکنه ،اینکه چقدر با حس خوب در کنار استاد و همراهی کردن ایشون ،دارن تو یه بهشت واقعی زندگی میکنن،اینکه روابطشون این همهه پر از عشق و صلحه ،ذهنمو پر میکنه که ببین اینم الگوی رابطه عاشقانه،و شکر که خداوند منو به سمت این الگو ها هدایت میکنه،،،،،
مریم جون تحسین میکنم که با عمل به آموزه های قانون سلامتی همچین استایل خفنی برای خودت ساختی و دمت گرم.
چقدر خوبه اعتماد بنفست این همه بالاست که برات مهم نیست نگاه آدمااا و خودت موهای خودتو کوتاه میکنی،اینع معجزه کار کردن روی خودت ،هرجقدر اگاه تر میشی ،نگاه و نظر آدما برات ناچیز تر میشن…..،عاشقتمممم من استاد که با مهربونی و عشق روی صورت مریم جون زوم میکنی و مدام بهش میگی ،عشقممممم،عاشقتمممممم،………
اینع عشق واقعی ،عشق ورزیدن بدون توقع جبران.
خدای من چه ویویییییی،چه جنگل زیباییی واقعااا فوق العادس این حجم از درخت کاج ،کاج های همیشه سبزو زیبااااا:::::)))))(
اومدم تا دوباره یک کامنت عالی و بینظیر را بنویسم تا شما لذت ببرید.
اینقدر این کامنت فوق العاده هست که مطمئنم برای خیلی از دوستان خیلی راهگشا و آموزنده هست.
استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی یک ماه هست روزهای عجیبی را سپری کردم خیلی عجیب و سخت ولی بلاخره نتیجه گرفتم.
یک ماه پیش وقتی آخرین سفارش یخچالایی که داده بودم رسید دستم و فروشگاه کاملا پر شد جوری که نمیشد حتی داخل فروشگاه راحت نفس کشید(اینم بگم من سه سال پیش آرزو داشتم یدونه یخچال نو داشته باشم ولی الان 40عدد یخچال نو برای خودم دارم)
وقتی ماشین که یخچالارو آورد حرکت کرد و رفت تصمیم گرفتم فقط نقد بفروشم نمیدونم چرا ولی قلبم گفت فقط نقد بفروش فقط نقد.
خیلی این تصمیم سخت بود برام چرا چون در کار فروش یخچال همه جای ایران قسطی فروش دارن و یجورایی این باور شکل گرفته فقط میشه چکی فروخت چون مبلغ یخچالهای صنعتی بالاست مثلا دونه ای 50میلیون هست.
وقتی تصمیم گرفتم نقد بفروشم و به همه اعلام کردم دیگه قسطی فروش ندارم بدجور رفتم زیر فشار.
سازنده یخچال ها بهم فشار میاورد میگفت تو چکی بفروش من چکها را ازت میگیرم یخچال میدم بهت کاریت نباشه و تهدید میکرد اگه قسطی نفروشم بهم یخچال نمیده.
از طرفی مشتری ها زنگ میزدن و من میگفتم فقط نقد همگی میگفتن همه جا قسطی میفروشن مجبور نیستیم از شما نقد بخریم.
از طرفی نزدیک یک ماه شد نتونستم درآمد کسب کنم و خیلی بی پول شدم.
منی که بیش از 40عدد یخچال دارم اوضاع مالیم اینقد داغون شد که پول ندارم نون برای خونه بخرم ولی روی تصمیم پافشاری کردم.
یه حسی بهم میگفتی اگه میخوای پیشرفت کنی باید این سد لعنتی را بشکونی.
خلاصه خیلی خیلی اذیت شدم و فشار وحشتناکی بهم وارد شد ولی من میدونستم قراره اتفاقات بزرگی برام بیفته.
در این مدت من عزیزدلم و دخترگلم را گذاشته بودم خونه پدرخانمم بمونن و من خونه خودمون تنها بودم و روی خودم کار میکردم.
فشارها روی من زیادتر میشد و منم میگفتم اشکال نداره همه چیز عالی میشه.
خواستم برم دنبال عزیزدلم بیارمش خونه ولی یک ریال پول نداشتم(واقعا عجیبه چون همیشه خیلی مرفه و پولدار بودم از وقتی کسب و کارم رونق گرفت).
خلاصه از برادرم یتومن قرض گرفتم و رفتم دنبال عزیزدلم دوساعت بعد از راه افتادن دوتا یخچال نقد فروختم و پول خوبی دستم اومد خیلی خیلی خوشحال شدم میخواستم پرواز کنم از خوشحالی و وقتی رسیدم خونه پدرخانمم و عشقم و دخترم را دیدم خیلی خوشحال شدم.
روز بعد که میخواستیم برگردیم دیدم عزیزدلم و مادرخانمم کلی وسایل خوراکی مثلاً کلی سبزی و نون محلی و سیب زمینی محلی و ترشی و خیارشور و کلی بادام و کشمش و کلی حبوبات و….. گذاشتن داخل ماشین قشنگ برای 6ماه ما کافی بود.
واقعا شوکه شدم.
وقتی رسیدیم خونه رفیقم برامون 8کیسه برنج ایرانی فرستاد.
خلاصه بگم فراوانی زیادی وارد زندگیمون شد.
ولی بازهم افکار و نجواها میخواستن منو از پا دربیارن و یه هفته بعد از رسیدن به خونه بازم میگفتن حالا اون یکی شانسی نقد فروختی و دیگه بدبخت شدی و منم میگفتم باشه من میخوام بدبخت بشم(چقد مشتری در این مدت زنگ میزدن و قسطی یخچال میخواستن و بشدت وسوسه میشدم ولی میگفتم ن ن ن نمیفروشم)
ولی امروز روزی بود که خدا برام ترکوند.
مشتری اومد و دوتا یخچال ازم خرید نقد و بهم65میلیون نقد پول داد و گفت وقتی آماده شدن بقیه را هم میدم بهت.
فردا هم یکی دیگه از مشتریان قدیمی من میخواد بیاد نقد ازم خرید کنه و اینقدر خوشحالم که میخوام پرواز کنم فقط خدا میدونه چقدر حالم خوبه.
دوستان عزیز این اتفاقات و شرایط سخت مالی که در این مدت تجربه کردم بخاطر باورهای محدودکننده من بود که فکرمیکردم نقد فروشی خیلی کم هست.
اما راه حل این مسأله چی بود چطور تونستم از این مرحله هم بسلامتی عبور کنم.
راه حلش فقط حال خوب بود.در اون شرایط بی پولی و سخت من و عزیزدلم از چیزهایی که داشتیم غذاهای خوشمزه میپختیم و میخوردیم و کلی باهم درباره شرایط گذشته و پیشرفتهایی که داشتیم حرف میزدیم.
بخدا شاید باورتون نشه در مسیر برگشت که از خونه پدرخانمم برمیگشتیم من و عزیزدلم به یکی از بهترین رستورانهای شهر همدان رفتیم و غذای خیلی لاکچری و عالی خوردیم و لذت بردیم.
اصلا اجازه نمیدادم حالم بد بشه و نتیجش هم شد چیزی که میخوام.الهی صدهزار مرتبه سپاسگذارتم و شاکرتم.
خیلی خوشحالم و خیلی امیدوارم به آینده درخشانی که در انتظارم هست.
واقعا این فایلهای بینظیر سفر به دور آمریکا هم برام سنگ تمام گذاشتن و خیلی در تنظیم فرکانس بهم کمک کردن.الهی شکرت شکر شکر شکر
سلام میکنم به سید علی موسوی عزیز،،،،من نزدیک (یک ماه خورده ای اگه اشتباه نکنم )هست که تو کامنتها باهاتون آشنا شدم و اینم بگم من اون گزینه ای که دوستان عزیز کامنت میزارن تو سایت و از طریق ایمیلم بهم اطلاع داده میشه برای شما ،خانم شهریاری آقای زرگوشی عزیز،احسان جان مقدم و چند تا دیگه از دوستان فوق العاده فعال کردم ورزانه بخشی از تایمم رو اختصاصی میزارم به خوندن این کامنتهای فوقالعاده شما… وتو این مدت روند پیشرفت ونتایج شما رو از طریق کامنت های که میزاشتین میدیدم و کلی انگیزه برام ایجاد میکرد وامروز هم ایمیلتون دریافت کردم با خوشحالی و شوق ایمیل رو باز کردم و هنون اول اشاره کردید که میخواید یه کامنت بینظیر منتشر کنید فهمیدم بازم قراره آگاهی وانگیزه بهم اضافه شه ازت سپاسگزارم سیدجان واز بقیه دوستان سایت وبهت تبریک میگم بابت اینکه ایمان نشون دادی وپافشاری کردی روی تصمیمت و جواب گرفتی و این مسیر تنها مسیره رسیدن آسان به خوشبختیست بنظرم،،برات رزق بینهایت رواز آنجایی که فکرشو نمیکنی از خداوند میطلبم ،،با عشق منتظر نتایج شگفت انگیزترین در آینده نزدیک هستم …دوست دارم سید موحد
خیلی خوشحالم که شما از خواندن کامنت های بنده حس خوبی میگیرید.
دوست عزیز خداوکیلی بعد از گذاشتن این کامنت چنان سیل عظیمی از مشتری سمت من روانه شد که خدا شاهده از شدت تعجب نمیدونم چکارکنم.
اینقدر پول نقد به حسابم واریز شد که فقط باید بگم خداروشکر.
امروز مشتری داشتم که 4عدد یخچال میخواست و این یعنی معامله ای که خیلی راحت50میلیون سود داره برام.
اینقدر زنگ خور گوشیم بالاست و همگی هم مشتری واقعی هستند که متعجبم.
بخدا شاید باورتون نشه ولی از صبح بالای 50میلیون نقد به حسابم واریز شد و بازهم ادامه داره و فردا و روزهای آینده حداقل روزی ده تومن برام واریز میکنن.
شرایط فوق العاده زیبا و حرفه ای شده و اتفاقات بزرگی برام رخ خواهد داد.
امروز هم هدایتی یه حسی بهم گفت برو پاسپورت بگیر و منم اقدام کردم و مطمئنم بزودی خدا دستمو میگیره و به یک کشور فوق العاده زیبا و متناسب با روحیاتم هدایتم میکنه.
الان دارم میفهمم نتیجه ایمان به خدا در شرایط سخت چیه.
واقعا شرایط سخت بود برام همه میگفتن باید قسطی بفروشی و فشار آوردن ولی من به خدا توکل کردم.
در این دو روز اینقدر پول نقد زیادی واریز کردم برای سازنده یخچال ها که صدام میکنه سلام آقا سید خان بزرگ درحالیکه تا دو سه روز پیش میگفت باید چکی بفروشی.
درکل خواستم بگم هرآنچه که بخواهیم میتونیم تجربه کنیم فقط کافیه بهش فکر کنیم و تمرکز کنیم.
سلام سید جان دوست وبرادر بزرگ بینظیر این کامنتی که برام نوشتی رو یک ربع مونده به 9 صبح درحالی که داشتم نتیجه دوستانی که دو ه احساس لیاقت رو تهیه کرده بودن میخوندم و به وجد اومده بودم از نتایجشون ودرخواست رو به خدا دادم که در مدار دریافت این دوره قرار بگیرم،،،
سید جان هر روز تو ستاره قطبی از خدا میخوام میگم امروز یه خبر خوشحال کننده بهم بده و چه خبری خوشحال کننده تر از این که سید علی موسوی اول صبح بیاد و از نتایجش بگه که سیل نعمت کرور کرور داره به سمتش میاد چون لایقشه،(استیکر بوس چشمان قلبی و همچی) ،میدونم به زودی این گشایش و فراوانی در زندگی من هم ایجاد میشه چون دارم نشونه هاشو واضح میبینم ،،خیلی خوشحالم کردی سید جان ..انشالله پاسپورتتم به اسونی میگیری وهدایت میشی به اون مکانی که عاشقشی و با روحیات سازگاره و بهشت رو تجربه میکنی انشالله در همین دنیا،،به امید دیدارت
استاد این شعر فکر میکنم خیلی هماهنگه بارابطه ای که شما با ما ،
بچهای سایت دارین :
{تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی؟
درابریشم عادت آسوده بودم
تو
با
بال
پروانه ی من
چه کردی؟}
+++++++++++++++++
اززمانی که درون بچه اضافه شده به تجهیزات فیلم برداری سریال هامون
انگار وارد یه سطح ولیگ دیگه شدیم
ماهیچوقت بدون درون نمیتونستیم
از این زاویه دریاچه ی به این زیبایی رو ببینیم.
همیشه نتیجه ی هدایت خداوند اینه که کارها اسونتر و دلچسب تر میشن
و نتیجه به طور تصاعدی بهتر و راضی کننده تره.
انقدر متشکر و شکرگزارم این روزها که زبانم توانایی بیان کردنشو نداره.
_
توی اون صحنه ای از فایل که استاد با درون یه جوری که انگار مریم جون مرکز دنیاست :)))دورش میچرخه من میخ صفحه ی لبتابم شده بودم و چندین بار برگشتم عقب
و دوباره نگاه کردم.
به قول استاد رویاییه واقعا.
عاشق اون حس شگفتی توی صدای استادم
که در اکثرمواقع
همراه میشه با این ذکر:
///الله و اکبر
الله و اکبر///
شماهم توی ذهنتون صدای استاد اومد؟ :)))))))
همیشه توی اولین باری که دوربین میاد روی استاد و بدن عالی ای که ساختن من مثل روز اول از حجم عضلاتشون متعجب میشم و هنوز برام عادی نشده. کس دیگه ای هم مثل من هست؟ :)))
و اون صحنه ی عکاسی ساده ی عروس و داماد که چقدر برای من دریافت و الهام داشت.
امروز یک صحبت با برادر و پسر عمویم داشتم خییلی برای من درس داشت
برادرم اسم اش سهراب است و حدودا 4یا5ساله است و پسر عمویم هم همین طور و اسم اون رشید است
بین خود حرف میزدند و صحبت می کردند و شوخی های طفلانه
و من ازشان سوال کردم اول سهراب خدا را دوست داری؟ گفت بلی گفتم چرا گفت بخاطری همه کار ها را انجام میده و مرا همیشه کمک میکنه و همین سوال را از رشید پرسیدم رشید گفت بلی اما دلیل نداشت و میگفت نمی فهم فقط همینجوری دوستش دارم :)
بعد از من پرسیدند خدا را دوست منم گفتم بلی گفتن چرا منم بخاطری این که برای این پسر بچا گل قابل فهم باشه گفتم بخاطری که مرا خلق کرده رشید گفت نه تو خودت آمدی!!!!! خدا خلق آت نکرده همانجا بود هنگ کردم و ماندم گفتم بیبین من باید از این ها یاد بگیرم نگم این ها چیزی نمیفهمند من بزرگم نه نه من هزاران باور مخرب دارم اما این ها اینقدر به خدا نزدیک اند و اینقدر راحت هستند و اصلا چیزی برایشان مهم نیست
خوب بعد این صحبتم رشید به سهراب گفت من خدا را دوست دارم او مرا هم کمک کرد من هم پرسیدم چطوری ؟؟ گفت دیروز من و سهراب مهمان خانه را خراب کرده بودیم که سهراب رفت و خدا مرا کمک کرد که مهمان خانه را جور کنم !!!
یعنی چی فواد همانجا ماندم گفتم بیبین چقدر در وجود این ها میشه خدا را پیدا کرد با همین سن کم شأن چقدر می دانند چقدر میتوانم از این ها درس بیگیرم
و امروز بعضی کامنت ها را خواندم خیییلی لذت بردم و خییلی کیف کردم سپاسگزاری تمام عزیزانم هستم که با عشق کامنت می نویسند و اون حس خوب را برای ما منتقل میکنه خدایا شکرت
به وخت های نگاه کردم که من واقعا نتیجه گرفتم تمام این نتایج چی هر چی بوده تمام اش وختی بوده که من با ایمان متعهد تمرینات را انجام دادم
و یک جمله من دارم وختی کمی از مسیر دور بشم آنرا به خودم میگم
«فواد بس است تو بسیار جا زدی اما دیگر نه من ادامه میدم و بقیه اش را می سپارم به خدا »
درود بر استاد عشق و توحید و بانوی همراه و همیشگی شون
این فایل چه حس و حال زیبای عاشقی داشت
جدا از تصاویر زیبای طبیعت جنگل و سنگها و درختان سرسبز سر به فلک کشیده و رودخانه آبی یا اون ابرهای آبی آسمونی که خیلی ماهرانه توسط درون حرفه ای و استاد که هربار تکاملی از قبل و ماهرانه برامون تصاویر رویایی خلق میکنند؛ من تو این فایل فقط رابطه عاطفی احساسی عاشقانه شما زوج بهشتی رو دیدم .
چقدر این رابطه عاطفی هماهنگ شما برای ما الگو شده ؛
بیان زیبا و ساده ی احساسات عاشقانه و دلبری های استاد به بانو مریم در صلح و آرامش ؛ رابطه همراه با احترام و بدون وابستگی با عشق و شوخ طبعی و خنده ؛ میدونم همه بچه های مجرد مثل خودم با دیدن این رابطه درخواست دارند از خدای مهربان و یکتا که در زمان و مکان مناسب به این رابطه هدایت شوند .الهی آمین
مریم بانو غرق در ثروت و نعمت ؛بی نیاز از هرنوع آرایش و آرایشگاه؛ خانمی که سالها قبل بدون آرایش جایی نمیرفتند ؛ امروز با کار کردن روی خودشون ؛ خودشون موهاشون و کوتاه میکنند و قائم به ذات و بدون قضاوت و توجه به نظر دیگران ساده جلوی دوربین موهاشون و کوتاه میکنند .واقعا کلی درس آموزنده داری برای ما خانم های سایت ؛خودمون و فارغ از قید و بندهای بیرونی بپذیریم.احساس ارزشمندی در درون ماست .
عاشق دیدن اون عروس و دوماد زیبا شدم ساده در پوشش و آرایش؛ و آروم دو تایی بدون تجهیزات آنچنانی با دوربین داشتند زیباترین عکس های زندگی شون و ثبت میکردند.
اشتاد چقدر شما رودخونه و چشمه رو دوست دارید ؛ من هم عاشق صدای آب ام و با دیدن این تصاویر این روزا هدایت شدم به خرید یک آبنمای سنگی با گیاه بامبو و نورپردازی ؛گذاشتم تو اتاقم با صدای دلنشین و آرامش بخش آب مراقبه های روزانه ام با خدا و شکر گزاری هام و انجام میدم.
خدایا شکرت که با آگاهی های این سایت الهی هرروز بیشتر روی بهبود فردی و شخصیتی ام ؛ رفتار؛ عادات و باورهام کار میکنم ، تلاش میکنم هرروز توحیدی تر بشم .
امروز سعادت یارم بود و در رکاب پدر عزیزم حضور داشتم که یک عمل جراحی کوچک توی بیمارستان داشت و منهم از صبح، توی این محیط تمیز و سفید و خنک، همراه پدرم بودم .
تا آمدم، سرم را کردم توی سایت خودمان و تا توانستم، ویدئو دیدم و کامنت خواندم و لذت بردم.
الان برای بار دومه که اینجا کامنت میذارم و بعد از دومین بار دیدن این فایل زیبا.
این هم از سعادت من و انرژی همیشه خوب پدر عزیزم است که باعث شد امروز از کار روزانه ی عادی فاصله بگیرم و فقط فایلهای سایت را ببینم و گوش کنم. چقدر حال الانم از صبح بهتر است!
امروز بعد از دیدن نشانه روزانه ام، یک تصمیم خوب و مهم هم گرفتم. انگار به این خلوت نیاز داشتم تا اوضاع را با کمک سایت، بهتر کنترل کنم.
چقدر عالی!
کلی هم اینجا توی اتاق 408 با مریض مجاور و خانواده شان گفتیم و خندیدیم…خدا را شکر! کی باورش میشود که حالا من میتوانم در هر جایی، حتی اینجا، فقط به زیبایی و تمیزی و پاکی فکر کنم و آنرا ستایش کنم؟
چقدر فضای خوب فایلهای شما مسری است!
داشتم فکر میکردم که چند سال قبل در شرایط مشابه امروز، چقدر خود خوری میکردم و حالم بد میشد!
هیچ چی کاکو، بابام یه سر رفت رو گود میکانیکی، یه تنظیم موتور کوچیک انجام داد برگشت! ما هم تا عصری، تو میکانیکی کلی ویدئو دیدیم!، کار دیگه ای از دستمون بر نمیومد!
راستی، چرا من الان از ضمیر جمع ما استفاده کردم؟
دخترم اینجور مواقع میگه: خب، خودت و خورزو خان دیگه بابا! همونی که ما نمیبینیم!
بچه راست میگه! این خورزو خان باعث چه کارها که نشده! بدبینی، خوشبینی، خریت، عصبانیت…. خلاصه خواستم بگم با کمک سایت عباسمنش، دارم خورزو خان رو رامش میکنم!!
خب، ایرادام رو باید گردن یکی بندازم دیگه! این میشه دلیل استفاده اشتباه سالیان سال، از ضمیر جمع! به خاطر اینکه گناهان و اشتباهات رو به جمع، سرشکن میکنند. خوب، من هم در تمام شئون زندگی، دنبال همدست میگشتم که پام کمتر بیفته!راستی ها!
منهم حسابی دلتنگ شما بودم. الهی شکر ، با عکس پروفایلتون، حسابی شارژ شدم!
امیدوارم سالیان سال در کنار همدیگر، با سعادت و خوشحالی و تندرستی سر کنید.
سلام وصدسلام به استاد عزیز ومریم جان نازنین وهمه همسفران گرامی
این فایلهای سفربه دورامریکا عالی هستند ویکی ازیکی عالی تر ودلرباتر وچشم نوازتر
نمایش طبیعت زیبا ازبالا ودیدن استاد ومریم جان ازنمای بالا برایم این پیام را تداعی میکند که ای بنده خوب خدا زمین پهناور است وسرشار از آب وابادانی است توفقط ظرف وجودی ات رابزرگ کن تا ازاین همه نعمت لذت ببری دریاچه بزرگ که هرقسمتی ازآن یک رنگ دارد ازابی وسبز وبنفش وقهوه ای دران دیده میشه
مسیر پیاده روی ودرختان سرسبز وبلند قامت وجوی های آب روان و حس شوق استاد که آبی برسروصورت زد دقیقآ حس بودن درآنجا را دارم ونسیم مهربانی که مریم جان گفت رابرصورتم احساس کردم
مریم جان خیلی خوشگل هستی وخودت درارایشگاه سیار بسیار عالی موهایت راکوتاه کردی وگفتگوی شماواستاد وروابط عاشقانه ومحترمانه شما دلنشین است
عجب تگرگ محشری اومد ودانه های درشت آن برزمین میخورد ممنون که برامون فیلم گرفتید
مریم جان سکه پیداکردی دردل طبیعت وآنرا بااحترام وخوشحالی درکیف خودت گذاشتی ویاداوری کردی برکت خداست وخدا حتمآ بیشتر وبیشتر به شما میدهد
استاد گفتید جایزه به خودتون دیدن فوتبال است ویاداوری کردید به ما که بابت کارهای خوبی که انجام میدهیم به خودمان جایزه بدیم تا ذهن تربیت بشه برای تکرار انجام کارهایی که متعهد میشویم که به سرانجام برسانیم
مریم جان چاقوراتیز کرده وعالی گوشت رابرش زد وبه سبک عالی وراحت درست کرد نوش جان ودیدن اینکه گریل برق راازماشین میگیره نشان از امکانات کامل موجود درماشین استاد است که باخانه سیار وتجهیزات کامل براحتی سفر میکند ودرجواب سوال چطور ازاین ساده تر وچطور راحتتر کارهام راانجام بدهم جوابهای عالی پیدا کرده ودرعمل داره استفاده میکنه
وحرکت شما با ماشین زیبایتان درجاده رویایی بامناظر زیبا دل ما راباخود میبرد وانشالا بزودی این مسیر زیبا راتجربه میکنم
هربار کامنتهای زیادی از دوستان رامیخوانم ودرس میگیرم واقعا شاگردان استاد هرکدام افراد فوق العاده توانا وباذهن خلاق وپویا هستند وبسیار زیبا مینویسند من ساعتها درسایت کامنت میخوانم ودیدم دوستان زیادی بادیدن این سفرنامه های جذاب ودیدنی به دورامریکا راهی سفر شدند وکلی تجربیات عالی داشتند
درکامنتی از یک همسفر سایت درهمین فایل خواندم جوان 18 ساله اهل افغانستان هستند ونوشتند ازدوسال قبل با استاد آشنا شدند وسفربه دورامریکا رادیده وخیلی تاثیر گذار بوده برایش والان درایسلند بسر میبرد وتوانسته تجربیات عملی انچه رادرسفر به دور آمریکا دیده داشته باشه خیلی خیلی تبریک میگم به دوست خوبمان ازافغانستان که مهاجرت کرده ایسلند وآرزوی سلامتی وپیشرفت وموفقیت وخوشحالی برایش دارم وتبریک به استاد عزیز که چنین شاگردانی راتربیت وتحویل جهان داده تادررشد وگسترش جهان هستی کمک کنند
سپاسگزار خداوندم که یک سفر دیگر همراه دوستان الهی ولیدرهای عزیزم استاد ومریم جان بودم وسپاسگزار استادومریم جان هستم که تمام زیبایی های سفررا برایمان نمایش میدهند
شکر خدا امروز فرصتی شد تا برسم به کامنت شما دوست نیکو نامم ..
چقدر ساده و روان و لطیف نوشتی فیروزه جان..
آفرین به شما عزیز که تقریبا اشاره مختصر و مناسبی به تمام نکات مثبت فایل داشتی و خوندن کامنتت باعث مرور دوباره همه زیبایی ها در ذهنم شد…
و چقدر تحسینت کردم دوست خوبم که زمان میزاری و کامنت میخونی و از درسها و تجربه های دوستان برای خودت فکت های قوی و باورهای ذهنی عالی درست میکنی، واقعاااااااااا هزاران بار آفرین داری دوست قشنگم…
برات برآورده شدن همه خواسته هاتو از خداوند توانا خواستارم و ان شاءالله در پناه نور و عشق الهی شاد باشی فیروزه جان
دوست گلم من چندین کامنت ازشما راهم خواندم قلم شیوایی دارید وتازه متوجه شدم با آقای حافظان زوج عزیز ودوست داشتنی سایت عباسمنش هستید انشالا همیشه سلامت وشاد وخوشبخت باشید داستان سفر شما به فیلبند راخواندم هم کامنت زیبای شما وهم کامنت جناب حافظان را
بسیار سفر هدایتی وعالی داشتید وهم مسیر سفر وهم محل اقامت ودیدن مناظر رویایی
به زیبایی سفر راشرح دادید ومیشد آنرا تصور کرد ومن هم خودم راانجا دیدم وانشالا بزودی من هم با همسرم سفری به فیلبند داشته باشیم وجالب چندوقت قبل یکی ازهمکارانم توصیه کرد به فیلبند بروید بسیار زیبا ورویایی است
وبعد که کامنت شما را خواندم وکامنت همسرتان را یادم آمد به این مکان توجه کرده بودم وعکسهایش رادراینترنت دیده بودم وشما عزیزان هم توصیف خوبی از فیلبند داشتید حتمآ میرویم ازنزدیک میبینیم
سلام
بدون مقدمه اون حرکت مریم خانوم رو بی نهایت تحسین میکنم،
اینکه بدون در اوج بی آلایش بودن یه آینه کوچیک به درخت آویزون کرد و موهاش رو خودش کوتاه و مرتب میکرد،
در صورتی که اونقدر ثروت داره که میتونه بهترین آرایشگر های خصوصی رو در خدمت بگیره،
در صورتیکه میتونست مثل بقیه زنان ثروتمند حتی از خواب که بیدار میشد موهاش رو بهترین حالت دزست میکرد که تا شب زیبا به نظر میاد،
اما قوانین خداوند،این صخصیت رو از انسان می سازه،
اگر به خداوند و قوانینش ایمان داشته باشیم و عمل کنیم به ایمان دو اصل،
اینجوری ثروتمندمون میکنه،
زندگی سرشار از پول،و بی ادا،
زندگی ثروتمند و بدون تکبر
بابا من دارم راجع به زنی حرف میزنم که هر خانومی جایگاه مالی ایشون رو داشت،اگر میرفت مسافرت به بهترین هتل های هزار ستاره هم ایراد میگرفت،
اما این خانوم داره به دره های طبیعی امریکا میگه اینجا حیاط خونمونه،
توی کمپر میخوابه،پای درخت موهاش رو کوتاه میکنه،
با دوش بیرونی حمام میکنه،
توالت صحرایی میره
آخه خدا چقدر این قوانینت و نعمت هات تکمیل و بی نظیرن،
عجب پکیج باحالی میدی به کسانی که به قوانینت عمل کنن،
دمت گرم مریم خانوم زنده باشی
شاد و ثروتمند باشی
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت
درود بر دو عزیز دل ما
دو استاد زیبابین و زیبارو
چه مناظر زیبایی برامون به تصویر کشیدید
خداایا چه دریاچه ای
چه رنگهای دلربایی
چه رنگ پاییزی افتاده به دل سرسبزی هااا
لذت بردم از این همه بکری
از اینهمه زیبایی
و فراوانی
خدایاشکرت
و هزار البته که لذت میبرم از این آزادی مالی ومکانی و زمانی
خدایاشکرت
ـــــــــــــ
چه حیاط بی نظیری داشتید
چه چشم اندازی
خدایا بیدار بشی و صبح چشمت به اینهمه زیبایی و فراوانی باز بشه و. گوشهات صدای اب رودخونه روان رو بشنوه چه لذتی داره
من تجربه بیدارشدن در این چنین فضایی دارم واقعاا هوش از سر ادم میبره
نوش جانتون که لایق چنین تجارب عالی هستید
و خداروشکر که من در مدار تماشا ولذت از این زیبایی ها
ــــــــــ
مریم بانو کلی ذوقت کردم که مشغول کوتاه کردن موهات بودی
مبارکت باشه
منم این تحربه رو دارم
خیلی باحاله
یبار هم دخترم بم گفت مامام بزار ی بار من پشت موهات رو مرتب کنم دقیقا موهام اندازه شما بود
منم گفتم باشه حالا چه فرقی میکنه به جای خودم او انجام بده
تجربه میکنه لذت میبره
خب چی شد؟
نتیجه این شد که اون پشت، موهام مثل پله شده بود
گفت مامان فک کنم خراب کردم
گفتم من عاشق این یادگاری هستم که پشت کللم ساختی
و کلی خندیدیم و بامزه بازی دراوردیم
تازه با اون موها مهمونی هم رفتم وکلی هم برامون خاطره جذابی شد
خداروشکر که خاطرات زیبایی با دخترم ساختیم
ــــــــــــ
و بازهم داریم این زیبایی هاارو به مقصدهای زیباتر ترک میکنیم
خدایاشکرت
سپاسگزارم از شما دو مهربان که همیشه برای ما بهترین اگاهی ها رو دارید
سریال سفر به دور آمریکا قسمت 218
بنام خدای خالق سفر
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
میدونم دیر اومدم اما چند بار فایل رو دیدم و لذت بردم
الان هم اومدم که بگم این فایل ها جدای از متمرکز کردن ذهن روی زیباییها بعضی وقتها واسه من شده ی نعمتی برای پیدا کردن ترمزهام
اونجایی که مریم خانم اون سکه رو پیدا کردن و با خوشحالی گذاشتن توی کیفشون و گفتن این برکته من روبرد به اعماق ذهتنم و ی چیزی رو کشف کردم که ی زمانی برام سوال بود
جریان اینه که توی دوره روانشناسی ثروت 1 استاد میگن که یکی از نشونه های کار کردن روی دوره ثروت اینه که شما توی همون روزهای اول پول پیدا میکنین حال یا توی خیابون تا توی جیب یا زیر فرش و …..
آقا من هرچی منتظر موندم دیدم نه این اتفاقه برا ما نیفتاد که نیفتاد و ووقتی میدیدم بچه ها نوشتن که پول پیدا کردن من میگم پس چرا من پیدا نمیکنم !!!!!!
خلاصه نشانه های تغییر مدار اومد اما این پول پیدا کردنه نه تا اینکه دیشب که داشتم برای بار چندم این فایل رو نگاه میکردم و اون صحنه پیدا کردن سکه توسط مریم خانم پلی شد که چطور مریمخانم با رضایت اون سکه رو گذاشت توی کیفش باگ من خودش رو نشون داد :
بخاطر چیزهایی که شنیده بودم که اگر آدم ی چیزی رو پیدا میکنه باید سعی کنه صاحبش رو پیدا کنه و بهش برگردونه و گرنه اشکال داره و از این حرف ها :
اگر مالی را پیدا میکنید که نشانه ای ندارد احتیاط واحب آن است که آن را از طرف صاحبش صدقه بدهید
اگر مالی را پیدا می کنید که نشانه دارد باید آن را تا یک سال اعلام کنید مثلااطلاعیه ای بزنید و یا در مسجد ااعلام کنید
و ……..
همین چیزها باعث شده بود که من ی مقاومتی داشته باشم نسبت به پیدا کردن پول که بابا ول کن حالا اگر پیدا بشه باید بری آگهی بزنی و دنبال صاحبش بگردی و …..
خدای من چه ریشه ای دارن این ترمزها
الان دارم به یاد میارم که همون موقع که این رو توی دوره ثروت شنیدم هم این باگه داشته اون زیر زیرا کار خودش رو میکرده
یا توی آموزشگاه خیلی پیش میاد بچه ها مداد و پاک کن و تراش هاشون رو جا میزارن و ی عالمه جمع میشه و منم میزارم روی پنجره که تو دید باشه بچه ها ببینن و بردارن اما دو تا مداد اتود بود من هرچی گذاشتم کسی برنداشت و آخرش معلوم نشد مال کی هستن و من اینا رو گذاشتم توی آموزشگاه و برای کارهای آمورشگاه ازشون استفاده میکردم و بعضی وقتها باهاشون یادداشت برداری میکردم اما همش این عذاب وجدانه با من بود که اینا مال تو نیستن و حرامه داری ازشون استفاده میکنی !!!!!!!!!!!!
تا حالا اصلا عمق این موضوع رو درک نکرده بودم تا زمانی که توی این فایل اون سکه رو دست مریم خانم دیدم و از اینکه خیلی راحت خودش رو مالک اون میدونست زنگ ها توی ذهن من به صدا دراومد مه ببین پس این بود که نمیذاشت تو پول پیدا کنی
اینجا بود که ذهنم من رو برد به دوره بچگیم وقتی 8 -9 سالم بود
ی روز که داشتم بازی میکردم پایین خخونمون توی زمین خالی که ی مقداری هیزم توش بود لابلای هیزم ها من ی پول ده تومنی کاغذی پیدا کردم از اون زردها که هکس آقای خمینی روش بود نو نو اونقدر ذوق کردم و خوشحال شدم و سریع رفتم کلی باهاش چیز خریدم یادش بخیر
خب چرا اونموقه عذاب وجدان نداشتم و خودمرو مالک اون پول دیدم و خرجش کردم با احساس لیاقت ؟!!!
چون باورهای محدود کنندم هنوز شکل نگرفته بودن و ذهن و روحم بهم نزدیک بودن خیلی که هر چی توی زمین خداست و توی مدار من قرار گرفته مال منه
چقدر این آگاهی امشب برای من لذت بخشه و ارزشمند
شاید برای این هدایت شدم به این درک که مدتیه با تعهد بیشتری دوباره شروع کردم دوره ثروت رو از اول و اینجا خداوند توی این سریال و توی این قسمت این ترمز مهم رو بهم نشون داد از طریق دستانش
چقدر الان بهتر درک میکنم که وقتی استاد میگن اگر شما تعهد داشته باشین به کار کردن روی خودتون جهان هم پاسخ این تعهد شما رو میده از جایی که اصلا فکرش رو هم نمیکنین
واقا این سریال فقط سفر به دور آمریکا صرفا برای دیدن یکسری زیباییها نیست بلکه چیزی عمیق تر و فراتر از اونه و اون هم سفر به درونه سفر به خود چیزی که احساس می کنم من مدتیه در مدار درکش قرار گرفتم چون قبلا فقط ظاهر زیباییها رو میدیدم هرچند که اون خودش مقدمه ای برای پی بردن به باطنشونه و لی انگار الان باطنه مهم تره
ی چیز دیگه ای که باز من رو به درون خودم برد و احساس ارزشمندی زیادی بهم داد اون صحنه ای بود که باز مربوط به مریم خانم بود که داشتن موهای خودشون رو اصلاح میکردن
دیدن این صحنه برای من تعجب برانگیز نبود چون خودم هم بارها این کار رو کردم هرچند ناشیانه ولی نتیجه چیزی بوده که ازش راضی بودم و چون برام بدیهی بود این یعنی شخصیت من ثبات پیدا کرده در این موضوع .من همیشه برام سوال بود که ی خانم یا حتی ی آقا چرا باید اینقدر وقت خودش رو توی آرایشگاه بگذرونه تا ی تغییر بیرونی رو در خودش ایجاد کنه
البته وقتی این آگاهی ها رو نداشتم فکر میکردم ایرادی دارم که مثل بقیه نیستم که پوست سرم رو با دکلره و امثالهم بسوزونم و زجرش رو تحمل کنم که موهام رنگشون تغییر کنه تا دیگران بگن به به
اما وقتی اومدم توی این مسیرم فهمیدم که من شخصیتی کاملا طبیعی دارم و دوست دارم خود واقعیم باشم و همین خودش چقدر ارزشمند بود
سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم
سلام دوست عزیزم نسرین خانم
من واقعا از خوندن کامنتهای شما لذت میبرم از این درک از این خلوص پاک توی نوشته هاتون.
راستش خود من هم خیلی برام جذاب بود پول پیدا کنم، الان ک دارم مینویسم یادم افتاد من پول دیدم چند وقت پیش یادم نیست ک اصلا مبلغش چقدر بود ولی برش نداشتم چون به نوعی احساس لیاقت نمیکردم و این عذاب وجدان ک مال تو نیست و اگه برش داری پس میدی خدا جواب تو میده ولش کن دنبال دردسر میگردی و… باعث شد من دیگه هدایت نشم.
هر چی توی زمین خداست و توی مدار من قرار گرفته مال منه
چه آگاهی زیبایی اگر چشم من بهش افتاده و من هم مدار شدم با این پول با این وسیله یه جایزه بدونم از طرف خدا و برش دارم حتی اگر سکه بود برش دارم و ارزش قائل بشم براش.
وقتی این آگاهی ها رو نداشتم فکر میکردم ایرادی دارم که مثل بقیه نیستم که پوست سرم رو با دکلره و امثالهم بسوزونم و زجرش رو تحمل کنم که موهام رنگشون تغییر کنه تا دیگران بگن به به
اما وقتی اومدم توی این مسیر فهمیدم که من شخصیتی کاملا طبیعی دارم و دوست دارم خود واقعیم باشم و همین خودش چقدر ارزشمند بود
حالا میفهمم چرا قلب من مقاومت میکرد برای یک سری کارها چون اون منو هل میداد ب سمت ساده زیستی، ب سمت خودم بودن و دوری از حاشیه، ب سمت بالا بردن فرکانسم از طریق نزدیک شدن ب اصلم ب روحم.
حالا میفهمم چرا من عاشق رنگ موهای مشکی خودم، عاشق صورت بی آرایش خودم و دیگران، عاشق دستام با ناخن های کوتاه و ساده م هستم. چون ما ذاتا ارزشمند هستیم نه با نژاد و لباس و ظاهر. امروز یه ایه ای از قران رو مجدد خوندم ک خدا میگفت این نژاد و رنگ پوست برای اینه ک شناخته بشید بلکه گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین است. چقدر این آیه عزت نفس و احساس لیاقت میده ب آدم.
در پناه الله باشید نسرین جان
سلام به ناعمه جان دوست ارزشمند و الهی ام سپاسگزارم عزیزم که اول صبحی روزم رو با پاسخ زیبای شما شروع کردم و خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم که به روح الهی شون نزدیکن و به سمت اصل وجودیشون دارن حرکت میکنن .به ناخن اشاره کردی و منم به یادآوردم که چقدر ناخن هام رو کوتاه و بدون /ارایش دوست دارم و ی ذره که بلند میشن احساس میکنم دیگه غیر طبیعی شدن .بله چیزی که ما داریم توی این مسیر یاد میگیریم ارزشمندیمونه . موفق و موید باشی عزیزم
به نام خداوند هدایتگر
سلام نسرین عزیز
ازت سپاسگزارم برای کامنت پر از آگاهی که نوشتی و ممنون که این ترمزهای ذهنی رو با ما هم به اشتراک گذاشتی
نسرین جان در مورد پیدا کردن پول نوشته بودی میخواستم یه داستانی برات تعریف کنم
مادربزرگم برام تعریف میکرد که تقریبا 70 سال پیش
زمانی که بچه هاش خیلی کوچیک بودن
اوضاع مالی و زندگیشون خیلی بد شده بود حتی پول اینکه چیزی بخره و برای بچه ها غذا درست کنه رو نداشته
از خدا طلب کمک میکنه که خدایا من و نجات بده از این وضعیت
میگه یه روز رفته بودم بیرون دیدم که یه دسته پول افتاده رو زمین اونم تو یه جای پر رفت و آمد و شلوغ
میگفت انگار هیچ کسی این پول و نمیدید به جز من
کلی با خودش کلانجار میره که پول و برداره یا نه و آخر بر میداره
میگه اومدم خونه ولی با خودم میگفتم نه من نباید این پول و خرج کنم
این پول مال من نیست و از این حرفا
میگه یه مدت این پول و نگه داشتم به امید اینکه صاحبش پیدا بشه و من اون پول رو برگردونم به صاحبش ولی از اون طرف همچنان بی پولی داشت اذیتم میکرد
میگه رفتم پیش روحانی محله مون و جریان و بهش گفتم
گفتم که من این پول و یه مدتی هست که پیدا کردم ولی دنبال صاحبش میگردم و خرجش نکردم ولی وضعیت زندگی خودم هم به این شکله
مادربزرگم میگفت اون روحانی بهم گفته
بنده خدا تو از خدا درخواست کردی طلب کمک کردی خدا هم برات روزی فرستاده بعد تو این همه مدت پول و نگه داشتی و خرج نکردی
برو پول و خرج کن و بدون این رزقی بوده از طرف خداوند به تو
میگه اومدم خونه و اون پول خرج کردم
از وقتی پول و خرج کردم جریان برکت تو زندگیمون باز شد
شوهرم کار پیدا کرد
و دیگه هیچ وقت اوضاع زندگی مون اونطوری بد نشد
این داستان خیلی برام جالب بود و همیشه تو ذهن من مونده بود و شاید چون مادربزرگم رو خیلی قبول داشتم به خاطر همین باورای خوبی نسبت به پیدا کردن پول داشتم
به خاطر همین هم من و هم اسماعیل جان خیلی زیاد پیش میاد که پول تو خیابون پیدا میکنیم و بارها و بارها شده که تراول پیدا کردیم
دوست داشتم این داستان و برات تعریف کنم عزیزم
انشالا جریان برکت و ثروت همیشه تو زندگیت جاری باشه
سلام مونا جان عزیز. سپاسگزارم عزیزم .چقدر داستانی که نوشتی آموزنده بود .خدا رو شکر به خاطر باورهای خوبتون در مورد پول .راستش من نمیدونستم این ترمز رو دارم تا این فایل اومد و خداوند هدایت کرد من رو به پیدا کردنش و احساس میکنم ی باگ بزرگی رو از ذهنم کشیدم بیرون جوری که الان دوست دارم پول پیدا کنم و حس خیلی خوبی نسبت بهش دارم و میخوام درخواستش رو هم بدم .مرسی عزیزم و نوش جونتون اون تراولا
سلام و درود به دوست جونم .مونا جان چقدر خوشم اومد این داستان مادر بزرگ عزیزمون رو اینجا نوشتید . چقدر باورهای خوبی برام شد . واقعا انسان هر چقدر این باورهای پول و ثروت رو در ذهنش تقویت کنه به همون سمت هم هدایت میشه .. مونا جان چقدر لذت بردم که تو و همسر نازنینت آقا اسماعیل مهربون همش پول پیدا می کنید .. انگار منم باید این باور رو در ذهنم تقویت کنم .. این داستان پول پیدا کردن برای منم یکدفعه اتفاق افتاد که دوست دارم برات بگم ..
آره دوست عزیز و نازنین سال گذشته به اتفاق خواهر شوهر دوستم رفتیم برای کارت به کارت کردن کارت اعتباریش . چند جا رفتیم یا دستگاه خراب بود و یا پول نداشت خلاصه رسیدیم به جایی که گیشه های شیشه ای که چندتا دستگاه درونش هست . من توی ماشین نشستم تا ایشون بره کارتشو تست کنه و بتونه پول بگیره. ماشین رو پارک کرده بودم ولی گفتم بزار یکم برم عقبتر ببرم . تا به گیشه نزدیکتر بشم همینطور اومدم عقب و پارک کردم دیدم ی مقدار آب انگار از جلوی ماشین روی زمین کشیده شده . فوران پیاده شدم که ببینم نکنه برای رادیاتور ماشین اتفاقی افتاده . همینطور دولا شدم که زیر ماشین رو نگاه کنم که ببینم از کجای ماشین آب میریزه دیدم پول زیر ماشینه . فورا پول رو برداشتم و ذوق زده شدم چون استاد در مورد پول پیدا کردن قبلا صحبت کرده بودن و فهمیدم در مدار دریافت پول قرار گرفتم خیلی خوشحال شدم و فوری با خوشحالی بردم پول رو به خواهر شوهر دوستم نشون دادم و گفتم ببین چی پیدا کردم اونم تا دید این پول ها رو پیدا کردم از دستم قاپید و گفت عععی بده بزارم صدقه ????
ووووووووااااااآی منو میگیییی
حالم خراب شد … اصلا نتونستم کاری کنم بخصوص بعنوان خواهر شوهر دوستم که سن و سالش از من بیشتر هم بود سکوت کردم و همش با خودم می گفتم آخه من چه باور نامناسبی داشتم که این یکدفعه با خوشحالی من بپره پولو از دستم بقاپه .. اصلا انتظار چنین حرکتی رو ازش نداشتم .. اتفاقا توی مسافرت شمال بودیم یعنی توی شهر رویان … خلاصه مونا جان تنها چیزی که در مورد این باور به ذهنم رسید این بود که باید میفهمیدم این پول برای من بود. ویک نشانه از طرف خداوند بود نباید این پول پیدا کردنمو علنی می کردم . یعنی نباید همون لحظه اعلام می کردم که آی ملت ببینید من چقدر خوش شانسم که پول پیدا کردم
و این تجربه باعث شد درس بگیرم که دلیلی ندارد نشانه های الهی مو فوری جار بزنم و این درس بزرگی برای من بود که تمام نشانه های خداوند رو فقط برای خودم حفظش کنم البته اگر بعدها این موضوع رو می گفتم اشکالی نداشت چون اون در مدار و فرکانس افکار من نبود پی دلیلی نداشت که بخوام
جار بزنم … در مورد اون آب جاری روی زمین فهمیدم که اصلا برای ماشین ما نبوده . انگار قبلا یک آبی آنجا از یک ماشین دیگه ریخته شده بود و خدا رو شکر مشکلی از جانب ماشین ما نبوده فقط یک نشونه برام بود که فهمیدم خداوند از بی نهایت طریق آدم رو به مسیرها هدایت می کنه .. البته بازم متوجه نشدم که شاید باورهای مخرب دیگری بخاطر از دست دادن پول در ذهنم بود که چنین اتفاقی برام افتاد و بی گمان این اتفاق اتفاقی نبود .. یک باوری که برای خودم ساختم این بود که هر وقت پولی بدستم میرسه باید درک کنم که برام میمونه و یا برای کاری و یا چیزی مناسب مصرف کنم نه اینکه از اینور بدستم برسه و از اونور از چنگم در بیارن . دقیقا این همون باور مخربی است که در گوشه های ذهنم جا خوش کرده بود ولی نه جانم دیگه گول ذهن مو نمی خورم بلکه به این باور رسیدم که هر پولی بدستم برسه خیر و برکت الهی آن را چند برابرش می کنه و پول برام پول بیشتری میاره .. آره مونا جونم اینم داستان پول پیدا کردن من بود که باز هم سبب خیر شد برام که بفهمم باورها و یا ترمزهای ذهنی مخرب در مورد پول نداشتنم چی بوده که شکر خدا باعث شد بارهامو در مورد پول و ثروت بهبود ببخشم شکر خدا … البته پول درشت و بزرگی نبود ولی چند تا پول اسکناس پانصد تومانی و ده هزار تومانی و دو پنج هزار تومانی بود که هنوز هم یادم نمیره ولی درس بزرگی برام داشت .
مونا جونم اینجا تنها جایی هست که می تونیم از شادی ها و موفقیت هامون صحبت کنیم و همدیگر رو تحسین و تمجید کنیم . چون میدونیم که هر فرکانسی بفرستیم و ارسال کنیم از همون جنس به خودمون بر می گرده ..
پس براتون بهترینه بهترین پول و ثروت و نعمت و برکت رو برای تو دوست قشنگم مونا و همسر جان آقا اسماعیل عزیزشون و برای همه ی کسانی که با این چشم های خوشکل شون این مبحث پیدا کردن پول و ثروت رو خواندن آرزو می کنم دست به خاکستر میزنند تبدیل به پول و ثروته ماندگار و پایدار و مداوم بشه
مرسی مرسی منا جان که داستان مادر بزرگ نازنینت رو برامون تعریف کردید و که باورها مون قوی تر بشه که ایمان مون به خداوند بیشتر بشه که بدانیم خیر و برکت نشانه های الهی سبب خیر و برکت بیشتری در زندگی مون میشه .
ممنون و سپاسگذارم مونا ی خوشگل و قشنگم عاشقتم مرسی مرسی عزیزم
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام به نسرین عزیزم سلامممممم
اخه من همیشه در عجب و تحسین شمااااا که اینقدررر ریز بین و با اگاهی فایل مبینید….
من زیاد توجه میکنم به پول پیدا کردن و این که اینااا یعنی ثروت داره میاد سمتت حسیننن….
خیلی لذت بخش برام چند وقت پیش یه 500 تومنی پشت ماشینم افتاده بود خانومم گفت این پول واس تو گفتم ارهههه برکت منه بزارش تویه صندق دیروز داشتم ماشین میشستم دیدمش گفتم برکتتتتت العهی شکرت خدا جونننننن…
این پول که تو صندق ماشین برکتتتتت برای من
خانوم از سفر اومد گفت اقا حسین این کیف پولت جا گذاشت بودی خونه مامانینااااا نگاه کردم دیدم توش پر پول گفتم خدایاااا شکرت…
چند روز پیش دیدم یه اس ام اس اومد پاداش داد بودن بهمممم خیلی قشنگ و جالب.
…اجیم پول نیاز داشت به راحتی بهش دادم و بدون اینکه بخوام درخواستش کنم گفتممم اگر داد ممنونم اگرم نداد نوششش جانش خدااا صد برابرش رو بهم میده …..
و و و خیلللللللللللللی اتفاقات بزرگ دیگه که سپاس گزار رب هستممم و سپاس گزارررر استاد نازنینم و مریم بانوو…
در مورد اصلاح مو بگم اونروز خواستم برم اریشگاه بهم گفت فلان ساعت بیا رفتم خونه ماشین در اوردم گفتم خانوممم بیاااا این ماشین اینم شونه ایجور بزنن موهامو کوتاه کرد کیف کردممم حالا از اون روز تا به حال حدود دو سه ماه میگذره من دیگه اریشگاهی نمیرم به لطف الله…
ممنونم برای این کامنت زیباااااا نسرین قشنگ و مهربان سپاس
در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
سلام به آقا حسین عزیز . چقدر لذت بردم از مواردی که در مورد پول نوشتین .میدونین از همینجا اون فرکانس زیباتون رو دریافت کردم اینقدر که با آب و تاب حرفهاتون رو میزنین آدم دوست داره بشینه پای صحبت هاتون .یاد اون نقال هایی می افتم که شاهنامه و داستان میخونن با ذوق و شوق و با صدای بلند و محکم .مرسی که باز هم نوشتین برام
بنام الله یکتای بی مهتا…..
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
«و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمىرساند، زیرا) بىتردید خداوند بىنیاز و ستوده است.سوره لقمان آیه 12
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
«و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما میافزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.سوره ابراهیم آیه 7
خوب من الله من ،چطوری میتونم شکرگزار تمام نعمت هات باشم ،وقتی زبونم کم میاره از شکرگزاری برای این همه نعمت.
سلااام من به استادم ،مریم جون ،و تمام دوستان خوبم.
خدایاشکرت که در مدار دیدن این همه زیبایی هستم .
ابتدای فایل با یه دریاچه آبی لاجوری ،منو مبهوت این همههه زیبایی کرد و با هربار تحسین و توجه به زیبایی ها،هدایت میشم به زیبایی های بیشتر:)
خدای خوبم سپاس که منو هربار آگاه تر میکنی و هر لحظه هدایتگر منی،دلم میخواد تو هر شرایطی و هر لحظه ای هدایتگرم باشی .
تحسین میکنم این وسعت از زیبایی هارو
تحسین میکنم این همه برکت و فراوانی،فراوانی درخت و کوه و جنگل ،فراوانی دریاچه و اب شیرینو.
دیدن این حجم از زیبایی اونم از دید یع پرنده واقعاا بینظیره و زیباست،خدایاشکرت برای امکانات که باعث راحت شدن و لذت بخش شدن کار ها میشه ،مثه همین درن بچه ،که این همه وسعت از زیبایی به ما نشون میده.
صورت ماه و خندون و پر از انرژی مریم جون ،واقعاااا حالمو خوب میکنه ،اینکه چقدر با حس خوب در کنار استاد و همراهی کردن ایشون ،دارن تو یه بهشت واقعی زندگی میکنن،اینکه روابطشون این همهه پر از عشق و صلحه ،ذهنمو پر میکنه که ببین اینم الگوی رابطه عاشقانه،و شکر که خداوند منو به سمت این الگو ها هدایت میکنه،،،،،
مریم جون تحسین میکنم که با عمل به آموزه های قانون سلامتی همچین استایل خفنی برای خودت ساختی و دمت گرم.
چقدر خوبه اعتماد بنفست این همه بالاست که برات مهم نیست نگاه آدمااا و خودت موهای خودتو کوتاه میکنی،اینع معجزه کار کردن روی خودت ،هرجقدر اگاه تر میشی ،نگاه و نظر آدما برات ناچیز تر میشن…..،عاشقتمممم من استاد که با مهربونی و عشق روی صورت مریم جون زوم میکنی و مدام بهش میگی ،عشقممممم،عاشقتمممممم،………
اینع عشق واقعی ،عشق ورزیدن بدون توقع جبران.
خدای من چه ویویییییی،چه جنگل زیباییی واقعااا فوق العادس این حجم از درخت کاج ،کاج های همیشه سبزو زیبااااا:::::)))))(
واقعاااا لذت بردم از دیدن این همه عشق و زیبایی.
سفر بسلامت.
بنام الله مهربان و خالق قانونهای بینظیر
سلام دارم خدمت دوتا استادگل و ناز من
اومدم تا دوباره یک کامنت عالی و بینظیر را بنویسم تا شما لذت ببرید.
اینقدر این کامنت فوق العاده هست که مطمئنم برای خیلی از دوستان خیلی راهگشا و آموزنده هست.
استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی یک ماه هست روزهای عجیبی را سپری کردم خیلی عجیب و سخت ولی بلاخره نتیجه گرفتم.
یک ماه پیش وقتی آخرین سفارش یخچالایی که داده بودم رسید دستم و فروشگاه کاملا پر شد جوری که نمیشد حتی داخل فروشگاه راحت نفس کشید(اینم بگم من سه سال پیش آرزو داشتم یدونه یخچال نو داشته باشم ولی الان 40عدد یخچال نو برای خودم دارم)
وقتی ماشین که یخچالارو آورد حرکت کرد و رفت تصمیم گرفتم فقط نقد بفروشم نمیدونم چرا ولی قلبم گفت فقط نقد بفروش فقط نقد.
خیلی این تصمیم سخت بود برام چرا چون در کار فروش یخچال همه جای ایران قسطی فروش دارن و یجورایی این باور شکل گرفته فقط میشه چکی فروخت چون مبلغ یخچالهای صنعتی بالاست مثلا دونه ای 50میلیون هست.
وقتی تصمیم گرفتم نقد بفروشم و به همه اعلام کردم دیگه قسطی فروش ندارم بدجور رفتم زیر فشار.
سازنده یخچال ها بهم فشار میاورد میگفت تو چکی بفروش من چکها را ازت میگیرم یخچال میدم بهت کاریت نباشه و تهدید میکرد اگه قسطی نفروشم بهم یخچال نمیده.
از طرفی مشتری ها زنگ میزدن و من میگفتم فقط نقد همگی میگفتن همه جا قسطی میفروشن مجبور نیستیم از شما نقد بخریم.
از طرفی نزدیک یک ماه شد نتونستم درآمد کسب کنم و خیلی بی پول شدم.
منی که بیش از 40عدد یخچال دارم اوضاع مالیم اینقد داغون شد که پول ندارم نون برای خونه بخرم ولی روی تصمیم پافشاری کردم.
یه حسی بهم میگفتی اگه میخوای پیشرفت کنی باید این سد لعنتی را بشکونی.
خلاصه خیلی خیلی اذیت شدم و فشار وحشتناکی بهم وارد شد ولی من میدونستم قراره اتفاقات بزرگی برام بیفته.
در این مدت من عزیزدلم و دخترگلم را گذاشته بودم خونه پدرخانمم بمونن و من خونه خودمون تنها بودم و روی خودم کار میکردم.
فشارها روی من زیادتر میشد و منم میگفتم اشکال نداره همه چیز عالی میشه.
خواستم برم دنبال عزیزدلم بیارمش خونه ولی یک ریال پول نداشتم(واقعا عجیبه چون همیشه خیلی مرفه و پولدار بودم از وقتی کسب و کارم رونق گرفت).
خلاصه از برادرم یتومن قرض گرفتم و رفتم دنبال عزیزدلم دوساعت بعد از راه افتادن دوتا یخچال نقد فروختم و پول خوبی دستم اومد خیلی خیلی خوشحال شدم میخواستم پرواز کنم از خوشحالی و وقتی رسیدم خونه پدرخانمم و عشقم و دخترم را دیدم خیلی خوشحال شدم.
روز بعد که میخواستیم برگردیم دیدم عزیزدلم و مادرخانمم کلی وسایل خوراکی مثلاً کلی سبزی و نون محلی و سیب زمینی محلی و ترشی و خیارشور و کلی بادام و کشمش و کلی حبوبات و….. گذاشتن داخل ماشین قشنگ برای 6ماه ما کافی بود.
واقعا شوکه شدم.
وقتی رسیدیم خونه رفیقم برامون 8کیسه برنج ایرانی فرستاد.
خلاصه بگم فراوانی زیادی وارد زندگیمون شد.
ولی بازهم افکار و نجواها میخواستن منو از پا دربیارن و یه هفته بعد از رسیدن به خونه بازم میگفتن حالا اون یکی شانسی نقد فروختی و دیگه بدبخت شدی و منم میگفتم باشه من میخوام بدبخت بشم(چقد مشتری در این مدت زنگ میزدن و قسطی یخچال میخواستن و بشدت وسوسه میشدم ولی میگفتم ن ن ن نمیفروشم)
ولی امروز روزی بود که خدا برام ترکوند.
مشتری اومد و دوتا یخچال ازم خرید نقد و بهم65میلیون نقد پول داد و گفت وقتی آماده شدن بقیه را هم میدم بهت.
فردا هم یکی دیگه از مشتریان قدیمی من میخواد بیاد نقد ازم خرید کنه و اینقدر خوشحالم که میخوام پرواز کنم فقط خدا میدونه چقدر حالم خوبه.
دوستان عزیز این اتفاقات و شرایط سخت مالی که در این مدت تجربه کردم بخاطر باورهای محدودکننده من بود که فکرمیکردم نقد فروشی خیلی کم هست.
اما راه حل این مسأله چی بود چطور تونستم از این مرحله هم بسلامتی عبور کنم.
راه حلش فقط حال خوب بود.در اون شرایط بی پولی و سخت من و عزیزدلم از چیزهایی که داشتیم غذاهای خوشمزه میپختیم و میخوردیم و کلی باهم درباره شرایط گذشته و پیشرفتهایی که داشتیم حرف میزدیم.
بخدا شاید باورتون نشه در مسیر برگشت که از خونه پدرخانمم برمیگشتیم من و عزیزدلم به یکی از بهترین رستورانهای شهر همدان رفتیم و غذای خیلی لاکچری و عالی خوردیم و لذت بردیم.
اصلا اجازه نمیدادم حالم بد بشه و نتیجش هم شد چیزی که میخوام.الهی صدهزار مرتبه سپاسگذارتم و شاکرتم.
خیلی خوشحالم و خیلی امیدوارم به آینده درخشانی که در انتظارم هست.
واقعا این فایلهای بینظیر سفر به دور آمریکا هم برام سنگ تمام گذاشتن و خیلی در تنظیم فرکانس بهم کمک کردن.الهی شکرت شکر شکر شکر
عاشقتونم
سلام میکنم به سید علی موسوی عزیز،،،،من نزدیک (یک ماه خورده ای اگه اشتباه نکنم )هست که تو کامنتها باهاتون آشنا شدم و اینم بگم من اون گزینه ای که دوستان عزیز کامنت میزارن تو سایت و از طریق ایمیلم بهم اطلاع داده میشه برای شما ،خانم شهریاری آقای زرگوشی عزیز،احسان جان مقدم و چند تا دیگه از دوستان فوق العاده فعال کردم ورزانه بخشی از تایمم رو اختصاصی میزارم به خوندن این کامنتهای فوقالعاده شما… وتو این مدت روند پیشرفت ونتایج شما رو از طریق کامنت های که میزاشتین میدیدم و کلی انگیزه برام ایجاد میکرد وامروز هم ایمیلتون دریافت کردم با خوشحالی و شوق ایمیل رو باز کردم و هنون اول اشاره کردید که میخواید یه کامنت بینظیر منتشر کنید فهمیدم بازم قراره آگاهی وانگیزه بهم اضافه شه ازت سپاسگزارم سیدجان واز بقیه دوستان سایت وبهت تبریک میگم بابت اینکه ایمان نشون دادی وپافشاری کردی روی تصمیمت و جواب گرفتی و این مسیر تنها مسیره رسیدن آسان به خوشبختیست بنظرم،،برات رزق بینهایت رواز آنجایی که فکرشو نمیکنی از خداوند میطلبم ،،با عشق منتظر نتایج شگفت انگیزترین در آینده نزدیک هستم …دوست دارم سید موحد
سلام دارم خدمت دوست عزیز و گرانقدر آقا امیر گل
خیلی خوشحالم که شما از خواندن کامنت های بنده حس خوبی میگیرید.
دوست عزیز خداوکیلی بعد از گذاشتن این کامنت چنان سیل عظیمی از مشتری سمت من روانه شد که خدا شاهده از شدت تعجب نمیدونم چکارکنم.
اینقدر پول نقد به حسابم واریز شد که فقط باید بگم خداروشکر.
امروز مشتری داشتم که 4عدد یخچال میخواست و این یعنی معامله ای که خیلی راحت50میلیون سود داره برام.
اینقدر زنگ خور گوشیم بالاست و همگی هم مشتری واقعی هستند که متعجبم.
بخدا شاید باورتون نشه ولی از صبح بالای 50میلیون نقد به حسابم واریز شد و بازهم ادامه داره و فردا و روزهای آینده حداقل روزی ده تومن برام واریز میکنن.
شرایط فوق العاده زیبا و حرفه ای شده و اتفاقات بزرگی برام رخ خواهد داد.
امروز هم هدایتی یه حسی بهم گفت برو پاسپورت بگیر و منم اقدام کردم و مطمئنم بزودی خدا دستمو میگیره و به یک کشور فوق العاده زیبا و متناسب با روحیاتم هدایتم میکنه.
الان دارم میفهمم نتیجه ایمان به خدا در شرایط سخت چیه.
واقعا شرایط سخت بود برام همه میگفتن باید قسطی بفروشی و فشار آوردن ولی من به خدا توکل کردم.
در این دو روز اینقدر پول نقد زیادی واریز کردم برای سازنده یخچال ها که صدام میکنه سلام آقا سید خان بزرگ درحالیکه تا دو سه روز پیش میگفت باید چکی بفروشی.
درکل خواستم بگم هرآنچه که بخواهیم میتونیم تجربه کنیم فقط کافیه بهش فکر کنیم و تمرکز کنیم.
خیلی خیلی دوستون دارم.
شب خوش
سلام سید جان دوست وبرادر بزرگ بینظیر این کامنتی که برام نوشتی رو یک ربع مونده به 9 صبح درحالی که داشتم نتیجه دوستانی که دو ه احساس لیاقت رو تهیه کرده بودن میخوندم و به وجد اومده بودم از نتایجشون ودرخواست رو به خدا دادم که در مدار دریافت این دوره قرار بگیرم،،،
سید جان هر روز تو ستاره قطبی از خدا میخوام میگم امروز یه خبر خوشحال کننده بهم بده و چه خبری خوشحال کننده تر از این که سید علی موسوی اول صبح بیاد و از نتایجش بگه که سیل نعمت کرور کرور داره به سمتش میاد چون لایقشه،(استیکر بوس چشمان قلبی و همچی) ،میدونم به زودی این گشایش و فراوانی در زندگی من هم ایجاد میشه چون دارم نشونه هاشو واضح میبینم ،،خیلی خوشحالم کردی سید جان ..انشالله پاسپورتتم به اسونی میگیری وهدایت میشی به اون مکانی که عاشقشی و با روحیات سازگاره و بهشت رو تجربه میکنی انشالله در همین دنیا،،به امید دیدارت
استاد این شعر فکر میکنم خیلی هماهنگه بارابطه ای که شما با ما ،
بچهای سایت دارین :
{تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی؟
درابریشم عادت آسوده بودم
تو
با
بال
پروانه ی من
چه کردی؟}
+++++++++++++++++
اززمانی که درون بچه اضافه شده به تجهیزات فیلم برداری سریال هامون
انگار وارد یه سطح ولیگ دیگه شدیم
ماهیچوقت بدون درون نمیتونستیم
از این زاویه دریاچه ی به این زیبایی رو ببینیم.
همیشه نتیجه ی هدایت خداوند اینه که کارها اسونتر و دلچسب تر میشن
و نتیجه به طور تصاعدی بهتر و راضی کننده تره.
انقدر متشکر و شکرگزارم این روزها که زبانم توانایی بیان کردنشو نداره.
_
توی اون صحنه ای از فایل که استاد با درون یه جوری که انگار مریم جون مرکز دنیاست :)))دورش میچرخه من میخ صفحه ی لبتابم شده بودم و چندین بار برگشتم عقب
و دوباره نگاه کردم.
به قول استاد رویاییه واقعا.
عاشق اون حس شگفتی توی صدای استادم
که در اکثرمواقع
همراه میشه با این ذکر:
///الله و اکبر
الله و اکبر///
شماهم توی ذهنتون صدای استاد اومد؟ :)))))))
همیشه توی اولین باری که دوربین میاد روی استاد و بدن عالی ای که ساختن من مثل روز اول از حجم عضلاتشون متعجب میشم و هنوز برام عادی نشده. کس دیگه ای هم مثل من هست؟ :)))
و اون صحنه ی عکاسی ساده ی عروس و داماد که چقدر برای من دریافت و الهام داشت.
چقدر برخلاف قبلا حسم خوب شد با دیدنشون
که برمیگرده به زندگی شخصیم تواین روزا
و صلحی که با قلبم دارم.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدیااااااا شکرت
به نام خداوند مهربانم
سلام به همه اهالی سایت
امروز یک صحبت با برادر و پسر عمویم داشتم خییلی برای من درس داشت
برادرم اسم اش سهراب است و حدودا 4یا5ساله است و پسر عمویم هم همین طور و اسم اون رشید است
بین خود حرف میزدند و صحبت می کردند و شوخی های طفلانه
و من ازشان سوال کردم اول سهراب خدا را دوست داری؟ گفت بلی گفتم چرا گفت بخاطری همه کار ها را انجام میده و مرا همیشه کمک میکنه و همین سوال را از رشید پرسیدم رشید گفت بلی اما دلیل نداشت و میگفت نمی فهم فقط همینجوری دوستش دارم :)
بعد از من پرسیدند خدا را دوست منم گفتم بلی گفتن چرا منم بخاطری این که برای این پسر بچا گل قابل فهم باشه گفتم بخاطری که مرا خلق کرده رشید گفت نه تو خودت آمدی!!!!! خدا خلق آت نکرده همانجا بود هنگ کردم و ماندم گفتم بیبین من باید از این ها یاد بگیرم نگم این ها چیزی نمیفهمند من بزرگم نه نه من هزاران باور مخرب دارم اما این ها اینقدر به خدا نزدیک اند و اینقدر راحت هستند و اصلا چیزی برایشان مهم نیست
خوب بعد این صحبتم رشید به سهراب گفت من خدا را دوست دارم او مرا هم کمک کرد من هم پرسیدم چطوری ؟؟ گفت دیروز من و سهراب مهمان خانه را خراب کرده بودیم که سهراب رفت و خدا مرا کمک کرد که مهمان خانه را جور کنم !!!
یعنی چی فواد همانجا ماندم گفتم بیبین چقدر در وجود این ها میشه خدا را پیدا کرد با همین سن کم شأن چقدر می دانند چقدر میتوانم از این ها درس بیگیرم
و امروز بعضی کامنت ها را خواندم خیییلی لذت بردم و خییلی کیف کردم سپاسگزاری تمام عزیزانم هستم که با عشق کامنت می نویسند و اون حس خوب را برای ما منتقل میکنه خدایا شکرت
به وخت های نگاه کردم که من واقعا نتیجه گرفتم تمام این نتایج چی هر چی بوده تمام اش وختی بوده که من با ایمان متعهد تمرینات را انجام دادم
و یک جمله من دارم وختی کمی از مسیر دور بشم آنرا به خودم میگم
«فواد بس است تو بسیار جا زدی اما دیگر نه من ادامه میدم و بقیه اش را می سپارم به خدا »
بنام خالق مهربان و قدرتمند جهان هستی
درود بر استاد عشق و توحید و بانوی همراه و همیشگی شون
این فایل چه حس و حال زیبای عاشقی داشت
جدا از تصاویر زیبای طبیعت جنگل و سنگها و درختان سرسبز سر به فلک کشیده و رودخانه آبی یا اون ابرهای آبی آسمونی که خیلی ماهرانه توسط درون حرفه ای و استاد که هربار تکاملی از قبل و ماهرانه برامون تصاویر رویایی خلق میکنند؛ من تو این فایل فقط رابطه عاطفی احساسی عاشقانه شما زوج بهشتی رو دیدم .
چقدر این رابطه عاطفی هماهنگ شما برای ما الگو شده ؛
بیان زیبا و ساده ی احساسات عاشقانه و دلبری های استاد به بانو مریم در صلح و آرامش ؛ رابطه همراه با احترام و بدون وابستگی با عشق و شوخ طبعی و خنده ؛ میدونم همه بچه های مجرد مثل خودم با دیدن این رابطه درخواست دارند از خدای مهربان و یکتا که در زمان و مکان مناسب به این رابطه هدایت شوند .الهی آمین
مریم بانو غرق در ثروت و نعمت ؛بی نیاز از هرنوع آرایش و آرایشگاه؛ خانمی که سالها قبل بدون آرایش جایی نمیرفتند ؛ امروز با کار کردن روی خودشون ؛ خودشون موهاشون و کوتاه میکنند و قائم به ذات و بدون قضاوت و توجه به نظر دیگران ساده جلوی دوربین موهاشون و کوتاه میکنند .واقعا کلی درس آموزنده داری برای ما خانم های سایت ؛خودمون و فارغ از قید و بندهای بیرونی بپذیریم.احساس ارزشمندی در درون ماست .
عاشق دیدن اون عروس و دوماد زیبا شدم ساده در پوشش و آرایش؛ و آروم دو تایی بدون تجهیزات آنچنانی با دوربین داشتند زیباترین عکس های زندگی شون و ثبت میکردند.
اشتاد چقدر شما رودخونه و چشمه رو دوست دارید ؛ من هم عاشق صدای آب ام و با دیدن این تصاویر این روزا هدایت شدم به خرید یک آبنمای سنگی با گیاه بامبو و نورپردازی ؛گذاشتم تو اتاقم با صدای دلنشین و آرامش بخش آب مراقبه های روزانه ام با خدا و شکر گزاری هام و انجام میدم.
خدایا شکرت که با آگاهی های این سایت الهی هرروز بیشتر روی بهبود فردی و شخصیتی ام ؛ رفتار؛ عادات و باورهام کار میکنم ، تلاش میکنم هرروز توحیدی تر بشم .
خدایا شکرت
سلام به رفقای عزیزم
روز خوب عباسمنشی من
امروز سعادت یارم بود و در رکاب پدر عزیزم حضور داشتم که یک عمل جراحی کوچک توی بیمارستان داشت و منهم از صبح، توی این محیط تمیز و سفید و خنک، همراه پدرم بودم .
تا آمدم، سرم را کردم توی سایت خودمان و تا توانستم، ویدئو دیدم و کامنت خواندم و لذت بردم.
الان برای بار دومه که اینجا کامنت میذارم و بعد از دومین بار دیدن این فایل زیبا.
این هم از سعادت من و انرژی همیشه خوب پدر عزیزم است که باعث شد امروز از کار روزانه ی عادی فاصله بگیرم و فقط فایلهای سایت را ببینم و گوش کنم. چقدر حال الانم از صبح بهتر است!
امروز بعد از دیدن نشانه روزانه ام، یک تصمیم خوب و مهم هم گرفتم. انگار به این خلوت نیاز داشتم تا اوضاع را با کمک سایت، بهتر کنترل کنم.
چقدر عالی!
کلی هم اینجا توی اتاق 408 با مریض مجاور و خانواده شان گفتیم و خندیدیم…خدا را شکر! کی باورش میشود که حالا من میتوانم در هر جایی، حتی اینجا، فقط به زیبایی و تمیزی و پاکی فکر کنم و آنرا ستایش کنم؟
چقدر فضای خوب فایلهای شما مسری است!
داشتم فکر میکردم که چند سال قبل در شرایط مشابه امروز، چقدر خود خوری میکردم و حالم بد میشد!
چقدررررر عوض شده ام!
ممنونم سید حسین عباسمنش عزیزم!
ممنونم مریم شایسته دوست داشتنی!
خدا یارتان!
سلام دکترجان
دلتنگتم
کجایی برارم؟
خیر باشه
امیدوارم حال پدرجان روز به روز بهتر و سایه شون بر سرتون مستدام باشه ان شاءالله
به قول شما
به لطف آموزههای استاد ، بسیاری از عیوبی که منو همیشه رنج میداد
مثل خود خوری و غر زدن و ناسپاسی و کمالگرایی و کلی درد و مرض دیگه و پاشنه های آشیلی که یکی دوتا نبودند
خدایا هزاران مرتبه شکر که به لطف این آگاهی ها زندگی مون دگرگون شده
هر روز یک ربان سبز به تابلوی دریم بردم اضافه میشه که یادآوری کنه که رویایی تیک خورده
چجوری عاشق چنین خدایی نباشم که مارو اینقدر زیبا هدایت کرد به این سایت الهی و توحیدی
خدایا بینهایت سپاسگزارم از این نعمت بزرگت
علی جان روزگارت به کام
دلت شاد و تنت سالم
و جیبت پر پول باد
آمین
سلام به کاکام، عالیجناب عشق!
آقو، عکس جدید پروفایل مبارک! چه قدر قشنگ و مشتی!
دمت گرم، رفتی گیسوم؟ به خرسو هم سلام برسون!
هیچ چی کاکو، بابام یه سر رفت رو گود میکانیکی، یه تنظیم موتور کوچیک انجام داد برگشت! ما هم تا عصری، تو میکانیکی کلی ویدئو دیدیم!، کار دیگه ای از دستمون بر نمیومد!
راستی، چرا من الان از ضمیر جمع ما استفاده کردم؟
دخترم اینجور مواقع میگه: خب، خودت و خورزو خان دیگه بابا! همونی که ما نمیبینیم!
بچه راست میگه! این خورزو خان باعث چه کارها که نشده! بدبینی، خوشبینی، خریت، عصبانیت…. خلاصه خواستم بگم با کمک سایت عباسمنش، دارم خورزو خان رو رامش میکنم!!
خب، ایرادام رو باید گردن یکی بندازم دیگه! این میشه دلیل استفاده اشتباه سالیان سال، از ضمیر جمع! به خاطر اینکه گناهان و اشتباهات رو به جمع، سرشکن میکنند. خوب، من هم در تمام شئون زندگی، دنبال همدست میگشتم که پام کمتر بیفته!راستی ها!
منهم حسابی دلتنگ شما بودم. الهی شکر ، با عکس پروفایلتون، حسابی شارژ شدم!
امیدوارم سالیان سال در کنار همدیگر، با سعادت و خوشحالی و تندرستی سر کنید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام وصدسلام به استاد عزیز ومریم جان نازنین وهمه همسفران گرامی
این فایلهای سفربه دورامریکا عالی هستند ویکی ازیکی عالی تر ودلرباتر وچشم نوازتر
نمایش طبیعت زیبا ازبالا ودیدن استاد ومریم جان ازنمای بالا برایم این پیام را تداعی میکند که ای بنده خوب خدا زمین پهناور است وسرشار از آب وابادانی است توفقط ظرف وجودی ات رابزرگ کن تا ازاین همه نعمت لذت ببری دریاچه بزرگ که هرقسمتی ازآن یک رنگ دارد ازابی وسبز وبنفش وقهوه ای دران دیده میشه
مسیر پیاده روی ودرختان سرسبز وبلند قامت وجوی های آب روان و حس شوق استاد که آبی برسروصورت زد دقیقآ حس بودن درآنجا را دارم ونسیم مهربانی که مریم جان گفت رابرصورتم احساس کردم
مریم جان خیلی خوشگل هستی وخودت درارایشگاه سیار بسیار عالی موهایت راکوتاه کردی وگفتگوی شماواستاد وروابط عاشقانه ومحترمانه شما دلنشین است
عجب تگرگ محشری اومد ودانه های درشت آن برزمین میخورد ممنون که برامون فیلم گرفتید
مریم جان سکه پیداکردی دردل طبیعت وآنرا بااحترام وخوشحالی درکیف خودت گذاشتی ویاداوری کردی برکت خداست وخدا حتمآ بیشتر وبیشتر به شما میدهد
استاد گفتید جایزه به خودتون دیدن فوتبال است ویاداوری کردید به ما که بابت کارهای خوبی که انجام میدهیم به خودمان جایزه بدیم تا ذهن تربیت بشه برای تکرار انجام کارهایی که متعهد میشویم که به سرانجام برسانیم
مریم جان چاقوراتیز کرده وعالی گوشت رابرش زد وبه سبک عالی وراحت درست کرد نوش جان ودیدن اینکه گریل برق راازماشین میگیره نشان از امکانات کامل موجود درماشین استاد است که باخانه سیار وتجهیزات کامل براحتی سفر میکند ودرجواب سوال چطور ازاین ساده تر وچطور راحتتر کارهام راانجام بدهم جوابهای عالی پیدا کرده ودرعمل داره استفاده میکنه
وحرکت شما با ماشین زیبایتان درجاده رویایی بامناظر زیبا دل ما راباخود میبرد وانشالا بزودی این مسیر زیبا راتجربه میکنم
هربار کامنتهای زیادی از دوستان رامیخوانم ودرس میگیرم واقعا شاگردان استاد هرکدام افراد فوق العاده توانا وباذهن خلاق وپویا هستند وبسیار زیبا مینویسند من ساعتها درسایت کامنت میخوانم ودیدم دوستان زیادی بادیدن این سفرنامه های جذاب ودیدنی به دورامریکا راهی سفر شدند وکلی تجربیات عالی داشتند
درکامنتی از یک همسفر سایت درهمین فایل خواندم جوان 18 ساله اهل افغانستان هستند ونوشتند ازدوسال قبل با استاد آشنا شدند وسفربه دورامریکا رادیده وخیلی تاثیر گذار بوده برایش والان درایسلند بسر میبرد وتوانسته تجربیات عملی انچه رادرسفر به دور آمریکا دیده داشته باشه خیلی خیلی تبریک میگم به دوست خوبمان ازافغانستان که مهاجرت کرده ایسلند وآرزوی سلامتی وپیشرفت وموفقیت وخوشحالی برایش دارم وتبریک به استاد عزیز که چنین شاگردانی راتربیت وتحویل جهان داده تادررشد وگسترش جهان هستی کمک کنند
سپاسگزار خداوندم که یک سفر دیگر همراه دوستان الهی ولیدرهای عزیزم استاد ومریم جان بودم وسپاسگزار استادومریم جان هستم که تمام زیبایی های سفررا برایمان نمایش میدهند
درپناه خدا سفر به سلامت وشادی
سلام به دوست خوبم فیروزه جان
شکر خدا امروز فرصتی شد تا برسم به کامنت شما دوست نیکو نامم ..
چقدر ساده و روان و لطیف نوشتی فیروزه جان..
آفرین به شما عزیز که تقریبا اشاره مختصر و مناسبی به تمام نکات مثبت فایل داشتی و خوندن کامنتت باعث مرور دوباره همه زیبایی ها در ذهنم شد…
و چقدر تحسینت کردم دوست خوبم که زمان میزاری و کامنت میخونی و از درسها و تجربه های دوستان برای خودت فکت های قوی و باورهای ذهنی عالی درست میکنی، واقعاااااااااا هزاران بار آفرین داری دوست قشنگم…
برات برآورده شدن همه خواسته هاتو از خداوند توانا خواستارم و ان شاءالله در پناه نور و عشق الهی شاد باشی فیروزه جان
سلام وجیهه بانوی عزیز دوست الهی من
سپاسگزارم از لطف ومحبت شما وارارزوهای خوبتون
دوست گلم من چندین کامنت ازشما راهم خواندم قلم شیوایی دارید وتازه متوجه شدم با آقای حافظان زوج عزیز ودوست داشتنی سایت عباسمنش هستید انشالا همیشه سلامت وشاد وخوشبخت باشید داستان سفر شما به فیلبند راخواندم هم کامنت زیبای شما وهم کامنت جناب حافظان را
بسیار سفر هدایتی وعالی داشتید وهم مسیر سفر وهم محل اقامت ودیدن مناظر رویایی
به زیبایی سفر راشرح دادید ومیشد آنرا تصور کرد ومن هم خودم راانجا دیدم وانشالا بزودی من هم با همسرم سفری به فیلبند داشته باشیم وجالب چندوقت قبل یکی ازهمکارانم توصیه کرد به فیلبند بروید بسیار زیبا ورویایی است
وبعد که کامنت شما را خواندم وکامنت همسرتان را یادم آمد به این مکان توجه کرده بودم وعکسهایش رادراینترنت دیده بودم وشما عزیزان هم توصیف خوبی از فیلبند داشتید حتمآ میرویم ازنزدیک میبینیم
سپاسگزارم ازخداوند برای داشتن دوستان الهی چون شما
درپناه خداوند مهربان سلامت وشاد وسرفراز باشید