سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 219

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار ندا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خیلی حس فوق العاده ای ک وقتی صبح میای تو سایت و این فایل های سفر به دور آمریکا رو میبینم و کلی ذوق میکنم چون مطمئنم قراره ی جای شگفت انگیز دیگه و ی ماجراجویی فوق العاده ی دیگه ای رو تجربه کنم. چقد عالیه ک صبح زود خودمون رو با این فایل های بینظیر شروع کنیم چون این حس خوب قطعا تا شب همراهمون خواهد بود. 

و اما نکات مثبت و فوق العاده ی این فایل: 

اون تابلویی ک نصب شده بود که: “به حیوانات غذا ندهید”، تا این جمله رو دیدم، قبل از اینکه استاد چیزی بگن یاد اون فایلی از استاد افتاده ک نباید به حیوانات غذا بدیم چون این کار باعث میشه ک خودش دیگه تلاش نکنه و دقیقا یاداین افتادم ک چقدر تو زندگی روزمره از این نوع کمک های نابجایی که به دیگران از سر دلسوزی و ترحم کردیم و بقول خودمون از سر مهربونی و نوع دوستی این کمک ها رو انجام دادیم. در حالی که چیزی جز ضرر ب طرف مقابل نزدیم و از طرفی هم از تایم و انرژی و گاها سرمایه های خودمون زدیم تا ب اون شخص کمک کنیم و ی جورایی این مورد خودش شرک محسوب میشه. چون باور نداریم ک نعمت و فراوانی برای همه به یک اندازه در زمین وجود داره و هرکس ب تناسب باورها و افکار و مداری ک داره در حال دریافت نعمت هاست و با اینکارا ایمان و باور خودمون ب خدا رو زیر سوال می بریم.

ما تنها وظیفه ای ک در این دنیا داریم اینه ک خودمون رو ارتقا بدیم و به اهدافی که داریم برسیم تا دنیا رو گسترده تر و جهان رو زیباتر کنیم و بقیه با پیشرفت ما الگو بگیرن و حرکت کنن. فقط در این حالته ک ما میتونیم ب بقیه کمک کنیم پس بجای اینکه انرژی و زمان رو از خودمون برداریم به بقیه بدیم، باید تمام زمان و انرژی رو صرف خودمون کنیم و اینجوری هم حس و حالمون خوبه و هم خدا از ما راضی تره و هم قطعا دیگران از حس و حال ما احساس بهتری پیدا کرده و تغییر خواهند کرد اگر ک در مدار دریافت باشن.

مورد زیبای بعدی اون منطقه جذاب و کوه های پوشیده از درخت و دریاچه آبی زیبا و همراه با موج هایی ک توسط اردک های عالی ایجاد شده بودن. واقعا چشم هر بیننده ای و زیبا جویی رو محصور خودش میکرد من عاشق این ترکیب فوق العاده ی کوه و جنگل و دریاچه در کنار هم هستم انگار خدا تموم طبیعت زیباش رو در یک نقطه جمع کرده و به ما نشون میده. خدایا شکرت

مورد بعدی اون دوستای کوهنورد بودن ک استاد ازشون پرسید چ مسیر سختی رو انتخاب کردین!؟ و همون لحظه حرف استاد در یکی از فایل هاشون یادم اومد که گفتن با توجه به باورهای هر فرد، مسیر زندگی برای هر کسی متفاوته. با توجه ب باورها، یک نفر از مسیر سخت، یکی از وسط باتلاق و یا یکی از مسیر کوهستانی و یا یکی از مسیر لذت بخش و صاف میرسه به هدفش. این دقیقا نمود این دو دوست کوهنورد بودن ک سخت ترین مسیر رو انتخاب کرده بودن ک خیلی جالب هم به استاد گفتن ک از مسیر احمقانه ای اومده بودن و خودشون هم صراحتا بیان کرده بودن.

نکته دیگه این فایل بی نظیر، عکاسی از اون زوج های زیبا و فوق العاده بود ک من این روزا زیاد دارم میبینم و قشنگ حس میکنم دقیقا از زمانی که من خودمو رها کردم از تقلا کردن برای ارتباط برقرار کردن برای ایجاد یک رابطه عاطفی، دارم توی مدار رابطه خوب قرار می گیرم.

چون این روزا واقعا تمرکزی دارم دسته بندی فایل های “الگوهای تکرارشونده” رو میبینم و نکته برداری میکنم و همزمان با اون فایل های جلسات دوره حل مسائل رو میبینم و الان خواسته ام رو واضح تر میشناسم و بهتر دارم عمل میکنم. قبلا فقط اطلاعات داشتم اما بهش عمل نمی کردم که بعد از دیدن فایل بی نظیر استاد در مورد اینکه “باید شخصیت مان رو تغییر دهیم نه اینکه ادا در بیاوریم”، مصمم شدم ک این تلاش ذهنی رو بیشتر کنم و متعهدانه تر عمل کنم.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 219
    382MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

386 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شاهین حسن زاده» در این صفحه: 4
  1. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وبه همه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    امیدوارم که روز خوبی رو سپری کرده باشین

    خدارو هزاران باز شکر گذارم که امروز هم بهم فرصت داد که این زیبایی هارو ببینم

    امروز رو با دیدن یه دریاچه زیبا شروع کردیم واقعا زیبایی خیر کننده ای داره این دریاچه که هرکسی رو جذب خودش میکنه

    وقتی بچه بودم یه انیمیشن دیدم به اسم (هورتن )

    در مورد اینکه حیات همه جا میتونه وجود داشته باشه ونکته جالبش اینه که باید باورش کنی تا ببینی

    یه خلاصه از داستانشو میذارم اینجا براتون

    انیمیشن هورتون Horton Hears a Who! داستان ماجراهای یه فیل هست که فکر می‌‌‌کنه موجودات ریزی روی یک گرده کوچیک زندگی می‌کنند. ماجرا از اونجایی شروع می‌‌شه که یه گرده از روی یه گل جدا می‍شه و با جریان باد همراه می‍‍‍‍‍‍‍شه و در نهایت به جنگل نول می‍رود. یک فیل به اسم هورتون در حال شنا کردن در رودخونه هست که ناگهان صدایی می‍شنود ولی اهمیتی نمی‍دهد. بچه‌های کلاس از راه می‌رسند و با هورتون همراه می‌شوند تا او چیزهای جدید بهشون آموزش بدهد. در حین کلاس، همون صدای قبلی می‌آید و گرده دوباره از کنار هورتون رد می‌شود و این بار او می‌تونه گرده رو ببینه. او فکر می‌کنه، کسانی روی گرده هستند که کمک می‌خواهند و در حال جیغ زدن هستند. به همین دلیل او به دنبال گرده می‌رود و سعی می‌کنه که اون رو بگیره. او بعد از طی مسافت زیاد و قبل از غرق شدن گرده می‌تونه اون رو بر روی یک گل بگذاره.

    او با گرده حرف می‌زنه و ازش می‌خواد که خودش رو معرفی کنه. کانگرو که خودش رو حاکم جنگل می‌دونه و خیلی مغروره، صحبت‌های او رو می‌شنوه و دلیل این کار او رو می پرسه. هورتون می‌گه که فکر می‌کنه، کسی روی گرده زندگی می‌کنه ولی کانگرو با شنیدن حرف‌های نامعقول هورتون مطمئن می‌شه که هورتون عقلش رو از دست داده چون هیچ موجودی نمی‌تونه به قدری کوچیک باشه که بتونه روی اون گرده زندگی کنه. کانگرو معتقده که اگه نتونی چیزی رو ببینی و صدایش رو بشنوی و حسش کنی، آن چیز وجود نداره. کانگرو او رو تهدید می‌کنه که اگه از این حرف‌ها چیزی به بچه‌ها بگوید و آن‌ها رو گول بزند، او رو از جنگل بیرون می‌اندازد. هورتون به صحبت‌های او گوش نمی‌دهد چون از صدایی که شنیده مطمئن هست. او سعی می‌کنه تا با گرده صحبت کنه و چون فکر می‌کنه که موجود داخل گرده گوش‌های خیلی کوچیکی داره، فریاد می‌زنه

    هورتن چون صدای اونارو میشنید وباور داشت که روی یه گرده کسایی زندگی میکنند پیگیرش بود

    اما کانگرو چون تفکرش این بود تا نبینه ولمسش نکنه باور نمیکنه

    وقتی به این سبک زندگی استاد دقت میکنم واقعا همه نمیتونن باور کنن که زندگی میتونه انقدر زیبا باشه یه ادم میتونه انقدر زندگیش رو بهشتی خلق کنه وکنترل زندگیش تو دست خودش باشه

    چقدر این دریاچه مردم زو دور خودش جمع کرده بود یه سری پیاده روی میکردن

    عده ای نقاشی میکشیدن

    یه عده عکس مینداختن ولذت میبردن

    واقعا بی نظیر بود یه حس خیلی خوبی به من داد این زیبایی ها

    چقدر این عروسی ها قشنگ بود ساده نهایتا 10نفر اونجا بودن با یه دوربین تمام

    واقعا من اگه یه روز ازدواج کنم به همین شکل ازدواج میکنم

    این رو از قبل اشنایی با استادم همیشه میگفتم

    با اینکه من کوردم وعروسی های ما ماشالله انقدر پر زرق وبرق برگزار میشه اما من هیچ علاقه ای نداشتم

    وندارم به اون شیوه میرم میبینم دعوت میشم احترام میذارم اما علاقه ای به این سبک ازدواج ندارم

    نمیدونم من از ارایش چیزی سرم نمیشه یا واقعا این عروس خانوم ها اصلا ارایش نکرده بودن

    در هر صورت بسیار از نظر من زیبا بودن

    مبارکشون باشه

    چند شب پیش یه خوابی دیدم چند روز بود حسم میگفت که کامنتش کنم تا حالا تو زندگیم خواب به ای واضحی ندیدم

    انقدر برام ملموس بود که تا دوروز مثل یه فیلم جلوی چشمام تکرار میشد

    وقتی از خواب پریدم ساعت 5بود

    یه روز قبلش از خدا خواسته بودم هدایتم کنه ازش خواسته بودم واضح بهم بگه چیکار کنم

    تو خواب دیدم منو پدرم باهم رفتیم یکی از روستاهای بغل رویتای خودمون که با الاغ چوب بیاریم بار چوب رو زده بودیم به الاغ واین الاغه تکون نمیخورد هرچی ما میکشیدیمش بهش فشار میاوردیم تکون نمیخورد

    تو همین موقع بود دونفر به صورت کاملا غیبی اومدن پیشمون یکیشونو میشناختم البته هیچ وقت از نزدیک ندیدمش چون خیلی وقته فوت کرده ولی چندین تا کلیپ ازش دیدم عالم بزرگی بود اگه اسمشم بگم خیلیا میشناسنش تنها کسی بود که مفهوم شرک و توحید رو اینجوری که استاد میگن بیان کرده بود

    خلاصه ایشون ویه شخص دیگه که اصلا نتونیتم تو خوابم صورتشو ببینم اومدن پیش ما ایشون برگشت گفت شما بار 9تا قاطر رو زدین به این الاغ واسه اینه که نمیتونه حرکت کنه من و پدرمم گفتیم چیکار کنیم به پدرم گفت تو با اون شخص از جلو برید بعد خودش دست منو گرفت وبهم گفت من فکر میکنم تو با صدای بلند بخون این الاغ راه میفته

    منم گفتم چجوری فکر شمارو بخونم دستمو گرفت گفت تو فقط بخون خودت میفهمی

    وقتی دستمو گرفت من ناخوداگاه فکرشو میخوندم با صدای بلند شبیه مناجات بود هرکجا فکرشو بهتر میخوندمذچ الاغ سریع تر حرکت میکرد هرکجا لکنت زبونمو میگرفت الاغ از سرعتش کم میشد

    یه جا خیلی بهم فشار اومد گفتم خیلی سخته نمیتونم درست فکرتو بخونم دست کرد تو جیبش دوتا گل سرخ رو دراورد گذاشت رو چشمم که یهو از خواب پریدم

    من این خوابو فقط برای پدرم تعریف کردم واینجا چون میدونم این خانواده ای که اینجا دارم بهتر میفهمن حرفهامو

    من جواب خیلی از چیزهارو از اون خواب گرفتم مثل خیلی از بچه ها که همچین الهاماتی بهشون شده که فقط خودشون بهتر میفهمنش

    واقعا این واضح ترین و ملموس ترین خواب تمام عمرم تابه الان بوده

    بیشتر دارم درک میکنم که واقعا ما جسم نیستیم

    امیدوارم این کامنت هم جواب سوال یکی باشه وبتونه بهش کمک کنه

    دوستتون دارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام به سید حبیب عزیز

    با خوندن کامنتت نتونستم برات ننویسم

    حرفات دقیقا اومد وروی قلبم نشست

    وقتی تعریف میکردی از سفرت انگار کنارت بودم حتی وقت خوندن کامنتت پژو پارس رو هم تصور کردم

    جنس حرفات از یه درکی بود که اصلا زمینی نیست

    ممنونم برای کامنت زیبا وقشنگت سید جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام به اقا احمد گل

    ممنونم از کامنت زیبا و پر بارت چقدر قشنگ گفتی من این همه نعمت دارم ولی در برخورد با اولین تضاد فراموش میکنم واز مسیر خارج میشم

    دوباره این نکته رو بهم یاداوری کردی که باید همیشه سپاسگذار بود چون خداوند انقدر به ما نعمت داده که حتی نمیتونیم بشماریم فقط باید به یا بیاریم وسپاسگذار باشیم

    ممنونم دوست عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام ودروود به دوست گلم اقای کرمی عزیز

    دقیقا به نکات عالی اشاره کردی

    اینکه تو عروسی های ما کلی هزینه میشه جدا از مبحث طلا کلی هم شاباش میدن

    ودقیقا برای ما جا افتاده که این نوع خرج ها کاملا عادیه

    انشالله یه روز توی یکی از عروسی ها شرکت کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: