https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-14 01:32:052023-11-09 06:26:08سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 219
386نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
روز اول هفته باشد و اول های صبح هم باشد و با فایل زیبای سفر به دور آمریکا بخواهی روز خودت را شروع کنی
واقعا دیگر چه می شود
چه احساس خوبی آدم پیدا می کند
چقدر انرژی فراوان و چقدر حال عالی به من دست داد وقتی این فایل را دیدم
باز صحنه هایی پر از زیبایی
صحنه هایی پر از احساس خوب فراوانی
صحنه هایی که قدرت و عظمت خدای مهربان را برای من تداعی کننده است
مثل همیشه شروع فایل با مناظر زیبا و با دیدن زیبایی های شروع می شود که این برای من نشان دهنده این موضوع است که وقتی که به زیبایی ها توجه کنی از همان زیبایی ها باز در زندگی من نمودار می شود
از آن زیباتر تابلوهای راهنمایی که در ورودی این دریاچه وجود دارد و چه نکته عالی را به ما یاداوری می کرد که بی جا دلسوزی نکنیم
وقتی استاد این مطلب را خواندند که به حیوانات غذا ندهیم یاد این فایل از صحبت های استاد افتادم که دلسوزی بی جا – به کبوتر ها غذا ندهیم
abasmanesh.com
چه آرامش خوبی در این تصاویر قابل مشاهده است
هیچ عجله ای در کار نیست
هیچ شتابزدگی در کار نیست
هر چه است احساس خوب است و آرامش و زیبایی و نهمت های رنگارنگ خدای مهربان
آسمان آبی
درختان سرسبز
کوههای رنگارنگ
همه اینها برای این است که باید از آنها لذت ببریم و احساس خوب داشته باشیم و شکرگزار این همه نعمت های خدای مهربان بود
هدایت های خداوند همیشه و همه وقت برای ما وجود دارد و این فقط ما هستیم که باید از این هدایت ها استفاده کنیم و آنها را ببینیم و از آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و نهایت لذت را از آن ببریم
همه چیز برای ما آفریده شده است تا در نهایت آرامش از آن حال کنیم و کیف کنیم
این تنهاترین وظیفه ما در این دنیای پر از افکار و احساس منفی است که می توان براحتی زیبایی ها را دید و از آن لذت برد و کیف کرد
وقتی دنبال زیبایی ها باشی و بخواهی زیبایی ها را ببینی بی شک به سمت آنها هم هدایت می شوی مثل دیدن همین عروس و دامادهایی که در حال عکس گرفتن هستند و می خواهند لحظات خوب و خوش زندگی خودشان را برای خودشان ثبت کنند
خدای من ممنون از تو بخاطر این همه زیبایی ها و این همه لذت و حال خوبی
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
بقول انگلیسی زبان ها :
Without any further ado let’s begin this part
بریم سراغ زیباییها و درس های این قسمت:
همینکه تصاویر زیبای کنار جاده داشتن از جلوی دوربین رد می شدن یاد صحبت استاد افتادم که :
این دنیا در مقابل ابدیتی که من ازش اومدم و بهش بر میگردم به اندازه ی پلک زدنی بیش نیست
این فرصت کوتاه برای لذت بردن و شاد بودن و خلق کردن به من داده شده همونطوری که استاد و خانم شایسته دارن همین کار رو میکنن
پس من هم باید جوری زندگی کنم که بهترین استفاده رو از این فرصت بکنم تا هر لحظه که قرار شد برگردم به اون ابدیت آماده باشم درست مثل استاد
صحبت از شب کردن استاد و آرامش و خواب راحتش و به یادآوردم پیام خداوند رو در قرآن که :
شب را مایه آرامش و آسایش شما قرار دادم
و چه زیبا استاد با کار کردن روی خودشون به جایگاهی رسیدن که دقیقا دارن این پیام خداوند رو تجربه میکنن در شب و البته من هم از وقتی که وارد این مسیر شدم حالا نه صدرصد ولی به میزان خوبی این ٰامش رو تجربه کردم
صحبت از روز شد و گشتن و دیدن و لذت بردن از نشانه های خداوند که باز هم پیام خداوند در قرآن که :
روز را برای شما روشن گردانیدیم و در اینها نشانه هایی است برای قوم مومن
پس من هم که دارم در مسیر توحید قدم بر میدارم باید به این دو نشانه ی بزرگ خداوند که هزاران نشانه ی دیگه رو در درون خودشون جای دادن فکر کنم وتایید کنم وجود پر برکتشون رو مثل همین روشنایی روزی که بواسطه یوجود خورشدی زیبا ایجاد شده و الان دوربین قادره بواسطه ی اون این نشانه های زیبای خداوند رو به من نشون بوده البته از طریق دستانش که جانشینان او هستن
بعد میرسم به اون تابلو که خیلی منطقی داره به من میگه که درسته انسانم و ی سری تمایلات و احساسات انسانی دارم مثل اینکه دوست دارم به ی حیوانی غذا بدم اما اینجا توی این پارک نباید به حیوانات غذا بدم چون که :
ممکنه خودم در حین این کار به واسطه وحشی بودن این حیوانات آسیب ببینم ( الله اکبر یاد قرآن افتادم که میگه آقا جان این کار بکن برات خوبه اون کار رو نکن برات بده و گرنه خدا که این وسط ضرری نمیکنه سا سودی بهش نمیرسه که )
ممکنه ی سری بیماریها رو به من منتقل کنن و باز هم من این وسط ضرر میکنم
با این دلسوزی بیجا من اونا رو به خودم وابسته میکنم و اون توانایی ذاتی پیدا کردن غذا رو از اونها میگیرم و اونها رو نابود میکنم با این کارم
ممکنه حواسم نباشه و با وسیله نقلیم ی آسیبی به این موجودات بزنم
پس اگر انسان عاقلی باشم با اینهمه دلایل منطقی دیگه این کار رو نمیکنم
بهر حال انتخاب با منه که کدوم مسیر رو میرم اونا انذار خودشون رو دادن خیلی واضح و روشن من میتونم توجه کنم و از نتایج خوبش برخوردام بشم و میتونم توجه نکنم و نتیجه ی این عمل خودم رو دریافت کنم که حکمی بر علیه من صادر بشه و جریمه بشم که اگر این اتفاق بیفته خودم بوجودش آوردم
باز هم یاد قرآن و توضیحات استاد افتادم که خداوند از عذاب صحبت میکنه نه برای اینکه ما رو بترسونه برای اینکه هشدا ر بده که حواسمون باشه که کار درست رو انجام بدیم که نتیجه ی اون میشه لذت بردن
چقدر این مردم دقیق دارن طبق قرآن عمل میکنن که منطقی بهت میگن که آقا اینکار رو نکن به این دلیل و به این دلیل نه چون ما میگیم پس شما هم چشمتون کور دندتون نرم باید اجراش کنین آخ که چقدر هر چی بیشتر میگذره من بیشتر عاشق این کشور و مردمش میشم
چقدر وقتی اون خانم ها ر ودیدم دلم خواست تجربه کنم ی همچین چیزی رو خواستش رو بارها فرستادم الان هم میفرستم خداوند که بقول استاد کنتور نمیندازه پس دلم میخواد ازش درخواست میکنم
و اما اون سنجاب نازنین و بعدش اون اردکها من رو یاد این آیه ی سوره هود انداخت که چند روز پیش داشتم میخوندم :
و ما من دابه فی الرض الا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها کل فی کتاب مبین
هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر آنکه روزی اش با الله است و او محل مانندن و انتقال هر جنبنده ای را می داند همه در کتابی آشکار است
یعنی چی یعنی خدا میدونه که مقر اصلی این سنجابه کجاست لونه ای که توش میخوابه کجاست و حتی مسیر های رفت و آمدش به اون لونه اینکه کجا میره و از چه راههایی میره و دوباره بر میگرده رو هم میدونه همه چیزش رو میدونه همه چیز همه ی موجودات رو میدونه
واقعا وقتی بهش فکر کنی دیونه میشی که چه هوش برتریه این انرژی که همه چیز رو در برگرفته یا بقول استاد همه چی خودشه حتی این سنجاب و اون اردک ها و…… واسه همینه که میدونه همه چی رو
چند لحظه صدای شادی بچه ها منعکس شد چقدر دوست داشتنیه این صدا مخصوصا توی طبیعت که محدودیتی نداره و بچه ها رها و آزاد هستن و میدون و بازی میکنن و میخندن و تو هم میبنی و لذت میبری از رها بودنشون
اونجایی که مریم خانم نشسته بودن روی اون تخته سنگه و داشتن از دور دست اون مناظر رو نگاه میکردن احساس کردم خودم اونجا نشستم و دارم ی نفس تازه میکنم و ی نسیم خنکی هم داره میوزه تا چشم کار میکنه هم دارم سرسبزی رو میبینم حس قشنگی بود
اون آقا و مسیری که اومده بود هم این درس رو برام داشت که کار احمقانه نکنم در اصل چیزی که تکاملم رو توش طی نکردم رو نخوام بزور انجام بدم
چقدر خوبه همدم و همراهی داشته باشه که ی گام جلوتر ازت باشه و راهنماییت کنه و اطلاعات بهت بده
وقتی استاد گفتن بریم ببینیم نقاشیهاشون چطور شده یادم اومد که باید سعی کنم همیشه کنجکاو باشم راجع به دیدن زیباییها و توجه کردن به اونها
چقدر لذت بخشه وقتی دیدم اون خانم ها با این سنشون دارن کار مورد علاقشون رو انجام میدن
چقدر این دو نفر متفاوت بودن یکیشون ضمن اینکه داشت کارش رو انجام میداد ارتباطه رو هم بخوبی برقرار میکرد ولی اون یکی انگار بیشتر دوست داشت تمرکز داشته باشه و کسی خیلی ازش سوال نکنه و سرش توی کار خودش باشه
راستش رو بخواین ی حالی شدم وقتی این نقاشی ها رو دیدم انگار قلبم باز شد ی لحظه از فکرم گذشت که من انگار به نقاشی علاقه دارم و دوست دارم اینکار رو انجام بدم با وجود اینکه تا حالا اصلا انجامش ندادم
رفتار استاد و خانم شایسته بهم یادآوری کرد که همیشه افراد رو تحسین کنم در حین انجام دادن کارشون و براشون آرزوی موفقیت کنم
چه صحنه های زیبایی خدای من .مرسی خداجون که همش داری الگو نشونم میدی از عروسی و ازدواج اونم زمانی که من متعهدانه دارم روی دوره عشق و مودت کار میکنم تا باورهام تقویت بشه که فراوانی ازدواج هست و میشه
چقدر از سادگی این عروس خانم ها لذت میبرم چون خودم هم به شدت طرفدار سادگی هستم
اون کفش های اسپرت عروس خانم هم چیزی بود که خیلی برام جالب بود البته توی چند تا مراسمی که چند وقت پیش رفتم هم همین موضوع رو دیدم که عروس خانم ها یا اسپرت پاشون بود یا کفش های خیلی راحت و این یعنی نظر مردم براشون مهم نبود و اونجوری که خودشون راحت هستن کفش پوشیدن و این ی موضوع خیلی مهمیه که نشون میده این افراد تونستن اون پیش فرض های غلط رو در این مورد بشکنن توی ذهنشون توی جامعه ی ما که این باور هست که عروس خانم باید حتما کفش پاشنه بلند بپوشه به هر قیمتی که شده حتی به قیمت کمر درد و اذیت شدن خودش که لذت بردنش رو تحت تاثیر قرار بده
خیلی حال کردم با این ابراز عشق ها
سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم که این صحنه های زیبار و ثبت کردین و به ما به اشتراک گذاشتین قطعا ما هم در مدار دیدنشون بودیم که این افتخار نصیبمون شد
از اینکه توی این کامنتتون هر لحظه از نشانه ها حرف زدید هر لحظه ی فایل رو به قوانین ربطش دادید و انگار اینقدر اگاهانه سعی کردید توی زندگیتون در عمل توجه کنید به زیبایی ها و قوانین جهان و ربطش بدید به زندگی تا با اینکار هم کانون توجهتون رو جهت بدید به خواسته ها و فرکانس درست بفرستید و هم با تکرار قوانین باورهاتون رو هر لحظه قوی تر کنید ، که این شده کاری ناخوداگاه و بسیار اسان براتون …
این ناخوداگاه و اسون بودن رو از کامنتتون دریافت و احساس کردم
و برام الگو شدید که من هم چه قدر باید توجهم رو جهت بدم باید هر چییزی که میبینم رو ربطش بدم به قوانین… مگه نه این ذهن چموش میخواد بگه نه همه چیز اتفاقی و شانسیه و یا به منفی ها توجه کنه…
خیییییلی دوستتون دارم عزیزم خیلی تحسینتون میکنم اولا برای این مهارتی که در خودتون ایجاد کردید و این مهارت سبب شده کامنتای عالی بذاربد و هم اینکه کلا توی سایت خیلی فعال هستید و کامنت هاتونو همیشه دارم میبینم …
عزیییییزه دلممممم خیییلی دوستت دارم و تحسینتون میکنم از صمیم قلبم
سلام به نگار جان عزیز. چقدر از خوندن پاسخت عزیزم احساس فوق العاده ای رو گرفتم .نکاتی که نوشته بودین به من شناخت بیشتری از خودم داد جوری که متوجه شدم انگار دارم به ی ثباتی میرسم توی شخصیتم چون دیگه بقول شما ناخودآگاه خیلی چیزها رو از دریچه قانون میبینم و برای ثبت کردنشون تلاش و تقلایی نیست و این کامنت هم همونطور که شما گفتین سلیس و روان اومد و من نوشتم زور زدنی در کار نبود .مرسی عزیزم که این نکته رو بهم یادآوری کردین
سلام دوباره به نگار جان .رفتم پروفایلت رو دیدم و داستان هدایتت رو خوندم عزیز .چقدر تحسینت کردم که از همون سن کم عشق و علاقت رو میدونستی چیه و لین یعنی خودشناسی عالیه عزیزم
آن شا الله که ی روز میرسه که رقص و موسیقی رو با هم ترکیب میکنی و ی ژانر جدیدی به سبک خودت خلق میکنی
سلام و درود خدمت شما استاد عزیز و همه دوستان عزیزم.
یکی از زیباترین صحنه های که همیشه تو طبیعت و یا حتی شهر منو مجذوب خودش میکنه دیدن دریاچه هست.
از دیدن دریاچه پرادایس و دریاچه هایی که در سریال سفر به دور آمریکا میبینم و تا دیدن دریاچه پارک نزدیک محل زندگی ام همشون برام جذابن و از دیدنشون لذت می برم.
با دیدن سریال سفر به دور آمریکا خیلی مشتاق بودم تا یک سفری رو همزمان با شما به شمال کشور داشته باشم و هیچ ایده ای نداشتم.
از طرفی من و همسرم بعد از دوسال از مدت ازدواجمون هیچوقت سفر دور دو نفری نداشتیم و همیشه با دوستانمون سفر میکردیم.
انگار حس میکردیم که برای خوش گذشتن نیاز هست اشخاص دیگه ای هم باشه و یا دسته جمعی بیشتر میچسبه مسافرت!
اما من با دیدن سریال سفر به دور آمریکا دقیقا مثل سفر شما کاملا تجسم میکردم که یه مسافرت عالی دو نفره با همسرم به زودی تجربه می کنم.
دقیقا دو هفته پیش بود که کاملا یهویی و بدون برنامه ریزی از قبل تصمیم به مسافرت گرفتیم.
کجا؟ شمال ! کجای شمال ؟ نمیدونیم!!
فقط میخواستیم یه سفر دو نفره رو تجربه کنیم.
ولی کاملا تصورش کرده بودم که چقدر خوش میگذره بهمون…
از اونجایی که مدت زیادی رو توی یه شهر نسبتا کویری زندگی می کنیم از بچگی عاشق جنگل و درخت بودم . در این مسافرت واقعا همه چیز دست به دست هم داد تا بهترین مسافرت عمرم برام رقم بخوره.
از هدایت شدن به مکان های بی نظیر و مسافرت به شمال زیبا در بهترین ماه سال و بهترین شرایط آب و هوایی و برخورد با انسان هایی بی نظیر که واقعا لبخند رو به لب هامون می آوردند.
و واقعا در بهترین زمان در بهترین مکان بودیم.
ما به استان گیلان سفر کردیم و همون در ابتدا بصورت هدایتی و بدون هیچ برنامه خاصی وارد یه روستایی شدیم که اسمش حلیمه جان بود و از توابع شهر رودبار بود. وقتی نزدیک روستا میشدیم دریاچه زیبایی خودنمایی میکرد. با دیدن دریاچه کل خستگی رانندگی از تنم رفت و واقعا خالصانه با دیدن این صحنه خدارو شکر کردم. چقدر ذوق زده شدم از دیدن اردک هایی که داخل آب بودن از جنگلی که دور تا دور دریاچه رو محاصره کرده بودن از گاو هایی که در حال چریدن اطراف دریاچه بودن.
واقعا ترکیب زیبایی و رویایی بود، چقدر از این طبیعت زیبا عکس گرفتم، عکس گرفتن از طبیعت حس خیلی خوبی بهم میده و هرروزه عکسهایی که از طبیعت بگیرم رو میبینم.
دریاچه عروس یا دریاچه حلیمه جان، اسم این دریاچه زیبا بود.
چقدر این روستا زیبا بود و چقدر انسانهای مهربان و عالی داشت واقعا از ته دل شکر گزار بودم در اون لحظه.
واقعا آدم وقتی تو سفره کاملا در لحظه زندگی می کنه و اصلا کاری به فردا و آینده نداره، چقدر خوب میشد اگر بتونیم در لحظه زندگی کنیم…. حس بی نظیره..
این فقط قسمتی از اولین روز مسافرتمون بود و چقدر این 4 روز مسافرت ما عالی بود و چقدر یاد گرفتیم و تجربه کردیم… از رفتن به ییلاقات ماسال، جنگل گیسوم، گردنه حیران و سورتمه جنگلی تالش تا دیدن روستای زیبا و توریستی ماسوله!
لحظه به لحظه این مسافرت من ذوق داشتم و نکات مثبتشو بر میداشتم برا خودم، چه شکر گزاری هایی که صبح ها توی ویلاهای روستایی قشنگمون انجام دادم و توی دفترم نوشتم.
این مسافرت درس های زیادی داشت برامون که مهمترینش این بود که فهمیدیم برای مسافرت نیازی نیست حتماباید با کس دیگه ای همراه باشیم تا خوش بگذره… و یجورایی میشه گفت شرک بود که به امید کمک و همراهی کسی مسافرت رفتن وقتی خداوندی وجود داره که بهترین همسفر برای همه ماست!
ممنون استاد عزیزم که بهمون یاد میدین چه گونه از زندگی لذت ببریم و حتی چطور سفر کنیم. ازتون یاد میگیریم حتی قبل از سفر، اونو تجسم کنیم که چه جاهایی زیبایی میریم و لذت می بریم.
صادقانه بگم این سفر از چیزی که تجسم کرده بودم خیلی خیلی بهتر بود. حتی الان هم که دارم دربارش می نویسم خنده روی لبم نشسته و مجدد بهم یادآوری شد.
بخوام براتون از کل سفر بگم خیلی طولانی میشه ولی واقعا خوش گذشت.
ممنون از همه شما عزیزان بابت وقتی که برای مطالعه گذاشتید.
از زمانی که وجود مقدس بانوی همیشه زنده جهان ها رو درک کردم
تمام فاطمه های دنیا رو دوست دارم
ترس از شرک سبب میشه تا کمتر به عظمت این بانو اشاره کنم اما بدون شک روح بزرگ این بانو پر نورترین انوار خداست و در نهایت تواضع بزرگترین دست خداونده
حتی نام فاطمه مورد توجه و عنایت خداست
خوشا بحالتون
اما خیلی خوشحالم که شما و رسول عزیز در کنار هم دارید از عشق لذت میبرید و هر بار که اسم شما دو عزیز رو میبینم بسیار ذوق میکنم که خدا شکرت که عشق واقعی در حال گسترشه
خیلی لذت بردم از کامنت پر از احساستون
آرامش دستاورد عشقه و من اینو در وجود مبارک شما عزیزان میبینم
خدارو هزاران مرتبه شکررررررررر
براتون آرزوی موفقیت و سربلندی و سلامتی و ثروت دارم
خدای من این همه سادگی منو به وجد میاره خدایا شکرت چقدر جالبه موهای ساده ، آرایش ساده ، لباس ساده ، دست گل عروس رو دیدی انگار از همونجا گلها رو چیدن دسته کردن دادن دست عروس خانم ،واییییییییییی تعجب کردم ازکتونیهای عروس چه راحت میگیرن، باورتون میشه چشمام گرد شد باورش برام سخته ، اینجا تهران انقدر سخت میگیرن همه چی رو که حساب نداره ، برای همینه پسرا کمتر به فکر ازدواج وقبول مسولیت میفتن ، اصلا بیچارهها فرارین به خطر این رسمای مسخره ، آرایشگاههای گرون ، طلا وجواهرات، سالن وغذاهای چند مدل ، دسر ونوشیدنی …….
اگه بتونن که عالیه ولی باور کنید بیشترش به خطر حفظ آبرو وچشم وهم چشمیه
برای خانواده عروس هم همینجور چه جهیزه ی کاملی باید تهیه کنن ، خدا بهمه بچه دارها کمک کنه
برای همه جوانهای دنیا آرزوی خوشبختی وسلامتی وشادابی وثروت میکنم
یادمه وقتی هنوز ازدواج نکرده بودم همیشه کتونی میپوشیدم ، مادرم همیشه بهم ایراد میگرفت میگفت دختر بخوای عروس بشی که نمیتونی کتونی بپوشی یا کفش بدون پاشنه ، کفش پاشنه داربپوش یاد بگیری ولی من کار خودمو میکردم راحت بودم ولی روز عروسیم با اینکه لباسم بلند بود بازم مجبور بودم کفش پاشنه دار بپوشم ، هیچوقت یادم نمیره اصلا بلد نبودم راه برم با اون کفشا چهقدر سخت بود
بعضی جاها هم که کسی نبود کفشام رو درمیوردم پابرهنه راه میرفتم ، موقع عکاسی تو باغ وسالن ، خوبیش اینه قدم کوتاه نبود ، ولی وقتی کفش میپوشیدم از داماد میزدم بالا تر بعداز عروسی تا چندروز پادرد داشتم بخاطر کفشام
تازه زمستونم بود برف شدیدی هم میبارید، منم که انقدر سردم بود زیر لباس عروسم شلوار پوشیدم ، هرچی بهم گفتن اینجوری بده گفتم مهم نیست ، من یخ میکنم از سرما ، تازه دامنم بلنده ، دیده نمیشه ، چاقم نیستم که بد بشه خلاصه که شب بیاد موندنی بود از هر جهت
ولی واقعا این همه سادگی وراحتی رو تحسین میکنم ، چقدر خوبه آدم برای خودش وآسایش خودش زندگی کنه
واونجا که استاد به اون آقا گفتن چه راه سختی رو انتخاب کردین برای بالا اومدن ، ناخودآگاه یاد این افتادم که ما انسانها خودمون حماقت میکنیم وراه سخت رو انتخاب میکنم واز مسیر هم لذت نمیبریم وگاهی هم باعث میشه هدفمون رو نیمه کاره رها کنیم وبیخیال بشیم ویا غر بزنیم که چقدر این راه سخته
به قول استاد هر راه سختی اشتباه ، خدایا مارا آسان کن برای آسانیها
ممنون از محبت ولطف وسخاوتمندی شما دوبزرگوار که باعشق ، مارو درلذت وتفریح خودتون همراه میکنید ، دوستتون دارم
هزاران سلام به استاد عزیزم و به استادبانوی نازنینم
و همه دوستان همراه در این مأمن الهی
استادجان اول صبح وقتی دیدم یک فایل دیگه از سفرنامه رو گذاشتین با ذوق تو فکر بودم بلافاصله بعد از دیدن فایل کامنت بزارم…
ولی با توجه به این که تازه از سفر برگشتیم و ی سری کارها رو باید انجام میدادیم گذاشتم برا بعد..
و همینطور این « برا بعد » طول کشید تا شد الان!!
طوری که وقتی اومدم تو سایت و دیدم کامنتها رو منتشر کردین گفتم ای وای خیلی دیر شده و شیطون داشت منصرفم میکرد …
همینطور که کامنتهای منتشر شده رو میخوندم خداوند هدایتم کرد به کامنت برادر بزرگوارم اقا اسدالله عزیز…
و ایشون از تعهدشون گفته بودن
دقیقا یادم اومد من هم دو ماه پیش بر اساس خوندن یکی از کامنتهای ایشون ، همچین تعهدی به خودم داده بودم و به جز روزهایی که در سفر و در بالای کوه ها بودیم ( جای همه عزیزان سبز)به دلیل عدم دسترسی به اینترنت بقیه فایلها رو حتی با داشتن چندین مهمان و کار باز هم کامنت گذاشته بودم…
بنابراین قبل از اینکه ذهنم بیشتر تحلیل و تفسیر کنه، سریع اومدم برا نوشتن کامنت…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
چون ذهنم همچنان نجوا داشت به دلم اومد تفألی به جناب حافظ بزنم که فرمودن:
……..
ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران ، قرآن را
ابیات اول رو ننوشتم که طولانی نشه..
ولی این دو بیت اخر یک جورایی همچین زد به هدف..
استاد جان ما اینجا از برکت وجود شما و مریم جانِ عزیز با شناخت خودمون و خدای خودمون ، پادشاهی خودمونو راه انداختیم و از زندان چه کنم چه کنم ها خلاص شدیم…
توی سفر که بودیم با همسرم تصمیم گرفتیم دوباره دوتا قدمی که مثل جواهر برامون میمونه رو برای ده ها بار دیگه گوش کنیم و تکرار کنیم و تمرین هاشو انجام بدیم..
استاد عزیزم درسته تاریخ ثبت ما چندین سال رو نشون میده اما واقعیت اینه که من و همسرم فقط با معرفی یکی از عزیزانمون همون موقع توی سایت ثبت نام کردیم و شاید حتی ماهی یک بار هم سر نمی زدیم به سایت .. مثل خیلییییی از اپلیکیشن هایی که توی گوشیمون هست و حتی کارکردشونم نمیدونیم .. برخوردمون با سایت دقیقا همینطور بود..
از اونجایی که خداوند ما رو خیلی دوست داره 8ماه پیش توسط یکی دیگه از عزیزانمون ، سایتِ شما به ما معرفی شد و ما دقیقا از تاریخ 23بهمن 1401 عملا وارد سایت شدیم و به طور جدی از همون اول شروع کردیم به دیدن فایلهای زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا ، و گوش کرد فایلهای ارزشمند هدیه..
کم کم با توجه به تاکید شما بر خوندن کامنتها و کامنت گذاشتن این کار رو هم انجام دادیم و بعد هدایت شدیم به خریدن دوره فوق العاده دوازده قدم
دو قدم رو خریدیم ، قدم دوم در مورد ثروت صحبت میکنید..
به خودمون قول دادیم تا از این صد عبور نکردیم قدم بعدی رو برنداریم…
استادجان و معجزه ها یکی پس از دیگری شروع شد…
مهمانداری کردیم که تا حالا نکرده بودیم..
سفری رفتیم که تا حالا نرفته بودیم…
خریدهایی کردیم ، که تا حالا زورمون میومد و نخریده بودیم…
تفریحاتی انجام دادیم که تا حالا انجامشون نداده بودیم…
به خودمون جایزه ها و پاداشهایی دادیم که تا حالا نداده بودیم…
والحمدلله که زندگی هر روز روی خوشش رو ، به ما نشون میده..
الان حدود 6….7 ماهی هست که زندگیمون دیگه سینوسی نیست و الهی شکر روندش رو به بالاست ، شاید گاهی کند بشه ولی متوقف نمیشه…
به دلم اومد که این دفعه فقط از این بنویسم و بگم بچه ها….دوستای خوبم .. تاکید استاد به خوندن کامنتها رو جدی بگیرید .
من این مدت با عزیزان نابی آشنا شدم که اگر گاهی مثل امروز ذهنم نجوای تنبلی سر داد ، بهم یاداوری کنن بنویس…تعهدت یادت نره…
و من دوباره قدم در مسیر سبز میزارم محکمتر از قبل و امیدوارتر از گذشته بر سر تعهدم میمونم ان شاءالله
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
الهی به امید تو…
دستمان را بگیر و راهمان را هموار و آسان کن ما را برای آسانی ها الله جانم..
من هم به دلیل همون کمالگرایی وقتی دیدم دیر شده و از غافله دوستان عقب افتادیم داشتم بیخیال کامنت نوشتن میشدم که کامنت زیبای داش اسداله زرگوشی
گوش دلمونو گرفت و نذاشت بازیگوشی کنیم و به قول شما یادآوری این مهم شد که ما به خودمون تعهد دادیم هرگز از این مسیر توحیدی و از این دانشگاه خارج نشیم.
عشق جانم
کامنت زیبای شما مثل همیشه برای من نکات بسیار مهمی رو گوشزد میکنه
من همزمان با لذت بردن ، درسهای بزرگی رو هم مرور می کنم
ما در کنار هم قدرتی داریم که دائما باید به خودمون گوشزد کنیم که اگر اونو ندیده بگیریم و ازش استفاده نکنیم
اونو به قانون بیهودگی مسپاریم و جهان هرچیز بیهوده و بی استفاده ای رو از زندگی ما حذف میکنه
این قانون فقط به مباحث مادی معطوف نمیشه
و در قلمرو عشق و برکت و سلامتی که یونیک های غیر مادی هستند هم شامل میشه و اگر قدردان اونا نباشیم و شکرگزاری نکنیم و به کار نگیریمشون
قطعا مهر بیهودگی بهشون میخوره و از زندگی ما حذف خواهند شد
پس دوباره باید بگیم که
من عاشقتم و خدارو هزاران مرتبه شکر که وجود نازنینت برای رشد و تعالی من بزرگترین انگیزه و نیروی محرکه بوده
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که این زندگی رو به این زیبایی چیدمان کرد که من برکت رو در عشق هم طلب کنم و هر روز احساس می کنم که این آغازین روز زندگی مشترک ماست.
خدایا شاکرت برای نعمت تازگی و نشاط
خدایا شکر برای آگاهی ها و هدایت خداوند در مسیر سبزمون که همیشه معطر و با طراوت به برکت عشقه
وای ی لحظه پروف همسرتون رو دیدم دلممیخاست بپرم هوا ذوق اینکه اخ جونمی ی زوج عباسمنشی دیگه
اخه من دیروز کامنت فوقالعاده شما از مسافرتتون رو خونده بودم
و چقدر خوشحال شدم براتون امروز همکامنت همسرتون و جوابی که شما با عشق بینهایت برای عزیزه دلتوک نوشتید
خداروصد هزار مرتبه شکر
از خداوند توانا ،دارنده لطف و کرمت ؛براتون زندگییی سرشار از عشق و خوشبختی بیشتر رو میخام
از خدا میخام که همیشه حال دلتون در کنار هم عالییی باشه و شادتر از روز قبلتون باشید ..
(از کجا معلوم اینا همه از کارت عروسی گرفته تا کامنت شما و همسرتون که هرروز سره راه من هستن ی نشونه نباشه برام)(اخه چندروزه هرجا میرم یا ماشین عروسِ یا خوده عروسِ یا کارت عروسی)
خداوند زا شاکر و سپاسگزارم که هدایت شدم به کامنتتون و فرصتی در اختیارم گذاشت که برایتان بنویسم. از دیروز که کامنت شما و عالیجناب عشق رو خوندم دوست داشتم برای شما هم بنویسم و نشانه ها منو هدایت کرد به کامنت ایشون و حالا دوباره هدایت شدم که بتوانم برای شما هم بنویسم و احساس قلبی و شادی درونیم را از سفر زیبا و توحیدیتان و تجربه ها و نتایجی که کسب ابراز کنم.
این سفر گوارای وجودتان. جهان پاسخ شما را به تحسین و دنبال کردن زیبایی و نعمت و فراوانی و ثروت داد و قطعآ نتایج و دستاوردهایتان همانطور که اشاره کردین بیشتر و بیشتر خواهد شد با بودن در این مسیر زیبا.برای شما زوج دوستداشتنی؛ خواهر و برادرهای عزیزم سلامتی و شادکامی و بهروزی آرزومندم. درپناه حق عزیزان
چقدر عالی که لطف خدا اینجوری شامل حالت بشه که اول صبح وقتی وارد سایت میشی دو تا نقطه آبی ، دوتا هدیه الهی ، پر از عشق و نور توسط دوتا از بهترین بندگان نازنین خداوند (خانم فاطمه جان سلیمی و اقا داداش اسدالله عزیز) دریافت کنی..
یعنی خداوند قشنگ با زبان اشاره بهم میگه:
ببین امروزت پر از خیر و برکت و شادیه..
خداوند خودش میدونه تا اخر شب قراره چقدرررر اتفاقات عالی و خوشایند در مسیر زندگیم قرار بگیره…
خدایا شکرت من با همه وجود پذیرای همه نعمتها و رحمت های نابت هستم الله جانم..
اتفاقا کامنتهای پر مهرتون رو آقا سید حبیب برام میخونن و چقدرررررر لذت میبریم و دقایق طولانی در مورد موفقیتهاتون با همدیگه صحبت میکنیم و بسیاااااااااااااااااااار تحسین میکنیم در مدار خوبی ها و اسانی ها بودنتون رو…
و خدا رو بسیار شاکریم برای داشتن بزرگواران و عزیزانی چون شما که الگوهای واضحی از ثابت قدم بودن در مسیر هستین..
واقعا به خودم افتخار میکنم برای داشتن وجود مبارکتون در مسیر سبزمون چون باور دارم که:
همنشین تو از تو به باید
تا تو را عقل و دین بیافزاید
خدایا شکرت
داداش اسدالله خوبم الهی در کنار همسر نازنینتون و شینای دوست داشتنی همه لحظه هاتون پر باشه از عشق و شادی و موفقیت و سلامتی و ثروت .. الهی امین
به به چه زنجیره کامنت باحالی، چه زنجیره عشق و شور و توحید و آگاهی نابی:)
سلام به روی ماه وجیهه بانوی گل و آقا حبیب گرامی و آقا اسداله عزیز و آقا ابراهیم خلیل اله و فرشته شریفی عزیزم و مامان گل عزیزم که دلم براش یه ذره شده
وجیهه جان چقدر زیبا و دلنشین مینویسی چقدر همه ی کامنتات به دل میشینه
این زنجیره کامنت هم که دیگه انقدر با احساس و زیبا بود همه ی کامنتا کلا اشک میریختم و میخوندم، یه حس سرخوشیِ نابی به آدم میده که خود به خود اشکای آدم جاری میشه
و به قول شما باز هم نشانه های خدا و حرف زدن خدا باهامون از طریق کامنتا
من همین امروز که فایلای دوره لیاقت رو گوش میدادم و کامنت آقا رضای عزیز (عطار روشن) رو میخوندم گفتم باید این کامنت نوشتن و استمرار رو بیشتر جدی بگیرم، تو کامنت امشبم رو فایل سفر به دور آمریکای 220 هم مفصل بهش اشاره کردم
بعد هدایت شدم به این زنجیره کامنت که کلا تاکید داره به اهمیت و تاثیر استمرار در سایت و متعهدانه کامنت گذاشتن…
نمیدونم من چرا انقدر از تعهد میترسم، خیلی وقتا یه مدت پشت هم کامنت نوشتم، ولی همینکه اسمش بشه تعهد، میترسم و هی حس میکنم که شاید نشه…
باید تمرین کنم و از تعهدای کوچیک شروع کنم تا این پاشنه آشیل هم از بین بره
یه خورده هم برای اینه که کلا ناخوداگاه ذهنم میخواد سخت بگیره همیشه
اون فایل انگیزشی استاد که شعر گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیر اینو خیلی وقتا گوش میدم و دارم کار میکنم رو خودم
ممنونم خواهرگلم از این پیام پر احساست که قلبمو شکفته کرد:))))))
خدایا شکرت که این هدیه زیبای نقطه آبی رو از بهترین بنده خدا دریافت کردم…
نسیم عزیزم ، دوست قشنگم پاسخ با محبتت رو دو بار خوندم و هر دفعه گفتم خدایا شکرت که منو در مسیر این قلبهای زلال قرار میدی تا ازشون یاد بگیرم و لذت ببرم و تو رو بهتر و بهتر بشناسمو درک کنم…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
چقدر همزمانی ها جالب هستند به ویژه برای ما بچه های سایت که دیگه الان خوب میدونیم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست!!
یعنی وقتی صحبت از تعهد میشه من هدایت میشم به کامنت داداش اسدالله…شما هدایت میشی به کامنت من….
بعد از انتشار کامنتها میبینم اقا سیدحبیب یک جور دیگه همین مطلب رو میگه…
مامان سلیمی عزیزمون پاسخ میزارن و تایید میکنن…
و بعد همگی در یک صفحه!!!
الله اکبر از لطف حق..
و همه اینا یک خبر خوب داره که :
رهروی ما اینک اندر منزل است…
یعنی خواسته شما نسیم نازنین برآورده شده ان شاءالله…
نسیم جانم دوست زیبارو و خندانم ممنونم از پاسخ پر احساست ..
خدا رو شکر برای حضورتون در مسیر زندگیم..
دوستت دارم و برات بهترینها رو از خداوند خواستارم..
چقدر شاد شدم و لذت بردم از خوندن این دو کامنتی که راجع به سفرتون نوشته بودین بنا داشتم که برای کامنت قبلی شما پاسخ بنویسم که موفق نشدم خدا رو شکر که الان دارم این کارو انجام میدم
تحسینتون می کنم که از قبل برای یک سفر توحیدی خودتون رو آماده کردین و بخاطر همین با هدایتهای خداوند سفرتون پیش رفته و تجربه های قشنگی داشتین خدا رو شکر
چه نکته های خوبی رو یادآوری کردین
کامنت نوشتن و جدیت در ادامه دادنش برای من هم واقعاً بسیار تاثیرگذار بوده تو زندگیم
راستی عکس پروفایلت خیلی زیباست
الهی که عشقتون هر روز بیشتر و پایدارتر و لطیفتر باشه
سلاااااااااااااااامممممم و درود به فاطمه بانو جان عزیزم..
ممنونم از پاسخ پر مهرتون دوست نازنینم…
و سپاسگزارم که کامنتها رو خوندین و خدا رو شکر که براتون جالب و جذاب بوده..
فاطمه بانوی عزیزم هرررر لحظه که در این سفر با عمق جان لذت میبردیم یاد شما دوستان عزیز سایت رو زنده میکردیم و برای تک تک تون دیدن و بودن در این فضای الهی رو از خداوند مهربون طلب میکردیم …
چه تاکید خوبی بود از شما نازنین ، برای بودن در این سایت و اینکه کامنت نوشتن در زندگی شما هم تاثیر مثبتی داشته..
خدایا شکرت که همین تکرارها فکت هایی قوی برای ذهن های تحلیلگر مان میشوند در لحظه های نجوای ذهن..
و ممنونم از توجه تون به پروفایلم عزیزم که با چشمان زیبا بینتان دیدید و تحسین کردید ، خدایا شکرت..
دوست تون دارم فاطمه بانو جان و روی ماهتون رو میبوسم
و سپاسگزارم برای دعاهای نابتون ، الهی امین
و همچنین این زیباییها در حق شما و عزیزانتون نیز به راحتی و عزتمندانه اجابت برسه ان شاءالله
رسیدن به جاده آسفالت و زیبا مبارکتون باشه ،کسی که متعهد باشه حقشه که خدا رو پیدا کنه،همونی که از ابتدای خلقت با ما بوده و همش میگفته بابا من خالقتم،منو باور،منم روزی دهنده،منم برات پدر آوردم مادر آوردم،منم کاراتو برات درست کردم منم که عشق رو بوجود آوردم ،منم که تو رو خلق کردم ،کجا داری میری….
حالا که شما پیدا کردین برای ما هم آرزو کنید ،هر چند میدونم دستور استاد روی خود کار کردنه اما آرزوی شما هم برامون جایزه هست
سپاسگزارم که کامنت نوشتین و ما رو وارد فضای روحانی کردین
چه دریاچه زیبا و قشنگی داره و چه اسم زیبایی داره دریاچه لی لی، و چه لذتی داره با تراکمپر کنار این دریاچه زیبا ریلکس کرد و خوابید، نوش جانتون استاد.
و چقدر نکته قشنگی اشاره کردید که دلسوزی بیمورد نکنید حتی در مورد حیوانات چون باعث میشه اون کسب مهارت و اشتیاقشون رو از دست بدن، خیلی نکته قابل تاملی هست این دلسوزی بیمورد. اصلا این دلسوزیهای بیمورد یجور شرک هست که خداوند یچیزی رو اشتباه کرده که ما بخوایم با دلسوزی و دخالت بیمورد بخوایم اون شرایط رو تغییر بدیم، ولی این باور باشکه هر کسی هر جایی هست سر جای درستشه، هرکسی توانایی خلق زندگیش رو داره، هر کسی نون باورها و فرکانساشو میخوره وخداوند با عدالت ترین با عدالت هاست، همینکه مارو خالق آفریده و هیچ ذره ای دخالت تو ارسال فرکانس ما نداره این یعنی اوج عدالت خداوند
خدای من چه سنجاب زیبایی، استاد چقدر رو خودتون کار کردید که مثل یه کودک شدید که از هر چیز کوچکی ذوق میکنید واقعا این توانایی شما ومخصوصا مریم جان رو با نهایت عشق تحسین میکنم.
چقدر این نقاش هنرمند خلاق هست که تو اوج طبیعت اومده هم لذت ببره هم به علاقه اش بپردازه، خدایا شکرت، ای جانم چه داک های نازی چقدر روابط خوبی دارن و با هم عشق بازی میکنند خدایا شکرت
چه لذتی داره تو این طبیعت زیبا پیاده روی کرد خدایا شکرت بابت این همه زیبایی، چقدر اصطلاحات خانم شایسته زیباست وقتی زوم میکنه به استاد میگه مرد فکور، واقعا بجا گفتی خانم شایسته، استاد واقعا هر ثانیه تو ذهنش داره دنبال قوانین میگرده.
استاد وقتی از این صخره نورد پرسید که از مسیر سختی اومدی بالا دقیقا یاد ستاره قطبی افتادم که میگفتید یسریا هستند از مسیر سنگلاخی و پر پیچ وخم میرسن به خواسته هاشون. وقتیم ازشون میپرسی میگن ما از کوه ها گذشتیم از مسیرهای سخت، پدرمون درآومد اونیکیا هم میگن اره ما هم همینطوره حق داری، ولی یسریا هستند مثل استاد و بچه های سایت از مسیر صاف از مسیر مستقیم سوت میزنند و از زیبایها لذت میبرند و به خواسته هاشون با لذت میرسند.
خدای من چه خانم هنرمندی چقدر طبیعت رو زیبا کشیده، یاد باب راس افتادم که هر چی تو نقاشیش دوست داشت میکشید و چقدر ما نقاش زندگیمون هستیم که اول تو ذهنمون خلق کنیم و بعد تو بیرون بازخوردشو بگیریم.
خانم شایسته چقدر تو شکار صحنه ها فوق العاده اید تو قسمت قبلم از دو زوج عاشق تصویر گرفتید الانم که یه سورپرایز دیگه وچقدر زوج دوست داشتنی و رمانتیکی هستند و چه ویو زیبایی رو برای پیمان با هم بودن بستند، و طبیعت رو بعنوان شاهد عشقیشون انتخاب کردن الهی صدهزار مرتبه شکرت.
چقدر روان و عالی همه چی رو توضیح دادین و منو از دریچه دیگری وارد این فایل ارزشمند کردین، لذت من از دیدن این فایل بیشتر شد.
درمورد شرک و دلسوزی بیجا و دست توکار خدا بردن ، واقعا همیشه قابل تامل ، که نباید ارزش و اعتبار درونی خودمون رو زیر سوال ببریم ،( کاری گه من قبلا درمواردی انجام دادم و بشدت ضربه خوردم)
یادمون باشه تو دنیای فیزیکی هرچیزی سرجای خودش قرار داره و حامی همه چی هم خداست دلسوزی =صفر
هم قانون رو خوب توضیح دادین و هم زیبایی بی حدو حصررو
از خدا میخوام که بسادگی تمام و عزتمندانه شمارو به همه خواسته های ناب تون برسونه.
عجب فایلی بود ، اینقدر هیجان انگیز بود دلم نیومد همین الان کامنت ننویسم ، آخه الان بیرونم
قبل از فایل یکی از دوستهای عزیزم بنام لی لی جون برام کامنت نوشته بود ، وقتی کامنت شون و خوندنم اومدم ی سر تو سایت دیدم فایل جدید اومده قلبم گفت فایل ببین بعد برو به برنامه ام برس .
همون اول فایل که استاد اسم دریاچه رو گفتن من ضربان ِ قلبم تند شد فکر کردم اشتباه شنیدم زدم عقب دیدم نه درسته و اسم دریاچه لی لی !!!!
خدایا چقدر قوانین دقیق و درسته
من به هرچی توجه میکنم ، بیشترش میکنم
سارا به چی داری هر لحظه توجه میکنی ؟؟؟؟؟!!!
این کانون توجه من با فایل 2 دوره احساس لیاقت تازه درک کردم که بابا کانون توجه یعنی چی ؟؟؟؟!!!!
ظاهر و ول کن که میگی عجب آسمون زیبایی ، عجب رابطه عاشقانه یی ، عجب جاده بینظیری
باید ببینی تو ذهنت چه جلسه و گفتگویی برپاست ؟؟
عجب رابطه عاشقانه یی ، اما چه فایده چند ماه دیگه معلوم نیست چی بشه ؟؟؟
چه رابطه ی قشنگی ، معلومه همش فیلم ِ ، هر کسی متأهل دوست داره مجرد باشه
چه رابطه عاشقانه ایی ، منم اگه رابطه اولم خوب بود الان خوشبخت بودم
چقدر رابطه قشنگه ، نه بابا پر از مسئولیت ِ ، ول کن دلت خوشه
چقدر مردها مهربونن ، مردها موجودات پر توقعی هستن فقط از دور خوبن
چقدر شنیدنِ حرفهای عاشقانه لذت بخشِ ، یادت رفته چقدر توهین شنیدی ؟!! حرف عاشقانه فقط تو فیلم هاست
اینا قسمت هایی از گفتگوهای ذهنی من بود در مورد روابط و البته خیلی خشن تر و شدیدتر
بعد من کلامی همش دارم تحسین میکنم و احساسم خوبه از تحسین کردن و منتظرم که مرد رویایی ام با اسب سفید بیاد
اما فرکانسِ ذهنم ی چیز دیگه اس !!!
حالا اگه من متوجه این گفتگوها نمیشدم ، بعد از ی مدتی میگفتم بابا پس چرا نمیشه ؟؟؟
قانون اشتباهِ و نا امید و کافر زندگی میکردم !!!
و میگفتم من همه کاری کردم اما نشد و اینا همش الکیه !!!
بعد وارد فازِ خشم و ناراحتی بعدش افسردگی و شاید هم …
چندین بار این گفتگو رو داشتم ،
من که دارم همه تمرینات و انجام میدم !!!!
احساسم خیلی خوبه. روابط تحسین میکنم ، به روابط توجه میکنم و خیلی همزمانی رخ میده ،
نشانه ها همه درسته اما اتفاق نمیافته چرا ؟؟؟؟؟
چون من در حالِ ارسال فرکانس ناخواسته هام هستم
تمام
صد سال دیگه هم نمیشه و من جوان و ناکام از دنیا میرم
به همین راحتی
خدایا قدرتِ تغییر گفتگوی ذهنم و بهم بده و هدایتم کن به راه راست
از دیروز طبق آگاهی های قدم 9 شروع کردم با عبارات هماهنگ با خواسته ام ، کانون توجه ام رو جهت دهی کنم
-من آماده داشتنِ رابطه ایی هماهنگ ، کامل و عاشقانه ام
-خدایا من نمیدونم خودت از راهی که میدونی به آسانی هدایتم کن به رابطه هماهنگ و مناسب
-رابطه عاطفی ، نعمتی است که خداوند وعده اش و داده به مومنین و منم بنده مومن خداوندم
-رابطه عاطفی زیربنای همه موفقیت ها و شادی هاست
-یکی از راههای ورود به بهشت داشتنِ رابطه عاطفی
بازم خداروشکر که متوجه شدم وگرنه ی عمر میخواستم برم جنگل اما تو جاده کویر بودم
خدایا سپاسگزارتم
استاد و مریم جونم خیلی سپاسگزارتونم که هستین
استاد این دوره احساس لیاقت بینظیره
دیگه فراوانی و بین ، همش عروسی پشت عروسی
همین کتونی پوشیدن ِ عروس ، نشانه احساس لیاقتش ِ
البته من اینجا خیلی این صحنه رو دیدم و برام عادی شده
این سادگی و اولویت دادن به خودشون واقعا جز شخصیت ِ اروپایی و امریکایی هاست
خیلی راحتی خودشون و در نظر میگیرن
منم خیلی ازشون یاد گرفتم ، خداروشکر
خدایا آسونمون کن برای آسونی ها
خداروشکر که در زمان مناسب در مکان مناسب هستیم و از لنز دوربین ِ ادم هایی زیبابین داریم جهان و میبینم و لذت میبریم
سارای دوست داشتنی ،سارایی که از وجودش انرژی میگیرم
وای سارا جان خبر آمد خبری در راه است سارای عزیزم هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست سارا جان من امروز ناخودآگاه وقتی اولین زوج خوشبخت را دیدم اسم تو آمد به ذهنم عزیز دلم ومطمئن ام که اینها نشانه است، نشانه است که من دیشب از خواب بیدار بشم وبیام سایت چشمک خداوند را از تودردانه خدا داشته باشم وامروز ناخودآگاه اسم شما موقعه نگاه کردن به فایل به ذهنم خطور کنه
امیدوارم در بهترین زمان ممکن به آنچه که در دل داری برسی
او چنان نقاشِ زبردست و ماهری است که نقاشی هایی میکشد فراتر از سه بُعدی ، نقاشی هایی که با علم و درک ما قابل فهم نیست و هیچ نقاشی توانایی خلق نقاشی هایی مثل او را ندارد ، به گونه ای که اگر تمام نقاشان ماهر عالم جمع شوند تا یک مگس را در قالب چند بُعدی ؛ نقاشی و خلق کنند نخواهند توانست…
ای مردم! مثالى زده مى شود؛ به آن گوش دهید ، آنانى را که غیر از خدا مى خوانید ، قادر نیستند مگسى را بیافرینند ، هر چند در این باره با هم متحد شوند و اگر مگس چیزى از آنها بگیرد ، نمى توانند آن را پس گیرند؛ طالب و مطلوب هر دو ناتوانند…
[سوره الحج 73]
کوه و دشت و دریا و سنگ و سنجاب و… نقاشی ها و تصویرهایی هستند در برابر چشمان ما که توسط این نقاشِ عالم کشیده شده اند…
و گل سرسبد نقاشی های او ، ما هستیم….
…وَصَوَّرَکُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَکُمۡ…
و شما را نقاشی کرد و چه زیبا هم نقاشی کرد…
[سوره التغابن 3]
الله اکبر… ؛ چه بگویم که شایسته پیشکشی به محضرش باشد به جهت تشکر از او؟؟؟
چه سعادتی بالاتر از این که سر و کار ما با نقاش ماهری چون او افتاده….
شکم مادارنمان ، تابلوی نقاشی او بوده ، با خودش گفته که بگذار دو تا چشم خوشگل برای این بنده زیبایم بکشم ، بعد از فارغ شدن از چشمانمان با خودش گفت که الان باید دو تا گوش خوشگل برایش طراحی کنم و….
با صبر و حوصله در فرآیندی 9 ماهه ما را نقاشی کرد و وقتی که نقاشی اش تمام شد ، نگاهی به نقاشی خود انداخت و با خودش گفت که “به به ؛ چی کشیدم”
ای انسان چه خبرته که اینگونه نسبت به پروردگار کریمت مغرور شدی ؟ آن هم پروردگاری که تو را….
[سوره الانفطار 6 – 8]
باید هم تعجب کند و سوال توبیخی از ما بپرسد ، زیرا که موقع نقاشی کردن من اصلا فکر این را هم نمیکرد که این شخص ، با وجود این همه لطف و محبتم به او ، روزی به من پشت کند و نسبت به من مغرور شود و مرا فراموش کند و به وادی شرک و ضلالت و “منیّت” بیفتد و بروی کسی غیر من که نقاش او بوده ام حساب کند….
پناه بر خودِ خودِ خودش…
بی انصافی است که اگر لطفت را نادیده بگیرم ای همه کاره من….
بی انصافی است که با این زبانی که تو برایم نقاشی کردی ، بیایم و از کفر و ناسپاسی بگویم….
بی انصافی است که با این گوشی که نقشش را برای من کشیدی ، بیایم و به سخن های ناروا گوش کنم….
بی انصافی است که درب خانه قلبم را که تو به من عطا کردی ، بروی غیر تو باز کنم
بی انصافی است که…
أستغفرالله ربی و أتوب إلیه….
میخواستم با الهام گرفتن از نقاشانی که در این فایل مشغول خلق یک اثر هنری و تصویرکشیدن بودند ، در مورد “قدرت تجسم و تصویر سازی” با تکیه بر ریشه (صور) و (خلق) در قرآن ، بنویسم که نفهمیدم چی شد که اینجوری شد….
به قول سعدی
او میکشد قلاب را….
عزم و اراده کرده بودم تا در آن مورد بنویسم اما نفهمیدم چه شد که بحث عوض شد….
به قول حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه
عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم…
خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها و گشوده شدن گره ها و نقضِ اراده ها شناختم…
سلام به آقا رضا عزیز.کامنتت خیلی عالی بود.که اینطور بجا درست مثال زدی.خیلی برای من تاثیر گذار بود خدا خیرت بده.که اینجوری درک کرده.و انتقال دادی.چون من خودم.از کسی جایی از مثال قرآنی رو میبینم. خیلی رو تاثیر میزاره.نمی تونم بی تفاوت باشم حتما باید ازش تشکر کنم.و از شما تشکر میکنم
ممنون از این کامنت زیبا و کلا کامنتهایی که میگدارین بسیار دلنشین توحیدی و ناب هستن
هربار که کامنت شما یا یکی دیگر از آقایان سایت رو میخونم
میگم خدایا شکرت که دراین دنیا دراین ایران در این اوضاعی که اکثرا همه شاکی و عصبی هستن مردانی هم هستن که یه حور دیگه دارن نگاه میکنن
شاکرن توحیدین ناخواسته ها رو نمیبینن خلاصه دارن رو خودشون کار میکنن
چون من یه تضادی که تو زندگیمه اینه که اکثر آقایونی که تا الان در اطرافم بودن و هستن همه نابلد به قانون و مثل اکثریت جامعه هستن واین باعث شده که این دست کامنتها برام زیباتر و خاص تر باشن
از زیبایی های خیره کننده کلورادو و مناظر بینظیرش دوستان من به قدر کفایت تحسین و تمجید میکنند و من فقط با همه وجودم از استادان عزیزم تشکر میکنم برای رشد و تعالی در همه جنبه های زندگیم و بسیار قدردان و ممنونم ازشون
هدفم از نوشتن این کامنت گرفتن لایک و ستاره نیست
میخوام بگم:
وقتی رازی رو فهمیدید و بعد درکش کردید ، نزارید بین فهمیدن و درک کردن و اقدام و عملتون ، بیست سال فاصله بیفته
این حسرتی بود که تا ابتدای سفرمون به فیلبند داشتیم
که :» حبیب!!!!! چرا اینقدر دیر ؟!!!
اما قلبم برای آرامش من میگفت: چون تو آماده نبودی و هر اتفاقی باید در زمان خودش رخ بده.
راستش فقط دلم میخواست خودمو سرزنش کنم و نمیتونستم این توجیه رو بپذیرم اما حقیقت داشت و این پاسخ درست بود چون من این اتفاق زیبا و تغییرات شگرف و این رشد رو در مقاطع مختلفی از زمانهای مختلف قرار دادم و دیدم اگر اتفاقی زودتر از موعدش رخ بده فاجعست.
مثل تگرگ بعد از شکوفه های بهاریه یا باران بعد از خرمن
مهمترین بخش سیکل رشد، استیبل شدن و روند پایداری در یک قانونه
در این سفر من درس بسیار بزرگی گرفتم.
تمام لحظات و اتفاقات در دستان ما بود و اینکه وقتی دو نفر با هم یک خواسته مشترک دارند هیچ مقاومتی در کائنات برای اجرای دستور خواهان وجود نداره
ما از عطاى پروردگارت، اینان (فرصت طلبان) و آنان (دنیا طلبان) را کمک مىکنیم و عطاى پروردگارت از کسى منع نمىشود.
هر دو ما مثل یک روح در دو تن فقط یک خواسته مشترک اما قدرتمند رو دنبال و درخواست میکردیم از کوچکترین چیزهایی که نیاز داشتیم تا بزرگترین اونها
مثل یک جادوگر که عصای سحر آمیزشو به هرچیزی که بزنه اونو تغییر میده
تمام عالم به تعظیم در اومده بودند
همه چراغهای عالم چراغ جادوی ما بودند
ما خدارو همه جا حاضر میدیدیم و خود خدا مستقیم داشت خواسته های مارو اجابت میکرد چون خودش گفته بود
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
« آیا خدا کفایتکننده بندهاش نیست؟
سخته ازتون بخوام حال عجیب منو درک کنین که اکنون من به مفهوم واقعی
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
رسیدم.
اینکه تمام ایمان و اعتماد من به خدا ، هنوز به یک دانه خردل نرسیده اما اگر یک اپسیلون هم باشه من تونستم تمام مرزهای فیزیک کوانتوم رو تغییر بدم و سلیمان وار به تمام نیاز هام و هرآنچه اراده کنم میرسم.
چیزی که در مرحله چهارم عرفان از هفت مرحله سیر و سلوکه « استغنا»
احساس بی نیازی زمانی شکل میگیره که به این اطمینان و باور میرسی که چنان رابطه ت با خدا خوب شده که هرچه اراده کنی بهت میده
و من بعد دیدن چندین معجزه (اجابت خواسته ها) در این سفر بهش رسیدم
اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی
این تمرینی بود که استاد تو قدم اول یادم داد
کنترل ذهن که بعد به کنترل نفس ختم شد
این سفر توحیدی ترین سفر زندگیم بود
قبل از شروع و آغاز سفر
چیزی حدود 50میلیون لوازم کوله و کوهنوردی نیاز بود تا ما کوله گردی کنیم و خدا به عجیب ترین شکلی همه چیزو ردیف کرد
هرگز در زندگیم اینقدر به خدا اعتماد نکرده بودم که فقط با هدایت لحظه ای به یک سفر برم و هیچ پلنی برای سفر و مقصد نداشته باشم
ما حتی صبر نکردیم تا پول سفر به حسابمون واریز بشه و یقین داشتیم اگر قراره خدا درست کنه پس بقیه چیزها هم اوکی میشه
چجوری و از کجاش هم مهم نیست
روز دوم سفر سه برابر پولی که لازم داشتیم رسید
این در حالی بود که من هنوز بابت اجرای پروژه با کارفرما تسویه حساب نکرده بودم
جوری با خدا رفیق شده بودیم که انگار دستم تو خزانه سلطان عالم دراز بود یا همون کت جادویی تنمه که پول از جیباش میزنه بیرون
وقتی کتاب «معبد سکوت» نوشته برد تی اسپالتینگ رو میخوندم اصلا منطقی به نظر نمیرسید که اتفاقات گفته شده درست و منطقی باشه
در این کتاب به حقایقی اشاره شده بود که من فقط با قلبم باورشون میکردم و ذهنم خیلی مقاومت میکرد اینکه انسان میتونه مسیرشو در زمان کوتاه کنه و نیاز هاشو در لحظه خلق کنه و همون کلمه مسخر قرآن
اینکه همه چیز مسخر و به فرمان تو باشه
این سفر اگر به تصویر درمیومد بیشتر یک فیلم هندی یا یک فیلم تخیلی بود
اینکه چقدر زیبایی دیدیم طبیعی ترین حالت ممکن بود
موقع برگشت چندین ماشین بوق زدند تا مارو سوار کنند ولی ما تمایلی به سوار شدن نداشتیم و تصمیم داشتیم مسیر زیبای جنگلی رو پیاده بریم و ببینیم
همراه شدن یک گله حیوان تا کیلومترها برای همه اونایی که شاهد ماجرا بودند جالب بود و اینکه اونا در حالت معمولی وحشی به نظر میرسیدند
در راه به چشمه آبی هدایت شدیم که فقط محلی ها بلد بودند و چه آب عجیب و گوارایی داشت این چشمه
مردی که مارو سر اون چشمه برد گفت این آب سبب افتادن سنگ کلیه همسرم در کمتر از یک ساعت شده و…
خدایا انگار از این جهان خارج شده بودیم و هیچ چیز خارج از اراده ما نبود
خسته که شدیم به همسرم گفتم الان یک ماشین نگه میداره تا سوار شیم در حالی که بین هفته و در مهرماه مسافر خیلی کم بود خصوصا که سرد و بارونی بود و روز قبلش همه مسافران رفته بودن به شهرهاشون
همسرم گفت آره یک آدم خوبی میاد تا سر جاده مارو میبره
و من گفتم اون آدم خوب تا تهران مارو میبره
یک پرشیای صفر کیلومتر به سمت مبدأ ما به بالا میرفت و با دیدن ما کنار کشید و پیاده شد و گفت بیاین ما برگشتیم تا شمارو هم ببریم .
یک زوج جوان و بسیار مهربان همشهری خودمونم بودند که ماشینشونم تقریباً پر از لوازم و خریداشون بود با جابجایی لوازم برای ما جا باز کردن و ما با احوالپرسی و تشکر بسیار نشستیم و پرسید تا کجا میرید چون ما داریم میریم تهران
من و عزیز دلم که دیگه برامون رسیدن به خواسته هامون برامون عادی شده بود با لبخند گفتیم ماهم میریم تهران و بعد گفت: پس اگر اذیت نمیشین در خدمتون هستیم.
بماند که تو راه باهم کلی صحبت کردیم و با اونا دوست شدیم و خونمون اومدن و کلی ماجراهای عجیب دیگه که این کامنتو طولانی میکنه
اما بعد از سفر ما هنوز چراغ جادو رو داریم و دقیقا با یقین به این آیه از تسخیر
دیگه نگران هیچ چیز نیستیم و هر لحظه برای اتفاقی هرچند کوچک خداوند رو شاکریم و خدا نیز بر ما می افزاید.
استادجان
الان میفهمم بزرگ شدن ظرف یعنی چی
الان میفهمم رشد یعنی چی
الان میفهمم زیر باران رحمت خدا فرق لوله آزمایش و یه تشت بزرگ یعنی چی
الان میفهمم In God we trust یعنی چی
استاد عباس منش عزیز و مریم بانو سپاسگزاریم از شما
ما در این سفر قدرت عشق رو با همه وجود حس کردیم و دلیل همراهی سگ ها رو فهمیدیم که اونا انسان های عاشق رو از بقیه تشخیص میدند و تحت تاثیر نیروی عشق بی اراده ازت انرژی میگیرند و در کنار تو از فرط لذت به خواب میرن
(باید فیلم هارو ببینید ، میشه یک مستند عجیب باهش ساخت)
و کلی مباحث دیگر که در این مقوله نمیگنجد
فقط دوستان من در این سایت میتونن بفهمن چی میگم و هضمش برای آدمهای معمولی راحت نیست.
عزیزدلم با خوندن کامنتت خیلییییییییییییی خداوند رو شکر کردم که به ما توفیق و لیاقت بودن و موندن در مسیر الهی شو عطا کرده..
و چقدر زیبا گفتی سیر تکامل ذهنت رو ، که همون احساس کمالگرایی که در ابتدا باعث حس سرزنش کردنت شد بعد از تفکر در الطاف حق تبدیل به پذیرفتن واقعیت زندگی و حس سپاسگزاری در وجود نازنینت شد.
خدایا شکرت چه از این بهتر و چه از این زیباتر که هر لحظه به لطف حق آسان شویم برای آسانی ها
و آگاه شویم برای بودن در نور الهی..
که همین نور خداوند میشود عشق برای قلبهای مان…
میشود همراهی موجودات خداوند در مسیر جنگلی در مسافرتمان…
میشود ماشینی راهوار و تمیز برای آوردنمان از وسط ارتفاعات و جنگلهای انتهای سنگچال به درب خانه مان در وسط تهران..
میشود دوستان جدید و خوش انرژی که گویا سالها با ایشان نشست و برخواست داشته ایم…
میشود همه چیز ، همه خواسته های مان ، همه نیازهای مان ، همه دنیا و اخرتمان ..
دوتا کامنت از شما خواندم. روز به این خوبی هم مگه داریم؟!
رو ابرها سیر کردن! این، حسیه که حین خواندن کامنتهای شما نصیب آدم میشه.
چقدر اعتمادتون به رب جلیل، رشک برانگیزه! وقتی حکایتهای سفر شما رو میخونم، اتفاقی فراتر از حس خوب و تجربه خوبی از دست اول بهم دست میده. چون به شما و زندگی قشنگتون اعتماد دارم، هر چی که دیدید و هر حسی که تجربه کردید برام علی السویه و دست یافتنی هست. این یعنی آرامش! یکی میگه: ببین، اینا چطور تو بغل خدا هستن…تو هم میتونی.
در رابطه با اول کامنتتون که راجع به اتفاق افتادن هر چیزی در زمان خودش فرموده بودید، باید بگم:
من و خانمم زندگیمون عکس شما بوده. ما از ابتدای زندگی مشترک، هر کاری خواستیم با تکیه بر خواست دونفری انجام دادیم.
مسافرتهای با کوله ، توی مینی بوسهای بین شهری.
داشتن دوچرخه دونفره در دهه 80 و چرخ زدن توی شهری که هنوز خانمها جرات دوچرخه سواری در آن را نداشتند
مسافرتهای یهویی
کارهای عجیب و غریب، هر چی که خودمان باهاش حال میکردیم. مثل بازی فوتبال توی پارک شهر!
یا علم کردن چادر پیکنیک، هر جا که میشد!
یا معامله کردن خانه مان با یک باغشهری خارج از شهر!
اما بعد از آمدن بچه های عزیزمان، الگویی برای ادامه این مسیر نداشتیم.
فکر کردیم بچه ها ممکن است از این رفتارهای ما صدمه بخورند، پس الگویمان در رفتار با بچه ها و زندگی با آنها، آدمهایی شدند که حتی عشق دونفره را تجربه نکرده بودند، چه برسد به دوچرخه دونفره!!
حتی همین الان هم الگوی قابل اعتمادی نداریم!
چیزی است که خودمان باید بسازیمش…و این سخت، ولی شدنی است.
ما، حالا چهار نفریم. مسافرتهای ما خیلی موارد پیش بینی نشده بیشتری دارد تا سابق که فقط کوله مان را برمیداشتیم و تمام!
به این ترتیب، من خیلی خیلی بیشتر به اتفاق افتادن هر چیزی در زمان خودش باور دارم.
هفته پیش، پسرم ، خودش عکس یک هتل در یاسوج را که در جوانیم پاتوق من بود، توی اینترنت پیدا کرد و گفت: واااااه! چه اتاق باحالی….رو به شهر! از بالای تپه !چه ویویی! گفتم: خوب، بریم اینجا؟ گفت : آره بریم، عالیه!
من عادت ندارم به خاطر رسیدن به خواسته هام، به این فسقلی ها التماس کنم.
مثل روز برام روشنه که خود خدا، همه چیز را برای من هم در زمان و مکان درستش، ردیف میکنه. جوری که دلم بخواد!
اشکم رو درآوردی ،چه دقایق زیبایی برام رقم زدی ،انگار من هم همراه شما بودم،چقدر حال شما رو من دوست دارم و آرزو میکنم.
دقیقا به مقداری که به خدا اعتماد میکنیمو تسلیمش میشیم خدا راهها رو برامون باز میکنه
من هم تو صف ایستادم و منتظرم که لیاقتم بهم برگرده ،اصلم رو درک کنم ،حس کنم،دیگه ازش نترسم ،با تمام ذهن و وجودم اونو جستجو کنم و همه کارها رو بدون ترس وغم و فقط با احساس خوب بهش بسپرم
شاید برای من هم این اتفاق بیفته
سید جان نقطه عطف این سایت دوستانی هستند که نتیجه گرفتن و شما و همسر عزیزتون هم جزو این دسته هستید و من افتخار میکنم که خداوند اجازه داد کامنتت رو بخونم
همینجا اعتراف میکنم من عاشق شما دو عزیز و عشق الهی تون هستم، با دیدن عکستون و این عشق و آرامش آمیخته در نگاه تون، من تبدیل به یک ایموجی چشم قلبی شدم! :)))
این انرژی خدایی که شما بهش اجازه جاری شدن دادید، با خوندن نوشته هاتون کاملا حس میشه و به قلب آدم میشینه
گوارای وجودتون این عشق، این نور خدا و این تجربه های بینظیر
چقدر خوبه که هستید و از عشق میگید و این حس ناب رو به اشتراک میذارید
خدا رو هزاران بار شکر بابت وجود نازنینتون
بهترین ها رو از خدای جان برای شما میخوام
زندگیتون سراسر عشق آرامش ثروت سلامتی سعادت و غرق در نور الهی باشه
ی قسمت از کامنتت انگار جواب سوالی بود ک تو ذهنم بود.
(“اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی”)
خدای من چقدر احساس خوبی بهم داد
واقعن کامنتهای شما دوستای گلم ده ها برابر ایمان انسان رو بیشترمیکنه
این خاطره ای که از سفرتونتعریف کردید رو باتماموجود حسش کردم چون من هم بارها همینجوری هدایت پشتِ هدایت ، ادمهای خوب یکی پس از دیگری سره راهم قرار میگیرند ،معجزها پشت معجزه
باتمام وجودم احساست و فرکانست رو دریافت کردم و احساسم غرق شادی و لذت شد
ازت سپاسگزارم که تجربه ات از زیبایی ها و هدایتهای رب رو برامون به اشتراک گذاشتی.
سلام استاد عزیز
سلام استاد مهربان
سلام به خانم شایسته خوش ذوق
سلام به دوستان عالی خوب خودم
روز اول هفته باشد و اول های صبح هم باشد و با فایل زیبای سفر به دور آمریکا بخواهی روز خودت را شروع کنی
واقعا دیگر چه می شود
چه احساس خوبی آدم پیدا می کند
چقدر انرژی فراوان و چقدر حال عالی به من دست داد وقتی این فایل را دیدم
باز صحنه هایی پر از زیبایی
صحنه هایی پر از احساس خوب فراوانی
صحنه هایی که قدرت و عظمت خدای مهربان را برای من تداعی کننده است
مثل همیشه شروع فایل با مناظر زیبا و با دیدن زیبایی های شروع می شود که این برای من نشان دهنده این موضوع است که وقتی که به زیبایی ها توجه کنی از همان زیبایی ها باز در زندگی من نمودار می شود
از آن زیباتر تابلوهای راهنمایی که در ورودی این دریاچه وجود دارد و چه نکته عالی را به ما یاداوری می کرد که بی جا دلسوزی نکنیم
وقتی استاد این مطلب را خواندند که به حیوانات غذا ندهیم یاد این فایل از صحبت های استاد افتادم که دلسوزی بی جا – به کبوتر ها غذا ندهیم
abasmanesh.com
چه آرامش خوبی در این تصاویر قابل مشاهده است
هیچ عجله ای در کار نیست
هیچ شتابزدگی در کار نیست
هر چه است احساس خوب است و آرامش و زیبایی و نهمت های رنگارنگ خدای مهربان
آسمان آبی
درختان سرسبز
کوههای رنگارنگ
همه اینها برای این است که باید از آنها لذت ببریم و احساس خوب داشته باشیم و شکرگزار این همه نعمت های خدای مهربان بود
هدایت های خداوند همیشه و همه وقت برای ما وجود دارد و این فقط ما هستیم که باید از این هدایت ها استفاده کنیم و آنها را ببینیم و از آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و نهایت لذت را از آن ببریم
همه چیز برای ما آفریده شده است تا در نهایت آرامش از آن حال کنیم و کیف کنیم
این تنهاترین وظیفه ما در این دنیای پر از افکار و احساس منفی است که می توان براحتی زیبایی ها را دید و از آن لذت برد و کیف کرد
وقتی دنبال زیبایی ها باشی و بخواهی زیبایی ها را ببینی بی شک به سمت آنها هم هدایت می شوی مثل دیدن همین عروس و دامادهایی که در حال عکس گرفتن هستند و می خواهند لحظات خوب و خوش زندگی خودشان را برای خودشان ثبت کنند
خدای من ممنون از تو بخاطر این همه زیبایی ها و این همه لذت و حال خوبی
سپاس از استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل عالی
سپاس از خالق زیبایی ها
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سریال سفر به دور آمریکا قسمت 219
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
بقول انگلیسی زبان ها :
Without any further ado let’s begin this part
بریم سراغ زیباییها و درس های این قسمت:
همینکه تصاویر زیبای کنار جاده داشتن از جلوی دوربین رد می شدن یاد صحبت استاد افتادم که :
این دنیا در مقابل ابدیتی که من ازش اومدم و بهش بر میگردم به اندازه ی پلک زدنی بیش نیست
این فرصت کوتاه برای لذت بردن و شاد بودن و خلق کردن به من داده شده همونطوری که استاد و خانم شایسته دارن همین کار رو میکنن
پس من هم باید جوری زندگی کنم که بهترین استفاده رو از این فرصت بکنم تا هر لحظه که قرار شد برگردم به اون ابدیت آماده باشم درست مثل استاد
صحبت از شب کردن استاد و آرامش و خواب راحتش و به یادآوردم پیام خداوند رو در قرآن که :
شب را مایه آرامش و آسایش شما قرار دادم
و چه زیبا استاد با کار کردن روی خودشون به جایگاهی رسیدن که دقیقا دارن این پیام خداوند رو تجربه میکنن در شب و البته من هم از وقتی که وارد این مسیر شدم حالا نه صدرصد ولی به میزان خوبی این ٰامش رو تجربه کردم
صحبت از روز شد و گشتن و دیدن و لذت بردن از نشانه های خداوند که باز هم پیام خداوند در قرآن که :
روز را برای شما روشن گردانیدیم و در اینها نشانه هایی است برای قوم مومن
پس من هم که دارم در مسیر توحید قدم بر میدارم باید به این دو نشانه ی بزرگ خداوند که هزاران نشانه ی دیگه رو در درون خودشون جای دادن فکر کنم وتایید کنم وجود پر برکتشون رو مثل همین روشنایی روزی که بواسطه یوجود خورشدی زیبا ایجاد شده و الان دوربین قادره بواسطه ی اون این نشانه های زیبای خداوند رو به من نشون بوده البته از طریق دستانش که جانشینان او هستن
بعد میرسم به اون تابلو که خیلی منطقی داره به من میگه که درسته انسانم و ی سری تمایلات و احساسات انسانی دارم مثل اینکه دوست دارم به ی حیوانی غذا بدم اما اینجا توی این پارک نباید به حیوانات غذا بدم چون که :
ممکنه خودم در حین این کار به واسطه وحشی بودن این حیوانات آسیب ببینم ( الله اکبر یاد قرآن افتادم که میگه آقا جان این کار بکن برات خوبه اون کار رو نکن برات بده و گرنه خدا که این وسط ضرری نمیکنه سا سودی بهش نمیرسه که )
ممکنه ی سری بیماریها رو به من منتقل کنن و باز هم من این وسط ضرر میکنم
با این دلسوزی بیجا من اونا رو به خودم وابسته میکنم و اون توانایی ذاتی پیدا کردن غذا رو از اونها میگیرم و اونها رو نابود میکنم با این کارم
ممکنه حواسم نباشه و با وسیله نقلیم ی آسیبی به این موجودات بزنم
پس اگر انسان عاقلی باشم با اینهمه دلایل منطقی دیگه این کار رو نمیکنم
بهر حال انتخاب با منه که کدوم مسیر رو میرم اونا انذار خودشون رو دادن خیلی واضح و روشن من میتونم توجه کنم و از نتایج خوبش برخوردام بشم و میتونم توجه نکنم و نتیجه ی این عمل خودم رو دریافت کنم که حکمی بر علیه من صادر بشه و جریمه بشم که اگر این اتفاق بیفته خودم بوجودش آوردم
باز هم یاد قرآن و توضیحات استاد افتادم که خداوند از عذاب صحبت میکنه نه برای اینکه ما رو بترسونه برای اینکه هشدا ر بده که حواسمون باشه که کار درست رو انجام بدیم که نتیجه ی اون میشه لذت بردن
چقدر این مردم دقیق دارن طبق قرآن عمل میکنن که منطقی بهت میگن که آقا اینکار رو نکن به این دلیل و به این دلیل نه چون ما میگیم پس شما هم چشمتون کور دندتون نرم باید اجراش کنین آخ که چقدر هر چی بیشتر میگذره من بیشتر عاشق این کشور و مردمش میشم
چقدر وقتی اون خانم ها ر ودیدم دلم خواست تجربه کنم ی همچین چیزی رو خواستش رو بارها فرستادم الان هم میفرستم خداوند که بقول استاد کنتور نمیندازه پس دلم میخواد ازش درخواست میکنم
و اما اون سنجاب نازنین و بعدش اون اردکها من رو یاد این آیه ی سوره هود انداخت که چند روز پیش داشتم میخوندم :
و ما من دابه فی الرض الا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها کل فی کتاب مبین
هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر آنکه روزی اش با الله است و او محل مانندن و انتقال هر جنبنده ای را می داند همه در کتابی آشکار است
یعنی چی یعنی خدا میدونه که مقر اصلی این سنجابه کجاست لونه ای که توش میخوابه کجاست و حتی مسیر های رفت و آمدش به اون لونه اینکه کجا میره و از چه راههایی میره و دوباره بر میگرده رو هم میدونه همه چیزش رو میدونه همه چیز همه ی موجودات رو میدونه
واقعا وقتی بهش فکر کنی دیونه میشی که چه هوش برتریه این انرژی که همه چیز رو در برگرفته یا بقول استاد همه چی خودشه حتی این سنجاب و اون اردک ها و…… واسه همینه که میدونه همه چی رو
چند لحظه صدای شادی بچه ها منعکس شد چقدر دوست داشتنیه این صدا مخصوصا توی طبیعت که محدودیتی نداره و بچه ها رها و آزاد هستن و میدون و بازی میکنن و میخندن و تو هم میبنی و لذت میبری از رها بودنشون
اونجایی که مریم خانم نشسته بودن روی اون تخته سنگه و داشتن از دور دست اون مناظر رو نگاه میکردن احساس کردم خودم اونجا نشستم و دارم ی نفس تازه میکنم و ی نسیم خنکی هم داره میوزه تا چشم کار میکنه هم دارم سرسبزی رو میبینم حس قشنگی بود
اون آقا و مسیری که اومده بود هم این درس رو برام داشت که کار احمقانه نکنم در اصل چیزی که تکاملم رو توش طی نکردم رو نخوام بزور انجام بدم
چقدر خوبه همدم و همراهی داشته باشه که ی گام جلوتر ازت باشه و راهنماییت کنه و اطلاعات بهت بده
وقتی استاد گفتن بریم ببینیم نقاشیهاشون چطور شده یادم اومد که باید سعی کنم همیشه کنجکاو باشم راجع به دیدن زیباییها و توجه کردن به اونها
چقدر لذت بخشه وقتی دیدم اون خانم ها با این سنشون دارن کار مورد علاقشون رو انجام میدن
چقدر این دو نفر متفاوت بودن یکیشون ضمن اینکه داشت کارش رو انجام میداد ارتباطه رو هم بخوبی برقرار میکرد ولی اون یکی انگار بیشتر دوست داشت تمرکز داشته باشه و کسی خیلی ازش سوال نکنه و سرش توی کار خودش باشه
راستش رو بخواین ی حالی شدم وقتی این نقاشی ها رو دیدم انگار قلبم باز شد ی لحظه از فکرم گذشت که من انگار به نقاشی علاقه دارم و دوست دارم اینکار رو انجام بدم با وجود اینکه تا حالا اصلا انجامش ندادم
رفتار استاد و خانم شایسته بهم یادآوری کرد که همیشه افراد رو تحسین کنم در حین انجام دادن کارشون و براشون آرزوی موفقیت کنم
چه صحنه های زیبایی خدای من .مرسی خداجون که همش داری الگو نشونم میدی از عروسی و ازدواج اونم زمانی که من متعهدانه دارم روی دوره عشق و مودت کار میکنم تا باورهام تقویت بشه که فراوانی ازدواج هست و میشه
چقدر از سادگی این عروس خانم ها لذت میبرم چون خودم هم به شدت طرفدار سادگی هستم
اون کفش های اسپرت عروس خانم هم چیزی بود که خیلی برام جالب بود البته توی چند تا مراسمی که چند وقت پیش رفتم هم همین موضوع رو دیدم که عروس خانم ها یا اسپرت پاشون بود یا کفش های خیلی راحت و این یعنی نظر مردم براشون مهم نبود و اونجوری که خودشون راحت هستن کفش پوشیدن و این ی موضوع خیلی مهمیه که نشون میده این افراد تونستن اون پیش فرض های غلط رو در این مورد بشکنن توی ذهنشون توی جامعه ی ما که این باور هست که عروس خانم باید حتما کفش پاشنه بلند بپوشه به هر قیمتی که شده حتی به قیمت کمر درد و اذیت شدن خودش که لذت بردنش رو تحت تاثیر قرار بده
خیلی حال کردم با این ابراز عشق ها
سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم که این صحنه های زیبار و ثبت کردین و به ما به اشتراک گذاشتین قطعا ما هم در مدار دیدنشون بودیم که این افتخار نصیبمون شد
خدایا شکرت
سلااام نسرین خانم عزیییییز
خییییلی با کامنتتون حال کردم خیلی خوشم اومد
از اینکه توی این کامنتتون هر لحظه از نشانه ها حرف زدید هر لحظه ی فایل رو به قوانین ربطش دادید و انگار اینقدر اگاهانه سعی کردید توی زندگیتون در عمل توجه کنید به زیبایی ها و قوانین جهان و ربطش بدید به زندگی تا با اینکار هم کانون توجهتون رو جهت بدید به خواسته ها و فرکانس درست بفرستید و هم با تکرار قوانین باورهاتون رو هر لحظه قوی تر کنید ، که این شده کاری ناخوداگاه و بسیار اسان براتون …
این ناخوداگاه و اسون بودن رو از کامنتتون دریافت و احساس کردم
و برام الگو شدید که من هم چه قدر باید توجهم رو جهت بدم باید هر چییزی که میبینم رو ربطش بدم به قوانین… مگه نه این ذهن چموش میخواد بگه نه همه چیز اتفاقی و شانسیه و یا به منفی ها توجه کنه…
خیییییلی دوستتون دارم عزیزم خیلی تحسینتون میکنم اولا برای این مهارتی که در خودتون ایجاد کردید و این مهارت سبب شده کامنتای عالی بذاربد و هم اینکه کلا توی سایت خیلی فعال هستید و کامنت هاتونو همیشه دارم میبینم …
عزیییییزه دلممممم خیییلی دوستت دارم و تحسینتون میکنم از صمیم قلبم
سلام به نگار جان عزیز. چقدر از خوندن پاسخت عزیزم احساس فوق العاده ای رو گرفتم .نکاتی که نوشته بودین به من شناخت بیشتری از خودم داد جوری که متوجه شدم انگار دارم به ی ثباتی میرسم توی شخصیتم چون دیگه بقول شما ناخودآگاه خیلی چیزها رو از دریچه قانون میبینم و برای ثبت کردنشون تلاش و تقلایی نیست و این کامنت هم همونطور که شما گفتین سلیس و روان اومد و من نوشتم زور زدنی در کار نبود .مرسی عزیزم که این نکته رو بهم یادآوری کردین
خدا رو شکر به خاطر داشتن دوستان نازنینی مثل شما
منم دوستون دارم
لبریز از عشق الهی بشی عزیزم
سلام دوباره به نگار جان .رفتم پروفایلت رو دیدم و داستان هدایتت رو خوندم عزیز .چقدر تحسینت کردم که از همون سن کم عشق و علاقت رو میدونستی چیه و لین یعنی خودشناسی عالیه عزیزم
آن شا الله که ی روز میرسه که رقص و موسیقی رو با هم ترکیب میکنی و ی ژانر جدیدی به سبک خودت خلق میکنی
موفق باشی عزیزم
سلام و درود خدمت شما استاد عزیز و همه دوستان عزیزم.
یکی از زیباترین صحنه های که همیشه تو طبیعت و یا حتی شهر منو مجذوب خودش میکنه دیدن دریاچه هست.
از دیدن دریاچه پرادایس و دریاچه هایی که در سریال سفر به دور آمریکا میبینم و تا دیدن دریاچه پارک نزدیک محل زندگی ام همشون برام جذابن و از دیدنشون لذت می برم.
با دیدن سریال سفر به دور آمریکا خیلی مشتاق بودم تا یک سفری رو همزمان با شما به شمال کشور داشته باشم و هیچ ایده ای نداشتم.
از طرفی من و همسرم بعد از دوسال از مدت ازدواجمون هیچوقت سفر دور دو نفری نداشتیم و همیشه با دوستانمون سفر میکردیم.
انگار حس میکردیم که برای خوش گذشتن نیاز هست اشخاص دیگه ای هم باشه و یا دسته جمعی بیشتر میچسبه مسافرت!
اما من با دیدن سریال سفر به دور آمریکا دقیقا مثل سفر شما کاملا تجسم میکردم که یه مسافرت عالی دو نفره با همسرم به زودی تجربه می کنم.
دقیقا دو هفته پیش بود که کاملا یهویی و بدون برنامه ریزی از قبل تصمیم به مسافرت گرفتیم.
کجا؟ شمال ! کجای شمال ؟ نمیدونیم!!
فقط میخواستیم یه سفر دو نفره رو تجربه کنیم.
ولی کاملا تصورش کرده بودم که چقدر خوش میگذره بهمون…
از اونجایی که مدت زیادی رو توی یه شهر نسبتا کویری زندگی می کنیم از بچگی عاشق جنگل و درخت بودم . در این مسافرت واقعا همه چیز دست به دست هم داد تا بهترین مسافرت عمرم برام رقم بخوره.
از هدایت شدن به مکان های بی نظیر و مسافرت به شمال زیبا در بهترین ماه سال و بهترین شرایط آب و هوایی و برخورد با انسان هایی بی نظیر که واقعا لبخند رو به لب هامون می آوردند.
و واقعا در بهترین زمان در بهترین مکان بودیم.
ما به استان گیلان سفر کردیم و همون در ابتدا بصورت هدایتی و بدون هیچ برنامه خاصی وارد یه روستایی شدیم که اسمش حلیمه جان بود و از توابع شهر رودبار بود. وقتی نزدیک روستا میشدیم دریاچه زیبایی خودنمایی میکرد. با دیدن دریاچه کل خستگی رانندگی از تنم رفت و واقعا خالصانه با دیدن این صحنه خدارو شکر کردم. چقدر ذوق زده شدم از دیدن اردک هایی که داخل آب بودن از جنگلی که دور تا دور دریاچه رو محاصره کرده بودن از گاو هایی که در حال چریدن اطراف دریاچه بودن.
واقعا ترکیب زیبایی و رویایی بود، چقدر از این طبیعت زیبا عکس گرفتم، عکس گرفتن از طبیعت حس خیلی خوبی بهم میده و هرروزه عکسهایی که از طبیعت بگیرم رو میبینم.
دریاچه عروس یا دریاچه حلیمه جان، اسم این دریاچه زیبا بود.
چقدر این روستا زیبا بود و چقدر انسانهای مهربان و عالی داشت واقعا از ته دل شکر گزار بودم در اون لحظه.
واقعا آدم وقتی تو سفره کاملا در لحظه زندگی می کنه و اصلا کاری به فردا و آینده نداره، چقدر خوب میشد اگر بتونیم در لحظه زندگی کنیم…. حس بی نظیره..
این فقط قسمتی از اولین روز مسافرتمون بود و چقدر این 4 روز مسافرت ما عالی بود و چقدر یاد گرفتیم و تجربه کردیم… از رفتن به ییلاقات ماسال، جنگل گیسوم، گردنه حیران و سورتمه جنگلی تالش تا دیدن روستای زیبا و توریستی ماسوله!
لحظه به لحظه این مسافرت من ذوق داشتم و نکات مثبتشو بر میداشتم برا خودم، چه شکر گزاری هایی که صبح ها توی ویلاهای روستایی قشنگمون انجام دادم و توی دفترم نوشتم.
این مسافرت درس های زیادی داشت برامون که مهمترینش این بود که فهمیدیم برای مسافرت نیازی نیست حتماباید با کس دیگه ای همراه باشیم تا خوش بگذره… و یجورایی میشه گفت شرک بود که به امید کمک و همراهی کسی مسافرت رفتن وقتی خداوندی وجود داره که بهترین همسفر برای همه ماست!
ممنون استاد عزیزم که بهمون یاد میدین چه گونه از زندگی لذت ببریم و حتی چطور سفر کنیم. ازتون یاد میگیریم حتی قبل از سفر، اونو تجسم کنیم که چه جاهایی زیبایی میریم و لذت می بریم.
صادقانه بگم این سفر از چیزی که تجسم کرده بودم خیلی خیلی بهتر بود. حتی الان هم که دارم دربارش می نویسم خنده روی لبم نشسته و مجدد بهم یادآوری شد.
بخوام براتون از کل سفر بگم خیلی طولانی میشه ولی واقعا خوش گذشت.
ممنون از همه شما عزیزان بابت وقتی که برای مطالعه گذاشتید.
در پناه خداوند هادی و همراه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
خدایاشکرت
که نگاه ما داره این زیبایی هارو میبینه …
خدایاشکرت روز وشب ما داره با تمرکز به این زیبایی ها و بیان شون رقم میخوره ….
آ خدا چه قدر خوبی آخه …
دریاچه ی لی لی رو عشقه استاد …
تریل دور دریاچه هم که دیگه قابل وصف نیست …
چه نقاش های خوش روحیه ای ..
چه قدر دریاچه از اون بالا جذاب تره با دید عقابی ..
واییییییییییییی
دلم ضعف رفت برای این عروس ودوماد
چقدر عالیه تو این فایل بهشتی
دوتا زوج عالی دیدیم
ای خدا شکرت شکرت
چه قدر رابطه زیبا و پراز احساس داشتن
چقدر دلی و راحت بودن
چه رمانتیک همو میبوسیدن
عاشقتم خانم شایسته که ازشون فیلم گرفتین
امروز تو کامنتم تو دوره لیاقت جلسه سوم یه خاطره از بوسیدن نوشته بودم چه جالب تو این فایل هم دیدم ….
چه حال کردم
عروس کتونی پوشیده بود برا راحتی خودش …
چه دخترک عسلی ، ازسبدش با عشوه گل میریخت
اوه خدای من …
شیک ترین وخاص ترین قسمت ازدواج که آدم بال در میاره واقعا
الانم هیجان اون لحظه رو احساس میکنم در قلبم…
انداختن حلقه های نامزدی در دست هم
پایان این قسمت از سفرمون با آغاز زندگی مشترک دوتا عروس وداماد بود
چه حسن ختامی
خدایا شکررررررت شکرررررررررت
سپاسگزارتونم استاد عزیزم وخانم شایسته جانم
سلام فاطمه عزیز
همیشه اسم فاطمه برام مقدس و عزیزه
دلم میخواد اینارو دوباره بگم
از زمانی که وجود مقدس بانوی همیشه زنده جهان ها رو درک کردم
تمام فاطمه های دنیا رو دوست دارم
ترس از شرک سبب میشه تا کمتر به عظمت این بانو اشاره کنم اما بدون شک روح بزرگ این بانو پر نورترین انوار خداست و در نهایت تواضع بزرگترین دست خداونده
حتی نام فاطمه مورد توجه و عنایت خداست
خوشا بحالتون
اما خیلی خوشحالم که شما و رسول عزیز در کنار هم دارید از عشق لذت میبرید و هر بار که اسم شما دو عزیز رو میبینم بسیار ذوق میکنم که خدا شکرت که عشق واقعی در حال گسترشه
خیلی لذت بردم از کامنت پر از احساستون
آرامش دستاورد عشقه و من اینو در وجود مبارک شما عزیزان میبینم
خدارو هزاران مرتبه شکررررررررر
براتون آرزوی موفقیت و سربلندی و سلامتی و ثروت دارم
در پرتو آگاهی و در پناه حضرت عشق باشید
سلام وعرض ادب خدمت تمام دوستان واستادان عزیزم
خدای من این همه سادگی منو به وجد میاره خدایا شکرت چقدر جالبه موهای ساده ، آرایش ساده ، لباس ساده ، دست گل عروس رو دیدی انگار از همونجا گلها رو چیدن دسته کردن دادن دست عروس خانم ،واییییییییییی تعجب کردم ازکتونیهای عروس چه راحت میگیرن، باورتون میشه چشمام گرد شد باورش برام سخته ، اینجا تهران انقدر سخت میگیرن همه چی رو که حساب نداره ، برای همینه پسرا کمتر به فکر ازدواج وقبول مسولیت میفتن ، اصلا بیچارهها فرارین به خطر این رسمای مسخره ، آرایشگاههای گرون ، طلا وجواهرات، سالن وغذاهای چند مدل ، دسر ونوشیدنی …….
اگه بتونن که عالیه ولی باور کنید بیشترش به خطر حفظ آبرو وچشم وهم چشمیه
برای خانواده عروس هم همینجور چه جهیزه ی کاملی باید تهیه کنن ، خدا بهمه بچه دارها کمک کنه
برای همه جوانهای دنیا آرزوی خوشبختی وسلامتی وشادابی وثروت میکنم
یادمه وقتی هنوز ازدواج نکرده بودم همیشه کتونی میپوشیدم ، مادرم همیشه بهم ایراد میگرفت میگفت دختر بخوای عروس بشی که نمیتونی کتونی بپوشی یا کفش بدون پاشنه ، کفش پاشنه داربپوش یاد بگیری ولی من کار خودمو میکردم راحت بودم ولی روز عروسیم با اینکه لباسم بلند بود بازم مجبور بودم کفش پاشنه دار بپوشم ، هیچوقت یادم نمیره اصلا بلد نبودم راه برم با اون کفشا چهقدر سخت بود
بعضی جاها هم که کسی نبود کفشام رو درمیوردم پابرهنه راه میرفتم ، موقع عکاسی تو باغ وسالن ، خوبیش اینه قدم کوتاه نبود ، ولی وقتی کفش میپوشیدم از داماد میزدم بالا تر بعداز عروسی تا چندروز پادرد داشتم بخاطر کفشام
تازه زمستونم بود برف شدیدی هم میبارید، منم که انقدر سردم بود زیر لباس عروسم شلوار پوشیدم ، هرچی بهم گفتن اینجوری بده گفتم مهم نیست ، من یخ میکنم از سرما ، تازه دامنم بلنده ، دیده نمیشه ، چاقم نیستم که بد بشه خلاصه که شب بیاد موندنی بود از هر جهت
ولی واقعا این همه سادگی وراحتی رو تحسین میکنم ، چقدر خوبه آدم برای خودش وآسایش خودش زندگی کنه
واونجا که استاد به اون آقا گفتن چه راه سختی رو انتخاب کردین برای بالا اومدن ، ناخودآگاه یاد این افتادم که ما انسانها خودمون حماقت میکنیم وراه سخت رو انتخاب میکنم واز مسیر هم لذت نمیبریم وگاهی هم باعث میشه هدفمون رو نیمه کاره رها کنیم وبیخیال بشیم ویا غر بزنیم که چقدر این راه سخته
به قول استاد هر راه سختی اشتباه ، خدایا مارا آسان کن برای آسانیها
ممنون از محبت ولطف وسخاوتمندی شما دوبزرگوار که باعشق ، مارو درلذت وتفریح خودتون همراه میکنید ، دوستتون دارم
با یاد تو ای لطیف
هزاران سلام به استاد عزیزم و به استادبانوی نازنینم
و همه دوستان همراه در این مأمن الهی
استادجان اول صبح وقتی دیدم یک فایل دیگه از سفرنامه رو گذاشتین با ذوق تو فکر بودم بلافاصله بعد از دیدن فایل کامنت بزارم…
ولی با توجه به این که تازه از سفر برگشتیم و ی سری کارها رو باید انجام میدادیم گذاشتم برا بعد..
و همینطور این « برا بعد » طول کشید تا شد الان!!
طوری که وقتی اومدم تو سایت و دیدم کامنتها رو منتشر کردین گفتم ای وای خیلی دیر شده و شیطون داشت منصرفم میکرد …
همینطور که کامنتهای منتشر شده رو میخوندم خداوند هدایتم کرد به کامنت برادر بزرگوارم اقا اسدالله عزیز…
و ایشون از تعهدشون گفته بودن
دقیقا یادم اومد من هم دو ماه پیش بر اساس خوندن یکی از کامنتهای ایشون ، همچین تعهدی به خودم داده بودم و به جز روزهایی که در سفر و در بالای کوه ها بودیم ( جای همه عزیزان سبز)به دلیل عدم دسترسی به اینترنت بقیه فایلها رو حتی با داشتن چندین مهمان و کار باز هم کامنت گذاشته بودم…
بنابراین قبل از اینکه ذهنم بیشتر تحلیل و تفسیر کنه، سریع اومدم برا نوشتن کامنت…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
چون ذهنم همچنان نجوا داشت به دلم اومد تفألی به جناب حافظ بزنم که فرمودن:
……..
ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران ، قرآن را
ابیات اول رو ننوشتم که طولانی نشه..
ولی این دو بیت اخر یک جورایی همچین زد به هدف..
استاد جان ما اینجا از برکت وجود شما و مریم جانِ عزیز با شناخت خودمون و خدای خودمون ، پادشاهی خودمونو راه انداختیم و از زندان چه کنم چه کنم ها خلاص شدیم…
توی سفر که بودیم با همسرم تصمیم گرفتیم دوباره دوتا قدمی که مثل جواهر برامون میمونه رو برای ده ها بار دیگه گوش کنیم و تکرار کنیم و تمرین هاشو انجام بدیم..
استاد عزیزم درسته تاریخ ثبت ما چندین سال رو نشون میده اما واقعیت اینه که من و همسرم فقط با معرفی یکی از عزیزانمون همون موقع توی سایت ثبت نام کردیم و شاید حتی ماهی یک بار هم سر نمی زدیم به سایت .. مثل خیلییییی از اپلیکیشن هایی که توی گوشیمون هست و حتی کارکردشونم نمیدونیم .. برخوردمون با سایت دقیقا همینطور بود..
از اونجایی که خداوند ما رو خیلی دوست داره 8ماه پیش توسط یکی دیگه از عزیزانمون ، سایتِ شما به ما معرفی شد و ما دقیقا از تاریخ 23بهمن 1401 عملا وارد سایت شدیم و به طور جدی از همون اول شروع کردیم به دیدن فایلهای زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا ، و گوش کرد فایلهای ارزشمند هدیه..
کم کم با توجه به تاکید شما بر خوندن کامنتها و کامنت گذاشتن این کار رو هم انجام دادیم و بعد هدایت شدیم به خریدن دوره فوق العاده دوازده قدم
دو قدم رو خریدیم ، قدم دوم در مورد ثروت صحبت میکنید..
به خودمون قول دادیم تا از این صد عبور نکردیم قدم بعدی رو برنداریم…
استادجان و معجزه ها یکی پس از دیگری شروع شد…
مهمانداری کردیم که تا حالا نکرده بودیم..
سفری رفتیم که تا حالا نرفته بودیم…
خریدهایی کردیم ، که تا حالا زورمون میومد و نخریده بودیم…
تفریحاتی انجام دادیم که تا حالا انجامشون نداده بودیم…
به خودمون جایزه ها و پاداشهایی دادیم که تا حالا نداده بودیم…
والحمدلله که زندگی هر روز روی خوشش رو ، به ما نشون میده..
الان حدود 6….7 ماهی هست که زندگیمون دیگه سینوسی نیست و الهی شکر روندش رو به بالاست ، شاید گاهی کند بشه ولی متوقف نمیشه…
به دلم اومد که این دفعه فقط از این بنویسم و بگم بچه ها….دوستای خوبم .. تاکید استاد به خوندن کامنتها رو جدی بگیرید .
من این مدت با عزیزان نابی آشنا شدم که اگر گاهی مثل امروز ذهنم نجوای تنبلی سر داد ، بهم یاداوری کنن بنویس…تعهدت یادت نره…
و من دوباره قدم در مسیر سبز میزارم محکمتر از قبل و امیدوارتر از گذشته بر سر تعهدم میمونم ان شاءالله
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
الهی به امید تو…
دستمان را بگیر و راهمان را هموار و آسان کن ما را برای آسانی ها الله جانم..
در پناه عشق و نور الهی باشید
سلام بر بانوی بینظیرم
یار و همراه و هم فرکانسی من
ملکه زیبای کاخ من
من هم به دلیل همون کمالگرایی وقتی دیدم دیر شده و از غافله دوستان عقب افتادیم داشتم بیخیال کامنت نوشتن میشدم که کامنت زیبای داش اسداله زرگوشی
گوش دلمونو گرفت و نذاشت بازیگوشی کنیم و به قول شما یادآوری این مهم شد که ما به خودمون تعهد دادیم هرگز از این مسیر توحیدی و از این دانشگاه خارج نشیم.
عشق جانم
کامنت زیبای شما مثل همیشه برای من نکات بسیار مهمی رو گوشزد میکنه
من همزمان با لذت بردن ، درسهای بزرگی رو هم مرور می کنم
ما در کنار هم قدرتی داریم که دائما باید به خودمون گوشزد کنیم که اگر اونو ندیده بگیریم و ازش استفاده نکنیم
اونو به قانون بیهودگی مسپاریم و جهان هرچیز بیهوده و بی استفاده ای رو از زندگی ما حذف میکنه
این قانون فقط به مباحث مادی معطوف نمیشه
و در قلمرو عشق و برکت و سلامتی که یونیک های غیر مادی هستند هم شامل میشه و اگر قدردان اونا نباشیم و شکرگزاری نکنیم و به کار نگیریمشون
قطعا مهر بیهودگی بهشون میخوره و از زندگی ما حذف خواهند شد
پس دوباره باید بگیم که
من عاشقتم و خدارو هزاران مرتبه شکر که وجود نازنینت برای رشد و تعالی من بزرگترین انگیزه و نیروی محرکه بوده
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که این زندگی رو به این زیبایی چیدمان کرد که من برکت رو در عشق هم طلب کنم و هر روز احساس می کنم که این آغازین روز زندگی مشترک ماست.
خدایا شاکرت برای نعمت تازگی و نشاط
خدایا شکر برای آگاهی ها و هدایت خداوند در مسیر سبزمون که همیشه معطر و با طراوت به برکت عشقه
الهی غرق نعمتم الحمدالله
سلام و صدسلام به زوج خوشبخت
وای ی لحظه پروف همسرتون رو دیدم دلممیخاست بپرم هوا ذوق اینکه اخ جونمی ی زوج عباسمنشی دیگه
اخه من دیروز کامنت فوقالعاده شما از مسافرتتون رو خونده بودم
و چقدر خوشحال شدم براتون امروز همکامنت همسرتون و جوابی که شما با عشق بینهایت برای عزیزه دلتوک نوشتید
خداروصد هزار مرتبه شکر
از خداوند توانا ،دارنده لطف و کرمت ؛براتون زندگییی سرشار از عشق و خوشبختی بیشتر رو میخام
از خدا میخام که همیشه حال دلتون در کنار هم عالییی باشه و شادتر از روز قبلتون باشید ..
(از کجا معلوم اینا همه از کارت عروسی گرفته تا کامنت شما و همسرتون که هرروز سره راه من هستن ی نشونه نباشه برام)(اخه چندروزه هرجا میرم یا ماشین عروسِ یا خوده عروسِ یا کارت عروسی)
درپناه الله یکتا باشید
دوستتون دارم خیلی زیاد
سلام بر فرشته مهربون
میخوام بدونی اگر واقعاً این همه ذوق و شوق و حال خوب تو وجودت باشه و از عمق وجودت بیاد
اصلاً شک نمیکنم که به زودی تورو غرق در نعمت و ثروت خواهم دید
اگر این قلب بزرگت این همه مهر و محبت در خودش جا داده
اصلاً شک نخواهم کرد که همه وجودتو خدا پر کرده از عشق
و اگر روزی از عشق پر شدی
اصلاً شک نخواهم کرد تا خدا شدن فاصله ای نداری
و روزی که خالق همه زندگیت شدی ، سلطان بلامنازع این عالمی و نمود این آیه
« وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ»
فقط بروووو حالشو ببر
سلام و درود خداوند بر خواهر عزیزم بانوی عشق
خداوند زا شاکر و سپاسگزارم که هدایت شدم به کامنتتون و فرصتی در اختیارم گذاشت که برایتان بنویسم. از دیروز که کامنت شما و عالیجناب عشق رو خوندم دوست داشتم برای شما هم بنویسم و نشانه ها منو هدایت کرد به کامنت ایشون و حالا دوباره هدایت شدم که بتوانم برای شما هم بنویسم و احساس قلبی و شادی درونیم را از سفر زیبا و توحیدیتان و تجربه ها و نتایجی که کسب ابراز کنم.
این سفر گوارای وجودتان. جهان پاسخ شما را به تحسین و دنبال کردن زیبایی و نعمت و فراوانی و ثروت داد و قطعآ نتایج و دستاوردهایتان همانطور که اشاره کردین بیشتر و بیشتر خواهد شد با بودن در این مسیر زیبا.برای شما زوج دوستداشتنی؛ خواهر و برادرهای عزیزم سلامتی و شادکامی و بهروزی آرزومندم. درپناه حق عزیزان
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
سلام و هزاران سلام به داداش اسدالله بزرگوارم..
بههه
بهههههه
چقدر عالی که لطف خدا اینجوری شامل حالت بشه که اول صبح وقتی وارد سایت میشی دو تا نقطه آبی ، دوتا هدیه الهی ، پر از عشق و نور توسط دوتا از بهترین بندگان نازنین خداوند (خانم فاطمه جان سلیمی و اقا داداش اسدالله عزیز) دریافت کنی..
یعنی خداوند قشنگ با زبان اشاره بهم میگه:
ببین امروزت پر از خیر و برکت و شادیه..
خداوند خودش میدونه تا اخر شب قراره چقدرررر اتفاقات عالی و خوشایند در مسیر زندگیم قرار بگیره…
خدایا شکرت من با همه وجود پذیرای همه نعمتها و رحمت های نابت هستم الله جانم..
اتفاقا کامنتهای پر مهرتون رو آقا سید حبیب برام میخونن و چقدرررررر لذت میبریم و دقایق طولانی در مورد موفقیتهاتون با همدیگه صحبت میکنیم و بسیاااااااااااااااااااار تحسین میکنیم در مدار خوبی ها و اسانی ها بودنتون رو…
و خدا رو بسیار شاکریم برای داشتن بزرگواران و عزیزانی چون شما که الگوهای واضحی از ثابت قدم بودن در مسیر هستین..
واقعا به خودم افتخار میکنم برای داشتن وجود مبارکتون در مسیر سبزمون چون باور دارم که:
همنشین تو از تو به باید
تا تو را عقل و دین بیافزاید
خدایا شکرت
داداش اسدالله خوبم الهی در کنار همسر نازنینتون و شینای دوست داشتنی همه لحظه هاتون پر باشه از عشق و شادی و موفقیت و سلامتی و ثروت .. الهی امین
و همگی تون در پناه نور و عشق الهی باشید.
به به چه زنجیره کامنت باحالی، چه زنجیره عشق و شور و توحید و آگاهی نابی:)
سلام به روی ماه وجیهه بانوی گل و آقا حبیب گرامی و آقا اسداله عزیز و آقا ابراهیم خلیل اله و فرشته شریفی عزیزم و مامان گل عزیزم که دلم براش یه ذره شده
وجیهه جان چقدر زیبا و دلنشین مینویسی چقدر همه ی کامنتات به دل میشینه
این زنجیره کامنت هم که دیگه انقدر با احساس و زیبا بود همه ی کامنتا کلا اشک میریختم و میخوندم، یه حس سرخوشیِ نابی به آدم میده که خود به خود اشکای آدم جاری میشه
و به قول شما باز هم نشانه های خدا و حرف زدن خدا باهامون از طریق کامنتا
من همین امروز که فایلای دوره لیاقت رو گوش میدادم و کامنت آقا رضای عزیز (عطار روشن) رو میخوندم گفتم باید این کامنت نوشتن و استمرار رو بیشتر جدی بگیرم، تو کامنت امشبم رو فایل سفر به دور آمریکای 220 هم مفصل بهش اشاره کردم
بعد هدایت شدم به این زنجیره کامنت که کلا تاکید داره به اهمیت و تاثیر استمرار در سایت و متعهدانه کامنت گذاشتن…
نمیدونم من چرا انقدر از تعهد میترسم، خیلی وقتا یه مدت پشت هم کامنت نوشتم، ولی همینکه اسمش بشه تعهد، میترسم و هی حس میکنم که شاید نشه…
باید تمرین کنم و از تعهدای کوچیک شروع کنم تا این پاشنه آشیل هم از بین بره
یه خورده هم برای اینه که کلا ناخوداگاه ذهنم میخواد سخت بگیره همیشه
اون فایل انگیزشی استاد که شعر گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیر اینو خیلی وقتا گوش میدم و دارم کار میکنم رو خودم
انشالا به زودی نتیجه میگیرم
هم من هم همه ی شما دوستای گل و بلبلم:)
دوستون دارم یه عالمه
سلاااااااااااااااامممممم به نسیم زیبارو و عزیزم
ممنونم خواهرگلم از این پیام پر احساست که قلبمو شکفته کرد:))))))
خدایا شکرت که این هدیه زیبای نقطه آبی رو از بهترین بنده خدا دریافت کردم…
نسیم عزیزم ، دوست قشنگم پاسخ با محبتت رو دو بار خوندم و هر دفعه گفتم خدایا شکرت که منو در مسیر این قلبهای زلال قرار میدی تا ازشون یاد بگیرم و لذت ببرم و تو رو بهتر و بهتر بشناسمو درک کنم…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
چقدر همزمانی ها جالب هستند به ویژه برای ما بچه های سایت که دیگه الان خوب میدونیم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست!!
یعنی وقتی صحبت از تعهد میشه من هدایت میشم به کامنت داداش اسدالله…شما هدایت میشی به کامنت من….
بعد از انتشار کامنتها میبینم اقا سیدحبیب یک جور دیگه همین مطلب رو میگه…
مامان سلیمی عزیزمون پاسخ میزارن و تایید میکنن…
و بعد همگی در یک صفحه!!!
الله اکبر از لطف حق..
و همه اینا یک خبر خوب داره که :
رهروی ما اینک اندر منزل است…
یعنی خواسته شما نسیم نازنین برآورده شده ان شاءالله…
نسیم جانم دوست زیبارو و خندانم ممنونم از پاسخ پر احساست ..
خدا رو شکر برای حضورتون در مسیر زندگیم..
دوستت دارم و برات بهترینها رو از خداوند خواستارم..
کنار پسر نازنینت در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام به روی ماه وجیهه بانوی عزیز
رسیدن بخیر عزیزم خدا قوت
چقدر شاد شدم و لذت بردم از خوندن این دو کامنتی که راجع به سفرتون نوشته بودین بنا داشتم که برای کامنت قبلی شما پاسخ بنویسم که موفق نشدم خدا رو شکر که الان دارم این کارو انجام میدم
تحسینتون می کنم که از قبل برای یک سفر توحیدی خودتون رو آماده کردین و بخاطر همین با هدایتهای خداوند سفرتون پیش رفته و تجربه های قشنگی داشتین خدا رو شکر
چه نکته های خوبی رو یادآوری کردین
کامنت نوشتن و جدیت در ادامه دادنش برای من هم واقعاً بسیار تاثیرگذار بوده تو زندگیم
راستی عکس پروفایلت خیلی زیباست
الهی که عشقتون هر روز بیشتر و پایدارتر و لطیفتر باشه
من عاشقتم بانوی توحیدی
در پناه خدا شاد و سلامت و سعادتمند باشی
بههههه
بههههههه
سلاااااااااااااااامممممم و درود به فاطمه بانو جان عزیزم..
ممنونم از پاسخ پر مهرتون دوست نازنینم…
و سپاسگزارم که کامنتها رو خوندین و خدا رو شکر که براتون جالب و جذاب بوده..
فاطمه بانوی عزیزم هرررر لحظه که در این سفر با عمق جان لذت میبردیم یاد شما دوستان عزیز سایت رو زنده میکردیم و برای تک تک تون دیدن و بودن در این فضای الهی رو از خداوند مهربون طلب میکردیم …
چه تاکید خوبی بود از شما نازنین ، برای بودن در این سایت و اینکه کامنت نوشتن در زندگی شما هم تاثیر مثبتی داشته..
خدایا شکرت که همین تکرارها فکت هایی قوی برای ذهن های تحلیلگر مان میشوند در لحظه های نجوای ذهن..
و ممنونم از توجه تون به پروفایلم عزیزم که با چشمان زیبا بینتان دیدید و تحسین کردید ، خدایا شکرت..
دوست تون دارم فاطمه بانو جان و روی ماهتون رو میبوسم
و سپاسگزارم برای دعاهای نابتون ، الهی امین
و همچنین این زیباییها در حق شما و عزیزانتون نیز به راحتی و عزتمندانه اجابت برسه ان شاءالله
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام وجیهه بانو عزیز
رسیدن به جاده آسفالت و زیبا مبارکتون باشه ،کسی که متعهد باشه حقشه که خدا رو پیدا کنه،همونی که از ابتدای خلقت با ما بوده و همش میگفته بابا من خالقتم،منو باور،منم روزی دهنده،منم برات پدر آوردم مادر آوردم،منم کاراتو برات درست کردم منم که عشق رو بوجود آوردم ،منم که تو رو خلق کردم ،کجا داری میری….
حالا که شما پیدا کردین برای ما هم آرزو کنید ،هر چند میدونم دستور استاد روی خود کار کردنه اما آرزوی شما هم برامون جایزه هست
سپاسگزارم که کامنت نوشتین و ما رو وارد فضای روحانی کردین
در پناه خدا باشید
هزاران درود به اقا ابراهیم بزرگوار
سپاسگزارم برای ایجاد این احساس عالی که از کامنت تون دریافت کردم…
حسی بین گرفتن جایزه از یک دوست عزیز ، به خاطر موفقیتی بزرگ همراه با مقداری تواضع از بزرگ منشی تان…
برادر خوبم چه زیبا گفتید که : خداوند از ابتدای خلقت(و چه بسا پیش از خلقت) با ما بوده..
در واقع ما خدا رو پیدا نکردیم.. ما خودمونو به عنوان انسان پیدا کردیم…
اقا ابراهیم بزرگوار شما همین الان در عمق وجود خداوند هستین…
شک نکنید برادرم…
پرده هایی که شیطان بر چشمان ما انداخته وهمی بیش نیست ، که با یک الله گفتن فرو میریزند…
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله ی عشق است و آتش میزند
قصه ی دل دلکش است و خواندنی!
تا ابد این عشق و این دل ماندنی ….
عشق خداوند هر لحظه ما رو فریاد میزنه فقط باید بهش توجه کنیم ، چون انرژی ما همانجایی میرود که توجه مان میرود…
ان شاءالله همگی مون هر لحظه در کانون توجه عشق و نور الهی باشیم.
براتون موفقیت ها و ثروتهای مادی و معنوی روز افزون خواستارم..
الهی امین
یارب العالمین
سلام به دو زوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان با عشقم
زیبایهای سفرنامه 219
ای جانم بابت این همه زیبایی، الهی شکرت
چه دریاچه زیبا و قشنگی داره و چه اسم زیبایی داره دریاچه لی لی، و چه لذتی داره با تراکمپر کنار این دریاچه زیبا ریلکس کرد و خوابید، نوش جانتون استاد.
و چقدر نکته قشنگی اشاره کردید که دلسوزی بیمورد نکنید حتی در مورد حیوانات چون باعث میشه اون کسب مهارت و اشتیاقشون رو از دست بدن، خیلی نکته قابل تاملی هست این دلسوزی بیمورد. اصلا این دلسوزیهای بیمورد یجور شرک هست که خداوند یچیزی رو اشتباه کرده که ما بخوایم با دلسوزی و دخالت بیمورد بخوایم اون شرایط رو تغییر بدیم، ولی این باور باشکه هر کسی هر جایی هست سر جای درستشه، هرکسی توانایی خلق زندگیش رو داره، هر کسی نون باورها و فرکانساشو میخوره وخداوند با عدالت ترین با عدالت هاست، همینکه مارو خالق آفریده و هیچ ذره ای دخالت تو ارسال فرکانس ما نداره این یعنی اوج عدالت خداوند
خدای من چه سنجاب زیبایی، استاد چقدر رو خودتون کار کردید که مثل یه کودک شدید که از هر چیز کوچکی ذوق میکنید واقعا این توانایی شما ومخصوصا مریم جان رو با نهایت عشق تحسین میکنم.
چقدر این نقاش هنرمند خلاق هست که تو اوج طبیعت اومده هم لذت ببره هم به علاقه اش بپردازه، خدایا شکرت، ای جانم چه داک های نازی چقدر روابط خوبی دارن و با هم عشق بازی میکنند خدایا شکرت
چه لذتی داره تو این طبیعت زیبا پیاده روی کرد خدایا شکرت بابت این همه زیبایی، چقدر اصطلاحات خانم شایسته زیباست وقتی زوم میکنه به استاد میگه مرد فکور، واقعا بجا گفتی خانم شایسته، استاد واقعا هر ثانیه تو ذهنش داره دنبال قوانین میگرده.
استاد وقتی از این صخره نورد پرسید که از مسیر سختی اومدی بالا دقیقا یاد ستاره قطبی افتادم که میگفتید یسریا هستند از مسیر سنگلاخی و پر پیچ وخم میرسن به خواسته هاشون. وقتیم ازشون میپرسی میگن ما از کوه ها گذشتیم از مسیرهای سخت، پدرمون درآومد اونیکیا هم میگن اره ما هم همینطوره حق داری، ولی یسریا هستند مثل استاد و بچه های سایت از مسیر صاف از مسیر مستقیم سوت میزنند و از زیبایها لذت میبرند و به خواسته هاشون با لذت میرسند.
خدای من چه خانم هنرمندی چقدر طبیعت رو زیبا کشیده، یاد باب راس افتادم که هر چی تو نقاشیش دوست داشت میکشید و چقدر ما نقاش زندگیمون هستیم که اول تو ذهنمون خلق کنیم و بعد تو بیرون بازخوردشو بگیریم.
خانم شایسته چقدر تو شکار صحنه ها فوق العاده اید تو قسمت قبلم از دو زوج عاشق تصویر گرفتید الانم که یه سورپرایز دیگه وچقدر زوج دوست داشتنی و رمانتیکی هستند و چه ویو زیبایی رو برای پیمان با هم بودن بستند، و طبیعت رو بعنوان شاهد عشقیشون انتخاب کردن الهی صدهزار مرتبه شکرت.
به نام خدای باران
سلام حضور ارزشمند شما
چقدر روان و عالی همه چی رو توضیح دادین و منو از دریچه دیگری وارد این فایل ارزشمند کردین، لذت من از دیدن این فایل بیشتر شد.
درمورد شرک و دلسوزی بیجا و دست توکار خدا بردن ، واقعا همیشه قابل تامل ، که نباید ارزش و اعتبار درونی خودمون رو زیر سوال ببریم ،( کاری گه من قبلا درمواردی انجام دادم و بشدت ضربه خوردم)
یادمون باشه تو دنیای فیزیکی هرچیزی سرجای خودش قرار داره و حامی همه چی هم خداست دلسوزی =صفر
هم قانون رو خوب توضیح دادین و هم زیبایی بی حدو حصررو
از خدا میخوام که بسادگی تمام و عزتمندانه شمارو به همه خواسته های ناب تون برسونه.
بسیار لذت بردم سپاسگزارم .
درپناه خدا
بنام خدای مهربونم
سلام سلام به روی ماهتون
عجب فایلی بود ، اینقدر هیجان انگیز بود دلم نیومد همین الان کامنت ننویسم ، آخه الان بیرونم
قبل از فایل یکی از دوستهای عزیزم بنام لی لی جون برام کامنت نوشته بود ، وقتی کامنت شون و خوندنم اومدم ی سر تو سایت دیدم فایل جدید اومده قلبم گفت فایل ببین بعد برو به برنامه ام برس .
همون اول فایل که استاد اسم دریاچه رو گفتن من ضربان ِ قلبم تند شد فکر کردم اشتباه شنیدم زدم عقب دیدم نه درسته و اسم دریاچه لی لی !!!!
خدایا چقدر قوانین دقیق و درسته
من به هرچی توجه میکنم ، بیشترش میکنم
سارا به چی داری هر لحظه توجه میکنی ؟؟؟؟؟!!!
این کانون توجه من با فایل 2 دوره احساس لیاقت تازه درک کردم که بابا کانون توجه یعنی چی ؟؟؟؟!!!!
ظاهر و ول کن که میگی عجب آسمون زیبایی ، عجب رابطه عاشقانه یی ، عجب جاده بینظیری
باید ببینی تو ذهنت چه جلسه و گفتگویی برپاست ؟؟
عجب رابطه عاشقانه یی ، اما چه فایده چند ماه دیگه معلوم نیست چی بشه ؟؟؟
چه رابطه ی قشنگی ، معلومه همش فیلم ِ ، هر کسی متأهل دوست داره مجرد باشه
چه رابطه عاشقانه ایی ، منم اگه رابطه اولم خوب بود الان خوشبخت بودم
چقدر رابطه قشنگه ، نه بابا پر از مسئولیت ِ ، ول کن دلت خوشه
چقدر مردها مهربونن ، مردها موجودات پر توقعی هستن فقط از دور خوبن
چقدر شنیدنِ حرفهای عاشقانه لذت بخشِ ، یادت رفته چقدر توهین شنیدی ؟!! حرف عاشقانه فقط تو فیلم هاست
اینا قسمت هایی از گفتگوهای ذهنی من بود در مورد روابط و البته خیلی خشن تر و شدیدتر
بعد من کلامی همش دارم تحسین میکنم و احساسم خوبه از تحسین کردن و منتظرم که مرد رویایی ام با اسب سفید بیاد
اما فرکانسِ ذهنم ی چیز دیگه اس !!!
حالا اگه من متوجه این گفتگوها نمیشدم ، بعد از ی مدتی میگفتم بابا پس چرا نمیشه ؟؟؟
قانون اشتباهِ و نا امید و کافر زندگی میکردم !!!
و میگفتم من همه کاری کردم اما نشد و اینا همش الکیه !!!
بعد وارد فازِ خشم و ناراحتی بعدش افسردگی و شاید هم …
چندین بار این گفتگو رو داشتم ،
من که دارم همه تمرینات و انجام میدم !!!!
احساسم خیلی خوبه. روابط تحسین میکنم ، به روابط توجه میکنم و خیلی همزمانی رخ میده ،
نشانه ها همه درسته اما اتفاق نمیافته چرا ؟؟؟؟؟
چون من در حالِ ارسال فرکانس ناخواسته هام هستم
تمام
صد سال دیگه هم نمیشه و من جوان و ناکام از دنیا میرم
به همین راحتی
خدایا قدرتِ تغییر گفتگوی ذهنم و بهم بده و هدایتم کن به راه راست
از دیروز طبق آگاهی های قدم 9 شروع کردم با عبارات هماهنگ با خواسته ام ، کانون توجه ام رو جهت دهی کنم
-من آماده داشتنِ رابطه ایی هماهنگ ، کامل و عاشقانه ام
-خدایا من نمیدونم خودت از راهی که میدونی به آسانی هدایتم کن به رابطه هماهنگ و مناسب
-رابطه عاطفی ، نعمتی است که خداوند وعده اش و داده به مومنین و منم بنده مومن خداوندم
-رابطه عاطفی زیربنای همه موفقیت ها و شادی هاست
-یکی از راههای ورود به بهشت داشتنِ رابطه عاطفی
بازم خداروشکر که متوجه شدم وگرنه ی عمر میخواستم برم جنگل اما تو جاده کویر بودم
خدایا سپاسگزارتم
استاد و مریم جونم خیلی سپاسگزارتونم که هستین
استاد این دوره احساس لیاقت بینظیره
دیگه فراوانی و بین ، همش عروسی پشت عروسی
همین کتونی پوشیدن ِ عروس ، نشانه احساس لیاقتش ِ
البته من اینجا خیلی این صحنه رو دیدم و برام عادی شده
این سادگی و اولویت دادن به خودشون واقعا جز شخصیت ِ اروپایی و امریکایی هاست
خیلی راحتی خودشون و در نظر میگیرن
منم خیلی ازشون یاد گرفتم ، خداروشکر
خدایا آسونمون کن برای آسونی ها
خداروشکر که در زمان مناسب در مکان مناسب هستیم و از لنز دوربین ِ ادم هایی زیبابین داریم جهان و میبینم و لذت میبریم
طبیعیت بینظیر ، ادم های بینظیر و شاد
مراسم عقد و عروسی ، بوسه های عاشقانه
آدم هایی با احساسِ ارزشمندی و لیاقت
آدم هایی با سبک شخصی خودشون
فراوانی و نعمت
خدایا شکرت که در مدار دیدنِ این همه زیبایی هستم
خدایا هدایتم کن به نعمت ها و رحمت ها
خدایا سپاسگزارم بابت همین لحظه باشکوه اکنون
بنام یگانه خالق هستی
سلام سارای عزیز
سارای دوست داشتنی ،سارایی که از وجودش انرژی میگیرم
وای سارا جان خبر آمد خبری در راه است سارای عزیزم هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست سارا جان من امروز ناخودآگاه وقتی اولین زوج خوشبخت را دیدم اسم تو آمد به ذهنم عزیز دلم ومطمئن ام که اینها نشانه است، نشانه است که من دیشب از خواب بیدار بشم وبیام سایت چشمک خداوند را از تودردانه خدا داشته باشم وامروز ناخودآگاه اسم شما موقعه نگاه کردن به فایل به ذهنم خطور کنه
امیدوارم در بهترین زمان ممکن به آنچه که در دل داری برسی
دوستت دارم ومیبوسمت باعشق
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت فهیمه جونم
عجب کامنت خوش خبر و پر انرژی
خدایا شکرت
خدا داره از زبان بنده اش با من حرف میزنه
الهی بینهایت شکر
انگار تمام جهان همه کارهاشون و ول کردن تا من و به آسونی به خواسته ام برسونن
میبینی فهیمه جونم !!!
خدا آسونم کرده برای نعمت ها و برکت ها
الهی شکرت
فهیمه جونم من که رابطه و بسازم ، ایمانِ هزاران نفر فقط تو همین سایت محکمتر میشه ، ببین چه گسترش و برکتی در جهان راه بندازم با رسیدن به خواسته ام
اول خودم مومن تر و خاشع تر میشم
ظرفم وسیع تر میشه ،از اعتماد به نفسم نگم برات
بعدشم ی عالمه آدم باور میکنن که از زیر صفر میتونن به پنت هوس برسن با استمرار و ایمان و صبر
خدایا شکرت
کامنتت مثل بمب هسته ایی درونم و متلاشی کرد از شادی و نور
خداروشکر برای وجودِ بابرکتت فهیمه جونم
عاشقتم عزیزم
روی ماهت میبوسم
دوستت دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی…
سلامی به زیباییِ نقاشِ این عالم که هر چه هست اوست زیرا که خودِ خودِ خودش فرموده که اول و آخر منم ، ظاهر و باطن منم…..
(هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡـَٔاخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ)
[سوره الحدید ٣]
او چنان نقاشِ زبردست و ماهری است که نقاشی هایی میکشد فراتر از سه بُعدی ، نقاشی هایی که با علم و درک ما قابل فهم نیست و هیچ نقاشی توانایی خلق نقاشی هایی مثل او را ندارد ، به گونه ای که اگر تمام نقاشان ماهر عالم جمع شوند تا یک مگس را در قالب چند بُعدی ؛ نقاشی و خلق کنند نخواهند توانست…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلࣱ فَٱسۡتَمِعُوا۟ لَهُۥۤۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُوا۟ ذُبَابࣰا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُوا۟ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡـࣰٔا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ)
ای مردم! مثالى زده مى شود؛ به آن گوش دهید ، آنانى را که غیر از خدا مى خوانید ، قادر نیستند مگسى را بیافرینند ، هر چند در این باره با هم متحد شوند و اگر مگس چیزى از آنها بگیرد ، نمى توانند آن را پس گیرند؛ طالب و مطلوب هر دو ناتوانند…
[سوره الحج 73]
کوه و دشت و دریا و سنگ و سنجاب و… نقاشی ها و تصویرهایی هستند در برابر چشمان ما که توسط این نقاشِ عالم کشیده شده اند…
و گل سرسبد نقاشی های او ، ما هستیم….
…وَصَوَّرَکُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَکُمۡ…
و شما را نقاشی کرد و چه زیبا هم نقاشی کرد…
[سوره التغابن 3]
الله اکبر… ؛ چه بگویم که شایسته پیشکشی به محضرش باشد به جهت تشکر از او؟؟؟
چه سعادتی بالاتر از این که سر و کار ما با نقاش ماهری چون او افتاده….
(هُوَ ٱلَّذِی یُصَوِّرُکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ کَیۡفَ یَشَاۤءُۚ لَاۤ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ)
[سوره آل عمران 6]
شکم مادارنمان ، تابلوی نقاشی او بوده ، با خودش گفته که بگذار دو تا چشم خوشگل برای این بنده زیبایم بکشم ، بعد از فارغ شدن از چشمانمان با خودش گفت که الان باید دو تا گوش خوشگل برایش طراحی کنم و….
با صبر و حوصله در فرآیندی 9 ماهه ما را نقاشی کرد و وقتی که نقاشی اش تمام شد ، نگاهی به نقاشی خود انداخت و با خودش گفت که “به به ؛ چی کشیدم”
(ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَهَ عَلَقَهࣰ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَهَ مُضۡغَهࣰ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَهَ عِظَـٰمࣰا فَکَسَوۡنَا ٱلۡعِظَـٰمَ لَحۡمࣰا ثُمَّ أَنشَأۡنَـٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَـٰلِقِینَ)
….. ، پس چه مبارک است خدایی که زیباترین خلق کنندگان و نقاشان است
[سوره المؤمنون 14]
حال من را چه شده است که در برابرش سر تعظیم فرود نمی آورم؟؟؟
خدا خودش تعجب میکند از من و به صورت سوالی از من می پرسد که
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلۡإِنسَـٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ ٱلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ فِیۤ أَیِّ صُورَهࣲ مَّا شَاۤءَ رَکَّبَکَ)
ای انسان چه خبرته که اینگونه نسبت به پروردگار کریمت مغرور شدی ؟ آن هم پروردگاری که تو را….
[سوره الانفطار 6 – 8]
باید هم تعجب کند و سوال توبیخی از ما بپرسد ، زیرا که موقع نقاشی کردن من اصلا فکر این را هم نمیکرد که این شخص ، با وجود این همه لطف و محبتم به او ، روزی به من پشت کند و نسبت به من مغرور شود و مرا فراموش کند و به وادی شرک و ضلالت و “منیّت” بیفتد و بروی کسی غیر من که نقاش او بوده ام حساب کند….
پناه بر خودِ خودِ خودش…
بی انصافی است که اگر لطفت را نادیده بگیرم ای همه کاره من….
بی انصافی است که با این زبانی که تو برایم نقاشی کردی ، بیایم و از کفر و ناسپاسی بگویم….
بی انصافی است که با این گوشی که نقشش را برای من کشیدی ، بیایم و به سخن های ناروا گوش کنم….
بی انصافی است که درب خانه قلبم را که تو به من عطا کردی ، بروی غیر تو باز کنم
بی انصافی است که…
أستغفرالله ربی و أتوب إلیه….
میخواستم با الهام گرفتن از نقاشانی که در این فایل مشغول خلق یک اثر هنری و تصویرکشیدن بودند ، در مورد “قدرت تجسم و تصویر سازی” با تکیه بر ریشه (صور) و (خلق) در قرآن ، بنویسم که نفهمیدم چی شد که اینجوری شد….
به قول سعدی
او میکشد قلاب را….
عزم و اراده کرده بودم تا در آن مورد بنویسم اما نفهمیدم چه شد که بحث عوض شد….
به قول حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه
عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم…
خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها و گشوده شدن گره ها و نقضِ اراده ها شناختم…
هر چه بود قشنگ شد و زلزله ای در وجودم ایجاد کرد….
خدایا شکرت بابت این ردپای قشنگ
یا حق
سلام به آقا رضا عزیز.کامنتت خیلی عالی بود.که اینطور بجا درست مثال زدی.خیلی برای من تاثیر گذار بود خدا خیرت بده.که اینجوری درک کرده.و انتقال دادی.چون من خودم.از کسی جایی از مثال قرآنی رو میبینم. خیلی رو تاثیر میزاره.نمی تونم بی تفاوت باشم حتما باید ازش تشکر کنم.و از شما تشکر میکنم
سلام دوست عزیز
ممنون از این کامنت زیبا و کلا کامنتهایی که میگدارین بسیار دلنشین توحیدی و ناب هستن
هربار که کامنت شما یا یکی دیگر از آقایان سایت رو میخونم
میگم خدایا شکرت که دراین دنیا دراین ایران در این اوضاعی که اکثرا همه شاکی و عصبی هستن مردانی هم هستن که یه حور دیگه دارن نگاه میکنن
شاکرن توحیدین ناخواسته ها رو نمیبینن خلاصه دارن رو خودشون کار میکنن
چون من یه تضادی که تو زندگیمه اینه که اکثر آقایونی که تا الان در اطرافم بودن و هستن همه نابلد به قانون و مثل اکثریت جامعه هستن واین باعث شده که این دست کامنتها برام زیباتر و خاص تر باشن
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا شکرت
بسمه رب الجمیل
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند سنجاقک رنگ رنگ
خداوند پروانههای قشنگ
خدایی که آب و هوا آفرید
درخت و گل و سبزه را آفرید
خدایی که از بوی گل بهتر است
صمیمیتر از خنده مادر است
و در آن سفر بیش از آن را دیدیم
سلام استادان عزیزم
سلام بر همراهان عاشق و آگاهم
از زیبایی های خیره کننده کلورادو و مناظر بینظیرش دوستان من به قدر کفایت تحسین و تمجید میکنند و من فقط با همه وجودم از استادان عزیزم تشکر میکنم برای رشد و تعالی در همه جنبه های زندگیم و بسیار قدردان و ممنونم ازشون
هدفم از نوشتن این کامنت گرفتن لایک و ستاره نیست
میخوام بگم:
وقتی رازی رو فهمیدید و بعد درکش کردید ، نزارید بین فهمیدن و درک کردن و اقدام و عملتون ، بیست سال فاصله بیفته
این حسرتی بود که تا ابتدای سفرمون به فیلبند داشتیم
که :» حبیب!!!!! چرا اینقدر دیر ؟!!!
اما قلبم برای آرامش من میگفت: چون تو آماده نبودی و هر اتفاقی باید در زمان خودش رخ بده.
راستش فقط دلم میخواست خودمو سرزنش کنم و نمیتونستم این توجیه رو بپذیرم اما حقیقت داشت و این پاسخ درست بود چون من این اتفاق زیبا و تغییرات شگرف و این رشد رو در مقاطع مختلفی از زمانهای مختلف قرار دادم و دیدم اگر اتفاقی زودتر از موعدش رخ بده فاجعست.
مثل تگرگ بعد از شکوفه های بهاریه یا باران بعد از خرمن
مهمترین بخش سیکل رشد، استیبل شدن و روند پایداری در یک قانونه
در این سفر من درس بسیار بزرگی گرفتم.
تمام لحظات و اتفاقات در دستان ما بود و اینکه وقتی دو نفر با هم یک خواسته مشترک دارند هیچ مقاومتی در کائنات برای اجرای دستور خواهان وجود نداره
«کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا»
ما از عطاى پروردگارت، اینان (فرصت طلبان) و آنان (دنیا طلبان) را کمک مىکنیم و عطاى پروردگارت از کسى منع نمىشود.
هر دو ما مثل یک روح در دو تن فقط یک خواسته مشترک اما قدرتمند رو دنبال و درخواست میکردیم از کوچکترین چیزهایی که نیاز داشتیم تا بزرگترین اونها
مثل یک جادوگر که عصای سحر آمیزشو به هرچیزی که بزنه اونو تغییر میده
تمام عالم به تعظیم در اومده بودند
همه چراغهای عالم چراغ جادوی ما بودند
ما خدارو همه جا حاضر میدیدیم و خود خدا مستقیم داشت خواسته های مارو اجابت میکرد چون خودش گفته بود
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
« آیا خدا کفایتکننده بندهاش نیست؟
سخته ازتون بخوام حال عجیب منو درک کنین که اکنون من به مفهوم واقعی
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
رسیدم.
اینکه تمام ایمان و اعتماد من به خدا ، هنوز به یک دانه خردل نرسیده اما اگر یک اپسیلون هم باشه من تونستم تمام مرزهای فیزیک کوانتوم رو تغییر بدم و سلیمان وار به تمام نیاز هام و هرآنچه اراده کنم میرسم.
چیزی که در مرحله چهارم عرفان از هفت مرحله سیر و سلوکه « استغنا»
احساس بی نیازی زمانی شکل میگیره که به این اطمینان و باور میرسی که چنان رابطه ت با خدا خوب شده که هرچه اراده کنی بهت میده
و من بعد دیدن چندین معجزه (اجابت خواسته ها) در این سفر بهش رسیدم
اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی
این تمرینی بود که استاد تو قدم اول یادم داد
کنترل ذهن که بعد به کنترل نفس ختم شد
این سفر توحیدی ترین سفر زندگیم بود
قبل از شروع و آغاز سفر
چیزی حدود 50میلیون لوازم کوله و کوهنوردی نیاز بود تا ما کوله گردی کنیم و خدا به عجیب ترین شکلی همه چیزو ردیف کرد
هرگز در زندگیم اینقدر به خدا اعتماد نکرده بودم که فقط با هدایت لحظه ای به یک سفر برم و هیچ پلنی برای سفر و مقصد نداشته باشم
ما حتی صبر نکردیم تا پول سفر به حسابمون واریز بشه و یقین داشتیم اگر قراره خدا درست کنه پس بقیه چیزها هم اوکی میشه
چجوری و از کجاش هم مهم نیست
روز دوم سفر سه برابر پولی که لازم داشتیم رسید
این در حالی بود که من هنوز بابت اجرای پروژه با کارفرما تسویه حساب نکرده بودم
جوری با خدا رفیق شده بودیم که انگار دستم تو خزانه سلطان عالم دراز بود یا همون کت جادویی تنمه که پول از جیباش میزنه بیرون
وقتی کتاب «معبد سکوت» نوشته برد تی اسپالتینگ رو میخوندم اصلا منطقی به نظر نمیرسید که اتفاقات گفته شده درست و منطقی باشه
در این کتاب به حقایقی اشاره شده بود که من فقط با قلبم باورشون میکردم و ذهنم خیلی مقاومت میکرد اینکه انسان میتونه مسیرشو در زمان کوتاه کنه و نیاز هاشو در لحظه خلق کنه و همون کلمه مسخر قرآن
اینکه همه چیز مسخر و به فرمان تو باشه
این سفر اگر به تصویر درمیومد بیشتر یک فیلم هندی یا یک فیلم تخیلی بود
اینکه چقدر زیبایی دیدیم طبیعی ترین حالت ممکن بود
موقع برگشت چندین ماشین بوق زدند تا مارو سوار کنند ولی ما تمایلی به سوار شدن نداشتیم و تصمیم داشتیم مسیر زیبای جنگلی رو پیاده بریم و ببینیم
همراه شدن یک گله حیوان تا کیلومترها برای همه اونایی که شاهد ماجرا بودند جالب بود و اینکه اونا در حالت معمولی وحشی به نظر میرسیدند
در راه به چشمه آبی هدایت شدیم که فقط محلی ها بلد بودند و چه آب عجیب و گوارایی داشت این چشمه
مردی که مارو سر اون چشمه برد گفت این آب سبب افتادن سنگ کلیه همسرم در کمتر از یک ساعت شده و…
خدایا انگار از این جهان خارج شده بودیم و هیچ چیز خارج از اراده ما نبود
خسته که شدیم به همسرم گفتم الان یک ماشین نگه میداره تا سوار شیم در حالی که بین هفته و در مهرماه مسافر خیلی کم بود خصوصا که سرد و بارونی بود و روز قبلش همه مسافران رفته بودن به شهرهاشون
همسرم گفت آره یک آدم خوبی میاد تا سر جاده مارو میبره
و من گفتم اون آدم خوب تا تهران مارو میبره
یک پرشیای صفر کیلومتر به سمت مبدأ ما به بالا میرفت و با دیدن ما کنار کشید و پیاده شد و گفت بیاین ما برگشتیم تا شمارو هم ببریم .
یک زوج جوان و بسیار مهربان همشهری خودمونم بودند که ماشینشونم تقریباً پر از لوازم و خریداشون بود با جابجایی لوازم برای ما جا باز کردن و ما با احوالپرسی و تشکر بسیار نشستیم و پرسید تا کجا میرید چون ما داریم میریم تهران
من و عزیز دلم که دیگه برامون رسیدن به خواسته هامون برامون عادی شده بود با لبخند گفتیم ماهم میریم تهران و بعد گفت: پس اگر اذیت نمیشین در خدمتون هستیم.
بماند که تو راه باهم کلی صحبت کردیم و با اونا دوست شدیم و خونمون اومدن و کلی ماجراهای عجیب دیگه که این کامنتو طولانی میکنه
اما بعد از سفر ما هنوز چراغ جادو رو داریم و دقیقا با یقین به این آیه از تسخیر
دیگه نگران هیچ چیز نیستیم و هر لحظه برای اتفاقی هرچند کوچک خداوند رو شاکریم و خدا نیز بر ما می افزاید.
استادجان
الان میفهمم بزرگ شدن ظرف یعنی چی
الان میفهمم رشد یعنی چی
الان میفهمم زیر باران رحمت خدا فرق لوله آزمایش و یه تشت بزرگ یعنی چی
الان میفهمم In God we trust یعنی چی
استاد عباس منش عزیز و مریم بانو سپاسگزاریم از شما
ما در این سفر قدرت عشق رو با همه وجود حس کردیم و دلیل همراهی سگ ها رو فهمیدیم که اونا انسان های عاشق رو از بقیه تشخیص میدند و تحت تاثیر نیروی عشق بی اراده ازت انرژی میگیرند و در کنار تو از فرط لذت به خواب میرن
(باید فیلم هارو ببینید ، میشه یک مستند عجیب باهش ساخت)
و کلی مباحث دیگر که در این مقوله نمیگنجد
فقط دوستان من در این سایت میتونن بفهمن چی میگم و هضمش برای آدمهای معمولی راحت نیست.
در پرتو آگاهی
باشد تا رستگار شویم (ان شاءالله)
هزاران درود از قلبم به قلب پر مهرت حبیب جانم
عزیزدلم با خوندن کامنتت خیلییییییییییییی خداوند رو شکر کردم که به ما توفیق و لیاقت بودن و موندن در مسیر الهی شو عطا کرده..
و چقدر زیبا گفتی سیر تکامل ذهنت رو ، که همون احساس کمالگرایی که در ابتدا باعث حس سرزنش کردنت شد بعد از تفکر در الطاف حق تبدیل به پذیرفتن واقعیت زندگی و حس سپاسگزاری در وجود نازنینت شد.
خدایا شکرت چه از این بهتر و چه از این زیباتر که هر لحظه به لطف حق آسان شویم برای آسانی ها
و آگاه شویم برای بودن در نور الهی..
که همین نور خداوند میشود عشق برای قلبهای مان…
میشود همراهی موجودات خداوند در مسیر جنگلی در مسافرتمان…
میشود ماشینی راهوار و تمیز برای آوردنمان از وسط ارتفاعات و جنگلهای انتهای سنگچال به درب خانه مان در وسط تهران..
میشود دوستان جدید و خوش انرژی که گویا سالها با ایشان نشست و برخواست داشته ایم…
میشود همه چیز ، همه خواسته های مان ، همه نیازهای مان ، همه دنیا و اخرتمان ..
میشود مفهوم : ربَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ…ان شاءالله
ممنونم همسفرنابم ، عزیزترینم ، که اینقدر زیبا مینویسی و ذهنم را پرواز میدهی در خیالِ نور…. در ورای واقعیت های تعریف شده…
ممنونم و میبوسم دستانت را زمانی که بر صفحه گوش ات میلغزد و این جملات جادویی را خلق میکند…
تا حظ ببرم از خواندشان و رها شوم در بیکرانگی سرخوشی…
دوستت دارم یاورم..
یاورت الله و باورت قدرتش باشد ان شاءالله…
در پناه نور و عشق الهی باشی حبیب جانم
سلام به عالیجناب عشق
آقا عجب روزیه امروز.
دوتا کامنت از شما خواندم. روز به این خوبی هم مگه داریم؟!
رو ابرها سیر کردن! این، حسیه که حین خواندن کامنتهای شما نصیب آدم میشه.
چقدر اعتمادتون به رب جلیل، رشک برانگیزه! وقتی حکایتهای سفر شما رو میخونم، اتفاقی فراتر از حس خوب و تجربه خوبی از دست اول بهم دست میده. چون به شما و زندگی قشنگتون اعتماد دارم، هر چی که دیدید و هر حسی که تجربه کردید برام علی السویه و دست یافتنی هست. این یعنی آرامش! یکی میگه: ببین، اینا چطور تو بغل خدا هستن…تو هم میتونی.
در رابطه با اول کامنتتون که راجع به اتفاق افتادن هر چیزی در زمان خودش فرموده بودید، باید بگم:
من و خانمم زندگیمون عکس شما بوده. ما از ابتدای زندگی مشترک، هر کاری خواستیم با تکیه بر خواست دونفری انجام دادیم.
مسافرتهای با کوله ، توی مینی بوسهای بین شهری.
داشتن دوچرخه دونفره در دهه 80 و چرخ زدن توی شهری که هنوز خانمها جرات دوچرخه سواری در آن را نداشتند
مسافرتهای یهویی
کارهای عجیب و غریب، هر چی که خودمان باهاش حال میکردیم. مثل بازی فوتبال توی پارک شهر!
یا علم کردن چادر پیکنیک، هر جا که میشد!
یا معامله کردن خانه مان با یک باغشهری خارج از شهر!
اما بعد از آمدن بچه های عزیزمان، الگویی برای ادامه این مسیر نداشتیم.
فکر کردیم بچه ها ممکن است از این رفتارهای ما صدمه بخورند، پس الگویمان در رفتار با بچه ها و زندگی با آنها، آدمهایی شدند که حتی عشق دونفره را تجربه نکرده بودند، چه برسد به دوچرخه دونفره!!
حتی همین الان هم الگوی قابل اعتمادی نداریم!
چیزی است که خودمان باید بسازیمش…و این سخت، ولی شدنی است.
ما، حالا چهار نفریم. مسافرتهای ما خیلی موارد پیش بینی نشده بیشتری دارد تا سابق که فقط کوله مان را برمیداشتیم و تمام!
به این ترتیب، من خیلی خیلی بیشتر به اتفاق افتادن هر چیزی در زمان خودش باور دارم.
هفته پیش، پسرم ، خودش عکس یک هتل در یاسوج را که در جوانیم پاتوق من بود، توی اینترنت پیدا کرد و گفت: واااااه! چه اتاق باحالی….رو به شهر! از بالای تپه !چه ویویی! گفتم: خوب، بریم اینجا؟ گفت : آره بریم، عالیه!
من عادت ندارم به خاطر رسیدن به خواسته هام، به این فسقلی ها التماس کنم.
مثل روز برام روشنه که خود خدا، همه چیز را برای من هم در زمان و مکان درستش، ردیف میکنه. جوری که دلم بخواد!
ممنونم بابت کامنت قشنگت
انشالله همیشه به گردش و شادی باشید
سلام جناب حافظان دوست الهی وهمسفر سفربه دورامریکا
داستان سفر شما وهمسر گرامی وجیهه بانو رادنبال کردم ودرکامنت های شما وهمسر گرامی دیدم که سفر هدایتی وبسیار رویایی راتجربه کردید
گوارای وجودتان این همه لذت وشادی وبرکت
خوشحالم که هدایت شدم به کامنت پرازاگاهی شما عزیزان که قانون زندگی واصل توحید راباعمق وجودتان درک کردید وباما به اشتراک گذاشتید
خداراشکر همزمان باسفربه دورامریکا سفر به فیلبندان راهم باشما رفتیم حتمآ جای رویایی وسحرانگیزی است من فقط عکسهای آن جا رادیدم
بودن برفراز کوهها وازبالای ابرها طلوع خورشید رادیدن هیجان انگیزه ووقتی چشم بازکنی ودریای ابر ببینی وخورشید ونور زیبایش را به خدا نزدیکتر میشوی الهی شکر شما دوستان گلم این مکان رویایی رادیدید انشالا من وهمسرم بزودی به فیلبندان برویم وازنزدیک این صحنه ها راببینیم
جناب حافظان باقلم شیوایتان شرح دقیقی از حال وهوای این سفر بی نظیرتان وحس خوب دریافت الهامات وهدایتهای خداوند دادید
بسیار تاثیر گذار است
انشالا درپناه خداوند مهربان سلامت وشاد وسرفراز وغرق فراوانی وثروت باشید
سلام بر بانوی فیروزه ای
از بذل توجه و ابراز محبت تون سپاسگزارم
از قلب مهربان و احساس نابتون شاکر و مشعوفم
خدایا شکرت که به لطف این سایت زیبا و الهی
دوستانی مخلص و توحیدی جذب کردیم که ارزششان بیش از تصور است
من هم آرزو میکنم بزودی شما و همسر عزیزتون این تجارب ناب رو تجربه کنید و لذت دیدن این همه زیبایی هارو با بقیه به اشتراک بذارید
شاد و پیروز و تندرست و ثروتمند باشید
سلام به آقای حافظان بزرگوار و عشق دلتون وجیهه بانو …
چه کامنتی نوشتین پراز شور واحساس و انرژی
سپاس برای این که از هدایت های خدا نوشتین
از خزانه ی غیب الهی نوشتین که زیاد تجربه شو تو زندگیم با رسول جانم چشیدیم و حال کردیم
خداروشکر خداروشکر که دوستان عزیزم هرکدوم دارن به
خواسته هاشون میرسن …
از دست های خدا نوشتین و اینکه
لذت سفرتون هزاران برابر بیشتر شد
خدا ، به آدمهای عاشق عالی ،
پر و بال میده چون میدونه باهم خوب میتونن اوج بگیرن و پرواز کنن
الهی که همیشه حال دلتون عالی باشه و زندگی تون مثل همیشه درخشان باشه ….
سلام سید جان
اشکم رو درآوردی ،چه دقایق زیبایی برام رقم زدی ،انگار من هم همراه شما بودم،چقدر حال شما رو من دوست دارم و آرزو میکنم.
دقیقا به مقداری که به خدا اعتماد میکنیمو تسلیمش میشیم خدا راهها رو برامون باز میکنه
من هم تو صف ایستادم و منتظرم که لیاقتم بهم برگرده ،اصلم رو درک کنم ،حس کنم،دیگه ازش نترسم ،با تمام ذهن و وجودم اونو جستجو کنم و همه کارها رو بدون ترس وغم و فقط با احساس خوب بهش بسپرم
شاید برای من هم این اتفاق بیفته
سید جان نقطه عطف این سایت دوستانی هستند که نتیجه گرفتن و شما و همسر عزیزتون هم جزو این دسته هستید و من افتخار میکنم که خداوند اجازه داد کامنتت رو بخونم
به قلبم نشست
نا نگردی آشنا ،زین پرده رازی نشنوی
خدایا شکرت
چند بار باید این کامنت رو بخونم تا بهتر درک کنم
سپاسگزارم سید عزیز
سلام ابراهیم عزیز
من هم غبطه میخورم به قلب رئوف و احساس زلالتون و درک والا و آرزوی قشنگتون
شک نداشته باشید که شما لایق تمام نعمت های الهی هستید
لیاقت شما جایی نرفته که بخواد برگرده
هر لحظه اراده کنید میتونید نعمت های خداوند رو درک کنید و ازش لذت ببرید
تنها مانع بین ما و نعمت های خداوند فقط ذهن و باورهاییه که برامون ساخته
به ذهنتون پشت و به خدا رو کنید تا عالم بی انتها و زیباشو از چشم دلتون ببینید نه با دیده سر
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست
به امید اجابت آرزوهاتون
آقا سید عزیز سلام به شما و همسر نازنینتون
قبل از خوندن کامنت رفتم عکس پروفایلتون رو دیدم
همینجا اعتراف میکنم من عاشق شما دو عزیز و عشق الهی تون هستم، با دیدن عکستون و این عشق و آرامش آمیخته در نگاه تون، من تبدیل به یک ایموجی چشم قلبی شدم! :)))
این انرژی خدایی که شما بهش اجازه جاری شدن دادید، با خوندن نوشته هاتون کاملا حس میشه و به قلب آدم میشینه
گوارای وجودتون این عشق، این نور خدا و این تجربه های بینظیر
چقدر خوبه که هستید و از عشق میگید و این حس ناب رو به اشتراک میذارید
خدا رو هزاران بار شکر بابت وجود نازنینتون
بهترین ها رو از خدای جان برای شما میخوام
زندگیتون سراسر عشق آرامش ثروت سلامتی سعادت و غرق در نور الهی باشه
سلام آرینای عزیز
چهره بهشتی و آرام شما به من آرامش داد و کلمات جادویی پاسخ زیباتون حالمو احسن الحال کرد
من هم عاشق دوستانی هستم که امروز دیگه جزئی از خانواده من هستند
بعد از مهاجرت به تهران احساس غربتی در وجودم بود اما از وقتی با این سایت الهی مأنوس شدیم
من و همسرم دائم در مورد خانواده ای صحبت میکنیم که گویا دارند در کنار ما و نفس به نفس ما زندگی میکنند و همراهمون هستند
چقدر خوشحالم که فرشتگان خداوند امیدبخش زندگی ما شدند و قدرت و حلاوت عشق رو درک میکنند و همگام با ما تا خدا میان
دختر زیبای بهشتی
برات آرزوی سعادت و خوشبختی و موفقیت در تمامی مراحل زندگی تو دارم
ان شاءالله
سلام به سید حبیب عزیز
با خوندن کامنتت نتونستم برات ننویسم
حرفات دقیقا اومد وروی قلبم نشست
وقتی تعریف میکردی از سفرت انگار کنارت بودم حتی وقت خوندن کامنتت پژو پارس رو هم تصور کردم
جنس حرفات از یه درکی بود که اصلا زمینی نیست
ممنونم برای کامنت زیبا وقشنگت سید جان
سلام بر شاهین عزیز
بسیار سپاسگزارم از بذل توجه و لطف حضرتعالی و وقتی که نثار کردید
آرزوی قلبی من باز شدن قلبتون به روی هدایت ها و الهامات الهیه
اونجاست که دیدن زندگی در زیر انوار الهی شما رو یک سر و گردن از بقیه جدا میکنه و روی ابر رویاهاتون قدم میزنید
زندگی در آغوش خدا به این معنی نیست که ما باید از لذایذ این عالم چشم بپوشیم
دقیقا برعکس
در زیر پرتو انوار حق
تمام نعمات عالم برای شما میدرخشند و دسترسی براتون به راحتی ممکن میشه
چرا که با نور آگاهی به این باور میرسید که تمام نعمت هایی که خدا مسخر شما کرده اونجا بودند و فقط شما نمیدید
چشم بگشا ای رفیق با دل ببین
چشم سر کور است از حق الیقین
سلام به دوست خوب و همفرکانسی من
سبحنالله به این کامنت پراز اگاهی
اللهاکبر به این همه ایمان توکل و رهایی
ی قسمت از کامنتت انگار جواب سوالی بود ک تو ذهنم بود.
(“اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی”)
خدای من چقدر احساس خوبی بهم داد
واقعن کامنتهای شما دوستای گلم ده ها برابر ایمان انسان رو بیشترمیکنه
این خاطره ای که از سفرتونتعریف کردید رو باتماموجود حسش کردم چون من هم بارها همینجوری هدایت پشتِ هدایت ، ادمهای خوب یکی پس از دیگری سره راهم قرار میگیرند ،معجزها پشت معجزه
باتمام وجودم احساست و فرکانست رو دریافت کردم و احساسم غرق شادی و لذت شد
ازت سپاسگزارم که تجربه ات از زیبایی ها و هدایتهای رب رو برامون به اشتراک گذاشتی.
.
درپناه یگانه معبود تمام جهانیان باشی دوست خوبِ من
سلام بر فرشته ای که شرافت در ذاتشه
سلام بر بانوی خوش ذوق و عزیز و دوست داشتنی
سپاسگزارم از ابراز احساسات زیباتون
چقدر خوشحالم که در مسیر درست و لایق هدایت های الهی شدید
چقدر خوشحالم که قلبتون آکنده از شادی و حال خوبه
این یعنی رستگاری
این حال پایدار باد
آمین