دیدگاه زیبا و تاثیرگذار افسانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
امروز سفرمون شروع شده با فیلمبرداری درون جان عزیزمون از این دریاچه ی زیبای رویایی تا این دریاچه رو از نمای بالا هم ببینیم.
از این سبزی درختا، از این عروس و داماد خوشگل و جذابمون که اینقدر با خودشون در صلحن. این دو سه تا عروس دامادی که در قسمت های اخیر دیدم، واقعا خیلی بهم میومدن انگار برای هم ساخته شدن.
خیلی این تصویر رو دوسش داشتم که: نور زیبای خورشید در دریاچه افتاده، سبزه های شفاف و بعضا بعضی قسمتها طلایی رنگ با ترکیب این درختای زیبا و رویایی و کوههای دوردست که به رنگ آبیه آسمون در اومدن، از این حیوونای زیبامون نمیدونم آهو ان یا شبیه آهو…
از این مسیر زیبای درختای دو طرف جاده ،از این ماشینهای لوکس و مدل بالا و گرون قیمتی که توی این ترافیک میبینم خدایا شکرت واسه این همه فراوانی ثروت.
بعد هم کوههایی که هنوز رد پای برف روشون هست چقدر زیباست. تا حالا از نزدیک این صحنه رو ندیدم. اون قسمتی که برف آب شده و آب به رنگ سبز فیروزه ای زیبایی ای در اومده و بعد استادم این نکته رو یادآور شدین که:
روی تابلونوشته “به حیوونا غذا ندین که با این محبت و دلسوزی بیجا باعث مرگشون میشید”.
من هم این موضوع رو در قسمت قبل عنوان کردم و شما واقعا همیشه استاد حرف درست و بر پایه ی قوانین خداوند میزنید. باشد که ما هم در مدار دریافت و درک و عمل به آموزه های شما باشیم. یعنی با خودم میگم یا حرف استاد رو گوش میکنی و عمل میکنی یا باید اینقدر ضربه بخوری که خودت بهش برسی. چون قوانین خداوند ثابت و بدون تغییره…
خانم شایسته این نکته رو گفتید که قبلاً سخت میگرفتید به خودتون و از دستشویی و حموم عمومی استفاده نمیکردین. ترجیح میدادین از حمام و دستشویی تراک کمپر استفاده کنید که تصمیم گرفتید روی این موضوع کار کنید. اولا که تحسینتون میکنم که روی بهبود شخصیتتون همیشه کار میکنید و این بهبود همیشگی و تا ابد ادامه داره و ما هر بار میتونیم شخصیتمون رو بهتر کنیم و نهایتی براش نیست.
این رو نوشتم برای یاد آوری به خودم که نخوام کامل باشم و یک نقطه ی پایانی برای خودم تعیین کنم. بلکه هر روز میتونیم بهتر از قبل باشیم اما نمیتونیم کامل باشیم .
و اینکه گفتید من در خدمت اون قالب محدودی بودم که برای خودم تعیین کرده بودم و خواستم که این نقطه ضعف شخصیتی رو روش کار کنم و الان اومدین در این فضا و دستشویی عمومی والمارت که انصافا تمیز و خوبه. من هم بگم که خیلی رفتار های وسواس گونه و حساس این چنینی قبلا داشتم و هنوزم دارم و دارم روشون کار میکنم که واقعا برام تغییرش یکم سخته. ولی به خودم میگم دختر اگه برای خودت ارزش قائل باشی و خودتو دوست داشته باشی، هیچ وقت به خودت اینقدر سخت نمیگیری.
مگه وجود تو ارزشمندتر از این حساسیت هایی که روی کارها و وسایلی که داری نیست. پس چرا به خودت اینقدر سخت میگیری؟!
چقدر سرویس بهداشتی والمارت تمیزه. این روشویی حتی برا بچه ها و این قسمتی که برای خواباندن بچه روش و پوشک عوض کردنش و دستورالعمل کاملی که گذاشتن؛ این کاورهایی که برای روی توالت فرنگی گذاشتن، کا رو خیلی تمیز تر و بهداشتی تر کرده.
هیچ وقت از نکات مثبت سرویس بهداشتی با این جزئیات و دید مثبت و احساس خوب نگفته بودم که به لطف شما خانم شایسته ی عزیزم یاد گرفتم هر جایی و در هر مکانی توجهم روی زیبایی ها و نکات مثبت و خوب اون باشه.
و در نهایت، به این موزه ی زیبا و جادویی رفتیم که چه نورپردازی خفنی داره، مخصوصا سقف و ستون ها خیلی قشنگه. نورپردازی این فضا مثل فیلمای جادویی و سحرآمیزه. این فضایی که با کتاب ایجاد کردن بالای مبل خیلی قشنگ و خلاقانست.
استاد جالبه که هرجا شما لبخند میزنید به دوربین، اینققدر که من بدون هیچ مانعی شما رو میبینم و با شما همراهم که منم به دوربین لبخند میزنم بهتون و همیشه همه جا خودم رو باهاتون حس میکنم. پس اگر فکر کردین که شما خودتون دونفر فقط توی این مسافرت و فضا ها هستید سخت در اشتباهید. من هم با شما هستم. همیشه حواستون به منم باشه.
اینو بگم استاد ماشالله واقعا اندامتون قابل مقایسه با اندام قبلی تون نیست. ماشالله استاد خیلی جذاب تر شدین بزنم به تخته. الهی که همیشه سالم و سلامت و پر انرژی باشید سایتون بالا سر ما باشه استاد خوبم.
خانم شایسته جونم عاشق شمام که با این مجسمه ی پیرزنه عکس گرفتید، دست رو سرش میکشید… عاشق این شیطنت های شمام
عاشق این کودک درون فعال تونم که داخل این طرحهای نوری میپرین. ندیدم خانمی در این سن اینقدر در صلح با خودش باشه و اینقدر ذوق کنه از این پریدن در این نورها. عین یه دختر کوچولو شده بودین. تحسین برانگیز بود این رفتارتون.
یک نکته ای برام بولد شد تو این قسمت از اول فایل حیفم میاد که نگم. اونم این که شما با اینکه اینقدر ثروتمندین، رفتار شما جوری هست که من واقعا بعضی وقتا یادم میره شما اینقدر ثروتمند هستید. بس که شما رها و آزادین در مورد ثروت و داشته هاتون و فقط لذت میبرید و اصلا هویت و شخصیتتون وابسته به ثروت و داشته هاتون نیست. اصلا غرور و منیت خاصی ندارین. من بعضا در اطرافیان میبینم یکم که به ثروت بیشتری می رسند یا ثروتمندترند، پر افاده و مغرورند. این شخصیت توحیدی و خداگونه ی شما رو میبینم که بدون هیچ وابستگی به هیچ چیز و بدون غرور و منیت خاصی با این تواضع. واقعا شما در خیلی موارد الگوی بسیار عالی ای برای ما هستید. به اصل و قانون و چیزهایی که آموزش می دید عمل میکنید.
غذا رو هم در همین پارکینگ موزه خیلی راحت و آسون درست کردید در این دستگاه در کمترین زمان. واقعا برای من این موضوع تحسین برانگیزه. این حد از آسونی و راحتی در زندگیه شما که آسون شدین برای آسونی ها و خودتون رو لایق این آسونی و راحتی میدونید و شکر خدا بهتون داده شده. انشالله منم همین قدر راحت و آسون گیر بشم به زندگیم…
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 220503MB26 دقیقه
مهرآفرین پاک را یاد باد
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همچنین سرکار محترم خانم شایسته گرامی و نیز به شما دوست گرانقدری که به مهر مشغول مطالعه این کامنت هستید.
قسمت 220م از سریال دیدنی سفر به دور امریکا را با منظرهها و صحنههای زیبایی که توسط درون بچه ضبط گردیده مشاهده کردیم.
مناظر دیدنی شامل دریاچه زیبا بر فراز رشته کوه قشنگ راکی همراه با درختانی سر به فلک کشیده و باشکوه و سرسبز جادههای قشنگ و کوهستانی مملو از مسافران و گردشگران خدایا شکرت چقدر دنیای زیبایی آفریدی.
دیباچه این سریال همزمان گشته با شروع زندگی زوجی جوان که برای آنها و همه جوانهایی که زندگیشان را با امید و آرزو آغاز نمودهاند آرزوی خوشبختی و سعادتمندی و شادی و سلامتی در دنیا و آخرت دارم.
همچنین برای دختر عزیزم که او نیز همین چند روز پیش جشن عروسیش را برگزار نمود.
در ادامه استاد به محلی رسید که در آنجا توصیه شده بود به حیوانات غذا ندهید و استاد به ویدیوی چند سال پیش خود به درستی اشاره کرد.
بنده در اینجا به نکته کوچکی میپردازم:
من فکر میکنم وقتی مرغ میخرم بخشی از آن که شامل پوست اسکلت سر بال و گردن میباشد را باید به حیوان بدهم.
اما نه به حیوان مشخصی،بلکه وقتی مرغ را خریدم از آقای فروشنده خواهش میکنم که سینههایش را برایم فیله کند به همراه پوست و اسکلت و گردن و سر بال درکیسهای جداگانه میگیرم و سپس آنها را در باغچهای روبروی منزلمان میگذارم.
درست وقتی میگذارم که هیچ حیوانی در کوچه نیست به منزل برمیگردم پس از مدتی میبینم یک حیوان که به دنبال غذا میگردد اینها را یافته و نوش جان میکند.
لازم است اشاره کنم که پس از این کار هم اتفاقات بسیار عالی و خوشایندی را تجربه مینمایم.
بسیار خوشحال میشوم اگر شما دوست عزیزی که این کامنت را میخوانید در رد یا تایید این عمل نظرتان را بفرمایید.
البته اضافه مینمایم که به نظر خودم این کاری پسندیده و صحیح است.
همه شما عزیزان را به خدای مهربان میسپارم و برایتان شادی؛ سلامتی؛ ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.
سلام خانم ترحمی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه بنده در پاسخ به کامنت بسیار زیبایتان ضمن تشکر از متن پند آموزتان به عرضتان میرسانم که من هم مانند شما از استاد آموختم که نباید به حیوانات غذا دهیم از طرفی خودم این ایده را به کار بستم و خیلی خیلی نتیجه گرفتم که خواستم با شما و دوستانی که این کامنت را میخوانند به اشتراک بگذارم بنده حدود دو سه ماه است که طبق برنامه قانون سلامتی اغلب گوشت میخورم.
به این صورت که از یکی از دوستان عزیزم نحوه پختن کباب کوبیده را یاد گرفتم و روزی یک وعده چند سیخ کباب کوبیده پخته میل میکنم گاهی اوقات کوبیده مرغ درست میکنم برای این کار دو تا مرغ میخرم و به فروشنده سفارش میکنم که سینههای مرغ را برایم فیله کند و اسکلت و گردن و پوست و سر بالش را جداگانه داخل کیسه بدهد همه اینها را روبروی خانهمان در باغچه گذاشته و پس از مدتی میبینم که یک حیوان،که از قبل آنجا نبوده سراغ اینها میآید و این غذاها را میخورد.
لطفاً دقت کنید جایی میگذارم که از قبل هیچ حیوانی نیست ولی پس از مدتی میبینم که یک حیوان گاهی اوقات سگ بعضی وقتا گربه میآید و اینها را میخورد.
در واقع ازدومرغی که میخرم بخشی از آنها که سهم حیوانات است را به آنها میدهم.
به این شکل من به حیوان مشخص و معلومی غذا نمیدهم.
ولی در محلی غذا میگذارم و میبینم هر حیوانی که خودش به جستجوی غذا میگردد،آنرا یافته و نوش جان میکند.
بدنبال اینکار هم اتفاقات خیلی خوبی برایم پیش میآید.
ضمن تشکر بابت مطالعهی این کامنت همهی شما عزیزان رو به خداوند مهربان میسپارم.
شاد؛سالم؛ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید.
سلام خانم یوسفی محترم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه الحق که چقدر بجا و شایسته بشما استاد فتوشاپ این خانواده میگویند.
از عکسی که هنرمندانه و با ذوق ساختید کلی لذت بردم.پروفایل جذابیه.انشاالله که خیلی زود ی عکس واقعی و بدون فتوشاپ با سرکار محترم مریم خانم شایسته در آمریکا بگیرید و کناراین عکس بگذارید.
شاد؛سالم؛ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام هلن خانم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه،
اول تشکر میکنم که به سوالم پاسخ دادید،دوم پوزش میطلبم که به دلیل اینکه در سفر بودم با تاخیر این پیام را برایتان مینویسم.
خدمتتون عرض کنم که بنده مدتی سعادت داشتم که به زائران بیت الله الحرام خدمت نمایم.
و برای آنکه بتوانم خدمتگزار شوم لازم بود که در کلاسهایی آموزشی که توسط سازمان حج و زیارت برگزار میشد شرکت جویم.
در یکی از آن کلاسها استادمان از مسجد سید واقع در شهر اصفهان مطالب شگفت انگیزی بیان کرد.
و چون شما در پیامتان اشاره به دلی بودن این کار کردید حیفم آمد که این مطلب را خدمتتان نگویم.
استاد ما میگفت اگر به اصفهان رفتید حتماً سری به مسجد سید بزنید.
همین جا اشاره کنم که بنده این کار را انجام دادم.
خیلی جالب است بدانید که از نظر شیعیان امامها و امامزادهها قدرت رفع حوائج و درخواستها و همچنین شفا دارند.
اما تاکنون این قداست را بههیچ مسجدی ندادهاند. یعنی برای مسجد حرمت قائل هستند به عنوان خانه خدا اما هیچکس به عنوان مثال برای شفا به مسجد نمیرود بلکه به حرم امام رضا یا بقیه ائمه میرود.
حال با این مقدمه عرض میکنم که در اصفهان مسجدی است به نام مسجد سید که پیشینه آن به زمان ناصرالدین شاه میرسد،وجود دارد که مانند امام رضا ضریح دارد و مردم برای رفع حوائجشان به آنجا میروند.
استادمان میگفت اعتقاد به شفاعت این مسجد حتی به پادشاهان هم رسیده و در تاریخ داریم که شخصی از اهالی اصفهان نزد ناصرالدین شاه رفته و از والی آن زمان شکایت کرده و پادشاه در پاسخ به او گفته که تو مسجد سید را ول کردهای و سراغ ما آمدهای؟؟؟
و توضیح میداد این یعنی اینکه پادشاهان هم به معجزات این مسجد معتقد بودند.
و جالبتر اینکه فلسفه وجودی این مسجد برمیگردد به زمانی که طلبهای در نجف هنگام تحصیل پول و مایحتاجش تمام میشود.
او ابتدا وعدههای قضاییش را کم میکند تا جایی که روزی یک وعده غذا میخورده،پس از مدتی دو روز یک وعده و بعداً چند روز یک وعده تا جایی که دیگر هیچ چیزی برای خوردن نداشته و برای اینکه نمیرد با خود فکر میکند که بهتر است کتابی خط نوشته یعنی دست نوشته باشد نه چاپی را به کتاب فروشی امانت دهد و به ازایش پولی بگیرد تا غذایی تهیه نماید.
پس از اینکه پول را گرفت از قصابی مقداری جیگر سفید خرید (میدانید که ارزانترین چیزی که از قصابی میتوان خرید همین جیگر سفید است)
در حالی که به سمت حجره خود میرفت تا آن را بپزد و بخورد در راه ماده سگی را دید که مشغول شیر دادن به تولههایش بود. در حالی که بسیار لاغر و نحیف شده بود.
او دلش به حال این ماده سگ سوخت و جیگر سفید را جلوی آن گذاشت و رفت.
پس از فوتش یکی از شاگردانش در خواب و رویا از ایشان میپرسد که به چه علت خداوند به مسجدی که او در اصفهان بنا کرده به نام همین مسجد سید انقدر فضیلت عطا کرده و ایشان در پاسخ به این داستان اشاره میکند.
این شخص سید رشتی یکی از علمای صاحب نام است.
این داستان همیشه برای من بسیار پند آموز بود همیشه در کلاسهایم به شاگردانم تعریف میکردم.
بد نیست اگر شما هم گذرتان به شهر اصفهان افتاد سری به مسجد سید بزنید.
برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.
رضوان خانم عزیز سلام وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه در آغاز لازم است از شما پوزش بطلبم که اینقدر دیر پاسختان را مینویسم.
صادقانه بگویم پس از خواندن پیام پرمهر و محبت شما به دنبال کاری رفتم و بعد از آن هم کلاً فراموشم شد که از شما تشکر کرده و برایتان بنویسم عذرم را بپذیرید به نظر نشانههای پیریست شاید قرار است به زودی بابا بزرگ بشم!!!
استیکرخنده از ته دل،همراه با دو قطره اشک از گوشهی دو چشم!!!
اول تبریک گفتید عروسی حانیه جانم را،ضمن تشکر از شما من نیز برای فرزند دلبندتان سعادت و آخر عاقبت بخیری طلب میکنم.
دوم یادم آوردید که چقدر پروفایلهای شما پرمعنی و قشنگ است.
همیشه با دیدن پروفایل هایتان که پی در پی آنها را نو و جدید میکنید کلی لذت میبرم و به همسر نازنینم نیز نشانشان میدهم،جالب است که بدانید عکس بنر قسمت 222 سریال سفر به دور امریکا را که استاد عزیزمان را در کنار یک بوفالو نشان میدهد،و بسیار بسیار زیباست را به عزیز دلم نشان دادم و کلی با هم خندیدیم ایشان معتقد بود که این فتوشاپ است و من به او گفتم که استاد اهل فتوشاپ موتوشاپ نیست!!!
منتها بعد که دیدم شما به کمک فتوشاپ سوار بر آن بوفالو شده بودید کلی خندیدم و به عقیده و ایده خودم شک کردم و گفتم لابد همونطور که شما با فتوشاپ رو کمر این بوفالو نشستهاید لابد استاد هم به کمک فتوشاپ دست به گردن آنجناب شدهاند!!!
اما به قول سارا خانم مرادی همت باید صبر کرد و منتظر ماند احتمالاً خبرهایی در راه است!!!!
در مورد اینکه سختم هست تایپ کنم اشاره نمایم که از جناب آقا ابراهیم مسئول فنی سایت آموختم که به کمک یک نرمافزار میتوانم سخن بگویم و وویسم به متن تبدیل شود!!!
که در اینجاازایشان نیز مجدداً سپاسگزاری میکنم،و نیز از خداوند مهربان سپاسگزارم که خالق این همه زیبایی و فراوانی و قشنگی است اوست که مرا هدایت کرده است خدایا شکرت!!!
ممنونم که به قوانین عمل میکنید و با عمل به قوانین ما را نیز در این مسیر راهنمایی مینمایید.
تحسین افراد موفق یکی از قوانینی است که شما آن را به خوبی عمل و به ما میآموزید
در مورد ایدهام هم به لطف و به مهر پاسخ گفته و نظرتان را مرحمت نمودید خیلی خیلی ممنونم.
دوست دارم در اینجا خاطرهای را برایتان بازگویم.
ابتدا اشاره میکنم که بنده به لطف خدا توفیق خدمتگزاری زائرین بیت الله الحرام را دارم.
برای اینکه بتوان خادم زائرین شد میبایست در کلاسهای آموزش که از طرف سازمان حج و زیارت برگزار میگردد شرکت جست.
که بنده این مطلب را در آن کلاسها آموختم.
لازم است کهاضافه کنم که توفیق خدمتگزاری زائرین بیت الله الحرام به واسطه عزیز دلم همسر نازنینم برایم مهیا شد فکر میکنم خداوند این لطف را به طفیلی ایشان به من عطا نمود.(البته منظورم خدای ناکرده شرک نیست!!!همسرنازنینم وقتی با یکی از همکلاسیهای سابقش تلفنی گفتگو میکرد متوجه وجود چنین کلاسهایی شد که بمن هم گفت،و من نیز از پدر یکی از دوستان عزیزم جهت شرکت در آن کلاسها معرفی نامه گرفتم.زیرا میبایست یک نفر مدیر حج معرفی نامه بدهد،که پدر دوستم خدابیامرز مدیر حج بود و این محبت را برایم کرد.)
این داستان پیرامون موضوع مهم غذا دادن به حیوانات برای ما بیان شد ماجرا برمیگردد به زمانی که در شهر نجف طلبهای به نام سید رشتی به تحصیل اشتغال داشته و این شخص مدتی بیپول شده که به دلیل اینکه پول نداشته کم کم وعدههای قضاییش را کم میکند تا جایی که دیگر چیزی برای خوردن نداشته .یک روز تصمیم میگیرد برای جلوگیری از تلف شدن یکی از کتابهای ارزشمند خطی خود را نزد کتاب فروشی به امانت گذاشته و پولی قرض بگیرد که با آن پول بتواند مدتی گذران کند تا اینکه از ایران و از طرف خانوادهاش برایش پول برسد زمانی که پول را میگیرد به سمت حجره خود میرود. ابتدا از یک قصابی مقداری جیگر سفید میخرد ،میدانید که ارزانترین چیزی که از قصابی میتوان خرید همین جیگر سفید است در راه حجره ایشان ماده سگی را میبیند که کنار خیابانی دراز کشیده و تولههایش از آن شیر میخورند در حالی که استخوانهای این ماده سگ بیرون زده بود و بسیار لاغر و نحیف شده بود .دلش میسوزد و به فکرش میرسد که جیگر سفید خریداری شده را جلوی این حیوان بگذارد و همین کار را میکند که با زوزهای تشکرآمیز مواجه میگردد قصه در اینجا به پایان میرسد و سید رشتی گذران میکند و فقیهی ارزشمند میشود و عالمی جلیل القدر میگردد به ایران بازگشته و در اصفهان مسجدی بنا میکند به نام مسجد سید پس از فوتش یکی از شاگردانش وی را در خواب میبیند و از ایشان میپرسد که به چه دلیل این مسجد بنا شده اینقدر با فضیلت و کرامت است به طوری که اهالی برای گرفتن حاجت به این مسجد میروند شمارضوان خانم میدانید که نزد شیعیان اعتقاد بر این است که امامان و امامزادهها صاحب کرامتند و میتوانند رفع حاجت کنند و مساجد تنها محل عبادت است و خانه خدا و کسی اگر حاجت و نیازمندبه شفاباشد به امام رضا(ع) یا دیگر امامزادهها و امامان مراجعه میکند.نه به مسجد!!!اما مسجد سید هم دارای ضریح است و خیلیها موقع حاجت و گرفتاری در این مسجد از خداوند درخواست میکنند،و جالب است که بدانید این اعتقاد آنقدر قوی است که به پادشاهان هم رسیده و استاد ما در کلاس درس گفتند که در زمان ناصرالدین شاه یکی از اهالی اصفهان برای شکایت نزد ناصرالدین شاه رفت و از والی آن زمان شکایت کرد وقتی ناصرالدین شاه از او پرسید از کجا آمدهای؟؟؟
آن شخص گفت از اصفهان. کهناصرالدین شاه در پاسخ گفت: تو از اصفهان آمدهای؟؟؟
پس چرا حاجتت را به مسجد سید نبردهای؟؟؟
و استادمان میگفت که این مسجد انقدر حاجت داده که ناصرالدین شاه هم به آن معتقد شده است و این در تاریخ آمده است!!!
استاد ما میگفت حتماً بروید و این مسجد را ببینید که من این کار را کردم.
خلاصه آن شاگرد وقتی که سید رشتی را در خواب میبیند و از ایشان دلیل این همه فضیلت و کرامت مسجدش را میپرسد و میگوید که خدا به چه دلیل این همه این مسجد را مورد لطف و کرم قرار داده به خاطر این تعداد شاگردی که پرورش دادی یا به خاطر تلاش و کوششی که در فقه کردی؟؟؟
که سید در پاسخ میگوید: نه همه اینها به خاطر آن ماجرایی بود که در ابتدا برایتان تعریف کردم.(غذا دادن به آن ماده سگ گرسنه)
در پایان مایلم که آمین بگویم به دعای زیبایتان و من نیز برایتان هر آنچه خیر و خوشی و نیکی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت باشد خواستارم.
به قول سعیده خانم شهریاری نازنین کهبرایتان نارنگی پوست کنده کنار میگذارد،من نیز از انارهای ساوه برایتان هدیه میدهم. خدانگهدار.