سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 220 - صفحه 12

319 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    به نام خدا

    پناه بلندی و پستی تویی

    همه نیستنند، آنچه هستی تویی

    “نظامی”

    همراهان عزیزم، من در حین دیدن سریال، اگر نکته ای ببینم، ویدیو را پاز می کنم و کامنت می نویسم، می نویسم و یهو متوجه می شوم که دارم درباره مسائل بی ربط به سریال حرف می زنم، این ها حرف های دل من است امیدوارم درکم کنید.

    خداوند را هزاران بار شکر می کنم که در این لحظه، با این که نسبتا حال بدی دارم، با دیدن زیبایی های سریال سفر به دور امریکا تلاش می کنم تا حال خودم را خوب کنم، چون می دانم با فعالیت در سایت، احساس بدی که حاصل مسئله ناچیز است و بیشتر داستان سازی ذهنم است تبدیل به احساس خوب خواهد شد.

    خداوند عزیزم را شکر می کنم بابت زیبایی هایی که در طبیعت وجود دارد، شکر می کنم که ما انسان ها خلق کرد و قوانینی برای دنیای ما وضع کرد که باعث پیشرفت ما شوند، ما انسان ها هم پیشرفت کردیم، دوربین ساختیم و با آن زیبایی های جهان را ضبط کردیم، پیشرفت هایمان را ضبط کردیم، با دیدن دوباره آن ها بیشتر به پیشفرت هایمان، به زیبایی ها دنیا و کلا مسائل مثبت توجه کردیم و نتیجه توجه به آن ها این شده است که در دنیای امروزی شتاب پیشرفتمان هر روز بیشتر از دیروز می شود.

    پس خدایا شکرت که استاد عزیزمان با درون زیبایی های دنیا را با ما در اشتراک می گذارد و ما با دیدن آن ها زیبایی های مشابه را جذب می کنیم. خدایا هزاران مرتبه تو را شکر می کنم.

    دریاچه آن قدر زیبا و تمیز است که میتوان تصویر خورشید، ابرها و درختان را در آن ببینیم. اگر دوربین وجود نداشت خیلی ها باورشان نمی شد که آب یک دریاچه آنقدر تمیز باشد که بتواند تصویر اطراف خودش را منعکس کند، با دیدن این کلیپ مردم متوجه زیبایی های دیگر می شوند، تلاش می کنند ثروت اندوزی کنند تا آن ها هم بتوانند این زیبایی ها را از نزدیک ببینند و نتیجه این پروسه پیشرفت جهان می شود، باور دارم که هر کسی به پیشرفت این جهان کمک کند در پیش خداوند عزیز تر است.

    در بند اول کامنت گفتم که حالم امروز کمی بد است، داستان این بود که امروز استاد دانشگاهمان از معایب در خواندن گفته بود و به ما گفته بود که این درس خواندن ها برای شما پول نخواهد شد، این حرف ها مرا به شدت سست کرده بود، حالا که در این کامنت با خدا و خودم حرف زدم، می بینم که بسیاری از پیشرفت های امروز از علم و درس خواندن نشات می گیرد، اگر امروز هوش مصنوعی دارد در دنیای ما انقلاب می کند به خاطر وجود علم جبر خطی است، به خاطر این است که تحصیل کرده ها با استفاده از جبر خطی هوش مصنوعی را به وجود آورده اند و باعث پیشرفت جهان شده اند.

    در بند دوم هم گفتم که کسی که باعث پیشرفت جهان بشود پیش خداوند عزیز تر می شود، یهو یادم افتاد که استاد بار ها گفته است اگر باور داشته باشیم با کمک به جهان پیش خداوند عزیز تر می شویم ثروت از در و دیوار به زندگی ما وارد می شود، پس اگر من با علمی که در دانشگاه یا اصلا هر جای دیگر یاد میگیرم به پیشرفت جهان کمک کنم، پیش خداوند عزیز تر خواهم شد و ثروت به سوی من خواهد آمد.

    کم و بیش اثر نجوا ها را در ذهنم میبینم و حس می کنم، ای خداوند عزیزم، ای خداوند مهربانم، کمک کن تا بر روی خودم کنترل داشته باشم. الهی به آن حس و حال عرفانی که وقتی آن را حس میکنم چشم هایم پر از اشک می شود به شدت نیاز دارم، کمکم کن.

    حیوانات را خیلی دوست دارم، مطمئنم اگر در این لحظه یک سگ کنارم بود حالم خیلی بهتر از این بود، مثلا یک سگ هاسکی یا گلدن، آن سگ اصلا به اتفاقات بد توجه نمی کرد، اصلا توجه نمی کرد که من حالم خوب است یا بد، فقط به من عشق می ورزید و من هم به آن عشق می ورزیدم.

    چند روز پیش متیو پری بازیگر سریال فرندز فوت کرد، در یکی از پشت های اینستاگرام متن جالی از کتاب او نوشته شده بود، خیلی زیبا و دلنشین بود، در کتاب نوشته بود:

    “دوست نداشتم بمیرم، نه تا قبل از اینکه یاد بگیرم زندگی کنم، عشق بورزم، نه تا قبل از این که دنیا برایم معنا در شود”

    یکی از لذت بخش ترین کار ها، عشق ورزیدن به دیگران است، من سال ها بود که به دیگران عشق ورزی نمی کردم، چون نمی دانستم که چقدر احساس خوبی دارد، اخیرا آگاهانه این کار را می کنم و اوج احساس خوب به من زمانی می رسد که به کسی که به من بدی کرده است عشق می ورزم، کمو بیش درک کرده ام که فرقی بین دیگران و من نیست، همه ی ما اعضای یک پیکریم واگر کسی حرف بدی به من می زند به خاطر من ذهنی (ایگو) وجودش است، روح دیگران خواست آسیب زدن به ما را ندارد، امروز هم کمی از استادمان ناراحت شده بودم که و یادم رفته بود که باید به همه عشق ورزی کنم، با دیدن آن حیوانات و نوشتن این سخنان یادم افتاد که همیشه باید به دیگران عشق داشته باشم. خدایا شاکرت هستم.

    چقدر ماشین های زیبا و خوبی در جاده های امریکا دیده می شود، آن ماشین ها که در همه جای امریکا هستند اینجا برای ما ماشین گران قیمت به حساب می اید و هر کسی نمی تواند از آن ها داشته باشد، شاکرم که در آن طرف دنیا، مردمی وجود دارند که به راحتی همچین ماشین هایی را خریداری می کنند، وقتی میبینم آن طرف دنیا پر از زیبایی و ثروت است خیلی خوشحال می شوم چون باور می کنم من هم می توانم به آن ماشین، به آن خانه، به آن قایق و ….) برسم، خداوند عزیزم را هزاران بار شکر میکنم.

    در یکی دو بند قبل گفتم که حیوانات را خیلی دوست دارم، و الان یک گربه دارد پشت پنجره اتاقم به شیشه های پنجره چنگ میزند. :) این نشانه ای از سوی خداوند عزیزم است، خدایا وقتی از این نشانه ها برایم میفرستی خیلی خوشحال می شوم، و ایمانم به تو قوی تر می شود، شاکر و سپاسگزارت هستم که با من حرف میزنی.

    خداوندا شاکرت هستم که در این وبسایت را می شناسم و هر وقت حالم بد است با استفاده از آن حالم را خوب می کنم.

    اخیرا درباره عشق ورزیدن به همه مخلوقات خداوند متن های زیادی به چشمم می خورد و کلمات زیادی به ذهنم می آیند، حس می کنم با عشق ورزیدن به دیگران، درک عمیق تری از روابطم خواهم داشت و روابطم خیلی خیلی بهتر از الان خواهند شد.

    با تشکر از استاد و خانم شایسته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمدحسين گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    سلام به استاد عزیزم سلام به استاد شایسته عزیز سلام به دوستان نازنینم همه این نعمت ها این رسیدگی ها این تمیزی ها ازموهبت ثروت ،ثروت که میتونه انقدر خدمت کنه به جهان واقعا تنها راه رسیدن بخدا ثروت تنها راه نزدیک تر شدن به خدا ثروت خداروشکر بابت این همه ثروت وفراوانی و چه باورهای خوبی این موزه عجیب غریب ولی اینهمه بازدید کننده فراوانی مشتری حتی برای چیز های عجیب غریب خداروشکر بابت اینهمه ثروت وزیبایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    1. من دیگه مطمئن شدم که ما باهم تله پاتی داریم و روح ها و آگاهیهامون به هم متصله_ چون که بارها میخواستم بیام بهتون پیشنهاد بدم هرجا که میرید حتما از موزه هنرهای معاصر همون منطقه و شهر هم دیدن بکنید که الان متوجه شدم خدا خودش تو مسیرتون قرار داده و خداروشکر که براتون جذاب بوده و خوش گذشته.

    من به همه توصیه میکنم که توی برنامه‌های گردشگری خودشون هرجا که رفتن این جور چیزها رو هم قرار بدن که عالیه: تجربه ی دیدن اپراباله، تئاتر و پرفورمنس های مختلف، موزه هنرهای معاصر یا موزه های باستان شناسی یا موزه های هنری مختلف کلا و همچنین گالری ها (اینها هرکدومشون رویکردهاشون و اسامیشون فرق داره و هرکدوم لطف خودشو داره) _ حتی میتونید سرچ بکنید ببینید کدوم هنرمندا اجازه بازدید از آتلیه هاشون رو میدن بهتون، برید و پروسه شکل گیری آثار مختلف رو ببینید خیلی جذابه. بهش میگن

    Open studio

    .

    2. مریم جون من خیلی تحسینتون میکنم به چشم خواهری خیییلی خوشهیکل تر از همیشه شدی و شادابتر و جوان تر. دمت گرم. به منم انگیزه میدی

    3_ مسئله غذا ندادن به حیوونا که اول فیلم گفتین هم خیییییلی مسئله مهم و بزرگیه و رعایت نکردنش باعث میشه مشکلات زیادی ایجاد بشه / مثل همون قصه حمله سگهای حومه شهرها که منجر شد به کشته شدنشون و خیلی قشقرق به پا کرد (چون سگها به امید دریافت غذا از انسانها میومدن و انتظارشون برطرف نمیشد و حمله میکردن به انسانها و دامها و…)

    این داستان رو میشه به خیلی چیزا ربط داد

    اینطور احساسی رفتار کردن و تصمیماتی که صرفاً از سر دلسوزی های بی جهت انجام میشه یا صرفاً چون ما لذت میبریم و خوشمون میاد انجامش میدیم. یا بخاطر بیقراری کسی یا حیوانی براش کاری رو میکنیم که به ظاهر قشنگه ولی در باطن به ضرر اون حیوان یا فرده.

    مثال بزنم:

    این چند وقت اخیر یکی از دوستانم از پارتنرش جدا شده و بشدت احساس تنهایی میکنه و وابستگیش رو روی من پروجکت کرده و هربارکه بشکل افراطی به من زنگ میزد و مثلا روزی چندبار پیام میداد، ساعتها طول میکشید. و وقتی هم که محلش نمیدادم بدتر میکرد و به بهونه های مختلف منو به حرف میکشید تا توجه بگیره از من.

    این کار رو خیلی از مادر و پدرها که سنی ازشون گذشته هم انجام میدن. و فقط برای رفع احساس تنهایی خودشون بقیه رو از کار و کاسبی میندازن. و ما هم از سر دلسوزی برای خوب کردن حال اونا از همه چی میفتیم… علی الخصوص انرژی و زمانمون رو از دست میدیم

    من دیدم اینجوری نمیشه!

    دوستم هر چقدر هم که بی تابی کنه برای حرف زدن بامن، نباید محلش بدم تا یه کم بتونه اون خلاء خودش رو مدیریت کنه…

    .

    یا اینکه یادم میاد خدابیامرز مادربزرگم از سن شصت سالگی به بعد همش گوشه خونه بود و بچه ها و نوه ها نمیذاشتن دست به سیاه و سفید بزنه و کل بدن و عضلاتش تحلیل رفت… دکتر گفته بود حداقل بذارید ظرف خودشو بشوره!

    اما از بس احترام بیخودی و تقدس بخشی نابجا بهش داشتن اطرافیان، باعث شدن بجای حفظ سلامتیش، ضعیف تر هم بشه…

    4_یه عکسی بود نشون دادین بالای کوه… اونکه صحنه ای از جاده سازی های قدیمی رو نشون میداد:

    منو یاد اون آیه از انجیل انداخت که میگه:

    چرا شکرگزار نیستید برای درختانی که از آنها بهره میبَرید اما شما آنها را نکاشته اید و در خانه ها و شهرهایی زندگی میکنید که شما آنها را نساخته اید…

    (امیدوارم بچه هایی که مسلط به انجیل هستند شماره و متن دقیق آیه رو برام بنویسن و اصلاحم کنند اگه اشتباه نوشتم)

    ولی در هر صورت میشه اینطور برداشت کرد که پیشینیان ما چیزهایی رو ساختن و درختانی رو کاشتن که خودشون نه، ولی ما داریم از ثمره اونها استفاده میکنیم و این هم یکی دیگه ازون چیزاییه که باید براش شکرگزار باشیم

    .

    بازم مرسی واسه خوبیاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آرام گیان گفته:
      مدت عضویت: 1064 روز

      اون آیه از انجیل رو پیدا کردم (که در قسمت 4 بهش اشاره کرده بودم) :

      تثنیه باب 6 آیات 10تا 16

      که من از آیه 4تا 20 مینویسم، چون پیوسته و زیباست

      .

      «بشنو، ای اسرائیل: یهوه، خدای ما، خداوندِ یکتاست. 5یهوه خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت خود محبت کن. 6و این سخنان که من امروز تو را امر می‌فرمایم، بر دل تو باشد. 7آنها را به‌دقّت به فرزندانت بیاموز، و حین نشستن در خانه و رفتن به راه، و هنگام خوابیدن و برخاستن، از آنها گفتگو کن. 8آنها را چون نشان بر دست خود ببند و چون علامت بر پیشانیت بگذار. 9آنها را بر چارچوب دَرِ خانۀ خود و بر دروازه‌های خویش بنگار.

      10«چون یهوه خدایت تو را به سرزمینی درآوَرَد که برای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب سوگند خورد که به تو بدهد، به شهرهای بزرگ و نیکویی که خود بنا نکرده‌ای، 11و خانه‌های آکنده از هر نعمت که خود نیاکنده‌ای، و حوضهای کنده شده که خود نکنده‌ای، و تاکستانها و درختان زیتونی که خود نکاشته‌ای، و چون خورده سیر شوی، 12آنگاه به هوش باش مبادا خداوند را که تو را از سرزمین مصر، از آن خانۀ بندگی به در آورد، فراموش کنی. 13از یهوه، خدای خویش بترس و او را عبادت کن، و تنها به نام او سوگند بخور. 14خدایانِ غیر، یعنی خدایانِ اقوامِ پیرامونِ خود را پیروی مکن، 15زیرا یهوه خدای تو که در میان توست، خدایی غیور است، مبادا خشم یهوه خدایت بر تو افروخته شود و تو را از روی زمین نابود سازد.

      16«یهوه خدای خود را میازما، چنانکه او را در مَسَّه آزمودی. 17فرمانهای یهوه خدای خود را، و شهادات و فرایض او را که به تو امر فرمود، نگاه دار. 18آنچه را که در نظر خداوند درست و نیکو است به جای آر، تا سعادتمند باشی و به آن سرزمین نیکو که خداوند سوگند خورد به پدرانت بدهد داخل شده، آن را تصرف کنی، 19و تا او دشمنانت را از پیش روی تو برانَد، چنانکه خداوند وعده فرموده است.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این همه بهبود و این شخصیت بهبودگرا بودنتون رو خدایاشکرت چقد این کار از همه لحاظ مفید بود عاشق زندگی از این نوع نگاه شدم خدایاشکرت تحسین میکنم رابطه رویایی تون رو که بدون توقع با عشق باهم همکاری میکنید و لذت می‌برید خدایاشکرت تحسین میکنم این فضای زیبا و این طبیعت رو که واقعا آرامش همیشگی رو داره خدایاشکرت استاد من هم مسائل مثل اینکه بچه ها تو درسهاشون باید کمک بشن قبلا میگفتم نه خودش بخونه و تو خونه خیلی از من انرژی می‌گرفت ولی خداروشکر الان میبرمش کلاس همون جا هم تکالیف شو حل میکنه هم بهش یاد میدن و کلا امد خونه کاراش رسیده و این خیلی عالی شد البته قبلا تو مدرسه انجام می‌شد فقط انجام می‌شد یاد گرفتنی نبود ولی الان جاشو عوض کردم که اونجا هم تکالیف حل میشه هم یاد میده دقیقا پارسال من گفتم تکالیف حل بشه امسال هم فرستادم اما دیدم یاد نمیگیره فقط حل میکنه بعد به لطفا خدا هدایت شدم یکی از مادر همکلاسیش که گفت بیا باهم ببریمش اونجا خیلی خوبه بهشون یادم میده دیگه با ما کاری نداره خیلی کارم راحت شده خدایاشکرت واقعا من هم خیلی نگاه میکنم که چکار کنم که کارا بهتر بشه و این عادت رو دارم با این که کار پسرم انجام میشه من بر سر عادت میخوام بازم باهاش درس کار کنم باز به خودم میگم ول کن تو فرستادی اونجا که خودم دخالت نکنم من عادت های رفتاری چند تا خیلی شدید دارم همش در تلاشم عوض کنم البته بهتر شدم مثل نصیحت کردن یا هی تذکر بدم اینا خیلی دوست دارم کمتر اصلا صحبت کنم و نظر کلا ندم ولی خیلی خوب شوم باید بهتر بشم این پاشنه آشیل هست ولی با دیدن شما خیلی انگیزه بهتر شدنم زیادتر میشه واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1885 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    سریال جذاب سفر به دور آمریکا قسمت 220

    چه نکته های خوبی داشت این قسمت و مطمئنم کامنت های دوستان در ادامه هم مکمل جادویی برای این قسمت هست که من بتونم با دیدن این قسمت و خواندن کامنت های زیبای بچه ها به درک بیشتری از قانون برسم و با تکرار و‌تمرین در‌زندگی ام اجرا کنم و نتایج بینظیر ادامه بدم.

    این سفر برای من همزمان بود با کارکردن روی دوره دوازده قدم دوره ای که حدود سه سال پیش شروعش کردم اما بدون تعهد و با ایمان کم و تا قدم سوم رفتم و رها کردم و بعد از کلی داستان و ماجرا اتفاقاتی افتاد که اینبار با تمام وجودم دوباره اومدم سمت این دوره بی نظیر و تصمیم گرفتم از قدم اول شروع کنم به مرور دوره تا قدم سوم که دارم و بعد از مرور دوره تا قدم سوم شروع به خرید قدم های بعدی کنم و ادامه بدم تا قدم دوازده.

    و الان قدم دوم هستم و از اقبال خوبم مرور سه قدم اول برای من همزمان شد با سفر استاد در این مدت از سفر به دور آمریکا و من هرچیزی که در جلسات یاد میگرفتم یا اگر احیانا سوالی برام پیش میومد با دیدن سریال و نوع رفتار استاد و خانم شایسته در دیدن زیبایی ها،گرفتن هدایت ها و …اون مطلب یا جواب سوال کاملا به جونم می نشست و به طور عالی یادش میگرفتم و میگیرم و با تعهدی که به خودم دادم باعث شده تا امروز که جلسه شش قدم دوم هستم بی نهایت نتیجه وارد زندگیم بشه یکی از نتایج جورشدن پول قدم چهارم بود که دفعه قبلی به دلیل نداشتن پول قدم از ادامه مسیر بازموندم که البته دلیل اصلی نتیجه نگرفتنم عدم تعهد و سرسری رد کردن قدم ها بود وگرنه چرا این دفعه اینقدر نتیجه وارد زندگیم شده.

    مثلا در جلسه 5 قدم دوم استاد تاکید دارند بر تمرکز روی زیبایی ها و میگن ما هرجا میریم روی زیبایی های اون جا تمرکز میکنیم و این باعث شده هربار به زیبایی های بیشتری هدایت بشیم و من در این سریال به وضوح دیدم و میبینم که بله استاد وارد یک لوکیشن میشه همه دیوانه میشیم و میگیم این دیگه تهشه اما باز قسمت بعدی یه لوکیشن قشنگتر باز بعدی قشنگ تر قشنگتر..‌‌… خوب دارم به صورت عملی میبینم بله استاد کاملا درست میگن در جلسه 5 قدم دوم اگه من هم بیام روی زیبایی ها تمرکز کنم به زیبایی های بیشتری هدایت میشم به ذهنم میگم سند میخوای؟ بفرما این 220 برگ‌سند بنچاق دار سفر به دور آمریکا.

    به‌وضوح میبینم که شما حتی از دستشویی تمیز هم به سادگی عبور نمی کنید و به تحسین اون تمیزی دستشویی می پردازید پس حق شماست که هربار به زیبایی های بیشتری هدایت بشید .

    خانم شایسته درباره آسان گرفتن سفر به خودشون توضیح دادند که همین توضیحات یک سرنخ عالی به من داد چون خیلی وقت ها ذهن بازی درمیاره و اون قالبی که شما گفتید رو به نام احساس لیاقت به من قالب میکنه یعنی خیلی وقت ها که من در دوراهی قرار میگیرم اون اذیت شدنه رو انتخاب میکنم ولی ته دلم راضی نیستم و ذهنم با نجوای اینکه تو بخاطر احساس لیاقت این رو انتخاب کردی میخواد روی این قضیه سرپوش بزاره و خودش رو تبرئه کنه مثلا در این مثال شما من تصمیم میگیرم از حمام و توالت عمومی استفاده کنم به همون دلایلی که شما گفتید بعد این باعث میشه من در خدمت اون قالب باشم و اذیت بشم بعد ذهنم بخاطر اینکه فشار رو از روی خودش برداره میگه نه تو لایق استفاده از حمام و دستشویی عمومی هستی و اگه توی کوه و جنگل دوش بگیری و…این برای تو زشته و بی احترامی به خودته اینجا دیگه اصل و فرع قاطی میشه و من در تشخیص اصل دچار اشکال میشم در صورتی که اصل اینه من اومدم سفر لذت ببرم هرچقدر به خودم آسون بگیرم بیشتر لذت میبرم و بیشتر هدایت میشم به آسانی ها و زیبایی ها حالا حمام عمومی نبود با دوش تراک کمپر حموم میکنم و…و این سبب میشه هرجایی که میخوام برم و به زیبایی های بیشتری هدایت بشم و آزادی بیشتری داشته باشم نه اینکه خودم رو محدود کنم و بگم مثلا حتما باید نزدیک یه شهری،پارکینگ لاتی،مسجدی چیزی اطراق کنم و همیشه محدود خواهم بود اما با آسان گرفتن و از قالب خارج شدن من به آزادی میرسم و آسان میشم برای آسانی ها و زیبایی های بیشتر و این اون سرنخ عالی بود که بهش رسیدم از توضیحات خانم شایسته بی نهایت ممنون و سپاسگزارم.

    فایل به کبوترها غذا ندهیم رو من سال ها پیش دیده بودم و اون موقع مقاومت شدیدی نسبت به اون فایل داشتم الان که شما دوباره یادآوری کردید کاملا صحبت شما رو تایید کردم و فکر کردم چی شده که من از اون مقاومت رسیدم به این تایید ؟؟؟

    متوجه شدم که اونقدر باورهای غلط به اسم مذهب به خورد ما داده بودن مثلاهمیشه به ما میگفتن اگه میخوای رزق و روزی ات زیاد بشه به کبوتر ها گندم بده و همین باعث شده بود من خودم کلی این کار غلط رو انجام بدم و روزی ام هم زیاد نشد که هیچ فهمیدم چقدر هم کارم اشتباه بوده.

    در آخر هم با رقص خانم شایسته بر روی اون نورهای زیبا در موزه عجیب یاد رقص و سما مولانا در بازار مسگرها افتادم که مطلبی در این باب اینجا مینویسم که خوندنش خالی از لطف نیست:

    با توجه به این نکات، حرکات سماع معنایی تازه می‌یابند‌؛ سماع به فتح سین، چهار حالت اصلی د‌ارد‌ که مجموعاً حرکات این رقص را متضمن رموز احوال و اسرار روحانی جهان تلقی می‌کنند‌:

    1- چرخ زد‌ن: اشاره به شهود‌ حق د‌ر جمیع جهات

     

    2- جهید‌ن: اشاره به غلبه شوق بر عالم علوی

     

    3- پا کوفتن: اشاره به پامال کرد‌ن نفس اماره

     

    4- د‌ست افشاند‌ن: اشاره به د‌ستیابی به وصال محبوب

     

    «د‌انی سماع چه باشد‌؟ قول بلی شنید‌ن

     

    از خویشتن برید‌ن، با وصل او رسید‌ن

     

    د‌انی سماع چه باشد‌؟ بی‌خود‌ شد‌ن ز هستی

     

    اند‌ر فنای مطلق، ذوق بقا چشید‌ن»

     

     

    مولانا سماع را غذای روح عاشقان می‌د‌اند‌ و محرک خیال وصل و جمعیت خاطر (یعنی تمرکز بر حق و قطع خاطر از غیر خد‌ا):

     

    «پس غذای عاشقان آمد‌ سماع/ که د‌ر او باشد‌ خیال اجتماع».

     

    د‌کتر زرین‌کوب د‌ر این باره می‌نویسد‌: «سماع مولانا، یک د‌عای مجسم و یک نماز بی‌خود‌انه بود‌؛ ریاضت نفس و مراقبت قلبی. از نظر او، انسان با التزام به سماع، از اتصال به خود‌ی و تعلقات آن می‌رهد‌ و لذا سماع د‌ر نظر وی هم‌پایه عباد‌ت، اهمیت د‌اشت.»

    ممنون از استاد بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1644 روز

    سلام و سپاس و درود بیکران استادان عزیزم و همسفرای بی نظیرم

    سپاس چشمان عزیزم که برای دیدن این زیبایی ها مرا همراهی کردند

    تحسین میکنم درون که زیبایی ها و قشنگی ها و فراوانی های بیشتری نصیبمان میکند

    با اینکه داریم با هم قسمت 220 سفر به دور آمریکا نگاه میکنیم در هر قسمت هم چندین جاهای و مکان ها و موزه ها استیت پارک ها تریل ها دریاچه ها حیات حیوانات دیدیدم

    ولی باز هم مکان ها و جاهای بی نظیر که هر کدوم یک ویژگی منحصر به فرد داره می بینیم

    این عینه فراوانی و بی نهایت بودن نعمت ها و زیبایی های ربمونه

    مثل آسمون ترکیب رنگی یفید خاکستری فسفری نیلی

    دریاچه آرام با شبریز یکدست سرسبز مکان عالی برای عکس های عروسی در دل طبیعت

    گونه های مختلف جانوری در حال خوردن نعمت های تر و تازه نوش جونتون

    بی نهایت تحسبن میکنم ماشین های تمیز و رنگارنگ که در ترافیک زیاد با فاصله بدون حتی 1 مورد ناهمگون همه در صف و احترام و با طمانینه مسیرشون طی میکنن

    مریم جان عزیزم احسنت و درود مرحبا و کف دست نثارش که همیشه و همیشه عین استاد به فکر بهبود در تمامی زمینه ها و هرگز هیچ زیبایی و نعمتی از از فکر و ذهن تیز بینش از قلم و سپاسگزاری نمیفته

    راحتگیر بودن آدم لذت سفر هم برای خودمون و هم اطرافیان صد چندان میکنه

    منم لذت بردم از تمیزی و امکاناتی که در سرویس بهداشتی قرار داده بودند

    موزه شگفتی جالبی بود بارنگ ها عکس ها و نور پر دازی های جالب با رنگ های جیغ و تند و لایتی

    و در آخر بوسه بر گونه های مریم جانم ای کودکی زیبا و دوست داشتنی

    در حال بازی و شعف هست

    و سر تا پا پریدن و چرخیدن و دویدن حتی گل سر های خشکل و لباس رنگاورانگش تحسبن میکنم

    درود و صد درود برشما فرشته زمینی

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    شما عشق منی

    خداروشکر بابت تصاویر زیبای این قسمت از سفر

    تصاویر زیبایی که با درون شات گرفتید و درختان و پوشش گیاهی اون منطقه که رویایی بودن

    نظم و‌ترتیب ماشین ها پشت سر هم تو ترافیک که هیچ کدوم عجله ای برای تردد نداشتن و حقوق همدیگرو رعایت میکردن

    اون دشت بزرگ و قشنگ توندرا سر سبز و زیبا که چندین بار توضیح هم داده بودن به‌ حیوونا غذا ندین تا طبیعی زندگی کنن‌و چرخه حیاتشون به خطر نیفته

    مرکز خرید زیبای وال مارت که بصورت فوق العاده ای تمیز بود و سرویس بهداشتی های فوق العاده ای داشت

    اون مرکز تفریحی با جاذبه های خاص و منحصر به فردش که میشد ساعت ها توش وقت گذروند و بازی‌پر از شیطنت مریم بانو نشان از کودک درون فعال و شاداب و در صلح با خود داره، خودم هم خیلی کودک درون شادابی سعی کردم داشته باشم مخصوصا این اواخر

    سپاس از شما استاد عزیز بابت تصاویر عالی ، همراه شما هستیم در این سفر رویایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    امیر بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    بنام اجابت کننده درخواست هایم به آسانترین و باعزت ترین شیوه ممکن:

    خداوند رو سپاسگزارم که بازهم این لیاقت رو بهم داد و بتونم زیبایی هایی بیشتر وزیباتر از زیبایی هایی قبلی که دیدم رو بازهم با چشمانم ببینم و ظرفم بزرگتر بشه برای دریافت نعمت هایی از جنس همین زیبایی ها،،،الان که دارم این کامنت رومینویسم دوسه رو از انتشار این فایل تو سایت گذشته شایدم بیشتر ومن این فایلو امشب برای بار دوم دیدم و باتوجه به تعهدی که دادم اومدم اینجا تا بقول خانم شهریاری بزرگوار ،صلات رو برای خودم انجام داده باشم خدایا شکرت از زیبایی های این فایل باز هم عروس و دوماد ساده و واقعا خوش پوش و دوماد شیک پوش در دوردریاچه لی لی لیک که من تو قسمت قبل هم گفتم خیلی حس پرادایس رو برام داره فقط با تفاوت اینکه دور اینجا کوهه و دور پرادایس جنگل هموار و یه تشکر ویژه از درون بچه که من سعادتش رو دیروز پیدا کردم و تو سریال زندگی در بهشتمون قسمت 123 آنباکسینگش رو توسط استاد دیدم و امشب وقتی دیدم گفتم دم استاد گرم که اینقد پول و ثروت راحت میاد توزندگیش که پنجاهه شصت میلیون تومان رو میفرسته هوا تا زیبایی ها رو هم خودش ببینه و هم مهمون چشن های نازنین و عسلیه ما بکنه… استیکر زبون از دهن دراورده و چشمک هم زده اینجا واجب والزامی می باشد..

    خدایا شکرت او تریل دور دریاچه رو نگم برات که چقد عاشقش شدم و حسش کردم و خودمو اونجا دیدم در حال تمرینات اسکای رانینگ که ماجرا ها دارد و بعدا با به وضوح رسیدن علایقم و البته که طی کردن تکاملم میام و توسایت بیشتر راجبش مینویسم

    بریم والمارت زیبا رو ببینبم که من نرفته عاشق فضاش شدم و اون ارزش و احساس لیاقتی که صاحبش تو خودش دیده بنظرم باعث شده بقول یکی از بچهها که راجبش اطلاعات گذاشته بود تو یه سالی شده بود پردرامد ترین شرکت جهان بنظرم حقشه و قانون خیلی دقیق تر از ان چیزی که مافکرشو میکنیم بازخورد میده(راستی دوستانی که تو تهران هستن هایپرمی اکباتان یا همون مگامال رو اگه تونستیدد حتما سر بزنید که بنظرم چیزی کمتر از والمارت نداره البته که من هنوز والمارتو نرفتم ولی خب حس فوق العاده به ادم دست میده داخل هایپرش….. و مورد اخرم یه لحظه استاد گریل نینجا رو آورد وتو اوفضای باز و تمیز گفت وقت غذا من احساس کردم خودم اونجام و دارم همچین غذایی رو نوش جان میکنم در نهایت ریلکسی و لذت

    جونم بگه براتون تو این چند روز سرورم(server کانکته به منبع و حال خوب پشت حال خوب و معجزه پشت معجزه داره یا خودش یا نشونه هاش میاد خدایا شکرت عاشقتونم همینجاییم بیس چاری تو سایت کمین زدیم پس نگران نباشیدجای دوری نیستیم…خخخ… میبینمتون به زودی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1763 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام بر استادعباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدی نازنینم در این جمعِ بهشتی…

    یک قسمت جدید و درس های جدید…

    درسی بنام “دلسوزی کردن ممنوع” با الهام گرفتن از آن تابلویی که در برابر دیدگان همه بود با این عنوان که “به حیوانات غذا ندهید”

    واقعا که دلسوزی کردن یک ترمزی شدید و قوی می باشد در مسیر خودشناسی و مهاجرت به سوی الله….

    مساله این است که اگر بنابر دلسوزی بود ، خدا بیشتر از همه به آن سزاوار بود زیرا که مهربانترین مهربانان است ولی چرا با وجود خدایی که خودش را “وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّ ٰ⁠حِمِین” میخواند ؛ ما در این عالم فقیر و گرسنه و….داریم؟؟؟ مگر او نمیتواند با یک بِشکن همه را ثروتمند و سیر کند و بساط فقر را از جهان محو کند؟؟؟

    حقیقتا سوال بالا یک سوال قدرتمند است که تفکر در آن حکم لیله القدری را دارد که “خَیۡرࣱ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡر” می باشد

    ترکیب فایل “به کبوترها غذا ندهیم” + ” اصل بقای اصلح” میتواند معجونی مقوی باشد تا این ترمزِ دلسوزی رفع شود ولی احتمال دارد که به طور کامل رفع نشود…

    من درک میکنم حرف استاد را که فرمودند  بعد از انتشار فایل “به کبوترها غذا ندهیم” ، عده ای مقاومت داشتند که این چه حرفیه و از این داستانا….

    من درک میکنم که چرا باید مقاومت وجود داشته باشد و دلیلش سوءبرداشت هایی است که از قرآن و سخنان بزرگان داشته ایم….

    سوءبرداشتی مثل این بیت از شاعر بزرگ ، سعدی شیرازی

    تو کز مِحنت دیگران بی غمی

    نشاید  که  نامت  نهند  آدمی

    وقتی که تصمیم میگیریم ترمز دلسوزی را رفع کنیم ، فرکانس شیطان می آید و این تک بیتی را در گوش ما نجوی میکند و میگه ببین سعدی گفته ها ، حالا خود دانی….

    از امثال این بیت در کلام شعرای دیگر فراوان یافت میشود…

    ×××××××××××××××××××××××××××

    سوء برداشتی مثل این سخنی که از حضرت محمد نقل شده با این عنوان که

    ما آمَنَ بی مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائعٌ

    آن که شب را با شکم سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد ، به من ایمان نیاورده است…

    همین سوء برداشت از این سخن ، باعث میشود غذایی را که در شب میخواهیم نوش جان کنیم ، برایمان زهرِمار شود و شبِ ما تبدیل به جهنم شود…

    بعد از بررسی های بسیار در علم حدیث شناسی و رجال و مطمئن شدن از اینکه این سخن از اسرائلیات و جعلیات نیست  ، سوالی مطرح میشود که چرا چنین سوء برداشتی از این سخن حضرت محمد شده؟

    و دلیلش این است که در هنگام تفسیر این سخن ، ما مخاطب سخن و فضای زمانی و مکانی این سخن را نادیده گرفتیم و طبق نظر خودمان تفسیر کرده ایم و در چهارچوب مذهب به خوردِ ملت داده ایم….

    ×××××××××××××××××××××××××××

    و اما سوء برداشت هایی که از قرآن شده و در قالب مذهب به خوردِ ما داده شده است….

    مثل سوء برداشتی که از آیه زیر شده…

    (وَأَمَّا ٱلسَّاۤئلَ فَلَا تَنۡهَرۡ)

    و ای محمد ، سائل را از خود مَران

    [سوره الضحى ١٠]

    وقتی که تصمیم میگیریم دلسوزی را کنار بگذاریم ، شیطان می آید و آیه بالا را در گوشمان نجوا میکند که آره تو نمیخواهی به کلام خدا گوش کنی و داری دست رد به سینه سائل میزنی و از این حرفا….

    یا سوء برداشتی که از آیاتی شده که در آن مساله اطعام و غذا دادن مطرح است ، مثلا آیه زیر…

    (وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینࣰا وَیَتِیمࣰا وَأَسِیرًا)

    و با وجود اینکه غذای خود را دوست دارند آن را به مسکین و یتیم و اسیر میدهند

    [سوره اﻹنسان 8 ]

    یا آیه زیر…

    (وَلَمۡ نَکُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡکِینَ)

    و به این دلیل ما به جهنم افتادیم که ما اهل غذا دادن به مسکین نبودیم…

    [سوره المدثر 44]

    و آیاتی دیگر در این عرصه که تعدادشان زیاد است….

    حالا وقتی ما میخواهیم دلسوزی را کنار بگذاریم و از غذا دادن به کبوترها خودداری کنیم ، فرکانس شیطان وارد میشود و این آیات را در گوش ما نجوا میکند که تو چقدر خسیسی و حالا یک غذا بدهی چه میشود و از این حرفا…

    یا سوءبرداشتی که از آیاتی با عنوان انفاق و قرض الحسنه یادشده ، مثلا آیه زیر

    لَن تَنَالُوا۟ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا۟ مِمَّا تُحِبُّون….

    هرگز‌به نیکی نمیرسید تا زمانیکه از آنچه که دوستش دارید ، انفاق کنید….

    [سوره آل عمران ٩٢]

    همین یک آیه برای شیطان کافیست تا از طریق آن در گوش ما نجوا کند که تو مگر فضیلت انفاق را نمیدانی؟بیا برو به فقرا کمک کن و از این حرفا….

    این سوء برداشت ها زیاد است و من فقط گوشه ای از آنها را اینجا آوردم و همه این سوءبرداشت ها از جانب شیطان به ما القا میشود تحت پوشش “خدمت به خلق خدا” و ما هم میگیم که “خدمت به خلق خدا زیباست و ما اصلا آمده ایم به اینجا برای خدمت به خلق خدا” و در برابر این نجواها تسلیم میشویم و حواسمان نیست که چه بلایی را بر سر خودمان می آوریم….

    =============================

    گاهی اوقات این سوء برداشت ها اینقدر زیاد میشود که وقتی انسان تنهایی خودش را در این مسیر میبیند ، شک میکند که نکنه یوقت مسیر من درست نباشه ولی حقیقت این است که نباید چنین تفکری کرد ، زیرا که سخنی از حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه است که میفرمایند

    أَیُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّهِ أَهْلِهِ…

    ای مردم ، در راه هدایت از کمی اهل آن مترسید و ادامه بدهید….

    زندگی خود این بزرگوار حاکی از این امر است که بعد از رحلت پیامبر ، چگونه تنها شد و در مسیر هدایت ثابت قدم ماند و از این نهالِ توحیدی ایجاد شده توسط پیامبر مواظبت کرد تا تبدیل به درخت شود و به ما برسد….

    زندگی خود این بزرگوار میتواند الگویی برای ما باشد که چگونه هم جاذبه داشت و هم دافعه ، این انسانی که به بزرگواری  و سرپرستی گرفتن یتیمان و… معروف است ؛ در برخی جاها خیلی محکم می ایستاد و یک “نه” قاطعانه میگفت در برابر دیگران…..

    =============================

    حال مساله چیست؟…

    غذا بدهیم یا ندهیم؟ کمک بکنیم یا نکنیم؟ و این سوءبرداشت ها را چگونه مرتفع کنیم تا نجوای شیطان را کم کنیم؟

    نشستم و فکر کردم و به چنین جوابی برای خودم رسیدم…

    × اول از همه باید این اصل را برای خودم مرور کنم که من هیچ تاثیری در زندگی دیگران ندارم و زندگی هر شخص مربوط به فرکانس های ارسالی خودش است که به سمت خالق ارسال میشود و در قالب اتفاقات به او برمیگردد….

    حال آیا من میتوانم به جای او فرکانس ارسال کنم؟ هرگز نمیتوانم…

    × دوم از همه باید این مساله را برای خود تثبت کنم که بزرگترین کمکی که میتوانم به خلق خدا بکنم این است که خودِ خودِ خودم موفق بشوم و غرق در نعمت بشویم و با زبان نتایجم دیگران را به مسیر خوشبختی دعوت کنم و بجای طلا دادن به آنها کیمیاگری به آنها بیاموزم

    × سوم از همه باید این را باور کنم که من مجهز به سیستمِ شهود و هدایت از سمت نیرویی بنام رب العالمین هستم ، نیروی که هدایت را بر خودش واجب کرده و با نشانه هایش به من میگوید که اینجا کمک کن و اینجا نه…

    (إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ)

    [سوره اللیل ١٢]

    حال وقتی که هادی اوست پس چرا از او کمک نگیرم و طبق هدایت های او عمل نکنم؟؟؟

    وقتی که هادی اوست ، من چرا مثل حضرت ابراهیم که از خورشیدپرستی و ماه پرستی و ستاره پرستی سرگردان و متحیر بود ، تسلیم او نشوم و در حیرانی و سرگردانی خود در برابر این سوء برداشت ها ، چنین اعترافی را به مانند حضرت ابراهیم به محضرش پیشکش نکنم که…

    ….لَئن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّاۤلِّینَ

    خدایا تو همه چی میدانی و من هیچ نمیدانم ، حال اگر مرا هدایت نکنی ، یقینا از گمراهان خواهم شد….

    [سوره اﻷنعام ٧٧]

    مساله این است که چرا با وجود خدای هدایتگری چون او اسیر این سوءبرداشت ها شوم و سرگردان شوم و بترسم و تن به نجواهای شیطان بدهم؟؟؟

    کل داستان برای من این بود و باور دارم که وقتی شخصی یا حیوانی و…. دست نیاز به سوی من دراز میکند ، از سمت خدا به سوی من آمده تا سناریویی را از جانب خدا برای من اجرا کند که از دو حالت خارج نیست…

    × سناریوی اول این است که با نشانه هایش به من میگوید که تو به او کمک کن و تمرین بخشش و فراوانی کن…

    در این سناریو ، خودم را دستی از دستان خدا میبینیم که خدا آدرس مرا به آن مخلوق خود داده تا به او کمک کنم و درس بخشش و فراوانی را با موفقیت پشت سر بگذارم و وارد مدار و کلاس جدیدی شوم….

    × سناریوی دوم این است که با نشانه هایش به من میگوید که کمک نکن و تمرین “نه گفتن” بکن تا بتوانی ریشه این ترمز “دلسوزی کردن” را رفع کنی…

    در این سناریو خودم را شاگردی میدانم در دستان یک مربی رزمی کار که به من میگوید بروی این قسمت بیشتر کار کن تا ضربه نخوری….

    و در پایان این نکته را به خودم میگویم که

    “دلسوزی نکن ، در کار پادشاه جهانیان دخالت مکن ؛ او پادشاهی است که خودش میداند که چگونه با زیردستانِ خود رفتار کند ، تو فقط تلاش کن که در روزی که میخواهی در برابر این پادشاه بایستی ، سربلند باشی”

    و این کامنت من با کامنتی که در قسمت های قبل گذاشتم که لینک آن در قسمت قبل آمده است ترکیبی هستند از باورهای من در مورد “کمک و خدمت به خلق”

    abasmanesh.com

    خدایاشکرت

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2310 روز

      سلام دوست عزیزم رضا احمدی

      چقدر کامنتت طولانی ، پر محتوا و تامل برانگیز هست و از صمیم قلبم تحسینت میکنم

      قطعا تو یکی از شاگردهای خوب استاد هستی

      چقدر زیبا اونجا که گفتی یکی از بهترین کمک ها به خلق خدا اینه که خودم موفق بشم ، آفرین همینه ، درسته ، یکی از بهترین کمک ها همینه که خودمون موفق بشیم و به بقیه موفقیت هامونو نشون بدیم و بگیم میشه ، و بگیم خالق و خداوند و رب هممون یه نفر هست و هممون به یه اندازه بهش دسترسی داریم ، پس هممون میتونیم شامل این موفقبت و این نعمت ها بشیم ، فقط باید رو خودمون کار کنیم تا بتونیم شامل این لطفی ک همه جا پراکنده س بشیم .

      موفق ترین باشی دوست خوبم

      در پناه خداوند همیشه مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      منوچهر باقری گفته:
      مدت عضویت: 2321 روز

      بنام یکتاخالق هستی، که وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّ ٰ⁠حِمِین است

      سلام ودرود خدا بر جناب احمدی عزیز

      سپاسگزارم برا نوشتن کامنت آگاهی دهنده و الهام‌بخش

      چقددددر آیات و روایاتی که بیان کردید باعث احساس گناه در من شده‌، وهنوز هم گاهی دچارش میشوم با وجود دونستن قانون الهی و ایمان به عدل خداوند

      این سخن حضرت محمد و برداشت غلط رو حتی به فرزندانم هم منتقل کرده بودم

      دخترم همیشه یا لقمه نمی برد مدرسه ویا اگه به اجبار مادرش میبرد تو نود درصد مواقع دست نخورده پس می آورد و حرفشم این بود که گشنه نشدم

      خلاصه،، داستان ادامه داشت تا من با سایت و این مباحث آشنا شدم و دینا ( دخترم) علاقه‌مند شد به مباحث و ما گاها با هم صحبت می کردیم وتو یکی از این گفتگوها کاشف به عمل اومد که دینا خانم به خاطر دوستاش لقمه رو سالم بر میگردونده نه از سر سیر بودن

      وقتی هم بهش اعتراض کردم جواب این بود بابا اونا لقمشون نون پنیر بود ومال من عسل وگردو، و اونا

      چنان با حسرت نگاه میکردن که دلم نمیخواست بخورم وگاهی هم که ما فکر میکردیم خورده دراصل نخورده بود، داده بود به یه دوستش که یتیم بود

      واییییییییییی خدایا چقدر من به خودم وفرزندام ستم کردم

      الهی شکرت برای وجود استاد عباسمنش عزیز و دوستان بی‌نظیرم

      سپاسگزارم برا نتیجه گیری عالی پایان کامنتتون

      منم تلاش میکنم خودم موفق،ثروتمند بشم تا الگو بشم برا دیگران وبا در نظر گرفتن قانون بدون تغییر خداوند و استفاده از شهود هر جا قلبم گفت کمک میکنم

      اقا رضای عزیز سپاسگزارم وبراتون آغوش خدا رو آرزو میکنم چون تو آغوش خدا غرق در نعمت وبرکت هستی

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعیده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بنام خدای همیشه هدایتگرم

    سلام استادگرامی ومریم جانم وهمه گروه عباس منش

    چقدر دوربین شما واقعا عادت کرده شکارچی لحظه های قشنگ ومکانهای زیبا باشه دریاچه ی قشنگ خورشید زیبا حتی عکس زیبای خورشید توی آب واقعا وقتی تمرکز داشته باشی روی زیبایی ها لاجرم هدایت میشی به زیبایی بیشتر چون جهان در اختیار تو قرار داره وهمه چیز مسخر تو میشه

    مریم جان از تمیزی سرویس ها گفت وازاینکه قبلا حساس بود.

    من توی این مورد تجربه زیاد دارم .پسر16 ساله ی من توی سن بلوغه وازیه طرف میخواد خودشو به نمایش بزاره واز طرف دیگه شلخته شده بود توی این یکسال ونیم گذشته من همه جوره امتحان کردم

    دادوبیداد غر گریه زاری خلاصه که بجایی نرسیدم که نرسیدم شما نمیدونید که چه حالی میشدم نفسم دیگه بالا نمیومد وهرجا که مینشستم میگفتم که منو تایید کنن که چقدر حق به جانب منه .

    خلاصه که قانون جهان هستی وکارکردش هم بکلی یادم رفته بود تا اینکه باکشف قوانین به خودم اومدم که ای بابا من دارم همش کد اشتباه میدم به جهان وانگاری میرم فروشگاه سنگ میزارم توی سبد خریدم ومیام خونه انتظار پنبه داشتم خلاصه اومدم صبح زودها توی تمرین ستاره ی قطببم نوشتم دقیقاچی میخوام وکل روز اگه پسرم یه کار کوچیک هم میکرد تحسین میکردم وخونه رو خودم با حال خوب سعیییییی میکردم جمع کنم ویه گوشزد خیلی ریز به پسر جان میکردم .

    اتفاقی که افتاد این بود که ذره ذره پسرم شروع کرد به جمع کردن تختش ومرتب کردن خونه کمدش وحتی حمام واین در صورتی بود که قبلا وقتی میرفت دوش بگیره انگاری بمب ترکونده بودن

    ومن از همین قانون استفاده کردم برای زود خوابیدنشون برای زود بیدارشونشون وبرای خیلی چیزای دیگه وصد البته که خیلی خیلی کاردارم هنوز

    استاد شما اشاره کردین به تابلو غذا ندادن به حیوانات یادم قبلا هم به این موضوع اشاره کردین واون موقع من وهمسرم دونه میریختیم توی تراس برای پرنده ها وعلاوه برهزینه هایی که میشدچقدر انرژی من حروم میشد برای تمیز کردن تراس

    واقعیت اینه که ما خیلی وقتا میخوایم خدایی کنیم واین باور کمک کردن بی حساب اونقدر ریشه داره که خیلی خیلی کار داره وبیاد بیاریم که چقدر توی زندگی وقت وانرژی ومال خودمون رو صرف کمک این مدلی به بقیه کردیم که جواب نداده وکلی اعصابمون بهم ربخته وحساب کتابمون غلط از آب دراومده چند بار بزور غذا چپوندیم توی دهن بچه هامون ؟

    چند پول نداشتیم ولی برای یکی دیگه قرض کردیم؟

    چند بارخودمون حال نداشتیم کارای بقیه رو انجام دادیم ؟

    اگه این دخالت توی کار خدا نیست پس چیه ؟ اگه ابن شرک نیست پس چیه ؟

    بازم ازت ممنونم استاد عزیز ومریم گلیییی جان

    درپناه خدای هدایتگرم شادآرام وسلامت وثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: