سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 221

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار عبدالله عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

همچنان این سفر طولانی، جذاب و پر ماجرای ما اعضای سایت با استاد و خانم شایسته ادامه دارد. وقتی امروز یکبار دیگر برگشتم به قسمت اول سریال، یاد روزهای افتادم که با شوق و علاقه خیلی شدید این سفر را شروع کرده بودم، همان روزی که خانم شایسته از پنجره ساختمان تمپا رو به منظره زیبای شهر تمپا گفت: شروع میکنیم به سفر و خدا میداند این سفر چقدر مارا بزرگ و پخته تر میکند، چقدر تجربه های جدید کسب میکنیم و این سفر باعث رهایی و عدم وابستگی ما به منطقه زندگی ما میشود

حالا بعد از 221 قسمت وقتی خودم را با روز های اول این سریال مقایسه میکنم واقعا اشک در چشمانم جاری و مات و مبهوت فقط به فکر فرو میرم که چقدر تغییر کردم، وچقدر بزرگ شدم و به قول خانم شایسته به اندازه هزار سال تجربه کسب کردم

حالا بعد از 221 قسمت یکبار میخواهم مروری کنم به همان روز اول سریال که ببینیم نقش این سریال از کجا به کجا است و آن زمان کجا بودیم و حالا کجا هستیم، آن زمان چه تجاربی داشتیم و حالا چه تجاربی داریم

در قسمت های اول سریال سفر به دور آمریکا آروزیم داشتن 10 دلار بود که بتوانم فقط داخل شهر کابل سفر کنم اما حالا 10ها هزار دالر برای سفرم هزینه میکنم

آن زمان در شروع سریال از کابل تا هرات یا مزار یا شهر های زیبای افغانستان رفته نمیتوانستم اما حالا بیشتر شهر های افغانستان رفتم، 80 درصد شهر های تفریحی ایران از جزیره قشم تا مازندران و دریای شمال، از فرانکفورت آلمان تا ریکاویک ایسلند رفتم

درسته که هنوز دو صد قسمت این سریال گذشته ولی به اندازه دو صد سال تجربه گرفتیم، لذت بردیم، رشد نمودیم و سفر کردیم، تغییراتی که از روز اول سریال تا حالا به زندگی من ایجاد کرده از زمین تا اسمان است، روز های اول با آنکه هیچی نداشتم ولی شوق و اشتیاقی که به دیدن سریال داشتم باعث شد 90 درصد اتفاقات این سریال را خودم در زندگی واقعی تجربه کنم، از کوه های جنگلی گرفته تا صحرای شنی، از سواحل ریگی گرفته تا اقیانوس آبی، از ابشار های خروشان گرفته تا رودخانه های زیبا، یعنی جایی نیست که در سریال دیده باشم ولی در زندگی واقعی مشابه آنرا تجربه نکرده باشم و هدایت نشده باشم

انشالله این سفر ادامه داشته باشد و یک روزی به سفر به دور جهان تبدیل شود که کلی تجربه های جدید با هم از این سریال کسب کنیم و همه ما این سفر زیبا و پرماجرای که شروع کردیم را با همین زیبایی ها و ماجراجویی هایش ادامه داده و به سفر به دور جهان تبدیل کنیم و به دیدن و تجربه کردن بیشتر این جهان هستی ادامه دهیم

و تشکری میکنم از خانم شایسته عزیز که تمام این سفر را از قسمت اول تا حالا فیلم گرفته و باعث شده ما هم به زیباترین مکان های این جهان هستی هدایت شویم و تشکر از دوستانی که با ارسال دیدگاه شان سفر ما را زیباتر میکند و استادی که با تجربه و علم شان این سفر را رهبری میکند، واقعا میشود گفت شما استاد عزیز مثل یک رهبر این سفر را رهبری میکنید و تجارب تان به صد ها هزار افراد که در سایت است کمک میکند که قدم به قدم پا به مسیر رهبر شان گذاشته و هر کدام قهرمان و خالق زیبایی های زندگی خودشان باشند و در اخر همه ما باید سپاسگزار خدایی باشیم که این جهان را با چنین سیستمی منظمی خلق کرده که هر کدام ما میتوانیم خالق زیبایی زندگی مان توسط قانون خدا باشیم

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 221
    354MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

461 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 3
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 221

    بنام خدای مکتوب کردن

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    خدا رو شکر که بقول سعیده جان با وجود اینکه ترم پاییزی من پر شده از واحدهای زیادی که میخوام متفاوت تر از قبل پاسشون کنم نه صرفا برای گرفتن نمره قبولی و اخذ مدرک بلکه برای رشد دادن تکاملی خودم بدون هیچ عجله و اضطراری (ترکیب جادوییه دوره های روابط و حل مسایل و ثروت با هم امتحانش کنین و تاثیرش رو ببینین )در خلال اینها ی فرصتی هم فراهم شد که بیام و مکتوب کنم برداشت خودم رو از این قسمت سفرنامه تا باز هم کمک کنم به بهبود شخصی خودم با توجه کردن با دید قوانین به آنچه که میبینم و میشنوم

    اصلا این بند رو که نوشتم اون کلام خداوند در ذهنم تداعی شد که :

    فهو خیر لی(گر مکتوب کنم )

    حالا اگر ی قسمت هایی رو هم دیدم و فرصت نشد که مکتوب کنم :

    لا جناح علی

    ولی بهر حال سعی خودم رو میکنم چون در نهایت بنفیت هاش به من بر میگرده

    خوب بزن بریم :

    این 2 دقیقه ی اول فایل داره به من یادآوری میکنه تا یادم نره بنا به ذات انسانیم که نعمت های خداوند بی نهایته وقتی توی ی ایالت از ی کشوری مثل آمریکا اینهمه زیبایی و نعمت و ثروت وجود داره که انتهایی برایش نیست دیگه توی جهان های رب العالمین چه بی نهایتی وجود داره و یک لحظه چقدر بهتر درک کردم اون آیه ای رو که خداوندمی فرماید اگر تمام درختان قلم و تمام دریاها مرکب شوند باز نمیتوانم نعمت های خداوند رو بشماره بیارم پس :

    الحمد لله رب العالمین لهذا

    و دیدن هرباره ی این نعمت ها داره قانون فراوانی رو در جهان به یاد من میاره تا باز هم برام تکرار بشه این اصل که جهان خداوند جهان فراوانی هاست کافیه من این رو باور کنم تا در مدار فراوانی ها قرار بگیرم چون همه چی بقول استاد باوره و لاغیر

    و اونوقته که من هم هدایت میشم به جاهایی که فراوانی درخت و هیزم هست فراوانی سرسبزی هست فراوانی آب هست فراوانی مکان اطراق هست

    استاد جان حرف دلم من رو زدین انگار که وقتی از طبیعت صحبت میکنین قلب من با شنیدن صحبت های شما باز میشه و دوران کودکیم رو به یاد میارم که آزاد و رها با دوستام توی کوه و رودخونه ساعات زیادی رو میچرخیدیم بدون هیچ گونه ترسی و محدودیتی بدون اینکه کسی جلومون رو بگیره یا محدودیتی رو برامون ایجاد کنه .چقدر با یادآوری اون روزها احساس خوبی پیدا میکنم و به یاد میارم چه تجربه های زیبایی رو داشتم در زندگیم و چقدر میتونم با یادآوری همون تجربه ی های ناب احساس خودم رو بهتر کنم و توجهم رو بزارم روی نکات زیبا ی زندگیم

    این کنده های درخت و تنه های درخت خشکیده رو که میبینم باز هم مفهوم بودن در مدار فراوانی رو بهتر درک میکنم که وقتی باورهام درست باشه اینجوری احاطه میشم با نعمت هایی که به صورت طبیعی هستن و بقول استاد لاجرم من باهاشون برخورد میکنم نیازی نیست من سختی بکشم .نعمت ها اونجا هستن و من بهشون دسترسی دارم کافیه دستم رو دراز کنم و بگیرمشون درست مثل این هیزم ها که اصلا نیازی نیست من بگردم دنبال هیزم وقتی اطراق میکنم هیزم همونجا هست برای من مهیا شده از قبل

    خدای من هم همین چند روز پیش شبیه این تجربه رو داشتم .منم مثل شما از روستا رفتم شهر و از رزقی که خداوند در نتیجه کار کردن روی باورهای ثروت توی همون چند جلسه اول بهم عطا کرد خریدم رو کردم هم لباس خریدم و هم دو تا دفتر قشنگ یکی برای دوره روابطم که هنوز 6 جلسه رو کار کردم دفتر 100 برگم تموم شد و یکی هم برای دفتر ترکیبی تمرین ستاره قطبی و شکر گزاری البته به پای دفتر مریم جان نمیرسن ولی خب در حد و مدار خودم خوبه

    چقدر جالبه که این دفتر مساله جای خودکار رو هم حل کرده چه ایده ی زیبایی

    بله واقعا خدا رو شکر که وقتی روی خودم و باورهام کار میکنم فقط چیزهای خوب رو تجربه میکنم چیزهایی که حتی در شرایط مشابه برای دیگران نتیجش بد میشه اما برای من خوب که ی نمونش رو باز هفته ی گذشته تجربه کردم که چون باورهای مناسبی رو ایجاد کرده بودم و نگران نبودم نتیجه برای من عالی شد اما برای خواهرم نه و کلی به دردسر افتاد ایشون

    ی چیزی رو هم این وسط بگم که من دیشب آخر شی این فایل رو دیدم ولی بخاطر اینکه توی تختخواب کنار بقیه خوابیده بودم بی صدا نگاش کردم و ی تجربه جالی بود ولی همون دیشب هم میتونستم حدس بزنم الان استاد و مریم خانم دارن چی میگن که مثلا وقتی استاد زوم کرد روی تنه ی اون درخته من با خودم گفتم :

    ببین استاد الان میگه االه اکبر این تنه رو ببین چه طرح و رنگی داره چقدر زیباست

    و الان استاد همین مفهوم رو بیان کردن

    یا اونجایی که بعد از نشون دادن اون تنه درخت استاد دوربین رو برگردونن ذهن من گفت استاد الان میگه بریم ی پیاده روی

    و دقیقا همین اتفاق افتاد

    و این یعنی ذهن ما با دیدن این سریال عادت کرده که جملات زیبا و تکیه کلام ها ی استاد و مریم خانم رو به یاد بیاره و تکرار کنه و همین خودش یعنی عادت دادن ذهن به بیان چیزهای زیبا

    داشتم فکر میکردم اگر استاد ی فایل بی کلامی رو بزاره و بگه بچه های سایت بنویسن اون چیزی که گفته میشه رو چه چیزهای زیبایی رو بچه ها مینویسن با آگاهی هایی که توی این سفر کسب کردن و اونقدر تکرار شده که رفته توی ناخودآگاهشون

    اون جایی که استاد گفتن حالا که اومدیم بالاتر چیزهای زیباتری رو داریم میبینم یاد اون صحبت استاد افتادم که ما هرچی با دید متفاوت و بزگتری به موضوعات نگاه کنیم و اصطلاحا اون بیگ پیگچر رو ببینم خیلی راحت تر میتونیم با موضوعات زندگیمون برخورد کنیم و باهاشون کنار بیایم

    اون جایی که مریم خانم گفتن بریم اون نقطه رو فتح کنیم استاد گفتن حالا تا ببینیم یعنی هیچ وقت با قطعیت از پیش چیزی رو مشخص نکنم قدم اولم رو بردارم تا ببینم در مسیر هدایت ها چی میگن ممکنه نشانه ها جوری بیاد که اصلا کاملا مسیر عوض بشه

    ببین آقا جان ذهن که ثروتمند باشه ی همیچن ایده ای براش میاد که توی یهمچین حایی هم ثروت میسازه جایی که به ذهن فقیر خطور هم نمیکنه که بشه ازش ثروت ساخت پس ارزش داره روی باورهای ثروت سازم کار کنم تا ایده های ثروت ساز رو دریافت کنم چجوریش رو خدا خودش میدونه

    راستی این نوشته ی روی تیشرت مریم خانم رو سری قبل دیدم و فرصت نشد راجع به اون قسمت بنویسم الان مینویسمش :

    We walk by Faith and not by Sight

    کنجکاو شدم ببینم مال کیه رفتم سرچه رو زدم دیدم بله توی انجیل اومده و ی شعری هم براش سروده شده که متنش رو میزارم و آهنگ هایی هم باهاش ساخته شده که یکیش رو توی کلیسا میخوندن با گیتار جالب بود برام :

    We walk by faith and not by sight

    No gracious words we hear

    Of Him who as none e’er spoke

    Yet we believe Him near

    We may not touch His hands and side

    Or follow where He trod

    Yet in His promise we rejoice

    And cry “My Lord and God”

    Help then, oh Lord, our unbelief

    And our faith abounds

    To call on you when you are near

    And seek where you are found

    That when our life of faith is done

    In realms of clearer light

    We may behold you as you are

    In full and endless sight

    We walk and not by sight

    No gracious words we hear

    Of Him who spoke as none e’er spoke

    Yet we believe him near

    خدای من دیدن این اسلحه ها چکار با من کرد :

    اولش که ذهن من ی ذره ترس رو در وجود من ایجاد کرد به خاطر همون پیش فرض های غلط در جامعه و تصور غلطی که هست در مورد اسلحه که این ابزار فقط توی دعوا و درگیری استفاده میشه برای دفاع در برابر ظلم !!!!

    اما بقول استاد که خدواند در هر لحظه در حال صحبت کردن با ماست و شیطان هم بیکار نمیشینه اما قلبی که در حال پاکسازیه و گردو غبارهای زیادی ازش پاک شده با بودن در مسیر توحید صدای خداوند رو واضح تر وبهتر میشنوه

    ی ذره که عمیق تر شدم دیدم این تصاویر مربوط به استفاده کردن از این اسلحه ها دارن تمام مفاهیمی که استاد ازش صحیت میکنن توی تمام دوره ها و فایل ها رو برای من تداعی میکنن

    با دیدن این صحنه ها من فهمیدم دقیق که چطور دیده ها و شنیده های من باورهام رو شکل میده و چقدر میشه راحت و زیبا تغییرشون داد

    فهمیدم که میشه با اسلحه هم تفریح کرد و لذت برد

    مفهوم توحید یعنی اینکه یک نیروی برتر من رو خلق کرده و قدرت خلق زندگیم رو بهم داده رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن برای رسیدن به اهداف رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم هدفگذاری و چگونگی رسیدن به اون رو به یادآوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم ارزش ابزار و چگونگی استفاده از اون رو به یادآوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم هدفی انگیزه ساز برای امسالت انتخاب کن رو به یادآوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم ما خاق شرایط خود هستیم رو به یاد آوردم و بهتر درم کردم

    مفهوم بهبود دادن آنچه که میتوانم رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم در صلح بودن با خود رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم متفاوت فکر کردن و متفاوت عمل کردن و متفاوت نتیجه گرفتن رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم قدرت تمرکز در رسیدن به اهداف رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم یکسان بودن ذهن همه ی انسان ها و یکسان بودن سیتم عصبی ذهنی هممون اما استفاده متفاوت کردن از اون و نتیجه ی متفاوت گرفتن رو به یادآوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم ارتباط سطحی برقرار کردن با آدم های زیاد رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    مفهوم برانگیختگی در روابط رو به یاد آوردم و بهتر درک کردم

    و ……………….

    خدا رو شکر که با بودن توی این مسیر کلا از دنیای بیرونم جدا شدم جوری که چند روز پیش که رفته بودم خونه خواهرم بی خبر از ایران و جهان مثلا غزه و جریاناتش رو ی اشاره ای کرد که من اصلا روحم خبر نداشت چون از مدار نازیباییها خارج شدم به میزان خیلی زیادی

    الان که دارم این صحنه ها رو میبینم اون مفهوم اکثریت اقلیتی که استاد ازش صحبت میکردن رو چقدر بهتر دارم درک میکنم که در حالی که ی اکثریتی توی جهان دارن به نازیباییهایی که مربوط به استفاده نادرست از ابزاری مثل اسلحه میشه توجه میکنن ی اقلیتی مثل این آدم ها دارن توی آمریکا از همون ابزار لذت میبرن و دیگران رو توی لذت خودشون شریک میکنن و استاد و مریم خانم هم میان این لذته رو با گروه قلیلی مثل ما به اشتراک میزارن و به این طریق جریان شادی و لذتی توی این جهان متنوع به راه می افته جریانی که مسیر خودش رو ادامه میده و اونایی که توی ممدار باشن باهاش برخورد میکنن

    البته یا دیندن این صحنه ی های تیراندازی و هدف گیری یاد ی نکته ی مثبتی از فیلم های پلیسی که قبلا نگاه میکردم هم افتادم که نشون میداد طرف اونقدر تبحر داشت توی تیراندازی که با چشم بسته هدفش رو میزد اونموقع با خودم فکر میکردم که اینا چقدر انسان های اعجوبه ای هستن

    اما الان وقتی از دید قانون بهش نگاه میکنه میشه همون مفهوم صلح درونی که استاد ازش صحبت میکنن

    میشه همون هماهنگی ذهن و روحی که استاد اینقدر در دوره روابط ازش حرف میزنن که :

    وقتی آگاهی های ذهن شبیه میشه به آگاهی های روح اونوقت هر خواسته ای امکان پذیره حتی زدن به هدف با چشم بسته چون بقول اون نوشته ی روی تیشرت مریم خانم اونموقع است که تو با چشم ظاهریت نگاه نمیکنی با ایمانت یا با همون قبلت نگاه میکنی

    اونوقته که میتونی :

    با قلبت راه بری

    با قلبت شلیک کنی

    با قلبت عشق بورزی

    چون نور خداوند توی قلبت روشن شده و هدایتگره توه

    سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم عزیز برای این فایل پر از آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سلام به دوست بزرگوارم آقا رسول .سپاسگزارم که ارزشمندی درون خودتون رو در قالب جملاتی زیبا نثار من هم کردین .دقیقا همین هست که خودتون نوشتین که وقتی ارتباطه برقرار میشه گفته میشه و بی اختیار نوشته میشه و تازه بعد از اینکه دوست عزیزی مثل شما پاسخت رو میده و مطالبی که نوشتی رو برات یادآوری میکنه می فهمی عمق اون ارتباط رو . خداوند رو شاکرم برای بودن توی جمع ارزشمندی مثل شما دوست عزیزم . بهترین بهترین ها رو از خداوند منان براتون خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سلام به پاکیزه جان دوست عزیزم. دوستی که فرکانس الهی بودنش توی نوشته هاش موج میزنه .عزیزم من هم شما رو تحسین میکنم که اینقدر خوب داری ذهنت رو کنترل میکنی و داری الماس های وجودت رو یکی یکی پیدا میکنی و اون ها رو به دیگران هم می بخشی چون باور داری که الماس هایت بی نهایت هستن و هرچه بیشتر برداشت کنی و ببخشی بیشتر دریافت میکنی .

    اون لحن کلام افغانی شیرینت رو هم خیلی دوست دارم که جذبه هات رو بیشتر میکنه عزیزم

    منم برات بی نهایت از همه چیزهایی که نوشتی رو از خداوند برات خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: