https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/سفر-به-دور-آمریکا-221.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-19 22:45:422024-08-22 19:37:53سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 221
461نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استادعزیزوخانم شایسته ودیگردوستان خیلی خوب است در موردآگاهیهاوتجربیات خوبمون بنویسیم و گاهن نگاهی بهشون بندازیم مروری داشته باشیم. وهمیشه برایه خودیادآوربایم امااگربتونیم اونارو درزندگی عملی کنیم واقعامعجزشروخاهیم دید. عزیزان تامیتونیدباهم خوب باشید به زندگی نگاه عاشقانه داشته باشید زندگی همین چندروز است شاید روزی برسدکه دیرباشد. بایدنگاهمان را باورمان راتغییردهیم آنوقت است که معنایه زندگی رامی فهمیم. سربلندباشیدوموفق درپناه خدا
خدایا شکرت برای این جاده های زیبا ، تمیز و یکدست بدون پستی و بلندی
خدایا شکرت برای این فورد خوش رکاب قرمز
خدایا شکرت برای این طبیعت زیبا
خدایا شکرت برای این آهنگ گوشنواز
خدایا شکرت برای این کوهستان سرسبز راکی
خدایا شکرت برای این کوهستان خنک که فقط 50 دقیقه با شهر فاصله داره
باز هم سلام میکنم به مریم خانم زیبا و خوش تیپ خودمون با اون جواب های رنگی رنگی که خریدند،چقدر جورابهاتون قشنگه،چقدر دفتر سپاسگزاریتون زیباست،چقدر من شما را دوست دارم،چقدر شما با خودتون در صلح هستید ، عزیزم مثل بچهها برای جوراب هاتون ذوق میکنید،چقدر حس خوبیه
چه جمله زیبایی روی دفتر تون نوشته شده good things are coming (دفتر تون هم زیبا و خوشرنگه)، تازه خودکار هم داره
مریم خانم چقدر موهاتون با یک گیره ساده مرتب وقشنگ شده
تحسین می کنم کفشهای راحت و زیباتون را (به قول استاد مثل سیندرلا)
خدایا شکرت برای این کوههای برف دار
خدایا شکرت برای این هوای عالی وخنک
خدایا شکرت برای این تریل با حال
وای خدای من این آسمان چقدر آبیه، پر از ابر های پنبهای ، به قول استاد خدا چه آبرنگی زده
وای خدای من ویوی بالای قله چقدر زیباست نفس آدم بند میاد.
خدایا شکرت برای این کشور و مردم مهربون و دوست داشتنی و سخاوتمندش
چقدر اسلحه هاشون متنوع بود
خدایا شکرت برای این امکانات و آزادی
تحسین می کنم دولت این کشور را برای این فضایی که براشون فراهم کرده تا خیلی راحت تفریح کنند و لذت ببرند
خدایا شکرت برای این تجربه های جدید
چقدر استاد با احترام اسلحه را بهشون بر گردونند ، واقعا هر لحظه از زندگیتون استاد یک درس بزرگه
هر بار که تیراندازی میکردند استاد فقط آنها را تحسین میکردند.
چقدر این مردم به طبیعت احترام میگذارند و طبیعت را تمیز نگه میدارند.
به نام خداوندی ک همیشه از نطفه ای در رحم مادرم مراقبم بوده تا اکنون.
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم
به قول وجیهه بانو ب لطف خدا به سلامت و با کوله باری از ایمان از سفر برگشتم. محبت ها و لطف های پروردگار و دستانش رو مینویسم برای تقویت ایمان.
دیروز صبح با پاسخ های دلنشین دوستانم همراه شدم، باید قبل از رفتنم با جان میخواندم و پاسخ میدادم ب همین خاطر 1/5 ساعتی دیرتر راه افتادم. از رحمیه خانم خداحافظی کردم و گفتن تنها میری پیاده دیگه آره؟ قاطعانه گفتم بله جزمم را عزم کرده بودم ههههه ک پیاده از روستا خارج شم، چوب دستی یا ب قول خانم شایسته جان عصای موسی رو در دستم دیدن گفتن خوبه چوب رو حتما داشته باش کسی بهت نزدیک شد از خودت دفاع کن بزنش، گفتم برای زدن نیست برای راحتی راهم عه.
سر اولین کوچه ک رسیدم کلاهم رو ک فکر میکردم دیروز در گشتن هایم گم کردم، بعد از حدود 20 ساعت در همان کوچه بود برداشتم و گفتم اولین جایزه ایمان ؛) این یعنی من کنارتم نترس و نگران نباش.
از روستا خارج و ب جاده رسیدم، ماشین آفرود قدیمی ک دقایق ورودم ب چلاو برایم بوق زدن ک سوار شم رو دیدم، این بار نگه داشتن و زدن کنار، مانند پدربزرگی مهربان پیاده شدن و ب استقبالم اومدن گفتن شما همانی نبودی ک اولین روزت بوق زدم گفتم بله خودمم. هر دو پشیمان بودیم ک چرا سوار نشدم و چرا نگه نداشتم، قسمت نبوده گویا حتما خیریتی داشته. گفتم دیروز موقع گشت زدن در روستا ماشین تون رو هم رفتنی هم برگشتنی با دقت نظاره کردم و ذوق کردم براش و ب خدا گفتم خدایا میشه حداقل دفعه بعد منو سوار این ماشین کنی؟ خیلی دوست میدارمش. ولی خدا فرداش آرزوم رو برآورده کرد. و حالا جایزه دومم رو هم دریافت کردم، سوار بر ماشین آفرود قدیمی در دل جاده های سبز و کوهستانی.
هم صحبتی ها و قدردانی ها شروع شد، بهشان گفتم من پاییز این جاده و دشت هارو باید ببینم عمو، من در هوای بارونی با باورنی ام باید این دشت هارو بگردم، گفتن اتفاقا تنها فردی ک تا آخر در روستا میمونه من هستم هر وقت خواستی بیا. بیا من ب تو چوب دستی میدم، میبرمت دشت بالا اونجا خیلی زیباست،گفتم چشم میام و مهمان شما میشم. بعد از 1 کیلومتری پیاده شدم و دستی دادیم و مانند پدربزرگ نداشته ام بغلی کردن مرا. مسیری پاکوب خروج از روستا در دل کوه های سبز بهم نشان دادند. مسیری بی نهایت زیبا، دشت سرسبزی ک احاطه شده بود با کوه های سبز، اگر آنجا لحظه تمام میشد و عمرم تمام، باکی نبود.بس ک زیبا بود. هیچ کس جز من و خدایم آنجا نبود.
میانبر تمام و ب جاده رسیدم، سگ ها کیلومتری هم نوردی میکردن و خسته توقف میکردن از همراهی. حدود 10 کیلومتری در جاده های پرپیچ و خم پوشیده از درختان سبز و کمی زرد، با کوله سبزم بالا و پایین رفتم.
در آن جاده ها هم کسی نبود، فقط من و خدایم، همین کافی بود ترسی وجود نداشت. همان جاده های شمالی ک در آرزویم سوار بر ماشین پارتنری می رفتیم رو ابتدا خدا ب خودم عطا کرده بود.
میخواست شیرینی تجربه اون جاده و ثبت اولین و بهترین خاطره رو با خودش داشته باشم، الحق ک شیرین بود.
در آن جاده ها ب خودم میگفتم فکرش رو میکردی اینطوری این جاده هارو تجربه کنی؟ ب ذهنت خطور میکرد بتونی؟ شرک داشتم، همون شرکی ک استاد فکر میکرد کس دیگری میتواند برایش 206 آلبالویی بخرد، نه خدایش. کسی میتواند من رو دعوت ب مسافرت کند نه اینکه خودم برم، من هم این شرک رو داشتم.
پایین تر ک رسیدم ماشین ها برای آخر هفته ب بالا میرفتن و من نگاه های متعجب شان را با لبخند پاسخ میدادم، چقدر خرسند ک از شلوغی ها فرار میکردم ؛) چقدر خرسند بودم از تنهایی ام، راضی ترین بودم، همیشه تنهایی ام برایم مقدس بوده، چون در خلوتم بهترین رفیق و هم صحبت رو داشتم.
بعد از پیمودن کیلومترها نیسانی سوار شدم، مردی محترم و مهربان مرا ب روستای سنگچال رساندن، غذاخوری ای مرا پیاده کردن،حلیمه خاتون.ب آقای راننده ای ک قرار بود سرچلاو بیایند دنبالم زنگ زدم پاسخ ندادن، خداوند گفت آرام باش و از غذایت لذت ببر، نگران نباش مگر تا الان بارت روی زمین مونده؟ بهترین زرشک پلو با مرغی در ظرف چوبی بزرگ برایم سرو شد، بسیار تشکر و تعریف کردم و گفتم مگر میشه کسی غذای اینجارو بخوره و مشتری همیشه شما نشه؟ گفتن خداروشکر خداروشکر. هم صحبتی کردیم و زدم ب جاده برای هضم غذایی ک از چشمانم بیرون می ریخت ههههه.
بعد از پیاده روی 20 دقیقه ای دوباره سوار نیسان آبی معروف شدم، مردی بسیار بسیار محترم گفتن میبرمت آمل پلیس راه، اونجا اتوبوس سوار شو. پیاده شدم سوغاتی خریدم، عاشقانه و با باور فراوانی تمام پولم رو در این سفر برای خودم خرج کردم، و این تغییر شخصیت رو ب وضوح در خودم دیدم. از رانندگان تاکسی و اتوبوس با امید و بدون هیچگونه نگرانی درخواست میکردم، چهارمین درخواست اکسپت، سوار بر ماشینی بسیار راحت و روان راهی تهران شدم.
در این سفر منطق های قوی ساختم برای تقویت ایمانم ک در آینده مطمئنم ب کارم می آید، ترس هایم نگرانی هایم ریخت، مطمئن تر شدم خدا بارم رو رو زمین نمی زاره هیچ وقت هیچ وقت. مطمئن شدم خدا همیشه مراقب و محافظم بوده و هست. فهمیدم انسان ها دست هایی از طرف خداوند هستند ک ب کمکم میاد، وقتی تو با خدا یکی میشی آدم ها خودشون مشتاقانه میان کمکت. مرا بزرگتر کرد، شجاع تر و با ایمان تر،با عزت نفس تر.بسیار سفر باید روم تا پخته تر شوم، این راه ادامه داره.
بله استاد جای ما در طبیعت عه، انسان وقتی در طبیعت هست با خودش و خدایش یکی میشود، بیشتر خدا رو می بینی، من در اون دشت ها و کوه ها خدا رو می دیدم.
مریم خانم زیبا عاشق جوراب های رنگی تون شدم مبارک تون باشه، چقدر هم سپاسگزارانه رفتار کردین بابت خریدهاتون من عاشق این متانت و آرامش تون هستم ک از چهره و رفتارتون مشخص عه. رابطه زیبا و پاک تون هر دفعه منو ب تحسین بیشتری وامیداره، استاد جان چه با ذوقی مبارک میگن و تعریف میکنن از خریدهای عزیردلشان.
دفتر سپاسگزاری بسیار زیبایی داشتین، واجب شد مگ هم مانندش بخرم، مخصوصا نوشته روش ب آدم انگیزه بیشتری میده ک سپاسگزارتر باشه. اتفاقات خوب همینجوری میاد و ادامه داره ب سپاسگزاری و تقوات ادامه بده.
مشابه هایکنیگی ک داشتین رو من دیروز تجربه کردم، رو ب ویوی محشر از کوهای سبز، واقعا الله اکبر.
آزادی این کشور رو تحسین میکنم بسیار، ک جلوی علاقه افراد رو نمیگیره از بابت خطر داشتن و بهشون اجازه میده و یه مناطقی رو در اختیارشون میزاره تا ب علاقه شون بپردازن.
و فرکانس روحیه کنجکاو شما عزیزان باعث شد اون خانواده مهربان بهتون پیشنهاد بدن ک امتحان کنید و توضیحات رو کامل و با صبوری بهتون بدن. برای من هم پیش اومده یعنی خیلی سعی میکنم روحیه کنجکاوی مو تقویت کنم، سوال زیاد میپرسم، مخصوصا در سفر خیلی پیش میاد چون فرهنگ ها متفاوت هست. مثلا رستورانی میرفتم یا کافه ای از غذای های محلی شون میپرسیدم، این چی هست؟ داخلش چی داره؟چند ساله اینجا هستین؟ بهترین جای دیدنی شهرتون کجاست؟ و این روحیه ام باعث شده گاهی افرادی ک اولین بار می بینم شون بدون اینکه من بپرسم از تجربیات و خاطرات شون برام تعریف میکنن.و من رفتارها رو از آموزه های شما یاد گرفته ام.
حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است.
بخشنده است و مهربان.
خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده.
آقا این قسمت نمایش رسیدن به آرزوهای من بود
از نوجوانی عاشق داشتن اسلحه بودم و بهترین تفریحی هایم تیراندازی تفریحی بوده و هست.
از همون نوجوانی چون توجه ام به داشتن اسلحه بود خیلی زود جذبش کردم و یه تفنگ 4.5 بادی خیلی خوب خریدم، بعدش دوربین نشو خریدم ، کلی باهاش عشق کردم و تو تفریحات خودم با گذاشتن سکه های کوچک و تیراندازی به اونها لذت زیادی میبردم.
همیشه دوست دارم یه کلکسیون زیبا از تمام اسلحه ها داشته باشم و از دیدنشون لذت ببرم
مدتها بود این آرزو رو فراموش کرده بودم و با دیدن این فایل دوباره اون میل در من شعله ور شد و از خدا درخواست میکنم که منو به جای هدایت کنه که خریدن اسلحه آزاد باشه و بتونم یه کلکسیون زیبا بدست بیارم، آمین
برای همگی بهترینها رو آرزو میکنم.
در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، خوشبخت، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشیم. آمین
سلام به همه. سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان دوست داشتنی.
سلام به این طبیعت زیبا و فوق العاده.سلام به کوههای پربرف .
سلام به ابرهای نقاشی شده آسمان.
خداروشکر بابت جورابهای رنگارنگ و زیبا مریم عزیز. منم عاشق جورابهای فانتزی و رنگارنگ هستم.
خدا روشکر بابت طبیعت زیبا. خداروشکر بابت این انسانهای فوق العاده که اجازه میدهند تیراندازی کنیم. چقد انسان خوب در این دنیا هست. خداروشکر بابت این کشور زیبا.
بادرود فراوان به استاد عباس منش وخانوم شایسته.امروز وقتی این فایل زیبا را دیدم از تصاویر زیبا ی که مثل همیشه در فایلهای سفر به دور آمریکا هست لذت بخش بودواون تصاویر جاده درختان کاج بلند .کوه های بلند که برف هنوز در قله هاشون بود همه وهمه نمونه ای از زیباییهای این جهان پهناور است جورابهای خانوم شایسته که خریده بودن چقدر زیبا بود رنگهای شاد و عالی واقعاً پیاده روی در این کوهستان عالی چقدر میتواند لذت بخش باشد .وقتی که استاد رسیدن به اون خانواده مهربان که داشتن تمرین تیراندازی میکردن با چه مجبتی و شوقی به استاد توضیح میدن در مورد اسلحه ها و نحوه شلیک کردنشون در واقع همه اینها از قوانینی هستند که استاد به زیبای اجرا میکنند که با افرادی برخورد میکنند با برخوردهای خودشون راهنمای میکنند .تیراندازی استاد هم خوب بود تیراندازی خانوم شایسته که با یک پست تیر انداختن هم خوب بود تمام این فایلها واقعاً لذت بخش هستن .
خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تک تک این زیبایی ها
چه عکس خفن و باحالی رو فایل بود، گنگستر وارد می شود.
خدایا بابت فراوانی درختان زیبا و سرسبز بی نهایت ازت سپاسگزارم.
چقدر کوه فوق العاده و بی نظیری بود. چه قدر خوشگل سایه درختان تو جاده افتاده بود، چقدر خط کشی های جاده فوق العاده بود.
چه ویوی فوق العاده ای
خدایا شکرت
خانم شایسته چه جوراب های خوشگلی خریدید، مبارکتون باشه، خیلی باحاله که همیشه جوراب های رنگی و شاد می خرید.چقدر دفتر سپاسگزاریتون فوق العادست.
وقتی در مدار درست باشی، همه بهت محبت می کنند، همه بهت کمک می کنند. چقدر خانواده بامحبتی بودند و سخاوتمندانه تیراندازی به استاد جان و خانم شایسته یاد دادند که خانواده عباسمنش هم از تیراندازی لذت ببرند.
چقدر این ایده جالبه، که بعضی از جاها رو تعیین کردند که مردم بیان و تیراندازی کنند و لذت ببرند.
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت تک تک این همه زیبایی.
استاد جان و خانم شایسته عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی صمیمانه ازتون سپاسگزارم.
چقدر تصویر های عالی و رویایی داشت اطراف این جاده خوشکل و جذاب
چقدر درخت های خوشکل و قشنگ و آن هم بصورت خلی فراوان
چقدر مسیر های سرسبز را برای ما نشان دادید
و چقدر خوش آب و هوا بودند
وقتی از شهر زدید بیرون و از آن هوای گرم خود تان را رساندید به دل این کوه های پوشیده از درخت های دوست داشتنی چقدر آب و هوای عالی و دوست داشتنی بود
ما از شهر زدیم بیرون و در دل طبیعت خود را رساندیم و شهر جای ما نیست و مدت های زیاد می شود که دانستیم جای ما در دل طبیعت است
چون در طبیعت بودن شادابی و نشاط بشتری به انسانها می دهد
خانم شایسته چقدر دفترچه خوشکل و جذاب خریده بود برای سپاسگذاری
و در پشت دفترچه چی جمله قشنگی نوشته
وقتی نعمت ها را می نویسم خداوند نعمت های بشتری را برایت رقم می زند
و قابل تحسین است این اشتیاق و علاقمندی خانم شایسته که در هر شرایطی سپاسگذاری هایش را انجام می دهد و هم چنین کار هاست که شما هر روز نعمت های بشتر و زیبایی های بشتر را در زندگی تان تجربه می کنید و هدایت می شوید به زیبایی های بشتر
و چقدر جوراب های زیاد و خوشکل و با رنگ های متعدد خریده بود و آفرین به این آزادی مالی که شما دارید
و چقدر خوب استاد تحسین کردید و تبریک گفتید به خانم شایسته بابت خرید دفترچه سپاسگذاری و این جوراب های خوشکل
و این احساس خوبی که شما بایکدیگر دارید و حرف های عاشقانه نثار همدیگر می کنید قابل تحسین است
و در بلندی کوه ها چقدر فضایی لذت بخش بود و طبیعت را تا دور دست ها می شد دید و از دیدن این همه زیبایی لذت می برید و خداوند را سپاسگذار هستم
و این جمع که داشتند تیر اندازی تمرین می کردند و چقدر خوب است که در ایالت ها جاهای را برای تمرین تیر اندازی در نظر می گیرند و این کار شأن قابل تحسین است
و این جمع چقدر انسان های دوست داشتنی بود و چقدر برخورد خوب و دوست داشتنی با شما داشتند و چقدر تجربه خوبی را کسب کردید اینجا از تمرین تیر اندازی
و این نحوه بدست گرفتن اسلحه و نشانه زدن را خلی خوب و با حوصله بیان می کردند و خلی خوشحال و سرحال بودند
و این دست و دلبازی شأن را باید تحسین کرد در حالیکه تهیه این تیر های اسلحه هزینه دارد
اما وقتی با خودت در صلح هستی با آدمهای بر می خوری که آنها هم با خودشان در صلح است و خلی رفتار های شرین و دوست داشتنی را با تو انجام می دهد
من از این نشانه زنی ها و تیر اندازی ها اینها خلی خوشم آمد
آفرین بر استادم که چقدر خوب تیر اندازی داشت و انواع اسلحه ها را تست کرد و خلی برایش جذاب بود که کدام اسلحه چی قدرت و نیرو دارد وقتی تیر اندازی
و آفرین بر خانم شایسته در حالیکه اولین بار شأن بود که اسلحه بدست گرفته بود اما قوی و عالی ظاهر شد و بعد از چند ضربه خلی راحت با اسلحه هنر نمایی می کرد
و این خانم های اینها چقدر راحت و ریلکس داشتند تیر اندازی می کردند و مورد تشویق قرار می گرفتند در حالیکه شاید به هدف زده نمی توانستند اما بازهم مورد تشویق و تحسین قرار می گرفت
چقدر خوب بود که کسی اینجا دیگری را بدلیل که تیر اندازی را خوب بلد نیست مسخره نمی کرد بلکه خلی خوب برایش نشان می داد و حتی مورد تحسین هم قرار می داد
و این تفریح شأن خلی برای من درس داشت و خلی لذت بردم از دیدن این چنین انسانهای درستکار و دوست داشتنی
من خودم تجربه کم تری در تیر اندازی دارم
وقتی برای اولین بار اسلحه را در دست می گیری کمی هراس دارد اما وقتی اولین تیر را می زنی این کار کمی برایت راحت تر می شود و احساس توانای پیدا می کنی
و بر اساس تمرین کردن است که بعدا می توانی هدف های بهتری را بی زنی
استاد خوبم بسیار بسیار ممنون و سپاسگذارم بابت این فایل های سرار عالی و دوست داشتنی شما و من خلی از این درس ها لذت می برم و حال می کنم
سلام خدمت استادعزیزوخانم شایسته ودیگردوستان خیلی خوب است در موردآگاهیهاوتجربیات خوبمون بنویسیم و گاهن نگاهی بهشون بندازیم مروری داشته باشیم. وهمیشه برایه خودیادآوربایم امااگربتونیم اونارو درزندگی عملی کنیم واقعامعجزشروخاهیم دید. عزیزان تامیتونیدباهم خوب باشید به زندگی نگاه عاشقانه داشته باشید زندگی همین چندروز است شاید روزی برسدکه دیرباشد. بایدنگاهمان را باورمان راتغییردهیم آنوقت است که معنایه زندگی رامی فهمیم. سربلندباشیدوموفق درپناه خدا
سلام به استاد و مریم خانم دوست داشتنی
سلام به همه دوستان هم مسیرم
خدایا شکرت برای این جاده های زیبا ، تمیز و یکدست بدون پستی و بلندی
خدایا شکرت برای این فورد خوش رکاب قرمز
خدایا شکرت برای این طبیعت زیبا
خدایا شکرت برای این آهنگ گوشنواز
خدایا شکرت برای این کوهستان سرسبز راکی
خدایا شکرت برای این کوهستان خنک که فقط 50 دقیقه با شهر فاصله داره
باز هم سلام میکنم به مریم خانم زیبا و خوش تیپ خودمون با اون جواب های رنگی رنگی که خریدند،چقدر جورابهاتون قشنگه،چقدر دفتر سپاسگزاریتون زیباست،چقدر من شما را دوست دارم،چقدر شما با خودتون در صلح هستید ، عزیزم مثل بچهها برای جوراب هاتون ذوق میکنید،چقدر حس خوبیه
چه جمله زیبایی روی دفتر تون نوشته شده good things are coming (دفتر تون هم زیبا و خوشرنگه)، تازه خودکار هم داره
مریم خانم چقدر موهاتون با یک گیره ساده مرتب وقشنگ شده
تحسین می کنم کفشهای راحت و زیباتون را (به قول استاد مثل سیندرلا)
خدایا شکرت برای این کوههای برف دار
خدایا شکرت برای این هوای عالی وخنک
خدایا شکرت برای این تریل با حال
وای خدای من این آسمان چقدر آبیه، پر از ابر های پنبهای ، به قول استاد خدا چه آبرنگی زده
وای خدای من ویوی بالای قله چقدر زیباست نفس آدم بند میاد.
خدایا شکرت برای این کشور و مردم مهربون و دوست داشتنی و سخاوتمندش
چقدر اسلحه هاشون متنوع بود
خدایا شکرت برای این امکانات و آزادی
تحسین می کنم دولت این کشور را برای این فضایی که براشون فراهم کرده تا خیلی راحت تفریح کنند و لذت ببرند
خدایا شکرت برای این تجربه های جدید
چقدر استاد با احترام اسلحه را بهشون بر گردونند ، واقعا هر لحظه از زندگیتون استاد یک درس بزرگه
هر بار که تیراندازی میکردند استاد فقط آنها را تحسین میکردند.
چقدر این مردم به طبیعت احترام میگذارند و طبیعت را تمیز نگه میدارند.
خدایا شکرت برای این سایت و سریال های زیبایش.
به امید دیدن جاهای زیباتر
ممنونم استاد خوبم وخانم شایسته عزیز
به نام خداوندی ک همیشه از نطفه ای در رحم مادرم مراقبم بوده تا اکنون.
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم
به قول وجیهه بانو ب لطف خدا به سلامت و با کوله باری از ایمان از سفر برگشتم. محبت ها و لطف های پروردگار و دستانش رو مینویسم برای تقویت ایمان.
دیروز صبح با پاسخ های دلنشین دوستانم همراه شدم، باید قبل از رفتنم با جان میخواندم و پاسخ میدادم ب همین خاطر 1/5 ساعتی دیرتر راه افتادم. از رحمیه خانم خداحافظی کردم و گفتن تنها میری پیاده دیگه آره؟ قاطعانه گفتم بله جزمم را عزم کرده بودم ههههه ک پیاده از روستا خارج شم، چوب دستی یا ب قول خانم شایسته جان عصای موسی رو در دستم دیدن گفتن خوبه چوب رو حتما داشته باش کسی بهت نزدیک شد از خودت دفاع کن بزنش، گفتم برای زدن نیست برای راحتی راهم عه.
سر اولین کوچه ک رسیدم کلاهم رو ک فکر میکردم دیروز در گشتن هایم گم کردم، بعد از حدود 20 ساعت در همان کوچه بود برداشتم و گفتم اولین جایزه ایمان ؛) این یعنی من کنارتم نترس و نگران نباش.
از روستا خارج و ب جاده رسیدم، ماشین آفرود قدیمی ک دقایق ورودم ب چلاو برایم بوق زدن ک سوار شم رو دیدم، این بار نگه داشتن و زدن کنار، مانند پدربزرگی مهربان پیاده شدن و ب استقبالم اومدن گفتن شما همانی نبودی ک اولین روزت بوق زدم گفتم بله خودمم. هر دو پشیمان بودیم ک چرا سوار نشدم و چرا نگه نداشتم، قسمت نبوده گویا حتما خیریتی داشته. گفتم دیروز موقع گشت زدن در روستا ماشین تون رو هم رفتنی هم برگشتنی با دقت نظاره کردم و ذوق کردم براش و ب خدا گفتم خدایا میشه حداقل دفعه بعد منو سوار این ماشین کنی؟ خیلی دوست میدارمش. ولی خدا فرداش آرزوم رو برآورده کرد. و حالا جایزه دومم رو هم دریافت کردم، سوار بر ماشین آفرود قدیمی در دل جاده های سبز و کوهستانی.
هم صحبتی ها و قدردانی ها شروع شد، بهشان گفتم من پاییز این جاده و دشت هارو باید ببینم عمو، من در هوای بارونی با باورنی ام باید این دشت هارو بگردم، گفتن اتفاقا تنها فردی ک تا آخر در روستا میمونه من هستم هر وقت خواستی بیا. بیا من ب تو چوب دستی میدم، میبرمت دشت بالا اونجا خیلی زیباست،گفتم چشم میام و مهمان شما میشم. بعد از 1 کیلومتری پیاده شدم و دستی دادیم و مانند پدربزرگ نداشته ام بغلی کردن مرا. مسیری پاکوب خروج از روستا در دل کوه های سبز بهم نشان دادند. مسیری بی نهایت زیبا، دشت سرسبزی ک احاطه شده بود با کوه های سبز، اگر آنجا لحظه تمام میشد و عمرم تمام، باکی نبود.بس ک زیبا بود. هیچ کس جز من و خدایم آنجا نبود.
میانبر تمام و ب جاده رسیدم، سگ ها کیلومتری هم نوردی میکردن و خسته توقف میکردن از همراهی. حدود 10 کیلومتری در جاده های پرپیچ و خم پوشیده از درختان سبز و کمی زرد، با کوله سبزم بالا و پایین رفتم.
در آن جاده ها هم کسی نبود، فقط من و خدایم، همین کافی بود ترسی وجود نداشت. همان جاده های شمالی ک در آرزویم سوار بر ماشین پارتنری می رفتیم رو ابتدا خدا ب خودم عطا کرده بود.
میخواست شیرینی تجربه اون جاده و ثبت اولین و بهترین خاطره رو با خودش داشته باشم، الحق ک شیرین بود.
در آن جاده ها ب خودم میگفتم فکرش رو میکردی اینطوری این جاده هارو تجربه کنی؟ ب ذهنت خطور میکرد بتونی؟ شرک داشتم، همون شرکی ک استاد فکر میکرد کس دیگری میتواند برایش 206 آلبالویی بخرد، نه خدایش. کسی میتواند من رو دعوت ب مسافرت کند نه اینکه خودم برم، من هم این شرک رو داشتم.
پایین تر ک رسیدم ماشین ها برای آخر هفته ب بالا میرفتن و من نگاه های متعجب شان را با لبخند پاسخ میدادم، چقدر خرسند ک از شلوغی ها فرار میکردم ؛) چقدر خرسند بودم از تنهایی ام، راضی ترین بودم، همیشه تنهایی ام برایم مقدس بوده، چون در خلوتم بهترین رفیق و هم صحبت رو داشتم.
بعد از پیمودن کیلومترها نیسانی سوار شدم، مردی محترم و مهربان مرا ب روستای سنگچال رساندن، غذاخوری ای مرا پیاده کردن،حلیمه خاتون.ب آقای راننده ای ک قرار بود سرچلاو بیایند دنبالم زنگ زدم پاسخ ندادن، خداوند گفت آرام باش و از غذایت لذت ببر، نگران نباش مگر تا الان بارت روی زمین مونده؟ بهترین زرشک پلو با مرغی در ظرف چوبی بزرگ برایم سرو شد، بسیار تشکر و تعریف کردم و گفتم مگر میشه کسی غذای اینجارو بخوره و مشتری همیشه شما نشه؟ گفتن خداروشکر خداروشکر. هم صحبتی کردیم و زدم ب جاده برای هضم غذایی ک از چشمانم بیرون می ریخت ههههه.
بعد از پیاده روی 20 دقیقه ای دوباره سوار نیسان آبی معروف شدم، مردی بسیار بسیار محترم گفتن میبرمت آمل پلیس راه، اونجا اتوبوس سوار شو. پیاده شدم سوغاتی خریدم، عاشقانه و با باور فراوانی تمام پولم رو در این سفر برای خودم خرج کردم، و این تغییر شخصیت رو ب وضوح در خودم دیدم. از رانندگان تاکسی و اتوبوس با امید و بدون هیچگونه نگرانی درخواست میکردم، چهارمین درخواست اکسپت، سوار بر ماشینی بسیار راحت و روان راهی تهران شدم.
در این سفر منطق های قوی ساختم برای تقویت ایمانم ک در آینده مطمئنم ب کارم می آید، ترس هایم نگرانی هایم ریخت، مطمئن تر شدم خدا بارم رو رو زمین نمی زاره هیچ وقت هیچ وقت. مطمئن شدم خدا همیشه مراقب و محافظم بوده و هست. فهمیدم انسان ها دست هایی از طرف خداوند هستند ک ب کمکم میاد، وقتی تو با خدا یکی میشی آدم ها خودشون مشتاقانه میان کمکت. مرا بزرگتر کرد، شجاع تر و با ایمان تر،با عزت نفس تر.بسیار سفر باید روم تا پخته تر شوم، این راه ادامه داره.
بله استاد جای ما در طبیعت عه، انسان وقتی در طبیعت هست با خودش و خدایش یکی میشود، بیشتر خدا رو می بینی، من در اون دشت ها و کوه ها خدا رو می دیدم.
مریم خانم زیبا عاشق جوراب های رنگی تون شدم مبارک تون باشه، چقدر هم سپاسگزارانه رفتار کردین بابت خریدهاتون من عاشق این متانت و آرامش تون هستم ک از چهره و رفتارتون مشخص عه. رابطه زیبا و پاک تون هر دفعه منو ب تحسین بیشتری وامیداره، استاد جان چه با ذوقی مبارک میگن و تعریف میکنن از خریدهای عزیردلشان.
دفتر سپاسگزاری بسیار زیبایی داشتین، واجب شد مگ هم مانندش بخرم، مخصوصا نوشته روش ب آدم انگیزه بیشتری میده ک سپاسگزارتر باشه. اتفاقات خوب همینجوری میاد و ادامه داره ب سپاسگزاری و تقوات ادامه بده.
مشابه هایکنیگی ک داشتین رو من دیروز تجربه کردم، رو ب ویوی محشر از کوهای سبز، واقعا الله اکبر.
آزادی این کشور رو تحسین میکنم بسیار، ک جلوی علاقه افراد رو نمیگیره از بابت خطر داشتن و بهشون اجازه میده و یه مناطقی رو در اختیارشون میزاره تا ب علاقه شون بپردازن.
و فرکانس روحیه کنجکاو شما عزیزان باعث شد اون خانواده مهربان بهتون پیشنهاد بدن ک امتحان کنید و توضیحات رو کامل و با صبوری بهتون بدن. برای من هم پیش اومده یعنی خیلی سعی میکنم روحیه کنجکاوی مو تقویت کنم، سوال زیاد میپرسم، مخصوصا در سفر خیلی پیش میاد چون فرهنگ ها متفاوت هست. مثلا رستورانی میرفتم یا کافه ای از غذای های محلی شون میپرسیدم، این چی هست؟ داخلش چی داره؟چند ساله اینجا هستین؟ بهترین جای دیدنی شهرتون کجاست؟ و این روحیه ام باعث شده گاهی افرادی ک اولین بار می بینم شون بدون اینکه من بپرسم از تجربیات و خاطرات شون برام تعریف میکنن.و من رفتارها رو از آموزه های شما یاد گرفته ام.
سپاسگزارم. در پناه الله.
خدای من
چقدر این جاده ها زیبان
چقدر حال آدمو فقط دیدن چند ثانیه ازشون خوب میکنن
پر از درخت
پر از فراوانی
واقعا این سفرنامه خودش یه دوره هست
دوره ی قانون فراوانی
کل سفرنامه فقط نعمت های بی پایان خدارو نشون میده
این همه درخت
که هربار بهم نشون میده
بابا
خدا همه چیز رو به شکل بینهایت ایجاد کرده
تازه زیباتر از اون گفته همه این نعمت ها مال شماست
دیگه چی میخوای ؟
تو باور کن به توحید
باور کن خداست که نعمت رو بهت میده
و نعمت هاشم بی پایانه
دیگه مثل این 21 روز تعهد من
فراوانی رو کم کم میبینی
کم کم مهر تایید زده میشه رو باور فراوانی
و هی باورهات قوی تر از قبل میشه
هربار که باور فراوانی قوی تر میشه
چندین تا باور دیگه رو هم میشکنه
مثل مدرک
یا سن
یا محل زندگی
یا قیمت دلار
و و و
وقتی باور فراوانی رو باور کنی
و ثروت ها بیان
عملا میگی خب پس با این وضعیت من داره ثروت میاد و قانون داره جواب میده
و خیلی راحت اون باور های عوامل بیرونی کم کم میشکنن
و اینو دوست دارم
اینگه سفرنامه رو کلیدی ترین باور دست گذاشته
باوره فراوانی نعمت و ثروت در جهان
باوره فراوانی زیبایی ها در جهان
خدای من
چقدر زیباست این آزادی مالی
البته که الان خودمم دارم تجربش میکنم تا حدی و نتیجه همین سفرنامه هست
اما واقعا دلچسب ترین تجربه تجربه ی آزادی مالی هست
هرچی آزادی مالی رو تحسین کنم کمه
چقدر زیباست
چقدر حسش خوبه که با کسی که هم مدارته
و از قانون میدونه
و دنبال زیبایی هاست
و زبونش به نیکی سخن میگه
بری سفر
سفر چند هفته ای
و برین پیاده روی
دور دور
و لذت ببرین
از این جهانی که خدا افریده فقط برای ما
و این اتفاق هم می افته با دیدن این فایل ها
چون قانون اشتباه نمیکنه
چون بازی بازیه فرکانس هاست
و فرکانس خواسته تورو میبره تو مدار خواسته
و باید لذت ببری
نکات مثبت رو ببینی
تا آسون شی برای آسونی ها
آسون شی تا تکامل رو سریعتر و لذت بخش تر طی کنی
خدای من
یه فضا برایتیراندازی
اصلا نمیدونستم میشه توی فضای آزاد هم همچین حرکتی زد و جای خاص داره
آخ آخ
الان بیشتر دلم میخواد بیام آمریکا
خدای من
چرا این کشور انقدر خوبه
چرا انقدر آزادی توش
چرا انقدر حساب کتاب داره
الله اکبر
تراک کمپر رو بگیری و پر از تفنگ های متخلف کنی و فشنگ هارو هم بگیری بری پیاده روی و تیر اندازی و بگردین و سفر کنین
چقدر حسش خوبه
خدای من
این قسمت خیلی بهم حال داد
یه انگیزه جدیدی برای رفتن به آمریکا بهم داد
خدایاشکرت بابت این فایل های بی نظیر
متشکرم از خانم شایسته عزیز و استاد عزیز بابت این فایل های الهی و ابن سابت الهی
انشالله همیشه خوشبخت باشین
به نام خالق آرزوها
حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است.
بخشنده است و مهربان.
خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده.
آقا این قسمت نمایش رسیدن به آرزوهای من بود
از نوجوانی عاشق داشتن اسلحه بودم و بهترین تفریحی هایم تیراندازی تفریحی بوده و هست.
از همون نوجوانی چون توجه ام به داشتن اسلحه بود خیلی زود جذبش کردم و یه تفنگ 4.5 بادی خیلی خوب خریدم، بعدش دوربین نشو خریدم ، کلی باهاش عشق کردم و تو تفریحات خودم با گذاشتن سکه های کوچک و تیراندازی به اونها لذت زیادی میبردم.
همیشه دوست دارم یه کلکسیون زیبا از تمام اسلحه ها داشته باشم و از دیدنشون لذت ببرم
مدتها بود این آرزو رو فراموش کرده بودم و با دیدن این فایل دوباره اون میل در من شعله ور شد و از خدا درخواست میکنم که منو به جای هدایت کنه که خریدن اسلحه آزاد باشه و بتونم یه کلکسیون زیبا بدست بیارم، آمین
برای همگی بهترینها رو آرزو میکنم.
در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، خوشبخت، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشیم. آمین
سلام به همه. سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان دوست داشتنی.
سلام به این طبیعت زیبا و فوق العاده.سلام به کوههای پربرف .
سلام به ابرهای نقاشی شده آسمان.
خداروشکر بابت جورابهای رنگارنگ و زیبا مریم عزیز. منم عاشق جورابهای فانتزی و رنگارنگ هستم.
خدا روشکر بابت طبیعت زیبا. خداروشکر بابت این انسانهای فوق العاده که اجازه میدهند تیراندازی کنیم. چقد انسان خوب در این دنیا هست. خداروشکر بابت این کشور زیبا.
بادرود فراوان به استاد عباس منش وخانوم شایسته.امروز وقتی این فایل زیبا را دیدم از تصاویر زیبا ی که مثل همیشه در فایلهای سفر به دور آمریکا هست لذت بخش بودواون تصاویر جاده درختان کاج بلند .کوه های بلند که برف هنوز در قله هاشون بود همه وهمه نمونه ای از زیباییهای این جهان پهناور است جورابهای خانوم شایسته که خریده بودن چقدر زیبا بود رنگهای شاد و عالی واقعاً پیاده روی در این کوهستان عالی چقدر میتواند لذت بخش باشد .وقتی که استاد رسیدن به اون خانواده مهربان که داشتن تمرین تیراندازی میکردن با چه مجبتی و شوقی به استاد توضیح میدن در مورد اسلحه ها و نحوه شلیک کردنشون در واقع همه اینها از قوانینی هستند که استاد به زیبای اجرا میکنند که با افرادی برخورد میکنند با برخوردهای خودشون راهنمای میکنند .تیراندازی استاد هم خوب بود تیراندازی خانوم شایسته که با یک پست تیر انداختن هم خوب بود تمام این فایلها واقعاً لذت بخش هستن .
بهنام خداوند مهربان وبنام خالق زیبایی ها
سلام وصدسلام به استاد عزیز ومریم جان
سلام وصدسلام به همسفران الهی
خداراشکر خدامرا لایق دیدن این کوهستان زیبا کرد
عکس فایل که مریم جان را اسلحه به دست نشان داد عجیب بود
چهره شاد وخندان وبشاش مریم جان که دستهایش باز است وانگار دنیا رافتح کرده
شروع فایل جاده زیبا وخلوت ودرختان ردیف درکنار جاده ولحظه پیچیدن شما به جاده فرعی معلوم بود به مکان فوق العاده زیبا هدایت شده اید
عجب طبیعت بکر وزیبایی ودشت سرسبز وهوای خنک بسیار لذت بردم
مریم جان جوارابهای خوشگل ورنگارنگ مبارکه بسلامتی وشادی بپوشی عزیزم وباکفشهای عالی پیاده روی بی نظیر وراحتی تجربه میکنی
استاد ازقله کوهها که تصویر رشته کوههای مقابل رانشان دادید که برف داشتند عالی بود واقعأ الله اکبر ازعظمت آفرینش
شما همیشه درزمان مناسب ودرمکان مناسب هستید وچه همزمانی جالبی وخانواده مهربان که باشما ارتباط برقرار کردند وتجربه تیراندازی درطبیعت زیبا راباشما شریک شدند
خوشم میاد که استادومریم جان آماده تجربیات جدید هستند وترسی ندارند ودرهرحال بدنبال شادی ولذت بردن هستند
داشتن باورهای درست موجب شادی واحساس خوب واتفاقات عالی است
سپاسگزارم ازاستادان عزیزم خیلی جای عالی مارابردید
درپناه خدا سفر بسلامت
به نام خالق زیبایی ها
خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تک تک این زیبایی ها
چه عکس خفن و باحالی رو فایل بود، گنگستر وارد می شود.
خدایا بابت فراوانی درختان زیبا و سرسبز بی نهایت ازت سپاسگزارم.
چقدر کوه فوق العاده و بی نظیری بود. چه قدر خوشگل سایه درختان تو جاده افتاده بود، چقدر خط کشی های جاده فوق العاده بود.
چه ویوی فوق العاده ای
خدایا شکرت
خانم شایسته چه جوراب های خوشگلی خریدید، مبارکتون باشه، خیلی باحاله که همیشه جوراب های رنگی و شاد می خرید.چقدر دفتر سپاسگزاریتون فوق العادست.
وقتی در مدار درست باشی، همه بهت محبت می کنند، همه بهت کمک می کنند. چقدر خانواده بامحبتی بودند و سخاوتمندانه تیراندازی به استاد جان و خانم شایسته یاد دادند که خانواده عباسمنش هم از تیراندازی لذت ببرند.
چقدر این ایده جالبه، که بعضی از جاها رو تعیین کردند که مردم بیان و تیراندازی کنند و لذت ببرند.
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت تک تک این همه زیبایی.
استاد جان و خانم شایسته عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی صمیمانه ازتون سپاسگزارم.
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته
سلام خدمت دوستانم
چقدر تصویر های عالی و رویایی داشت اطراف این جاده خوشکل و جذاب
چقدر درخت های خوشکل و قشنگ و آن هم بصورت خلی فراوان
چقدر مسیر های سرسبز را برای ما نشان دادید
و چقدر خوش آب و هوا بودند
وقتی از شهر زدید بیرون و از آن هوای گرم خود تان را رساندید به دل این کوه های پوشیده از درخت های دوست داشتنی چقدر آب و هوای عالی و دوست داشتنی بود
ما از شهر زدیم بیرون و در دل طبیعت خود را رساندیم و شهر جای ما نیست و مدت های زیاد می شود که دانستیم جای ما در دل طبیعت است
چون در طبیعت بودن شادابی و نشاط بشتری به انسانها می دهد
خانم شایسته چقدر دفترچه خوشکل و جذاب خریده بود برای سپاسگذاری
و در پشت دفترچه چی جمله قشنگی نوشته
وقتی نعمت ها را می نویسم خداوند نعمت های بشتری را برایت رقم می زند
و قابل تحسین است این اشتیاق و علاقمندی خانم شایسته که در هر شرایطی سپاسگذاری هایش را انجام می دهد و هم چنین کار هاست که شما هر روز نعمت های بشتر و زیبایی های بشتر را در زندگی تان تجربه می کنید و هدایت می شوید به زیبایی های بشتر
و چقدر جوراب های زیاد و خوشکل و با رنگ های متعدد خریده بود و آفرین به این آزادی مالی که شما دارید
و چقدر خوب استاد تحسین کردید و تبریک گفتید به خانم شایسته بابت خرید دفترچه سپاسگذاری و این جوراب های خوشکل
و این احساس خوبی که شما بایکدیگر دارید و حرف های عاشقانه نثار همدیگر می کنید قابل تحسین است
و در بلندی کوه ها چقدر فضایی لذت بخش بود و طبیعت را تا دور دست ها می شد دید و از دیدن این همه زیبایی لذت می برید و خداوند را سپاسگذار هستم
و این جمع که داشتند تیر اندازی تمرین می کردند و چقدر خوب است که در ایالت ها جاهای را برای تمرین تیر اندازی در نظر می گیرند و این کار شأن قابل تحسین است
و این جمع چقدر انسان های دوست داشتنی بود و چقدر برخورد خوب و دوست داشتنی با شما داشتند و چقدر تجربه خوبی را کسب کردید اینجا از تمرین تیر اندازی
و این نحوه بدست گرفتن اسلحه و نشانه زدن را خلی خوب و با حوصله بیان می کردند و خلی خوشحال و سرحال بودند
و این دست و دلبازی شأن را باید تحسین کرد در حالیکه تهیه این تیر های اسلحه هزینه دارد
اما وقتی با خودت در صلح هستی با آدمهای بر می خوری که آنها هم با خودشان در صلح است و خلی رفتار های شرین و دوست داشتنی را با تو انجام می دهد
من از این نشانه زنی ها و تیر اندازی ها اینها خلی خوشم آمد
آفرین بر استادم که چقدر خوب تیر اندازی داشت و انواع اسلحه ها را تست کرد و خلی برایش جذاب بود که کدام اسلحه چی قدرت و نیرو دارد وقتی تیر اندازی
و آفرین بر خانم شایسته در حالیکه اولین بار شأن بود که اسلحه بدست گرفته بود اما قوی و عالی ظاهر شد و بعد از چند ضربه خلی راحت با اسلحه هنر نمایی می کرد
و این خانم های اینها چقدر راحت و ریلکس داشتند تیر اندازی می کردند و مورد تشویق قرار می گرفتند در حالیکه شاید به هدف زده نمی توانستند اما بازهم مورد تشویق و تحسین قرار می گرفت
چقدر خوب بود که کسی اینجا دیگری را بدلیل که تیر اندازی را خوب بلد نیست مسخره نمی کرد بلکه خلی خوب برایش نشان می داد و حتی مورد تحسین هم قرار می داد
و این تفریح شأن خلی برای من درس داشت و خلی لذت بردم از دیدن این چنین انسانهای درستکار و دوست داشتنی
من خودم تجربه کم تری در تیر اندازی دارم
وقتی برای اولین بار اسلحه را در دست می گیری کمی هراس دارد اما وقتی اولین تیر را می زنی این کار کمی برایت راحت تر می شود و احساس توانای پیدا می کنی
و بر اساس تمرین کردن است که بعدا می توانی هدف های بهتری را بی زنی
استاد خوبم بسیار بسیار ممنون و سپاسگذارم بابت این فایل های سرار عالی و دوست داشتنی شما و من خلی از این درس ها لذت می برم و حال می کنم
الهی صد هزار بار شکرت