دیدگاه زیبا و تأثیرگذار آسمان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد تمیز کردن اطراف خودتون برای لذت بردن بیشتر از زیباییهای اطرافتون، نشون میده چقدر برای خودتون و طبیعت و نعمتهای خداوند احترام قایلید و ارزشمند میدونید خودتون رو و لایقِ بودن در طبیعت زیبا و تمیز.
چشمان خودتون رو لایق دیدن زیبایی و تمیزی میدونید .بلافاصله با ورودتون به این مکان زیبا، شروع به تمیز کردن کردید و در همون لحظات اولیه با تمیز کردن محیط اطرافتون باعث شدید دیگه نازیبایی در اطرافتون نباشه و فقط زیبایی باشه و تمیزی . این احترام گذاشتن، به نوعی سپاسگزاریه و باعث میشه خداوند نعمتها و زیبایی و تمیزی بیشتری رو به شما هدیه بده. همین حرکتهای به ظاهر کوچیک چقدر میتونه تغییرات بزرگی در زندگیمون داشته باشه که خیلی سطحی ازش میگذریم و اگر شما از کنار این مورد میگذشتین مثل خیلیها زندگیتون اینی که الان هست، نبود.
یک مقایسه بارز بین شما و افراد معمول جامعه:
اکثریت جامعه وقتی وارد این محیط میشن و این نا زیباییها رو میبینن خیلی عادی از کنارش عبور میکنن و با خودشون میگن خوب اونا ریختن ما هم میریزیم من که مسوول تمیز کردن نیستم شهرداری هست راهداری هست و ……که این وظیفه اوناست و با در کنار این نازیبایی بودن، نااگاهانه نازیبایی بیشتری رو میبینن و بعد میگن ما که رفتیم فلان جا فلان شهر چه جای نازیبایی بود. غافل از اینکه همون مکان برای شخصی مثل استاد عباسمنش و مریم جانم زیبا ترین مکان دنیاست و به قدری زیبایی خودنمایی میکنی که پر میشن از احساس خوب و عالی و هر بار خودشون رو لایق تر میدونن برای زیبایی دیدن، خداوند هم میگه بفرمایید این زیبایی…دو دستی تقدیمتون. لذت ببرید و بیشتر و بیشتر پر بشید از احساس عالی
چقدر در این سریالهای سایت میشه درک کرد تفاوت بین عمل و صحبت در خودم و شما رو، و بفهممم دلیل نتایجتون و هر بار هدایت شدن به زیبایی بیشتر چیه؟چرا هر بار استاد فایل میزاره از فایل قبلی زیباتره
مریم جان که برای سپاسگزاری از سخاوتمند بودن طبیعت، دست به کار شدن و با عشق اطراف رو تمیز کرد. طبیعت هم باز همون عشق رو به مریم جان برمیگردونه البته که چندین هزار برابر بیشتر. چقدر تابیدن نور طلایی نارنجی خورشید از بین درختان زیباست. مریم جان شما استادی هستید در همه جنبه ها برای من از نظر یک خانم مستقل بودن، یک خانوم کدبانو و خونه دار بودن، یک همراه خوب برای مردی که کنارم هست و کلی درسها از رفتار های شما یاد گرفتم و به امید عملی کردنشون
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222410MB21 دقیقه
سلام ب دو استاد عزیزم و دوستانم در این مکان مقدس
میخوام از کنترل ذهنم بگم ک مطمعنم برای همه ی کسایی ک قانون رو درک کردن خیلی آشناست ، و برای کسایی هم ک مثل دو سه روز پیش من حجم افکار زیاد دیوونشون کرده خیلییی خیلی کارآست ..
.
نمیدونم برای شما هم پیش اومده یا نه ، من تقریبا از اواسط مرداد ماه شروع کردم روی ذهنم کار کردن ، اول اومدم ورودیامو بستم با حذف شبکه های اجتماعی ، از اونورم تقریبا در طول روز تنهام تو خونه و ورودیه منفی ای تقریبا میشه گفت نمیگیرم خودمو داداشم باهم زندگی میکنیم ( اهواز) ، خانوادمم اصفهان زندگی میکنن .. برادرم تقریبا همش بیرون خونست یا سر کاره یا کافه پیش دوستاش وقت میگذرونه.. منم وضعیت کارم اینطوریه ک تاسیساتیم ، مشتری زنگ بزنه بم میرم سر کار ، یعنی یجورایی ازادیه کاملی دارم رو ذهنم کار کنم …. تقریبا توی این سه ماه با دوره روانشناسی ثروت و فایلهای دانلودی سایت ورودیامو کنترل میکردم دو ماه اول نتایجی خوبی هم از لحاظ تعداد مشتری بیشتر ، هم ارتباطات ، هم وضعیت سلامتیم و تغییر شکل و شمایل بدنم گرفتم … اتفاقاتی خیلی خیلی کوچیک اما زیادی ک قبلاً برام اتفاق نمیافتاد یا اگر میوفتاد اینقدر بدیهی میدونستم ک یادم نمیموند توی دو ماه اول برام اتفاق افتاده بود و منم معمولا هر دو سه روز یه باز یادداشتشون میکردم … اما آروم آروم دیدم انگار موقع یاداشت کردن رمقی ندارم شوق و ذوق توی حالم نیست انگار از روی عادت دارم این کارو میکنم انگار از روی حرص و طمع اینکه ماه پیش 40 تا اتفاق عالی واسم پیش اومده ماه قبلش 20 تا بوده پس این ماه باید بیشتر بشه … یجورایی انگار توی مسابقه با خودم بودم توی گوش دادن ب فایل ها توی خوندن اهرم رنج و لذت در واقع داشت تبدیل ب روتین میشد برام و اینقدر اوضاع کش پیدا کرد تا رسید ب همین هفته پیش احساس کردم انگار اوضاع خوب نیست ، هم توی کارم گره افتاده هم حال درونیم دگرگونه هم روابطم با خودم و بقیه یجورایی ثبات نداره چند دقیقه خوبم چند دقیقه بد …
….
….
خیلی نشستم فکر کردم خیلی مرور کردم خودمو ک آقا من دارم رو خودم کار میکنم پس چرا اینقدر حالم بده …. بد نگاه میکردم ب داداشم میدیدم اون همش سرش توی اینستاس ، ورودی کنترل نمیکنه ، با هر آدمی داره میگرده اما خداروشکر هم درآمدش خوبه هم حالش خوبه ….
….
یه آشوبی درونم بود ک این حالت رفتاری چیو میخواد ب من بگه ؟؟؟ من چرا حالم خوب نیست یا اینکه دارم رو خودم کار میکنم ؟؟؟؟
…
اومدم نشستم با خودم جلسه گذاشتم ، تقریبا یکی دو ساعت با خودم حرف زدم ….
یه یاشار ناراحت رو گذاشتم ب عنوان مریض یه یاشار دیگه رو گذاشتم ب عنوان مشاور روانشناس … ..
…..
توی این گفت و گوهایی که داشتم با یاشار مریض دیدم خود آقای مشاور هم نیاز ب مشاروه داره ، دلش خوشه دوره ثروت یک رو تا قسمت 12,13 کار کرده اما هنوز باور ب عوامل بیرونی توی ذهنش داره و اینو توی همین جلسه یکی دو ساعته با خودم فهمیدم ….. ب عنوان یک ناظر ، شاهد گفت و گوی دو تا یاشارها باهم بودم و ب این نتیجه رسیدم ک آقا من حقیقی نباید از روی وظیفه کاری رو انجام بدم بلکه باید از روی ذوق و شور شعف انجامش بدم تا هوشیاریم در اون لحظه نسبت ب کوش دادن اون فایلها بالا باشه …. اگر موقعی ک دارم فایلهای تصویری رو میبینم و حواسم جای دیگست یعنی من هوشیار نیستم ، یعنی از روی عادت دارم میبینم …. بعد با خودم فکر کردم گفتم چرا وقتی سریال سفر ب دور آمریکا رو میبینم اینقدر غرقش میشم ک نمیفهمم کی تموم شده و اینقدر رو من تاثیر میزاره ؟؟؟
…
دلیلش اینه ک تمرکز بر روی لذت بردنه ! تمرکز روی زیباییهاس…. خلاصه اومدم امتحان کردم گفتم بیام دو روز فقط سریال سفر ب دور آمریکا ببینم و کامنتارو بخونم ببینم آیا این آگاهی ک بهم الهام شده درسته یا نه ؟
باورتون میشه ؟ اصلا انگار من توی 1 ماه گذشته این گودال های فکری ای ک در موردش صحبت کردم رو همرو یه آب اومد و شست و برد … انگار نو شدم ، ب قول استاد برن نیوو شدم . بعد اومدم با این فرکانس شور و شعفی ک داشتم ب فایل های آموزشی مثل دوره ثروت گوش دادم ….
…
…
و میخوام ماه عسل این خود درگیری ای ک تبدیل به یک فرمول قوی شده رو بهتون معرفی کنم
…
بعد از اینکه ب جلسه سه ثروت کانون توجه گوش دادم ، انگار داشتم آگاهی های جلسه رو میجوییدم و قورت میدادم قبلاً فقط قورت میدادم الان انگار با هوشیاری تمام مفهمیدمشون… من دستم اصلا ب کامنت نوشتن نمیرفت حوصلم نمیکشید برای فایلها کامنت بزارم آما خداوکیلی یه حس بودن در زمان حال دارم ک ب خودم میگم چکار کنم الان در این لحظه بهتر لذت ببرم ، usefull تر باشم و همه ی این تغییر شخصیت و تفکره از همین خوندن کامنتای سفر ب دور آمریکا و دیدن دو سه قسمت سریال بود دیدم اقااااااااا ….. ترکیییب اینه ک باید باید در فرکانس احساس خوووب باشی تا اگاهی ها بشینه رو ذهنت …. با احساس بد هوشیاری ضعییفه …. ذهن تنبله …. بی رمغه….. باید هر طور شده بیایم توی فرکانس لذت و احساس خوووب بعد روی دوره ها وقت بزاریم ….
…
…
توی دوره ها وقتی استاد داره یه باوریو میگه ، شیطان ب شکل آگاهی میاد توی وجودت ک تو این باور رو داری ب خاطر همینه وضعت اینه از اونجایی هم ک استاد میگه برای اینکه این باورا تغییر کنه باید زمان بزاری باید تکرار کنی ذهن نجوا گر میاد میگه پس زمان میبره تو اوضاعت تغییر کنه و از توی فرکانس احساس خوب میای بیرون …. بابا مگه همه ی این آدمایی ک ما توی محیط اطرافمان میبینیم هم خوب پول در میارن هم شادن باورای درستی دارن ؟ نه والله… اونا ناخوداگاه از فرمول احساس خوب اتفاقات خوب دارن بهره میبرن حالا اگاهانه یا نا اگاهانه، همینو بس …. اگر این نجواها میاد موقعی ک داریم رو خودمون کار میکنیم چون مغز بستس …. چون با احساس گناه اینکه من این همه باور غلط دارم پس سزاوار این مشکلات و این زندگی هستم مواجه میشه و لذت ک نمیره هیچ بیشتر توی انزوا و ناراحتی فرو میره و ب خاطر همینه که من نتایجم کم و ضعیف شد …..
پس ترکیییب شد چی ؟
من این نسخه رو واسه خودم پیچیدم خوندن کامنت های سریال سفر ب دور آمریکا ، دیدن سریال سفر ب دور آمریکا
و هر موقع احساس شادی و شور شعف اومد سراغم برم بشینم سر کلاس آموزش …..
لطفاً با لبخند وارد شوید بزنین سر در کلاس آموزشی دورهامون …
خداروشکرت که هر لحظه خالصانه در پی جواب بودم جواب رو رسوندی و مسیر رو برام آسون و لذت بخش کردی خدا جونم