سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار آسمان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد تمیز کردن اطراف خودتون برای لذت بردن بیشتر از زیباییهای اطرافتون، نشون میده چقدر برای خودتون و طبیعت و نعمتهای خداوند احترام قایلید و ارزشمند میدونید خودتون رو و لایقِ بودن در طبیعت زیبا و تمیز.

چشمان خودتون رو لایق دیدن زیبایی و تمیزی میدونید .بلافاصله با ورودتون به این مکان زیبا، شروع به تمیز کردن کردید و در همون لحظات اولیه با تمیز کردن محیط اطرافتون باعث شدید دیگه نازیبایی در اطرافتون نباشه و فقط زیبایی باشه و تمیزی . این احترام گذاشتن، به نوعی سپاسگزاریه و باعث میشه خداوند نعمتها و زیبایی و تمیزی بیشتری رو به شما هدیه بده. همین حرکتهای به ظاهر کوچیک چقدر میتونه تغییرات بزرگی در زندگیمون داشته باشه که خیلی سطحی ازش میگذریم و اگر شما از کنار این مورد میگذشتین مثل خیلیها زندگیتون اینی که الان هست، نبود.

یک مقایسه بارز بین شما و افراد معمول جامعه:

اکثریت جامعه وقتی وارد این محیط میشن و این نا زیباییها رو میبینن خیلی عادی از کنارش عبور میکنن و با خودشون میگن خوب اونا ریختن ما هم میریزیم من که مسوول تمیز کردن نیستم شهرداری هست راهداری هست و ……که این وظیفه اوناست و با در کنار این نازیبایی بودن، نااگاهانه نازیبایی بیشتری رو میبینن و بعد میگن ما که رفتیم فلان جا فلان شهر چه جای نازیبایی بود. غافل از اینکه همون مکان برای شخصی مثل استاد عباسمنش و مریم جانم زیبا ترین مکان دنیاست و به قدری زیبایی خودنمایی میکنی که پر میشن از احساس خوب و عالی و هر بار خودشون رو لایق تر میدونن برای زیبایی دیدن، خداوند هم میگه بفرمایید این زیبایی…دو دستی تقدیمتون. لذت ببرید و بیشتر و بیشتر پر بشید از احساس عالی

چقدر در این سریالهای سایت میشه درک کرد تفاوت بین عمل و صحبت در خودم و شما رو، و بفهممم دلیل نتایجتون و هر بار هدایت شدن به زیبایی بیشتر چیه؟چرا هر بار استاد فایل میزاره از فایل قبلی زیباتره

مریم جان که برای سپاسگزاری از سخاوتمند بودن طبیعت، دست به کار شدن و با عشق اطراف رو تمیز کرد. طبیعت هم باز همون عشق رو به مریم جان برمیگردونه البته که چندین هزار برابر بیشتر. چقدر تابیدن نور طلایی نارنجی خورشید از بین درختان زیباست. مریم جان شما استادی هستید در همه جنبه ها برای من از نظر یک خانم مستقل بودن، یک خانوم کدبانو و خونه دار بودن، یک همراه خوب برای مردی که کنارم هست و ‌کلی درسها از رفتار های شما یاد گرفتم و به امید عملی کردنشون

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222
    410MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

363 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگین» در این صفحه: 7
  1. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام آقا رضا ی عزیز

    میدونم حجم پیام های محبت آمیز و سپاسگزاری های دوستان به شما زیاده و وقت گرانبهای شما رو میگیره

    ولی واقعا نتونستم در جواب اون حس فوق العاده عجیب و آرامش و ایمانی که در وجود من ایجاد کردید ، و بعد از شما کامنت شهلا جان در پاسخ به سخنان گهربار شما سکوت اختیار کنم و رسم ادب رو با سپاسگزاری بجا نیارم

    حالا رسم ادب هیچی،

    سپاسگزاری، ظرف وجود خودم رو بزرگتر میکنه برای ایجاد گنجایش بیشتر از این آگاهی های ناب

    واقعا وقتی کامنت های شما رو میخونم انگار یک رساله ی دکترا رو دارم مطالعه میکنم و چه شوقی در وجودم شعله میکشه که ایکاش شما استاد دانشگاهی بودید و من هر طور بود آزمون میدادم. و در دانشگاهی که شما تدریس میکنید قبول میشدم و هر درسی که شما تدریس می‌کردید بر میداشتم و با جان و دل سر تک تک کلاسهای شما می نشستم

    چون وقتی به این زیبایی در نوشتار اینهمه آگاهی ناب رو قطره قطره جذب وجود آدم میکنید ، آدم مات و مبهوت میمونه که در کلام، و حضوراً چه حظی میبرن نزدیکان شما از اینهمه معلومات . و غبطه میخورم به حالشون.

    و امید دارم با تنها اهرمی که در دست دارم یعنی سپاسگزاری، به نعمت لَاَزیدَنَّکُم برسم

    و از این جنس آگاهی ها بیشتر و بیشتر درک کنم و در مدار دریافتشون قرار بگیرم

    گاهی میام قسمت هایی از کامنتهای شما رو که متناسب با حال و روز خودمه و جواب سوال اون لحظه ی خودمه رو برای خودم کپی میکنم که بارها و بارها بخونم اما حریف تعداد زیاد اونها نمیشم ، واقعا سخنان پرمغزی بر زبان شما جاری میکنه الله مهربان

    دست مریزاد

    قدر خودتون رو بدونید

    و خوش به سعادت استاد که شاگردانی مثل شما کم ندارن

    خوش بحالشون که تمام کامنتهای سایت رو میخونن و لذت میبرن

    گوارای وجودشون

    نمیدونم از کدوم قسمت کامنت شما بگم که دست رو هر قسمتیش میزاری انگار دری از درهای بهشت به روت باز میشه

    مثل همون مثال نطفه ای که در رحم مادر آرام گرفته و بدون هیچ تقلایی خداوند بهش میلیاردها ثروت ارزشمند مثل چشم و گوش و مغز و قلب و… میده

    ولی

    این قسمتها طوفان به پا کرد در من:

    [[ قانون رهایی یعنی تمام سرمایه یِ امیدت ، خدا باشد و خودت را همچون یک کودک به آغوشِ خودش بسپاری و به اندازه یک سر سوزن به غیر او دل نبندی

    لَئن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّاۤلِّینَ [سوره اﻷنعام 77]

    ترجمه این عبارت به زبان خودمانی مان اینگونه است که…

    خدایا من دیگر نمیدانم و تو میدانی و دیگر نمیتوانم و تو میتوانی و من فقط یک چیز میدانم و آن هم این هست که اگر هدایتم نکنی؛ قطع به یقین جزو کسانی خواهم‌ بود که در تمام عمر خویش بدنبال نخود سیاه میروند و بویی از حقیقت نمیبرند و….

    مسلما این اظهار عجز کردن به درگاه خدا حکم یک سکوی پرتاب را دارد کما اینکه برای حضرت ابراهیم اینگونه شد و او را به تمام جواب هایش رساند و…

    سوال قدرتی وصف ناشدنی دارد ، قدرتی از جنسِ کشش انسان به سویِ دریچه آگاهی…

    …هیچ کس جز خدا را نمیشناسد و در آن حالت دعای او خالصانه میشود و وقتی که دعا خالصانه شود ، بی برو و برگرد به مرحله اجابت میرسد…

    …“ببین خدایا ، چقدر تلاش کردم و نشد و دیگه خسته شدم از راه هایی که رفتم و اکنون آمده ام تا تو آن ها را درست کنی” ؛ تقدیمش کن تا خودِ خودِ خودش دست به کار شود و تمامی گره ها و انسدادهایِ وجودت را برطرف‌ کند]]

    و این قسمت کامنت شهلای عزیز در پاسخ به شما دیگه تیر خلاص رو زد به من

    و مدهوش شدم از اینهمه آرامش خاطر :

    (( از رهایی ازش پرسیدم گفت احساس نیاز بهش نداشته باش

    بش گفتم آخه خدا خودت میدونی که مثلا چقدر نیاز بپول دارم چجوری احساس نیاز نکنم بهش وقتی میدونم نیاز دارم.

    گفت اگه بدونی هرچیزیکه بخوای الان تو زندگیت هست و داریش بازم احساس نیاز میکنی

    گفتم خب نه!!

    گفت همینه. خیالت راحت که همین الان اون چیزیکه میخوای تو زندگیت هست پس دیگه برو حال کن برو لذت ببر از همین شرایطت

    بدون زیاد تو این خونه و شرایط دیگه نیستی برو لذت ببر از آشپزخونت، از پنجره اطاقت، از کوه‌هایی که هرروز داری بارها نگاهشون میکنی و ارتباط روحی داری باهاشون، از….

    خلاصه گفتو گفت از سرسوزن سر سوزن های زندگیم جز به جزئش که برو لذتشو ببر و نگران هیچی نباش.))

    خدا به همه تون سلامتی و سعادت دنیا و آخرت عطا کنه انشاءلله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام مجدد به آقا رضای عزیز و گرامی

    (حیف که آقا هستید و نتونستم صفت زیبا و خوش پوش و… براتون استفاده کنم ) انشالله که همیشه همینطور زیبا و سالم و سرحال و شاداب و پر انرژی و سرشار از هدایت الهی بمونید

    یه جمله ای توی این کامنتتون که جای پاسخ دادن نداشت و مجبور شدم اینجا پاسخ بدم ، بود :

    abasmanesh.com

    و اون اینکه فرمودید :

    داستان موسی برای این در قرآن بیشتر از تمام پیامبران مطرح نشده که ما بگیم:

    ما کجا و هم صحبتی با خدا کجا؟؟

    یا بعنوان قصه شب و لالایی کودکان ازش استفاده کنیم

    من یه برداشت دیگه ای دارم

    راستش من دقیقا نمیدونم ابلاغ پیامبری به حضرت موسی کِی بوده؟

    بعد از ارتکاب قتل غیر عمد یا قبلش؟؟!!

    حاج آقای عابدینی که داستان های پیامبران رو شنبه ها در برنامه سمت خدا میگفتن کامل ، من مدتها دنبال میکردم ، حالا حافظه خوبی ندارم که همش یادم بیاد ولی یادمه که میگفتن قبل از اون قتل ، موسی میدونست پیامبره و چند نفری از بنی اسرائیل هم که اکثرا اقوامش بودن ، از یاران و پیروانش بودن و با هم مخفیانه جلساتی داشتن همیشه،

    و وقتی اون قتل اتفاق افتاد ، اون کسی که موسی ازش طرفداری کرد یکی از همون یاران و بستگانش بود و طرف مقابل ، از فرعونیان بود

    و فردای اون روز قتل باز دوباره موسی اون شخص رو که از یارانش بود دید که با یکی دیگه از سربازان فرعون درگیر شده و اون شخص باز هم از موسی کمک خواست

    و موسی این بار دیگه قبول نکرد و گفت تو به دلگرمی کمک من هر روز میخوای دعوا کنی و توی دعوا هم ممکنه باز یه اتفاق بدی بیفته بنابراین من دیگه کمکی نمیکنم

    و اینجا بود که اون شخص بلند بلند فریاد زد اگر کمکم نکنی همه چیز و لو میدم

    باز هم موسی زیر بار نرفت و اون شخص برملا کرد که:

    آهااای این موسی همون پیامبر وعده داده شده ست و جلسات مخفی هم داره و…

    و موسی اونجا مجبور شد فرار کنه

    چون روز اول که کسی غیر از خودش و یارش و اون سرباز فرعون ندیده بود که قتلی انجام داده و اون شخص سوم هم دیگه زنده نبود که بگه موسی کسی رو کشته

    اما فردای اون روز شخص سوم که از یاران فرعون بود زنده بود

    و از همه مهم تر الان دیگه برملا شده بود که موسی پیامبر موعوده

    بنابراین مجبور شد فرار کنه

    حتی اگه قاتل بودن موسی رو همه میفهمیدن ولی پیامبر بودنش رو نمی فهمیدن ( چون الان وقت علنی کردن رسالتش نبود) باز فرار نمیکرد

    چون

    بهر حال موسی تنها فرزند فرعون بود ، و خود فرعون 6000 نوزاد بی گناه رو کشته بود ، حالا یکی هم پدرخوانده ش بکشه ، طوری نمیشه که ، دیه شو فرعون میده ( مثلا)

    اما اینکه الان فرعون بفهمه این همون موسی ست که 6000 کودک و بخاطرش کشته دیگه برای موسی زود بود

    و

    از اینها که بگذریم

    قاتل بودن موسی بر همه عالم محرز هست

    و اینکه خداوند اینهمه از پیامبری گفته که قتل انجام داده ، بنظرم میخواد اوج رحمتش رو نشون بده که ماها امیدوار بشیم

    بگیم هر گناه یا خطایی کردیم دیگه از قتل که سنگین تر و غیر قابل جبران تر نیست که

    اما خدا ، میتونه حتی یک قاتل رو ببخشه و به مقام رسالت برسونه

    پس ناامید نباش

    موسی تو کاخ فرعون بزرگ شده بود

    پس خانواده و محیط هم تاثیری بر سرنوشت تو ندارن

    آسیه هم تو کاخ فرعون بود

    پسر نوح هم شاید 700 ، 800 سال سر سفره ی نوح نشسته بود

    دلیل نمیشه تو خانواده رو مقصر گمراهی خودت از صراط مستقیم بدونی

    دلیل نمیشه تو خطاها ت رو انقدر بزرگ جلوه بدی در نظرت که مانع رسیدن تو به الله بشه

    داستان حرّبن ریاحی

    رسول ترک

    و خیلی های دیگه همه نشانه ان مثل داستان حضرت موسی برای ما

    که ناامید نباش از فضل پروردگار

    سلیمان هم سرگرم عیش دنیا شد. زیبایی اون اسب سفید چنان مدهوش ش کرد که صلات ظهرش رو فراموش کرد

    اما از خدا خواست آفتاب رو برگردون تا صلاتم رو بجا بیارم و من و ببخش

    و بلافاصله بعد از درخواست بخشش بزرگترین نعمت دنیا رو از خدا خواست:

    مُلکی عطا کن که به هیچکس نداده باشی و ندی!!!!!!!!!

    در پناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام شهلای عزیزم

    من دیشب به کامنت شما هدایت شدم

    یعنی در واقع توفیق قرار گرفتن در مدار آگاهی های شما به من عطا شد

    و از این بابت هم از شما هم از استاد و هم از الله یکتا سپاسگزارم

    راستش خیییلی خیییلی آرزو دارم این جنس هدایت مستقیمی که شما فرمودی از سال 91 از خدا دریافت میکنی ، من هم دریافت کنم

    خیلی ازش خواستم ولی لابد یه ترمزی این وسط هست که مانع میشه

    یا مدارم هنوز نرسیده به چنین درجه ای

    میشه یکم بیشتر توضیح بدید چه کارهایی انجام دادید برای رسیدن به چنین مداری؟؟ مشخصا چه درخواستی ازش داشتید ؟؟؟.

    خیلی دلم میخواد منم بشنوم صداش و

    واضح و رسا

    مخصوصا در سردرگمی های بزرگ زندگیم

    این بخش ها از کامنت شما بسیار بسیار تاثیرگذار بودن برام

    خیلی خیلی ممنونم که نوشتید

    گفتید:

    (وقتی برم بالای منبر ساعتها نان استاپ میتونم صحبت کنم البته فقط در مورد سفر درونی ای که سالها تو خلوت خودم با خدای خودم در دل چالش‌های زندگیم گذروندم )

    اگه برید بالای منبر من تا صبح محشر حاضرم بشینم و بشنوم بس که تشنه ی شنیدن چنین آگاهی های ناب و خالصی هستم

    و اما بخش های تاثیرگذار کامنت شما برای من :

    [[ از رهایی ازش پرسیدم گفت احساس نیاز بهش نداشته باش

    بش گفتم آخه خدا خودت میدونی که مثلا چقدر نیاز بپول دارم چجوری احساس نیاز نکنم بهش وقتی میدونم نیاز دارم.

    گفت اگه بدونی هرچیزیکه بخوای الان تو زندگیت هست و داریش بازم احساس نیاز میکنی

    گفتم خب نه!!

    گفت همینه. خیالت راحت که همین الان اون چیزیکه میخوای تو زندگیت هست پس دیگه برو حال کن برو لذت ببر از همین شرایطت

    بدون زیاد تو این خونه و شرایط دیگه نیستی برو لذت ببر از آشپزخونت، از پنجره اطاقت، از کوه‌هایی که هرروز داری بارها نگاهشون میکنی و ارتباط روحی داری باهاشون، از….

    خلاصه گفتو گفت از سرسوزن سر سوزن های زندگیم جز به جزئش که برو لذتشو ببر و نگران هیچی نباش.

    خودش برام گوشه اطاقم کلاس خصوصی برام گذاشت

    منم شدم شاگرد خصوصیش و گفت و گفت….]]

    آخ که من چقدررر دلم میخواد شاگرد چنین کلاسی باشم

    موفق باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام آقا رضای عزیز

    در آخرین کامنتتون گزینه پاسخ وجود نداشت و مجبور شدم اینجا بنویسم

    فرمودید:

    یک مستندِ علمی زیبا هم در مورد داستان حضرت موسی و فرعون وجود دارد بنام “فرعون ، رامسس دوم”….

    هنوز که اون مستند رو ندیدم چون همین چند دقیقه پیش هدایت شدم به خوندن این بخش از کامنت شما

    ولی یه ویدئوی دیگه در مورد موریس موکای دانشمندی که در دهه 1980 روی مومیایی فرعون تحقیق می‌کرد دیدم

    که در مورد کتابی بنام قرآن و تورات و انجیل و علم

    نظرتون درباره این کتاب چیه؟

    مطالعه ش کردید؟

    مفیده برامون ؟

    پیشاپیش یلداتون هم مبارک

    هم به شما ، هم به استاد عزیز پرچم دار کشف این حقایق پرنور و مریم بانو ، ملکه ی پرادایس و ملکه ی دلهای کاربران سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام مجدد به آقا رضای عزیز و گرامی

    اصلا نمیدونم چی بگم و از کجا بگم

    گاهی انقدر حرف تو دلمه که نمیدونم کدومش و بگم

    و اغلب هم فراموش میکنم چی میخواستم بگم و یه چی دیگه میگم

    اولش بگم که همین الان داشتم کامنتهای برتر روانشناسی ثروت 3 قسمت 18م رو میخوندم که واقعا حرفهای استاد تو اون قسمت بی‌نظیر بود

    یهو به دلم افتاد بیام به شما پیام بدم

    چون از دیشب که نیمه های شب بطرز عجیبی بیدار شدم و این مستند رو دیدم انگار ذهنم رو مثل یک فنر مدام به سمت خودش میکشونه

    خدایاااا یک دنیا حرف دارم کمکم کن فراموش نکنم

    شاید فقط شما درک کنید چی میگم ، بهضی چیزها رو برای بعضی آدم ها هر چقدر هم توضیح میدی اونطور که خودت درکش کردی درک نمیکنم

    البته مطمئنم که شما هزار برابر بیشتر از من درک کردید

    آقا رضا واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم و از کدومش بگم

    خواهر خانومِ برادرم یک دختر شیش هفت ساله داشت

    این دختر تا 5 سالگی حتی یک کلمه هم حرف نزده بود

    ولی وقتی به حرف اومده بود بقدری حرف می‌زد که پدر و مادر و کل خانواده ش فقط خدا خدا میکردن این ریحانه خانم بخوابه تا سرشون ساکت شه

    بعد که رفت مدرسه تمام معلم ها از دست پرحرفی این دختر کلافه شده بودن

    و کسی قبولش نمیکرد

    هرچند دختر مودب و شیرین زبون و باهوشی بود

    منم خیلی کم حرف بودم

    ولی گاهی اوقات میشه که انقدر حرف تو سرم هست نمیدونم از کجاش بگم

    ببخشید اگه یوقت پرت و پلا میشه مطالبم

    راستش از همون لحظه که شما توصیه کردید این مستند رو ببینید رفتم سریع دانلودش کنم

    ولی انگار آپارات مشکل داشت و یک روز تمام هرچی سعی کردم آپارات باز نمیشد

    تو یوتیوپ یه کلیپ دیگه بود که دیدم که همون کتاب رو معرفی کرده بود

    دیشب یه اتفاقی افتاد یه حادثه کوچولو برای انگشت شستم پیش اومد که حکمتش همین خیر بود

    نیمه های شب از درد انگشتم و احساس سرما بی خواب شدم و برای اینکه خوابم ببره سراغ گوشی اومدم و به دلم افتاد الان نصف شبه و ممکنه بتونم راحت تر دانلود کنم

    و همین شد

    براحتی دانلود شد

    انگار وقت دیدنش تو همون سکوت بود

    انگار خدا هم میخواست من و خودش تنهای تنها ببینیم

    حس میکردم خدا روبروم نشسته و داره نگام میکنه ببینه من چه درسی میگیرم از این مستند ، چی می فهمم…

    واقعا منقلب شدم

    و از همه تاثیرگذارتر اون آیات 90 تا 92 سوره یونس بود که انتهای کلیپ با صوتی دلنشین و تکان دهنده قرائت شد و دیگه… تیر خلاص و به من زد

    امروز انگار رقیق تر شدم

    نمیدونم چی شد

    ولی…

    دو سه روزی هست یکی از دوستانم بعد از 8 سال که پسر و عروسش در آلمان بودن و همدیگه رو ندیده بودن ، رفتن دوبی که همدیگه رو ببینن بعد از 8 سال

    من برخلاف عهدی که کرده بودم به کسی پول قرض ندم ، ایشون از من خواهش کردن و من واقعا نتونستم شوق یک مادر بعد از 8 سال رو ندیده بگیرم و پولی که خودم برای خرید لپ تاپ پسرم کنار گذاشته بودم ، به ایشون قرض ندم ، و بعدش خودم کلی به چالش خوردم برای تهیه پول لپ تاپ و گاهی سخت پشیمون هم میشدم که چرا دوباره قرض دادم؟؟

    ولی خب این بار زیاد احساسم بد نشد ، چون هم ایشون فوق العاده آدم خوش حسابی هستن، هم معادل اون پول به من یه تیکه طلا دادن که اگر اتفاقی براشون افتاد ، مدیون من نباشن، و از همه مهم تر ، دوست داشتم ببینم ذوق و شوق یک مادر رو بعد از 8 سال دوری از فرزند و تحسین کنم و خوشحال باشم برای سفر بسیار زیبایی که رفتن که آرزوش چند ماهه تودل خودم افتاده و الان شرایط مالی شو ندارم

    و

    ایشون یک مرغ مینا داشتن که این هفته رو آوردن خونه ی ما که ازش نگهداری کنیم

    و

    من بر خلاف گذشته ها که خیلی علاقه ای به حیوانات نداشتم و احساس خاصی بهشون نداشتم مات و مبهوت زیبایی و شیرین زبونی این پرنده زیبا شدم ، طوری که وقتی آواز میخونه یا حرف میزنه باید کلی جلوی اشکم و بگیرم بقیه فکر نکنن دیوونه شدم ،

    هر چی نگاهش میکنم و فکر میکنم نمیفهمم خدا آخه چطوری مثلا تک تک پرهای سر این پرنده و میلیاردها پرنده ی دیگه رو با این نظم و زیبایی آفریده که آدم فکر میکنه این پرنده رفته آرایشگاه و ساعتها فقط روی مدل موهای سرش کار شده تا به این زیبایی در اومده

    انگار فقط همین بک پرنده کافیه که بشینیم و ساعتها و ساعتها بهش خیره بشیم و وجود خدا رو توی اون حس کنیم

    استاد محمد شجاعی که مدتها پیش من اکثر سی دی هاشون رو گوش میدادم میگفتن انگار خدا به فرشته هاش دستور داده تک تک گلبرگ های گل ها رو نقاشی کنن برای لذت بردن ما

    آقا رضا ، شما هزار ماشالله خیلی با کمالاتی ، خصوصا اینکه دانش آموخته ی دانشگاه امام صادق که میدونم چقدر سخت گیری دارن برای پذیرش دانشجوهاشون و ادامه تحصیل در اونجا

    و انصافا هم حافظه ی قوی ای دارید ، هم اطلاعات عالی دارید

    من در حد و اندازه خودم یمقدار خیلی جزئی تو فهم زبان عربی خوبم

    و این ارثیه ی اجداد خوبم هست ، پدر بزرگ من کاسب با خدایی بودن و قرآن ها و کتابهای خطی و نفیس بزرگی داشتن که ما اصلا نمیتونستیم خط اون کتاب‌ها رو بخونیم ، روی پوست انگار نوشته شده بودن ، و بعد از فوت شون اهدا شد به کتابخانه حرم حضرت معصومه ، ایشون تو همون مغازه شون مدام در حال قرآن خوندن بودن ، و شبها هم کتابهای دیگه شون و میخوندن ، امام جماعت مسجد روستاشون بودن، و دو ماه یکبار به بهانه خرید جنس و پارچه برای مغازه به مشهد میرفتن و عطر اصل حرم همراه همیشگی شون بود ، و تمام پولهایی که مرتب و تمیز توی جیب قبای بلندشون بود همیشه بوی بهشت میداد ،عطری که دیگه هیچوقت مثل اون رو پیدا نکردیم

    خط شکسته نستعلیق بسیار زیبایی با همون سواد مکتب خانه ای داشتن

    پدر ایشون که جد پدری بنده هستن باز از ایشون مومن تر بودن انگار ، ایشون هم بسیار باسواد و خوب بودن ، در آخرین سفر حج که اون سالها با اسب و شتر و…. میرفتن به پدربزرگ من که پسر ارشدشون بود وصیت کردن من برنمیگردم، مراقب خواهر و برادرها ت باش

    و همینطور هم شد

    بعد از انجام تمام اعمال حج ،ایشون بیمار شدن و به همسفرهاشون گفتن شما برید ، ولی اونها تنهاش نزاشتن و یکی دو روز بعد ایشون در همون مدینه فوت کردن و همراهانشون ایشون رو در قبرستان بقیع چهارده قدم پایین از قبر چهار امام ، دفن کردن

    و هر سال همشهری ها ، هروقت به زیارت بقیع میرن برای ایشون هم فاتحه میخونن

    همیشه این سوال توی ذهنم بود که چرا این نسل باسواد و به قول قدیمی ها مُلّا ادامه پیدا نکرد و ما نوه و نتیجه ها ، همه انسانهای معمولی شدیم

    اجداد ما همه با سواد و با خدا و مومن و حتی بسیار ثروتمند بودن طوری که تعریف میکنن همیشه توی مغازه شو‌ن یک پیت 17 کیلویی سکه ی نقره بود

    ولی

    ما نوه و نتیجه ها ، همه هشتمون گرو ی نهمون هست و از اون علم و سواد و قرآن خوندن و ایمان و… خبر خاصی نیست

    اخلاق خوبی داریم ها

    ولی اون درجه از ایمان باید نسل به نسل تقویت میشد و بیشتر می‌شد، نه اینکه ضعیف بشه

    من همیشه دلم میخواست ادامه بدم اون راه رو ، ولی خب مدتها انگار تو در و دیوار بودم ، چند سالی مدام سخنرانی برخی اساتید برنامه سمت خدا ، استاد شجاعی، استاد پناهیان ، استاد رائفی پور و… رو هر روز سر کار با هندزفری دنبال میکردم، و

    از اونهمه درسهای کلاس اول که حتما مدار اون سال‌های من بالاتر از اون نبوده که هدایت شدم به اونها ، بخشی از داستان های زیبای انبیاء از زبان آقای عابدینی در روزهای شنبه و داستان زیبای حضرت موسی در ذهنم مونده

    و این جمله که ایشون می گفتن

    بیشتر داستان های قرآنی به قوم بنی اسرائیل و حضرت موسی اختصاص داده شده

    حکمتش رو نمیدونم

    ولی

    بنظرم تنها پیامبری که در قرآن به گناه کبیره ش اشاره شده حضرت موسی بود

    و یک دلیل که به ذهن ناقص من میرسه اینه که

    خداوند میخواد به ما بگه

    من حتی میتونم یک انسان که قتل نفس انجام داده رو ببخشم و حتی به مقام انبیا برسونم و حتی بشه کلیم الله

    هم صحبت خودم

    و اینها قصه ی شب برای خوابوندن بچه ها نیست، اینا درس عبرت برای همه ماست اگه تفکر کنیم

    یا

    داستان سلیمان نبی ، بعد از اون غفلت که آفتاب غروب میکنه و

    بلافاصله بعد از اینکه از خدا طلب بخشش میکنه ، ازش میخواد خورشید رو برگردونه تا جبران کنه و بعد بدون لحظه ای درنگ ، از خدا بزرگترین ثروت رو میخواد و خدا هم میده

    میده

    اگه ما بودیم کوچکترین گناهی که مرتکب می‌شدیم تت دلمون میگفتیم همین که خدا گناه ما رو ببخشه خیلیه ،دیگه پررو نشیم ازش مثلا ده میلیون تومن پول هم بخوایم

    بزاریم لااقل چند روز بگذره چهار. رکعت نمازی بخونیم دو قرون صدقه ای بدیم دو تا کار خیری کنیم خیر سرمون بعد بریم تو مسجدی…محفلی…پای منبری…تو امامزاده ای جایی …قاطی مردم دیگه دسته جمعی دعا کنیم شاید خدا بخاطر یکی دیگه دعای ما رو هم ( از صدتا دعا یکیش ) اجابت کرد

    از خودم خجالت میکشم چنین تصوری از خدا داشتم

    خدایی که اُجیبُ رو حتی قبل از دَعان میاره

    اُجیبُ دَعوَت الدّاع اِذا دَعان

    حتی نیومده اول بگه:

    اذا دعان

    بعد بگه : اجیبُ

    گفته من قبل از اینکه دعا کنی اجابت کردم

    فقط کافیه تو دعا کنی

    نخواسته در همون حد هم دل ما بلرزه که بگیم نکنه ما دعا و

    کنیم بعد اجابت نشه؟

    واسه اینکه دل ما نلرزه گفته اجابت میکنم دعا کنی

    دیدید؟ پاک همه ی چیزایی که میخواستم بگم یادم رفت ، یه حرفای دیگه اومد

    ولی حتما همین‌ها باید گفته می‌شد

    یه فایل صوتی از سیدحسن آقامیری شنیدم که هروقت کم میارم مثل فایل خدا از نگاه ملاصدرا چندین بار گوش میدم و تقریبا حفظ شدم:

    میگن:

    گیر کریم نیفتادی.

    بیچاره ت میکنه

    کریم کسیه که دوست داره تو از تمام زوایای سفره ش استفاده کنی

    وقتی با یه کریم طرفی خوردی ها

    میگه اصلا اگه این و نخوری من ناراحت میشم، این نمیدونی چیه

    خدا ما رو آفت خلقت نمیدونه

    دلش میخواد ما از همه چی استفاده کنیم تو این عالم ، لذت همه چی و ببریم

    میگه به آسمون نگاه کردی ؟

    و زیَّنَّ السَّماء الدّنیا بِزینتِ الکواکِب

    ستاره ها رو دیدی؟؟

    یا مَن فِی البحارِ عَجائِبُه

    میگه دریا رفتی؟

    زیر آب و رفتی ببینی چه خبره؟

    غواصی کردی ؟؟

    اونم برو ببین ها… یه چیزایی خلق کردم عجایب…

    آقا به همین شتره دقت کردی ؟ دیدی جلو چشمش دو تا پرده داره خاک میاد توچشمش… …؟؟؟

    اصلا ببین چی درست کردم

    یعنی خدا داره همه خلقت و برا ما توضیح میده که آقا لذتش و بردی ؟؟؟

    لذتش و نبردیم که

    بهش توجه نکردیم که

    حواسمون نیست

    آقا میگه من آسمون دنیا رو زینت دادم بخاطر شما به ستاره ها‌‌‌‌‌‌‌….

    برای اینکه شب تو زیبا بشه ببین چه بساطی راه انداخته….

    بسااااط راه انداخته شب تو رو رویایی کنه

    خدا هی سفره پشت سفره رو میکنه

    میگه این و حال کن

    حالا سفره ی بعدی رو بنداز براش

    اینم ببین:

    شب اینجوری … بعد کوه… دشت..‌‌

    کریم این مُدلیه.

    میگه حالا همه اینا رو دیدی ؟

    اینا عالم اصغره

    عالم اکبر و میخوای ببینی ؟

    خودت و ببین

    ببین تو وجود تو چیکار کردم!!!

    تازه نه تو جسمت

    جسمم حالا هنوز یه بخششه

    میگه اینکه زوایای جِسمته که هنوز تهش و در نیاوردی

    این تازه جسمه

    بعد میگه حالا از روح خودت خبر داری ؟؟؟

    من اون و ترکوندم

    میگه نمیدونی تو وجود خودت چه عالم اکبری قرار دادم

    اصلا یه این چیزا فکر کردیم ؟ اصلا خبر داریم؟؟؟؟

    بعد خدا میگه تازه من همه ی اینا رو درست کردم که بهت بگم اینا که چیزی نیست :

    خودم و دیدی ؟؟؟

    میدونی من کی اَم ؟؟؟

    من از بهشت بالاترم

    خود من و می شناسی؟؟؟

    با خودمن حال میکنی ؟؟؟

    اصل داستان خودمم. اینا که همه فرعیات بود

    این بی نهایتی که برات تصویر ‌کردم اینا که در مقابل خودم هیچه که

    با خود من حال میکنی؟؟؟

    صاحب خونه از سفره خوشمزه تره

    اصلا مزه ی سفره به صاحبخونه ست

    صاحبخونه به سفره مزه میده

    میدونی من کیم؟؟؟

    من از بهشت بالاترم

    تازه اصل سفره خودمم

    صاحبخونه منم

    اَلَستُ بِرَبِّکُم؟؟؟؟؟؟!!!!

    من خدای شما نیستم ؟؟؟؟

    *

    قربون غریبیت برم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام مجدد خدمت شما آقا رضای عزیز

    سوالی در مورد آیات ( سَخَّرَ ) در قرآن به ذهنم رسید

    که جوابش و نمیدونم

    میخوام اگر شما در این مورد میتونید توضیح بدید

    از لطفتون سپاسگزارم

    *

    *

    *

    (ترجمه ها از ترجمه ملکی استفاده شده )

    ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٢‮

    خدا رودها و دریاها را به خدمتتان درآورده است تا کشتى‌ها به‌خواست او در آن‌ها حرکت کنند و بتوانید از نعمت‌هاى بیش از اندازۀ او بهره‌مند شوید و تا شکر کنید

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعࣰا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ١٣‮

    او همۀ مخلوقاتش را در آسمان‌ها و زمین به خدمتتان درآورده است.در این کار، نشانه‌هایى از یکتایىِ خداست براى مردمى که فکرشان را به‌کار مى‌اندازند

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَیۡکُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَهࣰ وَبَاطِنَهࣰۗ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمࣲ وَلَا هُدࣰى وَلَا کِتَٰبࣲ مُّنِیرࣲ٢٠‮

    مگر نمى‌بینید که خدا تمام مواد و موجودات را در آسمان‌ها و زمین، در اختیارتان گذاشته و شما را غرقِ نعمت‌هاى ظاهرى و باطنىِ خودش کرده است‌؟! برخى مردم بدون هیچ دلیل عقلى یا الهام درونى یا استناد به کتاب روشنگر آسمانى، دربارۀ یکتایىِ خدا چون‌وچرا مى‌کنند

    🩷🩷🩷

    أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَیُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفࣱ رَّحِیمࣱ65‮

    مگر نمى‌بینى که خدا تمام مواد و موجودات خشکى‌ها و نیز کشتى‌هایى را که به‌فرمانش در رودها و دریاها رفت‌وآمد مى‌کنند، در اختیارتان گذاشته است‌؟ تازه، از برخورد اجرام آسمانى به کرۀ زمین نیز، جز گاهى که خودش اجازه بدهد، جلوگیرى مى‌کند! آخر، خدا در حق مردم، دلسوز مهربان است

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣‮

    هم خورشید و ماه را در خدمتتان گذاشته است که در مدارشان در حرکت‌اند، هم شب و روز را

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    آیا این سخَّرَ فقط شامل ( شمس و قمر و لیل و نهار و …) است ؟

    یا شامل افراد هم می‌شود؟؟؟.

    البته که هر انسانی از خود اختیار دارد

    و نمی‌توان انسانی را به تسخیر خود درآورد

    ولی طبق آموزه های استاد در دوره عشق و مودت یا عزت نفس ، و قانون برانگیختگی ، استاد می‌فرمایند میشه با رفتارمون وجه مثبت یا منفی یک فرد رو برانگیخته کنیم

    اولا که این برانگیختگی همون مسخر کردنه ؟؟؟

    دوما اینکه قرآن می‌فرماید:

    ( مافی السموات والارض) یعنی هرچه در آسمانها و زمین است

    ( و ما بینهما)

    آیا این شامل همه چیز حتی انسانها میشود؟

    و

    اگر میشه پس جریان اختیار انسان چی میشه اگر قراره که انسانها هم مسخّر ما باشن؟؟

    من این تناقض رو نمیفهمم

    میگم خب هررررر چه که در آسمان‌ها و زمین و بین اونهاست شامل همه چیزه

    حتی سایر انسانها

    ولی از اونطرف؛

    اگه انسانها هم مسخر ما باشن ، بحث اختیار چی میشه؟

    و

    اگر میشه انسانی مسخر انسان دیگه بشه ، به چه روشی میشه؟؟

    و اصلا مسخر شدن یعنی چی؟

    یعنی در تسخیر ما هستن

    خب روز و شب چطور در تسخیر ما قرار میگیرن ؟

    خورشید و ماه چطور ؟

    و اگه (( و ما بینهما )) شامل انسانها هم بشه

    چطور میشه انسان دیگری که اختیار داره رو مسخر خودمون کنیم ؟

    یعنی هر چی ما بخوایم برامون انجام بده ؟

    مثل حضرت سلیمان که جن و … در تسخیر او بودن ؟؟

    یکم گیج شدم واقعا

    ممنون میشم اگه هدایتی به ذهنتون میرسه با قلم زیباتون برام بنویسید .

    در پناه الله یکتا همیشه همینطور شاد و سرحال و قبراق و زیبا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام آقا رضای عزیز

    تو پاسخ این قسمت یه سوال در مورد آیات سخَّرَ پرسیدم که چون انگار تو قسمت پاسخ به کامنت خودم نوشتم برای شما ایمیل نیومده

    این لینک اون سواله که اگر ممکنه خوشحال میشم پاسخ بدید :

    abasmanesh.com

    و

    یه کامنت دیگه هم همین الان در مورد فایل جدید استاد ( کلید اجابت دعاها ) نوشتم که یک ساعت دیگه روی سایت میاد

    و

    خیلی خوشحال میشم شما هم نظر بدید اگر اشتباهی توی درکم از اون آیات بوده متذکر بشید

    abasmanesh.com

    (این لینک ش هست)

    متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: