دیدگاه زیبا و تاثیرگذار افلاطون عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد عزیزم با تموم وجودم سپاسگزارتونم که سخاوتمندانه این زیبایی ها، این نعمت ها، این ثروت ها و فراوانی هارو با ما به اشتراک میذارین و توجه هزاران و میلیون ها نفر توسط سایت شما معطوف میشه به زیبایی، فراوانی و سبک زندگی شما.
استاندارد های بالای شما کلی خواسته در وجود ما شکل میده که منم می تونم مثل شما آزادی مالی و زمانی داشته باشم و از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم.
درسی که اول ویدئو از شما گرفتم این بود که شما بابت هر چیزی ذوق میکنین و این ذوق زدگیتون رو بیان میکنین. مثلا وقتی اون گل های زیبا رو دیدین مثل بچه کوچولو ها کلی خوراکی و اسباب بازی دیده ذوق میکنه، شمام کلی ذوق زده و خوشحال شدین و ابراز احساسات کردین.
قطعا این نوع رفتار شما یک نوع سپاسگزاری از خداوند و قطعا به خاطر این شخصیت، شما همیشه به مکان های زیبا هدایت میشین.
وقتی اون گربه هارو دیدین، کلی ذوق کردین، باهاش بازی کردین، اسمشو پرسیدین؛ و با ذوق و شوق باهاشون برخورد کردین؛ آره استاد این مدار شماست که مردم روی خوبشون رو بهتون نشون میدن، حتی وقتی اشتباها و بدون اجازه وارد ملکشون شدین.
شاید هر کس مثل شما و خانم شایسته بدون اجازه وارد ملکشون میشد، این رفتاره مهربانانه ایی که با شما داشتن رو باهاشون نداشتن؛ اینکه همیشه به مکان های زیبا هدایت میشین، اینکه همیشه با آدمای مهربون مواجه میشین؛ به دلیل همین ذوق زدگی شماست. به دلیل همین وجه همیشه سپاسگزار بودنتونه.
اینکه همیشه و در همه حال یه حس آرامش و صلح درونی دارین، قطعا خداوند شمارو به مکان های زیبا تر و هیجان انگیز تر هدایت میکنه و قطعا آدما وجه خیلی خیلی خوب و مهربونشون رو به شما نشون میدن.
این قسمت و این ویدئو هم کلی درس ازتون گرفتم استاد:
اینکه سخاوتمندانه به جای اینکه بگید کی اینجا اشغال ریخته؟ ای بابا چرا ملت به طبیعت احترام نمیذارن؟ به جای گفتن این حرفا اومدین اشغالا رو جمع کردین؛ هم به طبیعت احترام گذاشتین، هم از طبیعت سپاسگزاری کردین و هم به ما بچه های سایت با عملتون کلی درس دادین. قطعا طبیعت و خداوند بخاطر این رفتار زیباتون، به خاطر این قلب مهربونتون شما رو سوپرایز میکنه.
استاد خدایی ماشینتون خیلی خوشگل و هیولاست. عشق میکنم وقتی ماشینتون رو میبینم و قند تو دلم آب میشه وقتی به این فکر میکنم که یک روزی قراره منم مثل شما ماشین خوشگل بخرم بزنم به دل کوه وجنگل. انشالله روزیتون، شادیتون، ثروتتون 1000 برابر بشه. شما بهترین الگو برای ما بچه هایی هستین که شما رو دنبال میکنیم.
راستی استاد خدایی خیلی حرفه ایی فیلمبرداری هوایی انجام میدید. شما تو همه چی حرفه ایی هستین.
بخاطر اون حرکت زیباتون که بهای اون طبیعت و اون زیبایی ها رو پرداخت کردین و وقتی اون تابلو رو دیدین، بدون اینکه کسی بهتون بگه بی معطلی بهاشو پرداخت کردین. اینجا یاد حرف شما تو اول فایل های محصولات میوفتم که میگین من بهای تمام موفقیت هامو پرداخت کردم با تموم وجود.استاد دمت گرم. خدایی شما بهترین مربی، معلم و استاد روی کره زمین هستین
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 223315MB16 دقیقه
به نام خدای من
با سلام به همگی
این فایل نشانه ی امروز من بود و چقددد جالب قبل از اینکه من این فایل رو ببینم رفته بودم کوه دار اباد و اونجا دیدم که روی زمین اشغال ریختن در حد چند ثانیه اومدم گفتم اه چرا اشغال ریختن و اینا اما سریع گفتم ببین اعراض کن و توجهت رو بزار روی اینهمه زیبایی دیگه سنگا صدای اب و پرنده ها هرچند که درونم بهم گفت میتونی جمعش کنی و حتی پاداشم بهت میدیم اما صادقانه حال نداشتم که خوب ارام ارام ادم در مدار درست تو همه چی قرار میگیره اول سعی میکنم اعراض کنم بعد دفعات بعد جمع هم میکنم
چقدر توی طبیعت رفتن و با خودمون صحبت کردن باعث بارش الهامات میشه و چقددد درس داره
یکی از چیزایی که بهم گفته شد این بود که با فکر نمیشه از دو دلی. و شک بیرون اومد یعنی اینکه هی بشینی. و فکر کنی و با این و اون مشورت کنی تا از نظر فکری و ذهنی به این برسی که این راهو بری یا اون یکی عملا شکت را بیشتر میکنه راهش اینه با خودت خلوت کنی و اجازه بدی الهامات بهت گفته بشن و بعد قدم اول را تجربه کنی و ارام ارام از شک تو هر موضوعی در میای
یع مورد دیگه اینکه درمورد روابطمون نمیدونیم یه ادمی خوبه یا بده چون توجهمون همزمان هم روی بدیا و هم خوبیاشه که باعث شک و دو دلی شده
مورد دیگه اینکه سپردن چگونگی به خدا یعنی همون تسلیم
تسلیم اولین مرحله و مرحله ی لازم برای ورود به مدار و مسیر خواسته هاست چون ذهن اصلا کارش چگونگی رو نشون دادن نیست چون نه میدونه و نه میتونه به قولی ما نیومدیم دنبال کارای اداری و مدیریتی و هی به فلانی زنگ بزنیم یا به بهمانی زنگ بزنیم که کارمونو انجام بدن یا دنبال فلان چیز باشیم این کارای مدیریتی و اداره کردن فقط مخصوص یک وجوده اون هم رب هست برای همینه که چگونگی رو فققققط خدا میدونه و میتونه و هر بار که خودم برای چگونگی رسیدن به یه خواسته دنبال پیشنهادات … ذهنم رفتم دهههنی از من سرویس کرده که نگو و اخرشم هرگز منو به خواسته نرسونده من زمانی رسیدم به خواستم که تسلیم شدم
یه مثالم میزنم در این مورد البته این کامنتم میخواستم تو نوت گوشیم ذخیره کنم ولی گفت اینجا بنویس
یه مثال واقعی از زندگیم
من برای یه اردوی جهادی پزشکی به عنوان پزشک دعوت شدم به یکی از شهرای محروم ولی خوب من توی اون تاریخ کشیک بودم خودم و نمیخواستمم با اتوبوس برم چون دور بود اونام بهم گفتن اوکیه ما هواپیما میگیریم فقط اگر بیلیط گیر بیاد با هزینه ی خودشون خلاصه راهای ذهنم این بود برم تو سایتای بیلط پروازی ایران بگردم علی بابا و سفر مارکت وغیره هروز چندبار رفرش میکردم تو گروهمونم گذاشتم کی کشیک فلان تاریخشو با من عوض میکنه بعد من چون درمرود این خواسته باورام خوب بود و تسلیم تر بودم گفتم اقا من دیکه کارمو کردم بخواد بشه میشه خدایا خودت اوکیش کن و بعد الهامات شروع شد که برو دوره اخساس لیاقت بیشتر کار کن تا اخساس لیاقتت درمورد اینکه فقط تو یه نفرو بخوان با هواپیما ببرن درحالی که بقیه با اتوبوس هستن بره بالا تر من اینکارو کردم بعد بهم الهام کرد برو ساکتو بچین اماده باش و اینجوری ایمان فعالت به من و به اینکه میشه و باورتو نشون بده من اینکارم کردم و جالب اینه که از روز شروع اردو یه روزم گذشته بود دیگه بازم سایتارو چک کردم (اینم بگم یه چیزیم گفته شد نمیدونم چی بود به قولی استراق سمع ذهن از الهام خدا بود یا الهام که گفت تهش میری فرودگاه )دیگه من که روز اول اردو کشیک بودم و کشیکمو دادمو اتفاقا یکی از دوستامم دیدم و اومد استراحتمن کردم اونام با اتوبوس راه افتادن که یهو از مسئول اردو زنگ زدن که ببین با اقای فلانی میتونی بیای که گفتم با چی گفت اتوبوس الان فقط هست که گفتم نه اگه هواپیما باشه میام چون الانم یه روزم من عقب تر هستم کل اردوام 4 روزه اس خلاصه اون اقا به من زنگ زد و قرار شد باهم بریم فرودگاه که 30 مین بعدش دوباره زنگ زد که من یه اشنا تو فرودگاه داشتم یه بیلیط گیر اورده شما برین منم میام فرودگاه ببینم منم بیلیط گیرم میاد یا نه خلاصه من با بیلطه خریده رفتم فرودگاه حتی لازم نشد همینجوری برم (برای همین نمیدونم اون تیکش الهام بود یا حرف ذهن) و خلاصه که من با هواپیما با عزت و احترام رفتم تاازه استراحتمم کردم و دوستمم دیدمو و چگونگیش جوری رخ داد که هرررررررگز به ذهن من نمیرسید اگه به ذهنم بود که تا الانم توی سایتا دنبال بیلیط بود
(البته تو پرانتز بگم که این ذهن ما انقدر شروره که مثلا وقتی من تو هواپیما بودم بهم گفت الان خوشحالی فک کردی هواپیما حور شد!! نههههه بدبخت قراره هواپیمات سقوط کنه بزار هرموقع زنده رسیدی اونوقت خوشحال باش دهنت سرویس بشر
اینا الان که از اون اتفاق گذشته خنده دارو. مسخره اس اما اون لحظه چنان حستو بد میکنه که میگی کاش نمیومدم)
الانم برای یه خواسته ی دیگه ام دارم تسلیم شدن و تمرین میکنم اینکه اجازه بدم خدا هدایتم کنه و چگونگی اون نشونم بده چون ذهنه من اصلا برای اینکار ساخته نشده و ده ها مثال دارم که وقتی به خدا سپردم از راه ساده و طبیعی. و از سادگی عجیب و با عزت و احترام منو به خواستم رسونده و مثالایی از وقتایی که به چگونگی های ذهنم چسبیدم و اینجوری بگم که اگه دنبالش برین جوری به خدمتتون میرسه که دیگه خودتون میدونید هممون تجربه کردیم که چه تحقیرا و سختیایی کشیدیم
و این اصلا یه نشونس اگه کاری داره چگونگیش سخت پیش میره استاپ کن بگو خدایا تو منو هدایت کن تو بگو چجوری تو منو ببر بقول استاد 100 تو صفر من خودت همه کارارو بکن واین یعنی توحید و ایمان به ربوبیت خدا
من هنوز این فایلو ندیدم صرفا متن دوست عزیزمون را خوندم ولی از کجا به کجا منو برد و چیزایی که این اخیر خیلی بهم داره میگه رو گفت بنویسم
اینیم که الان اینجام و شما اینجایین واقعا تو مدارشیم من اینو با پوست و گوشتم حس کردم
واقعا لذت بخش ترین قسمت زندگیم زمانایی که با خودم و خدا صحبت میکنم و الهامات ارام بخششو میشنوم و همین طور وقتایی که دارم روی خودم با فایلا کار میکنم واقعا ذهنو ارام و ساکت و مرتب میکنه خدایا شکرت مرسی استاد مرسی مریم جون