سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 223

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار افلاطون عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد عزیزم با تموم وجودم سپاسگزارتونم که سخاوتمندانه این زیبایی ها، این نعمت ها، این ثروت ها و فراوانی هارو با ما به اشتراک میذارین و توجه هزاران و میلیون ها نفر توسط سایت شما معطوف میشه به زیبایی، فراوانی و سبک زندگی شما.

استاندارد های بالای شما کلی خواسته در وجود ما شکل میده که منم می تونم مثل شما آزادی مالی و زمانی داشته باشم و از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم.

درسی که اول ویدئو از شما گرفتم این بود که شما بابت هر چیزی ذوق میکنین و این ذوق زدگیتون رو بیان میکنین. مثلا وقتی اون گل های زیبا رو دیدین مثل بچه کوچولو ها کلی خوراکی و اسباب بازی دیده ذوق میکنه، شمام کلی ذوق زده و خوشحال شدین و ابراز احساسات کردین.

قطعا این نوع رفتار شما یک نوع سپاسگزاری از خداوند و قطعا به خاطر این شخصیت، شما همیشه به مکان های زیبا هدایت میشین.

وقتی اون گربه هارو دیدین، کلی ذوق کردین، باهاش بازی کردین، اسمشو پرسیدین؛ و با ذوق و شوق باهاشون برخورد کردین؛ آره استاد این مدار شماست که مردم روی خوبشون رو بهتون نشون میدن، حتی وقتی اشتباها و بدون اجازه وارد ملکشون شدین.

شاید هر کس مثل شما و خانم شایسته بدون اجازه وارد ملکشون میشد، این رفتاره مهربانانه ایی که با شما داشتن رو باهاشون نداشتن؛ اینکه همیشه به مکان های زیبا هدایت میشین، اینکه همیشه با آدمای مهربون مواجه میشین؛ به دلیل همین ذوق زدگی شماست. به دلیل همین وجه همیشه سپاسگزار بودنتونه. 

اینکه همیشه و در همه حال یه حس آرامش و صلح درونی دارین، قطعا خداوند شمارو به مکان های زیبا تر و هیجان انگیز تر هدایت میکنه و  قطعا آدما وجه خیلی خیلی خوب و مهربونشون رو به شما نشون میدن.

این قسمت و این ویدئو هم کلی درس ازتون گرفتم استاد:

اینکه سخاوتمندانه به جای اینکه بگید کی اینجا اشغال ریخته؟ ای بابا چرا ملت به طبیعت احترام نمیذارن؟ به جای گفتن این حرفا اومدین اشغالا رو جمع کردین؛ هم به طبیعت احترام گذاشتین، هم از طبیعت سپاسگزاری کردین و هم به ما بچه های سایت با عملتون کلی درس دادین. قطعا طبیعت و خداوند بخاطر این رفتار زیباتون، به خاطر این قلب مهربونتون شما رو سوپرایز میکنه.

استاد خدایی ماشینتون خیلی خوشگل و هیولاست. عشق میکنم وقتی ماشینتون رو میبینم و قند تو دلم آب میشه وقتی به این فکر میکنم که یک روزی قراره منم مثل شما ماشین خوشگل بخرم بزنم به دل کوه و‌جنگل. انشالله روزیتون، شادیتون، ثروتتون 1000 برابر بشه. شما بهترین الگو برای ما بچه هایی هستین که شما رو دنبال میکنیم.

راستی استاد خدایی خیلی حرفه ایی فیلمبرداری هوایی انجام میدید. شما تو همه چی حرفه ایی هستین.

بخاطر اون حرکت زیباتون که بهای اون طبیعت و اون زیبایی ها رو پرداخت کردین و وقتی اون تابلو رو دیدین، بدون اینکه کسی بهتون بگه بی معطلی بهاشو پرداخت کردین. اینجا یاد حرف شما تو اول فایل های محصولات میوفتم که میگین من بهای تمام موفقیت هامو پرداخت کردم با تموم وجود.استاد دمت گرم. خدایی شما بهترین مربی، معلم و استاد روی کره زمین هستین


سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 223
    315MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

366 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا احمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام بر استادعباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی ، دوستانی بهشتی که برای من مصداقی از مصراعِ اولِ این بیت زیر از سعدی شیرازی می باشند…

    یارا بهشت ، صُحبَت یارانِ هَمدم است

    دیدارِ   یارِ   نامتناسب  ، جهنَّم   است

    این بیت برای من خاطره ها دارد ، خاطره استاد نازنینم در عرصه خوشنویسی که توفیق شاگردی اش را داشتم و در روزی این بیتِ سعدی را به عنوان سرمشق برای من نوشت و آن را در ذهن من حک کرد….

    و عکسِ بنرِ این قسمتِ از سریال سفر به دورِ آمریکا ، مرا یادِ هدیه ی استاد دیگرم در‌ همین عرصه خوشنویسی میاندازد که با خطِ شکسته نستعیلق و با مرکب سبز رنگ ، این تک مصرعِ زیبا از مولانا را به من هدیه داد….

    “گُلِ خندان که نَخَندَد ، چه کُند؟”

    آن روز این مصرعِ مولانا در ذهن من حک شد و امروز با دیدن این بنرِ سایت ، خودش را بروز داد و….

    این مصراع ، حکایتِ زندگیِ استاد عباس منش و بانو شایسته است که دیگر جزو طبیعتِ زندگیِ آنها شده که شاد باشند و غرقِ در نعمت هایِ بهشتیِ خداوند و معجزات روزانه او باشند همانگونه که طبیعتِ گلِ خندان این است که همیشه خندان باشد…..

    و حقیقت همین است و غیر این نیست و آن حقیقت ، این است که

    “همانگونه من به صورت طبیعی و بدون هیچگونه سختی و رنج کشیدنی ؛ اکسیژن مصرف میکنم ، باید به صورت طبیعی ثروتمند باشم و غرق در نعمت هایِ بهشتی خداوند….”

    آری ، طبیعت زندگی من باید اینگونه باشد…

    خودِ خودِ خودش در کتاب قرآن به ما تقلب رسانده که اینگونه بگویید و اینگونه از من بخواهید…..

    وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَاۤ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَهࣰ

    و عده ای از آنها اینگونه میگویند که پروردگارا بهترین ها را در دنیا و آخرت به ما بده….

    [سوره  البقره ٢٠١]

    “حَسَنَه” یعنی بهترین و آن را هم برای دنیا بکار برده و هم برای آخرت و این یعنی که جویای بهشت و نشانه هایش در همین دنیا باشم و از وعده ی نقدِ خدا را در این دنیا غافل نباشم و این را بدانم که اصلا از این خبرا نیست که در این دنیا سختی بکشم و در آن دنیا به بهشت بروم ، زیرا که دنیای بعدی ادامه همین دنیا است و هر چه در اینجا باشم ، در آنجا هم همانگونه خواهم بود ، زیرا که…

    (وَمَن کَانَ فِی هَـٰذِهِۦۤ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلࣰا)

    و هر کس که در این دنیا کور باشد ، در آخرت هم کور خواهد بود و  گمگشته تر خواهد بود….

    [سوره اﻹسراء 72]

    نمیدانم این چه طرز تفکر مسخره ای بود که خودم با اختیار خودم ، آن را به صفحه سفید ذهنم راه دادم که “در این دنیا سختی بکش تا در دنیای بعد راحت باشی” و هیچ گاه در این امر فکر نکردم که “در محضر مهربان ترین مهربانان باشم و سختی بکشم؟!”

    سوال این است که “آیا خدایی با این عظمت و قدرت ، توانایی این را ندارد که هم بهشت این دنیا و هم بهشت دنیای بعد را روزی من کند؟”

    سوال این است که “آیا با وجود خدایی که به مهربانی و کریم بودن و “یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡر” معروف است ‌، باید سختی و زجر بکشیم تا به نعمتی برسیم؟”

    حال وقتی که شخصی قدرِ نعمتِ سیستم تنفس خود را نداند و از آن مراقبت نکند و روی به دخانیات بیاورد ، سیستم تنفس خود از مسیر طبیعی خارج میکند و بیمار میشود و در اینجا نیاز به طبیب پیدا میکند تا دوباره به تنظیمات کارخانه و حالت طبیعی سیستم تنفس خود برگردد….

    حال من هم اینگونه شدم که با دستانِ خودِ خودِ خودم و با روی آوردن به دخانیاتی به اسم باورهای محدودکننده ای که ریشه در “شرک” دارد ، سیستم طبیعی ثروت خود را خراب کرده ام و بیمار شده ام و از حالت طبیعی خارج…..

    سخت بیمار شده ام و از مسیر طبیعی خود را خارج کرده ایم و در اینجا با عجز و ناتوانی و اقرار به اشتباهاتم ،   به جهت مداوا شدن  به سوی طبیبی روی می آورم که در دعای جوشن کبیر ، کلمه ای را در دهان ما میگذارد تا با آن اسم او را صدا بزنیم و از او دعوت کنیم تا ما را مداوا کند ، دقیقا مثل داستان خطای حضرت آدم و همسرش که از بهشت اخراج شدند و بعد از آن ، کلماتی را از خدا دریافت کردند و با آنها توبه کردند و مجددا به سمت خودش برگشتند….

    (فَتَلَقَّىٰۤ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَـٰتࣲ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ) [سوره البقره 37]

    و آن کلمه ، این نام زیبای اوست در دعای جوشن کبیر که میفرماید” یا نِعمَ الطَّبیب” به معنای “ای بهترین طبیب” ، به تعبیر مولانا…

    درد و رنجوریِّ ما را دارویِ غیر تو نیست

    ای تو جالینوسِ جان و  بوعلی سینایِ من

    آری ، من مریض شده ام و آلوده شده ام به شرک و افکار نازیبا و نیاز به طبیب و داواهای او دارم و پناه میبرم به خودش که….

    (وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ)

    و هنگامی که مریض میشوم ، او مرا شفا میدهد…

    [سوره الشعراء 80]

    بیمار منم و طبیب او و شرط درمانِ من یک چیز است و آن یک کلمه است بنام “تسلیم” و “سکوت”

    اگر بیمار ، تسلیم بی چون و چرایِ نسخه پزشک نشود و در برابر او حرف بزند و در کار او دخالت کند ، آیا عملِ درمان براحتی و سادگی انجام میشود؟؟؟

    هر چه در محضر الله ؛ تسلیم تر و ساکت تر باشیم ، عمل درمان ما راحت تر و ساده تر و زیباتر انجام میشود ، برای همین است که یک پزشک جراح ، بیمار را بیهوش و ساکت میکند و او را تسلیم خود میکند تا بتواند سریع تر و راحت تر ، بیمار خود را جراحی کند و او را بهبود بخشد….

    داستان تسلیم است و گل سرسبد اشعار مولانا که تکرارش زیر لب ، آرامشی عجیب برایم به همراه دارد….

    هر بار که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرامتر از آهو ، بی باکتر از شیرم

    هربار که میکوشم  در کار  کُنَم  تدبیر

    رنج از پیِ رنج آید ، زنجیر پِیِ زنجیر

    ===================

    و اما تسلیم چیست؟؟؟

    تسلیم یعنی وجود و هستی خود را ببازیم و تبدیل به نیستی شویم و وجود خود را در اختیار دیگری قرار دهیم

    مثلا وقتی که من اجازه یِ بیهوشی خود را میدهم تا دکتر جرّاح مرا بیهوش کند ؛ من خودم را تسلیم پزشک میکنم و صد وجودم را به او می سپارم ، یا وقتی که سوار هواپیما میشوم ؛ من خودم را در اختیار خلبان قرار میدهم و صد وجودم در اختیار اوست….

    این داستانِ تسلیم است و شرط تسلیم ، اعتماد است ؛ من تا زمانیکه به آن خلبان و پزشک اعتماد نداشته باشم ، هرگز خود را تسلیم آنها نمیکنم ، پس اعتماد شرط اصلی تسلیم است….

    حال من تلاش میکنم تا با اختیار خویش و با اعتماد به پادشاه جهانیان ، در تک تک لحظاتم تسلیم آن نیرویی باشم که با گردش منظمِ خون در رگ هایم و مدیریت سلولهایم و…. ، قدرت و توانایی اش را به رخ من کشیده تا با خیالِ راحت خودم را به وجودش بسپارم و او را خلبانِ زندگی ام قرار دهم….

    و چه زیباست چنین تسلیمی ، چه زیباست چنین نیست شدنی در برابر هستیِ مطلقی چون خدا….

    وقتی که نتیجه ی تسلیم خلبانِ هواپیما شدن ، میشود یک سفر سریع و راحت و آرامش بخش ؛ پس نتیجه تسلیم آن نیرویی که این خلبان و کل کائنات را آفریده و بدون هیچ خللی در حال مدیریت آنهاست ، چه میشود؟؟؟ آری ؛ بهشت دنیا و آخرت….

    ولی امان از لجبازی که من هنوز میترسیم که تسلیم او شوم با وجود اینکه قدرت و عظمتِ او را در گردش خورشید و ستارگان و روزی دادن به انواع و اقسام موجودات و…. دیده ام و در اینجا خدا لبخندی میزند و میگوید که

    “اشکالی نداره عزیزم ، یکم دیگه با این عقل ناقص خودت جلو برو و شکست های بیشتری را تجربه کن و بعدش با خستگی و درماندگی بیشتری به پیش من برگرد….”

    خدایا من هم مثل یکی از بندگانِ خوب بارگاهت که در عاشقانه هایش با تو در دعایِ عرفه اینگونه تو را صدا زد ، تو را صدا میزنم که….

    امام حسین علیه السلام…

    إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی

    خدایا ، با تدابیر خودت برای من ، مرا از تدابیر ناقص خودم بی نیاز گردان….

    خدایا توفیقی بده که همه وجودم را به تو بسپارم ، به تعبیر مولانا…

    اَفکن این تدبیرِ خود را پیش دوست

    گر چه  تدبیرت هم  از تدبیر  اوست

    ===================

    و در پایان ، این فراز زیبا و دلنشینِ دعای کمیل از زبان حضرت علی علیه السلام…

    یامَن اِسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شَفاء…

    اى که نامش دوا و یادش شفا است…

    مرا درمان کن  و ببخش که قدر و منزلتِ تو و نعمت های طبیعی ات را ندانستم و با نادیده گرفتن تو و عظمت و قدرتت ، خود را از آنها محروم کردم….

    ×افکار نازیبایی مثل این فکر که قدرت تو را زیر سوال میبردم و فکر میکردم توانایی این را نداری که بهشت دنیا و آخرت را به من بخشی و بواسطه این فکر ، خودم را محروم میکردم از لیاقتِ داشتن و شجاعت ِدرخواستِ بهشت دنیا و آخرت ، جسارتی مثل امام حسین علیه السلام در دعای توحیدی عرفه که گنجینه ی عاشقانه های او با توست با احساس لیاقت و شجاعتِ هر چه تمامتر اینگه از تو میخواهد که…

    …وَاجْعَلْ لِی یا إِلهِی الدَّرَجَهَ الْعُلْیا فِی الْآخِرَهِ وَالْأُولی…

    خدایا عالی ترین و باکیفیت ترین درجه دنیا و آخرت را به من  بده…..

    (حقیقتا دعایش مستجاب شد و حقیقتا که او شاگرد زرنگ خدا بود و حقیقتا  که ما گوشه ای از حقایق زندگی او را درک نکرده ایم….)

    ×افکار نازیبایی مثل این اندیشه که کریم بودن و مهربان بودن و آسان گیر بودنت را زیر سوال میبردم با این فکر باطل که برای رسیدن به بهشت دنیا و آخرتت باید سختی و رنج بکشم و هیچ‌گاه اینگونه فکر نکردم که ” در مهمانی کریمی چون خدا و سختی کشیدن؟؟؟!!!”

    مرا ببخش که با افکار نازیبایم به خودم ظلم و ستم کردم و اگر مرا نبخشی ، سخت در زیان خواهم بود…

    رَبَّنَا ظَلَمۡنَاۤ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَـٰسِرِینَ

    [سوره اﻷعراف 23]

    خدایاشکرت

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای: