دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنان متن انتخابی این قسمت:
تبدیل جیپ به اتوبوس زرد رنگ با لاستیکهای بزرگ و حرفه ای و کلی صندلی و استیل دور فرمون، چقدر خلاقیت زیبایی رو با هدایت خداوند خلق کردن. درک ارزشمندی و لیاقت درونی این مردم، اونها رو چقدر راحت و آسون به اجرای ایده و رشد و پیشرفت میرسونه. تحسین برانگیز بود چه ها میکنه این ارزشمندی درونی وقتی تو وجودت احیاش میکنی چقدر طبق ذات ارزشمند خودت آسون میشی برای اسونیها
بازدید از ویزیتور سنتر باغ خدایی چقدر رویایی دیزاین شده بود نورپردازی عالی تابلوهای سه بعدی از تصاویر طبیعت و حیوانات که در طی تکامل چقدر طبق قانون اصل بقای اصلح دایناسورها با اون همه بزرگی جسته از بین رفتند چون منطبق با جریان رشد دائمی جهان مادی نشدند و این طبیعت باشکوه طی یه روند تکاملی رشد یافته تر شده، زیباتر شده، وسیع تر شده.
ماکت دایناسورها خرس و عقاب،مار ،قوچ ،گوزن ،آهو، بوقلمون که منو یاد جورج و جیلی انداخت.
چقدر ایده آموزشی زیبایی بود که با لمس تصویر حیوانات روی اون مانیتور اطلاعات کامل رو میآورد و خیلی زیبا با ایده سوال کردن و رسیدن به جواب درست و جایزه دادن، آدم رو مشتاق میکردند تا اطلاعات در مورد رد پای حیوانات کسب کنی.
غذاهایی که میخورند: چقدر از قدرت سوال کردن و رسیدن به جواب درست و نتیجه خوب، برای نشون دادن اطلاعات این محیط، عالی استفاده کرده بودند. چقدر تکامل رو با این تصاویر از طبیعت بهتر میشه درک کرد و از رشد دائمی جهان مادی آگاه شد. سنگهای کریستالی شیشه ای رنگ و بعضی ها هم رنگی و تصاویر رویایی از پرنده های این منطقه چقدر باشکوه بود. نقاشی زنی بلند قامت روی دیوار که با انگشت اشاره، مقررات رو که درج شده رو دیوار بود نشون میداد. تحسین برانگیز بود بهداشت و تمیزی سرویس بهداشتی عمومی که چقدر تمیز و مجهز به دستمال و کاور دور دستشویی و همه موارد بهداشتی بود.
چقدر تمیز و زیبا بود این نظم و تمیزی که تو یه محیط عمومی آدم میبینه خدایا صد میلیارد بار شکرت
نمایی که از بیرون این ساختمان زاویه دید شما به صخره ای بلند و استوار وسط درختها و خلاقیت شما در تشبیه اون شکل صخره به بوسه دو حیوان خرگوش و لاک پشت خیلی باحال بود
مسیر ورود به باغی که خیلی زیبایش منحصر بفرد بود درختها و درختچه ها و علفزار و و گلهای ریز زرد رنگ یه ویوی عالی به صخره های بلند قامت به رنگ قرمز آسمان آبی رنگ و با هلال سفید رنگ ماه تو آسمون چقدر رویایی بود خدای من چه صلحی بین مردم و این گوزنها و آهو ها بود راحت از اون فضای سبز لذت میبرند. حتی از بین مردم از روی تریل مخصوص پیاده روی عبور میکردند. چقدر رنگ پوست خالدار و دم کوتاه و چشمان درشت و زیباشون ارامششون ستودنی بود.
مسیری که در طی زمان طبیعت رو تغییر داده، شکل و انحنا و قوسی که لای سنگها و صخره ها بود چقدر بینظیر بود.
عاشقتونم مریم جان و استاد جان که از این مسیر ها عبور کردید از زوایای متنوع و مختلف این زیبایی و شکوه صخره ها و درختها و کوهها رو دیدید. سطح وسیعی از دشت سرسبزی که با نور آفتاب سایه و روشن شده بود. استاد و مریم عزیزم تحسین میکنم این اندام عضله ای و زیبایی که تو این مسیر رویایی رفتن بالای صخره ها چقدر جای شکر گزاری داره این دوره قانون سلامتی که موهبت هاش بی نهایت هست. مریم جانم گل زرد آفتاب گردون روی موی شما زیبایی رو صد چندان کرده
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 224456MB24 دقیقه
سلام ابراهیم
من براساس تجربه و درکی که از قوانین دریافت کردم بهت میگم
ببین همینکه گفتی مریض شدی و توقع کردی همسرت حال احوالی بگیره ازت خب شرک هسته
تو به جز خدا به کسی نیاز نداری
چرا با خودت به صلح نمیرسی نیاز محبت همسرت هستی تا به این درک از بی نیازی نرسیدی این نوسانات هسته
من با طلاق که دوستمون پیشنهاد دادن مخالفم حتی مثالی که از استاد زدن هم اینطور نیسته
ببین
هر وقتی تو کسی رو از زندگیت با تقلا حذف کنی بخاطر رفتار هایی که با تو کرده یه جای کار ایراد داره
دیگران خودشون از زندگی تو میرن اونها به این نتیجه میرسن در حد لیاقت بودن با تو نیستن
مثلا همین مثال استاد و جدایی از همسرشون استاد روی خودشون کار کردن و برای بهبود روابط هم تلاش کردن ولی همسرشون دیگه در مدار ایشون نبودن و خود همسرشون به خوبی از زندگی استاد رفتن و در خواست رفتن به جهان هستی دادن و استاد هم حق طلاق دادن به خوبی یعنی استاد اقدام نکردن فقط و فقط روی خودشون کار کردن
وابستگی هنوزم تو وجودت هست توقع و انتظار
منم طلاق گرفتم هر چی تلاش میکردم طلاقم صادر نمیشد تا اینکه دست از تقلا برداشتم
فقط روی خودم کار کردم طوری که همسرم توافقی اومد تو دادگاه جلو قاضی گفت این مرد خیلی خوبه و کلی تعریف تمجید و من در حد اندازه این نیستم
باور کن ابراهیم همسر من دقیقا به این نقطه رسید که لیاقت من بالا رفته عزت نفس من بالا رفته ارزش من بالا رفته چون من فقط چسپیدم به خدا و قران دست از تقلا برای درست کردن یا جدا شدن برداشتم شرک رو پاک کردم و عزت نفس رو ارتقا
اصلا چرا به مرحله طلاق رسید چون قوانین رو نمیدونستم
من اجازه دادم تو زندگی با من اینطور برخورد کنه اون مقصر نبود اون همون کاری میکرد که من میخواستم تو باور های من بود تو دوره عزت نفس گوش کردی که اون مثالی که استاد زد که اون خانمه دوست داشت اینطور باهاش برخورد بشه تا بعدا احساس ترحم جلب کنه بگه اره من خوبم اون بده داره با من اینجور رفتار میکنه الان درخواست تو به جهان هستی همین احساس ترحم هسته که گفتی همسرم ….
وصل بشو به روحت به اصلت به خدا و بی نیاز از هر هر چی غیر خدا بشو
بگو مثل موسی خدایا هر خیری از تو به من برسه من به ان محتاجم
دیگه هیچ وقت نگو همسرم میباس ازم حال احوالی بگیره غذایی محبیتی
این سیمان سفت درست کردن روابط رو رها کن بگذار کم کم از بین بره
به قول استاد هر چیزی زجر داره و داره سخت پیش میره مسیر اشتباهه
جهان آینه است هر چی میبنی انعکاس وجود خودته محبت دیدی بدون خداست در وجود اون شخص
بدی دیدی بدون اون باور مخرب تو وجود خودته (بما قدمت ایدیهم )
به قول استاد عزیز خودتو تو یه جزیره تنها فرض کن با خدا
بی نیاز بی نیاز از هر چی جز خدا بعد میبنی که ایه های تسخیر جهان در قران چطور برات قابل درک میشوند تو به خودی خودت کاملی و با ارزش
دوست دارم ابراهیم توحیدی
مثل ابراهیم باش عزیز دردونه خدا به قول استاد رفیق جون جونی خدا به درک بی نیاز برس رها باش
سلام ابراهیم توحیدی سایت
ابراهیم جان خوب درک کردی توحید چیه
یعنی دلت لک بزنه برای فرصتی برای تنها شدن
یعنی دلت لک بزنه برای حرف زدن با دلبر با روحت با اصلت با خدای مهربونت
بگی خدا فرصت نابی پیدا کردم باهات حرف بزنم ای عشقم ای عمرم ای دلبرم ای جگرم ای نفسم ای همه وجودم عاشقتم دوستتتتتتت دارم
نگاه کن چی بهم دادی میبینی دارم میشنوم دارم میخونم دستام سالمن پاهام نگاه کن چه کردی با من ای خدا دیونتم عشقم بوسه بزن به دستات بگو خدایا شکرت دست بکش رو چشمات بگو شکرت خدا
بگو من با داشتن تو بی نیاز بی نیازم
بگو خدا خودت گفتی تو قران هر بدی از سمت خود ماست هر خوبی از سمت تو هسته ای خدا
خنده همسرم تو هستی بوسه همسرم تو هستی محبت همسرم تو هستی
حالا چرا این محبت ها کم شد نیست
خب معلومه شرکه
ابراهیم جان چند وقت پیش کامنت گذاشتی که من روی خودم کار کردم همسرم تغییر کرد
و یه لیست بلند بالا از محبت های همسرت نسبت به خودت نوشتی
من و خیلی از دوستان گریه کنان خوندیم شادی کردیم
ولی اگر درک کرده باشی تو لیست بلند بالا از توقعات نوشتی از شرک نوشتی
یعنی تو ناخوداگاه تو این باور های کم بود و هسته
هی منتظری هی منتظری تو باید بی نیاز بشی از این توقعات
از این شرک خودتو رها کن
تو باید عاشق تنهایی خودت و خدا بشی
همچی درست میشه همچی
به قول استاد عامل بدبختی ما شرکه
توقع از همسرت رو به صفر برسون اگر محبتی دیدی از همسرت ازش تشکر کن و اعتبارشون بده به خدا بگو این خدا هسته الان این کار رو برام به واسطه همسرم کرد بچسب به روحت هماهنگ کن این جسم و روح رو
شرک و عزت نفس زندگی گذشته منو نابود کرد
یعنی این دو هر زندگی رو نابود میکنه اگر درستشون نکنی
خودت به خودت بوسه بزن
خودت به خودت اب خنک بده
خودت ظرفتو بشور
خودت ……..
تا بی نیاز از غیر خودت نشی این بالا پایین ها پر نوسان هسته
چطور بفهمون این حس زیبایی تنهایی با دلبر رو
چطور این گریه های از عشق دلبر رو توضیح بدم
چطور بگم وصل شد به اصل به خدای زیبا رو
واقعا در توانم نیست
ابراهیم گره کور این داستان همین وصل شدن به خداست
طوری وصل بشو اگر خدا گفت بریم بگو جون بریم من اماده ام حتی یه ثانیه هم وقت نخواهی
ابراهیم جووونم
به خدا بگو من خواسته هامون برای رسیدن به تو میخواهم من تو رو میخوام
هیچ وقت خدا رو بخاطر خواسته هایت نخواه
خدا جهان رو مسخر ما کرد تا به خودش برسیم
مولا علی میدونی چرا موقع رفتن گفت رستگار شدم چون اون به خواسته واقعیش رسید وصل شدن همیشگی به خدا
این نوشته ها درک من از قوانین بود من خیلی راه دارم ….
هدایت واقعی از ان خداست