دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سعیده عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
از بچگی با دیدن کارتون عقاب طلایی که داستان یه پسر بچه بود که توی سرزمین کلرادو دنبال یه عقاب طلایی می گشت، کلرادو با اون کوه های پوشیده از درخت و صخره های قرمز خاصش در ذهنم نقش بسته.
حالا در این سفر شما استادهای عزیزم با بردن ما به اون فضا، هم تمام اون خاطرات کودکی رو برام زنده کردید و هم اینکه تصویر مجسم شده یک رویا شدید برای من تا بیشتر و بیشتر باور کنم که جهان میتونه کوچکتر از یک شهر بشه برای قدم برداشتن، یا قدمهای تکاملی من میتونه اونقدر بزرگ بشه که پام برسه به چنین باغ بهشتی، garden of Gods. نه فقط امریکا بلکه هرجای دنیا که اراده کنم. میتونه اتفاق بیفته و میفته.
وقتی مریم جانم شما آهویی خوشگل و مامانی رو صدا زدید و مهر و صلح درونت رو از طریق صدای قشنگت منعکس کردی روی وجود اون آهو و بهش گفتی سرتو بلند کن، انقدر حس زیبای کودک درونت روم تاثیر گذاشت که ناخودآگاه این شعر اومد رو زبونم:
«سرتو بالا کن بالا کن بالا،
یه نیگا به ما کن به ما کن نگاه»
گفتم الان آهویی بر می گرده باهاتون حرف میزنه، ولی مثل اینکه بنده خدا گشنه تر از این حرفا بود که واکنش نشون بده.
قانون میگه تحسین کردن آدمها، باعث میشه اون شخص حتی اگر پریشانترین و عصبانی ترین فرد باشه، وجه خوبش رو در مقابل شما بروز بده.
من خیلی سعی می کنم به این قانون توجه و عمل کنم. اینو در رفتار شما خیلی زیاد می بینم و تلاش آگاهانه ام در زندگی خودم داره بیشتر و بیشتر به ثمر میشینه. الهی شکر و از شما استادهای عروسکم بی نهایت ممنونم که یادم دادید.
من عاشق فرهنگ احترام به طبیعت در امریکا شدم. دقت کردم دیدم هرجایی رو با هر ویژگی که داره( حتی اگر یک شهر کوچک یا روستا باشه) جاذبه گردشگریش رو اولا خیلی تمیز نگهش می دارن. دوما شرایط بازدید و شناخت اون مکان رو آسون می کنن که بتونی ساعتها و روزها توش راحت کمپ کنی. سوما کامل و جامع برای مخاطب شرح و بسطش میدن که از تجربه سفرش در کنار لذت بردن، آگاهی هم کسب کنه.
یعنی تاریخچه اون مکان، مشخصات جغرافیایی، پوشش گیاهی و تنوع جانوری و حتی event هایی که سالانه برگزار میشه کامل توضیح داده میشه. اونم با تصاویر و توضیحات مفصل و شمرده شمرده.
خودمو اونجا تصور کردم که با یک زبان انگلیسی دست و پا شکسته گوشم رو تیز کردم که از نکات گفته شده بیشترین بهره رو ببرم و متوجه شدم تقریبا تمام حرفهای خانم راهنما رو گرفتم.
این در حالیه که وقتی فیلم می بینم نصف بیشتر حرفها رو متوجه نمیشم. اما اینجا چون به ویزیتور که ممکنه خارجی باشه و مثل من مسلط به زبان انگلیسی نباشه، احترام می گذارن براش واضح و ساده و شمرده صحبت می کنن. این یعنی فرهنگ و احترام و ادب.
بعد این برام جالب بود که اون کوهستان رو تبدیل کرده بودن به پیست اتومبیل رانی کوهستانی و همینطور مسابقات دوچرخه سواری و دو. چه ایده جالبی بود آتیش بازی توی اون ارتفاع. چقدر میشه از طبیعت بهره برد و چقدر این طبیعت سخاوتمنده. چقدر ایده های ثروت ساز میتونن راحت باشن. بجای اینکه پیست مصنوعی بسازی، یک کوهستان آماده رو تبدیل به پیست کنی.
همینطور چشمم خورد به سلولهای خورشیدی وسط راه. با کمترین هزینه و دردسر برق اون مکان تجهیز میشه و این یعنی همون حل ساده مسائل با امکانات موجود.
استاد من جای شما یخ کردم اون بالا. یعنی وقتی رفتید تو ساختمون گفتم: آخیییش گرمشون شد.
ولی مطمئن بودم بخاطر دوره قانون سلامتی انقدر بدنهای زیبا و خوش فرمتون سالم و قوی هست که چندین ساعت سرما نتونه آسیبی به شما برسونه. الهی شکر اینم از برکت جستجوی آگاهی های بیشتر و عمل به اونهاست که شما استادش هستید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 225335MB18 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاهِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺩ ﺷﻮﺩ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﻰﻫﺮﺍﺳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﺭﺳﺪ، ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰکنند(٣5 حج)
«در دو چشم من نشین ای آن که از من، من تری ؛ تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری» «اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ؛ زآنکه از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری» «تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند ؛ تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری»
سلام و درود به استادان عزیزم ، استاد عباس منش و استاد شایسته. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشید. سلام به دوستان عزیز و نازنینم در این سایت.
مولانا میگه: «در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری» کلمه «من» که صفت نیست که بتونه به صفت تفضیلی تبدیل بشه، و بشه «من تر» . خداوند در قرآن در توصیف آگاهی و احاطه داشتن بر همه انسان ها میگه: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ما از رگ گردن هم به انسان نزدیکتریم. این آیه رو شاید میلیون ها بار شنیده باشیم ولی بازم ازش غافلیم.
ای آنکه همه تویی، حتی همه وجود من هم متعلق به توست. روح من و همه سلولهای جسمم متعلق به توست، در برابر عظمت کبریایی تو منی وجود نداره. ای آنکه تو بر من از من آگاه تر و عالم تری، ای خدایی که از اعماق پنهان ذهنم و هر صفحه از شخصیتم از خودم داناتر و آگاه تری ، «ای آنکه از من، من تری» از کی هدایت بخوایم که بهتر از خداوند بتونه هدایت مون کنه؟ خداونده که خالق ماست و میدونه چطوری ما رو بر اساس تواناییها و استعدادها و درخواستهای خودمون هدایت کنه.
هدایت قرآنی دیروزم آیات 2-4 انفال بود که خداوند نشانه های اهل ایمان رو بیان میکنه، «اهل ایمان کسانی هستند که ذکر و نام خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و وقتی نشانه ها و آیات خداوند برای ایشان خوانده میشه بر ایمانشون افزوده میشه و همواره بر خداوند توکل میکنن، همیشه اهل صلات و یاد خدا (یا نماز) هستند و از رزق خودشون همواره انفاق میکنند، اینها همان مومنان حقیقی هستن و نزد خداوند جایگاه های ویژه ای دارند و غفران و رزق بسیار کریمانه ای دارند». امروز هم وقتی خواستم کامنت بنویسم، هدایت شدم به آیه 35 سوره حج که باز هم نشانه های اهل ایمان رو میگه. «یاد خدا باعث خضوع و آرامش قلبشون میشه ، و اهل صبر و استقامت در مسیر تکامل شون هستن، دائما اهل صلات هستن، و همواره از رزق خودشون انفاق میکنن»
چندتا کلید واژه اینجا خیلی ذهن منو مشغول خودش میکنه. یکیش کلمه «وجلت» که توی ترجمه به معنی ترس و هراس ترجمه شده. رفتم معنیشو چک کردم ظاهراً به صورت لغوی معنی ترس میده. و تفسیرهای مختلفی براش گفته شده بعضیها گفته بودن خشوع و خضوع و بعضی هم گفته بودن ترس ناشی از آگاهی و پی بردن به حقیقت فرق داره با ترس ناشی از جهل و ناآگاهی. در کل هر آنچه که هست یاد خدا باعث آرامش و احساس مثبت و احساس امنیت و احساس تواضع و فروتنی در برابر پروردگار میشه.
کلمه صلات که هم میتونه معنی این نماز ظاهری بده و هم یاد خدا . هر آنچه از یاد خدا که به انسان احساس آرامش بده. این احساس آرامش خیلی مهمه، این احساس آرامش شاخص اینه در مسیر درست هستیم. اگه داریم نماز میخونیم ولی تو فکر این هستیم که اگه وام مون جور نشه چی؟ این نماز یاد خدا نیست. اگه توی کوه و جنگل و ساحل قدم میزنی و بیاد عظمت و قدرت خداوند هستی و باهاش حرف میزنی و اشک میریزی این یاد خداست. و خیلی مهمه که همیشگی باشه. در هر شرایطی احساسمون خوب باشه و بیاد خدا باشیم. در ادامه انفاق همیشگی از رزق گفته شده. توی فهم عوام، رزق رو فقط جنبه مادی و اقتصادی میبینن. من میخوام یه نظر شخصی خودمو هم بگم، این نظر شخصی کنه شاید دوستان موافق نباشن. ولی من به این موضوع باور دارم. رزق میتونه علم و آگاهی هم باشه، رزق میتونه شادی و سلامتی و آرامش هم باشه ، رزق میتونه عبادت و صلات هم باشه. یعنی من اگه چیزی رو از قرآن یاد بگیرم و توی کامنت با دوستانم به اشتراک بذارمش این میتونه حالتی از انفاق باشه، اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته، زیبایی های سفر خودشون، که رزق خودشون هست، یا آگاهی ها و تجربیات شون رو با ما به اشتراک میذارن، این هم انفاق محسوب میشه. اینکه جایی هستی و چیزی رو تجربه میکنی و بیاد خدا هستی و اینکه خداوند چطوری دستانش رو به یاری شما میاره، و اشک شوق میریزی از عشق پروردگار و بعداً توی سایت با دوستان به اشتراک میذاری ، به نظر من این هم انفاق محسوب میشه. (دوستان نظر شخصی من بود،و البته که به نظرتون احترام میذارم و مشتاقم ازتون یاد بگیرم)
در آیات 2 سوره انفال یکی دیگه از ویژگی های اهل ایمان وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ بودن آنهاست. فعل مضارع است ، یعنی توکل میکنند، و چون براش یه زمان مشخص تعیین نکرده یعنی همواره توکل میکنند، در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی.
وقتی رسیدم به مغفرت و رزق کریمانه، جا داشت چندتا ایموجی با دست زدن تو پیشونی اینجا بذارم، خداوند در هر صفتی بینهایته، در مقام و جایگاه بخشش و مغفرت به اندازه کرامت و بزرگی خودش میبخشه و بخشایشگری میکنه. نه در حد چرتکه ذهن من. هزاران برابر بیشتر و کریمانه تر از قدرت تجسم ما خداوند بهمون میبخشه.
توی این فایل باز هم جلوه های دیگه ای از قدرت خالق بی همتا رو دیدیم و نکته جالبش اینکه استاد عباس منش و استاد شایسته اینقدر از این زیبایی ها رو دیدن و تجربه کردن و هنوز براشون عادی نشده ، اینقدر هوای عالی رو تجربه کردن ولی بازم میگن هوا بسیار عالی و فوق العاده است. خیلی عالیه که همیشه اینقدر روی زیبایی ها متمرکز هستید و هیچوقت براتون عادی نمیشه. شاید همین عادی نشدن زیبایی هاست که همیشه بهتون انگیزه شکرگزاری میده. یه وقتایی ما اونقدر نعمتها و زیبایی های اطراف مون برامون عادی میشه که شکرگزاری رو فراموش میکنیم.
موقع دیدن این فایل یه نکته ای یادم اومد، که توی این قسمت و قسمتهای مختلف سفرنامه زیاد این صحنه رو دیدم افراد غریبه که از کنار استاد عباس منش و استاد شایسته رد میشن یه جمله محترمانه و دوستانه میگن. اگه صبح باشه یه morning یا good morning میگن، یا میگن beautiful day یا very nice یا Have fun و یا چیزای دیگه… چند روز پیش جایی بودم توی یه مرکز خرید کنار جاده ایستادم تا برم نمازخونه آدمهای ظاهراً مذهبی که دارن میان توی نمازخونه مثلاً به یاد خدا باشن آنچنان اخم کردن، و با اکراه از کنار همدیگه رد میشن و حتی اگه بهشون لبخند بزنی و سلام کنی بازم با بدبینی به آدم جواب میدن. برام جالب بود چقدر قانون درست داره کار میکنه. همین ریزه کاری ها درهای نعمت و ثروت رو به روی ما باز میکنه یا میبنده. اینقدر توی اسلام توصیه شده به اخلاق نیکو داشتن. ظاهراً ما فقط ادعاشو داریم ولی آمریکایی ها دارن به این قانون عمل میکنن، پس عادلانه است که زندگی بهتری رو تجربه کنن. خداوند توی آیه 18 آل عمران شهادت داده به برپا بودن دائمی عدالت در جهان. استاد توی فایلهای مختلف میگه هر کسی هر جا هست جای درستشه، هیچ بی عدالتی در جهان رخ نداده. هر جایی به قوانین الهی عمل بشه درهای نعمت و رحمت به روی مردمش باز میشه و متنعم میشن. (همه ما جای درستی هستیم، هم استاد عباس منش در برخورد با این افراد خوش برخورد ، هم منی که باید بعضی آدمهای اخمو رو ببینم، اگر تونستم با این اخموها مهربون برخورد کنم یعنی درسمو به درستی پس دادم، و اونوقت میتونم امیدوار باشم جهان منو به جاهای بهتری هدایت میکنه)
این روزها توی پالایشگاه یه سری کارهای جزیی داره انجام میشه ولی چون توی کارشون از شعله و مشعل استفاده میشه پس آتشنشانی باید استندبای دائمی باشه. روزی تقریباً دوبار نوبت من میشه که برم استندبای ولی خب از اونجایی که هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیافته، و همه چیز بر اساس قانونه، و «بما کسبت ایدیهم» و البته ما هم هیچ کاری برای انجام دادن نداریم، فقط بیکار میشینیم توی ماشین. یه جمله معروفی هست که یادم نیست از کیه که میگه: «شیطان برای دستهای بیکار کار پیدا میکنه» ولی فکر کنم درست تر اینه که شیطان برای ذهن های بیکار کار پیدا میکنه. چون آدمها تا بیکار میشن شروع میکنن به شخم زدن ناخواسته ها و تضادها (( اعتراف میکنم اولیش خود من، یه وقت فکر نکنید انگشت قضاوتم رو بطرف بقیه گرفتم، نه، نه ، نه … اگه نق زدن رشته المپیکی باشه من حداقل میتونم مدال نقره رو در رشته 75 کیلو مردان، از آن خود کنم)) پس باید این ذهن چموش رو تحت کنترل در بیارم، گوشی رو که نمیشه برد توی محوطه صنعتی . پس چی بهتر از جزوه پرینت شده کتاب «رویاهایی که رویا نیستند»، بعد از این همه فایل دانلودی هدیه دیدن و این همه فایل محصولات رو کار کردن، تازه برگشتم به روزهای اول حضورم در سایت، و از خوندن این شش فصل کتاب دارم شگفت زده میشم. با اینکه میتونم کتاب رو تندخوانی کنم ولی آگاهانه دارم آروم میخونم و یه جاهایی مکث میکنم و فکر میکنم، و تمریناتش رو توی صفحات سفید آخر هر فصل مینویسم. با این کار هم خودم سکوت میکنم و هم همکارم رو به سکوت دعوت میکنم. یه جایی توی کتاب استاد میگه ظرف 5 دقیقه 10 تا آرزو یا خواسته ای که میخوای تجربه اش کنی رو بنویسید، واقعاً هنوز هم برام سخت بود 10 تا آرزو رو نوشتن. پیشنهاد میکنم وقت بذارید و این شش فصل کتاب رو بخونید، بیییییییییینظیره.
دقیقه 2:43 فایل سفرنامه، چقدر خندیدم به شیطنت کودک درون استاد شایسته: «آهویی علفش چطوره؟؟» یاد اون کلیپ بنده خدا افتادم که میگفت دوستان عزیز هم اکنون آهو. از صحبتهای اون خانم تورلیدر توی قطار واقعاً شگفت زده شدم که میگفت بالای قله 32٪ اکسیژن کمتره با یه حساب سر انگشتی میشه حدوداً 14٪ اکسیژن(اتمسفر نرمال حدود 21٪) توی این مقدار اکسیژن قاعدتاً آدم باید بیهوش بشه. نمیدونم چقدر صحبتش درست بود. بالای سر واگنها چندین فن تعبیه شده بود تا فشار کابین رو کمی بالاتر از فضای بیرون نگه داره ، بخاطر همین گفت اگه دیدین حالتون خوب نیست میتونید توی قطار بخونید.
استادان عزیزم و دوستان نازنینم در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
(دوستان عزیزم، منو ببخشید که نتونستم برای کامنت هاتون پاسخ بنویسم.)