https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-02 01:13:382023-11-09 06:20:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 225
365نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
و هنگامی که خدا به یگانگی یاد می شود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند، نفرت پیدا می کند و چون یادی از معبودان دیگر به میان می آید، ناگاه مسرور و شاد می شوند
سلام به دو زوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان عزیز وهمفرکانسیم
زیبایهای سفرنامه قسمت225
الهی شکرت بابت یه سفر لذت بخش دیگه، بابت جاده زیبا با اون ابرهای زیبا که زیبایی لذت رانندگی رو فوق العاده لذتبخش کرده، چقدر جاده عالی با امکانات عالی وچقدر فراوانی مخصوصا تو زمینه تکنولوژی پیشرفت کرده که برای روشنایی جاده ها و دوربینهای مدار بسته از پنل خورشیدی استفاده میکنند، چقدر کارها روز به روز آسانتر و بهینه ترمیشه و با کیفیت بالاتر، الهی شکرت.
چقدر پارک زیبا با اون صخره های زیبا و خوش رنگی داره، ای خدای من آهویی رو نگاه چقدر زیبا و ریلکسه
چه شهر زیبایی و چه قطار توریستی زیبایی داره و از چه مسیر زیبا و لذتبخشی میگذره، وچه ابرها زیبای داره، الهی شکرت، و چقدر جالبه قدمت این این ریل قطار مربوط به 200 سال پیش هست و چقدر از اونموقع فکر ایده های توریستی بودن.
استاد خدایش وقتی این مه و ابرهارو دیدید یاد بازی سایلنت هیل نیفتادی دقیقا شبیه اون فضاست.
چقدر ثروت و نعمت خوبکه بشه باهاش هر چیزی بخری و حتی با عشق کادوهای ناب به عزیزانت بدی
ضمن سلام به استاد عزیزم و همچنین سرکار محترم خانم شایسته گرامی و نیز به شما عزیز دلی که به مهر و لطف این کامنت را میخوانید و با حسن نظرتان علاوه بر امتیاز مناسب پاسخی هم برایم مینگارید.
زیباییهای فایل 225 سریال سفر به دور امریکا:
1_شروع سریال با یک نماهنگ بسیار زیبا از مناظری بیبدیل از جادههای کوهستانی و دیدن مجدد garden of the God روحانی.
چقدر این پلن دیدنی و زیباست وقتی در کنار آهویی که مشغول چریدن است باشی؛ خدایا شکرت!!!
2_استاد همیشه در مواجهه با افراد پیش قدم هستند در سلام و وقت بخیر؛ و این خصوصیتی ستودنی است که من هم دوست دارم از این به بعد همچون ایشان باشم .سنتی پسندیده و نیکو که از زمان پیامبر (ص) به ما سفارش شده است. خدایا شکرت!!!!
به نظرم وقتی ما ازکنار افراد بیتفاوت نمیگذریم،و با یک برخورد زیبا و پسندیده عکس العمل نشان میدهیم در واقع خودمان را لایق احترام معرفی و شخصیت و بزرگمنشیمان را بروز میدهیم!!!
3_شهری کوچک ولی دارای امکانات فوق العاده زیبا در ادامه این فایل خودنمایی میکرد!!!
خدایا شکرت!!!
در این شهر راه آهنی ساختهاند که تا نوک قله کوه کشیده شده و میتوان با قطار به ارتفاع 14000 فیتی صعود کرد. واووو!! خدایا شکرت!!!
من همون لحظه فایل را استاپ کردم و در گوگل سرچ کردم کدام قلهها در ایران در این حدود هستند؟؟؟
خیلی خیلی برایم جالب بود. سبلان توچال و…
چندین قله معروف را دیدم که همین حدود ارتفاع داشتند؛فکرش را بکنید سوار قطار بشوید و بروید نوک قله!!! خدایا شکرت!!!
خیلی خیلی حس خوبی دارد چقدر میتوان از دیدن مناظرش لذت برد ؛ خدایا شکرت!!!
4_جالب بود که نه مریم خانم و نه استاد برای چنین سفری لباس مناسب تدارک ندیده بودند و ما را با خود در چشیدن حس خنکی و سرمایی فوق العاده سهیم کردند یعنی من تا از قطار پیاده شدند و به نوک قله رسیدند یخ کردم . خیلی برایم جالب بود به شدت خودم را در کنار استاد حس میکردم ؛ به نظرم این به خاطر :هم علاقه وافر بنده به ایشان است و هم صمیمیت و صداقت و سادگی ایشان در فایلهایشان است که باعث میشود انسان خود را بسیار مانوس و همنشین ایشان بداند . خدایا شکرت!!!!
5_تماشای فیلمها و عکسهایی که از گذشته این ترن و نحوه ساخت آن بود بسیار دیدنی و تماشایی بود ؛عجب مردمانی!!! و چقدر انگیزه برای ساخت این خط راه آهن خدایا شکرت!!!
6_سفری که 4 ساعت به طول انجامیده (البته برای استاد) و در پایان با بارش ناز باران به آخر رسید خدایا شکرت!!!!
7_لطیف زیبا و دلانگیز همچون باران پلان آخر این فایل بمانید. خدایا شکرت!!!
8_سخاوت وکرامت استاد در تهیه هدیه برای جشن تولد فرزند دوستشان،که نشان از ثروت و طبع بلند ایشان دارد بسیار ستودنیست. خدایا شکرت!!!
سلام به آقا مجید عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
آقا مجید عزیز نوشته مختصر و مفید و عالی تون رو تحسین می کنم اون حس جستجو گر برای درک بیشتر و بهتر را نیز تحسین می کنم.
امروز خواستم پاسخ کامنت قبلی تون رو بدم ترجیح دادم در آخرین کامنت براتون بنویسم که زودتر به دست تان برسد و ان شاءالله در بهترین زمان به دستاتتان برسد.
اول اینکه در مورد شغلتون گفته بودید،میخواستم بگم شغل بسیار عالی دارید، یجورایی باید بگم بهتون غبطه میخورم بخاطر این شغل یجورایی همیشه به زیارت هستید و با دریافت فرکانس پیامبر و امامان راحت تر میشه کنترل ذهن کرد.
ان شاءالله روز به روز در این کار هم از نظر معنوی و مالی ترقی کنید.
گفته بودید که بر اثر این که دارید به پدربزرگ شدن نزدیک میشد، یادتون رفته پاسخ کامنت مرا بدید. این فراموشی نشون از این میده که شما غرق در معشوق هستید و جوانب و حواشی رو فراموش می کنید.
از نوشتن داستان سید رشتی بسیار بسیار سپاسگزارم عالی بود، ان شاءالله خداوند ما را هم بعنوان دستی از دستان اش برای خدمت به بندگانش قبول کند.
آقا مجید عزیز برایتان از خدای مهربان میخوام که دلت شاد و لب تان خندان و قلب تان سرشار از عطر یار و ثروت و نعمت به زندگی تان سرازیر و برکت و رحمت همچون باران ریزان باشه ان شاءالله
آقا مجید عزیز ما را از دعای خیرتون بینصیب نذارید مخصوصا وقتی به خانه خدا مشرف شدید.
صدای منو از پارک کوهستانی دراک در شهر زیبای شیراز میشنوید…یعنی استاد عاشقتم که این زیبایی های خیره کننده رو با ما به اشتراک میزارید وقتی میبینیمشون ما هم به طرز معجزه آسایی هدایت میشیم به زیبایی ها…
شما با من کاری کردین که از تنهایی خودم دارم لذت میبرم…با خودم میام پیاده روی…در حین پیاده روی امروز با خدا حرف زدم…چگونگی روند حضورم در سایت رو از ابتدا تا الان با خدای خودم بلند بلند مرور کردم…در واقع یه چکاپ فرکانسی شفاهی انجام شد….
خدای من شکرت برای این همه تغییرات….ریز و درشت…کوچیکشونم بزرگه…باورتون میشه حمیده ای که اینقدر بی اعتماد بنفس بود که وقتی میخواست وارد جمعی بشه دم در می ایستاد که یه نفر بیاد و با ایشون وارد جمع بشه که مبادا کسی بهش نگاه کنه، کسی قضاوتش کنه الان بیاین ببینید استاد چه کاری با من انجام دادین….من خودم تنها هر روز میام پیاده روی…مسیرهای جدید…امروز اومدم اینجا و دیدم در ابتدای مسیر خلوته…یه ذره احساس ترس کردم…ذهنم گفت این موقع ظهره نرو بالا….در آن واحد صدایی در درونم بلند شد که برو…نترس…هیچی نیست….من هستم مراقبتم…
و رفتم و رفتم استاد….
چقدر که لذت بردم از این پیاده روی در این هوای ابری رو به بارونی….
استاد این پیاده روی امروزم نتیجه تمرکزم روی فایلهای سفر به دور آمریکاست….بخدا که وقتی به زیبایی ها نگاه میکنیم، تمرکز میکنیم از همین جنس زیبایی ها وارد زندگیمون میشه…..
الآنم بعد از دو ساعت پیاده روی، لذت بردن در این هوا نشستم تو یه آلاچیق ترکی قشقایی و دارم این کامنت رو مینویسم….دلم نیومد این احساس بینهایت زیبا و ارزشمند رو با شمایی که خانواده من هستید به اشتراک نزارم….
ما هممون ارزشمندیم، لایق نعمت ها و زیبایی های جهان هستیم..بی قید و شرط…بی دلیل…بی مدرک….آخ که استاد دوره احساس لیاقت داره چکار با ما…..داره ذره ذره باورهای محدود کننده رو از وجود ما میکشه بیرون ….استاد عزیزم عشقی عشق….یه عشق ناب…یه الگوی بسیار بسیار نازنین…یه انسان بسیار ارزشمند و محترم….
کاش میشد عکس گذاشت از احساسمون….الان جنس احساسم رو بشدت دوست دارم ….میدونم که انرژی صحبتهامو میگیرید …میدونم که احساسم رو متوجه میشیم….تو این جهان همه چیز از انرژی تشکیل شده….
خوش بگذرونید عزیزانم….
همه ما بی دلیل لایق لذت بردن از نعمت ها و ثروت های جهان هستیم…..
چقدر هوا امروز به طرز جادویی عالیه الان با همدیگه میریم این فضای روحانی و معنوی و انرژی مثبت رو تجربه کنیم عجب آسمان زیبایی عجب ابرای خوشگلی چقدر تر و تمیزه همه چی
سگه چقدر بامزه است، چه صخره ی با عظمت و خوش رنگی…
آهوییِ زیبا چقدر در آرامش داره غذاشو میخوره و از بس که به آدمای خوبِ دورو برش اطمینان داره که کسی اذیتش نخواهدکرد،
میریم جلوتر، چه محله باصفایی، چقدر جای من خالیه اینجا، خدا میدونه اگه اونجا بودم چقدر لذت بیشتری میبردم، خدایا شکرت بابت این حال خوب، من چقدر عاشق کشف جاهای جدیدم…
خُب ما بالاخره رسیدیم به قله عجب قلهای، عجب ارتفاعی، انقدر ارتفاع زیاده که الان روی ابرا هستیم که هیچی معلوم نیست اون پایین، هوا یکم سرده الان رسیدیم به یک خانه بزرگ شیشهای در نوک قله که خیلی هم عالی و گرم هست و بعد اون سرما چقدر لذت بخشه این گرما، خدایا شکرت
چقدر قشنگ مشخص کردن که تو هر کدوم از سطل آشغالیا چی بریزیم، چه ایده جالبیه که با اشیا مشخص کردن که تفکیک بشه زباله ها…
چقدر زیباست هوا کمی بهتر شده، تجربه خیلی عالی بود برامون، خدا رو 100 هزار مرتبه شکر
چه هوایی شد چه باران نازیم داره میاد…
خدا که با قطره های باران داره گونه هامون رو نوازش میکنه
خدا رو صد هزار مرتبه شکر چه لذتی داره…
من تو دلم میگم آیا برای لذت بردن از زندگی به چیزی بیشتر از این نیازه که زیر باران ناز خدا قدم بزنیم و خدا رو نفس بکشیم؟
خب بریم برای پسر دوست عزیزمون یه کادوی تولد بخریم و بریم که لذت ببریم از رابطه با دوستان عزیزمون که بی توقع از وجود همدیگه به سادگی لذت میبریم و همیشه خوشی هامون رو با هم شریک هستیم …
و بازهـم یک جاده یک آسمون آبی و ابرهای سفید گوله ایی. یک جاده تمیز با آسفالت یکدست و خط کشی های زرد و سفیدش که برای ما راه رو باز کرده، مسیر رو آسان کرده تا از وسط این طبیعت زیبا و سرسبز عبور کنیم. با صدای باد و نسیم زیبا. صدای هیجان انگیز ماجراجویی و لذت بردن.خدایا شکرت برای این همه زیبایی اونم فقط تو همین چند ثانیه اول…
اصلا آقاجان این جاده منو صدا میزنه. و میگه تو بیا چون راه خود گویدت چه باید بکنی. تو شروع کردی فقط ادامه بده پیش برو و قطعا شگفت زده میشی از چیدمان خداوند.
Welcome to garden of the gods
خدایا خاک هاش مریخیه فقط سرخ رنگ. یک مریخی که حیات روش تکامل پیدا کرده و الان در بهترین وضعیت خودش در حال گسترده شدنه.
آخه چرا اینجا اینقدر قشنگه
آخه ویو دوردست رو ببینید، اون کوه های سرخ رنگ با شکل های مثلثی شون.
من اینقدر عجله دارم داریم تند میریم یا جهان هم میخواد سریع ما رو به زیبایی ها و شگفتی ها برسونه.سرعت فیلم رفته بالا یا سرعت اتفاقات زندگی من. که جا موندم چند روزه بیام بنویسم شاید ردپاهام جور دیگه قراره در آینده ثبت بشه.وای خدای من معرکه بود چرخیدن سرمون با دوربین و حرکت ماشینو چرخیدن جاده و پیچ جاده و ما فقط فوکوس بودیم به زیبایی ابرا، به شکوه آسمون، به عظمتی که بالای سرمون هست. و خدا روی زمین چه عظمتی رو مسخرمون کرده…استاد عاشقتم که از حس تون در مورد این فضای روحانی و پرانرژی گفتین.چقدر میتونم حس کنم که تمام قلبم همچین تجربه هایی میخواد. دیدن زمین با تمام سخاوت و قدمت و تکامل و تنوع و عظمتش…من زمین رو دوست دارم. این جایی که هستم رو میخوام تماما تجربه کنم و بعد برم یک گردشگری فضایی هم انجام بدم و بعدش برم همونجایی که ازش اومدم و بگم دیدین میشه من تونستم پس میشه…باز دوباره روحم پرواز کنه برای تجربه خلق کردن و این همه ایی که خدا مُسخرمون کرده. مُسخر اشرف مخلوقاتش. مُسخر دردانه اش، مُسخر باارزش ترین خلقتش روی زمین….
_خدایا عجب سگ پشمالویی عجب موهای بلندی داشت واسه خودش یالی بود و چقدر هم قهوه ایی خوش رنگی بود.
_خدایا روح و ذهن و جسم همه چی آدم رو به وجد میاره این کوه و صخره ها، استاد جان حق داشتین دیروز اونجا رو دیدین و دوباره هم برای اومدن شون برگشتین که بازم سیراب بشین از این همه عظمت زیبایی و رنگ و استواری شون. اصلا ترکیبی از زمین شناسی و نجوم رو برای من تداعی میکنه. و به یادم میاره یکی از دلایلی که زمین شناسی رو انتخاب کردم با اینکه از سالهای قبل اینکه وارد دبیرستان بشم من به نجوم و فضانورد شدن علاقمند بودم این بود که زمین رو به عنوان یک آزمایشگاه قابل دسترس بشناسم تا بتونم با درک پدیده ها و ساختارهاش سیارات دیگه رو بشناسم. به نوعی زمین آزمایشگاه بزرگی برای شناختن سیاره هاست و به ما کمک میکنه تا حتی با تصاویر ماهواره ایی هم حدسیات درستی از سیارات دیگه داشته باشیم.
_خدایا آهو خوشگل رو ببین مشغول علف خوردنه. علف هاش حتما تازه و خوشمزه است، ببین چقدر با لذت میخوره.مریم جان چقدر با تمام وجودت گفتی که “اینجا یـکی از رویایی ترین مکان های زندگیم بوده که تجربه کردم.”
_وای خدای من فقط منظره ایی که آهو لای اون علف زار بین اون گل های زرد کوچیک آفتابگردان حرکت کرد.یعنی استپ کردم عقب و جلو بردم این صحنه یک کارت پستال رویایی رو روی صفحه مانیتور من خلق کرده.واقعا سپاسگزارتونم.
واقعا خدا رو صدهزار مرتبه شکر، واقعا بسیار بسیار زیبا بود.
_خدایا اینجا روستا بود شهر بود کوهستان بود چی بود چقدر تمیز چقدر زیبا چه ساختمان ها و بافت شهری روستایی باحالی بود.
_به به استاد جان دم باجه بلیط فروشی هستن، قراره کجا رو تجربه کنیم چی رو ببینیم خدایا…اومدیم یک جای فوق العاده که استادجان قبلا اینو توی نقشه پین کرده بودن و حالا ما اونجایی مون. یک جایی که تجربه باحال قراره بهمون بده.
واووو قراره با ترین این قطارهای قرمز خوش رنگ 14 هزار فیت بریم بالا، بریم تو ارتفاع بیشتر. واوووو…..
_خدایا چه جمعیتی، چه نرده های آبی خوش رنگی. اصلا آدم چشم و دلش باز میشه.چه آرامشی چه صلح و صفایی موج میزنه. خدایا اون برگ ها رو پایین سکو ببینید. از اون برگ هایی که شبا بسته میشن یا دست میزنی بسته میشن. شبیه یک گیاهی من قبلا داشتم شبیه همین برگ ها اسمش قهروآشتی بود.
_خدایا سوار قطار شدیم داریم از وسط یک جنگل کوهستانی رد میشیم، چقدر زیباست، چقدر معرکه است.
_چقدر اون خانم با اون بلندگو بی سیمش مسلط داشت توضیح میداد واقعا تحسین برانگیزه شغلت این باشه که جاذبه های طبیعت رو هر روز ببینی و وجد آدم هایی که دفعه اول هست میان و میبینن رو ببینی و با اطلاعاتت به وجد شون خودت اضافه کنی، اصلا میشه لذت نبرد اینجوری میشه چیزی تکراری بشه اینجوری.
_خدایا داریم میریم بالاتر و بالاتر. قشنگ شیب قطار معلومه، عجب ارتفاعی داریم میریم. رسیدیم به ابــرا…خدایا شکرت برای این همه تجربه لذت بخش
_وای خدای من سرپیچ تو ارتفاع وایستادیم و ببین اون راننده ها و راهبرهای قطاری که از مقابل میومدن چقدر قشنگ و با احترام بهمون دست تکون دادن.
_خدایا رسیدیم به قله، اونم چه قله فریزی. یعنی وسط ابرا. اصلا با ابرا احاطه شدیم. همه دارند لباس گرم میپوشن. استاد و مریم جان هم بی اطلاع از همه چی با لباس های کمی اومدن.(البته چالش و شوک خوبی برای بدن های سالم وقوی تون بوده)
خب خداروشکر رسیدیم به یک خونه شیشه ایی در نوک قله که خیلی عالی و گرم هست.
_خدایا این ریل از سال 1800 خورده ایی بوده
چه تابلوی جالبی زده بودن از اینکه اطلاعاتی داده بود که چه حیوون هایی در این منطقه زندگی میکنن.
یک تابلو هم اطلاعاتی از اینکه بعضی ها که به ارتفاع عادت ندارند چه اتفاقی برای بدن شون امکان داره بیفته.
یک تابلو هم GEOLOGY منطقه رو توضیح داده بود.
خدایا چه مانیتور منحنی بزرگی که داشت از سال های خیلی دور این منطقه توضیح میداد اینکه چه اقداماتی انجام شده و بعد چه ورزش ها و مسابقات در این ارتفاعات طراحی شده.
خدایا چقدر زیبا و تمیز سه تا سطل زباله و نحوه درست تفکیک شون رو نشون میداد.
چه راه پله های بزذگ وقشنگی…رفتیم پشت بوم این ساختمون…جایی که عکس بنر این قسمت رو گرفتین و با شیطنت مریم جان (البته نمیدونم شاخ بود یا علامت پیروزی بالای سر استاد جان.)
_خدایا شکرت یک سفر 4ساعته با یک قطار اتوبوسی که وقتی رسیدیم یک بارون ناز هم میاد(امروز تهران هم به شدت کاهش دما داشتیم ویک باران زیبا داشتیم خدایا شکرت.)
_به به قراره بریم دیدن دوستان. و چه جالب و چه همزمانی قشنگی که تولد پسرشون هم هست و اومدیم اپل استور و قراره براش یک اپل واچ هدیه بخریم.واقعا ثروتمند بودن باشکوهه.
سلامی گرم خدمت شما دوست و هم خانوادهی عزیزم، خانم پژوهنده
چقدر فامیلی شما برازندهی شماست
چون همیشه کنجاوانه دنبال پژوهش و کشف و بررسی دنیای ناشناخته ها هستید
و من هم هنوزم یادمه روزگاری پروفایل شما و عکس پروفایل شما زیگوارت بود
یادمه اون روزها یه بار توی کامنت از شما یا شایدم در داستان هدایت شما توضیحات زیبایی که در مورد زیگوارت نوشته بودین رو خواندم و به وجد اومدم :)) به همین خاطر هم یادم مونده …
سپاسگزارم برای دیدگاه زیبایی که نوشتید
چقدر لذت بردم اونجایی که نوشته بودین…
و بازهـم یک جاده یک آسمون آبی و ابرهای سفید گوله ایی. یک جاده تمیز با آسفالت یکدست و خط کشی های زرد و سفیدش که برای ما راه رو باز کرده، مسیر رو آسان کرده تا از وسط این طبیعت زیبا و سرسبز عبور کنیم. با صدای باد و نسیم زیبا. صدای هیجان انگیز ماجراجویی و لذت بردن.خدایا شکرت برای این همه زیبایی اونم فقط تو همین چند ثانیه اول…
اصلا آقاجان این جاده منو صدا میزنه. و میگه تو بیا چون راه خود گویدت چه باید بکنی. تو شروع کردی فقط ادامه بده پیش برو و قطعا شگفت زده میشی از چیدمان خداوند.
Welcome to garden of the gods
خدایا خاک هاش مریخیه فقط سرخ رنگ. یک مریخی که حیات روش تکامل پیدا کرده و الان در بهترین وضعیت خودش در حال گسترده شدنه.
چقدر سورپرایز شدم، سایت رو رفرش کردم بعد ارسال کامنتم به محمدحسن ده ساله و دیدم یک دوست عزیز بنام محمد حسین برام ردپا گذاشته.
این لینک کامنت محمد حسن عزیز گفتم شاید براتون جالب باشه.
abasmanesh.com
من از شما بسیار بسیار سپاگزارم از اینکه برام نوشتین. از اینکه اینقدر خوب منو به یاد خودم انداختین. که از کجا توی سایت شروع کردم. عکس پروفایلم رو عکسی از سحابی ستون های آفرینش انتخاب کرده بودم(دلیل خودمو داشتم) و اسم مستعار “زیگورات” رو برای پروفایلم گذاشته بودم.چقدر خوب یادتون مونده واقعا آفرین به دقت شما. آره اینقدر عاشق کنجکاوی ام که همین دیروز بعد 11 سال آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم.
در ضمن فکر میکردم شروع و پایان خوبی ننوشتم. شروع دلی بود و پایان هم همزمان چون فایل رو نگاه میکردم و نمیدونستم چطور تموم کنم و از اونجایی که موتور نوشتن من روشن بشه دیر خاموش میشه و میخواستم برم سراغ کارای دیگه به محض اینکه این جمله انگلیسی اون خانم فروشنده رو شنیدم نوشتم. برای اولین بار فکرکنم یک جمله انگلیسی رو بدون تکرار و توجه خاصی گوشم شنید.(اصلا زبان خوبی ندارم خصوصا شنیداری ضعیفی دارم و این نشون میده کمی بهتر شدم.) و اون جمله شد آخرین جمله ی کامنتم.
محمدحسین عزیز بابت وجودت و تمام بودن هات سپاسگزارتون هستم.
واقعا خوشحالم که هستی و داری روی خودت باعشق و زیبایی کار میکنی.
رفتم داستان هدایتت رو بخونم دیدم ننوشتین اما عکس پروفایل تون رو دیدم و چقدر زیبا بود و چهره تون منو یاده ورزشکارهای حرفه ایی تو کشتی انداخت و تحسین تون میکنم برای هرآنچه بودید و هر آنچه هستید و خواهید ساخت.قطعا لایق بهترین ها هستید…
براتون از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرون خواستارم.
سلام به هر دو استاد عزیز و همه همسفران خوبم در این سریال زیبا
راسش من به خودم تعهد داده بودم که تا پایان این دوره سریال سفر به دور آمریکا هر بار که فایل جدید میاد روی سایت کامنت بزارم و فعال باشم و منفعل نباشم البته گاهی وقتها ذهنم موش میدواند و میخواست جلوی کامنت نوشتنم رو بگیره ولی از پسش برمیومدم و کامنت مینوشتم و خدارو شکر تا این قسمت به تعهدم عمل کردم ولی توی این فایل قدرت ذهنم زیاد شده بود و نجواهاش داشت تاثیر زیادی روی من میزاشت بهم میگفت بسه دیگه تا کی میخوای کامنت بنویسی تا کی میخوای بقیه رو تحسین کنی همین که نگاه میکنی و به زیباییهای آمریکا توجه میکنی خودش میشه تمرکز بر زیباییها دیگه کامنت نوشتنت برای چیه؟ کلی وقتت رو میگیره هزار کار داری برو به کارهای خودت برس برو یه قدم بیشتر برای اهدافت بردار و خلاصه با این نجواها حالم رو یه مقدار نامیزون کرد و هر چی میخواستم کامنت بنویسم هیچی به ذهنم نمیرسید
راسش رو بخواهید منم بیخیال شدم و گفتم راست میگه ولش کن دیگه بسه تا اینجارو اومدم و همین هم جای تحسین برام داره بقیه قسمتهارو فقط نگاه میکنم
ولی بعدش یه حسی بهم گفت اگه کامنت ننویسی ذهنت دستگیره پیدا میکنه و از همین دستگیره استفاده میکنه و شروع میکنه به نجوا کردن که دیدی نتونستی به تعهدت عمل کنی دیدی تو مال این حرفها نیستی
خلاصه توی این فکرها بودم و نمیدونستم چکار کنم و به خدا گفتم خدایا من هیچی به ذهنم نمیرسه که برای خودم هم لذت بخش باشه که بخوام بنویسم خودت کمکم کن و اگه لازمه کامنت بزارم بگو چی بنویسم
بعدش گفتم بیام بیرون از خونه یه مقدار قدم بزنم و وقتی اومدم بیرون سرم پایین روی زمین بود و توی فکر بودم و راه میرفتم ولی سرم رو که بالا گرفتم یهو دیدم همه جا رو مه گرفته و خیلی سریع یاد این دریای موجی افتادم که توی این فایل دیدم و خدا بهم گفت مگه نمیخواستی کامنت بنویسی برو همین همزمانی رو بنویس برو بنویس اون مهی که توی سریال دیدم همین الان توی زندگی خودم هم اتفاق افتاد
اینقدرررر از این پیام خدا خوشحال شدم که به محض اومدنم توی خونه گفتم اول باید برم اون کاری رو که خدا گفت انجام بدم و شروع کردم به نوشتن این کامنت و الان خیلی خوشحالم که خدا کمکم کرد و من رو به تعهدم پایبند نگه داشت
خدایا ازت ممنونم که حتی توی ساده ترین کارهام بهم کمک میکنی و کوچکترین سوالهام رو هم با مهربانی و عشق پاسخ میدی قربونت برم الهی که تو خدایی
خدایا هر روز ایمانم باورم و اعتقادم به تو بیشتر و بیشتر میشه
خدایا سپاسگزارم
توی صفحه فایل میزان تحمل شما چقدر است ؟؟
یه کامنت نوشتم تاریخ دوم مرداد 1402
امروز هدایت شدم به همون صفحه که آخرین کامنت رو دیدم خودم نوشتم به اسم رضا رستمی و این کامنتی که این پایین می خونین رو تمام وجودم گفت زیر همون کامنت بنویس
و تمام وجودم گفت بیا توی آخرین فایل که این میشه هم بنویس
و با اجازه شما این کامنت رو این جا هم کپی میکنم
ایمان باور و اعتقاد دارم که با عشق کامنتم رو می خونین
عاشقتون هستم
راستی اینم دلم گفت بنویسم که از آگاهی های دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که هر روز صبح بعد از بیدار شدن ، بار ها در طول روز و شب قبل از خوابیدن خودم رو
می بوسم
میگم رضا جان عاشقتم
دوست دارم
کامنت ::
سلام خداوند مهربانم
سلام خداوند روزی رسانم
سلام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به مریم بانو عزیزم
سلام به اعضای خانواده بزرگ سایت عباسمنش
استاد این کامنت بالا رو دوم مرداد نوشته بودم
اما صفحه پیام رو هنوز نبسته بودم امروز یک هدیه دریافت کردم و خواستم بیام نشانه امروزم راببینم که از بین ده تا صفحه سایت عباسمنش که توی مرور گر گوشیم باز هستند و نبسته بودم خیلی وقت این صفحه باز هست توجه مو به خودش جلب کرد انگار مثل آهنربا منو کشید سمت خودش و گفت بیا منو باز کن نرو جای دیگه تو سایت و من با رغبت صفحه رو باز کردم وقتی خواستم فیلم رو ببینم دستم نزاشت فیلم روببینم و صفحه رو اسکرول کرد به سمت پایین در کمال تعجب آخرین نفری که کامنت نوشته بود اسم خودم بود رضا رستمی و با اشتیاق کامنت رو خوندم دیدم دقیقا از همون شرکتی که دوم مرداد هدیه دو ماه اشتراک رایگان دریافت کردم و اومدم کامنت نوشتم امروز هم از همون شرکت اشتراک 3 ماه رایگان دریافت کردم
خداااااااایییی ممممممن
خدای من
خدای من
خدای من چی بنویسم
3ماه یه صفحه سایت رو نبندی و امروز بیای اونو نگاه کنی ببینی آخرین کامنت خودت هستی و سپاسگزاری تو نوشتی برای دریافت هدیه دو ماهه و الان بعد از گذشت سه ماه بیای شکر گذاری تو بنویسی بخاطر دریافت هدیه سه ماه اشتراک که امروز ساعت 11 دریافت کردی و الان بعد از سه ماه که اون صفحه باز بوده بیای دوباره ببینی از همون شرکت یه هدیه عالی تر با یک ماه بیشتر هدیه گرفتی
خدایا این تکامل رو سپاسگزارم
خدایا من ارزشمند هستم
خدایا من لیاقت و شایستگی دریافت نعمت و ثروت و رحمت و فراوانی و هدایای تو رو دارم
خدایا اشک تو چشام جمع شده دستام داره می لرزه من چی بنویسم
فقط می تونم بنویسم ::
خدایا سپاسگزارم
خدای من سپاسگزارم
خدای من شکر
خدایا هرچقدر بنویسم سپاسگزارم می دونم کمه اما بازم می نویسم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
خدای من اگر تمام مخلوقات و موجودات جهان و کیهان جمع شوند نمی تونن این هم زمانی و هم مکانی
از بس فضای کنار جاده و آسمون و زیبا بود با درخت و سبزه و صخره ها ی فوق العاده که محشر بود این آسمون چقدر زیباو بینظیر بود با ابرهایی که ،،، خدایییییی نمیشه توصیف کرد این همه زیبایی و فراوانی
چقدر این سگ پشمالو خوشکل بود و باحال راه میرفت
استاد این تورهایی که توی جنگل هستند بسیار زیبا ست خصوصا اگه ترن سوار بشی و از دل درختان سبز و کوه ها برسی به نوک کوه که جز ابر چیزی نمیبینی و هوا به شدت تغییر میکنه و خنک میشه و اونجا هم کلی توضیح بدن برات و فیلم تاریخچه برات بزارن و وقتی برگردی ببینی پایین کوه بارون داره میاد ،،
خدایا من دیگه نمیتونم بنویسم از این کشور و این مردم شاد و اینهمه فراوانی نعمت
آهو یی راحت میموند تا آدما ببیننش و چقدر این حیوانات احترام میشن و همه چیز سرجاش قرار داره و منظمه ،
هر چی بگم یک از هزاره
خدایا خرید از اپل استور چقدر حالمو خوب کرد که به دوتا از دوستام نشون دادم و کلی لذت بردیم وحال حالللللللل کردیم واینکه دوستم میگفت که خوبیش اینه که اصل خرید میکنی با خیال راحت
خدایا شکرت بابت همه چیز واقعا برام جذاب بود و لذت بخش این فیلم زیبا،، وقتی هم آپلود شد دانلود کردم تا بیشتر لذت ببرم
مریم خانوم چقدر راحت نشسته توی ماشین و داست کارهای سایت را انجام میداد و این تمرکز روی کار را نشون میداد ،، هیچ موفقیتی الکی نیست و پایدار نمیمونه خدایا شکر بابت امروز که هوای دزفول به شدت تمیز و ابری بود و واقعا خنک و لذتبخش واقعا لذت بردم
سپاسگزارم از معبودم که امروز را به من فرصت دادتا لذت ببرم
کلا احساس میکنم کامنت هام حکم پیام بازرگانی و داره تو بحث های مرتبط با فایل ها، ولی خب اون موضوعی که در حین دیدن فایل های بسیار لذت بخش سفرنامه به ذهنم خطور میکنه و رو مینویسم.
همونطور که میدونید بخش زیادی از عادت های ما نشون دهنده باور های ماست حالا میخوام توی قسمت پایین چند تا روش برای تشخیص عادت های محدود خودمون که رو براتون مثال بزنم:
1-«احساس»: شاید مهم ترین مشخصه باور احساسه بزرگترین عادتی که میتونید ترک کنید اعتیاد های احساسی خودتونه اگه درمورد چیزی احساس بدی دارید بدون شک درمورد همون باور بدی دارید .
2-«رفتار »اگه دست به کار میزنید به این معنیه که توی اون حوزه باور دارید اما فراموش نکنید تا زمانی که احساس خوبی در این مورد نداشته باشید تمام کارهایی که انجام میدید فقط اتلاف انرژیه!!
3- سومین راه تشخیص عادت ها(باور ها) «نتیجس» اگه هر وقت که پولی رو بدست میارید و از دستش میدید اگه درامدتون ثابته اگر هر وقت ماشینتون رو میشورید و بعدش بارون میاد اگه توی دانشگاه همیشه نمراتتون توی یه رنج هست و در کل اگه یه سری اتفاقات پشت سرهم براتون تکرار میشه به این معنیه که توی اون قسمت باور مخرب دارید.
دوستان با اشاره به این موضوع میخواستم بگم دیدین بعضی وقتا با وجود تمرکز و تلاش زیاد برای یه هدف یا خواسته ای نتیجه ی عکس میگیریم؟؟؟دقیقا مشکل از همین جا نشئت میگیره که اولا ما فکر میکنیم که داریم به اون خواسته تمرکز میکنیم درحالی که احساسمون نبود و کمبود اون خواسته رو داد میزنه، رفتارهامون از عدم ایمان به رسیدن و جار میزنه و در نهایت ما نتیجه ای جز نبود و کمبود اون خواسته رو دریافت نمیکنیم.
عزیزم احساست احساس فراوانی باشه، احساس خوب ، احساس امید باشه و همه ی رفتارهات در راستای این احساس ایجاد شده باشه مطمئن باش نتیجه ی قشنگی خواهی گرفت.
بعضی وقتا زیادی گیر میدیم به نتیجه ی نهایی، حواست باشه این گیر دادنه احساس کمبود و نیاز و ساطع میکنه هااااااااا و این یعنی نرسیدن!!!!!
سلام و درود به همه شما خوبان امیدوارم در پناه حق زندگی پر از سعادتی داشته باشید.
•• خداروشکر میکنم که تونستم پای تعهدم بمونم و تاکنون برای تمام قسمتهای سفرنامه کامنت بذارم، کامنت بخونم، نکته برداری کنم و هزاران درس مفید از دوستان خوبم یاد بگیرم ،بینهایت ممنونم از تمامی دوستانی که کامنت مینویسن و دیدگاهشون رو به اشتراک میذارن و نمیدونید از خوندن کامنتها چقدررررررررر لذت میبرم .خدایا توفیق بده در این مسیر ثابت قدم بمونم.
میریم برای 18 دقیقه پرواز :
•• به به چه آسمون قشنگی با ابرهای بینظیرش ،طبیعت بکر و زیبای ایالت عشق کلورادوی فوق العاده ، چقدر مسیرش تمیز بود و چه حس زیبایی منتقل میکرد خدایا شکرت چقدر ترکیب رنگها در مسیر جاده دلمو بررررررد چه سلیقه ای داری خدا بهترین ترکیب کننده رنگها در کنار هم فقط شمائی.
•• قشنگی باغ خدایان اونقدر زیاد بوده که نمیشه ازش گذشت باید بیشتر استفاده ببریم خدایا شکرت برای روحیه زیبایی جوی شما که نتونستید از زیبایی های بینظیر این باغ به سرعت گذر کنید و دلتون خواست دوباره بیایید و لذت ببرید که الحق زندگی همین روزهاییه که در حال لذتیم….. مثل همین روزهای من که بسیاررررر بسیاررررر غرق در لذت و شادی ام و هربار که میخوام گذر کنم حسم میگه بمون و فلان موردو تجربه کن : مثلا دیشب کنار ساحل بودم اینجا دکه های زیادی هست که صندلی ومیز گذاشتن،آهنگهای باحال پخش میکنن ،چای و بلال وقلیون و…. دارن، حسم منو داشت میکشوند سمت یکی ازاین دکه ها، رفتم از مرد بسیار محترمی که صاحب اونجا بود اجازه گرفتم که گوشیمو به اسپیکرش وصل کنمو آهنگهای خودمو پلی کنم با خوشرویی اجازه داد و من آهنگهای رقصی کوردی خراسانی در انرژی رو پخش کردم ،خودمم کنار آتیش نشسته بودم از اونجایی که این أهنگها بسیار پرانرژی و جذابن ،دلم میخواست برقصم ولی خجالت میکشیدم وکسی نبود منتظر بمونم یکی که رقص کوردی خراسانی بلده پیداش بشه و باهاش برقصم ،من هیچوقت پیشقدم رقص نبودم همیشه با همراهی بقیه میرقصیدم ولی از مدتها قبل خیلی دلم میخواست کنار ساحل دور آتیش بتونم برقصم و این تجربه رو داشته باشم،حسم اونقدر واضح باهام حرف میزد که نتونستم مقاومت کنم خودم به تنهایی مشغول رقصیدن شدم و واقعا لذت میبردم از رقصیدنم تو حال وهوای خودم بودم چند نفر رد شدن نگاه میکردن و من سعی میکردم تمرکزمو فقط روی حس خودم بذارم ،نیم ساعت تنهایی میرقصیدم تا اینکه پنجتا پسر از کنارم رد شدن ویکیشون از دور مثل من میرقصید منم دعوتشون کردم بامن همراه بشن ، همگی اومدن همراهیم کردن و چقدررر حس و حال باحالی بود ،کم کم آدمهایی دیگه ای اومدن دور ما ایستادن دست میزدن و من و اون پسرهای باحال کوردی خراسانی میرقصیدیم بقیه به جمعمون ملحق شدن حلقه ی بزرگ رقص تشکیل شد پیر وجوون و دختر وپسر وای خدای من انرژیم اونقدر زیاد بود که خستگی برام معنا نداشت دوسه ساعت رقصیدیم وخندیدیم و کلی کیف کردیم ، تو این رقصیدن که بار اولم بود تو جمع غریبه مخصوصا با پسرها و آدمهای مختلف بودم تجربه شیرین و دلچسبی بود ،خیلیها از رقصیدنمون فیلم میگرفتن ذهنم میخواست نجوا کنه وای فیلم میگیرن اگه فلان وبهمانچی و …. ولی من کنترل ذهن شدیدی داشتم چون اون لحظه وصل به خدا بودم و اصلا و ابدا برام مهم نبود فیلممومیگیرن اتفاقا با لبخند بهشون نگاه میکردم وتایید میکردم ، از آهنگهای کوردی رسیدیم به بندری و شمالی و باباکرم و……لباسامم از شدت عرق خیس خیس بود پاهام از شدت رقص زیاد درد شیرینی داشت ولی تمامش لذتبخش بود چون احساسم عاااااااالی بود
آقای مهربون دکه دار بهم گفت واقعا ایول داری ببین چه جماعتی دور خودت جمع کردی ،برای منم خوب شد کلی کاسبی کردم مردم رقصتونو تماشا میکردن و چای و قلیون و بلال سفارش دادن ….
وقتی رقصیدنمون تموم شد آقایون وخانمایی ک اونجا بود همگی برام دست زدن گفتن پرانرژی و قشنگ رقصیدی ….احساسم عالی بود چون چیزی که از مدتها پیش تو ذهنم بود پیش اومده بود و تجربه ش لیتر لیتر حس خوب تووجودم تزریق کرده بود،خدایا شکرت که بهم گفتی چندروز دیگه شمال بمونم تا این فضاهای عالی رو تجربه کنم ،
اون لحظه ای که احساسم میگفت بمون ذهنم نجوا میکرد نه نمون! پولهات تموم شد ! هرچی کار کردی خرج سفرت شد! ولی من با قطعیت گفتم آیا من ارزش ندارم برای لذت بردنم خرج کنم؟ آقا من ارزش ندارم حقوقمو برای لذت خودم خرج کنم ؟ مگه من برای زندگی کردن کار نمیکنم؟ اینروزها به معنای واقعی معنی لذت بردن رو میفهمم پس ارزشش رو دارم که تا وقتی حسم خوبه بمونم کنار دریای زیبای خزر و روحمو آزاد کنم با این مذاکره ذهنمخاموش شد و من دوباره متصل شدم به معبودم…..
••• چه سگ های زیبایی استادجان چقدر دوسشون دارم اینجا کنار دریا کلی سگهای خوشگل هست از صاحبانشون اجازه گرفتم که بغلشون کنم نوازششون کردم و چقدر حسم عالی شد وقتی گرمی تنشونو حس کردم خودمو با اونها در خلقت برابر حس کردم تمام ما مخلوقات خدائیم، از هماهنگی ایجاد شده اشکها ریختم مثل همین الان که نمیتونم اشکهامو کنترل کنم حس میکنم در حال پروازم حس نابیه خدایا شکرت عاشق حس و حالیم که با یاد خدا تووجودم ایجاد میشه…..
•• خدایاشکرت برای ثروتمندی شما که بهترین کاپوها رو برای دوستانتون تهیه میکنید این از سخاوتمندی شماست چه حس خوبی که از بهترین برند خرید میکنید چندروز پیش خواسته شدید خریدن گوشی آیفن برای من ایجاد شد وقتی لب ساحل بود خانمی ازم خواست عکس بگیرم از اونها گوشیش آیفن 13بود از حس لمسش احساس خوبی داشتم با لذت تمام عکاسی فوق العاده ای ازشون کردم چون خودمم عکاسی رو دوست دارم از ذوق و احساسم خیلی به هیجان اومده بود گفت خودتم عکس بگیر بعدا برات میفرستم ،با گوشیش چندتا عکس جالب ازم گرفتن، تشکر کردم و رفتم توی دریا نیم ساعت ازشون دور شدم تو حال و هوای خودم داشتم قدم میزدم متوجه شدم کسی صدام میزنه همون خانم بود! دنبالم اومده بود گفت بیا میخوایم بریم قایق سواری همراهمون بیا!! تعجب کردم اولش گفتم نه و ممنون ولی حسم گفت مگه از خدا هدیه نخواستی؟؟؟ خب اینمهدیه ! چرا پسش میزنی؟ بدو برو قایق سواری….
وای وای خدایا من همراه این خانواده 6نفره سوار قایق شدم دریا مواج بود و هیجانش خیلی زیاد بود …..خدایا شکرت برای معجزات بینظیرت اخه چرا باید منو ببرن؟ اینها فقط لطف و کرم توعه! در اونلحظه من دلم قایق سواری میخواست ولی کارت بانکیم تو اتاق بود حوصله نداشتم برم بیارم فقط یک لحظه از ذهنم گذشت خدایا چه خوب میشد برم قایق سواری!!!! به الله قسم دو دقیقه نشد اون خانم صدام زد و گفت بیا بریم قایق سواری……
خدایاشکرت
…چقدر اون ابرها زیبا بودن اقیانوسی از ابر بر فراز کوه های کلورادو وای خدای من چقدر حسش عالی بود چقدر فضای عرفانی بود فضای مناجات و وصل شدن به وجود هدایتگرت….چقدر دوس دارم همچین جایی رو تجربه کنم از الان برای رفتن به همچین فضایی ذوق و شوق دارم چه تجربه قشنگی میتونه باشه الهی شکرت
•• خیلی خوشحالم استادجان که تحسینو لذت بردن از فایلهای سفرنامه باعث شد منم سفری زیبا رو تجربه کنم با خودم روبرو بشم بزرگ بشم مستقلتر بشم ،حس میکنم تو سفر خالصتر شدم چون هر خواسته ای به دلم میاد سریعا برآورده میشه مثلا دیروز من تو دفترم نوشتم خدایا امروز سوپرایزم کن هنوز نقطه آخر جمله رو نگذاشته بودم که در زدن ، در سوییتوباز کردم دیدم صاحب سوییت که ایمجا بوده آشپزی کرده دوتا رون مرغ و ی ظرف برنج شمال خوشبو که از بوش دیوونه شده بودم دستش بود گفت بفرمائید قابل شما رو نداره …. چون شما مهمون ما هستید ….به خدا اونقدرررر تعجب کردم که شل شدم گفتم خدایا چقدر سریع اجابت کردی! ناهار میخواستم برم بیرون گوشت بخورم و تو خواسته ام رو اجابت کردی همون چیزی که میخواستم و نیازم بود ! گوشت مرغ اونم دوتا رون بزرگ که بدون برنج هم سیرم میکرد چون صبح 5تا تخم مرغ خورده بودم طبق دوره سلامتی ….
•• خدایا شکرت برای زیبایی هایی که خلق کردی خدایاشکرت برای امنیتی که اینجا وجود داره ، خدایا شکرت که خواسته هام واضحتر شدن ، چقدر اینجا آدمها خودشونن چقدر مهربونن، دیشب تا ساعت دو کنار دریا بودم آدمها با صلح و صفا در حال لذت بردن بودن، خانمها همگی آزاد از قید و بند ها و کسی کاری به کسی نداشت ، چقدر این مدل آزادی و رهایی رو میخوام زندگی کنم خدایا منو به جایی هدایت کن که با خواسته م هماهنگ باشه !
•• چقدر این فایل زیبا بود دیشب با خستگی زیاد دانلودش کردم ولی خوابم برده بود و چیزی ندیدم ولی امروز صبح دوبار دیدم و تمام وجودم غرق شادی شد ، الان که مینویسم تازه از توی آب اومدم پاهامو شستم و کیلو کیلو شن از داخل لباسام درآوردم !!!
••استاد جانم ممنونم که فایلهای بینظیر تهیه میکنید همزمانی این فایلها و دوره لیاقت و همچنین سفرم به بابلسر ترکیب بینظیری شده ،هربار چیزی پیش میاد ذهنم سریع میره رو لیاقتم و میگه چون کمی احساس ارزشمندی میکنی جهان اینجوری داره بهت پاداش میده!
•• خدایاشکرت هزاران بار به درگاهت سجده میکنم که لایق دیدن بخشی از زیبایی های جهانت هستم
دوستان عزیزم دوستتون دارم و ممنون از تمامی انرژی مثبتتون
یارب العالمین
وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ۖ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
و هنگامی که خدا به یگانگی یاد می شود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند، نفرت پیدا می کند و چون یادی از معبودان دیگر به میان می آید، ناگاه مسرور و شاد می شوند
سلام به دو زوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان عزیز وهمفرکانسیم
زیبایهای سفرنامه قسمت225
الهی شکرت بابت یه سفر لذت بخش دیگه، بابت جاده زیبا با اون ابرهای زیبا که زیبایی لذت رانندگی رو فوق العاده لذتبخش کرده، چقدر جاده عالی با امکانات عالی وچقدر فراوانی مخصوصا تو زمینه تکنولوژی پیشرفت کرده که برای روشنایی جاده ها و دوربینهای مدار بسته از پنل خورشیدی استفاده میکنند، چقدر کارها روز به روز آسانتر و بهینه ترمیشه و با کیفیت بالاتر، الهی شکرت.
چقدر پارک زیبا با اون صخره های زیبا و خوش رنگی داره، ای خدای من آهویی رو نگاه چقدر زیبا و ریلکسه
چه شهر زیبایی و چه قطار توریستی زیبایی داره و از چه مسیر زیبا و لذتبخشی میگذره، وچه ابرها زیبای داره، الهی شکرت، و چقدر جالبه قدمت این این ریل قطار مربوط به 200 سال پیش هست و چقدر از اونموقع فکر ایده های توریستی بودن.
استاد خدایش وقتی این مه و ابرهارو دیدید یاد بازی سایلنت هیل نیفتادی دقیقا شبیه اون فضاست.
چقدر ثروت و نعمت خوبکه بشه باهاش هر چیزی بخری و حتی با عشق کادوهای ناب به عزیزانت بدی
الهی شکرت بابت این همه زیبایی
مهرآفرین پاک را یاد باد
ضمن سلام به استاد عزیزم و همچنین سرکار محترم خانم شایسته گرامی و نیز به شما عزیز دلی که به مهر و لطف این کامنت را میخوانید و با حسن نظرتان علاوه بر امتیاز مناسب پاسخی هم برایم مینگارید.
زیباییهای فایل 225 سریال سفر به دور امریکا:
1_شروع سریال با یک نماهنگ بسیار زیبا از مناظری بیبدیل از جادههای کوهستانی و دیدن مجدد garden of the God روحانی.
چقدر این پلن دیدنی و زیباست وقتی در کنار آهویی که مشغول چریدن است باشی؛ خدایا شکرت!!!
2_استاد همیشه در مواجهه با افراد پیش قدم هستند در سلام و وقت بخیر؛ و این خصوصیتی ستودنی است که من هم دوست دارم از این به بعد همچون ایشان باشم .سنتی پسندیده و نیکو که از زمان پیامبر (ص) به ما سفارش شده است. خدایا شکرت!!!!
به نظرم وقتی ما ازکنار افراد بیتفاوت نمیگذریم،و با یک برخورد زیبا و پسندیده عکس العمل نشان میدهیم در واقع خودمان را لایق احترام معرفی و شخصیت و بزرگمنشیمان را بروز میدهیم!!!
3_شهری کوچک ولی دارای امکانات فوق العاده زیبا در ادامه این فایل خودنمایی میکرد!!!
خدایا شکرت!!!
در این شهر راه آهنی ساختهاند که تا نوک قله کوه کشیده شده و میتوان با قطار به ارتفاع 14000 فیتی صعود کرد. واووو!! خدایا شکرت!!!
من همون لحظه فایل را استاپ کردم و در گوگل سرچ کردم کدام قلهها در ایران در این حدود هستند؟؟؟
خیلی خیلی برایم جالب بود. سبلان توچال و…
چندین قله معروف را دیدم که همین حدود ارتفاع داشتند؛فکرش را بکنید سوار قطار بشوید و بروید نوک قله!!! خدایا شکرت!!!
خیلی خیلی حس خوبی دارد چقدر میتوان از دیدن مناظرش لذت برد ؛ خدایا شکرت!!!
4_جالب بود که نه مریم خانم و نه استاد برای چنین سفری لباس مناسب تدارک ندیده بودند و ما را با خود در چشیدن حس خنکی و سرمایی فوق العاده سهیم کردند یعنی من تا از قطار پیاده شدند و به نوک قله رسیدند یخ کردم . خیلی برایم جالب بود به شدت خودم را در کنار استاد حس میکردم ؛ به نظرم این به خاطر :هم علاقه وافر بنده به ایشان است و هم صمیمیت و صداقت و سادگی ایشان در فایلهایشان است که باعث میشود انسان خود را بسیار مانوس و همنشین ایشان بداند . خدایا شکرت!!!!
5_تماشای فیلمها و عکسهایی که از گذشته این ترن و نحوه ساخت آن بود بسیار دیدنی و تماشایی بود ؛عجب مردمانی!!! و چقدر انگیزه برای ساخت این خط راه آهن خدایا شکرت!!!
6_سفری که 4 ساعت به طول انجامیده (البته برای استاد) و در پایان با بارش ناز باران به آخر رسید خدایا شکرت!!!!
7_لطیف زیبا و دلانگیز همچون باران پلان آخر این فایل بمانید. خدایا شکرت!!!
8_سخاوت وکرامت استاد در تهیه هدیه برای جشن تولد فرزند دوستشان،که نشان از ثروت و طبع بلند ایشان دارد بسیار ستودنیست. خدایا شکرت!!!
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به آقا مجید عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
آقا مجید عزیز نوشته مختصر و مفید و عالی تون رو تحسین می کنم اون حس جستجو گر برای درک بیشتر و بهتر را نیز تحسین می کنم.
امروز خواستم پاسخ کامنت قبلی تون رو بدم ترجیح دادم در آخرین کامنت براتون بنویسم که زودتر به دست تان برسد و ان شاءالله در بهترین زمان به دستاتتان برسد.
اول اینکه در مورد شغلتون گفته بودید،میخواستم بگم شغل بسیار عالی دارید، یجورایی باید بگم بهتون غبطه میخورم بخاطر این شغل یجورایی همیشه به زیارت هستید و با دریافت فرکانس پیامبر و امامان راحت تر میشه کنترل ذهن کرد.
ان شاءالله روز به روز در این کار هم از نظر معنوی و مالی ترقی کنید.
گفته بودید که بر اثر این که دارید به پدربزرگ شدن نزدیک میشد، یادتون رفته پاسخ کامنت مرا بدید. این فراموشی نشون از این میده که شما غرق در معشوق هستید و جوانب و حواشی رو فراموش می کنید.
از نوشتن داستان سید رشتی بسیار بسیار سپاسگزارم عالی بود، ان شاءالله خداوند ما را هم بعنوان دستی از دستان اش برای خدمت به بندگانش قبول کند.
آقا مجید عزیز برایتان از خدای مهربان میخوام که دلت شاد و لب تان خندان و قلب تان سرشار از عطر یار و ثروت و نعمت به زندگی تان سرازیر و برکت و رحمت همچون باران ریزان باشه ان شاءالله
آقا مجید عزیز ما را از دعای خیرتون بینصیب نذارید مخصوصا وقتی به خانه خدا مشرف شدید.
در پناه حق
بنام خداوند بخشنده مهربان….
سلام عزیزانم….
صدای منو از پارک کوهستانی دراک در شهر زیبای شیراز میشنوید…یعنی استاد عاشقتم که این زیبایی های خیره کننده رو با ما به اشتراک میزارید وقتی میبینیمشون ما هم به طرز معجزه آسایی هدایت میشیم به زیبایی ها…
شما با من کاری کردین که از تنهایی خودم دارم لذت میبرم…با خودم میام پیاده روی…در حین پیاده روی امروز با خدا حرف زدم…چگونگی روند حضورم در سایت رو از ابتدا تا الان با خدای خودم بلند بلند مرور کردم…در واقع یه چکاپ فرکانسی شفاهی انجام شد….
خدای من شکرت برای این همه تغییرات….ریز و درشت…کوچیکشونم بزرگه…باورتون میشه حمیده ای که اینقدر بی اعتماد بنفس بود که وقتی میخواست وارد جمعی بشه دم در می ایستاد که یه نفر بیاد و با ایشون وارد جمع بشه که مبادا کسی بهش نگاه کنه، کسی قضاوتش کنه الان بیاین ببینید استاد چه کاری با من انجام دادین….من خودم تنها هر روز میام پیاده روی…مسیرهای جدید…امروز اومدم اینجا و دیدم در ابتدای مسیر خلوته…یه ذره احساس ترس کردم…ذهنم گفت این موقع ظهره نرو بالا….در آن واحد صدایی در درونم بلند شد که برو…نترس…هیچی نیست….من هستم مراقبتم…
و رفتم و رفتم استاد….
چقدر که لذت بردم از این پیاده روی در این هوای ابری رو به بارونی….
استاد این پیاده روی امروزم نتیجه تمرکزم روی فایلهای سفر به دور آمریکاست….بخدا که وقتی به زیبایی ها نگاه میکنیم، تمرکز میکنیم از همین جنس زیبایی ها وارد زندگیمون میشه…..
الآنم بعد از دو ساعت پیاده روی، لذت بردن در این هوا نشستم تو یه آلاچیق ترکی قشقایی و دارم این کامنت رو مینویسم….دلم نیومد این احساس بینهایت زیبا و ارزشمند رو با شمایی که خانواده من هستید به اشتراک نزارم….
ما هممون ارزشمندیم، لایق نعمت ها و زیبایی های جهان هستیم..بی قید و شرط…بی دلیل…بی مدرک….آخ که استاد دوره احساس لیاقت داره چکار با ما…..داره ذره ذره باورهای محدود کننده رو از وجود ما میکشه بیرون ….استاد عزیزم عشقی عشق….یه عشق ناب…یه الگوی بسیار بسیار نازنین…یه انسان بسیار ارزشمند و محترم….
کاش میشد عکس گذاشت از احساسمون….الان جنس احساسم رو بشدت دوست دارم ….میدونم که انرژی صحبتهامو میگیرید …میدونم که احساسم رو متوجه میشیم….تو این جهان همه چیز از انرژی تشکیل شده….
خوش بگذرونید عزیزانم….
همه ما بی دلیل لایق لذت بردن از نعمت ها و ثروت های جهان هستیم…..
عاشقتوووونم بینهایت
سلام
چقدر هوا امروز به طرز جادویی عالیه الان با همدیگه میریم این فضای روحانی و معنوی و انرژی مثبت رو تجربه کنیم عجب آسمان زیبایی عجب ابرای خوشگلی چقدر تر و تمیزه همه چی
سگه چقدر بامزه است، چه صخره ی با عظمت و خوش رنگی…
آهوییِ زیبا چقدر در آرامش داره غذاشو میخوره و از بس که به آدمای خوبِ دورو برش اطمینان داره که کسی اذیتش نخواهدکرد،
میریم جلوتر، چه محله باصفایی، چقدر جای من خالیه اینجا، خدا میدونه اگه اونجا بودم چقدر لذت بیشتری میبردم، خدایا شکرت بابت این حال خوب، من چقدر عاشق کشف جاهای جدیدم…
چقدر همه چیز تمیزه، رودخانه تمیز، خیابون تمیز، درختای تمیز، ماشین های تمیز، درختهای تمیز، آدمای تمیز، لباسهای تمیز، قطار تمیز….
خُب ما بالاخره رسیدیم به قله عجب قلهای، عجب ارتفاعی، انقدر ارتفاع زیاده که الان روی ابرا هستیم که هیچی معلوم نیست اون پایین، هوا یکم سرده الان رسیدیم به یک خانه بزرگ شیشهای در نوک قله که خیلی هم عالی و گرم هست و بعد اون سرما چقدر لذت بخشه این گرما، خدایا شکرت
چقدر قشنگ مشخص کردن که تو هر کدوم از سطل آشغالیا چی بریزیم، چه ایده جالبیه که با اشیا مشخص کردن که تفکیک بشه زباله ها…
چقدر زیباست هوا کمی بهتر شده، تجربه خیلی عالی بود برامون، خدا رو 100 هزار مرتبه شکر
چه هوایی شد چه باران نازیم داره میاد…
خدا که با قطره های باران داره گونه هامون رو نوازش میکنه
خدا رو صد هزار مرتبه شکر چه لذتی داره…
من تو دلم میگم آیا برای لذت بردن از زندگی به چیزی بیشتر از این نیازه که زیر باران ناز خدا قدم بزنیم و خدا رو نفس بکشیم؟
خب بریم برای پسر دوست عزیزمون یه کادوی تولد بخریم و بریم که لذت ببریم از رابطه با دوستان عزیزمون که بی توقع از وجود همدیگه به سادگی لذت میبریم و همیشه خوشی هامون رو با هم شریک هستیم …
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم
سلام به مریم شایسته مهربان و با سخاوتم
سلام به دوستان و همسفران با نگرش و ارزشمندم
سریال سفر به دور آمریکا_قسمت 225
و بازهـم یک جاده یک آسمون آبی و ابرهای سفید گوله ایی. یک جاده تمیز با آسفالت یکدست و خط کشی های زرد و سفیدش که برای ما راه رو باز کرده، مسیر رو آسان کرده تا از وسط این طبیعت زیبا و سرسبز عبور کنیم. با صدای باد و نسیم زیبا. صدای هیجان انگیز ماجراجویی و لذت بردن.خدایا شکرت برای این همه زیبایی اونم فقط تو همین چند ثانیه اول…
اصلا آقاجان این جاده منو صدا میزنه. و میگه تو بیا چون راه خود گویدت چه باید بکنی. تو شروع کردی فقط ادامه بده پیش برو و قطعا شگفت زده میشی از چیدمان خداوند.
Welcome to garden of the gods
خدایا خاک هاش مریخیه فقط سرخ رنگ. یک مریخی که حیات روش تکامل پیدا کرده و الان در بهترین وضعیت خودش در حال گسترده شدنه.
آخه چرا اینجا اینقدر قشنگه
آخه ویو دوردست رو ببینید، اون کوه های سرخ رنگ با شکل های مثلثی شون.
من اینقدر عجله دارم داریم تند میریم یا جهان هم میخواد سریع ما رو به زیبایی ها و شگفتی ها برسونه.سرعت فیلم رفته بالا یا سرعت اتفاقات زندگی من. که جا موندم چند روزه بیام بنویسم شاید ردپاهام جور دیگه قراره در آینده ثبت بشه.وای خدای من معرکه بود چرخیدن سرمون با دوربین و حرکت ماشینو چرخیدن جاده و پیچ جاده و ما فقط فوکوس بودیم به زیبایی ابرا، به شکوه آسمون، به عظمتی که بالای سرمون هست. و خدا روی زمین چه عظمتی رو مسخرمون کرده…استاد عاشقتم که از حس تون در مورد این فضای روحانی و پرانرژی گفتین.چقدر میتونم حس کنم که تمام قلبم همچین تجربه هایی میخواد. دیدن زمین با تمام سخاوت و قدمت و تکامل و تنوع و عظمتش…من زمین رو دوست دارم. این جایی که هستم رو میخوام تماما تجربه کنم و بعد برم یک گردشگری فضایی هم انجام بدم و بعدش برم همونجایی که ازش اومدم و بگم دیدین میشه من تونستم پس میشه…باز دوباره روحم پرواز کنه برای تجربه خلق کردن و این همه ایی که خدا مُسخرمون کرده. مُسخر اشرف مخلوقاتش. مُسخر دردانه اش، مُسخر باارزش ترین خلقتش روی زمین….
_خدایا عجب سگ پشمالویی عجب موهای بلندی داشت واسه خودش یالی بود و چقدر هم قهوه ایی خوش رنگی بود.
_خدایا روح و ذهن و جسم همه چی آدم رو به وجد میاره این کوه و صخره ها، استاد جان حق داشتین دیروز اونجا رو دیدین و دوباره هم برای اومدن شون برگشتین که بازم سیراب بشین از این همه عظمت زیبایی و رنگ و استواری شون. اصلا ترکیبی از زمین شناسی و نجوم رو برای من تداعی میکنه. و به یادم میاره یکی از دلایلی که زمین شناسی رو انتخاب کردم با اینکه از سالهای قبل اینکه وارد دبیرستان بشم من به نجوم و فضانورد شدن علاقمند بودم این بود که زمین رو به عنوان یک آزمایشگاه قابل دسترس بشناسم تا بتونم با درک پدیده ها و ساختارهاش سیارات دیگه رو بشناسم. به نوعی زمین آزمایشگاه بزرگی برای شناختن سیاره هاست و به ما کمک میکنه تا حتی با تصاویر ماهواره ایی هم حدسیات درستی از سیارات دیگه داشته باشیم.
_خدایا آهو خوشگل رو ببین مشغول علف خوردنه. علف هاش حتما تازه و خوشمزه است، ببین چقدر با لذت میخوره.مریم جان چقدر با تمام وجودت گفتی که “اینجا یـکی از رویایی ترین مکان های زندگیم بوده که تجربه کردم.”
_وای خدای من فقط منظره ایی که آهو لای اون علف زار بین اون گل های زرد کوچیک آفتابگردان حرکت کرد.یعنی استپ کردم عقب و جلو بردم این صحنه یک کارت پستال رویایی رو روی صفحه مانیتور من خلق کرده.واقعا سپاسگزارتونم.
واقعا خدا رو صدهزار مرتبه شکر، واقعا بسیار بسیار زیبا بود.
_خدایا اینجا روستا بود شهر بود کوهستان بود چی بود چقدر تمیز چقدر زیبا چه ساختمان ها و بافت شهری روستایی باحالی بود.
_به به استاد جان دم باجه بلیط فروشی هستن، قراره کجا رو تجربه کنیم چی رو ببینیم خدایا…اومدیم یک جای فوق العاده که استادجان قبلا اینو توی نقشه پین کرده بودن و حالا ما اونجایی مون. یک جایی که تجربه باحال قراره بهمون بده.
واووو قراره با ترین این قطارهای قرمز خوش رنگ 14 هزار فیت بریم بالا، بریم تو ارتفاع بیشتر. واوووو…..
_خدایا چه جمعیتی، چه نرده های آبی خوش رنگی. اصلا آدم چشم و دلش باز میشه.چه آرامشی چه صلح و صفایی موج میزنه. خدایا اون برگ ها رو پایین سکو ببینید. از اون برگ هایی که شبا بسته میشن یا دست میزنی بسته میشن. شبیه یک گیاهی من قبلا داشتم شبیه همین برگ ها اسمش قهروآشتی بود.
_خدایا سوار قطار شدیم داریم از وسط یک جنگل کوهستانی رد میشیم، چقدر زیباست، چقدر معرکه است.
_چقدر اون خانم با اون بلندگو بی سیمش مسلط داشت توضیح میداد واقعا تحسین برانگیزه شغلت این باشه که جاذبه های طبیعت رو هر روز ببینی و وجد آدم هایی که دفعه اول هست میان و میبینن رو ببینی و با اطلاعاتت به وجد شون خودت اضافه کنی، اصلا میشه لذت نبرد اینجوری میشه چیزی تکراری بشه اینجوری.
_خدایا داریم میریم بالاتر و بالاتر. قشنگ شیب قطار معلومه، عجب ارتفاعی داریم میریم. رسیدیم به ابــرا…خدایا شکرت برای این همه تجربه لذت بخش
_وای خدای من سرپیچ تو ارتفاع وایستادیم و ببین اون راننده ها و راهبرهای قطاری که از مقابل میومدن چقدر قشنگ و با احترام بهمون دست تکون دادن.
_خدایا رسیدیم به قله، اونم چه قله فریزی. یعنی وسط ابرا. اصلا با ابرا احاطه شدیم. همه دارند لباس گرم میپوشن. استاد و مریم جان هم بی اطلاع از همه چی با لباس های کمی اومدن.(البته چالش و شوک خوبی برای بدن های سالم وقوی تون بوده)
خب خداروشکر رسیدیم به یک خونه شیشه ایی در نوک قله که خیلی عالی و گرم هست.
_خدایا این ریل از سال 1800 خورده ایی بوده
چه تابلوی جالبی زده بودن از اینکه اطلاعاتی داده بود که چه حیوون هایی در این منطقه زندگی میکنن.
یک تابلو هم اطلاعاتی از اینکه بعضی ها که به ارتفاع عادت ندارند چه اتفاقی برای بدن شون امکان داره بیفته.
یک تابلو هم GEOLOGY منطقه رو توضیح داده بود.
خدایا چه مانیتور منحنی بزرگی که داشت از سال های خیلی دور این منطقه توضیح میداد اینکه چه اقداماتی انجام شده و بعد چه ورزش ها و مسابقات در این ارتفاعات طراحی شده.
خدایا چقدر زیبا و تمیز سه تا سطل زباله و نحوه درست تفکیک شون رو نشون میداد.
چه راه پله های بزذگ وقشنگی…رفتیم پشت بوم این ساختمون…جایی که عکس بنر این قسمت رو گرفتین و با شیطنت مریم جان (البته نمیدونم شاخ بود یا علامت پیروزی بالای سر استاد جان.)
_خدایا شکرت یک سفر 4ساعته با یک قطار اتوبوسی که وقتی رسیدیم یک بارون ناز هم میاد(امروز تهران هم به شدت کاهش دما داشتیم ویک باران زیبا داشتیم خدایا شکرت.)
_به به قراره بریم دیدن دوستان. و چه جالب و چه همزمانی قشنگی که تولد پسرشون هم هست و اومدیم اپل استور و قراره براش یک اپل واچ هدیه بخریم.واقعا ثروتمند بودن باشکوهه.
Have good time
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلامی گرم خدمت شما دوست و هم خانوادهی عزیزم، خانم پژوهنده
چقدر فامیلی شما برازندهی شماست
چون همیشه کنجاوانه دنبال پژوهش و کشف و بررسی دنیای ناشناخته ها هستید
و من هم هنوزم یادمه روزگاری پروفایل شما و عکس پروفایل شما زیگوارت بود
یادمه اون روزها یه بار توی کامنت از شما یا شایدم در داستان هدایت شما توضیحات زیبایی که در مورد زیگوارت نوشته بودین رو خواندم و به وجد اومدم :)) به همین خاطر هم یادم مونده …
سپاسگزارم برای دیدگاه زیبایی که نوشتید
چقدر لذت بردم اونجایی که نوشته بودین…
و بازهـم یک جاده یک آسمون آبی و ابرهای سفید گوله ایی. یک جاده تمیز با آسفالت یکدست و خط کشی های زرد و سفیدش که برای ما راه رو باز کرده، مسیر رو آسان کرده تا از وسط این طبیعت زیبا و سرسبز عبور کنیم. با صدای باد و نسیم زیبا. صدای هیجان انگیز ماجراجویی و لذت بردن.خدایا شکرت برای این همه زیبایی اونم فقط تو همین چند ثانیه اول…
اصلا آقاجان این جاده منو صدا میزنه. و میگه تو بیا چون راه خود گویدت چه باید بکنی. تو شروع کردی فقط ادامه بده پیش برو و قطعا شگفت زده میشی از چیدمان خداوند.
Welcome to garden of the gods
خدایا خاک هاش مریخیه فقط سرخ رنگ. یک مریخی که حیات روش تکامل پیدا کرده و الان در بهترین وضعیت خودش در حال گسترده شدنه.
آخه چرا اینجا اینقدر قشنگه
اون قسمت پایانی هم که نوشتید
Have good time خیلی باکلاس بود
کلاً دیدگاهتون خیلی خلاقانه بود
شما رو به خداوند مهربان و توانا می سپارم
سلام به شما محمد حسین تجلی عزیز
سلام به شما دوست ارزشمندم
چقدر سورپرایز شدم، سایت رو رفرش کردم بعد ارسال کامنتم به محمدحسن ده ساله و دیدم یک دوست عزیز بنام محمد حسین برام ردپا گذاشته.
این لینک کامنت محمد حسن عزیز گفتم شاید براتون جالب باشه.
abasmanesh.com
من از شما بسیار بسیار سپاگزارم از اینکه برام نوشتین. از اینکه اینقدر خوب منو به یاد خودم انداختین. که از کجا توی سایت شروع کردم. عکس پروفایلم رو عکسی از سحابی ستون های آفرینش انتخاب کرده بودم(دلیل خودمو داشتم) و اسم مستعار “زیگورات” رو برای پروفایلم گذاشته بودم.چقدر خوب یادتون مونده واقعا آفرین به دقت شما. آره اینقدر عاشق کنجکاوی ام که همین دیروز بعد 11 سال آزمون کارشناسی ارشد شرکت کردم.
در ضمن فکر میکردم شروع و پایان خوبی ننوشتم. شروع دلی بود و پایان هم همزمان چون فایل رو نگاه میکردم و نمیدونستم چطور تموم کنم و از اونجایی که موتور نوشتن من روشن بشه دیر خاموش میشه و میخواستم برم سراغ کارای دیگه به محض اینکه این جمله انگلیسی اون خانم فروشنده رو شنیدم نوشتم. برای اولین بار فکرکنم یک جمله انگلیسی رو بدون تکرار و توجه خاصی گوشم شنید.(اصلا زبان خوبی ندارم خصوصا شنیداری ضعیفی دارم و این نشون میده کمی بهتر شدم.) و اون جمله شد آخرین جمله ی کامنتم.
محمدحسین عزیز بابت وجودت و تمام بودن هات سپاسگزارتون هستم.
واقعا خوشحالم که هستی و داری روی خودت باعشق و زیبایی کار میکنی.
رفتم داستان هدایتت رو بخونم دیدم ننوشتین اما عکس پروفایل تون رو دیدم و چقدر زیبا بود و چهره تون منو یاده ورزشکارهای حرفه ایی تو کشتی انداخت و تحسین تون میکنم برای هرآنچه بودید و هر آنچه هستید و خواهید ساخت.قطعا لایق بهترین ها هستید…
براتون از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرون خواستارم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام خداوند بخشاینده و هدایتگر
سلام به هر دو استاد عزیز و همه همسفران خوبم در این سریال زیبا
راسش من به خودم تعهد داده بودم که تا پایان این دوره سریال سفر به دور آمریکا هر بار که فایل جدید میاد روی سایت کامنت بزارم و فعال باشم و منفعل نباشم البته گاهی وقتها ذهنم موش میدواند و میخواست جلوی کامنت نوشتنم رو بگیره ولی از پسش برمیومدم و کامنت مینوشتم و خدارو شکر تا این قسمت به تعهدم عمل کردم ولی توی این فایل قدرت ذهنم زیاد شده بود و نجواهاش داشت تاثیر زیادی روی من میزاشت بهم میگفت بسه دیگه تا کی میخوای کامنت بنویسی تا کی میخوای بقیه رو تحسین کنی همین که نگاه میکنی و به زیباییهای آمریکا توجه میکنی خودش میشه تمرکز بر زیباییها دیگه کامنت نوشتنت برای چیه؟ کلی وقتت رو میگیره هزار کار داری برو به کارهای خودت برس برو یه قدم بیشتر برای اهدافت بردار و خلاصه با این نجواها حالم رو یه مقدار نامیزون کرد و هر چی میخواستم کامنت بنویسم هیچی به ذهنم نمیرسید
راسش رو بخواهید منم بیخیال شدم و گفتم راست میگه ولش کن دیگه بسه تا اینجارو اومدم و همین هم جای تحسین برام داره بقیه قسمتهارو فقط نگاه میکنم
ولی بعدش یه حسی بهم گفت اگه کامنت ننویسی ذهنت دستگیره پیدا میکنه و از همین دستگیره استفاده میکنه و شروع میکنه به نجوا کردن که دیدی نتونستی به تعهدت عمل کنی دیدی تو مال این حرفها نیستی
خلاصه توی این فکرها بودم و نمیدونستم چکار کنم و به خدا گفتم خدایا من هیچی به ذهنم نمیرسه که برای خودم هم لذت بخش باشه که بخوام بنویسم خودت کمکم کن و اگه لازمه کامنت بزارم بگو چی بنویسم
بعدش گفتم بیام بیرون از خونه یه مقدار قدم بزنم و وقتی اومدم بیرون سرم پایین روی زمین بود و توی فکر بودم و راه میرفتم ولی سرم رو که بالا گرفتم یهو دیدم همه جا رو مه گرفته و خیلی سریع یاد این دریای موجی افتادم که توی این فایل دیدم و خدا بهم گفت مگه نمیخواستی کامنت بنویسی برو همین همزمانی رو بنویس برو بنویس اون مهی که توی سریال دیدم همین الان توی زندگی خودم هم اتفاق افتاد
اینقدرررر از این پیام خدا خوشحال شدم که به محض اومدنم توی خونه گفتم اول باید برم اون کاری رو که خدا گفت انجام بدم و شروع کردم به نوشتن این کامنت و الان خیلی خوشحالم که خدا کمکم کرد و من رو به تعهدم پایبند نگه داشت
خدایا ازت ممنونم که حتی توی ساده ترین کارهام بهم کمک میکنی و کوچکترین سوالهام رو هم با مهربانی و عشق پاسخ میدی قربونت برم الهی که تو خدایی
استاد امروز یه اتفاقی واسم افتاد
یه معجزه
یه هدیه عالی
یه کاری که فقط میتونم بگم
خدایا تو چقدر بزرگی
خدایا هر روز ایمانم باورم و اعتقادم به تو بیشتر و بیشتر میشه
خدایا سپاسگزارم
توی صفحه فایل میزان تحمل شما چقدر است ؟؟
یه کامنت نوشتم تاریخ دوم مرداد 1402
امروز هدایت شدم به همون صفحه که آخرین کامنت رو دیدم خودم نوشتم به اسم رضا رستمی و این کامنتی که این پایین می خونین رو تمام وجودم گفت زیر همون کامنت بنویس
و تمام وجودم گفت بیا توی آخرین فایل که این میشه هم بنویس
و با اجازه شما این کامنت رو این جا هم کپی میکنم
ایمان باور و اعتقاد دارم که با عشق کامنتم رو می خونین
عاشقتون هستم
راستی اینم دلم گفت بنویسم که از آگاهی های دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که هر روز صبح بعد از بیدار شدن ، بار ها در طول روز و شب قبل از خوابیدن خودم رو
می بوسم
میگم رضا جان عاشقتم
دوست دارم
کامنت ::
سلام خداوند مهربانم
سلام خداوند روزی رسانم
سلام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به مریم بانو عزیزم
سلام به اعضای خانواده بزرگ سایت عباسمنش
استاد این کامنت بالا رو دوم مرداد نوشته بودم
اما صفحه پیام رو هنوز نبسته بودم امروز یک هدیه دریافت کردم و خواستم بیام نشانه امروزم راببینم که از بین ده تا صفحه سایت عباسمنش که توی مرور گر گوشیم باز هستند و نبسته بودم خیلی وقت این صفحه باز هست توجه مو به خودش جلب کرد انگار مثل آهنربا منو کشید سمت خودش و گفت بیا منو باز کن نرو جای دیگه تو سایت و من با رغبت صفحه رو باز کردم وقتی خواستم فیلم رو ببینم دستم نزاشت فیلم روببینم و صفحه رو اسکرول کرد به سمت پایین در کمال تعجب آخرین نفری که کامنت نوشته بود اسم خودم بود رضا رستمی و با اشتیاق کامنت رو خوندم دیدم دقیقا از همون شرکتی که دوم مرداد هدیه دو ماه اشتراک رایگان دریافت کردم و اومدم کامنت نوشتم امروز هم از همون شرکت اشتراک 3 ماه رایگان دریافت کردم
خداااااااایییی ممممممن
خدای من
خدای من
خدای من چی بنویسم
3ماه یه صفحه سایت رو نبندی و امروز بیای اونو نگاه کنی ببینی آخرین کامنت خودت هستی و سپاسگزاری تو نوشتی برای دریافت هدیه دو ماهه و الان بعد از گذشت سه ماه بیای شکر گذاری تو بنویسی بخاطر دریافت هدیه سه ماه اشتراک که امروز ساعت 11 دریافت کردی و الان بعد از سه ماه که اون صفحه باز بوده بیای دوباره ببینی از همون شرکت یه هدیه عالی تر با یک ماه بیشتر هدیه گرفتی
خدایا این تکامل رو سپاسگزارم
خدایا من ارزشمند هستم
خدایا من لیاقت و شایستگی دریافت نعمت و ثروت و رحمت و فراوانی و هدایای تو رو دارم
خدایا اشک تو چشام جمع شده دستام داره می لرزه من چی بنویسم
فقط می تونم بنویسم ::
خدایا سپاسگزارم
خدای من سپاسگزارم
خدای من شکر
خدایا هرچقدر بنویسم سپاسگزارم می دونم کمه اما بازم می نویسم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
خدای من اگر تمام مخلوقات و موجودات جهان و کیهان جمع شوند نمی تونن این هم زمانی و هم مکانی
دریافت هدیه واین دوتا کامنت رو بیارن کنار هم دیگه
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
سلام استاد و مریم خانوم
خدایا این زیبایی ها واقعیه یا کیکه
از بس فضای کنار جاده و آسمون و زیبا بود با درخت و سبزه و صخره ها ی فوق العاده که محشر بود این آسمون چقدر زیباو بینظیر بود با ابرهایی که ،،، خدایییییی نمیشه توصیف کرد این همه زیبایی و فراوانی
چقدر این سگ پشمالو خوشکل بود و باحال راه میرفت
استاد این تورهایی که توی جنگل هستند بسیار زیبا ست خصوصا اگه ترن سوار بشی و از دل درختان سبز و کوه ها برسی به نوک کوه که جز ابر چیزی نمیبینی و هوا به شدت تغییر میکنه و خنک میشه و اونجا هم کلی توضیح بدن برات و فیلم تاریخچه برات بزارن و وقتی برگردی ببینی پایین کوه بارون داره میاد ،،
خدایا من دیگه نمیتونم بنویسم از این کشور و این مردم شاد و اینهمه فراوانی نعمت
آهو یی راحت میموند تا آدما ببیننش و چقدر این حیوانات احترام میشن و همه چیز سرجاش قرار داره و منظمه ،
هر چی بگم یک از هزاره
خدایا خرید از اپل استور چقدر حالمو خوب کرد که به دوتا از دوستام نشون دادم و کلی لذت بردیم وحال حالللللللل کردیم واینکه دوستم میگفت که خوبیش اینه که اصل خرید میکنی با خیال راحت
خدایا شکرت بابت همه چیز واقعا برام جذاب بود و لذت بخش این فیلم زیبا،، وقتی هم آپلود شد دانلود کردم تا بیشتر لذت ببرم
مریم خانوم چقدر راحت نشسته توی ماشین و داست کارهای سایت را انجام میداد و این تمرکز روی کار را نشون میداد ،، هیچ موفقیتی الکی نیست و پایدار نمیمونه خدایا شکر بابت امروز که هوای دزفول به شدت تمیز و ابری بود و واقعا خنک و لذتبخش واقعا لذت بردم
سپاسگزارم از معبودم که امروز را به من فرصت دادتا لذت ببرم
سلامی به زیبایی پاییز زیبا
کلا احساس میکنم کامنت هام حکم پیام بازرگانی و داره تو بحث های مرتبط با فایل ها، ولی خب اون موضوعی که در حین دیدن فایل های بسیار لذت بخش سفرنامه به ذهنم خطور میکنه و رو مینویسم.
همونطور که میدونید بخش زیادی از عادت های ما نشون دهنده باور های ماست حالا میخوام توی قسمت پایین چند تا روش برای تشخیص عادت های محدود خودمون که رو براتون مثال بزنم:
1-«احساس»: شاید مهم ترین مشخصه باور احساسه بزرگترین عادتی که میتونید ترک کنید اعتیاد های احساسی خودتونه اگه درمورد چیزی احساس بدی دارید بدون شک درمورد همون باور بدی دارید .
2-«رفتار »اگه دست به کار میزنید به این معنیه که توی اون حوزه باور دارید اما فراموش نکنید تا زمانی که احساس خوبی در این مورد نداشته باشید تمام کارهایی که انجام میدید فقط اتلاف انرژیه!!
3- سومین راه تشخیص عادت ها(باور ها) «نتیجس» اگه هر وقت که پولی رو بدست میارید و از دستش میدید اگه درامدتون ثابته اگر هر وقت ماشینتون رو میشورید و بعدش بارون میاد اگه توی دانشگاه همیشه نمراتتون توی یه رنج هست و در کل اگه یه سری اتفاقات پشت سرهم براتون تکرار میشه به این معنیه که توی اون قسمت باور مخرب دارید.
دوستان با اشاره به این موضوع میخواستم بگم دیدین بعضی وقتا با وجود تمرکز و تلاش زیاد برای یه هدف یا خواسته ای نتیجه ی عکس میگیریم؟؟؟دقیقا مشکل از همین جا نشئت میگیره که اولا ما فکر میکنیم که داریم به اون خواسته تمرکز میکنیم درحالی که احساسمون نبود و کمبود اون خواسته رو داد میزنه، رفتارهامون از عدم ایمان به رسیدن و جار میزنه و در نهایت ما نتیجه ای جز نبود و کمبود اون خواسته رو دریافت نمیکنیم.
عزیزم احساست احساس فراوانی باشه، احساس خوب ، احساس امید باشه و همه ی رفتارهات در راستای این احساس ایجاد شده باشه مطمئن باش نتیجه ی قشنگی خواهی گرفت.
بعضی وقتا زیادی گیر میدیم به نتیجه ی نهایی، حواست باشه این گیر دادنه احساس کمبود و نیاز و ساطع میکنه هااااااااا و این یعنی نرسیدن!!!!!
دوستتوووووون دارم دوستای قشنگم…….
به نام رب هدایتگرم، تنها قدرت مطلق جهانم
سلام و درود به همه شما خوبان امیدوارم در پناه حق زندگی پر از سعادتی داشته باشید.
•• خداروشکر میکنم که تونستم پای تعهدم بمونم و تاکنون برای تمام قسمتهای سفرنامه کامنت بذارم، کامنت بخونم، نکته برداری کنم و هزاران درس مفید از دوستان خوبم یاد بگیرم ،بینهایت ممنونم از تمامی دوستانی که کامنت مینویسن و دیدگاهشون رو به اشتراک میذارن و نمیدونید از خوندن کامنتها چقدررررررررر لذت میبرم .خدایا توفیق بده در این مسیر ثابت قدم بمونم.
میریم برای 18 دقیقه پرواز :
•• به به چه آسمون قشنگی با ابرهای بینظیرش ،طبیعت بکر و زیبای ایالت عشق کلورادوی فوق العاده ، چقدر مسیرش تمیز بود و چه حس زیبایی منتقل میکرد خدایا شکرت چقدر ترکیب رنگها در مسیر جاده دلمو بررررررد چه سلیقه ای داری خدا بهترین ترکیب کننده رنگها در کنار هم فقط شمائی.
•• قشنگی باغ خدایان اونقدر زیاد بوده که نمیشه ازش گذشت باید بیشتر استفاده ببریم خدایا شکرت برای روحیه زیبایی جوی شما که نتونستید از زیبایی های بینظیر این باغ به سرعت گذر کنید و دلتون خواست دوباره بیایید و لذت ببرید که الحق زندگی همین روزهاییه که در حال لذتیم….. مثل همین روزهای من که بسیاررررر بسیاررررر غرق در لذت و شادی ام و هربار که میخوام گذر کنم حسم میگه بمون و فلان موردو تجربه کن : مثلا دیشب کنار ساحل بودم اینجا دکه های زیادی هست که صندلی ومیز گذاشتن،آهنگهای باحال پخش میکنن ،چای و بلال وقلیون و…. دارن، حسم منو داشت میکشوند سمت یکی ازاین دکه ها، رفتم از مرد بسیار محترمی که صاحب اونجا بود اجازه گرفتم که گوشیمو به اسپیکرش وصل کنمو آهنگهای خودمو پلی کنم با خوشرویی اجازه داد و من آهنگهای رقصی کوردی خراسانی در انرژی رو پخش کردم ،خودمم کنار آتیش نشسته بودم از اونجایی که این أهنگها بسیار پرانرژی و جذابن ،دلم میخواست برقصم ولی خجالت میکشیدم وکسی نبود منتظر بمونم یکی که رقص کوردی خراسانی بلده پیداش بشه و باهاش برقصم ،من هیچوقت پیشقدم رقص نبودم همیشه با همراهی بقیه میرقصیدم ولی از مدتها قبل خیلی دلم میخواست کنار ساحل دور آتیش بتونم برقصم و این تجربه رو داشته باشم،حسم اونقدر واضح باهام حرف میزد که نتونستم مقاومت کنم خودم به تنهایی مشغول رقصیدن شدم و واقعا لذت میبردم از رقصیدنم تو حال وهوای خودم بودم چند نفر رد شدن نگاه میکردن و من سعی میکردم تمرکزمو فقط روی حس خودم بذارم ،نیم ساعت تنهایی میرقصیدم تا اینکه پنجتا پسر از کنارم رد شدن ویکیشون از دور مثل من میرقصید منم دعوتشون کردم بامن همراه بشن ، همگی اومدن همراهیم کردن و چقدررر حس و حال باحالی بود ،کم کم آدمهایی دیگه ای اومدن دور ما ایستادن دست میزدن و من و اون پسرهای باحال کوردی خراسانی میرقصیدیم بقیه به جمعمون ملحق شدن حلقه ی بزرگ رقص تشکیل شد پیر وجوون و دختر وپسر وای خدای من انرژیم اونقدر زیاد بود که خستگی برام معنا نداشت دوسه ساعت رقصیدیم وخندیدیم و کلی کیف کردیم ، تو این رقصیدن که بار اولم بود تو جمع غریبه مخصوصا با پسرها و آدمهای مختلف بودم تجربه شیرین و دلچسبی بود ،خیلیها از رقصیدنمون فیلم میگرفتن ذهنم میخواست نجوا کنه وای فیلم میگیرن اگه فلان وبهمانچی و …. ولی من کنترل ذهن شدیدی داشتم چون اون لحظه وصل به خدا بودم و اصلا و ابدا برام مهم نبود فیلممومیگیرن اتفاقا با لبخند بهشون نگاه میکردم وتایید میکردم ، از آهنگهای کوردی رسیدیم به بندری و شمالی و باباکرم و……لباسامم از شدت عرق خیس خیس بود پاهام از شدت رقص زیاد درد شیرینی داشت ولی تمامش لذتبخش بود چون احساسم عاااااااالی بود
آقای مهربون دکه دار بهم گفت واقعا ایول داری ببین چه جماعتی دور خودت جمع کردی ،برای منم خوب شد کلی کاسبی کردم مردم رقصتونو تماشا میکردن و چای و قلیون و بلال سفارش دادن ….
وقتی رقصیدنمون تموم شد آقایون وخانمایی ک اونجا بود همگی برام دست زدن گفتن پرانرژی و قشنگ رقصیدی ….احساسم عالی بود چون چیزی که از مدتها پیش تو ذهنم بود پیش اومده بود و تجربه ش لیتر لیتر حس خوب تووجودم تزریق کرده بود،خدایا شکرت که بهم گفتی چندروز دیگه شمال بمونم تا این فضاهای عالی رو تجربه کنم ،
اون لحظه ای که احساسم میگفت بمون ذهنم نجوا میکرد نه نمون! پولهات تموم شد ! هرچی کار کردی خرج سفرت شد! ولی من با قطعیت گفتم آیا من ارزش ندارم برای لذت بردنم خرج کنم؟ آقا من ارزش ندارم حقوقمو برای لذت خودم خرج کنم ؟ مگه من برای زندگی کردن کار نمیکنم؟ اینروزها به معنای واقعی معنی لذت بردن رو میفهمم پس ارزشش رو دارم که تا وقتی حسم خوبه بمونم کنار دریای زیبای خزر و روحمو آزاد کنم با این مذاکره ذهنمخاموش شد و من دوباره متصل شدم به معبودم…..
••• چه سگ های زیبایی استادجان چقدر دوسشون دارم اینجا کنار دریا کلی سگهای خوشگل هست از صاحبانشون اجازه گرفتم که بغلشون کنم نوازششون کردم و چقدر حسم عالی شد وقتی گرمی تنشونو حس کردم خودمو با اونها در خلقت برابر حس کردم تمام ما مخلوقات خدائیم، از هماهنگی ایجاد شده اشکها ریختم مثل همین الان که نمیتونم اشکهامو کنترل کنم حس میکنم در حال پروازم حس نابیه خدایا شکرت عاشق حس و حالیم که با یاد خدا تووجودم ایجاد میشه…..
•• خدایاشکرت برای ثروتمندی شما که بهترین کاپوها رو برای دوستانتون تهیه میکنید این از سخاوتمندی شماست چه حس خوبی که از بهترین برند خرید میکنید چندروز پیش خواسته شدید خریدن گوشی آیفن برای من ایجاد شد وقتی لب ساحل بود خانمی ازم خواست عکس بگیرم از اونها گوشیش آیفن 13بود از حس لمسش احساس خوبی داشتم با لذت تمام عکاسی فوق العاده ای ازشون کردم چون خودمم عکاسی رو دوست دارم از ذوق و احساسم خیلی به هیجان اومده بود گفت خودتم عکس بگیر بعدا برات میفرستم ،با گوشیش چندتا عکس جالب ازم گرفتن، تشکر کردم و رفتم توی دریا نیم ساعت ازشون دور شدم تو حال و هوای خودم داشتم قدم میزدم متوجه شدم کسی صدام میزنه همون خانم بود! دنبالم اومده بود گفت بیا میخوایم بریم قایق سواری همراهمون بیا!! تعجب کردم اولش گفتم نه و ممنون ولی حسم گفت مگه از خدا هدیه نخواستی؟؟؟ خب اینمهدیه ! چرا پسش میزنی؟ بدو برو قایق سواری….
وای وای خدایا من همراه این خانواده 6نفره سوار قایق شدم دریا مواج بود و هیجانش خیلی زیاد بود …..خدایا شکرت برای معجزات بینظیرت اخه چرا باید منو ببرن؟ اینها فقط لطف و کرم توعه! در اونلحظه من دلم قایق سواری میخواست ولی کارت بانکیم تو اتاق بود حوصله نداشتم برم بیارم فقط یک لحظه از ذهنم گذشت خدایا چه خوب میشد برم قایق سواری!!!! به الله قسم دو دقیقه نشد اون خانم صدام زد و گفت بیا بریم قایق سواری……
خدایاشکرت
…چقدر اون ابرها زیبا بودن اقیانوسی از ابر بر فراز کوه های کلورادو وای خدای من چقدر حسش عالی بود چقدر فضای عرفانی بود فضای مناجات و وصل شدن به وجود هدایتگرت….چقدر دوس دارم همچین جایی رو تجربه کنم از الان برای رفتن به همچین فضایی ذوق و شوق دارم چه تجربه قشنگی میتونه باشه الهی شکرت
•• خیلی خوشحالم استادجان که تحسینو لذت بردن از فایلهای سفرنامه باعث شد منم سفری زیبا رو تجربه کنم با خودم روبرو بشم بزرگ بشم مستقلتر بشم ،حس میکنم تو سفر خالصتر شدم چون هر خواسته ای به دلم میاد سریعا برآورده میشه مثلا دیروز من تو دفترم نوشتم خدایا امروز سوپرایزم کن هنوز نقطه آخر جمله رو نگذاشته بودم که در زدن ، در سوییتوباز کردم دیدم صاحب سوییت که ایمجا بوده آشپزی کرده دوتا رون مرغ و ی ظرف برنج شمال خوشبو که از بوش دیوونه شده بودم دستش بود گفت بفرمائید قابل شما رو نداره …. چون شما مهمون ما هستید ….به خدا اونقدرررر تعجب کردم که شل شدم گفتم خدایا چقدر سریع اجابت کردی! ناهار میخواستم برم بیرون گوشت بخورم و تو خواسته ام رو اجابت کردی همون چیزی که میخواستم و نیازم بود ! گوشت مرغ اونم دوتا رون بزرگ که بدون برنج هم سیرم میکرد چون صبح 5تا تخم مرغ خورده بودم طبق دوره سلامتی ….
•• خدایا شکرت برای زیبایی هایی که خلق کردی خدایاشکرت برای امنیتی که اینجا وجود داره ، خدایا شکرت که خواسته هام واضحتر شدن ، چقدر اینجا آدمها خودشونن چقدر مهربونن، دیشب تا ساعت دو کنار دریا بودم آدمها با صلح و صفا در حال لذت بردن بودن، خانمها همگی آزاد از قید و بند ها و کسی کاری به کسی نداشت ، چقدر این مدل آزادی و رهایی رو میخوام زندگی کنم خدایا منو به جایی هدایت کن که با خواسته م هماهنگ باشه !
•• چقدر این فایل زیبا بود دیشب با خستگی زیاد دانلودش کردم ولی خوابم برده بود و چیزی ندیدم ولی امروز صبح دوبار دیدم و تمام وجودم غرق شادی شد ، الان که مینویسم تازه از توی آب اومدم پاهامو شستم و کیلو کیلو شن از داخل لباسام درآوردم !!!
••استاد جانم ممنونم که فایلهای بینظیر تهیه میکنید همزمانی این فایلها و دوره لیاقت و همچنین سفرم به بابلسر ترکیب بینظیری شده ،هربار چیزی پیش میاد ذهنم سریع میره رو لیاقتم و میگه چون کمی احساس ارزشمندی میکنی جهان اینجوری داره بهت پاداش میده!
•• خدایاشکرت هزاران بار به درگاهت سجده میکنم که لایق دیدن بخشی از زیبایی های جهانت هستم
دوستان عزیزم دوستتون دارم و ممنون از تمامی انرژی مثبتتون
امیدوارم در پناه حق تعالی شاد و سلامت باشید
بنام خداوند جان ”
سلام و درود فراوان بر خواهر گل خودم ”
بر خواهر زیبا اندیشم ”
بر خواهر همیشه در سفرم ”
بر نجمه ی توحیدی ”
امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه ”
شما خود درون زیبایی داری ، که همه رو زیبا می بینی ”
بسیار لذت بردیم از کامنت تون و چقدر خوب تعریف کردی ”
همه چیز داشت کامنت زیباتون ”
مواظب خودتون باشید ”
در پناه رب العالمین باشی ”
الهی ”
هم سو بشی با کائنات ”
بار الها ”
چتر رحمتت را بر سر دوستانم همیشه باز نگه دار
و بهترین تقدیر ها رو براشون رقم بزن ”
آمین
شکر و هزاران شکر
برای وجود ارزشمند خواهر نازنینم ”
وجودت پراز عشق