https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-04 22:26:212023-11-09 06:19:59سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226
411نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
••خدایاشکرت که لیاقت دیدن قسمتی دیگر از این سفر الهی رو داشتم همزمان با اینکه خودم در سفری کاملا متفاوت از سفرهای قبلیم به سر میبرم دیدن سفرهای شما حال و هوام رو بهتر و عالیتر میکنه، خدایاشکرت چه فضای قشنگی چه طبیعتی ایول که بارون زده حال وهواش بینظیره دیشب اینجا یعنی بابلسر زیبا بارون زد و من و بچه هایی ک اینجا باهاشون آشنا شدم ،تا آخرای شب توی بارون کنار دریا رقصیدیم و شادی کردیم چه تجربه متفاوتی بود رقص و شادی تو بارونی که شدیدا میبارید.
تمام هیکلمون خیس بود از لباسام آب میچکید موهام خیس بود ولی از رقص و پایکوبی دل نمیکندیم خدایاشکرت برای شب بینظیر بارونی که شما تجربه کردید و شب قشنگی که من تجربه کردم استاد جان منم از خدای عزیز آرزو کرده بودم شبی توی بارون با بچه های مثبت و پرانرژی شادی کنیم که دیشب این اتفاق افتاد و هیجان زیادی داشتم.
••ای جان ببین فورد چقدر تمیز شده برق میزنه بارون خداوند چقدر عالی تمیزش کرده ، ایول مریم جانمو ببین در حال سپاسگزاریه و چقدر این صحنه هارو دوس دارم وقتی میبینم شخصی مشغول ارتباط گرفتن با خداست و لحظاتش معنویه .این لحظات رو توی رقص خیلی دوس دارم ، چند شبی که فضای شادی کنار ساحل ایجاد شد حس معنوی بینهایتی داشتم سراسر وجودم شادِ شاد بودن چه شبهای خوبی بود خدایاشکرت ،به برکت نعمات قانون سلامتی انرژیم اونقدر زیاد بود که تمام آدمهای اونجا تحسینم میکردن واقعا اینحد انرژی برای خودم تعجب آوره از غروب تا دم دمای صبح نان استاپ میرقصیدیم خستگی حالیم نبود خدایاشکرت که انرژی بهم دادی و تمام مدتی که میرقصیدم سیم اتصالم وصل بود الهیییییی صدهزار مرتبه شکرت.
••خدایاشکرت برای طبیعت قشنگ و زیبا در مسیر کنزاس سیتی ،به به دوباره قراره هدیه بخریم خدایاشکرت برای بخشندگی شما که هرجایی میرید چیزی هدیه میبرید حس خوبی توی اینکار وجود داره ،منم همیشه دوست دارم اگه جایی میرم چیزی ببرم مخصوصا وقتی میزبان بچه کوچیک داشته باشه سعی میکنم خوراکی یا اسباب بازی برای بچه ها بگیرم و اولویتم خوشحال کردن بچه هاس چون با ذوق و شوق خوراکی رو میگیرند با لذت میخورن با دیدن ذوقشون خودم خوشحالتر میشم و حس خیلی خوبی برای خودم داره،
••شما با احساس خوب با جریان هدایت پیش رفتید ،دیدید گریل وجود نداره ناراحت نشدید وسیله دیگه ای برداشتید چون برای شما نیت کارتون مهم بود نه اون وسیله خاص و بعد ببین خداوند چطور هدایت کرد به همون چیزی که میخواستید! به خدا همین موضوع کلی درس داره خدایاشکرت
(من باید هدف بزرگم لذت بردن از زندگیم باشه لذت بردنمو مشروط به بودن شرایط خاص و وسیله خاص و آدم خاصی نکنم در هر شرایطی هدف اصلیم نباید تغییری نکنه و بعد خواهم دید خداوند چگونه معجزاتش رو به زندگیم وارد میکنه)
•• سیستم پرداخت و اسکن بارکد اجناسی که خریدین، توسط گوشی شخصی به این شکل واقعا فوق العاده بود وچقدر کارها رو راحتتر کرده دیگه لازم نیست توی صف بمونیم چقدر زمانمون ذخیره میشه وچقدر سریعتر پیش میریم …من هیچوقت از انتظار توی صف های طولانی حس خوبی نداشتم اگه تو فروشگاهی بودم که صف صندوقش شلوغ بوده از خرید منصرف شدم اگه کنار خودپرداز صف بوده از کارم منصرف شدم و جای دیگه رفتم .کلا از این مدل شلوغیا خوشم نمیاد ولی در عین حال توی فروشگاهها و رستورانا شلوغی صندوقو تحسین میکنم فراوانی اجناس و پول در بین مردمو تحسین میکنم ، با دیدن این مدل سیستم پرداخت خیلی دلم میخواد امتحانش کنم و تو فروشگاههای شلوغ اینجا هم امیدوارم همچین سیستمی شکل بگیره
••خدایاشکرت که شما هربار خانواده آقای راین رو دیدید تولد بوده و شادی …….این یعنی نظم ،هماهنگی و سیستم دقیق خداوند
مثل همین روزهایی که برای من داره سپری میشه و به شکل معجزه واری جشن و شادی و موسیقی زنده و.…….وجود داره و یکی از بازاریای اینجا میگفت تو این فصل سال اینحد از شلوغی و بزن برقص و بازار خوب و خریدهای عالی مردم واقعا عجیبه!! با این حرفش خیلی خیلی از خداوند مهربان شکرگزاری کردم چون از مدتها قبل توی ذهنم تصویر سازی میکردم که کنار دریاهستم میرقصم، آدمای پایه ای همراهیم میکنن، تو ساحل کنار آتیش شب نشینی داریم، با آدمهای بینظیری آشنا میشم و………من هزاران بار باید شکرگزاری کنم برای تمام تصورات ذهنیم که به واقعیت تبدیل شد و این سفر رو بسیار متفاوت و رویایی کرده باورم نمیشه آدمهایی که تاحالا ندیدمشون جوری باهام برخورد دارن انگار عضوی از خانوادشون هستم ، تو تصوراتم همیشه این مدل ارتباطو تجسم میکردم عاشق سادگی و صمیمیت آدمهام مثل ارتباطاتی که توی این سریال میدیدم، چقدر خوشحالم که اینجا تجربه کردم اینجا خالص خالص بودم الهی شکرت.
••خدایاشکرت چقدر محله آقای راین زیباست خیلی سرسبزه خدایاشکرت برای پیشرفت هرروزه آدمها و جهان برای پیشرفت بچه ها تو پینگ پونگ برای بزرگ شدنشون ، خدایاشکرت که با بچه ها بازی کردید و خوش گذرونی کردین بازی با بچه ها بینهایت لذتبخشه چون بچه ها موقع بازی کردن ذهنشون فقط همونجاس خیلی خیلی در لحظه ان وقتی بازی میکنن به چیز دیگه ای فکر نمیکنن اتصالشون خیلی عمیقه و من عاشق حس و حالشونم ،
•• خدایاشکرت برای اهرم رنج و لذت قوی که برای خودتون ساختید اصل رو درک کردید و به کسی کاری ندارید غذای خودتون رو میخورید رودروایسی ندارین با کسی تعارف ندارین چقدر خوبه این ویژگی ها .
••خیی خیلی خوشحالم که زیبایی های این قسمتو دیدم و با تحسین و توجه ام به زیبایی های زیادی هدایت شدم خدایاشکرت که 9 روزه بابلسر هستم و احتمالا ازینجا به تهران میرم تا شروع تجربه های جدیدو داشته باشم . چقدر خوبه این مدل زندگی و همیشه در سفر بودن ، تو سفر هر آدمی قدر تک تک لحظاتش رو میدونه و نمیخواد هیچ لذتی رو از دست بده امیدوارم قدردانی و لذت بردن در هرشرایطی رو بتونم خوب یاد بگیرم .
سلام و تجلی نور خدای مهربون بر قلب نازنین استادهای عزیزم
سلام به همه دوستای توحیدی ام الهی که تک تک لحظات زندگی به کامتون شیرین و گوارا باشه
الهی به امید تو
خداروشکر در پناه یکتا خدایی هستیم که هر لحظه انرژی و هدایت هاش بر ما می رسونه ، خدایا شکرت بهم اجازه دادی در این مسیر باشم و شکرت که تمام لحظات زندگیم با تو رنگ و بوی تازه ای پیدا کرده
سیزده آبان داشتم آماده میشدم برم مدرسه یه حرفی پدرم بهم گفت که اصلا ربطی به من نداشت ناراحت شدم و بغضم گرفت واقعیتش اشکمم در اومد … سریع خودم جم کردم و گفتم اوکی …
نجوى تنها و تنها از ناحیه شیطان است تا کسانى که ایمان آورده اند اندوهگین شوند ولى هیچ ضررى به ایشان نمى زند مگر به اذن خدا و مؤمنین باید بر خدا توکل کنند10
و سریع آماده شدم و رفتم مدرسه، همکارم که دیدم سلام و احوالپرسی کردم و بعد دیدم بچه های سال پیشم اومدن به استقبالم آگاهانه تمرکزم گذاشتم روی زیباییها باهاشون گفتم و خندیدم تا رسیدم دفتر آموزشگاه و خداروشکر حالم بهتر شد وقتی آماده شدم برم سر کلاسم پشت در به خودم گفتم بهترین خودت باش وارد کلاس شدم روی میزم دیدم نزدیک ده ،دوازده تا رز بزرگ قرمز بسیار با سلیقه توی ظرف مستطیلی خوشگل، اونقدر محو زیباییش شدم که یادم رفت سلام بدم به بچه ها بوی عطرشون دیوانه کننده بود خیلی زیبا بود ، کاش میشد عکسش براتون بفرستم ، یکی از شاگردای کلاس برام آورده بود
“و هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر به راستى سپاس [ خدا را ]گزارید، بى تردید [ نعمت هاى خود بر] شما را خواهم افزود و اگر ناسپاسى ورزید، [ بدانید که] عذاب من سخن [ و دردناک] خواهد بود.
خداروشکر با حس عالی شروع کردم به تدریس و یک ساعت بعد مراسم برای راهپیمایی شروع شد، دوست نداشتم امسال در این مسیر باشم ولی به درخواست مدیر مدرسه گفت باید حضور داشته باشید.. وقتی رفتم دیگه اون حس تنفر و از این حرفا از هیچ کشوری برام معنی نداشت بقیه شعار مرگ میدادن و من تو دلم میگفتم خدایا تو هادی و هدایتگرمون باش
پروردگارا! دلهاى ما را بعد از آن که ما را هدایت نمودى، منحرف مگردان! و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش; زیرا تو بسیار بخشنده اى
به همکارم گفتم خیلی وقت بود پیاده روی نکرده بودم چقد مفید بود…
به مقصد که رسیدیم هر بار که نام کشور آمریکا رو میشنیدم میگفتم این کشور بی نظیر ه و انگار تمام فایلهای سفرنامه تو ذهنم مرور میشد .. در همین حال و هوا بودم که یکی از شاگردای دوسال پیشم اومد گفت خانم!!! …. و منو بغل کرد نزدیک یک دقیقه منو بغل کرده بود و تو گوشم میگفت خانم دلم براتون تنگ شده بود خانم دوستون دارم …. و من داشت تو ذهنم مرور میشد میگفت مریم حس و حالت خوب نگهداری من هر لحظه کنارتم … و دستم گرفت برد پیش بقیه شاگردام یکی یکی ابراز محبت کردن و من غرق در محبت و خوشحالی بودم و کل زمان برنامه من مشغول صحبت و خنده بودم
“بنابراین، مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم؛ و مرا سپاس گزارید، و [نعمت هاى بیشمار] مرا ناسپاسى نکنید.”
در راه برگشت همکارم گفت اون کی بود که اومد اونطوری بغلت کرد گفتم شاگردای دو سال پیشم ، گفت اولین بار می بینم که یک دانش آموز اینقدر با عشق بعد دوسال معلمش دوست داشته باشه …
منم تو دلم میگفتم فقط خدا
کیه که می تونه یه نفر عزیز کنه….فقط خدا … هرچی دارم از خداست و ولاغیر
از مدرسه که برگشتم خونه خداروشکر پدرم با محبت منو دعوت کرد برای ناهار و خداروشکر می کنم تا این حد تونستم از عهده نجواها بربیام و چه لحظات عالی خدا بهم هدیه داد ، از عطر گلهای رز کلاسم تا محبت و عشق دانش آموزانم ….
من می خوام صحبت های jacob یعقوب رو تا جایی که فهمیدم براتون به فارسی بگم
یعقوب خیلی با حال و با مزه به فارسی سلام میکنه و میگه من یعقوب هستم
و بعدش میگه امروز من و اقای سید با هم درباره توانایی ارتباط برقرار کردن صحبت کردیم و میگه که من و اقای عباسمنش با هم موافقیم که روابط ما با دیگران خیلی مهم هستش و در مورد خودش میگفت که توی هشت سالگی میان فلوریدا و نقل مکان میکنن،
خب اونجا هیچ دوست و رفیق نداشت، همه ادم های جدید بودن ، و سعی میکردم که ارتباط بگیرم و دوست پیدا کنم ، تو مدرسه یه خانم معلمی به نام
فنستی خیلی از بچه ها می گفتن معلم با حالی نیست دوست نداره شاد باشه و میگه من با خودم فکر کردم که خانم معلم اینجا نیست که شاد باشه ولی باید به بچه ها اینو یاد بده و گفت احساس کردم که خدا میگه که برو اون معلم رو ببین ، و تو کلاسش بودم شروع کردم به ارتباط گرفتن و صحبت کردن
و از همه مهم تر احترام بهش میزاشتم و به
حرف هاش گوش دادم و خواسته هایی که داشت رو
انجام میدادم و این ارتباط من با خانم معلم رشد کرد
و بچه های هم کلاسیم میگفتن خانم معلم فنستی
اونقدری هم که ما فکر میکردیم بد نبودا و رفتار خانم معلم هم بهتر شد پس احترام گزاشتن به حرف های دیگران گوش کردن بهتر جواب داد سال بعد برادر کوچک ترم با خانم معلم کلاس داشت که خانم خیلی رفتارش و با برادرم خوب بود و همین بقیه
بچه ها چون اونها فهمیدن من چی کار کردم و زندگی من و معلم تغییر کرد بدونیم ارتباط خوب من به خانم معلم با بقیه بچه ها هم کمک کرد و معلممون گفت من به بچه ها یاد میدم که رشد کنن و یاد بگیرن با بقیه ارتباط برقرار کنن و این مهارت اخیلی کمک میکنه تا ارتباط گرفتن با بقیه برای ما اسون تر بشه
خیلی حرف های یعقوب جالب واقعا چقدر این پسر تکامل خوبی تو این مورد داشت
این درس که بتونیم با دیگران کنار بیایم و با بقیه همراه و رفیق بشیم میلیاردی ارزش داره
به نام خالق هدایتگر به سادگی و عزتمندانه سلام دوست گرامی متشکرم متشکرم برای ترجمه دقیق حرف های جی کوب وقتی فایل نگاه میکردم دوروز پیش از خدا خواستم یکی قشنگ حرها رو ترجمه کنه بزاره بچه ها به طور کلی گفته بودن چی میگه و ازهمه شون متشکرم
ازشماهم متشکرم که کامل تر گفتید
خیلی لذت داره زبان دیگه بلد باشی و بتونی حرف بزنی و ترجمه کنی
تحسینتون میکنم به خاطر این حد از مهارت در زبان که میتونید ترجمه کنید.
هرجا هستید در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
امروز غروب داخل مغازه ام بودم و داشتم فایل دانلودی زیبایی را ببینیم را نگاه می کردم و سرم خلوت بود و با علاقه و تمرکز نگاه می کردم بعداز تمام شدن یک مشتری قدیمی ام آمد و خرید کرد و شروع کرد از طبیعت و زیبایی ها گفتن و در ادامه داخل موبایلش ویدئو از آبشار منطقه درگز خراسان نشان داد و بعد دامنه های زیبای رشته کوه بینالود خودمان که واقعا هردو لذت بردیم .
بعدکه ایشان رفت با خودم به فکر رفتم ، چطور شد این آقا آمد و از سفرش گفت بعد من فهمیدم خودم جذب کردم چون فایل استاد دقیقا داشت طبیعت کوهستانی و سرسبزی نشان می داد.
خلاصه اینکه هرکس اتفاقات و شرایطی را تجربه می کنه که اولا فرنکاس متناسب آن را فرستاده باشه و یا در مدار آن باشه .
خدایا شکرت بخاطر این سفر با خیر و برکت استاد و عزیز دلش، که دلهای ما را شاد و روانه آمریکا می کنه.
استاد ابتدا برای خانواده دوستش مخلوط کن گرفت و پولش راهم پرداخت کرد ولی آن چیزی که می خواست نبود ، ولی هدایت کار خودش را کرد و در مسیر خارج شدن که بصورت نشانه هدیه اصلی را خرید تا دست پر بره خونه دوستش .
چه همزمانی خوبی ، یادمه وقتی این خانواده محترم مهمان پارادایس بودن تولد پدر بود و الان که استاد مهمان اوناست تولد پسر ارشدش . بقول ایرانی ها تولدت مبارک الهی صد ساله بشی.
اسناد با افتخار مسابقه پینگ و پنگ را برد دست مریزاد استاد .
در ادامه باین خانواده محترم و ثروتمند آمریکایی خداحافظی کردن و به حرکت کردن با این تفاوت که اون خانواده پشت سر ماشین استاد آب نریخت خوب حق با اوناست چون خرافاتی نیستن .
استاد به اتفاق عزیز دلش و با کمک ماشی کمپر زیبا و هزار منظوره به هدایت الله لبیک گفت و حرکت کرد و گفت نمی دانم کجا میریم و باز جریان هدایت می بره به زیبایی و قشنگی بیشتر و بیشتر
به نام کامل ترین پرانرژی ترین انرژیه دنیا خدای خوبم
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های گل سایت
خداروشکر که زندم و نفس میکشم
خداروشکر برای دیدنه این فایل زیبا
خداروشکر که بازم اگاهیی و شادی و زیبایی و فراوانی وارد زندگیم سد با دیدنه این فایل زیبا
استاد دمت گرم
خداروشکر بازم این فایل بهم نشون داد که پول خدایی ثروتمند شدن یعنی به خدا نزدیکتر شدن
دنیا روی کانون توجه میچرخه واقعا بابد اگاهانه تمرکز گذاشت روی فراوانی شادی ثروت و خوشبختی تا هدایت بشی بهش
واقعا لذت میبرم از این همه احساس لیاقت واقعا اصن زبونم نمیاد چی بگم و میگم خدایا شکرت که من تو مداره دریافت هستم و میتونم ببینم و لذت ببرم
خداروشکر فایلهای حجابو دیدم و اصن این باورهای مخرب قدیمیو شکوندم که زن باید فلان باشه بهمان .اصن این تضاده رابطه هر لحظه داره منو رشد میده و لذت میبرم
لذت میبرم از دیدنه این مردمانه بهشتی که انقد برای خودشون برای خانوادشون برای کشورشون برای همدیگه ارزش قاعلن واقعا تکنولوژی عالی همش روبه پیشرفت فقط لذت وشادی و موفقیت و رفتن تو دله ناشناخته ها
اینم من از استاد یاد گرفتم که دست خالی جایی نرم
واقعا فقط دارم درس زندگی یاد میگیرم و عمل میکنم به اگاهیها
سلام دوستان عزیزم، سلام استاد عباسمنش و استاد شایسته بزرگوار
این کامنت رو فقط واسه خدای خودم مینویسم، چون میدونم روزی من رو بهش هدایت میکنه تا یاد این روز ها بیافتم و بخندم
استاد عزیزم، دو سال و نیمه در کنار شما هستم
من رو از افسردگی و آرزوی مرگ ، رسوندین به نوک قله موفقیت و ثروت و شهرت و بعد من با اینکه عالی روی خودم کار میکردم به تضاد بسیار بزرگی برخوردم و از عرش رسیدم به فرش ( البته به خیال خودم)
اون تضاد باعث شد مهم ترین تصمیم زندگیم رو بگیرم و برای مهاجرت اقدام کنم، تو این مدت که در پروسه مهاجرت بودم خیلی شخصیت من عوض شد، اعتراف میکنم جوری قانون رو توی این 6 ماه درک کردم که حس میکنم 2 سال قبلش رو ول معطل بودم و فکر میکنم که سال دیگه هم قطعا فکر میکنم الان هیچی نمیفهمیدم!
الان که همه چی اوکی شده و یک قدمی مهاجرت هستم، به قول سعیده عزیز تو کامنت های همین فایل، ذهنم بزغاله شده…
دست از سرم برنمیداره، پاشنه اشیل ناسپاسی رو خیلی راحت تونستم کنترل کنم و هی بهبود بدم ولی امااااان امان از این پاشنه اشیل ترس
داشت روانیم میکرد ها… به یه چیزایی فکر میکنم که خجالتم میشه بنویسم! مثل اینکه میترسیدم برم و کار گیرم نیاد، یا پولش اونقدری نباشه که خرج دانشگام دربیاد و بدبخت بشم و بی خانمان بشم و و و
هیییی، امان از این ذهن چموش! انگار تا من این پاشنه آشیل ترس رو درست نکنم قرار نیست مهاجرتم هم اتفاق بیافته
هر روز با همه قدرت از وقتی چشمام رو باز میکنم ترس ها ونجواها بهم حمله میکنه، منم با خوندن کامنت ها، فایل های رایگان، محصولات و جواب های عقل کل هی سعی میکنم خودم رو آروم نگه دارم
تو یک هفته گذشته واقعا بارها حس کردم ذهنم من رو گذاشته لای دستگاه پرس و داره منو له میکنه، حتی داشتم میزدم زیر همه چی و پروسه رو کنسل میکردم
اما یه صدایی گفت این مسیر توئه، 6 ماهه که هزار بار ازم نشونه خواستی و هزار و یک نشونه بهت دادم، اگر بهش عمل نکنی همونطور که بارها تو قرآن بهت گفتم از کافران هم بدتری، چون تو بعد از ایمان اوردن دوباره نا امید شدی
امروز اولین روزی بود که اون فشار کمتر شد… من دیروز هدایت شدم به قسمت 3 عزت نفس که گفته بود برای فرار به ترس ها باید بهشون حمله کنی و انجامشون بدی
منم از یه کار کوچیک شروع کردم! یه غذای جدید درست کردم… یه غذای تماما گیاهی به نام لازانیای اسفناج، راستش من از اسفناج متنفرم و حتی فکر این غذا حالمو بد میکرد، و من از اونجایی که همیشه پاشنه اشیل ترس رو در همه زمینه ها دارم حتی غذای جدید رو هم امتحان نمیکنم
امروز این رو یه نشونه دیدم و گفتم خدایا من دستور پخت رو نگاه نمیکنم تو قدم به قدم بگو چکار کنم و من درستش میکنم، اگر خوب شد یعنی پروسه مهاجرتمم همینقدر ساده ست و تو خودت درستش میکنی
اقا، به قدرررررری این غذا خوشمزه شد که حد نداشت! منی که از اسفناج متنفرم اگر میشد دو پرس میخوردم :) و ترسم خیلی کمتر شد
حالم که بهتر شد، هدایت شدم به قدم 3 جلسه 1 که باز هم راجب بی توجهی و جهت دهی درست به پاشنه آشیل هست
همونطور که اون جلسه رو گوش میدادم یه پیام از تو سایت اومد :
فعالیت جدید آقای ….
من چشمام شد چهارتا! گفتم من کی اصلا همچین اعلانی رو فعال کردم؟ اومدم جیمیل رو ببندم، یاد اون حرف استاد افتادم :
« ادم ها نمیخوان به قانون عمل کنن، میخوان قانون به میل اونا عمل کنه! مثلا میگن خدایا من راه چپ رو برم یا راست، یه نشونه واضح میاد که راه چپ رو برو مثلا یه بلبل اونجا سریع اواز میخونه، اما پیش خودشون میگن نه راه راست بهتره حتما خدا اشتباه کرده… ادما اینجوری نشونه های خدا رو تفسیر میکنن و بهشون بی توجهی میکنن»
اینو که یادم اومد سریع رفتم ببینم این دوستمون چی نوشته، دیدم رو یه کامنت دیگه خودش کامنت گذاشته دقیقا تو همین قسمت 226! خوندم و کلیییی ذهنم باز شد که گفته بودن چطور موقعیت های شغلی عجیب و غریبی براشون ایجاد شده و با وجود اینکه هیچ سر رشته ای از اون کارها نداشتن عالی انجامش دادن و هر لحظه داشتن قران میخوندن ( نشونه اول که خدا بهم گفت تو الان باید هر ثانیه به قران وصل باشی تا نجواها ضعیف و نابود بشن)
خوندم و از خدای خودم تشکر کردم، اومدم از سایت بیام بیرون گفت کجا؟ نمیبینی چقدر از صاحب کامنت اصلی تشکر کردن بعد داستان خودشون رو گفتن، برو ببین کامنت اصلیه چیه
و واااااای
کامنت سعیده عزیز بود رو این فایل، جواب تک تک سوالام و ترسام گرفتم
یعنی دستام میلرزید وقتی میخوندم، حس میکردم خود خدا نشسته و واسم نوشته تا بتونم بارها تکرارش کنم و حریف نجواهای ذهنم بشم
انقدر اروم شدم که حد نداره، دلم از اون جوش و خروش افتاد و قلبم اروم شد، مطمئن شدم خدای اینجای من، خدای کشورهای دیگه هم هست و به خاطر شجاعت و ایمانم قطعا بهم پاداش میده
و قول دادم حتی بیشتر از قبل رو پاشنه اشیل ترس کار کنم و تا جایی که میتونم ضعیفش کنم تا بتونم مدام موفقیت های بیشتری رو تجربه کنم
برای ترس بعدی ، کشیدن دندونم رو انتخاب کردم که چندین وقته به خاطر ترس به تعویق انداختمش… جالبه تا این تصمیم رو گرفتم و گفتم خدایا برای کنترل پاشنه اشیل ام این کار رو انتخاب میکنم و میسپارم به خودت که کم درد و کم دردسر باشه، دوست مامانم که هفته پیش قرار بود ادرس یه دکتر خوب رو بهم بده همین الان ادرس رو فرستاد :)
خلاصه، نشونه های خدا بی شماره
من خیلی از قانون نتیجه مالی و کاری گرفتم، ولی واقعا این نتایج جور دیگه ای واسم عجیب هستنو دلم رو قرص میکنن
انشالله روزی زیر همین کامنت از کشور مورد علاقه ام بنویسم و بگم که شد! بگم که انجامش دادم و به هرچی که میخواستم رسیدم…
چقدر خوشحالم، دلم واسه بمیارستان و بخش ها خیلی تنگ شده
وقتی گفتی icu ، یاد همه وقتایی افتادم که کامنتات راجب سبک شدن شیفتات رو میخوندم و هزار بار تحسینت میکردم و میگفتم اگر برای سعیده جان شده برای منم میشه…
و الان که پیامتو دیدم اصلا مخم پوکید ها :) چقدر خدای ما بزرگه، و چقدر مقدسه فضای سایت
کامنتت رو از پریروز چندین بار خوندم و خیلی بهم کرد، الانم که یه کامنت اختصاصی واسه خودم نوشتی و آیه زیبایی که واسم آوردی رو چقدر عجیبه که حس میکنم تا حالا ندیدم…. یعنی تو فرکانسش نبودم قطعا و چقدررررر آرومم کرد الان تو دفترم بزرگ نوشتمش که هر روز ببینمش و آرامش بگیرم
ممنونم یک دنیا سعیده عزیزم
ممنونم که دوباره دست خدا شدی واسه سارا، وقتی به این فکر میکنم که خدا از زبون پر مهر شما بهم میگه جات روی شونه های منه ، نترس و برو جلو
دلم قرص میشه، پر میشم از حس سپاسگزاری نسبت به شما دوست عزیزم، استاد بزرگوار که این فضا رو برامون فراهم کردن و خدای مهربونم که از هیچی واسه هدایت من کم نمیذاره انصافا
ممنونم ازت و این کامنت قشنکتو بارها میخونم تا بهم جرئت و شجاعت بده ، و میدونم که خدا پاداش شجاعتمو میده به زودی
در پناه الله، همیشه شاد و ثروتمند و سلامت باشی عزیزدل
به نام خالق هدایتگر سلام به سارای عملگرا به بنده دوست داشتنی خدا
سارا جان تحسینت میکنم براین تعهدت برای نتایج مالی که گرفتی تحسین میکنم برای این که افسار این ذهن چموش در پاشنه اشیلت داری میکشی به دل ترس هات میزنی و عمل میکنی به آنچه که آموختی
تحسینت میکنم برای اقدام به مهاجرت دختر تو خیلی شجاع و تحسین برانگیز هستی .
امیدوارم به زودی زود خبر مهاجرت به کشور مورد علاقت و زیبایی های اونجا و اتفاقات قشنگ و دستان معجزه وارخدایی که اومدن در زندگیت و کارهارو یکی پس از دیگری درست مثل استاد برات آسان کردن بشنوم.
عزیزم هرجا هستی شاد و پیروز و غرق در احساس توحید باشی دست حق به همراهت
سلام به استاد همیشه سبزم و مهربانوی همیشه شایسته و سلام به روی ماه همه عزیزانم در این خانواده الهی
استاد، اغلب اوقات از ابتدای فایل نکات مثبت رو می نویسیم اما حسن ختام این قسمت صحبتهای جیکوب بود که واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد. چقدر این پسر قانون تمرکز بر نکات مثبت و اعراض از ناخواسته ها رو بدرستی متوجه شده بود، معلمی که همه بچه ها از بد بودنش صحبت می کنند اما جیکوب ذهنش رو کنترل می کنه و اینقدر روی نکات مثبت معلمش متمرکز میشه و بهش احترام میذاره که رفتار معلم کلا تغییر می کنه و نه تنها ارتباطش با جیکوب صمیمی میشه بلکه وجه مثبتش رو به همه نشون میده تا جاییکه سال آینده همین معلم با برادر کوچک جیکوب هم که شاگردش میشه، رفتار صمیمی رو در پیش می گیره.
در کل این جیکوب خان، از همون بچگی اش هم پخته تر از سنش رفتار می کرد. و پسر قابل تحسینیه…
چقدر اون دشت ابتدای فایل پهناور و سرسبز بود، و چه تنوعی در جهان وجود داره، اون همه کوه و صخره و ارتفاعات دیگه اینجا توی کانزاس سیتی وجود ندارن و خدارو صد هزار مرتبه شکر که زیبایی دیگه ای رو داریم تجربه می کنیم.
و چقدر خداوند سریع اجابت می کنه، برای خداوند فرقی نمی کنه درخواست یک بارون رو داشته باشیم تا ماشینمون رو تمیز کنه یا درخواست بزرگتری به درگاهش ارسال کنیم. به محض اینکه دستور بده اون خواسته موجود میشه، خدارو شکر که خدایی به این بزرگی داریم.
استاد، سخاوت شما در خرید هدیه برای دوستاتون مثال زدنیه و اینها همه از فضل و لطف خداست، خدا به پولتون برکت بده استاد عزیزم
چقدر خونه آقای رایان زیبا، جادار و پر از انرژی مثبت بود.
یه نکته ای از این فایل خیلی برام بولد شد و اون هم بازی کردن شما و بانو با بچه ها بود، یعنی اون تایمی رو که گذاشتید با بچه ها پینگ پنگ بازی کردید، من رو برد به خاطره ای که من سالها پیش که تازه ازدواج کرده بودم، رفته بودیم خونه عموام و من با یکی از پسر عموهام مشغول بازی شدم که همسرم از اتاق فرمان چشمو ابرو داد که زشته بیا بشین پیش بزرگترها ولی چقدر اینجا همه چی در صلح و آرامشه و هرکسی هرجایی هرکاری دلش بخواد بدون سرزنش دیگران می تونه انجام بده.
استاد، چشم نخورم پینگ پنگ هم خیلی خوبه ، انشالله یه روزی میام پارادایس مچ می ندازیم ، اصن ده هیچ به نفع شما بازی رو شروع می کنیم که بتونید بهم برسید. عاشقتم استاد
برای شما و بانوی شایستگی ها آرزوی سلامتی و بهروزی دارم
دوستان دوستداشتنی من، انشالله هرچی از دلتون می گذره تو زندگی تون هم جاری بشه
آقا رضا جان سلام وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه برادر کامنتت خیلی عالی بود مخصوصاً قسمتی که من دنبال ترجمه کردنش بودم شما برام زحمت کشیدین و نوشتید خدایا شکرت همچنین دعای آخر کامنتات رو هم خیلی دوست دارم خیلی زیباست آفرین بر شما.
به نام خدای که آغوشش انقدرر امن هست که جای هیچ نگرانی نیست
خدایاااااا کروررر کروررررر شکرت
سلام استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلام به همه بچه های عزیز و دوست داشتنی
استاد من با تمام وجودم از شما سپاسگذار هستم برای بیان های زیبای تان برای درک قانون
خدایا شکرت که هر لحظه حمایتم و هدایتم میکنی
از معجزاتی که دیروز برایم افتاد میخوام بنویسم تا رد پا برایم باشد و به پاکیزه آینده مینویسم
من دو سال پیش زمانی که طالب ها وارد کابل شدند خوب نیروی های امریکای تعداد زیادی افغان ها را انتقال میدادند من بی نهایت تلاش کردم ولی چون پاسپورت نداشتم نشد ( بهانه بود چون من پر از شرک و حال بد بودم ) ولی خوب من قانون نمیدانستم و فکر کردم بخاطرر نداشتن پاسپورت نشده و با تمام تلاش و سختی های که کشیدم مثل یک جسد بی روح کلی ناامید خانه برگشتم
و همان زمان داشتن پاسپورت جز خواسته هایم شد
و زمانی که با شما آشنا شدم همیشه با خود میگفتم هر زمان که پاسپورت ( گذرنامه ) گرفتم نشانه بزرگ هست برایم که خواسته یی دیگر من هم تیک میخورد و شیک مهاجرت میکنم
دیروز نوبت ما در اداره پاسپورت رسید تا برویم پاسپورت بیگریم ما ساعت شش صبح رفتیم هوا سرد بود زمانی که من داخل ماشین خودمان نشستیم با حال بسیار خوش سپاسگذاری کردم که در این هوای سرد ما راحت میرویم بعدا در تمام مسیر ناخودآگاه فقط زیبایی دیدم از درخت گل آسمان زیبا ، پرنده ها بعضی جاده ها که تمییز بود می دیدم تحسین میکردم و شکرگذاری میکردم
زمانی که به اداره پاسپورت رسیدیم وااااااا دیدم که صد ها نفر صف بستن صد ها نفر بی نهایت بیروبار بود ( من هیچ وقت چنین مکان های از گذشته نرفتیم و اصلا دوست نداشتم که چنین صف باشد بیروبار باشد و از آنجای که پاکیزه گذشته اگر میبودم میدانم در دلم فقط گریه میکردم و کلی شکایت میکردم که چرا من باید چنین مکان بیایم چرا باید در صف باشم یا میگفتم کاش یک پارتی میداشتیم کار ما زود میشد یا من با یک ماشین بی نهایت لکس با چند دانه بادیگارد میامدم به گفته استاد در دوره احساس لیاقت یکی دروازه را باز میکرد و زمانی که من را با این حالت می دیدن کار های ما را به آسانی انجام میدادن که فلانی آمده واقعا من در گذشته چنین فکر ها داشتم )
ولی حالا من کاملا تغییر کردیم با نهایت ارامش رفتیم در صف ایستاد شدم نفر آخر هم بودیم صف هم صف هزار نفری بود از بس تعداد زیاد بود
من گوشکی در گوش هایم بود و صدای استاد میشنیدم که بعضا میدیدم خانم ها که آنجا هستن فقط غر میزنن فقط شکایت میکردن به افسران طالب دشنام میدادن یا شکایت میکردن که ما از سه شب آمدیم یکی میگفت از چهار صبح آمدیم هیچ اینجا کار های ما نمیشود یکی میگفت من پنج روز هست میایم هیچ کارم نمیشود فقط شکایت میکردن من هم اعراض میکردم و مادرم نگران میشد هر لحظه میگفت به ما اینگونه نشود چطور کنیم ؟؟ کی هر روز میاید اینجا ؟
یعنی رو هر طرف میکردی شکایت بود اشغال میریختن
منم اعراض میکردم به زیبایی ها اندکی که بود توجه میکردم مثل پرواز پرنده ها مثل برگ درختان مثل رنگ آبی آسمان مثل طفل های زیبا
با خدا در دلم حرف میزدم که خدایا پارتی ما تو باش خودت امروز کار ما را به آسانی انجام بده خودت هدایت ما کن روی دوش تو سوار میشویم خودت دل ها را نرم کن
گفتم خدایا همیشه میگویم تو برایم کافی هستی میدانی با قلبم میگویم من تقلا نمیکنم خودت اینجا ما را هدایت کن مثل که هزاران بار به استاد عباس منش انجام دادی منم میخواهم تجربه کنم
با خدا حرف میزدم انقدررر حالم عالی بود آنقدر قلبم آرام شاد بود که از عشق خدا چشم هایم اشک آلود میشد
نشستم فایل سفرنامه را نگاه کردم از تمام چیز های که آنجا بود اعراض میکردم شاید شما او وضعیت تصور هم نتوانن که چی رفتار های میشد چی وضعیتی بود
من فقط زهنم را کنترول میکردم و با حس حال خوب به اطراف نگاه میکردم
ما بعضی مراحل انجام نداده بودیم زیاد خانم ها میکفتن شما بروین دوباره خانه اصلا بدون این مراحل کار تان انجام نمیشود بروین فردا بیاین و مثال میدادن که فلانی پنج روز آمد نشد ……….
من در دلم با خود میگفتم برای ما خدا همه چی را آسان میسازد هر چی ضرورت باشد خدا درست میسازد اصلا به حرف شان توجه نکردم
انقدر مهربانی افراد را با خودم می دیدم لبخند های که میزدن سلام های که میدادن مهربانی ها که میکردن حتی حتی افسر های طالب
مردم تلاش میکردند که بی نوبتی کنن می دویدن با هم دیگر با لحن خشن برخورد میکردن فقط در تقلا بودن ولی من در کمال ارامش در جای خود ایستاد شدم اصلا اصلا تقلا نکردم و میگفتم خدایا هر چی تو صلاح میبینی من پشت تو میاییم
و همان خانم های که تقلا میکردن شکایت میکردن به نظر خودشان هوشیاری میکردن افسر طالب میامد با لحن خشن دوباره به صف آخر میبردی شان ( بسیاررر واضح قانون در تک تک رفتارها می دیدم و بیشتر درک میکردم بخدا هر کس هر چی میبینه از دست خودش هست و هر کس هر جا هست جای درستش هست )
بعدا من و مادرم بسیار راحت به طور معجزه آسا با مهربانی داخل اداره شدیم و برای من بی نهایت به آسانی میشد
زمانی که وارد اداره شدیم باز فقط من به الله که زیبایی می دیدم و غرق میشدم اصلا توجه من به اطراف نمیشد که رسیدم به افسر طالب گفت تعرفه بانکی تان کجاست ؟
من گفتم نزد پدرم در بیرون هست گفت نمیتوانن داخل بروین باید او همرای تان باشد
من اصلا ناراحت نشدم یک صندلی پیدا کردم هم به خودم گذاشتم هم به مادرم و در هوای آزاد نشستم به زیبایی ها توجه کردم و لذت بردم
همان افسر خودش نزد ما آمد گفت راست میگویید ؟ گفتیم بلی
گفت پس بروین داخل که نام تان نخوانند و شما غیر حاضر نشوید ( چون ما بار اول ما بود اصلا مراحلش بلد نبودیم )
و زمانی که ما داخل همان اطاقی شدیم که نام هر نفر میخواندن من با تمام وجودم این جمله استاد درک کردم و تجربه کردم ( در زمان مناسب و در مکان مناسب ) چون چند نفر بعد نام ما خوانده شد کار های ما آنقدر به آسانی پیش میرفت که فقط حضور خدا را حس میکردم
زمانی که وارد او اطاق بزرگ شدم فکر کنن همان جمعیتی که در بیرون بود همان جمعیت و بیروبار در داخل بود و شاید تصور نتوانن چی سر و صدا و بی نظمی بود و من فقط زهنم را کنترول میکردم که از دید مثبت به اطرافم نگاه کنم
صدای استاد در گوش هایم بود
فایل تمرکز به نکات مثبت بود
و استاد در او فایل میگفت که هر کس نظر به باور هایش هدایت میشود یکی به کار آسان هدایت میشود یکی به کار سخت هدایت میشود
و من به چشم می دیدم کار سخت دیگران را و هم رفتار افراد را و میدانستم دلیل اش چی هست که فرد در این کار هست ؟ و قانون بیشتر درک میکردم
همان فردی که نام های افراد میخواند این فرد کم مانده بود گریان کند صدایش گرفته بود از بس مردم بالایش هجوم میبردن بی نظمی میکردن چنان عصبانی میشد که بار ها قهر کرد و رفت دوباره میامد و با مردم بدترین رفتار میکرد
باور تان میشود زمانی که من نزدیک شدم همین اقا و خانم بهترین رفتار با من داشتن کاملا حس کردم چگونه خداوند دل ها را نرم میکند
چنان افراد با من مهربان بودن و با احترام رفتار میکردن که اصلا با دیگران برعکس می دیدم بخدا ایمانم انقدرربه فرکانس قوی شد که حد ندارد
بعدا زمانی که وارد مرحله بعد میشدم بعضی اسناد ها نزد پدرم بود و مکانی خانم ها و مردان جداست و اجازه نیست کار های شان یکجا شود کاملا جداست و باید میرفتم کاملا بیرون اداره تا از پدرم اسناد ها را بیگرم و اسناد های اونا را بتم تا کار های اونا هم خلاص شود و همه میگفت اجازه نمی دهند که بیرون شوی چون دو باره نمیتوانی داخل اداره بیایی
من به امید خدا رفتم از افسران طالب اجازه گرفتم
چنان با مهربانی جواب دادن و اجازه دادند گوشی اصلا آنتن نمیداد بازم در زمان مناسب قرار گرفتم خود پدرم مرا صدا زد
و او افسران پدرم هم با من اجازه دادند داخل شود تا کار هایش تمام شود ( مگر اینا معجزه نیست چنین به راحتی کار هایت تمام شود و تو بیبینی که همان جا یک دختری دیگر عذر دارد به همین افسران که داخل اجازه بدهند چنان خواهش و عذر داشت و او افسر میگفت اصلا اجازه نیست از بیرون داخل بیایی
ولی همان افسر به من میگفت دخترم کار هایت تمام شد ؟ من هم با کمال خوشی سپاسگذاری کردم
بعدا زمانی که اسناد ها را به داخل بردم زمانی نهار کارمندان بود و تعطیل شد باید یکساعت صبر میکردی ولی همان کارمند به من گفت بیا کارهایت را تمام کنم این آخرین مرحله بود
در حال انجام کار های من بود که یک خانم دیگر کنار من آمد و به همین کارمند عذر داشت خواهش میکرد که لطفا کار من را هم انجام بتی چهار صبح آمدیم طفلم خسته شده همین طور خواهش داشت و او کارمند میگفت نمیدانی وقت غذا هست من باید غذا بخورم آیا این معجزه خدا نیست که همان کارمند خودش من را صدا بزند که بیا کار شما را انجام بدهم بعدا غذا میخورم
کار ما تمام شد در ظرف چند ساعت بسیاررر راحت و به آسانی
به ما در چند ساعت کار تمام شد ولی کسایی که شکایت کردند دیدم برای شان کارمند ها میکفت بروین فردا بیاین ماشین ها مشکل دارد یا افرادی بود که پنج روز شش روز هر روز میامدن
ولی از ما در چند ساعت تمام شد او هم به بسیارررر راحتی زمانی که خارج شدم به مادرم گفتم دیدی ؟ استاد دقیقا مثل شما میکفتم
میبینی میبنییییییی چقدر خدا کار های ما را به آسانی انجام میدهد ضرور نیست ما مثل بقیه نتیجه بیگریم خوش خندان بیرون شدیم
در تمام مسیر از معجزه ها با هم میگفتیم و فامیلم هم تعجب کرده بودند
حالا یک مثال از نزدیکانم میگویم که چگونه گرفتن ؟
مامایم هنگامی که پاسپورت میگرفت یک شب کاملا پشت همین اداره خوابیده بود چون نوبت نمی رسید
خسران خواهرم از او صندلی که مریض ها را میکذارند گرفته بودند تا به بهانه مریض گفته بتوانن زود داخل اداره شوند چون در نوبت نمانند ولی بازم کار های شان چند روز را دربر گرفت
دوستم که در زمانی که دانشگاه میرفتیم اقدام کرده بودند چندین روز میرفتن و آنقدر با سختی گرفت هنگامی که گذر نامه را به دست گرفت چنان خدا را شکر کرد که قشنگ درک میشد چقدرر سختی کشیدن بخاطرر گرفتنش
شما از هر کس پرسان کنن پاسپورت چگونه گرفته میشود در این حکومت طالبان ؟
فقط شکایت میکنند و از سختی هایش میگویند
و من که به حرف هیچکس توجه نکردم از قانون پیروی کردم و فقط از خدا یاری خواستم روی خدا حساب کردم کار هایم مثل آب روان به آسانی شد
و همانجا دیدم که افراد اصلا روی خدا حساب نمیکنن فقط خودشان تقلا میکنند روی خودشان حساب میکنند
این هست آسان شدن برای آسانی ها ( حساب کردن روی خدا )
و آسان شدن برای سختی ها ( حساب کردن روی خود )
و بالای خودم بی نهایت افتخار میکنم و به خودم تبریک میکویم که چنان قوی کنترول زهن داشتم که از هر نازیبایی اعراض کردم و با نگاهی مثبت و زیبا به هر موضوع توجه کردم و قانون را به زیبایی عمل کردم
اینم برای خودم رد پا میگذارم تا بدانم چگونه عمل کردم هیچ چیز اتفاقی نیست تمام اینا برای من نشانه هست تا تحسین کنم که قانون کار میدهد با ایمان و تعهد بیشتر ادامه بتم
خدایاااااا کرور کروررر شکرت
و من ایمان دارم که یک روز میایم همین طور از مهاجرت خودم و اتفاق های معجزه وار آن مینویسم چون گرفتن گذر نامه برای من نشانه بزرگ بود برای تحقق خواسته یی دیگر من
خدایا برگی بدون اذن تو بر زمین نمیافتد، خدایا تنها قدرت تویی، من به برنامه های تو ایمان دارم و آرامم تا زمانی که وعده ی پیروزی تو محقق شود ، چرا که من لایق پیروزی و ظفر هستم، زیرا من تا آخر رسالتم ایستاده ام، زیرا اگر تو باشی برای من کافی هستی، زیرا قدرت دست توست و من به معجزات تو ایمان دارم، من به معجزات تو باور دارم و حق طبیعی من زندگی راحت و سراسر احترام است
سلامم رفیق مهربان من ، خواهر زیبا روی من ، رضوان عزیزم
سپاسگذار قلب بزرگت هستم که برایم لطف داری
عاشقت هستم عزیزم
نمیدانی من چقدررر دوستتت دارم و از خداوند بهترین ها را برایت خواهان هستم
بلی رضوان عزیزم ما خیلی فراموشکار هستیم هر بار خدا بر ما لطف میکند و همیشه ما را مورد رحمت اش قرار میدهد ولی ما زود زود فراموش میکنیم
به گفته استاد در طفلی نمی توانستیم گردن خودمان را نگهداریم هیچ توانی نداشتیم خدا بود که ما را بزرگ ساخت ما را رشد داد حالا بعضا فراموش میکنیم که همان خدا همیشه هست
همان خدا همیشه هوای مان را دارد
همیشه ما را هدایت میکند
کافی هست صدایش بزنیم
خدایاااا کرور کرور شکرت که چون تو معبودی داریم
رضوان عزیزم از خداوند عشق خدا را برایت میخواهم
الهی قلبت از عشق خدا چنان گرم گرم شود که هر بار پرواز کنی و غرق عشق خود خود خودش شوی
نامخداااا دختر آفرینت فوقالعاده ای توووو تبریک گرفتن پاسپورتت
چقدر خوب عمل کردی در این قسمت، مطمئن باش بزودی مهاجرت هم میکنی مه رفتار و عملکردت که میبینم هزار فیصد اطمینان میتم که بزودی خبری های خوشی از تو میشنوم که به کشور دلخواهت مهاجرت کردی و بهترین زندگی هم برای خودت خلق میکنی، اینقدر شوق و اشتیاقی که تو داری به هر هدفی که تعیین کنی میرسی تو با این شوق و اشتیاق که تو برای استفاده قانون در زندگیت داری لیاقت توست که باید به بهترین درجات این زندگی برسی حقت است و به حقت خواهی رسید
مه خودم همین شرایط دیدم و درکت میکنم که چقدر تلاش ذهنی برای حل ای مسایل نیاز است چون فقط 9 ماه قبل بود که خودمم پاسپورت نداشتم و دقیقا به همین مرحله که تو هستی قرار داشتم، نه تنها خودم که مثل تو تمام فامیل من هم پاسپورت نداشت ولی حالا بعد 9 ماه من و تمام فامیلم مهاجرت کردیم اما تجربیات منم مشابه تو بود که سپری شد…
حالا ببین من از همین شرایط ها مینویسم و ببین همین قانون که تو عمل کردی به کجا ها که نتیجه میته، یعنی تنها همین مسله نیست که قانون برایت نتیجه داده بلکه در هر شرایط و هر هدفی که از این قانون استفاده کنی نتیجه خواهد داد و به هدفت میرسی، به همین خاطر اطمینان میتم که اگر همین روند ادامه بتی خیلی زود به اهداف بعدیت (مهاجرت به آمریکا) هم خواهی رسید
دقیقا مثل تو من هیچ وقتی خوش نداشتم در صف های طولانی مدت ایستاد شوم چه برسد به صف پاسپورت طالبا که اوضاع اصلا جالب نبود، اما یکی از باور های که مه دارم ایست که همیشه افراد همرایت در هر بخش کمک میکند، یعنی همان باور که خدا همیشه در هر شرایط از طریق مردم برایت کمک میکند باعث شده در شرایط های مختلف در مسایل مربوط به من با من همکاری کنند، حالا ببین که همین یک باور کجا ها و در چه شرایطی کمک کرده
همان 9 ماه پیش پاسپورت برای من و تمام فامیلم قسمی شرایط جور شد که با همکاری افراد بدون جنجال گرفته شد، آمدیم هرات تاکسی هم از هرات مستقیم به مشهد گرفته بودم که بخاطر چمدان ها به عذاب نشویم، اما سر مرز صد هزار نفر شایدم بیشتر صف بود و همه ایران میرفتن، صف های مزدانه و زنانه هم جدا بود ولی از قبل با هم یکی از دوستان همکاری کرده بود که وقتی به صف با مادرم و برادرایم ایستاد شدم یکی از اعضای طالب ها امد گفت عبدالله تویی؟ گفتم بله. او هم گفت با فامیلت بیا دنبالم، منم رفتم پاسپورت تحویل کردم به یک دقیقه تاپه خروجی زد و خودش همرایم تا پاسگاه پولیس ایران آمد گفت از اینجا مربوط ایران میشه و دگه همکاری نمیتانم، منم گفتم چشم تشکر از همکاری تان، یعمی ازو صف که تیر میشیدیم همه طرف ما میدید که اینا ببین چقدر راحت میرن بدون کدام جنجالی.
همین باور که خدا همیشه در هر شرایط کمک میکنه و دستان خدا در هر لحظه برای کمک است واقع معجزات بزرگی در زندگی آدم میشود
بعدش در ایران هم همین باور کار خودش را کرد، وقتی برای ویزای شینگن دانمارک اقدام کردیم، سفارت بعد از چند وقت گفت که تا طالبان رسمی نشده ما ویزا تان صادر نمیکنیم، او زمان در او شرایط یکی از فایل های استاد است که داستان گرفتن ویزای آمریکا خودش را تعریف میکند را هر روز گوش میکردم و فقط در پارک ها و مکان های تفریحی تهران میرفتم و همان دو فایل استاد درباره گرفتن ویزا و رفتن به سفارت های امریکا در پاریس و … گوش میکردم و چون احساسم خوب بود جواب منفی سفارت برایم مهم نبود
چون همیشه اعتقاد دارم که باید ساده و راحت هر کاری جور شود و خدا همیشه از یک راهی کارایم جور میکند، چون قبلا هزاران بار در شرایط مختلف از قانون استفاده کرده بودم و اصلا استفاده از قانون کاری سختی برایم نبود و مه مطمئن بودم که کارایم حل میشه و ویزای شینگن میگیرم، با وجودی که سفارت دانمارک گفته بود تا طالبان رسمی نشود ویزا صادر نمیکنیم و من هم میفهمیدم که طالبان به این زودی ها دولت رسمی نمیشود ولی بازم صدفیصد مطمئن بودم که مه ویزای خوده حتما میگیرم و اصلا شک هم نداشتم
تقریباً شش ماه بود که در ایران همینطور هر روز تفریح میرفتم و تقریبا بیش از 10 ولایت یا استان ایران رفته بودم و تقریبا بی خیال جنجال های ویزا بودم و او مسله اصلا برایم اهمیت نداشت چون همیشه همین رفتار در وجودم است که جایی که بحث و جنجال باشه اصلا خوش ندارم واردش شوم و انقدر برایم خوشی و احساس خوب مهم است که بزرگترین مسایل زندگیم هم اگر وارد جنجال شود من پایم را پس کشیده و واردش نمیشوم
خدا قسمی شرایط جور کرد که من فقط ایران برای تفریح میرفتم به شمال و مناطق تفریحی ولی ویزای شیگن اروپا برای من و فامیلم با کمک یکی دیگه از دستان خدا پشت دروازه خانه رسید، یعنی یکی از دوستان پاسپورت برد به سفارت ایسلند در هند و ویزای ما را گرفته امد فرودگاه امام خمینی و زنگ زد که بیا فرودگاه و ویزای تان از سفارت آوردم
یعنی یکی از خانم های ایسلندی که در اداره دولتی کار میکرد گفت که ویزای تان قسمی صادر شده که قوانین دولتی اروپا نقص شده چون شما اصلا بایمتریک نشدین و حتا به سفارت داخل هم نشدین ولی ویزا شینگن دارید و فقط یک روز بعد تکت گرفتیم و با یک ترانزیت به فرانکفورت وارد ایسلند شدیم، تکتی هم که گرفته شده بود از شرکت المانی بود و تقریبا vip بود چون همان روز لیست قیمت هاره دیدم یک تکت از تهران به ایسلند 300 دالر هم وجود داشت ولی برای ما تکت 1600 یورویی برای هر عضو فامیل مان گرفته بود، خب وقتی وارد ایسلند شدیم چاشت بود ولی ساعت 1 بعد از چاشت روز بعدی با همان خانم ایسلندی ملاقات داشتیم، وقتی وارد دفتر شدیم دیدم که آنقدر از آمدن ما ذوق کرده و خوشحال بود که تا وارد دفتر شدیم سریع آمد و به انگلیسی گفت به ایسلند خوش آمدید و با خوشحالی گفت شکر میکنم که یک روز آفتابی وارد کشور شدین و چون هوا آفتابی بود یک تجربه خوبی برای شما شد و کشور مارا در روز افتابی دیدین و همان لحظه خودش رفت برای همه ما قهوه آماده کرد و گفت بیاین که چند دقیقه ای از این مسیر با هم قصه کنیم و خاطرات تان برایم شریک کنید، منم که استاد گفتن نکان مثبت و تعریف کردن آدم ها هستم و همان لحظه ازش خیلی تشکری کردم و از ایران برایش سوهان آورده بودم و هدیه دادم اینقدر خوشحال شده بود
خب این نوع داستان ها خیلی زیاد دارم که تمامش کمک دستان خدا در زندگیم بوده چون هر باری یکی پیدا شده که همکاری کند از گرفتن پاسپورت تا رد شدن از مرز و گرفتن ویزا و امدن و مهاجرت و … همه اش یک جایی داشته که خدا وارد شده و با دستانش کمک کرده تا کار ها اسان و راحت حل شود و من فقط در طول این سفر ها بجز لذت بردن از هر کشور کاری دیگری نکردم و من لذت میبرم و خدا کمک میکند
ولی حالا دیدم که تو هم پاکیزه عزیز همین راه داری میای و خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم که هر لحظه ازین قانون استفاده میکنی و هر مسله زندگیت را با همین قانون حل میکنی، به همین خاطر برایت اطمینان میتم که فقط همین مسیر ادامه بده چون خیلی ساده و راحت به اهدافت یکی پس از دیگری خواهی رسید، مهاجرت هم به راحتی میکنی چون وقتی با این حد از قانون استفاده میکنی حقت است که مهاجرت کنی یادت هم باشه تو لایق هر هدفی در دنیا هستی و اصلا برایت اهداف زندگی را دور از دسترس و بزرگ نکن، چون خیلی ساده تر از چیزی که فکرش را هم میکنی به اهدافت میرسی، بزرگ دیدن اهداف فاصله فرکانسی بین ما و اهداف را بیشتر میکند اما وقتی ساده ببینی به همین میزان که ساده میبینی خواهی رسید، رسیدن به پول مهاجرت خانه و زندگی خوب ساده و راحت است به همین میزان که تو ساده و راحت میبینی و از طرفی دیگر رسیدن به هر هدفی سخت و بزرگ است به همین میزان که تو سخت و بزرگ میبینی، اینم یکی بزرگترین درس های است که از استاد عباس منش و خانم شایسته یاد گرفتم که جهان در مقابل هر دیدگاه که تو داری واکنش نشان میدهد
میدانی من چقدررررر شخصیتتتت را دوست دارم همیشه همیشه تحسینت میکنم همیشه با دیدن نامت باور کن ذوق میکنم انقدرر خوشحال میشوم که خود خداوند میداند
همیشه شاد عالی و سرحال باشی
چقدرررر زیبا بیان میکنی چقدرررر از حرف هایت لذت میبرم تا حالی چندین بار کمنت زیبایت را خواندم انقدررر شرین بیان کردی که غیر از تحسین چیزی دیگری ندارم
آدم فقط لذت میبرد مثلی اینکه از نزدیک همرایت صحبت میکند و چقدرررر درس های عالی برایم گفتی رفیق
با تمام وجودم سپاسگذارت هستم برادر خوش قلبم
من بی نهایت بالایت افتخار میکنم بی نهایت از موفقیت هایت از نتیجه های زنده گی ات خوشحال میشوم
همیشه در قلبم تحسینت کردیم خیلی عالی قانون درک کردی و عمل میکنی خیلی زیبا اصل را از فرع تشخیص دادی
آنقدر از اتفاقات زنده گی ات لذت میبرم که شاید تصور هم نتوانی چون دقیقا مطابق قانون میگویی ایمان مان قوی قوی میشود
تک تک کلماتتت درس دارد
تک تک کلماتت ایمان قوی ات را نشان میدهد
بی نهایت تحسینت میکنم
و با تمام وجودم سپاسگذارت هستم که این قدر زیبا با عشق با حوصله برایم نوشتی از تجربه های زیبایت برایم گفتی انگیزه عالی برایم دادی
چقدررررررر انگیزه گرفتم میدانی در هنگام خواندن کمنتت از اول تا اخیر فقط احساس عالی داشتم فقط لبخند زدم
خدا از زبان تو زیبا برایم سخن گفت
منم خیلی خیلی خواسته ام را نزدیک حس میکنم
به نظرم خود آدم احساس میکند نزدیکی و دوری خواسته اش را
نمیدادم قلبم بی نهایت آرام هست احساسم عالی هست مثل گذشته نمیگویم حتما باید شود
حس میکنم اتفاق افتاده در زمان درست همرایش برخورد میکنم
برای اولین بار هست از کشور خودما لذت میبرم مثل سابق بدم نمیاید نمیگم چرا اینجا تولد شدیم واقعا واقعا دوستش دارم احساس آرامش دارم و فقط زیبایی هایش میبینم
خدایااااا شکرت هزاران بار شکرت
میدانی عبدالله عزیز خداوند ما را بی نهایت دوست دارد بی نهایت
میبینییی به ما خدا ماهیگیری یاد میدهد که خودمان خلق کنیم و لذت ببریم
چقدررر خدا زیباست
چقدرررر قانون خدا زیباست
من چقدررر ایمانت را دوست دارم
منم در این چند روز درک کردم که همه چیز لذت بردن از زنده گی هست
میدانی لذت بردن نوعی سپاسگذاری از خدا هست
یعنی خدایا من به تو ایمان دارم دست و پا نمیزنم از سر راه تو کنار میرم خودت کار هایم را حل کن خودت
چون تو زیبا میسازی
وقتی ارامش داشته باشی وقتی ایمان داشته باشی آن زمان لذت میبری و ان زمان هست که خداوند پاداش ایمانت را میدهد
چقدرررر لذت بردم رفیق از گرفتن تکت تان از گرفتن ویزه تان
چقدررررررر تمام اتفاقات زنده گی ات تحسین برانگیز هست
تشکرررر میکنم از جملات قشنگ اخیر کمنتتتتت
زمانی که اولین کمنتت خواندم و برایت پاسخ نوشتم آنقدر ذوق کردم انقدرر خوشحال شدم و لذت بردم از کمنتت از شخصیت زیبایت از این جسارتتت
من ایمان دارم به قله های بزرگ موفقیت میرسی
من ایمان دارم به هر آنچه که دوست داری به زیبایییی میرسی به بیشتر از اونا میرسی
چون ایمانت از نوشته هایت هویدا هست که چقدرررر ایمان عالی داری برای رسیدن به اهدافت
الهی به تمام اهدافت به آسانی و زیبایی برسی
منم این باور را در خود دارم که خداوند کار هایم را به آسانی حل میسازد دستان خداوند به کمکم میاید و در همه موارد زنده گی دیدم حتی پیش از اینکه با استاد آشنا باشم یا از قوانین بدانم همه جا مهربانی دیدم عشق دیدم لطف دیدم خدایاااا شکرت
من سپاسگذار قلب بزرگ تان هستم که بر همه ما لطف دارین
چقدررر قلب شما بزرگ هست
چقدرر شما خوب هستین
من عاشق تان هستم
بهترین های عالم برایت خواهان هستم خواهر زیبای من
خانم وجیهه عزیزم
به گفته استاد در دوره احساس لیاقت وقتی ما بدونیم که میتوانیم زهن مان را کنترول کنیم باید این کار را انجام بدهیم چون این قدرتی هست که خداوند بر ما عطا کرده چون این قدرتی هست که بر جهان حاکم هست این قانون هست
اگر ما بتوانیم زهن مان را کنترول کنیم میتوانیم زنده گی مان را کنترول کنیم
پاکیزه جان اینقدر خوشحالم و اینقدر ذوقزده شدم که نمیدونم چی بگم چطور شروع کنم و چطور حال عالیم رو بیان کنم
غرق خوندن کامنتت شدم و وقتی فرایند گرفتن پاسپورتت رو گفتی اونقدر حال عجیبی داشتم که نمیدونستم کجام. وقتی کامنتت به اتمام رسیدم دلم میخواست در دل طبیعت باشم و سرسجده به درگاه خداوند فرو بیارم
سجده شکر
سجده در مقابل قدرت مطلق
بگم خدایا عاشقتم خدایا چطور ازت تشکر کنم که اینچنین راحت پاکیزه عزیز رو به خواستهش رسوندی
خدایا افتخار میکنم که بنده خدایی هستم که در عین قدرت، مهربان هم هست. من بنده خدایی هستم که اونقدر عظیم هست که همه چی خودشه.
اینجاست که باید بگم استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم که ساده و زیبا به ما گفتی من اصلا اون جور نگاهی ندارم که بگم خدایا این ثروت رو به من بده خدایا رابطه فلانی با من خوب بشه… چون اون خودشه ثروت خودشه قدرت خودشه . همه چی خودشه …
پاکیزه جان دختر نازنین بی نهایت بی نهایت ازت سپاسگزارم به خاطر تجربه توحیدی که داشتی و با ما به اشتراک گذاشتی
چنان منقلب شدم که بغض کردم و دلم میخواد بشینم سر سجاده و ساعتها با خدا حرف بزنم و ازش تشکر کنم و به خاک بیوفتم و افتخار کنم به بندگی این خدای عظیم
عزیزدلم امیدوارم همین مسیر رو پیش بری و مثل الان با ایمانت و با اعتمادت به خدا، الگوی توحیدی باشی برای مردم جهان
از داداش عزیزم آقا اسداله سپاسگزارم که لینک کامنت شما رو به اشتراک گذاشتن تا من بتونم این حرفهای گرانبهای شما رو درک کنم و حال دلم عالیتر بشه
درود و سلام خدمت پاکیزه جان خدایاااا بغیرالحساب شکر گذارم که خوش خبر اومدی خدایا شکرت بلاخره قانون جواب داد ..
وقتی کامنت بچه ها می خوندم و کامنت پاسخگویی آقا عبدالله پارسای عزیز رو می خوندم همین طور اشک می ریختم و خدا رو شکر می گفتم و تحسین تون می کردم ..
پاکیزه جان اینجا برو و بچه های ایران دارن برات سوت میزنند و کف میزنند و هورااا می کشند . و تشویق ت می کنند.. . انگار همه منتظرند مهاجرت کنی و بیایی اینور مرز … بخدا آنقدر برای گرفتن پاسپورتت خوشحال شدم که انگار ویزای آمریکا رو گرفتم .. خدا رو شکر
دختر تو واقعا بینظیری
به امید خداوند تو هم مانند عبدالله با خانواده آت خیلی زود مهاجرت می کنی و به تک تک اهدافت میرسی مطمعن هستم . با همین فرمون برو. جلو که داری خوب پیش میری..
تو لایق بهترین ها هستی دختر زیبا و خوشگل عزیز..
واقعا چقدر ذوق زده شده .. چقدر اینجا توی این سایت الهی همه خوشحال هستند . همه برای موفقیت همدیگر خوشحال و شادمان هستند . و تو با این خبر خوب و عالی سبب خیر و برکت و شادی ما شدی .. حالا ببین استاد و خانم شایسته چقدر خوشحال شدند خدایاااا شکرت
پاسپورت جادویی آت مبارک
پاسپورت مهاجرتت مبارک
دستان قدرتمند خداوند این پاسپورت رو به شما عزیز دل خداوند و خانواده آت هدیه داده واقعا هر کاری باید به سادگی و براحتی انجام بشه خدا رو شکر و به امید خدا همین روزا خبر مهاجرت تو رو مثل آقا عبدالله عزیز می شنویم خدایاااا شکرت
رسیدن به هر هدفی دور از دسترس نیست .. اگر خواسته ای در قلبت پیدا شده یعنی خداوند این خواسته رو در جایگاه قلبت وارد کرده پس تحقق آن هم حتمی است عزیزم …
من فقط می تونم تحسینت کنم و شکرگذار نیروی برتر این جهان هستی باشم و برات بهترینع بهترین و راحت ترین مسیر نورانی خداوند رو آرزو کنم انشالله ویزای شینگین و ایسلند و آمریکا رو هم بگیری
روز و شبت بخوبی و خوشی و سلامتی و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با پول و ثروت و وفور و فراوانی و عشق الهی باشه
درود بر تو پاکیزه عزیز تویی که کنترل ذهن رو خوب بلدی و انجام میدی در همه جا مه چقدر خوش شدم که چینن راحت و آسان به گرفتن پاسپورت هدایت شدی و میگم به خودم ببین قانون یکی هست و خودم یادم رفته بود و 16 روز قبل پیش منم اقدام به گرفتن پاسپورت کردم در ایران و هیچ سابقه از قبلاً نداشتم که چطور و چی کار باید انجام بتم
یک حسی گفت بیام تشکری و تحسینت کنم چقدر قشنگ و عالی گفتی و از تجربه خودم بگم
خودم میگفتم خداوند کارم رو به راحت ترین آسان ترین جور میکنه و وقتی کامئت شما دوست عزیز زیبا و تمرکز بر نکات مثبت داشتی معجزه طبیعی روخ میدهد در زندگی ما
مه اول هر صبح وقتی چشمام از جواب باز میشه سفر به دوره آمریکا ره میبینم و تحسین زیبایی ها و تمرکز به زیبایی ها مونم و احساسم عالی میشه اول صبح و یک حسی گفت برو سفارت این یک مسئله بود برم و آماده شودم به سویه سفارت افغانستان در تهران در تاریخ 1402,8,30 درست 16 روز قبل مه وقتی که رسیدم سفارت درست ساعت 10 روز شده بود وااای خدا
اون خیابان و کوچه سفارت اینقدر شلوغ بود واااای نجوا ذهن گفت که امروز هیچ کاری نمیتونی و من به خودم گفتم من فقط تمرکز به چیزهایی مثبت و زیبا میکنم و برم سوال بپرسم که چطوره میده یا نه شرایطش چیه؟
حتی من پول هم نیاورده بودم و خدا شاهده که به راحتی و معجزه آسان کارم پیش میرفت و بقیه دگه میگفت 2,3 روزه از دور دور جایی تهران میآمد کارش پیش نمیرفت نفری بعدی دگه که اونجا بود میگفت اول باید بری ثبت احوال اینجور جاها که من باورش نمیکردم
و شما دوست عزیز وقتی گفتی که من آخر نفر بودم کارم انجام داد و بعد رفت برای ناهار من هم آخر نفر بودم که دگه بعد من قبول نه میکرد برای امروز گفته بسه و بعد مه دگه کاری نکرد تعطیل شد و به خودم گفتم اینا کاری خداوند اینطور هدایت میکنه که کاری تو به درستی انجام بشه
و پول هم به حسابم آمد به راحتی رفتیم برای بایمتریک و قبل از ساعت 4 بعدازظهر کارم معجزه آسا جور شد چقدر خوشحال شدم خدایا شکرت اصلا باورم نمیشد که به این راحتی درست شد خداراشکرت
بعد از ساعت 4 آمدم بیرون از سفارت عجب هوایی عجب بارونی شدیدی میزد اینم نعمت الهی بینهایت هستش بارون قشنگ میزد منم از صبح قبل از خانه بیایم بیرون یک حسی گفت که کاپشن چرمی بچوش خدااای من اینطور هدایت میکنه الان که یادم میاد حسم عالی میشه خدایا شکرت
اینم برای خودم من یادش از تجربه پاسپورت گرفت من
وقتی روی خداوند فقط حساب میکنی
دستی از داستانی خداوند وارد زندگی میشه که باور نمیکنی و این اتفاق برای من افتاد سپاس خدایی که تمام جهانیان را آفرید
مهاجرت کلمه ای است که دو بعد دارد. کلمه ای که در دلش ترس و شجاعت را در کنار هم دارد. مرز باریکی که تو تصمیم میگیری کدام ور این مرز بایستی. در سمت ترس ها و باورهای دست و پا گیر یا در سمت شجاعت و توحید!!!
شما چقدر قشنگ بلدید به سمت شجاعت حرکت کنید.
تحسینتان میکنم.
من از دور نگاه میکنم و سعی میکنم خودم را جای شما بگذارم، گاهی خیلی میترسم.
احسنت به شما و مریم عزیزم بابت شجاعتتان،بابت انتخاب سبک شخصی تان و بابت رد شدن از محدودیت های تان.
استاد گفته ام برایتان که تازه از سفر کیش آمده ام. سفری در ایران خودمان، زبان عوض نشده، کشور عوض نشده، فرهنگ تغییر چشمگیری نداشته ولی اعتراف میکنم می ترسیدم.
صدایی میگفت:
کجا می روی؟
تک و تنها؟
شب کجا خواهی خوابید؟
اگر هتل خوب نبود؟
اگر امن نبود؟
اگر فلان
اگر بیسار
ولی من باید بگذرم از این ترس ها، من لایق تجربه کردن خودم و دنیای خودم هستم.
من ادعا دارم این دنیا زمین خداست و خودش گفته: سیرو فی الارض
یعنی نمیدانست کشورها مرزبندی دارند، کشورها ویزا میخواهند، فرهنگ کشورها متغیر است.
میدانست
خوب هم می دانست.
پس یعنی مرزی نیست، برو و بگرد و لذت ببر.
استاد توکل به خدا سه شنبه به استانبول بر میگردم ولی در کیش که بودم، بر قلبم الهام شد که برو به دبی.
میدانید مدارم در کیش تغییر کرد و با توجه به مدارم در آنجا این الهام بر قلبم جاری شد و من لبیک کردم.
ویزا را خدا برایم گرفت و پول بلیط هم از طرف خدا در حسابم وجود داشت و قدرت انگشتانم هم از او بود و من فقط امر او را اطاعت کردم.
جمعه عازم دبی هستم و از آنجا به استانبول باز میگردم.
هنوز هتل نگرفتم ولی صدایی در قلبم می گوید: تو داری در زمین من سفر میکنی، همه چیزت با من.
استاد سفر به دبی هم رویایم بود.
بگذارید اعتراف کنم که میترسم.
کشور جدید، فرهنگ جدید، زبان جدید، چالش جدید ولی میدانم که بعد از این سفر من هم بهاری جدید خواهم بود.
به حول و قوه الهی.
استاد جان حال که حرف مهاجرت شد، قصه ی مهاجرتم را بگویم…
وقتی کسی به من میگوید چطور مهاجرت کردی؟ کلامی برای توصیف ندارم.
کف دستانم را رو به آسمان بهم میچسبانم، بیست سانت بالا می آورم، چهل سانت به چپ میبرم و دوباره بیست سانت پایین می آورم.
انگار خدا مرا برداشت و برد گذاشت توی استانبول.
پول بلیطم را شخص دیگری داد.
عوارض خروجم را هم همان شخص داد.
پول تاکسی از فرودگاه تا خانه را همان شخص
خانه را شرکت برایم مجهز و فراهم کرده بود.
کارهای اقامت را شرکت متقبل شد و من فقط مسیر الهی را دنبال کردم.
حتی ماهانه چهار هزار لیر حقوق هم داشتم، سال 2019.
استاد مثل آب خوردن.
ولی آن زمان هم میترسیدم، ولی دوست داشتم، لذت مهاجرت و یادگرفتن و رفتن به دل ناشناخته ها از رنج هایش بیشتر بود.
به همین دلیل بهم خیلی خوش گذشت.
هر حل مسیله برایم یک موفقیت بود و هست.
هر کلمه ای که یاد میگرفتم برایم یک امتیاز مثبت بود و هست.
ماندم و ماندم تا به امروز.
ولی میدانم باز هم مهاجرت میکنم.
باید ارض رب العالمینم را سیر کنم.
استاد جان این سفر کلورادو یک مهاجرت هر روزه است.
خانه ات هر روز حیاطش، منظره اش، همسایگانش، عوض میشود و شما بی نهایت ظرفتان بزرگتر.
نوش جانتان
نوش جانتان
احسنت به شما
چقدر یعقوب برایم تحسین برانگیز است. این پسر جوهره ی رهبری و تأثیرگذاری دارد. سر نترسی دارد و از تجربه ی خودش لذت میبرد.
بعد از صحبت هایش، تصمیم گرفتم با اولین نفر سختی که برخورد کردم، یک ارتباط عالی بسازم. باید یاد بگیرم، با احترام، با گوش دادن، با صبر کردن و مهربانی.
چه ماشین تمیزی که به دستور خداوند توسط ابرها تمیز شسته شد وبرق افتاد .
چه خواب راحتی کردین که بابتش شکرگزار خداوندین و دفتر استاد شایسته مهربان که داره پرمیشه از شکرگزاری و همین باعث میشه هدایت بشید به سمت نعمت های بیشتر خداوندی.
چه هدیه ی ویژه ای خریدین استاد و جالب بود بعداز خرید به اونی که میخواستین هدایت شدین
چه مهمونی جالبی و چه پیتزاهایی دیدیم
نوش جون هرکی که دوست داره (ما فقط قانون سلامتی هرچی بگه اطاعت میکنیم)
چه قدر این بچه ها تغییر کردن و بزرگ شدن
چه خونه ی باحالی داشتن و چه ماشین های لوکسی دیدیم خداروشکر بخاطر ثروت وفراوانی.
چه مسابقه ی پینگ پنگ جذابی دیدیم
و چه صحبت هایی کرد جیکوپ که بچه ها لطف کردن و ترجمه ش رو برامون نوشتن .
خیلی خوشحالم از دیدن این فایل جذاب که باعث شد محمدحسن بر ترسش غلبه کنه و برای شما به قول خودش نامه بنویسه و تو ستاره قطبی ش تیک بزنه که تونست کامنت بنویسه .
همین نوشتن نامه برای شما باعث شد به ترس خجالت در برابر دوربین هم غلبه کنه و امروز تونست بالاخره برای شما در مقابل دوربین حرف بزنه و بفرسته ،و این ترس هم از بین رفت و تو دفترش تیک خوردخداروشکر.
در پایان کامنتم از تک تک دوستای بهشتی مون سپاسگزارم که اومدن نامه ی محمدحسن جان را برای شما خوندن و براش از لطف ومحبت پاسخ نوشتن
سپاسگزارم از محبت ومهربونی هاشون نسبت به من ورسول جانم .
محمدحسن جان بعضی ها را جواب داد و بقیه را نتونست .
از همگی تون سپاسگزارم و آرزو میکنم شاد وسلامت و ثروتمند باشین ان شاالله.
یه قول هم تو کامنتم به محمدحسن جان بدم وبگم که هدایت های خدا از این به بعد مثل خودت و استاد جان جدی میگیرم حتما .
خدا رو شکر میکنم که با همه مشغله کاری فرصتی دست داد تا در این لحظه زیبا ، در آرامشی وصف ناپذیر وارد سایت بشم …
اول تصمیم گرفتم چند تایی کامنت بخونم و بعد کامنتم رو بنویسم
که ناگهان در صفحه دوم کامنتهای دوستان و در اولین کامنت این صفحه ، این دو تا خط قلب منو باز کرد و لبمو به خنده وا داشت :
من محمدحسن خانکی هستم پسرخانواده ،
من ده ساله م هست و کلاس چهارم هستم…..
واقعاااااااااا چشام قلبی شد و قلبم پر از حس خوب…
فاطمه جان لطفا این جا رو برای محمد حسن جان که دیگه حالا ، برای خانواده بزرگ عباسمنش دات کام عزیزه ، بلند بخون :
سلاااااااااااااااامممممم محمد حسنِ عزیزم ، پسر خوب و فهمیده و دوست داشتنی
چقدررررر من لذت بردم از خوندن کامنتی که نوشتی گلم
چقدررر لذت بردم از احساس خوبی که به همه ما هدیه کردی…
دوسِت دارم پسرم و بهت افتخار میکنم که اینقدرررررر خوب و عالی از مامان و بابا قوانین رو یادگرفتی و اینقدر خوب و عالی عمل میکنی..
آفرین بهت پسرم
من مطمئنم اگر همینطور پیش بری به همه خواسته هات به راحتی و زیبایی میرسی و حتی میتونی به خواهرجون هم کمک کنی از شما یاد بگیره و به خواسته هاش برسه …
موفق باشی ان شاءالله عزیزم..
بازم برامون کامنت بنویس…
فاطمه جان عزیزم ممنونم که باز شما هم کامنت خودت رو جداگانه نوشتی و بیشتر و بیشتر خوشحالم کردی…
خداوند سایه شما و داداش رسول گرامی رو بر سر این فرشته های زمینی ، مستدام و پاینده نگهداره و ان شاءالله به هرررررر آنچه میخوای در اوج شادی و سلامت و سعادت برسی..
روی ماهت رو میبوسم و برات بهترینها رو از خداوند میخوام..
همگی در کنار هم در پناه نور و عشق الهی باشید دوست خوبم.
تبریک میگم به شما به خاطر داشتن همچین فرشتهای در خانه تان.
یه پیشنهاد داشتم و اون اینکه یه اکانت برای محمد حسن عزیز درست کنید و بذارید روند پیشرفت اش رو از همین الان داشته باشه و بیشتر ترغیب به نوشتن و ادامه دادن داشته باشه.
من احساس قشنگ ات رو نسبت به داشتن همچین پسری درک و لمس می کنم چرا که فقط یه مادر میتونه احساس مادر رو درک کنه.
خدایا شکررررررررت بخاطر این هدیه های زیبا و بینظیری که به ما دادی که هم کانون خانواده را گرم تر و هم اینکه از پیشرفت و ترقی آنها کلی لذت و حال خوب می گیریم.
فاطمه جان بهترین ها را برایت از خدای مهربون میخوام.
و روز به روز شاهد پیشرفت و موفقیت هایت با خانواده فوق العاده ات باشم.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانوی زیبا و توحیدی و ثروتمند و خداجو
فاطمه خانم نازنین سلام علیکم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه همچنین حال آقا رسول عزیز و بچههای گلتون.
خواستم ضمن تشکر بابت کامنت کوتاه و شیوایتان تبریکی هم داشته باشم بابت خانواده نورانیتان. خدا را شکر خیلی خوب و عالی در مسیر هدایت قرار گرفتهاید احسنت بر شما.
کلی حالم خوب شد وقتی خواندم که آقا محمد حسن یک ویدیو برای استاد ارسال کرده یقین دارم که به زودی ما هم به تماشای ویدیوی ایشان نشسته و لذت خواهیم برد پیشاپیش این موفقیت بزرگ را به شما و خانواده گرامی تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
برایتان از خداوند منان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار
فاطمه جان تحسینت میکنم برای فضای توحیدی که در خونه با همسر عزیزت ایجاد کردید و این طوری پسر نازنینت به قانون عمل میکنه و پا روی تک تک ترسهاش میزاره .
این که پا روی ترسش از دوربین گذاشته و فایل برای استاد فرستاده واقعا تحسین برانگیز
لذت میبرم از دیدن این خانواده توحیدی از این که انقدر قشنگ به قانون سلامتی عمل میکنید و در عین حال بچه ها آزادی عمل دارند هرچی میخواهند بخورند
این یعنی درک دقیق و درست قانون کیهانی .
امیدوارم همین جا خبر موفقیت های تک تک این خانواده توحیدی رو بخونم هرجا هستید دست خدا به همراهتون انشالله همین طوری در مدار آسانی و توحید و ثروت و سلامتی باشید. بنده زیبا رو و زیبا اندیش خدا .
به نام حضرت عشق که هرچی داریم از اوست
سلام ودرود به تمامی دوستان عزیزم استاد مهربانم
••خدایاشکرت که لیاقت دیدن قسمتی دیگر از این سفر الهی رو داشتم همزمان با اینکه خودم در سفری کاملا متفاوت از سفرهای قبلیم به سر میبرم دیدن سفرهای شما حال و هوام رو بهتر و عالیتر میکنه، خدایاشکرت چه فضای قشنگی چه طبیعتی ایول که بارون زده حال وهواش بینظیره دیشب اینجا یعنی بابلسر زیبا بارون زد و من و بچه هایی ک اینجا باهاشون آشنا شدم ،تا آخرای شب توی بارون کنار دریا رقصیدیم و شادی کردیم چه تجربه متفاوتی بود رقص و شادی تو بارونی که شدیدا میبارید.
تمام هیکلمون خیس بود از لباسام آب میچکید موهام خیس بود ولی از رقص و پایکوبی دل نمیکندیم خدایاشکرت برای شب بینظیر بارونی که شما تجربه کردید و شب قشنگی که من تجربه کردم استاد جان منم از خدای عزیز آرزو کرده بودم شبی توی بارون با بچه های مثبت و پرانرژی شادی کنیم که دیشب این اتفاق افتاد و هیجان زیادی داشتم.
••ای جان ببین فورد چقدر تمیز شده برق میزنه بارون خداوند چقدر عالی تمیزش کرده ، ایول مریم جانمو ببین در حال سپاسگزاریه و چقدر این صحنه هارو دوس دارم وقتی میبینم شخصی مشغول ارتباط گرفتن با خداست و لحظاتش معنویه .این لحظات رو توی رقص خیلی دوس دارم ، چند شبی که فضای شادی کنار ساحل ایجاد شد حس معنوی بینهایتی داشتم سراسر وجودم شادِ شاد بودن چه شبهای خوبی بود خدایاشکرت ،به برکت نعمات قانون سلامتی انرژیم اونقدر زیاد بود که تمام آدمهای اونجا تحسینم میکردن واقعا اینحد انرژی برای خودم تعجب آوره از غروب تا دم دمای صبح نان استاپ میرقصیدیم خستگی حالیم نبود خدایاشکرت که انرژی بهم دادی و تمام مدتی که میرقصیدم سیم اتصالم وصل بود الهیییییی صدهزار مرتبه شکرت.
••خدایاشکرت برای طبیعت قشنگ و زیبا در مسیر کنزاس سیتی ،به به دوباره قراره هدیه بخریم خدایاشکرت برای بخشندگی شما که هرجایی میرید چیزی هدیه میبرید حس خوبی توی اینکار وجود داره ،منم همیشه دوست دارم اگه جایی میرم چیزی ببرم مخصوصا وقتی میزبان بچه کوچیک داشته باشه سعی میکنم خوراکی یا اسباب بازی برای بچه ها بگیرم و اولویتم خوشحال کردن بچه هاس چون با ذوق و شوق خوراکی رو میگیرند با لذت میخورن با دیدن ذوقشون خودم خوشحالتر میشم و حس خیلی خوبی برای خودم داره،
••شما با احساس خوب با جریان هدایت پیش رفتید ،دیدید گریل وجود نداره ناراحت نشدید وسیله دیگه ای برداشتید چون برای شما نیت کارتون مهم بود نه اون وسیله خاص و بعد ببین خداوند چطور هدایت کرد به همون چیزی که میخواستید! به خدا همین موضوع کلی درس داره خدایاشکرت
(من باید هدف بزرگم لذت بردن از زندگیم باشه لذت بردنمو مشروط به بودن شرایط خاص و وسیله خاص و آدم خاصی نکنم در هر شرایطی هدف اصلیم نباید تغییری نکنه و بعد خواهم دید خداوند چگونه معجزاتش رو به زندگیم وارد میکنه)
•• سیستم پرداخت و اسکن بارکد اجناسی که خریدین، توسط گوشی شخصی به این شکل واقعا فوق العاده بود وچقدر کارها رو راحتتر کرده دیگه لازم نیست توی صف بمونیم چقدر زمانمون ذخیره میشه وچقدر سریعتر پیش میریم …من هیچوقت از انتظار توی صف های طولانی حس خوبی نداشتم اگه تو فروشگاهی بودم که صف صندوقش شلوغ بوده از خرید منصرف شدم اگه کنار خودپرداز صف بوده از کارم منصرف شدم و جای دیگه رفتم .کلا از این مدل شلوغیا خوشم نمیاد ولی در عین حال توی فروشگاهها و رستورانا شلوغی صندوقو تحسین میکنم فراوانی اجناس و پول در بین مردمو تحسین میکنم ، با دیدن این مدل سیستم پرداخت خیلی دلم میخواد امتحانش کنم و تو فروشگاههای شلوغ اینجا هم امیدوارم همچین سیستمی شکل بگیره
••خدایاشکرت که شما هربار خانواده آقای راین رو دیدید تولد بوده و شادی …….این یعنی نظم ،هماهنگی و سیستم دقیق خداوند
مثل همین روزهایی که برای من داره سپری میشه و به شکل معجزه واری جشن و شادی و موسیقی زنده و.…….وجود داره و یکی از بازاریای اینجا میگفت تو این فصل سال اینحد از شلوغی و بزن برقص و بازار خوب و خریدهای عالی مردم واقعا عجیبه!! با این حرفش خیلی خیلی از خداوند مهربان شکرگزاری کردم چون از مدتها قبل توی ذهنم تصویر سازی میکردم که کنار دریاهستم میرقصم، آدمای پایه ای همراهیم میکنن، تو ساحل کنار آتیش شب نشینی داریم، با آدمهای بینظیری آشنا میشم و………من هزاران بار باید شکرگزاری کنم برای تمام تصورات ذهنیم که به واقعیت تبدیل شد و این سفر رو بسیار متفاوت و رویایی کرده باورم نمیشه آدمهایی که تاحالا ندیدمشون جوری باهام برخورد دارن انگار عضوی از خانوادشون هستم ، تو تصوراتم همیشه این مدل ارتباطو تجسم میکردم عاشق سادگی و صمیمیت آدمهام مثل ارتباطاتی که توی این سریال میدیدم، چقدر خوشحالم که اینجا تجربه کردم اینجا خالص خالص بودم الهی شکرت.
••خدایاشکرت چقدر محله آقای راین زیباست خیلی سرسبزه خدایاشکرت برای پیشرفت هرروزه آدمها و جهان برای پیشرفت بچه ها تو پینگ پونگ برای بزرگ شدنشون ، خدایاشکرت که با بچه ها بازی کردید و خوش گذرونی کردین بازی با بچه ها بینهایت لذتبخشه چون بچه ها موقع بازی کردن ذهنشون فقط همونجاس خیلی خیلی در لحظه ان وقتی بازی میکنن به چیز دیگه ای فکر نمیکنن اتصالشون خیلی عمیقه و من عاشق حس و حالشونم ،
•• خدایاشکرت برای اهرم رنج و لذت قوی که برای خودتون ساختید اصل رو درک کردید و به کسی کاری ندارید غذای خودتون رو میخورید رودروایسی ندارین با کسی تعارف ندارین چقدر خوبه این ویژگی ها .
••خیی خیلی خوشحالم که زیبایی های این قسمتو دیدم و با تحسین و توجه ام به زیبایی های زیادی هدایت شدم خدایاشکرت که 9 روزه بابلسر هستم و احتمالا ازینجا به تهران میرم تا شروع تجربه های جدیدو داشته باشم . چقدر خوبه این مدل زندگی و همیشه در سفر بودن ، تو سفر هر آدمی قدر تک تک لحظاتش رو میدونه و نمیخواد هیچ لذتی رو از دست بده امیدوارم قدردانی و لذت بردن در هرشرایطی رو بتونم خوب یاد بگیرم .
•• ممنونم استاد عزیزم ممنونم خانم شایسته محترم ممنونم دوستان عزیزم ،
در پناه حق تعالی شاد و سعادتمند باشید
به نام خدای مهربان
سلام و تجلی نور خدای مهربون بر قلب نازنین استادهای عزیزم
سلام به همه دوستای توحیدی ام الهی که تک تک لحظات زندگی به کامتون شیرین و گوارا باشه
الهی به امید تو
خداروشکر در پناه یکتا خدایی هستیم که هر لحظه انرژی و هدایت هاش بر ما می رسونه ، خدایا شکرت بهم اجازه دادی در این مسیر باشم و شکرت که تمام لحظات زندگیم با تو رنگ و بوی تازه ای پیدا کرده
سیزده آبان داشتم آماده میشدم برم مدرسه یه حرفی پدرم بهم گفت که اصلا ربطی به من نداشت ناراحت شدم و بغضم گرفت واقعیتش اشکمم در اومد … سریع خودم جم کردم و گفتم اوکی …
إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ لِیَحۡزُنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَیۡـًٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ 10
نجوى تنها و تنها از ناحیه شیطان است تا کسانى که ایمان آورده اند اندوهگین شوند ولى هیچ ضررى به ایشان نمى زند مگر به اذن خدا و مؤمنین باید بر خدا توکل کنند10
و سریع آماده شدم و رفتم مدرسه، همکارم که دیدم سلام و احوالپرسی کردم و بعد دیدم بچه های سال پیشم اومدن به استقبالم آگاهانه تمرکزم گذاشتم روی زیباییها باهاشون گفتم و خندیدم تا رسیدم دفتر آموزشگاه و خداروشکر حالم بهتر شد وقتی آماده شدم برم سر کلاسم پشت در به خودم گفتم بهترین خودت باش وارد کلاس شدم روی میزم دیدم نزدیک ده ،دوازده تا رز بزرگ قرمز بسیار با سلیقه توی ظرف مستطیلی خوشگل، اونقدر محو زیباییش شدم که یادم رفت سلام بدم به بچه ها بوی عطرشون دیوانه کننده بود خیلی زیبا بود ، کاش میشد عکسش براتون بفرستم ، یکی از شاگردای کلاس برام آورده بود
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
“و هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر به راستى سپاس [ خدا را ]گزارید، بى تردید [ نعمت هاى خود بر] شما را خواهم افزود و اگر ناسپاسى ورزید، [ بدانید که] عذاب من سخن [ و دردناک] خواهد بود.
خداروشکر با حس عالی شروع کردم به تدریس و یک ساعت بعد مراسم برای راهپیمایی شروع شد، دوست نداشتم امسال در این مسیر باشم ولی به درخواست مدیر مدرسه گفت باید حضور داشته باشید.. وقتی رفتم دیگه اون حس تنفر و از این حرفا از هیچ کشوری برام معنی نداشت بقیه شعار مرگ میدادن و من تو دلم میگفتم خدایا تو هادی و هدایتگرمون باش
(رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ
پروردگارا! دلهاى ما را بعد از آن که ما را هدایت نمودى، منحرف مگردان! و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش; زیرا تو بسیار بخشنده اى
به همکارم گفتم خیلی وقت بود پیاده روی نکرده بودم چقد مفید بود…
به مقصد که رسیدیم هر بار که نام کشور آمریکا رو میشنیدم میگفتم این کشور بی نظیر ه و انگار تمام فایلهای سفرنامه تو ذهنم مرور میشد .. در همین حال و هوا بودم که یکی از شاگردای دوسال پیشم اومد گفت خانم!!! …. و منو بغل کرد نزدیک یک دقیقه منو بغل کرده بود و تو گوشم میگفت خانم دلم براتون تنگ شده بود خانم دوستون دارم …. و من داشت تو ذهنم مرور میشد میگفت مریم حس و حالت خوب نگهداری من هر لحظه کنارتم … و دستم گرفت برد پیش بقیه شاگردام یکی یکی ابراز محبت کردن و من غرق در محبت و خوشحالی بودم و کل زمان برنامه من مشغول صحبت و خنده بودم
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ
“بنابراین، مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم؛ و مرا سپاس گزارید، و [نعمت هاى بیشمار] مرا ناسپاسى نکنید.”
در راه برگشت همکارم گفت اون کی بود که اومد اونطوری بغلت کرد گفتم شاگردای دو سال پیشم ، گفت اولین بار می بینم که یک دانش آموز اینقدر با عشق بعد دوسال معلمش دوست داشته باشه …
منم تو دلم میگفتم فقط خدا
کیه که می تونه یه نفر عزیز کنه….فقط خدا … هرچی دارم از خداست و ولاغیر
از مدرسه که برگشتم خونه خداروشکر پدرم با محبت منو دعوت کرد برای ناهار و خداروشکر می کنم تا این حد تونستم از عهده نجواها بربیام و چه لحظات عالی خدا بهم هدیه داد ، از عطر گلهای رز کلاسم تا محبت و عشق دانش آموزانم ….
هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که می کشی تو ز عبد فراری خود ناز
سلام به اقای عباسمنش و خانم شایسته عزیز
و سلام گرم به همه ی دوستان وبسایت
من می خوام صحبت های jacob یعقوب رو تا جایی که فهمیدم براتون به فارسی بگم
یعقوب خیلی با حال و با مزه به فارسی سلام میکنه و میگه من یعقوب هستم
و بعدش میگه امروز من و اقای سید با هم درباره توانایی ارتباط برقرار کردن صحبت کردیم و میگه که من و اقای عباسمنش با هم موافقیم که روابط ما با دیگران خیلی مهم هستش و در مورد خودش میگفت که توی هشت سالگی میان فلوریدا و نقل مکان میکنن،
خب اونجا هیچ دوست و رفیق نداشت، همه ادم های جدید بودن ، و سعی میکردم که ارتباط بگیرم و دوست پیدا کنم ، تو مدرسه یه خانم معلمی به نام
فنستی خیلی از بچه ها می گفتن معلم با حالی نیست دوست نداره شاد باشه و میگه من با خودم فکر کردم که خانم معلم اینجا نیست که شاد باشه ولی باید به بچه ها اینو یاد بده و گفت احساس کردم که خدا میگه که برو اون معلم رو ببین ، و تو کلاسش بودم شروع کردم به ارتباط گرفتن و صحبت کردن
و از همه مهم تر احترام بهش میزاشتم و به
حرف هاش گوش دادم و خواسته هایی که داشت رو
انجام میدادم و این ارتباط من با خانم معلم رشد کرد
و بچه های هم کلاسیم میگفتن خانم معلم فنستی
اونقدری هم که ما فکر میکردیم بد نبودا و رفتار خانم معلم هم بهتر شد پس احترام گزاشتن به حرف های دیگران گوش کردن بهتر جواب داد سال بعد برادر کوچک ترم با خانم معلم کلاس داشت که خانم خیلی رفتارش و با برادرم خوب بود و همین بقیه
بچه ها چون اونها فهمیدن من چی کار کردم و زندگی من و معلم تغییر کرد بدونیم ارتباط خوب من به خانم معلم با بقیه بچه ها هم کمک کرد و معلممون گفت من به بچه ها یاد میدم که رشد کنن و یاد بگیرن با بقیه ارتباط برقرار کنن و این مهارت اخیلی کمک میکنه تا ارتباط گرفتن با بقیه برای ما اسون تر بشه
خیلی حرف های یعقوب جالب واقعا چقدر این پسر تکامل خوبی تو این مورد داشت
این درس که بتونیم با دیگران کنار بیایم و با بقیه همراه و رفیق بشیم میلیاردی ارزش داره
سلام وعرض ادب
چقدر خوب شد که ترجمه کردید صحبت های یعقوب را
همش میگفتم ای کاش یکی معنی کنه حرف هاش رو
واقعا از شما سپاسگزارم
انشالله من هم زبان یاد بگیرم ومثله شما ترجمه کنم
واقعا ارتباط خیلی تاثیر داره
دختر من هم چند وقت پیش از معلمشون گلایه میکرد که اصلا خوب نیست
همه ازش شاکی هستن.
من بهش گفتم دخترم سعی کن بهش نزدیک بشی وازش تعریف کنی
ومیگه رفتم کلاس بهش گفتم خانم این مقنعه که امروز سر کردی چقدر رنگش زیباست چقدر خوشگلتر شدید
میگه انقدر خوشش اومد من رو در آغوش گرفت
خودش هم تعجب کرده بود .میگه الان یاد گرفتم همش مامان ازشون تعریف میکنم
همیه این ها رو مدیون استاد هستم
با این قوانین های که به ما یاد داد
واقعا خداوند را شاکر هستم به خاطر قوانین بدون تغییرش
شاد باشید
به نام خالق هدایتگر به سادگی و عزتمندانه سلام دوست گرامی متشکرم متشکرم برای ترجمه دقیق حرف های جی کوب وقتی فایل نگاه میکردم دوروز پیش از خدا خواستم یکی قشنگ حرها رو ترجمه کنه بزاره بچه ها به طور کلی گفته بودن چی میگه و ازهمه شون متشکرم
ازشماهم متشکرم که کامل تر گفتید
خیلی لذت داره زبان دیگه بلد باشی و بتونی حرف بزنی و ترجمه کنی
تحسینتون میکنم به خاطر این حد از مهارت در زبان که میتونید ترجمه کنید.
هرجا هستید در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
یا حق
هوالمحبوب
سلام به همه دوستان
سفر 226 دور آمریکا
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلَانِیَهً یَرْجُونَ تِجَارَهً لَّن تَبُورَ (29 فاطر)
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
امروز غروب داخل مغازه ام بودم و داشتم فایل دانلودی زیبایی را ببینیم را نگاه می کردم و سرم خلوت بود و با علاقه و تمرکز نگاه می کردم بعداز تمام شدن یک مشتری قدیمی ام آمد و خرید کرد و شروع کرد از طبیعت و زیبایی ها گفتن و در ادامه داخل موبایلش ویدئو از آبشار منطقه درگز خراسان نشان داد و بعد دامنه های زیبای رشته کوه بینالود خودمان که واقعا هردو لذت بردیم .
بعدکه ایشان رفت با خودم به فکر رفتم ، چطور شد این آقا آمد و از سفرش گفت بعد من فهمیدم خودم جذب کردم چون فایل استاد دقیقا داشت طبیعت کوهستانی و سرسبزی نشان می داد.
خلاصه اینکه هرکس اتفاقات و شرایطی را تجربه می کنه که اولا فرنکاس متناسب آن را فرستاده باشه و یا در مدار آن باشه .
خدایا شکرت بخاطر این سفر با خیر و برکت استاد و عزیز دلش، که دلهای ما را شاد و روانه آمریکا می کنه.
استاد ابتدا برای خانواده دوستش مخلوط کن گرفت و پولش راهم پرداخت کرد ولی آن چیزی که می خواست نبود ، ولی هدایت کار خودش را کرد و در مسیر خارج شدن که بصورت نشانه هدیه اصلی را خرید تا دست پر بره خونه دوستش .
چه همزمانی خوبی ، یادمه وقتی این خانواده محترم مهمان پارادایس بودن تولد پدر بود و الان که استاد مهمان اوناست تولد پسر ارشدش . بقول ایرانی ها تولدت مبارک الهی صد ساله بشی.
اسناد با افتخار مسابقه پینگ و پنگ را برد دست مریزاد استاد .
در ادامه باین خانواده محترم و ثروتمند آمریکایی خداحافظی کردن و به حرکت کردن با این تفاوت که اون خانواده پشت سر ماشین استاد آب نریخت خوب حق با اوناست چون خرافاتی نیستن .
استاد به اتفاق عزیز دلش و با کمک ماشی کمپر زیبا و هزار منظوره به هدایت الله لبیک گفت و حرکت کرد و گفت نمی دانم کجا میریم و باز جریان هدایت می بره به زیبایی و قشنگی بیشتر و بیشتر
خدایا شکرت بخاطر قانون هدایت
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
به نام کامل ترین پرانرژی ترین انرژیه دنیا خدای خوبم
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های گل سایت
خداروشکر که زندم و نفس میکشم
خداروشکر برای دیدنه این فایل زیبا
خداروشکر که بازم اگاهیی و شادی و زیبایی و فراوانی وارد زندگیم سد با دیدنه این فایل زیبا
استاد دمت گرم
خداروشکر بازم این فایل بهم نشون داد که پول خدایی ثروتمند شدن یعنی به خدا نزدیکتر شدن
دنیا روی کانون توجه میچرخه واقعا بابد اگاهانه تمرکز گذاشت روی فراوانی شادی ثروت و خوشبختی تا هدایت بشی بهش
واقعا لذت میبرم از این همه احساس لیاقت واقعا اصن زبونم نمیاد چی بگم و میگم خدایا شکرت که من تو مداره دریافت هستم و میتونم ببینم و لذت ببرم
خداروشکر فایلهای حجابو دیدم و اصن این باورهای مخرب قدیمیو شکوندم که زن باید فلان باشه بهمان .اصن این تضاده رابطه هر لحظه داره منو رشد میده و لذت میبرم
لذت میبرم از دیدنه این مردمانه بهشتی که انقد برای خودشون برای خانوادشون برای کشورشون برای همدیگه ارزش قاعلن واقعا تکنولوژی عالی همش روبه پیشرفت فقط لذت وشادی و موفقیت و رفتن تو دله ناشناخته ها
اینم من از استاد یاد گرفتم که دست خالی جایی نرم
واقعا فقط دارم درس زندگی یاد میگیرم و عمل میکنم به اگاهیها
ماشااله به این ماشینهای زیبا
ماشاله به ابن درختان زیبا
ماشاله به این خونه های زیبا
ماشاله به این اخلاق و رفتار و ادب منش
ماشاله به این ارامش و عشقو صلح و دوستی
ماشاله به خلق خدا
ماشاله به خدا
ماشاله به جهان
خدایا شکرت
انشاله که فقط تو مسیر بمونیم و لذت ببریم
دمه همتون گرم
به نام الله صمد
سلام دوستان عزیزم، سلام استاد عباسمنش و استاد شایسته بزرگوار
این کامنت رو فقط واسه خدای خودم مینویسم، چون میدونم روزی من رو بهش هدایت میکنه تا یاد این روز ها بیافتم و بخندم
استاد عزیزم، دو سال و نیمه در کنار شما هستم
من رو از افسردگی و آرزوی مرگ ، رسوندین به نوک قله موفقیت و ثروت و شهرت و بعد من با اینکه عالی روی خودم کار میکردم به تضاد بسیار بزرگی برخوردم و از عرش رسیدم به فرش ( البته به خیال خودم)
اون تضاد باعث شد مهم ترین تصمیم زندگیم رو بگیرم و برای مهاجرت اقدام کنم، تو این مدت که در پروسه مهاجرت بودم خیلی شخصیت من عوض شد، اعتراف میکنم جوری قانون رو توی این 6 ماه درک کردم که حس میکنم 2 سال قبلش رو ول معطل بودم و فکر میکنم که سال دیگه هم قطعا فکر میکنم الان هیچی نمیفهمیدم!
الان که همه چی اوکی شده و یک قدمی مهاجرت هستم، به قول سعیده عزیز تو کامنت های همین فایل، ذهنم بزغاله شده…
دست از سرم برنمیداره، پاشنه اشیل ناسپاسی رو خیلی راحت تونستم کنترل کنم و هی بهبود بدم ولی امااااان امان از این پاشنه اشیل ترس
داشت روانیم میکرد ها… به یه چیزایی فکر میکنم که خجالتم میشه بنویسم! مثل اینکه میترسیدم برم و کار گیرم نیاد، یا پولش اونقدری نباشه که خرج دانشگام دربیاد و بدبخت بشم و بی خانمان بشم و و و
هیییی، امان از این ذهن چموش! انگار تا من این پاشنه آشیل ترس رو درست نکنم قرار نیست مهاجرتم هم اتفاق بیافته
هر روز با همه قدرت از وقتی چشمام رو باز میکنم ترس ها ونجواها بهم حمله میکنه، منم با خوندن کامنت ها، فایل های رایگان، محصولات و جواب های عقل کل هی سعی میکنم خودم رو آروم نگه دارم
تو یک هفته گذشته واقعا بارها حس کردم ذهنم من رو گذاشته لای دستگاه پرس و داره منو له میکنه، حتی داشتم میزدم زیر همه چی و پروسه رو کنسل میکردم
اما یه صدایی گفت این مسیر توئه، 6 ماهه که هزار بار ازم نشونه خواستی و هزار و یک نشونه بهت دادم، اگر بهش عمل نکنی همونطور که بارها تو قرآن بهت گفتم از کافران هم بدتری، چون تو بعد از ایمان اوردن دوباره نا امید شدی
امروز اولین روزی بود که اون فشار کمتر شد… من دیروز هدایت شدم به قسمت 3 عزت نفس که گفته بود برای فرار به ترس ها باید بهشون حمله کنی و انجامشون بدی
منم از یه کار کوچیک شروع کردم! یه غذای جدید درست کردم… یه غذای تماما گیاهی به نام لازانیای اسفناج، راستش من از اسفناج متنفرم و حتی فکر این غذا حالمو بد میکرد، و من از اونجایی که همیشه پاشنه اشیل ترس رو در همه زمینه ها دارم حتی غذای جدید رو هم امتحان نمیکنم
امروز این رو یه نشونه دیدم و گفتم خدایا من دستور پخت رو نگاه نمیکنم تو قدم به قدم بگو چکار کنم و من درستش میکنم، اگر خوب شد یعنی پروسه مهاجرتمم همینقدر ساده ست و تو خودت درستش میکنی
اقا، به قدرررررری این غذا خوشمزه شد که حد نداشت! منی که از اسفناج متنفرم اگر میشد دو پرس میخوردم :) و ترسم خیلی کمتر شد
حالم که بهتر شد، هدایت شدم به قدم 3 جلسه 1 که باز هم راجب بی توجهی و جهت دهی درست به پاشنه آشیل هست
همونطور که اون جلسه رو گوش میدادم یه پیام از تو سایت اومد :
فعالیت جدید آقای ….
من چشمام شد چهارتا! گفتم من کی اصلا همچین اعلانی رو فعال کردم؟ اومدم جیمیل رو ببندم، یاد اون حرف استاد افتادم :
« ادم ها نمیخوان به قانون عمل کنن، میخوان قانون به میل اونا عمل کنه! مثلا میگن خدایا من راه چپ رو برم یا راست، یه نشونه واضح میاد که راه چپ رو برو مثلا یه بلبل اونجا سریع اواز میخونه، اما پیش خودشون میگن نه راه راست بهتره حتما خدا اشتباه کرده… ادما اینجوری نشونه های خدا رو تفسیر میکنن و بهشون بی توجهی میکنن»
اینو که یادم اومد سریع رفتم ببینم این دوستمون چی نوشته، دیدم رو یه کامنت دیگه خودش کامنت گذاشته دقیقا تو همین قسمت 226! خوندم و کلیییی ذهنم باز شد که گفته بودن چطور موقعیت های شغلی عجیب و غریبی براشون ایجاد شده و با وجود اینکه هیچ سر رشته ای از اون کارها نداشتن عالی انجامش دادن و هر لحظه داشتن قران میخوندن ( نشونه اول که خدا بهم گفت تو الان باید هر ثانیه به قران وصل باشی تا نجواها ضعیف و نابود بشن)
خوندم و از خدای خودم تشکر کردم، اومدم از سایت بیام بیرون گفت کجا؟ نمیبینی چقدر از صاحب کامنت اصلی تشکر کردن بعد داستان خودشون رو گفتن، برو ببین کامنت اصلیه چیه
و واااااای
کامنت سعیده عزیز بود رو این فایل، جواب تک تک سوالام و ترسام گرفتم
یعنی دستام میلرزید وقتی میخوندم، حس میکردم خود خدا نشسته و واسم نوشته تا بتونم بارها تکرارش کنم و حریف نجواهای ذهنم بشم
انقدر اروم شدم که حد نداره، دلم از اون جوش و خروش افتاد و قلبم اروم شد، مطمئن شدم خدای اینجای من، خدای کشورهای دیگه هم هست و به خاطر شجاعت و ایمانم قطعا بهم پاداش میده
و قول دادم حتی بیشتر از قبل رو پاشنه اشیل ترس کار کنم و تا جایی که میتونم ضعیفش کنم تا بتونم مدام موفقیت های بیشتری رو تجربه کنم
برای ترس بعدی ، کشیدن دندونم رو انتخاب کردم که چندین وقته به خاطر ترس به تعویق انداختمش… جالبه تا این تصمیم رو گرفتم و گفتم خدایا برای کنترل پاشنه اشیل ام این کار رو انتخاب میکنم و میسپارم به خودت که کم درد و کم دردسر باشه، دوست مامانم که هفته پیش قرار بود ادرس یه دکتر خوب رو بهم بده همین الان ادرس رو فرستاد :)
خلاصه، نشونه های خدا بی شماره
من خیلی از قانون نتیجه مالی و کاری گرفتم، ولی واقعا این نتایج جور دیگه ای واسم عجیب هستنو دلم رو قرص میکنن
انشالله روزی زیر همین کامنت از کشور مورد علاقه ام بنویسم و بگم که شد! بگم که انجامش دادم و به هرچی که میخواستم رسیدم…
مطمئنم اون روز میاد
خدایاشکرررررت
سلام به دلنشین ترین سارای دنیا
صدای منو میشنوی از وسط استیشن بخش icu
کفشامو دراوردهبودم، پاهامم انداخته بودم روی صندلی جلویی مشغول گشتن تو غار حرا بودم …
{بچه ها همش میگن دوربین بالاسرته:) یکم رعایت کن،منم در جوابشون میگم ،عااالم محضر خداااست بابا:)
درمحضر خدا معصیت نکنید:))) دوربین کیلو چند؟}
بِببین ….اومدم وسط کامنت ها یکم خستگی در کنم ….که با کامنتت نتنها خستگی از تنم رفت که تبدیل شد به روشنی قلبم …
دوستت دارم دختر،شجاعتت رو تحسین میکنم از ته قلبم!
سارا ! به قول استاد:
مسیر ترسناک هست،ولی سخت نیست!
برو تو دل ترس هات،بعد میبیینی چقدر آسون بود همه چیز
حرکت،حرکت،حرکت،تغییر،تغییر،تغییر
بزار یک آیه یخوشگل برات بنویسمکه همیشه کمکم میکنه برم تو دل ترسام …
إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ
خدا از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند
جاترویدوش خداست دختر،نگران چیزی نباش،خداوند وکیل مدافع شماست.
منتظر خبرهای خوبت هستم.
بوووس به کله ت فراوانِ فرااااواااان
سلام سعیده عزیزم
چقدر خوشحالم، دلم واسه بمیارستان و بخش ها خیلی تنگ شده
وقتی گفتی icu ، یاد همه وقتایی افتادم که کامنتات راجب سبک شدن شیفتات رو میخوندم و هزار بار تحسینت میکردم و میگفتم اگر برای سعیده جان شده برای منم میشه…
و الان که پیامتو دیدم اصلا مخم پوکید ها :) چقدر خدای ما بزرگه، و چقدر مقدسه فضای سایت
کامنتت رو از پریروز چندین بار خوندم و خیلی بهم کرد، الانم که یه کامنت اختصاصی واسه خودم نوشتی و آیه زیبایی که واسم آوردی رو چقدر عجیبه که حس میکنم تا حالا ندیدم…. یعنی تو فرکانسش نبودم قطعا و چقدررررر آرومم کرد الان تو دفترم بزرگ نوشتمش که هر روز ببینمش و آرامش بگیرم
ممنونم یک دنیا سعیده عزیزم
ممنونم که دوباره دست خدا شدی واسه سارا، وقتی به این فکر میکنم که خدا از زبون پر مهر شما بهم میگه جات روی شونه های منه ، نترس و برو جلو
دلم قرص میشه، پر میشم از حس سپاسگزاری نسبت به شما دوست عزیزم، استاد بزرگوار که این فضا رو برامون فراهم کردن و خدای مهربونم که از هیچی واسه هدایت من کم نمیذاره انصافا
ممنونم ازت و این کامنت قشنکتو بارها میخونم تا بهم جرئت و شجاعت بده ، و میدونم که خدا پاداش شجاعتمو میده به زودی
در پناه الله، همیشه شاد و ثروتمند و سلامت باشی عزیزدل
به نام خالق هدایتگر سلام به سارای عملگرا به بنده دوست داشتنی خدا
سارا جان تحسینت میکنم براین تعهدت برای نتایج مالی که گرفتی تحسین میکنم برای این که افسار این ذهن چموش در پاشنه اشیلت داری میکشی به دل ترس هات میزنی و عمل میکنی به آنچه که آموختی
تحسینت میکنم برای اقدام به مهاجرت دختر تو خیلی شجاع و تحسین برانگیز هستی .
امیدوارم به زودی زود خبر مهاجرت به کشور مورد علاقت و زیبایی های اونجا و اتفاقات قشنگ و دستان معجزه وارخدایی که اومدن در زندگیت و کارهارو یکی پس از دیگری درست مثل استاد برات آسان کردن بشنوم.
عزیزم هرجا هستی شاد و پیروز و غرق در احساس توحید باشی دست حق به همراهت
بنام یگانه بی همتای جهان هستی
سلام به استاد همیشه سبزم و مهربانوی همیشه شایسته و سلام به روی ماه همه عزیزانم در این خانواده الهی
استاد، اغلب اوقات از ابتدای فایل نکات مثبت رو می نویسیم اما حسن ختام این قسمت صحبتهای جیکوب بود که واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد. چقدر این پسر قانون تمرکز بر نکات مثبت و اعراض از ناخواسته ها رو بدرستی متوجه شده بود، معلمی که همه بچه ها از بد بودنش صحبت می کنند اما جیکوب ذهنش رو کنترل می کنه و اینقدر روی نکات مثبت معلمش متمرکز میشه و بهش احترام میذاره که رفتار معلم کلا تغییر می کنه و نه تنها ارتباطش با جیکوب صمیمی میشه بلکه وجه مثبتش رو به همه نشون میده تا جاییکه سال آینده همین معلم با برادر کوچک جیکوب هم که شاگردش میشه، رفتار صمیمی رو در پیش می گیره.
در کل این جیکوب خان، از همون بچگی اش هم پخته تر از سنش رفتار می کرد. و پسر قابل تحسینیه…
چقدر اون دشت ابتدای فایل پهناور و سرسبز بود، و چه تنوعی در جهان وجود داره، اون همه کوه و صخره و ارتفاعات دیگه اینجا توی کانزاس سیتی وجود ندارن و خدارو صد هزار مرتبه شکر که زیبایی دیگه ای رو داریم تجربه می کنیم.
و چقدر خداوند سریع اجابت می کنه، برای خداوند فرقی نمی کنه درخواست یک بارون رو داشته باشیم تا ماشینمون رو تمیز کنه یا درخواست بزرگتری به درگاهش ارسال کنیم. به محض اینکه دستور بده اون خواسته موجود میشه، خدارو شکر که خدایی به این بزرگی داریم.
استاد، سخاوت شما در خرید هدیه برای دوستاتون مثال زدنیه و اینها همه از فضل و لطف خداست، خدا به پولتون برکت بده استاد عزیزم
چقدر خونه آقای رایان زیبا، جادار و پر از انرژی مثبت بود.
یه نکته ای از این فایل خیلی برام بولد شد و اون هم بازی کردن شما و بانو با بچه ها بود، یعنی اون تایمی رو که گذاشتید با بچه ها پینگ پنگ بازی کردید، من رو برد به خاطره ای که من سالها پیش که تازه ازدواج کرده بودم، رفته بودیم خونه عموام و من با یکی از پسر عموهام مشغول بازی شدم که همسرم از اتاق فرمان چشمو ابرو داد که زشته بیا بشین پیش بزرگترها ولی چقدر اینجا همه چی در صلح و آرامشه و هرکسی هرجایی هرکاری دلش بخواد بدون سرزنش دیگران می تونه انجام بده.
استاد، چشم نخورم پینگ پنگ هم خیلی خوبه ، انشالله یه روزی میام پارادایس مچ می ندازیم ، اصن ده هیچ به نفع شما بازی رو شروع می کنیم که بتونید بهم برسید. عاشقتم استاد
برای شما و بانوی شایستگی ها آرزوی سلامتی و بهروزی دارم
دوستان دوستداشتنی من، انشالله هرچی از دلتون می گذره تو زندگی تون هم جاری بشه
مانا باشید و شاد زی…
سلام عمو رضا
امیدوارم حالت خوب خوب باشه
تبریک میگم ورودتون به این خانواده صمیمی را
درسته ک بیش از ی سال و خرده ای عضوی
ولی من اولین بار
چهره زیبای شما را میبینم
خیلی خیلی حال کردم با این کری ک خوندی
بزن این استاد را بترکونش
یخرده بخندیم
حالا خارج از شوخی
میخواستم بگم
ک امروز صبح ک از خواب بیدار شدم
تو ستاره قطبی نوشتم خدا ی پولی بیاد تو حسابم
به ی ثانیه نکشید
هنوز درخواست بعدی را ننوشته بودم
ک پیام واریز برام اومد
انقده سریع الحسابه
آقا رضا جان سلام وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه برادر کامنتت خیلی عالی بود مخصوصاً قسمتی که من دنبال ترجمه کردنش بودم شما برام زحمت کشیدین و نوشتید خدایا شکرت همچنین دعای آخر کامنتات رو هم خیلی دوست دارم خیلی زیباست آفرین بر شما.
مانا باشید و شاد زی…
به نام خداوند بزرگ مهربان
به نام خدای که آغوشش انقدرر امن هست که جای هیچ نگرانی نیست
خدایاااااا کروررر کروررررر شکرت
سلام استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلام به همه بچه های عزیز و دوست داشتنی
استاد من با تمام وجودم از شما سپاسگذار هستم برای بیان های زیبای تان برای درک قانون
خدایا شکرت که هر لحظه حمایتم و هدایتم میکنی
از معجزاتی که دیروز برایم افتاد میخوام بنویسم تا رد پا برایم باشد و به پاکیزه آینده مینویسم
من دو سال پیش زمانی که طالب ها وارد کابل شدند خوب نیروی های امریکای تعداد زیادی افغان ها را انتقال میدادند من بی نهایت تلاش کردم ولی چون پاسپورت نداشتم نشد ( بهانه بود چون من پر از شرک و حال بد بودم ) ولی خوب من قانون نمیدانستم و فکر کردم بخاطرر نداشتن پاسپورت نشده و با تمام تلاش و سختی های که کشیدم مثل یک جسد بی روح کلی ناامید خانه برگشتم
و همان زمان داشتن پاسپورت جز خواسته هایم شد
و زمانی که با شما آشنا شدم همیشه با خود میگفتم هر زمان که پاسپورت ( گذرنامه ) گرفتم نشانه بزرگ هست برایم که خواسته یی دیگر من هم تیک میخورد و شیک مهاجرت میکنم
دیروز نوبت ما در اداره پاسپورت رسید تا برویم پاسپورت بیگریم ما ساعت شش صبح رفتیم هوا سرد بود زمانی که من داخل ماشین خودمان نشستیم با حال بسیار خوش سپاسگذاری کردم که در این هوای سرد ما راحت میرویم بعدا در تمام مسیر ناخودآگاه فقط زیبایی دیدم از درخت گل آسمان زیبا ، پرنده ها بعضی جاده ها که تمییز بود می دیدم تحسین میکردم و شکرگذاری میکردم
زمانی که به اداره پاسپورت رسیدیم وااااااا دیدم که صد ها نفر صف بستن صد ها نفر بی نهایت بیروبار بود ( من هیچ وقت چنین مکان های از گذشته نرفتیم و اصلا دوست نداشتم که چنین صف باشد بیروبار باشد و از آنجای که پاکیزه گذشته اگر میبودم میدانم در دلم فقط گریه میکردم و کلی شکایت میکردم که چرا من باید چنین مکان بیایم چرا باید در صف باشم یا میگفتم کاش یک پارتی میداشتیم کار ما زود میشد یا من با یک ماشین بی نهایت لکس با چند دانه بادیگارد میامدم به گفته استاد در دوره احساس لیاقت یکی دروازه را باز میکرد و زمانی که من را با این حالت می دیدن کار های ما را به آسانی انجام میدادن که فلانی آمده واقعا من در گذشته چنین فکر ها داشتم )
ولی حالا من کاملا تغییر کردیم با نهایت ارامش رفتیم در صف ایستاد شدم نفر آخر هم بودیم صف هم صف هزار نفری بود از بس تعداد زیاد بود
من گوشکی در گوش هایم بود و صدای استاد میشنیدم که بعضا میدیدم خانم ها که آنجا هستن فقط غر میزنن فقط شکایت میکردن به افسران طالب دشنام میدادن یا شکایت میکردن که ما از سه شب آمدیم یکی میگفت از چهار صبح آمدیم هیچ اینجا کار های ما نمیشود یکی میگفت من پنج روز هست میایم هیچ کارم نمیشود فقط شکایت میکردن من هم اعراض میکردم و مادرم نگران میشد هر لحظه میگفت به ما اینگونه نشود چطور کنیم ؟؟ کی هر روز میاید اینجا ؟
یعنی رو هر طرف میکردی شکایت بود اشغال میریختن
منم اعراض میکردم به زیبایی ها اندکی که بود توجه میکردم مثل پرواز پرنده ها مثل برگ درختان مثل رنگ آبی آسمان مثل طفل های زیبا
با خدا در دلم حرف میزدم که خدایا پارتی ما تو باش خودت امروز کار ما را به آسانی انجام بده خودت هدایت ما کن روی دوش تو سوار میشویم خودت دل ها را نرم کن
گفتم خدایا همیشه میگویم تو برایم کافی هستی میدانی با قلبم میگویم من تقلا نمیکنم خودت اینجا ما را هدایت کن مثل که هزاران بار به استاد عباس منش انجام دادی منم میخواهم تجربه کنم
با خدا حرف میزدم انقدررر حالم عالی بود آنقدر قلبم آرام شاد بود که از عشق خدا چشم هایم اشک آلود میشد
نشستم فایل سفرنامه را نگاه کردم از تمام چیز های که آنجا بود اعراض میکردم شاید شما او وضعیت تصور هم نتوانن که چی رفتار های میشد چی وضعیتی بود
من فقط زهنم را کنترول میکردم و با حس حال خوب به اطراف نگاه میکردم
ما بعضی مراحل انجام نداده بودیم زیاد خانم ها میکفتن شما بروین دوباره خانه اصلا بدون این مراحل کار تان انجام نمیشود بروین فردا بیاین و مثال میدادن که فلانی پنج روز آمد نشد ……….
من در دلم با خود میگفتم برای ما خدا همه چی را آسان میسازد هر چی ضرورت باشد خدا درست میسازد اصلا به حرف شان توجه نکردم
انقدر مهربانی افراد را با خودم می دیدم لبخند های که میزدن سلام های که میدادن مهربانی ها که میکردن حتی حتی افسر های طالب
مردم تلاش میکردند که بی نوبتی کنن می دویدن با هم دیگر با لحن خشن برخورد میکردن فقط در تقلا بودن ولی من در کمال ارامش در جای خود ایستاد شدم اصلا اصلا تقلا نکردم و میگفتم خدایا هر چی تو صلاح میبینی من پشت تو میاییم
و همان خانم های که تقلا میکردن شکایت میکردن به نظر خودشان هوشیاری میکردن افسر طالب میامد با لحن خشن دوباره به صف آخر میبردی شان ( بسیاررر واضح قانون در تک تک رفتارها می دیدم و بیشتر درک میکردم بخدا هر کس هر چی میبینه از دست خودش هست و هر کس هر جا هست جای درستش هست )
بعدا من و مادرم بسیار راحت به طور معجزه آسا با مهربانی داخل اداره شدیم و برای من بی نهایت به آسانی میشد
زمانی که وارد اداره شدیم باز فقط من به الله که زیبایی می دیدم و غرق میشدم اصلا توجه من به اطراف نمیشد که رسیدم به افسر طالب گفت تعرفه بانکی تان کجاست ؟
من گفتم نزد پدرم در بیرون هست گفت نمیتوانن داخل بروین باید او همرای تان باشد
من اصلا ناراحت نشدم یک صندلی پیدا کردم هم به خودم گذاشتم هم به مادرم و در هوای آزاد نشستم به زیبایی ها توجه کردم و لذت بردم
همان افسر خودش نزد ما آمد گفت راست میگویید ؟ گفتیم بلی
گفت پس بروین داخل که نام تان نخوانند و شما غیر حاضر نشوید ( چون ما بار اول ما بود اصلا مراحلش بلد نبودیم )
و زمانی که ما داخل همان اطاقی شدیم که نام هر نفر میخواندن من با تمام وجودم این جمله استاد درک کردم و تجربه کردم ( در زمان مناسب و در مکان مناسب ) چون چند نفر بعد نام ما خوانده شد کار های ما آنقدر به آسانی پیش میرفت که فقط حضور خدا را حس میکردم
زمانی که وارد او اطاق بزرگ شدم فکر کنن همان جمعیتی که در بیرون بود همان جمعیت و بیروبار در داخل بود و شاید تصور نتوانن چی سر و صدا و بی نظمی بود و من فقط زهنم را کنترول میکردم که از دید مثبت به اطرافم نگاه کنم
صدای استاد در گوش هایم بود
فایل تمرکز به نکات مثبت بود
و استاد در او فایل میگفت که هر کس نظر به باور هایش هدایت میشود یکی به کار آسان هدایت میشود یکی به کار سخت هدایت میشود
و من به چشم می دیدم کار سخت دیگران را و هم رفتار افراد را و میدانستم دلیل اش چی هست که فرد در این کار هست ؟ و قانون بیشتر درک میکردم
همان فردی که نام های افراد میخواند این فرد کم مانده بود گریان کند صدایش گرفته بود از بس مردم بالایش هجوم میبردن بی نظمی میکردن چنان عصبانی میشد که بار ها قهر کرد و رفت دوباره میامد و با مردم بدترین رفتار میکرد
باور تان میشود زمانی که من نزدیک شدم همین اقا و خانم بهترین رفتار با من داشتن کاملا حس کردم چگونه خداوند دل ها را نرم میکند
چنان افراد با من مهربان بودن و با احترام رفتار میکردن که اصلا با دیگران برعکس می دیدم بخدا ایمانم انقدرربه فرکانس قوی شد که حد ندارد
بعدا زمانی که وارد مرحله بعد میشدم بعضی اسناد ها نزد پدرم بود و مکانی خانم ها و مردان جداست و اجازه نیست کار های شان یکجا شود کاملا جداست و باید میرفتم کاملا بیرون اداره تا از پدرم اسناد ها را بیگرم و اسناد های اونا را بتم تا کار های اونا هم خلاص شود و همه میگفت اجازه نمی دهند که بیرون شوی چون دو باره نمیتوانی داخل اداره بیایی
من به امید خدا رفتم از افسران طالب اجازه گرفتم
چنان با مهربانی جواب دادن و اجازه دادند گوشی اصلا آنتن نمیداد بازم در زمان مناسب قرار گرفتم خود پدرم مرا صدا زد
و او افسران پدرم هم با من اجازه دادند داخل شود تا کار هایش تمام شود ( مگر اینا معجزه نیست چنین به راحتی کار هایت تمام شود و تو بیبینی که همان جا یک دختری دیگر عذر دارد به همین افسران که داخل اجازه بدهند چنان خواهش و عذر داشت و او افسر میگفت اصلا اجازه نیست از بیرون داخل بیایی
ولی همان افسر به من میگفت دخترم کار هایت تمام شد ؟ من هم با کمال خوشی سپاسگذاری کردم
بعدا زمانی که اسناد ها را به داخل بردم زمانی نهار کارمندان بود و تعطیل شد باید یکساعت صبر میکردی ولی همان کارمند به من گفت بیا کارهایت را تمام کنم این آخرین مرحله بود
در حال انجام کار های من بود که یک خانم دیگر کنار من آمد و به همین کارمند عذر داشت خواهش میکرد که لطفا کار من را هم انجام بتی چهار صبح آمدیم طفلم خسته شده همین طور خواهش داشت و او کارمند میگفت نمیدانی وقت غذا هست من باید غذا بخورم آیا این معجزه خدا نیست که همان کارمند خودش من را صدا بزند که بیا کار شما را انجام بدهم بعدا غذا میخورم
کار ما تمام شد در ظرف چند ساعت بسیاررر راحت و به آسانی
به ما در چند ساعت کار تمام شد ولی کسایی که شکایت کردند دیدم برای شان کارمند ها میکفت بروین فردا بیاین ماشین ها مشکل دارد یا افرادی بود که پنج روز شش روز هر روز میامدن
ولی از ما در چند ساعت تمام شد او هم به بسیارررر راحتی زمانی که خارج شدم به مادرم گفتم دیدی ؟ استاد دقیقا مثل شما میکفتم
میبینی میبنییییییی چقدر خدا کار های ما را به آسانی انجام میدهد ضرور نیست ما مثل بقیه نتیجه بیگریم خوش خندان بیرون شدیم
در تمام مسیر از معجزه ها با هم میگفتیم و فامیلم هم تعجب کرده بودند
حالا یک مثال از نزدیکانم میگویم که چگونه گرفتن ؟
مامایم هنگامی که پاسپورت میگرفت یک شب کاملا پشت همین اداره خوابیده بود چون نوبت نمی رسید
خسران خواهرم از او صندلی که مریض ها را میکذارند گرفته بودند تا به بهانه مریض گفته بتوانن زود داخل اداره شوند چون در نوبت نمانند ولی بازم کار های شان چند روز را دربر گرفت
دوستم که در زمانی که دانشگاه میرفتیم اقدام کرده بودند چندین روز میرفتن و آنقدر با سختی گرفت هنگامی که گذر نامه را به دست گرفت چنان خدا را شکر کرد که قشنگ درک میشد چقدرر سختی کشیدن بخاطرر گرفتنش
شما از هر کس پرسان کنن پاسپورت چگونه گرفته میشود در این حکومت طالبان ؟
فقط شکایت میکنند و از سختی هایش میگویند
و من که به حرف هیچکس توجه نکردم از قانون پیروی کردم و فقط از خدا یاری خواستم روی خدا حساب کردم کار هایم مثل آب روان به آسانی شد
و همانجا دیدم که افراد اصلا روی خدا حساب نمیکنن فقط خودشان تقلا میکنند روی خودشان حساب میکنند
این هست آسان شدن برای آسانی ها ( حساب کردن روی خدا )
و آسان شدن برای سختی ها ( حساب کردن روی خود )
و بالای خودم بی نهایت افتخار میکنم و به خودم تبریک میکویم که چنان قوی کنترول زهن داشتم که از هر نازیبایی اعراض کردم و با نگاهی مثبت و زیبا به هر موضوع توجه کردم و قانون را به زیبایی عمل کردم
اینم برای خودم رد پا میگذارم تا بدانم چگونه عمل کردم هیچ چیز اتفاقی نیست تمام اینا برای من نشانه هست تا تحسین کنم که قانون کار میدهد با ایمان و تعهد بیشتر ادامه بتم
خدایاااااا کرور کروررر شکرت
و من ایمان دارم که یک روز میایم همین طور از مهاجرت خودم و اتفاق های معجزه وار آن مینویسم چون گرفتن گذر نامه برای من نشانه بزرگ بود برای تحقق خواسته یی دیگر من
خدایا برگی بدون اذن تو بر زمین نمیافتد، خدایا تنها قدرت تویی، من به برنامه های تو ایمان دارم و آرامم تا زمانی که وعده ی پیروزی تو محقق شود ، چرا که من لایق پیروزی و ظفر هستم، زیرا من تا آخر رسالتم ایستاده ام، زیرا اگر تو باشی برای من کافی هستی، زیرا قدرت دست توست و من به معجزات تو ایمان دارم، من به معجزات تو باور دارم و حق طبیعی من زندگی راحت و سراسر احترام است
در پناه الله باشید
به نام آنکه زیباست و زیبا می آفریند
سلام به فرشتهی نازنین و زیبا روی زمین پاکیزه ی زیبا و قشنگ و نازنین ام دختر مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
عاشقتم دخترررررررررررر دوست دارم یه عالمه.
وقتی اسم قشنگت رو میبینم ناخودآگاه میگم ای جااااااااانم پاکیزه جان
پاکیزه جااااااااانم مبارکت باشه پاسپورت و احسنت میگم بهت بخاطر این حد از تمرکز ذهن که واقعا این جور مواقع بسیار سخت است.
وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم،همزمان داستان هدایت استاد به آمریکا برام تداعی می شد.
لینش رو گذاشتم شاید هنوز در این اقیانوس آگاهی بهش برخورد نکردی.
abasmanesh.com
ory-of-god-guidance-1/
پاکیزه جان با این تمرکز و تعهدی که داری مطمئن ام به زودی زود خبر مهاجرت ات رو مثل همین کامنت میخونم کلی خوشحال و خرسند میشم.
ان شاءالله همیشه و در هر کامنتت ردپای حضور خداوند رو برامون بنویسی که هم ردپایی برای خودت باشد و هم ایمان ما همچنان استوار بماند متزلزل نشود.
چرا که انسان فراموش کار است و زود فراموش می کند و نیاز به یاد آوری دارد.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانوی زیبارو و زیبا سیرت ام
الهی به امید تو ارباب جهان
الهی به لطف تو خدای مهربانم
سلاممم عزیز من
سلامم رفیق مهربان من ، خواهر زیبا روی من ، رضوان عزیزم
سپاسگذار قلب بزرگت هستم که برایم لطف داری
عاشقت هستم عزیزم
نمیدانی من چقدررر دوستتت دارم و از خداوند بهترین ها را برایت خواهان هستم
بلی رضوان عزیزم ما خیلی فراموشکار هستیم هر بار خدا بر ما لطف میکند و همیشه ما را مورد رحمت اش قرار میدهد ولی ما زود زود فراموش میکنیم
به گفته استاد در طفلی نمی توانستیم گردن خودمان را نگهداریم هیچ توانی نداشتیم خدا بود که ما را بزرگ ساخت ما را رشد داد حالا بعضا فراموش میکنیم که همان خدا همیشه هست
همان خدا همیشه هوای مان را دارد
همیشه ما را هدایت میکند
کافی هست صدایش بزنیم
خدایاااا کرور کرور شکرت که چون تو معبودی داریم
رضوان عزیزم از خداوند عشق خدا را برایت میخواهم
الهی قلبت از عشق خدا چنان گرم گرم شود که هر بار پرواز کنی و غرق عشق خود خود خودش شوی
دوستتت دارم
بوس بوس
نامخداااا دختر آفرینت فوقالعاده ای توووو تبریک گرفتن پاسپورتت
چقدر خوب عمل کردی در این قسمت، مطمئن باش بزودی مهاجرت هم میکنی مه رفتار و عملکردت که میبینم هزار فیصد اطمینان میتم که بزودی خبری های خوشی از تو میشنوم که به کشور دلخواهت مهاجرت کردی و بهترین زندگی هم برای خودت خلق میکنی، اینقدر شوق و اشتیاقی که تو داری به هر هدفی که تعیین کنی میرسی تو با این شوق و اشتیاق که تو برای استفاده قانون در زندگیت داری لیاقت توست که باید به بهترین درجات این زندگی برسی حقت است و به حقت خواهی رسید
مه خودم همین شرایط دیدم و درکت میکنم که چقدر تلاش ذهنی برای حل ای مسایل نیاز است چون فقط 9 ماه قبل بود که خودمم پاسپورت نداشتم و دقیقا به همین مرحله که تو هستی قرار داشتم، نه تنها خودم که مثل تو تمام فامیل من هم پاسپورت نداشت ولی حالا بعد 9 ماه من و تمام فامیلم مهاجرت کردیم اما تجربیات منم مشابه تو بود که سپری شد…
حالا ببین من از همین شرایط ها مینویسم و ببین همین قانون که تو عمل کردی به کجا ها که نتیجه میته، یعنی تنها همین مسله نیست که قانون برایت نتیجه داده بلکه در هر شرایط و هر هدفی که از این قانون استفاده کنی نتیجه خواهد داد و به هدفت میرسی، به همین خاطر اطمینان میتم که اگر همین روند ادامه بتی خیلی زود به اهداف بعدیت (مهاجرت به آمریکا) هم خواهی رسید
دقیقا مثل تو من هیچ وقتی خوش نداشتم در صف های طولانی مدت ایستاد شوم چه برسد به صف پاسپورت طالبا که اوضاع اصلا جالب نبود، اما یکی از باور های که مه دارم ایست که همیشه افراد همرایت در هر بخش کمک میکند، یعنی همان باور که خدا همیشه در هر شرایط از طریق مردم برایت کمک میکند باعث شده در شرایط های مختلف در مسایل مربوط به من با من همکاری کنند، حالا ببین که همین یک باور کجا ها و در چه شرایطی کمک کرده
همان 9 ماه پیش پاسپورت برای من و تمام فامیلم قسمی شرایط جور شد که با همکاری افراد بدون جنجال گرفته شد، آمدیم هرات تاکسی هم از هرات مستقیم به مشهد گرفته بودم که بخاطر چمدان ها به عذاب نشویم، اما سر مرز صد هزار نفر شایدم بیشتر صف بود و همه ایران میرفتن، صف های مزدانه و زنانه هم جدا بود ولی از قبل با هم یکی از دوستان همکاری کرده بود که وقتی به صف با مادرم و برادرایم ایستاد شدم یکی از اعضای طالب ها امد گفت عبدالله تویی؟ گفتم بله. او هم گفت با فامیلت بیا دنبالم، منم رفتم پاسپورت تحویل کردم به یک دقیقه تاپه خروجی زد و خودش همرایم تا پاسگاه پولیس ایران آمد گفت از اینجا مربوط ایران میشه و دگه همکاری نمیتانم، منم گفتم چشم تشکر از همکاری تان، یعمی ازو صف که تیر میشیدیم همه طرف ما میدید که اینا ببین چقدر راحت میرن بدون کدام جنجالی.
همین باور که خدا همیشه در هر شرایط کمک میکنه و دستان خدا در هر لحظه برای کمک است واقع معجزات بزرگی در زندگی آدم میشود
بعدش در ایران هم همین باور کار خودش را کرد، وقتی برای ویزای شینگن دانمارک اقدام کردیم، سفارت بعد از چند وقت گفت که تا طالبان رسمی نشده ما ویزا تان صادر نمیکنیم، او زمان در او شرایط یکی از فایل های استاد است که داستان گرفتن ویزای آمریکا خودش را تعریف میکند را هر روز گوش میکردم و فقط در پارک ها و مکان های تفریحی تهران میرفتم و همان دو فایل استاد درباره گرفتن ویزا و رفتن به سفارت های امریکا در پاریس و … گوش میکردم و چون احساسم خوب بود جواب منفی سفارت برایم مهم نبود
چون همیشه اعتقاد دارم که باید ساده و راحت هر کاری جور شود و خدا همیشه از یک راهی کارایم جور میکند، چون قبلا هزاران بار در شرایط مختلف از قانون استفاده کرده بودم و اصلا استفاده از قانون کاری سختی برایم نبود و مه مطمئن بودم که کارایم حل میشه و ویزای شینگن میگیرم، با وجودی که سفارت دانمارک گفته بود تا طالبان رسمی نشود ویزا صادر نمیکنیم و من هم میفهمیدم که طالبان به این زودی ها دولت رسمی نمیشود ولی بازم صدفیصد مطمئن بودم که مه ویزای خوده حتما میگیرم و اصلا شک هم نداشتم
تقریباً شش ماه بود که در ایران همینطور هر روز تفریح میرفتم و تقریبا بیش از 10 ولایت یا استان ایران رفته بودم و تقریبا بی خیال جنجال های ویزا بودم و او مسله اصلا برایم اهمیت نداشت چون همیشه همین رفتار در وجودم است که جایی که بحث و جنجال باشه اصلا خوش ندارم واردش شوم و انقدر برایم خوشی و احساس خوب مهم است که بزرگترین مسایل زندگیم هم اگر وارد جنجال شود من پایم را پس کشیده و واردش نمیشوم
خدا قسمی شرایط جور کرد که من فقط ایران برای تفریح میرفتم به شمال و مناطق تفریحی ولی ویزای شیگن اروپا برای من و فامیلم با کمک یکی دیگه از دستان خدا پشت دروازه خانه رسید، یعنی یکی از دوستان پاسپورت برد به سفارت ایسلند در هند و ویزای ما را گرفته امد فرودگاه امام خمینی و زنگ زد که بیا فرودگاه و ویزای تان از سفارت آوردم
یعنی یکی از خانم های ایسلندی که در اداره دولتی کار میکرد گفت که ویزای تان قسمی صادر شده که قوانین دولتی اروپا نقص شده چون شما اصلا بایمتریک نشدین و حتا به سفارت داخل هم نشدین ولی ویزا شینگن دارید و فقط یک روز بعد تکت گرفتیم و با یک ترانزیت به فرانکفورت وارد ایسلند شدیم، تکتی هم که گرفته شده بود از شرکت المانی بود و تقریبا vip بود چون همان روز لیست قیمت هاره دیدم یک تکت از تهران به ایسلند 300 دالر هم وجود داشت ولی برای ما تکت 1600 یورویی برای هر عضو فامیل مان گرفته بود، خب وقتی وارد ایسلند شدیم چاشت بود ولی ساعت 1 بعد از چاشت روز بعدی با همان خانم ایسلندی ملاقات داشتیم، وقتی وارد دفتر شدیم دیدم که آنقدر از آمدن ما ذوق کرده و خوشحال بود که تا وارد دفتر شدیم سریع آمد و به انگلیسی گفت به ایسلند خوش آمدید و با خوشحالی گفت شکر میکنم که یک روز آفتابی وارد کشور شدین و چون هوا آفتابی بود یک تجربه خوبی برای شما شد و کشور مارا در روز افتابی دیدین و همان لحظه خودش رفت برای همه ما قهوه آماده کرد و گفت بیاین که چند دقیقه ای از این مسیر با هم قصه کنیم و خاطرات تان برایم شریک کنید، منم که استاد گفتن نکان مثبت و تعریف کردن آدم ها هستم و همان لحظه ازش خیلی تشکری کردم و از ایران برایش سوهان آورده بودم و هدیه دادم اینقدر خوشحال شده بود
خب این نوع داستان ها خیلی زیاد دارم که تمامش کمک دستان خدا در زندگیم بوده چون هر باری یکی پیدا شده که همکاری کند از گرفتن پاسپورت تا رد شدن از مرز و گرفتن ویزا و امدن و مهاجرت و … همه اش یک جایی داشته که خدا وارد شده و با دستانش کمک کرده تا کار ها اسان و راحت حل شود و من فقط در طول این سفر ها بجز لذت بردن از هر کشور کاری دیگری نکردم و من لذت میبرم و خدا کمک میکند
ولی حالا دیدم که تو هم پاکیزه عزیز همین راه داری میای و خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم که هر لحظه ازین قانون استفاده میکنی و هر مسله زندگیت را با همین قانون حل میکنی، به همین خاطر برایت اطمینان میتم که فقط همین مسیر ادامه بده چون خیلی ساده و راحت به اهدافت یکی پس از دیگری خواهی رسید، مهاجرت هم به راحتی میکنی چون وقتی با این حد از قانون استفاده میکنی حقت است که مهاجرت کنی یادت هم باشه تو لایق هر هدفی در دنیا هستی و اصلا برایت اهداف زندگی را دور از دسترس و بزرگ نکن، چون خیلی ساده تر از چیزی که فکرش را هم میکنی به اهدافت میرسی، بزرگ دیدن اهداف فاصله فرکانسی بین ما و اهداف را بیشتر میکند اما وقتی ساده ببینی به همین میزان که ساده میبینی خواهی رسید، رسیدن به پول مهاجرت خانه و زندگی خوب ساده و راحت است به همین میزان که تو ساده و راحت میبینی و از طرفی دیگر رسیدن به هر هدفی سخت و بزرگ است به همین میزان که تو سخت و بزرگ میبینی، اینم یکی بزرگترین درس های است که از استاد عباس منش و خانم شایسته یاد گرفتم که جهان در مقابل هر دیدگاه که تو داری واکنش نشان میدهد
بحرحال شاد و سلامت باشی پاکیزه گرامی
به نام خداوند مهربان و بزرگ
به نام خدای که هدایت میکند و حمایت میکند.
سلامممممم عبدالله عزیز دوست عالی من
سلامممم خدا بر قلب بزرگ و پاکت رفیق
میدانی من چقدررررر شخصیتتتت را دوست دارم همیشه همیشه تحسینت میکنم همیشه با دیدن نامت باور کن ذوق میکنم انقدرر خوشحال میشوم که خود خداوند میداند
همیشه شاد عالی و سرحال باشی
چقدرررر زیبا بیان میکنی چقدرررر از حرف هایت لذت میبرم تا حالی چندین بار کمنت زیبایت را خواندم انقدررر شرین بیان کردی که غیر از تحسین چیزی دیگری ندارم
آدم فقط لذت میبرد مثلی اینکه از نزدیک همرایت صحبت میکند و چقدرررر درس های عالی برایم گفتی رفیق
با تمام وجودم سپاسگذارت هستم برادر خوش قلبم
من بی نهایت بالایت افتخار میکنم بی نهایت از موفقیت هایت از نتیجه های زنده گی ات خوشحال میشوم
همیشه در قلبم تحسینت کردیم خیلی عالی قانون درک کردی و عمل میکنی خیلی زیبا اصل را از فرع تشخیص دادی
آنقدر از اتفاقات زنده گی ات لذت میبرم که شاید تصور هم نتوانی چون دقیقا مطابق قانون میگویی ایمان مان قوی قوی میشود
تک تک کلماتتت درس دارد
تک تک کلماتت ایمان قوی ات را نشان میدهد
بی نهایت تحسینت میکنم
و با تمام وجودم سپاسگذارت هستم که این قدر زیبا با عشق با حوصله برایم نوشتی از تجربه های زیبایت برایم گفتی انگیزه عالی برایم دادی
چقدررررررر انگیزه گرفتم میدانی در هنگام خواندن کمنتت از اول تا اخیر فقط احساس عالی داشتم فقط لبخند زدم
خدا از زبان تو زیبا برایم سخن گفت
منم خیلی خیلی خواسته ام را نزدیک حس میکنم
به نظرم خود آدم احساس میکند نزدیکی و دوری خواسته اش را
نمیدادم قلبم بی نهایت آرام هست احساسم عالی هست مثل گذشته نمیگویم حتما باید شود
حس میکنم اتفاق افتاده در زمان درست همرایش برخورد میکنم
برای اولین بار هست از کشور خودما لذت میبرم مثل سابق بدم نمیاید نمیگم چرا اینجا تولد شدیم واقعا واقعا دوستش دارم احساس آرامش دارم و فقط زیبایی هایش میبینم
خدایااااا شکرت هزاران بار شکرت
میدانی عبدالله عزیز خداوند ما را بی نهایت دوست دارد بی نهایت
میبینییی به ما خدا ماهیگیری یاد میدهد که خودمان خلق کنیم و لذت ببریم
چقدررر خدا زیباست
چقدرررر قانون خدا زیباست
من چقدررر ایمانت را دوست دارم
منم در این چند روز درک کردم که همه چیز لذت بردن از زنده گی هست
میدانی لذت بردن نوعی سپاسگذاری از خدا هست
یعنی خدایا من به تو ایمان دارم دست و پا نمیزنم از سر راه تو کنار میرم خودت کار هایم را حل کن خودت
چون تو زیبا میسازی
وقتی ارامش داشته باشی وقتی ایمان داشته باشی آن زمان لذت میبری و ان زمان هست که خداوند پاداش ایمانت را میدهد
چقدرررر لذت بردم رفیق از گرفتن تکت تان از گرفتن ویزه تان
چقدررررررر تمام اتفاقات زنده گی ات تحسین برانگیز هست
تشکرررر میکنم از جملات قشنگ اخیر کمنتتتتت
زمانی که اولین کمنتت خواندم و برایت پاسخ نوشتم آنقدر ذوق کردم انقدرر خوشحال شدم و لذت بردم از کمنتت از شخصیت زیبایت از این جسارتتت
من ایمان دارم به قله های بزرگ موفقیت میرسی
من ایمان دارم به هر آنچه که دوست داری به زیبایییی میرسی به بیشتر از اونا میرسی
چون ایمانت از نوشته هایت هویدا هست که چقدرررر ایمان عالی داری برای رسیدن به اهدافت
الهی به تمام اهدافت به آسانی و زیبایی برسی
منم این باور را در خود دارم که خداوند کار هایم را به آسانی حل میسازد دستان خداوند به کمکم میاید و در همه موارد زنده گی دیدم حتی پیش از اینکه با استاد آشنا باشم یا از قوانین بدانم همه جا مهربانی دیدم عشق دیدم لطف دیدم خدایاااا شکرت
خیلی لذت بردم بازم سپاسگذارت هستم
الهی غرق عشق و نور خداوند باشی
بیشتر برای مان بنویس از زیبایی ایسلند زیبا بگو
واقعا از کمنت هایت لذت میبرم خیلی ازت یاد میگرم انگیزه میگرم
شکرررررررررررر خدا که هستی و اینجا حضور داری
و خدا را شکر میکنم بخاطری این کمنت زیبایت
در پناه خدای وهاب باشی
هزاران درود به دوست خوبم ، به بنده پاکیزه خداوند مهربان…
پاکیزه ی پاک سرشتم ، خواهر گلم چقدرررررررررررررر زیبا مراحل گرفتن پاسپورتت رو با کلام ، به تصویر کشیدی…
عجبببب حهاد اکبری کردی ، آفرین به شما و توانایی شما در کنترل ذهن بر روی نکات مثبت در اون لحظه هایی که نکات منفی زیاد بودن !!!!
همه ماها بدون استثناء به نوعی این لحظات رو درک کردیم.. چون خداوند در قرآن فرموده که ما همه شما رو آزمایش میکنیم …
و همه ما هم تجربیات متفاوتی از کنترل ذهن یا عدم کنترل ذهن ، در این لحظات رو داریم و نتایج مون کاملا مشخص میکنه چطور عمل کردیم!!!!
وقتی در انتهای کامنت از نتیجه به دست اومده یعنی گرفتن پاسپورت به زیبایی و آسانی گفتی انگار قلبم باز شد … خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
مبارکت باشه پاکیزه جان… دوست نازنینم….
ان شاءالله بتونی باهاش هر گوشه ایی از این دنیای زیبا رو که دلت خواست ببینی و لذت ببری .
الهی آمین
خوشحالم برای به دست آوردن این خواسته بزرگ و عالی که میدونم یک نشانه پر رنگ و زیباست از یک مسیر سبز و دلچسب ان شاءالله…
در پناه نور و عشق الهی همیشه شاد و موفق باشی عزیزم
الهی به لطف تو
الهی به امید تو ارباب جهان
سلامممممم و عشق و نور رحمت به عزیز من
سلامم به خواهر زیبایم وجیهه بانوی مهربانم
من سپاسگذار قلب بزرگ تان هستم که بر همه ما لطف دارین
چقدررر قلب شما بزرگ هست
چقدرر شما خوب هستین
من عاشق تان هستم
بهترین های عالم برایت خواهان هستم خواهر زیبای من
خانم وجیهه عزیزم
به گفته استاد در دوره احساس لیاقت وقتی ما بدونیم که میتوانیم زهن مان را کنترول کنیم باید این کار را انجام بدهیم چون این قدرتی هست که خداوند بر ما عطا کرده چون این قدرتی هست که بر جهان حاکم هست این قانون هست
اگر ما بتوانیم زهن مان را کنترول کنیم میتوانیم زنده گی مان را کنترول کنیم
خدایااااا کرور کررررور شکرت
دوست عزیزم سپاسگذارت هستم بابت این متن قشنگت بابت دعای زیبایت
بوس به قلب زیبای بزرگت
از خداوند به شما و اقا حبیب عزیز بهترین های عالم را میخواهم خود خود خودش میخواهم که غرق عشق الله باشید
و تمام جهان با هم بروید و از سفر های توحیدی تان لذت ببرید و اولین سفر تان را از کشور زیبایی امریکا آغاز کنید و غرق زیبایی های الله شوید
در پناه تنها ارباب جهان باشید
بهد نام خداوندی که با بودنش کارها به آسانی انجام میشود
سلام پاکیزه جان
خواهر فشنگم چه زیبا می نویسی
چقدر عالی درک کردی
واقعا عالی
و من میخکوب نوشته تو شدم
فقط زیبایی رو ببین و رو خدا حساب کن
خداوند همه چیز میشود تو را
خدایا شکرت
من هم نتیجه زیاد گرفتم ولی روی الاکلنگ بودم گاهی بالا گاهی پایین
و الان که تو شرایطی بهتر کنترل کردم
خداوند و دستانش را باز گذاشتم خودش تو لحظه کاری را درست کرد
و باری را از روی دوشم برداشت
میدونید کامنت شما درس بزرگی داشت
تو هر لحظه توکل کن زیبایی ببین
بدتر از پاکیزه که نیست تو شرایط
پس ببین برای پاکیزه شد واسه تو هم میشه
و میخواهم بنویسم از آنچه در مورد هر کار دوست دارم
خدایا به من هم درک کردن و اجرای قانون در عمل را عطا کن
دوست عزیز بهترین ها در آن کشور و جای که دوست داری برایت از خداوند میخواهم به سادگی
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
الهی به امید تو خدای مهربانم
به نام خداوند مهربان
به نام خداوند عاشق
سلاممم زیبای عزیزم
سلامم خدا بر قلب بزرگ و مهربانت عزیزم
سپاسگذارت هستم زیبای عزیزم که بر من لطف داشتی
رفیق عزیزم باید یاد بیگریم روی خدا حساب کنیم
تنها خداست که همیشه با ما هست
تنها خداست که همیشه هوای مان را دارد
تنها خداست که همیشه عاشق ما هست همیشه هوا خواه ما هست
تنها خداست که همیشه اغوشش باز هست
تنها خداست که همیشه هدایت میکند
تنها خداست که همیشه حمایت میکند
و فقط تنها خداست که بزرگ هست تنهای خداست که فرمانروایی جهان هست
خدایااااا کرور کروررر شکرت
زیبای عزیزم خداوند همیشه کنارت هست
خداوند همیشه در آغوش میگیریت کافی هست حسش کنی کافی هست صدایش بزنی
خدا همیشه حاضر هست
خداوند هیچ وقت جواب رد نمیدهد
خدااااااایااااا خیلی دوستتتت داریم
الهی کرور کروررر شکرت
دوستتت دارم عزیز من
بوس به صورت چون ماهت
سلام به پاکیزه عزیزم
پاکیزه جان اینقدر خوشحالم و اینقدر ذوقزده شدم که نمیدونم چی بگم چطور شروع کنم و چطور حال عالیم رو بیان کنم
غرق خوندن کامنتت شدم و وقتی فرایند گرفتن پاسپورتت رو گفتی اونقدر حال عجیبی داشتم که نمیدونستم کجام. وقتی کامنتت به اتمام رسیدم دلم میخواست در دل طبیعت باشم و سرسجده به درگاه خداوند فرو بیارم
سجده شکر
سجده در مقابل قدرت مطلق
بگم خدایا عاشقتم خدایا چطور ازت تشکر کنم که اینچنین راحت پاکیزه عزیز رو به خواستهش رسوندی
خدایا افتخار میکنم که بنده خدایی هستم که در عین قدرت، مهربان هم هست. من بنده خدایی هستم که اونقدر عظیم هست که همه چی خودشه.
اینجاست که باید بگم استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم که ساده و زیبا به ما گفتی من اصلا اون جور نگاهی ندارم که بگم خدایا این ثروت رو به من بده خدایا رابطه فلانی با من خوب بشه… چون اون خودشه ثروت خودشه قدرت خودشه . همه چی خودشه …
پاکیزه جان دختر نازنین بی نهایت بی نهایت ازت سپاسگزارم به خاطر تجربه توحیدی که داشتی و با ما به اشتراک گذاشتی
چنان منقلب شدم که بغض کردم و دلم میخواد بشینم سر سجاده و ساعتها با خدا حرف بزنم و ازش تشکر کنم و به خاک بیوفتم و افتخار کنم به بندگی این خدای عظیم
عزیزدلم امیدوارم همین مسیر رو پیش بری و مثل الان با ایمانت و با اعتمادت به خدا، الگوی توحیدی باشی برای مردم جهان
از داداش عزیزم آقا اسداله سپاسگزارم که لینک کامنت شما رو به اشتراک گذاشتن تا من بتونم این حرفهای گرانبهای شما رو درک کنم و حال دلم عالیتر بشه
شاد و سلامت و سربلند باشی
الهی به امید تو ارباب بزرگم
الهی به لطف تو خدای مهربانم
سلاممم به عزیزمن
سلاممم خداوند به قلب بزرگت پری عزیزم
سلاممم خداوند به روح زیبایت
چقدرررر من سپاسگذار قلب بزرگ تان هستم که با عشق برایم پاسخ نوشتین
سپاسگذار تک تک کلمات زیبایی تان هستم که عشق خدا موج میزند
خداوند خیلی بزرگ هست
خدای من خیلی بزرگ هست
خدا خیلی با عظمت هست
خدا عشق هست
خدا آنقدر مهربان و بزرگ هست که تصور نمیتوانیم
خداوند بزرگ هست بزرگ هست
فقط میخواهم منم فریاد بزنم که خداوند بزرگ هست
خداوند به هیچکس جواب رد نمیدهد
خداوند هیچ وقت نمیگوید من نمیتوانم فقط میگوید بگو جانم ؟
بگو چی میخواهی ؟
بگو چی کار کنم برایت ؟
پری عزیزم خداوند آنقدر مهربان هست که همیشه در خدمت ما هست چنین عشق را کجا میتوانی بیابی ؟
کی غیر از خدا چنین عاشق ما هست ؟
خدایا خیلیی دوستتت داریم
چقدررر این جمله قشنگ ات را دوست داشتم
خدایا افتخار میکنم که بنده خدایی هستم که در عین قدرت، مهربان هم هست. من بنده خدایی هستم که اونقدر عظیم هست که همه چی خودشه
خدایااا کرور کروررر شکرت که خدای نظیر تو داریم
دلبری نظیر تو داریم
دوستتت دارم عزیزم
خیلی خوشحال هستم که اینجا حضور داری
بوس به روی ماهت
از خداوند عشق خودش را برایت میخواهم چون همه چی خودش هست
در پناه الله بزرگ باشی
درود و سلام خدمت پاکیزه جان خدایاااا بغیرالحساب شکر گذارم که خوش خبر اومدی خدایا شکرت بلاخره قانون جواب داد ..
وقتی کامنت بچه ها می خوندم و کامنت پاسخگویی آقا عبدالله پارسای عزیز رو می خوندم همین طور اشک می ریختم و خدا رو شکر می گفتم و تحسین تون می کردم ..
پاکیزه جان اینجا برو و بچه های ایران دارن برات سوت میزنند و کف میزنند و هورااا می کشند . و تشویق ت می کنند.. . انگار همه منتظرند مهاجرت کنی و بیایی اینور مرز … بخدا آنقدر برای گرفتن پاسپورتت خوشحال شدم که انگار ویزای آمریکا رو گرفتم .. خدا رو شکر
دختر تو واقعا بینظیری
به امید خداوند تو هم مانند عبدالله با خانواده آت خیلی زود مهاجرت می کنی و به تک تک اهدافت میرسی مطمعن هستم . با همین فرمون برو. جلو که داری خوب پیش میری..
تو لایق بهترین ها هستی دختر زیبا و خوشگل عزیز..
واقعا چقدر ذوق زده شده .. چقدر اینجا توی این سایت الهی همه خوشحال هستند . همه برای موفقیت همدیگر خوشحال و شادمان هستند . و تو با این خبر خوب و عالی سبب خیر و برکت و شادی ما شدی .. حالا ببین استاد و خانم شایسته چقدر خوشحال شدند خدایاااا شکرت
پاسپورت جادویی آت مبارک
پاسپورت مهاجرتت مبارک
دستان قدرتمند خداوند این پاسپورت رو به شما عزیز دل خداوند و خانواده آت هدیه داده واقعا هر کاری باید به سادگی و براحتی انجام بشه خدا رو شکر و به امید خدا همین روزا خبر مهاجرت تو رو مثل آقا عبدالله عزیز می شنویم خدایاااا شکرت
رسیدن به هر هدفی دور از دسترس نیست .. اگر خواسته ای در قلبت پیدا شده یعنی خداوند این خواسته رو در جایگاه قلبت وارد کرده پس تحقق آن هم حتمی است عزیزم …
من فقط می تونم تحسینت کنم و شکرگذار نیروی برتر این جهان هستی باشم و برات بهترینع بهترین و راحت ترین مسیر نورانی خداوند رو آرزو کنم انشالله ویزای شینگین و ایسلند و آمریکا رو هم بگیری
روز و شبت بخوبی و خوشی و سلامتی و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با پول و ثروت و وفور و فراوانی و عشق الهی باشه
منتظر خبرهای خوب و عالیت هستم
به نام خداوند مهربان هدایتگر
سلاممم دوستی عزیز پاکیزه
درود بر تو پاکیزه عزیز تویی که کنترل ذهن رو خوب بلدی و انجام میدی در همه جا مه چقدر خوش شدم که چینن راحت و آسان به گرفتن پاسپورت هدایت شدی و میگم به خودم ببین قانون یکی هست و خودم یادم رفته بود و 16 روز قبل پیش منم اقدام به گرفتن پاسپورت کردم در ایران و هیچ سابقه از قبلاً نداشتم که چطور و چی کار باید انجام بتم
یک حسی گفت بیام تشکری و تحسینت کنم چقدر قشنگ و عالی گفتی و از تجربه خودم بگم
خودم میگفتم خداوند کارم رو به راحت ترین آسان ترین جور میکنه و وقتی کامئت شما دوست عزیز زیبا و تمرکز بر نکات مثبت داشتی معجزه طبیعی روخ میدهد در زندگی ما
مه اول هر صبح وقتی چشمام از جواب باز میشه سفر به دوره آمریکا ره میبینم و تحسین زیبایی ها و تمرکز به زیبایی ها مونم و احساسم عالی میشه اول صبح و یک حسی گفت برو سفارت این یک مسئله بود برم و آماده شودم به سویه سفارت افغانستان در تهران در تاریخ 1402,8,30 درست 16 روز قبل مه وقتی که رسیدم سفارت درست ساعت 10 روز شده بود وااای خدا
اون خیابان و کوچه سفارت اینقدر شلوغ بود واااای نجوا ذهن گفت که امروز هیچ کاری نمیتونی و من به خودم گفتم من فقط تمرکز به چیزهایی مثبت و زیبا میکنم و برم سوال بپرسم که چطوره میده یا نه شرایطش چیه؟
حتی من پول هم نیاورده بودم و خدا شاهده که به راحتی و معجزه آسان کارم پیش میرفت و بقیه دگه میگفت 2,3 روزه از دور دور جایی تهران میآمد کارش پیش نمیرفت نفری بعدی دگه که اونجا بود میگفت اول باید بری ثبت احوال اینجور جاها که من باورش نمیکردم
و شما دوست عزیز وقتی گفتی که من آخر نفر بودم کارم انجام داد و بعد رفت برای ناهار من هم آخر نفر بودم که دگه بعد من قبول نه میکرد برای امروز گفته بسه و بعد مه دگه کاری نکرد تعطیل شد و به خودم گفتم اینا کاری خداوند اینطور هدایت میکنه که کاری تو به درستی انجام بشه
و پول هم به حسابم آمد به راحتی رفتیم برای بایمتریک و قبل از ساعت 4 بعدازظهر کارم معجزه آسا جور شد چقدر خوشحال شدم خدایا شکرت اصلا باورم نمیشد که به این راحتی درست شد خداراشکرت
بعد از ساعت 4 آمدم بیرون از سفارت عجب هوایی عجب بارونی شدیدی میزد اینم نعمت الهی بینهایت هستش بارون قشنگ میزد منم از صبح قبل از خانه بیایم بیرون یک حسی گفت که کاپشن چرمی بچوش خدااای من اینطور هدایت میکنه الان که یادم میاد حسم عالی میشه خدایا شکرت
اینم برای خودم من یادش از تجربه پاسپورت گرفت من
وقتی روی خداوند فقط حساب میکنی
دستی از داستانی خداوند وارد زندگی میشه که باور نمیکنی و این اتفاق برای من افتاد سپاس خدایی که تمام جهانیان را آفرید
به نام خداوند مالک یوم الدین
استاد جانم سلام
مریم عزیزم سلام
استاد جان چقدر زندگی شما مهاجر گونه است.
مهاجرت کلمه ای است که دو بعد دارد. کلمه ای که در دلش ترس و شجاعت را در کنار هم دارد. مرز باریکی که تو تصمیم میگیری کدام ور این مرز بایستی. در سمت ترس ها و باورهای دست و پا گیر یا در سمت شجاعت و توحید!!!
شما چقدر قشنگ بلدید به سمت شجاعت حرکت کنید.
تحسینتان میکنم.
من از دور نگاه میکنم و سعی میکنم خودم را جای شما بگذارم، گاهی خیلی میترسم.
احسنت به شما و مریم عزیزم بابت شجاعتتان،بابت انتخاب سبک شخصی تان و بابت رد شدن از محدودیت های تان.
استاد گفته ام برایتان که تازه از سفر کیش آمده ام. سفری در ایران خودمان، زبان عوض نشده، کشور عوض نشده، فرهنگ تغییر چشمگیری نداشته ولی اعتراف میکنم می ترسیدم.
صدایی میگفت:
کجا می روی؟
تک و تنها؟
شب کجا خواهی خوابید؟
اگر هتل خوب نبود؟
اگر امن نبود؟
اگر فلان
اگر بیسار
ولی من باید بگذرم از این ترس ها، من لایق تجربه کردن خودم و دنیای خودم هستم.
من ادعا دارم این دنیا زمین خداست و خودش گفته: سیرو فی الارض
یعنی نمیدانست کشورها مرزبندی دارند، کشورها ویزا میخواهند، فرهنگ کشورها متغیر است.
میدانست
خوب هم می دانست.
پس یعنی مرزی نیست، برو و بگرد و لذت ببر.
استاد توکل به خدا سه شنبه به استانبول بر میگردم ولی در کیش که بودم، بر قلبم الهام شد که برو به دبی.
میدانید مدارم در کیش تغییر کرد و با توجه به مدارم در آنجا این الهام بر قلبم جاری شد و من لبیک کردم.
ویزا را خدا برایم گرفت و پول بلیط هم از طرف خدا در حسابم وجود داشت و قدرت انگشتانم هم از او بود و من فقط امر او را اطاعت کردم.
جمعه عازم دبی هستم و از آنجا به استانبول باز میگردم.
هنوز هتل نگرفتم ولی صدایی در قلبم می گوید: تو داری در زمین من سفر میکنی، همه چیزت با من.
استاد سفر به دبی هم رویایم بود.
بگذارید اعتراف کنم که میترسم.
کشور جدید، فرهنگ جدید، زبان جدید، چالش جدید ولی میدانم که بعد از این سفر من هم بهاری جدید خواهم بود.
به حول و قوه الهی.
استاد جان حال که حرف مهاجرت شد، قصه ی مهاجرتم را بگویم…
وقتی کسی به من میگوید چطور مهاجرت کردی؟ کلامی برای توصیف ندارم.
کف دستانم را رو به آسمان بهم میچسبانم، بیست سانت بالا می آورم، چهل سانت به چپ میبرم و دوباره بیست سانت پایین می آورم.
انگار خدا مرا برداشت و برد گذاشت توی استانبول.
پول بلیطم را شخص دیگری داد.
عوارض خروجم را هم همان شخص داد.
پول تاکسی از فرودگاه تا خانه را همان شخص
خانه را شرکت برایم مجهز و فراهم کرده بود.
کارهای اقامت را شرکت متقبل شد و من فقط مسیر الهی را دنبال کردم.
حتی ماهانه چهار هزار لیر حقوق هم داشتم، سال 2019.
استاد مثل آب خوردن.
ولی آن زمان هم میترسیدم، ولی دوست داشتم، لذت مهاجرت و یادگرفتن و رفتن به دل ناشناخته ها از رنج هایش بیشتر بود.
به همین دلیل بهم خیلی خوش گذشت.
هر حل مسیله برایم یک موفقیت بود و هست.
هر کلمه ای که یاد میگرفتم برایم یک امتیاز مثبت بود و هست.
ماندم و ماندم تا به امروز.
ولی میدانم باز هم مهاجرت میکنم.
باید ارض رب العالمینم را سیر کنم.
استاد جان این سفر کلورادو یک مهاجرت هر روزه است.
خانه ات هر روز حیاطش، منظره اش، همسایگانش، عوض میشود و شما بی نهایت ظرفتان بزرگتر.
نوش جانتان
نوش جانتان
احسنت به شما
چقدر یعقوب برایم تحسین برانگیز است. این پسر جوهره ی رهبری و تأثیرگذاری دارد. سر نترسی دارد و از تجربه ی خودش لذت میبرد.
بعد از صحبت هایش، تصمیم گرفتم با اولین نفر سختی که برخورد کردم، یک ارتباط عالی بسازم. باید یاد بگیرم، با احترام، با گوش دادن، با صبر کردن و مهربانی.
شب و روزتان به خیر
به عشق
به شادی
به ثروت
دوستدار شما بهار
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
اول این فایل هوای تمیز وصاف خوب ازما دلبری کرد..
چه ماشین تمیزی که به دستور خداوند توسط ابرها تمیز شسته شد وبرق افتاد .
چه خواب راحتی کردین که بابتش شکرگزار خداوندین و دفتر استاد شایسته مهربان که داره پرمیشه از شکرگزاری و همین باعث میشه هدایت بشید به سمت نعمت های بیشتر خداوندی.
چه هدیه ی ویژه ای خریدین استاد و جالب بود بعداز خرید به اونی که میخواستین هدایت شدین
چه مهمونی جالبی و چه پیتزاهایی دیدیم
نوش جون هرکی که دوست داره (ما فقط قانون سلامتی هرچی بگه اطاعت میکنیم)
چه قدر این بچه ها تغییر کردن و بزرگ شدن
چه خونه ی باحالی داشتن و چه ماشین های لوکسی دیدیم خداروشکر بخاطر ثروت وفراوانی.
چه مسابقه ی پینگ پنگ جذابی دیدیم
و چه صحبت هایی کرد جیکوپ که بچه ها لطف کردن و ترجمه ش رو برامون نوشتن .
خیلی خوشحالم از دیدن این فایل جذاب که باعث شد محمدحسن بر ترسش غلبه کنه و برای شما به قول خودش نامه بنویسه و تو ستاره قطبی ش تیک بزنه که تونست کامنت بنویسه .
همین نوشتن نامه برای شما باعث شد به ترس خجالت در برابر دوربین هم غلبه کنه و امروز تونست بالاخره برای شما در مقابل دوربین حرف بزنه و بفرسته ،و این ترس هم از بین رفت و تو دفترش تیک خوردخداروشکر.
در پایان کامنتم از تک تک دوستای بهشتی مون سپاسگزارم که اومدن نامه ی محمدحسن جان را برای شما خوندن و براش از لطف ومحبت پاسخ نوشتن
سپاسگزارم از محبت ومهربونی هاشون نسبت به من ورسول جانم .
محمدحسن جان بعضی ها را جواب داد و بقیه را نتونست .
از همگی تون سپاسگزارم و آرزو میکنم شاد وسلامت و ثروتمند باشین ان شاالله.
یه قول هم تو کامنتم به محمدحسن جان بدم وبگم که هدایت های خدا از این به بعد مثل خودت و استاد جان جدی میگیرم حتما .
خداروشکر در وسط این بهشتم
عاشقتونم
هزاران درود به فاطمه جان نازنینم
دوست خوب من
مامان خوشبخت و موفق دوتا فرشته زیبا و دوست داشتنی
و همسر همراه و همقدم داداش رسول عزیزمون
خدا رو شکر میکنم که با همه مشغله کاری فرصتی دست داد تا در این لحظه زیبا ، در آرامشی وصف ناپذیر وارد سایت بشم …
اول تصمیم گرفتم چند تایی کامنت بخونم و بعد کامنتم رو بنویسم
که ناگهان در صفحه دوم کامنتهای دوستان و در اولین کامنت این صفحه ، این دو تا خط قلب منو باز کرد و لبمو به خنده وا داشت :
من محمدحسن خانکی هستم پسرخانواده ،
من ده ساله م هست و کلاس چهارم هستم…..
واقعاااااااااا چشام قلبی شد و قلبم پر از حس خوب…
فاطمه جان لطفا این جا رو برای محمد حسن جان که دیگه حالا ، برای خانواده بزرگ عباسمنش دات کام عزیزه ، بلند بخون :
سلاااااااااااااااامممممم محمد حسنِ عزیزم ، پسر خوب و فهمیده و دوست داشتنی
چقدررررر من لذت بردم از خوندن کامنتی که نوشتی گلم
چقدررر لذت بردم از احساس خوبی که به همه ما هدیه کردی…
دوسِت دارم پسرم و بهت افتخار میکنم که اینقدرررررر خوب و عالی از مامان و بابا قوانین رو یادگرفتی و اینقدر خوب و عالی عمل میکنی..
آفرین بهت پسرم
من مطمئنم اگر همینطور پیش بری به همه خواسته هات به راحتی و زیبایی میرسی و حتی میتونی به خواهرجون هم کمک کنی از شما یاد بگیره و به خواسته هاش برسه …
موفق باشی ان شاءالله عزیزم..
بازم برامون کامنت بنویس…
فاطمه جان عزیزم ممنونم که باز شما هم کامنت خودت رو جداگانه نوشتی و بیشتر و بیشتر خوشحالم کردی…
خداوند سایه شما و داداش رسول گرامی رو بر سر این فرشته های زمینی ، مستدام و پاینده نگهداره و ان شاءالله به هرررررر آنچه میخوای در اوج شادی و سلامت و سعادت برسی..
روی ماهت رو میبوسم و برات بهترینها رو از خداوند میخوام..
همگی در کنار هم در پناه نور و عشق الهی باشید دوست خوبم.
سلام به وجیهه جانم
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتی
سپاسگزارم از لطف ومحبتت
اون قسمت از کامنت را هم برای محمدحسن جان خوندم و از طرفش از شما تشکر میکنم عزیزم
سپاسگزارم از دعاهایی که برام کردی و خوشحالم که خدا در حق خودت اول به اجابت میرسونه .
سرشار از نورالهی باشی در کنار عشق دلت آقای حافظان بزرگوار.
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام فاطمه جان بانوی زیبا و بینظیر و مهربان
تبریک میگم به شما به خاطر داشتن همچین فرشتهای در خانه تان.
یه پیشنهاد داشتم و اون اینکه یه اکانت برای محمد حسن عزیز درست کنید و بذارید روند پیشرفت اش رو از همین الان داشته باشه و بیشتر ترغیب به نوشتن و ادامه دادن داشته باشه.
من احساس قشنگ ات رو نسبت به داشتن همچین پسری درک و لمس می کنم چرا که فقط یه مادر میتونه احساس مادر رو درک کنه.
خدایا شکررررررررت بخاطر این هدیه های زیبا و بینظیری که به ما دادی که هم کانون خانواده را گرم تر و هم اینکه از پیشرفت و ترقی آنها کلی لذت و حال خوب می گیریم.
فاطمه جان بهترین ها را برایت از خدای مهربون میخوام.
و روز به روز شاهد پیشرفت و موفقیت هایت با خانواده فوق العاده ات باشم.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانوی زیبا و توحیدی و ثروتمند و خداجو
سلام به رضوان جان عزیزم
سپاسگزارم از لطف ومحبتت نسبت به محمدحسن جان
سپاسگزارم از پاسخی که براش نوشتی .
خیلی خوشحالم کردی عزیزم
سپاسگزارم از دعاهای خوشگلی که اول درحق خودت به اجابت میرسه سرشار از نگاه خداوند باشی و دربهترین مدارها قراربگیری ان شاالله
سلام مجدد به شما فاطمه خانم عزیز؛
از روی کنجکاوی اومدم کامنتا رو بر اساس امتیاز نگاه کردم کلم سوت کشید براوووو!!!!
قربون خدا بشم،چه میکنه این کامنت محمد حسن جان!!!!
ماشالله 281 امتیاز و 80 امتیاز بالاتر از نفر دوم که شاگرد زرنگ این دوره سعیده خانم شهریاری
هستند!!!!
به قول قدیمیا چشمام کف پاش!!!
خوبه این محمد حسن شما اولین باره که نوشته،ببین چی میشه در آینده،انشالله که آخر و عاقبت بخیر بشه ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشه.
خیلی حظ کردم. فکر میکنم رکوردش بینظیره یا کم نظیره!!!
ایشالا حتماً دست زن و بچمو میگیرم و بزودی میام کرج تا از نزدیک این کوچولوی نابغه رو ببینم و با خانواده گرانقدرش آشنا بشیم.
شما هم اگر قابل بدونید و تشریف بیارید ساوه قدم به چشم ما گذاشتید و خیلی خیلی خوشحالمان میکنید.
به امید دیدار و خدانگهدار.
سلام به مادر محمد حسن عزیز
کادر گرامی تحسینتون میکنم شما رو بابت چنین تربیتی
و داشتن چنین پسری
واقعا یکی از بزرگترین آرزوهای من داشتن چنین پسر و دختری هست
به امید خدا بهشون میرسم
اما این که محمد حسن اینقدر عالی داره کار میکنه و بر ترسهاش غلبه میکنه واقعا تحسین برانگیز هست
اول ترس از نوشتن حالا ترس از جلوی دوربین رفتن
واقعا عالی هست من که خیلی لذت میبرم
و امروز هم عکس نازنینش رو روی پروفایل پدر گرامیش دیدم و چقدر خوشم اومد ازش
چهره خندان و ساده
فکر کنم عکس رو هم مشهد گرفتید شهر تولدم
به هر حال از طرف من سلام بهش برسونید و یک ماچ آبدار از لپ مبارکش بکنید
بسکه این پسر شیرین هست و دل من رو برده
آفرین به شما خانواده عباسمنشی
در پناه الله مهربان باشید
سلام به آقای صنمی عزیزم
سپاسگزارم از لطف ومحبت تون
تربیت گفتین خواستم بگم از لحظه ای که دست از تربیت این بچه برداشتم پیشرفت کرد خداروشکر
از زمانی که فهمیدم خودم باید خودمو فقط تربیت بدم ورشد کنم
از پاسخی که برای محمدحسن جان و من نوشتین بی نهایت سپاسگزارم .
بله ،این عکس در شهر مشهد زیبا انداخته شده .
سرشار از حال خوب باشین ان شاالله
فاطمه خانم نازنین سلام علیکم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه همچنین حال آقا رسول عزیز و بچههای گلتون.
خواستم ضمن تشکر بابت کامنت کوتاه و شیوایتان تبریکی هم داشته باشم بابت خانواده نورانیتان. خدا را شکر خیلی خوب و عالی در مسیر هدایت قرار گرفتهاید احسنت بر شما.
کلی حالم خوب شد وقتی خواندم که آقا محمد حسن یک ویدیو برای استاد ارسال کرده یقین دارم که به زودی ما هم به تماشای ویدیوی ایشان نشسته و لذت خواهیم برد پیشاپیش این موفقیت بزرگ را به شما و خانواده گرامی تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
برایتان از خداوند منان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار
سلام به آقای حرفت بزرگوار
سپاسگزارم از کامنت تون
ولطف ومحبت تون .
سپاسگزارم ازتوجه تون به کامنت محمدحسن جان و پاسخی که برایش نوشتین .
سپاسگزارم از دعاهایی زیبایی که کردین و خداروشکر که اول در حق خودتان به اجابت میرسه ان شاالله.
الهی که سرشار از نگاه خداوند
باشین و زندگیتون دربهترین
مدارها قراربگیره .
به نام خالق زیبایی ها سلام به فاطمه عزیز
انشالله حال دلت توحیدی باشه.
فاطمه جان تحسینت میکنم برای فضای توحیدی که در خونه با همسر عزیزت ایجاد کردید و این طوری پسر نازنینت به قانون عمل میکنه و پا روی تک تک ترسهاش میزاره .
این که پا روی ترسش از دوربین گذاشته و فایل برای استاد فرستاده واقعا تحسین برانگیز
لذت میبرم از دیدن این خانواده توحیدی از این که انقدر قشنگ به قانون سلامتی عمل میکنید و در عین حال بچه ها آزادی عمل دارند هرچی میخواهند بخورند
این یعنی درک دقیق و درست قانون کیهانی .
امیدوارم همین جا خبر موفقیت های تک تک این خانواده توحیدی رو بخونم هرجا هستید دست خدا به همراهتون انشالله همین طوری در مدار آسانی و توحید و ثروت و سلامتی باشید. بنده زیبا رو و زیبا اندیش خدا .
سلام به مریم جانم
سپاسگزارم از کامنتی که برای محمدحسن جان ومن نوشتی عزیزم و خوشحال مون کردی
سپاسگزارم از لطف ومحبتت
نسبت به ما
خیلی خداروشکر میکنم بیشترین زمانم درکنار این خانواده بهشتی
و دوستای بهشتی م سپری میشه
وکلی هدایت و آگاهی یادمیگیرم
سپاسگزارم از دعاهای قشنگی که برامون کردی
سرشار از نگاه خداوند باشی و دربهترین مدارها قراربگیری ان شاالله