https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-04 22:26:212023-11-09 06:19:59سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226
411نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانوم شایسته شایسته خدای من شکرت
سلام میکنم به خانواده عزیزم که چقدر کامنتاشون برای من الهام بخش هست و انقدر نگاهای زیبایی دارن و انقدر آگاهی های قشنگی دارن که همشون به یه شکل سطح آگاهی من رو میبره بالا و بالاتر و ممنونم ازتون
خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت که میتونم تو مدار دیدن این زیبایی ها و نعمت ها و ثروت ها و فراوانی های این فایل باشم
خدای من خدای من چقدر این فایل زیبا بود چقدر از دیدنش خسته نمیشم و تشنه تر میشم
خدایا شکرت
استاد عزیزم و خانوم شایسته من عاشقتونم چقدر رابطه شما رابطه عاشقانه و توحیدی شما برای من یک الگو هست برای اینکه چقدر میتونم به زیبایی با فرد مورد علاقم ارتباط بگیرم و رابطه داشته باشم همینقدر توحیدی و بهشتی و پایه بودنی که شما دو نفر با هم دارین مخصوصا این دیدن سفر به دور آمریکا هماهنگی پیدا کرده با دیدن سریال زندگی در بهشت
و چقدر باز این هماهنگ و پایه بودن و در صلح بودنتون و توحیدی بودنتون اونجا حس میشه
احسنت به این رابطه بهشتی که هر بار با دیدنش من شوق و ذوقم از درصد معمولی بیشتر میشه
خدایا هزار مرتبه شکرت
خانوم شایسته عزیزم تحسینتون میکنم برای این تعهد و این ایمان و صلحی که با وجودتون دارین صبح شکرگزاری مینویسین و این حس رویایی واقعا رویایی اونم هر بار در یک جا باشی و شکرگزاری اول صبحو بنویسی انقدر ذوق کردم وقتی دیدم در حال نوشتن هستین که همونجا منم دفترمو برداشتم وکلی نوشتم از این زیبایی ها و تحسین کردم الهی هزار مرتبه شکر
استاد واییی استاد
چقدر رنگ سفید بهتون میاد و من عاشق رنگ سفیدم و چقدر بدنتون هر روز داره بیشتر رو فرم تر میشه و عضلات نمایان تر میشن خدای من و رنگ سفید با رنگ بدنتون کع برنز طبیعی هست کاملا مچ شده احسنت به این تعهد در قانون سلامتی
نمیدونین که چقدر روزایی که قراره فایل جدید بیاد خوشحالم و از صبح روز قبلش من شوق و اشتیاق دارم که خداروشاکرم خدارو هزاران مرتبه شاکرم که در مدار دیدن این فایل ها هستم در مدار دیدن این زیبایی ها هستم تو مدارشم و اولین شکرگزاری هر روزم همینه واقعا عاشق این خداوند و هدایتاشم که من رو با این مسیر نور و بهشتی و رویایی هدایت کرده و عاشقانه داره باهام حرف میزنه
همین چند شب پیش بود که از خدا خواستم توحیدی تر بشم و ازش خواستم که کمکم کنه هر لحظه گارد هام و مقاومت هام کمتر بشه و ظرفم وجودم بزرگ تر شه و قوانینشو هر لحظه بیشتر درککنم و همواره با جریان نعمت بیکرانش باشم و همواره و هر لحظه صداشو بفهممم و با جسارت بهش عمل کنم
همون روز بهم گفت هدیه صبحا قبل از اینکه بخوایی هر کاری کنی حتی ستاره قطبی و شکرگزاریتو بنویسی باهام حرف بزن
پرسیدم چجوری:
گفت بهم
به سجده من در بیا و دوبار سوره حمد رو بخون و باهام بعدش حرف بزن باهام و بهم بگو هر چی که باید من انجام بدم
خدای من الله و اکبر واقعا اصن مونده بودم چی بگم و مونده بودم و شوک بودم
صبح روز بعدش دیر بیدار شدم و کلاسمم دیر شده بود سریع انجام دادم و رفتم خیلی تمرکز نداشتم
ولیی امروز صبح که زود بیدار شدم و همین که بیدار شدم بهم گفت سجده یادت نره همین کلمه رو بهم گفت و اصن باورم نمیشه من هر چی روز قبل بهم میگفتن یادم میزفت که باید انجام بدم و اصن یادم نمیموند
جالبیه این موضوع اینه که من صبح بیدار شدم برام یاد آوری کرد تو قلبم که یادت نره و منم بدون اینکه فکری کنم رفتم رو سجده
خدای من خدای من
واقعا نمیدونم باید چجوری توضیح بدم بقیشو . تمام بدنم سرد شده و دستام عرق کردن
من یه اَپی رو گوشیم نصب کردم قرآن هادی که این اپ هر روز برای من یه آیه قرآنی ساعت 11.15دقیقه صبح برای من ارسال میکنه و منممیرم اون صفحه رو مطالعه میکنم و گوش میدم قران همراه با معنیش
(بنابراین، بر سخنانشان صبر کن،و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور. و همچنین برخی از ساعات شب و اطراف روز پروردگارت را تسبیح گویی باشد که از الطاف الهی خشنود شوی )
طه:130
وقتی خوندمش اصن نمیتونستم هیچی بگم و فقط با خودم میگفتم تایید کرد تایید کرد خدای من شکرت الله و اکبر اصن چقدر این خدا سریع الحساب هست و زود پاسخ میده و بهت میگه و باهات حرف میزنه
و رفتم کامل صفحشو گوش دادم خدای من شکرت چقدر این توحید توحیدیه چقدر این قرآن داره قشنگ بهت میگه داستان چیه
و چقدر برای من واضح تر میشه هر روز
فقط میتونن بگم خدایا شکرت فقط میتونم بگم سپاس گذارم ازت خدای بخشنده و مهربان من
سپاس گذارم ازت استاد عزیزم برای اینکه بهم داری قوانین خوشگل خداوندو میگی و کلی اتفاقات قشنگ افتاده دیروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم
دیدم صدای شما داره میاد توی خونه رفتم توی حال دیدم پدر عزیزم داره ویس شمارو گوش میده و شبش هم بهم گفت هدیه برام این فایلی که داری الان گوش میدی رو بفرست
خدایا خودت
انقدر قشنگ هدایت میکنی که من تو کفش موندم و چیندنتو بگردم من الهی
استاد خلاصه که عاشقتونمممم عاشقتونم خیلیی زیاد
و سپاس گذار وجودتونم سپاس گذار این همه آگاهی های خالص و نابتون هستم که چقدر شما قشنگ توضیح میدین
و مرسی از این کیفیت فایل ها و این ادیت کزدن و گذاشتنش تو سایت برای ما ممنونم ازتون بینهایت
عاشق همتونم (کلییییییی اموجیی قلب و اموجی چشم قلبییی خیلی زیاد)
به نام اجابتگر خواسته ها به زیبایی و عزتمندانه سلام هدیه عزیزم
متشکرم متشکرم برای این که از هدایتت نوشتی از سپاس گزاری و حمد زیبایی که با خدا داشتی .
من عاشق حمید بودن خدام یعنی کاری ازش بخوای آنقدر دقیق و درست و برات انجام میده که از سر ذوق و خوش حالی سرتعظیم به درگاهش فرود میاری و مدح و ستایشش میپردازی و تو همین حمد بعد از اولین سوره یعنی بسم الله رحمن رحیم
خودش حمید و مالک جهان معرفی کرده در آیه بعد میگه روزی ویژه میده به طور ویژه به بنده های مومن و روزی دهنده به تمام بندگان هست من عاشق خدام که در ادامه باز میگه سرانجام همه چی به من ختم میشه به من خدا همه چی دست من فقط من میتوانم جوری بهت بدهم که راضی و خوشنود باشی نه هیچ کس دیگه ایاک نعبد و ایاک نستعین قشنگیش اینجاست که من با خواندن ایاک نعبد و ایاک نستعین خودم اطراف میکنم که خدا جونم من به این درک رسیدم و از خودت می خواهم که به راه راست و درست هدایتم کنی یعنی ته آزادی عمل خدایی که قدرت عالمه خیلی قشنگ آزادی عمل داده .
بینهایت این سوره زیباست.
خدایا شکرت شکرت که هدایتم کردی به سمت این کامنت زیبا هدیه جان متشکرم برای نوشتن این کامنت دستی شدی از دستان خدا برای یادآوری معنای زیبای سوره حمد اونم اول صبح خداجونم روزم رو امروز ساختی من عاشقتم خداجونم.
دست حق نگهدارت عزیزم هرجا هستی آسان شوی برای آسانی ها دست حق نگهدارت.
سلام سلام سلام به مریم عزیزمممم امیدوارم حال دلت عالی ترین باشه مهربون جان
خدارو هزاران مرتبه شکر احسنت به تو احسنت به تو دختر توحیدی باریکلا چقدر لذت بردم از اینکه به کامنتم جواب دادی و اومدم دیدم کلی ذوق کزدم از جواب کامنتت
چقدر این نیرو قشنگ هدایت میکنه چقدر ایمان داشتن بهش قشنگه چقدر تسلیم بودن به درگاهش قشنگه همه اینا یه ویژگی و یه مهارته
چقدر همه چیو سپردن بهش جوری میبره جلو که خودت میمونی انقدر دقیق و با نظم خودش الهی شکر برای این مسیر و برای این قوانین ثابتو بدون تغییرش
واقعا واقعا افرین چقدر قشنگه این حمد و ستایش خدا من از همون که بهم گفته صبحا سجده برو دارم انجامش میدم و چقدر برای من احساس قشنگی آورده چقدر لطف و بخشندگیش تو زندگیم داره بیشتز دیده میشه
الهی هزاران مرتبه شکرش چقدر از اونجایی از کامنتت خوشم اومد که گفتی یه روزی رو به بنده های مومن قول داده یه روز ویژه چقدر با این کلمه من حال کردم الهی شکر واقعا احسنت به تو دختر
کلییی از کامنتت درس گرفتم و چقدر بررام تاکیید بیشتری داشت اینجملات قشنگت
ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نیفزاید، و بخشش او را فقیر نسازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هر کس از بخشش دست کشد مورد نکوهش قرار گیرد. اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده روزی پدیده ها، مخلوقات همه جیره خوار سفره اویند، که روزی همه را تضمین، و اندازه اش را تعیین فرمود. به مشتاقان خویش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد، سخاوت او را در آنجا که از او بخواهند، با آنجا که از او درخواست نکنند، بیشتر نیست.
خدا اوّلی است که آغاز ندارد، تا پیش از او چیزی بوده باشد، و آخری است که پایان ندارد تا چیزی پس از او وجود داشته باشد. مردمک چشم ها را از مشاهده خود باز داشته است. زمان بر او نمی گذرد تا دچار دگرگونی گردد، و در مکانی قرار ندارد تا پندار جابجایی نسبت به او روا باشد.
اگر آنچه از درون معادن کوه ها بیرون می آید، و یا آنچه از لبان پر از خنده صدف های دریا خارج می شود، از نقره های خالص، و طلاهای ناب، درهای غلطان، و مرجان های دست چین، همه را ببخشد، در سخاوت او کمتر اثری نخواهد گذاشت، و گستردگی نعمت هایش را پایان نخواهد داد، در پیش او آنقدر از نعمت ها وجود دارد که هر چه انسان ها درخواست کنند تمامی نپذیرد، چون او بخشنده ای است که درخواست نیازمندان چشمه جود او را نمی خشکاند، و اصرار و درخواست های پیاپی او را به بخل ورزیدن نمی کشاند.خطبه 91 نهج البلاغه
و علی گفت الهی تو سزاوار ثنایی
تو خدایی و به بسیار ستودن چه سزایی
نه به جز تو آرزویی،نه به غیر تو امیدی
که تو بهترین آمال و تو بهترین امیدی
تو خدا گشوده بر من همه انعام الهی
نکنم به جز تو یا رب ،بخدا مدح و ثنایی
و کجا خلق تو لایق که کنم مدح و ستایش
که نه امید دهد من و نه شاید اعتمادی
به ثنای گوی و مداح، صله واجب است خدایا
صله ام، بخشش و رحمت،تو ببخش هر ان خطایی
معترف من که خدایا،توئی آن خدای واحد
که به توحید سزایی و سزاوار ثنایی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان جانم و خانواده عزیزم
امیدوارم که حال دلتون عالی عالی باشه
و روزگار و بهشت برین را در همین دنیا در همین زمان و مکان در همون جایی که هستیم با نگاهی متفاوت و الهی بچشیم و لذتشا ببریم و نعمتها یکی پس از دیگری با آگاهی درونی و حال خوشی که داریم و با بزرگ شدن ظرف وجودیمون به زندگیمون وارد بشه
به آزادی و آزادگی برسیم
الهی به امید تو
اول نگاهم به این ابرهای در هم تنیده و سیاه افتاد که واقعا نوید بارش باران را بهم داد که حال دل آدما خوب میکنه
دیروز هم تهران بارون اومد و هم کرج
و هوای پاک تمیز را بهمون هدیه داد الهی شکر
استاد همون طور که گفتید این باران رحمت الهی وقتی میاد همه چیز را پاک و شسته و تمیز تحویل میده
واقعا وقتی بارون میاد و همه جا را تمیز میکنه و وقتی ما این هوای خنک و پاک را دم و بازدم کنیم
چه خوبه که
از درونمون هم بتونیم این گرد و غبار هایی که رو قلبمون نشسته را بتونیم پاک کنیم و زودتر به تنظیمات کارخانه برگردیم
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
استاد شایسته واقعا قابل تحسین هستید که هر جا باشید
چه تو سفر
چه تو پرادایس دفتر شکرگزاریتون باید روتین نوشته بشه دمتون گرم . یه درس دیگه از استاد شایسته ،این کار شما دیگه وصل به نتیجه نیست یه احساسه که باهاش دارید کیف میکنید.با هر بار با شکرگزاری هایی که مینویسید.
استاد جان ما هم هم صدا با شما بادیدن و احساس کردن این هوای مطبوع و تازه و خنک و دلچسپ و الهی
میگیم
خدایا صد هزار مرتبه شکر
با یه آهنگ گوشنواز و روح نواز میریم برای ورود به
کانزاس سیتی (به انگلیسی: Kansas City) یکی از شهرهای ایالت میزوری در ایالات متحده آمریکا است. این شهر که «کانزاس سیتی، میزوری» نیز خوانده می شود، به همراه همسایه غربی خود کانزاس سیتی، کانزاس، ابرشهر کانزاس سیتی بزرگ را که در مرز دو ایالت میزوری و کانزاس واقع است، تشکیل می دهند.
کانزاس غالباً دارای آب و هوای قاره ایست: زمستانهای سرد و برفی و تابستانهای گرم دارد. کانزاس به ویژه از جهت گردبادهای خود بسیار معروف است.
این شهر دارای جاذبه های بسیاری مانند موزه حمل و نقل هوایی کانزاس، موزه گنجینه جهانی، باغ بوتانیکا و باغ وحش سجویک کانتی است.
بریم برای خریدن هدیه برای دوستانمون
اونم از نوع بهترینش از فروشگاه سمز کلاب
سمز کلاب (به انگلیسی: Sam’s Club) شرکت عمدهفروشی آمریکایی است، که از شرکتهای تابعه کمپانی والمارت (بزرگترین شرکت جهان در سال 2013) محسوب میشود .
استاد عزیز
چقدر جالب هدایت شدین به خرید این گریل که خودتون هم ازش استفاده میکنید. دمتون گرم استاد.
چقدر جالب بود این گزینه اسکن با مبایل که این فروشگاه داشت و خیلی راحت بدون معطلی و اتلاف انرژی خریدت را اسکن میکنی.
استاد واقعا این فرهنگ چقدر جالب و پسندیده هست که شما بری خونه کسی مهمونی و غذایی که دوست داری را بخوری و در کنار مهمونها به لذت و شادی بپردازی که البته از عزت نفس بالای شما نشات میگیره و میزبان هم انسانهایی هستند که با خودشون در صلحند و مهم و اصل را لذت و بازی و شادی و در کنار هم بودن میدونن با احترام کامل به میهمان که اون طوری که دوست داره غذاش را درست کنه و نوش جان کنه.
این سگه چه خوشگله و چه با دقت داره تماشا میکنه بازیتونا.
تو این صحنه
فقط متوجه سلام دادن جیک آپ شدم
بقیش را متوجه نشدم
لطفا دوستانی که زبانشون خوبه ترجمه کنند.
چه بانمک صحبت کرد و مسلط.
استاد جون نوش جونتون تجربه این میهمانی لذتبخش در کنار این خانواده فوق العاده.
میریم برای هدایت شدن به یه منطقه بینظیر دیگه با گوش دادم به یه موزیک روح نواز درجه یک در یک هوای آفتابی عالی.
در پایان این روایت از حضرت موسی را تقدیم نگاه قشنگتون میکنم .
خداوند به موسی وحی فرستاد که ای موسی! حق شکر من را ادا کن.
موسی عرض کرد:
چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالی که همین نعمت توفیق شکرگزاری، نعمت دیگری از سوی تو بر من است؟ (بنابراین با شکرگزاری نعمت جدیدی به من عطا می شود که باید شکر آن را هم بگزارم)
خداوند فرمود: ای موسی!
حق شکر من را به جا آوردی چون می دانی این توفیق هم ازسوی من است».
الهی صد هزار مرتبه شکرت
استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ازتون بینهایت تشکر و قدردانی میکنم که با عشق این فایلها را برای ما تدوین میکنید و بهمون هدیه میدید که با دیدن این تصاویر بهشتی هر لحظه ما
خودمون را در کنارتون حس میکنیم و به شادی و لذت میپردازیم و هر کدومش برامون درسی را به همراه داره.
آقا رسول جان سلام برادر خوبم وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه احسن به شما و خانواده گرانقدرت.
چند دقیقه قبل که به فاطمه خانم نوشتم انشالله به زودی فیلم آقا محمد حسن رو میبینیم؛اومدم که کامنت شما رو بخونم و حظش رو ببرم که با کمال تعجب و حیرت دیدم عکس آقا محمد حسن اینجاست!!!!
چه همزمانی جالبی!!! ماشالله هزار ماشالله چه دسته گلی خدا حفظش کنه برات کولاک کرد با نوشتنش. 281 امتیاز تا الان !!!خیلی خیلی لذت بردم.
البته قبلاًم گفتم منم مثل همه فکر میکنم اگر غیر از این بود عجیب بود!!! از همچین پدر و مادری؛ آقا محمد حسن طبیعی و نرماله!!!
کامنت شما که دیگه هوش از سرم برد مزین به سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام وشعربسیار زیبا و پرنغزی که شاید شاعرش جناب سنایی باشد.
همچنین در ادامه اطلاعاتی ذی قیمت از جغرافیای کانزاس سیتی میزوری برای مان به اشتراک گذاشتید همچنین فروشگاهی را که استاد تشریف برده بودند را تشریح کردید همه چیز عالی و سنجیده آورده شده دست شما درد نکنه خیلی خیلی ممنون و متشکرم شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
آنچه به غیر از خدا میپرستید، بُتهایی بیش نیستند و پنداری واژگونه که خود میسازید [حقیقتی در عالم ندارند]. آنهایی که به غیر خدا میپرستید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند، پس روزی را نزد خدا بجویید و تنها او را عبادت کنید و برای او شکر کنید [=نعمات او را خرج اهداف باطل خود نکنید و بدانید همگی] به سوی او بازگردانده میشوید.
و [متقابلاً نیز] هر که از شما برای خدا و رسولش فروتنی کند [=از تکبّر به تواضع گراید] و عمل شایستهای انجام دهد، پاداش او را دو بار خواهیم داد 29 و [در بهشت] برای او رزقی کریمانه30 فراهم کردهایم.
[از طریق] رسولی که آیات روشنگر خدا را بر شما میخواند22 تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند از تاریکیها [ی خودخواهی] به سوی روشنایی [هدایت الهی] خارج گرداند 23 و هر که به خدا ایمان آورد و کار شایسته کند، خدا او را به باغهایی از بهشت که در زیر آن نهرها جاری است [=عامل سبز و خرمیاش دائمی است] وارد میکند. در آن بهشت جاودانه خواهند زیست، هر آینه خدا رزق او را نیکو گرداند.
.
.
سلام به همه شما دوستای فوقالعاده ام
داشتم فکر میکردم من این چند روز چجوری توی سایت فعالیت میکردم؟
چجوری فایل گوش میکردم؟
احساسم چجوری بود؟
رفتارم چجوری بود؟
ورودی هام چجوری بود؟
دیدم اع من حتی نمیتونم به یاد بیارم و واقعن برام جای تعجب بود
ی باگیرو تو وجودم پیدا کردم ک من خیلی خیلی خوب رو خودم کار میکنم ولی انگار ذهن من میخاد بقول استاد درراه خدا باشه
مثلا احساس خوب کنترل ذهن اعراض از ناخاسته تمرکز برنکات مثبت و و و و
همه اینارو عالی انجاممیدم و همشم امیدوارم ک اتفاقات خوب میوفته
بعد که اتفاقهای خوب میوفته برام
ذهنم با احساس بیلیاقتی ک بهممیده از اون نعمت و اتفاق عالی برام ی جهنم درست میکنه ک بیا و ببین
امروز فارغ از اینکه بیرون چجوریه میخام برگردم به درونم
به خودم بگم چته فرشته؟
این وابستگی به عوامل و اتفاقات بیرونی باعث میشه من از خاسته هام دور بشم
خدایا اول از همه ازت سپاسگزارم ک این باگرو بهم نشون دادی
دوم از همه اینکه بهم یاد دادی که چجوری این باگرو برطرفش کنم؟
حالا من میدونمچجوری این باور رو تغییر بداین وسط فقط مونده بحث عمل
ولی مگه ذهن کممیاره؟
تمامتلاشش رو میکنه ک من نتونمدر احساس خوب باشم
منم که دارم فرکانس میفرستم
اگه اتفاق خوبی هم میوفته یا ثروت و نعمتی میاد تو زندگیم بخاطر افکار و تمرکز مثبت خودم بوده
و خودمم میدونم اگه بتونم ادامش بدم خیلی خیلی بزرگتر از اینا رو میتونم خلق کنم
همه چی بستگی داره به احساس من
همه چی بستگی داره به ظرف وجودی من
که چقدر ظرفم بزرگتر شده؟
چقدر جنبه دارم و خودم رو اماده کردم ک میوه بذری ک کاشتم رو بخورم؟
استاد هرچقدر بیشتر میگذره
هرچقدر بیشتر به قانون ایمان اوردم
هرچقدر اتفاقات جدیدی برام افتاد
هرچقدر این روزها دارم روی خودم تمرکز میذارم و خودم رو کنکاش میکنم
بیشتر به این نتیجه میرسم که شما واقعن عجب شاه مردی هستی که تونستی اینقدر خوب از پسِ ذهنت بربیایی
واقعن دمتون گرم
انصافن گاهی اوقات ذهن ادم رو به زانو درمیاره
من خیلی خوب میفهمم که شما چقدر انرژی گذاشتین ک روی باورهاتون کار کنید
ولی اینم میدونم که چقدررررررررر گاهی اوقات سخته قانع کردن ذهن
هرچی تو بگی اون برا خودش داره ی سمت دیگه میره
به خدا قسم اگه میدونستم فقط با نوشتن ی کامنت احساسم بهتر میشه و دوباره نگاهم به جهان زیباتر میشه همون دیشب و صبح اینکارو میکردم
ولی همش ذهنم میگفت ن بزار هروقت حالت خوبتر شد بعد میری مینویسی
اخه چیبگم خدا که وعدا رزق بینهایت داده و الانم برای من وعدشو عمل کرده ولی ذهن من داره از این اتفاق بینهایت زیبا یک جهنمی رو برام درست میکنه ک مثل قضیه مهاجرتمون میخاد فاز برداره
ولی بلاخره که چی؟
باید این باگرو درستش کنم یا ن؟
هرسری چه توی روابط چا توی کارم چه توی ثروت چه توی هراتفاقی این کارشه ک بلاخره یکاری میکنه ک من چند روز رو بشدت احساسم بد میشه و اصلن اون خاسته ای ک برای احساس بهتر من اومده از زندگیم محو میشه
ولی باید درستش کنم
بیخیال بیرون
بیام از درون تغییر بدم
آقا ثروتمند شدن حق طبیعی منه
وقتی به خاسته هام فکر میکنم میبینم این اتفاقی ک افتاده برام حتی به اندازه 1هزارم اون خاسته هامنیست
ولی خیلی خوب شد که فهمیدم ذهنم بااینکه من اینقدر با منطق بهش ثروتهای جهان رو نشون میدم اما بازم دیدم ک باید خیلیییس بیشتر از اینا روش کار کنم
استاد شما عجب ادمی هستید بخدا هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که شما چقدر لایق این ثروت هستید
“تا خودت رو لایق ندونی بهت داده نمیشه ”
انشالله ک ازین جمله طلایی ک نوشتم بتونم بهترینهارو تو زندگیم خلق کنم چون همه چی همینه
باورهای خودتون و فرکانس های ارسالی خودتون رو کنکاش می کنید تا منبع نشتی رو پیدا کنید
و اون رو برطرف کنید و باور جدید رو جایگزین کنید
این کار خودش شهامت می خواهد و هر کسی اونقدر شجاع نیست که بتوانه این کار رو انجام بده
بهتون تبریک میگم
و یه پیشنهاد سرنوشت ساز براتون دارم
این متن رو بارها و بارها بخوانید
نت برداری از چندین فایل ، از دسته بندی اجرای توحید در عمل هستش
فوقالعاده قدرتمند کننده است و به نظرم در تمام جنبه ها روی تمام باورها می توانه تاثیر بگذاره
اگر ما با خداوند یکی بشیم اگر ما باورهای توحیدیمون رو تقویت کنیم، اگر تمام مردم جهان بخواهند که شمارو بکشن پایین نمیتونن اینکارو انجام بدهند، اگر تمام مردم جهان باهم همدست بشن، باهم متعهد بشن که تورو نابود کنن، نمیتونن اینکارو انجام بدن… هیچکس نمیتونه کسی رو که باور داره به یگانگی خداوند، باور داره به ربوبیت الله، نمیتونه هیچکس هیچکاری باهاش انجام بده…
برگی بدون اذن خداوند از روی درخت بر روی زمین نمیفته، اگر باور کنی که وقتی خداوند اراده کند، کیست که جلوی اراده ی خداوند رو بگیره، به قول قران کیست که وقتی خداوند اراده کنه کسی رو ببره بالا بتونه بکشه پایین، و کیست که وقتی خداوند اراده کنه کسی رو بکشه پایین بتونه بکشه بالا؟ کیه که بتونه اینکارو انجام بده؟ هیچکس…
تنها قدرت جهان ربه، و هیچکس دیگه ای هیچ قدرتی نداره، نه شیطان نه جن نه پری نه آدم ها نه رئیس جمهور ، نه رهبر ، نه اطلاعات نه سپاه نه پلیس ، هیچکسی هیچ قدرتی نداره که هیچ کاری بکنه…
ما توی قران داریم که میگه کیست که خدا بخواد بیارتش بالا، بتونه بکشتش پایین، کیه که بتونه اینکارو انجام بده؟ کل مردم جهان باهم جمع بشن نمیتونن اینکارو بکنن… کسی که خدا بخواد بیارتش بالا، مردم بخوان بکشنش پایین، برعکسش کیست که خدا بخواد بکشتش پایین مردم بتونن بکشنش بالا، کیه که بتونه اینکارو کنه، کی قدرت اینکارو داره؟ هیچکس، هیچکس نداره…
توی قران کلمه ی رب به معنای پروردگار ترجمه شده، در صورتی که معنای رب به معنای صاحب اختیاره، به معنای فرمانرواست… رَبَبَ که 980 بار توی قران تکرار شده و یکی از مهمترین و کلیدی ترین کلمات قرانه، به معنای صاحب اختیار بودنه، به معنای فرمانروای کل بودنه، به معنای اینکه تمام قدرت، تمام ثروت، تمام آنچه که در جهان هست در اختیار اونه، به این معناست…
تلاش من این بوده که این باورهای توحیدی رو بیشتر کنم، ولی انقدر روش کار کرده بودم که بارها و بارها به شکل های مختلف تحت عناوین مختلف من تهدید شدم و گفتن اینکارو میکنیم و اینجوری میشه و فلان میشه و بلا سرت میاد و… ولی من اصلا نگران نبودم، یعنی انقدر خوب کار کرده بودم که نگران نبودم…
خدایا خودت اجابت دعای مارو ضمانت کردی، چقدر این جمله قشنگه، و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب، من اجابت کننده درخواست هرکسی هستم که درخواست کنه، به شرطی که بمن ایمان بیاره، و اون هم منو اجابت کنه، خدایا ازت درخواست میکنیم با این ایمان، با این باور که اجابت میکنی… دوست من اگر میخوای درخواست هات اجابت بشه، باید باور داشته باشی که اجابت میشه، باید خدارو به اندازه ی درخواست هات باور کنی، باید باور کنی که زورش میرسه که اجابتش کنه، باید باور کنی که قدرتش رو داره، اونوقته که اجابت میشه… اما اگر دعا میکنی، اگر درخواست میکنی ولی خودتم باور نداری که خدا بتونه اینکارو برات انجام بده، خدا نمیتونه اینکارو برات انجام بده، نه به خاطر اینکه ناتوانه، بخاطر اینکه در باور تو نمیگنجه… و اگه برای علی علیه السلام اینکارو انجام داد بخاطر این که اون باور داشت، بخاطر اینکه اون باور داشت که خداوند میتونه اونو نزدیک تر و نزدیک تر بکنه، میتونه اونو از افراد خاص روزگار کنه، خداوند رو باور داشت، قدرتش رو باور داشت، لطفش رو باور داشت،اجابت دعا رو باور داشت، و جواب گرفت… اگر میخوای جواب بگیری باید باورش کنی… حضرت علی علیه السلام در نامه 31 به امام حسن هم اینو میگه، میگه اجابت پروردگار به اندازه نیت توئه، به اندازه ی باور توئه… چقدر باورش میکنی؟ همون اندازه جواب میده، نه کمتر نه بیشتر، این راه زندگیه، این راه و رسم زندگیه… هرچقدر باورش کنی همونقدر نتیجه میگیری… خدارو باور کن… هیچکس دیگه رو باور نکن… نه کسی که تهدیدت میکنه، نه کسی که میگه پدرت رو درمیارم، پوستت رو میکنم، زیرآبت رو میزنم، از کار اخراجت میکنم، بدبختت میکنم، اونو باور نکن چون هیچ قدرتی نداره… هرچقدر مقام در این دنیا داشته باشه، رئیس فلان قسمت باشه، ثروتمند فلان مملکت باشه، اون هیچگونه قدرتی نداره در زندگی تو، باورش نکن، اما خداوند رو باور کن که وعده داده و قول داده که دعای تورو اجابت میکنه… اگر باورش کنی آنچیزی نیست که نتونی بدستش بیاری… هرچیزی رو که بخوای بهت میده، اما به اندازه ی باور خودت، نه بیشتر…
هیچکس نمیتونه شمارو چشم بزنه، مگر اینکه شما اونو باور داشته باشی، هیچکس نمیتونه به شما ضربه بزنه مگر شما ازون بترسی و باورش کنی که میتونه اینکارو انجام بده، قدرت همواره در دستان توست، انتخاب همواره در دستان توست و تو آزادی داری که بترسی یا ایمان داشته باشی و هر انتخابی دوتا نتیجه ی متفاوت داره، هر انتخاب متفاوتی دوتا نتیجه متفاوت داره، به همین دلیل افراد نتایج متفاوت میگیرن، چون انتخاب های اونا متفاوته، چون باور های اونا متفاوته…
هیچکس قدرتی نداره در مقابل الله، و اگر تو با خداوند خودت باشی، هیچکس در مقابل تو قدرتی نداره، هیچکس نمیتونه به اندازه ی پشه ای به تو آسیب برسونه… اینو باورکن… اینو باور کن…
از وقتی که با مبحث توحید آشنا شدم ، فهمیدم که همه ی ما یجورایی یه شرک خفی تو وجودمون در مورد ادما داریم در مورد دنیا داریم… یعنی به این نتیجه رسیدم که واقعا مهمترین کار یک فرد توی دنیا اینه که خداوند رو فقط و فقط به عنوان رب به عنوان فرمانروا به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کنه و از اون کمک بخواهد و مهمترین رابطه اش در زندگی رابطه ی با خداوند باشه و این مهمترین موضوع باشه تو زندگیش
همه چی تو زندگی من عوض شد… همه چی… همه چی واقعا همه چی به این وصله، همه چیز به این وصله، سلامتی شما، اعتبار شما، نفوذ شما، محبوبیت شما، ثروت شما… همه چی به این نکته برمیگرده که چقدر رابطتون با خدا خوبه، چقدر باورهای خوبی نسبت به خداوند در ذهنتون ساختید، و چقدر خدارو خوب باور کردید و چقدر بهش تکیه میکنید و چقدر بقیه کوچیکن در مقابل خدایی که تو ذهن شماست، مخصوصا تو لحظات سخت، مخصوصا تو لحظاتی که بقیه پشت میکنن به شما، بقیه دست رد میزنن به سینه ی شما، تو لحظاتی که بدهکار میشی، تو لحظاتی که عزیزی رو از دست میدید، تو لحظاتی که از لحاظ جسمی بیمار هستید، مخصوصا تو اون لحظات چقدر ما میتونیم خداوند رو باور کنیم، چقدر ایمان داریم و چقدر میتونیم باورش کنیم و نتیجه ی این باور اینه که میتونیم خودمون رو آروم کنیم تو اون لحظات سخت، میتونیم امیدوار باشیم تو اون لحظات سخت…
خداوند میگه من غیر از شرک همه ی گناهان رو میبخشم، شرک رو نمیبخشم، چون اصلا این کله، کل داستان همینه…
یکی تهدیدت میکنه، میگه پدرتو درمیارم، بیچارت میکنم، بدبختت میکنم…. بگو اوکی اون کارشو بلده تو تلاشتو بکن… وقتی ما داستان های پیامبران رو در قران میخونیم، هروقت تهدیدی بود، چه به ابراهیم چه به نوح چه به موسی، هر وقت تهدیدی بود، پیامبر نمیگفتش که باشه من حالا یه اشتباهی کردم حالا ما یه حرفی زدیم، حالا ما یه بتی شکوندیم، تو به بزرگی خودت ببخش نمرود، تو به بزرگی خودت ببخش فرعون! نه! پیامبر میگفتش که تمام تلاشت رو برای نابودی من انجام بده و از هیچ کاری بر علیه من فروگذار مباش، تو منتظر باش ماهم منتظریم… به این میگن توحید، به این میگن اعتقاد به رب…
و اگر میخوایم جایگاهی پیش خداوند داشته باشیم، باید یادمون باشه تنها قدرت حاکم بر جهان هستی الله هست… هیچکس دیگه ای مطلقا قدرت نداره در زندگی تو، هیچکس دیگه ای هرگز این قدرت رو نداره، و اگه ربوبیت خدارو باور کنی تمام جهان در دستان توست، و در تمام قران در تک تک آیات قران این موضوع فریاد زده شده، لا اله الا هو، معبودی جز او نیست، الحمد لله رب العالمین، سپاس الله یی را که ربه، فرمانروای جهانیان و عالمینه، تمام عالم ها… این چیزیه که ما باید باورش کنیم، این خداییه که باید پذیرفته بشه، نه فقط یک خدای خالق، نه فقط یک خدای مهربان، بلکه یک خدای قدرتمند، که فقط یک قدرت و یک نیرو در جهان وجود داره و اون از آن الله هست، الله یی که قدرت خلق کردن داره و قدرت اداره کردن جهان هستی رو داره، قدرت زنده کردن و قدرت مرگ رو داره، این خداییه که باید باورش کرد… این چیزیه که باید یادش بگیریم، نگران کسی نباش، از تهدید کسی نترس، جلوی کسی دولا نشو، به پای کسی نیفت بخاطر چندرقاز پول، به کسی التماس نکن، قدرت رو در دستان کسی قرار نده، اگر میخوای به بهشت بری، اگر میخوای در این دنیا و اون دنیا عزت داشته باشی…
خداوند مالک همه چیه، اون الله یکتایی که من میپرستمش، مالک آسمان ها و زمینه، خالق آسمان ها و زمینه، و اون الله قدرت رو به تو داده، چقدر من از این آیه لذت میبرم که خداوند فرموده ما زمین و آسمان هارو مسخر شما کردیم، بعد ما میایم قدرت رو میدیم دست کسی دیگه، میایم میدیم دست فرماندار، دست رئیس جمهور، دست رئیس جمهور امریکا… دست فلان ادم اطلاعاتی، فلان ادمی که تو نیروهای مسلح فلان قدرت رو داره، رئیس فلانه، رئیس بهمانه… چقدر راحت!…. یهودی هایی هستن که قدرت دارن و زندگی مارو کنترل میکنن!! چقدر راحت شرک میورزیم به خداوند… شرک یعنی چی؟ یعنی شریک قائل میشیم برای قدرتش… تمام فلاکت مردم تمام بدبختی مردم، فقط در این جملست: شرک…هرچقدر من این دنیارو گشتم، هرچقدر بیشتر دیدم، هرچقدر بیشتر فکر کردم، هرچقدر زندگی خودم و بقیه رو دیدم، دیدم تمام عامل بدبختی بشریت شرکه، و عامل خوشبختی بشریت توحیده، یکتاپرستیه، قدرت رو دست خداوند دادنه، عامل بدبختی بشریت ترسه، ترس از شرک میاد… وقتی تو خودت قدرت دست خودت باشه دیگه از چی میخوای بترسی، به کی میخوای باج بدی، نگران چی هستی… هرچقدر بیشتر بگردید به این نتیجه ی من بیشتر میرسید، که هرچی داریم میکشیم بخاطر شرکمونه، بخاطر بی ایمانیمونه، بخاطر ترس هامونه، بخاطر اینه که قدرت رو از خداوند گرفتیم دادیم به غیر خداوند… اینهمه قران در موردش صحبت کرده، اینهمه گفته، شرک… زندگی انسان رو میتونه نابود کنه بخدا… کافی تو عرش باشی و باور کنی یک عاملی یک کسی یک فردی میتونه با تو حال نکنه و تورو ازون بالا بندازه پایین، به محض اینکه اینو باور کردی ازون بالا میفتی پایین…. کافیه قعر باشی ولی باور کنی خداوند تنها مالک جهانه و قدرت داده که زندگیت رو هرجوری که بخوای هرجوری که اراده کنی، مسخر تو کرده که بسازیش، و بیای به هرکجا خواستی برسی… این اون چیزی که من دوست دارم در موردش صحبت کنم توی قران، این اون چیزیه که کل قران در موردش صحبت کرده، برید بخونه آیه هارو، بفهمید که تمام مشکلات بشر، آنچه که به نام مشکل داره یاد میکنه بخاطر شرکشه، تمام بیماری بدبختی ترس ها نگرانی هاش تمام جنگ هاش…بخاطر شرکشه، و باور کنید خدای خودتون رو و باور کنید اون خدایی که قدرت زمین و زمان، قدرت جهانیان دستشه، اگر باورش کنی، ببین چه قدرتی به تو میده، چقدر سرت رو بالاتر میگیری، چقدر محکم تر راه میری، چقدر محکم تر قدم برمیداری، چقدر محکم تر هدف سازی میکنی برای خودت، چقدر قلبت ایمانش قوی تره، چقدر قدم هات استوار تره… چه کارهایی که میتونی انجام بدی وقتی باور کنی خداوند قدرت مطلقه…
هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی تو نداره، هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره، هیچکس هیچکس، وقتی تو به خداوند وصلی، تو به قدرت بینهایتی که کل این جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه وصلی! بزرگ فکر کن! بیگ پیکچر…. خدا کارای منو انجام میده، مافیا کیلویی چند؟… من میرم انجام میدم، خدا بامنه، و انجام شده و انجام شده، اینهمه کار تو زندگیم انجام دادم…
به اندازه ای که ایمانتون قوی تر میشه به همون اندازه پیشرفت میکنید، به همون اندازه ثروتمند میشید، به همون اندازه سلامت میشید، به همون اندازه قدرتمند میشید، به همون اندازه به خواسته هاتون میرسید، به روشنایی میرسید، به سعادت در دنیا و آخرت میرسید، به عشق میرسید، به خوشبختی میرسید، به هرچی که بخواهید میرسید…
کلا یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک نیرو بیشتر در جهان نیست، که توانایی انجام هرکاری رو داره، تو باید به اون وصل بشی، بخدا من تو زندگیم به هرچی رسیدم بخاطر اینه که به اون وصل شدم… من که خیلی راه دارم هنوز …
خداوند مالک و تنها قدرت جهانه، و اون قدرت خلق زندگی خودم رو به خودم داده، یعنی قدرت خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده، قدرت بی انتهای خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده…
من واقعا اعتقاد دارم که کارایی که داره برام انجام میشه رو خدا داره انجام میده نه من، واقعا اعتقاد دارم هرکسی ، حتی اگه بخواد آگاهانه برای من دردسر و ضرر و مشکل ایجاد کنه به نفع من داره کار میکنه…
بخدا قسم من یک درصد نگران نشدم که کسی بخواد کاری بکنه، میگفتم همه دارن بمن کمک میکنن، هرکسی هم که فکر میکنه میخواد بمن آسیبی برسونه داره به من کمک میکنه، خبر نداره، داره خدمت میکنه بمن، داره در خدمت من کار میکنه رایگان…
وقتی ما نگرانیم میترسیم، به این معناست که شرک میورزیم، به این معناست که قدرت رو میدیم به غیر خداوند…
خداوند مهربان یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام، دوست عزیزم از این نکته برداری بینظری که گذاشتی ازت بینهایت سپاس گزارم خیلی سریع ذهن و بارورهای آدم رو میخکوب میکنه و تحت تاثیر خودش قرار میدهد، چون این همه متن همش یک چیزرو به شکلهای مختلف برات بیان میکند جوری که در تک تک اعماق وجود آدم نفوذ میکند، خیلی ازت ممنونم(: آرزوی بهترین هارو واست دارم محمد حسین تجلی عزیز
من همیشه تو این مدت سعی کردم احساس مو خوب نگه دارم .
و انصافا وقتی تونستم اینکار رو انجام بدم نتایج خوب گرفتم ” و هر جا نتونستم
راضی نبودم ”
نوشتن معجزه میکنه و خداوند به قلم سوگند خورده
”
سعی کن همیشه بنویسی ”
هر اتفاقی بدی هم افتاد اصلا نباید به زبون آورد .چون قدرت کلام خیلی قوی هستش و به خاطر همینه استاد این همه تاکید میکنه “درمورد چیزهای خوب صحبت کنید” چون بهش قدرت میدی ”
باورت میشه ”
من خودم دو روزه خیلی نجوای ”
نمیشه ”
نمی تونم ”
چرا اینکار شد ”
چرا نشد ”
دارم ….
اینکار رینگ مسابقه بوکس دارم با شیطان ”
غروب خیلی اذیت شدم و رفتم وضو گرفتم و قرآن خوندم و رفتم مسجد و حالم خوب شد و قدمی زدم و حالم جا اومد …
تا آروم نشی و حال خوب نداشته باشی هیچ ایده و الهامی بهت نمیشه و سراغت نمیاد ”
من تا آروم نشم هیچ تصمیمی نمیگیرم ”
و خیلی تجربه دارم تصمیمات خوبی نگرفتم در احساس بد و حال بد ”
ذهن انسان منطق میخاد ”
تا منطق براش نیاری چیزی رو قبول نمیکنه”
باید بری دنبال الگو و بهش بگی فلانی تونسته ، پس منم می تونم ”
همون اول از دیدن چندباره ی مریم جان در حال نوشتن سپاسگزاریاش، اونم اونجوری با جدیت، کنار خیابون باشه یا تو تراک کمپر یا کنار رودخونه هیچ فرقی نمیکنه، صبح به صبح شکرگزاری هاش رو مینویسه، چقدر این مداومت و پشتکار، کلیده.
مثل آقا رضا (عطار روشن) که به نظر من بارزترین و موثر ترین و زیباترین نکته در مورد ایشون همین استمرار و مداومته
باشد که درس بگیرم و نوشتن شکرگزاری ها رو جدی تر بگیرم
اما خوش آمدیم به کنزاس سیتی و منزل راین اینا:)
استاد چه خوب شد اون گریل رو پیدا کردین… اون ست مخلوط کن که میخواستین بگیرین هِی من میگفتم نه کاش اینو نگیرین اینو حتما دارن خودشون… بعد یه دفه گریل رو پیدا کردین و چقدرم خودتون ذوق کردین:) خیلی باحال بود.
واقعا محوطه ی خونه شون زیبا و رویاییه، و همینطور خودشون، چه خونواده ی جالبی هستن
من عاشق حرفای جیکب شدم:) و تاکیدش به این که مهارت ارتباطات، رابطه برقرار کردن، ارتباط گرفتن یا همون Communicate چقدر مهارت مهمیه… مخصوصا ارتباط برقرار کردن با افرادیکه سخت ارتباط برقرار میکنن!
چقدر باحال گفت از داستان معلمش که همه همکلاسیهاش میگفتن خیلی معلم بدیه و افتضاحه و اصن سمتش نرو و باش حرف نزن و اینا، ولی جیکب میگه من حس کردم شاید خدا میخواد بهم بگه با این معلم آشنا شو، ارتباط برقرار کن… و درواقع جیکوب با یه دید دیگه، نه با پیش فرضی که بقیه داشتن، پیش میره و کم کم و به مرور خیلی هم ارتباط خوبی با معلمه برقرار میکنه، کم کم حتی بقیه هم میگن نه انگار این معلم اونقدرا هم که به نظر میومد بد نیست. بعد سال بعدش برادر کوچیکتر جیکب با همین معلم کلاس داشته و اون بلافاصله، ینی از اول، ارتباط خوبی با معلم برقرار میکنه، چون اون پیش فرضش و الگوی جلوی چشمش برادرش بوده. و اینکه میگه “ارتباط برقرار کردن من با اون معلم، کمکش کرد (به معلمه کمک کرد) که اونم بتونه بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنه… خیلی باحال بود، چه درک قشنگی داره این بچه
و یه نکته ی دیگه هم که این صحبتهاش برای من داشت این بود که واقعا دیدنِ الگوهای واقعی چقدر میتونه بهمون کمک کنه و دیدگاهمون رو عوض کنه
خداروشکر که تونستم یه قسمت دیگه هم ازین زیباییها رو هم ببینم
خداروشکر برای این روز خیلی خوبی که امروز داشتم (درواقع میشه دیروز! الان که دارم مینویسم ساعت 1و 45 بامداد یکشنبه ست:)
امروز یا درواقع دیروز شنبه بود و تعطیلات آخر هفته ی ما، البته پسرم سرکار داشت و من تنها بودم امروز. صبح ساعت 8 و نیم پاشدم و صبونه خوردم و رفتم استخر ساختمون
هروقت میخوام برم استخر هی خدا خدا میکنم کسی نباشه تو استخر، خب طبیعتا اگه هیشکی نباشه خیلی باحالتره، اما برای کسیکه یه کم تو ارتباطات و اینا مشکل داره و کلا انگار از مردم فراریه، خب این یه ضعفه. و چند وقته دارم سعی میکنم رو این ضعف کار کنم و بهبودش بدم (و برای همین خیلی خیلی برام جالب بود که تو این فایل هم جیکب عزیز اون صحبتهای زیبا رو کرد درباره ارتباطات و کامیونیکیشن:) سعی کردم ذهنمو از این قضیه منحرف کنم و اصلا بهش فکر نکنم. رفتم تو، توی استخر دو نفر بودن ولی خداروشکر تو جکوزی کسی نبود، منم بیشتر هدفم جکوزی بود:) و خب حالشو بردم، طبق رسم و روال همیشه، تو جکوزی شروع کردم به تصویرسازی خواسته هام، و چون یه هفته س دوباره بکوب شروع کردم دوره کشف قوانین رو گوش میدم، یه کم جدی تر بودم امروز تو تصویرسازی هام، و گفتم این کارها و این قدم ها رو میخوام این هفته انجام بشه، و هفته بعد که دوباره بیام جکوزی بابت تحقق این خواسته ها هم شکرگزاری کنم. خلاصه سِشِنِ جکوزی تراپی تموم شد و پریدم تو استخر و یه مقدار هم اونجا بودم و اومدم بالا
بعد به منوال همیشه ی شنبه و یکشنبه ها با مامان و بابا زنگ زدم و نیمساعتی گپ زدیم و کیف کردیم،
بعدش، از قبل تصمیم گرفته بودم امروز برم داون تاون تا هنوز دریاچه و اینا یخ نزدن، و هنوز میشه بیرون راه رفت یه کم کنار دریاچه راه برم و همونجا هم بشینم یکی از فایلا رو گوش بدم و کار کنم، اما رفتم دیدم متروی خط 1 که میره سمت داون تاون کلا امروز تعطیله!
خب یه کم تو ذوقم خورد و هی اون ذهن نجواگر منفی میخواست نجوا کنه که چندوقته داری بد میاری یا به در بسته میخوری ، چرا هی اینجوری میشه چرا فلان چرا بهمان، دیدی دیروز هم فلان کار نشد، پریروز هم فلان شد و… ولی بهش اجازه جولان ندادم، اینا همش در کسری از ثانیه به ذهنم خطور کرد، من فقط سریع ساکتش کردم دنبال دلیل و اینا هم نرفتم که بگم حتما اینجوری بهتر بوده و حتما اگر میرفتم داون تاون یه اتفاقی برام میفتاده و اینا… تو این سطح نبودم که بتونم همچین چیزی رو به خودم بقبولونم، اما گفتم ذهنم رو منحرف میکنم، اصلا به اینکه چرا اینجوری شد و خوب بود یا بد بود و اینا فکر نمیکنم، این برنامه نشد که بشه، تموم شد رفت. من میخواستم امروز برم بیرون و فان داشته باشم، پس میرم، حالا داون تاون نه، یه جای دیگه، خلاصه رفتم یه جای دیگه تو یه فضای پارک مانند خیلی زیبایی نشتم، یه قهوه استارباکس و کوکی هم گرفتم نشستم تو اون فضای زیبا و خوردم و فایل گوش میدادم. جاتون خالی انقدر فضای پاییزی زیبایی بود، یه دسته ازین پرنده ها که اینجا بهشون میگن پیجن، نمیدونم قُمری میشه کبوتر میشه چی میشه، ازونا که خیلی تپلن و روی نوکشون دوتا خال سفید دارن و گردنشون یه حالت بنفش طور خیلی قشنگه… خلاصه یه لشکر ازونا اونجا بود، هی پرواز میکردن مثل مانور، اینور اونور میرفتن دوباره میومدن یه مدت روی چمنها (که دیگه روزای آخرشونه و خیلی کم پشت و یکی درمیون زرد شدن) مینشستن و دون میخوردن دوباره یه دفه گروهی پرواز میکردن، چندتا سنجاب هم بودم که منم یه چندتا پینات با خودم آورده بودم که بندازم برای سنجابا، میومدن برمیداشتن همونجا شروع میکردن به خوردن، خیلی صحنه های قشنگی بود و خیلی خدارو شکر کردم بابت دیدنش
بعد دیگه راه افتادم که برگردم خونه و تو راه هم یه کم خرید کردم که شام چلو مرغ درست کنم، من طول هفته تقریبا هیچوقت غذا درست نمیکنم آخر هفته ها اگر برسم هر غذایی که درست کنم بیشتر درست میکنم میذارم فریزر
اومدم خونه دیگه خیلی خسته بودم. اومدم رو تخت یه کم دراز بکشم و یه سری هم به سایت زدم دیدم بله فایل جدید اومده چه فایلی
ولی همونموقع نتونستم کامنت بذارم. همونموقع آخرای فایل بود که خواهرم (خواهر بزرگم که همینجا کاناداست) زنگ زد که ما نزدیک شماییم و اگر اوکیین بیاین برای شام بریم فلان جا. پسرم هم یکی دو ساعتی بود از سرکار اومده بود. خلاصه گفتیم آره چرا که نه، اینم یه برنامه ی تفریحی از طرف خدا توسط یکی از دستان خدا
خلاصه جاتون خالی رفتیم یه رستوران ترکی و کلی خوش گذشت
اینم روز قشنگ من بود که بابتش واقعا از خدا سپاسگزارم
یه چیز خیلی باحال
اینجا همیشه اولین یکشنبه ی ماه نوامبر ساعتها برمیگرده به حالت قبل، ینی ساعتها رو یک ساعت میکشن عقب
همیشه بامداد یکشنبه ساعت 2 تغییر ساعت انجام میشه! ینی همین 5 دقیقه پیش. خیلی باحال بودم من کامنتم رو ساعت تقریبا 1 و نیم شروع کردم و الان که تموم شده و چندبار هم ادیتش کردم و همین الانم این قسمت رو بهش اضافه کردم، ساعت 1 و 6 دقیقه ست:)
دوباره اختلاف ساعتمون با ایران شد 8 ساعت و نیم
نمیدونم تو آمریکا هم همین روز ساعتا عوض میشه یا نه، هروقت آمریکا هم عوض بشه اونوقت اون ساعتی که بالای کامنتمون نشون میده هم دوباره درست میشه:)
ما امشب یک ساعت زمان اضافه داشتیم و من اون یکساعت رو اینجا تو سایت بودم. به به چه جایی بهتر از این:)
سلام خدمت خانواده عزیزم، استاد عزیزم و عزیز استادم استاد شایسته
باران در حال باریدن است ،این ماییم که باید باران رو ببینیم و ظرفیت جمع کردن باران رو ایجاد کنیم
این استاد عزیز یادمون داد که درخواست کنید و دریافت کنید
آزادی مالی چقدر خوبه ،راحت میتونیم هر چی میخواهیم برای عزیزانمون بخریم بدون دغدغه و پرس و جوی قیمت،استاد ما همین کار رو هزاران بار انجام داده،بوده روزهایی که استاد هم نمیتونسته بخره چون به قانون پولسازی اشراف نداشته ولی چند سالی روی خودش کار کرد تا اینی بشه که دیدیم
تحسین میکنم کشف قوانین زندگی و بکارگیری اون توسط استاد و خوشحالم که من هم میتونم آزادی مالی داشته باشم با پیروی از آگاهیهای استاد
چه دوست خوبی داره استاد ،کلا فرکانس بابای خانواده خیلی بالاست چون میبینم که خیلی آرومه و شاد
یعقوب هم سخنران خیلی خوبی میشه،فکر کنم استاد اونو میخاد تربیت کنه تا با تونی رابینز رقابت کنه ،اگه استاد استادش باشه حتما تونی رو 21 ،12 میبره
استاد شایسته چقدر عالی پینگ پونگ بازی میکنه و چقدر عالی شده ماشاالله
استاد هم خیلی خوب بازی کرد
شخصیت استاد شایسته چقدر تغییر کرده و همیشه تحسینش میکنم که خیلی خوب روی خودش کار کرده و میکنه و پیشرفتش رو هم ما شاهدیم.
خدا رو شکرت که در جمع شما حضور دارم
سایت الهی ،استاد عمل گرا وبسیار بسیار دوست داشتنی ،استاد شایسته بی نظیر ،ابراهیم عزیز و خانم فرهادی عزیز
استاد جان ما هم دیروز یه بارون خففففنننن داشتیم چقدر این همزمانیها قشنگه دیروز من و همسرم در حالیکه بارون حسابی می بارید از طالقان بطرف تهران حرکت کردیم و تا تهران همه اش زیبایی دیدیم و صحنه های بی نظیر
تو جاده طالقان بارون اونقدر همه جارو شسته بود که همه چی درخشانتر و پررنگتر بنظر می رسید برگهای رنگارنگ درختها خیلی زیباتر شده بود روی کوهها انگار طلا پاشیده بودن بخاطر بوته های خار زرد رنگ و بعد بالای کوه که به گردنه رسیدیم کلاً رفتیم تو مه…ابرها هم که اصن یه وضعی، لابلای ابرها شیارهای افقی ایجاد شده بود و پرتو خورشید بصورت کمرنگ روی قسمتهای دیگه ابر بازتاب خورده بود رنگهای رویایی بوجود آورده بود و شعاع هاش تا زمین امتداد داشت اصلا آسمون خیلی شبیه دریا بنظر میامد و ابرها انگار امواج دریا بودن، بعد تو اتوبان هم دیدم سمت راست یه کم ابرها بازتر شده و خورشید نمایان شده و وقتی به سمت روبرو نگاه کردم دیدم وااااای خدای من چه رنگین کمان خوشگلی… در حالیکه آیات قرآن از رادیوی ماشین پخش میشد من این منظره رو نگاه می کردم و تسبیح خدا میگفتم این رنگین کان بیشتر از یکربع ساعت ما رو همراهی کرد خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد جان شما دلتون یه بارون مشتی می خواست که ماشین تمیز شه و خداوند درخواستتونو اجابت کرد و ماشینو براتون برق انداخت از بس تمیز شد
اول صبح در این فضای بینظیر و رویایی مریم جان سپاسگزاریهاشو توی دفترش مینویسه و استاد کامنتهای سایت رو میخونه و سپاسگزاریهاش خیلی خیلی بیشتر میشه چون توی کامنتها همه درباره تمرکز به زیباییها و قشنگیها مینویسن
خدا رو شکر که من هم این دو عادت پسندیده رو از استادای عزیزم یاد گرفتم هر روز سپاسگزاریهامو تو دفتر می نویسم و چندین کامنت از دوستانم می خونم
ایالت بسیار زیبای کلرادو رو که خاطرات بینظیری در این سفر بما هدیه داد ترک می کنیم و وارد ایالت کانزاس شدیم و میریم به سمت کانزاس سیتی میزوری
اولش برام سؤال بود که بالاخره شهر کانزاس در ایالت کانزاسه یا در ایالت میزوری؟ رفتم یه سرچ تو گوگل زدم دیدم دوتا شهر کانزاس هست که همسایه هم هستن
کانزاس سیتی (به انگلیسی: Kansas City) یکی از شهرهای ایالت میزوری در ایالات متحده آمریکا است. این شهر که (کانزاس سیتی، میزوری) هم خونده میشه، به همراه همسایه غربی خود (کانزاس سیتی، کانزاس) ابرشهر کانزاس سیتی بزرگ را که در مرز دو ایالت میزوری و کانزاس واقع است، تشکیل می دهند.
در فروشگاه سمز کلاب sam’s club که یکی از شرکتهای تابع کمپانی والمارت محسوب میشه، و نام اون هم از سام والتون بنیانگذار فروشگاههای والمارت گرفته شده استاد بدنبال گریل پز برقی شبیه همونی که خودشون دارن، بوده تا بعنوان هدیه خونه برای دوستشون ببرن و چون پیدا نکردن چیز دیگه ای خریدن ولی خدا رو شکر قبل از خارج شدن از فروشگاه هدایت شدن به اون هدیه ای که از اول مد نظرش بود گریل پز برقی رو بالاخره پیدا کردن و خریدن… استاد با چه ذوقی به مریم جان گفت دییییدی! هدایت شدیم!…. منم حسابی ذوق زده شدم!
تحسین می کنم این فروشگاههارو که برای وقت مشتری ارزش قائلن و چقدر کارها رو راحت کردن که با موبایل خریداتو اسکن می کنی و پرداخت می کنی نیازی به انتظار کشیدن و توی صف ایستادن نیست
تحسینشون می کنم که به مشتری ها اعتماد دارن
چقدر پذیرایی جشن تولد تو رستوران ساده و بی تکلف بود
وای چه محله سرسبز و زیبایی چه خونه های قشنگی دوباره دلم هوایی شد… یاد محله و خونه دخترم سمیه تو میشیگان افتادم عین همینجا بود و چقدرم اون دور و اطراف پیاده روی کردم هر روز خدایا شکرت، یادآوری خاطرات خوب چه حس زیبایی به آدم میده
ماشالا به استاد که هم جیکابو برد و هم رایان و حالا با ژوزف قهرمان اصلی میخواد بازی کنه
سلام گفتن جیکاب چه باحال بود
و بعد راجع به اهمیت مهارت داشتن در ارتباط صحبت کرد که کلاس هشتم بوده و تازه از فلوریدا اومده بوده و دوستی نداشته و همه جدید بودن و راجع به خانم معلمش میس فینستی صحبت کرد که اکثر بچه ها نظر خوبی بش نداشتن میگفتن دوست نداره خوش بگذرونن و نباید باش صحبت کنی ولی جیکاب نظرش این بوده که معلم اینجا (برای داشتن اوقات عالی) نیست، (برای آموزش دادن به بچه ها) هست.
و یه چیزی درونش بوده که انگار خدا داره بش میگه با این معلم آشنا شو ببین میخواد با این بچه ها چکار کنه. و گفت که شروع به ارتباط با این معلم کرده شروع به گوش دادن به این معلم کرده و اینکه بش احترام بگذاره و چیزهایی رو که میگه انجام بده… و بعداً بچه ها هم متوجه شدن که این معلم اونقدرها هم که فکر میکردن بد نیست فقط بنظر بد میامده در عوض شاید اونا باید گوش میکردن و بهتر باهاش ارتباط می گرفتن و بهش احترام میزاشتن، و جیکاب سعی کرده خودش به همون اندازه رفتارش محترمانه و مهربان باشه.. و خلاصه جوری شده که یکسال بعد از اون برادر کوچکترش همون کلاسو با اون خانم معلم گرفته
و نتیجه گرفت که ارتباطش با این معلم کمک کرد که ایشون بتونه با مردم دیگه ارتباط برقرار کنه
ومهارت شگفت انگیز، ارتباط برقرار کردن با افرادیه که سخت میشه باشون ارتباط برقرار کرد و خیلی چیز یاد میگیری این وسط
و این منطقه رو ترک می کنیم برای مقصد بعدی و دیدن زیباییهای بیشتر به امید خدا
در پناه خدا از لحظه هاتون لذت ببرین و پر از آرامش الهی باشین
سپاسگزارم که به کامنتم جواب دادین و خدا رو شکر که براتون مفید بوده
من هم از خوندن کامنت دوستان خیلی استفاده می کنم و حس خوب میگیرم
یکساعت بود که غرق خوندن کامنت محمد حسن عزیز (پسر آقا رسول خانکی و فاطمه جان) و جوابهایی که دوستان براش نوشتن بودم تا اومدم از سایت خارج بشم دیدم کنار اسمم نقطه آبی هست
ممنونم برای این پیک شادی که بمن هدیه دادین و حس و حالمو زیباتر کردین
من خانواده ی جیکوب رو دوست دارم، از همون قسمتهایی که تو پردایس حضور داشتن برام نمونه ی یه خانواده ی آزاد و دوست داشتنی بودن و هستن.
هر کدوم از اعضای خانواده در جهت و مسیری که خودش علاقه داره زندگی میکنه و این تو چارچوب یه خانواده واقعا شگفت انگیزه.
نکات جالبی دیدم تو این قسمت که خیلی خوشم اومد:
سیستم پرداخت خریدها با اسکن توسط موبایلِ خودِ آدم و پرداخت مبلغ در کسری از ثانیه.
چقدر این تکنولوژی جذابه و کارها رو ساده تر میکنه.
اینکه شما گریلِ نینجا بخواید برای هدیه بخرید، از سخاوت و طبعِ بلندِ شماست.
پیداش نمیکنین و یه محصولِ کاربردیِ عالیِ دیگه میخرید، بعد هدایت میشین به همون گریلِ نینجا که خودتون دلتون میخواست از اول بخرین.
خیلی جالب بود برام این هم فرکانسی تون با خواسته تون، باور عالی داشتن در موردش، و رسیدنِ سریع بهش.
دقیقا مثل خواسته ی دیگه تون:
ماشین رو خداوند با بارانِ رحمتش شست و گرد و خاک سفر کاملا تمیز شد، ماشین بسیار درخشان شد و من لذت بردم از تماشاش.
اول فایل، یه نمای محشر دیدم از زمین و آسمون، از تمیزی و شفافیتی که دقیقا بعد از بارون داره زمین و آسمون.
یه سوالاتی توی ذهنم اومد در رابطه با انتخاب نوعِ پوشش.
بعد خودم جواب خودمو دادم:
اول که یاد استاد افتادم که هر جایی باشن چه پردایس، چه سفر، چه معاشرت با دوستان در مهمانی، اون لباسی رو میپوشن که خودشون راحتن.
دوم یاد خانواده ی جیکوب افتادم وقتی تو پردایس بودن، کاملا با لباس های راحتیِ خودشون بودن، نه اینکه در منزل لباس متفاوتی بپوشن تا در محیطِ پردایس.
یعنی همونی بودن که بودن و راحت بودن.
در نهایت داخلِ خانه، بیرون خانه فرقی نداره برای کسی که عزت نفس و احساس لیاقت داره.
ممکنه لباس متفاوتی بپوشه، نه به دلیلِ اینکه جلوی دیگران خوش پوش و باکلاس به نظر برسه طبقِ نظرِ اون جامعه، بلکه فقط به دلیلِ راحتیِ خود اون فرد.
لباسی که داخل خونه هستیم یا موقعِ خواب از جنس بسیار راحتی هست که تو مهمونی نمیپوشیم.
از طرفی لباس مهمونی هم میتونه مناسب باشه و باز هم راحت با معیارهای خود ما نه اجتماع.
معیار خودِ آدمه.
سلایق متفاوته.
چیزی که در اصطلاح مُد میشه هم نظر یه شخص بوده که چند نفر خوششون اومده و تکرار شده و سایرین چون فکر میکنن برگزیده شده، پس اونا هم باید بپوشن تا تو اجتماع مقبول باشن.
نه، اگه اون مدل متناسب با روحیه و شخصیت من بود، میپوشم، کیف میکنم، اگه نه هم هر چی خودم میپسندم میپوشم فارغ از نگاه دیگران.
اینا تو حرف ساده است، هر کدوم از اینا بهبودهایی هست که من و بقیه داریم ریز ریز میاریم تو زندگی هامون.
دیدن استاد، مریم جون، خانواده جیکوب و … که با راحتی و سلیقه شخصیِ خودشون، خوشایندِ خودشون، نوعِ پوشش شون رو انتخاب میکنن به من این پیام رو میده سمانه تو هم راحت باش. با استانداردها و علایق خودت پوششت رو انتخاب کن و در کل راحت باش، فارغ از نظرِ دیگران.
وقتی خودت با خودت راحتی، اتفاقا جهان هم باهات راحته، اتفاقا عکس العمل ناخوشایندی دریافت نمیکنی یا خیلی کم میشه.
معنیِ راحتی با خود، صلح با خود، هم اینه که من به خودم و دیگران آسیبی نمیزنم و مطابق با سلیقه و خوشایند خودم زندگی میکنم.
همه ی انتقادها برمیگرده به اینکه من خودم هنوز محکم نشدم روی نظرم و شیوه ای که دارم بهش عمل میکنم، هر وقت محکم شدم دیدم که خروجیِ نازیبایی در بیرون ندیدم نسبت به خودم.
خوشحال شدم که کل خانواده جیکوب رو در این فایل دیدم، بزرگ شدنشون رو دیدم، صورت کودکانه ژوزف و صورت نوجوانانه جیکوب رو یادم اومد و دیدم چقدر عوض شدن.
از اتاقِ بازی و سرگرمیِ این خانواده خیلی خوشم اومد، هم تلویزیون داشت، هم میز پینگ پنگ، هم دستگاه بازی و یه عالمه صندلی و مبل برای راحتی و استراحت.
فضای سبز روبه روی خونه زیبا بود، هم سکوهایی که داشتن و صندلی های راحتی برای استراحت.
در کل منزل و محیط جذابی داشتن برای زندگی.
اینکه هر دو باری که به دیدار این خانواده رفتین مناسبت تولد بود خیلی زیباست، شما فرکانستون قشنگه و به شادی وارد میشین در هر محیطی.
میهمانی تولد برام جالب بود، ساده بود، تشریفاتی نبود، چند مدل پیتزا به سادگی روی میز بود و آدمها داشتن لذت میبردن از نوشِ جان کردنش و گپ میزدن با هم، همین بی هیچ زرق و برقی، شلوغ بازی…
نه اینکه من مخالف طراحی های تولد باشم، نه، اما اینکه میشه انقدر ساده تولد گرفت و میبینم برام جالبه، چون تو فرهنگ خودمون مهمونی های رسمیِ تولدها پیچیدگی ها و شلوغی های خودشون رو دارن، کلی خوراکی، کلی تشکیلات برای سورپرایز کردن و …
دیدن این سادگی ها بهمون نشون میده انتخاب های دیگه هم وجود داره خارج از اون چیزی که من دیدم غالبا و باهاش بزرگ شدم تو خانواده و اجتماع.
اصل لذت بردنِ خالص هست، چه تو سادگی چه تجملات.
اونجایی غلطه که تجمل تبدیل میشه به پُز دادن و چشم و هم چشمی…
گاهی مهمونی ها تبدیل میشن به یه مجلسی که کلی خوراکی وجود داره واسه خوردن که آخر مهمونی همه دارن میترکن، منفجر میشن، یعنی گاهی تمرکز بیشتر میره روی خوراکی ها تا شادی و معاشرت و کیف کردن و خندیدن و …
مثالِ اشکارش مهمونی های شب یلداست که یه دو ماراتن برای خوراکی خوردنه بیشتر:)
یا انقدر عکس گرفتن تو مهمونی یا تولد مهم میشه که تولیدِ کلافگی میکنه.
یه چیز دیگه هم برام خیلی جالب بود:
اینکه ترک کمپر فضایی اختصاصی به شما میده برای استراحت تون، چه تو سفر و جاده، چه وقتی سه روز اومدین منزل دوستانتون.
چه اون خونه فضای خالی برای مهمان داشته باشه چه نه، مهم نیست، شما استقلال خودتون رو دارین.
تو پردایس هم گروهی از مهمانانتون که تعدادشون زیاد بود خودشون چادر زدن برای خودشون و به راحتی و مستقل، استراحت میکردن.
میزبان لزوما ممکنه تو خونه اش اتاق مهمان نداشته باشه.
این جور وقتا آدم چکار باید بکنه؟
اتاق های موجود رو به اشتراک گذاشت با مهمان.
سالن رو به مهمانان اختصاص داد.
یا مثل شما که یه گزینه باحال و کاملا راحت دارین، تو وسیله نقلیه خودتون، که مثل خونه هست، استراحت کنین.
حالا ذهنِ منطقیِ من مسائل رو پیچیده میکنه.
به عمد دارم تحلیل میکنم با خودم که به راه حل های ساده برسم، هر تصمیم و انتخابی که انجام میشه باید حالم رو باهاش خوب کنم، یعنی از یه زاویه ای به ماجرا نگاه کنم که حسم خوب باشه و بمونه.
دارم تمرین میکنم، این ساده دیدن برای من سخته گاهی تو زندگی، ولی میدونم باید اصلاحش کنم، چون سخت گرفتن زندگیمو سخت میکنه واسم.
فایل جالبی بود برام، ممنونم از به اشتراک گذاری اش استاد جان و مریم جون.
ممنونم که تصویری بهم آموزش میدین میشه طور دیگه ای هم فکر کرد، نگاه کرد، عمل کرد، زندگی کرد.
حالا اینکه من کدوم مدلی زندگی کنم که بهتر و سازگارتره با درونم (نه خوشایندِ اجتماع) ، فقط با خودشناسیِ خودم اتفاق میوفته.
قبل از هر صحبتی راجب این همه زیبایی درون این فایل اینو بگم که همین چند دقیقه پیش قبل از دیدن فایل تازه اومدم خونه که بگیرم بخوابم ولی یه حسی بهم گفت برو توی سایت شاید قسمت جدید سفر به دور امریکارو استاد گذاشته باشه
اولش گفتم بابا همین چند ساعت پیش دیدی خبری نبوده ولش کن العانم توخسته او کوفته ای نصفه شبه هاا
که یهو گفتم اتفاقا چون نصفه شب العان اونجا روزه استاد شاید فایلو گذاشته واومدم دیدم بعللله عکس زیبا مریم خانم روی صفحس گفتم خدایاا چقدر تو هدایت گری
اصلا دلم میخواست قبلاز خوابم یه فایل جدید از سفر به دور آمریکا ببینمو بعدش بخوابم
خدایا شکرت شکرت
استاد چقدر اون منظره زیباا بود یه زمین بزرگ سر سبز از چمن دوسه تا درختم توی این فضای باز دلبری میکردن
چه ماشینایی خدای من چقدر کابین بزرگو راحتی دارن چه موتور قویی دارن
خدایا شکرت
استااد این جیکاپ چه رشدی کرده بود ماشالله یعنی قدقامت بلندااا دادن به پدر خانواده میرن بچه ها به آقای راین
چه خونه زیبایی داشتن چه حیاط زیبایی چقدر بااون جا آتیشی که گوشه حیاط بود حال کردم واقعا چقدر زیبا ومرتب بود اون خونه وچه محله با صفایی بود همه خونه ها ویلایی ودوربرشونم پر درختو سر سبزی جلوی خونه راین اینا که یه مینی جنگلم داشت
خدایا چقدر این کشور زیباست چقدر این کشور سر سبزه
واقعا چه محله زیبایی بود
اون مایشنای زرد رنگی که جلوی یکی خونه ها پارک بودم جقدر زیبا بود معلوم بود صاحب خونه با چه عشقی ماشیناشو یک رنگ خریده وقشنگ داره لذت میبره ازشون
خدایا چه آبشاری توی محلشون بود چه منظره ای داشت
اصلا نمیشه گفت توی شهر بود این خونه ها انگار وسط جنگل بودی از بس که سر سبزو عالی بود این محله
استاد چقدر تحسینتون کردم که توی مهمونیم روی تعهدتون محکم وایمیستین وکاریو که بایدو انجام میدین وغذای خودتونو می خورید وچقدر این مردم همه در صلحن با خودشون واحترام میزارن به سلیقه ها وباورهای هم دیگه وناراحتم نمیشن از اینکه حالا چرا غذای خودشو دارن می خورنو از این جور صحبتاا
که واقعا تحسین برانگیزه و مقصود لذت بردن از وجود هم دیگست توی مهمونیا که اصل همینه
استاد عزیزم ممنونم از این فایلی که برامون از سفر به دور آمریکا آماده کردین
دقیقا از اون روزی که فایل های سفر به دور آمریکا سری جدید اومد روی سایت منم راننده جاده شدم وهمش تو سفرم وهمش جاهای زیبارو میبینم ولذتشو میبرم
به نام خدای باران، خدای رنگین کمان خدای عشق و ایمان
سلام به بندگان خاص خدا سلام به استاد و مریم بانوی زیبا سلام به دوستان نازنین ام در این سفینه نجات و این غار حرا
و باز هم خدا همه چیز میشود همه کس را.
باران می شود برای شستن فورد و تراک مان، باران میشود برای لطافت هوا برای رویش گیاهان
….
صبح که فایل رو نگاه کردم هوا دقیقا عین هوای سفرنامه بود، نیمه ابری و بارانی.
صبح وقت آزاد نشد کامنت این قسمت رو بنویسم تا نزدیک عصر، گفتم خدایا میشه لطف کنی یه وقت با آرامش برایم جور کنی من این قسمت رو بنویسم خیلی قشنگه. که همسرم گفت:میایی بریم بیرون.
و رفتم به جاده ای که به بالای کوه میرسید و شهر زیر پایمان بود و غروب بینظیر آفتاب، دیوانه کننده بود. همین طور که محو دیدن این زیبایی بودم یادم افتاد دیروز عصر موقع غروب آفتاب که باز بسیار زیبا بود گفتم خدایا میشه برم یه جایی که جلویم خونه و درخت نباشه و غروب آفتاب رو نگاه کنم.
و من الان جایی بودم که فقط افق پیدا بود و غروب بینظیر آفتاب.
و این وعده خداوند که درخواست ها را اجابت می کند.
و بعد از اون رفتیم آش و حلیم برای شام خریدیم و الان با خیال راحت و آسوده دوباره فایل رو نگاه می کنم و آنچه خدا بر قلبم جاری می کند می نویسم. خدایا شکررررررررت
……………………………………
استاد اومده فروشگاه که برای دوستش آنچه که پیش خودش خوب و عالی و کاربردی است بخرد.
مصداق آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.
و نگفت حالا یه چیزی می گیریم میره دیگه.
پیشرفت تکنولوژی جای بسی تحسین داره که کارها رو روز به روز آسان و آسان تر کرده.
و در کسری از ثانیه پول جنس هات رو پرداخت می کنی میری یا همون فروشگاه وال مارکت که خودش بصورت خودکار از حساب ات کم می کرد، اون دیگه باز پیشرفته تر از این فروشگاه بود. خدایا شکررررررررت
و این خانواده راین چقدر فرکانس عالی دادند که موقع شادی هاشون استاد و مریم جان را جذب می کنند که شادی شون چند برابر بشه. خوشا به سعادت شون.
و چه خونه و محله زیبایی رو جذب کردند بسیار قشنگ و آرام با فرکانسی عالی.
استاد و مریم جان هم هر چه آدم حرفه در تنیس رو جذب می کنند که بیشتر از این ورزش مفرح لذت ببرن.
و حتی اگر مثل خانواده رایان و پسراش حرفه ای نباشند، خودشون رو برای یه رقابت تنگاتنگ آماده می کنند.
ای خدا این سگ کوچلو چه نازه و چه ناز به بازی نگاه می کنه.
من اولین تجربه دست زدن به یه سگ پشمالو رو همین تابستان داشتم، آنقدر با حال و با مزه بودم شدید دوست داشتم منم یک سگ با حال مثل این رو داشته باشم و مطمئن ام برآورده خواهد شد.
و بعد از سه روز خدا حافظی می کنیم با مکان زیبا برای دیدن زیبایی های بیشتر
خدایا شکررررررررت بخاطر این همه زیبایی سپاس گذارم خدای من
در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم. الهی آمین
رضوان خانم یوسفی خواهر نازنین و دوست داشتنیام سلام وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه.
چقدر قشنگ زیبا مختصر و موجز نوشتهاید.
احسنت بر شما تقریباً تمام این قسمت را در چند خط اشاره کردید و چه زیبا و عالی.
بسیار لذت بردم هم از خواندن کامنتتان و هم از یادآوری قانون که خداوند خیلی زود پاسخ میدهد به نیازهایمان. آفرین بر شما و همسر دلبندتان که انقدر صمیمانه و عاشقانه زندگی میکنید و قشنگیهای زندگیتان را هم با ما به اشتراک میگذارید.
درود بیکران بر شما برایتان از خداوند مهربان و متعال هر آنچه خیر و خوبیست آرزو میکنم و به دستان پرقدرتش میسپارمتان خدانگهدار.
سلام سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانوم شایسته شایسته خدای من شکرت
سلام میکنم به خانواده عزیزم که چقدر کامنتاشون برای من الهام بخش هست و انقدر نگاهای زیبایی دارن و انقدر آگاهی های قشنگی دارن که همشون به یه شکل سطح آگاهی من رو میبره بالا و بالاتر و ممنونم ازتون
خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت که میتونم تو مدار دیدن این زیبایی ها و نعمت ها و ثروت ها و فراوانی های این فایل باشم
خدای من خدای من چقدر این فایل زیبا بود چقدر از دیدنش خسته نمیشم و تشنه تر میشم
خدایا شکرت
استاد عزیزم و خانوم شایسته من عاشقتونم چقدر رابطه شما رابطه عاشقانه و توحیدی شما برای من یک الگو هست برای اینکه چقدر میتونم به زیبایی با فرد مورد علاقم ارتباط بگیرم و رابطه داشته باشم همینقدر توحیدی و بهشتی و پایه بودنی که شما دو نفر با هم دارین مخصوصا این دیدن سفر به دور آمریکا هماهنگی پیدا کرده با دیدن سریال زندگی در بهشت
و چقدر باز این هماهنگ و پایه بودن و در صلح بودنتون و توحیدی بودنتون اونجا حس میشه
احسنت به این رابطه بهشتی که هر بار با دیدنش من شوق و ذوقم از درصد معمولی بیشتر میشه
خدایا هزار مرتبه شکرت
خانوم شایسته عزیزم تحسینتون میکنم برای این تعهد و این ایمان و صلحی که با وجودتون دارین صبح شکرگزاری مینویسین و این حس رویایی واقعا رویایی اونم هر بار در یک جا باشی و شکرگزاری اول صبحو بنویسی انقدر ذوق کردم وقتی دیدم در حال نوشتن هستین که همونجا منم دفترمو برداشتم وکلی نوشتم از این زیبایی ها و تحسین کردم الهی هزار مرتبه شکر
استاد واییی استاد
چقدر رنگ سفید بهتون میاد و من عاشق رنگ سفیدم و چقدر بدنتون هر روز داره بیشتر رو فرم تر میشه و عضلات نمایان تر میشن خدای من و رنگ سفید با رنگ بدنتون کع برنز طبیعی هست کاملا مچ شده احسنت به این تعهد در قانون سلامتی
نمیدونین که چقدر روزایی که قراره فایل جدید بیاد خوشحالم و از صبح روز قبلش من شوق و اشتیاق دارم که خداروشاکرم خدارو هزاران مرتبه شاکرم که در مدار دیدن این فایل ها هستم در مدار دیدن این زیبایی ها هستم تو مدارشم و اولین شکرگزاری هر روزم همینه واقعا عاشق این خداوند و هدایتاشم که من رو با این مسیر نور و بهشتی و رویایی هدایت کرده و عاشقانه داره باهام حرف میزنه
همین چند شب پیش بود که از خدا خواستم توحیدی تر بشم و ازش خواستم که کمکم کنه هر لحظه گارد هام و مقاومت هام کمتر بشه و ظرفم وجودم بزرگ تر شه و قوانینشو هر لحظه بیشتر درککنم و همواره با جریان نعمت بیکرانش باشم و همواره و هر لحظه صداشو بفهممم و با جسارت بهش عمل کنم
همون روز بهم گفت هدیه صبحا قبل از اینکه بخوایی هر کاری کنی حتی ستاره قطبی و شکرگزاریتو بنویسی باهام حرف بزن
پرسیدم چجوری:
گفت بهم
به سجده من در بیا و دوبار سوره حمد رو بخون و باهام بعدش حرف بزن باهام و بهم بگو هر چی که باید من انجام بدم
خدای من الله و اکبر واقعا اصن مونده بودم چی بگم و مونده بودم و شوک بودم
صبح روز بعدش دیر بیدار شدم و کلاسمم دیر شده بود سریع انجام دادم و رفتم خیلی تمرکز نداشتم
ولیی امروز صبح که زود بیدار شدم و همین که بیدار شدم بهم گفت سجده یادت نره همین کلمه رو بهم گفت و اصن باورم نمیشه من هر چی روز قبل بهم میگفتن یادم میزفت که باید انجام بدم و اصن یادم نمیموند
جالبیه این موضوع اینه که من صبح بیدار شدم برام یاد آوری کرد تو قلبم که یادت نره و منم بدون اینکه فکری کنم رفتم رو سجده
خدای من خدای من
واقعا نمیدونم باید چجوری توضیح بدم بقیشو . تمام بدنم سرد شده و دستام عرق کردن
من یه اَپی رو گوشیم نصب کردم قرآن هادی که این اپ هر روز برای من یه آیه قرآنی ساعت 11.15دقیقه صبح برای من ارسال میکنه و منممیرم اون صفحه رو مطالعه میکنم و گوش میدم قران همراه با معنیش
امروز دیدم ساعت 11.15 دقیقه برام آیه قرآنی اومد و کلاسم داشتم
صفحه گوشیم رو که باز کردم برم ببینم چیه یهو دیدم:
فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى
(بنابراین، بر سخنانشان صبر کن،و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور. و همچنین برخی از ساعات شب و اطراف روز پروردگارت را تسبیح گویی باشد که از الطاف الهی خشنود شوی )
طه:130
وقتی خوندمش اصن نمیتونستم هیچی بگم و فقط با خودم میگفتم تایید کرد تایید کرد خدای من شکرت الله و اکبر اصن چقدر این خدا سریع الحساب هست و زود پاسخ میده و بهت میگه و باهات حرف میزنه
و رفتم کامل صفحشو گوش دادم خدای من شکرت چقدر این توحید توحیدیه چقدر این قرآن داره قشنگ بهت میگه داستان چیه
و چقدر برای من واضح تر میشه هر روز
فقط میتونن بگم خدایا شکرت فقط میتونم بگم سپاس گذارم ازت خدای بخشنده و مهربان من
سپاس گذارم ازت استاد عزیزم برای اینکه بهم داری قوانین خوشگل خداوندو میگی و کلی اتفاقات قشنگ افتاده دیروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم
دیدم صدای شما داره میاد توی خونه رفتم توی حال دیدم پدر عزیزم داره ویس شمارو گوش میده و شبش هم بهم گفت هدیه برام این فایلی که داری الان گوش میدی رو بفرست
خدایا خودت
انقدر قشنگ هدایت میکنی که من تو کفش موندم و چیندنتو بگردم من الهی
استاد خلاصه که عاشقتونمممم عاشقتونم خیلیی زیاد
و سپاس گذار وجودتونم سپاس گذار این همه آگاهی های خالص و نابتون هستم که چقدر شما قشنگ توضیح میدین
و مرسی از این کیفیت فایل ها و این ادیت کزدن و گذاشتنش تو سایت برای ما ممنونم ازتون بینهایت
عاشق همتونم (کلییییییی اموجیی قلب و اموجی چشم قلبییی خیلی زیاد)
در پناه حق
به نام اجابتگر خواسته ها به زیبایی و عزتمندانه سلام هدیه عزیزم
متشکرم متشکرم برای این که از هدایتت نوشتی از سپاس گزاری و حمد زیبایی که با خدا داشتی .
من عاشق حمید بودن خدام یعنی کاری ازش بخوای آنقدر دقیق و درست و برات انجام میده که از سر ذوق و خوش حالی سرتعظیم به درگاهش فرود میاری و مدح و ستایشش میپردازی و تو همین حمد بعد از اولین سوره یعنی بسم الله رحمن رحیم
خودش حمید و مالک جهان معرفی کرده در آیه بعد میگه روزی ویژه میده به طور ویژه به بنده های مومن و روزی دهنده به تمام بندگان هست من عاشق خدام که در ادامه باز میگه سرانجام همه چی به من ختم میشه به من خدا همه چی دست من فقط من میتوانم جوری بهت بدهم که راضی و خوشنود باشی نه هیچ کس دیگه ایاک نعبد و ایاک نستعین قشنگیش اینجاست که من با خواندن ایاک نعبد و ایاک نستعین خودم اطراف میکنم که خدا جونم من به این درک رسیدم و از خودت می خواهم که به راه راست و درست هدایتم کنی یعنی ته آزادی عمل خدایی که قدرت عالمه خیلی قشنگ آزادی عمل داده .
بینهایت این سوره زیباست.
خدایا شکرت شکرت که هدایتم کردی به سمت این کامنت زیبا هدیه جان متشکرم برای نوشتن این کامنت دستی شدی از دستان خدا برای یادآوری معنای زیبای سوره حمد اونم اول صبح خداجونم روزم رو امروز ساختی من عاشقتم خداجونم.
دست حق نگهدارت عزیزم هرجا هستی آسان شوی برای آسانی ها دست حق نگهدارت.
سلام سلام سلام به مریم عزیزمممم امیدوارم حال دلت عالی ترین باشه مهربون جان
خدارو هزاران مرتبه شکر احسنت به تو احسنت به تو دختر توحیدی باریکلا چقدر لذت بردم از اینکه به کامنتم جواب دادی و اومدم دیدم کلی ذوق کزدم از جواب کامنتت
چقدر این نیرو قشنگ هدایت میکنه چقدر ایمان داشتن بهش قشنگه چقدر تسلیم بودن به درگاهش قشنگه همه اینا یه ویژگی و یه مهارته
چقدر همه چیو سپردن بهش جوری میبره جلو که خودت میمونی انقدر دقیق و با نظم خودش الهی شکر برای این مسیر و برای این قوانین ثابتو بدون تغییرش
واقعا واقعا افرین چقدر قشنگه این حمد و ستایش خدا من از همون که بهم گفته صبحا سجده برو دارم انجامش میدم و چقدر برای من احساس قشنگی آورده چقدر لطف و بخشندگیش تو زندگیم داره بیشتز دیده میشه
الهی هزاران مرتبه شکرش چقدر از اونجایی از کامنتت خوشم اومد که گفتی یه روزی رو به بنده های مومن قول داده یه روز ویژه چقدر با این کلمه من حال کردم الهی شکر واقعا احسنت به تو دختر
کلییی از کامنتت درس گرفتم و چقدر بررام تاکیید بیشتری داشت اینجملات قشنگت
بینهایت سپاس گذارم ازت دختر خفن توحیدی
در پناه الله مهربان قشنگترینا برات
سلام سلام
امیدوارم حال همگی خوب خوب باشه
خیلی خوشحالم ک دوباره برگشتم به سایت
خیلی خیلی خوشحالم ک دوباره برگشتم به جمع خانواده صمیمی خودم
منظورم از اینکه برگشتم
این نیست ک بی خیال سایت شدم
ن هر روز ی سری بهش میزدم
هر روز فایل گوش میکردم
ولی به بزرگترین تضاد زندگیم خورده بودم
پس در نتیجه
من در بهترین ورژن خودم هستم
این ی مدت ک دوست ندارم زیاد در موردش حرف بزنم اینکه
فقط بصورت کلی و خلاصه بگم
تو سیاه ترین لحظات زندگیم بود
و این این سیاه ترین لحاظات زندگیم درسی بهم داد
ک فقط دارم خدا را شکر میکنم
به خاطر این تجربه ای که به دست اوردم
به خاطر این حسی ک الان دارم
به خاطر این اگاهی ک دارم
به خاطر این حال شاد و خوبی ک دارم
به خاطر این ک دارم بهتر از دیروزم میشم
به خاطر این ک دارم عشق میکنم
پس در نتیجه اتفاق های بهتری داره میاد تو زندگیم خدایا صد هزار مرتبه شکرت
عاشقتم رفیقم
جونم بگه براتون ک بعد دارم روی خودم پیشرفت میکنم
از پیشرفتم بگم ک الان وقتی نگاه این مشکلی ک داشتم میکنم
از ته دلم خدا را شکر میکنم به خاطر تموم اون اتفاق ها
تموم اون تلخی و شیرینی ها
و دارم روی زبانم کار میکنم
و دارم زبان انگلیسی خودمو تقویت میکنم ک ایشالله بترکونم
و اینکه دارم توی رشته و شغلی ک دوست دارم تحصیل میکنم اونم تو مقطع ارشد
و احساس خیلی خیلی خیلی فوق العاده ای دارم
و دارم کیف میکنما
الانم دارم دوره فوق العاده عشق و مودت را کار میکنم
و چه نتایجی داره میاد تو زندگیم
خدایا شکرت
بچه ها ی چیزی بگم
اول هم به خودم دارم میگم
دیدی ک تو کامنت ها چجوری تمرکز بر نکات مثبت میکنم
چجوری از اتفاقات سفر و اب و هوا
و ادم هایی ک میبینم
عشق میکنیم
تعریف میکنیم
تمرکز میکنم بر روی نکات مثبتش
و مینویسم
خب همین فرمول را بیاریم تو زندگی خودمون
شروع کنیم
از نکات خودمون ذوق کنیم
از خوبی های بقیه بگیم و ذوق کنیم
از اب و هوای فوق العاده پاییز ذوق کنیم
تمرکزمون بره روی خوبی های ادم های اطرافمون
ببیند دوستان
تموم ادم ها
تموم ادم ها
تموم ادم ها
بدون استثنا
هم ویژگی های فوقالعاده دارند
هم ویژگی های مزخرف و وحشتناک
ولی کدوم ویژگی هاش را ما ببینینم
فقط و فقط بستگی به خوده ما داره
اگ تمرکزمون بره ویژگی های خوبش
اون شخص هرچی بداخلاق باشه
با ما ک باشه میشه خوش اخلاق ترین ادم
بگم براتون ک من چند وقتیه از اصفهان اومدم کرمان
دانشگاه کرمانم
و طبیعت این دانشگاه را چقدر تحسین میکنم
چقدر عشق میکنم این درختا را میبینم ک همه رنگی هستند
از سبز بگیر بیا تا قرمز و نارنجی
چقدر خوشگله
هوا
هوا چقدر خوبه
روزی نیست ک من از این اب و هوا
از این ابر ها
از این خورشید
سپاسگزار نباشم
خدایا شکرت
بریم به سوی ترکوندن
همگی در پناه الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.
ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نیفزاید، و بخشش او را فقیر نسازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هر کس از بخشش دست کشد مورد نکوهش قرار گیرد. اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده روزی پدیده ها، مخلوقات همه جیره خوار سفره اویند، که روزی همه را تضمین، و اندازه اش را تعیین فرمود. به مشتاقان خویش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد، سخاوت او را در آنجا که از او بخواهند، با آنجا که از او درخواست نکنند، بیشتر نیست.
خدا اوّلی است که آغاز ندارد، تا پیش از او چیزی بوده باشد، و آخری است که پایان ندارد تا چیزی پس از او وجود داشته باشد. مردمک چشم ها را از مشاهده خود باز داشته است. زمان بر او نمی گذرد تا دچار دگرگونی گردد، و در مکانی قرار ندارد تا پندار جابجایی نسبت به او روا باشد.
اگر آنچه از درون معادن کوه ها بیرون می آید، و یا آنچه از لبان پر از خنده صدف های دریا خارج می شود، از نقره های خالص، و طلاهای ناب، درهای غلطان، و مرجان های دست چین، همه را ببخشد، در سخاوت او کمتر اثری نخواهد گذاشت، و گستردگی نعمت هایش را پایان نخواهد داد، در پیش او آنقدر از نعمت ها وجود دارد که هر چه انسان ها درخواست کنند تمامی نپذیرد، چون او بخشنده ای است که درخواست نیازمندان چشمه جود او را نمی خشکاند، و اصرار و درخواست های پیاپی او را به بخل ورزیدن نمی کشاند.خطبه 91 نهج البلاغه
و علی گفت الهی تو سزاوار ثنایی
تو خدایی و به بسیار ستودن چه سزایی
نه به جز تو آرزویی،نه به غیر تو امیدی
که تو بهترین آمال و تو بهترین امیدی
تو خدا گشوده بر من همه انعام الهی
نکنم به جز تو یا رب ،بخدا مدح و ثنایی
و کجا خلق تو لایق که کنم مدح و ستایش
که نه امید دهد من و نه شاید اعتمادی
به ثنای گوی و مداح، صله واجب است خدایا
صله ام، بخشش و رحمت،تو ببخش هر ان خطایی
معترف من که خدایا،توئی آن خدای واحد
که به توحید سزایی و سزاوار ثنایی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان جانم و خانواده عزیزم
امیدوارم که حال دلتون عالی عالی باشه
و روزگار و بهشت برین را در همین دنیا در همین زمان و مکان در همون جایی که هستیم با نگاهی متفاوت و الهی بچشیم و لذتشا ببریم و نعمتها یکی پس از دیگری با آگاهی درونی و حال خوشی که داریم و با بزرگ شدن ظرف وجودیمون به زندگیمون وارد بشه
به آزادی و آزادگی برسیم
الهی به امید تو
اول نگاهم به این ابرهای در هم تنیده و سیاه افتاد که واقعا نوید بارش باران را بهم داد که حال دل آدما خوب میکنه
دیروز هم تهران بارون اومد و هم کرج
و هوای پاک تمیز را بهمون هدیه داد الهی شکر
استاد همون طور که گفتید این باران رحمت الهی وقتی میاد همه چیز را پاک و شسته و تمیز تحویل میده
واقعا وقتی بارون میاد و همه جا را تمیز میکنه و وقتی ما این هوای خنک و پاک را دم و بازدم کنیم
چه خوبه که
از درونمون هم بتونیم این گرد و غبار هایی که رو قلبمون نشسته را بتونیم پاک کنیم و زودتر به تنظیمات کارخانه برگردیم
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
استاد شایسته واقعا قابل تحسین هستید که هر جا باشید
چه تو سفر
چه تو پرادایس دفتر شکرگزاریتون باید روتین نوشته بشه دمتون گرم . یه درس دیگه از استاد شایسته ،این کار شما دیگه وصل به نتیجه نیست یه احساسه که باهاش دارید کیف میکنید.با هر بار با شکرگزاری هایی که مینویسید.
استاد جان ما هم هم صدا با شما بادیدن و احساس کردن این هوای مطبوع و تازه و خنک و دلچسپ و الهی
میگیم
خدایا صد هزار مرتبه شکر
با یه آهنگ گوشنواز و روح نواز میریم برای ورود به
کانزاس سیتی (به انگلیسی: Kansas City) یکی از شهرهای ایالت میزوری در ایالات متحده آمریکا است. این شهر که «کانزاس سیتی، میزوری» نیز خوانده می شود، به همراه همسایه غربی خود کانزاس سیتی، کانزاس، ابرشهر کانزاس سیتی بزرگ را که در مرز دو ایالت میزوری و کانزاس واقع است، تشکیل می دهند.
کانزاس غالباً دارای آب و هوای قاره ایست: زمستانهای سرد و برفی و تابستانهای گرم دارد. کانزاس به ویژه از جهت گردبادهای خود بسیار معروف است.
این شهر دارای جاذبه های بسیاری مانند موزه حمل و نقل هوایی کانزاس، موزه گنجینه جهانی، باغ بوتانیکا و باغ وحش سجویک کانتی است.
بریم برای خریدن هدیه برای دوستانمون
اونم از نوع بهترینش از فروشگاه سمز کلاب
سمز کلاب (به انگلیسی: Sam’s Club) شرکت عمدهفروشی آمریکایی است، که از شرکتهای تابعه کمپانی والمارت (بزرگترین شرکت جهان در سال 2013) محسوب میشود .
استاد عزیز
چقدر جالب هدایت شدین به خرید این گریل که خودتون هم ازش استفاده میکنید. دمتون گرم استاد.
چقدر جالب بود این گزینه اسکن با مبایل که این فروشگاه داشت و خیلی راحت بدون معطلی و اتلاف انرژی خریدت را اسکن میکنی.
استاد واقعا این فرهنگ چقدر جالب و پسندیده هست که شما بری خونه کسی مهمونی و غذایی که دوست داری را بخوری و در کنار مهمونها به لذت و شادی بپردازی که البته از عزت نفس بالای شما نشات میگیره و میزبان هم انسانهایی هستند که با خودشون در صلحند و مهم و اصل را لذت و بازی و شادی و در کنار هم بودن میدونن با احترام کامل به میهمان که اون طوری که دوست داره غذاش را درست کنه و نوش جان کنه.
این سگه چه خوشگله و چه با دقت داره تماشا میکنه بازیتونا.
تو این صحنه
فقط متوجه سلام دادن جیک آپ شدم
بقیش را متوجه نشدم
لطفا دوستانی که زبانشون خوبه ترجمه کنند.
چه بانمک صحبت کرد و مسلط.
استاد جون نوش جونتون تجربه این میهمانی لذتبخش در کنار این خانواده فوق العاده.
میریم برای هدایت شدن به یه منطقه بینظیر دیگه با گوش دادم به یه موزیک روح نواز درجه یک در یک هوای آفتابی عالی.
در پایان این روایت از حضرت موسی را تقدیم نگاه قشنگتون میکنم .
خداوند به موسی وحی فرستاد که ای موسی! حق شکر من را ادا کن.
موسی عرض کرد:
چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالی که همین نعمت توفیق شکرگزاری، نعمت دیگری از سوی تو بر من است؟ (بنابراین با شکرگزاری نعمت جدیدی به من عطا می شود که باید شکر آن را هم بگزارم)
خداوند فرمود: ای موسی!
حق شکر من را به جا آوردی چون می دانی این توفیق هم ازسوی من است».
الهی صد هزار مرتبه شکرت
استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ازتون بینهایت تشکر و قدردانی میکنم که با عشق این فایلها را برای ما تدوین میکنید و بهمون هدیه میدید که با دیدن این تصاویر بهشتی هر لحظه ما
خودمون را در کنارتون حس میکنیم و به شادی و لذت میپردازیم و هر کدومش برامون درسی را به همراه داره.
عاشقتونم
آقا رسول جان سلام برادر خوبم وقتت بخیر امیدوارم حالت عالی باشه احسن به شما و خانواده گرانقدرت.
چند دقیقه قبل که به فاطمه خانم نوشتم انشالله به زودی فیلم آقا محمد حسن رو میبینیم؛اومدم که کامنت شما رو بخونم و حظش رو ببرم که با کمال تعجب و حیرت دیدم عکس آقا محمد حسن اینجاست!!!!
چه همزمانی جالبی!!! ماشالله هزار ماشالله چه دسته گلی خدا حفظش کنه برات کولاک کرد با نوشتنش. 281 امتیاز تا الان !!!خیلی خیلی لذت بردم.
البته قبلاًم گفتم منم مثل همه فکر میکنم اگر غیر از این بود عجیب بود!!! از همچین پدر و مادری؛ آقا محمد حسن طبیعی و نرماله!!!
کامنت شما که دیگه هوش از سرم برد مزین به سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام وشعربسیار زیبا و پرنغزی که شاید شاعرش جناب سنایی باشد.
همچنین در ادامه اطلاعاتی ذی قیمت از جغرافیای کانزاس سیتی میزوری برای مان به اشتراک گذاشتید همچنین فروشگاهی را که استاد تشریف برده بودند را تشریح کردید همه چیز عالی و سنجیده آورده شده دست شما درد نکنه خیلی خیلی ممنون و متشکرم شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به برادر عزیزم آقا مجید عزیز
به به عجب عکس پروفایل قشنگی گزاشتید
بسیار سپاسگزارم برای لطف و محبتی که به من و فاطمه جان و محمد حسن جان داشتید
این قلب وسیع و مهربون شما دوست عزیز را نشون میده
خدارا شکر که کامنت بنده مورد توجه شما قرار گرفت
برای شما و همسر گرامیتان بهترینها را آرزومندم
به امید موفقیت های روزافزون برای خانواده بزرگ عباسمنشی.
یاحق رفیق
عنکبوت:17
إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
آنچه به غیر از خدا میپرستید، بُتهایی بیش نیستند و پنداری واژگونه که خود میسازید [حقیقتی در عالم ندارند]. آنهایی که به غیر خدا میپرستید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند، پس روزی را نزد خدا بجویید و تنها او را عبادت کنید و برای او شکر کنید [=نعمات او را خرج اهداف باطل خود نکنید و بدانید همگی] به سوی او بازگردانده میشوید.
.
احزاب:31
وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِـحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا
و [متقابلاً نیز] هر که از شما برای خدا و رسولش فروتنی کند [=از تکبّر به تواضع گراید] و عمل شایستهای انجام دهد، پاداش او را دو بار خواهیم داد 29 و [در بهشت] برای او رزقی کریمانه30 فراهم کردهایم.
.
طلاق:11
رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِـحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا
[از طریق] رسولی که آیات روشنگر خدا را بر شما میخواند22 تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند از تاریکیها [ی خودخواهی] به سوی روشنایی [هدایت الهی] خارج گرداند 23 و هر که به خدا ایمان آورد و کار شایسته کند، خدا او را به باغهایی از بهشت که در زیر آن نهرها جاری است [=عامل سبز و خرمیاش دائمی است] وارد میکند. در آن بهشت جاودانه خواهند زیست، هر آینه خدا رزق او را نیکو گرداند.
.
.
سلام به همه شما دوستای فوقالعاده ام
داشتم فکر میکردم من این چند روز چجوری توی سایت فعالیت میکردم؟
چجوری فایل گوش میکردم؟
احساسم چجوری بود؟
رفتارم چجوری بود؟
ورودی هام چجوری بود؟
دیدم اع من حتی نمیتونم به یاد بیارم و واقعن برام جای تعجب بود
ی باگیرو تو وجودم پیدا کردم ک من خیلی خیلی خوب رو خودم کار میکنم ولی انگار ذهن من میخاد بقول استاد درراه خدا باشه
مثلا احساس خوب کنترل ذهن اعراض از ناخاسته تمرکز برنکات مثبت و و و و
همه اینارو عالی انجاممیدم و همشم امیدوارم ک اتفاقات خوب میوفته
بعد که اتفاقهای خوب میوفته برام
ذهنم با احساس بیلیاقتی ک بهممیده از اون نعمت و اتفاق عالی برام ی جهنم درست میکنه ک بیا و ببین
امروز فارغ از اینکه بیرون چجوریه میخام برگردم به درونم
به خودم بگم چته فرشته؟
این وابستگی به عوامل و اتفاقات بیرونی باعث میشه من از خاسته هام دور بشم
وعده خداوند حقِ بهش ایمان دارم
اما ذهنم خیلی دربرابر آسان بدست اوردن نعمت خیلی مقاومت داره
خدایا اول از همه ازت سپاسگزارم ک این باگرو بهم نشون دادی
دوم از همه اینکه بهم یاد دادی که چجوری این باگرو برطرفش کنم؟
حالا من میدونمچجوری این باور رو تغییر بداین وسط فقط مونده بحث عمل
ولی مگه ذهن کممیاره؟
تمامتلاشش رو میکنه ک من نتونمدر احساس خوب باشم
منم که دارم فرکانس میفرستم
اگه اتفاق خوبی هم میوفته یا ثروت و نعمتی میاد تو زندگیم بخاطر افکار و تمرکز مثبت خودم بوده
و خودمم میدونم اگه بتونم ادامش بدم خیلی خیلی بزرگتر از اینا رو میتونم خلق کنم
همه چی بستگی داره به احساس من
همه چی بستگی داره به ظرف وجودی من
که چقدر ظرفم بزرگتر شده؟
چقدر جنبه دارم و خودم رو اماده کردم ک میوه بذری ک کاشتم رو بخورم؟
استاد هرچقدر بیشتر میگذره
هرچقدر بیشتر به قانون ایمان اوردم
هرچقدر اتفاقات جدیدی برام افتاد
هرچقدر این روزها دارم روی خودم تمرکز میذارم و خودم رو کنکاش میکنم
بیشتر به این نتیجه میرسم که شما واقعن عجب شاه مردی هستی که تونستی اینقدر خوب از پسِ ذهنت بربیایی
واقعن دمتون گرم
انصافن گاهی اوقات ذهن ادم رو به زانو درمیاره
من خیلی خوب میفهمم که شما چقدر انرژی گذاشتین ک روی باورهاتون کار کنید
ولی اینم میدونم که چقدررررررررر گاهی اوقات سخته قانع کردن ذهن
هرچی تو بگی اون برا خودش داره ی سمت دیگه میره
به خدا قسم اگه میدونستم فقط با نوشتن ی کامنت احساسم بهتر میشه و دوباره نگاهم به جهان زیباتر میشه همون دیشب و صبح اینکارو میکردم
ولی همش ذهنم میگفت ن بزار هروقت حالت خوبتر شد بعد میری مینویسی
اخه چیبگم خدا که وعدا رزق بینهایت داده و الانم برای من وعدشو عمل کرده ولی ذهن من داره از این اتفاق بینهایت زیبا یک جهنمی رو برام درست میکنه ک مثل قضیه مهاجرتمون میخاد فاز برداره
ولی بلاخره که چی؟
باید این باگرو درستش کنم یا ن؟
هرسری چه توی روابط چا توی کارم چه توی ثروت چه توی هراتفاقی این کارشه ک بلاخره یکاری میکنه ک من چند روز رو بشدت احساسم بد میشه و اصلن اون خاسته ای ک برای احساس بهتر من اومده از زندگیم محو میشه
ولی باید درستش کنم
بیخیال بیرون
بیام از درون تغییر بدم
آقا ثروتمند شدن حق طبیعی منه
وقتی به خاسته هام فکر میکنم میبینم این اتفاقی ک افتاده برام حتی به اندازه 1هزارم اون خاسته هامنیست
ولی خیلی خوب شد که فهمیدم ذهنم بااینکه من اینقدر با منطق بهش ثروتهای جهان رو نشون میدم اما بازم دیدم ک باید خیلیییس بیشتر از اینا روش کار کنم
استاد شما عجب ادمی هستید بخدا هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که شما چقدر لایق این ثروت هستید
“تا خودت رو لایق ندونی بهت داده نمیشه ”
انشالله ک ازین جمله طلایی ک نوشتم بتونم بهترینهارو تو زندگیم خلق کنم چون همه چی همینه
درپناه الله یکتا باشید
به نام خدای مهربان
سلام به شما فرشته خانم زیبا رو و خوش قلب
بهتون تبریک میگم که اینقدر با شجاعت و شهامت
باورهای خودتون و فرکانس های ارسالی خودتون رو کنکاش می کنید تا منبع نشتی رو پیدا کنید
و اون رو برطرف کنید و باور جدید رو جایگزین کنید
این کار خودش شهامت می خواهد و هر کسی اونقدر شجاع نیست که بتوانه این کار رو انجام بده
بهتون تبریک میگم
و یه پیشنهاد سرنوشت ساز براتون دارم
این متن رو بارها و بارها بخوانید
نت برداری از چندین فایل ، از دسته بندی اجرای توحید در عمل هستش
فوقالعاده قدرتمند کننده است و به نظرم در تمام جنبه ها روی تمام باورها می توانه تاثیر بگذاره
اگر ما با خداوند یکی بشیم اگر ما باورهای توحیدیمون رو تقویت کنیم، اگر تمام مردم جهان بخواهند که شمارو بکشن پایین نمیتونن اینکارو انجام بدهند، اگر تمام مردم جهان باهم همدست بشن، باهم متعهد بشن که تورو نابود کنن، نمیتونن اینکارو انجام بدن… هیچکس نمیتونه کسی رو که باور داره به یگانگی خداوند، باور داره به ربوبیت الله، نمیتونه هیچکس هیچکاری باهاش انجام بده…
برگی بدون اذن خداوند از روی درخت بر روی زمین نمیفته، اگر باور کنی که وقتی خداوند اراده کند، کیست که جلوی اراده ی خداوند رو بگیره، به قول قران کیست که وقتی خداوند اراده کنه کسی رو ببره بالا بتونه بکشه پایین، و کیست که وقتی خداوند اراده کنه کسی رو بکشه پایین بتونه بکشه بالا؟ کیه که بتونه اینکارو انجام بده؟ هیچکس…
تنها قدرت جهان ربه، و هیچکس دیگه ای هیچ قدرتی نداره، نه شیطان نه جن نه پری نه آدم ها نه رئیس جمهور ، نه رهبر ، نه اطلاعات نه سپاه نه پلیس ، هیچکسی هیچ قدرتی نداره که هیچ کاری بکنه…
ما توی قران داریم که میگه کیست که خدا بخواد بیارتش بالا، بتونه بکشتش پایین، کیه که بتونه اینکارو انجام بده؟ کل مردم جهان باهم جمع بشن نمیتونن اینکارو بکنن… کسی که خدا بخواد بیارتش بالا، مردم بخوان بکشنش پایین، برعکسش کیست که خدا بخواد بکشتش پایین مردم بتونن بکشنش بالا، کیه که بتونه اینکارو کنه، کی قدرت اینکارو داره؟ هیچکس، هیچکس نداره…
توی قران کلمه ی رب به معنای پروردگار ترجمه شده، در صورتی که معنای رب به معنای صاحب اختیاره، به معنای فرمانرواست… رَبَبَ که 980 بار توی قران تکرار شده و یکی از مهمترین و کلیدی ترین کلمات قرانه، به معنای صاحب اختیار بودنه، به معنای فرمانروای کل بودنه، به معنای اینکه تمام قدرت، تمام ثروت، تمام آنچه که در جهان هست در اختیار اونه، به این معناست…
تلاش من این بوده که این باورهای توحیدی رو بیشتر کنم، ولی انقدر روش کار کرده بودم که بارها و بارها به شکل های مختلف تحت عناوین مختلف من تهدید شدم و گفتن اینکارو میکنیم و اینجوری میشه و فلان میشه و بلا سرت میاد و… ولی من اصلا نگران نبودم، یعنی انقدر خوب کار کرده بودم که نگران نبودم…
خدایا خودت اجابت دعای مارو ضمانت کردی، چقدر این جمله قشنگه، و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب، من اجابت کننده درخواست هرکسی هستم که درخواست کنه، به شرطی که بمن ایمان بیاره، و اون هم منو اجابت کنه، خدایا ازت درخواست میکنیم با این ایمان، با این باور که اجابت میکنی… دوست من اگر میخوای درخواست هات اجابت بشه، باید باور داشته باشی که اجابت میشه، باید خدارو به اندازه ی درخواست هات باور کنی، باید باور کنی که زورش میرسه که اجابتش کنه، باید باور کنی که قدرتش رو داره، اونوقته که اجابت میشه… اما اگر دعا میکنی، اگر درخواست میکنی ولی خودتم باور نداری که خدا بتونه اینکارو برات انجام بده، خدا نمیتونه اینکارو برات انجام بده، نه به خاطر اینکه ناتوانه، بخاطر اینکه در باور تو نمیگنجه… و اگه برای علی علیه السلام اینکارو انجام داد بخاطر این که اون باور داشت، بخاطر اینکه اون باور داشت که خداوند میتونه اونو نزدیک تر و نزدیک تر بکنه، میتونه اونو از افراد خاص روزگار کنه، خداوند رو باور داشت، قدرتش رو باور داشت، لطفش رو باور داشت،اجابت دعا رو باور داشت، و جواب گرفت… اگر میخوای جواب بگیری باید باورش کنی… حضرت علی علیه السلام در نامه 31 به امام حسن هم اینو میگه، میگه اجابت پروردگار به اندازه نیت توئه، به اندازه ی باور توئه… چقدر باورش میکنی؟ همون اندازه جواب میده، نه کمتر نه بیشتر، این راه زندگیه، این راه و رسم زندگیه… هرچقدر باورش کنی همونقدر نتیجه میگیری… خدارو باور کن… هیچکس دیگه رو باور نکن… نه کسی که تهدیدت میکنه، نه کسی که میگه پدرت رو درمیارم، پوستت رو میکنم، زیرآبت رو میزنم، از کار اخراجت میکنم، بدبختت میکنم، اونو باور نکن چون هیچ قدرتی نداره… هرچقدر مقام در این دنیا داشته باشه، رئیس فلان قسمت باشه، ثروتمند فلان مملکت باشه، اون هیچگونه قدرتی نداره در زندگی تو، باورش نکن، اما خداوند رو باور کن که وعده داده و قول داده که دعای تورو اجابت میکنه… اگر باورش کنی آنچیزی نیست که نتونی بدستش بیاری… هرچیزی رو که بخوای بهت میده، اما به اندازه ی باور خودت، نه بیشتر…
هیچکس نمیتونه شمارو چشم بزنه، مگر اینکه شما اونو باور داشته باشی، هیچکس نمیتونه به شما ضربه بزنه مگر شما ازون بترسی و باورش کنی که میتونه اینکارو انجام بده، قدرت همواره در دستان توست، انتخاب همواره در دستان توست و تو آزادی داری که بترسی یا ایمان داشته باشی و هر انتخابی دوتا نتیجه ی متفاوت داره، هر انتخاب متفاوتی دوتا نتیجه متفاوت داره، به همین دلیل افراد نتایج متفاوت میگیرن، چون انتخاب های اونا متفاوته، چون باور های اونا متفاوته…
هیچکس قدرتی نداره در مقابل الله، و اگر تو با خداوند خودت باشی، هیچکس در مقابل تو قدرتی نداره، هیچکس نمیتونه به اندازه ی پشه ای به تو آسیب برسونه… اینو باورکن… اینو باور کن…
از وقتی که با مبحث توحید آشنا شدم ، فهمیدم که همه ی ما یجورایی یه شرک خفی تو وجودمون در مورد ادما داریم در مورد دنیا داریم… یعنی به این نتیجه رسیدم که واقعا مهمترین کار یک فرد توی دنیا اینه که خداوند رو فقط و فقط به عنوان رب به عنوان فرمانروا به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کنه و از اون کمک بخواهد و مهمترین رابطه اش در زندگی رابطه ی با خداوند باشه و این مهمترین موضوع باشه تو زندگیش
همه چی تو زندگی من عوض شد… همه چی… همه چی واقعا همه چی به این وصله، همه چیز به این وصله، سلامتی شما، اعتبار شما، نفوذ شما، محبوبیت شما، ثروت شما… همه چی به این نکته برمیگرده که چقدر رابطتون با خدا خوبه، چقدر باورهای خوبی نسبت به خداوند در ذهنتون ساختید، و چقدر خدارو خوب باور کردید و چقدر بهش تکیه میکنید و چقدر بقیه کوچیکن در مقابل خدایی که تو ذهن شماست، مخصوصا تو لحظات سخت، مخصوصا تو لحظاتی که بقیه پشت میکنن به شما، بقیه دست رد میزنن به سینه ی شما، تو لحظاتی که بدهکار میشی، تو لحظاتی که عزیزی رو از دست میدید، تو لحظاتی که از لحاظ جسمی بیمار هستید، مخصوصا تو اون لحظات چقدر ما میتونیم خداوند رو باور کنیم، چقدر ایمان داریم و چقدر میتونیم باورش کنیم و نتیجه ی این باور اینه که میتونیم خودمون رو آروم کنیم تو اون لحظات سخت، میتونیم امیدوار باشیم تو اون لحظات سخت…
خداوند میگه من غیر از شرک همه ی گناهان رو میبخشم، شرک رو نمیبخشم، چون اصلا این کله، کل داستان همینه…
یکی تهدیدت میکنه، میگه پدرتو درمیارم، بیچارت میکنم، بدبختت میکنم…. بگو اوکی اون کارشو بلده تو تلاشتو بکن… وقتی ما داستان های پیامبران رو در قران میخونیم، هروقت تهدیدی بود، چه به ابراهیم چه به نوح چه به موسی، هر وقت تهدیدی بود، پیامبر نمیگفتش که باشه من حالا یه اشتباهی کردم حالا ما یه حرفی زدیم، حالا ما یه بتی شکوندیم، تو به بزرگی خودت ببخش نمرود، تو به بزرگی خودت ببخش فرعون! نه! پیامبر میگفتش که تمام تلاشت رو برای نابودی من انجام بده و از هیچ کاری بر علیه من فروگذار مباش، تو منتظر باش ماهم منتظریم… به این میگن توحید، به این میگن اعتقاد به رب…
و اگر میخوایم جایگاهی پیش خداوند داشته باشیم، باید یادمون باشه تنها قدرت حاکم بر جهان هستی الله هست… هیچکس دیگه ای مطلقا قدرت نداره در زندگی تو، هیچکس دیگه ای هرگز این قدرت رو نداره، و اگه ربوبیت خدارو باور کنی تمام جهان در دستان توست، و در تمام قران در تک تک آیات قران این موضوع فریاد زده شده، لا اله الا هو، معبودی جز او نیست، الحمد لله رب العالمین، سپاس الله یی را که ربه، فرمانروای جهانیان و عالمینه، تمام عالم ها… این چیزیه که ما باید باورش کنیم، این خداییه که باید پذیرفته بشه، نه فقط یک خدای خالق، نه فقط یک خدای مهربان، بلکه یک خدای قدرتمند، که فقط یک قدرت و یک نیرو در جهان وجود داره و اون از آن الله هست، الله یی که قدرت خلق کردن داره و قدرت اداره کردن جهان هستی رو داره، قدرت زنده کردن و قدرت مرگ رو داره، این خداییه که باید باورش کرد… این چیزیه که باید یادش بگیریم، نگران کسی نباش، از تهدید کسی نترس، جلوی کسی دولا نشو، به پای کسی نیفت بخاطر چندرقاز پول، به کسی التماس نکن، قدرت رو در دستان کسی قرار نده، اگر میخوای به بهشت بری، اگر میخوای در این دنیا و اون دنیا عزت داشته باشی…
خداوند مالک همه چیه، اون الله یکتایی که من میپرستمش، مالک آسمان ها و زمینه، خالق آسمان ها و زمینه، و اون الله قدرت رو به تو داده، چقدر من از این آیه لذت میبرم که خداوند فرموده ما زمین و آسمان هارو مسخر شما کردیم، بعد ما میایم قدرت رو میدیم دست کسی دیگه، میایم میدیم دست فرماندار، دست رئیس جمهور، دست رئیس جمهور امریکا… دست فلان ادم اطلاعاتی، فلان ادمی که تو نیروهای مسلح فلان قدرت رو داره، رئیس فلانه، رئیس بهمانه… چقدر راحت!…. یهودی هایی هستن که قدرت دارن و زندگی مارو کنترل میکنن!! چقدر راحت شرک میورزیم به خداوند… شرک یعنی چی؟ یعنی شریک قائل میشیم برای قدرتش… تمام فلاکت مردم تمام بدبختی مردم، فقط در این جملست: شرک…هرچقدر من این دنیارو گشتم، هرچقدر بیشتر دیدم، هرچقدر بیشتر فکر کردم، هرچقدر زندگی خودم و بقیه رو دیدم، دیدم تمام عامل بدبختی بشریت شرکه، و عامل خوشبختی بشریت توحیده، یکتاپرستیه، قدرت رو دست خداوند دادنه، عامل بدبختی بشریت ترسه، ترس از شرک میاد… وقتی تو خودت قدرت دست خودت باشه دیگه از چی میخوای بترسی، به کی میخوای باج بدی، نگران چی هستی… هرچقدر بیشتر بگردید به این نتیجه ی من بیشتر میرسید، که هرچی داریم میکشیم بخاطر شرکمونه، بخاطر بی ایمانیمونه، بخاطر ترس هامونه، بخاطر اینه که قدرت رو از خداوند گرفتیم دادیم به غیر خداوند… اینهمه قران در موردش صحبت کرده، اینهمه گفته، شرک… زندگی انسان رو میتونه نابود کنه بخدا… کافی تو عرش باشی و باور کنی یک عاملی یک کسی یک فردی میتونه با تو حال نکنه و تورو ازون بالا بندازه پایین، به محض اینکه اینو باور کردی ازون بالا میفتی پایین…. کافیه قعر باشی ولی باور کنی خداوند تنها مالک جهانه و قدرت داده که زندگیت رو هرجوری که بخوای هرجوری که اراده کنی، مسخر تو کرده که بسازیش، و بیای به هرکجا خواستی برسی… این اون چیزی که من دوست دارم در موردش صحبت کنم توی قران، این اون چیزیه که کل قران در موردش صحبت کرده، برید بخونه آیه هارو، بفهمید که تمام مشکلات بشر، آنچه که به نام مشکل داره یاد میکنه بخاطر شرکشه، تمام بیماری بدبختی ترس ها نگرانی هاش تمام جنگ هاش…بخاطر شرکشه، و باور کنید خدای خودتون رو و باور کنید اون خدایی که قدرت زمین و زمان، قدرت جهانیان دستشه، اگر باورش کنی، ببین چه قدرتی به تو میده، چقدر سرت رو بالاتر میگیری، چقدر محکم تر راه میری، چقدر محکم تر قدم برمیداری، چقدر محکم تر هدف سازی میکنی برای خودت، چقدر قلبت ایمانش قوی تره، چقدر قدم هات استوار تره… چه کارهایی که میتونی انجام بدی وقتی باور کنی خداوند قدرت مطلقه…
هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی تو نداره، هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره، هیچکس هیچکس، وقتی تو به خداوند وصلی، تو به قدرت بینهایتی که کل این جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه وصلی! بزرگ فکر کن! بیگ پیکچر…. خدا کارای منو انجام میده، مافیا کیلویی چند؟… من میرم انجام میدم، خدا بامنه، و انجام شده و انجام شده، اینهمه کار تو زندگیم انجام دادم…
به اندازه ای که ایمانتون قوی تر میشه به همون اندازه پیشرفت میکنید، به همون اندازه ثروتمند میشید، به همون اندازه سلامت میشید، به همون اندازه قدرتمند میشید، به همون اندازه به خواسته هاتون میرسید، به روشنایی میرسید، به سعادت در دنیا و آخرت میرسید، به عشق میرسید، به خوشبختی میرسید، به هرچی که بخواهید میرسید…
کلا یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک نیرو بیشتر در جهان نیست، که توانایی انجام هرکاری رو داره، تو باید به اون وصل بشی، بخدا من تو زندگیم به هرچی رسیدم بخاطر اینه که به اون وصل شدم… من که خیلی راه دارم هنوز …
خداوند مالک و تنها قدرت جهانه، و اون قدرت خلق زندگی خودم رو به خودم داده، یعنی قدرت خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده، قدرت بی انتهای خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده…
من واقعا اعتقاد دارم که کارایی که داره برام انجام میشه رو خدا داره انجام میده نه من، واقعا اعتقاد دارم هرکسی ، حتی اگه بخواد آگاهانه برای من دردسر و ضرر و مشکل ایجاد کنه به نفع من داره کار میکنه…
بخدا قسم من یک درصد نگران نشدم که کسی بخواد کاری بکنه، میگفتم همه دارن بمن کمک میکنن، هرکسی هم که فکر میکنه میخواد بمن آسیبی برسونه داره به من کمک میکنه، خبر نداره، داره خدمت میکنه بمن، داره در خدمت من کار میکنه رایگان…
وقتی ما نگرانیم میترسیم، به این معناست که شرک میورزیم، به این معناست که قدرت رو میدیم به غیر خداوند…
خداوند مهربان یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام، دوست عزیزم از این نکته برداری بینظری که گذاشتی ازت بینهایت سپاس گزارم خیلی سریع ذهن و بارورهای آدم رو میخکوب میکنه و تحت تاثیر خودش قرار میدهد، چون این همه متن همش یک چیزرو به شکلهای مختلف برات بیان میکند جوری که در تک تک اعماق وجود آدم نفوذ میکند، خیلی ازت ممنونم(: آرزوی بهترین هارو واست دارم محمد حسین تجلی عزیز
بنام الله مهربان ”
سلام و درود بر فرشته ی نازنین ”
حالتون عالی و متعالی ”
دختر شما بی نظیری ”
شما فوق العاده ای ”
کامنت تو مطالعه کردم و بازم لذت بردم ”
ازتون بی نهایت مچکرم (متشکرم )
بابت این آیه های بسیار زیبا ”
میدونی فرشته ی گلم ”
باید سعی کنی احساس تو خوب نگه داری ” و تمام
و جای فرار از قانون نیست ”
من همیشه تو این مدت سعی کردم احساس مو خوب نگه دارم .
و انصافا وقتی تونستم اینکار رو انجام بدم نتایج خوب گرفتم ” و هر جا نتونستم
راضی نبودم ”
نوشتن معجزه میکنه و خداوند به قلم سوگند خورده
”
سعی کن همیشه بنویسی ”
هر اتفاقی بدی هم افتاد اصلا نباید به زبون آورد .چون قدرت کلام خیلی قوی هستش و به خاطر همینه استاد این همه تاکید میکنه “درمورد چیزهای خوب صحبت کنید” چون بهش قدرت میدی ”
باورت میشه ”
من خودم دو روزه خیلی نجوای ”
نمیشه ”
نمی تونم ”
چرا اینکار شد ”
چرا نشد ”
دارم ….
اینکار رینگ مسابقه بوکس دارم با شیطان ”
غروب خیلی اذیت شدم و رفتم وضو گرفتم و قرآن خوندم و رفتم مسجد و حالم خوب شد و قدمی زدم و حالم جا اومد …
تا آروم نشی و حال خوب نداشته باشی هیچ ایده و الهامی بهت نمیشه و سراغت نمیاد ”
من تا آروم نشم هیچ تصمیمی نمیگیرم ”
و خیلی تجربه دارم تصمیمات خوبی نگرفتم در احساس بد و حال بد ”
ذهن انسان منطق میخاد ”
تا منطق براش نیاری چیزی رو قبول نمیکنه”
باید بری دنبال الگو و بهش بگی فلانی تونسته ، پس منم می تونم ”
در مورد ثروت گفتی ”
به نظرم همین حال خوب یک نعمت هستش ”
ثروت فقط پول نیست ”
خودتو لایق بودن ”
باید خودتو لایق بدونی ”
تا بهت داده شه ”
از خدا بخواه و زیاد بخواه ”
وقتی از خدا زیاد بخواه ”
خداوند میگه ببین بنده ی منو ، منو قبول داره ، منو باور داره ،
شما لایق بهترین هایی
من مطمئنم همه چیز میاد تو زندگیت ”
شما ارزشمندی ”
شما بی نهایتی ”
هر الان هم شما بهترینی ”
هر روز مهمه ” و باید روی خودت کار کنی ”
و این جمله، جمله ی طلایی هستش ، که ما هر روز یک انسان دگریم و در حال تغییر و هزاران سلول جدید …
موفقیت هیچ ربطی به سن و سال نداره و بگو من اومدم موفق بشم ”
قهرمان کسیکه هر روز تلاش میکنه پس قهرمان خودت باش. هیچ دشمنی بیرون از تو وجود نداره، همیشه قشنگ ترین چیزا از درون شروع میشه”
.
.
ازتون ممنونم که نوشتی و باعث شد ” این حرفها گفته بشه ”
شما رو تحسین میکنم فرشته ی فرشته ”
روز هات پراز شادی و عشق
سرشار از خوشبختی و سعادت
امیدوارم هر لحظه از زندگی تو به سوی بهتر شدن و سعادت قدم بر داری ”
برکت و شادی در زندگیت جاری بشه ”
بهترین آرزوها بدرقه ی راهت …
اندازه ی تمام حس های قشنگت دوست دارم.
فرشته ی عاشق ”
وجودت پراز عشق “
سلام به شما رفیق فوقالعاده من توی این سایت فوقالعاده
ازتون بینهایت سپاسگزارم که بهم یاداوری کردید که احساس خوب داشتن محمترین چیزه
محمترین نعمتِ
.
میدونی چیشده
من لایقم من ثروتمندم
من لایق خوشبختی ام
.
تو روزهایی ک سخته خوشبختم ولی ذهنم میخاد همیشه تو فقر باشه
یعنی دلش نمیخاد اتفاقات خوب براش بیوفته
همش دوستداره تو مذیقه باشه
باید روی این که مثل ثروتمند ها رفتار و عمل داشته باشم کار کنم
من کنترل ذهنم تو روزای سخت اسونه برام
اما وقتی اتفاق خوبی میوفته ذهنم جهنم درست میکنه
دیگه فهمیدم داستان چیه
من ازین به بعد دختر ثروتمند این سایتم
من باید یادبگیرم ثروتمند بودن رو
باید تمرین که ثروتمند باشم
امروز ی مشتری داشتم آیفون 14پرومکس داشت
گفتم من چرا نداشته باشم؟
یهو انگار اون بار نجواها کم شد اروم اروم محو شد و به ارامش رسیدم
سپاسگزارم برای ارامش
سپاسگزارم برای کامنت قشنگت
سپاسگزارم برای وجودت
تمام سعیَم روومیکنم که باشم تو مسیر
و تسلیم خداوندم و میخام که کمکم کنه
آمین
بنام خداوند جان ”
سلام بر فرشته ی قشنگ و زیبا ” و زیبا اندیش ”
نقطه ی آبی شما دریافت شد ”
و چقدر خوشحال شدم ”
شما هر الانم ثروتمندی ” همین حال خوب
همین سپاسگزاری ”
همین آرامش ”
همین تسلیم بودن ”
خودش ثروته ”
یک شاخه ی گلم مظهر ثروته ”
منم خداوند رو شاکرم برای وجود این دختر زیبا و جواهر ارزشمند ”
مواظب خودتون باشید ”
منم شما رو دوست دارم
اندازه ی اون حس های قشنگ توی کامنتات ”
سلامتی و شادی
ثروت
آسایش روح
مهر
محبت
لبخند قشنگ
و هر چه لطف خداست رو براتون آرزو دارم “
سلام سلام
به به یه قسمت زیبای دیگه
همون اول از دیدن چندباره ی مریم جان در حال نوشتن سپاسگزاریاش، اونم اونجوری با جدیت، کنار خیابون باشه یا تو تراک کمپر یا کنار رودخونه هیچ فرقی نمیکنه، صبح به صبح شکرگزاری هاش رو مینویسه، چقدر این مداومت و پشتکار، کلیده.
مثل آقا رضا (عطار روشن) که به نظر من بارزترین و موثر ترین و زیباترین نکته در مورد ایشون همین استمرار و مداومته
باشد که درس بگیرم و نوشتن شکرگزاری ها رو جدی تر بگیرم
اما خوش آمدیم به کنزاس سیتی و منزل راین اینا:)
استاد چه خوب شد اون گریل رو پیدا کردین… اون ست مخلوط کن که میخواستین بگیرین هِی من میگفتم نه کاش اینو نگیرین اینو حتما دارن خودشون… بعد یه دفه گریل رو پیدا کردین و چقدرم خودتون ذوق کردین:) خیلی باحال بود.
واقعا محوطه ی خونه شون زیبا و رویاییه، و همینطور خودشون، چه خونواده ی جالبی هستن
من عاشق حرفای جیکب شدم:) و تاکیدش به این که مهارت ارتباطات، رابطه برقرار کردن، ارتباط گرفتن یا همون Communicate چقدر مهارت مهمیه… مخصوصا ارتباط برقرار کردن با افرادیکه سخت ارتباط برقرار میکنن!
چقدر باحال گفت از داستان معلمش که همه همکلاسیهاش میگفتن خیلی معلم بدیه و افتضاحه و اصن سمتش نرو و باش حرف نزن و اینا، ولی جیکب میگه من حس کردم شاید خدا میخواد بهم بگه با این معلم آشنا شو، ارتباط برقرار کن… و درواقع جیکوب با یه دید دیگه، نه با پیش فرضی که بقیه داشتن، پیش میره و کم کم و به مرور خیلی هم ارتباط خوبی با معلمه برقرار میکنه، کم کم حتی بقیه هم میگن نه انگار این معلم اونقدرا هم که به نظر میومد بد نیست. بعد سال بعدش برادر کوچیکتر جیکب با همین معلم کلاس داشته و اون بلافاصله، ینی از اول، ارتباط خوبی با معلم برقرار میکنه، چون اون پیش فرضش و الگوی جلوی چشمش برادرش بوده. و اینکه میگه “ارتباط برقرار کردن من با اون معلم، کمکش کرد (به معلمه کمک کرد) که اونم بتونه بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنه… خیلی باحال بود، چه درک قشنگی داره این بچه
و یه نکته ی دیگه هم که این صحبتهاش برای من داشت این بود که واقعا دیدنِ الگوهای واقعی چقدر میتونه بهمون کمک کنه و دیدگاهمون رو عوض کنه
خداروشکر که تونستم یه قسمت دیگه هم ازین زیباییها رو هم ببینم
خداروشکر برای این روز خیلی خوبی که امروز داشتم (درواقع میشه دیروز! الان که دارم مینویسم ساعت 1و 45 بامداد یکشنبه ست:)
امروز یا درواقع دیروز شنبه بود و تعطیلات آخر هفته ی ما، البته پسرم سرکار داشت و من تنها بودم امروز. صبح ساعت 8 و نیم پاشدم و صبونه خوردم و رفتم استخر ساختمون
هروقت میخوام برم استخر هی خدا خدا میکنم کسی نباشه تو استخر، خب طبیعتا اگه هیشکی نباشه خیلی باحالتره، اما برای کسیکه یه کم تو ارتباطات و اینا مشکل داره و کلا انگار از مردم فراریه، خب این یه ضعفه. و چند وقته دارم سعی میکنم رو این ضعف کار کنم و بهبودش بدم (و برای همین خیلی خیلی برام جالب بود که تو این فایل هم جیکب عزیز اون صحبتهای زیبا رو کرد درباره ارتباطات و کامیونیکیشن:) سعی کردم ذهنمو از این قضیه منحرف کنم و اصلا بهش فکر نکنم. رفتم تو، توی استخر دو نفر بودن ولی خداروشکر تو جکوزی کسی نبود، منم بیشتر هدفم جکوزی بود:) و خب حالشو بردم، طبق رسم و روال همیشه، تو جکوزی شروع کردم به تصویرسازی خواسته هام، و چون یه هفته س دوباره بکوب شروع کردم دوره کشف قوانین رو گوش میدم، یه کم جدی تر بودم امروز تو تصویرسازی هام، و گفتم این کارها و این قدم ها رو میخوام این هفته انجام بشه، و هفته بعد که دوباره بیام جکوزی بابت تحقق این خواسته ها هم شکرگزاری کنم. خلاصه سِشِنِ جکوزی تراپی تموم شد و پریدم تو استخر و یه مقدار هم اونجا بودم و اومدم بالا
بعد به منوال همیشه ی شنبه و یکشنبه ها با مامان و بابا زنگ زدم و نیمساعتی گپ زدیم و کیف کردیم،
بعدش، از قبل تصمیم گرفته بودم امروز برم داون تاون تا هنوز دریاچه و اینا یخ نزدن، و هنوز میشه بیرون راه رفت یه کم کنار دریاچه راه برم و همونجا هم بشینم یکی از فایلا رو گوش بدم و کار کنم، اما رفتم دیدم متروی خط 1 که میره سمت داون تاون کلا امروز تعطیله!
خب یه کم تو ذوقم خورد و هی اون ذهن نجواگر منفی میخواست نجوا کنه که چندوقته داری بد میاری یا به در بسته میخوری ، چرا هی اینجوری میشه چرا فلان چرا بهمان، دیدی دیروز هم فلان کار نشد، پریروز هم فلان شد و… ولی بهش اجازه جولان ندادم، اینا همش در کسری از ثانیه به ذهنم خطور کرد، من فقط سریع ساکتش کردم دنبال دلیل و اینا هم نرفتم که بگم حتما اینجوری بهتر بوده و حتما اگر میرفتم داون تاون یه اتفاقی برام میفتاده و اینا… تو این سطح نبودم که بتونم همچین چیزی رو به خودم بقبولونم، اما گفتم ذهنم رو منحرف میکنم، اصلا به اینکه چرا اینجوری شد و خوب بود یا بد بود و اینا فکر نمیکنم، این برنامه نشد که بشه، تموم شد رفت. من میخواستم امروز برم بیرون و فان داشته باشم، پس میرم، حالا داون تاون نه، یه جای دیگه، خلاصه رفتم یه جای دیگه تو یه فضای پارک مانند خیلی زیبایی نشتم، یه قهوه استارباکس و کوکی هم گرفتم نشستم تو اون فضای زیبا و خوردم و فایل گوش میدادم. جاتون خالی انقدر فضای پاییزی زیبایی بود، یه دسته ازین پرنده ها که اینجا بهشون میگن پیجن، نمیدونم قُمری میشه کبوتر میشه چی میشه، ازونا که خیلی تپلن و روی نوکشون دوتا خال سفید دارن و گردنشون یه حالت بنفش طور خیلی قشنگه… خلاصه یه لشکر ازونا اونجا بود، هی پرواز میکردن مثل مانور، اینور اونور میرفتن دوباره میومدن یه مدت روی چمنها (که دیگه روزای آخرشونه و خیلی کم پشت و یکی درمیون زرد شدن) مینشستن و دون میخوردن دوباره یه دفه گروهی پرواز میکردن، چندتا سنجاب هم بودم که منم یه چندتا پینات با خودم آورده بودم که بندازم برای سنجابا، میومدن برمیداشتن همونجا شروع میکردن به خوردن، خیلی صحنه های قشنگی بود و خیلی خدارو شکر کردم بابت دیدنش
بعد دیگه راه افتادم که برگردم خونه و تو راه هم یه کم خرید کردم که شام چلو مرغ درست کنم، من طول هفته تقریبا هیچوقت غذا درست نمیکنم آخر هفته ها اگر برسم هر غذایی که درست کنم بیشتر درست میکنم میذارم فریزر
اومدم خونه دیگه خیلی خسته بودم. اومدم رو تخت یه کم دراز بکشم و یه سری هم به سایت زدم دیدم بله فایل جدید اومده چه فایلی
ولی همونموقع نتونستم کامنت بذارم. همونموقع آخرای فایل بود که خواهرم (خواهر بزرگم که همینجا کاناداست) زنگ زد که ما نزدیک شماییم و اگر اوکیین بیاین برای شام بریم فلان جا. پسرم هم یکی دو ساعتی بود از سرکار اومده بود. خلاصه گفتیم آره چرا که نه، اینم یه برنامه ی تفریحی از طرف خدا توسط یکی از دستان خدا
خلاصه جاتون خالی رفتیم یه رستوران ترکی و کلی خوش گذشت
اینم روز قشنگ من بود که بابتش واقعا از خدا سپاسگزارم
یه چیز خیلی باحال
اینجا همیشه اولین یکشنبه ی ماه نوامبر ساعتها برمیگرده به حالت قبل، ینی ساعتها رو یک ساعت میکشن عقب
همیشه بامداد یکشنبه ساعت 2 تغییر ساعت انجام میشه! ینی همین 5 دقیقه پیش. خیلی باحال بودم من کامنتم رو ساعت تقریبا 1 و نیم شروع کردم و الان که تموم شده و چندبار هم ادیتش کردم و همین الانم این قسمت رو بهش اضافه کردم، ساعت 1 و 6 دقیقه ست:)
دوباره اختلاف ساعتمون با ایران شد 8 ساعت و نیم
نمیدونم تو آمریکا هم همین روز ساعتا عوض میشه یا نه، هروقت آمریکا هم عوض بشه اونوقت اون ساعتی که بالای کامنتمون نشون میده هم دوباره درست میشه:)
ما امشب یک ساعت زمان اضافه داشتیم و من اون یکساعت رو اینجا تو سایت بودم. به به چه جایی بهتر از این:)
خدایا هزار مرتبه شکرت
سلام خدمت خانواده عزیزم، استاد عزیزم و عزیز استادم استاد شایسته
باران در حال باریدن است ،این ماییم که باید باران رو ببینیم و ظرفیت جمع کردن باران رو ایجاد کنیم
این استاد عزیز یادمون داد که درخواست کنید و دریافت کنید
آزادی مالی چقدر خوبه ،راحت میتونیم هر چی میخواهیم برای عزیزانمون بخریم بدون دغدغه و پرس و جوی قیمت،استاد ما همین کار رو هزاران بار انجام داده،بوده روزهایی که استاد هم نمیتونسته بخره چون به قانون پولسازی اشراف نداشته ولی چند سالی روی خودش کار کرد تا اینی بشه که دیدیم
تحسین میکنم کشف قوانین زندگی و بکارگیری اون توسط استاد و خوشحالم که من هم میتونم آزادی مالی داشته باشم با پیروی از آگاهیهای استاد
چه دوست خوبی داره استاد ،کلا فرکانس بابای خانواده خیلی بالاست چون میبینم که خیلی آرومه و شاد
یعقوب هم سخنران خیلی خوبی میشه،فکر کنم استاد اونو میخاد تربیت کنه تا با تونی رابینز رقابت کنه ،اگه استاد استادش باشه حتما تونی رو 21 ،12 میبره
استاد شایسته چقدر عالی پینگ پونگ بازی میکنه و چقدر عالی شده ماشاالله
استاد هم خیلی خوب بازی کرد
شخصیت استاد شایسته چقدر تغییر کرده و همیشه تحسینش میکنم که خیلی خوب روی خودش کار کرده و میکنه و پیشرفتش رو هم ما شاهدیم.
خدا رو شکرت که در جمع شما حضور دارم
سایت الهی ،استاد عمل گرا وبسیار بسیار دوست داشتنی ،استاد شایسته بی نظیر ،ابراهیم عزیز و خانم فرهادی عزیز
همه خانواده عباس منش عشقید
شکر خدا
سپاس استاد
بنام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان نازنین
استاد جان ما هم دیروز یه بارون خففففنننن داشتیم چقدر این همزمانیها قشنگه دیروز من و همسرم در حالیکه بارون حسابی می بارید از طالقان بطرف تهران حرکت کردیم و تا تهران همه اش زیبایی دیدیم و صحنه های بی نظیر
تو جاده طالقان بارون اونقدر همه جارو شسته بود که همه چی درخشانتر و پررنگتر بنظر می رسید برگهای رنگارنگ درختها خیلی زیباتر شده بود روی کوهها انگار طلا پاشیده بودن بخاطر بوته های خار زرد رنگ و بعد بالای کوه که به گردنه رسیدیم کلاً رفتیم تو مه…ابرها هم که اصن یه وضعی، لابلای ابرها شیارهای افقی ایجاد شده بود و پرتو خورشید بصورت کمرنگ روی قسمتهای دیگه ابر بازتاب خورده بود رنگهای رویایی بوجود آورده بود و شعاع هاش تا زمین امتداد داشت اصلا آسمون خیلی شبیه دریا بنظر میامد و ابرها انگار امواج دریا بودن، بعد تو اتوبان هم دیدم سمت راست یه کم ابرها بازتر شده و خورشید نمایان شده و وقتی به سمت روبرو نگاه کردم دیدم وااااای خدای من چه رنگین کمان خوشگلی… در حالیکه آیات قرآن از رادیوی ماشین پخش میشد من این منظره رو نگاه می کردم و تسبیح خدا میگفتم این رنگین کان بیشتر از یکربع ساعت ما رو همراهی کرد خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد جان شما دلتون یه بارون مشتی می خواست که ماشین تمیز شه و خداوند درخواستتونو اجابت کرد و ماشینو براتون برق انداخت از بس تمیز شد
وَیَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ
اول صبح در این فضای بینظیر و رویایی مریم جان سپاسگزاریهاشو توی دفترش مینویسه و استاد کامنتهای سایت رو میخونه و سپاسگزاریهاش خیلی خیلی بیشتر میشه چون توی کامنتها همه درباره تمرکز به زیباییها و قشنگیها مینویسن
خدا رو شکر که من هم این دو عادت پسندیده رو از استادای عزیزم یاد گرفتم هر روز سپاسگزاریهامو تو دفتر می نویسم و چندین کامنت از دوستانم می خونم
ایالت بسیار زیبای کلرادو رو که خاطرات بینظیری در این سفر بما هدیه داد ترک می کنیم و وارد ایالت کانزاس شدیم و میریم به سمت کانزاس سیتی میزوری
اولش برام سؤال بود که بالاخره شهر کانزاس در ایالت کانزاسه یا در ایالت میزوری؟ رفتم یه سرچ تو گوگل زدم دیدم دوتا شهر کانزاس هست که همسایه هم هستن
کانزاس سیتی (به انگلیسی: Kansas City) یکی از شهرهای ایالت میزوری در ایالات متحده آمریکا است. این شهر که (کانزاس سیتی، میزوری) هم خونده میشه، به همراه همسایه غربی خود (کانزاس سیتی، کانزاس) ابرشهر کانزاس سیتی بزرگ را که در مرز دو ایالت میزوری و کانزاس واقع است، تشکیل می دهند.
در فروشگاه سمز کلاب sam’s club که یکی از شرکتهای تابع کمپانی والمارت محسوب میشه، و نام اون هم از سام والتون بنیانگذار فروشگاههای والمارت گرفته شده استاد بدنبال گریل پز برقی شبیه همونی که خودشون دارن، بوده تا بعنوان هدیه خونه برای دوستشون ببرن و چون پیدا نکردن چیز دیگه ای خریدن ولی خدا رو شکر قبل از خارج شدن از فروشگاه هدایت شدن به اون هدیه ای که از اول مد نظرش بود گریل پز برقی رو بالاخره پیدا کردن و خریدن… استاد با چه ذوقی به مریم جان گفت دییییدی! هدایت شدیم!…. منم حسابی ذوق زده شدم!
تحسین می کنم این فروشگاههارو که برای وقت مشتری ارزش قائلن و چقدر کارها رو راحت کردن که با موبایل خریداتو اسکن می کنی و پرداخت می کنی نیازی به انتظار کشیدن و توی صف ایستادن نیست
تحسینشون می کنم که به مشتری ها اعتماد دارن
چقدر پذیرایی جشن تولد تو رستوران ساده و بی تکلف بود
وای چه محله سرسبز و زیبایی چه خونه های قشنگی دوباره دلم هوایی شد… یاد محله و خونه دخترم سمیه تو میشیگان افتادم عین همینجا بود و چقدرم اون دور و اطراف پیاده روی کردم هر روز خدایا شکرت، یادآوری خاطرات خوب چه حس زیبایی به آدم میده
ماشالا به استاد که هم جیکابو برد و هم رایان و حالا با ژوزف قهرمان اصلی میخواد بازی کنه
سلام گفتن جیکاب چه باحال بود
و بعد راجع به اهمیت مهارت داشتن در ارتباط صحبت کرد که کلاس هشتم بوده و تازه از فلوریدا اومده بوده و دوستی نداشته و همه جدید بودن و راجع به خانم معلمش میس فینستی صحبت کرد که اکثر بچه ها نظر خوبی بش نداشتن میگفتن دوست نداره خوش بگذرونن و نباید باش صحبت کنی ولی جیکاب نظرش این بوده که معلم اینجا (برای داشتن اوقات عالی) نیست، (برای آموزش دادن به بچه ها) هست.
و یه چیزی درونش بوده که انگار خدا داره بش میگه با این معلم آشنا شو ببین میخواد با این بچه ها چکار کنه. و گفت که شروع به ارتباط با این معلم کرده شروع به گوش دادن به این معلم کرده و اینکه بش احترام بگذاره و چیزهایی رو که میگه انجام بده… و بعداً بچه ها هم متوجه شدن که این معلم اونقدرها هم که فکر میکردن بد نیست فقط بنظر بد میامده در عوض شاید اونا باید گوش میکردن و بهتر باهاش ارتباط می گرفتن و بهش احترام میزاشتن، و جیکاب سعی کرده خودش به همون اندازه رفتارش محترمانه و مهربان باشه.. و خلاصه جوری شده که یکسال بعد از اون برادر کوچکترش همون کلاسو با اون خانم معلم گرفته
و نتیجه گرفت که ارتباطش با این معلم کمک کرد که ایشون بتونه با مردم دیگه ارتباط برقرار کنه
ومهارت شگفت انگیز، ارتباط برقرار کردن با افرادیه که سخت میشه باشون ارتباط برقرار کرد و خیلی چیز یاد میگیری این وسط
و این منطقه رو ترک می کنیم برای مقصد بعدی و دیدن زیباییهای بیشتر به امید خدا
در پناه خدا از لحظه هاتون لذت ببرین و پر از آرامش الهی باشین
بنام خدای زیباییها
سلام به استاد های عزیزم
سلام به خانواده بزرگ عباس منشی
سلام به فاطمه جان سلیمی
من اعظم هستم همسر حسین جان
چقدر لذت بردم از کامنتتون
چقدر با دقت زیباییها را میبینید
چقدر اطلاعات خوبی برامون نوشتید
سپاسگزارم از شما
دلم میخواست صحبتهای جیکاب را درک کنم که شما این لطف را کردید و ترجمه صحبتهاشون را نوشتید ممنون از شما
خیلی از کامنت شما و بچهای سایت حس خوبی گرفتم
خدا را شکر میکنم
پایدار باشید
سلام اعظم جان
سپاسگزارم که به کامنتم جواب دادین و خدا رو شکر که براتون مفید بوده
من هم از خوندن کامنت دوستان خیلی استفاده می کنم و حس خوب میگیرم
یکساعت بود که غرق خوندن کامنت محمد حسن عزیز (پسر آقا رسول خانکی و فاطمه جان) و جوابهایی که دوستان براش نوشتن بودم تا اومدم از سایت خارج بشم دیدم کنار اسمم نقطه آبی هست
ممنونم برای این پیک شادی که بمن هدیه دادین و حس و حالمو زیباتر کردین
در پناه خدا شاد و سلامت و سعادتمند باشید
سلام به همه ی عزیزان
من خانواده ی جیکوب رو دوست دارم، از همون قسمتهایی که تو پردایس حضور داشتن برام نمونه ی یه خانواده ی آزاد و دوست داشتنی بودن و هستن.
هر کدوم از اعضای خانواده در جهت و مسیری که خودش علاقه داره زندگی میکنه و این تو چارچوب یه خانواده واقعا شگفت انگیزه.
نکات جالبی دیدم تو این قسمت که خیلی خوشم اومد:
سیستم پرداخت خریدها با اسکن توسط موبایلِ خودِ آدم و پرداخت مبلغ در کسری از ثانیه.
چقدر این تکنولوژی جذابه و کارها رو ساده تر میکنه.
اینکه شما گریلِ نینجا بخواید برای هدیه بخرید، از سخاوت و طبعِ بلندِ شماست.
پیداش نمیکنین و یه محصولِ کاربردیِ عالیِ دیگه میخرید، بعد هدایت میشین به همون گریلِ نینجا که خودتون دلتون میخواست از اول بخرین.
خیلی جالب بود برام این هم فرکانسی تون با خواسته تون، باور عالی داشتن در موردش، و رسیدنِ سریع بهش.
دقیقا مثل خواسته ی دیگه تون:
ماشین رو خداوند با بارانِ رحمتش شست و گرد و خاک سفر کاملا تمیز شد، ماشین بسیار درخشان شد و من لذت بردم از تماشاش.
اول فایل، یه نمای محشر دیدم از زمین و آسمون، از تمیزی و شفافیتی که دقیقا بعد از بارون داره زمین و آسمون.
یه سوالاتی توی ذهنم اومد در رابطه با انتخاب نوعِ پوشش.
بعد خودم جواب خودمو دادم:
اول که یاد استاد افتادم که هر جایی باشن چه پردایس، چه سفر، چه معاشرت با دوستان در مهمانی، اون لباسی رو میپوشن که خودشون راحتن.
دوم یاد خانواده ی جیکوب افتادم وقتی تو پردایس بودن، کاملا با لباس های راحتیِ خودشون بودن، نه اینکه در منزل لباس متفاوتی بپوشن تا در محیطِ پردایس.
یعنی همونی بودن که بودن و راحت بودن.
در نهایت داخلِ خانه، بیرون خانه فرقی نداره برای کسی که عزت نفس و احساس لیاقت داره.
ممکنه لباس متفاوتی بپوشه، نه به دلیلِ اینکه جلوی دیگران خوش پوش و باکلاس به نظر برسه طبقِ نظرِ اون جامعه، بلکه فقط به دلیلِ راحتیِ خود اون فرد.
لباسی که داخل خونه هستیم یا موقعِ خواب از جنس بسیار راحتی هست که تو مهمونی نمیپوشیم.
از طرفی لباس مهمونی هم میتونه مناسب باشه و باز هم راحت با معیارهای خود ما نه اجتماع.
معیار خودِ آدمه.
سلایق متفاوته.
چیزی که در اصطلاح مُد میشه هم نظر یه شخص بوده که چند نفر خوششون اومده و تکرار شده و سایرین چون فکر میکنن برگزیده شده، پس اونا هم باید بپوشن تا تو اجتماع مقبول باشن.
نه، اگه اون مدل متناسب با روحیه و شخصیت من بود، میپوشم، کیف میکنم، اگه نه هم هر چی خودم میپسندم میپوشم فارغ از نگاه دیگران.
اینا تو حرف ساده است، هر کدوم از اینا بهبودهایی هست که من و بقیه داریم ریز ریز میاریم تو زندگی هامون.
دیدن استاد، مریم جون، خانواده جیکوب و … که با راحتی و سلیقه شخصیِ خودشون، خوشایندِ خودشون، نوعِ پوشش شون رو انتخاب میکنن به من این پیام رو میده سمانه تو هم راحت باش. با استانداردها و علایق خودت پوششت رو انتخاب کن و در کل راحت باش، فارغ از نظرِ دیگران.
وقتی خودت با خودت راحتی، اتفاقا جهان هم باهات راحته، اتفاقا عکس العمل ناخوشایندی دریافت نمیکنی یا خیلی کم میشه.
معنیِ راحتی با خود، صلح با خود، هم اینه که من به خودم و دیگران آسیبی نمیزنم و مطابق با سلیقه و خوشایند خودم زندگی میکنم.
همه ی انتقادها برمیگرده به اینکه من خودم هنوز محکم نشدم روی نظرم و شیوه ای که دارم بهش عمل میکنم، هر وقت محکم شدم دیدم که خروجیِ نازیبایی در بیرون ندیدم نسبت به خودم.
خوشحال شدم که کل خانواده جیکوب رو در این فایل دیدم، بزرگ شدنشون رو دیدم، صورت کودکانه ژوزف و صورت نوجوانانه جیکوب رو یادم اومد و دیدم چقدر عوض شدن.
از اتاقِ بازی و سرگرمیِ این خانواده خیلی خوشم اومد، هم تلویزیون داشت، هم میز پینگ پنگ، هم دستگاه بازی و یه عالمه صندلی و مبل برای راحتی و استراحت.
فضای سبز روبه روی خونه زیبا بود، هم سکوهایی که داشتن و صندلی های راحتی برای استراحت.
در کل منزل و محیط جذابی داشتن برای زندگی.
اینکه هر دو باری که به دیدار این خانواده رفتین مناسبت تولد بود خیلی زیباست، شما فرکانستون قشنگه و به شادی وارد میشین در هر محیطی.
میهمانی تولد برام جالب بود، ساده بود، تشریفاتی نبود، چند مدل پیتزا به سادگی روی میز بود و آدمها داشتن لذت میبردن از نوشِ جان کردنش و گپ میزدن با هم، همین بی هیچ زرق و برقی، شلوغ بازی…
نه اینکه من مخالف طراحی های تولد باشم، نه، اما اینکه میشه انقدر ساده تولد گرفت و میبینم برام جالبه، چون تو فرهنگ خودمون مهمونی های رسمیِ تولدها پیچیدگی ها و شلوغی های خودشون رو دارن، کلی خوراکی، کلی تشکیلات برای سورپرایز کردن و …
دیدن این سادگی ها بهمون نشون میده انتخاب های دیگه هم وجود داره خارج از اون چیزی که من دیدم غالبا و باهاش بزرگ شدم تو خانواده و اجتماع.
اصل لذت بردنِ خالص هست، چه تو سادگی چه تجملات.
اونجایی غلطه که تجمل تبدیل میشه به پُز دادن و چشم و هم چشمی…
گاهی مهمونی ها تبدیل میشن به یه مجلسی که کلی خوراکی وجود داره واسه خوردن که آخر مهمونی همه دارن میترکن، منفجر میشن، یعنی گاهی تمرکز بیشتر میره روی خوراکی ها تا شادی و معاشرت و کیف کردن و خندیدن و …
مثالِ اشکارش مهمونی های شب یلداست که یه دو ماراتن برای خوراکی خوردنه بیشتر:)
یا انقدر عکس گرفتن تو مهمونی یا تولد مهم میشه که تولیدِ کلافگی میکنه.
یه چیز دیگه هم برام خیلی جالب بود:
اینکه ترک کمپر فضایی اختصاصی به شما میده برای استراحت تون، چه تو سفر و جاده، چه وقتی سه روز اومدین منزل دوستانتون.
چه اون خونه فضای خالی برای مهمان داشته باشه چه نه، مهم نیست، شما استقلال خودتون رو دارین.
تو پردایس هم گروهی از مهمانانتون که تعدادشون زیاد بود خودشون چادر زدن برای خودشون و به راحتی و مستقل، استراحت میکردن.
میزبان لزوما ممکنه تو خونه اش اتاق مهمان نداشته باشه.
این جور وقتا آدم چکار باید بکنه؟
اتاق های موجود رو به اشتراک گذاشت با مهمان.
سالن رو به مهمانان اختصاص داد.
یا مثل شما که یه گزینه باحال و کاملا راحت دارین، تو وسیله نقلیه خودتون، که مثل خونه هست، استراحت کنین.
حالا ذهنِ منطقیِ من مسائل رو پیچیده میکنه.
به عمد دارم تحلیل میکنم با خودم که به راه حل های ساده برسم، هر تصمیم و انتخابی که انجام میشه باید حالم رو باهاش خوب کنم، یعنی از یه زاویه ای به ماجرا نگاه کنم که حسم خوب باشه و بمونه.
دارم تمرین میکنم، این ساده دیدن برای من سخته گاهی تو زندگی، ولی میدونم باید اصلاحش کنم، چون سخت گرفتن زندگیمو سخت میکنه واسم.
فایل جالبی بود برام، ممنونم از به اشتراک گذاری اش استاد جان و مریم جون.
ممنونم که تصویری بهم آموزش میدین میشه طور دیگه ای هم فکر کرد، نگاه کرد، عمل کرد، زندگی کرد.
حالا اینکه من کدوم مدلی زندگی کنم که بهتر و سازگارتره با درونم (نه خوشایندِ اجتماع) ، فقط با خودشناسیِ خودم اتفاق میوفته.
خدایا شکرت برای دیدن سادگی در زندگی
به نام خداوند وهاب وعظیم
قبل از هر صحبتی راجب این همه زیبایی درون این فایل اینو بگم که همین چند دقیقه پیش قبل از دیدن فایل تازه اومدم خونه که بگیرم بخوابم ولی یه حسی بهم گفت برو توی سایت شاید قسمت جدید سفر به دور امریکارو استاد گذاشته باشه
اولش گفتم بابا همین چند ساعت پیش دیدی خبری نبوده ولش کن العانم توخسته او کوفته ای نصفه شبه هاا
که یهو گفتم اتفاقا چون نصفه شب العان اونجا روزه استاد شاید فایلو گذاشته واومدم دیدم بعللله عکس زیبا مریم خانم روی صفحس گفتم خدایاا چقدر تو هدایت گری
اصلا دلم میخواست قبلاز خوابم یه فایل جدید از سفر به دور آمریکا ببینمو بعدش بخوابم
خدایا شکرت شکرت
استاد چقدر اون منظره زیباا بود یه زمین بزرگ سر سبز از چمن دوسه تا درختم توی این فضای باز دلبری میکردن
اون ماشین سنگیناای هیولاارو عشقه فقط
(چون خودمم راننده ماشین سنگینم.امشبم تازه رسیده بودم خونه از جاده)
چه ماشینایی خدای من چقدر کابین بزرگو راحتی دارن چه موتور قویی دارن
خدایا شکرت
استااد این جیکاپ چه رشدی کرده بود ماشالله یعنی قدقامت بلندااا دادن به پدر خانواده میرن بچه ها به آقای راین
چه خونه زیبایی داشتن چه حیاط زیبایی چقدر بااون جا آتیشی که گوشه حیاط بود حال کردم واقعا چقدر زیبا ومرتب بود اون خونه وچه محله با صفایی بود همه خونه ها ویلایی ودوربرشونم پر درختو سر سبزی جلوی خونه راین اینا که یه مینی جنگلم داشت
خدایا چقدر این کشور زیباست چقدر این کشور سر سبزه
واقعا چه محله زیبایی بود
اون مایشنای زرد رنگی که جلوی یکی خونه ها پارک بودم جقدر زیبا بود معلوم بود صاحب خونه با چه عشقی ماشیناشو یک رنگ خریده وقشنگ داره لذت میبره ازشون
خدایا چه آبشاری توی محلشون بود چه منظره ای داشت
اصلا نمیشه گفت توی شهر بود این خونه ها انگار وسط جنگل بودی از بس که سر سبزو عالی بود این محله
استاد چقدر تحسینتون کردم که توی مهمونیم روی تعهدتون محکم وایمیستین وکاریو که بایدو انجام میدین وغذای خودتونو می خورید وچقدر این مردم همه در صلحن با خودشون واحترام میزارن به سلیقه ها وباورهای هم دیگه وناراحتم نمیشن از اینکه حالا چرا غذای خودشو دارن می خورنو از این جور صحبتاا
که واقعا تحسین برانگیزه و مقصود لذت بردن از وجود هم دیگست توی مهمونیا که اصل همینه
استاد عزیزم ممنونم از این فایلی که برامون از سفر به دور آمریکا آماده کردین
دقیقا از اون روزی که فایل های سفر به دور آمریکا سری جدید اومد روی سایت منم راننده جاده شدم وهمش تو سفرم وهمش جاهای زیبارو میبینم ولذتشو میبرم
خدایا شکرت شکرت
به نام خدای باران، خدای رنگین کمان خدای عشق و ایمان
سلام به بندگان خاص خدا سلام به استاد و مریم بانوی زیبا سلام به دوستان نازنین ام در این سفینه نجات و این غار حرا
و باز هم خدا همه چیز میشود همه کس را.
باران می شود برای شستن فورد و تراک مان، باران میشود برای لطافت هوا برای رویش گیاهان
….
صبح که فایل رو نگاه کردم هوا دقیقا عین هوای سفرنامه بود، نیمه ابری و بارانی.
صبح وقت آزاد نشد کامنت این قسمت رو بنویسم تا نزدیک عصر، گفتم خدایا میشه لطف کنی یه وقت با آرامش برایم جور کنی من این قسمت رو بنویسم خیلی قشنگه. که همسرم گفت:میایی بریم بیرون.
منم که دیگه یاد گرفتم تسلیم امر خدا باشم گقتم باشه بریم
و رفتم به جاده ای که به بالای کوه میرسید و شهر زیر پایمان بود و غروب بینظیر آفتاب، دیوانه کننده بود. همین طور که محو دیدن این زیبایی بودم یادم افتاد دیروز عصر موقع غروب آفتاب که باز بسیار زیبا بود گفتم خدایا میشه برم یه جایی که جلویم خونه و درخت نباشه و غروب آفتاب رو نگاه کنم.
و من الان جایی بودم که فقط افق پیدا بود و غروب بینظیر آفتاب.
و این وعده خداوند که درخواست ها را اجابت می کند.
و بعد از اون رفتیم آش و حلیم برای شام خریدیم و الان با خیال راحت و آسوده دوباره فایل رو نگاه می کنم و آنچه خدا بر قلبم جاری می کند می نویسم. خدایا شکررررررررت
……………………………………
استاد اومده فروشگاه که برای دوستش آنچه که پیش خودش خوب و عالی و کاربردی است بخرد.
مصداق آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.
و نگفت حالا یه چیزی می گیریم میره دیگه.
پیشرفت تکنولوژی جای بسی تحسین داره که کارها رو روز به روز آسان و آسان تر کرده.
و در کسری از ثانیه پول جنس هات رو پرداخت می کنی میری یا همون فروشگاه وال مارکت که خودش بصورت خودکار از حساب ات کم می کرد، اون دیگه باز پیشرفته تر از این فروشگاه بود. خدایا شکررررررررت
و این خانواده راین چقدر فرکانس عالی دادند که موقع شادی هاشون استاد و مریم جان را جذب می کنند که شادی شون چند برابر بشه. خوشا به سعادت شون.
و چه خونه و محله زیبایی رو جذب کردند بسیار قشنگ و آرام با فرکانسی عالی.
استاد و مریم جان هم هر چه آدم حرفه در تنیس رو جذب می کنند که بیشتر از این ورزش مفرح لذت ببرن.
و حتی اگر مثل خانواده رایان و پسراش حرفه ای نباشند، خودشون رو برای یه رقابت تنگاتنگ آماده می کنند.
ای خدا این سگ کوچلو چه نازه و چه ناز به بازی نگاه می کنه.
من اولین تجربه دست زدن به یه سگ پشمالو رو همین تابستان داشتم، آنقدر با حال و با مزه بودم شدید دوست داشتم منم یک سگ با حال مثل این رو داشته باشم و مطمئن ام برآورده خواهد شد.
و بعد از سه روز خدا حافظی می کنیم با مکان زیبا برای دیدن زیبایی های بیشتر
خدایا شکررررررررت بخاطر این همه زیبایی سپاس گذارم خدای من
در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم. الهی آمین
رضوان خانم یوسفی خواهر نازنین و دوست داشتنیام سلام وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه.
چقدر قشنگ زیبا مختصر و موجز نوشتهاید.
احسنت بر شما تقریباً تمام این قسمت را در چند خط اشاره کردید و چه زیبا و عالی.
بسیار لذت بردم هم از خواندن کامنتتان و هم از یادآوری قانون که خداوند خیلی زود پاسخ میدهد به نیازهایمان. آفرین بر شما و همسر دلبندتان که انقدر صمیمانه و عاشقانه زندگی میکنید و قشنگیهای زندگیتان را هم با ما به اشتراک میگذارید.
درود بیکران بر شما برایتان از خداوند مهربان و متعال هر آنچه خیر و خوبیست آرزو میکنم و به دستان پرقدرتش میسپارمتان خدانگهدار.