دیدگاه زیبا و تاثیرگذار سمانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد جان یه چیزی توی این قسمت برام خیلی جالب بود. اینکه شما فارغ از نگاهِ اعتقادیِ خودتون، به راحتی میرین جاهای مختلف، عقاید دیگران رو می شنوید و تجربه های متفاوتی رو به دست میارین.
داشتم فکر میکردم خودِ من وقتی صحبت از اعتقادی، غیر از اعتقادات درک شده و پذیرفته شده ی خودم بشه، اصلا اونجا نمیرم، چه برسه به اینکه بخوام بی طرفانه حضور داشته باشم و با عقاید دیگه آشنا یا روبه رو شم.
درسته در حال تغییر و رشد و بهبود هم هستم، اما متوجهم این یه باگه و باعث تعصب میشه. برام جالب بود شما در مورد نگاه انجیل و تورات صحبت کردین و روایات انجیل از نوحِ پیامبر و … رو کاملاً غیرِ متعصبانه خوندید. حتی خود قرآن رو هم با آرامش و بی تعصب وسط اوردین.
خب این به من تفهیم میکنه من تعصبات مذهبیِ ریشه داری دارم که با اینکه تو این سالها کمی کمرنگ شده اما تو اون عمقش چسبیدم به بعضیاش.
یکیش این که: چیزی که من میدونم یا فکر میکنم میدونم درسته و مابقی میرن تو هاله ای از ابهام و شک…
یه چیز جالب گفتین: اینکه نمیان حرفها رو با فیزیک و قانون تطبیق بدن و صحتش رو بررسی کنن. بلکه میخوان هر طور شده، باورها رو منطبق کنن با واقعیت. این یه تلنگر هست برای من من بابِ همون تعصبی که حرفش رو زدم.
از کشتیِ نوحِ شبیه سازی شده خوشم اومد، عینِ یه موزه بود.
نوحِ نبی که داشت توضیح میداد شگفت زده ام کرد. هم طراحیِ مجسمه ی متحرکش و هم این که چقدر طبیعی صورتش طراحی و اجرا شده بود و هم سوالات هوشمندی که از طریق یه صفحه نمایش توسط کاربر انتخاب میشن و توضیح داده میشن.
حقیقتا دَمِ هنرمندانش گرم.
همینطور سایر کاراکترهای کشتی، انسان ها و حیوانات.
بعضی حیوانات خیلی گوگولی بود، چشم های نازی داشتن، آشپزخونه ی کشتی خیلی باحال بود، صداهای محیطی اونجا باحال بود، مثلاً زمزمه ی آواز طورِ بانویی که تو آشپزخونه بود، یا آقای آهنگر و …
به صورت کلی جزئیات زیادی اونجا بود که کشتی رو شگفت انگیز میکرد. استاد اولش گفتن یه مجتمع هست و واقعا مثلِ یه تورِ سیاحتی بود داخلِ کشتی. مسیرِ باغ طوری که ورودیِ کشتی بود با اون فضای زیبا، چشمم رو نوازش داد.
ماهِ بزرگِ زیبا، میتونم تصور کنم چقدر زیبا بوده، چون خودمم چند بار ماه رو به صورتِ خیلی بزرگ دیدم و تعجب کردم از سایزش، چون اکثرا دور و کوچک بوده. اینم از جذابیت های بی شمارِ جهانِ زیبای خداوند هست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 227567MB30 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ ۙ فَاسْلُکْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ ۖ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا ۖ إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» ؛ «فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» ؛ «وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» ؛ «إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ وَإِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ» (پس به او وحی کردیم که زیر نظر ما و پیام ما کشتی بساز و هنگامی که فرمان ما به هلاکت آنان بیاید و آن تنور فوران کند از هر گونه ای دو عدد و نیز خانواده ات را وارد کشتی کن، جز افرادی از آنان که فرمان بر او گذشته است، و درباره کسانی که ستم ورزیده اند، با من سخن مگوی، زیرا آنان بدون تردید غرق شدنی اند) (پس هنگامی که تو و آنان که با تو هستند، بر کشتی سوار شدید، به خاطر این نعمت بگو: همه ستایش ها ویژه خداست که ما را از این گروه ستم پیشه نجات داد) (و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی پرخیر و برکت فرود آور، که تو بهترین فرود آورندگانی) (همانا در این نشانه هایی برای عبرت گیرندگان است؛ و یقیناً ما آزمایش کننده بندگانیم.) (27-30 مومنون)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
«الهی اگر دوستی نکردم، دشمنی هم نکردم؛ اگر بر گناه مصرّم اما بر یگانگی مقرّم» ؛ «الهی، الهی ، چه کنم تا تو را شایم؟ و خون دل از دیده بپالایم؟»؛ «الهی، الهی روزگاری تو را می جستم، خود را می یافتم ؛ اکنون خود را میجویم، تو را می یابم» ؛ «الهی دستم گیر که دستاویز ندارم ، و عذرم بپْذیر که پای گریز ندارم» (مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیزم، و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم که بینهایت همه تون رو از صمیم قلبم دوست دارم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این خانواده ای که در کنارشون حمید امیری ساکت و کم حرف و درونگرا میشه کودک شیطون و پرحرف برونگرا. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت، بخاطر این استادان عزیزم، و بخاطر احساس شاگردی درونم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر فرمانروایی خداوند و بخاطر بندگی ما.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
از شاخصه های شبکار بودن اینه که دو بار فایل رو از ابتدا میبینی ولی هر دوبار وسط فایل خوابت میبره، خب چیکارش کنم، بس که صحبتهای استاد به انسان آرامش میده و آدم رو به یاد خداوند میندازه.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
هندزفری چیست؟ وسیله ای برای اعراض از شنیدن ناخواسته و دادن ورودی مناسب به ذهن.
تا حالا شده یه گوش هندزفری تون خراب بشه و فقط یکیش کار کنه. من تجربه اش کردم دو سه روز این وضعیت رو تحمل کردم دیدم واقعاً خیلی سخته، چون همزمانی که گوش راستت خواسته رو دریافت میکنه گوش چپ ناخواسته رو میشنوه و امان از دست ذهن نجواگر…
بعد از دو سه روز تنبلی و فراموشکاری امروز صبح گفتم باید برم یه هندزفری بگیرم. عسلویه یه شهر جالبیه عین یه قرمه سبزیه که موادش رو هنوز با هم ترکیب نکردی. هر چیزیش یه سمت شهره. بقول استاد شایسته: گیوه ها رو ورکشیدیم و گفتیم خدایا به امید تو… توی مسیر گفتم خدایا یه دونه هندزفری خوب میخوام، خودت هم میدونی برای چی میخوام، میخوام از صدای قرآن و اذان و فایلهای استاد لذت ببرم. خودت هدایتم کن کدوم وری برم.(یبار جایی شنیدم یا خوندم که خداوند به موسی پیامبر گفته: حتی نمک غذا و علوفه گوسفندانت رو هم از من درخواست کن؛ و البته یاد صحبت استاد افتادم توی فایل نامه 31 که میگه همه چیزو از خدا بخواین) سر راه دم یه کافه ایستادم یه قهوه بگیرم. یه حسی بهم گفت برو تو این مرکز خرید، ذهنم گفت آقااااااااا بیخیییالللللل این که همه مغازه هاش بهداشتی آرایشی و لباس فروشی و پارچه فروشیه، اینجا دنبال هندزفری میگردی؟ باید بری سمت موبایل فروشی ها. دوباره همون حس درونی گفت برو داخل ضرر که نداره، کتکت که نمیزنن، نهایتاً میای بیرون. یعنی تا لحظه ای که در پاساژ برام باز میشد یه نجوایی میگفت نکنه اشتباه اومده باشی، (ذهن در این حد نجوا میکنه، انگار حسودیش میشه شما به ندای قلبت گوش بدی) کسی که توی پاساژ نمیفهمید من دنبال چی هستم… یه چرخی زدم همون حس درونی گفت سمت راست گوشه آخر. رفتم جلو دیدم یه مغازه لوازم صوتی و لوازم جانبی موبایله، و فروشنده اش یه آدم لبخند به لب، خوش برخورد، متشخص، انرژی مثبت (و احتمالا خدا دوست) بود چون خیلی ازش حس خوبی دریافت میکردم. با حوصله قیمتها رو بهم گفت و دونه دونه هندزفری ها و اسپیکر ها رو برام توضیح داد و اینکه هر کدوم مناسب چه فضاییه و ضد آب هست یا نیست.
همین یه خرید ساده برام درس داشت که حتی برای یه هندزفری هم از خداوند درخواست هدایت کنیم و خداوند همیشه راهنمایی میکنه، توی عسلویه به اون شلوغی که ممکن بود من ساعتها وقتم هدر بره از این مغازه به اون مغازه دنبال چیزی که میخوام بگردم. به راحتی چیزی که میخواستم رو پیدا کردم و قرار شد دوباره برم پیشش چیزای دیگه هم ازش بگیرم.
آره خداوند همه چیز میشود همه کس را
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بریم سراغ فایل امروز و خدا رو صد هزار مرتبه شکر ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر و حمد و سپاس و ستایش «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ». بخاطر اون چیزایی که روی تابلو ها میخوندم و تعجب میکردم و تفکر میکردم که فرقی نداره یهودی باشی، مسیحی یا مسلمون، باورهای غلط توی همه ادیان و مذاهب هست و من هزار بار شبیه اینها رو از زبان واعظان و منبری ها شنیده بودم. حتی وقتی برای این فایل آیات سوره مومنون رو انتخاب کردم ذیل ترجمه یکی از آیه ها مترجم توی پرانتز نوشته بود «نشانه هایی [از قدرت، رحمت و انتقام خدا] برای عبرت گیرندگان است».
چقدر تفاوته بین نگاه سیستمی داشتن به خداوند و نگاه احساساتی بودن خدا. خدایی که احساساتی و خشمگین و مستأصل میشه و میخواد انتقام بگیره تا دلش خنک بشه.
نگاه سیستمی چی میگه، میگه فلانی تو یه سری افکار و باورها و فرکانسها داشتی که یه سری رفتارها و یک سبک زندگی رو برات رقم زده، مثلاً از مدار 1 تا مدار 9 همه میرن سمت عذاب ولی هر کس به اندازه اعمال و رفتار و فرکانس خودش(هر مدار عذابش اندازه خودشه) ، از مدار 10 تا 20 مدار قبولی در آزمون ، هر کس به فراخور ایمانش از نعمتهای بیشتری بهرمند میشه. در تمام طول مدت آزمون شما حق انتخاب داری هر چیزیو انتخاب کنی. (هر مدار نعمتهای مخصوص به خودش) میتونی بین نعمت ها و چک و لگد ها هر چیو دوست داشتی انتخاب کنی. ولی حتی مترجمان قرآن هم اصل و حاشیه رو رعایت نکردن، تا چه برسه تحریف کنندگان سایر کتب.
اصلا چه اهمیتی داره دایناسور های نوح برای شام چی میخوردن، یا کدوم پسر نوح با خوبان بنشست و کدوم با بدان. امیدوارم فیلم نوح رو ندیده باشید و پیشنهاد هم نمیکنم ببینید (بازی راسل کرو). پسر نوح اونجا نه تنها با بدان بنشست که سر دسته بدان که اومده بود توی کشتی رو هم یاری داد. بعدش هم نجات پیدا کرد. و نوح رو هم کلا یه بیمار روانی و دائم الخمر نشون داده بودن.
حالا نگاه قرآن به نوح چیه « سلامٌ علیٰ نوحٍ فی العالمین، إنا کذلک نجزیِ المحسنین ، إنه من عبادنا المومنین»، حقیقت قوانین میگه که فرکانس ذهن ما و مداری که توش هستیم اثبات کننده حق و باطله. اگه پدر و فرزند توی مدار همدیگه نباشن، خداوند به دور از احساسات بهت میگه«إنه لیسُ من اهلِک» اون دیگه از خاندان تو نیست. اون توی یه مدار و فرکانس دیگه است، که مقصدش یه جای دیگه است. این آدم اصلا با تو هم مسیر نیست.
ما آدمها یه گرایش عجیبی داریم برای دور شدن از اصل، و رفتن به حاشیه (یکیش خود من، اول به خودم بگم یه وقت ذهنم فکر نکنه خبریه)
و چقدر خدا رو شکر کردم از بین همه اون خرافات ، خداوند منت سرم گذاشت و منو هدایت کرد به قرآنی که خود خدا فرمود «إنا له لحافظون» (همانا ما به راستی حافظ آن هستیم)
و همینطور خدا رو شکر کردم که استاد عباس منش بهمون یاد داد چطوری قرآن رو بخونیم. از طریق کتاب «رویاهایی که رویا نیستن» و کتاب «چگونه فکر خدا را بخوانیم» و همینطور جلسات قرآنی دوره دوازده قدم، و کلی فایل هدیه که روی سایت هست و بهمون یاد میده چطوری آیات قرآن رو بخونیم و تفکر و اندیشه و تعقل کنیم. (دوستان pdf کتابها رو از قسمت محصولات خرید کنید، باور نکردنی و بینظیره، قیمت ریالی کتابها بشدت پایینه که انگار هیچ پولی پرداخت نمیکنید ولی ارزشی که توی زندگی تون خلق میکنه و حقایقی که گفته شده باورنکردنیه، توی هیچ کتاب موفقیتی گیرتون نمیاد، به جرأت میتونم بگم توی زندگی تون سکشن میزنه)
استاد عباس منش ، واقعاً نمیدونم با چه زبونی از شما تشکر کنم. من از بچگی توی خانواده با قرآن آشنایی داشتم ولی تلاوت بدون تفکر و تعمق بود. من زیر دست پدرم قرآن رو میخوندم، یه فتحه کسره رو اشتباه میخوندم، حفظی متوجه میشد و میگفت: برگرد همین آیه رو دوباره بخون، فلان کلمه رو دقت کن. ولی هیچوقت با این نگاه آیات رو رمزگشایی نکرده بود برام، نه پدرم نه هیچ واعظ منبری هیچوقت نگفته بود که طبق فلان آیه، اینجوری و اینجوری از خدا درخواست کنید، اینجوری شاکر باشید، اینجوری بندگی کنید، اینجوری غم و ترس رو دور کنید. من همیشه خلافش رو شنیده بودم، توصیه به ترس و اندوه، توصیه به احساس گناه، توصیه به اقرار به بدبختی.
استاد بینهایت ازت متشکرم و روی ماهتو میبوسم، بخاطر اون لحظه ای از زندگی ارزشمندت که روی عرشه کشتی مکث کردی، و بعدش شروع کردی به خوندن قرآن، و به هدایت رب العالمین اعتماد کردی.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
استاد هر چقدر نعمت توی زندگیت میاد نوووووووش جااااااااااااان عزیزت. خداوند میلیون ها برابر در دنیا و آخرت بهت ببخشه که منشأ این حرکت توحیدی عظیم در زندگی میلیونها نفر شدی. (و تازه هنوز شروع راهه)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بی انصافیه از زیبایی های این مجموعه کشتی نوح نگم، چقدر زیبا درستش کرده بودن و چقدر براش هزینه کردن و تلاش شده بود. همه چیز زیبا و طبیعی. حتی مجسمه ها سخنگو بودن، با یه پرسش جواب میدن، توی کارگاه نجاری صدای ابزار ها میومد.
اونجایی که استاد عباس منش میگفت من اجداد خودمو پیدا کردم. همون مردی که توی دقیقه 28:40 بود ، خندیدم گفتم این اجداد همه ما مردای ایرانیه، فقط اون زمان چون فضای مجازی نبوده، سرش تو مکتوبات بوده، احتمالا هر چند دقیقه یکبار هم زنش میومده بهش میگفته: همش سرت تو کاغذه، وقتی میای تو کابین کشتی اصلا حواست به من نیست. پاشو برو مثل بقیه مردها روی عرشه بگرد ببین چقدر دیگه مونده برسیم اونور آب … (صرفاً جهت خنده، از همون قدیما ماجرا اینجوری بوده)
راستی مگه کشتی نوح، سیستم روشنایی داشته که اینها توی اعماق کابین های کشتی اینقدر هنرمندی به خرج میدادن؟؟ سوخت کوره آهنگری چی بوده؟؟
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
یه تابلویی رو دیوار بود که میگفت خداوند جهان رو در شش روز خلق کرده،(فکر کنم هم توی تورات باشه و هم انجیل) و البته این آیه توی قرآن هم هست، آیه 59 سوره فرقان که میگه «الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا» (آن که آسمانها و زمین و هر چه را در میان آنهاست به شش روز بیافرید، آنگاه به عرش پرداخت. اوست خداى رحمان و در باره او از کسى بپرس که آگاه باشد.) و نمیدونم چه اصراریه که ثابت کنن حتماً شش روز ، یعنی شش تا 24 ساعت. من قبلاً همیشه از خودم میپرسیدم چرا 6 روز ، نه بیشتر و نه کمتر. چرا یهویی نه. تا اینکه هدایت شدم به سایت و با قوانین آشنا شدم و فهمیدم همه چیز تکامله، این ایام حتماً به معنی روز نیست که خداوند شش تا 24 ساعت وقت گذاشته. یعنی 6 مرحله دوره تکاملی در مدت زمان.(شاید هر دوره اش میلیونها سال) خدایی که اراده «کن فیکون» داره، یعنی ظرف یه چشم به هم زدن میتونه خلق کنه، چون منِ بشر رو در بستر زمان و مکان قرار داده و قوانینی رو وضع کرده که برای رسیدن به هر خواسته ، و نیاز هست به تکامل، پس خودش اولین برپا دارنده و اجرا کننده قوانین میشه. خداوند از قوانین خودش عدول نمیکنه. در سنت الهی تبدیل و تغییر نیست. ابتدای خلقت سرعت گردش زمین و شبانه روز 24 ساعت نبوده. در طول مدت تکامل زمین، شبانه روز 24 ساعته شده. پس همه چیز تکامله. قوانین حاکم بر انرژی ثابته. چه خلق یه باور باشه و دریافت یه خواسته کوچیک ، و چه خلقت یه کهکشان و تکامل ستاره ها و سیارات اون، و شکل گیری حیات. همه و همه از قوانین تکامل و قوانین فیزیک پیروی میکنن.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
شاید آلارم Low battery گوشی باعث بشه من کامنتم رو تموم کنم. ( ایموجی خنده، و دست توی پیشونی و گریه، همه با هم)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و بخاطر این سایت و بخاطر این استادان عزیزم.
استاد عباس منش و استاد شایسته ازتون بینهایت سپاسگزارم. و همینطور دوستان نازنینم از شما هم ممنون و سپاسگزارم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
«حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس ؛ با این لسانِ عَذب، که خامُش چو سوسنم»
«آب و هوای فارس عجب سِفله پرور است ؛ کو همرهی؟ که خیمه از این خاک بَرکَنَم»
«حافظ به زیرِ خرقه قَدَح تا به کِی کشی؟ ؛ در بزمِ خواجه پرده ز کارَت برافکنم»
سلام و درود به شما سعیده جان،
هیچ کامنتی اینجوری منو ناک اوت نکرده بود. بماند از اول کامنت اشکم سرازیر بود، پاشدم رفتم بیرون توی تاریکی قدم بزنم تا کسی آبغوره گرفتنمو نبینه.
یه کادر متخصص و تیم CPR چهل دقیقه فعال باشن تا کاری رو انجام بدن که هر ثانیه به صورت طبیعی خود بدن داره انجام میده. یکبار تپیدن قلب.
چه کسی این قلب رو به تپش میندازه ، و چه کسی میتونه بعد از توقفش دوباره اون رو زنده کنه؟
«تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ»
به اینجای کامنت که رسیدم این آیات داشت از گوشی پخش میشد، دیدم با موضوع کامنت هماهنگی داره گفتم برات بنویسمش.
ماجرای این بنده خدا رو که نوشتی ،یه لحظه خودم رو دیدم که وقت رفتنه و زیپ کیسه ام رو دارن میبندن. یه لحظه یه حس آرامش بهم دست داد. دیدم انگار به هیچی نیاز ندارم. دیگه عجله ندارم، حس کردم وقتشه با اطرافیانم مهربونتر باشم.
امروز متوجه شدم انگشتم قرمز شده و میسوزه، چیزی شبیه یه زخم بود. یه چیزی توی انگشتم فرو رفته بود.یه تیغ جراحی توی وسایلم داشتم. (شماره 11) برداشتم زخم رو خراش انداختم و چیزی که توی دستم بود رو کشیدم بیرون. به باریکی تار مو، مخصوصاً خطکش گذاشتم کنارش حدود 1,5 میلیمتر بود. تا چند دقیقه روی دستمال کاغذی نگهش داشته بودم و بهش نگاه میکردم و میگفتم: یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ، همین براده 1,5 میلیمتری برای ناک اوت کردنت کافیه.
وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا
این قسمت کامنتت که این آیه رو نوشته بودی (أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ ؛ یا به ظلمات دریای موّاج عمیقی ماند که امواج آن بعضی بالای بعضی دیگر دریا را بپوشاند و ابر تیره نیز فراز آن برآید تا ظلمتها چنان متراکم فوق یکدیگر قرار گیرد که چون دست بیرون آرد آن را نتواند دید، و هر که را خدا نور نبخشید هرگز (جان) روشنی نخواهد یافت.) داشتم به این فکر میکردم که اون شدت تاریکی برای هیچ انسانی هیچ چیز قابل مشاهده نیست ولی خداوند توصیفش کرده که چطوری موجها روی همدیگه حرکت میکنن. من دریای طوفانی رو دیدم. به زور چراغهای ناوچه، فقط تا چند متر، بینهایت ترسناکه، هرچند حاضرم بازم تجربه اش کنم ولی بعد از اون چند متر فقط تاریکی مطلق بود. دریغ از ذره ای نور. اگه توی اون وضعیت کسی میافتاد توی دریا هیچکس مطلع نمیشد.
نمیدونم کامنتم رو چطوری تموم کنم. کامنتت حسابی منو ناک اوت کرده.
در پناه رب العالمین همیشه سلامت و موفق باشی.