سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 229

سریال سفر به دور آمریکا قسمت 229

به نام خدای پاردایس

با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم

خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

در بهترین زمان ممکن و در بهترین حالت ممکن در حالیکه قهوه ام رو دارم نوش جان میکنم از رزق ربم و در خلوت و سکوت و آرامش خونه نعمتی که هر روز سپاسگزارش هستم آگاهانه انتخابم رو کردم که با این جریان سیال همراه بشم و توجهم رو بزارم روی جزییات زیبا ی این فایل

امروز و دقایقی قبل از خداوند خواسته بودم که قلبم رو پاک کنه از هر ناپاکی تا آماده بشم برای ی اتصال عاشقانه و به مخض پلی کردن این فایل اتصال برقرار شد و الان با چشمانی اشک بار دارم مینویسم آنچه رو که قراره نوشته بشه

حتما اگر قبلن بود و می شنیدم از استاد که میگفتن از خدا خواستم که بارون بیاد وبارون می اومد تعجب میکردم

اما الان دیگه نه چون خودم هم دارم در درجاتی تجربه میکنم این درخواست و این پاسخ رو چون خدای همه ی ما یکیه چون رب همه ی ما یکیه و صاحب و مالک همه چیز اونه و اگر بهش وصل بشیم هر آنچه رو که بخوایم بهمون میده از لطف و رحمت بیکران خودش چون ما موجودات باارزشی هستیم در نزدش و لایق تجربه هر آنچه که خیر و خوبی هست چون ما مثل همون طلایی هستیم که استاد توی دوره عشق ازش صحبت میکنه که طلا همه جا و برای همه کس ارزشمنده چون به خودی خودش ارزشمنده و وجودش وابسته به چیز بیرونی نیست چون وجودش فقط و فقط وابسته به خداونده

و من هم تا زمانی که فقط و فقط به خداوند وابسته میشم هر جا باشم و پیش هر کسی باشم براش ارزشمندم همونجوری که استاد الان برای من ارزشمنده چه توی سفر باشه چه توی پاردایس چه به ظاهر پوشیده باشه چه نباشه چه تصویرش رو موقع فوتبال بازی کردن ببینم چه موقع ضبط فایل چه موقع تمیز کردن تراک کمپر چون وجودش به واسطه ی آگاهی الهی که درش شکل گرفته که من رو داره به خودم و خدای خودم هم وصل میکنه ارزشمنده و هرجایی و در هر قالب جسمی من بدنبال اون آگاهی هستم و بقول زبان شناسان من وجود استاد رو مستقیم ربط میدم به کسب دانش و آگاهی فارغ از فرمی که در اون لحظه توش قرار گرفته :

وقتی استاد رو میبینم که هنوز به قول معروف عرق سفرش خشک نشده شروع به شستن تراک کمپر میکنه:

هم داستان سپاسگزاری از نعمت های ربم برام مرور میشه با ارزش قایل شدن برای اونها و تشکر کردن کلامی و رفتاری یعنی هم ایمان قلبی و هم توحید عملی

هم داستان هدفگذاری برام مرور میشه و مفهوم آیه فاذا فرغت فانصب باز هم برام تکرار میشه که بقول خود استاد باید هر روز و هر هفته و هر ماه برای خودم هدفی داشته باشم که اگر غیر از این باشه ی مرده ی متحرکم

هم مفهوم امید به آینده و انگیزه برام تداعی میشه که در هر لحظه باید جوری زندگی کنم که انگار امروز آخرین روز زندگیمه و در عین حال انگار که قراره سالهای سال دیگه زندگی کنم و امروز تازه شروع زندگیمه

هم به یاد میارم که بهبودهای دائمی و کوچکه که در طول زمان نتایج بزرگ و ٰآرامش و راحتی و آسایش بیشتر و بیشتر رو به وجود میارن

به یاد میارم که کلام خداوند درسته که میفرماید من برای شما حرج و سختی قرار ندادم در دین البته در دین خدا نه دینی که اکثریت به تبعیت از آبا و اجدادشون برای خودشون درست کردن . در دین توحیدی ابراهیم فقط و فقط راحتی و آسایش و لذت بردنه و وعده های زیبا و نیکو مثل پاردایس و درخت های سرسبزش و نهرهایی که جاریه جایی که فقط حرف های زیبا و خدایی زده میشه: لایسمعون فیها لغوا

ومن هم در مقیاس خودم و در مدار خودم از وقتی وارد این دین شدم میزانی از این راحتی و آسایش رو دارم تجربه میکنم که وقتی به اطرافم نگاه میکنم و زندگی بقیه رو میبینم متوجه میشم که من متفاوت شدم که یکیش نعمت سلامتیه و یکی دیگه آرامش و خواب راحت و اتفاقات خوب و دوری از حوادث غیر مرتقبه تکراری و ……

هم به یاد می آرم اصل فراوانی نعمت های خداوند رو از جمله سفرای زیاد و طولانی با ٰآرامش خاطر که برای دریافتشون باید ظرفم بزرگ بشه چون منبع و مخزشون که همیشه بازه و الگوش هم استاده

هم بیاد میارم که من عاشق تمیزی هستم مخصوصا تمیزی که با آب خلق بشه و کار هر روزم هم همینه که این رو خلقش میکنم و ازش لذت میبرم (اتفاقا همین دیشب با وجودی اینکه خیلی خسته بودم اما بخاطر اهرم رنج و لذتی که توی ذهنم تثبیت شده در مورد تمیزی و احساس قشنگی که بعدش بدست می آورم شلنگ گرفتم و خونه رو شستم و الان که صبحه و نشستم دارم این کامنت رو مینوسیم و به خونه نگاه میکنم حس خوبش رو دارم تجربه میکنم )

الان وقتی میبینم که استاد داره فوتبال بازی می کنه هم برام کلاس درسه که :

وقتی در مسیر توحید قرار بگیرم و استقامت داشته باشم و ادامه بدم میرسه به جایی که اینجوری میتونم لذت ببرم از انجام دادن کاری که بهش علاقه دارم بدون اینکه نگرانی مالی داشته باشم

البته که خود اون بازی فوتیاله هم درس هاش رو نشونم میده :

که اگر اعتماد به نفس داشته باشم ادامه میدم حالا ممکنه بار اول نتیجه نگیرم اما حتما در دفعات بعد موفق میشم مهم اینه که ادامه بدم و متوقف نشم

اینقدر جریان کلام جاری شد و پیش رفت خودش که الان دوباره میخوام برگردم از اول و ی سری مطالب دیگه رو اضافه کنم که :

با وجود اینکه توی قسمت های قبلی اینهمه سرسبزی و زیبایی دیدم اما انگار این سرسبزی که الان دارم میبینم ی چیز متفاوته ی چیز تازه اس که وقتی دورن پرواز کرد و از بالا نشون داد این حجم از سرسبزی رو قلبم باز شد

وقتی اون جاده ها رو نشون داد حالا نمیدونم جاده اس اتوبانه چیه خخخخ بقول آقای زرگوشی که گفتن من از رنگ ها خیلی سر در نمیارم منم خیلی توی تشخیص جاده و اتوبان و اینا خوب نیستم پس بگذرید خخخ

خیلی قشنگ مفهوم اون صراط المستقیمی که استاد ازش صحبت میکنن در سوره ی حمد برام جا افتاد که :

وقتی توی این مسیر قرار میگیری با سرعت زیاد و با امنیت زیاد پیش میری بدون اینکه ترس و نگرانی داشته باشی چون مسیر کاملا هموار همواره و هیچ مانع و محدودیتی برای پیش رفتن وجود نداره چون هیچ ترمزی نیست و داری با نهایت شدت و سرعت گاز میدی و میری جلو

اینکه خانم شایسته صبح زود رفته و داخل تراک کمپر رو تمیز کرده همون جلسه 4 دوره عشق و مودته که فردی که با خودش در صلحه ی کاری رو که خودش ازش لذت میبره و احساس خوبی بهش میده رو انجام میده بدون اینکه انتظاری از طرف مقابلش داشته باشه که حتما تاییدی بکنه یا جبران بکنه نه فقط و فقط واسه دل خودش انجام میده البته که وقتی طرف ی کسی مثل استاد باشه که اون هم خودش در صلحه با خودش اون هم کاری رو انجام میده که ازش لذت میبره و احساس خوبی بهش میده نه چون تو این کار رو کردی حالا من هم این کار رو برای جبران انجام بدم . و وقتی دو نفر اینجوری توی رابطه با هم باشن زندگی واقعا بهشت میشه .یکی از خواسته های من داشتن چنین رابطه ایه که پایه هاش داره با دوره عشق ساخته میشه .سپاسگزارم استاد برای این دوره شگفت انگیز که به نظرم قبل از هر دوره ی دیگه باید این دوره کار بشه

سپاسگزارم برای تمام آگاهی هایی که دارم از شما کسب میکنم از فردی که ی مسیری رو رفته نتایجش رو گرفته و بهش ایمان داره