سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 229

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار الهه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد عزیزم مریم جانم چقدر ازتون ممنونم که این همه مدت ما رو همراه خودتون ب زیبایی های کلورادو بردین و تمام تمرکزمون روی نکات مثبت سفر و زیبایی های طبیعت بود و ترکیب جادوییش با دوره احساس لیاقت اصلا پاییز منو ساخته. واقعا کجا میتونیم همچین سفرنامه ای پیدا کنیم که تمامِ تمامِ تمامش تمرکز بر زیبایی ها و شکرگزاری و هدایت باشه؟!

چقدر خداوند رو سپاسگزارم که منو ب این مسیر راست هدایت کرد. مصداقِ بارزِ مسیر کسانی که بهشون نعمت داده. از درون بچه ممنونم که زیبایی های این بهشت رو از دید پرنده بهمون نشون داد. 

استاد جونم مشغول شستن تراک کمپر هیولاست. چقدر این تراک کمپر جادوییه. چقدر دوست دارم لذت سفر باهاشو تجربه کنم. چقدر من رنگشو دوس دارم. استاد جونم و مریم مریم جونم، این تیکه ک داشتین ماشین رو میشستین، چقدر سرشار از حس سپاسگزاری و توحید بود. صحبتهایی که این قسمت کردین همش توحید بود. همش شکرگزاری بود. همش حال خوب بود. همش الگوی رابطه زیبا و هماهنگ و در صلح بود. همش همراهی و تفاهم و عشق واقعی بود. خدایا شکرت برای شنیدن این صحبتها.

استاد انقدر با لذت تراک کمپر رو میشورین که دلم خواست تجربش کنم. اونم تو همچین محیط طبیعی و جنگلی با شوینده های هیولا و فراوانی آب بدون نگرانی از کمبود. شیرجه زدن توی دریاچه آب شیرین چشمه رو دلم میخواد تجربش کنم. عاشقتونم که اینقدر توجهتون به زیبایی های مکان زندگیتونه و هیچوقت براتون تکراری نمیشه و همیشه ی همیشه دارین از ته دل صدق بالحسنی میکنید و هر بار در پاسخ این سیستم بی نقص سنیسره للیسری میشین. نوش جان و روحتون که بی نهایت لایقش هستید. باران رحمت که همیشه داره بر این بهشت زیبا میباره و همیشه نماد فراوانی رو جلوی چشمتون میاره و بازم سپاسگزاری و قدردانی و افزودن نعمتها. 

استاد جونم چقدر با تمرکز فوتبال بازی می کنید. واقعا چقدر خوبه که یه کاری رو انقدر با تمرکز انجام بدین. این خودش یه نوع مدیتیشن و خالی کردن ذهن از 100 هزار رشته فکری در طول روز هست. 

رابطه قشنگتون رو بی نهایت تحسین میکنم. میتونم فرکانس آرامشی که تو خونتون جاریه رو دریافت کنم..چه کِیفی داره در کنار کسی زندگی کنی که کاملا حرف همو میفهمید و با هم همفکر و همراه و هم عقیده اید. دو نفر که اول عشق ب خود و صلح درونی رو در خودشون دارن و از لبریز عشق درونشون ب هم میبخشن و این یعنی رابطه سالم و پر از صلح و عشق واقعی. این جنس از رابط رو برای خودم و تمام دوستان سایت چه مجرد و چه متاهل آرزومندم و بی صبرانه و با عشق منتظر سفرنامه پاییزیتون میمونم.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 229
    548MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

388 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا نظام الدینی» در این صفحه: 5
  1. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    استاد عزیزم، مریم بانوی دوست‌داشتنی

    این چند خط فقط به رسم سپاسگزاری است.

    سپاسگزارم قبل از هر چیز از خدایی که ما را گرد هم آورد تا روی دیگری از جهان را نشانمان دهد.

    از خالق درختان و جنگل‌های زیبا، کوه‌های ستبر و استوار ، رودخانه‌ها و آب‌های زلال، آسمان با عظمت زیبا و هر آنچه از زیبایی در این سفر دیدید و سخاوتمندانه به ما نشان دادید.

    استاد جان، مریم عزیز

    بابت تمام سخاوتتون ممنونم. بابت اینکه این فایل‌های زیبا رو به ما هدیه دادید و سخاوتمندانه ما رو با خودتون همسفر کردین.

    یکی از راه‌هایی که گاهی ازش استفاده می‌کنم اینه که با خودم می‌گم فقط فکر کن الان استاد کجاست. بعد منظرهٔ پارادایس و زیبایی‌های بی‌نظیرش می‌آد تو ذهنم. حالا وقتایی که تو سفر هستین این حال خوش مضاعف می‌شه. یاد مناظری که دیدیم، جاده‌های قشنگ، مهربونی آدما، فراوانی دنیا، یه زندگی که می‌تونه تو زیبایی پیچیده باشه، یاد و تصور همهٔ این‌ها یه گنجینهٔ عظیمه که به مرور زمان شخصیتمون رو می‌سازه و شیرین‌ترین اتفاق با هر سفر شما تو آمریکا اینه که اکثر ما نیز یه سفر خیلی عالی رو جذب می‌کنیم. چون اونچه می‌بینیم فقط زیباییه. من هر بار با سفرهای شما یه سفری رفتم که دقیقا می‌تونم همون جملهٔ مریم‌جون رو در موردش بگم:

    این بهترین سفری بود که تا حالا رفته بودم.

    و این یعنی ما همگی داریم تکاملمون رو طی می‌کنیم، تو جذب زیبایی، خوشی، شادی.

    استاد عزیزم

    من سپاسگزار خدا هستم که من رو در مسیری قرار داد تا با شما آشنا بشم و زندگی‌ای رو بسازم که سراسر آرامشه، شادیه، حال خوبه.

    سپاسگزارم از شما که خدایی تا این حد قدرتمند رو بهم معرفی کردین.

    سپاسگزارم ازتون که نشون دادین دنیایی که مخلوق دست این خداست، سرشار از فراوانی است که نشان از بخشندگی و عظمت این خدا دارد، نه دنیایی که نشان از یک فرمانروای بخیل، سختگیر خشن داره.

    استاد جان، سپاسگزارم ازتون که نشونم دادین چقدر می‌شه با وجود این خدا آروم بود. چقدر تو دنیا فرصت وجود داره برای تغییر، برای زندگی خوب،

    باورم نمی‌شه وقتی نگاه مردم رو به زندگی می‌بینم، وقتی می‌بینم چطور خودشون رو مقهور جامعه و قدرت‌های حکومت و محدودیت‌های خودشون می‌بینند.

    استادجان سپاسگزارتم بابت هر آگاهی که تو این مسیر ازتون یاد گرفتم و با اون خودم رو بزرگ کردم.

    مریم عزیزم، ممنونتم بابت وجودت، همراهی‌ت، صداقتت، سخاوتت.

    وقتی دیدم چه صادقانه از تراک سپاسگزاری می‌کنید، شرمم اومد که با وجود این همه زیبایی و معرفتی که از شما آموختم، از این فایل بگذرم و سپاسم رو تقدیمتون نکنم.

    نگاه مهربان خدا بدرقهٔ ادامهٔ زندگی‌تون باد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سلام نفیسهٔ عزیزم.

    ممنونتم. خیلی جالبه که من هم دلتنگ دوستانی که توی سایت داشتم می‌شم، دوستانی ندیده و نشناخته؛ اما آشنا با قلب و روحت.

    آره عزیزدلم، حالم فوق‌العاده است.

    دیگه از شدت شوق، گاهی توی ستاره‌ی قطبی که بیشتر نقش مراقبه رو داره، به گریه می‌افتم.

    گاهی حس می‌کنم تو سپاسگزاری‌هام از ذوق قلبم داره از تپش می‌ایستد، گاهی حس می‌کنم جسمم نمی‌تونه بزرگی و رحمت خدا را تاب بیاره، به نیرویی فراتر از آنچه در وجودم هست نیاز دارم و اونجاست که دست به دامان خود خدا می‌شم،

    چیزی که این روزها تجربه می‌کنم، ورای چیزی است که در تمام عمر چشیده‌ام.

    قلبم به عشق می‌تپه. بیشتر دوست دارم و بیشتر دوست داشته می‌شوم. حتی اشیا پیچیده در مهر خدا شدن و این مهر رو به من تقدیم می‌کنند.

    خلاصه که در وضعیتی هستم که دوستان بهم می‌گن: «زهرا دقیقا بگو ساقی‌ت کیه؟» (حیف که استیکرها بسته است. شما با استیکر خنده بخون)

    نفیسه جانم، حقیقت اینه که من دیگه منتظر روزهای خوب نیستم، من توی روزهای خوبم.

    دارم در سرزمین تنهایی پادشاهی می‌کنم و از در و دیوار و زمین و آسمون هم مهر خداست که جاری می‌شه.

    من راضی‌ام، هر صبح همه‌ی کائنات رو شاهد می‌گیرم که گواهی بدید که من از این خدا چقدر راضی‌ام (رضی الله عنهم و رضوا عنه)

    شادم، چون سررشتهٔ امور افتاده دست پادشاه جهان، تنها قدرت جهان.

    سرم تو دنیا بالاست چون دوباره شدم دختر پادشاه عالم.

    یه بار سیدعلی خوشدل عزیز،که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش، برام نوشت این تنهایی که داری بالاترین ثروته. و‌ من امروز تمام گذشته‌ام رو شکر می‌کنم و سپاسگزار خدا هستم که من رو به این نقطه از زندگی رسوند؛ نقطه‌ای که همه کس من ،بی‌چون و چرا، خود خود خداست. و مابقی همه دست‌های خدایند.

    ممنونتم عزیزدلم

    خوش بدرخشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سمانه جانم

    الان که دارم برات می‌نویسم، ساعت 6:25 صبح چهارشنبه است. موبایلم رو برداشتم تا طبق روال هر روز ستارهٔ قطبی رو انجام بدم و به خودم یادآوری کنم که دنیام یه جادهٔ آسفالت راحت میون یه دنیا زیباییه، اما یه حسی که همهٔ ما باهاش آشنا هستیم، من رو کشوند طرف سایت و سمانهٔ صوفی.

    شاید مراقبهٔ امروز من قراره با کامنتی توی سایت باشه. به قول سعیده جان شهریاری صلاه امروزم اینجاست. پس بسم الله الرحمن الرحیم

    هر صبح چشم که باز می‌کنم توی صفحهٔ نوت گوشی‌م می‌نویسم:

    سلام داروندارم

    سلام تمام هویت زهرا

    تمام اعتبارم

    بعد بلند می‌شم نماز می‌خونم و بعد از نماز ادامهٔ شکرگزاری‌م رو توی همون نوت انجام می‌دم.

    سمانه جانم

    این زندگی رو تا حالا تجربه نکرده بودم، این زندگی خیلی شیرین‌تر از اونیه که بخوام توصیفش کنم، زندگی‌ای که صبح در آغوش خدا چشم باز کنی. اولین کلامت این باشه: سلام عزیزدلم بعد تا ته روز دلت قرص باشه؛ مثل طفلی که بچسبد به پدر.

    دلت قرص باشه که سکان زندگی‌ت افتاده دست تنها قدرت جهان.

    دلگرم باشی به نگاهش چون صبح تو ستارهٔ قطبی بهش گفتی که چشم بر هم زدنی چشم از زهرات بر ندار.

    تمام روز شاد باشی چون صبح به خودت یادآوری کردی که امروز من دست بزرگتریه که وهابه، کریمه، ودوده، رئوفه، رحیمه، سمیعه، بصیره، حکیمه، شکوره.

    اگه یه روز صبح یکی بیاد بگه امروز کارت دست کسیه که خیلی مهربونه یا مثلا طرف خیلی کار درسته یا بگه نگران نباشی‌ها طرفی که قراره کارت رو راست و ریس کنه خیلی زورش می‌رسه، خیلی هم بزرگواره، تا حالا کار کسی رو رد نکرده، دیگه خیالمون راحته که طرف مقابلمون آدم حسابیه.

    الان هر روزِ زهرا تو دست کسیه که رو دستش وکیل نیست، رو دستش کفیل نیست، رو دستش روزی‌دهنده نیست. رو دستش مهربون نیست. بالاتر از او قدرتی نیست.

    سمانه‌جانم

    ما خیلی خوشبختیم که بنده‌های این خداییم. خانواده این خداییم.

    یکی از شکرگزاری‌های هر روزهٔ من اینه که ممنونتم که من رو خلق کردی، به این دنیا آوردی، و ممنونتم که مسیری رو طی کردم که الان به این حس ناب برسم، که این دنیای تو دنیای بی‌نظیریه. ممنونتم که روزگارم چنان گذشت که تو بشی همه‌کسم. من با تک تک سلول‌های بدنم سپاسگزار مسیر گذشتهٔ زندگی‌م هستم. سپاسگزار اونی هستم که اگرچه به قهر و تندی و تحقیر، اما نمی‌دونست که زبان مهر خداست وقتی داره می‌گه: مگه تو کی رو داری که ازت مراقبت کنه؟ و من هر روز خدا رو شکر می‌کنم که این زهرا توی این دنیا همه کسش خداست. سرم بالاست، پزم به دنیاست که من دختر پادشاه جهانم.

    رفیق ندیدهٔ پرمهرم

    به نفیسه جان هم گفتم. من الان توی روزهای خوبم نه اینکه منتظر روزهای خوب باشم. و خیلی از این موضوع خوشحالم.

    آنچه را این روزها دارم تجربه می‌کنم به یقین در بیست و چند سال گذشته، حتی ثانیه‌ای تجربه نکرده‌ام. من سپاسگزار این خدا هستم که با تمام خطاهایم چنین آغوش مهرش رو بر من باز کرده.

    استاد یه جایی می‌گن: من تو بندرعباس که بودم، راه می‌رفتم و از شوق گریه می‌کردم. یه جا قسم می‌خورن که حال الانم با حال روزی که تو بندرعباس بودم یکیه. توی جلسهٔ هشتم یا نهم کشف هم یه حرف خوب از اپرا وینفری نقل می‌کنند که اگه برگردی چه کار می‌کنی، می‌گه خودم رو اذیت نمی‌کنم. یقین دارم که اونچه می‌خوام حتی بیشتر از اونچه می‌خوام خدا بهم می‌ده، پس آرومم و لذت می‌برم.

    من به این قسمت از حرف استاد رسیده‌ام.

    تو ستارهٔ قطبیم می‌نویسم من می‌دونم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است، اما عمل من فقط در حد ابراز ایمانمه. فقط یه اعلام وجوده به خودش. من مثل موسی تو جمع سحرهٔ فرعون فقط یه تکه چوب خشکم رو پرت می‌کنم، اژدها کردنش هم با خودشه.

    خلاصه که سمانه‌جانم

    شکرگزاری هر روزه، توجه به نکات مثبت، حال خوب که بدون سپاسگزاری امکان‌پذیر نیست، همه جزوی از همون عملیه که نشوندهندهٔ ایمانمونه. و باور داشته باش که «دریا شود آن رود که پیوسته روان است»

    برای تو و خودم و تمام دوستان این سایت و هر کس در این مسیر است آرزو می‌کنم تو شکرگزاری‌ها به چنان مرحله‌ای از شعف برسند که احساس کنند اگه خدا کمکشون نکنه الان از ذوق قالب تهی می‌کنند. این مرحله بالاترین مرحلهٔ موفقیت تو این دنیاست.

    چقدر خوب شد که باهات حرف زدم. انگار دلتنگ دوستی بودم که سال‌هاست ندیده‌ام. دلتنگ فضایی که سراسر بوی توحید می‌ده.

    من هستم، تک‌تکتون رو دنبال می‌کنم و از موفقیت‌هاتون لذت می‌برم؛ هستم گاهی به سکوت و گاهی با سخن.

    سمانهٔ قشنگم

    برات دنیا دنیا شادی رو از خدا می‌خوام. خوش بدرخشی عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سمانه قشنگم

    عزیزدلم

    یار توحیدی‌ام

    این‌قدر از خبر مامان‌شدنت خوشحال شدم که واقعا دلم خواست پاشم از ذوق برقصم و‌بچرخم و پایکوبی کنم.

    این حس برای خود من هم عجیبه.

    چرا باید خبر بچه‌دارشدن کسی که اصلا ندیدمش، این‌قدر ذوق به دلم بنشونه؟ آیا این غیر از همون محبتیه که خدا تو قرآن وعده‌ش رو داده؟ «و الف بین قلوبهم، لو انفقت ما فی الارض ما الفت بین قلوبهم» (و بین قلب‌های آن‌ها محبتی را ایجاد کردیم که اگر تمام ثروت زمین را خرج می‌کردند نمی‌توانستند چنین محبتی را ایجاد کنند).

    بهت تبریک می‌گم عزیزدلم.

    امیدوارم تمام این دوران برات یه تجربهٔ ناب عاشقانه باشه و سراسر حس رضایت و لذتمندی رو برات ایجاد کنه.

    مادرشدن تجربهٔ خوشایندیه که تو با آموزه‌های استاد خوشایندترش هم می‌کنی.

    چقدر خوشحالم که توی سایت فعال هستی و ستاره‌هات روزبه‌روز بیشتر می‌شه.

    من هستم، بعضی از کامنت‌هاتون رو دنبال می‌کنم؛ اما چون از ایمیل وارد می‌شم، هر کار می‌کنم حتی امتیاز هم نمی‌تونم بدم.

    بی‌تعارف بگم که یه مقدار هم تنبل شدم. گاهی خیلی کارم زیاده ولی خیلی وقت‌ها هم تنبلی می‌کنم. هنوز دو تا فایل آخر سفرنامه رو ندیدم؛ اما به هر جهت خوراک روحم رو هنوز از سایت می‌گیرم.

    شاید یادداشت پرمهر تو پیامی باشه از جانب خدای مهربانم که باید برگردم و جدی‌تر کار کنم. تلنگری برای جمع شدن حواسم.

    اما یک چیز رو مطمئنم. اینکه تو اتفاق خوب امروز من بودی.

    امروز صبح قبل از اینکه ستاره قطبی رو بنویسم یه حس عجیبی وجودم رو گرفت. به وضوح می‌شنیدم که یکی بهم می‌گه: داری فراموش می‌کنی که بزرگترین هدف زندگی تو شاد بودن و بهره بردن از همین امروزه نه فردا و نه آینده. شاید فردا رو هرگز نبینی، پس حسرت شادبودن همین امروز رو تو دل خودت نذار. خلاصه با این پیغام حس بی‌نظیری وجودم رو فرا گرفت؛ حس بی‌نظیری از یادآوری لینکه همین لحظه من چقدر غرق نعمتم.

    تو شکرگزاری امروزم خیلی چیزها رو نوشتم و یقین داشتم امروز بی‌نظیر خواهد بود و الان ساعت 1:11 نیمه شب که من مشغول پاسخ به تو بودم، باز هم همون صدا بهم یادآوری کرد که ببین چقدر خوشبختی که دوستان بی‌ریایی بین توحیدی‌ترین افراد جهان هستی.

    مطلب نفیسهٔ عزیزم رو ندیدم وگرنه بی‌جواب نمی‌ذاشتمش. با اینکه من نفیسه جان رو فالو دارم اما نمی‌دونم چرا نوتیف پیامش برام نمی‌رسه. شاید دوباره باید چک کنم.

    سمانه جان

    رفیق توحیدی‌ام

    ممنونتم بابت محبت بیکرانت و خودت و کودک شیرینت رو به دست پادشاه قدرتمند جهان می‌سپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    نفیسهٔ عزیزم

    سلام به روی ماهت

    من چقدر خوشبختم که چنین دوستانی دارم.

    به خودم می‌بالم به خاطر داشتن شما؛ تو، سمانه جان که وجودش به زلالی یه رودخونهٔ زیباست.

    از خدایی که چنین محبت‌هایی رو تو دلمون گذاشته، سپاسگزارم.

    عزیزدلم؛ نفیسهٔ مهربانم

    امروز، اگه دقیق بخوام بگم، از دیشب نشستم جلسهٔ آخر روانشناسی ثروت رو یه دوره کردم، بعد داشتم خودم رو حلاجی می‌کردم که من قبل و بعد از دوره چه تفاوت‌هایی کردم. ناشکری نمی‌کنم؛ خیلی اتفاق‌های خوبی برام افتاده، بی‌تردید من در مسیر پیشرفت بودم، مهارت یاد گرفتم، پول خلق کردم (شاید چنان که می‌خواستم نبوده؛ اما الان پولی توی حسابمه که هرگز این‌قدر نبوده) و همین برام یه نشونه است که مسیر رو درست اومدم؛ اما تو این بررسی و چکاپی که انجام دادم، می‌دونی چه چیزی بیشتر از همه چیز توجهم رو جلب کرد؟

    وجود دوستان مهربونی مثل شما بزرگترین ثروتیه که یه انسان می‌تونه داشته باشه. نقطهٔ آبی امروزم که هدیهٔ زیبای تو بود، حرفم را تایید کرد.

    امروز با دخترم رفتیم تماشاخانه ملک، توی خیابان شریعتی، یه تئاتر دیدیم، تمام مسیر رو با هم خندیدیم، آن قدر که گاهی عابران ما رو با تعجب نگاه می‌کردند، مغازه‌ها رو دیدیم، یه عالمه خریدهای خوب کردیم، رفتیم یه جا نشستیم آش خوردیم (جای همه دوستان خالی)، این‌قدر فضای باصفایی داشت، روی سماور چای ایرانی دم کرده بود، برامون توی سینی‌های قدیمی چایی گذاشت.

    اونجا بود که به دخترم گفتم این‌ها همه ثروت ماست(انکار نمی‌کنم که بی‌تردید باید مدار مالی‌م رو خیلی خیلی بالاتر از آنچه الان هستم ببرم؛ اما زندگی الان عالیه و صد هزار مرتبه شکر)

    دخترم وضعیت مالی من رو با پدرش مقایسه می‌کند و خیلی غصه می‌خوره که او چرا این‌قدر داره؛ ولی وضعیت من معمولیه. برای همین بهش گفتم: فکر کن امروز آخرین هدیهٔ ما از این زندگی باشه، ببین چقدر بهمون خوش گذشت؟ تنها چیزی که مهمه همین زندگی در همین لحظه است.

    خلاصه که از دیشب تا حالا دارم ثروت‌هام رو می‌شمرم و می‌بینم که این زهرا چقدر ثروتمنده!

    برای این زهرا از در و دیوار مهر می‌باره.

    باور کن نفیسهٔ عزیزم، آنچه می‌گویم اغراق نیست؛ واقعا از در و دیوار مهربانی می‌باره.

    وقتی تو با این حس قشنگت از اون ور دنیا، وسط یه جشن، به یاد من هستی و شادی‌هات رو با من در میون می‌ذاری، وقتی سمانهٔ عزیزم خبر خوشحالی مادرشدنش رو به من می‌ده، وقتی تو یه کلاس آنلاین، رفیق مهربونی که اصلا ندیدمش، می‌گه: خانم نظام‌الدینی، کاش می‌شد قلبم رو باز کنم و بهت نشون بدم که وقتی داری حرف می‌زنی چطور قلب من روشن می‌شه، من چی بگم؟!

    چجوری شکر این همه نعمت رو به جا بیارم؟!

    من که می‌دونم همهٔ این‌ها لطف خداست، وقتی بهش گفتم دیگه همه‌کس من تویی، گفت: اگه من همه‌کست هستم، همه دنیا رو رفیق راهت می‌کنم، من یقین کردم که از در و دیوار برای زهرا جز مهر نمی‌باره.

    نفیسه جانم،

    خوشحالم که در حال مراقبه و کنترل ذهن هستی. همهٔ ما همین وضعیت رو داریم، گاهی شیطان خیلی بازی در میاره، مهم اینه که بالاخره زمینش می‌زنیم، یه جوری حواسمون رو پرت می‌کنیم که خودش شرمنده بشه، دمش رو بذاره رو کولش و بره. مهم اینه که وقتی داری روی خودت کار می‌کنی، مسیرت پر از یاس و اقاقیاست، پر از گل‌های خوشبو، حالا اگه هر از گاهی، دامنمون به خاری هم گیر کرد، آن‌قدر زیبایی در مسیر هست که به آن‌ها توجه کنیم.

    چند روز پیش نقطهٔ آبی از طرف سمانه عزیزم بود، پیام پرمهرش خوشحالم کرد؛ اما گزینهٔ پاسخ برای من فعال نشده بود و با خودم گفتم شاید این یه نشونه است که در یه موقعیت بهتر باید بهش پاسخ بدم، اما به نقطهٔ آبی سمانه و نفیسهٔ عزیزم و دوست بزرگوارم، آقای محمدعلی، که چند روز پیش برام ارسال شد، یه پیغام عالی داشت و آن اینکه دوست خوب واقعا باعث می‌شه انسان مسیر رو گم نکنه، من با سایت در ارتباطم، بعضی از کامنت‌ها رو می‌خونم، فایل‌ها رو هم که می‌بینم؛ اما کم کارتر شده‌ام. پیام شما عزیزان باعث شد دوباره به خواندن مدام کامنت‌ها روی بیارم، برای همین شروع کردم از جلسه آخر ثروت کامنت‌ها رو بخونم. اول می‌خواستم دوباره به نوشتن روی بیارم، اما یه چیزی مانع می‌شه، من قسم خوردم کلماتم رو در صلدقانه‌ترین حالت ممکن ثبت کنم، شاید تایید و تشویق و ستاره این صداقت رو از من می‌گیره و ناخودآگاهم مانع نوشتن می‌شه، شاید هم تنبلی و سهل‌انگاری داره دنبال بهانه می‌گرده، هر چی هست، مهم اینه که وجود شما دوستان عزیزم باعث می‌شه رشتهٔ اتصالم از سایت قطع نشه و ردپایی از خودم به جا بذارم.

    از موبایل دخترم داره یه آهنگ پخش می‌شه که من از ته دل برات آرزو کردم: «هر چی آرزوی خوبه مال تو»

    نفیسهٔ قشنگم

    یقین بدون، یقین بدون، یقین بدون که ما که تو این مسیر داریم حرکت می‌کنیم، انتخاب شدیم برای یه اتفاق بزرگ، یه زندگی شیرین که هر کی دید بگه: «کار خوبه خدا بکنه!»

    همونطور که استاد خواستن پرچم توحید رو بالا ببرن، ما هم پرچم‌های توحیدی هستیم که قراره تو دنیا به اهتزار در بیایم.

    خیلی زیاد صحبت کردم، مثل خواهری که دلش برای خواهرش تنگ شده و دوست داره از هر دری سخن بگه، منم از هر جایی صحبت کردم.

    به دستان مهربان قدرتمندترین پادشاه جهان می‌سپارمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: