سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 231

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد صادق عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

یک سفر زیبا که قرار هست داشته باشیم که قراره در گرم ترین نقطه آمریکا اتفاق بیفته و چقدر جالبه که آمریکا کشوری هست که همه فصل ها رو در یک زمان در خودش داره در تابستان خنکی کلورادو رو داره در پاییز و زمستان گرمای میامی رو داره و تحسین میکنم این تنوع آب و هوایی رو و ما همین تنوع رو در ایران هم داریم و خداروشکر بابت این نعمت

نکته مثبتی که دیدم این هست که استاد همیشه موقعی که سفر میخواد شروع بشه انتظار دیدن زیبایی‌های بی شمار رو داره و میگه خدا میدونه که چه زیبایی‌های بی‌نظیری منتظر ما هست و این انتظار زیبایی‌ها رو داشتن باعث میشه که به سمت زیبایی‌های بیشتر و بیشتر هدایت بشویم
نکته مثبت بعدی که دیدم ایده‌های خفنی هست که برای لذت بردن از زیبایی‌ها به صورت خلاقانه. استاد و مریم میزنن این دفعه این ایده خفن که دوچرخه ها رو بردارن و ببرن که دوچرخه سواری کنن در نوار ساحلی و کلی زیبایی رو تجربه کنن
نکته مثبت بعدی خونه ی بسیار زیبا و خوش ترکیب که استایل آبی رنگ داره هست چقدر طراحی قشنگی داره و چقدر با سلیقه رنگ بندی رو انجام دادن و حتی تابلوها هم رنگش آبی هست حتی ماکروفر هم آبی هست حتی رو تختی و همه چیز آبیه دمشون گرم و یک سری اتاق ها هم اومدن رنگ متضاد قرمز رو استفاده کردن که دقیقا به چشم میاد و متفاوت میکنه اون قسمت از خونه رو و خلاقیت به خرج دادن
نکته مثبت بعدی حیاط خونه بسیار قشنگ هست چقدر فضای خوبی داره و چقدر خوبه که آب و هوا الان انقدر گرم و خوب هست الان در میامی و چه میز و صندلی های خوبی تو حیاط خونه گذاشتن و میشه ساعت‌ها نشست و لذت برد از این سرسبزی و خداروشکر که گریل هم که آماده هست برای غذا درست کردن خداروشکر بابت این همه نعمتی که به ما داده
نکته مثبت بعدی گل و گیاه های بسیار زیبایی که با ساده‌ترین وسایل مثل بلوک و تایر که رنگ‌آمیزیش کردن ایجاد شده واقعاً دمشون گرم که انقدر خلاق هستن
نکته مثبت بعدی ماشین شورلت هست الله اکبر چقدر طراحی زیبایی داره و چقدر خوشرنگ هست.. خداروشکر به خاطر این همه فراوانی ثروت و نوش جون افرادی باشه که در مدار تجربه چنین نعمت و ثروت‌هایی هستن و ان‌شاءالله ما و بچه‌های سایت هم تکاملمون رو طی میکنیم و به این مدار میرسیم
نکته مثبت بعدی آزادی هست که توی آمریکا وجود داره، این کشور واقعاً در تمام جنبه‌ها آزاده و این آزادی بی نهایت تحسین برانگیزه. اینکه شما میتونی اسلحه داشته باشی و نمایشگاه اسلحه برگزار میشه و این در حالی هست که در این کشور اتفاقات مثبت همواره می افته و صلح و امنیت عالی برقرار هست و اتفاقات بد خیلی کم هست با اینکه اسلحه آزاد هست نکته مثبت بعدی این کشور هست که میشه هم آزادی باشه و هم صلح و آرامش باشه و تحسین میکنم آزادی ای که توی این کشور هست رو واقعا. آزادی در همه جنبه‌ها از پوشش گرفته که همه به هم دیگه احترام میگذارن و به صورت قانونی هر کسی میتونه پوشش دلخواهش رو داشته باشه و بهش احترام گذاشته میشه تا اینکه میتونی ماشین دلخواهت رو داشته باشی با هر حجم موتور و سی سی تا اسلحه و .. واقعاً تحسین میکنم کشور بی‌نظیر آمریکا رو
نکته مثبت بعدی تحسین میکنم تنوع اسلحه ها رو، رنگ‌های مختلف، میشه ازش درس بیزینسی گرفت که چقدر ذهن خلاق دارن سازنده های این اسلحه ها که فکر کردن به اینکه مردم از چه چیزی خوششون میاد و اومدن اسلحه های رنگی هم درست کردن مثل اسلحه صورتی و بنفش و قرمز!
نکته مثبت بعدی اینه که کسایی که مثل من اهل گیم هستن و بازی‌هایی مثل کانتر سورس کانتر استرایک 2 کانتر گلوبال آفنسیو و کلاً سری های کانتر یا کال آف دیوتی و .. رو بازی کردن احتمالاً از دیدن اسلحه ها لذت میبرن چون دقیقاً همون اسلحه هایی که تو اون بازی‌ها بود اینجا هم هست حتی بازی ای مثل جی تی آ هم اسلحه هاش تو این نمایشگاه هست و واقعاً خیلی هیجان انگیزه برام دیدن این اسلحه ها.. چون یاد بازی ها می افتم
نکته مثبتی که یادگرفتم این دیدگاه استاد هست که نمیتونی طرفدار صلح باشی اما خودت رو برای جنگ آماده کنی، یعنی روی خودت کار کن که به سمت صلح هدایت بشی و نخواه که اسلحه داشته باشی که یک جورایی انتظار ایجاد کنی برای اینکه یک مشکلی میخواد ایجاد بشه و تو اسلحه رو برای اون مشکل احتمالی گرفتی.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 231
    1190MB
    70 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

318 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناعمه احمدی» در این صفحه: 3
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    به نام خدای شادی ها، خدایی ک منبع تمام شادی هاست، بی نهایت طریق برای شاد بودن وجود دارد، اگر چیزی برود، چیز دیگر بهتری می آید.

    شادی در درون توست، تو شادی را انتخاب کن، تو شادی را با خودت انتخاب کن، تو شادی را از حضور خودت خواهان باش، تو شادی قلب را بخواه، خدا منبع شادی هاست، شادی را از کنترل کانون توجه ات بدست بیاور، از تغییر زاویه دیدت بدست بیاور، از حس کردن خدا در قلبت، شادی را با سپاسگزاری بدست بیاور.

    اینها عواملی است ک وابسته ب هیچ چیز و هیچ کسی نیست، وابسته ب درونِ توست، پس فقط وابسته ب خودت و خدایت باش. یکی از دوستان میگفت روزی چندیدن مرتبه چشمامو می بندم و تصور میکنم و ب خدا میگم خدایا من فقط تو را دارم در این دنیا، من تنها هستم و خودم برای حالِ خوبم باید کافی باشم.

    سلام ب همه عزیزان

    به و به و به مسافرت داریم، خدایا شکرت بنده ای اومد و ب ما یاد داد ک میشه هم خدا رو داشت هم خرما رو، میشه فقط تو این دنیا لذت برد، میشه چنین روابطی از جنسِ خودت رو داشته باشی، میشه چنین ب آزادی در تمام زمینه ها برسی، ک هروقت خواستی هرجا بری، هر مکان زیبایی ک خواستی رو بری و ببینی و تجربه کنی و سپاسگزارتر باشی.

    خدا کلیییی جاهای دیدنی هست ک باید ب من نشون بدی، باید منو ببری، من ازت خیلی توقع دارم، این چشمها باید کلیییی زیبایی های جهانت رو ببینه، مگه خودت برا من خلق نکردی؟ خب منم ازت درخواست میکنم و ایمان دارم ک بهش هدایت میشم، چون فکت دارم، همون هایی رو ک تصور میکردم، تجربه کردم.

    تو هفته ی پیش همون قسمت هایی ک استاد و مریم جان حیوانات رو می دیدن، من گوزن دیدم با شاخ های زیباش، من پلیکان دیدم با نوک نارنجی زیباش، من بوقلمون های پرادایس رو دیدم، مرغ و خروس های زیبا، طاووس ها، اردک ها،  و مثل خانم شایسته برای همه شون ذوق میکردم، داکی های چش تیله ای، بوقی ها، خروس های پرغرور، ناظرین صحنه، با همه شون حرف زدم و تایید کردم، برا همه شون ذوق کردم و گفتم ببییین جواب میده، بببیییین میرسی بهشون جوری ک اصن نمی فهمی، ببین ب هرچی توجه کنی از اساسش وارد زندگیت میشه. ببین قانون جهان جواب میده.

    همون پاساژ گردی تو سفرهاتون، همونجاهایی ک کنجکاوی درون تون، شادی درون تون، کودکِ شاد درون تون رو می دیدم و تحسین میکردم، اون قسمت ها من هم با شما ب خرید میرفتم و از کنجکاوی و لمس اشیا لذت میبردم.

    این اعتمادبنفس ب من داده شد ک تجربه کنم، ک خجالت نکشم، و دیروز ب اسباب فروشی ای هدایت شدم و با دوستم تمام عروسک هاش رو ورداشتم و قربونشون رفتم و بغلشون کردم و صدا در آوردیم و کلیییی خندیدیم. دوستم اولش فقط ب من نگاه میکرد و یک جورایی خجالت میکشید ک امتحان کنه ولی وقتی دید نه هیچ کسی ب این دخترِ شاد گیر نمیده، چون فرکانسش خوبه، چون هدفش فقط لذت بردنه، اونم عروسکی رو تو دستش کرد و شروع ب حرف زدن کرد و فیلم کوتاهی گرفتم و کلی خندیدیم.

    واقعا ما فراموش کردیم ک شاد باشیم، فراموش کردیم طریقِ درست زندگی کردن رو، فراموش کردیم برای چه پا در این دنیای کوتاه همچون مهمانی کوچکی گذاشتیم. چرا انقدر سخت می گیریم؟ چرا انقدر ب خواسته هامان می چسبیم؟ کجا دنبال چه می گردیم؟ مگه چقد قراره اینجا باشیم؟ از خدا برای همه مون شادی بیشتر رو خواهانم.

    دوستی از من پرسید معنی اسمت چیه؟ گفتم یعنی کسی ک آنقدر ب او نعمت داده شده ک چهره اش مسرور و خندانه.

    با تمسخر پرسید: خیلی خندانی؟ الان خیلی شادی؟ گفتم خیلیییی، خودم انتخاب کردم ک شاد باشم. بنظرم آدما خودشون باید شادی رو پیدا کنن خودشون شادی رو بوجود بیارن با طرز نگاه شون ب زندگی. نمیدونم فهمید یا نه، ولی من متوجه شدم با 99 درصد انسانهایی ک برخورد میکنم دنیای متفاوتی دارم، خواسته ها و امیال متفاوتی دارم، خداروشکر برا هدایتش، خودش یادم داد، خودش دستم رو گرفت و ب این دنیای فارغ از قیل و قال آورد و گفت بیاموز، بیاموز طریق زیستن را.

    ب کنترل ذهن زیادی نیاز داشتم، ایده هایی بود چون آهنگ گذاشتن، پیش خانواده رفتن، رقصیدن، بیرون رفتن، خوابیدن، ولی هیچ کدام ب قلبم ننشست، گفتم خدایا تو ایمانم رو قوی کن، تو مرا در تقوا هل بده، من میشینم پای سریال و شروع ب نوشتن میکنم، چرا ک بهترین راه ایجاد حالِ خوب تقوا ست، صدق بالحسنی است، این حال خوب واقعی و ماندگار است، ب عوامل بیرونی وابسته نیست، چون عوامل بیرونی میرن و میان، ذهنیت توست ک با تو می ماند و وقتی جهان چنین جسارتی را ببیند او بیشتر کمکت میکند برای حال خوب، او بیشتر شرایط خوب و شاد را وارد زندگی ات میکند، ایده های ناب میدهد، دستانش را می اورد ک فقط ب تو شادی ببخشند و قلبت را لبریز از عشق کنند.

    خدااای من عاشق این خانه با دکوراسیون سفید_ آبی شدم، عاشق هوای مدیترانه ای اش، حیاط زیبایش، میز و صندلی ک در حیاط بود، چمن کاری اش، فضای تمیز و خلوت خانه، چیدمان لوازم ضروری و نه شلوغ کاری، گل کاری های زیبایش ک نشان از رسیدگی و عشق میزبان رو داشت،خیلی انرژی مثبتی میداد. من خیلی دوست دارم غذام رو در فضای بیرونی میل کنم خیلی حسِ خوبی میده آرامش خوبی داره.

    انتظار دیدن زیبایی ها رو داشته باشیم، من خودم از این انتظار اتفاقات مثبت خیلی بهره بردم، حتی وقتی میخوام یک پیاده روی ساده رو داشته باشم از خدا میخوام و میگم خدایا بریم باهم یه پیاده روی با عششق انجام بدیم، بریم کلیییی لذت ببریم، و این باور کمبود رو از بین ببرم و بگم هر روز بیشتر از روز قبل بهم خوش میگذره، هر روز مکالمات بهتر با خودم و خدایم، هر روز هوای مطبوع تر، احساسات ناب تر، ایده های بهتر برای لذت بردن ب سمت من میاد، حتی اگر هر روز ب یک پارک برم ولی باز از خدا میخوام تجربیات و حس های متنوع تری بهم بده.

    جمله ی روی سنگ قبر سگ میزبان اگر عشق می توانست شما را نجات دهد ، برای همیشه زندگی می کردید بهم یاد داد، وابسته این دنیا نباشم، وابسته ی هیچ فردی، روابط زمینی موندگار نیست اصن دست من نیست، عشق اول و آخرت خودت و خدات باشی، فقط وابسته خدایت باش، حال خوب کن خودت و خدات باشه، این دنیا محل گذر عه، اون دنیا پایداره، یادت باشه ممکنه تا چند لحظه دیگه تو اینجا نباشی.

    چقدر جالبه همین دیروز در رابطه با صحبت های آخر فایل تون من یه تجربه داشتم، یکی از دوستانم گفت بیا بهت دفاع شخصی یاد بدم، اینجور بایست، انقدر فاصله داشته باش همیشه با همه ووو، منم برای فان بودنش اجرا میکردم و گوش میدادم، و در آخر گفتم من نیازی ندارم این حرکات رو یاد بگیرم من روی ذهنم کار میکنم تو روی فیزیک ات، گفت بالاخره تو جامعه لازمت میشه منم گفتم تابحال ک نشده، تابحال خدا ازم محافظت کرده، من وقتی آدم نامناسبی بهم برمیخوره فقط بهش بی توجهی میکنم، ب رفتارش اهمیتی نمیدم، اجازه نمیدم رو مخم راه بره، حتی تو ذهنم هم راجع بهش حرف نمیزنم و نمیزارم دست کنه تو مخ من. و این دیدگاه باعث شده اصلا آدمای نامناسب نزدیک من نشن چه برسه بخوان صدمه بزنن.

    گفتم من خیلی با آدما با خودم در صلحم و وقتی هم رفتار نامناسب از کسی ببینم راهمو کج میکنم میرم یه جای دیگه، ولی ایشون میگفتن نه تو حق داری ک مثلا رو این صندلی بشینی، حق توعه یه سریا پررو ان، باید ادب بشن، و من دیگه ادامه ندادم و دقیقا می بینم ایشون ک بوکس کار میکنه همیشه آدماده اس ک یکی تنش ب تنش بخوره و دعوا راه بندازه، البته اولش مصالحت آمیز صحبت میکنه و اون غرور رو نداره ولی خب با این پیش فرض هاش هرچند یک بار الگوی تکرار شدنی داره

    و اینجابودک من فهمیدم صلح درون داشتن چقدررر اهمیت داره، اینکه هر حرفی رو ب خودت نمی گیری، از کنار از هر حرفی هر آدم نامناسبی ب راحتی می گذری چون انقدر روحت بزرگ شده، انقدر برای شخصیت اش ارزش قائلی ک اجازه نمیدی برای چند دقیقه ذهنت درگیر اون فرد بشه چه برسه ب اینکه بخوای کلامی درگیر شی. و اینطور میشه ک هر آدمی بهت برمیخوره فقط احترام میزاره بهت و رفتار متفاوت جهان با خودت رو می بینی.  دقیقا کانون توجه ماست ک تجربیات ما رو رقم میزنه‌.

    واقعا اینکه استاد میگن وقتی شما روی خودت کار میکنی دنیای تو با دنیای خواهرت، مادرت، دوستت فرق میکنه، داری کنارشون زندگی میکنی ولی رفتارهایی کاملا متفاوت، برخوردهای متفاوت، نعمت های بیشتر، لطف و محبت های بیشتر می بینی.اصن دغدغه های بقیه رو نمی فهمی، بحث های الکی، صحبت های الکی، حاشیه و قلبت ارور میده میگه اینجا جای تو نیست، ب قول قرآن در جلسات شبانه آنها سخنان باطل و بیهوده است.

    خدایا شکرت برای هدایت ما ب راه راست، شکرت برای جمع صالحین، جمع خوبان، اینجا چیزی جز سلام و تحیت نمی شنوی، چیزی جز توحید و قدرت رب نمیخونی، خدا کمک مون کنه ثابت قدم در این بمانیم. الهی شکر، استاد گرامی و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم. دوستان خوبم سپاسگزار حضور شما و نتایج شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    می نویسم برای ناعمه عزیزم.

    ناعمه میدونی من تو رو از همه از همه ی همه بیشتر تو این دنیا دوست دارم؟

    بزار بقیه بگن خودخواه یا مغرور، آخه بقیع ارزش و شایستگی روحِ وجودشون رو درک نکردن. ناعمه تو لیاقت بهترین هارو داری باشه؟ یادت باشه ک ب کمتر از بهترین ها راضی نباشی، یادت باشه ک همیشه گرون بمونی.

    همیشه رو اصول درست خودت بمون، رو توحید و عزت نفست، رو احساس شایستگی ات بمون، ببین این مکان این فضا این مکالمات ب تو چیزی اضافه میکنه؟

    خدا دلیل حالِ خوب من خودمم، حضور تو توی قلب مه، خدا حال خوب کنِ اصلی منم، تویی، یاد توعه، نور قرآنه، هدایت هاته.

    خدا همه میان و میرن، بنده هات میرن و میان، تویی ک تا ابد پایداری، پابرجایی، تویی ک همیشه هستی.

    رابطه من با توعه ک پایدار و ابدیه.

    چه لیاقتی عطایم کردی ک عشق اول و آخرم شدی، آرامشِ قلبم شدی، صلح درونم شدی، عدم وابستگی ام ب بندگانت شدی.

    خدا درسهای توحید در عمل رو خیلی خوب ب ناعمه یاد میدی ها، عاشقتم باشه!؟

    خدا من عاشق سکوت شدم، عاشق صلح، عاشق آرامش. از سرو صدا از حرف های لغو و باطل فراری شدم، چیزی در قلبم میگه جای تو اینجا نیست.

    خدا این قلب میخواد فقط با افرادی معاشرت و هم صحبتی کنه ک تو رو یادم بندازن.

    راستی دیروز تو باغ کتاب اون آیه رو نشونم دادی، اون آهنگ مورد علاقه ام تو بودی؟ خدا تو اوج خوشی هام خودتو بهم نشون میدی ک یادم بندازی منبع همه خوشیا خودتی.

    خدا تو همه جا حضور داشتی و من ندیدمت، من تو را همه لحظاتم در یاد نداشتم ولی تو هرگز لحظه ای مرا رها نکردی، تو حافظ من، نگهبان من، عشق اول و آخر منی.

    خدا تو باشی و تو باشی و تو باشی، دیدم یه موقعیت هایی رو پیش میاری ک خودتو بهم ثابت کنی، ک یادم بمونه تو روزای سخت کی باهام بوده، همونو سفت می چسبم تو روزای خوب همه هستن.

    خانواده عزیزم همیشه مهرو محبت شون با من بوده، حتی اگر من کم لطفی کردم و سرم تو لاک خودم بوده، همیشه عشق و محبت و احترام هاشون همراهم بوده، تو همه آنها را از بچگی مسخر من کرده بودی ک رزقم دهند، محبتم دهند، عشقم دهند.

    خدا من عاشقِ خودم شدم، حرمت این گوهر نایاب را بیشتر نگه میدارم، لیاقتش را بهتر میفهمم. قدرش را بیشتر میدانم، بیشتر ارجش می نهم.

    بیشتر مواظبم چه کسی رابطه ی صمیمانه تری با من میتواند داشته باشد. آدم ها می آیند، ولی نمی مانند.

    ما از هم می گذریم، یادم دادی ب راحتی گذر کنم، بدون هیچ حسرتی، در صلح، بدون باور ب کمبود.

    هر فردی میاد بهم درسامو یاد میده میره، آدم ها میان ب من خدمت میکنن و زودی میرن. شخصیت من بزرگتر میشه، رها تر میشم، غیر وابسته تر.

    عزت نفسم درونی تر شده، توحیدی تر شدم. قبلا عزت نفسم را بر موفقیت مالی، موفقیت کاری، پول در حسابم، تیپم، چهره ام، ارتباط با افراد موفق میدانستم. ولی حالا لیاقتم را فقط و فقط ب روحِ خودم ب قلبم ب حضور ارزشمندم میدانم.

    فهمیدم بودن با من بها دارد، گفتی ناعمه جانم خودت رو، وقتت رو، ورودی ات رو ارزون نفروش، تو حرمت داری.

    این روح، این قلب، این خدایی ک در قلب تو جای گرفته حرمت داره.

    این روزها گریه هایم بیشتر شده، با یه آهنگ یادِ تو می افتم، و اشکها میان، اهمیتی نداره کی اونجا هست و چه فکری میکنه راجع بهم، خیلی راحت جلوی خواهرم قرآن میخونم و اشک هام رو پاک میکنم و اون هیچی نمیگه، اصلا انگار منو نمی بینه.

    خدا دیدی لحظات نابی ک با تو هستم رو هیچ کس نمیتونه بهم بزنه؟ انگار اون لحظات همه میرن از دورم و فقط منو تو می مونیم.

    بین انسانها هستم و انگار نیستم، مثل آنها زندگی میکنم، میپوشم میخورم، با آنها حرف میزنم و یک هو یادم می افته دنیای درونم چه تفاوتی داره، یادم می افته دنیای من، در عالَم خیالم با خدایم چه دنیای متفاوتیه. مثل آنها هستم ولی نیستم.

    قلبم سیقل داده میشه وقتی قرآن میخونم و می بینم مکالمه ای بین خودم و خودت هست، اشک ها میان و میان و لطف هایی ک در حقم کردی مثل فیلم از جلوی چشمانم می گذرن.

    وقتی برام از قدرتت میگی، وقتی یادم میاد چه کسانی رو معبود خودم قرار دادم و حتی میدهم، وقتی میگی این معبودان حتی نمیتونن خودشون رو یاری بدن، بعد تو انتظار کمک و یاری از اینها داری؟ آیا من پروردگار تو نیستم!؟ الست بربّکم!؟

    خدا بنده هات ک میرن و میان… دولت ها میرن و میان. کی برای من میمونه؟ کی از اول بوده؟

    خدا زورِ تو تو زندگیم دیدم، کمکم کن هیچ وقت یادم نره کی از اول باهام بود، کمکم کن هر نعمتی بهم میرسه از تو بدونم.

    هر خنده ای، هر شادی ای، تفریحی، عشقی، محبتی، هر عزتی هر تعریفی، اعتبارش همه ب تو برمیگرده. همه از فضل توست، ربِ عالمین… مالک هرآن کسی ک در این جهانه، مالک آسمان ها و زمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    به نام خداوند بخشاینده

    سلام ب همه عزیزانم

    چیزی برام همیشه قابل تحسین بوده سبک زندگی عالی شما، از آزادی زمانی، از امکاناتی ک دارید، از آزادی زمانی، شغل آنلاین تون، اینکه شب تصمیم می گیرید و فرداش آماده حرکت میشین. اینکه در خلوت ترین زمان ب اون شهر سفر میکنید، چیزی ک برای من هم همیشه اولویت بوده تا لذت بیشتری ببرم و از خدا اون آزادی زمانی رو خواهانم.

    اصلا جدای از امکانات واقعا سفر رفتن دل میخواد، شجاعت میخواد بخاطر دل کندن از زندگی روزمره ات، بخاطر وابستگی هایی ک داری، انگار خیلی ها چسبیدن ب همین زندگی عادی و روزمره شون. سفر رفتن بلند شدن میخواد، بند کفش بستن میخواد، تنبل نبودن و با ایمان دل رو ب دریا زدن میخواد.

    چرا اینو میگم چون همین دیشب پدرم پیشنهاد ی سفر 1 روزه ب آبگرم رو داد و در عرض 10 دقیقه بعد از پیشنهاد هم کنسل شد. :)) بله من ک فقط گفتم بریم من ک پایه ام و دیگه اصراری نکردم. ولی دیدم اطرافیان من ب زندگی عادی شون عادت کردن، انگار توقع زیادی از زندگی ندارن. ب همین خاطر تا من میخوام برم جایی میگن وا مگه آدم هر هفته میره بیرون؟ و منی ک دل نبستم ب مسافرت ها و قول های خانواده و هیچ انتظاری نداشته ام و خودم رو مسئول زندگیم میدونم. بلکه تنهایی هم مسافرت رفتم و هم بسیار کوه میرم و اتفاقا خیلی هم خوش میگذره بهم ؛)

    حتی ب نظرم سفر رفتن امکانات خاصی هم نمیخواد، اگر پای رفتن داشته باشی، اگر دل شاد داشته باشی، با همون ماشین و سایلی ک تو خونه داری میتونی بهترین سفر رو تجربه کنی، ب دنبال بهانه های الکی نباشیم، از همین نعمت های اکنون بهترین استفاده رو ببریم تا هدایت شویم ب سفرهای راحت تر و لذت بخش تر.

    ایده تیکه تیکه شدن فایل ها خیلی خوب بود، همون استفاده از اصل، آسان تر شدن کارها، همون بهبود و بهبود و بهتر شدن.

    وااااییی ک من عاشق این خونه شدم، من عاشق ترکیب رنگ آبی آسمونی و سفید هستم، خیلی زیبا بود خیلی، اون تابلو دریا روی دیوار، میز و صندلی و چیدمان اش،نوری ک تو خونه پخش شده بود، رو تختی قرمز زیباش، حیاط و میز و صندلی اش برای نشستن در شب و گپ و گفت، گل های حیاطش. همه و همه خیلی زیبا بودن.

    استاد : همیشه آدم وقتی از قبل ذهنش رو برای دیدن زیبایی ها آماده میکنه و میاد در مورد اون چیزهایی ک میخواد اتفاق بیوفته صحبت میکنه و انتظار دیدن زیبایی های بیشتری داره باعث میشه هدایت بشه ب جاهای زیبا و قشنگ.

    تحسین میکنم اون پارکینگ پر از ثروت و فراوانی رو، تحسین کردن ثروت توسط شما با اینکه آزادی مالی کامل دارید، اینکه از زیبایی هاش میگید و اینکه در مورد فراوانی و ثروت جهان اطلاعات کسب میکنید هم برام قابل تحسین بود.

    امکانات کشور آمریکا، تفریحات و سرگرمی هایی ک برای مردم شون ایجاد میکنن، این ذهن ها ک همه چیز رو تجربه میکنن ذهن های ایده ساز و موفقی هستن. مثل دیدن انواع تفنگ ها و ابزارها، لمس شون تجربه جالبی هست حتما.

    چه خشنودم ک هدایت شدم ب آگاهی های سایت و فایل های توحیدی شما، ک ب هیچ وجه اجازه ورود چنین افکاری در مورد دزد و دوستان ناباب و جامعه خطرناک شده و … نمیدهم، چنین نشتی انرژی در ذهن من وجود نداره. کیست محافظ تر از خداوند ؟ خودم رو ب تنها حفیظم میسپرم و با خیالی آسوده زندگی میکنم.

    واقعا وقتی خیالت از فرکانس مثبت ات راحت باشه، وقتی بدونی این جهان قانون منده و هیچی الکی رخ نمیده حتی افتادن یک برگ دیگه چه نگرانی باید در مورد بنده های خدا داشته باشم!؟

    این قانون ساده است ک خدا از من محافظت میکنه، تمام، یعنی توی ذهن ما پرونده اش بسته شده. و وقتی توی سفرم ک ب تنهایی رفته بودم ب خانواده و آدم هایی ک برخورد میکردم میگفتم خدا از من محافظت میکنه من نگران نیستم منطق هایی ک ذهن شون می اورد رو درک نمیکردم همونطور ک اونها حرف من رو درک نمیکردن.

    چه زیبا خدایم رو ب من نشان دادید و با این افکار آرامش را ب قلبم و زندگی ام هدیه دادید، سپاسگزارم استاد عزیزم. خداروشکر برای وجود شما برای هدایتم.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: