دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد صادق عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
یک سفر زیبا که قرار هست داشته باشیم که قراره در گرم ترین نقطه آمریکا اتفاق بیفته و چقدر جالبه که آمریکا کشوری هست که همه فصل ها رو در یک زمان در خودش داره در تابستان خنکی کلورادو رو داره در پاییز و زمستان گرمای میامی رو داره و تحسین میکنم این تنوع آب و هوایی رو و ما همین تنوع رو در ایران هم داریم و خداروشکر بابت این نعمت
نکته مثبتی که دیدم این هست که استاد همیشه موقعی که سفر میخواد شروع بشه انتظار دیدن زیباییهای بی شمار رو داره و میگه خدا میدونه که چه زیباییهای بینظیری منتظر ما هست و این انتظار زیباییها رو داشتن باعث میشه که به سمت زیباییهای بیشتر و بیشتر هدایت بشویم
نکته مثبت بعدی که دیدم ایدههای خفنی هست که برای لذت بردن از زیباییها به صورت خلاقانه. استاد و مریم میزنن این دفعه این ایده خفن که دوچرخه ها رو بردارن و ببرن که دوچرخه سواری کنن در نوار ساحلی و کلی زیبایی رو تجربه کنن
نکته مثبت بعدی خونه ی بسیار زیبا و خوش ترکیب که استایل آبی رنگ داره هست چقدر طراحی قشنگی داره و چقدر با سلیقه رنگ بندی رو انجام دادن و حتی تابلوها هم رنگش آبی هست حتی ماکروفر هم آبی هست حتی رو تختی و همه چیز آبیه دمشون گرم و یک سری اتاق ها هم اومدن رنگ متضاد قرمز رو استفاده کردن که دقیقا به چشم میاد و متفاوت میکنه اون قسمت از خونه رو و خلاقیت به خرج دادن
نکته مثبت بعدی حیاط خونه بسیار قشنگ هست چقدر فضای خوبی داره و چقدر خوبه که آب و هوا الان انقدر گرم و خوب هست الان در میامی و چه میز و صندلی های خوبی تو حیاط خونه گذاشتن و میشه ساعتها نشست و لذت برد از این سرسبزی و خداروشکر که گریل هم که آماده هست برای غذا درست کردن خداروشکر بابت این همه نعمتی که به ما داده
نکته مثبت بعدی گل و گیاه های بسیار زیبایی که با سادهترین وسایل مثل بلوک و تایر که رنگآمیزیش کردن ایجاد شده واقعاً دمشون گرم که انقدر خلاق هستن
نکته مثبت بعدی ماشین شورلت هست الله اکبر چقدر طراحی زیبایی داره و چقدر خوشرنگ هست.. خداروشکر به خاطر این همه فراوانی ثروت و نوش جون افرادی باشه که در مدار تجربه چنین نعمت و ثروتهایی هستن و انشاءالله ما و بچههای سایت هم تکاملمون رو طی میکنیم و به این مدار میرسیم
نکته مثبت بعدی آزادی هست که توی آمریکا وجود داره، این کشور واقعاً در تمام جنبهها آزاده و این آزادی بی نهایت تحسین برانگیزه. اینکه شما میتونی اسلحه داشته باشی و نمایشگاه اسلحه برگزار میشه و این در حالی هست که در این کشور اتفاقات مثبت همواره می افته و صلح و امنیت عالی برقرار هست و اتفاقات بد خیلی کم هست با اینکه اسلحه آزاد هست نکته مثبت بعدی این کشور هست که میشه هم آزادی باشه و هم صلح و آرامش باشه و تحسین میکنم آزادی ای که توی این کشور هست رو واقعا. آزادی در همه جنبهها از پوشش گرفته که همه به هم دیگه احترام میگذارن و به صورت قانونی هر کسی میتونه پوشش دلخواهش رو داشته باشه و بهش احترام گذاشته میشه تا اینکه میتونی ماشین دلخواهت رو داشته باشی با هر حجم موتور و سی سی تا اسلحه و .. واقعاً تحسین میکنم کشور بینظیر آمریکا رو
نکته مثبت بعدی تحسین میکنم تنوع اسلحه ها رو، رنگهای مختلف، میشه ازش درس بیزینسی گرفت که چقدر ذهن خلاق دارن سازنده های این اسلحه ها که فکر کردن به اینکه مردم از چه چیزی خوششون میاد و اومدن اسلحه های رنگی هم درست کردن مثل اسلحه صورتی و بنفش و قرمز!
نکته مثبت بعدی اینه که کسایی که مثل من اهل گیم هستن و بازیهایی مثل کانتر سورس کانتر استرایک 2 کانتر گلوبال آفنسیو و کلاً سری های کانتر یا کال آف دیوتی و .. رو بازی کردن احتمالاً از دیدن اسلحه ها لذت میبرن چون دقیقاً همون اسلحه هایی که تو اون بازیها بود اینجا هم هست حتی بازی ای مثل جی تی آ هم اسلحه هاش تو این نمایشگاه هست و واقعاً خیلی هیجان انگیزه برام دیدن این اسلحه ها.. چون یاد بازی ها می افتم
نکته مثبتی که یادگرفتم این دیدگاه استاد هست که نمیتونی طرفدار صلح باشی اما خودت رو برای جنگ آماده کنی، یعنی روی خودت کار کن که به سمت صلح هدایت بشی و نخواه که اسلحه داشته باشی که یک جورایی انتظار ایجاد کنی برای اینکه یک مشکلی میخواد ایجاد بشه و تو اسلحه رو برای اون مشکل احتمالی گرفتی.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 2311190MB70 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَأَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (ﮔﻔﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ﻳﺎ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺯﻳﺪ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﺳﺖ، ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.)
«أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» (ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪ، [ﺍﺯ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﻯ ﺧﻮﺩ] ﺁﮔﺎﻩ ﻧﻴﺴﺖ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﺭﻳﮏ ﺑﻴﻦ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ.)
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ» (ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍم ﻭ ﺁﺭﺍم ﺳﺎﺧﺖ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﮔﺎم ﻧﻬﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ. [ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ] ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭﺳﺖ.) (13-15 ملک)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود بیکران به استاد عباس منش عزیز و مهربان و استاد شایسته گرانقدر و زیبا و سلام و درود به همه دوستان نازنینم در این سایت. الهی صد هزار مرتبه شکر. نامبرده امروز صبح از عسلویه برگشته مرخصی و چند ساعت رو توی جاده بوده و مسیر 3,5 ساعته رو آلموست توی 6 ساعت طی کرده.(رانندگی با سرعت 70-90؛ استاد برای شما میشه 45-55 مایل).
وقتی رسیدم خونه سایت رو چک کردم و گفتم ووووواااااااااااتتتتت؟!؟! سفر به دور آمریکا ؟؟!! نکته جالب ماجرا اینکه من امروز توی حین رانندگی ذهنم بشدت درگیر یه موضوعی بود که نیاز داشتم کنترل ذهن کنم و تصمیم گرفتم فایل های ویدیوئی سفرنامه رو ببینم که از قبل توی گوشی دانلود کرده بودم. شاید باورتون نشه که قسمت 108 و 109 رو پخش کردم که توی اون فایلها هم استاد رفتن میامی ایریا. وقتی رسیدم خونه و سایت رو چک کردم و این فایل رو دیدم بازم دیدم شما رفتین همون سمت میامی ایریا. از این هماهنگی و همزمانی جالب کلی ذوق کردم. چطور ممکنه واقعاً. یه نکته جالب دیگه اینکه اسامی این مناطق رو که میگفتین من تقریباً میدونستم کجای نقشه اس و این هم همش بخاطر این سریال سفر به دور آمریکا و کنجکاوی مقدس منه که بارها نقشه فلوریدا رو شهر به شهر سرچ کردم.(قشنگ وقتی استاد اسم مناطق و شهرها رو میگفت من میگفتم آره آره میدونم کجاست). نامبرده شهرهای کشور خودشو به این دقت نمیدونه.(دوستان شما وقتی رانندگی میکنید فایل نبینید).
استاد در مورد هوای بندرعباس صحبت کردن. هوای این روزها توی چله زمستون عسلویه و بوشهر هم همینطوره، نامبرده با تی شرت و لباس کار آستین کوتاه میچرخه و میره سر کار و وقتی سر ظهر که با ماشین میره بیرون کولر رو روشن میکنه. روزها دما بین 19 تا 22 درجه است و اوج سرمای شب نهایتا 12 درجه است. نهایت لباس گرمی که شاید نیاز بشه یه هودی خیلی سبکه.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
و در ادامه فایل استاد شایسته جان دوره احساس لیاقت رو یادآوری کردن…
دوستانی که دوره رو ندارن بهتون پیشنهاد میکنم دوره رو تهیه کنید، واقعاً من خودم خیلی معجزه وار و هدایتی و از طریق دستان خداوند هدایت شدم به این دوره بینظیر.
دوستان، استاد دوره رو توی 14 جلسه قبل از سفر به دور آمریکا(کالوروادو) ضبط کرده بودن ولی باز هم چندین جلسه دیگه توضیحات تکمیلی رو اضافه کردن. و این از تعهد و لطف و مهربانی و سخاوتمندی استاد عباس منش میاد که چقدر مشتاق رشد و پیشرفت ماست. بارها توی خلوت خودم میگم: این مرد بینظیره ، این مرد بینظیره؛
تا این لحظه مجموعاً 26 جلسه از دوره احساس لیاقت اومده روی سایت.(جلسات اصلی و توضیحات تکمیلی) و احتمالا یه جلسه دیگه داره که جلسه پایانیه. دوستان از بینظیر بودن این دوره هر چقدر بگم کمه. چی باعث میشه استاد تصمیم بگیره 13 جلسه تکمیلی به اون 14 جلسه اصلی اضافه کنه. یاد توصیف قرآن در مورد پیامبر میافتم توی آیه 128 سوره توبه که میگه«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» «خداوند پیامبری برای شما از جنس خودتون فرستاده که اگر شما توی رنج و سختی باشید موجب رنجش خاطر ایشان میشه، و سخت اصرار داره بر هدایت شما، و بر شما بسیار مهربان و بخشنده است». من هر وقت این سخاوتمندی استاد عباس منش رو میبینم مخصوصاً توی این دوره احساس لیاقت یاد این آیه میافتم که خداوند استادی رو بهمون داده، از جنس مدار خودمون، که از خود ما به نتیجه گرفتن ما مشتاق تره. این دوره مثل قطعات پازله که میتونه همه دوره های دیگه رو تکمیل کنه. از برکات فراوان این دوره یکی از موضوعاتی که چند روز پیش برام اتفاق افتاد و توی همون جلسه کامنتش کردم ولی اینجا باز هم مینویسمش تا همه دوستان بتونن بخونن. توی جلسه 16 استاد یه سری باورهای مرتبط با احساس لیاقت و خود ارزشمندی رو بهمون میگه. یکی از باورها این بود که «من لایق دریافت احترام و عشق هستم» و من اینو برای خودم توی دفتر نوشتم و با خودم مرورش کردم و با یک سری جملات و توضیحات و گفتگوی درونی برای ذهنم منطقیش کردم که آره من واقعاً لایق دریافت احترام و عشق از سوی دیگران هستم. و واقعاً احساسش کردم. ذهنم هیچ مقاومتی نداشت و نکته جالبش اینکه غروب همون روز یا شاید روز بعدش که رفتم سر کار یکی از همکارانی که تازه شیفتش عوض شده بود و از شیفت ما رفته تا منو دید من رو جوری در آغوش گرفت که انگار چند ساله همو ندیدیم. و کلی با روی باز و خنده و شوخی و احساس مثبت باهام صحبت کرد. کمی اون طرفتر یه همکار دیگه رو دیدم که بخاطر یه موضوع کاری با هم اختلاف داشتیم و سر سنگین باهاش برخورد میکردم در حد یه سلام خشک و خالی… رد شد سرمو یه لحظه آوردم بالا باهاش سلام کردم و سریع رد شدم، صدام زد عبدالحمید…برگشتم دیدم دستشو دراز کرده و باهام دست رسوند و منو بغل کرد و گفت بابت فلان موضوع منو ببخش، من هیچی توی دلم نیست تو هم بیخیال شو، فقط دیگه اینجوری از کنارم رد نشو… فردای اون روز و روزهای بعدش باز هم برخوردهای محبت آمیز از افراد آشنا و غریبه دریافت کردم. و من ذوق زده و نیشم تا بناگوش باز و خندون از اینکه ببین قانون چقدر خوب جواب میده. وقتی استاد میگه همه چیز باورهای ماست من به عینه اینو دیدم و تجربه اش کردم. (این هم یکی از هزاران برکت دوره احساس لیاقت بود)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در ادامه فایل، اون خونه زیبا که Airbnb شده بود واقعاً من رو به تحسین و شگفتی وا داشت، از سلیقه شون ، از این خلاقیت شون و دکوراسیون ساده و زیبا، از تمیزی و حس مثبت خونه شون، از هدایت استاد عباس منش و استاد شایسته به این خونه که مطمئنم کاملاً جریان هدایته و کاملاً مرتبط هست به احساس لیاقت و خود ارزشمندی استادان عزیزمون که همیشه در بهترین زمان و مکان و شرایط باشن. استاد چقدر تحسینتون کردم وقتی گفتین ابتدای سفر که خواستین حرکت کنید از خداوند درخواست هدایت و حمایت کردین که همه چیز در بهترین شرایط باشه و حتی ساعت حرکت و بیدار شدن شما جوری بوده که موضوع طلوع خورشید براتون مسئله نشده. واقعاً با چه قدرت ذهن و زور بازویی میشه همه این موارد رو چیدمان کرد، ترافیک رو چیدمان کرد؟
چی به جز هدایت الله میتونه اینجوری خوشگل چیدمان کنه…؟؟
«وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
استاد این همه جا شما رفتین توی نمایشگاه اسلحه؟! نمیگید کودک درون حمید امیری اینجا داره بال بال میزنه، و بعداً میاد کلی پر حرفی میکنه. از چی بگم از قانون، از آزادی از زیبایی و برکات این سرزمین از نکات فنی سلاح ها ؟ یا از سیاست پشت ماجرا ؟ یا ….
یه جمله معروف هست که میگه آدم خوشبین هواپیما رو طراحی میکنه ، آدم بدبین چتر نجات.
ولی هر دو نگاه باعث رشد جهان میشه. چه اونیکه هواپیما رو بسازه چه اونیکه چتر نجات رو بسازه. به لحاظ منطق ذهنی من سیاست جمهوری خواهان رو بیشتر ترجیح میدم تا دموکراتها. ما داریم در مورد یه بیزینس چند صد میلیارد دلاری صحبت میکنیم. سرچهایی که کردم نتایج مختلفی رو میداد ولی برآورد کلی چیزی حدود 51,3 میلیارد دلار در سال درآمد صنعت اسلحه است. این رقم اونقدری وسوسه برانگیز هست که افراد رو به سمت خودش بکشه. و قانونگذاران منتقد رو ناکام بذاره. توی این سالها قوانین بازدارنده زیادی توی آمریکا وضع شده برای اینکه خطرات ناشی از حمل سلاح رو کاهش بده مخصوصاً برای افسران پلیس در زمان مواجهه با افراد مسلح. پلیس وقتی یه خودرو رو متوقف میکنه ممکنه با یه فرد مسلح مواجه بشه، در کل با این ذهنیت به سمت ماشین شما میاد(بخاطر همین از پشت ماشین میاد، ماشینش دوربین ثبت وقایع داره، خودشون جدیداً جلیقه دوربین دار میپوشن، و به پشت ماشین دست میزنه که اگه اتفاقی افتاد و ماشین فرار کرد بعداً اثر انگشت پلیس بعنوان مدرک اثبات جرم پشت ماشین باشه). منجمله اینها این قانونه که اگر توی ماشینت اسلحه داری باید اسلحه ات رو به سه قسمت مجزا از هم جدا کنی (نمیدونم این قانون فدرال باشه یا ایالتی)، وقتی پلیس به شما ایست میده شما نباید از ماشین پیاده بشی چون ذهنیت درگیری به پلیس میده و ممکنه بدون پرسیدن سوال بهتون تیراندازی کنه، باید شیشه رو بدی پایین، کمربند بسته و هر دو دست روی فرمون باشه برای باز کردن در ماشین باید دستتو بیاری بیرون و از دستگیره بیرون در ماشین رو باز کنی. اینها یه سری قوانین پیشگیرانه است. ولی اصلا چرا مردم امریکا اسلحه حمل میکنن …؟؟ مثل برنامه تقویم تاریخ رادیو در سالهای کودکی، که صبح میخواستیم بریم مدرسه، بریم به سال 1776 (248 سال پیش) زمانی که اعلامیه استقلال ایالات متحده توسط پدران بنیانگذار نوشته شد و به تصویب کنگره قاره ای رسید. (بعدها شد کنگره ایالات متحده، نمایندگان سیزده کلونی که ساکن در قاره آمریکا بودن)؛ این متن رو از ویکی پدیا براتون کپی کردم؛ (مقدمهٔ مشهوری است که شامل ایدهها و ایدئالهایی میشود که اساس و بنیان اعلامیه را شکل میدهند. این قسمت همچنین مفهومی را تصدیق میکند که امروزه به آن «حق انقلاب» میگویند: مردم حقوق مسلم و معینی دارند و هنگامی که حکومتی به این حقوق تعدی و تجاوز کند، مردم حق دارند که آن حکومت را «تغییر دهند یا براندازند») .
چون روزگاری مردم کلونی ها اسلحه دست گرفتن و علیه پادشاه انگلستان اعلام جنگ کردن و سربازان کت قرمز بریتانیایی رو از سرزمین شون بیرون کردن، این حق برای مردم به رسمیت شناخته شد که اجازه دارن سلاح حمل کنن، چون این بند توی اعلامیه استقلال قید شده هر رئیس جمهوری اومده سر کار و خواسته حمل سلاح رو محدود کنه نتوانسته. (عمدتاً دموکراتهای بی مصرف … جالب اینجاست هر چی کار مفیده توسط جمهوری خواهان اتفاق می افته، و هر چی کارخونه سودآوره متعلق به ایلاتهای جمهوری خواهه، دموکراتها همش کاسه گدایی دستشونه برای خیریه ها، هر چی بی خانمان از آمریکا نشون مون میدن متعلق به ایالتهای دموکراتهاست ؛ توی آمریکا یه سری ایالتها در بیشتر مواقع جمهوری خواه هستن، یه سری ایالتها دموکرات ،این موضوع مخصوصاً توی زمان انتخابات خیلی خودش رو نشون میده، یه سری ایالتها هم بهشون میگن ایالتهای خاکستری که هر بار یه سمتی هستن)
از بعد فنی نمایشگاه یه نکته به ذهنم میرسه که بگم اسلحه ها بخاطر مسائل امنیتی به میز متصل شده بودن، و هر سلاحی اونجا بود یه بست زیپی توی قسمت مکانیزم اصلیش بسته شده بود که یه وقت اگه کسی به سرش زد سو استفاده کنه تا بخواد بازش کنه و از اسلحه استفاده کنن وقتشو داشته باشن و بتونن جلوشو بگیرن.
اون اسلحه ای که استاد برداشت و گفت خیلی هیولاست و سنگینه، حدود دقیقه 35:40 بهش میگن M82، شبیه اسلحه تک تیراندازیه ولی در واقع سلاح ضد زره هست با چندتا شلیک میتونی یه تانک رو متوقف کنی. توی یه کلیپ دیدم توی سوریه با یه همچین سلاحی از فاصله بیش از یک کیلومتری یه مخزن بزرگ گاز رو توی تأسیسات صنعتی منفجر کردن. سه تا مکانیزم کاهش دهنده نیروی ناشی از شلیک روش نصب شده. اولی توی طراحی دو پایه ، بعدی توی طراحی شعله پوش و سومی یه جذب کننده هیدرولیکی توی قنداق. حتی مدل مستقر شدن پشت این سلاح مثل بقیه سلاحهای تک تیرانداز نیست. تیک تیر انداز ممکنه نشسته یا ایستاده هم شلیک کنه ولی این سلاح فقط حالت دراز کش و حتما باید با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی سلاح باشه تا نیروی لگد زدن موقع شلیک کردن به مهره های کمر آسیب نزنه.
(من با این اسلحه چند هزار نفر رو کشتم، مخصوصاً با دوربین حرارتی که از پشت دیوار میتونستم نفرات رو بزنم. نگران نباشید منظورم توی بازی IGI بود، صرفاً جهت خنده ؛ IGI-2 توی 4-5 مرحله آخر این اسلحه رو داری)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در ادامه استاد عباس منش و استاد شایسته توی ماشین گفتگوی بسیار بینظیری داشتن که نکات بسیار بسیار بسیار طلایی تو صحبتهاشون بود.
از اینکه قوانین الهی از ما محافظت میکنه نه ابزار و سلاح. باورهای ماست که واقعیت زندگی مون رو رقم میزنه. استاد یه مثال عالی زدن که شخصی که حتی به خاطر امنیت خودش اسلحه رو تهیه کرده، پیشاپیش این پیام رو به جهان میده که من آماده دریافت موقعیتهایی هستم که نیاز به اسلحه داره، آماده دریافت درگیری هستم . من این موضوع رو بارها توی زندگی شخصی و کارم تجربه اش کردم. وقتی نگرانی از موضوعی داشتم و میگفتم اکی اگر فلان اتفاق پیش اومد این اقدام رو میکنم، این صحبتها، این دلایل، این منطقها، وقتی برای موضوعی از قبل دلایلم رو آماده میکردم، اون اتفاق پیش میومد. ولی هر جایی گفتم خدا حواسش به همه چیز هست و «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» نه هیچ اتفاقی برام افتاد و نه مجبور شدم به کسی چیزی توضیح بدم.
واقعاً افکار و باورهای ماست که اتفاقات رو شکل میده.
یه جایی در مورد این سرزمین بینظیر گفتین که هیچ برخورد نامناسبی ندیدید و همیشه احساس کردین کشور و سرزمین خودتونه … من رو به یاد سخنرانی پرزیدنت رونالد ریگان انداخت توی کارخونه هارلی دیویدسن ، یه سخنرانی بسیار قشنگی داره و انتهای سخنرانی میگه چند وقت پیش یه نامه ای دریافت کردم که مدتها ذهن من رو به خودش مشغول کرد، که شخصی برام نوشته بود «شما میتونید به یونان نقل مکان کنید ولی هیچوقت یونانی نمیشید، میتونید به ژاپن نقل مکان کنید و اونجا زندگی کنید ولی هیچوقت ژاپنی نمیشید، میتونید به آلمان یا فرانسه برید ولی هیچوقت آلمانی یا فرانسوی نمیشید ولی هر کسی از هر جای دنیا میتونه بیاد ایالات متحده و به یه آمریکایی تبدیل بشه» .
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی توی این سرزمین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود فراوان به شما مجید جان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه و بینهایت از نعمتهای رب العالمین متنعم باشی و ان شاالله به لطف و هدایت رب العالمین تکاملت رو طی کنی و قدم در مسیر مهاجرت بذاری.
از لطف شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم ، وقتی نوشته بودی کامنتات بوی شجاعت و دلیری میده یه لحظه گفتم منو میگه؟؟؟!! واقعاً از شما ممنونم. خودم تا حالا به این موضوع توجه نکرده بودم.
توی کارم به یک سری مهارتها و تجربیات خودم باور دارم که میتونم یه کارهای مفید و مثبتی انجام بدم، ولی راستشو بخوای بیش از اون چیزی که مایه دلگرمی همکاران باشم روی اعصابشون هستم، کسی نمیتونه حوالی من دست از پا خطا کنه، همیشه به روش خودم کار میکنم(البته استاندارد) ولی متوجه دست به عصا بودنشون هستم.
بینهایت ازت متشکر و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت مجید جان. در پناه رب العالمین همیشه موفق و متنعم و ثروتمند باشی.
راستی هم اسم برادرم هستین.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درووووود بینهایت رضوان جان ، خواهر عزیزم. الهی که در پناه رب العالمین همیشه شاد و سلامت و موفق باشی. بینهایت تحسینت میکنم که وقتی کامنتها رو بر اساس امتیاز چیدمان میکنم، کامنت شما تاپ امتیازات شده. به تجربه برام ثابت شده هر بار که فرکانس ذهنی مثبت تری داشتم و سپاسگزارتر بودم و آرامش بیشتری داشتم و بهتر به جریان هدایت وصل بودم کامنتم امتیاز بیشتری گرفت. فارغ از اینکه متن کامنت چی باشه، اون احساس توحیدی درون کلمات هست که بالاتر میره.
اینو بخاطر این نوشتم که آگاهانه تر مراقب این فرکانس درونی و احساس سپاسگزاری قلبیت باشی.
بینهایت تحسینت میکنم، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَهً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
ﻭ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ [ﻭ ﺑﻲ ﺟﺎﻥ] ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ، ﭘﺲ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ] ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﺑﻪ ﺟﻨﺒﺶ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﻣﻰ ﺑﺎﻟﺪ. ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ [ﺯﻣﻴﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ] ﺯﻧﺪﻩ ﻛﺮﺩ، ﻗﻄﻌﺎً ﺯﻧﺪﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻱ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﻰ ﺷﮏ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ. (فصلت ٣٩)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگار، الهی که حال دلت عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین از بینهایت عشق و امید و آزادی و آرامش و فراوانی بهرمند باشی. امروز خیلی اتفاقی یه کلیپ یک دقیقه ای رو از شخص بزرگواری دیدم که اسمش رو نمیدونم ولی صحبتهاش شاخکهای منو فعال میکرد که احتمالا ایشون هم شاگرد استاد عباس منش باشه و داشت میگفت این پنج تا ویژگی، ویژگی جاییه که خدا حضور داره. (دقیقاً مثل همین سایت)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
اینکه حوالی ساعت 5:00 صبح این کامنت رو ارسال کردی و در حالیکه شیفت شبکار بودی نشانه ای از تعهد بینظیر و احساس شاگردی شماست که همواره زندگی رو یه کلاس درس میبینید ؛ اینکه حتی زیر فشار کاری شیفت هم حاضر نیستید دست از آموزش های استاد بردارید. شاید ظاهراً فایل یه فایل سفرنامه باشه و فرمت آموزشی نداشته باشه ولی همه مون میدونیم که چقدر این فایلهای سفرنامه در بزرگتر شدن ظرف وجود ما تأثیر گذار بوده.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بذار از شیفت خودم یه مثال بزنم. توی دو هفته کار چندتا استندبای تعمیراتی داشتیم (ما فقط مراقب نفرات تعمیرات هستیم تا اتفاقی براشون نیافته) درحالیکه بقیه دارن کارهای اصلی رو انجام میدن ما به لحاظ فیزیکی بیکار هستیم و فقط مراقبیم که در صورت بروز حادثه اکشن مناسب رو بگیریم. تو این دو هفته کاری چند مورد نشت گاز بهمون اعلام شد؛ خب وقتی نشت گاز پیش میاد ما میریم با گاز سنج دنبالش میگردیم ببینیم کجاست، یه سری شواهد داره که باید دنبال کنی تا بین چند صدتا لوله و اتصال، محل نشت گاز رو پیدا کنی. توی یکی از نشتی ها مقادیر نشت گاز معادل 200ppm سولفید هیدروژن (گاز سمی) و 86٪ LEL بود (حد آستانه انفجار گاز ، برسه به 100٪ با یه جرقه همه چیز میره روی هوا) توی اون شرایط من آرامش داشتم و بیخیال بیخیال بودم. مطمئن بودم هیچ اتفاق بدی نمیافته. حتی به بقیه میگفتم این که چیزی نیست یه نشتی خیلی جزئی و مورچه ایه (به شوخی میگفتم یه فندک و سیگار بدین من برم اونجا یه نخ سیگار روشن کنم ببینید امنیت برقراره «شوخی») اینا رو نمیگم که سر صنعت گاز مملکت منتی بذارم چون وظیفه مونه و خودمون پذیرفتیم و در مدار فعلی و این شخصیتی که من دارم در حال حاضر مفیدترین کاری که میتونم انجام بدم همینه؛ حرفم اینه من نگران هیچی نیستم. میگم اکی همه این لوازم و وسایل و آهن آلات و تجهیزات ، هر چقدر هم مهم و گرون باشه بالاخره لوازم یدکی داره، از طرفی یه برجی که میدونیم توش پروپان داره یا هگزان یا میعانات، خطراتش ثابته و هر باری موضوعی پیش بیاد یه سناریو تکراریه.
شرایط ما چقدر تفاوت داره با کار کردن توی اورژانس که با جون آدمها سر و کار داری و فارغ از تبعات انسانی و حقوقی ماجرا؛ هر بار مواجهه میشی با یه سناریو متفاوت و هر مصدوم یه شکل آسیب متفاوت ، حتی یه شخصیت متفاوت، و خانواده هایی با شخصیت های متفاوت. و تعامل با اینها که و همزمان تمرکز داشتن روی ریزترین اصول تخصصی کاری … و درکنار همه اینها باقی موندن در مسیر توحید و هدایت رب العالمین ، باور کن خیلی کار بزرگیه. باور کن بقول استاد این همون جهاد اکبر هست که توی آموزش ها میگن.
باور کن من به اون کله شقی و پوست کلفتی اگر بازم حق انتخاب داشته باشم آتشنشانی رو به پرستاری ترجیح میدم چون واقعاً نمیتونم این حجم از کار سخت رو هندل کنم. بینهایت تحسینت میکنم که اینقدر متعهدانه داری کار میکنی و همزمان داری درس های توحیدی رو به صورت عملی اجرا میکنی. کنترل ذهن توی شرایط شما به مراتب کار سختتریه و قطعا پاداشهایی که در انتظار شماست پاداشهای بزرگتریه. همه اینا رو گفتم که بدونی واقعاً داری عالی عمل میکنی. از اونجایی که توی کامنتت و کامنتای گذشته ات همیشه مشخصه که به خودت خیلی سخت میگیری و استانداردهای بالایی در مورد خودت داری؛ این یک تحسین آگاهانه بود تا از وجه دیگر ماجرا هم به خودت نگاه کنی.
توی اون شرایط کاری توحیدی موندن و توحیدی عمل کردن اگه اسمش تغییر نیست پس چیه؟؟!
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
وقتی کامنتتو خوندم و رسیدم به آیه 122 نساء یهو متعجب شدم؛ چه کنم که ایموجی ندارم برات ایموجی بذارم بگم دقیقاً این شکلی ، (همون که چشماش از تعجب گرد شده؛ دوستان عزیز هم اکنون تعجب…) که آخه چطور ممکنه ، شما و من هر دومون زیر یه فایل کامنت بذاریم و از یه آیه استفاده کنیم، به نظرم میاد این همزمانیها اتفاقی نیست.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
نکاتی رو اشاره کردین از پیامبران الهی که جریان هدایت هر کدوم رو با اون ویژگی مثبتی که داشتن امتحان کرد و نهایتاً اونها شجاعت به خرج دادن و ایمان عملی شون رو اثبات کردن و حرکت کردن و موفق شدن، چند وقت پیش داشتم سوره طه رو گوش میدادم که داستان موسی رو میگفت، رسید به جایی که قرار گذاشتن در روز عید با ساحران فرعون وارد مسابقه یا چالش یا زورآزمایی بشن (نمیدونم کلمه مناسب چیه) وقتی ساحران یکی یکی داشتن مسخره بازی هاشون رو اجرا میکردن موسی توی دلش احساس ترس و نگرانی میکنه و نجواها به سراغش میاد ، موسی با اون همه شجاعت و شهامتش نگران میشه، که خداوند بهش میگه: نترس ، همانا تو دست برتر رو داری.
وقتی موسی با اون شخصیت بزرگی که داره و شجاعت و شهامتش نگران میشه و نجواها به سراغش میاد، چه توقعی از ما هست که توی زمان چالش نجواها به سراغ مون نیاد. پس این طبیعیه که ما هم نجوا بشنویم ولی نکته اش اینکه خداوند همیشه کلام خودش رو بالا میبره. خداوند همیشه از اهل ایمان دفاع میکنه. باید باور داشته باشیم توی شرایط سخت خداوند کنار ماست.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
وقتی میخواستم برای کامنت شما یه پاسخ بنویسم و هدایت خواستم، هدایت شدم به آیه 39 سوره فصلت. خداوند با مثال زمین خشک و بی علف و زنده شدن اون با نعمت برف و باران استفاده میکنه تا چیزی رو به ما یادآوری کنه. انرژی و قدرت خدا در همه اجزای هستی جریان داره و با ساده ترین نعمت خداوند که همون باران باشه اینچنین زندگی رو آغاز میکنه. اولین حلقه از شروع زندگی، در حالیکه اون گیاهانی که سبز میشن یا مستقیماً غذای انسانهاست یا غذای حیواناتی میشه که توی سبد غذایی انسان قرار میگیرن. و حتی همون آب باعث حیات و زندگی انسان میشه. خداوند با این مثال یادآوری میکنه حتی جسم فیزیکی انسانها هم همینجوری زنده میشه. با ساده ترین و بدیهی ترین نعمت خدا. چیزی که مومن و مشرک و خداناباور همه چشم امید بهش دارن، وقتی ابر میاد توی آسمون همه فارغ از اعتقاد و باور درونیشون میگن خدا کنه بارون بباره.
برگردیم به آموزشهایی که توی این دو سال گذشته از این سایت دریافت کردیم، شما دوره های بیشتری رو نسبت به من کار کردین. دیدین هر دوره ای رو کار میکنید استاد عباس منش داره از توحید میگه. توحید و یکتاپرستی . چیزی که قلب و روح انسانها رو هم زنده میکنه ، باورهاشون رو اصلاح میکنه و شخصیت معیوب و شکست خورده شون رو تبدیل به یک شخصیت سالم و مثبت میکنه. آره توحید اصل و اساس همه چیزه و خداوند با قدرت و انرژی خودش همه مخلوقات رو زنده میکنه و حیات میبخشه.
«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ازت متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمندت و البته پاسخی که برای کامنت من نوشته بودی. امیدوارم این کامنت در بهترین زمان و مکان بدست شما برسه و خداوند نور خودش رو بر این کلمات جاری کنه تا مایه آرامش قلب شما بشه.
در پناه رب العالمین از بینهایت نعمت و ثروت و سلامتی و آرامش و احساس مثبت متنعم و بهرمند باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
خداوند حافظ و نگهدار جسم و جان عزیز شما و انرژی مثبتتون و اتصال قلبی تون با مدار توحید باشه.
سلام و درود محمد حسین جان خوبی برادر، الهی که در پناه رب العالمین همیشه حالت عالی و مثبت باشه.
ازت بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت پر از محبتت و اینکه چند روز پیش کامنتت رو در پاسخ به فاطمه خانم خوندم میخواستم برات کامنت بذارم ولی اون لحظه «میگ میگ درونم» عجله داشت گفتم بعداً کامنت میذارم ، هیچی کامنت خودت که رسید صورتم شطرنجی شد، گفتم تنبلی کردی کامنت ننوشتی محمدحسین خودش کامنت گذاشت.
ازت بینهایت سپاسگزارم محمدحسین. به جریان هدایت اعتماد کن، هر چیزی اگر نیازمون باشه در بهترین زمان و مکان بهمون داده میشه. اگر گرفتن ارتباط با اعضای سایت خواسته ماست جهان این کار رو بهترین شکل برامون انجام میده.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام و درود حسین جان. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه.
پریشب رفته بودم بیرون، که نقطه آبی کامنتت رو دیدم و یهو با خنده و اشتیاق گفتم: «حسین، حسین، ای جانم، دورت گشتم کوکااااا.» و بعدش کامنتتو خوندم و کلی ذوق زده شدم.
ازت متشکرم حسین جان که اینقدر دوست داشتنی و خوش قلبی. اینقدر مهربون و با شخصیتی. حسین خیلی انرژیت مثبته و همیشه خیلی عالی به آموزشها عمل میکنی. یه نگاهی بنداز به حسین دو سال پیش و ببین چقدر با دو سال پیش خودت فرق کردی.
بینهایت تحسینت میکنم کوکا. دورت بگردم…
در پناه رب العالمین همیشه همیشه حال دلت عالی عالی باشه و بینهایت متنعم و ثروتمند باشی. عرض سلام و ادب و احترام منو به خانواده محترمتون هم برسونید. شادکام باشید، زندگی تون پر از عشق و نور رب العالمین.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»
همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
«چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست ؛ سخن شناس نهای جان من، خطا این جاست»
«سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید ؛ تبارک الله از این فتنهها که در سرِ ماست»
«چنین که صومعه آلوده شد ز خونِ دلم ؛ گَرَم به باده بشویید، حق به دستِ شماست»
«از آن به دیرِ مغانم، عزیز میدارند ؛ که آتشی که نمیرد، همیشه در دلِ ماست»
«چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب ؛ که رفت عمر و هنوزم، دِماغ پُر ز هواست»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به خواهر بزرگوارم رضوان جان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه. قطعا کارتون میگ میگ رو یادته؛ همون کوکوی دونده که دائما داشت از دست اون کیودی فرار میکرد. کامنت نذاشتن های من به معنی عدم فعالیتم نیست، فقط عین میگ میگ سریع رد میشم و میرم سراغ درس و مشقم «سندروم بیش فعالی میگ میگ درون» ؛همین الان که دارم برات کامنت مینویسم توی یه تب دیگه یه کامنت بسیار طولانی تموم نشده دارم برای جلسه 18 لیاقت. دارم آگاهانه تلاش میکنم تمرکز جدی بذارم برای گوش کردن به فایلهای جلسات. همزمانی که دوره احساس لیاقت رو دارم کار میکنم ، 12 قدم رو هم دارم دوباره گوش میدم چند هفته است توی قدم دوم موندم و بارها و بارها فایلها رو گوش میدم. (ترکیب این دو دوره شگفت انگیزه) الان حدود بیش از یک ماهه توی قدم دوم هستم. نشانههای روزانه رو میبینم، سفرنامه رو میبینم ولی خب از طرفی کمالگرایی هم چاشنی ماجرا شده که نمیذاره کامنت بذارم.
یه مثال کوچیک بخوام بزنم همین چند روز پیش توی اداره رئیس صدام زد و گفت بیا کارت هدیه ات رو بگیر، «من با تعجب پرسیدم چه کارت هدیه ای» ماجرا رو توضیح داد که بابت فلان موضوع… دو تا کارت هدیه 2 تومنی بهم داد و من خوشحال و شادمان مثل «کره الاغ کدخدا یورتمه رفتم تو کوچه ها» و خدا رو شکر کردم. و گفتم این نتیجه یه ذره کار کردن روی باورهام بود، نتیجه تمرکز گذاشتن روی دوره ها بود. ولی بلافاصله نجواهای ذهن کمالگرا اومد که حالا 4 تومن چیه که میخوای در موردش صحبت کنی ، بچه های سایت دارن روزانه ده ها و صدها میلیون ثروت خلق میکنند… «این اون کمالگرایی بود که یه وقتایی مانع تراشی میکنه برای فعالیت» (ترکیب کمالگرایی با میگ میگ درون میشه سندروم میگ میگ بیشفعال کمالگرا؛ من اگه توی حوزه پزشکی و روانشناسی میخواستم فعال بشم نتایج تحقیقاتم بیش از اون که به پیشرفت بشریت منجر بشه ، به خنده بشریت منجر میشد) ؛ از صبح تا شب فعالیت های من شامل ستاره قطبی و شکرگزاری میشه ،و شنیدن فایلهای محصولات و مکتوب کردن سوالات مختلف و نوشتن جواب برای شخم زدن باورهای درونی ذهنم، و از طرفی نوشتن تعهد قرآنی ، ورزش کردن و خوندن اهرم رنج لذت و نوشتن های مختلف توی دفتر و توی یادداشت گوشی …
اونقدرها هم غیرفعال نیستم ولی حق با شماست باید یه کم بیشتر کامنت بذارم. ازت متشکرم خواهر بزرگوارم. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.