سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 232

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر به من توفیق داد همسفر عزیزانی شوم که تمام تمرکزشان بر روی زیبایی‌های اطرافشان است و به واسطه این تمرکز، هر بار به زیبایی‌های بیشتر هدایت میشوند.

تصویر کاور فایل چقدر زیبا و تماشایی بود. با آن نوشته بزرگ میامی واقعاً خیره کننده بود و هر انسانی را بوجد می‌آورد.

یکی از آشنایان ما سالهای زیادی که فکر کنم تقریبا حدود 50 سال میشود ساکن آمریکا و شهر سانفرانسیسکو می‌باشد. بعضی اوقات که به ایران سفر میکند و با او هم‌صحبت میشوم راجع به شهرهایی از آمریکا که استاد مسافرت کرده‌اند و تمام آنها را در سریال زیبای سفر به دور آمریکا با ما به اشتراک گذاشته‌اند و دیدنیهای آن شهرها با او صحبت میکنم. بعد با تعجب یکدیگر را نگاه میکنیم:

او تعجب میکند که آیا همچین جاهایی در آمریکا وجود دارد؟! و اینکه من از کجا این زیبایی های آمریکا را می شناسم؟!

و من تعجب میکنم که چگونه است که این فرد با 50 سال سکونت در آمریکا هنوز از این جاهای زیبا بی‌خبر است ولی استاد من با 8 سال سابقه سکونت در این کشور زیبا، بیشتر جاهای آمریکا را تشریف برده‌اند و به ما نیز نشان داده‌اند.

ولی الان که فکر میکنم، میبینم با این دقتی که استاد در بررسی نقشه فلوریدا داشتند و درباره مسیر رسیدن به زیبایی های سواحل میامی توضیح دادند، متوجه می شوم خیلی هم نامربوط نیست که این دو نفر اینقدر تفاوت نتیجه داشته باشند. واقعاً هیچ ربطی به زمان حضور یک شخص در یک کشور ندارد.

تحسین میکنم شما را که اینقدر اطلاعات جامع و کامل و دقیقی نسبت به زیبایی های ایالتی دارید که در آن زندگی می کنید و آنها را با ما به اشتراک گذاشتید.

و چقدر زیباست سفری که با هدایت خداوند آغاز شده و ادامه یابد و هر لحظه روی هدایت خداوند حساب کنی و او نیز چقدر دقیق کسی که روی او حساب کرده را در بهترین زمان و در بهترین مکان قرار میدهد.

واقعاً زیبایی های این شهر میامی چقدر چشم‌نواز هست خصوصاً تصاویر شب این شهر رویایی است. تحسین میکنم این حد از ثروت و فراوانی و زیبایی و این ساختمانهای سر به فلک کشیده و این همه فراوانی سواحل زیبا و فراوانی نعمات پروردگار را و شما را که در مدار دیدن این زیبایی‌ها هستید و از خداوند میخواهم که تمام اعضا این سایت را در مدار تجربه این زیبایی‌ها قرار دهد.

و صحبت‌های پایانی استاد، واقعاً چکیده تمام قوانین جهان هستی و دوره‌های استاد است. تمرکز بر زیبایی‌ها، لاجرم ما را هدایت خواهد کرد به زیبایی‌های بیشتر.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 232
    241MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه» در این صفحه: 1
  1. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    به نام خداوند جان

    سلام سعیده عزیزم ..

    اولین باره ک دارم برات مینویسم،

    همیشه کامنتای نابت رو میخونم و روحم جلا پیدا میکنه با نوشته هایی ک از دلت میاد و لاجرم بر دل میشینه ..

    من هم تو بیمارستان کار میکنم و پرتوکارم ..

    دیروز ک شیفت بودم ی اتفاقی افتاد ک یاد شما افتادم ..

    ی بیمار بدحال آوردن اورژانس و دکتر خواست ک چست پرتابل ازش گرفته بشه .. من وقتی رفتم تو اتاق cpr

    ی تیمی رو دیدم ک هرکسی داشت ی کاری انجام میداد و خب مطمئنا شما بهتر میدونی ک چ شرایطی اونجا حاکم بود ، ولی برای من اولین بار بود ک این صحنه ها رو میدیدم، چون این موضوع تو حوزه کاری ما نیست..

    من ی گوشه دور تر ازهمه وایسادم تا هروقت ک پزشک اجازه بده من گرافیشو بگیرم ..

    وقتی اونجا ایستاده بودم انگار از دور ، یا از بالا ، نظاره گر بوده باشم ، ب خودم میگفتم من چرا باید اینجا باشم و این صحنه ها رو ببینم بخصوص وقتی دیدم ی دفعه شروع کردن ب احیای بیمار و ماساژ قلبی..

    همونجا یاد شما افتادم ک شما هم تو تیم cpr بودین و برامون تعریف میکردی..

    ی ده دقیقه ای وایسادم تا اینکه ب دلیل شرایط حاد بیمار ،

    دکتر گفت فعلا نیاز ب گرافی نیست و میتونی بری ..

    من برگشتم ولی ذهنم اروم نبود ، انگار فقط خدا خواسته بود برم این صحنه ها رو ببینم و برگردم ، حتی کارمم انجام ندادم..

    من این اتفاق یا تضاد رو فقط یه نشونه دیدم از اینکه شاید خدا داره ب من میگه اینجا ، جای تو نیست ،

    اخه من بعد دیدن اون صحنه ها و در نهایت فوت بیمار ، حسم بد شد برای ی تایم کوتاه(نامبرده حتی ی کوچولو گریه هم کرده ولی غرورش اجازه نمیده ک اینجا بگه:)) ولی همش قانون رو باخودم تکرار کردم ک نباید تو این حال بمونم و خداروشکر تا حدودی موفق هم بودم ولی همونجا از خدا خواستم دوست دارم شرایط شغلیم اروم تر باشه و باحال خوش باشه ،

    شاید این تضاد اومده بود تا بگه

    شرایط شغلی دلخواهت رو از من بخواه تا استجابتت کنم ..

    چوم مطمئنم وقتی دارم رو خودم کار میکنم ، هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست و حتما ی پیامی برام داره .. خداروشکر میکنم و منتظر هدایت های الله جانم هستم ..

    وقتی این تضاد رو ی نشونه برای اتفاقات خوب دیدم ، خیلی ذهنم اروم شد و ب خودم هم تبریک میگم ک تونستم نکته مثبت این اتفاق رو پیدا کنم ..

    از شما همکلاسی قشنگم هم ممنونم برای همه کامنتات و ی خدا قوت برای همه cpr هایی انجام دادی..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: