دیدگاه زیبا و تاثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت
خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر به من توفیق داد همسفر عزیزانی شوم که تمام تمرکزشان بر روی زیباییهای اطرافشان است و به واسطه این تمرکز، هر بار به زیباییهای بیشتر هدایت میشوند.
تصویر کاور فایل چقدر زیبا و تماشایی بود. با آن نوشته بزرگ میامی واقعاً خیره کننده بود و هر انسانی را بوجد میآورد.
یکی از آشنایان ما سالهای زیادی که فکر کنم تقریبا حدود 50 سال میشود ساکن آمریکا و شهر سانفرانسیسکو میباشد. بعضی اوقات که به ایران سفر میکند و با او همصحبت میشوم راجع به شهرهایی از آمریکا که استاد مسافرت کردهاند و تمام آنها را در سریال زیبای سفر به دور آمریکا با ما به اشتراک گذاشتهاند و دیدنیهای آن شهرها با او صحبت میکنم. بعد با تعجب یکدیگر را نگاه میکنیم:
او تعجب میکند که آیا همچین جاهایی در آمریکا وجود دارد؟! و اینکه من از کجا این زیبایی های آمریکا را می شناسم؟!
و من تعجب میکنم که چگونه است که این فرد با 50 سال سکونت در آمریکا هنوز از این جاهای زیبا بیخبر است ولی استاد من با 8 سال سابقه سکونت در این کشور زیبا، بیشتر جاهای آمریکا را تشریف بردهاند و به ما نیز نشان دادهاند.
ولی الان که فکر میکنم، میبینم با این دقتی که استاد در بررسی نقشه فلوریدا داشتند و درباره مسیر رسیدن به زیبایی های سواحل میامی توضیح دادند، متوجه می شوم خیلی هم نامربوط نیست که این دو نفر اینقدر تفاوت نتیجه داشته باشند. واقعاً هیچ ربطی به زمان حضور یک شخص در یک کشور ندارد.
تحسین میکنم شما را که اینقدر اطلاعات جامع و کامل و دقیقی نسبت به زیبایی های ایالتی دارید که در آن زندگی می کنید و آنها را با ما به اشتراک گذاشتید.
و چقدر زیباست سفری که با هدایت خداوند آغاز شده و ادامه یابد و هر لحظه روی هدایت خداوند حساب کنی و او نیز چقدر دقیق کسی که روی او حساب کرده را در بهترین زمان و در بهترین مکان قرار میدهد.
واقعاً زیبایی های این شهر میامی چقدر چشمنواز هست خصوصاً تصاویر شب این شهر رویایی است. تحسین میکنم این حد از ثروت و فراوانی و زیبایی و این ساختمانهای سر به فلک کشیده و این همه فراوانی سواحل زیبا و فراوانی نعمات پروردگار را و شما را که در مدار دیدن این زیباییها هستید و از خداوند میخواهم که تمام اعضا این سایت را در مدار تجربه این زیباییها قرار دهد.
و صحبتهای پایانی استاد، واقعاً چکیده تمام قوانین جهان هستی و دورههای استاد است. تمرکز بر زیباییها، لاجرم ما را هدایت خواهد کرد به زیباییهای بیشتر.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 232241MB31 دقیقه
استاد خوب و عزیزم سلام و سلام به خانم شایسته ی بسیار مهربانم .
خیلی فایل خوبی بود مثل همه ی فایل های دیگه ی سایت و هزاران بار ممنونم که وقت می گذارید و این زیبایی ها رو با ما به اشتراک می گذارید .
استاد دو روز پیش من یک مسافرت یک روزه رفتم و همش در تمام سفر ذوق این رو داشتم که برای شما بنویسم که چقدر فوق العاده بود .
جریان از این قرار بود که من ساعت 11 شب تصمیم گرفتم که برم مسافرت و فردای همون شب ساعت 4 صبح بیدار شدم ، یک صبحانه ی مختصر و چند لقمه برای راه و یه فلاسک چای با یه بطری آب تمام چیزایی بود که همراه خودم برداشتم .
ساعت 6 بیدار شدم و زدم به دل جاده به مقصد کاشان که تا حالا نرفته بودم .
از ساعت 6 تا 8:30 که برسم به مقصد ، فقط خدا می دونه که چه مناظری دیدم و هر لحظه سپاسگزاری کردم . (حتی یک ثانیه هم آهنگ نگذاشتم تو ماشین ، بعد از 6 سال رانندگی که امکان نداشت من بدون آهنگ ثانیه ای رانندگی کنم )
وقتی رسیدم هیچ ایده ای نداشتم که کجا باید برم و گفتم خب ولش کن خیلی فکر نکن خدا خودش هدایت می کنه و گفتم خدایا خودت من رو هدایت کن به بهترین مکان ها و انسانهای خوب و عالی رو سر راهم قرار بده .
بجز پول دو باک بنزین که با کارت سوختم باید می زدم ، کلا 60 هزار تومن پول داشتم .
هدایت شدم به سه تا بنای فوق العاده تاریخی که ورودی هر کدوم 10 هزار تومن بود ، و بعدش حمام فین که ورودی اونجا هم 5 هزار تومن بود .
کیف کردم واقعا و لذت بردم از دیدن اون بناها و هوای فوق العاده عالی که شهر داشت .
با انسانهای فوق العاده ای آشنا شدم و بسیار بسیار همه خوش برخورد و مهربان بودند .
یک ساعت حوالی ظهر وسط کاشان زدم کنار و صندلی پشت راحت دراز کشیدم بدون اینکه فکر کنم کی چه فکری می کنه .
ناهارم که متشکل از لقمه هایی بود که 4 صبح درست کرده بودم رو خوردم و تو همین زمان استراحت پدرم زنگ زد گفتم 300 زدم به کارتت که گلاب و انواع عرقیجات برامون بگیری . گفتم چشم و بعدش گفتم خدایا من رو هدایت کن به سمت بهترین فروشنده . تو شهر که قدم می زدم از چند تا مغازه سوال کردم و قیمت گرفتم و با اون پول احتمالا دو تا یک لیتری گلاب و یه دونه عرق نعنا می تونستم بخرم . این شد که از طریق یکی ازین اپلیکیشن ها شروع کردم به جست و جو درباره ی کارگاه های گلاب گیری و ارتباط مستقیم با تولید کننده . به چندین نفر زنگ زدم و با فرکانساشون حال نمیکردم خیلی ولی یکیشون خیلی خوب بود و فرکانسه هی آلارم میداد میگفت همینه برو . رفتم اونجا یک زن و شوهری بودن که تازه کارشون رو شروع کرده بودن و من اولین مشتریشون بودم و عرقیجات و گلاب هایی هم که داشتن محصولات اولیه شون بود ، و به من با تخفیف عمده محصولاتشون رو فروختن . و من با 280 تومن خدا می دونه چقدددر خرید با کیفیت انجام دادم و چقدر هم من خوشحال بودم و هم اونها (واقعا براشون آرزوی خیر و برکت و فراوانی می کنم )
چقدر خارجی ها باهام حرف میزدن با اینکه من یک کلام زبان دیگه بلد نبودم (آلمانی و روس بودند) اما انگار با یک ارتباط قلبی با تمام توان بدنی حرف می زدیم و خوشحالیمون رو به هم ابراز می کردیم .
بعدشم یه خانمی گفت می شه برات شعر بخونم گفتم حتما و اون بجای یکی دو تا شعر خوند که فوووووق العاده بود و لذت بردم از صدای بهشتیش .
همونطور که قبل تر گفتم من مبلغ خیلی کمی پول داشتم و نصفشم بابت ورودی ها داده بودم پس شروع کردم به گشت و گذار در کوچه به کوچه ی اون شهر فوق العاده با مردمان بی نظیر و مهربانش .
یه میوه فروشی پیدا کردم در دل شهر که کیفیت میوه ها فوق العاده بود و من با 30 تومن یک کیلو موز خریدم و دو عدد پرتقال (موز ایرانی ازون کوچولو ، باحال ، خوشمزه ها )
بعدشم ساعت پنج راه افتادم به سمت خونه و با عشق ، با کلی سوغاتی و خبر خوب برگشتم .
یه چیز جالب دیگه ای هم بود که من داشتم تو شهر رانندگی می کردم و می دیدم و دیدم یه خانمی می خواد مستقیم بره و گفتم بیا بالا ببرمت منم مسیرم مستقیمه . خیلی خیلی انسان خوب و شریفی بود و تمام شهر رو بلد بود و کلی گزینه ی خوب بهم معرفی کرد و ازم پرسید نمیترسی تنهایی اومدی مسافرت ؟ یه لحظه سوالش انقدر عجیب بود برام که ، ترس ؟ چرا باید بترسم ؟! گفتم نه همه جا پر از زیبایی و پر از مردمان خوب و فوق العادست مثل خود شما .
اما یک سال قبل با وجود استقلال فکردی در عملکردم هرگز چنین اقداماتی مشاهده نمی شد ، اما الان دیگه اصلا ربطی به آدم قبل ندارم . چون نشستم فایل های سفر به دور آمریکا و تمرکز بر نکات مثبت رو دیدم و این ها بهم جرات خروج از دایره ی امنم و مسافرت رفتن تنهایی بدون خانواده و دوست رو بهم داد .
این هم لذت بی کرانی بود که ذوقش رو داشتم با شما به اشتراک بگذارم .
استاد عزیزم واقعا از صمیم قلبم دلم می خواد زودتر ببینمتون و باهاتون کلللی حرف بزنم از مسیر فوق العاده ام و اقدامات عملی ای که هر قدم ، هزار قدم برام بوده …
چقدر مثال جمع کردم از قانون …
استاد از زمانی که من تصمیم گرفتم فضای مجازی رو کنار بگذارم تا زمانی که این اقدام رو عملی کنم 6 ماه طول کشید (من اعتیاد شدید به فضای مجازی داشتم و هیچ جوره نمی تونستم دل بکنم ، پس یواش یواش از ریشه همه رو دونه به دونه دلین اکانت کردم)
الان بیشتر دنبال الگوهای موفق در حرفم هستم و با انجام تمارین عملی دوره ی دوازده قدم و شیوه ی حل مسائل تونستم مشت پتک واری بکوبم بر سیمان های چسبیده به دور مغزم و هدایت شدم به اتفاقات عالی و انسانهای فوق العاده .
بخدا استاد ، فقط من هستم و من . اما ایمان دارم به موفقیتم و ایمان دارم به روزهای درخشانی که همین امروز دارم با فرکانسم خلقشون می کنم .(به لطف الله همین روزهام هم بسیار درخشان و فوق العادست .)
باورم نمیشه واقعا ، در این جهانی که میگن باید گروهی کار کرد تا موفق شد من دارم تنهای تنها کار می کنم و فقط خدا رو به عنوان همکار دارم .
استاااااد ان شاءالله قراره به زودی ازم چیزهای فوق العاده ای بشنوید .
دوستتون دارم زیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادددددددد . واقعا چقدر خدا من رو دوست داشته که شما رو سر راهم قرار داده .
لذت می برم از این مسیر فوق العاده .
…
در پناه الله باشید .
قلبم باز شده بخدا …