سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 233

به به سلام سلام به استاد عزیز و مریم جان عشق و همه دوستان نازنین

خداروهزار مرتبه شکر برای یه سفر به دور آمریکای دیگه

دلم برای این سفر و دوستای همسفر و حس و حال خوبی که به همه مون میده کلی تنگ شده بود.

این چند روز هم نشد بیام کامنت بنویسم، الان این قسمت رو نگاه کردم و بسی حظ بردم و گفتم بیام همینجا کامنت بنویسم حالا نمیخواد حتما از قسمت اول سفر شروع کنم:)

قربون استادمون برم من که رو در و دیوار و نمایشگاه و اثر هنری و همه جا… درس میگیره و به قوانین ارتباط میده (ینی درواقع ارتباطش رو درک میکنه و میکشه بیرون) و به ما هم انتقال میده

اون دوتا آدمک که یکی گیاهش کلی ریشه داشت یکی ریشه ی کم ولی گل بزرگ، خیلی باحال بودن، یه تشبیه دیگه ای هم که میشه کرد نگاهِ آدما به نتایجشونه، باید حواسمون باشه که زمانی که داریم رو خودمون کار میکنیم، دوره لیاقت یا کشف قوانین یا ثروت یا روابط یا هرچی… داریم رو ریشه ها کار میکنیم، شاید نتایجمون اولش کم و کوچیک باشه، ولی حس و حال خوبی که داریم خبر از تقویتِ ریشه میده که خیلی خبر خوب و مهم و ارزشمندیه، پس نا امید نشیم و به راهمون ادامه بدیم و صبر داشته باشیم تا فاصله ی فرکانسی طی بشه و نتایج هم پدیدار بشن و بزرگ و بزرگتر بشن.

یا اون آدمه که از یه طرف فرشته داشت به زور و با تلاش فراوان میکشیدش، از یه طرف شیطان با یه اشاره… اونم خیلی قشنگ بود و چه اشاره ی قشنگی کرد مریم جان، که شیطان (یا افکار منفی و ذهن نجواگر و اینا) با استفاده از پاشنه آشیلمون به ما حمله میکنن… بنابراین خیلی مهمه که رو همون ریشه ها کارکنیم تا پاشنه آشیل ها رو برطرف کنیم.

یه تصویر دیگه هم بود که آدمه داشت از کوه ثروت بالا میرفت (یه کیسه بود که علامت دلار روش بود) و از اونطرف یه چیزایی داشت ازش میریخت که شبیه قلب بود، من اینطور به نظرم اومد که اشاره به همون باور غلط و رایجه که اگه دنبال پول بری آدم بدی میشی و عزیزانت رو مثلا از دست میدی یا دیگه برات مهم نیستن و اینا

وای اون نقاشی دکمه ی ریسِت چقدر باحال بود، مرسی استاد که دور زدین از اون زاویه نشون دادین، من اصن باورم نمیشد… خیییییلی جذاب بود.

و اون عروسکای با پلاستیکای ضایعات و همه ی بقیه ی آثار هنری… خیلی قشنگ بودن، خدا رو شکر بابت دیدن اینهمه زیبایی

آخرشم که اون باربکیوهای خفن و خوشمزه! به به نوش جانتون:)