https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-12 02:47:232024-01-18 10:54:11سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 233
243نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد و مریم جان نازنینم، سلام به دوستان ارزشمندم در این خانواده بینظیر…
همگی خیلی خوش اومدین به قسمت 233 سریال سفر به دور آمریکا…
منطقه wyuwood walls…
واقعا حرفتون بیجا بود و عالی مریم جان که خلاقیت انتهایی نداره…چقدر همه چیز زیبا، خلاقانه ،رنگی رنگی و در عین حال مفهومی بود…
چه نقاشی های زیبایی رو روی دیوار خلق کردن…واقعا زیباست…
چه تنوع رنگ های بالایی…
چه مفاهیم زیبایی رو نشون دادن با این کار…
وقتی هنوز آگاه نیستی در مورد آمریکا و یا ایالت ها و کشورهای مختلف طبق پیش فرضهایی که از گذشته در ذهن خودت داری به خودت این اجازه رو میدی که مردم اون کشورها رو قضاوت کنی، رفتارشون رو، عملکردهاشون رو ، و خیلی چیزهای دیگه..و البته که در اطراف خودمون هم همینطور عمل میکنیم به اشتباه….از روی ناآگاهی…اما وقتی قدم میزاری در مسیر بهبود، در مسیر زیبای خودشناسی متوجه خواهی شد که آمریکایی که در موردش همیشه به ما نکات نا خوب گفتند اینقدر زیبایی، خلاقیت، انرژی مثبت، حال خوب، خنده هایی از ته دل، با صلح بودن افراد با خودشون هست که شک میکنی به تمام چیزهایی که از قبل شنیده ایم، و یا دیدیم….و این کشور بسیار زیبای آمریکا با تک تک ایالت های زیباش منطق های بسیار قوی ای رو در ذهن تک تک ما ایجاد کرده برای لذت بردن از مسیر بهبود شخصیتی…از مسیر کار کردن روی خودمون و باورهامون و تجربه یه زندگی بینهایت لذت بخش و در همه زمینه ها راحت و آسان….
این آگاهی و این خودشناسی رو مدیون آگاهی های بینظیری هستیم که شما استاد عزیز در دوره احساس لیاقت بهش اشاره کردین…بینهایت ازتون سپاسگزاریم…
حتی نقاشی ها هم بعضی هاشون نکات این دوره رو انتقال میدادن…هم اونی که زیر برگ با اعتماد به نفس وایساده بود خبر میداد که هیچوقت خودمو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنیم و هم اونی که چتر رو از سر خودش برداشته بود و داده بود به فرد روبروش خبر از این میداد که هیچوقت از خودت نکن برای اینکه دیگران رو راضی کنه….برای خودت ارزش قائل شو همون طوری که برای دیگران ارزش قائل میشی….
خیلی زیبا بود این منطقه….
این زیبایی های چشم نواز…
این رنگ های شاد و بینظیررر…
این ایده ناب و خلاقانه….
این نشون میده که مردم برای لذت بردن از همه چیز استفاده میکنن حتی از دیوارهای خیابون ها…
چقدر در این شهر زیبای میامی تفریحات و لذت زیاد و بینهایته که مردم از نقاشی های روی دیوار هم اینقدر عالی لذت میبرم…
و واقعا هم زیبا و چشم نواز بود استاد…
بینهایت ازتون سپاسگزارم برای اینکه با سخاوت این زیبایی های بی نهایت رو با ما به اشتراک میزارید…
و اون کباب های آخر فایل دیگه حسابی گرسنمون کردن، امیدوارم لذتشو ببرین…نوش جووونتون….
سلام به استاد عزیز مریم دوست داشتنی عزیز دل تمام بچه های سایت وهمه دوستان هم مسیرم
استاد جان چقدر این شهر فوق العاده است با هدایت از خداوند به چه جای عالی رفتید چقدر خلاقانه که با نقاشی بر روی دیوار هم خودت لذت میبری وهم کلی توریست را جذب میکنی نقاشی های زیبا وپر از مضمون
چه رنگهای شادی استفاده شده چه فضای عالی همراه با انرژی مثبت
استاد چقدر اون تابلو که شما توضیح دادید نکته مهم کلیدی داشت ونقطه ضعف خیلی ها هست اینکه داشته ها ونعمتهاو استعدادهای خودشان را نمیبینند نگاهشان به دیگران هست افراد دیگر را درنظر خود بزرگ میبینند خودشون را خوار وکوچک
من هم تا قبل از آشنایی با شما در این زمینه خیلی مشکل داشتم ولی دارم روی خودم کار میکنم تا قدم به قدم بهتر شوم واحساس لیاقت را در خودم بهتر کنم
چه خوب که در کنار این محل زمین بازی وتفریح و محلی برای فروش غذا هم گذاشتن تا خانواده ها لذت بیشتری ببرن ایشالا همه بتوانیم چنین جایی را تجربه کنیم یاحق
چه نقاشی های زیبایی و ادم ها چقدر هنرمندانه و خلاقانه طرح هایی که توی ذهنشون هست رو روی دیوار ها پیاذه کردن و همچنین یک درامدزایی برای شهر شده ..
خلاقیت چقدر بی انتهاس واقعا:
نقاشی های عجیب و غریب..
نوشته های جالب…
طرح هنرمندانه با پلاستیک های دور ریختنی..
نقاشی روی دیوار و زمین …
مجسمه ها با شکلک های متنوع…
…….
نکات طلایی که از این فایل اموختم :
1) با توجه به اون نقاشی که یکیشون یک درخت بزرگ بود ولی هیچ ریشه ای نداشت و دیگری یک گیاه خیلی کوچیک ولی ریشش از طلا بود.. میشه درس گرفت که باید ارزش های درونی خودمون رو پیدا کنیم و بهش بها بدیم و افسرده و نگران نباشیم که چه بسا ارزش های درونی ما بسیار بسیار بزرگ و غنی باشه ولی خودمون به خاطر طرز فکرمون و باورهامون اون ارزش های درونی رو نبینیم و بهش بها ندیم !!!
2) اون متن نوشته بود که (( هیچکس نمیگه که آسونه !!!)) ولی شما در انتها گفتید که (( اما اسونه !! but it was)) … این یعنی که میتونه همه چیز راحت اتفاق بیوفته و جمله (( نابرده رنج گنج میسر نمیشود اصلا درست نیست )) و همه چیز میتونه خیلی راحت رخ بده ..
3) اون مجسمه که جدال بین فرشته و شیطان بود برای هدایت انسان… و نشون میده که چقدر راحت شیطان میتونه از طریق هات باتن های ما و نقاط ضعف ما به ما حمله کنه و مارو افسرده کنه و ما باید به دنبال یک راهی باشیم که اول از همه اون هات باتن و نقطه ی ضعف اصلی زندکیمون رو حلش کنیم تا بقیه اتفاقات به راحتی رخ بده … در واقع اگر قراره سختی وجود داشته باشه به نظرم سخت ترین قسمت قضیه حل اصلی ترین مسئله و اصلی ترین نقطه ی ضعف شخصیتی ماست یا حل هات باتن و بعد از اونه که ههه چیز میتونه خیلی راحت رخ بده ..
…………..
نقاشی ها و ادم ها و موزیک و خلاقیت و زیبایی و تنوع واقعا فوق العاده بود … خیلی دوس دارم تجربه کنم ..
سلام استاد بینظیرم و سلام مریم زیبا و دوسداشتنیی و بینظیر سلام به همه
مثل اینکه چاره ای ندارم جز نوشتن از الهامی که بهم شده
سپاسگزاری از زیبا یی ها رو میخوام یه گوشه نگه دارم و برم سراغ الهامم
من تو بهشتم نشسته بودم که یهو گفت بنویس هر چی بیاد میگم
اون تصویر ریشه قوی تو اون تابلو و اون ریشه ضعیف تو سرم بولد شد
خدا گفت بزار زیر بنای ساختمونت من باشم بزار ریشه وجودت با من قوی و مستحکم بشه بعد هر چی که خواستی هر چند طبقه اسمون خراش تا هر جا خواستی بساز و برو بالا من نامحدودم بزار با من پر بشی
بزار من کارت خریدت باشم هر چیزی خواستی میتونی بزاری توش من ظرفیت بینهایت دارم واسه حمل واسه ساخت و ساز واسه هر چیزی که تو بخوای
فقط محکم رو همین کار کن ادامه بده
چقدر توحید همه چیزه
دنبال خودکارم گشتم میخواستم برم تو اتاقم بگردم
خدا:نمیخواد بگیردی توو کیفت هست
من:نه به یاد ندارم تو کیفم خودکار گذاشته باشم
خدا:(واضح تر )برو هست
من:(کمرنگ تر) ولی نیستا
اعتماد کردم دست گذاشتم تو جیب کیفم کیفی که هر روز دستمه و قاعدتا من به همه جاش باید اگاه باشم و ..
درسته خودکار بود
خدا: میخواستی کلی زمان بیهوده بگردی و بگردی دیدی زندگی چقدر با اطمینان راحته
واقعا ما روی چیه مغزمون حساب میکنیم
اقا منی که خودکار خودم گراشتم تو کیفم و دیگه کامل با اطمینان میگم نیست و خدا میگه هست
چرا باید محکم بچسبم به مغزم
من تسلیمم
سعی میکنم با این اگاهی های هر روز تسلیم تر باشم
واقعا دوست دارم اینجوری نرم شدن زندگیم بهشت شدن زندگیم
از چی بگم که همه چیز بینظیره
انگار قشنگگگ روی شونه های خدا دارم فقط زندگی رو مزه مزه میکنم
چه کیفی داره این مزه مزه کردن
هدف داشتن قشنگه خیلی هم قشنگه باعث حرکت و رشد میشه
خوشحالم که با این فایل زیبا دوباره به فرکانس الهی برگشتم
چند وقت بود که با توجه کردن به اخبار منفی و فیلم های منفی از این فرکانس مثبت و حال خوب کن فاصله گرفته بودم و به بهونه اینکه سرم شلوغه، تمرینی انجام نمی دادم و به ندرت فایل گوش میدادم تا اینکه امروز خسته شدم و گفتم دیگه بسه!!
و تا وارد سایت شدم…بله این عکس زیبای مریم جون و استاد رو دیدم که یعنی فایل جدیدی روی سایت اومده. به خودم گفتم قطعا این فایل یه نشونه است واسه من…و این فایل میامی یسری خواسته هام رو دوباره به یادم آورد
من یاد روزایی می افتادم که با قدرت از خداوند برای تحقق خواسته هام کمک میگرفتم…اون روزایی که مروارید فقط و فقط روی خودش و خداوند حساب کرده بود و از بقیه توقع نداشت! همین هم زندگیش رو خیلی شاد کرده بود.
وقتی یاد اون حال های خوبی که با خدا تجربه کرده بود و همه اون معجزاتی که برای من اتفاق افتاده بود، افتادم تصمیم گرفتم هرجور شده توی این راه بمونم و تموم کنم این داستانِ “شِرک”…داستانِ” دست کم گرفتن خود”…
میخوام بنویسیم تا یادم بمونه:
1)این چند ماه رو خودم تلاش کردم و دست و پا زدم ولی پیشرفت هام کوچکتر از چیزی بود که انتظار داشتم و باعث شد بخوام نا امید بشم ولی تا امروز من مروارید متولد عشق خدا حتی یک ثانیه هم پا پس نکشیدم و از خواستم نگذشتم! و از این بابت بهت افتخار میکنم مروارید
تو نشنیدی حرفای محدود کننده رو یا نا امیدی دیگران …ندیدی محدودیت ها و کاستی ها رو… بجاش دیدی اون آینده باشکوه رو…اون دختر قوی رو
پس بیشتر به خودت افتخار کن چون لیاقت تشویق کردن خودت رو داری
2) این چند وقت فقط خودم بود و خودم حتی یکبار از ته دلم از خدا نخواستم که پیشرفت های بزرگتر و فرصت های خفن تری در اختیارم بزاره و فکر کردم من خودم به تنهایی میتونم…اما من رفتم این مسیر رو و نشد چون خدا باید باشه
وقتی خدا رو توی مسائل زندگیم دعوت میکنم، همه چیز بشکل عجیبی به نفع من میشه و همه کارام درست میشه و به چیزی که میخوام میرسم…فقط باید یادم بمونه ازش بخوام و بهش توکل کنم و مدام باهاش ارتباط ام رو حفظ کنم(:
همیشه شبها قبل خواب توی سکوت، شمع معطر و عود روشن میکردم و با خداجونم حرف میزدم…از روزی که داشتم، میگفتم…از خواسته هام میگفتم، از اینکه چقدر دوسش دارم چقدر روش حساب کردم چقدر به زندگی رویاییم نزدیکم…و میخوام دوباره این کار رو انجام بدم
خلاصه خداجونم همیشه تو بهترین عشق من میمونی و من دختر کوچولوی تو، همیشه توی بغلت میمونم((:
عکس صفحه رو که دیدم کلی ذوق کردم خیلی خوشگل بود و داشت با زبان تصاویر منو دعوت میکرد به دیدن یه مکان زیبا بخاطر همین دنبال ی فرصت عالی میگشتم که با خیال راحت بشینم و با لذت ببینم و بگردم و لذت ببرم و شکر کنم
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم
عجب جای زیبایی هر وقت که با این صحنه ها متوجه میشم یاد خودم می افتم که عاشق هنر بودم و اتفاقا غزل رفت رشته هنر
میدونی وقتی از انتخاب رشته برگشت بهم گفت چون تو ریاضی دوست داری رفتم رشته ریاضی فیزیک بهش گفتم خودت چی؟ دوست داشتی ؟گفت نه !گفتم پس برو رشته ای که دوسش داری
گفت پس تو چی
گفتم تو مهمی و علایقت
و غزل اینجوری شد که رفت رشته هنر و تو دانشگاه هم همین رشته ادامه داد و البته که خودم هم لذت میبردم هر وقت امتحان داشت از مدرسه که میومدم خونه بعد از اتمام کارهای خونه مینشستم ب پاش و ازش میخواستم که به من هم یاد بده تا بهش کمک کنم خیلی ام سخت گیر بود حالا حالا ها اجازه نمیداد که منم کار کنم ولی هر جور بود یاد میگرفتم و بهش کمک میکردم
هر کس میومد خونمون کارای غزل می آوردم و نشون شون میدادم کلی بهش افتخار میکردم
خلاصه که کلی کیف میکردیم
استاد اون صفحه ای که پر قفل بود ؟منو یاد اماکن مذهبی مثل ضریح امام رضا و …. می انداخت
ی بار تو بچگی با پدر و مادر و خواهرم لیلا رفتیم مشهد
اولین بارمون بود که اینهمه قفل و نخ گره زده شده میدیدیم
ی خانم مهربونی کنار ما نشسته بود ازش پرسیدم اینا چرا اینجا بسته شده
گفت هر کس مشکلی حاجتی داشته باشه این قفلها رو اینجا میزنه نخ و پارچه ام بود
گفتم خب که چی؟
گفت این بنده خدا ها بجای اینکه بیان ب نیت بازشدن مشکلاتشون این قفلها رو باز کنند میان گره میزنن:-) گفتم راست میگیدااا
من میخوام اینها رو باز کنم
اون خانم با مهربونی گفت :آره بازشون کن و براشون دعا کن انشاالله خوشبخت باشید
من و خواهرم لیلا شروع کردیم تا میتونستیم اپن گره ها رو باز کردیم و خوشحال بودیم چون با هر باز کردن اون گره ها با خودم تصویر حل شدن مشکلات اون آدمهایی که این قفلها رو زدن میدیدم
راستی وقتی این مکان دیدم یاد این قطعه شعر از شاهنامه افتادم که میگه هنر نزد ایرانیان است و بس
ولی در واقع اینجوری هم نیستااااا هنر نزد تمام مردم و حتی مخلوقات جهانه
هنر نزد خداوند است و بس و خدای مهربونم از هنر نامحدود خودش به مخلوقاتش هم داده
خیلی از حیوانات هستن که بصورت بصورت غریزی هنرمند هستن مثل موریانه ها و مورچه ها یا زنبورها که کندوشون درست میکنند
و گاها حیواناتی هستند که بعداً استعدادشان کشف میشه مثلاً
مترو، اسب مسابقهای حرفهای بود که هنگام مسابقه به شدت از ناحیه زانو آسیب دید و هنرمندی به نام رون کراجفسکی و همسرش وندی نگهداری از او را بر عهده گرفتند مترو با یک بیماری فرساینده و پیشرونده متولد شد که دائما زانوهای او را تحت تاثیر قرار میداد، تا جایی که دیگر نتوانست در مسابقات شرکت کند. دامپزشکان گفتند او نهایتا دو سال دیگر زنده میماند، بنابراین صاحبان او تلاش کردند تا حد ممکن او را خوشحال کنند رون متوجه شد که مترو دوست دارد سرش را به بالا و پایین حرکت دهد و این ایده به ذهنش رسید که شاید نقاشی کردن با یک قلم مو در دهانش را دوست داشته باشد.
مترو عاشق نقاشی شد او پرفروشترین هنرمند در گالری 30 در گتیسبرگ، پنسیلوانیا شد و پول کافی برای درمان بیماری زانوهایش را به دست آورد. درمان موثر واقع شد و مترو اکنون میتواند زندگی طولانی و خوشحالی را پشت سه پایه نقاشی بگذراند. همچنین به اسبهای مثل خودش شانسی برای بازنشستگی بهتر داد و از درآمد حاصل از کارش 45 هزار دلار به خیریهای اهدا کرد که به اسبهای مسابقه کمک میکرد خانه خوبی پیدا کنند.
÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×
ی چیز خیلی جالبی که دیدم و مطمئنم که در مدار دیدن این قسمت باید قرار بگیری تا ببینی اون نقاشی های بود که مجسمه ش هم بود همون کششی که از سمت شیطان و فرشته بود
و چقدر جالب بود که صدای خداوند برای کسانی که خدارو انتخاب نکنند ضعیف تره
بسته به انتخاب خود ما داره که کدوم انتخاب کنیم
خیلی منطقه زیبایی بود که باعث شده بود کلی آدم رو دور خودش جمع کنه و کلی آدم اونجا بودن برای راه اندازی کسب و کارشون
باریکلا تحسین شون میکنم یاد قسمت دوم دوازده قدم افتادم که ایونت بود و مردم اومده بودن نقاشیهاشون میفروختن اینکه اینها باید باورهای خوبی داشته باشند که اومدن تو این منطقه دارن کسب و کارشون عرضه میکنند تحسینشون میکنم
سلام به استاد عزیزم که واقعا عزیزید، سلام به مریم شایسته مهربان و سخاوتمندم
سلام به دوستان و همسفران نازنینم که معرکه ترین دوستان من هستید.
اومدم اخرشبی ردپامو در قسمت 233سفر بزارم، اومدم بگم که من هستم اصلا فکر نکنین که فهیمه پژوهنده جا میزنه و چیز مانعی باعث میشه نیام توی سایت، نباشم اینجا و نیام و تشکر نکنم و نیام نبینم زیبایی ها رو…
من این فایل رو صبح دیدم و امروز جمعه بود و اخر هفته و تعطیلی، این قسمت رو با همسرم با هم نگاه کردیم، اول ایشون گفت قسمت 231 رو بزار و منم اومدم بزنم بعد یکهو گفتم من دوست دارم همین قسمت جدید رو ببینم ایشون گفت که من ندیدم، گفتم مشکل خودته این همه روز گذشته(خیلی خودمو کنترل کردم و میکنم که به کارهاش و جوری که وقت میگذرونه کار نداشته باشم)
خلاصه اینا رو گفتم تا بگم من امروز احساس کردم به خودم احترام گذاشتم و سعی کردم فقط حواسم به خودم باشه. واقعا گاهی برام سخت میشه، منی که با همسرم همیشه از قسمت اول با هم دیدیم و ایشون هم گاهی کامنت مینوشت الان قسمت های اخیر در این چندین ماهه اصلا داستان مثل اون اوایل نیست.
تازه امروز بنظرم یک غر ریزی هم ایشون زد که به کارای خونه نمیرسی بدو بدو برو توی سایت وقت بگذرون(متوجه شدم اصلا یک حس جالبی نداره، درصورتی که اگر چند روزی هست کمتر به خونه میرسم چون دارم درس میخونم و میدونم دست به یکجا بزنم قشنگ یک روز کامل وقت میذارم تا همه جا رو برق بندازم و درس بی درس میشه)
خلاصه که گاهی فکر میکنم کاش هیچ وقت ایشون رو من با سایت آشنا نمیکردم و نمیدونست من ببشترین وقتم رو کجا میگذرونم(انصافا بیشتر از فضای مجازی یا هرکاری من سرم اینجا گرمه و با خودم توی سایت مشغولم)
تازه یک مدت ناراحتم و دچار چالش شدم چون زیاد نمیتونم اونجوری که دوست دارم توی سایت بیام چون به خودم قول دادم بیشترین زمانم رو صرف هدفم کنم تا 4اسفند.
اومدم تشکر کنم ولی نمیدونم چی شد اینا یادم اومد و نوشتم.
خیلی این قسمت زیبایی داشت، خیلی رنگ داشت، خیلی خلاقیت و فراوانی دیدم، خیلی ایده دیدم، خیلی آزادی دیدم، خیلی شادی و تفریح دیدم،…
اما یک چیز بیشتر از همه الان یادمه اونم تابلویی که استاد جان هم درباره اش صحبت کردین.
او دوتا فردی که هر کدوم کتارشون گیاهی بود یکی گیاهش بزرگ بود، یکی کوچیک
یکی خوشحال بود و یکی ناراحت
و جالبش این بود ریشه اون گیاه بزرگ و بلند آدمک خوشحال ریشه ی کوچیکی داشت، اون آدمک ناراحت گیاه کوچیک اما ریشه بزرگ و قطورتری داشت. چقدر برام درس داشت، چقدر باید بهش فکر کنم و خودمو اون آدمک ناراحتی دیدم که از کوتاهی گیاهش ناراحته اما نمیدونه، نمیبینه چه ریشه ارزشمندی داره گیاهش.
واقعا امروز ته قلبم به خودم افتخار کردم که من چه ربشه ایی دارم، گرچه گیاه کوچیکی هست و باری تداده، اما ریشه خیلی محکمه خیلی ارزشمنده…
سلام استاد قشنگ ، من هنوز این فایل زیبا رو ندیدم ولی مثل همیشه میدونم عالیه .
چقدر عکس کاور فوق العادست ،
چهره ها واقعا شاداب و تازه شده ،
خدا چقدر آدم های قدر شناسی مثل شمارو بیشتر دوست داره ،
واقعا آدم وقتی مراقب خودشه ،
ورزش میکنه به موقع میخوره ، میخوابه به اندازه استراحت میکنه خدا واقعا دوسش داره چون داره میبینه بدنی که خلق کرده و ارزش داده بهش چقدر زیبا داره مراقبت میشه و نهایتا چقدر زیبا دوباره پیش خودش باز میگرده ،
این میشه اوج سپاس گذاری از خدلی بزرگ ،
از الله مهربان ،
خدایا به منم کمک کن بیشتر و بیشتر مراقب سلامتی خودم و خانوادم باشم و لحظه به لحظه قدرشو بیشتر بدونم ،
منم توی مسیری قرار بده که سلامتی به آسانی وارد زندگیم بشه و به آسلنی بدنی سالم و شاداب داشته باش .
حتما بعد از دیدن این فایل هم باز کامتت میذارم ،
به امید الله مهربان در پناه خداوند باشید استاد جان و مریم جان دوست داشتنی
آقاااا چه رنگایی چه طرح هایی چقدر زیبایی چقدر انرژی مثبت و حال خوب
استاد عباس منش عزیزم و خانوم ستایش عزیز دم جفتتون گرم خدایی ، نِ باریکلا به قول جواد رضویان
چقدر شما دوتا عزیز دوستداشتی و مهربونید آخه خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعاً تجربه میکنم با تک تک ویدیوهای خوشگل و رنگی رنگی و پر از انرژیتون ،،
چقدر استاد خوش هیکل و خانوم ستایش واقعاً با این دوره مقدس قانون سلامتی شاهکار پروردگار به معرض نمایش قرار میدین شما دوتا فرشته ،، ایووووول
و اینکه چقدر هوا فوق العاده است خداروصد هزار مرتبه شکر که با این تیپ تابستانی همه در حال لذت بردن هستن خدارو شکر واقعاً ،،
واقعاً بچه ها حس و حال من بعد از قانون مقدس سلامتی خیلی عوض شده تصمیم گرفتم تو تک تک کامنتها بنویسمش تا توی عزیز دلی که داری میخونی بتونی لمسش کنی حسش کنی واقعاً بدن وقتی تو حالت طبیعی خودش قرار میگیره اعتماد به نفست استوار قد الم میکنه و میتونی هر چی توی ذهنت میاد جدی دنبالش و بگیری همین حس زیبایی که حرص و ولع کاذب از ذات تغذیت حذف میشه همین که دغدغه خوردن برات از بین میره همین که هم از لحاظ فیزیکی هم روحی واقعاً سبک تر میشی ،، شاید به جرأت میتونم بهتون بگم از هر نظر ظاهر و باطن تغییر میکنه ،، ی شجاعت یه حس اراده قوی ی حس فوق العاده زیبایی که واقعاً توی تک تک ویدیوهای استاد با تمام وجودم حس میکنم بعد از قانون مقدس سلامتی و هر بار خدارو هزاران هزار مرتبه شکر میکنم که این انسان محترم درگاه خودش هم این همه سلامتی و تندرستی رو .. وارد زندگی بی نظیر خودشون کردند هم ما واقعاً انشاالله که هر خواسته ای از خداوند متعال دارین هنوز بر زبان نیاورده براتون برآورده بشه ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر که من توانستم این همه زیبایی و فراوانی و برکت و ثروت را تجربه و دریافت کنم خدایا شکرت ،،
بنام خدای محقق کرده خواسته هایم بزیبایی و عزت و اسانی
از همون ابتدا رنگارنگی شهر من رو حسابی جذب کرد
گفتم چقدر زنده هست این شهر و بعد متوجه شدم که اصلا همه شهر همینطوره و چقدر جالب که حتی فضای اختصاصی برای این زیبایی ها قرار دادن
و تازه خلق ثروت هم کردن
برام خلق این همه اثر هنری و. تنوع اینها خیلی جالب بود
من یاد جلسه توجه به نکات زیبای قدم اول انداخت که چه هنرهایی خلق کرده بودن و چه ارزشی برای هنرشون قایل بودن
و اینجا هم دوباره این ارزشمندی هنر و. هنرمند رو میشد دید و چقدر مفاهیم پس هر هنر قابل تامل بود
همه اش زیبایی هست همه اش واقعاا خلاقیت بی حد و حصر انسانی رو. نشون میده
اون میمونها پای درخت که با مواد بازیافتی درست شده بودن معرکه بود
خدایا یعنی از اشغال ها هم زیبایی وهنر زاییده شده
این جهان پراز شگفتی استعداد و. توانمندی هست و چقدر ما دست کم گرفتیم خودمون رو
همه میخایم کپی بشیم در حالیکه اگه اصالت هر استعداد در درونمون رو. کشف کنیم همه اش میشه خلق ثروت و ارزش
.
من با شما دستم رو. گذاشتم رو دکمه ریسیت خیلی حس باحالی بودش عالی
من عاشق ازادی ام
ازادی که دراین فایلها میبینم من رو تشنه کرده
تشنه رهایی از هر جهت
از هر شکل
رها در فکر و اندیشه و فضا و زمان
، ظاهر خداااایا چقدر این ازادی درون من به صدا دراومده خدایاشکرت شکرت
من رو به وادی زیبایی کشوندی که دلم نمیخاد هیچ طور خارج بشم
خدایاشکرت
این زیبایی ها نوش روح و. جون همگییمون
سپاسگزارم از شما
سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده مهربان….
سلام به استاد و مریم جان نازنینم، سلام به دوستان ارزشمندم در این خانواده بینظیر…
همگی خیلی خوش اومدین به قسمت 233 سریال سفر به دور آمریکا…
منطقه wyuwood walls…
واقعا حرفتون بیجا بود و عالی مریم جان که خلاقیت انتهایی نداره…چقدر همه چیز زیبا، خلاقانه ،رنگی رنگی و در عین حال مفهومی بود…
چه نقاشی های زیبایی رو روی دیوار خلق کردن…واقعا زیباست…
چه تنوع رنگ های بالایی…
چه مفاهیم زیبایی رو نشون دادن با این کار…
وقتی هنوز آگاه نیستی در مورد آمریکا و یا ایالت ها و کشورهای مختلف طبق پیش فرضهایی که از گذشته در ذهن خودت داری به خودت این اجازه رو میدی که مردم اون کشورها رو قضاوت کنی، رفتارشون رو، عملکردهاشون رو ، و خیلی چیزهای دیگه..و البته که در اطراف خودمون هم همینطور عمل میکنیم به اشتباه….از روی ناآگاهی…اما وقتی قدم میزاری در مسیر بهبود، در مسیر زیبای خودشناسی متوجه خواهی شد که آمریکایی که در موردش همیشه به ما نکات نا خوب گفتند اینقدر زیبایی، خلاقیت، انرژی مثبت، حال خوب، خنده هایی از ته دل، با صلح بودن افراد با خودشون هست که شک میکنی به تمام چیزهایی که از قبل شنیده ایم، و یا دیدیم….و این کشور بسیار زیبای آمریکا با تک تک ایالت های زیباش منطق های بسیار قوی ای رو در ذهن تک تک ما ایجاد کرده برای لذت بردن از مسیر بهبود شخصیتی…از مسیر کار کردن روی خودمون و باورهامون و تجربه یه زندگی بینهایت لذت بخش و در همه زمینه ها راحت و آسان….
این آگاهی و این خودشناسی رو مدیون آگاهی های بینظیری هستیم که شما استاد عزیز در دوره احساس لیاقت بهش اشاره کردین…بینهایت ازتون سپاسگزاریم…
حتی نقاشی ها هم بعضی هاشون نکات این دوره رو انتقال میدادن…هم اونی که زیر برگ با اعتماد به نفس وایساده بود خبر میداد که هیچوقت خودمو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنیم و هم اونی که چتر رو از سر خودش برداشته بود و داده بود به فرد روبروش خبر از این میداد که هیچوقت از خودت نکن برای اینکه دیگران رو راضی کنه….برای خودت ارزش قائل شو همون طوری که برای دیگران ارزش قائل میشی….
خیلی زیبا بود این منطقه….
این زیبایی های چشم نواز…
این رنگ های شاد و بینظیررر…
این ایده ناب و خلاقانه….
این نشون میده که مردم برای لذت بردن از همه چیز استفاده میکنن حتی از دیوارهای خیابون ها…
چقدر در این شهر زیبای میامی تفریحات و لذت زیاد و بینهایته که مردم از نقاشی های روی دیوار هم اینقدر عالی لذت میبرم…
و واقعا هم زیبا و چشم نواز بود استاد…
بینهایت ازتون سپاسگزارم برای اینکه با سخاوت این زیبایی های بی نهایت رو با ما به اشتراک میزارید…
و اون کباب های آخر فایل دیگه حسابی گرسنمون کردن، امیدوارم لذتشو ببرین…نوش جووونتون….
مراقب زیبایی های درونمون باشیم
عاشقتوووونم بینهایت…
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیز مریم دوست داشتنی عزیز دل تمام بچه های سایت وهمه دوستان هم مسیرم
استاد جان چقدر این شهر فوق العاده است با هدایت از خداوند به چه جای عالی رفتید چقدر خلاقانه که با نقاشی بر روی دیوار هم خودت لذت میبری وهم کلی توریست را جذب میکنی نقاشی های زیبا وپر از مضمون
چه رنگهای شادی استفاده شده چه فضای عالی همراه با انرژی مثبت
استاد چقدر اون تابلو که شما توضیح دادید نکته مهم کلیدی داشت ونقطه ضعف خیلی ها هست اینکه داشته ها ونعمتهاو استعدادهای خودشان را نمیبینند نگاهشان به دیگران هست افراد دیگر را درنظر خود بزرگ میبینند خودشون را خوار وکوچک
من هم تا قبل از آشنایی با شما در این زمینه خیلی مشکل داشتم ولی دارم روی خودم کار میکنم تا قدم به قدم بهتر شوم واحساس لیاقت را در خودم بهتر کنم
چه خوب که در کنار این محل زمین بازی وتفریح و محلی برای فروش غذا هم گذاشتن تا خانواده ها لذت بیشتری ببرن ایشالا همه بتوانیم چنین جایی را تجربه کنیم یاحق
سلام
چه نقاشی های زیبایی و ادم ها چقدر هنرمندانه و خلاقانه طرح هایی که توی ذهنشون هست رو روی دیوار ها پیاذه کردن و همچنین یک درامدزایی برای شهر شده ..
خلاقیت چقدر بی انتهاس واقعا:
نقاشی های عجیب و غریب..
نوشته های جالب…
طرح هنرمندانه با پلاستیک های دور ریختنی..
نقاشی روی دیوار و زمین …
مجسمه ها با شکلک های متنوع…
…….
نکات طلایی که از این فایل اموختم :
1) با توجه به اون نقاشی که یکیشون یک درخت بزرگ بود ولی هیچ ریشه ای نداشت و دیگری یک گیاه خیلی کوچیک ولی ریشش از طلا بود.. میشه درس گرفت که باید ارزش های درونی خودمون رو پیدا کنیم و بهش بها بدیم و افسرده و نگران نباشیم که چه بسا ارزش های درونی ما بسیار بسیار بزرگ و غنی باشه ولی خودمون به خاطر طرز فکرمون و باورهامون اون ارزش های درونی رو نبینیم و بهش بها ندیم !!!
2) اون متن نوشته بود که (( هیچکس نمیگه که آسونه !!!)) ولی شما در انتها گفتید که (( اما اسونه !! but it was)) … این یعنی که میتونه همه چیز راحت اتفاق بیوفته و جمله (( نابرده رنج گنج میسر نمیشود اصلا درست نیست )) و همه چیز میتونه خیلی راحت رخ بده ..
3) اون مجسمه که جدال بین فرشته و شیطان بود برای هدایت انسان… و نشون میده که چقدر راحت شیطان میتونه از طریق هات باتن های ما و نقاط ضعف ما به ما حمله کنه و مارو افسرده کنه و ما باید به دنبال یک راهی باشیم که اول از همه اون هات باتن و نقطه ی ضعف اصلی زندکیمون رو حلش کنیم تا بقیه اتفاقات به راحتی رخ بده … در واقع اگر قراره سختی وجود داشته باشه به نظرم سخت ترین قسمت قضیه حل اصلی ترین مسئله و اصلی ترین نقطه ی ضعف شخصیتی ماست یا حل هات باتن و بعد از اونه که ههه چیز میتونه خیلی راحت رخ بده ..
…………..
نقاشی ها و ادم ها و موزیک و خلاقیت و زیبایی و تنوع واقعا فوق العاده بود … خیلی دوس دارم تجربه کنم ..
خدایا شکرت
سلام استاد بینظیرم و سلام مریم زیبا و دوسداشتنیی و بینظیر سلام به همه
مثل اینکه چاره ای ندارم جز نوشتن از الهامی که بهم شده
سپاسگزاری از زیبا یی ها رو میخوام یه گوشه نگه دارم و برم سراغ الهامم
من تو بهشتم نشسته بودم که یهو گفت بنویس هر چی بیاد میگم
اون تصویر ریشه قوی تو اون تابلو و اون ریشه ضعیف تو سرم بولد شد
خدا گفت بزار زیر بنای ساختمونت من باشم بزار ریشه وجودت با من قوی و مستحکم بشه بعد هر چی که خواستی هر چند طبقه اسمون خراش تا هر جا خواستی بساز و برو بالا من نامحدودم بزار با من پر بشی
بزار من کارت خریدت باشم هر چیزی خواستی میتونی بزاری توش من ظرفیت بینهایت دارم واسه حمل واسه ساخت و ساز واسه هر چیزی که تو بخوای
فقط محکم رو همین کار کن ادامه بده
چقدر توحید همه چیزه
دنبال خودکارم گشتم میخواستم برم تو اتاقم بگردم
خدا:نمیخواد بگیردی توو کیفت هست
من:نه به یاد ندارم تو کیفم خودکار گذاشته باشم
خدا:(واضح تر )برو هست
من:(کمرنگ تر) ولی نیستا
اعتماد کردم دست گذاشتم تو جیب کیفم کیفی که هر روز دستمه و قاعدتا من به همه جاش باید اگاه باشم و ..
درسته خودکار بود
خدا: میخواستی کلی زمان بیهوده بگردی و بگردی دیدی زندگی چقدر با اطمینان راحته
واقعا ما روی چیه مغزمون حساب میکنیم
اقا منی که خودکار خودم گراشتم تو کیفم و دیگه کامل با اطمینان میگم نیست و خدا میگه هست
چرا باید محکم بچسبم به مغزم
من تسلیمم
سعی میکنم با این اگاهی های هر روز تسلیم تر باشم
واقعا دوست دارم اینجوری نرم شدن زندگیم بهشت شدن زندگیم
از چی بگم که همه چیز بینظیره
انگار قشنگگگ روی شونه های خدا دارم فقط زندگی رو مزه مزه میکنم
چه کیفی داره این مزه مزه کردن
هدف داشتن قشنگه خیلی هم قشنگه باعث حرکت و رشد میشه
هدف انگیزانندست واسه لذت از مسیر
سلااام به استاد و مریم جون
سلااام به دوستای خوبم در سایت عباسمنش
چقدر عکسی که روی این قسمت گذاشتین قشنگه :))
خوشحالم که با این فایل زیبا دوباره به فرکانس الهی برگشتم
چند وقت بود که با توجه کردن به اخبار منفی و فیلم های منفی از این فرکانس مثبت و حال خوب کن فاصله گرفته بودم و به بهونه اینکه سرم شلوغه، تمرینی انجام نمی دادم و به ندرت فایل گوش میدادم تا اینکه امروز خسته شدم و گفتم دیگه بسه!!
و تا وارد سایت شدم…بله این عکس زیبای مریم جون و استاد رو دیدم که یعنی فایل جدیدی روی سایت اومده. به خودم گفتم قطعا این فایل یه نشونه است واسه من…و این فایل میامی یسری خواسته هام رو دوباره به یادم آورد
من یاد روزایی می افتادم که با قدرت از خداوند برای تحقق خواسته هام کمک میگرفتم…اون روزایی که مروارید فقط و فقط روی خودش و خداوند حساب کرده بود و از بقیه توقع نداشت! همین هم زندگیش رو خیلی شاد کرده بود.
وقتی یاد اون حال های خوبی که با خدا تجربه کرده بود و همه اون معجزاتی که برای من اتفاق افتاده بود، افتادم تصمیم گرفتم هرجور شده توی این راه بمونم و تموم کنم این داستانِ “شِرک”…داستانِ” دست کم گرفتن خود”…
میخوام بنویسیم تا یادم بمونه:
1)این چند ماه رو خودم تلاش کردم و دست و پا زدم ولی پیشرفت هام کوچکتر از چیزی بود که انتظار داشتم و باعث شد بخوام نا امید بشم ولی تا امروز من مروارید متولد عشق خدا حتی یک ثانیه هم پا پس نکشیدم و از خواستم نگذشتم! و از این بابت بهت افتخار میکنم مروارید
تو نشنیدی حرفای محدود کننده رو یا نا امیدی دیگران …ندیدی محدودیت ها و کاستی ها رو… بجاش دیدی اون آینده باشکوه رو…اون دختر قوی رو
پس بیشتر به خودت افتخار کن چون لیاقت تشویق کردن خودت رو داری
2) این چند وقت فقط خودم بود و خودم حتی یکبار از ته دلم از خدا نخواستم که پیشرفت های بزرگتر و فرصت های خفن تری در اختیارم بزاره و فکر کردم من خودم به تنهایی میتونم…اما من رفتم این مسیر رو و نشد چون خدا باید باشه
وقتی خدا رو توی مسائل زندگیم دعوت میکنم، همه چیز بشکل عجیبی به نفع من میشه و همه کارام درست میشه و به چیزی که میخوام میرسم…فقط باید یادم بمونه ازش بخوام و بهش توکل کنم و مدام باهاش ارتباط ام رو حفظ کنم(:
همیشه شبها قبل خواب توی سکوت، شمع معطر و عود روشن میکردم و با خداجونم حرف میزدم…از روزی که داشتم، میگفتم…از خواسته هام میگفتم، از اینکه چقدر دوسش دارم چقدر روش حساب کردم چقدر به زندگی رویاییم نزدیکم…و میخوام دوباره این کار رو انجام بدم
خلاصه خداجونم همیشه تو بهترین عشق من میمونی و من دختر کوچولوی تو، همیشه توی بغلت میمونم((:
ب نام رفیقِ شفیقِ رزاقِ وهابِ من
سلام استاد جان
سلام دوستای خوبم
عکس صفحه رو که دیدم کلی ذوق کردم خیلی خوشگل بود و داشت با زبان تصاویر منو دعوت میکرد به دیدن یه مکان زیبا بخاطر همین دنبال ی فرصت عالی میگشتم که با خیال راحت بشینم و با لذت ببینم و بگردم و لذت ببرم و شکر کنم
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم
عجب جای زیبایی هر وقت که با این صحنه ها متوجه میشم یاد خودم می افتم که عاشق هنر بودم و اتفاقا غزل رفت رشته هنر
میدونی وقتی از انتخاب رشته برگشت بهم گفت چون تو ریاضی دوست داری رفتم رشته ریاضی فیزیک بهش گفتم خودت چی؟ دوست داشتی ؟گفت نه !گفتم پس برو رشته ای که دوسش داری
گفت پس تو چی
گفتم تو مهمی و علایقت
و غزل اینجوری شد که رفت رشته هنر و تو دانشگاه هم همین رشته ادامه داد و البته که خودم هم لذت میبردم هر وقت امتحان داشت از مدرسه که میومدم خونه بعد از اتمام کارهای خونه مینشستم ب پاش و ازش میخواستم که به من هم یاد بده تا بهش کمک کنم خیلی ام سخت گیر بود حالا حالا ها اجازه نمیداد که منم کار کنم ولی هر جور بود یاد میگرفتم و بهش کمک میکردم
هر کس میومد خونمون کارای غزل می آوردم و نشون شون میدادم کلی بهش افتخار میکردم
خلاصه که کلی کیف میکردیم
استاد اون صفحه ای که پر قفل بود ؟منو یاد اماکن مذهبی مثل ضریح امام رضا و …. می انداخت
ی بار تو بچگی با پدر و مادر و خواهرم لیلا رفتیم مشهد
اولین بارمون بود که اینهمه قفل و نخ گره زده شده میدیدیم
ی خانم مهربونی کنار ما نشسته بود ازش پرسیدم اینا چرا اینجا بسته شده
گفت هر کس مشکلی حاجتی داشته باشه این قفلها رو اینجا میزنه نخ و پارچه ام بود
گفتم خب که چی؟
گفت این بنده خدا ها بجای اینکه بیان ب نیت بازشدن مشکلاتشون این قفلها رو باز کنند میان گره میزنن:-) گفتم راست میگیدااا
من میخوام اینها رو باز کنم
اون خانم با مهربونی گفت :آره بازشون کن و براشون دعا کن انشاالله خوشبخت باشید
من و خواهرم لیلا شروع کردیم تا میتونستیم اپن گره ها رو باز کردیم و خوشحال بودیم چون با هر باز کردن اون گره ها با خودم تصویر حل شدن مشکلات اون آدمهایی که این قفلها رو زدن میدیدم
راستی وقتی این مکان دیدم یاد این قطعه شعر از شاهنامه افتادم که میگه هنر نزد ایرانیان است و بس
ولی در واقع اینجوری هم نیستااااا هنر نزد تمام مردم و حتی مخلوقات جهانه
هنر نزد خداوند است و بس و خدای مهربونم از هنر نامحدود خودش به مخلوقاتش هم داده
خیلی از حیوانات هستن که بصورت بصورت غریزی هنرمند هستن مثل موریانه ها و مورچه ها یا زنبورها که کندوشون درست میکنند
و گاها حیواناتی هستند که بعداً استعدادشان کشف میشه مثلاً
مترو، اسب مسابقهای حرفهای بود که هنگام مسابقه به شدت از ناحیه زانو آسیب دید و هنرمندی به نام رون کراجفسکی و همسرش وندی نگهداری از او را بر عهده گرفتند مترو با یک بیماری فرساینده و پیشرونده متولد شد که دائما زانوهای او را تحت تاثیر قرار میداد، تا جایی که دیگر نتوانست در مسابقات شرکت کند. دامپزشکان گفتند او نهایتا دو سال دیگر زنده میماند، بنابراین صاحبان او تلاش کردند تا حد ممکن او را خوشحال کنند رون متوجه شد که مترو دوست دارد سرش را به بالا و پایین حرکت دهد و این ایده به ذهنش رسید که شاید نقاشی کردن با یک قلم مو در دهانش را دوست داشته باشد.
مترو عاشق نقاشی شد او پرفروشترین هنرمند در گالری 30 در گتیسبرگ، پنسیلوانیا شد و پول کافی برای درمان بیماری زانوهایش را به دست آورد. درمان موثر واقع شد و مترو اکنون میتواند زندگی طولانی و خوشحالی را پشت سه پایه نقاشی بگذراند. همچنین به اسبهای مثل خودش شانسی برای بازنشستگی بهتر داد و از درآمد حاصل از کارش 45 هزار دلار به خیریهای اهدا کرد که به اسبهای مسابقه کمک میکرد خانه خوبی پیدا کنند.
÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×÷×
ی چیز خیلی جالبی که دیدم و مطمئنم که در مدار دیدن این قسمت باید قرار بگیری تا ببینی اون نقاشی های بود که مجسمه ش هم بود همون کششی که از سمت شیطان و فرشته بود
و چقدر جالب بود که صدای خداوند برای کسانی که خدارو انتخاب نکنند ضعیف تره
بسته به انتخاب خود ما داره که کدوم انتخاب کنیم
خیلی منطقه زیبایی بود که باعث شده بود کلی آدم رو دور خودش جمع کنه و کلی آدم اونجا بودن برای راه اندازی کسب و کارشون
باریکلا تحسین شون میکنم یاد قسمت دوم دوازده قدم افتادم که ایونت بود و مردم اومده بودن نقاشیهاشون میفروختن اینکه اینها باید باورهای خوبی داشته باشند که اومدن تو این منطقه دارن کسب و کارشون عرضه میکنند تحسینشون میکنم
دمشون گرم
استاد جان ازتون بی نهایت سپاسگزارم
در پناه خدای بی همتا رستگار باشید
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیزم که واقعا عزیزید، سلام به مریم شایسته مهربان و سخاوتمندم
سلام به دوستان و همسفران نازنینم که معرکه ترین دوستان من هستید.
اومدم اخرشبی ردپامو در قسمت 233سفر بزارم، اومدم بگم که من هستم اصلا فکر نکنین که فهیمه پژوهنده جا میزنه و چیز مانعی باعث میشه نیام توی سایت، نباشم اینجا و نیام و تشکر نکنم و نیام نبینم زیبایی ها رو…
من این فایل رو صبح دیدم و امروز جمعه بود و اخر هفته و تعطیلی، این قسمت رو با همسرم با هم نگاه کردیم، اول ایشون گفت قسمت 231 رو بزار و منم اومدم بزنم بعد یکهو گفتم من دوست دارم همین قسمت جدید رو ببینم ایشون گفت که من ندیدم، گفتم مشکل خودته این همه روز گذشته(خیلی خودمو کنترل کردم و میکنم که به کارهاش و جوری که وقت میگذرونه کار نداشته باشم)
خلاصه اینا رو گفتم تا بگم من امروز احساس کردم به خودم احترام گذاشتم و سعی کردم فقط حواسم به خودم باشه. واقعا گاهی برام سخت میشه، منی که با همسرم همیشه از قسمت اول با هم دیدیم و ایشون هم گاهی کامنت مینوشت الان قسمت های اخیر در این چندین ماهه اصلا داستان مثل اون اوایل نیست.
تازه امروز بنظرم یک غر ریزی هم ایشون زد که به کارای خونه نمیرسی بدو بدو برو توی سایت وقت بگذرون(متوجه شدم اصلا یک حس جالبی نداره، درصورتی که اگر چند روزی هست کمتر به خونه میرسم چون دارم درس میخونم و میدونم دست به یکجا بزنم قشنگ یک روز کامل وقت میذارم تا همه جا رو برق بندازم و درس بی درس میشه)
خلاصه که گاهی فکر میکنم کاش هیچ وقت ایشون رو من با سایت آشنا نمیکردم و نمیدونست من ببشترین وقتم رو کجا میگذرونم(انصافا بیشتر از فضای مجازی یا هرکاری من سرم اینجا گرمه و با خودم توی سایت مشغولم)
تازه یک مدت ناراحتم و دچار چالش شدم چون زیاد نمیتونم اونجوری که دوست دارم توی سایت بیام چون به خودم قول دادم بیشترین زمانم رو صرف هدفم کنم تا 4اسفند.
اومدم تشکر کنم ولی نمیدونم چی شد اینا یادم اومد و نوشتم.
خیلی این قسمت زیبایی داشت، خیلی رنگ داشت، خیلی خلاقیت و فراوانی دیدم، خیلی ایده دیدم، خیلی آزادی دیدم، خیلی شادی و تفریح دیدم،…
اما یک چیز بیشتر از همه الان یادمه اونم تابلویی که استاد جان هم درباره اش صحبت کردین.
او دوتا فردی که هر کدوم کتارشون گیاهی بود یکی گیاهش بزرگ بود، یکی کوچیک
یکی خوشحال بود و یکی ناراحت
و جالبش این بود ریشه اون گیاه بزرگ و بلند آدمک خوشحال ریشه ی کوچیکی داشت، اون آدمک ناراحت گیاه کوچیک اما ریشه بزرگ و قطورتری داشت. چقدر برام درس داشت، چقدر باید بهش فکر کنم و خودمو اون آدمک ناراحتی دیدم که از کوتاهی گیاهش ناراحته اما نمیدونه، نمیبینه چه ریشه ارزشمندی داره گیاهش.
واقعا امروز ته قلبم به خودم افتخار کردم که من چه ربشه ایی دارم، گرچه گیاه کوچیکی هست و باری تداده، اما ریشه خیلی محکمه خیلی ارزشمنده…
خدایا شکرت بابت این اگاهی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد قشنگ ، من هنوز این فایل زیبا رو ندیدم ولی مثل همیشه میدونم عالیه .
چقدر عکس کاور فوق العادست ،
چهره ها واقعا شاداب و تازه شده ،
خدا چقدر آدم های قدر شناسی مثل شمارو بیشتر دوست داره ،
واقعا آدم وقتی مراقب خودشه ،
ورزش میکنه به موقع میخوره ، میخوابه به اندازه استراحت میکنه خدا واقعا دوسش داره چون داره میبینه بدنی که خلق کرده و ارزش داده بهش چقدر زیبا داره مراقبت میشه و نهایتا چقدر زیبا دوباره پیش خودش باز میگرده ،
این میشه اوج سپاس گذاری از خدلی بزرگ ،
از الله مهربان ،
خدایا به منم کمک کن بیشتر و بیشتر مراقب سلامتی خودم و خانوادم باشم و لحظه به لحظه قدرشو بیشتر بدونم ،
منم توی مسیری قرار بده که سلامتی به آسانی وارد زندگیم بشه و به آسلنی بدنی سالم و شاداب داشته باش .
حتما بعد از دیدن این فایل هم باز کامتت میذارم ،
به امید الله مهربان در پناه خداوند باشید استاد جان و مریم جان دوست داشتنی
سلام و درود بی نهایت
دوستای عزیزم سلام به روی ماه تک تکتون
آقاااا چه رنگایی چه طرح هایی چقدر زیبایی چقدر انرژی مثبت و حال خوب
استاد عباس منش عزیزم و خانوم ستایش عزیز دم جفتتون گرم خدایی ، نِ باریکلا به قول جواد رضویان
چقدر شما دوتا عزیز دوستداشتی و مهربونید آخه خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعاً تجربه میکنم با تک تک ویدیوهای خوشگل و رنگی رنگی و پر از انرژیتون ،،
چقدر استاد خوش هیکل و خانوم ستایش واقعاً با این دوره مقدس قانون سلامتی شاهکار پروردگار به معرض نمایش قرار میدین شما دوتا فرشته ،، ایووووول
و اینکه چقدر هوا فوق العاده است خداروصد هزار مرتبه شکر که با این تیپ تابستانی همه در حال لذت بردن هستن خدارو شکر واقعاً ،،
واقعاً بچه ها حس و حال من بعد از قانون مقدس سلامتی خیلی عوض شده تصمیم گرفتم تو تک تک کامنتها بنویسمش تا توی عزیز دلی که داری میخونی بتونی لمسش کنی حسش کنی واقعاً بدن وقتی تو حالت طبیعی خودش قرار میگیره اعتماد به نفست استوار قد الم میکنه و میتونی هر چی توی ذهنت میاد جدی دنبالش و بگیری همین حس زیبایی که حرص و ولع کاذب از ذات تغذیت حذف میشه همین که دغدغه خوردن برات از بین میره همین که هم از لحاظ فیزیکی هم روحی واقعاً سبک تر میشی ،، شاید به جرأت میتونم بهتون بگم از هر نظر ظاهر و باطن تغییر میکنه ،، ی شجاعت یه حس اراده قوی ی حس فوق العاده زیبایی که واقعاً توی تک تک ویدیوهای استاد با تمام وجودم حس میکنم بعد از قانون مقدس سلامتی و هر بار خدارو هزاران هزار مرتبه شکر میکنم که این انسان محترم درگاه خودش هم این همه سلامتی و تندرستی رو .. وارد زندگی بی نظیر خودشون کردند هم ما واقعاً انشاالله که هر خواسته ای از خداوند متعال دارین هنوز بر زبان نیاورده براتون برآورده بشه ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر که من توانستم این همه زیبایی و فراوانی و برکت و ثروت را تجربه و دریافت کنم خدایا شکرت ،،
شاد و تندرست و ثروتمند باشید،،