دیدگاه زیبا و تاثیرگذار سینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت
من که عاشق جهت دهی به کانون توجهم هستم.
اگر دقت کنیم و توجه کنیم به فایل های سفر به دور آمریکا، متوجه میشیم چقدر زیاد باور های مناسب رو در ذهن ما تقویت میکنه. همین دقایق اول وقتی که کشتی هارو دیدم آگاهانه گفتگو های ذهنیم رو به این شکل جهت دهی دادم که:
خدای من چقدر فراوانی توی جهان هست چقدر ثروت و چقدر نعمت.
دوباره تقویت باور فراوانی توی مغازه ها که فراوانی نوع و تعداد کاملا محسوس به چشم میاد.
نکته بعدی، تغییر نگاه استاد به خوراکی هاست که چطور کشف منطق های قانون سلامتی و ایجاد باور های مناسب، سبب تغییر ما میشه. خب قطعا همه ما گذشته استاد رو دیدیم و اون عادات غذایی نامناسب که قطعا اگر اون شخص میومد توی این مغازه شکلات فروشی، احتمال اینکه حداقل 4،5 مورد از محصولات موجود اون مغازه رو تست کنه بود. اما الان با هر بار دیدن و خوندن مواد اولیه هر کدوم از اون خوراکی ها، کل منطق های قانون سلامتی برای استاد مرور میشه. در نتیجه بدون نیاز به اراده پولادین و به راحتی، استاد حتی میل هم به خوردن همچین چیزایی ندارند.
درسی که میتونیم بگیریم این هست که -برای اینکه یک کاری رو انجام بدیم نیاز نیست که اراده به خرج بدیم و خودمون رو اذیت کنیم بلکه فقط باید منطق های قوی انجام اون کار رو پیدا کنیم و تکرار کنیم تا آسان بشویم برای آسانی ها و این هست که تفاوت استاد رو با 99/99 درصد افراد تعیین میکنه.
توی قسمت قبلی اگر دقت میکردید یک جمله ایی روی دیوار ها نوشته بودند که: nobody say it was easy هیچ کس نگفت آسان بود. اما واکنش استاد این بود که: but it was. یعنی: اما بود.
اهرم های ذهنی وقتی با باور ها و دلایل درست تنظیم بشن دیگه سختی نداره همش لذت و راحتی
واقعا میامی چقدر ثروت درونش هست و چقدر خوبه که ما با این فایل ها داریم جهان رو بیشتر میشناسیم. استاد عزیزم ممنونم بابت اطلاعات فوق العاده ایی که به ما میدین و فقط و فقط آگاهانه (که طی این سالها تبدیل به عادت شده) همواره به فراوانی و ثروت توجه می کنید و هر چیزی رو از فیلتر فراوانی نگاه میکنین.
این سری از سفر به دور آمریکا فقط قراره باور های ثروت ساز مون تقویت بشه. فقط باید از تک تک ثانیه های این فایل ها استفاده کنیم برای توجه به زیبایی ها و فراوانی ها.
چقدر خوب شد که استاد از دوست نزدیکتون که ویس ارسال کردند مثالی زدید تا دوباره به ما یادآوری کنین که چقدر تحسین زیبایی ها در هدایت ما به تجربه زیبایی ها اهمیت داره و باید تحسین زیبایی هارو جزوی از شخصیتمون کنیم!
درس بعدی فایل، صحبت های استاد در مورد خواسته های درونی، فوق العاده ارزشمند بود. اینکه خیلی وقت ها ما به دنبال چیزایی هستم که خواسته واقعی ما نیستند بلکه به خاطر جلب توجه یا نگاه دیگران می خواهیم اون خواسته ها رو داشته باشیم. در حالی که اگر همون نیرو رو برای خواسته های درونی خودمون بزاریم، هم قدرتش بیشتره هم از مسیرش لذت می بریم. این اهمیت خودشناسی و پیدا کردن خواسته های واقعی و درونی خود ماست که: من دوست دارم چجوری زندگی کنم؟ و چه تجربیاتی رو تجربه کنم؟
حالا یا زودتر این سوال رو از خودمون میپرسیم و در مسیر خواسته های واقعی مون قرار میگیریم یا هم که مثل اون سلبریتی های عزیز بعد از تجربه چیزایی که فکر میکردیم خواستمون هستند اما بعد از بدست اوردنشون متوجه شدیم که خواسته های حقیقی ما یک چیز دیگست!
خدایا شکرت چقدر فایل فوق العاده ایی بود. چقدر زیبایی و فراوانی دیدیم توی این فایل.
هر موقع که میخواستم باور فراوانی ثروت ، احساس لیاقت، باور امکان پذیر بودن، باور اینکه فرصت ها زیاده و کلی باور مثبت دیگه رو در ذهنم تقویت کنم، این فایل رو دوباره و دوباره نگاه میکنم و مینویسم و توجه میکنم راجع بهش و منطق های بنیادین میسازم که منجر به احساس خوب دائمی در من بشه و بازم اهمیت جهت دادن به کانون توجه رو به خودم یادآوری میکنم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234495MB31 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم .
خیلی خوشحالم بابت این فایل جدید و تک به تک قاب های زیبای اون .
اولین مغازه من داشتم حظ وافر می بردم از تماشای اون همه لباس زیبا و هی تصویر رو نگه می داشتم ، خودم رو در اون لباس با اندامی رویایی تصور می کردم و لباس بعدی . واقعااا بالای 80 درصد اون لباس ها برای من فوق العاده بودن بعد یهو شما گفتید چیز جالبی نداشت . با خودم سریع گفتم ای بابا چرا از اینا خوشت اومده ، جالب نیست دیگه ، ببین کجای مغزت چه باور عجیب غریبی داشتی که دنبال همچین لباسایی بودی و اگه با خودت در آرامش بودی و همینجوری خودت رو دوست داشتی ، باید به یک تیشرت قانع می بودی ! این لباس اندام خیلی عالی می خواد ، کفش پاشنه بلند می خواد ، آرایش صورت و رسیدگی به مو می خواد ! تو دنبال توجه و تایید دیگران بودی حتما که همچین استایل هایی باب میلت بوده !
(اینا تو صدم ثانیه در مغز پخش می شد با صدای خودم)
بعد خانم شایسته گفت : نه حداقل برای ما .
واقعا با خودم فکر کردم من چرا باید وقتی دوست دارم آرایش بکنم ، نکنم ؟ چرا باید لباس خیلی خوب و اتفاقا پر زرق و برق نپوشم ؟
من تمام سال گذشته تی شرت پوشیدم و خییلی ساده گشتم .
خیلی به حالم فرقی نداشت ؛ اما زمان هایی که بیشتر به خودم میرسم ، کمی آرایش و لباس خوب ، تاثیر مثبت تری درونم احساس می کنم . اما واقعا دیدم دارم تبدیل به این مرید الکیا می شم که یه آدم رو تو ذهنشون بت میکنن ! و گفتم با خودم این در تضاد با تمامی گفته های استاده و من حس خوبی از آگاهی ها میگیرم اما لایف استایلم رو تغییر داده بودم چون فکر میکردم راحتی و سادگی دقیقا همون تعریفیه که شما دارید و با خودم میگفتم خب به چیزی که ده سال بعد میخوام برسم ، بذار همین الان برسم و از همین الان استایلم این باشه . تضاد تضاد تضاد .
بعد الان این قفله برام شکست . گفتم خب بابا ، استاد و خانم شایسته اینجوری راحتن ،تو لباس پف دار بپوش برو تو خیابون ، تو یه من آرایش کن اگه اینجوری راحت تری و حس بهتری بهت میده . یعنی ساختن راحتی برای من تبدیل شده بود به رنج . واقعا الان پاشدم رفتم شلوار گل گلیم رو با شلوار جین عوض کردم و گفتم من خیلی به استایل و پوشش اهمیت میدم و نباید چون راحتی از نظر یکی دیگه یه جور دیگه تعریف شده من هم همون رو راحت بدونم .
خب اصلا روزی که استاد و خانم شایسته رو خواستم ببینم هم کلی چیتان پیتان می کنم و با بهترین استایل و پر زرق و برق میرم پیششون . همییییییینه . اینم انتخابه منه دیگه . به همین راحتی . آخه چرا باید به خودم این همه زجر میدادم و بجای احساس خوب ، احساس ناخوب می گرفتم از پوششم .
خدا می دونه من در زمانی که طولانی مدت چادری بودم ، به شدددددت خوش تیپ بودم و همیشه بوی عطرم و صدای کفش پاشنه بلندم قبل از من میرسید . حالا فقط شدم یه تی شرت و یه جفت کتونی و اصرار به خودم که اینها نماد راحتی و اعتماد بنس و در صلح بودن با خود هست ! واقعا چرا باید اینجوری فکر می کردم ؟ که اگه یه روز استاد من رو دید ، به افکارش نزدیک تر باشم و من رو تایید کنه ؟ نه اونوقت این من نیستم و اتفاقا استاد هم اگر من خودم باشم با هر زرق و برقی ، واقعی کلی ام تحسین میکنه .
استاد میبینید چقدر ذهنم زنجیر داره ؟ حالا اینا که باورهای سطحیه … خدا می دونه در حوزه ی کاریم اون پشت ، پس سرم ، دقیقا قسمت ناخودآگاه چیا هست .
واقعا زوووووووووووووووووووووووووووووووووور می زنم برای تغییر باورهام … چند ساااله دارم روی خودم کار میکنم ، هر فایلی چه رایگان و چه بهادار ، هر کدوم رو هزار بار گوش می کنم ، در هر هزار بار هزارتا چیز جدید یاد میگیرم .
واقعا دیگه احساس می کنم غرقم در باورهایی که نمیدونم چیه و این همه ورودی کنترل می کنم ، این همه تجسم می کنم ،این همه سعی می کنم باورهای خوب رو مدام تکرار کنم اما خودم باب میل خودم نیستم … همش یه درخت جدید از یه جای جدید میزنه بیرون که ریشش خیلی قویه . انگار مدام یه قوطی نفت دستمه و می ریزم پای درختای هرز پشت مغزم و هرچی پیش میرم یه جنگل انبوه از درخت های خار داره …
من واقعا دوست دارم پیشرفت کنم ، بخدا رو خودمم کار می کنم ، مطمئنم هستم بالاخره نتیجه میگیرم اما نمیدونم کی و اصراری هم ندارم .
اگه امروز این فایل رو نمی دیدم و بجای جواب خانم شایسته ، یهو آهنگی چیزی پخش می شدو من همین یک جمله ی نه حداقل برای ما رو نمی شنیدم ،خدا می دونه تا کی می خواستم یه جوری بگردم که استاد و خانم شایسته میپسندن و من نه . شاید بعدا خودم به این سادگی رسیدم ولی الان واقعا دوست دارم همممه ی اون لباس ها رو داشته باشم بخصوص اون هایی که برقی برقی ترن .
استاد الان که دارم براتون می نویسم سیلی از گریه شدم . واقعا تغییر خیلی سخته و عدم تغییر و درجا زدن و سکوت و نیز چشم بستن روی قدرت ها و توانایی ها بسیار آسون . وقتی آدم رو خودش کار میکنه انگار نه راه پس داره نه راه پیش ، مدام باید بره جلو . دیگه هرگز به اون آدم قبل برنمیگرده و مدام به سمت رشد و پیشرفت قدم برمیداره .
من خیلی تغییر کردم اما هنوز هزارتا باور دیگه دارم مثل این که نمیدونم چیه .
من هنوز نتونستم از شغلم یک ریال در بیارم و واقعا نمی دونم چه باوری دارم . من بازیگری رو انتخاب کرده بودم اما مشهور شدن خیلی میترسیدم … و از ترسم هرگز کاری نکردم و این درحالیه که هنرجوهای بسیاری داشتم اما بدون دریافت هزینه و یا اگر خودشون هزینه ای میدادن یک ریالش رو خرج نمی کردم و برای خودشون خرج می کردم … میبینید استاد ؟
هزار تا فکر ناخوبم تو سرم می چرخه که نه می نویسم و نه دربارشون با کسی حرف می زنم و اینم دقیقا نمی دونم مثل حل مسئله باید بهش نگاه کنم و یا بنویسم رو کاغذ و ریشه ی ترسهام رو پیدا کنم …
واقعا دیگه یک قرون پول برام نمونده و اصلا احساس بدی هم ندارم ،فقط از خودم خجالت میکشم حتی از دندون دردمم دارم اعراض می کنم و مدام به خاطر بقیه ی دندونام شکرگزاری می کنم تا رفع بشه … همش می گم بالاخره درست می شه ، بالاخره یه کار خوب ،یه دستمزد خوب . اما همش میگم بالاخره …
(این قسمت فقط احساس شخصی من نسبت به مغازه ی لباس فروشی بود)
مغازه ی آبنبات فروشی به شدددددت برام فیلم ژانر وحشت رو داشت ، گرچه هنوز هنرجوی دوره ی قانون سلامتی نیستم اما قبل از اینکه شما محتویات درون پاستیل ها رو بخونید ، همش با خودم میگفتم خدای من چقدددر ورودی ناخوب که به شکل های فوق العاده و رنگین درومده و آدم دلش میخواد همه رو امتحان کنه ، اما از اونجایی که اهرم رنج برا خودم ساختم ، تو اون مغازه داشتم سکته میکردم از ترس هاهاها .
من عاشق کشتی های کروز هستم و عکسشون رو دریم بردم هست ، اتفاقا اولین کشتی ای که سرسره ی زرد داشت رو دیدم گفتم بیا نشانه ، این دقیقا همونه که هر روز تجسمش میکنی .
الان که دارم می نویسم راستش من دوست دارم آدمی باشم که خیلی لوکس زندگی میکنه و لوکس برای من تعریف مخصوصی داره : حتما لباس خیلی شیک و بسیار کار شده ، حتما اکسسوری های فوق العاده و …
اما خب فقط درباره ی زندگی من هم دور از جمعیت بودن و فضای شخصی داشتن رو میپسندم .
میامی خیلی شهر زیباییه ،بخصوص اینجایی که امروز فایلش رو قرار دادید .
عکستون خیییلی زیبا شده بود و شکر الله عشق همه جا در جریانه .
استاد الانا دیگه گریه نمیکنم ، اشکالی ام ندارم بالاخره می فهمم و بالاخره همه ی اون چیزهایی که میخوام رو با بهترین کیفیت برای خودم خلقشون می کنم .
شاید بعدا هم به این کامنتم بخندم اما فعا اینجام و احساساتم اینه …
شاید همین فردا یه تماس تلفنی بهم بشه و شرایطم از این رو به اون رو بشه .
من هر روزم فوق العادست و با عشق زندگی می کنم و بسیار راضی هستم . فقط انگار بعضی وقت ها اون لول آپ شدنه یکم درد داره … نمی دونم ، شایدم یه قلقلک کوچولوئه و من دارم بزرگش می کنم .
لذت میبرم از روی خودم کار کردن و لذت می برم از اینکه در این سایت فوق العاده در کنار شما خانواده ی فوق العاده ام هستم .
دوستتان دارم . بسیار بسیار بسیار .
آرزوی موفقیت و پیشرفت روز افزون برای تک تک شما دوستان خوبم .
استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم باید بدونید که :
خییییییییییییییییییییلی دوستون دااااااااااارم .
می بینمتون . عشق بهتون .
سلام رویا جانم .
چقدر قشنگ نوشتی عزیزم .
واقعا قلبم باز شد با خوندنش و این همه وصف زیبا .
پر از عشق شدم و حال خوب و انرژیم دو چندان بهتر شد .
من هم دوست دارم مستقل زندگی کنم و تلاش هایی در اون راستا نداشتم و فقط دوست داشتم . دست خدا رو باز نگذاشته بودم . واقعا همون نوری که از پنچره میتابه چقدر ارزشمنده و انجام کارهایی که آدم دوست داره انجامشون بده بدون اینکه هی بگه فلانی اومد و بهمانی رفت … امیدوارم تونسته باشم جنس برداشتم رو درست بیان کرده باشم .
بعد من دست خدا رو کاملا بسته بودم و فقط میگفتم یا فلان محدوده یا بهمان محدوده و اینکه خب الان با خوندن این کامنت جنس استقلالِ برام ملموس تر شد و لذتش هم بیشتر .
واقعا ممنونم که تجربیاتت رو در اختیارمون گذاشتی عزیزم و بسیار لذت بردم از خوندنش .
امیدوارم همواره به زیبایی هاس بهتر هدایت بشی و نور و رحمت الهی همواره برات جاری باشه .
رویای عزیزم سلام و صدهزار سلام به تو دوست خوبم .
هزاران قلب قرمز برایت (ایموجی)
این کامنت شما در تمامی این سه ماه و اندی همچون نوری بود بر قلبم عزیز دلم .
باور کن هر روزی در خانه مان از پنجره به بیرون نگاه میکنم ، رقص باد لابهلای شاخ و برگ درختان را میبینم ، هر طلوع و غروبی که میبینم یاد شما و این کامنت ارزشمندتون میفتم .
آنقدر انرژیش خوب و خالص بود که انگار یک دریچهی نور وسط قلبم باز کرد .
و حتی همین کامنت شما رو برای دوستان دیگر عباسمنشی ام مثال زدم و همگی کیف کردیم .
امشب آمدم مجدد تشکر کنم . امشب آمدم برایت بنویسم از آن نور و احساس خالص
که هر بار احساس خوبی داشتم عکس پروفایلتان رویا وار از ذهنم رد میشد و آرامشی مخصوص میگرفتم. انقدر این کامنت فوق العاده و الهی بود
آنقدر ارزشمند و ویژه بود
قلب من رو لمس کرد .
نور شد به راه زندگیم.
و حالم رو بهتر و بهتر کرد .
واقعا سپاسگزارم بابت انرژی خوبی که جاری کردید درونم که هنوز جاری هست و هر روز هم قوی تر شد .
واقعا اینجایی که هستم احساس فوق العاده ای دارم و تماااام امکانات رفاهی را به لطف الله بدون پرداخت ریالی هزینه دارا هستم و افرادی که هر روز به من عشق خالص میدهند و من در آرامش کامل هستم و فقط روی خودم کار میکنم.
نوشتم که بدانید آن روز شما دستی از دستان خداوند بودید و تغییری شگرف در دیدگاه من ایجاد کردید و سپاسگزارتان هستم .
به امید دیدارتان .
نور به راهتان .
انشاءالله هرجایی که هستید خوشحال باشید و عشق الهی در زندگیتان جریان داشته باشد .
دوستت دارم دوست خوبم
تو مغزم خیلی پر رنگ شدید و براتون بهترین ها رو آرزو میکنم .
ویرایش :
رویا جاااانم
همین الان هدایت شدم و داستان هدایتتون رو خوندم
همش میگفتم الله اکبرررر عجججب خانم قوی و پر قدرتی ماشاءالله
حالا من فکر میکردم شما مجردی
نمیدونستم جریان زندگی و هدایت رو
اصلا خوندن داستان هدایتتون عجیب دگرگونی کرد .
ماشاءالله چقدر پر اراده و قوی هستید .
چقدر قدرتمند هستید .
ماشاءالله .
بخدا کیف کردم و قانون برام بیشتر تثبیت شد .
الله اکبر
واقعا هدایت شدم امشب که بیام ازتون تشکر کنم
بعد جریان هدایتتون رو بخونم
زندگیتون پر از آرامش و عشق الهی
شما لیاقت بهترین ها رو در زندگیتون دارید و انسان بسیار با ارزش و فوق العاده ای هستید
عکس پروفایلتون هم خییییلی زیباست مثل قلب و قلم زیباتون …
الله اکبر
آنقدر لذت بردم از خواندن کامنت و جریان هدایتتون که پیشنهاد میکنم بنویسید داستان زندگی و هدایتتون رو و چاپ کنید که وااااقعا برای خیلی ها میتونه راهگشا باشه و شما انقدررررر خوب و توانمند هستید و قلم قدرتمندی دارید که کلی ازتون ایده و الهام گرفتم بخدا .
لذت میبرم از این سایت الهی و بودن کنار شما دوستان فوق العاده ام .
حال خوب و عشق الهی در زندگیتون مستداااام .