سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234

قسمت 234

سریال بینظیر سفر به دور آمریکا

سلام استاد عباسمنش عزیزم

سلام خانم شایسته جان نازنینم چقدر زیبا شدید چقدر چهره تون تغییر کرده چقدر شاداب تر و با طراوت تر شده که این زیبایی معجزه ی قانون سلامتی است که من فعلا در مدار دریافتش قرار نگرفتم همین طور استاد عزیزمون که جذاب تر شده خدایاا شکرت امروز برای دیدن زیبایی هایی که از چهره ی شما عزیزان دریافت کردم.

سلام به همه ی دوستان زیبای همسفر در این سریال

استاد جان خیلی خوشحالم که دارید سوار کشتی کروز در میامی بیج میشید و نیم ساعت قبل از سوار شدن در کشتی به جاهای دیدنی و شاپ ها ی زیبای آنجا رفتید وزیبایی ها و وفور و فراوانی ها و ثروت ها رو برامون فیلم برداری کردید .. چه اقیانوس قشنگی و چه ساختمان های آسمان خراشی و چه امکانات فوق تصوری که در این منطقه وجود داره و چه سلیبریتی هایی که در این منطقه ی ثروتمند نشین زندگی کردند و غرق ثروت و نعمت بودند .. خانم شایسته ی عزیزم و استاد جان خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم برای فیلمبرداری باکیفیتی که همراه با توضیحات و اطلاعاتی که جامع و مفید بود در اختیارمون قرار دادید ..واقعاا مممنون و سپاسگذارم

اینجا می خوام نظر شخصی خودم رو عنوان کنم البته که همه ی این دنیای کره ی زمین زیباست با تنوع بسیار برای هر نوع سلیقه ای .. از وقتی با این سایت آشنا شدم و در مسیر خودشناسی هدایت شدم فهمیدم که چه خواسته هایی دارم .. فهمیدم چه هدف های دارم .. فهمیدم آرزوهام چی هست .

اینکه دوست دارم در محیطی زندگی کنم که محیط اطرافم طبیعت بیشتری رو مشاهده کنم و آرامش بیشتری رو احساس کنم بدور از تشریفات .. اینکه خانه های ویلایی کسانی در اطرافم باشه که با فاصله ازشون باشم .چون احساس می کنم چشم انداز زیباتری داره .. دوست دارم در منطقه ای خوش آب و هوای کوهستانی همراه با دریاچه و یا دریا باشه و خانه ام روی ارتفاع تپه ای باشه که از اون زاویه بتونم طبیعت و آسمان پهناور و ماه تابان و ستاره گان چشمک زن و طلوع و غروب ماه و خورشید رو براحتی ببینم و لذت ببرم صدای آواز پرندگان رو بیشتر بشنوم صدای جیرجیرک های شبانه رو داشته باشم .. یادمه قبل از اینکه وارد این خونه ی جدیدم بشم که البته بیش از یکسالی هست که وارد این واحد آپارتمانی شدم … اون خانه ی قلبم در دوازده طبقه ی چهار واحدی بود که من طبقه ی ششم شرقی بودم .. تقریبا طلوع خورشید رو از لابلای ساختمان های روبرو و مشرف داشتم و تقریبا آسمان را واضح می‌دیدم .. البته اوایل که آنجا رفته بودم برای اولین بار بود که مستاجری روتجربه می کردم ولی خیلی هم خوشحال بودم و مدام شکرگذاری می کردم بخاطر اینکه بعد از آن تضادهای پولی و مالی و بی خانمانی و سرگردانی ها به چنین خانه ای نوساز در منطقه ی نوساز شهر زیبای پردیس نزدیک تهران هدایت شدم و از این بابت همیشه و همیشه شکر گذار خداوند بودم ولی بعد از مدتی همون منطقه ی فاز پنج پردیس یهویی شلوغ شد و ساختمان ها تکمیل شد و رشد جمعیت و ساکنین زیاد شد و آنجا بود که فهمیدم اصلا با این شلوغی ها میانه ای ندارم از ساختمان های بلندی که مثل دیوار جلوی چشمم باشه اعراض می کنم .. هر روز و شب روبروی پنجره ی سالن پذیرایی که روبروی خورشید بود مدیتیشن انجام میدادم هر روز صبح خیلی خیلی زود بیدار میشدم البته الان هم زودتر از ساعت چهار صبح بیدار میشم که طلوع خورشید رو شکار کنم ولی بعد ها فهمیدم من بیشتر از اینها دوست دارم که وسعت بیشتری از آسمان و طلوع و زیبایی های طبیعت رو ببینم . شلوغی جمعیت هم داشت یواش یواش روی مخم می‌رفت هر وقت می خواستم برم پیاده روی همش با خیلی ها روبرو میشدم و سلام احوالپرسی هم باید می کردم و اونجا بود که دیگه احساس می کردم دیگه وقت تغییرات هستش ولی نمی‌دونستم چطوری .. .‌ تا اینکه با یک اتفاقات عجیب و غریب و تضادهایی در آن ساختمان باید از آن خانه جابجا میشدم و چون تکاملمو طی کرده بودم توی دفتر شکر گذاریم نوشتم که دوست دارم به جای برم نوساز تر و کم جمعیت تر و با فضای طبیعی تر که جزییاتش رو هم نوشته بودم ..

استاد جان دقیقا همان طور هم شد . همان طوری که می خواستم شد تازه بهارش هم شد‌‌. با اینکه تضاد مالی هم داشتم ولی آنچنان خداوند معجزه هاشو نشونم داد که وقتی الان هم بهش فکر می کنم میبینم که فقط دستان و معجزه های خداوند در کار بود ولاغیررررر .. دقیقا در همان سال 1400 و دوران شلوغی ها و قعطی اینترنت و کلی تضادهای دیگه .. آخ که من قربون اون تضادهای فوق العاده ام برم که بصورت ضربتی منو آورد به این خانه ی نازنینم .. استاد جان از یک طرف سالن پذیرایی می تونم کوه تپه رو میبینم که همش سه تا خیابان پهن با اون کوه تپه فاصله دارم الان هم یک برف خوشکلی روی این کوه های اطرافم نشسته که هر ثانیه شکرگذار خداوندم هستم .. از طرف دیگه از سمت اتاق خوابم از یک پنجره ی قدی بزرگ رو به بالکن دقیقا از روی تختخوابم نشستم و یا برم روی بالکن می تونم طلوع خورشید رو ببینم بدون هیچ مشرفیتی با همسایگانم . خانه ام که پنج طبقه ی دو واحدی است و منم طبقه ی آخر .. تمام واحد‌های این ساختمان پر شده ولی واحد بغلی ام هنوز کسی نیومده شکر خدا .. یعنی می خواستم دقیقا بگم که خداوند چطوری هدایت مون می کنه بسمت خواسته هامون ..

الان هم احساس می کنم واحد‌های توی خیابان مون داره یواش یواش تکمیل میشه و جمعیت ساکنین داره زیاد میشه . خب منم احساس می کنم دوره ی تکاملم در اینجا هم داره طی میشه و از آنجایی که بلطف شما استاد نازنین قوانین رو درک کردم ایندفعه می خوام قله های دیگری رو فتح کنم .. می خوام به جایی بهتر و قشنگتر و راحت تر و دل باز تری هدایت بشم.. با این تفاوت که مالک و ساکن آن خانه ی دلبخواهم باشم .. خب با درک این قوانین جهان توقع ام هم بیشتر شده و بعدش به سفرها و دیدنی های قشنگی هدایت بشم و بیشتر لذت ببرم.

استاد باورتون میشه !!؟؟؟؟ امروز زدم روی دکمه ی نشانه ام سریال سفر به دور آمریکا قسمت 41 برام اومد!!؟؟ .. همون قسمتی که در پارک پرچم کشورها رو داشت همون جایی که روی زمینش wellcom خوش آمد گویی رو به زبان های مختلف نوشته بود و حتی به زبان فارسی نوشته بود خوش آمدید .. همون قسمتی که اوبر گرفته بودید که برید بسمت ماشین تون و بعدش RV بعد از اون پیاده روی طولانی چهار پنج ساعته .. یعنی آنقدر به این سریال ها توجه می کنم که مدام به این فایل ها هدایت میشم و تحسین شون می کنم تاییدشون می کنم..

استاد جان در فایل جدید قسمت 234 سفر به دور آمریکا آن آسمان ابری خاکستری شبیه آسمان الان شهر پردیس هست با این تفاوت که شهر میامی بیج گرم هستش ولی اینجا هوا سرد و زمستانی است . تازه از پنجره ی آشپزخانه ام قله ی دماوند معلوم نیست چون روی قله برف نشسته و پوشیده از مه و ابر هست .. استاد جانم .. اون هواپیمایی که از بالای اون دریا پرواز می کرد برام نشونه ی خوبی بود اینکه باید حتما با هواپیما به بهترین جاهای گرمسیر در این فصل مسافرت کنم نمی‌دونم چطوری و چه جایی ..چون هیچ پلن و ایده ی خاصی ندارم ولی می‌دونم که این اتفاق خوب و عالی وارد تجربه ی زندگی من میشه

اول از همه این باور رو همیشه آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من است اینکه..تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است

به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

خدایا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر. از دست ها و قدرتی بالاتر از قدرت ها برای من در کار باشی جهت رشد و پیشرفت های تصاعدی پولی و مالی و مادی و معنوی ام در این جهان سه بُعدی مادی … تا آرامش بیشتری را داشته باشم .. تا لذت بیشتری را وارد تجربه ی زندگیم کنم.. تا بهترین ورژنی از خودم باشم .. دستی از دستان فرشتگان الهی را همراهم کنی برای توانگری ام تا پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگرم باشی

خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یآری می جوییم

خدایاا ممنون و سپاسگذارم

IN GOD WE TRUST

درود و سلام خدمت سارا خانم گل و بلبل زیبا و خوشکلم .. مرسی مرسی عزیزم برای بازخورد پاسخگویی زیبایت .. مرسی که بهم امتیاز دادید و ستاره هامو درخشان کردی عزیزم ..مرسی مرسی که چراغ آبی پروفایلمو روشن کردی .. مطمعنان چراغ دلت به نور خداوند روشن و نورانی میشه .. سارا جون فکر کنم از این جهت دوست داری مستقل باشی که در خلوتگاه خودت با آرامش و آسایش بتونی روی خودت کار کنی .. روی باورهات کار کنی .. خودت رو بیشتر بشناسیی و جلوی اون نور درخشان پنجره بدون هیچ مزاحمتی با خودت خلوت کنی .. سارا جون سعی کن اون چیزهایی که مزاحم خلوتگاهت میشن رو ندید بگیری یعنی تجسم سازی کنی .. اصلا گله و شکایت نکنی چون طبق قانون به هر آنچه که توجه کنی از اساس و پایه ی همان چیز بیشتر و بیشتر وارد تجربه ی زندگیت میشه ..عزیزم می‌دونم خودت بهتر از من این قوانین رو می‌دونی ولی انسان فراموشکاره و من فقط جهت یادآوری گفتم .

عزیزم با جملات تاکیدی می تونی باورهاتو تغییر بدی ..

مثلا بگو… خدایا شکرت که من در آرامش و آسایش بیشتری هدایت شدم خدایااا ممنون و سپاسگذارم

یا مثلاً خدایا شکرت که با آرامش و آسایش بیشتری به استقلال مکانی عالی هدایت شدم ..

خلاصه فقط برای اینکه به خواسته آت رسیدی و تصور و تجسم سازی کردی مدام شکر گذاری کن و بنویس .. مطمعن هستم که همین روزها خودت میایی و کامنت می نویسی که به خواسته آت رسیدی .‌ البته خودت باید بدونی خواسته ی دقیقت چیع ..

یا مثلاً با یک سوال از جهان خواسته آت رو مطرح کن مثلا … خدایا من چطوری می تونم مستقل زندگی کنم که در آن آرامش و آسایش بیشتری رو داشته باشم؟؟؟

از این طریق دست خداوند رو باز می‌ذاری و میسپری بخودش !!!!! آره عزیزم همین طوری است!!!!

خدایا شکرت که تمام این جهان هستی رو با نظم و هماهنگی لازم هدایت می کنی که براستی خداوند بهترینع بهترین برنامه ریز و چیدمان تمام کارها و امورات زندگیانمان هست خدایااا شکرت

سارا جان ممنون و سپاس .. روز و شبت بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامت شیرین و گوارا بهمراه سلامتی و عشق الهی