سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234

سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همچنین هم خانواده های خوبم.

بنظر من بزرگترین لطفی که خداوند در حق ما کرده اینه که این اختیار رو داده به خودمون که زندگیمون رو خلق کنیم

اینجوری دیگه هیچ اتفاقی تو زندگیمون نیست که وابسته به عملکرد کسی باشه، وابسته به شرایط و قانون کشور ها باشه، وابسته به اشتباهات گذشته ی خانواده و یا حتی خودمون باشه.

تنها راه ساختت و خراب کردنه زندگیمون تو دسته خودمونه، تو دسته رفتار ها و عملکرد خودمونه،خودمون میتونیم تصمیم بگیریم با بها دادن، با تعهد دادن، با قربانی کردنه یکسری لذت های کاذب و استمرار داشتن به این مسیر جایگاه و شرایط سال آینده مون نسبت به امسال کجا باشه.

من واقعاً به این نتیجه رسیدم یه جاهایی باید زور زد برای موندن تو مسیر و کندن از بدنه ی جامعه، یه جاهایی دیگه باید غیرت بخرج داد برای موندن تو مسیر و ادامه دادن.

من بشدت دو دوهفته ی گذشته متعهد بودم و عملکرد فوق‌العاده راضی کننده از خودم داشتم برای کار کردن روی خودم و شکرگزاری و خوندن کامنت های بچه ها و تمرکز روی احساس خوب و…

وقتی جهان تعهد من رو دید که چچقدر میخوام متمرکز روی خودم کار کنم، من بدونه اینکه چیزی بگم همسرم خودش گفت میخوام 1 هفته بمونم شهرستان پیش خانواده ام،خیلی وقته نموندم پیششون.

و هم موافقت کردم

همون لحظه بهم الهام شد که این تنهایی برای این ایجاد شد که 1 هفته شبانه روز با تمرکز بالاتری روی خودت کار کنی، چون جهان دید که چقدر میخوای تمرکز کنی روی خودت و من هم خوشحال بودم که میتونم بیشتر روی خودم کار کنم.

روز بعد که رفتم سرکار همکارام گفتن بمون سرکار و نرو خونه، بمون میخوایم مافیا بازی کنیم، منم قبول کردم و موندم و حدود 6 ساعت مافیا بازی کردم.

صبح که بیدار شدم یک احساس بسیار بده بی لیاقتی، احساس کم بودن، احساس ضعیف بودن میکردم، بعد متوجه شدم بخاطر بازی مافیا بوده چون بازی مافیا در کل بیس و روندش بر اساس چند تا موضوعه

1/باید دروغ بگی

2/باید هیچ اعتمادی به کسی نکنی و همه رو به چشم متهم ببینی

3/باید از خودت رفع اتهام کنی چون بقیه بهت اتهام میزنن

4/آخر بازی وقتی میبازی همه مققر هستن اما چون هیچکس نمیخواد بپذیره این موضوع رو با سروصدا و بلند صبحت کردن همدیگه رو سرزنش میکنن و مقصر میدونن

5/چیزی به نام آرامش و احساس خوب تو این بازی نیست!!!

حالا شما فکرش رو کن میخوای تو مسیری فرار بگیری که رشد معنوی داشته باشی همزمان این بازی رو هم کنی

خلاصه متوجه شدم که کجای کارم ایراد داره اومدم محل کار یه فایل رندوم پلی کردم دیدم چچچچچه فایلی اومد!!!

فایل قربانی کردن(پرداخت بها)

یعنی چی!؟

یعنی آقا جان اگر به هدفی یا خواسته ای میخوای برسی، بااااید بها بدی!!!

به قول استاد تو اون فایل میگفت من حاظر شدم جونم رو بدم برای بها، ابراهیم حاظر شد سر بچه اش رو ببره برای پرداخت بها!

تو تا کجا میتونی بها بدی!؟

تو تا کجا!؟!؟!؟!

این فایل حجت رو بر من تموم کرد که باید دیگه بازی مافیا رو بزارم کنار،

روز بعد کارم تموم شد دوباره همکارام اسرار کردن که فقط 1 ساعت بمون باهامون بازی کن!!! منم قبول کردم دوباره و اون 1 ساعت دوباره شد 6، 7 ساعت!!!

یعنی خدا گفت حالا که میخوای روی خودت کار کنی من 1 هفته هم تو خونه هم محل کار شرایطی فراهم میکنم که بیشتر قرآن بخونی، بیشتر شکرگزاری بنویسی، بیشتر کامنت بخونی، بیشتر کارای عقب افتاده ات رو انجام بدی و… اما من از این فرصت استفاده نکردم و شروع کردم به مافیا بازی کردن!

بنظرتون شب چه اتفاقی افتاد!؟

همسرم که قرار بود 1 هفته بمونه شهرستان شبش زنگ زد

گفت پس فردا بیا دنبالم، شرایطی پیش اومده میخوام بیام خونه!!!

به همین سادگی

به همین سرعت

جهان طبق عملکرد من و طبق رفتارهای من، اتفاقات رو رقم میزنه.

اینجا دیگه حرفه حسابه من چیه وقتی شرایطی رو تجربه میکنم چه دلخواهم نیست!!!

من کی رو باید مقصر بدونم!؟!!!

من هفته ی پیش که بشدت در آرامش وکنترل ذهن بودم تو محل کار یه لحظه بششدت عصبانی شدم و میخواستم بیسیم رو بردارم و با لحن تند به طرف بتوپم!

اومدم بیسیم رو بردارم هرررکاری کردم گیره ی بیسیم در نمیومد از جاش که بیسیم رو بردارم و بعدش که آروم شدم قلبم گفت زمانی که تو یه مدت تو آرامش باشی و تو مسیر درست باشی، حتی اگر خودت هم بخوای بری تو مسیر اشتباه اویل شرایط اجازه نمیده!!!

من این حرفها رو اینجا گفتم که در وحله اول کمکی به دوستان کرده باشم، در وحله ی دوم از این لحظه به همه ی دوستانم قول میدم و میخوام همینجا متعهد بشم که تحت هییییچ شرایطی دیگه مافیا بازی نکنم

چون هررررچیزی که تمرکز رو از روی این مسیر برمیداره باید از زندگیم حذف بشه.

دیروز داشتم نگاه تلویزیون میکردم گفت که زلزله‌ی بم سال 82 فکنم افتاد، بعد یه لحظه به خودم فکر کردم گفتم یعنی 20 سال پیش!؟!؟

یعنی 30 سال از عمرم رفت!!!

می‌بینم من خییییلی هنوز از دنیا طلب کارم که طلبم رو نگرفتم!

و برا همین از همین الآن میخوام خودم رو متعهد تر کنم برای شروع سال جدید

یعنی میخوام با نهایت تمرکز، آمادگی ذهنی و آگاهی سال جدیدم رو شروع کنم.

ما تو شرکتمون یه گازی داریم که فقط با 1 بار استشمامش طرف رو بعد از 1 چند لحظه میکشه.

جالب اینجاست این گاز هیچ بویی نداره برعکس گاز خونگی

یعنی اگر استشمامش کردی خودت هم متوجه نمیشی فقط بعد از کند لحظه احساس خفگی میکنی و میمیری

تو به اتفاقی 5 نفر همینجوری فوت کردن تو شرکتمون یکی یکی پشت سر هم میرفتن تو اون زیر زمین و میدیدن همکارشون نیومد بالا و یکی یکی فوت کردن، از اون به بعد شرکت یک دستگاهی مثله ساعت مبده به افرادی که میخوان برن زیر زمین که اگر اونجا آلوده بود به اون گاز، هم با نور، هم ویبره، و هم آژیر اعلام کنه که اون فضا آلوده به گازه و سریعا خارج بشن از اون فضا.

حالا چرا اینارو اینجا گفتم!؟

برای منی که میخوام تو این مسیر باشم و با نهایت جدیت ادامه بدم باید هررررچیزی که من رو از این مسیر دور میکنه مثله همین گاز ببینم!!!

من دوستام گفتن فقط 1 ساعت بمون بازی کن ولی اون 1 ساعت شد 6 ساعت!

من حتی برای 2 لحظه هم نباید تو زندگیم اون چیزی که تمرکزم رو از روی اهدافم برمیداره اجازه ی ورود بدم!

چون در شروع این من هستم که اجازه ی ورود میدم اما تموم کردن و برگشتن به مسیر کاره حضرت فیله.

بااارها وبااارها من کنترل ذهن بسیار بالایی داشتم، ذره ذره ذهنم زمزمه میکرد که چیزی نمیشه اگه یه کم در مرود افکار منفی صحبت کنی اما سروع همانا و رغتن تو درو دیوار همانا.

نکته ی بعدی که تو اون اتفاق بد بود اینکه من نباید مثله بقیه چشم بسته مسیری که دیگران میرن رو من هم برم!!!

تو اون اتفاق 5 نفر یکی یکی پست سر هم رفتن و فوت کردن دقیقا مثله 90%افراد جامعه که تمااامه عملکردشون شبیه همدیگه است!

من اگر میخوام زنده بمونم و رویاهامو زندگی کنم باید عملکرد قدی تر و متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشم.

در نهایت ممممهترین درسی که این اتفاق برام داشت 2 مورد بود

1/حتی برای 1 لحظه فضا رو برای ورود احساس بد، مهیا نکنم و هرآنچه که باعث احساس بد میشه، باعث برداشته شدنه تمرکز از مسیر میشه، باعث حاشیه رفتن میشه، باعث از دست دادنه زمان برای لودن تو مسیر میشه رو ازش دوری کنم

2/رسیدن به نتایج بزرگ، قربانی بزرگ میخواد، پرداخت بها میخواد، عملکرد متفاوت نسبت به بدنه ی جامعه میخواد

در غیر اینصورت منم همون نتایجی رو میگیرم که همه میگیرن

سلام دوست عزیزم.

میگم یه سوال داشتم!

جنس کامنتهای شما روی این فایل عوض شده یا من دلنازک شدم که زوذی با خوندن کامنتاتون اشکام میخوان سرازیر بشن!

چچقدر دعاهای قشنگی کردی

دوست خوبم

بازم درخواست هاتو اینجا بنویس برامون

بازم شکرگزاری هاتو اینجا بنویس بیشتر استفاده کنیم

شما با نوشتن شکرگزاری تون باعث میشید این حسه سپاسگذاری بیشتر و بیشتر در جهان تراوش بشه.

از صمیم قلب از شما ممنونم