سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار سینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

من که عاشق جهت دهی به کانون توجهم هستم.

اگر دقت کنیم و توجه کنیم به فایل های سفر به دور آمریکا، متوجه میشیم چقدر زیاد باور های مناسب رو در ذهن ما تقویت میکنه. همین دقایق اول وقتی که کشتی هارو دیدم آگاهانه گفتگو های ذهنیم رو به این شکل جهت دهی دادم که: 

خدای من چقدر فراوانی توی جهان هست چقدر ثروت و چقدر نعمت.

دوباره تقویت باور فراوانی توی مغازه ها که فراوانی نوع و تعداد کاملا محسوس به چشم میاد.

نکته بعدی، تغییر نگاه استاد به خوراکی هاست که چطور کشف منطق های قانون سلامتی و ایجاد باور های مناسب، سبب تغییر ما میشه. خب قطعا همه ما گذشته استاد رو دیدیم و اون عادات غذایی نامناسب که قطعا اگر اون شخص میومد توی این مغازه شکلات فروشی، احتمال اینکه حداقل 4،5 مورد از محصولات موجود اون مغازه رو تست کنه بود. اما الان با هر بار دیدن و خوندن مواد اولیه هر کدوم از اون خوراکی ها، کل منطق های قانون سلامتی برای استاد مرور میشه. در نتیجه بدون نیاز به اراده پولادین و به راحتی، استاد حتی میل هم به خوردن همچین چیزایی ندارند.

درسی که میتونیم بگیریم این هست که -برای اینکه یک کاری رو انجام بدیم نیاز نیست که اراده به خرج بدیم و خودمون رو اذیت کنیم بلکه فقط باید منطق های قوی انجام اون کار رو پیدا کنیم و تکرار کنیم تا آسان بشویم برای آسانی ها و این هست که تفاوت استاد رو با 99/99 درصد افراد تعیین میکنه.

توی قسمت قبلی اگر دقت میکردید یک جمله ایی روی دیوار ها نوشته بودند که: nobody say it was easy هیچ کس نگفت آسان بود. اما واکنش استاد این بود که: but it was. یعنی: اما بود.

اهرم های ذهنی وقتی با باور ها و دلایل درست تنظیم بشن دیگه سختی نداره همش لذت و راحتی

واقعا میامی چقدر ثروت درونش هست و چقدر خوبه که ما با این فایل ها داریم جهان رو بیشتر میشناسیم. استاد عزیزم ممنونم بابت اطلاعات فوق العاده ایی که به ما میدین و فقط و فقط آگاهانه (که طی این سالها تبدیل به عادت شده) همواره به فراوانی و ثروت توجه می کنید و هر چیزی رو از فیلتر فراوانی نگاه میکنین.

این سری از سفر به دور آمریکا فقط قراره باور های ثروت ساز مون تقویت بشه. فقط باید از تک تک ثانیه های این فایل ها استفاده کنیم برای توجه به زیبایی ها و فراوانی ها.

چقدر خوب شد که استاد از دوست نزدیکتون که ویس ارسال کردند مثالی زدید تا دوباره به ما یادآوری کنین که چقدر تحسین زیبایی ها در هدایت ما به تجربه زیبایی ها اهمیت داره و باید تحسین زیبایی هارو جزوی از شخصیتمون کنیم!

درس بعدی فایل، صحبت های استاد در مورد خواسته های درونی، فوق العاده ارزشمند بود. اینکه خیلی وقت ها ما به دنبال چیزایی هستم که خواسته واقعی ما نیستند بلکه به خاطر جلب توجه یا نگاه دیگران می خواهیم اون خواسته ها رو داشته باشیم. در حالی که اگر همون نیرو رو برای خواسته های درونی خودمون بزاریم، هم قدرتش بیشتره هم از مسیرش لذت می بریم. این اهمیت خودشناسی و پیدا کردن خواسته های واقعی و درونی خود ماست که: من دوست دارم چجوری زندگی کنم؟ و چه تجربیاتی رو تجربه کنم؟

حالا یا زودتر این سوال رو از خودمون میپرسیم و در مسیر خواسته های واقعی مون قرار میگیریم یا هم که مثل اون سلبریتی های عزیز بعد از تجربه چیزایی که فکر میکردیم خواستمون هستند اما بعد از بدست اوردنشون متوجه شدیم که خواسته های حقیقی ما یک چیز دیگست!

خدایا شکرت چقدر فایل فوق العاده ایی بود. چقدر زیبایی و فراوانی دیدیم توی این فایل.

هر موقع که میخواستم باور فراوانی ثروت ، احساس لیاقت، باور امکان پذیر بودن، باور اینکه فرصت ها زیاده و کلی باور مثبت دیگه رو در ذهنم تقویت کنم، این فایل رو دوباره و دوباره نگاه میکنم و مینویسم و توجه میکنم راجع بهش و منطق های بنیادین میسازم که منجر به احساس خوب دائمی در من بشه و بازم اهمیت جهت دادن به کانون توجه رو به خودم یادآوری میکنم.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 234
    495MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سینا سبزواری» در این صفحه: 5
  1. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    به نام خدای مهربان

    سپاسگزارم از خدای عزیزم که به من فذصت نوشتن و جهت دهی آگاهانه کانون توجهم رو داده و استفاده از این قدرت که منجر به احساس خوب که “نشانه تقویت باور هاست” میشه

    از صبح زود حدود 4 صبح میشه که بیدار هستم و دارم روی رشد خودم زمان میزارم و خیلی تمرکز لیزری دارم پیش میرم و احساسم فوق العادست

    و برای خوندن کامنت هایی که از قبل مشخص کرده بودم اومدم توی سایت و دیدم فایل سفر به دور آمریکا داریم و به خودم گفتم بعد از خوندن کامنت ها به عنوان پاداش که اینقدر خوب داری عمل میکنی میتونی از فایل سفر به دور آمریکا استفاده کنی تا خودت رو تشویق کنی

    آره! جهت دهی به کانون توجه باید یک پاداش باشه یک لذت باشه باید از تمام وجود از خدا سپاسگزاری کنیم که قدرت جهت دهی رو به ما داده و اون رپ یک کاری که صرفا برای موفق شدن نیاز هست ندونیم! بلکه یک نعمت و موهبت از خداوند بدونیم که بسیار ارزشمند هست و برای سپاسگزاری کردن از این نعمت کاری که باید بکنیم اینه که با نهایت توانمون بتونیم از این قدرت فوق العاده استفاده کنیم

    من که عاشق جهت دهی به کانون توجهم هستم

    اگر دقت کنیم و توجه کنیم به فایل های سفر به دور آمریکا متوجه میشیم چقدر زیاد باور های مناسب رو در ذهن ما تقویت میکنه همین دقایق اول وقتی که کشتی هارو دیدم آگاهانه گفتگو های ذهنیم رو به این شکل جهت دهی دادم که: خدای من چقدرر فراوانی توی جهان هست چقدر ثروت و چقدر نعمت

    دوباره تقویت باور فراوانی توی مغازه ها که فراوانی نوع و تعداد کاملا محسوس به چشم میاد.

    و خانم شایسته که با عشق و علاقه و کنجکاوی این زیبایی و این فراوانی رو به ما نشون میدن

    الان که به زیبایی های این فایل دارم توجه میکنم متوجه احساس های خوبی که درمن داره ایجاد میشه هستم و این خودش یعنی مسیر درسته! -نشانه باور خوب، احساس خوب هست-

    لباس های خاص مغازه رو داشتم میدیدم یاد یکسری صحبت های خانم شایسته در یک فایل افتادم که داستان از این قرار بود که: خانم شایسته توی مغازه ایی بودن و متوجه یک لباسی شدن که به نظرشون خیلی عجیب میومد و اگر میخواستند از بین اون لباس های مغازه انتخاب کنند قطعا اخرین لباسشون اون لباس بوده و درهمین حین که خانم شایسته توی این افکار بودن یهویی یکی میاد و اون لباس رو انتخاب میکنه و میخره. درسی که این موضوع برای ما داره اینه که الان اینقدر فراوانی هست که برای همه سلایق و علایق فکری شده و محصول تولید شده! و همچنین هر محصولی خریدار خودش رو داره، همیشه مشتری هست!

    تغییر رو ببین! که یک آدم چقدر میتونه تغییر کنه بیاین استادِ 3،4 سال پیش رو با الان با معیار اون مغازه شکلات فروشی مقایسه کنیم

    که چطور کشف منطق های قانون سلامتی و ایجاد باور های مناسب سبب تغییر ما میشه

    خب قطعا همه ما گذشته استاد رو دیدیم و اون عادات غذایی نامناسب که قطعا اگر اون شخص میومد توی این مغازه احتمال اینکه حداقل 4،5 مورد از محصولات موجود اون مغازه رو تست کنه بود

    اما الان با هر بار دیدن و خوندن مواد اولیه هر کدوم از اون خوراکی ها کل منطق های قانون سلامتی برای استاد مرور میشه که بدون نیاز به اراده پولادین و به راحتی حتی میل هم به خوردن همچین چیزایی ندارند

    درسی که میتونیم بگیریم این هست که -برای اینکه یک کاری رو انجام بدیم نیاز نیست که اراده به خرج بدیم و خودمون رو اذیت کنیم بلکه فقط باید منطق های قوی انجام اونکار رو تکرار کنیم تا آسان بشویم برای آسانی ها

    این هست که تفاوت استاد رو با 99/99 درصد افراد تعیین میکنه

    توی قسمت قبلی اگر دقت میکردید یک جمله ایی روی دیوار ها نوشته بودند که: nobady say it was easy هیچ کس نگفت آسان بود

    اما واکنش استاد but it was اما بود

    اهرم های ذهنی وقتی با باور ها و دلایل درست تنظیم بشن دیگه سختی نداره همش لذت و راحتی

    افرادی که از نیروی اراده و با سختی میخوان عادت بدی رو ترک کنند به محض قرار گرفتن توی محیط اون عادت وسوسه های گوناگون میاد سراغشون و شکست پذیری بسازی بالایی دارن

    اما خانم شایسته که با لذت دارن از ابنبات هایی فیلم میگیرن که حتی یک لحظه هم مغز فرمان اینکه بخواد اونارو تست کنه نمیده

    خدای من چه اون پرنده با احساس تعلق روی اون کشتی بامزه نشسته بود انگار از اجداد دورشون بهش ارث رسیده، ناخدا جاناتان:)

    دقیقا! به قول استاد نمادی از ثروت و فراوانی رو فقط داریم میبینیم.

    واقعا میامی چقدرر ثروت درونش هست و چقدر خوبه که ما با این فایل ها داریم جهان رو بیشتر میشناسیم تا به محدودیت های ذهنی خود از گذشتگان به ما رسیده اکتفا نکنیم و باور پذیر بشه برای ما که این تجربیات هم توی دنیا هست که میتونی تجربه کنی چون

    همه ما به یک اندازه به نعمات و خداوند دسترسی داریم

    استاد عزیزم ممنونم بابت اطلاعات فوقالعاده ایی که به ما میدین و فقط و فقط اگاهانه (که طی این سالها تبدیل به عادت شده) همواره به فراوانی و ثروت توجه میکنین و هرچیزی رو از فیلتر فراوانی نگاه میکنین.

    کشتی های کروز واقعا بینظیرن

    این سری از سفر به دور امریکا فقط قراره باور های ثروتسازمون تقویت بشه فقط باید از تک تک ثانیه های این فایل ها استفاده کنیم برای توجه به زیبایی ها و فراوانی ها

    و البته ترکیب اون با احساس لیاقت که منی که به این دنیا اومدم یعنی لیاقت همچین زندگی رو دارم!

    چقدر خوب شد که استاد از دوست نزدیکتون که ویس ارسال کردند مثالی زدید تا دوباره به ما یاداوری کنین که چقدر تحسین زیبایی ها اهمیت داره و منطقی از جنس نتیجه برای ما یادآوری شد که تحسین زیبایی هارو جزوی از شخصیتمون کنیم!

    ترکیب توجه به زیبایی ها با احساس لیاقت اینکه منم میتونم همچین چیزایی رو تجربه کنم جادو میکنه!..

    به به خونه هارو ببین خدایا شکرت چقدر زیباست چقدر لذت بخشه..

    ویو آب به همراه داشتن حریم شخصی منو فقط یاد پارادایس زیبا میندازه دقیقا همون چیزی که استاد دروناً میخواستند!

    صحبت های استاد درمورد خواسته های درونی فوق العاده ارزشمند بود که خیلی وقت ها خواسته های خودمون رو خودمون انتخاب نکردیم و اگاهی نسبت به این موضوع هم نداریم و اکر کمی خودمون رو بشناسیم متوجه میشیم که برای چیزایی که واقعا خواسته های ما نیستند داریم قدم برمیداریم درحالی که اگر همون نیرو رو برای خواسته های درونی بزاریم هم قدرتش بیشتره هم لذتش! و این اهمیت رفتن به درون و پیدا کردن خواسته های واقعی و درونی خود ماست

    من دوست دارم چجوری زندگی کنم؟ و چه تجربیاتی رو تجربه کنم؟

    حالا یا زودتر این سوال رو از خودمون میپرسیم و در مسیر خواسته قرار میگیریم یا هم که مثل اون سلبریتی های عزیز بعد از تجربه چیزایی که فکر میکردیم خواستمون هستند اما بعد از بدست اوردنشون متوجه شدیم که خواسته های حقیقی ما یک چیز دیگست!

    توی اون منطقه اینقدر ورودی مناسب درمورد فراوانی و ثروت هست که روز به روز فرصت های بیشتری رو افراد برای خلق ثروت پیدا میکنند و ببین چقدرر فرصت هست

    و ظرف ما تا چه حد میتونه در برابر باران بی وقفه رحمت الهی بزرگ بشه

    چقدر عکس زیبایی شده اون عکسی که ازتون توی کشتی گرفتن و چاپ کردن.

    دقیقا استاد بازم بر میگردیم به احساس لیاقت و دسترسی یکسان همه به نعمت ها که اصلی ترین باوری هست که ما برای دیدن زیبایی ها و فایل های سفر به دور امریکا باید به خودمون یادآوری کنیم!

    این باور هست که سبب میشه وقتی زیبایی هارو میبینیم احساسمون خوب بشه احساسی از جنس اینکه خواسته ایی در من متولد شده و کاملا هم امکان پذیره که من بهشون برسم

    من اگر توجه کنم به زیبایی تا جهان لاجرم منو هدایت میکنه به زیبایی ها

    راهی جز این نداره، ویژگی اش اینه، خاصیتش اینه چاره ایی جز هدایت من و بازتاب دادن کانون توجهم به خودم نداره!

    ما فقط باید سمت خودمون رو درست انجام بدیم نشونه اینکه داریم سمت خودمون رو درست انجام میدیم اینه که احساس کنیم اون زیبایی هارو احساس کنیم خواسته هامون رو و حال خوبی داشته باشیم

    به میزانی که با دیدن این سریال و زیبایی ها احساسمون خوب میشه یعنی ما در مسیری قرار گرفتیم که جهان بدون شک مارو در مسیر تجربه اون زیبایی ها قرار میده

    اگر ایمان بیاریم به این قانون ماندن در احساس خوب به وسیله کنترل کانون توجه اولویت اول زندگیمون میشه.

    خیلی وقت ها ذهن مارو میخواد با گفتن چطور و چگونه احساس مارو بد کنه و بگه چطوری با قوانین کشور خودت میخوای هدایت بشی به امریکا، اصلا راهی نیست

    اما موضوع اینجاست قدرت قانون بدون تغییر خداوند بیشتره یا قدرت قانونی که انسان ها وضع کردن.

    قدرت رو بدیم به خدا،، ایمان یعنی به چگونگی فکر نکنی فقط تجسم کنی داری و احساسش کنی و بعد خدا قدرتش رو نمایان میکنه از جایی که فکرشو نمیکنی:)

    چقدر جالب این موزیک پس زمینه موقعی که پخش شد یک لحظه کل سفرقبلی در کلرادو از جلوی چشمم رد شد و ترکیب شد با زیبایی های این فایل واقعا چقدر جهان خداوند زیبایی داره!

    چقدر برج های زیبا و فوق العاده و وسیعی خدایا شکرت

    چقدر آدم که دارن لذت میبرند اونجا روی کشتی ها

    چقدر ثروت مقدس هست که اینقدر راحتی و ارامش و لذت رو فراهم کرده

    خدای من اون کشتی که تبلیغات داشت میکرد چقدر نشون میده ایده ها زیادن، خلاقیت نامحدوه

    خدایا شکرت چقدر فایل فوق العاده ایی بود این فایل رو هرموقع که میخواستم باور فراوانی ثروت ، احساس لیاقت، باور امکان پذیر بودن، باور اینکه فرصت ها زیاده و کلی باور مثبت دیگه رو در ذهنم تقویت کنم دوباره و دوباره نگاه میکنم و مینویسم و توجه میکنم راجع بهش و منطق های بنیادین میسازم که منجر به احساس خوب دائمی در من بشه و بازم اهمیت جهت دادن به کانون توجه رو به خودم یاد آوری میکنم

    خدایا شکرت چقدر زیبایی و فراوانی دیدیم توی این فایل

    خدایا شکرت که لایق دیدن این زیبایی ها و تحسین آنها برای هدایت شدن و تجربه کردن انها شدیم!

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون به سمت زیبایی و فراوانی بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلااام به اسداله عزیز

    مبارک باشه دوسالگیتون دوست خوب و ارزشمند

    البته با کمی تاخیر اما خب مهم نیتِ که دوست داشتم براتون بنویسم

    چون خود منم تقریبا مدت روز عضویتم نزدیک شماست

    یک جمله ایی هم دارین میگین پرچم ورودی های بهمن 1400 بالاست

    بعلههه پرچممون بالاست:)

    میدونید داشتم به چی فکر میکردم؟

    داشتم به این فکر میکردم که ما دوسال هست که عضو سایتیم

    چطوری انتظار داریم از خودمون که عادی رفتار کنیم؟(عادی منظور بدنه جامعه)

    چطور میتونیم انتظار داشته باشیم بقیه مارو تایید کنن اونایی که حتی دو ساعتم برای رشد خودشون زمان نزاشتن و ما بیایم بخاطر نظر اونا به مسیر شک کنیم.

    معلومه باید یک فرقی باشه

    معلومه باید بین من با کسی که توی این مسیر نبوده تفاوت اساسی توی رفتن توی دل ترس ها باشه

    توی قدم برداشتن باشه

    توی پرداخت بها باشه

    توی ایمان به خدا باشه

    توی احساس خوب باشه باید همیشه تمام تلاشم این باشه که احساسم خوب باشه!

    میدونی این گفتگو های ذهنی ام رو وقتی اینطوری جهت دهی میکنم به من قدرت میده و باعث میشه بهتر عمل کنم

    اون موقع دیگه از قضاوت شدن نمیترسم چون یک همچین چیزی توی ذهنم پلی میشه:

    تو از قضاوت شدن میترسی

    کسی که توی این مسیر نبوده هم از قضاوت شدن میترسه

    پس فرق تویی که دوسال توی عضوی یا اون چیه؟

    تو توی جاهای سخت کم میاری

    کسی که توی این مسیر نیست هم کم میاره

    پس فرق تو با اون چیه؟

    اینجاست که تفاوت حرفای قشنگ یادگرفتن با تغییر شخصیت رو متوجه میشیم

    این گفتگو هارو وقتی با خودم میکنم باعث این میشه که به خودم یاداوری کنم که تو قرار نبوده که حرف قشنگ یاد بگیری

    تو قراره که هرروز تغییر کنی

    هرروز بیشتر عمل کنی.

    از قانون استفاده کنی

    این اصلا پذیرفته نیست که شخصیت من هم مثل قبل و مثل بدنه جامعه باشه.

    درسته خیلییی جاها هست که من شخصیتم کاملا تغییرکرده اما وقتی که این موضوع رو بهش توجه کردم دیدم یسری جاهام هست که

    اصلا به یک عباسمنشی نمیخوره همچین رفتاری از خودش نشون بده

    مثبت اندیشی

    توجه به نکات مثبت

    ادامه دادن توی جایی که همه پا پس میکشن

    تمرکز لیزری و هزاران هزار شخصیت مثبت دیگه

    این ها چیزایی هستن که نشون میده من عضو واقعی خانواده هستم

    من باید بهتر از هرکس دیگه ایی ذهنم و کنترل کنم

    من باید احساسم بهتر از هرکس دیگه ایی باشه

    من باید باور هام از هرکس دیگه ایی مناسب تر و خاص تر باشه

    من باید بتونم از زمانم بهترین استفاده رو ببرم

    من باید بهای اهدافم رو بپردازم

    وای که نمیدونی اسداله عزیز این جنس از گفتگو های ذهنی چه قدرتی به من میده

    داستان این نیست که خودمون رو با بقیه مقایسه کنیم نه!

    بلکه این گفتگو ها باعث میشه من بهترین خودم رو ارائه بدم و وقتایی که آگاهانه ازش استفاده کردم این موضوع حسابی بهم کمک کرده

    حالا طبق اصل بهبود گرایی در عمل از همین الان که کامنتم تموم میشه حواسم هست که امروز بیشتر وبیشتر این گفتگو هارو داشته باشم

    در همه جنبه…

    خیلی خداروشکر عملگرا تر شدم نسبت به قانون

    من قبلا دنبال حرفای قشنگ بودم فقط و خب اونم تکاملی بوده که طی شده اما الان

    دیگه دنبال حزفاس تئوری و قشنگ نیستم

    دیگه عمل کردن و تمرین کردن رو به بعد موکول نمیکنم

    بلکه سعی میکنم عمل کنم

    این روزا درک بهتری از این که حرف استاد رو وحی منزل بدونیم پیدا کردم

    و متوجه شدم یعنی وقتی یک جمله ایی میشنوی و یک چیزی توی گوشت زنگ میزنه دیگه فکر نکن که انجامش بدم یا انجامش ندم. سریع دست به کار شو

    و چقدر این موضوع این روزا بیشتر در من پررنگ شده.

    قبلا عمل کردن رو به تعویق مینداختم و میگفتم یک فایل دیگه حالا گوش کنم و بعد اخر سر یک تایمی میزارم تا تمرین کنم

    اما بعد که میگذشت میدیدی هیچ تمرینی انجام ندادم و هیچ اقدامی که منجر به نتیجه بشه رو انجام ندادم

    و دنبال حرفای تئوری فقط بودم

    مثل کسی که دو ساعت زمان میزاره برنامه ریزی میکنه اما اخر سر عمل نمیکنم

    اون دوساعت بهش احساس رشد و پیشرفت دست میده اما اون برنامه ریزیه چیزی نیست که منجر به نتیجه میشه بلکه اون عمل کردنه هست که نتایج رو به ارمغان میاره

    درک همین موضوع به تنهایی خیلی منو کمک کرد که یاد بگیرم عمل کنم.

    دونستن سبک تغذیه سالم و ساعت ها مطالعه درموردش بدن من رو به تناسب نمیرسونه.. بلکه خوردن یک وعده غذای سالم اون چیزیه که نتیجه رو به ارمغان میاره و اصلا هدف اون مطالعه و اون اموزش رو که: کمک به بهتر عمل کردن برای خلق نتیجست رو ما یادمون میشه.

    و طی روند خودمون رو گول میزنیم که من دارم رشد میکنم! چون یک جمله جدید بیشتر یاد گرفتم یا…

    چقدر خوشحالم که این موضوعات رو هرروز دارم بیشتر درک میکنم

    چقدر خوشحالم که دوستان فوق العاده بینظیری چون شما رو توی سایت دارم

    چقدر عضویت توی این سایت به قول شما تصمیم درستی بوده

    طبق قانون: خودمو تشویق میکنم و تحسین میکنم و میگم دمت گرم تو کسی هستی که انتخاب کردی متفاوت فکر کنی و متفاوت زندگی کنی

    دوستت دارم اسداله عزیز!

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    مرجان جان سلام

    من میخوام با تو فقط درمورد عملگرایی درمورد قانون صحبت کنم

    از اونجا که قبلا هم باهات صحبت کردم،، فهمیدم هم شما خیلی به این موضوع پی بردی هم من که باید دنبال این باشیم که در عمل استفاده کنیم تا نتایج رخ بده و این میزان عملگرایی واقعا نهایتی نداره و خیلی خوشحالم که میخوام درمورد این موضوع بازم بیشتر صحبت کنم

    یعنی هرموقع که باهات درمورد این موضوع صحبت کردم یک درجه عملگرا تر شدم و بازم میخوام این روند رو تکرار و تکرار کنم تا جایی که میدونم

    (چون من یک ادم به شدت بهبودگرا هستم)

    اصلا برام مهم نیست که کجا کامنت گذاشتی یا هرچی…

    یا زیاد شده پاسخ هام بهت یا هرچیزی که جنس کمالگرایی میده

    بلکه من فقط دارم به این توجه میکنم که این یک فرصت بینظیری هست برای رشد و بهبود

    اونم در زمینه عمل گرایی خیلی خیلی بیشتر

    مثلا من اگر سینای قبلی کمال گرا بودم میگفت سینا! بسه دیگه شورشو در اوردی چی هعی میای به مرجان و این یکی و اون یکی پاسخ میدی و فلان و اینا

    اما الان میبینم اصلا از این خبرا نیست چون دنبال اینم از هر لحظه ام استفاده کنم همین کامنت رو اگه نمینوشتم خدا میدونست باز کی میخوام به بهبود گرایی و عمل گرایی فکر کنم و اومارو گسترش بدم و تا اون موقع چه بلایی سر شخصیت خودم میاوردم چون به خودم یاد اوری نمیکردم

    اما الان حس کردم میخوام این موضوعات رو توی خودم بازم تقویت کنم تا بهتر و بهتر بشم توش و سریع ایده اولی که اومد و اجرا کردم که گفتم بیایم باهم صحبت کنیم

    من میتونستم توی دفترچه گوشیم هم اینکار رو انجام بدم که البته سینای کمالگرای قبلی خیلی شاید میل بیشتری به این کار داشت چون میترسید قضاوتش کنن یا….

    اما به دو دلیل گفتم این کار که کامنت بنویسم بهبودگرایانه تره!

    •یک: اینکه امکان داره حتی فقط یک جمله من سبب یک کوچولو رشد در مرجان یا هرکسی که این کامنت رو بخونه بشه که اگر من میخواستم توی گوشیم یادداشت کنم و درموردش بنویسم همچین چیزی اتفاق نمیفتاد

    •دو: اینکه توی سایت وقتی دارم کامنت مینویسم خیلی تمرکزم بیشتره

    •سه: لحنی که توی کامنت هام استفاده میکنم یکم فرق میکنه با توی دفترچه گوشیم و امکان داره توی دفترچه یک جوری قاطی پاتی بنویسم که خودمم به زور بفهمم که چی نوشتم اما توی کامنت نوشتن خیلی دقیق تر و منظم تر و البته تاثیر گذار تر مینویسم که این خیلی به نفع منه و باعث رشد بیشتری میشه

    پس این منطقیه که این کامنت رو بنویسم (رفع ترمز های ذهنی برای نوشتن کامنت میتونه اینطوری خلاقانه باشه ،، من یعنی خوب ادم خلاقی هستم که اینطوری استفاده میکنم افرین بهت سینا! :))

    اما توی این کامنتی که نوشتی که سرشار از قشنگی بود

    یک جایی که خیلی برام جذاب بود توی کامنت شما این بود که گفتی همون لحظه که یکی اومده گفته کار نیست وپول نیست و فلان و اینا من سریع اومدم به خودم گفتم: چرا همه چی هست فراوان هست و… و همینطوری تکرار کردی

    این یعنی عمل به چیزایی که میدونیم از اون جنس عمل هایی که جهان مجبوره بهش پاسخ بده از اون جنس عمل های که فرکانس رو درست ارسال میکنه طوری که جهان لاجرم به اون فرکانس دقیق پاسخ میده

    و توی مثالی که زدی هم کامل و واضح دیدیم که این جنس از عمل گرایی چه تاثیری داره و البته بهبودگرایی چرا بهبود گرایی چون همون لحظه دست به عمل زدی همون لحظه رو فرصتی دیدی!

    نگفتی حتما باید روی این فراوانی توی دفترچه گوشیم کار کنم روی دفترم بنویسم تا راضی بشم!

    نه بلکه فهمیدی اصل و اساس ارسال فرکانس هست پس همین الان من میفرستم!

    و چقدر دوست دارم من هم هرروز بیشتر این عمل گرایی و بهبود گرایی رو گسترش بدم

    یعنی بیام اقا هر وقتی که گیر اوردم با خدا درمورد خواسته هام صحبت کنم،،، روی باور هام کار کنم،،، تو پیاده روی توی ماشین تو کامنت، هنگام کار و…

    خب من اومدم الان این کامنت رو بنویسم تا همین کار رو بکنم یعنی خودم رو قوی تر کنم!

    یک فرمول جادویی که از سه تا عنصر تشکیل شده رو میخوام بگم بهت

    1.بهبود گرایی+2.عملگرایی3.تمرکز لیزری

    درمورد این سه تا میخوام صحبت کنم که وقتی باهم ترکیب میشن چقدر قدرت میدن به ما و روزمون چندین برابر میشه بازدهیش!

    اول حالا دوست دارم از عملگرایی صحبت کنم چون الهاماتم خیلی بیشتر داره درمورد اون موضوع صحبت میکنه

    ببین ما خیلییییییی چیزا میدونیم

    ببین یعنی ما دقیق میدونیم برای اینکه به هرچیزی برسیم باید چیکار کنیم از بس اطلاعات کسب کردیم از بس اموزش دیدیم دوره دیدیم

    من میدونم مثلا باید بهبودگرا باشم،، من میدونم باید تمرکز داشته باشم،، من میدونم که باید توجهم رو کنترل کنم،، من میدونم باید بها بدم،، من میدونم باید به زیبایی ها توجه کنم و…

    اما موضوع اینجاست

    یکسری رشد ها مثل دونستن به تنهایی چیزی نیستن که نتیجه محور باشن

    کلا هم من به توصیه خود استاد دنبال نتیجم! دنبال حرف قشنگ و تئوری نیستم!

    عمل کردن یک ارتباطی داره با این که استاد همیشه میگن حرف منو وحی منزل بدونین!

    من تا یک مدت دقیق متوجه این موضوع نمیشدم که اقا وحی منزل یعنی چی اصلا خب الان چیکار کنم و نشونه اش چیه که من یک چیزی رو وحی منزل میدونم

    اما بعد فهمیدم که یعنی اقا هر جمله که از استاد میشنوی

    1.بلافاصله تغییر کن

    2.بلافاصله عمل کن

    مثلا استاد میگه من سعی. میکنم همیشه زیبایی هارو ببینم

    دیگه به این فکر نکن که من هم ایا میخوام همچین کاری بکنم یا نه بلکه بعد همون جمله باید ویدیو رو استپ کنی و ده تا/صدتا از زیبایی های زندگیت رو بنویسی

    این میشه همون ترکیب عمل گرایی و بهبود گرایی یعنی

    •من هم به چیزی عمل کردم که نتیجه رو میاره(فقط به دونستن اینکه به زیبایی ها توجه کردم خوبه اکتفا نکردم)

    •همون لحظه بلافاصله عمل کردم که این نشون میده چقدر من بهبودگرا هستم

    یک نکته ایی رو بگم. که اتفاقا اینو توی یک کامنت دیگه ایی هم که برات نوشتم اما هنوز منتشر نشده هم اشاره کردم

    ما خیلی وقت ها انگار ترمز داریم از اینکه از خودمون تعریف کنیم

    مثلا بگیم

    من خیلییییی خلاق هستم

    من خیلیییی خوب عمل میکنم

    من….

    دوست داریم بجاش بگیم:

    من خیلیی جاها خوب عمل نکردم

    من کمال گرا هستم و…

    ولی باید این تغییر کنه باید بشکنه

    باید استادِ دیدن ویژگی های مثبت خودمون باشیم

    باید خودمون رو باهوش و زیرک و نابغه صدا کنیم

    و میدونی این باعث چی میشه

    باعث این میشه که اگر هم میبینیم نقطه ضعفی داریم و جایی هم خوب عمل نمیکنیم سریع تغییرش میدیم چون به خودمون میگیم اصلا این نقطه ضعف در شأن من نیست

    اما کسی که همش از بدی های خودش میگه یک دنبال اینه که یک نقطه ضعف دیگه در خودش پیدا کنه تا درموردش صحبت کنه

    یعنی اولی نقطه ضعف رو پیدا میکنه تا اصلاحش کنه

    دومی نقطه ضعف رو پیدا میکنه تا بیشتر بهش توجه کنه و گسترشش بده

    اینه که استاد میگن ما خیلی جاها هست که حواسمون نیست از قانون علیه خودمون استفاده میکنیم !

    اما درمورد تمرکز لیزری که گفتم

    و چی میشه که ترکیب میشه با اینا

    من یک تضادی همیشه توی ذهنم بود که عجیب بود برام اونم اینکه وقتایی که میخواستم طبق اصل تمرکز لیزری رفتار کنم اون جنبه بهبود گرایی من کمرنگ تر میشد و بیشتر تمرکز لیزری رو حالت کمال گرایانه بهش داشتم

    مثلا من میگفتم خب بازه های زمانی تمرکز لیزری من 50 دقیقه باید باشه یعنی پنجاه دقیقه تمرکز لیزری

    ته ذهنمم این بود که مثلا ساعت رند باشه برای مثال 4 تا 4:5٠ من کار کنم و ده دقیقه استراحت

    بعد اگر ساعت رند نبود مثلا 4:37 بود این موضوع باعث میشد که من بگم اوکی باشه ساعت 5 شروع میکنم دیگه تمرکزی کار کردن که این توش تمرکز داره اما بهبودگرایی نداره

    حالا چطوری اینارو ترکیب کنم یعنی میخوام منطق های رو بیارم که میگه میشه در عین حال که بهبودگرا هستیم میتونیم تمرکز فوق العاده رو داشته باشیم

    بزار از مثال استفاده کنم چون باعث درک بیشتر میشه

    ببین من الان که دارم این کامنت رو مینویسم

    دارم ترکیبی از اینارو انجام میدم چطوری؟

    خب اولا بهبود گرایی فارغ از اینکه ساعت رند هست یا اینکه چه کلماتی رو دارم به کار میبرم بدون هیچ گونه کمال گرایی فقط دنبال رشد هستم

    درمورد عملگرایی درمورد چیزایی صحبت میکنم که کاربردی باشه و بشه در عمل ازش نتیجه گرفت و البته که داریم در حین اینکه کامنت مینویسم ریز به ویژگی های مثبتم و توجه به نکات موبت استفاده میکنم(اگر توجه کنی)

    و درمورد تمرکز لیزری

    در حین نوشتن کامنتم: نه چیزی میخورم نه خیال پردازی میکنم نه به نوشتن وقفه میدم مثل یک ضرب العجل باهاش برخورد میکنم و با تمام عصب های بیکار مغزم چسبیدم به کامنت نوشتن درواقع ترکیب بهبود گرایی و تمرکز لیزری اینطوری میشه:

    از هرفرصتی که گیر اوردی تغییر حالت بده به حالد تمرکزی و یک رشد و بهبود رو در خودت ایجاد کن

    مثلا فکر کن من ده دقیقه فرصت اضافی گیر اوردم

    خب ده دقیقه از نظر یک آدم کمال گرا اونقدر تایم مناسب و قابل قبولی نیست برای رشد کردن و ترجیح میده که الکی پرش کنه و سرش رو با چیزای الکی در کنه اما یک دیدگاه دیگه به این ده دقیقه چیه؟

    میگه ده دقیقه با تمام توانم حمله میکنم به ترمز کمبود!

    یعنی ده دقیقه فقط میشینم منطق های باور فراوانی رو روش کار میکنم

    درواقع این ده دقیقه رو فرصتی میبینه برای کار کردن روی باور هاش

    خیلی از ماها فکر میکنیم وقت نداریم روی باور هامون کار کنیم

    و از اونجایی که بارها شنیدیم کار کردن روی باور ها یک پروسه تمرکزی هست حتما باید پشت دفترمون بشینیم و یک جای خلوت شروع به نوشتن کنیم

    حتی یکی از رفتار هایی که من میکردم و دیگه قرار نیست بعد این کامنت تکرارش کنم!(چون من هر لحظه دارم رشد میکنم)

    این بود که من مثلا میخواستم فایل جلسه یک کشف قوانین رو نگاه کنم

    خب میگفتم این فایل یک ساعت و پنجاه دقیقه هست زمانش

    خب پس یک تایم یک ساعت و پنجاه دقیقه ایی خالی بزار و نگاهش کن

    و میدیدی مثلا یک هفته این تایم خالی نمیشد

    اما این دیدگاه بازم کمال گرایانه است

    دیدگاه بهبودگرایانه چی میگه؟

    میگه اقا الان پنج دقیقه زمان داری

    بشین فقط پنج دقیقه از فایل و “با تمرکز ” نگاه کن

    خب این دیدگاه بوی بهبودگرایی رو میده این دیدگاه سرشار از رشده

    این دیدگاهه که معجزه میکنه

    من خیلی روی بهبودگرایی خودم خوب کار کردم “با مثال ها مختلفی که میزدم برای خودم این کار رو میکردم”

    حتی من سینا قبلی امکان داشت حتی باور کن اگه میخواستم این کامنت رو بنویسم الان هنوز توی جمله سوم گیر کرده بودم

    چون میخواستم بینقص بنویسم!

    اما الان بدون وقفه مینویسم و کیفیتش هم اتفاقا از اونی که کلی فکر میکردم میره بالاتر

    خیلی جالبه اونجوری که من یکبار خوندم: اومدن نویسندگانی که با فکری کمالگرایانه خیلی فکر میکنن که بینقص بنویسن رو با نویسندگانی که خیلی دیدگاه کمالگرایی نداشتن و سریع تر راضی میشدن از خودشون رو باهم مقایسه کردن

    متوجه شدن که به مراتب اینایی که دنبال کمالگرایی نیستن بهتر مینویسن…

    خیلی وقعا جالبه

    چون با بهبودگرایی اصلا مغز ادم بهتر کار میکنه

    خیلی حرفه ایی تر میشه

    وقتی من بهبودگرا باشم و از هر فرصتی برای تمرین استفاده کنم این باعث میشه که تمرین بیشتری کنم و تمرین بیشتر باعث بهتر شدن من در تمرین کردن میشه

    بهبودگرایی بیشتر—-> تعداد عمل های بیشتر—–> بازخورد های بیشتر—–> بهبود های بیشتر

    یعنی به میزانی که ما توی هرکاری بهبودگرایی به خرج بدیم توی اون کار حرفه ایی تر میشیم

    چیزی که فکر میکنیم برعکسه

    فکر میکنیم که اگر برنامه ریزی کنیم یک کاری رو عالی انجام بدیم و زیاد فکر کنیم و بعد انجامش بدیم میتونیم حرفه ایی تر توش عمل کنیم

    درصورتی که با همون چیزی که الان میدونیم اگر شروع کنیم به عمل اون موقع میتونیم هعی بهبود و بهبود بدیم

    چون همینطوری که انیشتن میگه: دانش حقیقی از تجربه میاد!

    خیلی از ماها دنبال یک فرمول خیلی خوب برای ساختن مثلا باور ها همش میگردیم

    درصورتی که هر دفعه که انجامش میدیم با هرچیزی که الان میدونیم توش بهتر میشیم!

    مثلا اول یکی فکر میکنه که با عبارت تاکیدی باور هاش رو میخواد تغییر بده بعد انجام میده میبینه عبارت تاکیدی اونقدر تاثیر نداره و بیشتر منطق اوردن براش تاثیر داره و بعد دیگه یاد میگیره که منطق بیاره

    اما اونی که روی باور هاش هنوز کار نکرده و داره فقط فکر و برنامه ریزی میکنه مثلا میگه که: خب من ده دقیقه اول مثلا بیام عبارت تاکیدی بگم بیست دقیقه منطق هارو کار کنم سی دقیقه ترمز هارو کار کنم وو..

    و عمل نمیکنه و. فقط این تایم هارو میاد هعی دستکاری میکنه (امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم یکم حس کردم قاطی پاتی نوشتم چون حجم و سرعت افکاری که میاد به شدت زیاده خداروشکر)

    حالا اینا همه رو من که توی کامنت هام دارم میگم فقط به این دلیل میگم که مثال های بیشتری زده بشه تا درک بیشتری داشته باشیم. وگرنه منظور من یک. مثال خاص نیست.

    چقدر ولی خوشحالم که تصمیم گرفتم بنویسم!

    این کاری که شما کردی هم خیلی خیلی جالب بود واقعا توی کارگاهت دمت گرم بینهایت خودت رو تشویق کن که اینقدر بهبودگرا تر شدی!

    یک چیز جالب بگم در حین اینکه داشتم نوشته های بالا رو میدیدم خدا بهم این ایده رو الهام کرد که

    برم 5 دقیقه فایل جلسه یک کشف قوانین رو ببینم (که البته تا 10 دقیقه ادامه اش دادم)

    اینکار رو برای تقویت ماهیچه های ذهنی بهبود گرایی انجام دادم(این ماهیچه های ذهنی بهبودگرایی ازخودم دراوردم خخ)

    اونم نه از اول،، از جایی که صحبت های خانم شایسته شروع میشه شروع کردم به دیدن

    چون قبلا این کمالگرایی که حتما باید از اول شروع کنی هم داشتم

    قشنگ یعنی مخ کمالگرایی رو هدف کردم و بهش شلیک کردم!

    وقتی ما اینطوری هعی بهبود گرایی رو انجام میدیم در عمل داریم تقویتش میکنیم!

    ••••••

    مرجان جان من متن بالا رو داشتم تا ساعت 5 و خورده ایی بعد از ظهر ادامه میدادم وسطش گفتم برم یک کاری رو بکنم بعد بیام ادامه کامنت رو دوباره بنویسم

    امااا واییی چه ها که بر من گذشت اصلاا ببین بهبودگرایی و عملگرایی رو به اوج خودش رسوندم “البته اوج نسبت به اون سینای قبلی وگرنه هرروز از روز قبل دارم بهتر میشه”

    ببین امروز بینظیر بود برام واقعا رشد های فوق العاده ایی در عین بهبود گرایی داشتم و مهم تر از همه به همه اون چیزایی که گفتم با تمام وجودم عمل کردم و اینقدر احساس رضایت میکنم و اینقدر خودم رو تحسین میکنم که حد نداره

    داستان از این قراره که من وسط متن نوشتن یک لحظه نمیدونم چی شد حسم گفت که برم یک دوش بگیرم،، حین دوش برای اینکه دوش گرفتنم با اصل بهبودگرایی هم ترکیب بشه به اون پنج دقیقه ایی که فایل دیدم فکر کنم و برای خودم گسترشش بدم تا درکش کنم(این کاریه که همیشه برای درک فایل ها میکنم) خلاصه گفتم یک دوش بگیرم و بعد بیام جواب مرجان رو ادامش رو بنویسم.

    یک وظایفی داشتم که به فردا موکولش کرده بودم! یکم داشت اذیتم میکرد که چرا فردا؟

    خلاصه من به خودم گفتم از حموم بلافاصله که اومدم بیرون اون کار رو و وظایف اون کار رو تا هرچقدر که تونستم با اصل بهبود گرایی انجام میدم و بعد میرم ادامه جواب مرجان رو میدم!

    و حتی گفتم درمورد این موضوع میگم که چقدر بهبود گرا اون کار به تعویق انداخته رو سریعا شروع کردم. و تونستم بازم بهبود گرا باشم و اینطوری خیلی بهبودگرایی رو باز دوباره در شخصیتم گسترش بدم.

    توی فکرمم این بود که خب دیگه تا ساعت 7/8 تموم میشه و میرم پای کامنت

    اما بهبود گرایی و تمرکز لیزری و دریافت افکار هم جهت کاری که دارم میکنم چنان من رو نشوند پای کار که باورم نمیشد

    ایده هایی رو داشتم دریافت میکردم که اصلا بینظیر بود

    فکر کن در این حد رسیده بودم که دلم نمیومد روند رو حتی برای یک اب خوردن ساده قطع کنم و پشت سرهم فقط فکر بود که میومد حالا منم که شخصیت جدیدمم یاد گرفته توجه کنه و خودشو تحسین کنه ببین نمیدونم میتونه تصور کنی چه اتفاقی داشت میفتاد یا نه! ولی اینطوری بود که هعی من بهتر میشدم و ایده های خوب میومد باز هعی توجه میکردم به این ایده هایی که داره میاد و از کانون توجه هر لحظه استفاده میکردم باز این کانون توجه باعث ایده های بهتر میومد،، باز من تحسین میکردم خودم و همینطوری هعی برو جلو و جلو تر و وای که با بهبودگرایی چه رشد هایی که نمیشه کرد یعنی قشنگ همین چندساعت شاید اندازه ده روز قبلا های سینا که کمال گرا بود ارزش داشت.

    حالا مغزم گرم شده بود از طرفی هعی به خودم میگفت سینا تو نابغه ایی که همچین افکاری داری،، سینا چقدر بهبودگرا شدی،، چقدر خوب داری عمل میکنی و همینطوری منو چسبوند به کاری که دارم انجام میدم!

    باز از یک طرف وسط اون کار یکسری ایده ها و تصمیم هایی که میتونه زندگیم رو بهبود بده هم گرفتم که درمورد اونم صحبت میکنم

    ببین به طرز عجیبی و بینظیری دارم عادت میکنم از قانون بیشتر در هر لحظه استفاده کنم

    اینطوری که مثلا همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم دارم توی ذهنم این سناریو رو میچینم که چقدر کامنت فوق العاده ایی قراره بشه چقدر قراره در زمان و مکان مناسب به دست دوست عزیزم برسه و همینطوری احساسم رو بهتر میکنم و هعی توجه میکنم چقدر خوب نوشتم

    از طرفی توی کل این بخش کامنت فقط دارم از بهبود هام و پیشرفت هام میگم

    یعنی اگر بخوام بهبود ها و پیشرفت ها و چیزایی که امروز یادگرفتم رو توی گوگل کیپ توی تمرین شب بنویسم نمیدونم واقعا تا چه حد میتونم بنویسن از بس زیاده!

    میدونی اصلا به اول قضیه که فکر میکنم چطوری بود و چی شد که اصلا تصمیم گرفتم کامنت براتون بنویسم و این رشد هاشروع شد،،، همینطوری داشتم توی سایت میگشتم اول میخواستم برم توی ص الگو های تکرار شونده درمورد عقب انداختن کارها و کمال گرایی و اینجور چیزا صحبت کنم

    اخر سر هدایت شدم به صفحه ایی منسوب به “نتایج دانشجویان دوره حل مسائل” یک جایی از سایتم هست که سخت میشه پیداش کرد ولی خب قبلا هم توی اون صفحه کامنت گذاشتم میتونی توی پرفایلم بخش نظرات پیداش کنی اگر بری حدود ده بیست تا کامنت قبل رو ببینی صفحه خیلی فوق العاده اییه

    حالا بگذریم

    اصلا از نیم ساعت قبلش فکر نمیکردم بخوام برای شما کامنت بزارم

    خلاصه رفتم توی اون صفحه و در جواب به یکی از نتایج نوشتم و درمورد عملگرایی و بهبود گرایی و همین مسائل میخواستم صحبت کنم حس میکردم باید حسابی تقویتش کنم چون یکم داشت بنظرم باز کم رنگ میشد خلاصه ادامه دادم و ادامه دادم تا اون کامنت تموم شد حالا دقیق نمیدونم چی شد که هدایت شدم به کامنت شما اما متوجه شدم که من یک درجه بهبود گرا تر شدم! و اون بهبود گرایی اجازه داد بیام برای شما بنویسم بعد که نوشتم اصلا نمیدونستم قراره درمورد چی بنویسم و. فکر میکردم سریع تموم میشه (و میخواستم بعدش توی یک صفحه یک کامنت دیگه بزارم “خیلی بهبود گراییم زیاد شده!”)

    ولی بازم داشتم اون کارِ رو مینداختم به فردا و این اونقدر جالب برام نبود واقعا هم فکر میکردم دیگه فردا انجامش میدم اصلا فکر نمیکردم در این حد بهبود گرا بشم که واقعا امروز استارتش بزنم اما وای که چقدر ظرفم بزرگ شد

    خلاصه شروعش کردم و. نمیدونی چقدرررر مسیرم کلا بهبود پیدا کرد و اصلا رفت یک سمتی که باید میرفت

    یعنی ببین پر شدم از وظایفی که باید انجام بدم و نمیدونی چقدر روزم هدفمند شده در این حد بگم که حتی من از اتاق از اون موقع بیرون نرفتم و ثانیه به ثانیه دارم هعی تیک میزنم کارایی که باید بکنم رو و هعی بیشتر و بیشتر.

    فکر کن دیگه به یک جایی رسیده بودم که از بس تمرکز داشتم و فکرام زیاد شده بود درمورد یک موضوع واحد که این خود افکار زیاد باز باعث عدم تمرکز شده بود:)

    خلاصه تا حد خیلی خوب و فوق العاده ایی پیش رفتم بعد گفتم نیاز دارم یکم ذهنم اروم تر بشه! گفتم چیکار کنم؟

    ورزش… خب من از موقعی که بهبودگرایی رو روش کار کردم هرروز یک کوچولو هم شده تو خونه ورزش میکنم و چقدرر از این کار و تاثیری که روی من گذاشته خوشحالم

    خلاصه منم که بهبودگراییم در اوج بود ورزش رو شروع کردم یکم ورزش کردم،،، بعد ورزش تنفس عمیق برای دوباره برگشتن تمرکز و دوباره ادامه دادن کارهام!

    در این بین یکسری تصمیمات هیولا هم برای بیشتر استفاده کردن از این شخصیت بهبود گرا هم گرفتم.

    من یکی از کارهایی که خیلی به تعویق انداختم تاحالا،، کار کردن روی باور های ثروت ساز (مخصوصا حذف ترمز هایی که شناسایی کرده بودم) بود اما یک یاداور روزانه برای وظایف ام گذاشتم از این به بعد هرروز قراره طبق اصل بهبود گرایی روی این موضوع کار کنم و هر ایده ایی و هرچی اومد روش کار کنم یعنی بیین قشنگ روزم هدفمند شده و دقیقا همون چیزی که میخواستم

    و اون بهبود گرایی ها دقیقا توی زمینه کاری ام هم دقیقا همینطوری شد و کلی اونم الان هرروز هدفمند شده.

    اینم بگم راستی

    بعد از ورزش و کمی تنفس عمیق برای برگشتن تمرکز شروع کردم یک ویسی از خودم ساختم و توی کامپیوتر موزیک بیکلام هم بهش اضافه کردم و یکم تنظیم هم کردم صدامو (به نرم افزار موسیقی در حدی که این کارارو بکنم مسلطم) و یک ویس فوق العاده ساختم

    اینم یکی از کارهایی بود که فقط امکان انجامش از سینای بهبود گرا بود و اینم از لیست اون کارهایی که شاید یک کوچولو پشت گوش مینداختم در اوردم

    مرجان جان کلییی حرف داشتم بزنم از رشد هایی که کردم شاید یک دهم این چیزایی که گفتم نبود و خیلی سعی کردم سریع تر بنویسم چون تایم تمرین شبم هست و من باید تمرین شب رو انجام بدم با عشق و تعهدی که به خودم دادم برای انجامش

    اما الان دیگه افسوس و حسرت جایی نداره چون این سینایی که من میبینم با این بهبود گرایی دیگه هر فرصتی که گیر میاره بازم مینویسه و از رشد هاش میگه

    اینقدر روزم هدفمند شده با عشق تصمیم دارم فردا ساعت 4 صبح بیدار بشم و چقدر مشتاقم که بیدار بشم ساعت 4 و روتین صبح رو که انجام دادم برای تنظیم فرکانس

    تمرکز لیزری خیلی فوق العاده ایی رو شروع خواهم کرد! خیلی خیلی خیلی مشتاقم خیلی هم بیشتر بازم سعی میکنم توجهم رو ببرم روی چیزایی که مشتاق ترم میکنه تا این انگیزه رو نگه دارم

    راستی اون ویسی هم که گفتم یک حالتی داره که اهمیت و مهم بودن انجام یکسری کارها رو بهم یاداوری میکنه و یک حالت حماسی خیلی عالی ساختمش

    یک اشتراک یک ماهه توی یک سایت موزیک بیکلام خریدم تا موزیک بیکلامی که مدنظرم هست رو دانلود کنم و بزارم برای پشت زمینه اش و همچنین برای ویس های اینده ایی که میخوام اماده کنم بتونم دانلود کنم بازم

    چون احتمالا با این بهبود گرایی تعداد ویس ها خیلی زیاد تر بشه

    مرسی که فرصت نوشتن بهم میدی!

    به به! به این زندگی زیبا

    من برم سراغ تمرین شب و خوابی آروم از احساس رضایت

    خداوند یار و نگهدارت دوست عزیزم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام مرجان عزیزم

    خداروشکر میکنم که دوباره فرصتی دارم تا کاملا ازادانه و با احساس فوق العاده بینظیر بنویسم

    خداا میدونه بعد از این کامنت چقدرررر اتفاقات بینظیری برام بیفته و چه اگاهی هایی رو خدا برام مرور کنه

    چقدر عملگرا تر بشم

    چقدر بهبود گرا تر بشم

    چقدر کدنویس ماهر تری برای زندگیم بشم

    مرجان عزیزم کامنتت فوق العاده درس های زیبایی برای من داشت،، افرین به تو با این عملگرایی که داری روز به روز به اوج میرسونیش و چقدرر قشنگ تونستی رابطه ات با پسرت رو کدنویسی کنی.

    میدونی این داستان شما با پسر نازنینت یک درسی رو برام مرور کرد: درس اینکه جهان به بینهایت طریق که ما فکرشو نمیکنیم مارو به خواستمون میرسونه و کار ما اینه که سمت خودمون رو انجام بدیم

    فکر کن شما میای به نکات مثبتش توجه میکنی و فرکانس مثبت رو ارسال میکنی…و خدا دقیقا از همون چیزی که باعث شده که تو از پسرت یکم فاصله بگیری استفاده میکنه که تورو به خواستت برسونه

    اصلا فکرشو میکردی از طریق همین موضوع امیر تتلو باعث بشه رابطه شما بهتر بشه! چیزی که یکی از اصلی ترین عواملی بوده که باعث شده توجهت روی نکات نازیبا بره سبب خیر و برکت شده حالا که پسر تو بعد از این که بهش میگی درموردچیزی که اون دوست داره. عاشق این میشه که بیشتر باهات ارتباط داشته باشه تا بیشتر بهش بگی

    و البته یک درس دیگه ایی رو خیلی واضح برام داشت اونم مفهوم إن مع العسر یسری

    قطعا “با”(در درون) هر سختی آسانی است

    یعنی همین گوش دادن موسیقی های امیر تتلو دوتا جنبه آسان و سخت داره در درون خودش

    1.باعث دوری تو از پسرت بشه

    2.اتفاقا باعث نزدیکی تو بشه

    وایییی که گه درس بزرگی هست همین موضوع که همهههه چیز توی زندگی ما دقیقا همین دو جنبه رو داره

    یعنی همه چیز رو میتونیم به دید فرصت نگاه کنیم…

    خیلی خیلی این درس برام ارزشمند بود که با خوندن کامنتت و به صورت شفاف تر با پاسخ من به کامنتت برای من مرور شد

    (مرسیی که برام مینویسی دوست عزیزممم.)

    خیلی جاها هست خیلی چیزارو امکان داره من به عنوان یک محدودیت ببینم توی زندگیم و بگم این سختی و محدودیت زندگی منه اما میشه با تغییر نگاه هرچیزی رو فرصت دید و ازش بهترین استفاده رو کرد

    فکر کن یک اتفاقی برای گوشیم میفته و من کلا به گوشیم و اینترنت و سایت و… دسترسی ندارم

    خب بیا دو دیدگاه به این موضوع رو ببینیم

    دیدگاه اول: ای بابا دیگه نمیتونم برم توی سایت، دیگه نمیتونم توی سایت بنویسم، و هزارتا موضوع که از جنس سختی و محدودیته از جنس قربانی بودنِ

    دیدگاه دوم: خب این که الان من دیگه گوشیم رو ندارم و اینترنت رو ندارم فرصت فوق العاده بینظیری برای خلوت با خودم و رفتن با خودم،، اتفاقا فرصت عالی هست تا من بجای اینکه بیشتر اموزش ببینم تمام چیزایی که یاد گرفتم رو بیام تمرین کنم و در عمل استفاده کنم و. تمام وقتم رو بزارم برای عمل کردن،، چقدر این کمک میکنه که یاد بگیرم وابسته به عوامل بیرونی نباشه چه بسا یک گوشی باشه و یاد بگیرم با بودن یا نبودن هرچیزی به راحتی کنار بیام!

    میبینیی چقدر همین فرصت خوبی شد

    و حالا این دو دیدگاه نه تنها احساس مارو بهتر میکنه بلکه واکنش جهان به مارو تغییر میده.

    مرجان اینکه صحبت هام رو باهات شروع کردم تغییرات بنیادین در شخصیت من به وجود اورده و این فوق العادست و این از بهبود گرایی خود من اول از همه شروع شد که گفتم بزار همین که مرجان برام کامنت گذاشته اون رو فرصتی ببینم که منم براش بنویسم و رشد کنیم و این ادامه پیداکرد.

    خیلی این مفهوم کانون توجه اساسی و عملا کل زندگی مارو داره در بر میگیره اگر دقت کنیم میبینیم ما هر لحظه در حال توجه کردن و گسترش دادن هستیم اگر همین الان که دارم مینویسم به این توجه کنم که چقدر قنشگ مینویسم اونو گسترش میدم، اگر توجه کنم هر لحظه که چقدر تمرکزم خوبه اونو دارم گسترشش میدم و تمرکزِ بهتر میشه .

    قبل اینکه بیشتر بنویسم یک موضوعی رو به خودم یاد اوری کنم که سینا مهم بی نقص نوشتن نیست مهم اینه که رشد حاصل بشه حالا هر چیزی که نوشتی هر موضوعی رو که گفتی به چشم یک رشد بهش نگاه کن و درمورد هرچیزی خواستی صحبت کن(چون حس کردم یکم دارم درگیر کمال گرایی میشم)

    و اینکه سینا تو توی این کار خیلیی خوبی و واقعا قشنگ مینویسی

    اینقدر قشنگ مینویسی که کامنتت به عنوان متن منتخب این قسمت یعنی قسمت 234 سفر به دور امریکا انتخاب شده

    وای درمورد این موضوع که کامنتم انتخاب شده خیلی برام جالب بود من اصلا به همین دید نوشتم برای این فایل و خیلی این فایل برای من ارزشمند بود چون درونش سرشار از ثروت و نعمت بود و اصلا اولین فایل از این سفر نامه بود که من براش کامنت منتشر کردم و باورت نمیشه من اینقدر کامنت خودم رو دوست داشتم و اینقدر به خودم گفتم که زیبا مینویسی که باعث شد واقعا دیدگاه من ارزشمند بشه

    همچنین این فایل از اونجا که برای من خیلی خاص بود دوست داشتم یک نقشی توی گسترش این فایل داشته باشم و انگار قشنگ کدنویسی کردم که کامنت من دیدگاه تاثیر گذار این قسمت بشه

    یعنی همش میگفتم سینا دیدگاهی که نوشتی بینظیره، حتی تجسم میکردم که انتخاب شده به عنوان متن انتخای شده و خیلی خودم رو تحسین کردم و آفرین گفتم به خودم،، واقعا هم نکات خیلی خوبی رو خدا بهم گفت تا بنویسم که مربوط به این فایل هست توی توضیحات متن همین قسمت میتونی کامنتم رو که مختصر شده بری بخونی:)

    و خب بعد از اینکه کامنتم انتخاب شد بارها به خودم گفتم سینا تو فوق العاده مینویسی، کارت خیلی درسته، دمت گرم،

    میدونی اصلا مهم نیست که این اتفاق چیه! بلکه مهم این گفتگو های ذهنی بعدش هست که من به خودم گفتم عالی مینویسی

    یعنی امکان داره برای یک کسی خیلی عادی باشه اینکه متنش انتخاب شده ولی اگر زرنگ باشیم توی فکر خدا رو خوندن متوجه میشیم که خدا داره به فرکانس ما نگاه میکنه اصلا کاری نداره که چی باعث ایجاد اون فرکانس شده

    من خب این موضوع رو فرصتی دیدم تا فرکانس اینکه من عالی مینویسم رو به خدا ارسال کنم تا گسترشش بدم

    این اگاهی فکر خدا رو خوندن خیلی برام ارزشمنده و درموردش با احساسی لطیف توی جلسه یک کشف قوانین نوشتم و میتونی بری بخونیش

    اینکه مهم نیست ما چه رشدی واقعا انجام دادیم

    بلکه مهم اینه که چقدر احساس رشد کنیم یعنی من وقتی این کامنت رو مینویسم به این توجه کنم خدایِ مننن چقدر من رشد کردم چقدر پیشرفت کردم چقدر شخصیتم مثبت شد.

    این باعث ارسال فرکانس و رشد میشه

    مهم نیست عملی که کردیم چقدر بزرگه یا کوچیکه مهم اینه که عملگرایی رو احساس کنیم و فرکانسش رو بفرستیم و بگیم سیناااا تو عالیی عمل میکنی حتی اگر یک عملگرایی کوچیک مثل اعراض از یک نا خواسته باشه

    این مهارت توی ارسال فرکانس خیلی درک منو از کدنویسی بیشتر کرد که اقا میخوای اصلا باهوش بودن خودت رو کدنویسی کنی

    مهم نیست که چقدر داری هوشمندانه عمل میکنی بلکه مهم اینه که اگر میتونی یک سوال ساده ریاضی رو حل کنی احساس باهوش بودن خیلی خوبی داشته باشی و این باعث میشه که اون موضوع گسترش پیدا کنه.

    این موضوع رو من خیلی دوست دارم بیشتر یاد بگیرم و بیشتر بهش عمل کنم

    میدونی همه چیز اخر سر برمیگرده به اون فرکانسی که میفرستی خدا فقط اونو میبینه به بقیش کاری نداره و همونو پاسخ میده

    اگر من بگم که این کامنت رو الان مینویسم چقدررررر قراره چیزای خوبی بنویسم من فرکانسش رو میفرستم. و امکان نداره که همچین اتفاقی نیفته و اگر نیفته مشکل از قانون نیست باید ببینم ایا من واقعا احساس کردم که میخوام زیبا بنویسم یا فقط ادا در اوردم و به کلمه گفتم.

    یعنی این دری از اگاهی به روم باز کرد برای شیوه تمرین انجام دادن که اقا اصلااا مهم نیست تو چه جمله ایی برای تمرین انجام میدی، اصلا مهم نیست چند ساعت تمرین میکنی تنها چیزی که مهمه ارسال فرکانس است اصلا تمام این تمرین ها برای ارسال اون فرکانس طراحی شده.

    میخوام درمورد این موضوع خیلی بیشتر صحبت کنم تا گسترشش بدم توی زندگیم و بیشتر درکش کنم.

    حتی درمورد دوره های استاد به میزانی که ما قبلش این فرکانس رو بفرستیم که خدایااا چقدررر قراره زندگیم بعد این دوره تغییر کنه چقدر اتفاقات عالی میفته و انتظار تغییر و تحول داریم اون اتفاق واقعا میفته و لاجرم میفته ها! یعنی امکان نداره که اون دوره تغییر بنیادین در تو به وجود نیاره فارغ از اینکه اصلا استاد. چی گفته یا چه اگاهی هایی درون اپن دوره نهفته شده. بلکه این فرکانس ظرف تورو به شکلی در میاره که از اون دوره جوری استفاده کنی که سبب تغییر بشه

    حتی من برای اینکه بیشتر این رو استفاده کنم ازش به خدا گفتم خدایااا شکرت بخاطر این اگاهی چقدر قراره بهبود بده زندگیم رو

    حتی من رابطه ام با خدا رو اینطوری بهبود دادم

    باورت نمیشه این چند روز چقدر لطیف شدم و رابطه ام با خدا تغییر کرده

    اشک شوق چقدر ریختم اشک خوشحالی و عشق چقدر ریختم و چقدر لطیف شدم.

    فکر کن یکی توی خیابون بهم نگاه میکنه خب(فارغ از اینکه دلیل و معنی اون اتفاق چیه) من میام میگم خدایااا چقدرر منو خوشگل افریدی که همه مجذوب من میشن و البته مهم ترین نکتش اینه که واقعا احساس میکنم همچین چیزی رو من فرکانسی به خدا میفرستم که من چقدر زیبا ام و خدا بیشتر اون رو در زندگیم گسترش میده:)

    میدونی این اگاهی موضوع اینکه ماییم که به این انرژی شکل میدیم رو نحوه استفاده ازش به صورت عملی رو برام روشن کرد

    که اقا من به این انرژی اون جوری که دوست دارم شکل بدم

    یعنی یکی از اصلی ترین چیزایی که باعث شده احساس عدم لیاقت در ما شکل بگیره در بچگی همینه که مثلا یکی نمره بالاتر از ما گرفته ما این رو اینطوری معنی کردیم که اون از من با ارزش تره!

    ببین اگر دقت کنی گفتم ما اینطوری معنی کردیم اصلا اون نمره کاری به ارزشمندی یا عدم ارزشمندی من نداره

    اون نگاه کردن تو خیابون ربطی به خوشگل بودن و نبودن من نداره بلکه منم که بهش شکل میدم

    من میتونم همینکه مرجان تو برام مینویسی رو اینطوری قلمداد کنم که سینااا تو خیلیی ارزشمندی

    اما یکی اصلا اهمیت نمیده به این موضوع

    یکی میاد مثل ما اینکه صبح زود بیدار شده رو اینطوری معنی میکنی که ایولل چقدر عمل گرا تر شدی چقدر برای رشد خودت ارزش قائل شدی و اتفاقی که میفته چیه؟ ععملگرایی بیشتر

    مرجان جان تو خوب متوجه میشی که چی میگم ببین توی همین چند وقت چقدر ما عمل گرا تر و بهبود گرا تر شدیم

    این از کِی شروع شد؟ وقتی که من بارها به خودم گفنم سینا تو خیلی بهبودگرایی دمت گرم ایول بهت

    وقتی تو گفتی: ایول مرجان خیلی بهبود گرا و عمل گرا شدی

    وای که درک این موضوع قشنگ کمک میکنه مثل یک مجسمه ساز به شخصیت خودمون شکل بدیم.

    من خودم یادمه قبلا همش میگفتم من تمرکز فوق العاده ایی دارم،، من بهره وریم خیلی بالاست و هرروز تمرکزم میرفت بالا

    حالا این روند تاجایی که ما همواره به اینا توجه کنیم و احساس رضایت داشته باشیم هست

    میخوام بگم مرجان ما باید مثل همون اوایل از کوچکترین تا بزرگترین بهبود هامون رو ببینیم و خودمون رو تشویق کنیم

    چون امکان دارع بین مسیر کمال گرای بیاد انتظار مارو ببره از خودمون خیلی بالا و دیگه فقط جاهایی که بد عمل میکنیم رو بیینیم

    ((وایی که سینا من عاشقتم که اینقدر روز به روز داری قشنگ تر درک میکنی قانون رو))

    الان من برم دوباره متن خودم رو توی جلسه یک کشف قوانین بخونم تا بعدش بیام بیشتر درمورد این موضوع صحبت کنم

    (ماشالا به این بهبود گرایی سینا)

    وای قبل از اینکه کامنت خودم رو بخونم هدایت شدم به کامنت شما مربوط به رروز هفتم کدنویسی

    یک نکته ایی که خیلی برام جالب بود این بود که چقدرررر خوببب یاد گرفتی خودت رو تحسین کنی و چقدر خوب یاد گرفتی دیدگاهت به مسائل رو تغییر بدی، چقدر خوب یاد گرفتی رشد و پیشرفت هات رو ببینی

    وای که مرجان تو فوق العاده ایی عاشقتممم چقدرر درس داشت برام کامنتت بینظیری تو

    اصلا حال کردم بیشتر یاد گرفتم توجه کنم به رشد و پیشرفت هام:)

    و ایول به من که یاد گرفتم سریع در عمل هرچیزی رو استفاده کنم

    خدای من چقدر پیشرفت چقدر هدایت های خدا قشنگه،،، خدایا عاشقتم

    میدونی این یعنی چی این یعنی اینکه مااا لایقق نتایج فوق العاده بزرگ هستیم یعنی خیلیی بزرگ ها! خیلی خیلی

    و واقعا احساس کن این جنس از احساس لیاقت رو دوست خوبم.

    من،تو.. با این دیدگاه عمیقی که داریم جهان باید در برابر ما کرنش کنه و مارو غرق در نعمت کنه.

    من واقعا یک نعمتی که صحبت با تو مرجان جان برام داشته این بوده که یاد گرفتم بارها بیشتر به خودم بگم سینا تو بینظیری

    سینا تو فوق العاده ایی

    و جهان هم کارش اینه که بهم بیشتر ثابت کنه که من بینظیرم

    خیلیی واقعا قشنگه این قانون اصلا از یک جایی به بعد اینقدر لذت بخش میشه برامون که به قول استاد توی جلسه یک کشف قوانین مثل یک بازی میمونه برامون که الان میگم به خودم: خب الان دوست دارم چه شخصیتی داشته باشم؟ بیام کدنویسی اش کنم،، دوست دارم چی داشته باشم،، بیام کدنویسی اش کنم.

    چقدر فرصت بینظیری واقعا برای ما فراهم شده که بیشتر باهم صحبت کنیم واقعا میبینی خدا چقدر قشنگ هدایت میکنه و چقدر ما دوتا رو دوست داشته

    فکر کن من حالم بد بوده اومدم هدایت شدم به کامنت های سفر به دور امریکا تا حالم رو خوب کنم،، همون موقع ها بوده شما هم هدایت شدی به کامنت های من (و این اتفاق بعد از اینکه حالم خوب بوده اتفاق میفته) بعد ما بیشتر باهم صحبت میکنیم،، یاد میگیریم کارهای عقب افتادمون رو انجام بدیم،، چقدررر بهبود گرا تر شدیم،، چقدر عمل گرا تر شدیم

    شما بعد از صحبت با من مقاومت هات درمورد دوره کشف قوانین برداشته میشه و شروعش میکنی.. چقدر نتیجه چقدر پیشرفت چقدر بهبود توی مدت زمان کوتاه؟

    باید این بهبود ها و این پیشرفت ها همیشه یادمون باشه و بگیم به خودمون که خدااا چقدررر عاشق ماست چقدررر مارو دوست داره

    مرجان عزیزم عاشقتمم دوست خوبم..

    چقدر واقعا عالی شدی تو چقدر بهبود گرا شدی تحسینت میکنم خیلیی هم زیاد و خیلیی هم خودمو تحسین میکنم

    شاید قبل این کامنت یکم داشت منو ذهنم اذیت میکرد و میگفت هنوز ازت راضی نیستم اما الان میگم سیناا دمت گرممم تو عالی شدی خیلی رشد کردی و مطمئن باش اتفاقات بینظیر و نشونه ها رگباری میاد سراغت

    بازم دوست دارم خیلی زیاد باهات صحبت کنم و فرصت بینظیری هست برای رشد و پیشرفت

    توی طول روز حواسم به این مواردی که گفتم حتما هست.

    وای که روز به روز داره مهارتم توی استفاده از قانون بیشتر میشه

    چقدر این نشون میده من لایقم برای هرچیزی که میخوام برای اون شخصیتی که میخوام اخه سینااا من عاشقتمممم باشه؟

    ببین میترکونی امروز با یک فوق انرژی کارام رو انجام میدم

    چقدررر خوب تمرین شب رو مرجان انجام دادی که سرشار از تحسین کردن خودت بود

    توی تمرین شب کدنویسی به ما گفته شده که بهبود ها و پیشرفت هامون رو ببینیم و الان بیشتر بازم درک کردم که این نوع از دیدن بهبود ها و پیشرفت ها باید چه احساسی رو درمن به وجود بیاره

    چقدررر مفهوم کانون توجه قشنگه

    واقعا همیشه چیزایی توی زندگی ما هست که احساس مارو خوب کنه

    من هرموقع کخ حس کردم احساسم بده بخاطر عوامل مختلف میتونم توجهم رو بزارم روی اینکه: باهوشم، قانون رو میدونم، تمرکزم خوبه، دوست خوبی مثل مرجان دارم، عضو سایت هستم، دوره کشف قوانین رو دارم و کدنویسی رو دارم یاد میگیرم و هرروز بهتر میشم، و همواره کلی چیز دیگه که احساس خوب رو همون لحظه به ما بده

    چقدرر من خوشبختم که توی یک همچین مسیری هستم

    و این حال خوب من اتفاقااات عالیی رو برای من رقم میزنه چون خدا کارش رو عالی انجام میده

    مرجان مرسی که فرصتی رو برام فراهم میکنی تا برات بنویسم و مرسی که اینقدر خوبی و خوب به قانون عمل میکنی!

    خداوند یار و نگهدارمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    مرجان عزیزم سللامم

    دارم با اشکانی که از چشمام سرازیر شده برات مینویسم این دومین کامنتی که امروز دارم برات مینویسم

    و این اشک از سپاسگزاری از خدا نشات میگیره،،، داشتم ورزش میکردم و فکر میکردم به اینکه چی شد که هدایت شدم که باهات بیشتر صحبت کنم و وقتی جریان هدایت رو با جزئیات بهش دقت کردم دیگه نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم اومدم برات بنویسم و از این حالم بهت بگم مرجان واقعاا ممنونممم ازت

    چقدر ازت این مدت چیزی یاد گرفتم،، چقدر ازت انرژی گرفتم،، چقدر تحسینت کردم،،، چقدر کامنت های تو فرصتی شد تا من بیشتر شخصیتم رو رشد بدم،، چقدر احساس لیاقتم رشد کرد، چقدر استفاده کردنم از قانون رشد کرد،، چقدر اتفاقات مثبتی افتاد

    بعد یادم اومد اولین بار تو اومدی روی کامنتی از من پاسخ داده بودی که من از تموم شدن رابطه عاطفیم یکم کنترل ذهن برام سخت بود اما اون اتفاق بعد از کنترل ذهن من تبدیل به خیر مطلق شد و پاسخ تو به کامنتم

    اون کامنتی که اولین بار برام نوشتی رو حدود یکی دو هفته بعد از کامنت من پاسخ داده بودی

    یعنی وقتی که من کاملا با کنترل ذهن و کانون توجه احساس بد رابطه ام رو تموم کردم و قشنگ پاسخ خدا به اون احساس من و فرکانس مثبتم رو گرفتم و تو بهم پاسخ دادی و باعث این اتفاقات فوق العاده شد

    دقیق یادمه اول نمیخواستم پاسخ بدم دیدگاهت رو اما یک نیروی قدرتمندی بهم گفت بنویس و واقعا هم انرژی خیلی خوبی از کامنتت گرفته بودم و دوست داشتم بنویسم و اون که میگفت ننویس نجوای کمال گرایی بود اما من نوشتم و کلی رشد حاصل شد

    خیلی جالبه تو با کامنت های من به دوره کشف قوانین هدایت شدی و من با کامنت های تو در دوره کشف قوانین دارم کلی چیزی یاد میگیرم که چقدر قشنگ داری پیشرفت هات رو میبینی

    مرجان عزیزم چقدر ردپاهای خوبی ثبت کردیم:)

    من بارها میرم کامنت هامون رو میخونم و کلی باز چیزی یاد میگیرم

    حتی از چیزایی که خودم نوشتم کلی چیزی یاد میگیرم

    دوباره میگم

    خدا خیلی عاشق ماست

    یک روزی یک جایی این خواسته جفت ما بوده که یک همچین احساساتی رو تجربه کنیم و در عمل از قانون استفاده کنیم.

    خدا میدونه چه تغییراتی دیگه ایی رخ بده در زندگیمون

    همین الانشم حالم عالیه و میدونم حال توهم عالیه

    اصلا یکی از انگیزه های من به عمل گرایی بیشتر حرفایی بوده که بهت زدم و به خودم بارها میگم سینا تو که این حرفا رو زدی باید عمل کنی ها! و اصلا اجازه نمیده که عمل نکنم

    چقدر کامنت هات توی کشف قوانین رو دوست دارم عاشقانه دنبالشون میکنم.

    دیگه هر وقت احساس کردم.

    مرجان حالم خیلی خوبه و دوست داشتم این حال عالی رو باهات به اشتراک بزارم

    من میدونم خدا در جواب به کدوم فرکانس هام تورو هدایت کرد به کامنتم که بنویسی

    در پاسخ به اون گریه های شوق در وسط حال بدی های اون روزم بعد از دیدن فایل 11 کشف قوانین که من تونستم از دل اون نازیبایی ها زیبایی بکشم بیرون و بعدش شما اومدی و هدایت شدی به کامنت من

    خدای عزیزم همش خودت بودی همه پازل هارو خودت چیدی تو اینطوری پاسخ میدی.

    خدایا از این به بعد هم بهم یاد بده بیشتر تسلیمت باشم

    همش خودتی الان اینجایی بین من و مرجان به قول خود مرجان که مثال زد نفر سوم تویی (درواقع همش خودتی)

    اره فایل انرژی که ان را خدا مینامیم اولین بار این ایه رو از اون فایل شنیدم:)

    خیلی جالبه مرجان ظهر مغزم بعد از مدت ها میخواست نجوا بده درمورد رابطه اما الان که دیدم تموم شدن اون رابطه سبب این کامنت ها شده و پیش زمینه رو فراهم کرده از خدا سپاسگزاری کردم که همچین رابطه ایی تموم شد

    حتی من قبلا بخاطر احساس عدم لیاقت کم و بیش پیگیر کاراش بودم اما الان میدونی چیه مرجان؟ من تغییر کردم،، من صد درجه عمل گرا تر شدم،، من ایمانم بیشتر شده.

    من لطیف شدم…

    میخوام ایمانم به خدا رو تقویت کنم:)

    همینطوری که عمل گراییم رو بیشتر کردم همینطور که بهبود گراییم رو بیشتر کردم ایمانم رو هم میخوام بیشتر کنم، توحیدم رو هم میخوام بیشتر کنم.

    همه چیز که دوست دارم رو بهبود میدم، عاشق رشد کردن شدم:)

    چقدر من باز با خوندن کامنت هات توی کشف قوانین بیشتر درک کردم که باید خودم رو هموازه تشویق کنم.

    من مرجان خیلی سریع درس هارو میگیرم و در عمل اجرا میکنم،، من خیلی خوب میتونم چیزی رو درک کنم

    از قبل خیلی توی درک کردم خوب بودم اما نه توی عملگرایی اما الان که روی عمل گراییم کار کردم خدا میدونه چه اتفاقات بینظیری قراره رخ بده.

    راستی دوره کشف قوانین رو دوباره شروع کردی چند ماهه دوره رو داری نمیدونم همه فایل هاش رو دیدی یا نه اما اگر ندیدی میخوام بگم ادامه بده خیلی دوره بینظیریه

    خود من مرجان میخوام همراهت باشم،،، من هم چند ماهه دوره رو دارم اما کمال گرایی کاری با من کرده بود که رشد نکنم و تمرین هارو انجام ندم!

    اما من هم همراهت هستم…

    من البته کدنویسی هارو هرروز مرتب انجام دادم

    الان توی سی روزِ نمیدونم چندم هستم و در روز دومش هستم یعنی ماه به ماه هست امروز دو بهمن روز دوم کدنویسی من هست.

    اما این سری خیلی فرق میکنه،، من صد درجه عمل گرا تر شدم، من صد درجه بهبود گرا تر شدم،، دنبال حرفای قشنگ نیستم بلکه دنبال استفاده به طوری که نتیجه بده هستم.

    یاد گرفتم خودم رو تشویق کنم و بهبود بدم و بهبود بدم،،،

    میدونی الان دیگه توی این فاز هستم که قانون رو واقعا تست کنم کدنویسی رو واقعا تست کنم ببینم اقا اگر واقعا کدنویسیه بیام کد بنویسم دیگه

    اگر واقعا کد من لاجرم به خودم برمیگرده بیام کدنویسی کنم دیگه

    هرروز کدنویسی کنم و ماهر تر بشم

    یکی از نکاتی که خیلی باعث شد کدهای سازنده تری بنویسم میدونی چی بود؟

    درک انرژی بودن خداوند

    با خوندن کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم و دیدن فایل انرژی که ان را خدا مینامیم این درک خیلی بیشتر شد

    اون زمان که کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم رو شروع کردم به خوندن تصمیم گرفتم روش کامنت بزارم و یکسری ردپاهم اونجا برای خودم ثبت کردم که خیلی اونام قشنگن و دوستانی هم برام نقطه ابی اونجا فرستادن:)

    من وقتی درمورد موضوع انرژی بودن خدا رو درک بیشتری بهش رسیدم خیلی کمکم کرد

    فکر کن شما میخوای کد اینکه مشتری برات زیاد بیاد رو بزنی خب منطق اینکه خدا از جنس انرژی عه و این انرژی همه چیز هست خیلی باعث میشه احساست خوب بشه و اون مد رو ارسال کنی چطوری؟ اینکه اقا اون مشتری هم که میخواد بیاد خداست اون دست خودش نیست اصلا،، باید بیاد جای من! میدونی این خیلی خوبه…

    دیگه اگر یک درصد هم احتمال داشت این سری از مسیر خارج بشم با گفتگو هام با تو و کامنت هامون این کامل برطرف شد اصلا دیگه نمیتونم به خودم اجازه بدم توی قانون تقلب کنم.

    شخصیتم خیلی بهتر شده

    افرین به خودم واقعا ایول ایول ایول

    قبلا مرجان ماه به ماه میگذشت خب بعد اخر اون ماه من حسم بد بود چون میگفتم من که پیشرفتی نکردم!

    میدونی قبل از کامنت هامون من اونقدر بلد نبودم به پیشرفت هام توجه کنم. بلد بودم ها اما عمل نمیکردم

    ولی الان یاد گرفتم ببینم پیشرفت هارو و تحسین کنم و همچنین یاد گرفتم که مهم نیست اون پیشرفته واقعا چی بوده مهم میزانی هست که احساس پیشرفت کنی و اگر خیلی بیشتر احساس پیشرفت کنی جهان کاری میکنی که پیشرفت کنی

    مرجان اولین کامنتی که برام نوشتی 13 دی بود

    از اون موقع تا الان چقدر پیشرفت کردیم؟ چقدر بهبود انجام دادیم؟

    میخوام یک موردی رو در تو تحسین کنم که تو واقعا شاگرد زرنگه بودی و سریع عمل کردی به چیزایی که این مدت باهم یاد گرفتیم

    قشنگ حس و حالت رو توی کامنت هات در دوره کشف قوانین فهمیدم! چقدر جالب شد که شروع کردی دوره رو و کامنت گذاشتن روی صفحه اون دوره و ردپاهای فوق العاده ایی رو ثبت کردن این کار رو طبق اصل بهبود گرایی تا جایی که حس میکنی نیازه ادامه بده که منم میخونم حتما

    من خیلی ازت ممنونم باشه؟

    تمام وجودم سرشار از سپاسگزاری و شور و اشتیاق هست.

    هوشمندانه از قانون استفاده کردن،، شاگرد زرنگه بودن خیلی موضوع قشنگیه

    روز به روز خلاقیتمون بیشتر میشه در استفاده از اصل قانون! و خوشحالم که تپی این مسیر هستم

    من که واقعا روز به روز خلاقیتم داره بیشتر میشه از قانون،، اصل رو بیشتر درک میکنم و بهتر میفهمم که داستان چیه

    خدا نمیدونی چه الهاماتی رو بهم میکنه راستی یکی از کارایی که توی این سری از کدنویسی هام انجام میدم اینه که هرروز صبح توی تمرین و هرشب به خدا بیشتر شکل میدم و انگار رابطه ام باهاش رو دارم کدنویسی میکنم و نتیجه اش بینظیره و حتما ادامه اش میدم.

    مرجان من بینظیرم،، تو هم بینظیری!

    متوجه شدم که به فراوانی داری توجه میکنی

    یکی از اون مواردی که یادمه با وجود اینکه روش یک مدت کمی کار کردم ولی سبب احساس بینظیری در من شد فراوانی بود. خیلی اصلا حالم رو خوب کرد با هدایت ام به کامنت هات تصمیم گرفتم که دوباره شروع کنم دیدن فراوانی رو

    اون موقع که شروع کرده بودم یادمه هرچیزی رو به دید فراوانی نگاه میکردم.

    مثلا میگفتم خدایاااا این همه کامنت توی این سایت وجود داره و روز به روز داره منتشر میشه چقدررر فراوان که اگر یکی صبح تا شب تا اخر عمرش بخواد متن هایی که توی همین سایت هست رو بخونه فکر نمیکنم بتونه بخونه! چون هرروز داره بیشتر و بیشتر میشه

    مثلا میدیدم که اینقدر شهر ها و کشور ها زیادن که هیچ کس نمیتونه تمام شهر های دنیا رو سفر کنه و زیبایی هارو ببینه این یعنی فراوانی این یعنی زیبایی ها اینقدر زیاده که اگر تا آخر عمر فقط بخوایم بریم سفر و زیبایی و ببینیم تموم نمیشه،، این خاصیت فراوانی هست.

    به این همه افراد که ماشین دارن، خونه دارن،، ثروت دارن توجه میکردم و تحسین میکردم

    یادمه به درخت هایی که اینهمه زیادن توجه میکردم چقدرر برگ هاشون زیادن

    میدونی جنس خدا ار فراوانیه یعنی کمبود کلا تضاد داره با خدا

    یک مسئله رو خدا بینهایت براش راه حل داره اگر نداشته باشه یا راه حل هاش کم باشه پس خدای نا توانی هست که اصلا نمیشه اسمش رو گذاشت خدا

    اگر نداشته باشه یعنی خدای محدودی هست و نمیشه اسمش رو گذاشت خدا

    حالا میخوام بگم توی کار من باید بینهایت ثروت و فرصت همین الانش وجود داشته باشه چون خاصیت جهان خدا اینطوریه فرصت ها خیلی زیادن با یک ایده ساده هم میشه کلی ثروت ساخت که همین الان واقعا در دسترسه برام اصلا جلوی چشممه فقط باید ظرفم اماده بشه!

    (حتی همین الان که اینارو نوشتم احساسم بهتر شد چون روی فراوانی کار کردم)

    اتفاقا همین فایل 234 سفر به دور امریکا وای سرشار از فراوانی عه من میگم عاشق این فایل شدم،، این فایل هم عاشق من شد چون کامنت منو منتخب کرد:))

    چقدر فراوانی خداروشکر زیاده!

    فکر کن این همه وقت هست استاد توی امریکا داره سفر میکنه هنوز کلی جا هست که نرفتن و تا اخر عمر اگر فقط توی امریکا بخوان سفر کنن بازم جا هست تا برن

    اینقدر فراوان هست اینقدر ثروت هست اینقدررر ایده هست ببین خداا کارشو بلده خدا خیلی ایده داره

    من همیشه یک سوال از خودم میپرسم،، میگم بنظرت اگه همین الان خدا بیاد جلوت نمیتونه یک ایده بهت بده که کلی از لحاظ مالی رشد کنی؟ تواناییش ذو نداره؟

    +چرا

    خب اون ایده رو اصلا خدا میخواد چیکار؟ غیر اینه که داره اون ایده رو تا به من بده؟ اصلا نده میخواد چیکار کنه با اون هوم؟؟

    من کسی هستم که اون ایده متعلق به منه

    ایده اش مال منه

    باز مرجان عزیزم بیشتر باهم صحبت میکنیم:)

    با اشک چشمام بهم الهام شد بیام برات بنویسم و رسید صحبت هام به اینجا و تصمیم به کار کردن و توجه به فراوانی

    دوست عزیزم واقعا ازت ممنونم که هستی

    مرسی که برام مینویسی خدا یار و نگهدارت عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: