سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235 (به ترتیب امتیاز)

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار رویا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

استاد، حرفایی که اول فایل درباره مفهوم تفاهم و عشق و مودت در روابط گفتید رو باید با طلا نوشت.

من زمانی که هنوز در مسیر توحید و سایت و شما نبودم، چقدر مفهوم تفاهم رو اشتباه برداشت کرده بودم. به همین دلیل چقدر خودمو اذیت میکردم. فکر میکردم زن و شوهری که باهم خوبن یعنی با هم بشینن فیلم نگاه کنن و چون شوهرم اهل فیلم نبود البته خودمم نبودم، تو دلم میگفتم ما باهم تفاهم نداریم.

یا فکر میکردم شوهرم بدون من نباید جایی بره و بهش خوش بگذره یا من نباید بدون اون جایی برم و بهم خوش بگذره کلا خیلی داغون بودم

ولی الان 180 درجه تغییر کردم و بدون اینکه من از همسرم بخوام، فقط با تغییر من، همسرم هم تغییر کرد و الان زندگیمون عالی شده. البته این دیدگاه وقتی قابل انجام شد که من دوره ی عزت نفس رو شرکت کردم و خودم رو دوست داشتم و برای خودم ارزش قائل شدم. الان سعی میکنم روش ها و طرز نگاه شما درباره عشق و مودت در روابط رو همیشه تو زندگیم پیاده کنم. 

خانوم شایسته جان ممنون از اینکه برامون فیلم گرفتین. بنظر من خیلی سخته اینکه بری خرید و بخوای با لذت همه جارو نگاه کنی اما همش گوشی بدست بخوای فیلم بگیری و شما با مهربونی این کارو برای ما انجام دادین

بین فروشگاه هایی که نشون دادین من عاشق نایک و زارا بودم. واقعا از کتونی ها و لباسهای اسپرت نایک لذت میبرم اصلا دیدنشونم بهم حس خوب میده طراحی های ساده و خوش فرم و زیبا. چقدر جالب بود که نایک اومده در کنار مانکن فیت و خوش اندام یه مانکن تپل و بیگ سایز هم گذاشته چون خیلی از کسایی که لباس ورزشی میخرن و میخوان ورزش کنن ادمایی با اضافه وزن هستن که میخوان لاغر کنن و این یه جور احترام به مخاطبه و اینکه اون افراد هم میتونن ببینن اون لباس تو تنشون چطوره و اگ بهشون اومد بخرن.

مورد بعدی فروشگاه برند زارا بود. من عاشق سبک لباس هاشم مدلهای ساده و کژوال و جالب اینجاست خانم شایسته رو هرچی دست میذاشت و قیمتشو میدید، سلیقه ی من بود. در کل همشون خیلی خوشگل بودن. من حس میکنم قیمت لباس اونجا پایین تر از اینجاست. مثلا شلوار برند زارا رو اونجا طبق تصویر میتونی با بیست و پنج دلار بخری.

نکته جالب بعدی فروشگاهی بود که برای سگها لباس و اکسسوری میفروخت. بنظرم دوختن اون لباسها خیلی راحته، حداقل برای من و پارچه ی کمی میبره و همونطور که اونجا هم میشه دید و البته تو ایرانم همینطوره، این کالا قیمتهای بالایی هم داره. یعنی سود بالا حتی از لباس آدم ها هم بیشتر.

یه چیز تو ذهنم گفت اینکارو هم میتونی امتحان کنی ولی یه باوری داشتم که اخه کی میاد پول بده به اینا؟!. ولی از وقتی با استاد آشنا شدم یاد گرفتم قبل اینکه کاری رو شروع کنم به صورت فیزیکی، باید اول به صورت ذهنی باورهامو درست کنم.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235
    856MB
    44 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    سلام به استاد بینظیر و دوست داشتنی و خانم شایسته ی زیبا و لایق و دوستان عزیزم

    استاد صحبت اول این فایل درباره ی روابط هست و من یک نتیجه ای که تو روابط گرفتم و سالها بدنبالش بودمو گرفتم رو مینویسم اینجا،اونم از دوره ی بینظیر احساس لیاقت که با خواهرم داریم کار میکنیم

    اول اینکه دارم سعی میکنم که آنچه شما میگین رو به عنوان وحی منزل بپذیرم و اجرا کنم، که البته اینم مدار میخاد، مثلا شما میگین بنویس بنویسم، این تمرین رو انجام بده بدم واقعا، ولی چیزی که الان درک کردم اینه که شنیدن تا مدار درک و عمل کردن فرق داره، که البته با تمرین مستمر و کنترل ذهن مستمر خودبخود روز به روز مدار آگاهی و درکت بالاتر میره وبیشتر میشنوی، راهش با تعهد ادامه دادن هست

    خب چرا اینا رو گفتم ، چون شمابارها تو دوره شیوه ی حل مسایل، کشف قوانین، احساس لیاقت میگین که بچه ها کوچترین نتایجتون رو بنویسین و سپاسگزار باشین و جشن بگیرین با خودتون که دیدی دارم پیشرفت میکنم،قانون جواب میده

    خب من اینکار رو نکردم اصلا، با وجود اینکه خیلی نتیجه گرفتم،خیلی زیاد،بخام بنویسم چند صفحه میشه،اصن یادم نمیاد خیلی هاشو،ولی چون دچار همون بیماری کمالگرایی بودم، و منتظر بودم تا نتیجه ی بزرگ بگیرم اینا اصن به چشمم نمیومد،غافل از اینکه اینطوری پیش میرفتم یه جا قرار بود بخورم زمین، ناامید بشم،خسته بشم،که چی اینهمه شب و روزمو دوختم ب این قوانین ولی نتیجه ای که میخاستم نیومده هنوز

    من مهاجرت کرده بودم به یک کشوری برای رفتن به یک کشور دیگه و اوضاع طوری ک پلان ریخته بودم پیش نرفت و ترمزها داشتن کار میکردن، خلاصه وارد یک دنیای جدید،شرابط جدید شده بودم و یک مسیر جدید، منی که آمادگیشو نداشتم ،منی که قبل از این سفر تو سایت استاد بودم نتیجه گرفته بودم،تونسته بودم بیزنسمو باز کنم ،ولی اصلا درکی از آموزش ها نداشتم، فقط مث آهنگ یا مسکن به فایلا گوش میکردم ، اصن معنای کنترل ذهن رو نمیفهمیدم یعنی چی، اینکه بخام اجراش کنم پیشکش.

    اتفاق چند روز پیش باعث شد که برگردمو نگاه کنم ب پشت سرم و خودمو محک بزنم که کجای کارم.

    نتایجی چیزایی مث فلان لباس،ایرپاد،کفش،خوراکی ،تفریح،فلان برخورد خاص از طرف خانواده،پول و این چیزایی ک تو ستاره قطبیم نوشتم خیلی زیاده که اصن یادم رفتن از بس زیادن

    نتیجه بزرگتر از همه دارم تو کنترل ذهن قوی میشم،دارم از تضادهام قویتر میشم، مثلا تضادایی ک دارمو و میتونم حالمو خوب کنم، اگر با شخصبت قبلیم بود اصن سکته زده بودم

    چیزایی که قبلا یک هفته منو درگیر میکرد الان شده چندساعت، اونایی که چندساعت درگیر میکرد شده ده دقه،نیم ساعت. و این چه پیشرفت بزرگیه که من بع عنوان نتیجه حساب نمیکردم اصن

    شخصیت سپاسگزار پیدا کردم، قبل از مهاجزت با بیزنس خونه اتاق جدا،کلی امکانات،تفریح،دوستای خوب حالم بیشتر اوقات گرفته بود ، من یادمه که میخاستم قانونو عمل کنم، درکی نداشتم که احساس هست که نتیجه رو رقم میزنه نه کلمات و نوشته ها، من خونده بودم که موقع خواب سپاسگزاری کنید از خیلی چیزا مخصوصا سقف بالاسر،موقع خواب تو اتاقم دراز میکشیدم تو جای گرم نرم آروم، برام خیلی احمقانه میومد که چی سقف بالاسر هم شکرگذاری دارع،اینم مگه میشه نباشه، آدم تو کوچه بخابه، این دیگه بدیهیه، شکر زبانی میکردم و بدون هیچ احساسی همینطور در مورد بقیه نعمتام ، مثلا فروشم به یک عددی بود ،اونو نمیدیدم سپاسگزار نبودم، میگفتم چرا این عدد نشده، پدر مادر برادر خواهرم،عشقایی ک بهم میدادنو نمیدیدم ،فقط گیرها و نقاط منفیشونو میدیدم ،اینا رو مینویسم تا بگم تا چ حد شخصیت ناسپاس و خالی از عشق بودم قبلا.

    و افتادم تو ماجرایی ک یاد بگیرم درسامو، اومدیم این کشور ،دو هفته خونه نداشتیم و خونه مردم بودیم ،باورم نمیشد دیدم آره سقف بالاسر نعمتی هست که نمیشه وصفش کرد ، همه چیزا نعمت بودن

    حالا چطور شدم ، همه چیز رو به چشم نعمت میبینم، حتی تضادها رو، این رفتارها دارن ناخوداگاه میشن از بس عمل کردم، و قبلا خونه و بیزتس و درآمد رو براش لحظه ای سپاسگزار نبودم، تغییر شخصیتم تا کجا رفته الان پول و سقف بالاسر ک هزاران بار شاکرم، حتی مثلا ظرف میشورم، ناخوداگاه مرور میشه تو ذهتم بیا اتفاقات مثبت رو مرور کتیم و شکر کنیم و ببینیم اوضاع چقدر خوبه، الان این ریکا نعمته ،این دستکش ک دستمه و پوست دستم خشک میمونه، ظرف میشورم یعنی غذا داشتیم،نعمت داشتیم،ظرف زیاد شده (قبلا مرگ بود برام ظرف شستن مخصوصا اگر زیاد بوذ) الان دیدگاهم اینه یعتی یک خانواده ای داریم ،درکنار همیم، یعنی من دستای سالمی دارم ،میدونی الان چتدهزار نفر تو دنیا میخان جای تو باشن ظرف بشورن،یعنی سالمن ،نعمت دارن و غرق در شادی میشم و حس خوب که اصن قلبم از جاش کنده میشه از خوشی،، حالا نتایج هم میاد در قالب سلامتی، پول، هی بهتر شدن خونه، نتایج ،هدایت ها، کشف ترمزام برای مهاجرت، و نتیجه ی بزرگترش احساس خوبیه ک دلرم اونم با یک چیز ساده، این حد از تغییر شخصیت چقدر نتیجه ی بزرگی هست

    از خونه که هی سپاسگزارتر میشدم و چندماه بعد خونمون عوض میشذ و میرفتیم خونه ی بهتر،،منی که قبل از مهاجرت خونه ی خودمون بود و اصن کوچ کشی و صاحبخانه و این مسایل سرکار نداشتیم،اینجا اوایل شرایط سختی بود و خونه مشترک ولی تمرکز به شدت روی خوبی های همسایه و نکات مثبتش با اینکه نکات منفی زیاد بود، ولی تمروز میکزدمو و حس خوب و سپاسگزاری، هی خونه عوض میشد و بهتر و بهتر

    این تغییر شخصیت چقدر نتیجه ی بزرگیه

    من که قبل از این سفر غرق در شرک بودم، و تمام امیدم ب آدما بود، و خوشبت شدن و بدبختت شدنم رو در کمک یا عدم کمک اونا میدیدم،، حتی برای یک کار کوچیک دنبال آشنا،پارتی بودم، برای خوب شدن حالم دنبال خواهرمو و پارتنر عاطفی بودم ، روزی رو تو مشتری ها میدیدم، مهاجرتمو تو کمک یک سری افراد میدیدم، فرکانس شرک ،فرکانس بدبختیه، خوردم چک و لگداشو،تنها شدم

    کار کردم ، ماه ها، تو شرایط عملیش قرار گرفام اوایل انتخابم شرک بودم، تا کم کم هی بهتر شدم، و هی آرام آزام به سمت توحید حرکت کردم، چون دیدم موقعیت هایی رسیدم که قبلا منو از پا مینداخت به جایی رسیذه بوذ که با توکل به خدا و یاد خدا چ آرام بوذم، تو شرایط چلنجیگ هم حتی انتخابم رفت رو توحید، حتی چلنجیگ ترین موقعیت ک چندوقت پیش طیق قانون جدید این کشور ما دیکه نمیتونستیم بمونیم،یا باید میرفتیم یا دپورت، ک برای یکسری افراد هم اتفاق افتاد، من با کنترل ذهن و کار کردن روی توحید دیکه دست بع عمل شرک آلودی نزدم، از کسی کمک نخاستم ، ابن باور ک خدا میشنوه میبینه کافیه، بقیه قدرتی ندارن رو تو اون شرایط چلنجیگ اجرا کردم و انصافا خدا هم یا عزت تمام نجات داد

    این شخصیت توحیدی و در مسیر توحید چ نتبجه ی بزرگی هست

    قبلا من درآمد داشتم میتونستم دوره های استاد رو بخرم ولی دوره ها بحث پول نیست،بحث مداره، وقتی من شروغ کردم متعهدانه کار کردن با فابل های رایگان، در مدار دوره ها قرار گرفتمو و خواهرم دوره ها رو خرید و به متم داد، الان دوره ی کشف قوانین، احساس لیاقت، عزت نفس، راهتمای عملی رویاها،تا قدم سوم دوازده قدم،شیوه ی حل مسایل، کتاب چگونه فکر خذا را بخونیم رو دارم ،این چع نتیجه ی بزرگیع

    تو روابط با خانواده م چقدر بهتر شدم، چقدر واکنشم کمتر شدع، آرامشم بیشتر شده، درکم بیشتر شده، پاشنه ی آشیلم نصبحت و انتقادم از دیگران بود ، چقدر کم شده ، چقدر احترام متقابل بیشتز شده

    اینا چ نتایج بزرگین

    درباره ی مهاجرت دومم، ترمزامو فهمیدم،دارم کار میکنم، حسم به نتبجه عوض شده، باور پذیرتر شده، از استیصال به آرامش رسیدم درباره ی مهاجرت، انقدر نشانه میبینم هر روز، در مدار آدمایی قرار گرفتم که هی دارن مهاجرت میکنن، نشون میده کم مونده، فاصله فرکانسیم کم شده، در مسیر درستم

    بیماری خود ایمنی پوستی که سالها داشتم ونه تشخیص میشد چیه،نه درمان، با برخوردن ب یک تضاد و تسلیم شدن ذر مدار قانون سلامتی قرار گرفتمو و توی 28 روز خوب شد، خود این نتیجع ای هست که اصلا فکر تمیکردم بگیرم ب این آسونی و سرعت

    از لحاظ مالی هر روز بهتر شدم، قدرت خرید بیشتر ، خدمات رفاعی بالاتر هر زوز نسبت به روز اولی ک اومدیم، و این نتیجه چقدر لذت بخشه

    با دوره ی احساس لیاقت میتونم در اکثر موارد نجواهامو تشخیص بدم، این چع نتیجه ی بزرگی هست، چه دستاورد بزرگی هست

    قایم به ذات شدم، خودم میتونم به خودم امید بدم انگیزه بدم، حالمو خوب کنم، تنهایی مو پر کنم، این چه نتیجه ی بزرگی هست

    من با جلسه ی 9 و 10 راهنمای عملی دستیابی به رویاها خدای واقعی رو شناختم،عملکرد خدا رو، رابطه م با خدا که رابطه ی فرکانسیه نه کلامی، یادگرفتم چطور با این خدا ارتباط برقرار کنم و ازش نتیجه بگیرم، این چ نتیجه ی بزرگیه، آدما نسل در نسل میان و میمیرن و خدای واقعی رو نمیشناسن و تا آخر عمر برده ی مذهب میمونن

    من مفهوم درست هدایت رو یادگرفتم که خدا من رو به مسیر درست هدایت نمیکنه،بلکه به کانون توجه م هدایت میکنه، این باعث میشه از گمراهیی دربیام که فارغ از اینکه من چ افکلری دارم، خدا منو به راه درست میبره،این باعث میشع رو خودم کار کنم، یکی از چیزایی ک باعث میشد من کار نکنم رو خودم این توهم بود که برداشت نادرست از مهربانی و فضل خدا،که خدا کارها رو انجام میده، خدا کی مهربانه کی فضلش رو نشون میده، زمانی ک من باورای درست دارم ،افکلر و احساس خوبی دارم درمسیر توحیدم

    این چه درک و نتیجه ی بزرگیه

    و خیلی نتیجه ی دیگه ک زیاده، چرا اینا رو نوشتم تا یادم یاشه، اینا رو هم یادم نبود

    از اونجایی که اول کمنت گفتم که استاد میگن که هر نتیجه رو بنویسین و تا سوختتون بشه برای حرکت در ادامه ی مسیر و من اینکار رو نکرده بودم، و فقط تمام موفقیت و نتیجه رو در این میدیدم که مهاجرت دومم نشده هنوز

    چند روز پیش نجواها منو گیر انداختن و قویتراز من شدن، و هر کاری کرذم نتونستم از پسشون، یک روز نتونستم از پسش بربیام، برام عجیب بود چون حتی تو چندتا موقیعت چلنجینگ به این حد نشده بودم، که نقدر برم پایین و ناامید بش

    تازه فهمیدم ،ناامیدی بردترین لول هست، وقتی خشم داری،دلهره استرس، ناراحتی حداقل بهتره چون یک خواسته ای هست ک داری براش تلاش میکنی امید و انگیزه ای هست

    روز دوم پا شدم دبدم خوب نمیشم، چنان ناامید و بی انگیزه شده بودم که حتی توان فزیکی نداشتم کارای روزمره مو انجام بدم، دعام فرق کرده بود، ازخدا نمیخاستم منو هدایت کنه به مهاجرت، میگفتم خدابا کمکم کن انگیزه و امید داشته باشم برای زنذگی بتونم سرپا وایسم،خلاصه نتونستم چنان پایین رفتم از لحاظ فرکانسی که عجیب بود تا دو روز پیشش در بهترین حالت بودم، چنان پایین که گفتم باشع من این خواسته رو داشتم نشد، نتونستم برسم بهش، من تسلیم شدم، ول کردم،اولین بار بود که طی این مدت تسلیم شده بودم، نرسیدن به خواسته م رو پذیرفته بودم،با اینکه شرایط بدتری رو هم داشتم، الان به ظاهر اتفاق جدیدی تضاد جدیذی هم نبود که اینطوری شدم، برام عجیب بود

    نجواهای ذهتی شروع شدن،، شروع کردن به تخریب بیشتر، و جمله ای گفت که زد وسط قلبم بقول استاد هات باتون، گفت تو یک آدم بی عرضه ای که هیچکاری برای هدفت نکردی

    اینو که گفت داغ کرذم،انگار دو نفر بوذیم داشتیم صحبت میکردیم، گفتم باشه من تسلیم شدم دیگع به هدفم نمیرسم،ولی به من بی عرضه نگو، نگو هیچکاری نکردم

    فقط برای اینکه تو کل کل به ذهتم بگم من چیکارا کردم تو ابن دوسال ، یک دفتر برداشتم شروع کردم به نوشتن تمام کارا و دستاوردها ، هی نوشتم، شد چندبرابر نوشته عای بالا،خیلیاشو ننوشتم اینجا

    دیدم چقدر تلاش کردم، چقدر نتبجه گرفتم ،دیدم جاهایی کارایی کردم که فقط بقول استاد یک درصد جامعه میتونن انجام بدن

    دیدم کم کم دارم آروم میشم،قلبم سبک میشه، حالم بهتر میشه،

    رسیدم به مداری کع تونستم از آگاهی های جلسه دوم احساس لیاقت استفاده کنم، انقذر پایین رفته بود تو دو روز ک در مدار استفاده از از این آگاهی ها هم نبودم

    شروع کردم مهرباننه صحبت کردن با خودم ،بدون فشار، بدون استرس، گفتم باشه اصن بیخیال این خواسته شدیم دیگه فشار نیار ب خودت ولی هاجر تو این کارا رو کردی،

    هی گفتم ، هی حالم بهتر شد،هی کم کم رفت به سمت حمایت،عشق،پذیرش خودم، اولین بار بود که چندساعت متوالی بدون استرس برا خودم وقت گذاشته بودم، از صبح شروع کردم تا بعداظر که ب آرامش رسیدم

    اصن تو ذهنم بازی عوض شد، از یک آدم بی عرضه ی بازنذه تو ذهنم تبدیل شده بودم به یک قهرمان دوست داشتنی و موفق و با عزت و ارزشمند

    رفتم پیاده روی و خرید برای خودم،مهمون کرذن خودم

    فهمیدم چقدر نتیجه گرفتمو و موفق بودم ، سوختم شد برای ادامه دادن با امید بیشتر،با انگیزه ی بیشتز،با ایمان بیشتر

    تلزه فهمیدم حکمت چی بوده که استاد میکن کوچترین نتایجتون رو بزرگ کنید

    استاد من هم نپاشیدمو تسلیم نشدم و ادامه دادم و هم بع یکی از خواسته هام در روابط رسیدم

    من همیشه دوست داشتم تو روایط یک پارتنر عاطفی که چنین مواقعی بیاد منو دقیق درک کنه، حالمو خوب کنه،نازمو بکشه،ساعت ها با من حرف بزنه،صبر کنه،صبوری و عشق ب خرج بده تا حالم خوب یشه، منو ببره بیرون،خرید کنه

    اما تو روابطم این اتفاق نمیفتاد هیچوقت، وقتی هم ک به زور خودم درخواست میکردم، خیلی سطحی و زورکی بود و اون حرف ذلمو نمیزدن و بازم دعوا و گله و توقع بیشتر و حسم بذتر هم میشد

    ولی الان اون آدمو پیدا کرد، خودم بودم، اینهمه وقت الکی بیرون لز خودم میگشتم، خلا داشتم، از دل یک تضاد به چه خواسته ای رسیده بودم، غرق شاذی عشق آرامش و سپاسگزاری و امید ایمان و انگیزه شدمو برگشتم خونه و با ایمان و قدرت دارم ادامع میدم

    استاد سپاسگزارم ازتون برای آموزش های بینظیرتون

    بهترینها رو براتون میخام با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    عباس حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا

    مریم جانم

    و همسفران خوبم

    چقدر این دیدگاه زیبا و عالیه که وقتی ما توی رابطه هستیم به عقاید هم احترام بزاریم و از وقتی که داریم در مسیر علایقمون استفادش کنیم هرچند که علایق متفاوتی داشته باشیم و این باعث میشه اون رابطه رویایی بشه

    بسیار شما رو تحسین میکنم برای این رابطه رویایی و فوق‌العاده

    خب من هم فوق العاده ورزش رو دوست دارم و هم بسیار زیاد خرید کردن رو ، امیدوارم خیلی زود با ما عزیزان این تجربه رو ثبت کنم و از کنار شما بودن لذت ببرم

    چقدر عالیه که برندشاپ ها وجود دارند و کا براحتی میتونیم از برندشاپ مورد علاقمون خرید کنیم خداروشکر

    وای که من چقدر عاشق برند زارا و نایکی هستم و انشاالله بزودی از این برندشاپ ها توی این کشور رویایی وسایل دلخواهم رو خرید میکنم

    مریم جان من بسیااااار زیاد شما رو تحسین میکنم بخاطر این شجاعتی که به راحتی وارد هر شاپ میشی و فیلم میگیری بدون درنظر گرفتن این که ممکنه یک نفر به شما حرفی بزنه و بسیار با اعتماد به نفس عمل میکنید و از هر چیزی که برای شما جالبه فیلم میگیری و اون رو میبینی این نگاه بی نظیره و بسیار تحسین برانگیز

    دیدیم که شما چقدر راحت وارد نمایشگاه تسلا شدی و ریلکس از ماشین فیلم گرفتی و کل اون مجموعه رو گشتی و فیلم گرفتی!

    بازم دیدیم که وارد اون پت شاپ شدی و دقیقا به همه ی وسایل دست زدی اونها رو جابجا کردی و فیلم گرفتی و خیلی راحت و خونسرد مغازه رو ترک کردی

    بسیار شما رو تحسین میکنم برای این نگاه آزادی طلبت

    از شما بسیار سپاسگزارم برای تهیه این فایل فوق العاده و پر از نکات آموزنده

    در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    Fatsaf گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    خیلی خیلی جالبه. من احساس میکنم در دریا فرکانس ها در حال حرکت هستم. من هر روز و هر لحظه دارم رو خودم کار میکنم. داستان تازه وقتی شروع میشه که وارد عمل کردن میشی. من گاهی اوقات شرایط و کنترل برام سخت میشه و وقتی میام اینجا برام ی یاداوری اتفاق می افته که دوباره برگردم به ادامه مسیر. و جالب تر اینه که دقیقا اونی که من بهش نیاز دارم رو میشنوم. ممنون از همه شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ساناز میرزایی پور گفته:
    مدت عضویت: 444 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانوم شایسته عزیزم

    چند روزی هست که دارم فایل های سریال سفر به دور آمریکا رو میبینم و کلی با دیدن این سریال حسم خوب شده و فرکانسم از دیدن زیبایی های آمریکا بالا رفته،من هر روز سعی میکنم یاد بگیرم و آگاهی های بیشتری دریافت کنم و امروز توی یوتیوب یه فیلم در مورد روابط دیدم از یه آقای که جدیدا خیلی معروف شدن به خاطر معرفی کردن مدیتیشن

    ایشون میگفتن که رابطه ته ش تموم میشه یا رابطه مثل یه دسشویی میمونه و آدم هایی که داخلن میخوان بیان بیرون و آدم هایی که بیرونن میخوان بیان تو …!

    البته که همه حرف هاش این نبود و توصیه به خود شناسی هم داشتن

    ولی من این بخش از حرف شون رو درک نکردم

    چون با چیزی که اینجا دیدم خیلی متفاوت هست گفته های ایشون

    و برای من خیلی قشنگ بود که چقد خوب علایق هم رو درک میکنین و احترام میزارین بدون هیچ‌ ناراحتی و بحثی

    از دیدن مال های قشنگ اونجا خیلی لذت بردم از ساده و شیک بودن لباس ها مخصوصا از بخش برند لاگوست خیلی خوشم اومد

    اون قسمت که خانوم شایسته رفته بودن تو مغازه ای که مربوط به لباس و اکسسوری سگ ها بود برام خیلی جالب بود و باعث شد به این فکر بکنم که مهم نیست چه محصولی برای فروش داری مهم دیدن توانایی های خودت و باور های خوب در مورد اون محصول هست که در نهایت منجر به فروش خوب میشه

    امیدوارم بتونم تو این زمین پیشرفت کنم‌ و باور هام رو در مورد فروش محصول خودم درست کنم

    خیلی لذت بردم مرسی که هستین ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سیدنقی نبوی گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    سلام.به نظرم رسیدموضوعی راعرض کنم ازروی تعصب ودوست داشتن سایت الهی عباسمنش وآن اینکه ما،رهروان استادخودراموظف ووحی منزل دانستن همه آگاهی‌های که استادمی فرمایندوعمل کردن به آنهاوالحمدالله اخذ نتایج بسیارعالی مخصوصامعنوی وداشتن حال خوب،برای اولین بار بادیدن این فایل به نظرمن البته،فایل مناسب شأن سایت عباسمنش نیست که صرفا وقتمانرا صرف دیدن لباسها،مخصوصا لباسهاوزیورآلات سگ وگربه که ازلحاظ دیدگاه الهی هم موردتاییدنیست.ممنون امیدوارم این موضوع رابه عنوان تعصب داشتنم به سایت عزیزم قلمدادفرمایید.الحمدالله علی کل نعمه.

    ارادتمندسیدنقی نبوی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیزم و مریم خانم وااقعا شایسته ی نعمت و ثروت

    واای این پاساژ گردی چقدرر حس ثروت بهم میده، یکی از دلایلی که من همیشه دوست داشتم شهر بزرگ زندگی کنم همین بود که شهرای بزرگ اینجور جاها رو‌دارن ولی شهر من که کوچیکه نداشت، خداروشکر که الان تو شهر من هم کللی ساختمون شیییک و چندتا مال درست کردن و من هربار حتی از جلوشون رد هم میشم خداروشکر میکنم چه برسه به اینکه برم داخلشون یا خرید کنم.

    و دیگه اینکه مریم خانم چقدددر تحسینتون میکنم، اول اینکه وابسته نیستید و کار مورد علاقه خودتون رو انجام میدید، دوم اینکه اعتماد به نفس دارید و به راحتی فیلم میگیرید بدون نگرانی از نظر بقیه، بخصوص وقتی تنها هم هستید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سهیلا بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    به نام الله یکتا و مهربان

    مریم جانم استاد جانم امید که در لحظه لحظه ی سفر غرق در شادی و عشق باشید

    باز هم یک فایل فوق العاده ی دیگه و مثل همیشه پر از درس پر از نکته و آگاهی هست. استاد قشنگم انکار که اصلا نتونی یک فایل آماده کنید که توش پر از نکته نباشه؟! ممنونم از شما ممنونم بابت این همه اموزه ی خفن که جای جای سایت هست.

    چقدر زیبا توضیح دادید رابطه ای رو که توش آزاد و رهایی، برای شاد بودن متکی به دیگری نیستی و میتونی با تنهایی خودت عشق کنی. آخ که چقدر همه چیز ساده ست. چقدر لذت بردن و زندگی کردن ساده ست اگر از محدودیت ها خارج بشیم و خودمون با دستهای خودمون دیوار نکشیم دورمون

    مریم جان گفتن کاری که اصلا دوست ندارن با استاد انجام بدن شاپینگ هست و اوکی دوست ندارن ولی غر نمیزنن که تو باید عوض بشی و پایه ی من بشی واسه شاپینگ دیوارب نمیسازن و خودشون رو محدود کنن به شایپینگ یا هر تفریح دیگه ای به صورت دو نفره، بلکه رها و آزاد و با لذت میرن و لذت میبرن از اون مال زیبا. اینا همش کلیده. کلید های طلایی

    اینکه به راحتی بیان کنی من شایپنگ دوست ندارم و تو هم بگی من خرید رفتن با تو رو دوست ندارم و به پذیرش این موضوع برسی خودش یک در بزرگ هست که باز میشه به خوشبختی بیشتر

    در هر رابطه ای باید بتونی شاد باشی و وابسته به دیگران نباشی

    مال زیبا و شگفت انگیز شهر میامی چقدرررر ثروت توی همین مال ها هست فقط چقدر فراوانی وجود داره. ساختمان های بسیار بزرگ پر از فروشگاه فروشگاه ها پر از اجناس و هم خدمه و فروشنده و و و. همین شایپنگ مالهای بزرگ چقدر فرصت برای دیگران بوجود آوردن. الهی شکر

    نکته ی جالبتر اینه که تا سالهای گذشته اصلا چنین سیستم هایی توی ایران نبود الان چقدر ثروت فراوانه چقدر همین کشور خودمون ثروتمنده که هر شهری چندین تا مال بزرگ داره. وقتی رفتیم توی مال انگار که توی شاپینگ مال شهر خودم بودم. چیدمان لباس ها و غیره کاملا شبیه به هم هستن. اگر اومدید اصفهان سیتی سنتر رو حتما برید یک مال بسیار بزرگ هست که وقتی مالهای خارج از کشور رو باهاش مقایسه میکنی میبینیم که چقدر پیشرفت کردیم و واقعا دست کمی نداره از اونور. العی صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 528 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین که جاداره همین اول رابطه ی شما دوتا انسان توحیدی رو تحسین کنم واقعا که اینقدر با خودتون

    در صلحید من همیشه برام سوال بود که خانم شایسته علاقه ای به مال و خرید نداره تا حالا ندیدم تو سفر بره از مال و برندای معروف فیلم بگیره آمریکا که مال های قشنگی داره که تو این

    فایل جواب سوال منو دادین

    گفتین که میخواین تقسیم علایق بکنین چقدرم عالی اینطوری هیچکدوم اذیت نمیشین

    چون واقعا وقتی به جایی علاقه نداری و فقط بخاطر یه نفر دیگه میری و ساعتها میگردی انگار عذابه ولی شما خیلی راحت پذیرفتین

    که خودتون تنها برین و اصلا تو این مورد دوست ندارین با استاد که علاقه ای نداره به خرید باهم برین توی طبیعت که علاقه مشترک هردوتون هست با عشق میرین و از دیدن زیبایی ها لذت میبرین

    خریدم خودتون تنها میرین حالا اگر کسی با قوانین

    آشنا نباشه کلی غر میزنه که هیچ وقت باهام نمیای خرید هیچ وقت حوصله نداری من چه جوری تنهایی برم واقعا بعضیا میگن ما اصلا تنهایی نمیتونیم بریم خودمون بگردیم خود منم

    واقعا مال های بزرگ و شیک و دوست دارم بگردم

    و خیلی حوصله دارم برعکس خانواده حوصله ندارن حتی خواهرمم وقتی باهام میاد حوصله گشتن نداره زود خسته میشه بریم خونه

    ولی من خصوصا وقتی سفر میرم دوست دارم با

    حوصله همه جا رو نگا کنم بعضی موقعا تو سفر خودم تنها میرفتم و اتفاقا چقدم بهم خوش می‌گذشت کسی نبود غرغر کنه به قول شما با فراغ بال میگشتم و لذت میبردم

    همین یه قسمت فایل چقدر نکته داشت که اگه توی روابط بکار ببریم جلوی خیلی از اختلافات رو میگیره ممنونم از هردوتون بابت نکات خوبی که گفتین و ممنونم بابت زمانی که گذاشتین تا از مغازه ها فیلم بگیرین همزمان فیلم گرفتن و گشتن اصلا کار راحتی نیست خدا قوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد و مریم شایسته عزیز

    سلام به دوستان‌منحصر به فردم در سایت بی نظیر عباس منش

    این آهنگه که میگه منو این همه خوشبختی محاله عمیقا احساس میکردم حس مریم جان زمانی که وارد اون ابر فروشگاه های میشد که با کیفیت بالاشون عمیقا عرض اندام میکردن ولی نا گفته نماند که ما هم توی ایران خودمون ایران مال رو داریم که برای خودش عظیم الجسته ای هست وکلی زیبایی دقیقا بمانند این مال معرکه داره

    چه فروشگاه های جالبی رو دیدم ، چقدر تنوع جنس بالا بود و چه هزینه های جالبی برای برندینگشون که نشده بود

    و این چنین بود که ما امروز در بزرگترین مال آمریکا قدم زدیم و داخل فروشگاهای خفنش رفتیم ولی مریم جان یادت باشه چیزی برامون نخریدیا خخخ

    چه نکته ای باحالی بود اونجا که اشاره کردید به اهمیتی که برای پوشش خودشون قائل هستند و اینجا اونجاست که میگه تا ندیدی تا تجربه نکردی قضاوت نکن

    خوب مسلمه که نگاه ما چون همراه شما هستیم نسبت به کشور های اروپایی یا آمریکا بلکل زیر و رو شده ولی قبل تر ها کنفیکونی بود تصورات خود من از آمریکا و علل خصوص پوشش هاش و جا داره قدر دانی این محبتتون باشم که ما رو به سمت آگاهی ها و فرهنگ های مرسوم در کشور های بزرگ هدایت و آگاه کردید

    زیبا تر از همه این زیبایی ها درک کامل و جامع ای هست که بین استاد و مریم جان برقراره آقا دمتون گرم

    آقا نوش جونتون آرامش بی نظیر رابطتتون

    چقدر این سطح از درک بی نظیره ، شاید از روابطیکه در اطرافم دیدم که منجر به جدایی شده همین درک نکردن موضوعاته که استاد و مریم جان به قول خودمون غول مرحله آخرشن

    آقا خدایی اینجور چیزا رو باید دید و تحسین کردو الگو گرفت

    خدای شکرت من در این مسیر زیبا برای بهبود زندگیم هستم

    الهی شکر ، الهی شکر ، الهی شکر

    نهایت سپاس از مریم شایسته که ما رو با خودش با این مال زیبا برد.

    همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: