سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به روی زوج هماهنگ و مستقل

    خداروشکر که روز و با انرژی و امید اتفاقات زیبا شروع کردین ، خداروشکر منم مدت هاست که با انرژی و روزم و شروع می‌کنم و با پیش فرض های زیبا به استقبال روزی با برکت میرم ، خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    شکر نعمت ، نعمتت افزون کند

    کفر ، نعمت از کفت بیرون کند

    استاد من میخوام تجربه خودم و من قبلی مو بگم تا یادآوری باشه برای خودم که چقدر زیاد تغییر کردم ، خداروشکر

    قبلا که متاهل بودم ، بیشتر اوقات تنهایی میرفتم خرید

    منتهی زمین تا آسمون تفاوت بود در احساسم

    هر زوجی که میدیدم کلی غصه میخوردم که مثلا منم شوهر دارم ، همه کارها رو خودم باید انجام بدم

    همیشه از تنها بودن دلم خون بود

    یادمه چند بار خودم و زدم به مریضی که مثلا باهم بریم دکتر ، میرفتیم اما بنده خدا مسخ فرکانس های من تلفنش زنگ میخورد و مشغول تلفن می‌شد و منم تنها میرفتم تو مطب !!!!

    اینقدر تمرکزم رو تنهایی بود و براش غصه میخوردم که همیشه تنها بودم !!!

    الان که قوانین یاد گرفتم و به امید خدا دارم درک می‌کنم و سعی می‌کنم عمل کنم ، متوجه شدم که چقدر نیت مهمه

    به ظاهر کار شاید شبیه هم باشه اما نیت پشت کار ِ که نتیجه رو متفاوت میکنه

    واسه همین خداوند در قرآن بارها و بارها تکرار کرده که؛

    خداوند آگاه به درون سینه های شما !!

    الله اکبر

    خداوند آگاهِ به نیتی که داریم

    ‌ و خودشناسی ما رو با نیت هامون روبرو میکنه

    و کسی میتونه به نیت خودش پی ببره که آگاهانه زندگی میکنه ، که در لحظه زندگی میکنه ، کسی که کنترل ذهن داره

    وقتی آگاهانه گفتگوی درونی مو ناظر هستم بهتر متوجه نیت هام میشم و چقدر درونم رو بهتر میبینم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    به نظرم خیلی استقلال در رابطه اهمیت داره

    هم خودمون از تنهایی مون لذت ببریم هم اجازه بدیم طرف مقابل تنهایی مقدس خودش و داشته باشه

    من قبلا ها که خلا های درونم رو با خرید پر میکردم خیلی به پاساژ گردی علاقه داشتم اما الان اصلا علاقه یی ندارم ، بیشتر ترجیح میدم تو طبیعت باشم

    در مورد این موضوع که گفتین ، دو نفر که باهام زندگی می‌کنن الزاما نباید مثل هم باشن ،

    من تجربه خودم و مینویسم

    من و دخترم دقیقا دو تا نقطه مقابل هم هستیم اما از بودن با هم ، لذت میبریم

    کارهای مشترک مون با هم انجام میدیم

    اما در زندگی مشترک ی سری چیزها اگه هماهنگ باشه زندگی دلچسب‌تر میشه

    مثلا دو نفر که اهل مهمونی باشن یا تنهایی

    اهل طبیعت باشن یا نه

    اهل سفر باشن یا نه

    بازم قانون ، حلال مشکلات

    من هم فرکانس و هم انرژی خودم و جذب می‌کنم به شرط اینکه کانون توجه ام روی خواسته هام باشه

    مثلا من اهل ورزش هستم منتهی همیشه میگم من از مردهایی که اهل ورزش نیستن خوشم نمیاد یا بدم میاد از مردهای تنبل !!!

    درسته که انرژی خودم ورزش و تحرک ِ اما کانون توجه ام روی تنبلی و بی تحرکی و طبق قانون آدم های تنبل و بی تحرک و جذب می‌کنم

    واقعا درک قوانین بستگی به حجم و ابعاد ظرف وجودمون داره

    ایشالا که بهتر قوانین فهم و‌درک کنم و بتونم به درستی بهش عمل کنم تا آسون بشم برای آسونی ها

    بابت این فایل پر از آگاهی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  2. -
    سیما کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیزم و سلام به همه ی دوستان عزیزم

    دوست دارم تمرکزم رو بزارم بر روی زیبایی ها که از همون اساس رو بیشتر جذب کنم

    زیبایی این فایل واسه من بیشتر حرفهای اولش بودکه بین استاد و مریم جان رد و بدل شد، اینکه انسان‌ها باید به سلیقه ی همدیگر احترام بزارن

    چیزی رو بهم تحمیل نکنن

    اینکه همدیگر رو اذیت کنیم، تفاهم نیست، اتفاقا تفاوت بزرگی هست

    هر انسانی حق انتخاب داره

    اصلااااا ما دو تا انسان 100% مشابه نداریم

    جهان بر اساس همین تفاوت ها بنا شده

    این یک قانون هست

    و اینکه

    چقدر این مال گردی به من خوش گذشت، ممنونم از مریم بانو که همیشه این کار رو با عشق واسمون انجام میدن

    انشاالله در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید

    ارادتمند شما:سیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
  3. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1297 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم مهربان و دوست داشتنی

    و همه ی دوستان گلم

    خدایا شکرت بخاطر دیدن این فایل زیبا و پر از آگاهی و فراوانی

    استاد عزیزم واقعا رابطه ی شما با مریم جان و با تمام وجودم تحسین میکنم در حالی که از بودن در کنار هم لذت می‌برید و کلی کارهاوعلایق مشترک دارید ولی به علایق و سلیقه های همدیگه احترام میزارید و هیچکدوم همدیگه رو محدود نمیکنید و همدیگه رو قضاوت نمیکنید واجازه میدید که

    هر کدوم از زندگی خودش لذت ببره

    خداروشکر که هر بار با دیدن این فایل ها وتمرکز روی زیبایی ها و فراوانی ها کلی آگاهی های ناب هم دریافت میکنم که اگه در عمل ازشون استفاده کنم بدون شک نتایج خود استاد و مریم جان و میگیرم

    سپاسگزارم مریم جان که با عشق اون مال زیبا وخفن رو رفتید و مارو هم شریک دیدن اون همه فراوانی و تنوعی که در لباس بود قرار دادید

    من که بیشتر عاشق اون قسمت کفش‌های نایکی و لباس‌ های ورزشی شدم اصلا حال میکنم از دیدن ست های ورزشی و خریدنشون

    و اما استاد عزیز ما که تصمیم داره باشگاه‌ بره وحسابی ورزش کنه منم اون باشگاه‌ های پلنت فیتنس و خیلی دوست هم از لحاظ بزرگی مساحت،هم مجهز بودن و حرفه‌ای بودن،هم از لحاظ تمیزی و امکاناتی که دارن فوق العاده ان اصلا بی نظیرن

    و خدایا شکرت که هرجای این کشور پهناور که بری این شعبه های خفن موجوده و تو میتونی براحتی بری و ورزش کنی اینم نمود واضح فراوانی رو ثابت میکنه

    واقعا خدایا شکرت

    البته این باشگاه هارو قبلا که استاد تو سفر های قبلی نشون داده بودن دیدم و لذت بردم

    خیلی فایل زیبا و پر از آگاهی بود سپاسگزارم از شما

    دوستتون دارم

    باعشق

    منتظر دیدن قسمت های بعدی این سفر پر خیر وبرکت هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
  4. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 832 روز

    به نام خداوند مهربان و بزرگ

    به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

    خدای که عشق مطلق هست

    خدای که هر لحظه بهترین راه ممکن بهترین راه حل ها را برایت میگوید

    خدای که بزرگ‌ترین منبع عشق و ارامش وثروت هست

    خدای که همه راه حل ها را میداند

    خدای که هر لحظه با ما صحبت میکند با ما هست

    خدایاااااااا کرور‌ررر کرورررر شکرت

    خداوندا تو را میلیارد بار شکرگذار هستم بابت تمام زیبای های جهانت بابت این دنیای قشنگ ات

    پروردگارم تو را شکر میگویم که قدرت خلق زنده گی مان را به خودمان سپردی

    خدا جانم شکرت شکرت شکرت

    سلامم استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلام به همه دوست های قشنگم

    الهی که زنده گی های تان غرق نور و رحمت خداوند مهربان باشد

    خدای که تنها تنها تنها خودش منبع عشق ثروت و برکت هست

    استاد چقدررر این فایل های تان زیبایی قشنگی و عشق دارد

    چقدررر ارامش از سر صورت زیبای شما میبارد

    چقدرررررررر احساس و فرکانس ناب تان را ما هم حس میکنیم

    خدایااااا شکرت شکرت شکرت

    به هر آنچه توجه کنی از اساس آن وارد زنده گی ات میشود

    بخدا که قانون چقدرررر دقیق هست چقدرررر عالی هست

    یعنی من بی نهایت خداوند را دوست دارم عاشق این خدا هستم من با خدا حال میکنم

    خدا از دیدن من لذت میبرد بخدا که لذت میبرد برای خودش حال میکند که عجب بنده دوست داشتی خلق کردیم من چند روز شده بوده به صورت بیسیار زیبا و هدایتی یعنی خیلییییی هدایتی استاد از همان هدایت که به شما میشه به ما هم میشه این قدر خدا عشق هست ( استیکر چشمک)

    به صورت هدایتی دریم بورد آرزو هایم را ساختم و خیلییی زیباست یعنی هر بار که میبینم بال میکشم از خوشحالی از احساس خوب

    من در موبایلم ساختم قسمی که عکس های خودم را کنار شان گذاشتم یعنی امروز کسی که یک آدم مشهور دوست داشتنی هست و کراش من هست از او هم عکس گرفته بودم او هم زیاد عکس گرفته بودم

    همرای مادرم صحبت داشتم دیدم که واییی عکس همان آدم در انستاگرامش آمده او هم هدایتی چون مادرم اصلا انستاگرام استفاده نمیکند او هم که تلیفونش خاموش میکرد واییی گفتمممم چقدرررر کانون توجه دقیق هست عالی هست از این مثال ها هزاردانه دارم که بی نهایت ایمانم قوی شده به اینکه به هر چی توجه کنی از جنس همان بیشتر بیشتر وارد زنده گی ات میشود

    خدایااا صدقه ات شوم شکررررت

    امروز 300روز شد که در سایت زیبا حضور دارم و در این سه صد روز هر روز رد پا گذاشتیم خدا را کرورررررررر کرررورررررر شکرت شکرت شکرت

    من میدانم خواسته های من آرزو های من به خدا هیچ چیز نیست هیچ چیز نیست

    مگر بخدا سختی دارد که من در میامی باشم یک موتر ( ماشین ) شیک لامبورگینی زیر پایم باشد قشنگ دریوری کنم و آهنگ من چقدرررررر دوست دارم خدا پخش باشد و با خدا عشق بازی کنم بگویم سپاسگذارت هستم خدا جانم که چنین زنده گی زیبای برایم شدی سپاسگذارت هستم که برایم همه چیز و همه کس شدی خدا جانم بی نهایت دوستتتت دارم آخر تو چقدرررر مهربان هستی تو چقدرررر بزرگ هستی و اشک شوق بریزم از خوشحالی

    بیبیبین خدایااااا تو تک تک خواسته هایم را برایم برآورده کردی رفیق تو خیلییی رفیق با مرام هستی خیلییی مرد هستی فدایت شوم

    کافی هستی برایم خدا جانم

    تو برایم کافی هستی

    اینگونه همرایش صحبت کنم یعنی بخدا مشکل هست ؟

    نی

    نی

    نی

    بخدا هیچ چیز بزرگ و مشکل و سخت نیست این خواسته های ما خیلییییییییی ناچیز هست ناچیززززززززز هست خدای که خورشید را هست کرده با او انرژی و گرمی که دارد

    خدای که آسمان با تمام زیبایش هست کرده بدون پایه

    خدای که قلب ما را میتپه

    خدای که ما را از هیچ هست کرده

    خدای که یک مورچه را در دل خاک روزی میدهد

    خدای که پرنده ها را زیبا در آسمان به پرواز در میاورد

    خدای که قدرت زمین و آسمان هست

    خدای که توانا هست خیلییی توانا

    میگوید از جای برت برسانم که به عقلت نرسد ما با چنین خدای طرف هستیم چنین خدا عشق ما هست چنین خدا طرفدار ما هست

    باز ما بیایم بگویم نمیشه ؟

    چطور شود ؟

    از کجا شود ؟

    تو از خدا بخواه با تمام وجود بخواه خدا همان میشود

    اگر تا حالی به چیز های که میخوایم نرسیدم میدانن چرا ؟

    چون خداوند میگوید به من به زمان بندی من ایمان داشته باشد به قدرت من ایمان داشته باش

    به من توکل کن که من متوکلین را دوست دارم

    صبر داشته باش که من صابران را دوست دارم

    خداوند را باور کنیم همین همه چیز میشود

    در تمام جنبه ها خدا را باور کنیم

    خدایاااااااااا دوستتتتتت دارم دوستتت دارم دوستتتت دارم

    خداوند همه کس میشود همه چیز را

    خداوند همه کاره هست

    خداوند قادر مطلق هست

    خداوند هرگز هیچ چیز را فراموش نمیکند

    خداوند عاشق بنده ای هست که ازش درخواست میکند

    خداوند منبع عشق سلامتی ثروت و خوشبختی هست

    هر خیر و خوبی که به ما می‌رسد از جانب خداست

    تمام قدرتمندان جهان جمع شوند که یک مگس را بیافرینند نمیتواند قدرت خداست قدرت مردم و انسان ها صفررررر هست در جهان یک قدرت وجود دارد او خداست

    برای خدا هیچ غیرممکن وجود ندارد

    خداوند در های بسته را باز میکند

    خداوند روزی رسان بی حساب هست

    خداوند یار و حامی بنده گان مومن هست خودش فقط خودش هست که به همه کمک میکند

    خداوند هیچ وقت فرد با ایمان را تنها نمیکذارد

    خداوند عهده دار کار های من هست

    ضمانت نامه خدا

    محال است شکست بخورید وقتی که من یاورتان هستم

    خدای مهربانم پروردگار قشنگم

    خدای وهاب و توبه پذیرم

    خدای بزرگ و مهربانم میدانم قدرت تو هستی میدانم فرمانروای زمین و آسمان تو هستی میدانم برگی بدون اذن تو از درخت نمی افتد میدانم تو بزرگ‌ترین برنامه ریز جهان هستی میدانم خالق تمام موجودات تو هستی میدانم قدرت در دستان توست میدانم خدایاا تو هیج وقت فراموش نمیکنی میدانم هیچ غیر ممکنی برایت وجود ندارد خدایااا من میدانم تو از عقل و زهن من خیلییییی بزرگ هستی میدانم تو عاشق بنده خودت هستی خدایااا غیر از تو کی را دارم یا رب

    غیر از تو کی می‌تواند دستم را بیگرد غیر از تو کی با لبخند به سویم می شتابد کیست که همیشه هدایتم کند ؟

    خدایاا بدون تو پا هایم یاری راه رفتن ندارد خدایاا بدون تو قلبم نمی تپد خدایاااا تو همیشه باش خدایااااا تو از قلبم آگاه هستی که تنها تنها منشا حال خوبم تو هستی تنها امیدم تو هستی و تنها دلم به تو گرم هست خدایااااا تمام زنده گیم را به دستان قدرتمند و بزرگ تو میسپارم بیبیبین خدایم من نه چیز را میدانم و نه بلد هستم خودت از خواسته های قلبی من آگاه هستی خدایااا خودت یاریم کن خودت کمکم کن خودت زیبا و عالی برایم بساز خدایاااا من با تمام وجودم به قدرت و زمان بندی تو ایمان دارم

    هر بلایی کز تو آید، رحمتی‌ست

    هر که را فقری دهی، آن دولتی‌ست

    تو بسی زَاندیشه برتر بوده‌ای

    هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

    زآن به تاریکی گذاری بنده را

    تا ببیند آن رخ تابنده را

    ایمان دارم تک تک این زیبای ها را تجربه میکنیم چون این ها نشانه های خدا هستند که با ما صحبت میکنند اگر نی چرا باید می دیدیم

    خوب خدا نشان میدهد که عزیزم برای تو هم در نظر دارم صبر داشته باش و لذت ببر همین حالا صدای طیاره را شنیدم این یکی دیگر از نشانه ها

    خدایااا کرورررر کروررر شکرت

    27جدی 1402

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
    • -
      عارف جمالی گفته:
      مدت عضویت: 3075 روز

      سلام دوست عزیز!

      کمنت شما را تا آخر خواندم ، خیلی عالی است و جملات بسیار زیبا را نوشتید.

      دقیقا خداوند هر لحظه به افکار و فرکانس های ما پاسخ می دهد و ما را به هر مسیری که خود ما انتخاب کنیم هدایت می کند البته مسیر درست مسیر لذت است ، مسیر آرامش است، مسیر ایمان است و

      مسیر نادرست مسیر عجله است، مسیرحرص است،مسیرطمع است، مسیر دویدن است و مسیر شرک است.

      وقتی کمنت را خواندم متوجه شدم که شما از جمله دوستهای افغان هستید.

      خوشحال شدم از اینکه دوست و هموطنم را در این سایت زیبا میبینم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 832 روز

        به نام خدای مهربان و بزرگ

        به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

        سلامممم عارف عزیز

        سلامم عارف مهربان

        تشکررررررر میکنم که برایم نکات ارزشمند را یاد آور شدین

        چقدررر خوشحال هستم که اینجا هستین

        بلی عارف عزیز من افغانم

        منم خیلییی خوشحال هستم که با شما آشنا شدم

        الهی هر جا باشید در کنار خدا غرق عشق خودش باشید

        غرق تجربه خوشبختی ها لذت ها شادی ها

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام پاکیزه عزیزم ….

      سلام صد سلام

      من تو سایت کامنت خوانی دارم هدایت میشوم واز دوستان ارجمند وخوبم کامنتی مطالعه میکنم خدا می‌داند چه انرژی میگیرم خدایا شکرت که منم همراه دوستانم هستم واز جهانم لذت میبرم .

      پاکیزه عزیز تو لایق وارزشمندی انشالله مدتی دیکر برامون مینویسی که میامی هستی واز شوق واشتیاق پیاده روی آخر شب برامن قصه ها مینویسی از کنتر سواحل سفید وزیبایش مکتوب میکنی برامون ومار و با جملات مست زندگی میکنی

      سپاسگذارم هستی …

      بودنت مایه آرامش است بانوی زیبای افغان ….هرجاهستی سلامت وشاد باشی ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 832 روز

        به نام خدای مهربان

        به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

        به نام خدای که عاشق هست

        خدای که وهاب هست

        خدای که رزاق هست

        خدای که رحمان هست

        خدای که رحیممم هست

        سلامممممم به دوست خوش قلبم جمال عزیز

        جمال عزیزم سپاسگذارت هستم که این قدر قلبت مثل دریا بزرگ هست و با عشق مینویسی

        چقدرررر کامنتت زیبا هست

        حالم را عالی عالی ساخت

        به خودت هم عالی ترین ها را آرزو میکنم

        میدانی برایت تمام زیباییی های جهان را آرزو میکنم چون تو خیلیییی لایق و ارزشمند هستی

        برایت عشق بی قیط و شرط خدا را آرزو میکنم که هر لحظه روی ابرا باشی

        سپاس فراوان از بزرگی و مهربانی ات

        در پناه الله غرق عشق خودش باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2529 روز

      سلام بر پاکیزه عزیز دوست موفق و قدرتمندم

      پاکیزه جان خیلی ازت ممنونم که وقت گذاشتی و این کامنت رو که پر از باورهای عااالی توحیدی است تایپ کردی

      خدارو شکر که تا این حد ایمانت قوی هست. البته اصل هم همینه.

      واقعا این روزها هیچ چیز بیشتر از یاد خدا و صحبت کردن در مورد قدرت و مهربانی و یگانه بودنش بهم آرامش نمیده و عاشق کامنت‌هایی هستم که در این مورد صحبت میکنند که البته خداروشکر تقریبا همه دوستان اول و آخر کامنت‌هاشون اگه شده حداقل چند کلمه از او که همه چیز هست حرف میزنند چه برسه به کامنت‌هایی مثل کامنت شما و اکثر دوستان که سراسر یاد خداست. آخه ما موضوعی خارج از او که “وجود مطلق” هست نداریم.

      پاکیزه عزیز ایمان دارم که به همه خواسته‌هات میرسی و به امید خدا حضوری بهت تبریک میگم بخاطر همه اتفاقات خوب زندگیت که به آسانی و راحتی و به قول استاد سوت‌زنان به همشون رسیدی. انشاالله

      ‌سلامتی و سعادت سهم هر روز تو باشه دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 832 روز

        به نام خدای مهربانم

        به نام خدای عزیزم

        به نام خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست

        سلاممممم پری عزیزم

        سلاممم پری خوش قلبم

        چقدررررررررر شما خوبید

        چقدرررر قلب شما بزرگ هست

        پری عزیزم سپاسگذارت هستم که برایم نوشتی و چقدررر زیبا نوشتی

        پری عزیزم چطور میشود عاشق این خدا نشد

        خدای که آرامش دهنده قلب هاست

        خدای که در رگ رگ ما جاری هست

        خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست

        آخر همه چیز خودش هست

        عشق هست

        ارامش هست

        ثروت هست

        رفیق هست

        زنده گی هست

        خوبی هست

        زیبایی هست

        خدا خیلیییییی زیباست

        پری عزیزم از خداوند بهترین ها را برایت میخواهم

        از خداوند زیبایی ها جهان را برایت میخواهم چون لایقش هستی

        از خداوند برایت بهترین حال جهان را میخواهم

        از خداوند برایت ثروت بی نهایت میخواهم عزیزم

        هر کجا هستی در آغوش خدا غرق تجربه شادی و خوشبختی باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    شینا زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 601 روز

    به نام پرور دگار جهانیان

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته

    من امروز یک درسی از خداوند گرفتم و اصلا نمی تونم تا چهار شنبه صبر کنم حالا می خواهم امروز کامنتم را به سایت اضافه کنم . استاد عباس منش من وقتی که هنوز پدرم من را به سایت اضافه نکرده بود من با خودم یک مشکلی داشتم ان بود که اگر می رفتم خانه ی کسی یا مثلا توی مدرسه کسی رو می دیدم که مثلا پاک کنش از من خوش گل تره حسودی می کردم و هر چی که پدر و مادرم برام خریده بودن از یادم می رفت و اگر مامان بابام پنجاه تا چیز برام می خریدن باز هم من نا شکر بودم

    ولی من بعد از یک سال تمرین تونستم جلوی خودم رو بگیرم و بگم که من لایق بهترین ها هستم و خداوند نگاه کرد که من آمده هستم امروز از من امتحان گرفت دوستم پانیذ یک روژه لب خیلی خیلی قشنگ به مدرسه آورده بود و من یعنی عاشقش شودم

    ولی بلا فاصله یادم اومد که باید از چیزی که خودم دارم راضی باشم و بعضی ها هم همین هم ندارند باید خدا را شکر کنم که من حداقل یکی دارم نباید انقدر دونبال وسایل های دیگران باشم و آن دلیلم این بود که خداوند به من چیز های بهتر و قشنگ تری را می دهد اصلا من لایق بهترین ها هستم و توانستم از امتحان خدا سر بلند بیرون بیاورم

    و من یک داستان دیگری هم می خواهم بگویم کتاب علوم درس 8 آسمان در شب من عاشق این درس هستم این درس درباره ی کره ها هستن من تا الان نمی دونستم ما 7 سیاره ی دیگری هم داریم تازه شما می دونستید که خورشید یک ستاره است من نمی دونستم!

    خیلی خیلی از خداوند بابت همه چیز ممنون هستم یا حتی من نمی دانستم که منظومه ی شمسی یعنی چه اصلا من نمی دونستم که اصلا شمس چیه وقتی که مطالعه کردم چشم به روی زیبایی های دنیا کردم من اسم های سیاره ها رو یاد گرفتم و سیاره ی مورد علاقه ی من سیاره ی ناهید است.

    کسانی که برایم کامنت نوشته اند بسیار بسیار ارزشمند هستند بخصوص خاله فهیمه و خاله سیمای عزیز.خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1247 روز

      سلام شینای عزیز

      چقدر قشنگ نوشتی و افرین بهت که داری هرروز بهتر و بهتر میشی

      و مهم تر از همه به این پیشرفت ها و این چیزایی که یاد میگیری همیشه اشاره میکنی

      یعنی یکی از چیزایی که حسابی برای من تحسین بر انگیزه اینه که شما میای درمورد چیزایی که یادگرفتی صحبت میکنی و به اونها توجه میکنی

      جهان هم برات کاری میکنه تا بیشتر و بیشتر یاد بگیری و اصلا این علاقه تورو ناخودآگاه به یادگیری بیشتر میکنه

      همچنین توجه میکنی به جاهایی که تونستی طبق قانون عمل کنی.

      خیلی از ماها هرچی بزرگتر میشیم یاد میگیریم بیشتر به ناتوانایی هامون اشاره کنیم

      بیشتر به این توجه کنیم که کجاها نتونستیم درست عمل کنیم و بهش اشاره میکنیم و فکر میکنیم هم این اشاره کردن خوبه!

      مثلا هعی میگیم: فلان جا طبق قانون عمل نکردم و خودمون رو سرزنش میکنیم و نمیدونیم این اشاره نه تنها باعث نمیشه که این موضوع اصلاح بشه بلکه دفعه بعدی باعث میشه بدتر عمل کنیم!

      اما اگر یادبگیریم که درمورد جاهایی که خوب از قانون استفاده کردیم صحبت کنیم هردفعه بیشتر و بیشتر به قانون عمل میکنیم

      چون جهان اینطوریه که هرچیزی که بهش توجه میکنیم رو گسترش میده

      شینا جان اینکه عادت داری درمورد پیشرفت هایی که کردی و بهبود هایی که انجام دادی صحبت کنی این بینظیره! فوق العاده تاثیر مثبتی داره و من با کامنت هات فهمیدم که خیلیی میتونم بیشتر به بهبود هایی که توی طول روز دارم توجه کنم.

      وقتی از پیشرفت هات توی کلاس شنا میگی

      وقتی از چیزایی که یادگرفتی توی مدرسه میگی

      وقتی از درس هایی که از زندگی گرفتی میگی .

      همه و همه اینا تحسین برانگیزه که خیلی از ماها با اینکه مدت زیادی توی عضو هستیم شاید مقاومت داشته باشیم که اینقدر با جزئیات از پیشرفت هامون بگیم و اصلا به ذهنمون هم نمیرسه که به همچین چیزایی توجه کنیم.

      ببین چقدر کامنتت میتونه درس داشته باشه

      اومدی گفتی که یاد گرفتی 7 سیاره دیگه هم داریم

      همچنین خورشید یک ستاره است!

      درمورد منظومه شمسی گفتی.

      و اینقدر خوب بدون مقاومت درمورد این چیزا نوشتی.

      و این خیلی برام قشنگ بود

      چون خیلی وقت ها ما توی طول روز خیلی چیزا یاد میگیریم خیلی پیشرفت ها میکنیم و باید حتما اینطوری بهش توجه کنیم

      خود من که از امروز که کامنتت رو خوندم فهمیدم که هرشب که میخوام تمرین کدنویسی ام رو انجام بدم طبق تمرین این بهبود هارو بیینم!

      این پیشرفت هارو ببینم

      اینطوری اتفاقات روزم رو بنویسم

      یعنی امشب من باید بنویسم:

      •امشب از کامنت شینا جان درس های بینظیری یاد گرفتم

      •امروز فهمیدم که حتی درمورد پیشرفت های جزئئ که میکنم بنویسم و بهشون توجه کنم

      •امروز یک کامنت برای شینای عزیزم نوشتم

      و…

      و این چیزایی که من نوشتم فقط بهبود هایی هست و پیشرفت هایی هست که از بیست دقیقه پیش که کامنت زیبات رو خوندم تا الان در من ایجاد شده

      و من دارم بهش توجه میکنم.

      چقدر همین موضوع واقعا به من کمک میکنه که از کانون توجهم بیشتر بهره ببرم

      تقریبا همه میدونیم که توجه ما باعث میشه که اون چیز توی زندگی ما بیشتر بشه

      اما چیزی که نتیجه رو میاره اینطوری عمل کردن بهش هست

      قطعا این چیزی که امروز یادگرفتم برای استفاده عملی بیشتر از قانون رشد و تحولات فوق العاده بیشتری برام رقم میزنه.

      چقدر خوشحالم که توی این سایت و این خانواده شینا جان تورو داریم!

      مشتاقانه منتظر کامنت های بعدیت هستم

      و نوشتنت از رشد ها و پیشرفت ها و چیزای جدیدی که یاد گرفتی

      خدا نگهدارت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدای فرشته های روی زمین

      سلام فرشته‌ی قشنگ و مهربون، سلام شینا جان، دختر باهوش و زرنگ و دانا

      دختر قشنگم، شما چقدر عالی داری پیش میری!!!، احسنت به شما که تو این امتحان سربلند بیرون آمدی.

      خدای مهربون در کتاب قرآن کریم می فرمایند.

      فلینظر الانسان الی طعامه

      پس انسان باید در غذای خود بنگرد.(عبس 24)

      خداوند میگه که به نعمت ها و داشته های خودت که اینجا بطور کلی گفته طعام یا همون غذای خودت نگاه کن.

      دقیقا همون کاری که شما کردی که به داشته های خودت نگاه کردی و از داشته های بقیه چشم پوشیدی.

      و مطمئنا بهترین هایی که دلت میخواد برات فراهم میشه. روح و روان شما الان مثل یه تخته سفید و تمیز میمونی پس هر چی روش بنویسی قشنگ پیداست.و این درس امروزت چقدر به این تخته سفیدت نشسته و زیباست.

      شینا جان، دوستت دارم و منتظر کامنت های قشنگت هستم

      ان شاءالله روز به روز شاهد پیشرفت هایت باشیم.

      در پناه خدای مهربونی که عاشقانه دوست داره، روز به روز بهش نزدیک و نزدیک تر بشی. الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 832 روز

      به نام خداوند مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      سلاممممم شینا عزیزم

      سلام دختر قندول و خوش خنده

      قندول بابا چطور هستی؟

      الهی که حال دلت عالی عالی باشد کنار اسداله عزیز و مادر مهربانت

      شینا عزیزم چقدرررر بالایت افتخار میکنم میدانی روزی خیلیی پیشرفت میکنی خیلییی موفق میشوی انشالله

      همین حالا هم خیلییی موفق هستی گل دختر

      میدانی شینا جان کمنتت حال دلم را عالی عالی تر ساخت

      منم این عادت را داشتم و حتی دارم که بعضا با وسایل زیبای دیگران حسودیم میشود میدانی شینا عزیز این چیزی هست که در تمام انسان ها وجود دارد و می‌توانم کنترولش کنیم و تو چقدرررر راهکار زیبا دادی

      که بخاطر چیز های که همین حالا داریم سپاسگذار باشیم لذت ببریم راضی باشیم و بدانیم که خداوند پاداشش برای ما میدهد چون که ما لایق عالی ترین ها هستیم

      خیلیییییی لذت بردم از کمنتتت

      دوست مقبول من باید یک چیز دیگر هم یاد بیگریم او هم این هست که همیشه از دیدن زیبایی ها دیگران از وسایل زیبای دیگران خوشحال شویم و تحسین شان کنیم چون هر چی را که ما تحسین میکنیم در واقع به خداوند میگیم ما هم از این چیز ها در زنده گی مان میخوایم

      شینا عزیزم خیلیییی دوستتت دارم

      بوس به صورت قشنگ و زیبایت

      مواظب خودت باش گل دختر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2970 روز

      بنام الله

      سلام به روی ماه شینای عزیز وارزشمند

      چه توفیقی امروز صبح قسمتم شد که روزم را با کامنت فرشته نازنین خدا شروع کنم خدارا شاکر وسپاسگزارم که به کامنتت هدایت شدم

      شینا جان عزیز دلم می دونی با نوشتن درسهایی که می گیری وداستانهایی که تعریف میکنی چقدر من ازت یاد میگیرم

      عزیزدلم من تحسینت میکنم که اینقدر عالی داری در این مسیر زیباقدم بر می‌دارید

      چقدر عالی یاد گرفتی سپاسگزار داشته هات باشی ودیگران را تحسین کنی ،احسنت وهزار آفرین به تو عزیز دلم

      در مورد درس علوم که گفتی میدونی مرا بردی به دوران ابتدایی وآره آنروز این درس به منم حس وحال قشنگی داد وچه یاد آوری شیرینی بود سپاسگزارتم عزیزدلم

      ممنونم بخاطر وجود ارزشمندت

      روی چون ماهت را میبوسم

      خیلی خیلی دوست دارم واز خدا میخوام که یه روز از نزدیک ببینمت وبا عشق در آغوش بگیرمت

      یا حق عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2529 روز

      سلام به شینای عزیزم عشق خاله

      اولین کامنتی که خوندم مال خودت بود همینطور کامنتها رو رد کردم رسیدم به کامنت قشنگ شما. نمیدونی چقدر ذوق میکنم وقتی کامنتت رو می‌بینم و میخونم. کامنت قبلیت رو هم جواب دادم و درسهایی که ازت گرفتم رو برات نوشتم اما نمیدونم چطور شد که ارسال نشد. خلاصه مرسی که هر بار واسمون می‌نویسی دختر قشنگ

      من هم از داستانهای شما خیلی درس می‌گیرم مثلا یاد گرفتم که به داشته‌های خودم توجه کنم و شکرگزار باشم همین امروز داشتم می‌گفتم آره دوستان و همسن و سالهای من اینو دارن و اونو دارن ولی انگار تو فرشته‌ای از طرف خدا بودی تا به من بگی به داشته‌هام توجه کنم و کاری به دیگران نداشته باشم. مثلا بخاطر سلامتیم بخاطر شغلم بخاطر خانواده خوب و مهربونم بخاطر ویژگی‌های اخلاقی خوبی که دارم و …شکرگزار باشم. خدایا سپاسگزارم

      شینا جان من خیلی علاقه به بحث کهکشان و ستاره و سیاره‌ها دارم خیلی برام شگفت‌انگیزه و بیشتر من رو به یاد خدای بزرگ و مهربان میندازه

      بازم ممنون که کامنت گذاشتی خیلی مشتاق دیدارت هستم عزیزدلم.

      با آرزوی موفقیت و سلامتی قشنگ مهربون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      به نام خدا

      سلام به شینای عزیزم دختر موحد و زیبای خودم

      عزیزم دورت بگردم که اینقدر قشنگ داری قوانین رو یاد میگیری و به خودت یادآوری می‌کنی

      آفرین بهت

      آفرین به این ادامه دادنت

      آفرین به فهم و درک درست دورت بگردم

      می‌دونستی خدا خیلی دوست داره ؟؟؟

      شینا جان از اینکه نوشتی از داشته هات سپاسگزار باشی خیلی لذت بردم چون من بازهم بهم یادآوری شد که چه داشته هایی دارم

      و حواسم بهشون نبوده

      دختر گلم منتظر کامنهای خوشگل دیگه آن هم هستم عزیزم

      شاد و موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      سلام شینا عزیزم

      آفرین به تو دختر گل و قشنگ ،آفرین که تمرین کردی و تونستی این تغییر رو در خودت ایجاد کنی ،شینا جان تحسینت میکنم عزیزم. تو لایق بهترینهایی.

      لذت بردم از این تغییر و کارکردن عالی روی خودت ، آفرین که اینقدر اطلاعات خوبی بدست آوردی.

      شینا عزیزم میبوسمت و بهترینها رو برات آرزو میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    یونس پریرو گفته:
    مدت عضویت: 3554 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم

    چه نکات ارزنده و ارزشمندی در همین اول فایل گفته شده

    به شخصه خیلی خیلی ادم خوشبختی میدونم خودمو میدونی چرا

    چونکه شنیدن و اجرا کردن همین نکات ارزشمند و درست و صحیح که قسمتیش در این قسمت گفته شده و توی دوره های مختلف فایلهای مختلفم دربارش به شکلهای مختلف صحبت شده ، همین نکات درک و فهم این اگاهی چقدر زیااد کیفیت روابط آدمو میبره بالا

    یعنی چیزی که در حال حاضر دارم در روابط دوستی پاتنر همکاری خانوادگی تجربه میکنم واقعا کیفیتش از 70-80 درصد بدنه جامعه بیشتر هست

    مثلا توی روابط دوستی که دارم بعضیاشون توی برنامه قانون سلامتی نیستن یا حتی قبل ترش که میخواستیم بریم بیرون غذا بخوریم متظور بیرون شهر ، هر کدوممون هر نوع غذایی که دوست داریم میخوردیم مثلا یکی پاچین دوست داره یکی سینه یکی گوشت قرمز ، اینجور نیست که اجبار که همه یک نوع غذا بخوریم ، این مدل که توی مسافرتایی که میریم خیلی خودشو بیشتر نشون میده قشنگ هر کی هر مدلی که دوست داره غذا میخوره یا نمیخوره کلا آزادیه

    یا مثلا قبلا که توی خونه پدر و مادرم زندگی میکردم خب مادرم خیلی رو نظم و ایناها حساس ، مثلا لباس سرجاش باشه یا رختخواب صب به صب جمع کنم و مرتب باشه و همین چیزایی که اکثر مادرا روش حساس هستن ، و من اینو سعی میکردم که این خواسته در این مثال مادرمو احترام بزارم و بهش عمل کنم ،

    یا توی رواط عاطفی ، خودم به شخصه دوست دارم اون فضای تنهایی و مستقلی خودمو داشته باشم یعنی جوری نباشه که هر روز هر شب بخوام با طرفم باشم یا اون با من باشه نمیدونم دم به دقیقه زنگ و پیام ایناها واقعا مورد پسند من نیست

    احتمالا براتون جالب باشه ولی از اون دسته ادماییم که میگم چه لزومی داره حتما دو طرف شب تو بغل هم بخوابن ، شاید یکی خواست تنها رو مبل بخوابه یا هرجای دیگه ::||

    منظورم این هست که همینطور که استاد گفتن منم این مدل الگو رفتاری رو میپسندم و نورد تحسینم هستش که توی رابطه عاطفی دو طرف ازادی اینو دارن که علایق خودشون رو تجربه کنن

    البته اینم بگم که وقتی ادم توی مسیر درست باشه در مدار درست باشه یک فردی میاد توی رابطه عاطفی براش میاد که در 70-80 درصد موارد نقاط مشترک دارن و اصلا نیاز به یه سری کارها و هماهنگیها و صحبتا دیگه نیست

    و اینکه توی رابطه عاطفی دو طرف ازادی اینو داشته باشن که علایق خودشون رو تجربه کنن بدون اینکه بخوان زور بزنن طرف دیگری رو باخودشون هم مسیر کنن

    ولی استاد اونجایی که گفتین با وجود تفاوت بیایم مَنیج کنیم (مدیریت کنیم) و برچسب الکی نزنیم که من ایراد دارم ، یا اون ایراد داره، یا نمیدونم من ادم رابطه نیستم ، و این رابطه ها همش مشکله و این مدل صحبتها ،

    بیایم درک کنیم تفاوت ها رو ، بیایم بپذیریم و درک کنیم که ما دو تا ادم با دو تا سلایق و علایق متفاوت هستیم و هر دو طرفم این ازادی و دارن که علایق و سلایق خودشون رو تجربه کنن و توی اون نقاطی که تفاوت هست بیام اون موقعیت رو مدیریت کنیم ، خیلی نکته و اگاهی کاربردی و اثر بخشی برام بود

    و اون نکته خانم شایسته هم خیلی قشنگ بود که توی این حالت تمرکز برنکات مثبت طرف خیلی راحت تر هست

    واقعا هم همینجوریه ، وقتی شما تفاوتها و بپذیری و مدیرتش کنی و درک درستی از اصل و اساس و هدف رابطه عاطفی داشته باشی ، یعنی خیلی از ادما رابطه عاطفی رو برای این میخوان که خلاء هاشون پر کنن ، کمبودهای عاطفی و غیرشون با رابطه عاطفی پر کنن و خداییش اینجور روابط به نظر من بسیار بسیار سَمی و مضرر هست و آفت جون ادم میشه

    چون به نظر من کسی که دارای عزتنفس باشه ، از درون احساس خود ارزشمندی داشته باشه و دارای اعتمادبنفس باشه هدفش از رابطه صرفا لذت بردن بیشتر از زندگی و رفع نیاز جنسی هست و بس نه که بیاد کمبودها و خلاء های عاطفی و غیر عاطفیشو با رابطه پر کنه

    با کمال احترام شاید خیلیا با این دیدگاه من مخالف باشن ولی حقیقت همینه

    این نوع نگرش هم مخالف داره و هم‌ موافق … ؟!؟!

    و خلاصه وقتی تفاوتها رو مدیریت کنی و فضا خالی میشود که تمرکز بر نکات مثبت طرف مقابل بسیار بسیار برات راحت تر و قشنگتره

    نکته مثبت بعدی این فایل ، یک کِیس اِستادی به تمام معنای واقعی در مورد قانون فراوانی و باورهای ثروت افرین هست

    یعنی یکی از مصداقها و فکتهایی که هر موقعی که بهش فک میکنم هوش از سر من میبره ، همین بازارها هست ، بازارها و پاساژها ، واقعا یک فکت محکمی هستن برای وجود پول و ثروت بی انتها

    برای اثبات این حقیقت که همیشه و همیشه فرصتها موقعیتها برای پول ساختن ، برای پولسازی بیشتر

    برای گسترش برای رشد ، هست

    برای درک این حقیقت که همیشه و همیشه موقعیت فرصت برای پولدار شدن برای رشد و پیشرفت کردن هست

    و هر روزم فضا و موقعیت و شرایط برای پولسازی های بیشتر و بهتر برای پولدار شدن داره راحت و راحت تر و ساده تر میشه

    چند روز پیش داشتم فیلم ناپلئون بناپارت که جدیدم اومده میدیم که همون اول فیلم نشون میداد که چجوری ناپلئون وسط یک جنگ میاد بالا و اون قسمت از فیلم بهم‌این باور رو داد که ببین فرصتها موقعیتها شرایط برای رشر پیشرفت برای بهتر شدن همیشه و همیشه وجود داره در اوج جنگ یک سرباز یک نظامی ساده و معمولی تبدیل به یک فرمانده جنگی بزرگ و قدرتمند میشه ، پس ببین فرصتها هست موقعیتها هست راهکارها هست ، ایده ها هست ، فقط باید مرد عمل باشی یعنی اولا ببینی این فرصتها رو   بعدش بهش عمل کنی بری تو دلش

    شما همین وجود چنین مال های بزرگ و لوکس و لاکچری به من نوعی این باور و حقیقت و اطمینان خاطر رو میدهد که ببین اصلا تحت هیچ عنوانی نگران نباش ،هیچ کمبودی در کار نیست

    هیچ چیزی در این جهان کم نمیشه

    هیچ کمبود مشتری وجود نداره

    اصلا نگران نباش

    چون ذات این جهان بر فراوانی نهادینه شده

    چون اراده خداوند بر رشد و گسترش جهانه

    بابا این ماال به این بزرگی و لوکسی ، مصداقشه همین یک مورد ، مهر تایید پر رنگ و محکمی بر وجود فراوونی مول و ثروت و فرصتها و نوقعیتهای پولساز میدهد

    فقط شما ببین فراوونی رو که توی این پاساژ به این بزرگی که تقریبا 60-70 درصدشون فقط دارن لباس میفروشن ، یعنی یک محصول مشترک ، و جالبیش اینجاست که همشون مشتری دارن ، هر برندی مشتریای خودشو داره

    شما فقط قیمتا رو تبدیل به تومان بزن ببین همه لباس میلیونی و چند ده میلیونی میشه و داره با این قیمتا فروش میره ، خب پس هست دیگه پس پوله هست فرصته هست موقعیت هست راهکاره هست که یه سری ادم دارن استفاده میکنن و پول میسازن و رشد میکنن و توانایی خرید چنین لباسهایی رو بدست میارن ، ببین پس هست ، هیچ کمبود هیچ بازار خراب و اقتصاد فلانی وجود ندارد ، اقا جان دروغه ، بزرگترین دروغ بسر کمبود ،چون اصلا وجود خارجی ندارد ،

    این مال به این بزرگی و هر مال بزرگ دیگه در جهان این حقیقت و داره فریااااااد میزنه

    توی همون فیلم ناپلئون طرف توی جنگ موقعیت و فرصت اینو بدست میاره که خودشو تبدیل کنه به یک فرمانده جنگی قدرتمند و اصلا تمام فرماندهان جنگی و رهبران و غیره همه و همه توی شرایط و اوضاع سخت مملکتی و اقتصادی و بازار و سیاست بوجود اومدن و اومدن بالا  ، پس ببین هست

    یا چند وقت قبل سرگذشت برند رولکس رو توی یه کلیپی میدیم که استارت این برند از توی جنگ جهانی اول بوده و تنها برندی که تونسته توی جنگ جهانی دوم فروش داشته باشه و از هم نپاشه ، همین برند رولکس بود

    خلاصه مطلب این هست که ببین فرصتها موقعیتهای پولساز همه و همه چی هست واقعا هست …

    یا اون فروشگاه لباس عروش که خانم شایسته رفتن داخلش ، یکی از مصداقهای محکم فراوانی هست ، که ببین اینقدر پول و ثروت وجود داره که طرف فقط برای یک شب اونم نهایتا سه چهار ساعت ،چتد صد میلیون و بعضا میلیاردها تومن خرج میکنه ، خب ببین پس هست که خرج میکنه پس فرصتها موقعتها پولساز هست دیگه

    مشتریه هست بازاره خوبه که طرف میاد چند صد میلیون و میلیاردی برای یک شب خرج میکنه

    واقعا اون فروشگاه پِت شاپ Pet store ، هوش از سر من برد ، که ببین اولا که چقدر فرصتها پولساز به قول ما مشهدیا بی اِشکل زیاده که یه سری افراد میان برای سگشون چه چیزهایی میخرن ، و دوما ببین وقتی تمرکز روی خودت باشه تو به مسیر منحصر به فرد خودت هدایت میشی برای پول ساختن و کسب و کار و رشد و پیشرفت و توش موفق میشی

    و مثه همیشه چیزی که خیلی زیاااد توی چشم‌ بود و چشمک میزد ، همین تمیز و مرتب بود فروشگاه ها و خود پاساژ بودش واقعا خیلی شیک و تمیز و قشنگ بودش

    مخصوصا که با گل ارایی تزیین هم کرده بودن خیلی قشنگ بودش و واقعا باتمام وجود این حجم از تمیزی و مرتب بودن و نظافت بودن این محیط رو تحسین میکنم

    نکته مثبت بعدی این فایل که همین مانکن هایی که برای سایزهای تپل و چاق طراحی کرده بودن به نظرم خیلی قشنگ بودش

    چیز که توی این قسمت خیلی برام قابل توجه بودش این نوضوع که جقدر برای فرهنگ مردم امریکا اینکه یه نفر گوشی یا دوربین دستش باشه و بیاد از محصولاتت و خودت و مغازت فیلم بگیره پذیرفتنی و جا افتاده هست ، و نردم هیچ واکنش خاصی ندارن و اتفاقا بعضا استقبالم میکنن ، چیزی که توی ایران داره بیشتر و بیشتر جا میوفته به لطف همین شغل جدید بلاگری :)

    و در آخر یکی از برندهای محبوب من همین لاگوست هستش

    خداییش شما ببین قشنگ یه سر و گردن لباساش کفشاش از همه فروشگاهای دیگه خوشگل تر و جذابتر و قشنگتر

    در آخر از استاد عزیزم برای تهیه چنین فایل و چنین سایت و فضای عالی برای تمرکز به نکات مثبت و رشد و پیشرفت بینهایت سپاسگذارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 81 رای:
    • -
      نگین نصیرایی گفته:
      مدت عضویت: 1077 روز

      سلام دوست عزیز ممنونم از دیدگاه زیباتون چقدر نگاهتون متفاوت بود

      چقدر برام پر از درس بود

      من همیشه همه فایل های استاد رو گوش میدم چندبار ولی هربار به سفر به دور آمریکا میرسم نمیبینیم امشب به خودم گفتم بیا بین شاید پیامی داره برات

      و چقدر حالم خوب شد و چقدر از شما یادگرفتم بخاطر نگرش بسیار متفاوتتون‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.

    از خدا ممنونم که فرصت دوباره بهم داد برلی نوشتن کامنت در این سایت.

    مهمترین پیامی که این فایل برای من داشت در مورد عزت نفس و احساس لیاقت بود.

    وقتی داشتم فایل و لباس های مختلف رو میدیدم، به این فکر کردم که اگر من یک لباس از آمریکا بفرستم برای یکی از بستگانم، اون لباس رو بشدت ازش مراقبت میکنن

    چرا!؟

    چون از آمریکا اومده

    چرا!؟

    چون حتماً مرغ آمریکایی ها غازه

    چرا!؟

    چون این لباس از جایی اومده که حتما خییییلی ارزشش بالاست!

    میبینم که یه جوری برای ما جا افتاده که ما همیشه فکر می‌کنیم بقیه از ما بهترن.

    مثلاً اگر بریم تهران همبرگر بخوریم میگیم عععجب چیزی بود!!!

    همبرگر تهران کجا، همبر شهر خودمون کجا!

    اصن انگار خاویار توش بود!

    حالا جانه خودم همبرگر 30 %برامون آورده بود اما چون ماله یه شهر دیگه بود، حتما اونها از ما بهترونن.

    میبینم توی رفتار ها و گفتارها و عملکردم هم همینجورم.

    یعنی مثلا اگه یک شخصیه شرایط مالی خوبی داره، یا ظاهر خوبی داره، یا جایگاه شغلی خوبی داره، یک رفتاری انجام داد، من این میاد تو ذهنم که آره، رفتار و واکنش اون درسته من باید مثله اون رفتار کنم، در صورتی که عملکرد و واکنشی که من تو ذهنمه که باید انجام بدم خیلی خیلی بهتره اما بخاطر ظاهر قضیه و بخاطر ورودی هایی که از خانواده و جامعه داشتیم، همیشه بقیه بهترن، همیشه رفتار بقیه درسته، همیشه ماله اونها بالاتره

    خداروشکر که یه مدته بعد از کار کردن دوره ی احساس لیاقت میبینم که اصلاً اینجوری نیست!

    مثلا من در برابر چند تا از همکارام احساس کمتر بودن، احساس اینکه باید به اونها بابت هر رفتاریم جواب بدم تو ذهنم، احساس اینکه اونها با شخصیت و بالاتر هستند از من، داشتم

    و در کل اعتماد به نفس بسیار کمی نسبت به اونها داشتم.

    تا اینکه یکی از همین همکارا که ظاهر خوبی داره، شرایط مالی بسیار فوق‌العاده ای داره، می‌بینم بخاطر اینکه پول بنزین نده یا اینکه ماشینش آسیب نبینه با سرویس میره و میاد، یا اینکه با وجود شرایط مالی فوق‌العاده عالی حاظر نیست از پولش لذت ببره، یا اینکه با یکی از همکارام مشکل داره، اون روز گفت من غذامو میندازم جلو سسسگ ولی به فلانی نمیدم!

    یا اون یکی همکار دیگه ام، اومدیم غذا بخوریم یک حرف بسیار زشتی زد که واقعاً حالم بهم خورد از شخصیتش و رفتارش، حقیقتاً بالاترین خط قرمز من تو زندگیم ادب و احترامه!

    بعد بهم الهام شد که ابراهیم، تو خودت رو از این ها کمتر میدونی!؟

    تو خودت رو شخصیت و معرفتت رو از اینها کمتر میدونی!؟

    چرا احساس ضعیف بودن در برابر افرادی میکنی که سااااالها از نظر فهم و ادب و بخشش و معرفت و..

    از تو کمتر هستن!

    چرا فکر میکنی باید به اینها توضیح بدی بابت کارهات!؟

    این حرف ها نه بخاطر اینکه خودمو از اونها بالاتر بدونم بهم گفته شد، بلکه بخاطر این گفته شد که بابا تو همینجوری شم 10 هیچ از بقیه جلو تری، خودتو کم نبین، خودتو دسته کم نگیر!

    این فایل بهم یاد داد که آقا!

    چون مثلاً این لباس از کشور آمریکا اومده خیییلی چیزه عجیب قریبه!؟

    نه بابا!

    یکی بهترین کت شلوار های جهان، متعلق به بیژن هست!

    که هرکسی نمیتونه اون رو بخره!

    به قول استاد عباس منش میگه که:

    کلللا کشوره ما اعتماد به نفس نداره

    تا یه خارجی میبینم میگیم نگاش کن خارجیه ها!!

    خارجیه!!

    انگار از فضا اومده!

    خداروشکر میکنم که روز به روز و لحظه به لحظه قلبم باز تر میشه و آگاه تر میشم نسبت به ایرادهای خودم

    و از خدا قدرت این رو میخوام که ایراداتم رو برطرف کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      خیلی خیلی ممنون برای توضحیاتی که با یه دیدگاه توی ذهنت جرقه خورد و شما بازش کردین این موضوع رو برای ما و ربطش دادین به لیاقت

      واقعا همینطور که من به شخصه وقتی میگن یه جنسی خارجی یا یه فردی فلان ماشین زیر پاشه فکر میکنم خیلی خاص در صورتی که بارها این موضوع برام پیش امده که باهاشون هم کلام میشدم و چیزی به اسم ادب که خودم خیلی رعایت میکنم توی کلامشون و حرفاشون نبود و این خودش نشون میده اولا هیچ آدم خاصی وجود نداره که با ظاهر بخوایم بفهمیم خیلی خاص بلکه این درون ماست و باورهای ماست که باعث میشه یک فرد خاص باشه

      سپاسگزارم ازت دوست عزیزم برای باز کردن این موضوع

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      علی حمیدی گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام دوست عزیزم

      واقعا چقدر این کامنتتون زیبا و به جا بود لذت بردم اصلن یه حسی رو درونم بیدار کرد نتونستم ازتون تشکر نکنم سپاسگزارم.

      آره دقیقا،ماها باید به خودمون افتخار کنیم که هدایت شدیم به این آگاهی،داریم قوانین جهان رو درک می‌کنیم بابا بزرگ فکر کن، من شخصا ظاهر بقیه مردم رو که میبینم میام نتایجشون رو با خودم مقایسه می‌کنم و حس خوبی ندارم ولی به محض ارتباط برقرار کردن میفهمم و درک میکنم که چه آگاهی های من دارم.

      همین که تو این سایت و در مسیر درک قوانین جهان قرار گرفتیم باید واقعا واقعا به خودمون افتخار کنیم و بقیه که از نظر ذهنی معلولیت دارن رو با این آگاهی های خالص مقایسه نکنیم…

      ان شاالله هر جا هستین در پناه رب شاد و سلامت باشین و با قدرت این مسیر اللهی رو ادامه بدیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زیبا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 592 روز

      سلام دوست عزیز

      اتفاقا منم داشتم به این موضوع فکر میکردم

      وقتی لباسا رو میدیدم با خودم میگفتم با این که اونجا یه جای خیلی معروفه و حتی بهترین کشوره

      ما تو ایران خودمون به مراتب لباسهای خوشگل تر با تنوع بیشتری روبه رو هستیم

      و قدر داشته هامونو نمی دونیم و وقتی یک نفر میگه از امریکا خرید کرده چقدر حسرت میخوریم

      من تو کرج زندگی میکنم که داخلش مراکز خریدی داره با تنوع بیشتر و حتی مارک های عالی و معروف و همیشه این تو ذهنم بود که مثلا کشورهایی مثل امریکا خیلی خیلی باید بهتر از اینا باشن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 235

    به نام خالق سفر چه در ظاهر و چه در باطن

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان همسفرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    فایل اولین قدم تحول در زندگی :به گفته ی استاد :

    مهترین و اولین قدم تحول در زندگی اینه که من بپذیرم که خودم هستم که با کانون توجهم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم

    اگر این رو درک کنم و باور کنم اونوقته که داشتن خواسته در من شکل میگیره و انگیزه میگیرم برای تجربه کردن اونها و اتفاقات زندگی من شروع میکنه به تغییر کردن و البته که این تغییر کردنه هم دفعتا نیست و به صورت تکاملی اتفاق می افته هرچند توی بعضی امور فاصله بین این توجه و رخ دادن خیلی کمه ولی بهر حال ی روند ذهنی طی میشه تا اون اتفاقه بیفته

    حالا من به اندازه ای که این رو باور میکنم به همون اندازه هم شاهد تغییرات مثبت و خوب توی زندگیم میشم .بزار بقول استاد از زندگی خودم مثال بزنم تا باور و یقین خودم بیشتر بشه

    مثلا: الان مدتیه که خواسته داشتن ماشین شخصی در من شکل گرفته بخاطر آگاهی هایی که از فایل های استاد دریافت کردم خوب طبق اون قانون بالا من توجهم رو گذاشتم روی داشتن اون :

    هر وقت میرفتم خیابون و ماشین های خوشگل رو میدیدم تحسنش میکردم هم خودش و هم صاحبش رو یا حتی ی ماشین مدل پایین هم اگر میدیم زیر پای کسی که انتظار نداشتم ماشین داشته باشه با خودم میگفتم که پس میشه اگر این تونسته بقول استاد توی مدرسه در مورد دوستشون اگر اون تونسته ریاضی نمره بگیره پس من هم میتونم .من هم با خودم میگم اگر این خانم تونسته یا اون آقا پس من هم میتونم

    خلاصه بجای اینکه مثل قبل عمل کنم که حسرت بخورم از نداشتن ماشین یا خجالت بکشم از نداشتنش توجه رو گزاشتم روی دیدنش و لذت بردن ازش خب جهان هم که توجه من رو دید :

    اون ماشین رو آورد گذاشت تو حیاط خونه خواهرم اینا که من هر شب رد بشم و ببینم ی ماشین ساینا رو .اسم ماشین ها رو هم میگم چون دقت توجه رو داره نشون میده .وقتی این اتفاق افتاد با خودم گفتم اگر برای خواهرم شده برای من هم میشه

    امروز که داشتم این فایل رو میدیدم هنوز اول فایل بود اونجایی که خانم شایسته وارد اون مال شدن و اولین چیزی که از قاب دوربین نشون دادن قسمت مربوط به شرکت تسلا بود و اون ماشین خوشگل .هنوز چند دقیقه نگذشته بود خواهرم زنگ زد گفت ماشین داداشم اومده و از اونجایی که خودشون اینجا نیستن میاریم میزراریمش توی حیاط خونه تو !!!!!!!!!!!!!!!!!

    حاالا ماشین چیه سورن پلاس 500 میلیونی صفر .ماشین خواهرم اینا ساینا بود دو سال کار کرده مال دو سال پیش 320 میلیون .و یک ساعت بعد اون ماشین صفر وارد حیاط شد و جلوی چشم من قرار گرفت و من هم ی نگاهی بهش انداختم و گفتم خدایا شکرت این یعنی فرکانس های من داره هی نزدیک و نزدیکتر میشه به خواستم و این یعنی من در مسیر درستم . باید ادامه بدم .منم با لذت رفتم ماشین رو که به خاطر بارندگی کثیف شده بود رو با عشق جوری که انگار ماشین خودمه با کف شستم و تمیز تمیز شد و با خودم گفتم سری بعد دیگه نوبت منه

    خب این از توجه به این خواسته .مورد بعدی :

    خب طبق صحبت های استاد یکی دیگه از خواسته های من داشتن رابطه عاشقانه و ازدواجه .خب اینم شروع کردم به توجه کردن بهش .دیگه مثل قبل رفتار نمیکردم که وقتی عروسی میشد ماتم میگرفتم و وقتی میرفتم همش خودم رو قایم میکردم که کسی من رو نبینه و نگه ازدواج نکردی .بجاش از استاد یاد گرفتم که هر وقت میشنوم کسی ازدواج کرده براشون آرزوی خوشبختی کنم و تحسین کنم و بگم اگر برای اونا شده برای من هم میشه و خلاصه رها شدم از نگرانی بایت این موضوع و البته که دوره روابط رو هم خریدم و الان 5 ماهه که دارم کارش میکنم و به آرامش خیلی خوبی رسیدم و جهان هم باز به این توجه من جواب داد و همش دارم ازدواج افرادی رو با سن خودم یا بالاتر رو میشنوم .

    و امروز هم که اصلا شروع فایل با موضوع روابط بود و این رابطه ی لذت بخش و آزاد و رهای استاد و مریم خانم باز هم نشانه ی خیلی خوبی بود برام و مخصوصا اون جایی که مریم خانم رفتن داخل پاساژ و اون لباس ها رو نشون دادن مخصصوا لباس عروس ها رو احساس کردم که خودم هستم و دارم خرید میکنم

    و جالب تر این بود که به محض اینکه رفتم دم در حیاط که ماشین رو بیارن داخل زن همسایه خبر ازدواج دختر عموش رو داد و این هم ی نشونه ی دیگه که باز هم نشون میده که فاصله فرکانسی من و خواستم داره هی کم و کم تر میشه چطور؟

    چون قبلا خبرهای ازدواج رو بیرون توی مهمونی یا توی مکان های دورتر میشنیدم ولی امروز دم در خونه ی خودمون شنیدم و این یعنی نزدیک و نزدیکتر شدن به خواسته

    وقتی همه ی این اتفاقات رو توی ذهنم مرور میکنم تمام این اتفافات داره به این خاطر می افته که من دارم سعی میکنم باور کنم اون حرف استاد رو که خودم هستم که دارم با کانون توجهم اتفاقات رو رقم میزنم و اگر چیزی جالب نیست باید تغییر ایجاد کنم توی کانون توجهم توی باورهام تا نتایج تغییر کنه

    همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم ی چیزی به ذهنم رسید :

    استاد میگن وقتی که از من میپرسن که شغلت چیه من نمیگم مربی انگیزشی هستم میگم محققم یا بقول انگلیسی ها ریسرچر

    الان که داشتم فکر میکردم دیدم واقعا استاد درست دارن میگن ایشون به معنی واقعی کلمه محقق هستن یعنی از وقتی که اون جمله ی بالا رو باور کردن و شروع کردن به تست کردنشون فرایند محقق شدن ایشون شروع شده اونم نه یک محقق توصیفی

    بازم بزارین توضیح بدم هم مطالب برای خودم مرور میشه و بهتر درکشون میکنم هم شاید برای دوستان مفید باشه دیروز داشتم ی مبحثی رو میخوندم در مورد انواع روش تحقیق توی حوزه خودم که ما سه نوع روش تحقیق داریم :

    تاریخی

    توصیفی

    آزمایشی

    توی روشهای تاریخی و توصیفی محقق فقط وضعیت یک یپدیه ای رو در گذشته یا حال بررسی میکنی و ی سری پیش بینی ها هم احتمالا انجام میده ولی در روش آزمایشی خود محقق دست بکار میشه و با تغییراتی که در یک یا چند فاکتور مستقل میده تاثیر اون رو روی فاکتور وابسته بررسی میکنه .

    یعنی به عبارتی یک شرایط کاملا کنترل شده رو ایجاد میکنه آگاهانه و ی سری تغییراتی رو توی ی فاکتور میده و نتیجه رو بررسی میکنه در حالیکه توی اون دو نوع تحقیق بالا اینجوری نیست و کنترل کردن اصلا امکان پذیر نیست چون رویدادها اتفاق افتادن و تموم شدن

    وقتی همهی این چیزها رو کنار هم قرار میدم :

    استاد ی زمانی باور کردن که باورهای خودشون که اتفاقات زندگیشون رو بوجود میارن پس :

    باورها = متغییر مستقل

    اتفاقات زندگی = متغییرهای وابسته

    بعد اومدن آگاهانه شرایط کنترل شده ای رو ایجاد کردن و ی سری دستکاری ها توی باورهاشون انجام دادن و بعد نتیجه رو بررسی کردن و تاثیر اون رو توی اتفاقات زندگیشون دیدن

    یعنی دقیقا شدن ی محقق آزمایشی

    و جالبه که بدونین این نوع تحقیق دقیق ترین و علمی ترین نوع تحقیقه چون ی روند سیستماتیک و کنترل شده توش اتفاق می افته

    استاد در حقیق ی سوال توی ذهنشون مطرح شد :

    چرا بعضی از افراد خوشبختن و بعضی ها بدبخت ؟!!!!!

    و شروع کردن به مطالعه ی منابع موجود و رسیدن به این فرضیه که :

    بین باورهای انسان و اتفاقات زندگیش ی رابطه ی مثبتی وجود داره

    البته ایشون اومدن مفهوم کلی باورها که ی چیز غیر پرکتیکال و ذهنی هست رو تعریف عملیاتی و پرکتیکال کردن و گفتن :

    بجای باورها باید کلمه توجه رو بکار برد که قابل درکه

    و فرضیه قبلی رو اصلاح کردن و فرضیه جدیدشون رو مطرح کردن :

    بین کانون توجه انسان و اتفاقات زندگیش ی رابطه مستقیم و معنا داری وجود داره

    و بعد ا اومدن تست کردن این فرضیه رو و این فرضیه تایید شد و به صورت یک قانون علمی دراومد

    و بعد که دیدن این موضوع توی همه ی جنبه های زندگی جواب داد مجموعه اون قوانین رو دسته بندی کردن و کنار هم قرار دادن و شدن نظریه های علمی ثروت ، روابط، معنویت و ……

    و بعدش هم این قانون رو به شاگردهاش آموزش داد و اونها هم همین نتیجه ها رو گرفتن البته اونهایی که کاملا شرایط تحقیق رو رعایت کردن و کنترل کردن

    و هر چی ی آزمایشی توسط تعداد بیشتری از افراد انجام بشه و تایید بشه یعنی میزان روایی اون یا قابل اعتماد بودن اون میره بالاتر

    نمیخوام دگیه بیشتر توضیح بدم که دوستان خسته بشن چون باز هم میتونم بنویسم و بنویسم در مورد جزییات این موضوع

    فقط این رو میگم که استاد عزیز نه تنها خودشون ی محقق آزمایشی یا اکسپریمنتال واقعی هستن که نتیجه دستشونه در مورد رابطه علت و معلولی بین باورها و نتایج انسان ها بلکه باعث شدن شاگردهاشون هم با طی کردن همون مسیری که ایشون رفتن تبدیل بشن به محقق های واقعی زندگی خودشون که به دنیال رابطه ی علت و معلولی بین باورها و اتفاقات زندگیشون هستن نه مثل محققان تاریخی و توصیفی (اکثریت جامعه) که صرفا کارشون توضیح و توصیف اونچه هست که دیدن یا میبینن بدون اینکه به چالش بکشن وضعیت امور رو که چرا اینجوریه و چرا طور دیگه ای نیست

    پس یادم باشه اون فرضیه ای که ی روزی استاد با کنجکاوی در محیط اطرافشون مطرحش کردن که :

    بین کانون توجه من و اتفاقات زندگی من رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی

    و این من هستم تصمیم میگیرم این همبستگی رو به چه سمتی ببرم مثبت یا منفی

    و اینکه الان اینجا هستم و دارم این صحنه های زیبا رو میبینم ا همراه با جمع محقق خانواده عباس منش الکی و شانسی نبوده این نتیجه همون تلاش آگاهانه برای فراهم کردن شرایط کنترل شده تحقیق بوده و بایدحواسم باشه که این شرایط رو همچنان ایزوله نگه دارم تا اون نتایجی دلخواهی که میخوام رو بگیرم چون اگر غفلت کنم و فاکتورهای بیرونی تاثیر گزار بشن اونوقت نتایج تحقیقم متفاوت میشه

    سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 119 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      سلام خانوم سلطانی عزیز

      ماشالله به این همه اطلاعات مخ من رسما داره میترکه بسکه اطلاعاتتون خالص و دقیق بود

      از خودتون و کانون توجهتون شروع کردین و ذهن منو آماده مثالهای زیبای پایانی راجب استاد و محقق بودش کردین

      ایشاله بزودی عکستو هم با لباس عروس و هم با ماشین خودتون روی پروفایلتون ببینم دوست عزیزم

      هر مردی آرزو داره یه خانوم با این همه درک کنارش باشه

      من که خودم از روزی که درک کردم قوانیینو همیشه توی تجسماتم دارم با پارتنرم که اونم علاقه داره به همچین موضاعاتی صحب میکنم ..

      نمیدونم شما هم مثل من هستین یا نه ولی میتونم تا حدودی حدس بزنم که بخاطر چسبیدن به آموزشهای استاد همه ما بشدت از جمعهای که حرف بیخود میزنن گریزونیم و حداامکان یا با دوستان مثل خودمون رفت آمد میکنیم یا این سایت به عنوان محفلی مطمئن داریم همیشه فعالیم داخلش

      من که خودم هیچ دوستی جز برادرم و یکی از خواهرام ندارم که راجب این مسائل باهاش حضوری حرف بزنم ولی بجاش وقتی میام توی این سایت احساس خوبی دارم که هیچ جا تا الان تجربش نکردم اونم فقط بخاطر وجود عزیزانی مثل شماست

      ممنونم ازت که باز مثل همیشه اینقدر زیبا کامنت نوشتی و به اشتراک گذاشتی باهامون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به آقا محمد عزیز .سپاسگزارم که روزم رو با پاسخ زیبای شما شروع کردم و انرژی گرفتم

        میدونم که باور میکنید که اصلا قصد کامنت گزاشتن نداشتم اما با ی جرقه اومد و نوشته شد اونچه که باید گفته می شد

        خوشحالم به خاطر داشتن دوستان با درکی مثل شما و همه ی عزیزان این جمع

        بله منم تنهاییم رو ترجیح میدم به نبودن با افرادی که از قانون چیزی نمیدونن و دقیقا هم فقط با خواهر کوچکم که ی کمی توی این مباحثه ارتباط دارم

        آن شا الله که شما هم در مدار فرد هم فرکانستون قرار بگیرین و خبرهاتون رو بشنویم

        بازم سپاسگزارم دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام نسرین جانِ عزیز.

      بی دلیل نیست که یه کامنت نوشته میشه، و یه کامنت خونده میشه…

      همش هدایتِ خداونده برایِ همه مون.

      کسی که باید بنویسه تا خودش و بقیه بهتر درک کنن، مینویسه…

      کسی که باید بخونه تا بهش یادآوری شه، میخونه…

      خیلی زیبا هدایت شدم به کامنتِ یگانه جانم در مورد توجه و تحسینِ نشانه ها، چون مسیر رسیدن به خواسته هاست، که حتی سرعت رسیدن رو بالاتر میبره…

      به تعبیرِ من، چون به نشانه ها توجه میکنیم، یعنی داریم به زیبایی ها توجه میکنیم، لاجرم در مدار رسیدن قرار می‌گیریم…

      و بعدش هدایت شدم به کامنتِ شما که دقیقا از نشانه ها نوشتین…

      نشانه های رسیدن به ماشین، ازدواج و …

      بعد خوندنِ پیام شما برام واضح شد الان باید توجه کنم به نشانه ها…

      در حالتِ کلی توجه دارم به نشانه ها و تحسینشون میکنم، مثلا نشانه های من کبوتر، گنجشک، ماشین جک S5، گربه، هاپو، ابر، بارون، باد، پروانه و … هستن و وقتی میان جلوی چشم هام، حکمِ تاییدیه رو برام دارن…

      اما جنسِ توجه به نشانه ها، که الان تو دو تا کامنت بهش هدایت شدم، فرق داشت برام.

      کاملاً حس کردم که تحلیل داره برام…

      جالبه قبلش از بیرون اومدیم خونه، دیدم قاب هنریِ باورهای روی دیوارم، این باور جدا شده افتاده روی تخت:

      رهروی ما اینک اندر منزل است

      من یکی از خواسته هام نی نی دارشدن بودن، خدا این مصرعِ زیبا رو انداخت به دلم، و من حس کردم بله، نشانه است و من نی نی دار میشم…

      من نمیدونستم، ولی تو مدارش بودم و نی نی تو دلم بود…

      بعد که فهمیدم نی نی تو دلمه، ایمانم به نشانه ها و شهود بیشتر شد.

      که سمانه توجه کن به نشانه ها.

      نشانه ها زبانِ سخن گفتنِ خدا با ماست…

      امشب هم همین مصرعِ زیبا از پروین جان اعتصامی دلبری کرد پیشِ چشمم.

      در حالیکه قبلش با همسرم نیت کردیم یه حرکتِ قشنگ انجام بدیم برای عزیزانمون…

      وقتی این مقوا رو دیدم، به همسرم گفتم بله، اینم نشونه اش، کار و حرکتی که نیتش رو داریم تایید شده بدون…

      رهروی ما اینک اندر منزل است…

      یعنی خدا به ما داده، فقط آشکار نشده پیشِ چشممون، وگرنه تیک خورده شده، دکمه ی اجابت زده شده، شاد باش و سپاس گزار، چون رسیدیم …

      نسرین جانم، شما و یگانه جانم با کامنتهاتون برای من نشانه های خدا رو آشکارتر کردین در مسیرم…

      اینکه سمانه جان توجهِ عمیق کن به نشانه های دریافتی.

      چطوری؟

      یعنی من الان دارم به چیزی فکر میکنم و بعد در راستای اون فکر یا هدف، یه نشونه ظاهر میشه، شاید در ظاهر ربطی به فکر من هم نداشته باشه، ولی اومده بگه درست میشه، اجابت میشه، تو مدارشی، تحسین کن، توجه کن، اومده بگه خیالت راحت، شاد باش، حله، ذهنت رو کنترل کن چون تو مدارش وارد شدی و فقط باید ادامه بدی مسیر رو همینطوری…

      جالبه امروز عصر، تو ماشین با همسرم از این نکته صحبت کردم که وقتی تو مدار یه چیزی (مثلا ثروت) قرار میگیری و نشانه های ثروت رو میبینی فقط باید ادامه بدی، خوشحال باشی، سپاس گزار باشی و فقط بری جلو…

      نشانه های حضور و قرار گرفتن در مدار ثروت برای من ایناست:

      – هدیه هایی که گرفتم و میگیرم.

      – روزی های غیر حسابی که وارد زندگیم میشه.

      – اجابتِ درخواست های مادی ام.

      – مبالغِ نقدی که هدیه میگیرم.

      – مبالغِ بالایی که واردِ کارتم میشه.

      – مبلغِ دوستی با پول، که تو کارتم افزایش پیدا میکنه.

      – پولی که خودم خلق میکنم و وارد زندگیم میشه.

      – واریز سود به کارتم.

      و …

      وقتی تو مدارش قرار میگیری و علائم آشکار رو مشاهده میکنی، یعنی فقط ادامه بده و خوشحال باش…

      علائم و نشانه ها گاهی مستقیم هستن، گاهی غیر مستقیم…

      فرقی نمیکنه، اگه حواسمو جمع کنم میتونم تشخیصشون بدم.

      نسرین جانم، روزی که دور نیست سوار بر ماشین خودت میشی و الهی شکر از قلبت میگی.

      روزی که دور نیست در حیطه ی روابط و ازدواج، میرسی به چیزی که خواسته ات هست.

      بی دلیل نیست که این شعر زیبا رو تو کامنت برای شما نوشتم.

      خودش نشونه ای هست برای شما و تایید اینکه رسیدی، فقط برات آشکار نشده هنوز، لذت ببر و شاد باش در زندگیت، زمان مناسب برات آشکار میشن خواسته هات…

      در پناه خداوندِ هدایتگر و مهربانمون باشی همیشه.

      همه مون باشیم.

      خدایا شکرت که خودت انقدر زیبا هدایتم میکنی لحظه به لحظه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به سمانه جان عزیزم .چقدر قشنگ توضیح دادی و از نشانه ها گفتی خیلی تاثیر گرفتم از نوشتت. آره سمانه جان دیگه ی جورایی خیالم راحت شده و نگرانی ندارم و آرامم که به موقع همه چیز رو دریافت میکنم و الان مدتیه که رها و بی خیالم و فقط دارپ نشانه ها رو میبینم و به خودم یادآوری میکنم که مسیرم درسته و باید ادامه بدم فقط . برا نی نی کوچولوت هم خوشحال شدم اصلا خود این هم ی نشونه اس برای مت که خواسته ها همشون تحقق یافتنی هستن .رابطه ی زیباتون رو هم تحسین میکنم و رزق بی حد و حساب رو از خداوند وهاب براتون خواستارم

        مرسی عزیزم که نوشتی و حال دلم رو خوبتر کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جابر عثمانی حسن آبادی گفته:
      مدت عضویت: 1137 روز

      سلام و صد سلام به نسرین جان عزیز و محترم

      وای چقدر لذت بردم

      باورت شاید نشه ولی من قبل اینکه کامنتی بخونم

      گفتم یک کامنتی بخونم که قوانین رو برام مرور کنه و لذت ببرم الله اکبر چقدر دقیق و زیبا و فوق‌العاده بود

      سپاسگزارم ازت بسیار زیاد

      من کامنتای زیبای شما رو نسرین عزیز دنبال میکنم بنظر من خیلی قشنگ قوانین رو درک کردی و از کامنت فوق‌العاده ای که نوشتی من به وجه اومدم و لذت بردم بازم سپاس

      مدتی هست که دوره دوازده قدم رو دنبال میکنم و کلی منم رشد داشتم و خیلی از قبل خودم بهتر شدم خداروشکر همیشه من کامنتی رو بهش هدایت میشم که تا چند ساعت بعدش انگار انرژی ای تزریق شده که روی هوام و لبخند روی لبم میشینه و آرامشی کل وجودم رو میگیره، از مسیر لذت میبرم و برای آینده ی روشنی که در انتظارم هست با حس خوب امروزم رو میگذرونم و مطمئن هستم که فردای من به احساس خوب امروزم ربط داره و این احساس خوب هم که دلیلش باور های خوبه دیگه و در تلاش برای جهت دادن به افکاری بهتر هستم هر لحظه

      چقدر خوب نوشتین و چقدر اون قسمت ماشین رو زیبا رعایت کردین و خدایشم همینه ها

      خواسته های ما دست یافتنی هستن اونم براحتی و با لذت

      هرکجا هستین در حس خوب در آرامش و رفاه کامل باشین

      خنده روی لبتون باشه و از عشق الهی پر باشید

      و دوست دارم کامنتی بعدی که ازتون میخونم حالا هر موقع هدایت شدم، اونجا بگین که الان ماشین سورن خودم توی حیاط خونه هست و از سفر چند روزه برگشتم

      بخدا از صمیم قلب بود

      وقتی باور های ما داره زندگی مارو میسازه

      ماشین که چیزی نیست

      دنیا رو فتح میکنیم

      رابطه ی خوب هم میاد

      شرایط خوب هم از راه میرسه

      دنیا روی خوشی داره که دوست داره بما نشون بده

      آماده باشید همیشه برای فراوانی نعمت های خداوند

      من این روزا فقط دارم نعمت هایی رو دریافت میکنم که اصلا دارم دیوانه میشم که چقدر راحت داره میاد اونجا دقیقا آگاهانه بخودم یادآوری میکنم که دلیلش چیه و بخودم میگم که مسیری که رفتی رو یادت باشه

      باتشکر جابر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به دوست و داداش خوب و عزیزم آقا جابر .سپاسگزارم از وقتی که گزاشتین و این پاسخ زیبا رو برام نوشتین تا باز هم امید و انگیزم به ادامه دادن این مسیر توحیدی بیشتر و بیشتر بشه . میگن رنگ رخساره نشان می دهد از سر درون و این حتی توی قرآن هم اومده .چرا این رو گفتم واسه اون شادی که توی چهرتون توی پروفایلتون هست که داره از اعماق قلبتون باز تاب میکنه به بیرون و این نشونه رضایتتون از بودن توی این مسیره .خدا رو شکر که من هم دارم سیر میکنم توی آرامشی که این مسیر نصیبم کرده و دارم هر روز رهاتر و رهاتر میشم

        ان شا الله که به خیلی فراتر از آنچه که ی روزی آرزوش رو داشتین برسین دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1079 روز

      سلام به نسرین جان عزیز

      سپاسگزارم از کامنت پراز آگاهی ومرور قانون وتعهد به انجامش.

      چه جالب از خواسته هات نوشتی و از کانون توجهت از دریافت نشونه ها

      خیلی تحسین میکنم که داری به خواسته هات نزدیک ونزدیکتر میشی.

      وتبریک بیشتر برای تغییرات مثبت شخصیتی ورفتاری خوشگلت …

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشی و زندگیت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به فاطمه جان عزیز که نمونه و الگوی خوبی هستین برای من که میشه با قانون رابطه ی زیبایی مثل شما و آقا رسول و هلیسا جان و محمد حسن آقا داشت ی خانواده ی فرکانسی که از بودن با ام دیگه و کنار همدیگه لذت میبرن .وقتی شماها رو میبینم انگیزم برای داشتن ی همدم و ام فرکانس زیادتر میشه

        آن شا الله که همچنان پرقدرت اداما بدین و پیشرفت هاتون رو بخونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مصطفی گفته:
      مدت عضویت: 698 روز

      خدایا ب امید تو

      سلام ب نسرین خانم عزیز

      خدا قوتتون بده ک دارین روی خودتون کار میکنین خیلی از خوندن کامنتاتون لذت میبرم اتفاقا منم چن روز پیش شروع کردم ب تجسم و توجه ب خاستم که یک ماشینه گفتم چیکار کنم ب ذهنم رسید خوب ماشینمو برم از تو کوجه بیارم

      داخل حیاط پس باید در حیاط رو باز کنم و اولش گفتم اقاااا میبینن میگن خل شده

      ولی رفتم در حیاطو باز کردم دو لنگه شو و رفتم تو کوچه سوار ماشین شدم و اوردمش تو حیاط پارکش کردم با ریموت قفلشم کردم

      تو روزای بعد تو خیابون میرفتم پر شد از اون ماشین ک من تجسم میکردم

      و چن روز گذشت ی کامنت از شما خوندم ک خواهرتون ماشین گرفتن و جهان داره کارو براتون راحتر میکنه

      چند روز نکشید دو روز یا س روز از این توجه من ب خاستم گذشته بود ک ی ماشین اسباب بازی جدید برادر زاده ام ک 7.8سالشه اورد خونه ما و منم اینو نشونه دیدم و رفتم سمتش و کلی بهش تبریک گفتم و گفتم این ماشینو خداوند فرستاد ک من ایمانم و امیدم ب قدرتش در اجابت و هدایت و نشونهای این هدایت بیشتر شه

      یاد کامنت شما ک گفته بودین خواهرتون ماشین خریدن افتادمو گفتم ببین قانون یکیه برای خانم سلطانی هم خداوند ماشینی رو اورده نزدیکش ک بگه میشه و داره جواب میده خداوند و گفتم ببین خداوند ب افکار من ب خاسته من ور داشته ی کسی رو مامور کرده ک ی ماشین برا برادر زادم بگیره ک من ببینم و بگم این نشونس دقیقا تو روزایی ک من دارم ب خاستم توجه میکنم

      خاستم این همزمانی رو براتون بنویسم در پناه خداوند شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشین و ماشین زیر پاتون باشه و لذتشو ببرین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به آقا مصطفی عزیز. خدا رو شکر که در جمع دوستانی هستم که با عَشق تجربه هاشون رو در اختیار هم میزارن تا ایمان و یقینشون به این مسیر و به باورهای جدیدشون بیشتر بشه ‌آفرین به شما با این جسارتی که خرج دادین و تجسمتون رو عملی هم اجراش کردین .خدا رو شکر من هم سوئیچ ماشین داداشم رو که امانت پیشم لود ی چند ساعتی رو دست گرفتم و خداوند رو شکر کردم به خاطر نزدیک شدن به خواستم .جالبه با وجود اینکه خواهرم اینا چند هفته اس ماشین خریدن ولی سو ییچ ماشین اونا رو هنوز دست نگرفتم ولی مال ماشین داداشم رو که نو و آک بند بود رو قشنگ لمس کردم این یعنی مدار من به این ماشین صفر اتومات نزدیکتره

        آن شا الله که با مداومت بر این مسیر به زودی خواسته هامون رو تیک میزنیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2023 روز

      سلام نسرین خانم عزیز.خیلی خیلی خوشحالم که برای اولین بار این دکمه پاسخ به شما برای من کارکرد.من خیلی وقته خواستم یه تشکر ویژه از شما بکنم ولی نمیشد کامنتهای زیبای شما رو در 12قدم خوندم ومیخونم .بهتون تبریک میگم بابت فعالیت مداومت در این سایت.من مطمئنم به خواسته هاتون به آسونی میرسید خودمن به راحتی به سه تاخواسته ام در این سالهای اخیرکه با اموزشهای استاد همراه هستم رسیدم در صورتی که برای هرکدومشون نزدیک دوازده سیزده سال دنبالشون بودم ولی نمیشد.به امید روزی که تو سایت خبرهای خوش رسیدن به خواسته هاتون رو اعلام کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2491 روز

        سلام به مریم جان عزیز. هر وقت اسم و فامیلتون رو میبینم یاد یکی از همکلاسیهام توی دوران دانشگاه میرسم 27 سال پیش هم اسم و هم فامیل شما بودن همش حس میکنم ایشون هستین .

        مرسی عزیزم .خدا رو،شکر که بودن توی این مسیر خیلی از خواسته هامون تیک خورده ولی خب برای ذهنمون ی سری خواسته ها بزرگ به نظر میرسه که باید بیشتر روشون کار کنیم بسته به اون بک گراند که داشتیم حالا هر کسی توی هر زمینه ای

        سپاسگزارم از همراهیتون با کامنت های من و عنوان کردن رسیدن به خواسته هایی که سالها منتظر رخ دادنشون بودین که همین خودش ی تقویت کننده اس برای من .

        شادتر و خوشبخت تر و موفق تر باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1191 روز

      سلام دوست عزیز واقعا تحسینتون میکنم خیلی عالی توضیح دادین با این که این موضوع اصل هست که به چی توجه کنیم بازم خیلی راحت فراموش می‌کنیم و دنبال نخود سیاه میریم واقعا عالی خیلی خوشحالم از این که خداوند من رو کنار همچین دوستان فوق العاده ای قرار داد خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از کامنت عالی تون انشالله که هر چه زودتر خبر نامزدیتو بهمون بگی و ما کلی لذت ببریم عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 745 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    سپاس گذارم از مریم خانم شگفت انگیز که زحمت میکشن و با عشق و علاقه برای ما ویدیو میگیرن من مطمن هستم که افراد زیادی از کار شما الگو می‌گیرن از همین ویدیو گرفتن از کارهای روزمره و باهمین کار ثروت های بزرگی میسازن و شایدم خودم یکی از اون افراد باشم بی نهایت مریم خانم سپاسگذارمممم

    از اون جایی که من استانبول زندگی میکردم و وقتی شما وارد این مال بزرگ شدید خیلی یاد مال های استانبول مثل مارماراپارک ایستگاه بیلیک دوزو افتادم دقیقا فروشگاه های نایکی یا زارا از یه نوع تم استفاده میکنن و خیلی برام جالب بود ….

    نکته هایی که برام جالب بود نوع تفکر و بیزنس آقای ماسک بود در مورد نوع فروش خودرو های تسلا که چقدر ایشان متفاوت فکر کردن و چقدر متفاوت نتیجه گرفتن و ایشان توی تمامی زمینه ها متفاوت فکر کردن از دیزاین ساده و شیک کابین خودرو ها تا بدنه زیبا تا موتور شگفت انگیز تا نوع فروش که در مورد همشون میشه ساعت ها بحث کرد و الگو گرفت خیلی زیبا بود و سپاس گذارم مریم خانم که رفتین و از Store تسلا فیلم برداری کردین

    خیلی من سادگی رو دوستدارم و نکته بعدی در مورد فروشگاه زیبای اپل هست که من تم فروشگاه رو که دیدم گفتم چه جالب کلا توی تمام دنیا اپل از یه تم استفاده میکنه من استانبول همین تم رو میدیم و تهران هم همین تم رو میدیدم میزهای چوبی ساده رنگ روشن با تم سفید store و خیلی برام قابل تحسین هست که موفقیت چیز پیچیده و غیر قابل دسترسی نیست و اصلا همین برند آیفون چقدر لگو ایفون ساده و معلومه کلا هدایتی و الهامی بوده و چقدر میتونه دیدن این کسب کارها که متفاوت فکر کردن و متفاوت نتیجه گرفتن برای شخص من یه الگو عالی باشه که محکم تر در مسیر ایده هام قدم بردارم بی نهایت سپاسگزارم مریم خانم

    یه نکته بسیار جالب و توحیدی دیگه که بسیار مورد توجه من قرار گرفت این بود که شما به علایق هم احترام میزارین و فضا برای هم باز میکنین و همین باعث شده سال ها عاشقانه بدون کوچک ترین مشکلی در کنارهم زندگی کنید و سبک روابط شما کلا برای من خیلی قابل لمس و قابل تحسین هست و شخصا توی زندگی شخصیم دارم به همین شکل عمل میکنم و خیلی زیاااد راضی هستم

    عاشقتون هستممممم

    میبوسمتون زیاد زیاد

    فعلا در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 155 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿45﴾

    در نتیجه ریشه کسانی که ستم ورزیدند، بریده شد؛ و همه ستایش ها ویژه خدا مالک و مربی جهانیان است.

    قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَٰهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ ۗ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ(46)

    [به آنان که برای خدا به خیال باطلشان شریکانی قرار داده اند] بگو: به من خبر دهید اگر خدا گوش ها و چشم هایتان را بگیرد، و بر دل هایتان مُهر [تیره بختی] نِهد، کدام معبودی جز خداست که آنها را به شما دهد؟! با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورت های گوناگون [برای هدایت اینان] بیان می کنیم، سپس آنان روی می‌گردانند.

    قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَهً أَوْ جَهْرَهً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿4٧﴾

    بگو: به من خبر دهید اگر عذاب خدا ناگهان یا آشکار به سوی شما آید، آیا جز گروه ستمکار هلاک می شوند؟

    وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿4٨﴾

    و پیامبران را جز مژده دهنده و بیم رسان نمی فرستیم؛ پس کسانی که ایمان بیاورند واصلاح کنند نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،به استاد شایسته جانم و سلام به بهترین رفیق های زندگیم

    مثل همیشه: سلام و سلااامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب سلیمتون،به جسم نازنینتون و به روح توحیدیتون به قول پاکیزه جان کورووور کووروور

    استاد اینبار روی صحبتم با شماست!میگم اذیت نمیشید انقدر توی سرتون پر از آگاهیه؟مثل چشمه ی جوشان توی هر فایلی برامون آب خنک و گوارا فراهم میکنی؟شما دقیقا مثل بارونی استاد…برات مهم نیست این فایل رایگانه…این سریاله…یا دوره آموزشی…از علم و دانشت بدون هیچ چشم داشتی به ما میباری …

    باران که شدی مپرس این خانه کیست سقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکیست

    باران که شدى، پیاله‌ ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکیست

    باران! تو که از پیش خدا مى‌ آیی توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست

    بر درگه او چونکه بیافتند به خاک شیر و شتر و رستم و موریانه یکیست

    با سوره ى دل، اگر خدا را خواندى حمد و فلق و نعره مستانه یکیست

    دعا میکنم همه ی ما…دانشجو های راه سعادت…برسیم به این نقطه در علم و آگاهی و ثروت و عشق…

    که برای گسترش نور خدا …مثل بارون فقط بباریم …و ازین بخشندگی مثل خدا لذت ببریم …

    اینجاست که استاد میگه ثروتمند شدن،معنوی ترین کار دنیاست

    چون شما میشی یک دست خدا…که جاری میشی به سمت بنده هاش…

    مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً ۚ وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

    کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که می‌گیرد و می‌دهد، و همه به سوی او باز گردانده می‌شوید.

    توی این آیه انگار خدا عین یک پدر مهربون رو کرده سمت بچه هاش و میگه کی از مال خودش در راه من میبخشه تا من بهش چند برابر بدم؟

    ذهن منطقی میگه خو اگر خودت چندبرابرشو داری،خودت ببخش بهشون دیگه!

    چه کاریه لقمه رو دور سرخودمون بپیچیم؟

    چرا وقتی خدا میگه منم که رزق رو کم و زیاد میکنم،از ما میخواد که بخشش کنیم؟

    یا توی آیه ی دیگه میگه:

    لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ

    هرگز به نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.

    تو فایل های درآمد سه برابری استاد خیلی واضح و قشنگ توضیح میده:چه زمانی میتونی از چیزی که دوسش داری انفاق کنی؟

    وقتی اون رو داشته باشی و البته زیاد هم داشته باشی!

    به این وضوح خداوند توی آیه های قرآن داره باورهای ثروت ساز به ما میده،که ثروت رو بی انتها بسازیم و مثل بارون به بقیه ببخشیم تا اون قسمت از روح خداییمون،لذت بخشش رو بچشه …تا ببینه چه حالی میده مثل خدا بی حساب و کتاب ببخشی …

    ما کی میتونیم بی حساب و کتاب ببخشیم؟وقتی بی حساب و کتاب داشته باشیم دیگه …

    مثال ثروت،مثالی که برامون ملموسه …

    ولی واقعا همین آگاهی های فایل های سفرنامه،انفاق بی حساب و کتاب استاد از ثروتِ علمش در راه خداست …

    قسمت قبلی آگاهی های ثروت ساز بود ….این قسمت هم آگاهی های عشق و مودت ….

    ببار استاد قشنگم…بر جسم و روح تشنه ی ما ببار …که من جرعه جرعه این آگاهی های با ارزش رو نوش میکنم …

    در تموم در و دیوار های این غار حرا …..

    امروز صبح که از خواب پاشدم…گفتم خدایا شکرت فردا که فایل جدید بیاد من کلی حرف دارم با دوستام بزنم،کلی میتونم از عشق تو بگم،یک ساعت هم نگذشت که خدا گفت چرا فکر کردی تا فردا باید صبرکنی….؟

    فایل جدید رو همین امروز برات میارم روی سایت و تو بنویس….بنویس که چطور من همه جا هستم و حواسم به همه چیز هست …..

    پس یک فلش بک ذهنی میزنم به دیروز صبح و از خداوند طلب هدایت ونور میکنم تا کمکم کنه بنویسم برمن چه گذشت:

    مسیرمهاجرت من،و شروع کارم در یک بیماستان جدید و یک لاین جدید از پرستاری،یک ورکشاپ عملی ایمان و توکل برای من بود که توی این دوماه بارها نزدیک بودکه زمین بخورم و گیوآپ کنم ولی مثل همیشه خداوند با دستانش به کمکم اومد و من رو سرپا نگه داشت درواقع هربار

    به مو رسید ولی پاره نشد

    همین فشار کاری و ذهنی هنوز،گاهی از ساعت ها قبل از شیفت رفتن من رو درگیر میکنه و حال خوبم رو ازم میگیره!

    دیروز صبح باز همین اتفاق افتاد،هرکاری میکردم به شیفت عصرم فکر نکنم،و تمرکز بزارم روی چیز هایی که میخوام ذهنم قانع نمیشد…

    من بودم و نجواهای شیطان و تکرار عبارت های تاکییدی …

    عین یونس افتاده در چاه …تلاش برای پیدا کردن نور خداوند در تاریکی ها…

    فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

    آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم

    ظهر قبل از رفتن به شیفت،رفتم دنبال نیلا نیکا تا از مدرسه بیارمشون که یک همکلاسیشون هم همراهمون اومد…همونطور که به سمت خونه میومدیم …بهم گفت خاله ما امروز یک سوره ی جدید یاد گرفتیم میخوای برات بخونم؟

    خداوند به قلب من گواهه که همون لحظه فهمیدم خدا داره از زبون این بچه ی 7 ساله با من حرف میزنه…

    گفتم آرره آرره حتما بخون عزیزم…

    و3تایی باهم خوندن…

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ

    مَلِکِ النَّاسِ

    إِلَٰهِ النَّاسِ

    مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ

    الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ

    مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ

    یعنی من فقط با چشم های پر از اشکم رو کردم به آسمون و گفتم عاشقتم …عاشقتم …

    چطور به تو پناه نیارم؟دنبال پناه و آرامش کجا به غیر از آغوش تو بگردم …؟

    به تو پناه میارم فرمانروا و تنها معبود من …از شر تمام نجواهای شیطان ….

    خداروشکر با حال بهتری رفتم شیفت …از اوضاع بخش مشخص بود که دوباره توی بحرانه…

    و از درو دیوار داره مریض میریزه رو سرمون…

    شیفت ما شروع شد و مریض ها تقسیم شدند وآلمست کاردارترین و سخت ترین مریض ها افتاد به من!

    این شد که من کل شیفت داشتم میدوئیدم…

    سعیده!آزمایش خون تخت 9 رو گرفتی؟

    سعیده مشاوره قلب تخت 10 رو پیگیری کردی؟

    سعیده تخت 8 رو جمع کن ببر تحویل بخش عفونی بده!

    سعیده تخت 11 مشاوره روانپزشکی داره،ببین چی نوشته براش!

    سعیده حواست به چک قند مریضت باشه یادت نره!

    سعیده مریض رو بردی بخش عفونی،یک مریض جدید برات میاد کارهاشو بکن!

    سعیده حواست به اکسیژن خون اون یکی باشه!

    سعیده پیگیر باش چرا آزمایشگاه جواب NA؛K رو نزده هنوز!

    سعیده اون مریض ویزیت عصر رزیدنت داره،یادت نره!

    سعیده حواست باشه سرم های توی شیفتت در جریان باشه!

    سعیده دومین مریض جدید برات اومدا،کارهای اونم برس!

    سعیده…سعیده…سعیده …

    یعنی همه ی اینایی که نوشتم یک دهم مسئولیت های شیفت دیروزم نبود…

    ساعت 8 شب…شیفتم تموم شد و اومدم از بیمارستان اومدم بیرون …

    درحالیکه نه توان روی پای وایسادن داشتم …نه توان جلوی اشکهام رو گرفتن ….

    نه میتونستم با کسی حرف بزنم …نه حتی به صدای قرآن یا فایلی گوش بدم …

    حتی وقتی مادرم وبچه ها زنگ زدن کی میای خونه …

    همه ی عصبانیتم رو،روی اون ها خالی کردم که

    کاری به کاری نداشته باشید،انقدر زنگ نزنین،ولم کنید دیگه…

    بی هدف تو هوای زیر ده درجه …فقط راه رفتم و گذاشتم بغضم بترکه …

    فقط با خودم و خدا حرف میزدم …

    خدایا کمکم کن…خدایا تو نجاتت رو بفرست…

    خدایا من میدونم قانون اینجوری کار نمیکنه …

    من مطمئنم اینم بخشی از مسیری که من باید طی کنم…

    خدایا تو گفتی کمکت نزدیکه …تو گفتی من با هزارتا فرشته به کمکتون میام…

    بسم الله …کجایی پس…

    من به هر خیری که برام بفرستی فقیرم ….

    همین پیاده روی….همین صحبت با خدا …همین اجازه دادن به ترکیدن بغض سنگین گلو….

    قلبم رو روشن و روشن تر کرد …

    یهو یادم اومد یکی دیگه از دندون های نیکا افتاده و نگهش داشته تا بزاره زیر بالشتش که صبح فرشته ی مهربون براش جایزه بیاره..برای همین رفتم براشون هدیه خریدم که شب خوابیدن بزارم زیر سرشون…

    همون لحظه خدا بهم گفت…ببین…این ایمان بچه به اینکه فرشته ای در کار هست که حتما جای دندون افتاده براش هدیه میاره …باعث شد تو یادت بیاد و بری براش هدیه رو بخری….چون تو مادرشی و دوست داری،بچه ت هرچی میخواد براش فراهم کنی…

    سعیده …من از مادر به تو دلسوز ترم…

    چرا فکر کردی فراموشت کردم؟

    چرا فکر کردی حواسم بهت نیست؟

    چرا فکر کردی رهات کردم…؟

    وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾

    سوگند به ابتدای روز

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾

    و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد،

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

    که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

    و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

    و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی.

    آروم شدم…روشن شدم…دیگه اشکام از سر ناامیدی نبود…از عشق بود …

    وقتی رسیدم خونه،دیدم همون مادری که من باهاش انقدر بد حرف زدم….

    برام دمنوش زعفران دم کرده بود…

    با چشم های نگرانِ پر از عشق،وقتی دید از خستگی پاهام رو نمیتونم زمین بزارم گفت میخوای روغن زیتون بیارم پاهات رو ماساژ بدی…؟

    همون بچه هایی که در جواب دلتنگیشون گفتم انقدر به من نزنیدولم کنید دم در منتظرن بودند تا بغلم کنند…

    به این همه عشق فکر کردم…به این همه نعمتی که خدا بهم داده و من حواسم بهشون نیست…

    و به خدایی که از تموم این عشق ها …بالاتره ….دلسوزتره …

    و واقعا جز خستگی جسمی،اثری از نجوای شیطان و ناامیدی دیگه وجود نداشت ….

    بعد از خوردن شام حاضر و آماده ی مادرم …رفتم توی اتاق…

    حالا وقت عشق بازی خدا بود …

    برای بنده ای که فقط یک کوچولو ایمان نشون دادو تسلیم نشد …

    نقطه های آبی همچون نور خداوند…تموم قلب وروح و جسمم رو روشن کرد…

    نقطه های آبی معجزه آسا…

    چطور ممکن بود این همه همزمانی….؟

    زهرای عزیزم برام نوشته بود:

    إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٠﴾

    جز این نیست که گفتگوی محرمانه [بی منطق و رازگویی بی دلیل] از [ناحیه] شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند، ولی نمی تواند هیچ گزندی به آنان برساند مگر به فرمان خدا. و مؤمنان فقط باید بر خدا توکل کنند [که توکل کننده به خدا از گزند شیطان مصون است.]

    نبینم چهره ی مهربونت غمگین بشه

    نبینم چشمای قشنگت ناراحت باشن

    آررره سعیده جان مسیری انتخاب کردیم که 99 درصد مردم ازش استفاده نمیکنن ماییم که باید صبر کنیم و به مسیرمون ادامه بدیم

    حتی تویی که در شرایطی بسیار سخت تر دربیمارستان بسر میبری ولی توهم میتونی آتش رو خاموش کنی و بیمارستان رو گلباران کنی یا به جایی هدایت بشی که لازم به انجام اینکار نیست

    اینقد که تو باورهای قوی با قرآن ساختی و این ها مثل فولاد جلوی افکار منفی رو میگیرند

    سعیده جانم کاش میشد ببینمت کاش میشد در آغوش بگیرمت به خاطر اینهمه استقامتت بهت تبریک بگم

    این همزمانی،این دریافت عشق من حیث لایحتسب،این جملاتی که دقیقا همون لحظه نیاز داشتم بشنوم،کار کدوم برنامه ریزی میتونست باشه غیر از الله…؟اونیکه کیهان رو مدیریت میکنه ….اونیکه هیچ وقت گمراه نمیشه….اونیکه حواسش به همه چیز هست …

    نقطه های آبی پشت هم اومدن و هرکدوم گوشه ای خستگی جسم و ذهنم رو گرفتند….

    اما این پایان عشق بازی با خدا نبود …

    یکی ازین نقطه های آبی…

    مربوط به یک کامنت قدیمی من در تیرماه بود ….

    برای فایل:

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود

    abasmanesh.com

    و یکبار دیگه خدا گفت: سعیده جان،بنده ی من ….عزیز من …عشق من …

    نگران نباش…تودر آغوش منی…

    تمرین ستاره ی قطبی من با شنیدن سوره ی انشراح به بهترین نحو انجام شد و غرق نور خودش خوابم برد درحالیکه آخرین چیزی که قبل خواب شنیدم صدای عشق خدا بود و اشک های که ازعشق خودش سرازیر بود:

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١)

    آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

    و بار گرانت را فرو ننهادیم؟

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

    همان بار گرانی که پشتت را شکست.

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس بی تردید با دشواری آسانی است.

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    [آری] بی تردید با دشواری آسانی است.

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾

    پس هنگامی که فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش

    وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾

    و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.

    تمرین ستاره ی قطبی

    به قول استاد اصل و اساس زندگی….

    من امروز با یک انرژی و قوت قلبی بیدار شدم که خدا میدونه این همه احساس خوب قراره چه اتفاقات عالی رو برام رقم بزنه ….

    همین حال خوب از کجا اومد…؟

    وقتی من فقط یک قدم توی کنترل ذهن برداشتم،واقعا خدا با هزارتا فرشته به کمکم اومد …

    برای اینکه من میگم این فقط یک کامنت نیست…

    این صلات منه ….

    برای اینکه من هربار میخوام بنویسم وضو میگیرم و از قرآن طلب هدایت کنم…

    برای اینکه انقدر اصرار میکنم رفیق های عزیز توحیدی من …

    پشت شیطان ذهن رو بشکنید و بنویسید…

    از یک جایی شروع کنید به نوشتن …

    از خودتون ردپا بزارید…

    و ببینید چطور خداوند شما رو با صلات های خودتون از شرایط سخت نجاتتون میده ….

    و آتیش رو براتون گلستان میکنه …

    عشق بازی با خدا …قشنگترین و شیرین ترین و بزرگترین سرمایه ی زندگی منه …

    توحید اصل و اساس این جهان …

    توحید عملی بزرگترین و مهم ترین نتیجه ی من از آموزش های استاد …

    بقیه ی خواسته هام که برای خدا تیله باااازی هم نیست….همشون در زمان و مکان مناسب رخ میده…

    چون که خدا هیچ وقت دیر نمیکنه :)))

    صبح امروز،26 دی ماه 1402،منو خدا با این آهنگ قدیمی،عشق بازی کردیم،اینجوری شد که خدا میگفت :)))

    من نباشم کی تو رو یا موهاتو ناز می کنه

    کی با بالهای شکسته با تو پرواز میکنه

    راست بگو من که نباشم اخمای پیشونیتو

    کی میاد دونه دونه با حوصله باز میکنه

    من نباشم کی میاد ناز نگاتو می خره

    کی میاد دنبال تو،تو رو تا خورشید ببره

    منم بههههش گفتم: بِبییییین! :))))

    من اگه نباشم کی واسه همیشه،تو رو می پرسته؟؟

    کی برات میمیره؟؟کی نمیشه خسته؟؟

    کی تو رو میذاره روی دو تا چشماش؟؟؟؟

    کی اگه نباشی میگیره نفسهاش؟؟؟؟

    إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ

    بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [و می گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند، بشارت باد.

    خداروصدهزااارمرتبه شکر براین صلات طولانی…

    ازین جا تا میای بیچ :)) متن نوشتم:)) خدا قبول کنه :))

    و این من و این 749 روز استمرار برای ساختن زندگی توحیدی …

    و خدایی که هرجایی باشم با منه….مراقب منه …عاشق منه …

    بریم برای ادامه ی ساختن این زندگی شیرین :)

    بوس خدا به قلب قشنگ سلیمتون

    تا قسمت بعدی همتون رو به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارم…

    همیشه غرق نورش باشید…نور آسمون ها و زمین

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که از تلألؤ آن گویی ستاره‌ای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بی‌آنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 295 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1025 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

      به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید

      سوره بقره آیه 30

      …………………………………………………….

      سلام بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته توانا

      و همچنین سلام ب همه دوستان توحیدی سایت استاد عباسمنش

      و ب خصوص خانم شهریاری عزیز

      امروز عاشورا سال 1403

      از شهر اشتهارد (محل کارم ) دارم کامنت مینویسم

      …………………………………………………….

      خواهر عزیز امروز صب رسیدم محل کارم شروع کردم به تمرین شکرگذاری

      فک کنم ششمین مورد شکرگذاری امروزم برای شما و بقیه دوستان عزیزم بود

      که نوشتم خدایا شکرررت که سعیده جان و از بیمارستان نجات دادی

      خدایا شکرررت سعیده جان و بردی ب جزیره زیبای کیش خدایا سپاسگزارم که صداشو شنیدی

      بعدش این دوستام ب یادم اومد

      خدایا شکرررت بابت اقا اسد الله و خانم رضوان عزیز و حسن اقا گرامی و حمید امیری عزیز و بقیه دوستان

      کلی از خدا تشکر کردم و تمرینم تموم شد

      رفتم سراغ تمرین ستاره قطبی

      نوشتم خدایا امروز منو هدایت کن ب یه کامنت فوق‌العاده که حالم و عوض کنه

      ………………………………………………….

      اومدم تو سایت هدایت شدم ب سفر ب دور امریکا

      دیدم کامنت برترش برای شماست گفتم بزار کامنت و بخونم بعد برم سراغ کلیپ کاش میتونستم اشک هامو واست نشون بدم چقد اشک ریختم

      اونجا که نوشته بودی :

      سعیده!آزمایش خون تخت 9 رو گرفتی؟

      سعیده مشاوره قلب تخت 10 رو پیگیری کردی؟

      سعیده تخت 8 رو جمع کن ببر تحویل بخش عفونی بده!

      سعیده تخت 11 مشاوره روانپزشکی داره،ببین چی نوشته براش!

      سعیده حواست به چک قند مریضت باشه یادت نره!

      سعیده مریض رو بردی بخش عفونی،یک مریض جدید برات میاد کارهاشو بکن!

      سعیده حواست به اکسیژن خون اون یکی باشه!

      سعیده پیگیر باش چرا آزمایشگاه جواب NA؛K رو نزده هنوز!

      سعیده اون مریض ویزیت عصر رزیدنت داره،یادت نره!

      سعیده حواست باشه سرم های توی شیفتت در جریان باشه!

      سعیده دومین مریض جدید برات اومدا،کارهای اونم برس!

      سعیده…سعیده…سعیده …

      یعنی همه ی اینایی که نوشتم یک دهم مسئولیت های شیفت دیروزم نبود…

      ساعت 8 شب…شیفتم تموم شد و اومدم از بیمارستان اومدم بیرون …

      درحالیکه نه توان روی پای وایسادن داشتم …نه توان جلوی اشکهام رو گرفتن ….

      نه میتونستم با کسی حرف بزنم …نه حتی به صدای قرآن یا فایلی گوش بدم …

      حتی وقتی مادرم وبچه ها زنگ زدن کی میای خونه …

      همه ی عصبانیتم رو،روی اون ها خالی کردم که

      کاری به کاری نداشته باشید،انقدر زنگ نزنین،ولم کنید دیگه…

      بی هدف تو هوای زیر ده درجه …فقط راه رفتم و گذاشتم بغضم بترکه …

      فقط با خودم و خدا حرف میزدم …

      خدایا کمکم کن…خدایا تو نجاتت رو بفرست…

      خدایا من میدونم قانون اینجوری کار نمیکنه …

      من مطمئنم اینم بخشی از مسیری که من باید طی کنم…

      خدایا تو گفتی کمکت نزدیکه …تو گفتی من با هزارتا فرشته به کمکتون میام…

      بسم الله …کجایی پس…

      من به هر خیری که برام بفرستی فقیرم ….

      همین پیاده روی….همین صحبت با خدا …همین اجازه دادن به ترکیدن بغض سنگین گلو….

      …………….‌…………………………………………….

      خواهر عزیزم چه کردی با من انقد اشکم اومد دیگه نمیتونستم کامنت شما رو بخونم چشمم نمیدید

      اشکم و پا کردم و ادامه دادم ب کامنت زیبات الله اکبر الله اکبر

      دوباره چشم خورد ب ادامه کامنتت :

      وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾

      سوگند به ابتدای روز

      وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾

      و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد،

      مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

      که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.

      وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

      و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است

      وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

      و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی.

      خواهر جان یه کاری میکنی دیگه کامنت شمارو نخونم ؟؟؟ دختر اشکمون خشکید بخدا

      یاد زندگی الانت و کردم که همیشه تو کامنتت مینویسی :

      صدای من رو میشنوی از وسط مرکز تجاری کیش،اروم و رها،با قلب روشن،،وسط آدم های ثروتمندی که اومدند برای لذت و تفریح و خوش گذرونی

      بقران فهمیدم خدا هیچ وقت خلاف وعده عمل نمیکنه

      خودش گفته :

      وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

      و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی.

      کجا رفت شیفت های سخت بیمارستان

      کجا رفت اون مریض ها کجا رفت اون

      نجوای شیطان

      خواهر عزیزم

      ازت تشکر میکنم که با توحید عملی که داشتی باعث شدی ایمان ماهم قوی تر بشه ازت خییییییلی سپاس گذارم

      امیدوارم هرجا هستی دلت شاد باشه

      و همیشه برامون از زیبایی ها بنویسی

      منو ببخشید فکر کنم دیگر اشک یک سالم و امروز تموم کردم

      چقد قلبم اروم شد امروز که دیدم از کجا رسیدی ب کجا ب خودم گفتم علی جان ادامه بده ادامه بده توام میتونی بخدا قسم میشه ببین سعیده جان تونسته

      تو 6ماه از بیمارستان برسه ب جزیره زیبای کیش

      خدایا شکرررت بابت امروزت خدایا شکرررت بابت سعیده جان که به ما نشون داد که :

      احقاف/ آیه13 ” کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند، نه ترسی برای آنهاست و نه غمی دارند” (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون

      نمیدونم چطور کامنتم و تموم کنم انقد حرف دارم انقد فکت از شما دیدم

      دیگه باور کردم باید ادامه بدم ب این مسیر الهی

      حرف اخرم :

      یکی از دلایلی که خداوند سختی ها را سر راه ما قرار می دهد

      این است که بهترین نسخه وجود ما را نشان دهد

      استاد عباسمنش از شماهم ممنونم بابت این سایت الهی

      خدایا شکرررت که استاد عباسمنش و ب ما بخشیدی

      …………………………………………………..

      در پناه خداوند باشید دوستان عزیز

      علی برزگر

      تابستان 1403

      از محل کارم

      بماند ب یادگار

      یا حق …….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَٰذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿6٣﴾

        بگو: چه کسی شما را از تاریکی هایِ خشکی و دریا نجات می دهد؟ در حالی که او را [برای نجات خود] از روی فروتنی و زاری و مخفیانه به کمک می طلبید؛ [و می گویید] که اگر ما را از این [تنگناها و مهلکه ها] نجات دهد، بی تردید از سپاس گزاران خواهیم بود

        قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿64﴾

        بگو: خدا شما را از آن [سختی ها] و از هر اندوهی نجات می دهد، باز شما به او شرک می ورزید؟

        ========================

        سلام به داداش علی عزیزم

        از ساحل دامون جزیره ی کیش

        تا چشم کار میکنه زیبایی‌ِ دریای جنوب‌و‌صدای تسبیح موج هاست و‌خورشیدی که به زیبایی هرچه تمام تر در حال غروبه…

        با چشم های خیس برات مینویسم…خداوند فقط میدونه چطور در بهترین زمان و‌مکان نقطه ی آبی شما رسید…همه ی ما سوار بر جریان هدایت شدیم داداش …همون جریانی که خدا میگه:

        أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

        جریانی که وقتی ازش طلب هدایت میکنم چه ایه ای برای شما بنویسم دست منو برمیداره میبره تو‌دل سوره ی انعام…همون سوره ای که شما در حال تفکر و تعمق آیات نورانیش هستی…همون جریانی که وقتی من از دایی عزیزم برات مینویسم به قلب داییم الهام میکنه که با سعیده ارتباط بگیر…بعد پشت تلفن با صوت برام قران میخونه و‌من از شنیدن صدای بهشتیش غرق نور خدا میشم …

        داداش علی …خدا هیچ وقت دیر نمیکنه هیچ وقت …

        بزودی برای همه ی ما پاداش ها از همه طرف میرسه …از همه طرف …

        چه بسا که همین الان هم روی دوش خدا سواریم …

        کاش میتونستم زیبایی که الان دارم میبینم رو به کلمات بیارم…نمیشه داداش…باید باشی و ببینی …انشالله بزودی میای و‌میبینی…

        امروز دست خدا شدی و بهم یادآوری کردی سعیده اگر ازونجا رسیدی به اینجا…ازینجا به همه جا میتونی برسی ….

        الهی که یک روز هم من دست خدا بشم و زیبایی های کیش رو تقدیم نگاه مهربون شما کنم…

        ازت بینهایت ممنونم

        شما و خانواده ی عزیزتون رو در پناه نور میسپارم …

        به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
      • -
        مریم حسینی مطلق گفته:
        مدت عضویت: 984 روز

        بنام خدا

        سلام

        کامنتتون خیلی خوب بود

        اصلا مگه میشه آیه های قرآن اورده بشه و خوب نباشه

        سپاسگزارم

        اینکه اول کامنتتون بابت رشد و پیشرفت سعیده جان هم سپاسگزاری کردین کیف کردم

        تا حالا من همچین کاری نکرده بودم

        همینه

        باید تحسین کنیم تا توجهمون به اون سمت بره و ماهم به همون سمت هدایت بشیم

        ولی جملات پایانی تون منو به فکر فرو برد؛

        « یکی از دلایلی که خداوند سختی ها را سر راه ما قرار می دهد

        این است که بهترین نسخه وجود ما را نشان دهد»

        الان در حالی اومدم توی سایت که یکمی عصبی بودم

        هرچند دارم به خودم میگم قدرت و کنترل احساس من دست خودمه نبااااید اجازه بدم کسی حال منو بد کنه.

        از صب خاله و خواهر و خواهر زاده و برادر و اوووه

        خلاصه خونه شلوغ بود

        من جدیدا فهمیدم که ی جورایی این درونگرایی رو دارم که بیشتر اوقات خودم باشم و خدا

        ولی شلوغی خونه اصلاااا اجازه نمیده

        و این چندروز محرم افتضاح خونه ما شلوغ بوده

        من خودم رو اروم میکنم

        یادمه توی دوره عشق و مودت بودم و وقتی روی خودم خوب تر کار میکردم

        طبق گفته استاد افرادی که توی مدار من نباشن خدا حذفشون میکنه

        یادمه ی سری اتفاقات افتاد خود به خود و خیییلی خلوت بود دیگه خونمون

        بدون دخالت من

        حال میکردم

        چون افراد منفی نگر

        افرادی که مینالیدن

        دیگه نبودن

        ولی اون نفر دوباره اشتی کرد با مامانم و الان دوباره هرروز از صب تا شب هستش

        خاله عزیزم

        بااینکه من خیلی دوستش دارم ولی افکار به شدت منفی داره

        ولی من میخوام رشد کنم

        گاهی اوقات هندزفری میزارم ولی کلافه ام دیگه

        شلوغی واقعا بهمم میریزه

        دوست دارم خدا ی مکان ارام بهم عطا کنه

        که خلوت باشه

        همیشه خداوند کمکم کرده

        ان شالله بیشتر تر هم کمکم میکنه و منو به ی جای اروم و خلوت که بهتر و بیشتر بتونم روی خودم کار کنم نرم و اروم هدایت میکنه

        و این سختی ها برای اینه که من به ی نسخه بهتر

        و البته به بهترین نسخه خودم تبدیل بشم

        به قول استاد تضادها نفرین خداوند نیستن

        اونا اومدن تا مارو رشد بدن

        اونا اومدن تا ما درست و دقیق بفهمیم چیییی میخوایم و بعد به اون توجه کنیم

        الانم صحبت دور و ورم زیاده

        نمیتونم تمرکز کنم

        ای خدای من

        راستی مکان جذابی به نام بالی

        از دیشب فقط کلیپاشو میبینم

        و لذت و لذت و لذت

        استاد برید بالی و برامون فیلم بگیرین شماهم

        البته صبر کنین تا ماهم باهاتون بیایم

        همه با هم بریم

        یکم زمان بهم بدین تا کسب و کارم رشد کنه بعدش.

        سپاسگزارم خدایا بخاطر هممممه بچه های سایت

        بخاطر سایت

        خدایاشکرت بخاطر استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان

        بخاطر خانواده ام

        بخاطر اینکه دورم شلوغه و تنها نیستم

        افرادی هستن که دوستم دارن

        خدایاشکرت که داری منو رشد میدی

        دوستت دارم خدای من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 753 روز

      سلام سعیده جان

      دختر توحیدی و خوش صحبت سایت

      منم تو این مدت تو شرایطی بودم که دقیقا زمانی که فکر میکردم همه چیز عالیه و باید عالی تر بشه همه چیز برعکس شد

      البته نه به داغونی شرایط شما

      ولی یهو همه چیز متوقف شد احساس خوبم آرامشم همه اون پولهایی که از راه های بی نهایت وارد زندگیم میشد مشتری هایی که درو از جا میکندن چند برابر شدن درآمدم

      همه چیز یهو متوقف شد

      و من خیلی متعجب بودم که خدایا من که دارم روی خودم کار میکنم پس چیشد یهو

      همش میگفتم خوب شاید خودم فرکانسشو فرستادم که یه مدت سرم خلوت تر باشه و به هر چیزی فکر میکردم تا بفهمم مشکل از کجاست

      و یه شب یه میکس از استاد پلی شد که منو خیلی آروم کرد

      اون میکسی بود از الخیر فی ما وقع

      (شما یه سری خواسته ها دارید و درخواستشو به جهان ارسال میکنید و جهان شمارو وارد مدار خواستتون میکنه اما نه از اون راهی که شما فکرشو میکنید

      اغلب ما هدایت پروردگارو نمیپذیریم و مقاومت داریم

      اغلب ما خواستمونو میگیم راه رسیدن به خواستمونم مشخص میکنیم

      در صورتی که ذهن و منطق ما خیلی محدوده در مقابل هدایت خداوند

      اگر یه چیزی رو از خدا میخوای و داری روی خودت کار میکنی

      و مهم تر از همه اگر احساسم خوبه

      هر اتفاقی میوفته در مسیر خواستمه

      الخیر فی ما وقع

      هر اتفاقی…..هر اتفاقی..‌.هر اتفاقی که در زندگی من بیوفته این هدایت پروردگار به سمت رسیدن من به خواسته هامه

      این اتفاقی که افتاده یه خیری توشه و من مطمئنم این راه منه

      این مسیر منه

      مثل کسی که سالها به فکر راه انداختن کسب و کار خودشه جراتشو نداره ولی حالا از کارش اخراج شده جهان هدایتش کرده به سمت خواستش )

      الخیر فی ما وقع

      سعیده جان من هنوز خیلی آگاهی های کمی دارم که بخوام به شما چیزی بگم شما خودت استاد مایی

      اما چیزی رو نوشتم که احساسم بهم میگه

      اگر داری روی خودت کار میکنی مطمئن باش این مسیر توعه و جز خیر چیزی نیست

      و هر اتفاقی در مسیر خواسته توعه

      فقط باید صبور باشی

      و احساستو خوب نگه داری

      چون هدایت فقط زمانی میاد که حالت خوب باشه

      ما از یاد نمیبریم اینکه میگفتی چقدر شرایط کاریت عالی شده با بهترین هدنرس ها با بهترین بیماران

      این چیزیه که خودت مینوشتی

      پس اگه یک روز این شرایطو تجربه کردی باز هم میتونی

      فقط صبور باش و اجازه بده هدایت خداوند جاری بشه اجازه بده خدا کارشو بکنه از سر راه خدا بیا کنار اون کارشو بلده

      پناه ببر به خودش که اون بهترین پناه دهندس

      عاشقتم

      امیدوارم خیلی زود خبرهای عااااالی ازت بهمون برسه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        مریم حسینی مطلق گفته:
        مدت عضویت: 984 روز

        بنام الله الهام بخشم

        سلام زری جانم

        داشتم کامنتتونو میخوندم

        اون ویس الخیر فی ما وقع رو نشنیدم کاملا

        از کجا میتونم گیرش بیارم؟

        ولی متنی که نوشتین

        آخ آخ آخ

        من تو شرایطی بودم الان که همه چی خیره هاااا ولی مفهومشونو نمیفهمیدم

        از اون راهی که من میخوام نیست ولی تهش به خواسته ام میرسم

        همون حرفی که شما مقصد رو مشخص کن ولی چجوریشو نه

        یکی هم کامنت گذاشته بود که خدایا من ازدواج کنم با فلانی

        ولی تو باید بگی خدایا من ازدواج کنم ولی نگی با کی

        خدا خودش فرد مناسبه میاره

        یا مثلا بگو خدایا من میخوام پولدار بشم ولی نگو از چه کاری

        یا مثلا بگو خدایا شفام بده ولی نگو از طریق فلان دکتر

        منم خواسته ام ثروت بود و شرایطی پیش اومد که از کار قبلیم اومدم بیرون(الخیر فی ما وقع)

        خب این ی تضاد بود برام بیکاری که روبرو شدم باهاش ولی هدایت شدم به چیزی که دوستش دارم

        به یک خودشناسی رسیدم که تو این چندماهه بیکاری که تااااازه فهمیدم علاقم چیه که توشم استعداد دارم و روحمو ارضا میکنه

        ممنونم از کامنت قشنگت

        خیلی لذت بردم من

        خدایاشکرت

        یبار دیگه برای تاکید اینو بنویسم که برام بمونه

        اون میکسی بود از الخیر فی ما وقع

        (شما یه سری خواسته ها دارید و درخواستشو به جهان ارسال میکنید و جهان شمارو وارد مدار خواستتون میکنه اما نه از اون راهی که شما فکرشو میکنید

        اغلب ما هدایت پروردگارو نمیپذیریم و مقاومت داریم

        اغلب ما خواستمونو میگیم راه رسیدن به خواستمونم مشخص میکنیم

        در صورتی که ذهن و منطق ما خیلی محدوده در مقابل هدایت خداوند

        اگر یه چیزی رو از خدا میخوای و داری روی خودت کار میکنی

        و مهم تر از همه اگر احساسم خوبه

        هر اتفاقی میوفته در مسیر خواستمه

        الخیر فی ما وقع

        هر اتفاقی…..هر اتفاقی..‌.هر اتفاقی که در زندگی من بیوفته این هدایت پروردگار به سمت رسیدن من به خواسته هامه

        این اتفاقی که افتاده یه خیری توشه و من مطمئنم این راه منه

        این مسیر منه

        مثل کسی که سالها به فکر راه انداختن کسب و کار خودشه جراتشو نداره ولی حالا از کارش اخراج شده جهان هدایتش کرده به سمت خواستش )

        الخیر فی ما وقع

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          زری گفته:
          مدت عضویت: 753 روز

          سلام مریم جان

          امیدوارم که حال دلت عالی باشه

          میبینی خداوند چقدر قشنگ دقیقا هدایتمون میکنه به سمت اون چیزی که میخوایم

          بدون همونطور که در زمان مناسبش به این نوشته ها رسیدی ، مسیر برات مشخص شد و آرامشت بیشتر شد صد در صد در مناسب ترین زمان به خواسستتون هم میرسید

          دستان هدایتگر خداوند همواره در زندگی ما جاریه

          خدا قانونش رد خور نداره هر آنچه که در زندگی ماست نتیجه فرکانسهای ماست حالا اگر ما داریم فرکانسهای خوب میفرستیم پس هر اتفاقی چه خوب چه بد در مسیر خواسته ماست و احساس خوب مساوی اتفاقات بد

          ولی اگه حالمون بده صد در صد هر اتفاقی حتی اگه ظاهر قضیه هم خوب باشه بازم مارو به سمت اتفاقات بد میبره چون ریشه این فرکانسها منفی بوده

          در مورد اون میکس راستش من نمیدونم اون میکس حتی اسمش چیه چون واقعا نمیدونم چجوری و از کجا به دستم رسید فقط زمانی که بهش نیاز داشتم تو گوشم پلی شد

          و نمیدونم از کدوم فایلهای استاده

          قسمتی از اون میکس از فایل (الخیر فی ما وقع در شعر پروین) هست

          اما بقیه رو نمیدونم از کدوم فایله

          انشالله که در زمان مناسبش خودتون هدایت میشین و اون فایل زیبا رو میشنوین

          مهم اون فایل نیست

          مهم اون هدایتیه که به قلب شما جاری شده

          از هزاران راهی که فکرشم نمیکنی خدا هدایتت میکنه

          عاشقتم

          در پناه رب

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مریم حسینی مطلق گفته:
            مدت عضویت: 984 روز

            عزیزه دلم

            سلام زری جانم

            چقدر خدایا تو دقیقی

            الان این کامنت بیاد برام

            اولا که مدت روزهای عضویت شما ی عدد رند 222 بود

            و نظرمو جلب کرد

            و بعد اون حرف که گفتین وقتی حالت خوبه همه اتفاقاتی که میفته به نفع ماست

            درکش شاید اون موقع برای ما سخته

            ولی خدا ازون بالا میبینه میگه نمیدونه که این مسیر تلخ به چه بهشتی میرسه

            اون داره ته مسیر رو میبینه

            ماییم که نمیبینیم

            الله اکبر ازین همه همزمانی

            من ازون موقع که دوره احساس لیاقت رو شرکت کردم و ی کوچولوها

            کمی

            احساس لیاقت در وجودم جوونه زده چه اتفاقات شیرینی که برام رخ نداده

            خداوند رو شاکرم بخاطر همه چی

            همه چی

            همه چی

            زری جان دوست دارم نظرتو بدونم در مورد یک چیزی

            ذهنم درگیرشه

            ببین مثلا من بعضی شبها نصف شب بیدار میشم و فقطم ساعت رند مثلا 2:22 یا 3:33 یا 4:44 یا 5:55 و خیلی وقتا سوال پرسیدم از خداوند همون موقع جوابمو داده و ناخوداگاه توی نت گوشیم نوشتم و رخ داده

            وسط همه اینها حالا در نظر بگیر من ی سوال خییییلی مهم پرسیدم و گفتم خدایا رخ میده این اتفاق و زری جان باورت نمیشه خدارو گواه میگیرم من اصلااااا نمیدونستم معنیش چیه

            گفته شد لاریب فیه

            لاریب فیه

            لاریب فیه

            و همینجور میگفت یکی بهم

            و من نوشتمش تا فردا صب ببینم معنیش چیه

            و معنیش اینه که شکی درش نیست

            من به خداوند اعتماد دارم و میدونم وقتی حرفی میزنه پاش وامیسته ولی این اتفاق هنوز رخ نداده

            از طرفی من تمام راه های دیگه رو بستم میگم خدا گفته از این طریق رخ میده و اون اتفاق حتما میفته

            از طرفی میگم خب خدا گفته ینی باید نادیده بگیرمش و از راه های دیگه بخوام به خواستم برسم درست نیست

            حس میکنم دست خدارو بستم برای راه های دیگه و از طرفی میگم خب خود خود خود خدا گفت شکی درش نیست ازین راه اتفاق میفته

            واقعا گیج شدم

            قدرت تشخیص درست از غلطو ندارم

            واقعا نمیدونم چیکار کنم

            نظر تو چیه؟

            با همه اینها از خداوند میخوام کمکم کنه

            از خداوند میخوام درهارو برام باز کنه

            از خداوند میخوام نور ایمان رو به قلبم بتابونه

            از خداوند میخوام راه هارو از بی راهه ها بهم نشون بده و قدرت تشخیص حق از باطل رو بهم عطا کنه

            امشب شب آرزوهایت

            من باور دارم خدا همیشه هست ولی ته قلبم میگم خب شب ارزوهاهم هست ارزو کن مریم جانم

            از خداوند میخوام اون اتفاقی که بهم گفت لاریب فیه که رخ میده رو برام به سرانجام برسونه

            خدایا من وابسته نیستم به سرانجام ولی از ته قلبم میخوام اون اتفاق رخ بده

            تو وعده شو دو سال میشه بهم دادی

            برام انجامش بده

            که تو قدرتمندترینی

            تو خلف وعده نمیکنی

            تو پای حرفت وامیستی

            تو منو دوست داری و عاشق خوشحال بودن من هستی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              زری گفته:
              مدت عضویت: 753 روز

              سلام عزیزم

              مریم جان من هنوز اونقدر آگاهی ندارم که بتونم پاسخی به کسی بدم در حالی که خودم هنوز پر از سوالم

              اما اونچه که قلبم بهم میگه برات مینویسم شاید هدایتی برات داشته باشه

              چیزی که من از قانون میدونم اینه که خداوند هزاران راه داره که مارو به خواستمون برسونه از جایی که ما فکرشم نمیکنیم

              من قبلا میومدم واسه اینکه ببینم این ماه درآمدم بیشتر شده یا نه پولی که مشتری ها بهم میدادن میشمردم و حساب میکردم و میگفتم خوب اگه مثلا 3 تا مشتری دیگه بیاد و اینقدر بخوان درآمد این ماهم دوبرابر میشه

              ولی یه جایی به این رسیدم که من با اینجوری حساب کردنم دارم دست خدارو میبندم دارم تو ذهنم واسه خودم تعریف میکنم که فقط از همین راه پول میتونه بیاد تو زندگیم

              در صورتی که خداوند هزاران راه داره که به ما ررق و روزی برسونه

              و از دستان بی نهایتش به ما کمک میکنه

              و وقتی شروع کردم به ساختن این باور تو ذهنم واقعا اتفاق افتاد و آروم آروم از جاهای غیر از کار خودم پول وارد زندگیم میشه و حتی توی کارم هم مشتری هایی که به ذهنمم نمیرسید سراغم اومدن

              سوره طلاق آیه 3

              وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا

              و از جایى که گمانش را ندارد روزى‌اش مى‌دهد. و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است. خدا کار خود را به اجرا مى‌رساند و هر چیز را اندازه‌اى قرار داده است

              فکر کنم این آیه دقیقا پاسخ سوال شما باشه چون میگه حتی از جایی که فکرشم نمیکنی بهت میرسونمش

              به من توکل کن من برات کافیم

              تا جایی که من میدونم ایمان این نیست که بشینی و بگی فقط همون چیزی که من میدونم و من میخوام

              تو قدم اول فک کنم جلسه پایانی استاد از یه دوستی حرف میزنن که روی خودش کار میکنه ولی به هیچ چیزی عمل نمیکنه و میگه نه فقط از همون راهی که من میخوام و من اینجوری ایمانمو نشون میدم

              و این آدم تا جایی پیش میره که تمام سرمایشو میخوره و به فقر و نداری کامل میوفته

              استاد اونجا توضیح میدن که ایمان این نیست که هیچ کاری انجام ندی و بگی فقط همون چیزی که من میگم

              بلکه ایمان یعنی من حرکت میکنم خدا هم حمایتم میکنه حالا از هر مسیری

              قرار نیست همیشه اینطور بمونه

              من هرچقدر پیش برم شرایطم هر روز بهتر میشه چون من در مسیر هستم و یک جا ننشستم و خدا داره ایمان منو میبینه و بهش پاسخ میده

              به قول استاد خداوند اربابه و من بنده وظیفه ارباب ،ارباب بودنه که کارها رو انجام میده

              اما برای بنده هاش

              کسی که عبد باشه

              کسی که ایمان داشته باشه خدا بهش میرسونه

              حالا از چه راهی

              من نمیدونم ولی خدا میدونه

              خدا هم میدونه هم میتونه

              وقتی بهت گفته شده لاریب فیه

              یعنی بی هیچ شکی اون اتفاق میوفته

              مطمئن باش

              مثل وقتی که به مادر موسی میگه ما فرزندتو بهت برمیگردونیم

              مادر موسی فقط میخواست بچش نجات پیدا کنه نمیدونست چطور فقط این خواسته رو داشت

              و وقتی بهش گفت بچتو بنداز توی رود ،واقعا مسخره تر از اینم هست؟اصلا منطقیه؟

              ولی هم مسخره نبود و هم منطقی بود چون وقتی به اون هدایت عمل شد

              تاکید میکنم وقتی اون قدم برداشته شد

              نتیجه مشخص شد

              مادر موسی نگفت چطور

              اگه میگفت فقط از اون راه دستان خداوندو میبست و هدایتو نمیپذیرفت و الان موسی وجود نداشت که ما بهش فکر کنیم

              ابراهیم همسر و فرزند شیر خوارشو وسط بیابون رها میکنه و میره مثل اینه که ما داریم میریم مسافرت پدرم وسط بیابون منو مادرمو بندازه پایین از ماشین و بره

              همینقدر غیر منطقی

              اما نتیجه چی شد

              چشمه زمزم اونجا شکل گرفت و مکه شد یک شهری که بعدا خونه خدا در اونجا ساخته شد

              ابراهیم نگفت نه از این راه نه

              تسلیم بود

              انجام داد

              خیلی وقت پیش که معنی تسلیم بودن رو توی عقل کل سرچ میکردم خیلی از بچه ها گفته بودن یعنی چگونگی نکردن

              یعنی مسیرو مشخص نکردن

              هدایتو پذیرفتن و عمل کردن بهش

              و من اینو به عینه در زندگی خودم دیدم که هرجا هدایتی اومده و عمل کردم قدم بعدی هم بهم گفته شده و در نهایت به خواستم رسیدم

              و هرجایی که به اون هدایت شک کردم و ترسیدم و عمل نکردم یا گفتم نه از این راه نه مسیر من متوقف شده چون من موسی رو به نیل ننداختم

              مریم جان هیچ شکی نیست که شما به خواستتون میرسین

              هیچ شکی

              مطمئن باش که تمام خواسته های ما دست یافتنی هستن

              حتی یه روزی آدما جنسیت خودشونو دوست نداشتن و الان میبینیم که به راحتی میشه تغییر جنسیت داد

              یعنی چیزی که برای ما پذیرفتس که قابل تغییر نیست بازهم اگه خواسته اون شکل بگیره خداوند تورو به خواستت میرسونه

              چون این جهان اجیب دعوه الداع

              به خواسته هات پاسخ میده به شرط ایمان

              ایمان به غیب

              آقا ابراهیم یه کامنتی نوشته بود که با 2 میلیون خونه خریدن

              خوب منم الان دو میلیون دارم ولی چرا خونه ندارم؟

              چون من ایمان به غیب ندارم

              چون تو ذهن من پر از چگونگیه

              ولی آقا ابراهیم ذهنشو پر کرده از ایمان

              و یه مورد دیگه اینکه به خواستت نچسب

              تو بدون اون خواسته هم کلی نعمت داری توی زندگیت کلی چیزهایی هست که بخاطرشون سپاسگزاری و اگه نبود شرایط خیلی بدتر میشد

              ما نباید بخوایم تکامل چیزی رو طی نکرده به دستش بیاریم

              چیزی که در زمان مناسبش به دست نیاد از جهنم هم بدتره

              حتی اگه اون چیز بزرگترین خواسته تو باشه و بهترین چیز دنیا باشه اگه تو آماده دریافتش نباشی اصلا نمیتونی از اون چیز استفاده ای بکنی و مزه زهر میده

              من تجربش کردم

              اونقدر از این لحاظ چک و لگد خوردم که همیشه میگم خدایا زمانی بهم بده که آماده دریافتش باشم

              دیگه نمیخوام چیزی رو با زور یا عجله به دست بیارم چون همون فرکانس بهم برمیگرده و شرایط از اونی که هست بدتر میشه

              ایمان داشته باش به زمان بندی خداوند

              و فقط سعی کن تو سمت خودتو بهتر انجام بدی

              و بیشتر باور کنی

              چون ما اون چیزی رو به دست میاریم که باور داریم دست یافتنیه و به چگونگیش فکر نکردیم

              رها باش و به اون چیزی فک کن که احساس خوبی بهت میده

              شاید فکر کنی داری به خواستت فکر میکنی

              مثلا به پول ولی آیا به قسط و قرضهات فکر میکنی

              یا خدارو شکر میکنی که درآمد داری

              مهمه که تو اون موضوع مورد نظرت کانون توجهت روی چیه

              روی چه جنبه ای از موضوع توجه داری

              مریم جان ایمان داشته باش به اینکه اون خواسته بی برو برگرد برای تو رخ میده

              اگه هنوز اتفاق نیوفتاده تو کارتو درست انجام ندادی

              استاد تو قدم اول میگن اگر کاری انجام نمیشه من کارمو درست انجام نمیدم

              وگرنه خدا بدون شک کارشو درست انجام میده

              پس سعی کن از خدا هدایت بخوای که چیکار باید بکنی و بهش عمل کن

              و از سر راه خدا برو کنار

              موسی رو بنداز توی رود

              تا قدم های بعدی بیاد

              نمیدونم اونچه که نوشتم میتونه کمکی بهت بکنه یا نه

              اما برای خودم کلی چراغ راهم شد مرور کردن این حرفها و باید اول از همه خودم به این آگاهی ها بهتر عمل کنم

              مریم جان زمانی که به اون خواسته رسیدی حتما برام بنویس که به دستش آوردی

              من منتظر این پیامت میمونم چون مطمئنم که بهش میرسی

              از بهترین راه

              نه از اون راهی که تو فکر میکنی

              از بهتریییییین مسیر که پر از نور الهیه

              بهش میرسی

              و منم با لذت کامنتتو میخونم و بهت تبریک میگم

              تو که نمیدونی شاید همین امروز اتفاق بیوفته

              یادمه زمانی که آرزوم شده بود 12قدمو بخرم یه روز رفتم دوتا خودکار آبی و قرمز خریدم و همون شب شرایطش پیش اومد و پولی به دستم رسید که قدم اولو خریدم و بعد از همون دوتا خودکار استفاده میکردم و جزوه هاشو مینوشم حالا هر بار به اون خودکار نگاه میکنم به خودم میگم من اون موقعی که داشتم شمارو میخریدم نمیدونستم خدا تا این حد شرایطو محیا میکنه که حتی خودکارهایی که میخوامم به دستم میرسونه و بعد دوره رو بهم میده

              من اون موقعی که خودکارهارو خریدم نمیدونستم شب قراره خواستم به حقیقت تبدیل بشه ولی شد

              مریم جان توهم نمیدونی خدا قراره از چه مسیر لذت بخشی تورو به خواستت برسونه پس هرلحظه شاد باش چون هرقدمی که بر میداری تورو به خواستت نزدیک تر میکنه حتی خریدن دوتا خودکار

              منتظر خبر خوشحال کنندت هستم

              عاشقتم

              درپناه رب

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
          • -
            مریم حسینی مطلق گفته:
            مدت عضویت: 984 روز

            بنام خدایی که اینبار از زبان زری با من سخن گفت

            نمیدونستم چرا از شما سوال پرسیدم زری جان،

            ولی حالا میدونم چون شما جوابو داشتی

            خدا خواست از طریق شما بهم بگه

            اینقدر دقیق و کامل توضیح دادی که من فقط گریه میکردم چطوری اخه

            زری تو زندگیه من نیست،سوالاتمو نمیدونه ولی داره جواب میده

            واقعا خدایا تو چقدر مهربونی قربونت برم

            خدایا تو چقدر دقیقی

            خدایا تو چقدر قادری،الله اکبر

            زری جانم

            حرفات روحمو به ملکوت برد

            نمیدونی چقدر حس خوبی بهم منتقل کرد

            و حالم خوب شد

            مگه میشه حرف از ایمان به خداباشه و روح ادم به پرواز درنیاد

            خدای قادر من

            حس میکنم منو داری سفت تو بغل میگیری و منو از خودت اشباع میکنی

            احساس وصل

            وصال به خدا

            این حس اینبار از طریق دست خدای مهربونم،زری جان

            زری جانم من فهمیدم خدا چی میخواست بگه بهم

            و میخوام فقط روی خودم تمرکز کنم

            به قول کامنت شما،خدا طرف خودشو خوب انجام میده

            به شرطی که منم طرف خودمو خوب انجام بدم

            دوره احساس لیاقت خییییلی خییییلی خیییییییلی مفیده

            من پاشنه اشیلمو پیدا کردم و باید درمانش کنم

            و اونم احساس لیاقت و ارزشمندی درونیمه

            به چگونگی تحقق خواستم کار ندارم و رها میکنم

            ولی تجسم اینکه به خواستم رسیدم رو با احساس فوق العاده و بدون هیچ گونه ناامیدی و حس بد انجام میدم،انگار که دارمش خواستمو اصلا

            به زمانبندی خدا اعتماد دارم و میدونم که من تا آماده دریافت نباشم اتفاقات دلخواهم رخ نمیده

            عزیزم وقتی گفتی شاید امروز رخ بده

            بند دلم پاره شد از خوشحالی

            نور امید پاشید تو قلبم انگار

            ایمانم بیشتر شده

            و با توکل به خدا و حرفهایی که زدی ادامه میدم مسیرمو

            از خداوند میخوام خیییلی زود بتونم بیام و خبر خوش یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخورمو بهت بدم

            خبر خوش کلبه احزان شد گلستانمو بهت بدم

            خبر خوش رسیدن به خواسته

            خبر خوش اجابتمو بهت بدم

            آمین

            از خداوند برات بهترینهارو میخوام چون لیاقتشو داری

            خدایا سپاسگزارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2733 روز

      سلام بر سعیده خانم نورانی پروردگار

      آقا شما غرق نور شدی اذیت نمیشی؟

      من یه زمانی بچه بودم خیلی از خدا میترسیدم نه اشتباه نکین تقوا نه ترس وحشت از بزرگیش از اینکه من نمتونم باهاش روبرو بشم اونم برمیگشت به یه داستانی که بی بی ام برام تعریف کرده بود خدا بیامرزدش میگفت یه نفر گفته خدایا من میخوام ببینمت بعد هی خدا گفته بیخیال

      از این اصرار و از اون انکار خدا گفته خودت خواستی ها

      و یه لحظه اومده یه نور خیلی شدید تو خونه این بابا و طرف افتاده مرده

      منم میگفتم من هم میترسم اگه بخدا نزدیک بشم بیفتم بمیرم

      مثل یارو مداحه دعا میکرده خدایا من خیلی گنهکارم مرگ منو برسون بعد دیده دست و پاش دارن یه جوری میشن گفته خدا ما یه شوخی کردیم تو چرا جدیش گرفتی

      خلاصه مثل همیشه یه کامنت طولانی و جذذذذاب از شما اونم وقتی که نوتفیکیشن های دیشب هنوز مونده بود و کامنت اسد الله عزیز رو تموم کردم که بخوابم ساعت حدود 12 شب الله اکبر اینهمه شکوه الله اکبر اینهمه جلال الله اکبر در راه خدا سعیده خانم ترکونده بازم

      اصلا بقول ما اجیر شدم

      اول بگم که من با وضو و اعوذ بالله کامنتتون رو باز میکنم

      راستی یه چیزی

      وقت فریدونکنار دنبال کارای انتقال بودین احتمالا مثل حضرت یوسف دعا نکردین؟که گفت زندان برا من بهتر از این داستانهاست ؟

      من ضمن لذت بردن از تک تک حرفهاتون و خوندن تک تک کامنتهاتون از ما تاخر تا ما تقدم و گاهی شاخ درآوردن از اینهمه تسلط و استفاده از قران و گاهی حسادت برادرانه

      راستی یه چیزی

      چرا شما جلو جلو ذهنم رو میخونین من میخواستم بگم سوره ضحی و انشراح میترکونه دیدم اه آوردینش

      داشتم به نور نورانی بودنتون فکر میکردم دیدم آیه نور رو

      ااااهههه

      یعنی چی آخه

      آخه من دیشب اون کامنت پاسخ به شما رو هم خوندم خیلی وقتا فرصتش نیست ولی دیشب اونو خوندم گفتم راست میگه این زهرا خانم

      بگذریم

      سپیده وقتی سر میزنه که قبلش تاریکترین ساعت شبه و سرد ترین ساعت شبانه روز

      از فرمایشات امام جواد یوسفی

      قبل اینکه بچه دندون دربیاره تب میکنه اسهال میشه دلدرد میشه اوووه

      ولی بعدشه که میتونه غذا بخوره

      قبل اینکه بچه بدنیا بیاد مادر سختترین روزها رو میگذرونن سخت‌ترین دردها رو

      اما با بزرگترین معجزه هستی روبرو میشه بعدش

      نکنه داره سپیده میزنه؟

      الیس صبح بقریب؟

      شب بخیر

      از اینجا به بعد دوباره در ویرایش اضافه شده

      اما بعد

      مگه حضرت علی توی دعای کمیل نمیگه اللهم قو علی خدمتک جوارحی

      مگه خدمت بالاتر از کار شما هم داریم اینکه جون یه آدم رو نجات بدی انگار همه رو زنده کردی

      افتخارتون این باشه که این لیاقت رو دارین

      والا الان میتونستین خونه دار باشین تا لنگ ظهر خواب بعد برین تا سر کوچه با زنهای همسایه یه کوچولو غیبت یه نفر بیاد رد بشه یه کوچولو تهمت و برین نهار و بخوابین تخت تا شب

      توهین به خانومای خونه دار نشه محض مزاح میگم اینا رو

      والا خانومای این سایت که جزو اون یک درصدن همه

      و یه مطلب دیگه

      مگه تو فریدونکنار اول کار سخت و شیفت سخت و … نبود مگه شما آرومش نکردین ساده اش نکردین با افکارتان و کنترل ذهن و توجه تون

      خب اینجا هم میشه چون اینجا هم در سیطره حکومت اوس کریمه

      اما یه بیت شعر و یه آهنگ تقدیمتون میکنم

      راستی داشتم فکر میکردم اگه با خواهر خودم که اونم سعیده است هم صحبت میکردم همینها رو بهش میگفتم

      باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد

      گاهی بهشت در دل آتش میسر است

      اما یه آهنگی داره معین محاله خوشتون نیاد و اشکاتون رو در نیاره

      هندزفری بزنین با حضور قلب ( کمی استیکر برای نمک متن)

      آهنگ همینجوری نمیمونه

      حتما گوشش کنین

      ما رو هم دعا کنید

      اینبار دیگه واقعا شب بخیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1759 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      سلام بانوی موحد و خداجو

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت مثل همیشه

      چقدر زیبا از عشقت به خدا می نویسی

      چقدر زیبا این حس قشنگ رو به خواننده دیدگاهت منتقل می کنی

      بسیار تحسینت میکنم

      چقدر بخصوص با این کامنتت ارتباط برقرار کردم چون من هم دیروز تجربه ای تقریباً شبیه تجربه شما داشتم

      دیروز خیلی تو فکر بودم که میخوام رابطه ام با خدا قویتر و نزدیکتر از این باشه و دوست دارم توحیدی تر عمل کنم، فکر می کردم که چرا اونجور که دلم میخواد آرامش ندارم…و دیشب بعد از نماز مغرب و عشا که معمولاً چند مورد از خدا سپاسگزاری میکنم شروع کردم به سپاسگزاری کردن… وسپاسگزاریم و صحبتهام با خدا ادامه پیدا کرد، و چون در اونوقت تو خونه تنها بودم خیلی آزادانه و باصدا و راحت با خدا راز و نیاز می کردم و کم کم اشکام جاری شد و احساس عجز کردم گفتم خدایا من عاجزم ناتوانم هیچی نمی دونم خدایا من به هر خیری که از تو برسه نیازمندم تو که بمن نزدیکی خودت اینو گفتی، میخوام منم بتو نزدیک باشم و با تمام وجودم این نزدیکی رو احساس کنم خدایا من که یادت و ذکرت در بیشتر وقتها در فکر و زبانم هست میخوام قلبم هم پر از آرامش و اطمینان باشه… خدایا تو بمن کن تو هدایتم کن…

      و بعد آروم شدم، و احساس سبکی کردم

      و بعد اومدم تو سایت و دیدم نقطه آبی دارم و چقدر خوشحال شدم بر این هدیه و محبتی که دریافت کردم ، و امروز واقعا با قوت قلب و احساس آرامش بیشتری از خواب بیدار شدم و کل روزم تحت تاثیر این احساس خوب بود

      ممنونم سعیده جان برای این کامنتهای زیبا و نورانی ای که مزین به آیات قرآن هست هزاران بار تحسینت می کنم

      عاشقتم نازنین

      روی ماهتو میبوسم

      خدا حفظت کنه

      در پناه خدا پر از نور و عشق الهی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1217 روز

        سلام خانوم سلیمی عزیز

        چه دعای قشنگی کردی .تو که بمن نزدیکی خودت اینو گفتی، میخوام منم بتو نزدیک باشم و با تمام وجودم این نزدیکی رو احساس کنم خدایا من که یادت و ذکرت در بیشتر وقتها در فکر و زبانم هست میخوام قلبم هم پر از آرامش و اطمینان باشه… خدایا تو بمن کن تو هدایتم کن…

        سعیده عزیز قلب همه ما نورانی کرد و قشنگ میشه فرکانس توحید توی جواب تک تک کامنتهای دوستان دید و این نشون میده چقدر فرکانس سعیده خانوم پاک

        فاطمه خانوم خیلی خوشحالم و احساس لیاقت میکنم از بودن در جمع شما

        هر کجا هستین قلبتون پر از نور و رحمت الهی باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فاطمه سليمى گفته:
          مدت عضویت: 1759 روز

          سلام آقای کرمی گرامی

          از شما سپاسگزارم

          من هم خدا رو شکر می کنم و خوشحالم که در این جمع بهشتی و توحیدی هستم

          چقدر از خوندن کامنتهای دوستان استفاده میکنم، کامنتهایی که هر روز بهتر و با کیفیت تر میشه خدا رو هزاران بار شکر

          توی جواب شما به کامنت سعیده جان هم این جمله خیلی اساسی و تأثیر گذار بود

          خسته بشو زخمی بشو ولی ادامه بده همه چی درست میشه مسیر تکاملی طی میشه و این مسیر فقط داره آمادت میکنه برای روزهای بهتر و مدارهای بالاتر

          از شما ممنونم

          سراسر زندگیتون پر از خیر و برکت وآرامش و نور الهی باشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2406 روز

      سلام عزیزجان من سلام سعیده ی نازنین من چقدرچقدربا تمام تمام قلبم عاشقتم آخ آخ

      اصلا نتونستم ننویسم عشق من توچقدرچقدرررعاشقانه ترین عاشقانه ترین عشق بازی میکنی عزیز من چقدرت عاشقانه ترین غرق بینهایت بینهایت عشق بینهاست خداییی چقدر چقدر میخوام با تمام تمام قلبم بینهایت بینهایت عمیقتر عمیقتر بیشتر بیشتر درکش کنم چقدرر چقدر عاشقانه عاشقانه با تمام عشقش عاشقانه هدایتم میکنه بیاره بیاره و فایل زیبای و دیوانه کننده ی امروزاستادعزیزمو برام باز کنه و هدایتم کنه به کامنت نابت که همش اوبود همش تنهاتنهاتوبودی خدای من همش تنهاتو بودی همه هدایت تنهاتو بود تنهاقدرت توییی تنهاقدرت تویی تنهاروزی رسان من همه تنهاتویی تنهاقدرت تویی همش تنهاتنهاازجانب تنهاتنهااتوبود رب نازنین من مهربانترین عشق ترین من

      خدای من

      باتمام تمام وجودم میخواستم بیام بنویسیم این همه عشق بینهایت خالصترین این همه عشق بینهایت پاکتریننن خالصترین بینهایت عمیقتو این عشق بینهایت نابتو با تمام تمام قلبم احسینت میکنم بینهایت اینقدر ایمان اینقدر عالیترینننن عمل کردن نابتت بینهایت بینهایت با تمام قلبم تحسسنت میکنم عشق من بینهایت تحسینتت مبکنم هزاران بارنوش جونت باشه عشق من این عشق بازی بینهایت خالصانه ات هزاران بارنوش جونت باشه چقدرمیخوام با تمام تمام قلبم چقورمیخوام هرلحظه بینهایت بینهایت بیشتر بیشتر درکت کنم

      رب مهربان ترین من رب وهابترین من میخوام هرلحظه تنها تنهاا با توباشم میخوام هرلحظه بینعایت هدایت ها الهاماتت رو واضح تریینهایت بینهایت عمیقتر واضح ترهدایتها و الهاماتتو واضح تر درکشون کنم دریافتشون کنم بینهایت میخوام این عشق بینهایت نابتو خداجونم عمیقتر عمیقتر بیشتربیستر لمست کنم حست کنم خداس من تنهاتوبودی همش تنهااااا توییی

      تنهاتوبودی که اون بارو از روی دوشم برداشتی

      همش تنهاا تویی تنهاقدرت تویی تنهاتویی که عاشقانه هدایتم میکنی تنهاتویی که عاشقانه حمایتم میکنی

      تمام تمام کارارو برام انجام میدی

      همش تنهاااا توبودی همه ازجانب تنها تنهااااتوستت

      خدای منن تنها تنها پناه من تنهااتویی

      ازت میخوام با تمام قلبم ازت میخوام تنهاتوهدایتم کنی تنهااتوحمایتم کنی

      تنهاتومرا برای خودت خدای مهربان من هرلحظه هرروز بینهایت تنهابرای خودت توحیدیتربینهایت بینهایت متعهدتربینهایت موحدتربینخایتت خالصتر پاکترین متقیتر بینهایت توحیدیتر توحیدیتر متعهدتر متعهدترموحدترم توحیدیترم کنی میخوام تمام قلب روح وجودم فکر قلبم همه تنها تنها روبه سمت تتههه توباشه تنها توجاریترین باشی تنها توخصور داشته باشی توی تمام وجودم تنهااااا تو

      ایمان دارم ایمان دارم ایمن دارم خدایی که هرجاباشم هرلحظه هرلحظه بامنه هرلحظه هدایتم میکنه تمام تمام کاراروبرام انجام میده عاشقانه عاشق منه عاشقانه منوتوآغوشش میگیره عاشقانه هدایتم میکنه حمایتم میکنه عاشقانه عاشق منه بینهایت بیشتر بیشترازمن میخواد عاشقانه لذت ببرم عشق کنم بینهایت عاشقانه حواسش بهم هست هدایتم میکنه ایمان دارم ایمان دارم ایمان دارم ایمان دارم ایمان دارم ایمان دارم ازبینهایت راهش از هزاران راهش بینهایت نعمت و برکت ثروت روزی بینهایت بیحسابشوبینهایت بیشتربیشترفراوانترین واردزندگیم میکنه بینهایت بهم میده ایمان دارم بینهایت نعمت روزی بیحساب جاریترین میکنه ببنهایت میده

      آخ سعیده ی نازنینم آخ عاشقتم بینهایت عاشقتم

      بینهایت تحسینت میکنم بینهایت هزاران باربینهایت این عشق نابت بینهایت بارنوش جونت باشه قلب من بینهایت عاشقتم بینهایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      سلام به ابجی عزیزم

      خوندن کامنتهای شما برای من این روزا مثل پیدا کردن شرکهای درونی منه که بعضی وقتا اینقدر قدرت میگیرن در وجودم که راهی جز تسلیم بودن در برابر خدای توی وجودم ندارم و دست به دامنش میشم که خودت نجاتم بده

      وقتی دارم کامنت و رو میخونم سعیده عزیز به خودم میگم ببین محمد سعیده که داره با خدا عشق میکنه هم براش این شرایط پیش اومده و تونسته توی این شرایط خودشو کنترل کنه و نتیجش توی دستشه و من دارم میبنمش و مهر تاییدی میشه برای من که محمد توام باید مثل سعیده باشی .خسته بشو زخمی بشو ولی ادامه بده همه چی درست میشه مسیر تکاملی طی میشه و این مسیر فقط داره آمادت میکنه برای روزهای بهتر و مدارهای بالاتر

      چه ایمانی قوی کردم در دلم آبجی سعیده . با هر قطره اشکی که ریختم سبک شدم و خودمو ب خدای خودم نزدیک تر دیدم

      از خداد برات آرزوی بهترینها رو دارم دوست عزیزم

      خیلی دوستدارم و از خداوند برات طلب بهترینها رو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      فرزاد امان اله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1594 روز

      سلام به دوست عزیزم خانم شهریاری

      همیشه از کامنت های زیبا و و توحیدی شما لذت میبرم واقعابقدری زیبا توضیح میدین که من اون لحظه هارو در ذهنم تجسم میکنم

      من هم دیروز درگیر نجواهای ذهنی شده بودم بقدری این نجواها شدت داشت که نمیتونستم کنترلی بهشون داشته باشم خواستم فایل گوش کنم دیدم نمیتونم حالم بیشتر خراب میشه از در و دیوار نا خواسته ها بهم رو کرده بودند.پشت فرمون با صدای خیلی بلند از خدا کمک خواستم گفتم من تسلیم من هیچ چیزی نمی دانم تو همه جوابهارو میدانی تو راه را برام نشون بده

      همون لحظه بغضم ترکید یه حس آرامشی بهم اومد که با صدای واضح بهم گفت تو با اکثر جامعه فرق داری ،پاداش هارو کسایی می‌گیرند که در این مواقع خودشونو و ذهنشون کنترل کنند

      و امروز صبح من با یک حال بسیار بسیار خوب از خواب بیدار شدم و همون مسئله که دیروز آزارم میداد بهم راهکارش به سادگی گفته شد چون من مدام تکرار کردم که فقط خدا جوابهارو می‌داند و بهم جواب مسائل را می‌گوید

      امروز خانم شهریاری کلی اتفاق خوب تجربه کردم و در هر تجربه اتفاق خوب میگفتم اره همینه قانون به درستی کار میکنه خدا در هر لحظه منو داره هدایت میکنه‌

      بقول استاد عزیزمون این مسیر تعهد میخواد تعهد و تعهد …

      استاد تو قدم نهم میگن بچه ها تو کامنتها شرکت کنید در مورد توحید بنویسید چون همه چیز توحیده و شما خیلی خوب دارید توضیح میدید بهتون تبریک میگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1790 روز

      سلام سعیده جان خواهر قشنگم چقدر تو خوبی دختر چقدر خوب می‌نویسی ی وقت فکر نکنی فراموشت کردم دیگه برا کامنتهای بی نظیرت کامنت نمی‌زارم فقط به شدت مقاومت دارم راجع به نوشتن کامنت یعنی نجوای شیطان میگه چی میخوای بگی آخه چی داری بگی اصلا آخه تو بلد نیستی مثل سعیده اینقدر قشنگ بنویسی و….. اینو گفتم که اگه برات نمینویسم تنبلیه و هیچ عذر و بهانه ای قابل قبول نیست ولی خدا رو شکر به شدت تو خوندن کامنت بچه ها فعالم

      دختر این کامنتت رو در حالی خوندم که خیلی ذهنم درگیر بود تو ذهنم داشتم دعوا میکردم قاطی قاطی بودم میدونی وقتی کامنت می‌نویسی و خودت رو خطاب قرار میدی من ه آخر اسمتو برمیدارم و میگم ببین سعید این حرفا مستقیم برا تویه من جزو اون دسته از ادمهایی هستم که اصلا اشکم در نمیاد ولی باور کن با کامنت تو بغض کردم آخه دقیقا بدون یک هزارم درصد دقیقا این اتفاق برا منم صدق می‌کنه زمانی که تو شهر خودمون بودم با وصف اینکه شغلی داشتم که بهش علاقه نداشتم ولی انصافا هم خیلی راحت بود هم خبره بودم هم اعتبار داشتم هم تو بازار از محبوبیت بالایی برخوردار بودم ولی ته دلم همیشه ی چیز بهتر میخواست نمی‌دونم چی ولی همیشه مهاجرت رو دوست داشتم خلاصه این اواخر که به شدت داشتم رو خودم کار میکردم اوضاع داشت کم کم بهتر میشد و اینقدر ب نکات مثبت شغلم ،شهرم،همکارام ،و همسایه هام توجه میکردم و می‌نوشتم لذت می‌بردم که اصلا بعضی وقتا فکر نمیکردم همون جایی هستم که خیلی ازش متنفر بودم اما رسید ب جایی که شرایط برام مهیا نبود که ادامه بدم در یک صورت می‌تونستم ادامه بدم که وام میگرفتم و این برام خط قرمز بود خیلی ترس داشتم نگران بودم تو شغل دیگه تخصص نداشتم بیست و چند سال تو همون شغل بودم ولی به خاطر تعهدی که به خودم دادم ادامه ندادم و مهاجرت کردم بدون کوچکترین برنامه ریزی قبلی فقط به استناد آیه ای که خدا گفته بود که مهاجرت درهایی از رحمت رو به روت باز می‌کنه و خداوند هم هیچوقت خلف وعده اش عمل نمیکنه و نزدیک ب دو سال هر روز چندین بار با خودم اینو تکرار و تکرار میکردم و منطق میاوردم که رسید ب جایی که دیگه جهان اجازه نداد اونجا بمونم مگر اینکه از تعهدم تخطی میکردم و البته ناگفته نمونه که چه بسیار سختی های که فقط به خاطر همین وام گرفتن و قسطی خرید کردن و دسته چک که نکشیدم دیگه گفتم بیست ساله همین روال رو پیش رفتی رشد نکردی هیچ بلکه داری هی عقب میری و زدم زیر میز بازی همه رو بهم ریختم گفتم من نیستم (به قول شما چند تا استیکر دست تو پیشونی)و مهاجرت کردم و همه چی رو رها کردم اما اینجا صفر شدم از اون محبوبیت و اعتبار خبری نبود ،از اون راحتی خبری نبود خیلی اینجا کنترل ذهن سخت تر شده برا همین لبه تیغم و این جمله شما که گفتین خدایا قانون اینجوری نیست کجای کار من ایراد داره رو هی میپرسم از خودم درآمدم تقریبا نصف شده و شرایط کارم سختتر و مقاومت بسیار زیادی که با کردن برای دیگران دارم الان دارم برا ی مبلغ کم کار میکنم اونم به خاطر اینکه فقط بیکار نباشم و باید در آمد داشته باشم به نظر من بدون داشتن ورودی کنترل ذهن کار به شدت سختیه باید حرکت کرد رو به جلو و این کامنت تو جواب خدا برای درگیری ذهنی امروز من بود که سعید من تو فراموشت نکردم و هیچوقت هم رهات نمیکنم خدا خیرت بده ی خورده آروم شدم دوست دارم خواهر نازنینم ببخشید من اصلا میخواستم چند تا جمله بنویسم اندازه ی انشا شد انشالله که هممون تو این مسیر ثابت قدم باشیم من خودم به شخصه کلی این در و اون در زدم کلی رو غیر خودش حساب کردم نه تن از راه به جایی نبردم بلکه کلی هم عقبگرد داشتم الآنم که میدونم قانون چیه باید یک جهاد اکبر بکنم که قانون، این آگاهی ها تبدیل به باور بشن و جای باورهای مخرب رو بگیرن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        زری گفته:
        مدت عضویت: 753 روز

        سلام آقا سعید

        از صبح که کامنت شما رو خوندم همش یه احساسی بهم میگه براتون بنویسم

        و الان اومدم به حسم عمل کنم شاید برای شما حامل هدایتی باشه

        ببینید استاد عباسمنش هم وقتی به بندرعباس رفتن اولش شرایط کاری و زندگیشون خیلی سخت بوده تا آروم آروم روی خودشون کار کردن و بهتر شده شرایط

        وقتی هم به تهران رفتن شرایط اونقدر سخت بوده که تو مسافرخونه ها بودن اولش حتی ماهیتابه از یه نفر قرض کردن تا توش غذا درست کنن و باز هم آروم آروم که روی خودشون کار کردن شرایط بهتر و در نهایت عالی شده

        شماهم فکر نکنید وقتی که اوضاع خوب نیست دیگه هیچوقت خوب نمیشه

        این شرایط جزئی از مسیره

        خداوند در سوره بقره دقیقا میگن که ما شمارو با مال و جان و…. امتحان میکنیم وبشارت بده به صابران اونهایی که میگن انالله و انا الیه الراجعون

        این تضادها جزئی از راهه که شما مسیرو بهتر بشناسی خودتو بهتر بشناسی و باورهای بهتر ایجاد کنی

        باید بپذیری که این مسیر منه

        این مسیر منه

        الخیر فی ما وقع

        من دارم روی خودم کار میکنم و حالم خوبه پس هرچی که پیش بیاد به نفع منه

        استاد وقتی تو تهران تو شرایط سخت بود و 70 میلیون بدهکار نا امید نشد اونقدر ادامه داد که از همون بدهکاری به ثروتی رسید که الان چندتا خونه فقط تو ایران داره

        البته نمیخوام بگم قانون اینه که همیشه وقتی مهاجرت میکنی قراره اوضاع سخت بشه

        نه

        باز هم مثال استاد که چقدر ساده و راحت رفت آمریکا

        با باورهای درست

        چون باورهای درستی داشت شرایط چندان سختی رو هم تجربه نکرد

        اما وقتی تهران رفت چون هنوز باورهاش درمورد پول شکل نگرفته بود شرایط براش سخت شده بود

        شما هم بگردید دنبال باورهایی که هنوز تثبیت نشده

        ببینید ریشه این موضوعات کجاست

        و چه درسی قراره بهتون داده بشه

        بپذیرید مسیری که توش هستید خیر مطلقه

        نمیدونم درست تونستم منظورمو برسونم یا نه فقط خواستم بگم احساس بدی نسبت به این شرایط نداشته باشید

        این حرفارو اول از همه برای خودم گفتم چون هربار به یکی از دوستان پاسخی میدم اول از همه خودم کلی چیز ازش درک میکنم که باید انجام بدم

        و امیدوارم برای شماهم هدایتی باشه

        امیدوارم خیلی زود خبر موفقیتهای بی نهایتتون به دستمون برسه

        درپناه رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سعـید کاکایی گفته:
          مدت عضویت: 1790 روز

          سلام و درود خدا بر شما دوست هم فرکانسی عزیز زری خانم

          ممنونم شما امروز حامل پیام خداوند برای من بودید تک تک جملاتی که نوشتید برای من وحی منزل هست خدا رو شکر میکنم که دوستان خوبی مثل شما دارم خدا رو شکر میکنم که منو در مدار این آگاهی های ناب قرار داده خدا رو شکر میکنم که عضوی از میلیون ها عضو این سایت توحیدی هستم دوست خوبم براتون آرزوی بهترین ها رو دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            یاسمن سالاری گفته:
            مدت عضویت: 766 روز

            به نام الله هدایتگرم

            سلام آقا سعید گل

            خداقوت

            یک سالی از این‌کامنت شما میگذره خیلی دلم‌ می‌خواد بدونم الان دارین چیکار میکنین و آیا اوضاع بهتره؟

            چون‌ منم مدتیه برای رشد بیشتر قلبم میگه مهاجرت کن ، همش گفتم خدایا کجا برم؟ من تا حالا پامو از ایران بیرون نزاشتم تا اینکه با خوندن کامنت یکی از بچه ها قلبم گفت برو‌ استانبول

            منی ک همیشه مقاومت داشتم نسبت ب ترکیه این بار قلبم آروم بود و اسمش حالمو خوب میکرد

            و جالب اینجاست هیچکی برای رفتنم مقاومت نمیکنه

            نه مامان و نه داداشام

            همه تشویقم میکنن

            این‌روزا سعی میکنم دست‌و پا شکسته ترکی یاد بگیرم

            ولی یکی دو روز هست‌ حسم از درون خوب نبود

            نجواها میگفتن تو‌ ایران ب کجا رسیدی ک ترکیه‌برسی

            یا میگن باید‌اونجا‌ کلی کار کنی

            و کلی نجوای‌مسخره‌ دیگه

            الان‌ از خدا نشانه خواستم و دکمه نشانه‌ من رو زدم ک ب کامنت فوق العاده‌ سعیده جان هدایت‌شدم و بعد‌هم‌ کامنت های شما

            قلبم آرومتر‌ شد مطمئنم خدا‌کمکم میکنه

            اینو‌قلبم درک‌ میکنه ولی ذهنم نه

            ممنونم بابت‌ کامنت شما و پاسخ زری جون‌ هم خیلی کمکم کرد

            خداروهزاران مرتبه شکر

            ممنونم ازتون

            تا‌درودی دیگر بدرود

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2023 روز

      سلام سعیده جانم.خداقوت بابت این همه فعالیت .کامنتهاتون رو که میخونم بیشتر حول مسائل شیفتهاوانتقالی واین موارد بود.هربار که کامنتهای شما رو می خونم من بیشتربابت شرایط کاری خودم سپاسگذارتر میشم که 12ساله بهترین شیفتها وهمکارا رو دارم.همون موقع استخدام شدنم که از صمیم قلب میخواستم بیمارستان زنان کارکنم که خدایا شکر به راحتی این اتفاق افتاد.بهترین ومودب ترین رئیس رو تو این مدت داشتم که بازنشست شد .برنامه شیفتها برنامه ای که خودمون انتخاب میکنیم.همکارها یکی از یکی بهتر.که همکاری فوق العاده دارن.شیفتها خلوت یعنی هر موقع تو خونه خسته بشم خیالم راحت برم شیفت اونجا میشه خوابیدوکلی وقت اضافه تو شیفت برای بودن تو سایت وفایل گوش دادن وبعدش یه پیاده روی عالی نیم ساعته تا خونه. یعنی من همیشه با خودم میگم میشه توشیفت خوابید وپول در بیاری میشه چایی بخوری وپول دربیاری میشه توسایت باشی وپول دربیاری.تازه با ماشین پنج دقیقه کمتر میرسم محل کار.دیگه از این بهتر مگه داریم.خدای مهربونم شکرت بابت تمام شیفتهای خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام سعیده خواهر عزیزم

      خواهرم داری چیکار می‌کنی با ما

      وسط کار باشی و حست بهت بگه برو توی سایت و بیای و به به در و گوهر بخونی و بعدش در و گوهر بباره از چشمات

      خدایا نمی‌دونم چطور شکر تو رو بجا بیارم بابت همین خواهرم سعیده که این چنین تورو فهمیده و درکت کرده و این چنین کلام و قلم شیوا و زیبایی بشه دادی تا شخصی مثل من بخونه و اشک امونش نده که بخواد کامل بخونه متن رو

      خواهرم افتخار میکنم بهت بابت این چنین کنترلی که داری و توی چنین مکانی داری کار می‌کنی و این ذهن قوی رو داری می‌سازی دمت گرم

      بدون که خدا هیچوقت زیر قولش نمیزنه و وعده داده به صابران به متقین

      منتظر خبرهای خوش و خوب باش که کلی اتفاق های خوب قرارع برات بیوفته

      چقدر آیات الهی رو درست و بجا میاری و چقدر قلبت پاک و مبارک هست

      خواهرم تحسینت میکنم

      هروقت که فایلی استاد می‌ذاره میگم خدایا شکر بازهم کامنت های قشنگ و توحیدی بازهم کامنت سعیده و چقدر من خوشبختم

      چقدر خوشحالم که در این بهشت الهی هستم

      در کنار این همه انسان شریف و دوست داشتنی

      در پناه الله مهربان باشی و در حال خوش و شادی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1716 روز

      سعیده جان شهریاری عزیز.

      من تو خونه بهم میگند سعید.

      یکم به این زیبایی اسمت دقت کن.

      تو مبارکی. تو از ابتدای تولدت که پا توی این زمین گذاشتی مبارک بودی. اینو خداوند به پدر و مادرت الهام کرده یا هر کسی که اسمتو گذاشته سعیده.

      خیلی زیباست.

      سعیده جانم. کامنت هات اینقدر نکات مهمی واسه من داره که وقتی میخونم بینهایت سپاسگزار رب العالمین میشوم. اینقدر که کامنت های شما خواهر عزیزم، برای من آموزنده است.

      سعیده الان توانایی برگزاری کلاس را داری.

      سعیده جانم اونجایی که گفتی بغضم ترکید، کاملا درکت کردم.

      سعیده جونم، آبجی عزیزم ببخشید اینقدر باهات راحت صحبت میکنم، از قلبم میاد این حرف ها. آبجی عزیزم قانون اینه فرکانس‌های ما زندگی ما را رقم میزنه.

      همه اش توی زندگی این نجوا سراغم میاد که تو هیچ کار فیزیکی خاصی نمیکنی، هیچ پیشرفت خاصی نمیکنی. در صورتی که وقتی میشینم به روند نگاه میکنم میبینم همین که این همه روی خودم تمرکز میکنم یکی از بزرگترین کارهاست.

      خداروشکر میکنم. بینهایت خداروشکر.

      سعیده جونم آبجی گلم.

      هر اتفاقی بیافته، هر اتفاقی بیافته، هر اتفاقی بیافته تصادفی نیست.

      هر اتفاقی دقیقا در مسیر خواسته ات هست. داشتم به جلسه 1 و 2 قدم نهم گوش میدادم، یهو بهم گفته شد بیام برای سعیده جون بنویسم.

      سعیده جون اگه داری 12 قدم را به جلسه 1 قدم 9 حسابی گوش بده.

      عاشقتم سعیده.

      خیلی صمیمانه نوشتم، بازم معذرت میخوام ازت. چون هر بار میگفتم سعیده، انگار به خودم هم میگفت سعید جون.

      امیدوارم سعیده جان، الان دیگه بشینی تو قایق و سر بخوری، و از زیبایی های این رودخانه و این جریان رب العالمین لذت ببری.

      تو لایق بهترینی سعیده. میدونم سرت شلوغه، بارها برات نوشتم و پاسخی دریافت نکردم.

      اما باور کن از صمیم قلبم برات آرزو میکنم که به مسیر پر از نعمت، برکت و ثروت حرکت کنی.

      کاری که تو کردی را من هنوز اینقدر ایمان ندارم انجام بدهم.

      عاشقتم سعیده شهریاری عزیزم. امیدوارم هر آنچه میخواهی در لحظه بهش برسی و باورهات در مسیر خواسته هات باشه.

      اونوقت در لحظه اجابت شدن خواسته هات را ببینی.

      ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم شیخه پور گفته:
      مدت عضویت: 806 روز

      سلام سعیده خانوم مهربان

      من هم قبلاً کادر درمان بودم و کاملا درک میکنم شرایط کاری شما رو

      یه پیشنهاد دارم

      شما قبل از ورود به محل کارتون فقط به خودتون بگید من باید دنبال زیبایی باشم ،برای محل کارتون یه اسم بزارید که به شما احساس خوبی بده

      از رنگ در،از گل تو باغچه ،از رنگ لباس پرسنل و… زیبایها رو با ذره ببین وجودتون ببینید ،اولش تلاش میخواد بعدش آسون میشه

      برای مریض ها (دستای خدا) اسم های خوشگل بزارید مثلاً لپ گلی ،بانو سپید ،الماس و…

      ،چون تو جهانی که همه چی رو نظم و با دقت و هوشمندی مافوق تصور اداره میشه ،هیچ چیز اتفاقی نیست و همه اونها امروز قراره از شما عشق و شفا بگیرن ،حتی با یه لبخند ،حتی با یه لمس پر مهر ،حتی وقتی هوشیار نیستن ،روح پاک و قلب و فرکانس عشق شما رو درک میکنن

      حتی میتونید برای داروها اسم بزارید ،همه چی رو قشنگ کنید و بهش رنگ عشق بدید

      براتون آرزوی عشق و آرامش و برکت بی‌انتها دارم

      طلب خیر برای شما و دستان خدا(مریض ها)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1848 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      درسته تو جواب کامنتهای ما رو نمیدی اما من نمیتونم برات ننویسم

      باید بهت میگفتم ک تمام کامنتتو با اشک خوندم و گریه کردم

      گریه از سر شوق گریه از سر عشق

      عشقی ک در تمام کامنتت جاری بود منو منقلب کرد

      الهی ک خداوند هم مادرتو برات نگهداره هم بچه هاتو قدرشونو خیلی بدون

      من از هردوتاش محرومم

      دلم واسه مامانم تنگ شد واسه تمام مهربونی ها و زحمتهایی ک واسم کشید

      دوست داشتم الان زنده بود و با تمام وجودم ازش تشکر میکردم و دستهاشو میبوسیدم

      دلم میخاست چند قلوهایی که کاشتم زنده می موندن و الان بغلشون میکردم

      اشکها نمیزارن بیشتر بنویسم

      اما من تسلیمم تسلیم پروردگار مهربانم

      اومدم بهت تبریک یگم واسه ایمانت واسه قلب پاکت ک لبریز از عشق خدا شده

      اومدم بگم مرسی ک می نویسی

      اومدم بگم واسه منم دعا کن تا توحیدی تر بشم

      الهی ک هر روز بیشتر غرق خوشبختی و عشق خدا بشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        شیرین انصاری گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        سلام مرضیه عزیزم عزیزترینم سعیده جان هممون رو دیونه کرده اشکام نمیذارن ببینم مرضیه جان حتی جواب کامنتای که دوستان واسه سعیده جان مینویسن پراز عشق وخالص بودنه پراز احساس قرب الهیه امیدوارم که هرچه خیره برات پیش بیا وروزی بیای وبرامون از اجابت شدن خواسته هات برامون بنویسی.روح مادر مهربونت شادشاد.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مرضیه گفته:
          مدت عضویت: 1848 روز

          سلام شیرین عزیزم

          سپاسگزارم از کامنت پر از مهرتون

          واقعا همینطور کلا فضای سایت پر از معنویت و خلوصه و همه ی دوستان یکی از یکی

          نایس تر و دوست داشتنی تر مثل خودت

          من تازه امروز از مشهد برگشتم و تا رسیدم اومدم سراغ کامپیوترم ک سایت رو چک کنم

          به لطف سفرهای استاد منم مدتیه همش تو سفرم

          و از تک تک لحظات سفر لذت میبرم بخصوص سفر هوایی

          چون اون بالا احساس میکنی بخدا نزدیک تری

          اون بالا انگار بهتر متوجه کوچیک بودن خودت و عظمت پروردگارت میشی

          شیرین جانم جالبه بدونی هم تو پرواز و هم تو حرم مدام دوقلو میدیدم

          انگار اینا نشانه بود ک بهم بگن داری ب خواستت نزدیک میشی

          ممنون از دعای قشنگت

          خداوند رفتگان شما رو هم رحمت کنه

          در عشق و نور الهی باشید ماه بانو

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آسمان گفته:
      مدت عضویت: 1563 روز

      بسم‌الله الرحمن الرحیم

      سلام به سعیده دوست خوبم که با دیدن پیام ارسال کامنتش ذوقی در دلم برمی‌خیزد که آرام و با لذت مینشنیم تا کامنتشو بخونم

      اگر مشغول آشپزی باشم گاز رو خاموش میکنم اگر مشغول خوردن باشم دست میکشم اگر مشغول تمیز کاری باشم یک گوشه پیدا میکنم تافقط با ارامش ذهنم بتونم کامنت رو بخونم و مثل یک دانش آموز منظبت سر کلاس درس حاضر باشم تا خوب درس رو درک‌کنم و کامل مفهوم درس رو بگیرم

      سعیده جانم صبح کامنتت رو خوندم برات آرزوی دلی ارام کردم در تمام لحظات زندگی و موفقیت‌های بیشتر و بیشتر

      امروز روز تولدمه و از صبح برکات خداوند در روزم و زندگی ام جاری شده

      الان ظهره و من نماز ظهر و عصرم رو خوندم داشتم فکر میکردم برای تولد دخترم که 14 بهمن هست برم از مدیر مدرسه اجازه بگیرم ببینم اگر اجازه دادن پدرش یک گل ببره سر کلاس دخترم و بهش هدیه بده توی همین فکر بودم و هنوز مشغول مشورت با خداوند سر سجاده نمازم که نمیدونم بگم یک فکری یک سخنی یک الهامی به من رسید و بعد از اون گفته شد که برای سعیده عزیزم بفرستم و اطاعت عمر کردم و جملات این بود:

      وقتی که فرزندم با من هست من تمام تلاشم رو میکنم که فرزندم در آرامش و لذت باشه و در کنار من و همراه من خاطرات خوب و لحظات زیبایی داشته باشه به خصوص برام مهم احساس ارامش داشته باشه.خداوند هم همینطوره وقتی همراه با خداوند باشیم و تنهایی رو ترجیح به همراهی با خداوند ندیم خداوند هم دست بکار می‌شود برای لذت بردن و ساختن خاطرات بهتر و آرامش بیشتر برای ما و اونجاست که میگی هر لحظه خداوند کمکم میکنه و همه کس می‌شود و همه چیز می‌شود

      ساعت12:12ظهر روز چهارشنبه27 دیماه

      آسمان دوستدار سعیده بنده ی خوب خداوند

      خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

      در پناه خدای مهربانم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      معصومه سادات ناظری گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام به سعیده ی عزیزمم وهمه ی دوستان توحیدی عزیزم سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته ی عزیزم

      سعیده عزیزو دوست داشتنی و توحیدی من چه کردی تو دختر امروز بامن نمیدونی من امروز از صبح که پاشدم تاالان چحالی داشتم چندین وچند بار سایت و زیرو رو کردم که حالم وخوب کنم چقدر از صبح دنبال این بودم که به نکات مثبت توجه کنم ذهنم وکنترل کنم وبه نجواهای شیطان گوش نکنم …

      دنبال یه نشونه بودم یه کلام از طرف خدا بشینه و با من حرف بزنه میدونم که حواسش بمنه ولی خسته بودم فشار زیادی رو متحمل شده بودم دنبال یه چیزی میگشتم که رها بشم اروم بشم …تااین که رسیدم اینجا …

      اره عزیزم با نوشتن کامنتت نمیدونی چه کردی با دلم انگار خدا با کلمه کلمه ی حرفات داشت با من حرف میزد خدایا بینهایت سپاسگذارتم

      سعیده جان ممنونم که نوشتی مرسی که هستی دوست توحیدی من

      با تک تک جملاتت اشک ریختم نمیدونی چقدر وجود خدارو حس کردم تو این لحظه چقدر خدارو شکر کردم که حواسش بمنه

      الانم اومدم بنویسم هم تشکری ازت کرده باشم هم اینکه بگم عزیزم یادت باشه همین که کنار بچه هات هستی خداتو شکر کن

      من خیلی دورم ازشون خیلی…

      همین اینکه کنار مادرتی وبرات غذاتو اماده میکنه و…بینهایت سپاسگذار باش، من نیستم کنار عزیزانم…

      وهم اینکه شغلی داری خداتو شکر کن هرچقدر سخت و طاقت فرسا باشه چون من یا یکی مثل من ارزمونه که جای تو باشیم هرچند سخت …ولی اینم گفته باشم عزیزم که من اومدم مهاجرت کردم که از وابستگی ها یی که داشتم وپاشنه های اشیلی که داشتم دور بشم وکنارشون بزارم پا روی خیلی از ترسهام گذاشتم وبه لطف خدا خیلی موفق شدم تاالان بقیه اشم مطمئنم به زودی درست میشه ناامید نیستم چون اون بالایی تاالان خیلی حواسش بمن بوده وهست بقیه اشم برام درست میکنه …نمیدونم بااین چشمهای پر اشک چی نوشتم …فقط میدونم یه حسی بمن گفت بنویس و ردپا بزار منم انجامش دادم

      خیلی خوشحالم بابت دوستان توحیدی مثل شما که دارم وخیلی خوشحالم که تو این مسیر مقدسم خدایا شکرت

      استاد بینهایت ازتون سپاسگذارم بابت این فایلها واین سایت بینظیر خانوم شایسته ی عزیزم بابت این همه زحمات بی دریغتون بینهایت سپاسگذارم

      برا همه ی شما عزیزانم سعادت وخوشبختی وسلامتی وثروت بینهایت رو ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم شیخه پور گفته:
      مدت عضویت: 806 روز

      سلام سعیده خانوم مهربان

      من هم قبلاً کادر درمان بودم و کاملا درک میکنم شرایط کاری شما رو

      یه پیشنهاد دارم

      شما قبل از ورود تون به بیمارستان فقط به خودتون بگید من باید دنبال زیبایی باشم

      از رنگ در،از گل تو باغچه ،از رنگ لباس پرسنل و..

      برای مریض ها (دستای خدا) اسم های خوشگل بزارید مثلاً لپ گلی ،بانو سپید ،الماس و…

      ،چون تو جهانی که همه چی رو نظم و با دقت و هوشمندی مافوق تصور اداره میشه ،هیچ چیز اتفاقی نیست و همه اونها امروز قراره از شما عشق و شفا بگیرن ،حتی با یه لبخند ،حتی با یه لمس پر مهر ،حتی وقتی هوشیار نیستن ،روح پاک و قلب و فرکانس عشق شما رو درک میکنن

      حتی میتونید برای داروها اسم بزارید ،همه چی رو قشنگ کنید و بهش رنگ عشق بدید

      براتون آرزوی عشق و آرامش و پرکت بی‌انتها دارم

      طلب خیر برای شما و دستان خدا(مریض)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سحر احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2571 روز

      سلام دوست عزیزم

      من عاشق تو و این متن های هستم

      منم میخام مثل تو باشم توحیدی باشم.خدا برای منم خیلی کارها کرده کو تجربه توحید دارم.اما ایراد من اینکه بعد چند وقت همه چی یادم میرود و مشرک میشم. منم میخام مثل تو همیشه توحیدی باشم.وقتی از توحید حرف میزنی انقد حالم خوب می‌شود که نگو.عاشق این خدا هستم که همون را اینجا جمع کرده است‌‌.دوست من همیشه برامون از توحید بنویس. موفق باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      سلام سعیده عزیزم

      دست مریزاد به این گفتگوی عاشقانه با معبودت

      خیلی تحسینت میکنم عزیزم خیلی از کامنتات درس میگیرم حتی اهنگایی که گذاشته بودی رفتم دانلودش کردم چقدر عالی بود چقدر برام این اهنگ من اگه نباشم کی موهاتو ناز میکنه کی با بال های شکسته تو پرواز میکنه.

      من رو یاد یه ماجرایی انداخت که همین 4 روز پیش اتفاق افتاد که مارو به تولد یکی از نزدیکان دعوت کردن و اصلا یه جوری برنامه پیش رفت اصلا خیلی معجزه اسا قرار بود تنها برم تولد که بین راه خبردادن نه خانوادگیه دیگه تا همسرم اومد اماده بشه یکم دیر شد و همش هم بر میخوردیم به چراق قرمز اما ته دلم خیلی اروم بود که حتما یه نشونه از طرف خداست حتما باید دیر میرسیدیم و وقتی رفتیم دیدیم چقدر خوب شد که دیر اومدیم اصلا چی براتون بگم از اون همه عزت و احترامی که حتی افراد غریبه برامون قائل بودن و چقدر خودشون رو به در ودیوار میزدم که چیزی کم و کسر نداشته باشیم و چقدر خوشحال شدم که همسرم هم اومد حداقل یه هم مداری داشتیم و اصلا چی بگم براتون که اینقدر همه چی دست بدست هم داده بود که همه برامون ارزش قائل باشن و ازمون حساب بردارن در صورتی که قبلا اصلا این طور نبود و من چند روز بود درگیر بود ذهنم چرا اینجا اون رفتار رو کردم چرا نکردم چه خوب شد اونجا اون رفتار رو کردم و بعضی جاها رو دیگه ذهنم ارور میداد که وای چقدر من باهوش بودم خودم خبر نداشتم چون دارم روی احساس لیاقت کار میکنم نگو این خداون بود که اون شرایط رو اینقدر درست ما رو در زمان درست و در مکان درست و با ادم درست هدایت کرد و اصلا بهتر از این امکان نداشت الان که این اهنگ رو دیدم و میگفت من اگه نباشم واقعا یه نشونه خیلی واضح برام بود که همش ذهنم درگیر بود چرا اینجوری شد چرا اینجوری نشد چرا این رفتار رو نشون داد و چرا این رفتار رو نشون نداد چرا من احساسم با اون فرد اونجوری بود و اصلا من رو هدایت میکرد که در هر زمانی با هر ادمی چه برخوردی رو نشون بدم و من اون برخورد رو نشون میدادم شاید ابتدا اون ادمه ناراحت میشد اما فکر که میکردم به رفتارهام میدیدم ناخود اگاه دارم برای خودم ارزش قائل میشم و اون رفتارهایی که نشون دادم همش داره احساس ارزشمندی و از خودم حساب داشتن رو نشون میداد چون خیلی دوست داشتم که دوره لیاقت رو داشته باشم اما فعلا شرایطش نبود و خیلی از خدا خواستم و خدا داره به من میگه یواشکی الانم نمیدونم اینا را برای چی برات مینویسم اما یکی میگه بنویس و منم نوشتم الان میبینم اگه خدا نبود واقعا من هیچ بودم و باید اعتبارش رو بدم به خدا و نگم وایی من چقدر باهوش بودم که اونجا اینقدر درست رفتار کردم واقعا اگه خدا هدایت نمیکرد معلوم نیست الان تو چه فکر و حالی بودم و اونه که من رو بالا میبره اونه که به من عزت و احترام و ارزش میده با بودن با اون هست که بقیه برام ارزش قائلند و اگه نباشه با من و اگه من به اون خودم رو نسپرم و اگه اون هوادارمن نباشه به اندازه پشیزی هم ارزش ندارم خدایا مممنونم که کنارمی و داری بهم میگی فهیمه اگه

      من نباشم کی تو رو یا موهاتو ناز می کنه

      کی با بالهای شکسته با تو پرواز میکنه

      راست بگو من که نباشم اخمای پیشونیتو

      کی میاد دونه دونه با حوصله باز میکنه

      من نباشم کی میاد ناز نگاتو می خره

      کی میاد دنبال تو،تو رو تا خورشید ببره

      و هنوز اونقدر ایمانم بالا نرفته که بتونم قسمت دوم شعر رو برای خداجوون بگم.

      خلاصه سعیده جونننم تو ذهنم غوغا کردی برات بهترینها و خلوت ترین شیفت ها ، خنده رو ترین و انرژی مثبت ترین ادم هایی که باهاشون بردخود میکنی و سعادت دنیا و اخرت رو از الله یکتا خواستارم.

      موفق و سربلند و مثل کوه استوار و ثابت قدم ایشالاه در این را همممون بمونیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا عفت گفته:
      مدت عضویت: 2006 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      خدایا به نیت نزدیکی بتو منم صلات عصرم رو اینحا درجواب دوست موحدم مینویسم که بانوشته هاش بهتر هدایتم کردی

      خدایا تو به قلب وقلم من هم ببار من ناتوانم ونادان نمیدانم چه بنویسم ونمیتوانم آنچکه در درونم وافکارم میگذرد رو بگم تو فرمان قلب وذهنم رو بگیر تا بنویسم آنچکه مورد رضای توست و کمک کننده است بخودم وعزیزانم

      وقت اعتراف خدایا استغفارمیکنم از همه ی پلیدیهای درونم خدایا تو توان بده که گناه نکنم من نمیتونم

      خدایا ذاتم ناسپاسیه تو خودت منو آفریدی ومیشناسی

      خدایا من ناسپاس م ازتو

      ناسپاسم از نعمتهایی که از روز تولدم بهم دادی من ندیدمشون محبتهای بیدریغ پدرومادرم

      خدایا من ناسپاسم ندیدم توانمندیهلی خودمو من ناسپاسم که تو جوانی منو بردی بمسیر علائقم ومن اصلا نفهمیدم آدمهارو بت کردم وشرک ورزیدم تو بمن لطف کردی و من بقیه رو دیدم ممنونم که ادبم کردی ادب کردنی درست که هرگز فراموش نکنم باورهای قشنگ وخالصمو گره زدم به آدمها که باافولشون گمراه شدم ازتو باتودرگیرشدم که چرابامن اینکاروکردی نادان بودم نمیدونستم توقدرت خلق زندگیمو بخودم دادی خدایا ناسپاس بودم ندیدم که پدرومادرم تو سختیها مثل کوه پشتم بودن نفهمیدی توبرام اونارو حامی قراردادی خدایا هرچی بگم از ناسپاسی وبی تقوا بودنم کم گفتم آنقدر مهربانی که با کمی اعتراف وتسلیم شدنم منو آوری تو مسیر توحید عملی تا از لاف زدن دربیام ایتجا جرآت کردم تا صلاتهای بی توجهمو بزارم کنار بااین رویا که تا وقتی نتونم کنترل ذهن کنم وبفهمم چی رودرروی تو میگم دیگه نمیخونمش چرا من اینقدر بی ادبم که جلوی ارباب جهانیان حواسم بهمه هست غیرازاو

      به اندازه ی درکم وتوانم در رفع ناسپاسی هام تو دفترم شکرت بجا آوردم وتو به کم من بسیار بسیار پاداش دادی

      یه ناسپاسی دیگه هم که میخوام اینجا بهش اعتراف کنم اینه هربار میخواستم کامنت بنویسم هی تو ذهنم بود لایک استاد بگیرم رای دوستامو بگیرم جواب بدن بهم گفتم خدایا میخوام خالص باشم برات برای خودم

      میخوام تو بگی بنویسم خدایا خالصم کن برای خودت دیگه حریف ذهنم نیستم کم میارم جلوش

      میخوام سپاسگزار استادم باشم تحسینش کنم ذهنم میگه مگه اینا چیه حرفهای ساده ومعمولی از زندگی روزمره اش توهم که بلدی اینارو اره راست میگه منم بلدم دوستان هممسیرم بلدن اما من عرضه شو داشتم ازشون پول بسازم عرضه شو داشتم خودمو از کارگری تو کشتیرانی برسونم به استادی به بهترین سایت موفقیت تودنیا تو آمریکا نه من بلد نیستم پس باید حسود شم بهش که ای بابا شانس دارن چه اعتماد بنفسی داره

      خدایا دیگه خسته شدم ازاینهمه نجوا نجاتم بده دوست دارم شاکر باشم مردم از سرطان ناسپاسی وحسادت ومقایسه

      بخودت پناه میبرم صلات واقعی یادم بده کنترل ذهن یادم بده

      خدایا بپذیر استغفارمو تا بتو زیبایی هات بازگشت کنم تا مثل تو شکور باشم تو شکوری واحسان رو با احسان فقط جواب میدی

      استاد عباسمنش عزیزم که قلبم ایمان داره بمسیر توحیدیه قشنگت وهربار ذهنم انکارت کرد روح خدا دردرونم یاریم داد تا تواین سرزمین مقدس بمونم مسدونم اگر محصول نخریده بودم تاحالا اینجا نبودم تحسینت میکنم که اینثدر زیبا وعمیق وعظیم خودتو رشد دادی خالص

      اینقدر زیبا قرآن وباورهای قشنگشو درک کردی که خدامیدونه چقدر ازت بسیار یادگرفتم ذهن چموشم شاید بخواد انکارکنه اما قلبم گواهی میده باقلبم سپاسگزار وجود ارزشمند خودساخته ات هست هرروز بهتر بدرخشی هرروزبهتر آغوش آگاهی های الهی رو درک کنی وبقول دوست خالصم سعیده مثل باران برما بباری سپاسگزارم

      خدایا شکرت یکم از کفر پاکم کردی

      من هنوز این فایلو ندیدم کامنت سعیده عزیز جرات داد بهم صلات عصرمو اینطوری بخونم خدا قبول کنه ازم

      سعیده جانم ممنونم

      کامنتهات برام پراز عشق وتوجه خالص بخداست سپاسگزارم که دست خداشدی برای صلات توبه ام از ناسپاسیهام

      امیدوارم که این یه قدم باشه برای شروع کامنت نوشتن های بااخلاصم

      خدایا به تو بازگشت میکنم مرا به عقوبتت ادب مکن خدایا مرا با تربیت خودت ادب کن آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: