سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235

سلام استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان

استاد من این فایل را هنوز ندیدم فقط عکس روی فایل را دیدم که مثل جواهر می درخشید و خواستم بنویسم براتون از چیزهایی که همین الان تو دفترم نوشتم

داشتم برای چندمین بار فایل جلسه دوم دوره کشف قوانین را گوش میدادم هر بار دریچه هایی تو ذهنم باز میشه با گوش دادن به اون فایل مخصوصا الان که مریم جان زحمت کشیدند و با توضیحاتشون صحبت‌های شما را با مثال بیشتر برامون باز کردند و ازشون واقعا ممنونم

خوب من سوالم را نوشتم سوال برام تکراری بود اینکه من می خوام ثروتمند باشم ولی نیستم چرا ؟ استاد باید بگم من خیلی دلایل برای خودم آوردم که چرا می خوام ثروت داشته باشم و باهاش به آزادی مالی میرسم و کلی برای خودم دلیل دارم اما چرا نمیشد؟

فکر کردم جواب این بود چون باید آدم متفاوتی بشم!

سوال بعدی چطور آدمی ؟ من میدونستم چطور آدمی ولی جرات نمی کردم حتی به خودم بگم . ببخشید ولی تو دفترم نوشتم یه آدم کثافت! بیشتر ادامه دادم نوشتم یه آدمی که اصولا مرد هست کله گنده و شکم گنده هست یه روده راست تو شکمش نداره همه جور کثافتی که فکر کنی انجام داده و حتی یه قرون از پولهاش از راه درست نیومده خون مردم را کرده تو شیشه تا مال جمع کنه و… خوب با این اوصاف من هرگز نمی خوام همچین آدمی باشم و مرد هم که نیستم .. دیگه جای تعجب نداره که تا الان چرا پولدار نشدم و آس و پاسم!

حالا این طرز فکر از کجا اومده دقیقا از خانواده از پدرم که از وقتی چشم باز کردم اخبار را دیده و وزیر و سفیر و هر چی آدم پولدار و مهمه به باد انتقاد و نفرین گرفته و من چون پدرم را خیلی تایید می کردم مثل به قول شما وحی منزل حرفاش رفته تو گوشت و خونم !

پس تو ذهن من مثل خیلی‌های دیگه ثروت پول و مادیات گره خورده با ببخشید کثافت!

خوب حالا که با خودم رک شده بودم ادامه دادم خوب به طبع با آنهمه دیده و شنیده و خونده تو تمام این سالها فقر هم گره خورده بود تو ذهن من با شرف..

نتیجه هم شده اینی که الان هستم ..

به خودم گفتم چقدر بچگانه چقدر ساده انگارانه داریم فکر می کنیم که فقر یا پول کم و یه زندگی بخور نمیر به معنی رهایی از مادیاته به معنای نزدیک بودن به خداست… اما در عمل چیه من در خودم و تمام آدمهای متوسط اطرافم دیدم که در عین اینکه ثروتی چندانی نداریم تا می خواهیم یه روز از خونه بزنیم بیرون در به در دنبال یه جای امنیم که دو مثقال طالامون را کسی ندزده! این یعنی چی ؟ کجای این رهایی؟ کجای این نزدیکی به خداست ؟ کجای این لذت بردن از زندگیه؟

ما هنوز به همون دو قرون دو هزارمون وابسته ایم من نه میلیونها نفری که دارند مثل من فکر می کنند و چه ساده انگارانه داریم فکر می کنیم اگر داراییشون کمتر باشه راحتترند رها ترند انگار که داریم طرز فکر غلطمون را اینطوری روش سرپوش می ذاریم به جای اینکه اصلاحش کنیم ولی حتی تو همون چندرغاز تومن هم موندیم و به همون هم وابسته ایم که نکنه کسی بدزده..

پس فقر به معنی رهایی نمی تونه باشه بلکه نتیجه ی یه طرز فکر غلط یا حتی هزاران طرز فکر غلطه.

بعد شما آمدید تو ذهنم که با اینهمه دارایی با اون ملک چند هکتاری احتمالا بدون هیچ قفل یا گاو صندوقی راحت می زنید به دل جاده ماه‌ها سفر میکنید و لذت می برید و این یعنی رهایی ..

پس یکم معادله ها تغییر کرد یکم مقاومتهام کمتر شد اینکه شرف هیچ ربطی به ثروت نداده

اتفاقا زیباتر هم هست ثروتمند بودن و در عین حال رها بودن لذت بردن از بودن زندگی را زندگی کردن و ..

پررنگ نوشتم خیلی زیباست دارا بودن و در عین حال رها بودن…

نباید ساده انگارانه فکر کرد باید ذهن را شست وگرنه رهایی ربطی به پول نداره

ممنونم استاد که دیدن زندگی شما حتی برای ما درسه