سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 237

استادان عزیزم

دوستان خوبم

سلام

من هنوز فایل رو ندیدم

و فقط کامنت دوستان خوندم

استاد سپاسگزارم ازتون

که سپاسگزار بودن رو به ما می اموزین

نیمه پر لیوان دیدن رو

اومدم تو حیاط و روی پله نشستم تا کامنت بخونم

آسمون ابی با ابرای صورتی خدایاااا

خیلی زیبا بود

خداروشکر کردم

الان که داشتم کامنت میخوندم سرم بلند کردم

اسمون تاریک شده

خونه ما ویو کوه داره

یهو دیدم ی تیکه از کوه ( پشتش) روشن

گفتم یعنی مشعله؟؟؟ تا حالا نبوده اخه ( اینجا منطقه پارس جنوبی و ما نزدیک به فازها هستیم)

بلند شدم و نگاه کردم

در کمتر از 5 دقیقه ماه از اون پشت کوه اومد بیرون

خدایاا

من تا حالا ندیده بودم

اینقدر قشنگه

امشب ماه کامل و رنگش زرد

الان هی چندتا جمله تایپ میکنم

ی نگاه بهش میندازم

و واقعا ذوق میکنم ماه رو میبینم

طلوع خورشید رو

نور صب خورشید که از پنجره ب گلدون هام میخوره

گوجه های نقلی که خودشون تو باغچه سبز شدن

راستی امروز دیدم که بوته کوچیکم خیار داده

خدایاا

شاید اندازشون دو سانت هم نیس

من تا حالا ندیده بودم

و اینقدر از دیدن این زیبایی ها ذوق زده میشم که نگو

دو روز پیش هم هدایت شدم ب مزرعه ای که کلم بروکلی میکاشتن

اینقدر این کلم ها ناز و نقلی بود که نگو

دیروز هم هدایت شدم ب بوشهر

رفتیم لب ساحل

اینقدر مرغ دریایی بود

پرواز میکردن بالای سرمون

رنگ دریا و آسمون بینظیر بود

قایق های موتوری با صدای بلند موسیقی مشتری هاشون رو از وسط مرغهای دریایی که روی اب شناور بودن رد میکردن

صحنه دل انگیزی بود پرواز مرغها و موجهای دریا

راستی استاد

ممنونم بازم برای دوره احساس لیاقت

میخواستم بگم

تو این مدت چندبار شده که اشتباهاتی داشتم

ولی اینقدر راحت با خودم برخورد کردم

ریلکس طور

بطور ناخوداگاه

قبلا اگه موقع آشپزی چیزی میریخت و کثیف کاری میشد بهم میریختم و عصبی میشدم

الان بدون نق زدن تمیز میکنم

چند روز پیش هم ی شرایطی پیش اومد

و از خدا خواستم ب قلبم برسونه که چی بگم

و خیلی محترمانه منی که همیشه روی مخالف بودن رو نداشتم و همرنگ جماعت میشدم

درکمال احترام درخواستی که شده بود رو رد کردم

و گفتم که من تو اون موضوع همراهی نمیکنم

الان دوباره ب اسمون نگاه میکنم

ماه از دیوار خونمون بالاتر اومده

زیبا و درخشان

الهی شکرت