سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 237 - صفحه 5

به نام خدای مهربان و بزرگ

به نام خدای که عشق مطلق هست

خدای که بخشنده هست

خدای که عظمت اش بی انتها هست

خدای که خیلییی بزرگ هست

خدای که رفیق واقعی ما هست

خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست

خدای که بی نهایت روی ما هزینه کرده

خدای که عاشق ما هست

خدای که عدالت او بی نقض هست

خدای که هر بار با عشق اجابتت میکند

خدای که نور زمین و آسمان هست

خدای که قادر مطلق هست

خدای که دلبر واقعی ما هست

خدای که هر گوشه یی باشیم هر کجا باشیم با ما هست

یکجای خواندم که نوشته بود

(( همت کن خداوند با ماست )) چقدررر زیباست

واقعا همت کنیم برای تغییر برای پیشرفت برای موفقیت ما خدا را داریم خداااااااااا را داریم

دوست دارم میلیارد بار بگویم

ما خدا را داریم

ما خدااااااااااااا را داریم

خدای که همه چیز میشود همه کس را

یعنی سرور تمام عالم با ما هست

فرمانروای تمام جهان با ما هست

کسی که تمام کیهان را اداره میکند با ما هست

از ما حمایت میکند

قدم های مان را دقیق هدایت میکند

خدایاااااااااااا عاشقتم

خدای که قدرت قدرتمندان هست با ما هست

خدایااا کروررر کروررررررررشکرت شکرت شکرت

سلامممم استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلاممم به همه دوست های عزیزم

مریم عزیزم به گفته سعیده عزیز اذیت نمیشین که این قدر زیبا هستین ؟

شما چقدررر زیبا هستین

چقدرررررررر چهره تان با آن لبخند قشنگ تان زیبا هست واضح و قشنگ معلوم میشود چقدرررر با همه چیز در صلح هستین.

خدایااا شکرت

میخواستم در دفترم بنویسم با خود گفتم چی زیباست اینجا بنویسم تا همیشه بماند و رد پای زیبا و قوی باشد برای پاکیزه بارکزی قوی و موفق سال های بعد

خدای مهربانم خدای بزرگم خدای وهابم با تمام وجودم سپاسگذارت هستم خدایااااا با تک تک سلول هایم سپاسگذارت هستم خدای مهربانم

تو بهترین رفیق من هستی تو بهترین کسی هستی که میشود ازش درخواست کرد

خدایاا به بزرگی و ‌ وحدانیت تو ایمان آوردیم

خدایا به مهربانی و بخشنده گی تو ایمان آوردیم

خدایا به لطف و کرم تو ایمان آوردیم

خدایا به عظمت و بزرگی تو ایمان آوردیم

خدایاا به توانا بودن تو ایمان آوردیم

خدایااااا به هدایت تو ایمان آوردیم

خدایااا ایمان آوردیم به تووووو

توییی که همه چیز منی

خدایاااااا ایمان دارم که تو همیشه همه چیز را در زمان درست خودش رقم میزنی

خدایااا سپاسگذارت هستم

خدایااا ایمان دارم که تو بزرگ‌ترین پشتیبان و هواه خواه من هستی تو یار و یاور من هستی

خدایااااا ایمان دارم تو در همه جا و در همه چیز هستی تو عشق مطلق هستی

خدایااااا من فقط و فقط برای وجودت سپاسگذار هستم

خدایااا من فقط و فقط برای اسمت سپاسگذار هستم که ارامش قلب من هست

بچه ها اول به خودم و دوم به شما میگویم بخاطر هیچ چیز هیچ چیز در زنده گی عجله نکنن به خداییی خدا خودش خیلییییی قشنگ می چیند خیلییی زیبا می چیند تسلیم باش بگذار کار ها را خودش انجام بدهد

آنقدر زیبا تغییرت بدهد انقدرر زیبا برایت بیچیند که فقط یک گوشه بشینی و حیران بمانی که خدایاااا چطور ؟

خدایااا فکرش را نمیکردم واقعا تو توانا هستی

خدا خیلیییی بزرگتر از زهن ما هست

خداااا خیلییی قوی هست به گفته استاد عزیز گردن کلفت هست زورش به همه چی می‌رسد

خدایاا شکرت

امروز کتابچه های دوسال پیش خود را تصادفی باز کردم دیدم چی نوشتم ؟

یعنی چیز های نوشته بودم که امروز دارم شان بیشتر شان در باره تغییر شخصیتم بود

انقدررر زیبا خداوند من را تغییر داده انقدررررررر مسیر را برایم زیبا ساخت که حتی خودم هم تصور نمیکردم و فقط لذت میبرم که چقدرر زیبا هدایت میکند

حالا هم در حال ساختن من هست منم آرام هستم و واقعا تسلیم خدا هستم هر چی کند بهترین هست خدایاا شکرت شکرت شکرت

بعضی تضاد ها یا چالش ها در زنده گی ما میاید که درد ما میکند که ناراحت میشویم و میگویم خدایااا چرا ؟

خدا لبخند میزند میگوید عزیز دلم نمیدانی چقدررر به نفع تو هست چقدررر تو را قوی تر میکند چقدررر تو بزرگ میشوی رشد میکنی خیر باشد حالا ناراحت شو بعد ها میخندی و سپاسگذاری میکنی

مثل مادری که می‌رود بچه اش را واکسین میکند میداند بچه گریه میکند ناراحت میشود ولی میگوید این به نفع اش هست بعد ها از بسیاری بیماری ها در امان می‌باشد

خدا هم دقیقا به ما نگاهی زیبا و عالی دارد هر کاری میکند به خیر ما هست در هر موقعیتی هستیم لطف خداست

از خودم بگویم من دو یا سه سال پیش میخواستم مهاجرت کنم به امریکا در زمان تخلیه کابل توسط نیروی های امریکایی

یعنی هر تلاشی که بود من انجام دادم تا حدی که ناامید شدم افسرده شدم میگفتم من یک روزی دیگرنمیتوانم در این کشور باشم هر کس من را می دید وضعیت روحی ناجالب من را می دانست

رفتنم هم نشد با زمین زمان در جنگ بودم مدت ها با خدا جنگ کردم و فقط هر چی از دلم میامد قهرم را روی خودش خالی میکردم و فقط گریه میکردم که همین یک فرصت بود تو خو نمیتوانی دیگر کاری انجام بدهی چرا نگذاشتی بروم و جالبش چی بود که حتی درخواست درست هم از خودش نمیکردم

تا این حد مشرک بودم

ولی همان خدا ( عشق واقعی من ) پله پله من را ساخت میدانن من اصلا استاد نمیشناختم ولی زیبا با دیدن یک ویدیو استاد به قلبم الهام کرد که با همین انسان باش خییلی زیبا تغییر میکنی به همین زیباییی و آرام در گوشم گفت که قشنگ دانستم صدای خداست

منم لبیک گفتم و حالا دو ماه بعد دیگر یکسال میشود که من شب و روز روی خودم کار کردم و تا اخیر عمر کار میکنم چون واقعا مهم هست بچه ها خیلیییی مهم هست از غذا خوردن کرده کار کردن روی خودمان مهم هست

چون فرکانس و باور های خودمان هست که ما را خوشبخت یا بدبخت میکند هیچ چیزی دیگر نیست

امروز که دفتر هایم را دیدم اشک ریختم یعنی چنان شور هیجان داشتم که چقدررررر من تغییر کردیم چقدررر بزرگ شدیم چقدرررر نگاهم تغییر کرده استاد همیشه میگوید بچه ها مهم‌ترین چیز تغییر شخصیت هست شخصیت ما تغییر کند نتایج خود به خود میاید و باید بیاید یعنی از خوشحالی پرواز کردم

واقعا اگر ما یادداشت نکنیم فراموش میکنیم که ما چقدرر تغییر کردیم چقدرررر نتایج کسب کردیم همین ارامش همین احساس خوب همین نگاهی زیبا همین تغییر شخصیت

یعنی خلاصه حالا به او گریان ها به او زور زدن های بیجا میخندم و خدا را شکر میکنم که هدایتم کرد

و حالا میدانم خیلیییی شیک لکس در بهترین زمان مهاجرت میکنم

آنقدر از کشورم لذت میبرم از مردم از پیاده روی هایم از خودم از خودممممممم خیلییی لذت میبرم

از دیدن آسمان لذت میبرم

از دیدن درخت ها

از دیدن لبخند دیگران

از دیدن بسیاررر چیز های که شاید در نظر بسیاری انسان ها اصلا زیبا نباشد و زمانی که هیجان من را بیبیند شاید دیوانه هم خطاب کنند ولی میبینم آدم ها با بسیارر بی تفاوتی گذر میکنند این تغییر نیست چیست ؟

اینکه به هیچی به هیچکس وابسته نیستم حتی به خواسته هایم و فقط تسلیم خدا هستم این تغییر نیست پس چیست ؟

اینکه انقدرر حالم عالی هست که از شدت حال خوب اشک میریزم

آنقدر از لحاظ فرکانسی از خانواده هایمان دور شدیم که هر چی را میپرسند میگویم نمیدانم واقعا نمیدانم از مهمانی های شان حتی من خبر ندارم چون تمام فکرم فقط اینجا و با خداست و تمرکز روی خودم

چند روز پیش پدر مهربانم با لبخند زیبایش با لهجه مهربانش گفت پاکیزه جان تو در یکجای دور آرام زنده گی کنی خوب هست از هیچی خبر نداری فقط غرق خودت هستی (((هههههه ))

من از این جمله خیلییی خوشحال شدم واقعا تمام تمرکزم روی خودم هست روی پیشرفتم نه میدانم کی چی کار کرد ؟

کی کجا رفت ؟

در کشور چی گپ شد ؟

ارامش کامل دارم خدایاا شکرت

من تمام اینا را مینویسم که به خدا اعتماد کنیم

او خیلیییی زیبا میچیند

او خیلیی زیبا میسازد

خیلیی زیبا تغییر میدهد

خدا خیلییییی خداست

همیشه هوای ما را دارد

از هزاران طریق ما را هدایت میکند

مهمان ماست هر کی بینواست

اشنا با ماست هرکی بی اشنا هست

به گفته استاد اگر هیچ کس در زنده گی ات نباشد همین که خدا در زنده گی ات باشد کافی هست

یعنی همه در زنده گی ات هستن

ایمان دارم اتفاقات عالی برایم رخ میدهد

ایمان دارم خیلییی نتایج عالی میگیرم

ایمان دارم به تک تک خواسته هایم میرسم

ایمان دارم میایم همین گونه تک تک نتایجم را ثبت میکنم اینجا

ایمان دارم به بهترین ها میرسم

خدایاااا شکرت شکرت واقعا عاشقتم

از همه مهم خدای را در وجودم پیدا کردیم که فقط تمام روز هر لحظه میگویم میخندیم عشق میکنیم حال میکنیم و ارامش داریم

هر کی از اعضای خانواده های نزدیک ما من را میبینند میگوید فلان مهمانی چرا نامدی ؟

فلان عروسی چرا نامدی چرا نرفتی ؟

چرا خانه ما نامدی ؟

چی وقت میایی ؟

او روز خانم کاکایم ، خاله ام ووووووو یعنی هزار بار میگفتند چی وقت میایی حتما بیاییی

من ماندم کی چی بگویم

(((واقعا وقتی عاشق خودت میشوی وقتی با خودت حال میکنی جهان عاشقت میشود چقدررر قانون زیباست )))

همه شان میگفتن بیا ساعتت تیر شود بیا دق نیاری

من با خودم میخندم میگم کاش در حالت های تنهای من میبودین که من از شدت حال خوب اشک میریزم

من دوست دارم فقط خودم باشم و محیط ایزوله خودم و بس

بخدا که محیط برایم ایزوله هم شده

خدایاااااا شکرت شکرت

خدایااا شکرت شکرت شکرت

تمام اینا را به خودم نوشتم تا به حکمت خدا ایمان داشته باشیم صبور باشیم لذت ببریم

هر چی در زمان درست خودش اتفاق میفتد

خدا بیشتر از ما میخواهد ما تغییر کنیم رشد کنیم و خوشبختی را با تمام وجود تجربه کنیم

پس دل بسپاریم به این خدا و دست به کارش نبریم آرام باشیممممم

هیچ کار خدا بی حکمت نیست.

وقتی مدد از خدا میخواهیم بی چون و چرا باشد

روزی دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت.

درراه با پروردگار سخن می گفت:

( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )

در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت.

او با ناراحتی گفت:

من تو را کی گفتم ای یار عزیز – کاین گره بگشای و گندم را بریز

آن گره را چون نیارستی گشود – این گره بگشودنت دیگر چه بود

نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند

ندای از درونش آمد

تو مبین اندر درختی یا به چاه – تو مرا بین که منم مفتاح راه..

خودش همه کاره هست

لبخند بزن

آرام باش

لذت ببر

خدا هست درست میسازد