سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ لِمَنْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ

بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خداست؛ رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده؛ (و به همین دلیل،) بطور قطع همه شما را در روز قیامت، که در آن شکّ و تردیدی نیست، گرد خواهد آورد. (آری،) فقط کسانی که سرمایه‌های وجود خویش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ایمان نمی‌آورند.

به نام خدایی که رحمت و بخشش به بندگانش را بر خود واجب کرده.

سلام و صد سلام به استاد عزیزم، مریم بانوی شایسته، و همه ی همسفرهای نازنین در سفر به میامی و جنوب فلوریدا!

ای جانم چه طاووس زیبایی، که با اون پرهای رنگارنگش خرامان خرامان راه میره و دلبری میکنه!

مریم جان رنگ شلوار شما بسیار زیبا و شاد می باشد (چشمای قلبی)

چقدر اون آقاهه بامزه با تمساح ها شوخی میکرد، کلی از دستش خندیدم :)))))

و چقدر جالب که انسان ها با قدرتی که خدا بهشون داده هر حیوانی رو به تسخیر خودشون درمیارن. الله اکبر!

خدا رو شکر به خاطر اون رودخونه ی بزرگ و زیبا که با قایق بادی توش گشت و گذار کردیم، هوای ملایم وسط زمستون، چه لذتی داره به به (بازم چشمای قلبی)

من دقیقاً مثل همین تمساح ها که توضیح دادین دوست دارن تو آفتاب بمونن، می باشم (هیییییی)

یعنی ولم کنی میتونم ساعت ها تو آفتاب بمونم و خسته نشم از تابش آفتاب روی پوستم.

این روزا چون بیشتر هوا ابریه اینجا، یه روز که آفتاب درمیاد دیگه درجه ی هوا برام مهم نیست و هرچقدر هم سرد باشه میپرم میرم بیرون یه پیاده روی می کنم و لحظه لحظه ش خدا رو شکر میکنم برای این نعمتِ آفتاب. خدایا شکرت، فوریه هم بگذره میوفتیم تو سرپایینی به سمت بهار و تابستون، دو فصل محبوبِ من (ایموجی ذوق!!!) البته که همه ی فصل ها جای شکر دارن، اگر این زمستون نبود، انقدر هم ذوق برای تابستون نداشتیم. پس خدایا شکرت برای همه ی فصل های زیبات.

خدایا شکرت که یک بار دیگه شاهد زیبایی های جنوب فلوریدا بودم و فرصت کردم در موردش بنویسم و به قول سعیده جانم، صلاتم رو به جا بیارم.

استاد و مریم جان و همه ی همسفرهای عزیز عاشقتونم و به الله یکتا میسپارمتون (قلب ها)