سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238

به نام او

سلام بر همگی

وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معامله‌اى که با او کرده‌اید شادمان باشید، و این همان کامیابى بزرگ است.

امروز دوباره در جدال ذهن و قلب،قلب پیروز شد و شادمانه اشک شوق از داشتنش،از بودنش ،از نیروی برتری که در درونم جریان دارد ریختم و هم مدار شدم با کامنت سعیده ی عزیز و خواندن یک کامنت بسیار زیبا از دوست عزیزم و آگاهی های نابی که در این نوشته ها بود!خدایا شکرت به خاطر این سایت الهی و خداییت که هر چه قدر بیشتر میگذره ما بیشتر تشنه تر میشیم به شنیدن و درک و فهم این جریان زیبای آگاهی ها و دوباره یادآوری زیبایی که دوسال قبل،کجا بودیم و الان به لطف خودش کجا هستیم شوقی وصف ناپذیر رو در وجودمون برپا میکنه که جز اهل دلانی که اینجا حضور دارند هیچ کس رو قابل درک و فهم نیست…

خداجانم!داده هایت را شکر،به خاطر ارزش و لیاقتی که برایم خلق کردی،برای اعتبار و شهرتی که بین مردم بوجود آورده ایی!به خاطر نام و آوازه ایی که در شهرم به خاطر وجودت پیچیده،به خاطر گفتار نیکم،به خاطر رفتار خوبم،به خاطر اینکه فقط و فقط از تو می گویم و هیچ حرف و حدیثی از دیگران ندارم،به خاطر توحیدی رفتار کردنم به قدر و ظرفیت خودم،به خاطر اینکه شرک های چندین ساله رو از وجودم می زدایی و به خاطر اینکه رفتارم عوض شده و من!من دوسال پیش نیستم،به خاطر این اشک هایی که بی وقفه برای تو می ریزند!!!نه از سره ناراحتی بلکه شوقی در دلم می اندازی که تمام سلول به سلول بدنم !فقط از تو بگویند و از تو بنویسند و وقتی لبریز میشوم از عطر حضورت،اشک نمادی از تمام من میشود برای عجز و ناتوانی ام،برای ستایشت،برای عظمتت،برای درک این آگاهی ها و زیبایی ها،برای تک تک نعمت هایت که بی وقفه می بخشی…

خداجانم !من تورا دارم و دارای جهانم…بودنت،داشتنت آرامشی به قلب و روح و روانم بخشیده که با هیچ چیزی در دنیا عوضش نمیکنم!!!

به قول حضرت پیامبر (ص): «اگر اینان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، از راه حق دست برنمی‌دارم و تسلیم نمی‌شوم.»منم الان و توی این مدت همین حس و حال پیامبر رو دارم وقتی این سخن ارزشمند رو تو کتاب ابتدایی می خوندم هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسه که همین حس رو تجربه کنم !منم الان همین حس رو دارم یعنی اگه تمام ثروت های جهان رو در اختیارم بذارند دیگه از این راه برنمیگردم چون چیزهایی رو پیدا کردم و حس عجیب خدایی در درونم رشد کرده که با هیچ چیزی عوضش نمیکنم!!!

خدا جانم!دوست دارم تمام شب رو برای تو بنویسم و برای تو بگویم و برای تو بکوشم…

بقول سعیده ی عزیز!چقدر زیباست اینگونه صلات ها که هر چقدر مینویسی و اشک می ریزی انگار گذشت زمان رو حس نمیکنی انگار زمان که نه تنها زمان بلکه تمام جهان می ایستد و به مناجات های تو با خالق زیبایت گوش می دهند و همگی سرتعظیم در برابر این خدای بزرگ می گذارند به خاطر خلق بشری که خدا می دونست چی خلق کرده…

خدا جانم!تمام من،من و تمام تشنگان این راه رو از آگاهی های نابت لبریز و سرمست کن و کمک کن تا بیشتر و بهتر بشناسیمت و بهتر بتونیم حق بندگی خودمون رو بجای بیاریم تا از ما خشنود و راضی باشی…

وهمون آیه ی زیبای اول کامنتم!که خدا به عهد خویش وفادارتر است…

یعنی یه قدم برداری هزارن قدم خدا برای تو باز کرده و این همان،کامیابی بزرگ است که خداوند به پرهیزگاران و ایمان آورندگانش داده…