سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به پارک تعطیلات everglades خوش آمدید

همین ابتدای فایل یکی از باشکوه‌ترین و زیباترین مخلوقات خداوند خودنمایی میکرد یک طاووس بسیار زیبا و خوشرنگ و جالب اینکه چقدر در این تصاویری که از سریال سفر به دور آمریکا دیده‌ام حیوانات با انسانها در صلح هستند انگار فرکانس دوستی و مهربانی مردم را با خودشان دریافت میکنند و بدون هیچگونه ترس و نگرانی از اذیت شدن توسط آدمها به زندگی در کنار آنها میپردازند.

این انسان عجب موجود خارق‌العاده‌ای است یک حیوان را که در طبیعت به شکل خیلی ماهرانه‌ای شکار میکند و در فیلم‌های حیات‌وحش شکار کردن ‌آنها را در آب وقتی حیوانات دیگر مشغول آب‌خوردن هستند به نمایش میگذارند، آنوقت انسان این حیوان به این ذات و طبیعت را رام خودش کرده و بقول قرآن به تسخیر خود درآورده؛

چقدر این مربی تمساح‌ها فرد جسور و نترسی بود من که از دیدن کارهای او هم به وحشت افتادم دیگر چه برسه به اینکه بخواهم از نزدیک به آنها دست بزنم. البته با توضیحاتی که استاد در ادامه دادند مشخص شد اینها از خانواده کروکودیلها نیستند ولی بازهم این دلیل نمیشه که بشه راحت به آنها نزدیک بشم و نوازششان کنم.

واقعا این خیر و برکت و فراوانی این کشور ثروتمند و سرشار از نعمت را تحسین میکنم و این حد از احترام به طبیعت گذاشتن را؛ اینکه قوانین عالی و ثابتی دارند برای حفظ منابع طبیعی و نشنال پارکها به شکلی که تا ابد مطمئن هستند این محل‌های محافظت شده بدون دخالت انسان باقی می‌مانند. البته توضیحات استاد برروی این صحنه‌ها، زیبایی آنها را دوچندان کرده بود. سپاسگزارم از شما که چقدر بادقت از تمامی جزئیات مطلع شده و آنها را دراختیار ما نیز میگذارید

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238
    372MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

195 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ابراهیم خسروی» در این صفحه: 1
  1. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های خوبم.

    قبل از همه چیز روز مرد رو هم به مرد ها و هم به خانم هایی که روی تعهدشون برای تغییر شرایط زندگیشون می‌مونن، تحت هر شرایطی این باور رو دارن که خودشون خالق زندگیشون هستن تبریک میگم.

    امروز رو خدا بهم جدا گونه روز مرد رو بهم تبریک گفت بخاطر 2 تا اتفاق

    1/مرور کردنه دوره ی عزت نفس جلسه ی دوم

    2/هدایت شدن به یک فضای بییینظیر برای نوشه جان کردنه نهار.

    من دیروز متوجه شدم خدا مارو هدایت میکنه، به هر سمتی که ما تمرکز میکنیم،از همون شرایط بیشتر برامون قرار میده.

    من یک هفته ای هست که تمرکزی دارم روی دوره ی عزت نفس کار میکنم و اتفاقاتی میوفته که باعث میشه عزت نفسم بیشتر به چالش کشیده میشه و باید بیشتر روی این موضوع کار کنم.

    دیروز رفتم پینگ پنگ، چند نفر حرفه ای داشتن بازی می کردن و من هم داشتم نگاه بازیشون میکردم و منتظر دوستم بودم تا بیاد.

    تو این فاصله یکیشون نشست بهم گفت برو بازی کن، اونا داشتن دو به دو بازی می‌کردن بعد گفتم نه شما بازی کنید بعد هر چهارنفرشون اسرار کردن که نه تو باید بیای بازی کنی، با اینکه اصلا منو نمیشناختن!

    و من چون بازیم از اونها ضعیف تر بود، احساس کمبود اعتماد به نفس میکردم اما به محضی که شروع کردم به بازی کردن همه توپ ها رو خراب میکردم ههم توپهارو میزدم بیرون و همزمان که داشتم بد بازی می‌کردم به خودم میگفتم اینا هیچکدومشون از تو مهم تر نیستن، هیچکدومشون از تو با ارزش تر نیستن هرجور دوست داری بازی کن، کم کم به مرور بازیم بهتر شد و بازی اومد دستم.

    متوجه شدم وقتی که آدم میخواد روی هدفی کار کنه خداوند چالش هایی براش قرار میده که کم کم رشد کنه و درواقع مورد امتحان قرار میگیره!

    اما در مورد جایی که هدایت شدم باید بگم هدایت شدم به یک جای فوق‌العاده زیبا، بکر، سنتی، آرام و بینظیر.

    اونهایی که کنجکاون ببینن اونجایی که خدا هدایتم کرد کجاست میتونن تو گوگل سرچ کنن(رستوران سلمان شوشتر) و ببینن عکسهای فضای اونجا رو.

    اومدم غذا سفارش بدم میخواستم کوبیده سفارش بدم بعد گفتم نه!

    چون میخوام روی اعتماد به نفسم کار کنم دیزی سفارش میدم چون دیزی باید با گوشت کوب لهش کنی و آبش رو جدا کنی و…

    و دیزی رو نوشه جانم کردم.

    مممهمترین نقطه ضعف من در اعتماد به نفس اینه که مردم چی میگن!!!

    مردم چه فکری میکنن در موردت!!!

    مردم که قضاوتی در موردت دارن!!!

    الآنه فکر میکنم میبینم من از سن 10 سالگی همچین دیدگاهی در مورد نظر مردم و حرف مردم داشتم!!!!

    از خدا میخوام کمکم کنه تا هر روز بتونم روی این نقطه ضعفم کار کنم.

    اما در مورد این فایل استاد باید بگم که من خاطره ی خیلی خوبی از طاووس ها دارم.

    قطعاً جریان معجزه ی استخدامم رو شما خوندین در شرکت فولاد خوزستان، من در اون روزها می رفتم دانشگاه چمران و اونجا چندتا طاوس بودن.

    استاد اون طاووس که پرهای بلند داره نره، اون یکی که پر نداره ماده است.

    من هی نگاهه طاوسا میکردم میگفتم خدایا تو که خالق این پرنده ها به این زیبایی هستی نگه میشه من رو فراموش کرده باشی، و واقعاً هم که خدا فراموش کار نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای: