دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به پارک تعطیلات everglades خوش آمدید
همین ابتدای فایل یکی از باشکوهترین و زیباترین مخلوقات خداوند خودنمایی میکرد یک طاووس بسیار زیبا و خوشرنگ و جالب اینکه چقدر در این تصاویری که از سریال سفر به دور آمریکا دیدهام حیوانات با انسانها در صلح هستند انگار فرکانس دوستی و مهربانی مردم را با خودشان دریافت میکنند و بدون هیچگونه ترس و نگرانی از اذیت شدن توسط آدمها به زندگی در کنار آنها میپردازند.
این انسان عجب موجود خارقالعادهای است یک حیوان را که در طبیعت به شکل خیلی ماهرانهای شکار میکند و در فیلمهای حیاتوحش شکار کردن آنها را در آب وقتی حیوانات دیگر مشغول آبخوردن هستند به نمایش میگذارند، آنوقت انسان این حیوان به این ذات و طبیعت را رام خودش کرده و بقول قرآن به تسخیر خود درآورده؛
چقدر این مربی تمساحها فرد جسور و نترسی بود من که از دیدن کارهای او هم به وحشت افتادم دیگر چه برسه به اینکه بخواهم از نزدیک به آنها دست بزنم. البته با توضیحاتی که استاد در ادامه دادند مشخص شد اینها از خانواده کروکودیلها نیستند ولی بازهم این دلیل نمیشه که بشه راحت به آنها نزدیک بشم و نوازششان کنم.
واقعا این خیر و برکت و فراوانی این کشور ثروتمند و سرشار از نعمت را تحسین میکنم و این حد از احترام به طبیعت گذاشتن را؛ اینکه قوانین عالی و ثابتی دارند برای حفظ منابع طبیعی و نشنال پارکها به شکلی که تا ابد مطمئن هستند این محلهای محافظت شده بدون دخالت انسان باقی میمانند. البته توضیحات استاد برروی این صحنهها، زیبایی آنها را دوچندان کرده بود. سپاسگزارم از شما که چقدر بادقت از تمامی جزئیات مطلع شده و آنها را دراختیار ما نیز میگذارید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238372MB19 دقیقه
بنام خدای مهربان
سلام به استاد گلم خانوم شایسته نازم سلام به روی ماهتون
دوستای گلم سلام
صدای فرشته رو میشنوید از یک روز بارونی ک تو سالنی خوشگل نشسته و به بیرون نگا میکنه
اشک تو چشماشه و بغض تو گلوش
من چقدر دختر خوشبختی هستم؟
خدایا احساسم رو قویتر کن من به تو محتاجم
اصلا نمیدونم چجوری بگم بخدا شگفت زده ام بخدا غرق آرامشم ولی بیشتر میخام تشنه ترم
دیروز صبح چهلمه یکی از فامیلای نزدیکمون بود ک همه فک و فامیل از کوچیکترین بچه ها تا بزرگترین ها رفته بودند
صبح ک بیدار شدم پدرم گفت اماده شید بیایید
گفتم من نمیام گفت واسه چی باید بیایی
(من از پدرم بشدت حساب میبرم و از اون پدراییه ک رو حرفش نباید حرف زد وگرنه تیکه بزرگت گوشته)
من بارها حرفشو گوش کرده بودم و جاهایی ک دلم نمیخاست برم رفته بودم و میگفتم اشکال نداره اعراض میکنم و درست میشه
اما دیروز واقعن نمیخاستم تو اون مراسم باشم
خلاصه بابام کلی عصابش خورد شد و گفت با داداشت میایی
مامانمم کمی حرف بارم کرد و رفتن
من خیلی دلم گرفت که چرا این جوری میشه؟
گفتم اشکال کجاست ؟
بعد دیدم من مشکل دارم
من بجای اینکه بیام شرکم رو کم کنم از این موضوع اعراض میکنم
با قدرت گفتم من دختر خدام خدای به اون قدرتمندی و بزرگی منو آزاد افریده بنده های خدای کی باشن ک منو محدود میکنن
بعد از خدا طلب بخشش کردم
گفتم خدایا ببخشید تو بااون عظمتت قدرت انتخاب و حق انتخاب تو همه موارد زندگیم رو ب خودم دادی من به گردنم ی قلاده بستم دادم دست مامان بابام
قلبم محکم شد دیگ ترس تو وجودم نبود
کارامو کردم یکمم اهنگ گوش کردم ک ازون حس دربیام
میخاستم برم ی دوش بگیرم یهو در زدن
داداش کوچولوم رفت در و باز کرد داداش بزرگم بهش 2پرس غذا داده بود
اورد خونه داد بهم رفتم دوشم رو گرفتم اومدم غذا رو خوردم
بعد از داداشمپرسیدم غذا رو کی داد؟
گفت (بابا)
بخدا الان ک دارم مینویسم زار زار دارم اشک میریزم از اینکه ی رفیق قدرتمند دارم
تمام عمرم بهم گفتن فلان کارو کنی بابات میکشتت
بابات بابات بابات
اینقدر این جمله رو شنیده بودم ک همیشه ی حس وحشتی از بابام داشتم
الان میفهمم ک خدا چقدر هوامو داره و اگه من بهش عتماد کنم چقدر عزیز میکنه منو
یعنی از دیروز همش دارم میگم همش میخام به یاد بیارم
همش میخام تکرار کنم
من خدارو دارم من خدارو دارم من خدا رو دارمممممممممممم
من فریاد بزنم از درون اینقدر خوشحالم و ذوق دارم ک نمیدونم چجوری بروزش بدم
اینقدر احساسم لطیفه که فقط میتونم با شدت اشک بریزم
تنها کاری ک میتونم انجام بدم اشک ریختن و سپاسگزاریه
این خدا واقعن لایق پرستشه
خدایی ک بهترین هارو برام رقم زده
کجا بهش عتماد کردم و محکم بودم بهترین نتیجه هارو گرفتم
اما هرجایی ک سست بودم و شرک داشتم ضربه خوردم
واقعن از خدا میخام کمکم کنه
از خدای توانا میخام ک یاری ام کنه مسیرم رو بهتر پیدا کنم
آگاهتر بشم زندگیم رو بیشتر بچشم لمس کنم
(خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم)
من باید اینقدر به این جمله فکر کنم و عمل کنم ک نتایج بسیار بزرگی بگیرم
این نتایج من خیلی عالیه ولی من بیشتر میخام
من جاه طلبم من باید پیشرفت کنم
همین الان ک دراینجا هستم به شرایط اکنونم ی جوری نکاه میکنم ک ببینم چه سودی داره برام چجوری میتونم درسهای این لحظه رو بگیرم ؟
همش دنبال درسهامم همش دنبال اینم ک یچیز جدید یاد بگیرم
اینقدر چالش ها هرروز دارم ک حلشون میکنم
من حس میکنم بسیار شجاعم
این شجاعت از اگاهی به اموزه های استاد اومده
هرروز پراز چالش
خدا هست چالش ها کوچیکن در برابر خدای به این بزرگی
خدا هست من خدارودارم
تاابد میخام ادامه بدم
این مسیر رویایی رو…..
سلام دوست عزیزم
واقعن باعث افتخاره ک کامنتهای منو میخونی ازت سپاسگزارم
زیبا جان اسم شمام لایق وجود ارزشمندته
وجودت زیباست عزیزم
دوستت دارم خاهر گلم
انشالله همگیمون هرروز به سوی خدا قلبمون روون باشه
چون خدا اصله
خداروشکر برای حضورش تو زندگیم
سلام عزیزه دلم
زهرای عزیزم واقعن به من لطف داری سپاسگزارم ازت عزیزه دلم
منم خیلی شما رو دوست دارم و برات تو این مسیر بهشتی آرزو میکنم هرروز از روزه قبل ثروتمند تر و خدایی تر بشی
میدونی وقتی گفتی دارم ازت الگو میگیرم اشک توی چشمام جمع شد
چون من تاحالا چندین نفر بهم گفتن ما داریم ازت الگو میگیریم
و به خودم افتخار کردم و بیشتر قول دادم تعهد دادم ک بیشتر و بیشتر کار کنم رو خودم و عمل کنم
.
زهرای عزیزم هیچ کس تو جهانه تو نیست
بزار ی مثال بهت بزنم روزی 200بار این مثال رو یادت بیار
فک کن یک مزرعه ای هست و اون فقط ماله توعه
تنها کسی ک میتونه تو این مزرعه بذر بکاره شمایی و هرچیزی بکاری همونو برداشت میکنی
هرکسی هربذری بپاشه تو مزرعه شما اون بذر تا میرسه به زمین از بین میره و ناپدید میشه
دقیقا زندگی و جهان هرکدوم از ما همینه
من با ساخت این باور و تکرار هرروزه بیش از 100بار
برای اولین بار دیشب تنها رفتم جشن تو تالار
اونم ساعت چند؟
8تا 10 شب
همون پدری ک اینقدر ازش میترسیدم وقتی با شجاعت گفتم دوستم جشن دعوتم کردع منو برد رسوند و باز 10اومد دنبالم بدون حتی یک کلمه حرف!
مگه من همونی نبودم ک نمیتونستم حتی دم در واستم؟
بخدا میشود زندگی خودت رو دقیقا همونجوری بسازی ک دلت میخاد
من بهت افتخار میکنم ک توی این سایت هستی
تو قطعا لایق بهترین هایی
یک روزی میشه ک صدها کامنت دریافت میکنی ک برات نوشتن *زهرا جان عزیزم شما الگوی منی
بهت قول میدم میشه
عاشقتم عزیزم