دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سفر به دور آمریکا در ذهن اعضای سایت نیز مترادف شده با تمرکز بر زیباییهای این کشور زیبا و همچنین تغییر ذهنیت در خصوص کشور آمریکا برخلاف هرآنچه تاکنون دیده و شنیدهایم. من به شخصه پس از هر فصل از دیدن این سریال زیبا مسافرتهایی فوقالعادهای داشتم که بعضا شبیه همان مکانهایی است که در این سریال دیدهام و تمرکز کرده و آنها را تحسین کردهام
تحسین میکنم این خصوصیت زیبای شما را که هرروز در راستای اصل بهبودگرایی، سعی در بهبود شخصیت، توانایی و مهارت خود در تمام جنبههای زندگیتان هستید. درست همانچیزی را که آموزش میدهید تماماً در زندگی خود به اجرا درمیآورید. درست است که ساعتها با یکدیگر به بازی تنیس میپردازید و لذت میبرید ولی قدم برمیدارید که این زمانی که میگذارید برای بازی کردن، بتوانید توانایی و مهارت خود را افزایش داده که باعث لذت بیشتر خواهد شد. واقعا این شخصیت زیبای شما قابل ستایش و ستودنی است
چقدر زیباست که صبح از خواب بیدار بشی و چشمانت به طبیعت زیبا و یک دریاچه فوقالعاده گشوده بشه و سپاسگزار خداوندی باشی که اینهمه نعمت و فراوانی در اختیارت قرار داده. زیباتر اینکه جوجههای تازه متولد شدهای منتظر تو باشند تا دستی باشی از طرف پروردگار تا به آنها آب و دانه برسانی
واقعا چهلذتی بالاتر از این میشه پیدا کرد وقتی داشتید قدم میزدید و به سمت لانه مرغها و جوجهها میرفتید صدای زیبایی که از قرار گردفتن برگها زیر قدمهای شما به گوش میرسید واقعا دیوانه کننده است. بسیار خوشحال و سپاسگزار هستم که توانستم مجددا در مدار دیدن زیباییهای سریال سفر به دور آمریکا شدم و من هم واقعا دلم برای شما تنگ شده بود برای دیدن زیباییهای پارادایس و دیدن مرغ و خروسها و جوجههای تازه متولد شده کفپارادایس.
همیشه وقتی شما اقدام به سفر به دور آمریکا داشتید این سفرتان خبر و نویدبخش در راه بودن یک دوره فوقالعاده میداد که امیدوارم این سفر نیز با خود یک دوره عالی را بهمراه داشته باشد.
چه صحنه زیبا، جذاب و باشکوهی بود پایین آمدن جوجههای ناز و دوستداشتنی و چقدر جالب اینکه بازهم شما برای هرکدام اسمهای جالب و با مسما و در خور شخصیت هرکدام انتخاب کردهاید جوجه قلقلی و مامان طلا بزرگ خاندان
و شروع سفر با دعای همیشگی:
بسماللهالرحمنالرحیم
خدایا بامید تو ؛ ما اجازه میدهیم که مثل همیشه مارا به مسیر پر از نعمت، ثروت، سلامتی و آسانی هدایت فرمایی ومثل همیشه روی این هدایت حساب کرده و واقعا بدون این هدایت هیچی نیستیم
خدایا شکرت بخاطر همه نعمتهایی که به مادادهای، سفر را بر ما آسان بگردان، آسانتر، لذتبخش وبراه کسانی که به آنها نعمت دادهای هدایت کن و به لطف خودت در این سفر هم همیشه ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده
و بازهم تمیزی خیابانها و جادهها، شهرهای فوقالعاده، فراوانی، سرسبزی و ثروت و ماشینهای آخرین مدل و لوکس و خانهها و ویلاهای زیبا و باشکوه و رودخانههای پرآب و پرخیر و برکت در مسیر مسافرت و آهنگ معروف و خاطره انگیز سریال سفر به دور آمریکا که چقدر نسبت به آن شرطی شدهام و با شنیدن آن منتظر دیدن تصاویر فوقالعاده هستم. محو تماشای غذا دادن به حیوانات شدم و دست از نوشتن برمیدارم و لذت میبرم از دیدن این صحنههای کمنظیر و فقط میتونم بگم خدایا شکرت.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 239617MB38 دقیقه
سلام و درود خدا بر شما جناب اقای فرهنگیان بزرگوار
اقا عجب کامنتی وقتی که خوندم کلی خندیدم و تصویرسازی ذهن کردم و شاد شدم اصلا خود خود شادیها رو نوشتین شما
من خودم عاشق حیوانات هستم
کامنتتون کلی انرژی ازش گرفتم
اون مثال گربه رو که زدید من امتحانش کردم ما تو محلمون یه گربه مادر داریم که خیلی مهربون و خوش هیکل هست اصلا باورتون نمیشه این گربه انقدرررر خوشگله
من باهاش حرف میزنم بهش میگم کجایی سالار عشق منی تو دوست من خوبی
جالبه روزهای اول واکنشی نشون نمیداد ولی یه شب که تو کوچمون داشتم باهاش حرف میزدم و تحسینش میکردم اونم روشو برگردوند و میوو کرد
حالا از بس بهش عشق کلامی ورزیدم هر موقع که تو کوچه باشم درست میاد کنار من رد میشه و میره
خیلی با مزه هست عشقم
پارسال دوتا شکم زایید
امسال هم زایمان کرد ولی یه روز داشتم تو کوچمون رد میشدم دیدم بچش ماشین بهش زده و دقیق هم رنگش مثل مادر بود و از دنیا رفت خوب رفتن بچشم حکمتی از جانب خداوند بوده
خخ یه روز تو حیاط خونه بابام بودم بابام بهم گفت مصطفی بیا گوشت خریده بود گفت بیا گشتارو چرخ کن رفتم گوشتارو تیکه پاره کردم و بابام چرخشون کرد اقا ما اومدیم بیرون رفتم تو حیاط نشستم دیدم گربههه اومد رفت تو خونه ما اولش اومد بیرون دوباره رفت تو حالا بابام کجاست داره گوشت چرخ میکنه گربهه بوی گوشت داشت دیوونش میکرد رفت تو ما بگو تو حیاط نشسته بودیم و خنده حالا بیرون نمیومد داشته اون لب اشپزخونه بابام رو میدیده که داشته گوشت چرخ میکرده خیلی وقت تو بود بابام که بابام گوشیشون زنگ خورد و برگشته دیده گربه داره نگاش میکنه لب اشپزخونه
حالا جالبیش کجا بود اونجایی که بابای من پشت سرش اونم جلوی بابام خیلی ریلکس و اروم میومد بیرون
بابام تا منو دید گفتم گربه تو بوده ندیدیش خخ گفت تقصیر توئه چرا در رو باز گذاشتی خخخ
منم همینجوری شیطونی کردم گفتم بزار بره تو جلو باد کولر لذت ببره همراه با باباخخخ
خونه پدری من خونه باغی هست و خونه من هم جلوشه
اون گربه هم کنار خونه بابام یه خونه نیمه ساز هست که گج کاریش کردن و صاحبش ولش کرده و رفته اون گربه هم اونجا خونشه کنار یه گل کاغذی میخوابه و لذت میبره عشقمه عشقم از بس دوسش دارم
سپاسگذارم از شما اقای فرهنگیان
و سپاس خدایی که مرا افرید و دانش اموز بهترین استاد جهان به درخواستهای خودم کرد…