دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد مهدی به عنوان متن انتخابی این قسمت:
کلی درس از این فایل گرفتم که دوست داشتم اینجا بنویسم و به یادگار بمونه.
مطلب اول: اینکه وقتی وارد سالن کمپ تنیس روی میز شدین چقدر میشد قدرت تمرکز بر روی یک موضوع رو به چشم دید و لذت برد و درسی گرفت از این صحنه برای کار های خودمون، اینکه ما توی زندگیمون دوست داریم همیشه هزارتا کار در زمینه های مختلف رو باهم انجام بدیم و تهش توی هیچکدوم نتیجه صد در صدی نمیگیریم یکی از دلایل اصلیش میتونه نداشتن تمرکز صد در صدی روی اون موضوع باشه بحث تمرکز و توضیحات شما در لایو شماره 22 فوق العادست و میشه اونجا درباره اینکه شما چطوری راجع به تمرکز صحبت می کنید کلی نکته رو یادگرفت و استفاده کرد.
مطلب بعدی: کیفیت و کارایی بسیار بالای اون مجموعه بود که همه چیز بسیار با کیفیت و عالی ارائه شده بود از میز های تنیس درجه یک بگیر تا اساتیدی که بعنوان مربی اومده بودن برای آموزش و تعلیم و چقدر جذاب تر اینکه خودشون مستقیما به صورت چرخشی با افراد کمپ تمرین میکردن و بازهم این میشه یکی دیگه از مباحثی که مرتبط میشه با تمرکز صد در صد روی مطالب.
مطلب سوم: صدای دلنشین توپ های تنیسه که انگار هزاران هزار توپ هم زمان دارن زده میشن و صدای جذابشون اون حس و حال انگیزشی رو به آدم میده و بنظرم این نکته خیلی نکته مثبتی هستش که میشه بهش توجه بکنیم.
مطلب چهارم: اختلاف سنی بین افرادی بود که اونجا شرکت کرده بودن از یه کودک گرفته تا افراد بالغ و بزرگ که همگی در کنار هم تمرین می کردن و حتی روبروی هم قرار میگرفتن که این خودش نشون میده اصل توی اون مجموعه از فرع جدا شده و اصل یک مطلب دیگری هستش که تمرکز اصلی روی اون مورده و سن فقط یک حاشیه و فرع حساب میشه.
مطلب پنجم رو زمانی متوجه شدم که وارد فروشگاه شدین، وقتی که اون همه نعمت و فراوانی رو در تنوع های بی نظیر داخل مجموعه دیدم یاد یکی از جلسات قدم اول افتادم که تمرکز بر روی نکات مثبت بود و جلوی واحد شما در تمپا کمپ هنرمند های نقاش برگزار شده بود و شما برای ما راجع به ثروت صحبت کردید اینکه فرقی نمیکنه شغل چیه جا چیه مکان چیه لوکیشن چیه فرصت برای ساخت ثروت در همه زمینه ها به یک اندازه هستش، باران رحمت و نعمت الهی همواره درحال باریدن هستش و اینکه کسی از این باران برداشت می کنه یا نه برمیگرده به سطل و ظرف دریافتش ربطی نداره به خیلی از مسائل.
وقتی اون همه میوه و سبزی و میگو و ماهی و گوشت رو در تنوع های بی نظیر در تعداد بی انتها دیدم یاد این افتادم که توی همه زمینه ها فراوانی هست توی همه نوع میوه ها فراوانی هست، میوه هایی که ما توی ایران فکر می کنیم خیلی لاکچری و اندکه متوجه میشیم که اینطور نیست و از اون میوه هم بسیار بسیار زیاد موجود هست و این ذهن ما هستش که این مطالب و مباحث رو محدود میکنه در صورتی که جهان جهانی بی انتهاست، وقتی مریم جان از بخش میگو ها برای ما فیلم تهیه کردن من تقریبا بیش از 10 مدل میگو رو شمردم و فقط بازی ذهنی رو برای خودم راه انداختم که چقدر در این دنیا ما فراوانی داریم و چقدر میتونیم به راحتی دسترسی داشته باشیم به این فراوانی ها و لذت ببریم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 240415MB27 دقیقه
به نام خدای خالق اراده ها
سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته گرامی و تمامی دوستان ارزشمندم
مدتی هست که آگاهانه تمرکزم رو گذاشتم روی تصدیق و تحسین زیبایی ها و تصدیق و تحسین نشانه های حضور خداوند در زندگیام.
و البته آگاهانه تمرکز گذاشتم روی ساختن عزت نفس در عمل با استفاده و عمل به آگاهی ها و تمرینات دورهی عزت نفس
در همین راستا ….
امروز از صبح تا همین الان که ساعت 11 صبح هست و من در کتابخونه نشستم … دوست دارم همزمانی ها و هدایت های الله مهربان رو اینجا مکتوب کنم ، امید دارم که برای آیندهی خودم و شما دوستان مفید واقع بشه.
یه اتفاق شیرینی که برایم رخ داد که تایید می کرد که شخصیت زیباتر و بهتری از خودم ساختم رو بهتون بگم؟
همین چند دقیقه پیش رفتم ، بخش اداری کتابخونه ، کارتم یه مسئله کوچیک داشت ، اثر انگشتم هم در دستگاه ثبت ورود و خروج غیر فعال شده بود ، رفتم به اون اتاق مورد نظر در بسته بود ، دو مرتبه با احترام و آرام در زدم و اون مسئول مربوطه گفت بفرما …
خب اینجا اغلبِ اعضای کتابخونه ، دانش آموزها و دانشجوهای جوان و نوجوان هستن ، طرف خودمونی با من هم رفتار کرد. یکی دو دقیقه اونجا رو به روی میز مسئول مورد نظر ایستاده بودم، خیلی مودب و اتو کشیده :) ، یهویی اینجوری گفت… شما همیشه اینقدر مظلوم هستی؟
آخه من ریش و سیبیلم خیلی بلنده و چهرم کاملاً بزرگ سال نشون میده (چهرهی الانم با عکس پروفایل فعلیام خیلی متفاوت هستش) ، انگار توی ذهنش توقع اینقدر رسمی و مودبانه رفتار کردن از سمت ارباب رجوع رو نداشت…
من به ایشون گفتم نه ، الان به احترام شما اینجوری ایستادم و یه توضیح چند جمله ای گفتم که شغلم ایجاد می کنه رفتارم اینجوری باشه خیلی شیک و مجلسی همیشه رفتار می کنم ، جالبه اصلاً کنجکاو هم نشد بپرسه خب شغل شما چیه؟! :)))
خلاصه ، درسی که از دورهی عزت نفس یاد گرفتم اینه که
1- نه تنها باید باورهای های خود ارزشمندی و احساس لیاقت رو برای کسب احترام داشته باشم
بلکه
2- باید در محیط های مختلف ، با آدم های متفاوت ، هر بار به شکلی که در خور اون محیط و اون آدم هست رفتار کنم ، آدم مذهبی ها یه جور ، غیر مذهبی ها یه جور ، تو نمایشگاه و فروشگاه ها یه جور ، فضاهایی مثل باشگاه یا مثلا طبیعت گردی یا کوه نوردی یه جور دیگه …
در واقع به این درک رسیدم که آدم هایی که روابط عمومی بسیار بالایی دارند و ارتباطات خیلی زیبا و گستردهای رو با افراد مختلف چه سطح بالا چه سطح پایین برقرار می کنند ،
مثلاً مدیر ها یا مجری ها … این دو رکن مهم رو در شخصیت خودشون ایجاد کردند…
اولاً باورهای مناسب در مورد ارزشمند بودن خودشون و در صلح بودن با خودشون
دوماً بسیار بسیار از زبان بدن خوب استفاده می کنند و قدرت کلمات رو می دانند و در زمان مناسب از کلمات مناسب استفاده می کنند.
این از درس عزت نفس ارزشمندی که خداوند با هم زمانی ها و هدایتهای فراوان به من یاد داده که این یک موردش بود که ذکر کردم
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بریم سراغ تمرکز بر نکات مثبت
امروز هدایت شدم به یه ویدیوی 25 دقیقه ای از معرفی نمایشگاه اتواکسپو شیراز در یوتیوب که همین هفته پیش برگزار شده بوده.
استاد شما همیشه میگید بریم سراغ عشق و علاقمون و در اون زمینه کسب مهارت کنیم ، مطالعه کنیم و به یک حرفه ای تبدیل بشیم ، باورهای خوبی هم در مورد خلق ثروت بسازیم ، اونوقت می بینیم که ثروت از در و دیوار وارد زندگیمون میشه.
من هر چی عمیق فکر می کنم ، ذهنم رو کند و کاو می کنم ، زیر و رو می کنم ، می بینم آنچه که قلبم رو باز می کنه و خیلی جذابه و اصلا وقتی ساعت ها بهش فکر می کنم و رویا پردازی می کنم … وقتی ساعت ها مطالعه می کنم یا ویدیو می بینم … وقتی ساعت ها میرم نمایشگاه میگردم ، در تمام این موارد یک رکن مشترک وجود داره و اون هم اینه که من اونقدر لذت می برم که متوجه گذر زمان ، گرسنگی و تشنگی نمیشم. نقطه سر خط.
همین الان اگه بخواهم به راحتی می توانم یک ساعت بشنیم راجع به خودروهای وارداتی جدید ، تکنولوژی هاشون … آینده خودرو سازی ایران وووو …. براتون بنویسم
–من هم عاشق این کارم و هم بهههه شدت با استعداد هستم در این حوزه …
یعنی اگر شما از افراد نزدیک من باشید و شنوندهی خوبی باشید و من براتون در مورد خودرو ها صحبت کنم ، شما بدون شک پس از پنج دقیقه متوجه می شوید که من ضربان قلبم خیلی رفته بالا (از شدت ذوق و شوق و حال خوب) و چشم هام داره برق میزنه
می خواستم راجع به ویدیو یوتیوب بنویسم براتون ولی … حسم گفت این ها رو بنویسم
چند روز پیش داشتم با یکی از اعضای سایت (علیرضا ی عزیز) که به شدت آدم دوست داشتنی و خوش قلبی هستش در مقوله کسب و کار خودمون صحبت می کردیم (ایشون هم شغلش مثل شغل منه و حوزهی فعالیتش مازندران هستش) ، علیرضا بهم گفت آقا محمد به نطرم شما به یه شوکّ مالی نیاز داری …
صحبت هامون ، جزییات زیاد داشت ، فکر کنم حدود دو ساعتی در حوزهی خلق ثروت و ارتباطش با عزت نفس صحبت می کردیم (چون ایشون هم الان دانشجوی دورهی عزت نفس هستش ، خیلی هم مدار بودیم و می فهمیدیم هم دیگه رو)
خلاصه صحبت هامون و درکی که ازش داشتم یک نشونهی بزرگ برایم داشت …
البته من این نشونه رو طی این یک هفته اخیر چندین بار از چند طریق دیگه هم دریافت کردم
خدا داره بهم میگه فعلا روی دورهی عزت نفس فوکس کن ، وقتی آمادش باشی ، برای ساختن بیشتر عزت نفست در عمل ، هدایتت می کنم به دورهی روانشناسی ثروت 1 !! شاید عجیب باشه این هدایت و منطقی اش این باشه که برم سراغ دورهی احساس لیاقت … ولی اون چیزی که اون شب به طور ملموس خداوند از طریق دست عزیزش علیرضا بهم گفت… این بود که محمد حسین جان شما در حوزهی خلق ثروت مسئله داری ، شما طبق آزمون های سایت و بررسی ها و خودشناسی که از خودت داری ، خودت هم خوب می دونی ، یک عالمه توانایی و مهارت و استعداد داری که داره خاک می خوره … و به خاطر باورهای محدود کننده در حوزه ثورت نتوانستی اونجوری که باید و لایقش هستی ثروت خلق کنی.
دلیل اینکه میگم برو سراغ روانشاسی ثروت 1 چون وقتی با ذهنیت قدرتمند کننده بتوانی رقم های چند صد میلیونی و بعدش هم میلیاردی در ماه رو تجربه کنی ، عزت نفس تو رشد می کنه و میرسه به آسمون ، یک عالمه از مسائلی که الان داری باهاش دست و پنجه نرم می کنی و شاید خودت فکر کنی !! شاید خودت فکر کنی که به خاطر عدم عزت نفس هستش !! با رشد مالی شما خود به خود حل میشن. اون وقت دیگه شما یه آدم دیگهای میشی.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
عنوان ویدیو هم می نویسم اگه برای شما هم مورد علاقه است و دوست دارید برید در یوتیوب ببینید
گزارش ویدیویی بیست و یکمین نمایشگاه خودرو شیراز
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر.
به نام خدای خالق اراده ها
سلام به تمامی دوستای ارزشمندم ، سلام به استاد عباس منش عزیز و خانم شایستهی گرامی
چقدر این Airbnb خفنه ، تو ایران هم یه چیزی شبیهش داریم به نام جاباما. زیر مجموعهی شرکت علی بابا هستش
یکی از تفریحات مورد علاقم اینه که برم تو جاباما و Airbnb و فضاهای مختلف ، اقامت های بومگردی و هتل ها و خونه های مختلف رو ببینم و زیبایی هایش را تحسین کنم و تجسم کنم خودم رو توی اون محیط ها … مخصوصاً Airbnb که انصافاً میزبان ها خیلی عکس های هیولایی گرفتن گذاشتن ، دلیلش هم اینه که استانداردهای شرکت Airbnb بالاست :)
و
هر کسی که بخواهد به عنوان میزبان در این محیط فعالیت کنه باید استاندارد های این شرکت رو پاس کنه ، یکیش عکس هایی واضح و مشخص از محیط اون محل اجاره ای و اطرافش هست
استاد جان به لطف خدای مهربون همین میزبان بودن و اجاره دادن فضاهای مختلف با جاباما ، یه استارت آپ هیولا شده تو همین ایران … و ملت ثروت خیلی زیادی رو از همین طریق دارند خلق می کنند ، این ها همش نشونه های فراوانی در جهان هستش که می که هر روز فرصت های خلق ثروت بیشتر و بیشتر میشه ، هر روز مشتری های ثروتمند که راحت خرید می کنند ، تعدادشون بیشتر و بیشتر میشه. پیشنهاد می دهم اپلیکیشن رو روی موبایلتون نصب کنید و ببیند چه تیم حرفهای و خفنی از برنامه نویسی و طراحی و پشتیبانی پشت این استارت آپ هست ، چقدر محیط کاربری لذت بخش و کابر پسندی داره :)
برگردیم به Airbnb … خداایییی من ، چقدررر این محله خوشگل بود ، وقتی از دم در توی خیابان فیلم گرفتید من این نظم و سکوت و تمیزی و زیبایی رو که دیدم احساس کردم خودم تازه متولد شدم و اولین باره دارم یه همچین چیزی می بینم :))) چقدرررر قشنگ بود این خیابونه :) چقدرررر محیط پشتی خونه ، حیاط چمن دارش زیبا بود ، اون قسمت پشتی که دیوار سبز پوشیده تا بالا بود؟؟ یعنی جنگل بود؟؟ این ذهن من رو درگیر کرده :)) پاسخ بدهید لطفاً ، یا لوکیشنش رو بدهید خودم برم روی گوگل مپ ببینم ، سپاسگزارم:)))
چه امنیتِ ستودنی و قابل تحسینی در آمریکا حکم فرماست که خونه هاشون رو اینجوری میسازند
دیدید حیاط پشتی یه نرده های کوتاه داشت ، حیاط همسایه ها و حتی داخل خونشون هم پیدا بود ، ولی اینقدر فرهنگ سازی شده طی سالیان سال و قانون اساسی که … مردم نه مثل استاد و خانم شایسته موقت ، بلکه به صورت دائمی در صلح و صفا با هم زندگی می کنند.
به قول یکی از دوستامون توی همین سایت دیشب دیدگاهش رو می خواندم … می گفت مردم یاد گرفتن سرشون روی گردن خودشون باشه نه توی زندگی دیگران :))
خود خونه چقدرررر جذاب بود چه اشپزخونهی جزیرهای خوشگلی داشت
من همیشه گفتم زیبایی رو توی سادگی می بینم.
چقدر چیدمان مبل ها قشنگ بود ، من این مدل خونه رو که خواب ها بالا هستند و پذیرایی و آشپزخونه پایین رو خیلیییی می پسندم ، به نظرم جذابه :)) چقدر اتاق خواب های بزرگ و دلبازی داشت ، ویوی اون خواب بزرگتر که به سمت حیاط اون محیط سبزززز جنگلی بود خیلیییی خوب بود به به ، مثلاً صبح پنجره ی اتاق رو باز کنی طلوع آفتاب رو ببینی ، یه نسیم خنک صبح گاهی همراه با چه چه پرنده ها روحتو نوازش کنه :))) چه کیفی میده.
در کل خونهی خیلی جذابی بود ، خانم شایسته خیلی زود دوربین رو می چرخونی ها :/ خب بگذار با دقت بهتری ببینیم بتوانیم تجسم کنیم دیگه:))
اگه براتون سواله چرا اینقدر راجع به خونه و موضوعات مختلف به خونه صحبت می کنم باید بهتون بگم که … از کوزه همان تراود که در اوست:))
شغل من مرتبط به ساختمانِ دیگه… توقع دیگه ای از من نداشته باشید !! شوخی کردم :)
بریم سراغ پینگ پنگ ، به به ورزش مورد علاقهی من
چقدر این دختر و پسر های کرهای (نمیدونم کرهای بودند یا چینی) بانمک بودن ، دمتون گرم با حریف های قدرتون عکس انداختید ، با نمک بود.
استاد جان تو دقیقه 16:40 که دوربین رو لنز اولترا واید و از زاویه اوریب از بالا گرفتید ، تصویر خوبی ضبط شده بود ، یعنی خیلی خوب می شد بازی رو ببینی و هیچ چیز پنهانی از چشم مخاطب نبود. خانم شایسته دقیقه 18:30 شما هم خیلی قاب قشنگی رو بسته بودی و بازی رو خیلی خوب میشد ببینیم و یاد بگیریم :) مرسی.
خانم شایسته ماشاالله چه اندام زیبایی ساختی … بدنت خیلی عضلهای شده وقتی داشتی با دست راستت سرویس ها رو میزدی و دست چپت رو برای تعادل بیشتر 90 درجه خم کرده بودی و گذاشته بودی روی بدنت ، حجم بازوی شما به عنوان یه خانم خیلی برایم جلب توجه داشت و خیلی تحسینت کردم.
باید یه برنامهی جدی بریزم و برم یه سالن خوب از شبی نیم ساعت قدم اول رو بردارم و شروع کنم ، دوستام و همکارانم هستند که میرن باشگاه بدن سازی ، اونم خوبه مخصوصا وقتی با بچه ها باشم خوش می گذره ، بلاخره یه کل کلی هم داریم ، میگیم و می خندیم و اینا … ولی انگیزه های من بیشتر با پینگ پنگ زنده میشن ، از دوران راهنمایی که برای اولین بار این ورزش رو شروع کردم خیلییییی توی این ورزش با استعداد بودم ، اصلاً هوش ورزشی من توی دستامه.
ضمن اینکه وقتی تنهایی برم پینگ پنگ رو شروع کنم ، خودِ این ارتباط گیری با افراد جدید ، دوست شدن باهاشون ، هم من رو قائم به ذات می کنه و حال دلم با خدای خودم خوشه ، هم دوستای جدید پیدا کردن خیلی لذت بخشه و اعتماد به نفسم رو رشد میده.
چقدر فروشگاه فارمرس مارکت یا بازار کشاورز ها باحال بود
یه مدل میوه ها و سبزیجات رو دیدم که تا به حال از نزدیک ندیده بودم ، کاشکی یه توضیحی هم میدادید:)
من تا حالا میگو نخوردم ، اینقدر اینجا میگو دیدم ، با توجه به اینکه شنیدم خیلی خوشمزه و لذیذ و خیلی هم مقوی هستش :) باید یه سری رفتم شمال ، یا جنوب کشور حتماً غذای دریایی و مخصوصاً میگو هم امتحان کنم … حالا من امتحان می کنم بعد به درک میرسم که آیا جزو مورد علاقه های من هست یا نه.
جالبه همین دیروز عصر بود داشتم قسمت 45 سفر به دور آمریکا رو می دیدم که آخر فایل رفتید اون فروشگاه خاص و از این پنیر سوراخ سوراخی ها خریدید … الان هم دوباره تو بازار کشاورز ها (Farmers market) از این پنیر ها خریدید ، چه همزمانی های جالبی برای من اتفاق می افته.
منتظر قسمت های زیبای بعدی از این سفرنامه هستم ، هر چقدر جلوتر میره جذاب تر میشه :))
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر.