سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 240

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد مهدی به عنوان متن انتخابی این قسمت:

کلی درس از این فایل گرفتم که دوست داشتم اینجا بنویسم و به یادگار بمونه.

مطلب اول: اینکه وقتی وارد سالن کمپ تنیس روی میز شدین چقدر میشد قدرت تمرکز بر روی یک موضوع رو به چشم دید و لذت برد و درسی گرفت از این صحنه برای کار های خودمون، اینکه ما توی زندگیمون دوست داریم همیشه هزارتا کار در زمینه های مختلف رو باهم انجام بدیم و تهش توی هیچکدوم نتیجه صد در صدی نمیگیریم یکی از دلایل اصلیش میتونه نداشتن تمرکز صد در صدی روی اون موضوع باشه بحث تمرکز و توضیحات شما در لایو شماره 22 فوق العادست و میشه اونجا درباره اینکه شما چطوری راجع به تمرکز صحبت می کنید کلی نکته رو یادگرفت و استفاده کرد.

مطلب بعدی: کیفیت و کارایی بسیار بالای اون مجموعه بود که همه چیز بسیار با کیفیت و عالی ارائه شده بود از میز های تنیس درجه یک بگیر تا اساتیدی که بعنوان مربی اومده بودن برای آموزش و تعلیم و چقدر جذاب تر اینکه خودشون مستقیما به صورت چرخشی با افراد کمپ تمرین میکردن و بازهم این میشه یکی دیگه از مباحثی که مرتبط میشه با تمرکز صد در صد روی مطالب.

مطلب سوم: صدای دلنشین توپ های تنیسه که انگار هزاران هزار توپ هم زمان دارن زده میشن و صدای جذابشون اون حس و حال انگیزشی رو به آدم میده و بنظرم این نکته خیلی نکته مثبتی هستش که میشه بهش توجه بکنیم.

مطلب چهارم: اختلاف سنی بین افرادی بود که اونجا شرکت کرده بودن از یه کودک گرفته تا افراد بالغ و بزرگ که همگی در کنار هم تمرین می کردن و حتی روبروی هم قرار میگرفتن که این خودش نشون میده اصل توی اون مجموعه از فرع جدا شده و اصل یک مطلب دیگری هستش که تمرکز اصلی روی اون مورده و سن فقط یک حاشیه و فرع حساب میشه.

مطلب پنجم رو زمانی متوجه شدم که وارد فروشگاه شدین، وقتی که اون همه نعمت و فراوانی رو در تنوع های بی نظیر داخل مجموعه دیدم یاد یکی از جلسات قدم اول افتادم که تمرکز بر روی نکات مثبت بود و جلوی واحد شما در تمپا کمپ هنرمند های نقاش برگزار شده بود و شما برای ما راجع به ثروت صحبت کردید اینکه فرقی نمیکنه شغل چیه جا چیه مکان چیه لوکیشن چیه فرصت برای ساخت ثروت در همه زمینه ها به یک اندازه هستش، باران رحمت و نعمت الهی همواره درحال باریدن هستش و اینکه کسی از این باران برداشت می کنه یا نه برمیگرده به سطل و ظرف دریافتش ربطی نداره به خیلی از مسائل.

وقتی اون همه میوه و سبزی و میگو و ماهی و گوشت رو در تنوع های بی نظیر در تعداد بی انتها دیدم یاد این افتادم که توی همه زمینه ها فراوانی هست توی همه نوع میوه ها فراوانی هست، میوه هایی که ما توی ایران فکر می کنیم خیلی لاکچری و اندکه متوجه میشیم که اینطور نیست و از اون میوه هم بسیار بسیار زیاد موجود هست و این ذهن ما هستش که این مطالب و مباحث رو محدود میکنه در صورتی که جهان جهانی بی انتهاست، وقتی مریم جان از بخش میگو ها برای ما فیلم تهیه کردن من تقریبا بیش از 10 مدل میگو رو شمردم و فقط بازی ذهنی رو برای خودم راه انداختم که چقدر در این دنیا ما فراوانی داریم و چقدر میتونیم به راحتی دسترسی داشته باشیم به این فراوانی ها و لذت ببریم

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 240
    415MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

276 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا چگینی» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا چگینی گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    به نام خداوند هدایتگر به بهترین مسیرها.

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانم گرانقدر و همه دوستان گرامی

    خدایا شکرت برای این لحظه . لحظه ای بسیار زیبا و فراموش نشدنی و پر از احساس خوب در کنار دریای خزر

    من هنوز نتوانسته ام این قسمت از سفر به دور امریکا را ببینم .‌چون دوست دارم بتوانم با تمرکز بالا و احساس خوب آن را درک کنم ولی هنوز فرصتش پیدا نشده. اما شرایط نوشتن را پیدا کرده ام.

    خدا را هزاران بار شکر که قراره قسمت دوم را در یک ویلای رویایی کنار دریا در هوای آزاد در زمان طلوع آفتاب ببینم.

    من در قسمت قبلی برای اولین بار اومدم از زیبایی های آخرین سفرم گفتم . تحسین کردم و گفتم چه چیزهایی را دوست داشتم تجربه کنم.

    امروز من با افرادی فرکانس بالا، شاد، تقریبا هم سن و سال خودم به مسافرت آمده ام.

    خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی و ثروت در این نقطه از زمین خودت. چقدر فراوانی و ثروت در نزدیکی من بوده که من تابحال نخواستم یا نمی توانستم ببینم.

    وقتی سریال سفر به دور آمریکا را میدیدم فک میکردم فقط تو آمریکا ویلاهایی به این حد از زیبایی و بزرگی و لاکچری وجود دارن. ولی خبر نداشتم در فاصله کمی از من هم جاهایی به مراتب زیباتر و خاص تر بوده ولی من به دلیل کوچک بودن ظرف وجودی ام تابحال نتوانسته ام به همچین جاهایی هدایت شوم.

    زمانی که در قسمت قبلی که دو روز پیش بود، استاد سفرشان را شروع کردن اصلا من هیچ برنامه ای برای مسافرت نداشتم.

    کامنت اول را که نوشتم معجزات شروع شد. من دعوت شدم به یک سفر رویایی از طرف دو فرشته که دستان خداوند هستند. برادرم و خانمش که من یاد گرفته بودم روی تعریف و تحسین دیگران سرمایه گذاری کنم. در ذهن خودم و پشت سرشان نکات مثبت شخصیت آنها را تحسین میکردم و شکرگزار بودنشان و خوشبختی و مهر و محبت که بین‌شان هست بودم. و همین احساس خوب من به آنها هم منتقل شده و آنها هم در کنار ما حس خوبی دارن و کلی اصرار که در این سفر همراهشان باشیم.

    اینجا نهایت زیبایی و فراونی و ثروت است. ویلای های لاکچری 500 متری و 300 متری در کنار دریا.

    من عاشق چوبم. ویلا ها دوبلکس با سقف چوبی ، پله های چوبی، پنجره ها و درهای چوبی، سه خواب مستر. با ویو عالی . محوطه ای پر از گلهای کاغذی بنفش و صورتی و درختان سرو مکعبی شکل و بلند قامت زیبایی.

    نهایت حضور خداوند.

    خدایا شکرت. همین چند سال پیش بود که سفرهای من همه اش ناخواسته ، افراد نادلخواه، در خانه های معلم و مدارس که وقتی برمی گشتم بیشتر افسردگی میگرفتم از کیفیت پایین و شرایط بد.

    ولی خدا را شکر طی دو سال گذشته هرسفر از سفر قبلی بهتر، راحتتر، خوش تر شده. فقط به این دلیل که من دارم سعی می کنم این آگاهی هایی که یادگرفتم را عمل کنم و در حس خوب بمانم.

    فقط دارم به تعهدی عمل میکنم که حال خوب برابر است با اتفاق خوب. این مثال استاد را هر لحظه برای خودم تکرار میکنم که حال بد مثل آتش است که دست را می سوزاند. اینقدر واضح و دقیق.

    دیروز عصر و زمان غروب آفتاب که به دریا رفتم به حدی زیبایی دیدم که دوست داشتم داد بزنم و خدا را محکم بغل کنم و ببوسم.

    خدا دریا بود، آبی و تمیز. ماه کامل و پر نور درست مثل یک چراغ نورانی که راهی را در دریا باز کرده بود. راهی روشن. نسیمی خنک و مطبوع. شن هایی گرم و پر از عشق و زندگی. همه چیز خدا بود

    خدای من این همه زیبایی با هم در یک لحظه. من هیچ وقت همچین لحظاتی در زندگی ام نداشته ام. اگر هم بوده به ندرت.‌ولی در طی یک ماه گذشته چند بار من از سر شوق اشک ریختم و با تمام وجودم خدا را و نزدیک بودنش را احساس کردم.

    استاد ممنونم که به من هدایت را یاد دادی. کلمه ای که دارم سعی می کنم در کوچکترین کارهایم هم از خداوند بخواهم که دست مرا بگیرد و هر لحظه من را در بهترین زمان، مکان و شرایط قرار دهد.

    به طلوع آفتاب چیزی نمانده. برم از کنار دریای آبی و بیکران خداوند نظاره گر او باشم و شکرگزاری را با احساس بهتر تجربه کنم.

    در پناه ایزد منان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: