سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 241 - صفحه 10

206 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم که دیدنش شکل ماهش انرژی منو به بینهایت میرسونه.وسلام خدمت خانم شایسته عزیز همراه وهمدم همیشگی استاد.استاد واقعا من هم از این عادات اشتباه در جوانی ضربه های بدی خوردم.برادر بزرگترم که اختلاف سنی حدود پانزده سال با من داشت،همیشه میگفت من باید شب تاگلوم پراز غذا باشه تا خوابم ببره.واین حرف ورفتار غلط در ذهن من هم نشست وناخوداگاه من رابه همان سمت برد.به طوری که بعضی وقتها تصمیم میگرفتم این کار اشتباه راگنار بگذارم وشام را سبک وزود میخوردم.اما دوباره اخر شب از خواب میپریدم وانگار یه نفر من رابه سمت اشپزخانه هل میداد.وخلاصه ادامه این عادت اشتباه موجب بروز مشکلات در جسمم شد که فهمیدم سرچشمش کجاست.تازه برای تغییرشون کلی انرژی گذاشتم وعذاب هم کشیده بودم تا بتونم مسیر درست را ادامه بدم.وبا خودم میگفتم ایکاش از اول با الگوی درست وبینظیری مثل استاد اشنا میشدم .ولی شناخت شما درهای زیاد درستی را بر روی من باز کرد که کلا زندگی برایم معنای درستی پیدا کرد.برایتان بهترینها راارزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سما میم گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    به نام رب مهربانم،

    سلام به عشق های جذااااب

    من هر چقدر بگم که فایلهاتون دونه دونه ش کلی آموزش حرفه ای توش داره کم گفتم.

    و هر چقدر بگم همزمانی که تو دیدن فایلها و ارتباطش با شرایط اون لحظه م میبینم چقدر جذابه، کم گفتم…

    من یه مدته عادت کردم به پرخوری و وزنم بالا رفته، البته ناراحت نیستم چون تمرکزم رو مساله دیگه ای بود و داشتم از خوردن لذت میبردم :)) . دیشب داشتم فکر میکردم یادته عادت کرده بودی فقط چیزایی که بدنت لازم داره بخوری. بعد گفتم ببین عادت بد چه موذیانه ساخته میشه، همین که توجهت رو ازونچیزی که باید انجام بدی برداری رفتی تو خاکی… امروز صبح نشستم تعیین کردم امروز چی باید مصرف کنم عادتهای خوب قبلم رو یادآوری کردم حس سبکی و زیبایی که داشتم مرور کردم و میخوام اهرم رنج و لذتش رو بسازم.. . اومدم تو سایت و دیدم بله استاد چه زیبا دارن بحث عادتها رو مطرح میکنن، چقدر نکته داشت. تشخیص اینکه داری اشتباه میری، بعد یادگیری مسیر درست و تمرین و تمرین.

    و درباره محل اقامت تو مسافرت، استاد، دقیقا من چند روز پیش تو هتلی بودم که موقع استفاده از امکاناتش همین حرفا رو میزدم ب خودم که اگه خونه خودم بود چجوری رفتار میکردم. قبل تحویل تمیز و مرتبش کردم. و کلی شکرگزاری کردم.

    استاد عزیزم شما درجه یکید و چه گریل فوق العاده ای تهیه کردید. اولش گفتم ای بابا حالا باز استاد گریل نیاوردن حالا اینجا هود نداره و… معجزه بعدش تهیه این گریل نینجای اسموکلس بی نظیر بود. گفتم ببین در هر چیزی خیری هست، دستگاه جدید، تجربه جدید، زندگی راحتتر…

    یه دنیااااا ممنون استاد نازنینم و مریم جون

    کلی ازتون یاد میگیرم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2565 روز

    سلام خدمت استادان عزیزم وهمه دوستان

    استاد من انگار ناخودآگاه از این قانون تغییر عادات ها استفاده میکردم

    مثلاً 2ماه پیش بود که به یکی از دوستانم گفتم من دیگر جملات تاکیدی را داد نمی‌زنم وبرای خودم تکرار میکنم

    این کارها چیه ؟؟، دوستم گفت به من حس می دهد

    ورابطه ام را با دوستم کم کردم تا ناخود آگاه کات شد

    چون می دانستم اگر ادامه دهم جزیی از شخصیت من میشود

    درسته حس خوبی داشت اما مگر خودمان ببینیم کسی در کوه این گونه داد بزند و جملات تاکیدی بگوید چه فکری در موردش می کنیم!!!

    استاد ، دیروز که این فایل را دیدم منم تعهد دادم یک عادت را ترک کنم ، به عنوان نشانه گاهی فال حافظ می‌گرفتم مثل نشانه سایت که گاهی میگیرم

    درصورتی که باور دارم من خالق زندگی خودم هستم

    آگاهانه تعهد دادم این کار را هرگز نکنم وتا الان موفق بودم همانطور که قبلاً موفق بودم در ترک یه سری عادتها

    من خانواده ای فوق مذهبی دارم که پدرم هیات امنای مسجد است

    من مسجد رفتن ، مولودی رفتن همه را سالهاست ترک کردم

    حتی دورهمی های فامیلی و دید وبازدید عید را 2 سال است ترک کردم

    استاد ، خیلی خوشحالم که وقتی شما این گونه ساده قانون را بیان میکنید که ترک عادت ها برای شما هم سخت است ولی امکان پذیر است

    وبه خودم امیدوارتر میشوم که منم خیلی از عادت هام را ترک کردم

    نقدی کار میکنم

    استاد واقعا سپاسگزارم از خدا که منو به این سایت هدایت کرد

    واز کامنت های بچه ها سپاسگزارم که باخواندن آنها درس میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    معصومه عامری گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم

    استاد عزیزم

    چقدر زیبا بحث عادت ها رو یاد دادید

    یادمه اوایل که با این سایت بهشتی آشنا شده بودم کلی عادت اشتباه داشتم و اصلا نمیدونستم این عادت ها و باورهای غلط رو چطور حل کنم

    اما امروز با دیدن این سریال بهشتی یادم اومد خیلیییی از عادت های غلط من درست شده و یا بهتر از قبل شده

    و الان خیلی نزدیک شدم به اون تصوری که از یه دختر موفق و مستقل تو ذهنم بود

    میدونید کل داستان اینه که وقتی چیزیو بخوایم از خدا ، و حاضر باشیم با تمام وجود بها بدیم براش، خدا واقعا کمکمون میکنه

    وقتی به عجز خودمون پی ببریم و تسلیم شیم ، و از خدا کمک بخوایم با این حس که فقط اونه ک میتونه کمکمون کنه و این احساس لیاقت رو داشته باشیم که خدا عاشقانه کمکمون میکنه

    ما هدایت میشیم به راه های اسون برای تغییر

    البته که یک شبه همه ی عادت های ما تغییر نمیکنه

    نیاز به تمرین و تکرار داره

    در آخر باید بگم درسته که خیلی از عادت های من مثبت شده اما هنوز یه سری عادت ها هم هست که باید روشون کار بشه

    اما باور دارم همونطور که خدا هدایتم کرد و کمکم کرد به تغییر اون همه باور غلط ، برای حل این ها هم کمکم میکنه و بهم قدرت و توانش رو داده

    خیلی از افراد تونستن پس منم میتونم

    و البته که مسیر بهبود بی پایانه

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    فهیمه مقاتلی گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    به نام خدای مهربان

    روز دوم تمرینات را با عشق و احساس خوب شروع می کنیم و نتیجه احساس خوب قطعا یه شروع خوب و پر از اتفاقات خوب و زیباست و نتیجه احساس خوب استاد و خانم شایسته در امروز، یادگیری تکنیک های صحیح پینک پونگ و نحوه گرفتن راکد و حرکات دست در بازی پینک پونگه.

    و مثل همیشه در همه چیز حتی در بازی پیک پونگ، استاد قانون را از دلش میکشه بیرون و شباهت های که از ارتباط این بازی با قانون می‌توانیم دریافت کنیم، نحوه شکل گیری باورها و نحوه تغییر آن از نکات مهمی بود که استاد بیان کردند.

    در قانون نحوه شکل گیری باورها با تکرار زیاد یک فکر ایجاد می‌شود و در بازی با تکرار زیاد یک حرکت تبدیل به عمل به صورت نا خودآگاه می شود.

    و یه شباهت دیگه بازی با باورها اینه که درسته تغییر یک حرکت در بازی که ما بهش عادت کردیم یعنی ذهن و چشم ما به صورت نا خودآگاه انجامش میده سخته ولی با تمرین زیاد و به روش درست امکان پذیره و شدنیه و در باورها هم درسته تغییر یک باور نادرست سخته ولی شدنیه اگه بتوانیم نحوه نگرشمون تغییر بدیم و ذهنمون را کنترل کنیم و ورودی های مناسب به ذهنمون بدیم میشه باورها را تغییر داد، درسته کار سختیه چون این باورها از نسل های قبل به ما رسیده ولی میشه تغییرش داد و شدنیه.

    و یه اصل مهم در هر چیزی چه بازی باشه و چه کار یا زندگی یا رابطه، این را به خودم یاد آوری کنم با شروع هر چیزی بخوام اون کار را به شیوه صحیح و اصولی یاد بگیرم و کار درست را انجام بدهم چون وقتی یه کار از پایه اصولی و درست انجام بدیم خیلی خوبه ولی اگه از اول به صورت اصولی و درست انجام نشه بعدها برای تغییر و اصلاح آن خیلی انرژی میخواد خیلی باید تلاش کنیم پس چه خوب میشه همان اول کار در هر چیز طبق قانون و اصول پیش ببریم تا بعدا به مشکل بر نخوریم. مثلا الان استاد و خانم شایسته یه حرکت نا درست در بازی انجام میدهند ولی مربیشون براشون توضیح داده و آن ها هم متوجه شدند ولی چون ذهنشون عادت کرده به اون حرکت خیلی براشون سخته که حرکت درست را انجام بدهند و خیلی باید انرژی بزارند و تمرین کنند تا اون حرکت درست را به جای حرکت نادرست به صورت نا خودآگاه انجام بدهند.

    نکته مهم دیگه فایل که خیلی خوبه و من هم همیشه بهش اعتقاد داشتم و بهش عمل میکنم اینه، هر جا می روم چه هتل یا خونه ای که برای مسافرت در اختیارم میزارند تمیز و مرتب و بهتر از روز اول تحویل میدیم و واقعا هم همانطور که دوست داریم دیگران با وسایل ما رفتار کنند ما هم باید با وسایل دیگران رفتار کنیم. حتی در رفتار و ادب و احترام هم همه دوست دارند همانجور که با احترام با دیگران بر خورد می‌کنند، دیگران هم با آن ها با احترام بر خورد کنند، و من که به این چیزها خیلی اعتقاد دارم همیشه همینجور بوده چون به همه با احترام رفتار میکنم دیگران هم همیشه با من با احترام رفتار کردند.

    و نکته آخر در مورد هیولا مادا گاسکار یعنی گریل نینجا که عالیه ما هم گریل نینجا داریم و خیلی راضی هستیم، ما قبل از خرید نینجا چقدر دنیال گریل شبیه مدل استادینا بودیم ولی تو ایران پیدا نکردیم آخر تسلیم شدیم گفتیم حتما خدا یه چیز بهتر برامون میخواد و خلاصه بعد دور زدن هامون و خسته شدن هامون، تسلیم شدیم، آخر سر همین بغل گوشمون گریل نینجا پیدا کردیم بعد فهمیدم که مدل استاد برای داخل خونه مناسب نیست و ما که می‌خواستیم تو خونه استفاده کنیم به بهترین مدل هدایت شدیم و چقدر خدا رو شکر کردیم، الکی همون اول رو خدا حساب نکردیم و زور میزدیم که الا همون مدل گریل و غافل از اینکه خدا یه چیز بهتر برای ما میخواد خلاصه دیگه درس هامون گرفتیم هر چیزی میخوایم بخریم، اول از خدا میخوایم هر چیزی برامون بهتره هدایتمون کنه و اصلا رها میشیم و خدا خودش برامون چیزی که با ویژگی ما می‌خواهیم و هماهنگه جور میکنه. راستی ما با خرید گریل نینجا باعث شدیم خانواده خودم و خانواده خواهرم هم خرید کنند و هم برای آن ها سود داشته هم فروشنده و باعث گسترش کسب و کار و جهان شدیم، و حتی با مسافرت های که میریم فیلم میگیرم و برای نزدیکانم میفرستم و یا تعریف میکنم باعث میشه آن ها هم دلشون بخواهد تجربه کنند و من خوشحالم که الگو خوبی میشم برای دیگران تا آن ها هم تجربه بهتری از زندگی داشته باشند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1825 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان گرامی

    یه موضوع جالب برام این بود که وقتی داشتم فیلم تمرین شما رو نگاه میکردم ناخودآگاه عضلاتم منقبض میشد و تپش قلبم

    بالا میرفت و انگار همزاد پنداری میکردم و نجواها هم باهاش شروع شد که وای اگه سرویس ها رو با این دقت نتونی جواب

    بدی اون استاد چینی چی بهت میگه و آیا میتونی دستت رو که یه مدل خاص عادت کردی ضربه بزنی رو به اون شکل بگیری!

    و مدام اضطراب میگرفتم و باورهای پنهانم داشت خودشو نشون میداد که اگه تو بخوای بری آموزش ببینی چطوری میتونی

    اینقدر روون جواب بدی و اگه مدام خراب کنی استاد بهت چی میگه و … تا اینکه دقایق انتهای فیلم یواش یواش این

    انقباضات کم شد و نجواها آروم آروم کاهش پیدا کرد!!! یعنی فقط با دیدن تمرین یه نفر دیگه که داره پینگ پنگ تمرین

    میکنه ذهن من رام شد و انگار من خانم شایسته بودم که داشتم روون تر پاسخ میدادم و اون مقاومت ذهنی که اوایل

    تماشای این فیلم ارزشمند داشتم آروم آروم با دیدن فیلم و البته گوش دادن به صحبت های استاد کم شد و انگار خودم داشتم

    تمرین میکردم و روون تر سرویس میزدم!! میخوام بگم با فقط دیدن تمرینات اینقدر ذهنم آروم شد و آماده شد برای یادگیری

    ببینید گوش دادن مداوم به باورهای توحیدی استاد چقدر میتونه این مقاومت ها رو بشکنه که حتی کاری که کاملا عملیه و

    ارتباط بین اعضای بدن با مغز هستش هم اینقدر تحت تاثیرش قرار میگیره و تغییر میکنه بدون اینکه یه بار راکت زده باشی!

    در مورد ویژگی تحسین برانگیز استاد در حفظ امانت داری هم عرض کنم طبیعیش اینه که استادی که اینقدر شایسته شده

    برای زندگی در این محیط پاک و مواجهه با انسان های شایسته خودش هم شایسته است و هر چیزی در جای خودشه و

    اگه ما هم روی شایستگی خودمون کار کنیم برای دریافت شایستگی بیشتر قابلیت پیدا میکنیم…الطیبات للطیبین ..

    یه سوالی هم که هست در بحث باورهای مخرب اینه که بعضا ماها تصمیم به کاری میگیریم که نیاز به استمرار داره و زمان بندی…

    اما ذهنمون در زمان مقرر فراموشمون میکنه و بخاطر همین اون کار رو دست و پا شکسته انجام میدیم… مثلا شبها یه ساعت

    خاصی باید زمانی رو برای تمرین زبان بزاریم… این ویژگی استمرار نداشتن و فراموش کردن رو با چه مدل باورها و تمارینی میشه

    بر طرف کرد… دوستان اگه تجربه و آگاهی دارن ممنون میشم راهنمایی کنن…

    ان شااالله هر جا هستین در پناه الله شاد و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام یاد الله

    خدا را بی حد سپاسگذارم‌ بخاطر تمام آگاهی های که ‌هروز بیشتر میشه و‌بیشتر

    درود خدمت استاد خوش گفتار و خوش اندام و خانم شایسته عزیز

    و سلام خدمات همه عزیزان و هم فکران ما و توحیدی‌ما‌

    این فایل یکی از بهترین فایل های سفر به دور‌آمریکا است خدا را شکر‌ که در این صبح زیبا این همه زیبای را مبینم

    و‌مثل همیشه استاد چقدر به خانم شایسه احترام قایل است و احترام میگذاره به راه رفتن هم دیگر خود

    چقدر این بار با مهارت کار میکنید خانم شیسته عزیز

    و همچنان استاد چقدر عالی کار میکنین

    و این فایل در باره اشتباهات هم بسیار مهم است

    زیادتر وقت ما یک کار را انجام میدهیم بسیار مشکل میشه تغییر دادن آن چون عادت کردیم و باید بیشتر از هزاران بار بار تکرار کنیم بخاطر جاگزین شود

    و بسیار عادت های داریم که بیشتر از میلیون ها بار تکرار شده و وقتی میخایم تغییر بدهیم بسیار وقت میگیره باید ما در ا‌ول بفاهیم‌ که کجا اشتباه داریم مثل همان داستان که استاد تمام درختان که باعث خرابی پارادایش شده بود آهسته آهسته ریشه کن کرد و همین چقدر به ما کمک میکنه که باید متوجه باشیم و روی باور های خود هر روز کار‌کنیم هر روز هر روز

    نکات مثبت بازی

    با ان پسر خورد استاد چقدر عالی کار میکرد

    و ان حرکت های پسر خورد که چقدر عالی بازی کرد و ان دخترک هم عالی بود

    و از اینجا چقدر گپ های دیگر‌ را یاد گرفتم که استاد میگفت در‌باره خانه

    چقدر این حرف های استاد عالیست هر جای که میریم همان جا خانه خودم است و برق ها ره خاموش کرده استاد

    و چقدر عالی است این باور ها خدا را شکرررر

    و‌چه یک غذایی مزه دار وای

    و خانم شایسته جقدر با مهر و محبت تشریح میته

    و کلی موضوع اساسی را گفتن خدا راااا شکر بخاطر تمام آگاهی که در هر لحظه نصیب ما میشه خدا را سپاس گذار هستیم بی حدددددد شکررررررت خدایااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 753 روز

    به نام خداوند جان و دل

    حمد و سپاس فراوان خداوندی را که هر چه داریم از اوست

    سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان

    چقدر زیبا درمورد عادت ها صحبت میکنید واقعا یک سری عادت ها بد هستند مثل ناخن جویدن من از بچگی ناخن میجویدم و هنوز میجوم و تصمیم دارم این عادت را هم ترک کنم میدونم زمان می‌بره وجهاد اکبر میخواد چون این کار جزیی از وجود من شده ولی با توکل به خدا و با کمک آموزش های شما حتما این کار را انجام خواهد داد

    بازی تنیس هم بسیار عالی بود و وقتی جسم و ذهن باهم کار کنه آدم عملا از افکار منفی دورمیمونه.

    خب استاد بار دیگر آزادی مالی شما را تحسین میکنم که آنقدر راحت سفارش گریل پز را دادید و به راحتی خرید کردید

    چقدر کیفیت و کمیت این گریل پز عالی بود خدا را شکر استاد وقتی خانوم شایسته در گریل پز باز کرد گفتم به به چه خوشمزه خدایا منم میخوام میگن خدا حاجت شکمو زود میده بعد یهو گفتم عه زهرا چرا فکر میکنی که خدا فقط حاجت شکمو زود میده خدا همه ی حاجت ها را زود میده و باز هم یک قدم دیگه با این مثال ایمان من به خدا قوی تر شد خدا را شکر که با دیدن این فایل متوجه این ضرب المثل و ارتباطش با بقیه حاجت ها را فهمیدم

    خدا را سپاسگزارم که دارم روز به روز بیشتر و بیشتر با شما پیشرفت میکنم

    طراحی ظرف گریل واقعا عالی بود درش به راحتی جدا می‌شد سرخ کن منم اینطوری هست که درش به راحتی جدا نمیشه و تمییز کردنش سخت بود ولی یک قدم کار راحت تر و آسان تر شد و اینکه دود نمیکنه چه عالی من با توسترم گوشت درست میکنم بوش کل خونه را پر می‌کنه ولی این چه عالی که دود نمیکنه بو ندارن روغن داخلش نمی‌مونه و همه چیز عالی هست اینم به لیست درخواست هام اضافه شد

    خدایا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو یاری می‌طلبم مرا به مسیر صحیح و درست هدایت فرما مسیر کسانی که به آنان از هر نعمتی بهترینش را داده ای الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  9. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    به نام خدا ،خدایی که تو تمام لحظات هوامو دارد ، خدایی که وقتی کم می آورم دست تسلیم بالا میبرم و می گم من نمیدونم من نمی تونم اما تو قادر متعالی تو حکیمی تو علیمی ، من حتی توان کنترل ذهنم را هم ندارم اما تو می توانی . فقط یک چیز را میدونم ، اینکه از تو بخواهم برام انجام بدهی که خیلی مواقع تو همین هم لنگ میزنم.

    اینو برای خودم مکتوب می کنم که یادم بمونه چقدر عاجزم.

    بنا به علایمی ، پاتولوژی انجام دادم بعد حدود ده روز از مطب تماس گرفتن که دکتر می خواهد باهاتون صحبت کند و حدود دوهفته بعد وقت ویزیتم شد . خوب اولش شوکه شدم هزار تا فکر اومد تو سرم که جواب نگفتن جواب چی بوده ، ذهن واسه خودش تازوند، هی گفتم هرچی هم باشد با نگرانی چیزی درست نمی‌شود، تا اونجایی که تونستم از راه هایی که بلد بودم انجام دادم ، کامنت می خوندم، فایل می‌شنیدم، فیلم های کمدی میدیدم ،بیرون میرفتم ،همه کارها خوب بودن اما گاهی طوری ذهن فشار می آورد که نیمه شب بیدار میشدم از شدت اضطراب نمی گذاشت بخوابم دوباره خدا کمکم می کرد یک لیست تهیه کردم نزدیک 20 مورد اساسی شد از مواقعی که بیماری های مختلف و سخت گرفته بودم و به شکر و لطف خدا بر طرف شده بودند و بابتشون از ته دل سپاسگزار خدا بودم. این وسط نامه بیمه اومد که با در خواست جراحی شما از سمت پزشکتون موافقت شده! اوضاع بد تر شد ، اگر چیزی نیست پس جراحی چیه؟. بعد ذهن می گفت اِاِ اگر راست می گی مسیرت درسته چرا به مشکل سلامتی خوردی؟ تو که داری رو خودت کار می کنی این چیه؟ این ها همش بی‌فایده است ، مخصوصا اینکه سابقه ژنتیکی خوبی هم در این زمینه نداشتم و چندین بار از زیر انجام ازمایش ژنتیک شانه خالی کرده بودم چون استاد گفته بودن ژنتیک یک باور است و من اصلا نمی خواستم حتی روزنه ای برای ذهنم باز بشود که از این راه بتونه فشار بیاورد .

    به خودم می گفتم هر تضادی که اومده یک درسی برای من دارد سعی می کردم بنویسم بنفیت های این تضاد را و لیست کنم با عقل ناقصم. نجواها می گفتن بیا می خواستی مسئله مالی ات را حل کنی به هیج جا که نرسیدی حالا سلامتی هم اومد رویش. باخدا مرتب حرف میزدم تا بهم بگه چکار کنم به ذهنم اومد فقط از امروزم لذت ببرم از موهبتی که بهت خدا داده از لحظه لحظه ای که هستی کی میدونه کی وقت ترک مهمانی دنیاست انصافا تو لحظه زندگی کردن خیلی کمک کرد اما هر چی وقت ویزیت نزدیکتر می‌شد دلشوره ها بیشتر ، اخرش گفتم خدایا من دیگه کم آوردم هر چی به عقلم میرسید انجام دادم میدونی چیه ، من حتی توان موندن تو احساس خوب را ندارم اما تو منو خلق کردی همه جوره هم منو بلدی خودت حالم را خوب کن و بهترین خالق بهترین معشوق بهترین رفیق بهترین عاشق تو دو روز باقی مونده به طرز باورنکردنی بهم آرامش داد . آرامشی از جنس خوش . دیدم وای خدایا چقدر حس بیخیالی و رهایی خوبه چقدر سپردن کارها به تو خوبه چقدر تو خوبی انصافا تو این مدت بلدتر شدم با خدا حرف زدن را و درخواست کردن را ازش . قدر زندگیم را دونستن را تازه دارم می فهمم . هنوز خیلی جا دارد درست بفهمم اما همه چی تکامل می خواهد . شد روز ویزیت ، دکتر را ملاقات کردم و فهمیدم این عمل صرفا جهت پیشگیری است و بخشی از پروسه درمان و من به خودم گفتم این راهی بود که خدا برام باز کرد برای اصل پیشگیری بهتر از درمان است . اما این مدت چه تازوند واسه خودش ذهن ! از کاه کوه ساخته بود . چه وجهه هایی از خودم که برام نمایان نشد. چقدر به عجز و ناتوانی خودم و مهربانی و عشق خدا واقف تر شدم.دیدم چقدر تو باور کمبود از نوع حسرت باید کار کنم مثلا می اومدم تو لحظه زندگی کنم نجوا می اومد چه فایده این آخرین باریه که داری اینجور لذت میبری. و چقدر خدا نزدیک است ورفیق . عاشقانه و خالصانه دوستمون دارد ولی من خودم ، بی توجهم بهش. اون هست مشتاقانه، من کجام؟

    خدایا این شکرگزاری من بود برای لطفی که بهم کردی خواسته‌هایی که نمایان کردی، یکیش اینکه می خواهم ازت تا روز آخر عمرم تا لحظه آخری که تو این دنیا مهمونتم در کمال صحت وسلامت جسم و جان ، روح و روان باشم.

    یا محول الحول والحوال حول حالنا الی احسن الحال.690

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1429 روز

      سلام نفیس عزیز

      امیدوارم حال دلت و جسمت همیشه خوبه خوب باشه و در سلامت کامل باشی!

      عزیزم!خوب کنترل کردی نجواها و افکار ذهنت رو و به هر طریقی بوده،آگاهانه خواستی تمرکزت رو از اون چیزی که بهت حس خوب نمیده و تو رو در فرکانس ناراحتی نگه میداره!دور کنی و هر چقدر این کنترل ذهن ها رو آگاهانه انجام بدیم و مدت بیشتری رو در حال خوب بمونیم به موازات اون اتفاقات خوبی رو رقم خواهیم زد و حتی اگه در ظاهر به ضرر ماباشه ولی در عمل همه چیز به نفع ما خواهد بود و کنترل ذهن کار خودش رو خواهد کرد چون خداوند خودش می فرماید که کوچکترین سعی و تلاش شما ضایع نخواهد شد!

      استاد در جلسه ی ششم قدم دوم در این باره مفصل توضیح داده اند که اگر در مواقعی نتونستین ذهنتون رو کنترل کنید و نمی خواهید در آن حال باقی بمانید ولی قدرت کنترل نجواها رو ندارین!آگاهانه ذهنتون رو از روی اون مسئله بردارید و شروع کنید به حرف زدن درباره ی اون چیزهایی که میخوایین اتفاق بیفته و واقعا کارگشا بود چون وقتی افکارت پریشان هستند بقول شما هر کاری هم انجام بدین و هر موسیقی که با صدای بلند گوش کنید ولی صدای نجواها بلندتر از صدای موسیقیه! ولی وقتی بقول استاد شروع کنیم به حرف زدن با خودمون،انگار یه خطی رو تعیین می کنیم برای افکار تا آگاهانه ذهن رو از روی اون مسئله برداریم و بزاریم روی اون صحبت هایی که دوست داریم بشنویم.

      امیدوارم در این کار بهتر عمل کنیم که همه چیز کنترل ذهن و تقواست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        Nafis گفته:
        مدت عضویت: 1084 روز

        سلام اعظم جانم

        خیلی ممنونم از راه کار واقعا راه گشایت ، من هنوز تو مدار دسترسی به آگاهی های دوره دوازده قدم نیستم و می دونم چه آگاهی های نابی در این دوره هست ، من سعی می کردم با توجه به درکم با خدا صحبت کنم ولی اون هم تو ذهن بود قبلاً هم از استاد شنیده بودم که همزمان نمیشود هم بلند حرف بزنی هم فکر کنی اما الان که شما این نکته را ذکر کردی تازه انگار تو ذهنم جرقه خورد آره آره این کارم می تونم انجام بدم.

        من هنوز هم خیلی تا کنترل ذهن کار دارم و این پیشنهاد شما مثل دُر گران آویزه گوش جانم می کنم.

        صدای آواز موفقیت هاتون بلند باشد و هر روزه ، دوست خوبم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1924 روز

        سلام اعظم جانِ نازنینم.

        حتما براتونوپیش اومده که خدا از طریق بنده هاش باهاتون صحبت کنه.

        این کلامی هست که برای من اومده به نقل قول از استاد که توسط شما کامنت شده:

        اگر در مواقعی نتونستین ذهنتون رو کنترل کنید و نمی خواهید در آن حال باقی بمانید ولی قدرت کنترل نجواها رو ندارین!آگاهانه ذهنتون رو از روی اون مسئله بردارید و شروع کنید به حرف زدن درباره ی اون چیزهایی که میخوایین اتفاق بیفته

        ممنونم اعظم جان.

        الهی شکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1924 روز

      سلام به نفیسه جان عزیزم.

      برات دنیا دنیا ارزوی سلامتی، شادی و ارامش دارم…

      چه خوب که نوشتی.

      هر کدوم مون داریم تو چالش های خودمون سعی میکنیم که قد صاف کنیم.

      خدا رو شکر که آروم شدی، خدا رو شکر که نتیجه ی ویزیت خوبه.

      و چقدر سخته تسلیم، چون ادم یادش میره.

      حسابی تو در و دیوار میخورم بعد یادم میوفته.

      من کاملا عاجز شدم…

      تمام تلاشمو میکنم تا بسپرم به خدا و رها شم…

      گاهی میشه گاهی نمیشه، نمیتونم…

      دیروز بحران داشتم که تا امروز صبح طول کشید، انقدر که جسمم واکنش میده، دچار اضطراب میشم و جسمم بروزش میده…

      هر چیزی رو که من درونم میریزم، جسمم بیرون میده…

      من مامانم، من خسته هستم…

      گاهی خیلی سخت میگذره و فشار زیادی روی روان و جسمم قرار داره.

      قشنگ روحم داره پوست جدید میندازه از بس تو سختی شنا میکنم.

      نمیگم زیبایی ندارم و نیست.

      دیشب که رفتیم بیرون تا حافظ تو ماشین بخوابه، تابلو اعلانات بلوکمون رو دیدم، شیشه ای هست و در داره، توش دو تا گل مصنوعیه شاداب بود، سوزن هایی که تهشون دایره رنگی داره برای نصب کاغذ روی بورد…

      تو خستگی اینا رو واسه خودم نوتیس کردم.

      گاهی زورم میرسه، گاهی نه.

      نمیترسم که بگم گاهی خیلی ناتوانم و بهم سخت میگذره شدید…

      صبح پیام دوستم رو خوندم:

      دلت برای این روزا تنگ میشه

      تنها دعام اینه از این به بعد از قول تو که چه زیبا گفتی:

      تو منو خلق کردی همه جوره هم منو بلدی خودت حالم را خوب کن

      کامنتت خیلی قشنگ ضعف منو بهم نشون داد که گفتگوی ذهنی چه میکنه با ادم.

      نشون داد که بیشتر سعی کنم تسلیم باشم و خودم نخوام کنترل کنم…

      خدایا خودت گشایش کن در امورم.

      برای همه مون.

      الهی شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عزيز اعتمادى گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    بنام خدا که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام استاد عزیز امید که جور و صحتمند باشین در پناه الله

    استاد عزیز ماشاالله چقدر بازیتون عالیه خدایی چون خودم هم علاقه به این ورزش دارم خیلی لذت می برم از بازیتون.

    چقدر لذت بردم از اینکه این درس را به ما دادین که بهتره آدم از اول روش صحیح کاری را که می خواد انجام بده را یاد بگیره .

    مدت عضویت بنده در سایت زیاده اما کامنت خواصی نذاشتم . به امید الله سعی می کنم از همین اول درست کامنت گذاشتن را تمرین کنم . متعهد کنم خودمو که کامنت بذارم تا ردپایی باشه از خودم و برای بعدا خودم .

    چقدر تحسین کردم شما را استاد از اینکه دیدم چقدر صادق هستین و برای اینکه خونه دودی و بو نگیره رفتین و گریل خریدین آیا من این کار را می کردم؟ سوالی بود که تو ذهنم می چرخید.

    فک کردم که چطور یک آدم میتونه این کار را کنه؟

    مگه صاحب خونه اونجا بود

    بابا صاحب خونه پولشو گرفته

    و…

    هر چه بیشتر فک کردم تازه متوجه میشم چرا زندگی همیشه روی خوش شو بهتون نشون می‌ده

    استاد عزیز یک سالی میشه که دوره قانون سلامتی سبکی از زندگیم شده با اینکه چند ساعت قبل از دیدن این فایل غذا خورده بودم اما از دیدن استیک های شما حسابی گشنه شدم

    آرزوی بهتیرین ها استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای: