سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 241 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

206 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2039 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد قشنگ و خوشتیپ و مریم بانوی زیبا و دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان زیباپسندم

    لذت بردم از این فایل. از تک به تک لحظات و آگاهیها و زیبایی هاش. و صد البته از نگاه زیبای استاد و مریم خانم دانا و خوش بیان به هر مساله ای که باعث میشه یک موضوع به ظاهر ساده و معمولی روزمره تبدیل به درسی عمیق و کاربردی برای تمام جنبه های زندگی بشه.

    اول از همه اینو بگم که حس کردم بدن مریم جان بسیار عضلانی تر و خوش فرم تر شده. و این نشان از درست بودن قانون سلامتی داره و صدق ادعای کسی که با تمرکز و بدون هیچ جبهه گیری خاصی فقط به دنبال تشخیص اصل از فرع هست و به چنین درکی از قوانین جهان هستی می رسه.

    دومین نکته که البته خود استاد به تفصیل و خیلی واضح و ساده بیانش کردند همون قدرت عادت هست.

    و البته جهاد اکبری که نیاز هست برای خرق عادتهای غلطی که حسابی در عمق روح و ذهنمون ریشه دوانده اند.

    اصلا بعضی از عادتها انقدر قدیمی و بدیهی هستن که اصلا به ذهنمون خطور نمیکنه ممکنه چیزی غیر از این هم تو دنیا وجود داشته باشه.

    مگر اینکه جسارت کنیم و پا در دل ناشناخته هایی بگذاریم که ما رو در معرض دنیای متفاوتی قرار میده. اونجاست که زنگها به صدا درمیان، تضادها شکل می گیرن و تعارضها ما رو مجبور به تفکر می کنن.

    بعضیامون دقیقا همینجا متوقف میشیم و برمی گردیم به منطقه امنمون که گربه شاخمون نزنه.

    ولی بعضی ها نه، ذهنمون رو منعطف می کنیم و اجازه میدیم تفاوتها به ما درس جدید یاد بدن.

    دقیقا مثل حالتی که مشخص بود استاد پینگ پونگ داره به استاد جان و مریم جان میگه مچ دستتون رو نشکنید و به جاش بالاتنه رو بچرخونید، پاهاتون رو از هم باز کنید و به جلو خم بشید اما استاد بطور ناخودآگاه بیشتر دستشون رو از بازو تکون می دادن با اینکه مشخص بود دارن از لحاظ ذهنی تلاش می کنن طبق فرمول جدید پیش برن.

    خوب اینجا جاییه که آدم میدونه باید تغییر کنه ولی ذهنش مثل سیمان سفت شده و فرم گرفته. تا آروم آروم چکش کاری بشه مدت زمانی طول میکشه که قطعا روانتر شدن این روند بستگی به ممارست اون فرد داره.

    حالا حالتی رو تصور کنیم که فرد اصلا نمی پذیره که باید تغییر کنه و همچنان سفت و سخت روی گزاره های از پیش تعیین شده اش پافشاری کنه. دیگه نور علی نور!!

    برای مثال یه زمانی بود که دلبسته یه رابطه عاطفی بسیار رویایی(البته از نگاه اون زمان و اون سن و سالم) بودم. رابطه از هم پاشید و سالهای اولش بسیار بسیار بسیار بهم سخت گذشت.

    با اینکه از همون ابتدا می دونستم تموم شده و باید تغییر کنم اما تغییر اون نگاه در عمل برام غیرممکن به نظر می رسید.

    بالاخره با سختی فراوان تونستم بر احساساتم غلبه کنم و خودمو بالا بکشم از اون چاه بی حاصل.

    از وقتی احساس سبکی کردم نشانه ها اومد و من سوق پیدا کردم به یک ازدواج‌ موفق با یه آدم فوق العاده. هرچند هیچکسی از همه لحاظ کامل نیست ولی انصافا همسرم ابراهیم جان برام ارزشی به مراتب بالاتر از فرد قبلی داره و خوشحالم که با اون فرد هم فرکانس باقی نموندم. چون خوبیهای ابراهیم صد برابر بیشتره و من کنارش واقعا راحتم.

    الهی بی نهایت شکر….

    عاداتی هم هستن که انقدر محکمن که نمیدونم اصلا وجود دارن. ولی به وجود بعضیهاشون جدیدا پی بردم.

    1- عادت به فیلم و سریال نگاه کردن که به مرور ترکش کردم.

    2- عادت به چک کردن باقیمونده حساب و ریال ریال شمردن. حساب و کتاب کردن دخل و خرج بصورت مدام چون پدرم رو بعنوان الگوی مالی با این عادت دیده بودم.

    3- عادت به دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن. اصلا فکر می کردم بدن من اینطوری ساخته شده و من توانایی جسمی زود بیدار شدن رو ندارم. تا اینکه شرایط مافاوتی در زندگیم رخ داد که مجبور به تغییر ساعت خوابم شدم و دیدم چقدر راحتم باهاش و چقدر همه چیز بهتره با زود خوابیدن و زود بیدار شدن.

    و چند مورد دیگه….

    توی اون سالن پینگ پونگ خیلی چهره های بشاش و بااعتمادبنفس دیدم. بخصوص در صورت اون بچه های دبستانی که بیشتر از 12 سال نداشتن اما با عزت نفس کامل در مقابل یه حریف قدر می ایستادن و با لبخند تمرین می کردن.

    اصلا همین انتخاب حریف کودک از طرف استاد خیلی هوشمندانه و جالب بود برام. اینکه اونها رو دست کم نگرفتن و باهاشون تورنومنت راه انداختن نشون میده استاد چقدر ذهن بازی برای انتخاب دارن.

    و اون بچه ها هم چقدر عالی و بانشاط بودن.

    نکته بعدی این بود که در خلال بازی استاد با بچه ها مریم جان بیکار نموندن و گفتن که فرصتی فراهم شده تا با مربیها بیشتر کار کنن. نه اینکه صرفا در تیم استاد و دنباله رو تصمیمات ایشون باشن. این استقلال و آزاد بودن در انتخاب رو خیلی دوست دارم.

    خوب رسیدیم خونه و وقت ناهار شد.

    یعنی استاد من عاااااشقتونم که همیشه راحتی رو به هر چیزی ترجیح می دید و معطلش نمی کنید. یک روز که با بوی دود گذشت تصمیم کرفتید شرایط نامساعد رو تحمل نکنید و باز هم پای یک نینجای خفنتر از قبل به زندگی تون باز شد. قدمش مبارک باشه !!!!!

    چقدر همین گریل نینجای جدید درس داشت. دقیقا دوره شیوه حل مسائل زندگی بصورت عینی و عملی برام تکرار شد.

    اومدن اشکالات دستگاه قبلی رو خیلی ساده رفع کردن و در عین حال دستگاه رو کم حجمتر و سبکتر ساختن که کاربریش هم خیلی آسون و راحته. نه دود داره نه چربیها کهنه و سوخته میشن و نه نیاز به فضای باز داره. همزمان با اینکه شستنش راحته و همه چیز تمیز و خوشبو میشه. الهی شکر. اینم یه نمونه دیگه از قانون چطور از این بهتر، چطور از این ساده تر

    و در آخر اون دو نگاه متفاوت و بسیار زیبای استاد جان و مریم جان.

    استاد گفتن در ازای استفاده از چنین امکانات و خونه تر و تمیزی ما هم خونه رو دسته گلتر از قبل تحویل میدیم و دلمون می خواد همونجور که دوست داریم با ما رفتار بشه ما هم رفتار کنیم. و این بهترین سپاسگزاری هست.

    کاملا درسته. وقتی از نعمتی استفاده می کنیم میگن قدرش رو بدون. گاهی یادمون میره قدر دونستن و شکر نعمت یعنی تلاش برای حفظ اون نعمت، یعنی لذت بردن و در عین حال آسیب نزدن به اون.

    در حالیکه بعضیا در چنین بهشت پر از فراوانی که قرار می گیرن همه چیز رو فراموش می کنن و فقط به یه نکته منفی می چسبن که مثلا چرا هود خونه وصل نبود؟ اصلا تقصیر خودشون بود که وصلش نکردن و خونه شون بو گرفت و چربی پاشید به در و دیوار.

    اینجا دقیقا تفاوت نگاه خودش رو آشکار میکنه. نگاه شکرگزارانه و مثبت در مقابل دیدگاه ایرادگیر و ناسپاس.

    در نقطه نظر مریم جان که خیلی خیلی زیاد هم به عمق جونم نشست بصورت کلی این نکته بولد شد که من هرجایی در هر موقعیتی که هستم بهترین ورژن خودم رو ارائه بدم تا جهان هم ناگزیر منو به شخصیت بهتری شدن و موقعیت های بهتر هدایت کنه. چقدر دقیق و زیبا. عالیه عاااالی. لذت بردم از این نگاه قانونمند و‌ قشنگ.

    چقدر عالیه که من هر روز با هر حرکت از شما دو استاد شایسته ام درس زندگی یاد می گیرم. الهی شکر

    خدا حافظ و نگهدار شما و همه دوستان عزیزم باشه برای همه مون قلب آرام و ذهن روشن آرزو می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 679 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است

    سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و خانم شایسته مهربان و بزرگوار

    سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی

    بسیار لذت‌بخش بود این قسمت از سریال سفر به دور آمریکا لذت بردم از زیبایی های طبیعی و انسان های نازنین و مهربانی که در کنار هم به زیبایی هرچه تمام‌تر با انواع نژاد ورنگ که مهم نیست برای انسان‌های که خدارو باور دارند و اعتماد دارن به الله مهربان و اعتقاد دارند به پروردگار وفرمان روای کل کیهان خدایا سپاسگزارم از توجه توبه من که منو به این سریال بسیار زیبا و طبیعی هدایت کردی

    استاد تبریک میگم به شما بابت اعتماد به نفس فوق‌العاده زیبا و عالی که در این ورزش به دستش آوردی خدایا سپاسگزارم

    استاد اگر من جای شما اینقدر حرفه‌ای میشدم تو تنیس شاید اصلاً با بچه ها بازی نمی‌کردم ولی شما با تمام وجودتون وبا عشق با بچه های ده ساله بازی میکنید ومسابقه میزارید این نشانه همون توحید شما است که همه رو یه تیکه از خودت می دونی وما باید این باور همیشه باما باشه تا به همه نژاد های که فرمانروای کل کیهان خلق کرده به یک چشم نگاه کنیم وهمه انسان‌های روی زمین رو از خودمون بدونیم کاری که انصافا من از روزی که رب العالمین رو بهتر شناختم واز روزی که وارد سایت شدم وبا شما دوست شدم خیلی خوب دارم انجام میدم خدایا سپاسگزارم از لطف تو که نسبت به من داشتی و داری

    استاد من هم مثل شما باور کنید وقتی کاری برای کسی انجام میدم یا خانه ای اجاره میکنم میگم این کار خودمه این خونه خودمه ومثل چشمام از اون خونه واز وسیله که خدا تحت اختیار من قرار داده مواظبت میکنم مثل خونه ای که الان پروردگار من تحت اختیار من قرار داده ومن این خونه رو به یک باغ تبدیل کردم به کمک الله مهربان جوری شده که صاحب خانه اصلأ نمیاد خونه خودشو یه سر بزنه که آیا خرابی به وجود آمده یا نه اینم از لطف الله مهربان است که نسبت به من دارد خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    من تو چند سالی که این خانه اجاره کردم انواع درخت میوه سیب،زردالو،الوزرد،گیلاس،گردو،انواع درخت انگور انگور شرابی انگور خراسانی انگور عسگری درشت واریز کاشتم که خداوند همه رو بارور کرده به لطف مهربانی‌اش وجوری شده که الان میخوام از این شهر به اصفهان نقل مکان کنم صاحب خانه ناراحت شده که چرا من دارم میرم چون انصافا من جوری از خانه مواظبت کردم که خودش باورش نمیشه خدایا شکرت به خاطر عزت وابروی که در میان بندگانت به من دادی

    خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام خانه‌ها وسر پناه های که برای من وتمام بندگانت در سر تا سر این هستی آماده و مهیا کردی

    جالب بود این هیتر برقی چون این دستگاه ها رو استاد تو ایران هیتر برقی اسمش هست وتو اولین مسافرتم به کشور عراق شهر بصره به همچین دستگاه واجاق برقی سیاری برخورد کردم وحتا آشپزی کردم ولی به این صورت حرفه‌ای نبود که خدا منو به این اجاق برقی حرفه‌ای هدایت کرد خدایا مرسی ازت که اینقدر هوامو داری

    یاد گرفتم استاد از این سریال زیبا که باورهای قشنگی برای خودم بسازم مثل دوست شدن با پول مثل مرتب بودن وبا خدا دوست شدن مثل باانسان ها دوست بودن ودرصلح بودن خدایا شکرت خدایا مرسی خدایا ممنونم از تو که این جهان رو مسخرمن قرار دادی تا زندگی سر شار از شادی سلامتی خوشبختی سعادتمندی آزادی مال وزمانی وثروت بغیر الحساب رو تجربه کنم

    خدا یار ونگهدار شما استاد بزرگوار و مهربان و عزیز و خانم شایسته مهربان وهمه بچه های خوب سایت یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    ملیحه تمدنی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام اسناد عزیزم و مریم زیبا خوش تیپ خیلی زیاد اندام زیباتون را تحسین میکنم استاد جان اول عادت‌ها ی خوبم را مینوسم به لطف خداوند توی این 3سالو نیم یک سری از عادتها م مثبت شده من هر کار می‌کردم نمیتونم به صورت یک عادت هر روز تمرین‌های را انجام‌ بدم دیدم ذهن من داره به تمرینات مثل درسهای گذشته نگاه میکنه اومدم یک اهرم درست کردم من تا چند ماه خوندم دیدم تعقیر این اهرم کار و انرژی بالا میخواد گفتم خدایا کمکم کن این اهرم خیلی سفت خداوند هدایتم کرد تصویر سازی کن بلاخره یک به خودم دیدم دارم به صورت یک عادت هر روز تمرینها را انجام میدم خیلی خوشحال شدم اصلا آسون نبود واقعا اشکم را در آورد دومین اهرم اومدم توجه ام بزارم روی زیبایها نعمت ها بنویسم دیدم هیچ حوصله ندارم با تمرین نوشتن تبدیل به یک عادت هر چی میخونم نمیشد سفت سفت بازم خداوند هدایت کرد از تصویر سازی این مسله حل شده به لطف خداوند الان هر جا میرم یک مداد دستم راجب زیبایها نعمت‌ها مینویسم اهرم سوم الان دارم روی پیاده روی کار میکنم یک عادت ناپسند داشتم من دیر به آرایشگاه میرفتم صورت جنگل میشد از پارسال با تمرین جلسه اول عزت نفس گفتم من نباید این تصمیم را عقب بندازم الان به لطف خداوند تبدیل به عادت شده صورت من اینقدر موهاش کم خودم تعجب کردم چی خدارا شکر میکنم به خاطر این عادت خوب من عادت دیگه داشتم یعنی استاد من اینقدر با تلفن با خواهر اینو اون صحبت می‌کردم که چی من همیشه گوشیم شارژ پولی نداشت اما الان مگر اینکه یک کار واقعا واجب داشته باشم نه به همسرم نه به هیچ کس دیگه گاهی به خواهرم زنگ میزدم دیگه با خودم گفتم خواستم یک سلام بکنم همون را هم پیام بعد جالبیش اینجاست هیچ کس هم به لطف خدا به زنگ نمیزنه خیالم راحت انرژی‌هام علکی مصرف نمیشه یک عادت دیگه من تا ساعت 12 ظهر میخوابیدم آلان به لطف خداوند صبح زود بیدارم یک عادت دیگه از قبل بهتر شدم اینکه من خانواده بزگ شده بودم که یکسره غیبت بود قبل از اینکه من با شما آشنا بشم خیلی تلاش کردم درست کنمش نتونستم به لطف خداوند تو خونه یا با کسی از کسی صحبت نمیکنم راستش از شما و مریم خانم صحبت‌ میکنم چون‌ میخوام کانون توجهات طرف شما باش راضی باشین دیگه سعی میکنم تصمیم هامو عقب نندازم انجام بدم کلی زمان برام باز شده عادت ناپسند دارم که از همسرم واقعا زحمت میکشه تشکر نمیکنم انگار که اون وظیفه ش باید سعی میکنم از ایشون تشکر قلبی بکنم یک عادت پسندیده دیگه با تمرین اینکه با پول دوست باشیم با پول راحت شدم همیشه دستم پول دارم نیازم را میگیرم اما علکی خرجش نمیکنم خدا را شکر عادتدنا پسند غذا خوردن را دارم من تا ابد نیاز دارم خیلی خودمو بهتر بهتر بکنم عادت ناپسند حمام نرفتن خیلی سختم هست همیشه به خودم میگم من کامل نیستم بی نقص نیستم اما میتونم سعی کنم تلاش کنم خودمو بهبود بدم ولی اعمال و عادت‌های خوب را دوست همیشه سوالم از خداوند این بود خدایا میشه منم یکم مثل امام علی عمل خدای مهربون دانا هم میگفت بله میشه اینجانب ملیحه تمدنی خیلی جای کار دارم هیچ ادای هم ندارم اینا همش اعتبارش به خدای دانا توانا از صمیم قلب استاد جان سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2257 روز

    سلام به دو استاد ورزشکار و دوست داشتنی و به دوستان عزیز سایت

    به به هوای بهاری رو از پشت دوربین حس کردیم :)

    چقدر نکته ی زیبایی رو از این کمپ بولد کردین استاد…

    باوری که مدتهاست شکل گرفته تغییرش بسیار سخته

    با اینکه مربی توضیح می ده و شما متوجه میشین چی رو میگه باز در عمل نمی تونین اون تغییر رو انجام بدین.

    عادتهای نادرستی که انقدر زیاد تکرار شده که شده جزئی از شخصیتمون شدن، تغییرش بسیار سخته ولی اگر قبل از اینکه تبدیل بشه به عادتمون به شخصیتمون، میشه تغییرش داد.

    انرژی بسیار زیادی میخواد عادتی رو که خیلی تکرار شده بخوایم تغییر بدیم… هزاران بار تکرار و تمرین می خواد

    در زمینه ی مالی عادت کندن چاله قبل از رسیدن پول… آخ آخ چقدر آشناست (ایموجی کوبیدن دست رو پیشونی) کلی تلاش و انرژی لازمه برای تغییرش… باید یادبگیریم که کل پول رو خرج نکنیم همیشه یه مقدار پس انداز کنیم… رفیق باشیم با پول… هزینه ها رو کم کنیم

    یا تو بحث سلامتی، روابط و هر چیز دیگه… تغییر عادتهایی که هزاران بار تکرار شده سخته و چه بهتر قبل از اینکه یک رفتار انقدر تکرار بشه تا بشه عادت، جلوی اون رفتار رو بگیریم حواسمون جمع باشه و با انرژی کمتری می تونیم تغییرش بدیم.

    باید ریز بشم تو عادتهای خودم تو زندگی خودم و ببینم چه عادتهای خوب و بدی دارم. در مورد پول که هنوز رفاقت با پول رو مشکل دارم و خدا رو شکر دارم بصورت جدی روش کار می کنم. تو چیزای کلی، یه عادت خوبی که سعی کردم ایجادش کنم و با وجود بچه ی کوچیک و شروع کارم حفظش کنم تمیز نگه داشتن آشپزخونه س. که ظرفا رو بلافاصله تو ماشین بذارم و نخوام شب قبل خواب با خستگی وقت بذارم. یه عادت خوبی که از قانون سلامتی دارم سعی می کنم حفظش کنم باوجود شیردهی ریزه خواری نکردن هست که خودش کلی تو سلامتی تاثیر داره. واقعا خیلی وقتا خوردنمون از رو عادته و واقعا گرسنه نیستیم، فقط چشممون میفته و برمی داریم می ذاریم دهنمون. عادت پیاده روی و ورزش روزانه رو هم دارم روش کار می کنم. همین ورزش رو از بچگی عادت نکردیم بخشی از کار روزانه مون باشه اگر بود خیلی راحتتر بود الان برامون ولی بازم خدا رو شکر که الان دارم انجامش می دم :)

    آها یه کاری که خیلی وقتا قبلنا انجامش می دادم و دارم سعی می کنم تغییرش بدم تایید بی دلیل مخاطبم هست. قبلا از رو این حساب که اونی که داره بامن حرف می زنه حس خوبی داشته باشه از کاری که کرده بود لکی تعریف می کردم یا تایید و تمجید. درحالیکه شاید خودم با اصل اون کار مخالف بودم. الان مدتیه حواسم رو دارم جمع می کنم بیخودی سر تایید تکون ندم. جالبه که باید کلی فکر کنم تا اصلا عادتهام رو به ذهنم بیارم خخخخ. فعلا اینا رو یادم اومد.

    برگردیم به فایل. استاد اون تورنمنتا هم خیلی جالب بودن. چقدر باز از دیدن این بچه های کوچیک لذت بردم اون پسربچه کوچیک که باز با تمام وجود ضربه می زد اون دختر بچه ی با موی بلند. خیلی تحسینشون کردم.

    درآخر هم که گریل ایندور و استیک خوشمزه ی مریم جان. چقدر این رفتارتون رو تحسین کردم که به احترام صاحب خونه و برای اینکه خونه ی نوش بو نگیره رفتین و گریل خریدین درحالیکه مجبور نبودین. بازم اینجا فراوانی و پول زیاد چقدر خوبه. اینکه تو همچین شرایطی نگران هزینه ش نباشی چیزیه که کارت رو راه می ندازه می گیرینش. خیلی حس خوبیه واقعا.

    ما هم همیشه تمام تلاشمون رو می کنیم که موقع پس دادن ایربی اندبی همه جا مرتب و تمیز مثل روز اول باشه.

    خدا رو شکر برای دیدن روز دوم از این کمپ باحال و پرشور. استاد عزیز، مریم بانو سپاس فراوان :) شما و دوستان عزیز رو به خدای بزرگ می سپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    حسبنا الله و نعم الوکیل

    خداوند مرا کافی ترین هست

    به نام خدای که عشق مطلق هست

    به نام خدای که نور وجود من هست

    به نام خدای که راه گشا زنده گی من هست

    به نام خدای که عاشقانه عاشق من هست

    خدای که فرمانروای تمام کیهان و جهان هست

    خدای که هدایت کننده و حمایت کننده هست

    خدای که روزی رسان قادر هست

    خدای که از نهان و پیدا همه چیز آگاه هست

    خدای که همه چیز میشود همه کس را

    خدای که یار و حامی تمام بنده گانش هست

    خدای که خیلییییی رحمان و رحیم هست

    خدای که بخشنده مطلق هست

    خدای که ذاتش خیر و خوبی مهربانی هست

    خدای که بی منت دوست میدارد و بی چشم داشت میبخشد

    خدای که نور وجود من هست

    خدای هست مهربانتر از حد تصور ما

    خدای که کافی هست کافی کافی هست

    ای خدا دوستتتت دارم و عاشقانه تسلیم تو هستم

    خدای عزیز و مهربانم پروردگار زیبایم تورا بابت تمام نعمت هایم سپاسگذار هستم تو عشق مطلق من هستی خدایا تورا برای نعمتی دم و بازدم سپاسگذارم

    خدایااا تو را برای نعمت بیداری سپاسگذارم

    خدایا تورا برای زنده گی دنیا سپاسگذارم

    خدایا تورا برای هدایت هایت سپاسگذارم

    خدایاا تورا برای محبت و عشق ات سپاسگذارم

    خدایاا آرامشم را سپاس

    خدایااااا حالم خوبم را سپاس

    خدایااا تغییییر شخصیتم را سپاس

    خدایا پاکیزه زیبا و مهربانم را سپاس

    الهی کروررررررر کروررررررررر شکرت

    سلام استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلاممم به تمام عزیزانم

    الهی که حال دل تان عالی عالی باشد لب های تان پر از لبخند قلب تان پر از عشق زهن تان آرام آرام باشد

    خدای عزیزم خودت برای همه ما بهترین ها را بساز الها ما مهمان تو هستیم در این کره زمین و زمانی که میزبانی چون تو داشته باشیم ما را ترس و غمی نیست

    استاد عزیزم تحسینت میکنم برای این اندام زیبایت تحسینت میکنم برای پیشرفت هر روزت تحسینت میکنم که تلاش کردی و به جای رسیدی که از اون اطاق بندر عباس که هیچی نداشت به چنین خانه های برسی که خیلییییی زیباست

    من با جان و دلم تحسینت میکنم و این ایمان را در درون من قوی میسازد که با خدا همه چیز امکان پذیر هست با خدا باش پادشاهی کن خدا برای یک زنده گی عالی و سوپر لاکچری کافی ترین هست

    استاد عزیزم چقدررر این خانه زیباست چقدررر این خانه تمییز و پر از عشق هست چقدرررر صفا دارد چقدرررررررر پاک و تمییز هست در فایل قبلی که این خانه را دیدم ذوق کردم نوش جانت این همه زیبایی نوش جانت این همه عشق نوش جانت نوش جانت شما نشانم دادی که میشود منم میتوانم با توکل کردن به خدا و تغییر باور هایم به بهترین ها برسم چون من برای بهترین ها وارد این جهان شدیم

    چقدررر موضوع این فایل بی نظیر بود تغییر رفتار و عادت ها

    منم خیلییی عادت هایم را تغییر دادم

    مثلا عادت گشتن در دنیای مجازی که تمامش پاک کردم

    عادت غیبت کردن

    عادت قضاوت کردن

    ووو تمام اینا را ازبین بردم

    عادت های خوب ایجاد کردم

    حالا هم زیاد عادت هایم خوب نیست که روی شان کار میکنم

    در این چند روز هدایت شدم به یک ویدیو که میکفت باید عادت هایت را تغییر بدهی و عادت خوب ایجاد بکنی و شما هم در این باره صحبت کردین منم جدی مصمم شدم که باید بیبیبینم چی عادت های خوبی را میتوانم ایجاد بکنم و چی عادت های بدی را میتوانم ازبین ببرم

    استاد عزیزم چقدررر زیبا در باره عادت های تان صحبت کردین در باره پول

    پدرم هم این عادت را دارد و ما همیشه کم میاریم چون اصلا پس انداز نداریم و برای خودش اینگونه توجیه میکند امروز را که داری بخور فردا خدا مهربان هست ولی هیچ پس اندازی ندارد

    چقدرررر خداوند عاشقانه من را دوست دارد که هدایت شدم به همچین انسانی تا اصول درست زنده گی کردن را یاد بیگرم و عشق میکنم از زنده گی کردن

    الهی کرورررررر کروررررر شکرت

    عجب رابطه زیبا و بی نظیری دارید فقط حرف زیبا و عشق رد بدل میشود و چقدررر زیباست اینگونه زنده گی با جان و دلم تحسین تان میکنم

    چقدرررر زنده گی به سبک قانون سلامتی عالی هست منم میخواهم از خدا میخواهم شرایطی را برایم فراهم کند تا بتوانم به سبک قانون سلامتی زنده گی بکنم الهی صد هزار مرتبه شکرت شکرت شکرت

    چقدرررررر از هر لحظه زنده گی لذت میبرم الهی شکرت

    چقدررر از دیدن شادابی و جوان شدن تان لذت میبرم

    چقدررر از دیدن این کشور زیبا لذت میبرم

    چقدررر از نفس کشیدن خودم لذت میبرم

    چقدرررررر از دنیای اطرافم لذت میبرم

    مریم عزیزم با جان و دلم تحسنیت میکنم چقدررر خوش اندام شدی چقدررر جوان‌تر و زیباتر شدی واقعا تمام این باور های محدود کننده من با دیدن شما ازبین می‌رود چی الگو های زیبایی هستید

    خدایاااا شکرت برای هدایت هایت

    الهی شکرت برای این زنده گی بهشتی

    تغییییر عادت ها خیلیییی مهم هست و باید بدانیم چی عادتی به ما ضربه میزند ازبین ببریم و درستش کنیم تا نتایج زنده گی ما بهتر بهتر شود

    الهی که پول نعمت ثروت خوشبختی عشق سعادت آسایش بدوددد به دنبال مان

    الهی امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    سلام به استادان عزیزم و به همه ی عزیزان سایت.

    واقعاً دلم نیومد شما دو عزیز رو تحسین نکرده،از سایت برم بیرون.

    دلیل این حد از نتایج شما دو عزیز،همین رفتارهای درست شما با جهان اطرافتون هست واقعا.

    یه خرج گنده میذارین رو دستتون ،فقط به این دلیل که خونه نوساز هست و حیفه سر سوزن آسیبی ،از همه لحاظ ،ببینه.

    واقعاً دمتون گرم و نوش جونتون این حد از نعمت،که کم نذاشتین برای جهان اطرافتون ،با این نگاه مهربانانه و قشنگ به دنیای اطرافتون.

    بابت آگاهی هایی که با این ویدیوها به ما کاربران سایت میدید و ما رو پرورش می‌دید که مراقب تک تک رفتارهامون باشیم تا جهان جای بهتری برای زندگی باشه ،بینهایت از شما دو بزرگوار سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به روی ماه استاد و خانم شایسته و دوستان خوبم

    انقدر انرژی فایلا بالاست که ادم حااال میاد واقعا, استاد عزیزم خیلی قوانین تو ذهنم مرور شد حین دیدن دوست دارم بنویسمش به نشانه سپاسگزاری از چنین فضای بهشتی ای که در اختیارمون هست برای اینکه تو ذهنمون تثبیت بمونه

    اولین نکته همون عادت خوب همیشگی استاد, اول فیلم یه جوری خوب تعریف کردید که راضی بودید که قشنگ شنیدم تو دلم گفتم حالا واقعا انقدر خوب بود؟؟؟؟ استاد جان تمرکز بر نکات مثبت و بزرگ کردن اونها برای خودمون و بازگو کردنش بزرگترین عادت مثبتیه که باید هیییی این عادتو بیشتر نهادینش کنیم, اوایل که اشنا شده بودم تو سایت هی دنبال چیزای جدید بودم انگار و تو یک روز نشانه روزم لایو سی بود و دقیییییقا همینو میگفتید که بچه ها هی دنبال چیز جدیدن بابا اصل همون کنترل کانون توجهه, باید هی اینو یاد بگیریم بیشتر و بهتر

    بعدیش استاد راجب عادتها بود, همون لحظات تو ذهنم مرور شد فاطمه تو چقدررر عادت تو خودت تغییر دادی و چقدر عاشق خودم شدم بیشتر, اصلا پیداست که عادتهامون داره زندگیمون رو تحت تاثیر قرار میده. مثلا اون اوایل چندسال پیش من خیلی نامرتب بودم هی شروع میکردم به جمع کردن و مرتب کردن دویاره بهم ریخته میشه یا هر چندوقت باید لباسهامو تا میکردم و میچیدم بازم بهم ریخته میشد تا کم کم یاد گرفتم اقا هرچیزیو استفاده میکنی همون لحظه بزار سرجاش, الان دیگه چندین ساله خونه و کمد و اتاق ها و همه چی مرتب و تمیزه, عادت اینستاگرام گردی و کانال گردی, عادت چت کردن تو گروه با بچه ها, عادت تمسخر دیگران به بهونه خوشگذرونی, عادت خوردن قند و سرخ کردنی و هله هوله,ایجاد عادت ورزش و پیاده روی,عادت تلفن حرف زدن و… انقدر عادت تغییر دادم که خدا میدونه, بدجور کیف کردم از خودم و بقول شما تو خیلییی از موارد میدونه بابا الان چه عادت اشتباهی داره و وقتی مثل الان به یاد اوردم چیارو تغییر دادم یه نویدی به قلبم میده پس بازم میتونی بیشتر و بهتر

    منم همچین تجربه مشابهی را داشتم پارسال رفتم کلاس والیبال. والییال هم یه جوریه که از ده یازده سالگی دیگه هروقت باغ و پارک و اینا بودیم بازی میکردیم خودمون و توپ رو رد کردن و اینارو دیگه بلد بودیم, حتی تور میبستیم خودمون و اینا, پارسال دقیقا منم به همین دلیل که برم اصولی تر بشم کلاس نوشتم مربی مون میگفت با این سن اومدن دیگه من نمیتونم یادت بدم حالا یاد میداد ها ولی همیشه اینم میگفت که شماها بازی هاتونو هرمدلی خواستید کردید حالا هرچی من بگم گوش نمیدیدکه(منظور همینه ک رفته دیگ تو ناخوداگاهتون),اتفاقا اون مدلی که گفت ساعد بزنید برا منم جدید بود خخخخ و بعد کلی تمرین چندبار که باز دوباره با خودمون بازی کردیم بقیه میگفتند این چیچیه اشتباست همون قدیمیه خودمون درسته. مقاومت هم داشتیم تو اصلاح تکنیک

    خانم شایسته نازنینم اینجور که شما از وسیله ای که براتون خریداری میشه تعریف میکنید که والا منم دوست دارم یه چیز براتون بخرم هربار دیگه چه برسه استاد. واقعا سپاسگزاری واقعی دری از نعمت هارا به زندگیمون باز میکنه همیشه, این ویژگی هاتون رو که تا جااااایی که میتونید تعریف میکنید از هرچیزی رو عاشقشم ,این بهترین و بزرگترین عادتیه که باید در خودم پررنگترش کنم ,این چیزی که تو تمام فایل هاتون فریادش میزنید و چقدر زیبا از دقیقه اول فیلم که استاد از باشگاهشون تعریف کردید تا دقیقه اخر فیلم که خانم شایسته از دستگاه گریلشون استفاده کردند دیدیم, ممنون که این فایلهارو ضبط میکنید تا هربار اجرای قانون در عمل را بهتر یاد بگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2526 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 241به تاریخ 5/4/403

    بنام خدای خالق سفر

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان آین آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    از خداوند طلب کمک میکنم تا بتونم این جریان آگاهی که در قلب و ذهنم به جریان دراومده رو ی سر و سامانی بدم و مکتوبشون کنم چون این جریانه اینقدر گسترده است که فقط خودش میتونه توی نظم دادنش حامی من باشه

    همزمانی این دو سه قسمت جدید با شروع تحولات درونی همراه شده که نمود بیرونیش توی زندگی من هم هماهنگ با تجربیات استاد عزیزم و خانم شایسته است با این تفاوت که من در شروع راهم و استاد و خانم شایسته عزیز قسمت زیادی رو از مسیر طی کردن اما مهم اینکه که حرکته بالاخره اتفاق افتاد و قدم اول برداشته شد با وجود ترس ها

    استاد جان و دوستان عزیزم من هم دو روزه که Swimming training خودم رو شروع کردم .دیروز رفتم ی بازدیدی داشته از لوکیشن آموزشم و امروز روز اول تمرینم بود اونم توی سن 46 سالگی .این رو عدد رو تاکید میکنم روش تا یادم بمونه که همه چیز امکان پذیره همه چیز خلق شدنیه اونم توسط من و افکار و باورهام چیزی که ی روزی عجیب و غریب بود برام وقتی که از زبان استاد میشنیدم ولی ذره ذره دارم درونی درکش میکنم

    کی تا حالا دیده که مربی شنا اونم ی مرد بیاد دم خونه شاگردش رو برداره با عزت و احترام ببره تنها استخر روباز شهر و تعلیمش بده مفت و مجانی و باز با احترام برگردونه خونه ؟!!!!

    قطعا و یقینا فقط افرادی که اینجا هستن درک میکنن من چی میگم و این چیزی بود که من با دیدن سریال سفر به دور آمریکاووترکیب اون با دوره های استاد و مخصوصا دوره جدید احساس لیاقت خلقش کردم

    سال 97 بود که در اوج حال بد خداوند من رو هدایت کرد به سمت استاد و این سایت و این سایت شد همدم و مونس تنهایی من شب و روز .اولش با فایل های رایگان و بعدش با سریال سفر به دور آمریکا و بعد کم کم دوره های دیگه تا به امروز

    وقتی سری اول سفر به دور آمریکا رو میدیدم اولش چشام گرد شده بود که اینا واقعیه اینا واقعا هست .یعنی ی چیزایی دیدم که توی عمر 40 سالم ندیده بودم .اولش سخت بود برام توجه کردن به زیبایی ها اما کم کم یاد گرفتم که راهی جز این نیست اگر میخوام زندگیم تغییر کنه و باید انجامش بدم و شروع کردم یواش یواش به اینکه ببینم زیباییها رو و سپاسگزار باشم

    یکی از این زیبایی ها شنا کردن استاد بود و مهمان هاشون و خانم ها و آقایونی که توی استخرها و دریاچه ها و زیر آبشارها شنا میکردن و همون جا بود که من به فکر فرو رفتم که راستی چرا من شنا بلد نیستم ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    و این خواسته در من شکل گرفت که من میخوام شنا یاد بگیرم

    خب ذهنم مقاومت میکرد و بهونه می آورد که :

    اینجا استخر نیست و باید بری شهر و کلی رفت و آمد کنی و ی ساعت این ور و ی ساعت اونور و بعدش ی ساعت هم خود استخر و بعدش دوش و …… حوصله داری بابا ولش کن

    اما باز هر وقت من میدیدم قلب این رو میخواست که من میخوام شنا رو یاد بگیرم ولی دیگه رهاش کردم ولی پس ذهنم بود

    و خلاصه ما هی ادامه دادیم به کار کردن روی ذهنمون با فایل های استاد تا اینکه رسیدم به دوره لیاقت و بقول استاد:

    شما وقتی در سطح ذهنی و درونی روی خودتون کار میکنین جهان شرایط بیرون شما رو تغییر میده

    شما وقتی برای خودت ارزش قایل میشی جهان هم برای تو ارزش قائل میشه

    ی یکی از نشانه های ارزش قایل شدن برای خودت اینه که ورزش کنی تفریح کنی به جسمت برسی ی وقتی رو بزاری برای کارهایی که بهت احساس خوبی میده و ….

    خب من تصمیم گرفته بودم که برای جسمم ارزش قایل بشم و شروع کردم به پیاده روی توی حیاط خونه که ذهنم هم همراهی کنه و بهانه نیاره

    تا اینکه چند شب پیش برادرزادم که تاره ازدواج کرده اومد خونمون و ایده اومد حالا ایده چی بود ؟

    پدر نامزد ایشون توی ورزش ید طولایی داشته : کاراته جودو والیبال و البته شنا . ایشون باز نشسته نیروی هواییه ولی بصورت مجانی آموزش شنا میده اونم توی تنها استخر روباز شهر .ایشون قبلا توی جلسه خواستگاری گفته بود هرکسی بخواد من شنا بهش یاد میدم و این توی ذهن من بود و لی جرات و جسارته نبود برای درخواست کردن و حتی برای آموزش دیدن توسط ی مرد اما اون شب دیگه جرقه زده شد و من شماره ایشون رو گرفتم و درخواستم رو دادم و ایشون هم پذیرفت

    ولی روز بعدش وقتی سنم رو پرسید گفتن حالا شما بیا جو اونجا رو ببین اگر سختت نبود من باهات کار میکنم چون ی کم هم انگار خودش معذب بود به خاطر مسایل و محدودیت های فرهنگی .خلاصه منم علیرغم ی ذره ترس و نجوای ها و گفتگوهای ذهنی زدم روی نشانه من توی سایت و گفتم خدایا چکار کنم برم نرم ؟

    و میدونین چی اومد؟فایل 230 سفرنامه بود که کامنت خودم به عنوان کامنت منتخب زیرش بود و یکی از چیزهایی که نوشته بودم این بود که :

    شما استاد و خانم شایسته هرچی که بهتون لذت میده رو تجربه میکنین سوای از حرف و قضاوت دیگران

    و دیگه مصصمم شدم که برم و و روز اول فقط رفتم فضا رو دیدم چند تا دختر دبستانی فقط بودن و بقیه همه پسر جوان و نوجوان و مرد !!!!!!!! و تفکیکی هم نبود که بگم برا خانم مجزا باشه برا آقایون مجزا فقط خونواده ها بچه های کوچیک رو میاوردن برای اینکه شنا کنن و خبری از دختر جوان و هم سن و سال من نبود .خانم ها هم فقط همینجوری کنار آب می ایستادن و بچه هاشون رو نگاه میکردن

    دوباره ی کم تردید ها اومدن اما حرفهای استاد توی ذهنم هی مرور میشد که :

    اگر مثل بقیه فکر کنی مثل بقیه نتیجه میگیری

    یکی از نشونه های احساس لیاقت اینه که حرف مردم برات کمرنگ شده باشه

    خلاصه با خودم گفتم تو مگه نمیخوای این لذت رو تجربه کنی پس باید بی خیال حرف مردم بشی و بری تو دلش

    و رفتم تو دلش امروز

    اولش که رفتم دیدم بر خلاف دیروز ماشین پلیس اونجا بود خخخخخخ حالا برا چی نمیدونم بعد با خودم گفتم که من که کاری نمیخوام بکنم که با رعایت شئونات اسلامی اومدم یعنی بلوز و شلوار و روسری خخخ پس برو که رفتیم

    خلاصه رفتم و دیدم چقدر نسبت به قبل شخصیتم تغییر کرده .منی که ی آدم خجالتی با اعتماد به نفس پایین بودم الان توی ی استخر روباز بودم که دور و برم هم مرد بود هم و پسر هم خانواده ها و با ی مربی مرد غریبه دارم آموزش میبنم و این یعنی اون شجاعت و جسارتی که استاد توی دوره لیاقت ازش صحبت میکنن که باعث میشه آدم حرکت کنه

    اولش که آموزش شروع شد خب نمیتونستم خودم رو روی آب نگه دارم ولی باز صحبت های استاد برام مرور میشد که :

    من همیشه در حال یادگیری و پیشرفت هستم

    همه چیز قابل یادگیریه

    و مدام این جمله ها رو توی ذهنم تکرار میکردم و نتیجه این شد که تونستم با جلیقه خودم رو نگه دارم وحرکات دست و پا رو تمرین کنم و مربیم هم کلی تحسینم کرد جلوی دیگران و گفت استعدادش رو داری و خیلی زود یاد میگیری و اولین تجربه من توی شنا رقم خورد ولی خودمونیم ها چقدر انرژی میبره جلسات اول تا بخوای عادت کنی مخصوصا توی استخر روباز که آبش هم زیاد گرم نیست و منم سرمایی ولی بقول استاد ارزشش رو داره برای جسم خودت ارزش قایل بشی

    اما ی چیز جالب اون وسط هم اتفاق افتاد .ی خانمی که دو تا بچه داشت و بچه هاش رو آورده بود که شنا یاد بگیرن وقتی دید من توی همون روز اول خوب دارم حرکات رو میرم گفت منم میخوام برم جلیقه بخرم و بیام یاد بگیرم .این باور کردن اینکه می شود

    میدونین من تمرین آگهی بازرگانی دوره عزت نفس رو فقط ی بار اونم تلفنی با دوستی انجام داده بودم ولی فکر کنم امروز بدون اینکه حرفی به دیگران بزنم این تمرین رو انجام دادم که رفتم وسط اون آدم ها و به جای زبانی عملی انجامش دادم خدا رو شکر

    وقتی به شخصیت خودم قبل از آشنایی با استاد فکر میکنم میگم واقعا من همچین دختری بودم!!!!!

    الان خیلی راحت با غریبه ها و مخصوصا مردها ارتباط برقرار میکنم و وقتی دارم باهاشون صحبت میکنم انگار ی آدم دیگه ای هستم در صورتیکه قبلا خودم رو قایم میکردم که کسی من رو نبینه تا این حد الله اکبر

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    به نام خالق هدایتگر

    رب من تو صاحب همه چیز هستی و هرچه دارم از آن توست من هیچی نمیدانم و تو همه چیز میدانی و مرا هدایت می‌کنی

    سلام به استاد و مریم بانوی عزیز و خانواده ی بهشتی عزیزم

    کاور این فایل مثل مسابقات المپیک

    باور چیست ؟؟؟

    تکرار بسیار زیاد یک فکر یک عادت = باور

    یکی از کارهایی که برای شکل گیری باور انجام میدم تکرار آن در طی روز هنگام پیاده روی است مثل اینکه هر چی واسم پیش بیاد خیر است این باور مثلاً 50 بار تکرار میکنم و بعدش در اون روز اتفاقی که واسم میفته نگاه میکنم که ببینم به چه باوری ربط داره و همونو می‌نویسم و تاکید میکنم که هرچی واسم پیش میاد خیر ،مثلا

    تو این کار که هدایت خداوند بوده و هر اتفاقی در آن میفته کلا خیر و سود واسه من داره. دیشب یه اتفاق ناخوشایند پیش اومد که چند نفر از بیرون وقتی ماجرا را دیدن خیلی ناراحت شدن و تا چند ساعت درگیر اون ماجرا شدیم که حتی منجر به آسیب دیدگی بدنی به خودم شد اما از همون لحظه ی اول من خوشحال بودم و گفتم این یه خیر بزرگی واسه من داره و هرچی واسم پیش میاد خیر که در ادامه باعث شد با قاطعیت با صاحب مجموعه صحبت کنم که روند کار خیلی بهتر به نفع من پیش بره و حقوقم سی درصد افزایش داشته باشه و حتی یه گوشی مدل بالا هم واسم بخره که با موفقیت انجام شد اگر این اتفاق و در واقع این مسئله به وجود نمیومد هرگز نمی‌تونستم به این واضحی و به این زودی این در خواست داشته باشم و در واقع جواب مسئله هم در دل خود مسئله بود که باعث شد چند روزی استراحت داشته باشم و حجم کارم نصف بشه و مزایام چند برابر بشه در واقع با حل این مسئله در زمانی که احساسم را کنترل کردم و گفتم هرچی واسم پیش میاد خیر و حتی به همکارم گفتم که من از این ماجرا خیلی خوشحالم واین به نفع ماست که به همین صورت هم شد و جایزه ی حل مسئله را گرفتم و اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شد

    تکرارباور اینکه خداوند در هر کاری هدایتم میکند و هرچی واسم پیش میاد خیر در هر لحظه خیالم راحت می‌کنه و میگم که هرچی پیش بیاد به نفع من و از زمانی که این باور داره نهادینه تر میشه همیشه شرایط به نفع من بوده به خاطر همین هر اتفاق بی نهایت بدی از نظر دیگران برای من بهترین شرایط و رشد و پیشرفت درونش هست چون دیگه جزئی از شخصیتم شد و بارها مثال ها ازش زدم و نوشتم .

    این قسمتی که استاد در مورد به وجود اومدن یک عادت توضیح دادن می‌خوام برش بزنم و به صورت صوتی بارها گوش کنم که همیشه یاداوری کنم به خودم و مواظب باشم از همون ابتدا یه عادت بد شکل نگیره و هر عادت بدی را می‌نویسم و تعهد میدم که در جهت تغییرش جهاد اکبری داشته باشم و به این شکل اگر تمرین و تکرار میخواد انجامش بدم که عادت بهتری در وجودم شکل بگیره و با تغییر عادتهای بد شخصیتمون عوض میشه وبه همون اندازه هم نتایج بزرگتر میشن .

    مبارک باشه این گریلی که تهیه کردین چند وقتیه که می‌خوام یه گریل بگیرم اما نمی‌دانستم چه نوع گریلی خوبه که با دیدن این گریل شما از همین مدل را تهیه میکنم انشالله .

    نکته ی بسیار مهم دبگه ای که استاد در اخر این فایل گفتن اینه که هرجوری دوست داری دیگران باهات رفتار کنن توهم اون رفتار با دیگران داشته باش ،هرجوری دوست داری دیگران با وسایلت برخورد کنن تو هم اون برخورد با وسایل دیگران داشته باش مثلاً اگر دوست دارم دیگران با من خوش قول باشن و سر موقع در یک کاری یا قراری حاظر بشن اول در خودم این خوش قولی را رشد بدم اگر می‌خوام که پرسنل خوبی داشته باشم و کارهامو به خوبی انجام بدن باید خود من هم زمانی که در مکانی کار میکنم و پرسنل شخصی کسی هستم کارمو به خوبی انجام بدم ،اگر کلید خونه ی کسیی را گرفتم تا از خونش استفاده کنم را خونه ی خودم بدونم و اونجوری رفتار کنم که دوست دارم دیگران در خونم رفتار کنن.

    آنقدر عادت احترام به دیگران در شخصیت استاد و مریم بانو به خوبی شکل گرفته که منجر به عمل شد و رفتن یه گریل گرفتن که بو تو خونه نپیچه ،واقعا تحسینتون میکنم الگوهای عزیزم.همانطور که باور منجر به اقدام میشه عادت هم منجر به اقدام میشه مثلاً من که باور دارم خداوند در هرکاری هدایتم می‌کنه و هرچی واسم پیش میاد خیر مهاجرت کردم و باعث شد این همه شرایط فوق العاده ای داشته باشم حضرت ابراهیم وقتی باور داشتن که خداوند مواظب بچه و زنش هست در دل صحرا تنهاشون گذاشت و رفت و این که رفت یعنی باور کرده .

    در ادامه مریم بانوی عزیز چقدر اصل خوبی را اشاره کردند اینکه در هر شرایطی باشم بهترین را از خودم نشون بدم تا خداوند منو به مرحله ی بعد ببره ،اگر زندگی را مثل یه بازی در نظر بگیریم وقتی بخوابم به مرحله ی بعد بریم باید در این مرحله بهترین امتیاز و دستاوردها را یاد کسب کنیم تا واسه مرحله بعد با خیال آسوده و با امکانات بهتری پیش بریم ،زمانی که از تهران به شیراز مهاجرت کردم ومدت 40 روز اونجا بودم کلی تجربه کسب کردم و سعی کردم بهترین خودم باشم و همون دستاوردهای که در اون مرحله به دست آوردم باعث شد که وقتی به کیش رفتم در عرض چند روز به این کار کنونی هدایت بشم و بی نهایت بهم امکانات برسه و در این مرحله هم باید بهترین خودم را بازی کنم تا اجازه دسترسی به مرحله بعد داشته باشم .

    عاشق همتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    با یاد و نام تنها پروردگار جهان هستی ویگانه ای که جان بخشید .

    خداوندا تو را سپاس به خاطر قوانین ثابت وپایدارت

    خداوندا تو را سپاس برای هرآنچه بخشیدی ومیبخشی و خواهی بخشید

    خداوندا تو را سپاس که تنها تکیه گاهم بودی و هستی .

    و هزاران سپاس برای همه چیز

    سلام بر استاد جان عزیزم ومریم زیباکه با موهای بلندش چقدر زیباتر شده .

    به مدتی میشه کامنت نذاشتم چون با نتایج اومدم

    چقدر هم زمانی داشت این فایل با اتفاقات عالی برای من .

    استاد چقدر موضوع جالبی مطرح کردید از عادت ها وباورهایی که مثل وحی پذیرفتیم وبه نظر خودمون خوبه ولی بعد که هدایت میشیم به تغییرش میفهمیم چقدر خوب شد تغییرش دادیم .

    استاد 18سال پیش که در بندرعباس زندگی میکردم وبه خاطر باورهای اشتباه وابسته بودن به مادرم ،پام را تو یه کفش کردم که من باید برگردم به شیراز وهر چی پیشرفت که باعث میشدزندگیم بهتر بشه را ،ازش گذشتم ولجبازی باعث شد 18سال در شیراز بمونم وپیشرفتی نداشته باشم .

    عادت های ما زندگی ما را می سازه وباورهایی که اینقدر تکرار شده که شده باور.

    تا اینکه دخترم هنرستان را تموم کرده و گفت من می‌خوام برای ادامه تحصیل برم تهران وبا اینکه ترس داشتم از تغییر ،گفتم ماهم بایدمهاجرت کنیم همراه با دخترم .

    استاد همراه با سفر این دفعه شما ماهم سفر پنج روزه با پیکان وانت به تهران داشتیم وایمان وعمل را نشون دادیم .

    همش تو ذهنم میگفتم اگر استاد باریه ساک دوتا بچه رفت تهران وچقدر پیشرفت کرد ما هم میتونیم

    استاد هیچ بهونه ای را نمیشه تو ذهنت بیاری که به این دلیل وبه اون دلیل نمیشه .

    میشه وحتما میشه اگر تو باورکنی،اکر تو اسیر عادت های گذشته وپوچ نشی .

    تو این پنج روز از صبح در سایت دیوار بودیم و هرجا می‌رفتیم خونه ای که ما می‌خواستیم جور نمیشد وروز آخر دیگه همسرم داشت ناامید میشد ومیگفت نمیشه ولی من همش میگفتم خدابرای من خونه ای که می‌خوام را گذاشته کنار .

    ودر روز پنجم که یه خونه از سایت دیوار دیدیم که نپسندیدیم،در نزدیکی همون جا به یه بنگاه هدایت شدیم وخونه ای که می‌خواستیم جور شد.

    استاد بنگاهی، می‌گفت این خونه را به نفر می‌خواسته اجاره کنه ولی پولش در دقیقه نود جور نمیشه وخداوند اینجوری شاهکار می‌کنه برای کسانی که باور وایمان دارند وقدم برمی‌دارند ونمیپذیرند شرایطشون را.

    استاد امروز داریم به لطف خدا اسباب کشی میکنیم و داریم میریم به تهران .

    پدر و مادر وخواهر وبرادر هام حتی از یه خونه ای که سالهاست زندگی میکنند حاضر نیستند دو قدم اون طرف تر بروندولی خدا هدایتم کرد با دوره کشف قوانین وثروت یه حرکتی انجام بشه .

    واقعا چقدر اسیر عادت هامون هستیم که حتی نمی‌دونیم اشتباهه ومحکم میایستیم وباور کردیم .

    این کامنت را گذاشتم که به هرکسی که بگه نمیشه بگم میشه اگر تو باور کنی که میشه .

    استاد جانم به امید اینکه مهاجرت های بعدی من به کشور های ترکیه و اروپا و آمریکا باشه و همون طور که خدا وعده داده کسانی که هجرت میکنند روزی های بهشتی دریافت میکنند .

    سپاس از ویدئوهاتون که تو سفر با ما به اشتراک می‌گذارید .

    بارب چنان کن سرانجام کار

    تو خوشنود باشی وما رستگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: