سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مریم عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد در حین تماشای این فایل زیبا، شما از پشت دوربین که با این آقای محترم و خوش رو صحبت می کردید کلی تحسین کردم, احساس کردم چقدر شما پاک و زلال هستید احساس کردم چقدر همه چیز سر جای خودشه وقتی شما در اون مکان قرار میگیرید و این به خاطر اینکه شما بی نهایت با خودتون در صلح هستید با خودتون دوست و رفیق هستید؛ واقعا یه حسی بهم گفت چقدر شما از همه لحاظ پاک و خیلی انسان خوبی هستید ؛ و یه احساس خوبی از این حس گرفتم و بهتون بی نهایت افتخار کردم ؛ نه تنها در این مکان زیبا که در همه مواقع شما فقط وفقط با انسانهای شایسته برخورد دارید و حتی شما عزیز دل شایسته ای دارید و همچنین همیشه در مکانهای عالی قرار می گیرید:

جاییکه دوست دارید هوا بارونی بشه برید شنا تو دریاچه اتفاق می افته ؛ دوست دارید یه ساعتی داشته باشید که نیاز به شارژ هر روز نداشته باشه براتون خیلی عالی محیا میشه ؛ دوست دارید قلعه سنگی ببینید که به راحتی هدایت می شید اونجا و کشف می کنید اون رازی که درش بوده و… بی نهایت دوست داشتن هایی که همیشه به وقتش و به موقع براتون اتفاق می افته ؛ خدارو هزاران بار شکر به خاطر این همه صلح و دوستی که با خودتون دارید این حد از کار روی کنترل ذهنتون و توجه و تمرکز به زیبایی ها ؛ این حد از تعهدتون به همه آگاهی ها که نتیجه اون این همه از خوبی ها و نظم و هماهنگی ها در زندگی تون هست بی نهایت تحسین تون می کنم واقعا لایق تمام این خوبی ها هستید و افتخار می کنم که شما استاد عزیزم هستید.

وقتی نجوا ها بهم فشار میاره و شیطان برام دست تکون میده و میگه تو آدم این راه نیستی مخصوصا زمانی که مثل قایق روی آب منحرف میشم از مسیر ،میگم خدایا استاد اگر در این موقعیت بود چکار میکرد و صدای شما می پیچه تو گوشم و از تون راهکار می گیرم؛ خیلی اوقات در فشار نجواها شما رو تحسین میکنم میگم واقعا استادی برازنده شماست چرا که خیلی عالی و متعهدانه روی باورهاتون کار کردید. استاد جان بهتون بی نهایت افتخار می کنم.و دوستون دارم.

وقتی این دوست عزیز دیدم که با عشق دارند از بلوبری های مزرعه میگن با اینکه تحسینشون میکردم ؛ولی ته ذهنم میگفتم یعنی این آقا یه مزرعه داره که باید کلی زحمت بکشه مشتری جذب کنه که بیان محصولاتش بخرن. این محصول تموم شد محصول دیگه و باور کمبود در من موج میزد ؛ زحمت زیاد برای محصول و جذب مشتری ؛ اصلا اون از کجا مشتری جذب کنه ؛ کی حوصله داره بره سر زمین محصول بخره؛ اگر محصولش رو دستش بمونه که همه خراب میشن؛ یعنی هی داشت ردیف میکرد برام کمبودها و باورهای محدود کننده رو.

بعد که رفتید کارگاه و معرفی کردید کار این آقا رو، گفتم کی واقعا میاد به این ماشین ها پول بده , قبلا شنیده بودم که طرف میره یه ماشین درب و داغون میگیره و مجدد تعمیر میکنه و سوارش میشه میگفتم این چه کاریه و یه کار بیهوده است . وقتی شما گفتید که این ماشین ها رو طرف جلوتر چند هزار دلار میده که براش ماشین آماده کنند با سلیقه خودش و بعد هم صد تا دویست هزار دلار دستمزد به این آقا میدن هی داشت گره های ذهنم باز میشد که آره هستند کسانی که به این ماشین های پنجاه تا شصت سال قبل قراضه عشق بورزند؛ هستند کسانی که اونقدر براشون تهیه ماشین مورد علاقه شون با سلیقه خودشون مهمه که حتی شده باشه چند سال منتظرش بمونند؛ هستند کسانی که با عشق به این افراد پول میدن که کار کنند و در آمد داشته باشند و خیلی عالی دارند نقش خودشون در گسترش جهان ایفا میکنند , واقعا پشتکار و باورهای این آقا و پسرهاشون تحسین میکنم که از یه سری ماشین های داغون می تونند کسب درآمد عالی داشته باشند اینجاست که کسب ثروت هیچ ربطی به شغلت نداره مهم باورهای ثروت ساز هستند که تو رو به پول و درآمد عالی میرسونند .

این همکاری و اتحاد و پشتکار و عشق پدر و پسرها رو تحسین میکنم , با وجود اینکه از صاحب مزرعه همسایه جواب منفی میگیره بابت برق گرفتن ولی مطمئنا اونقدر رها بوده در کار خودش و باورهاش که به خودش و به کارش سخت نگرفته تا جاییکه صاحب مرزعه خودش اومده پیشنهاد فروش ملکش به دوستمون داده که گفته بفرما مزرعه من دو دستی تقدیم شما و حالا ؛ ایشون هم برق دار شدند و هم یه مزرعه بزرگتر دارند.

قدرت افکار و تسلیم بودن و رها بودن همه شرایط به نفع تو هماهنگ میکه. به خاطر باورهایی که این دوست عزیز داشته، استاد و مریم جان و بقیه دوستان خیلی راحت به این مزرعه بلوبری خوشمزه هدایت شدند. خدایاشکرت این نشون میده که:

تو باورهاتو درست کن حتی در ناکجا آباد هم که باشی اون مشتری ها سروکله شون با عشق پیدا میشن و با لذت محصول جمع میکنند حتی تونمیخاد به خودت زحمت بدی جم کنی و بسته بندی کنی؛

تو با عشق و شوق کارتو شروع کن کارگاهت راه بنداز انسانهایی که علاقه مندماشین های کلاسیک هستند میان سراغت و حتی جلوتر هم پول میدن که راحت پروسه بازسازی اجرا بشه , اونم در دل یه مزرعه زیبا پر از درختان زیبا و سرسبزی و هوای عالی که هر وقت خسته شدی کافیه یکم قدم بزنی و چند تا نفس عمیق در دل این سرسبزی و هوای عالی استشمام کنی,

تو افکارت درست باشه مدارت میزون باشه پیدا میشن مشتری هایی که با عشق میان مزرعه ات بلوبری جمع میکنند و بی نهایت تحسینت هم میکنند و تو اشتیاق اونا رو که میبینی میبری به کارگاهت تا بیشتر ازشون انرژی دریافت کنی و چقدر هم عالی استاد عزیز داشت تحسین میکردن ایشون و کلی این آقا با ذوق بقیه کارها رو معرفی میکرد و از همه مهمتر اینکه با استاد عزیز آشنا و هم صحبت شدند.

همه اینها نتیجه تمام باورهای آگاهانه یا ناآگاهانه دوستمون بودند. هر کسی در این جهان نتیجه افکار و باورهاشو دریافت می‌کند.

یکبار دیگه همینجا تعهد میدم که با عشق و با مداومت روی آموزش های ارزشمند شما کار کنم و بگم چه بخوام چه نخوام این منم که با افکارم با کانون توجهم دارم تمام اتفاقات زندگیم رغم میزنم , این منم که با سخت گرفتن به خودم در تمام مسائل از خواسته هام دور میشم این منم که می تونم اونقدر رها روی دوره ها کار کنم بدون توجه به اینکه چطور میخاد برای من اتفاق بیافته ؛ و تکرار کنم راهتو با عشق برو لاجرم لاجرم نتایج وارد زندگیت میشه.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم…
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244
    345MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

305 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسام» در این صفحه: 2
  1. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    زیبایی های سفر 244 در کنار استاد

    کامنت دومم برای این سفر لذیذ

    دوستان عزیزم

    درس امروز من :

    𥙿 – ” تحسین زیبایی ها ”

    𥙿 – ” – “لبخند چقدر انرژی توشه و آدم رو خیلی زیباتر میکنه”

    𥙿 – ” – ” فاش شدن باگ هام ربطی ب فایل های دانلودی یا دوره ها نداره ”

    سلام به استادهای قشنگ و مهربون و همیشه خنده روی من

    قلب زیاد دارین پیشم

    دوستان همسفر عزیز تر از جـــــونم

    چقدر عاشق شماها هستم با نظرات بینظیرتون ؟

    لایک و قلب زیاد

    استاد شایسته جان

    استادعباسمنش جان

    سفر امروزم با شما میتونه دلیل این باشه ک بگم چ چیزهای زیادی از سفر کردن با شما یاد گرفتم چ زیبایی هایی رو دیدم

    اینکه یاد گرفتم فقط لذت ببرم و تحسین کنم

    اینکه خودمو ب جریان هدایت بسپرم

    اینکه رها باشم و از همین امکانات امروزم لذت ببرم

    اینکه فقط برای خواسته هام کافیه قدم اولمو بردارم

    و بعد باور داشته باشم ک خداوند منو ب بهترین مکان در بهترین زمان با بهترین آدما هدایتم میکنه

    استاد جانم

    وقتی سریال ها رو میبینم احساس لیاقت میکنم ک منم میتونم این فضاهای زیبا –این کشورها -رو تجربه کنم-

    و اینکه با لبخند و انرژی استاد شایسته و دوستانمون چقدر حال منم خوب شد.

    امشب بازم قبل خواب میبینمشون

    استاد شایسته جان

    من چند دوره رو با استاد عزیز و شما داشتم

    وقتی توی دوره ها استاد عباسمنش عزیز میگفتن ک “بابا ب دیگران کاری نداشته باشین”

    نشین ملا غلط گیر خانواده و بقیه

    کاری ب کار دیگران نداشته باشین

    من قبول داشتم استاد درست میگن

    ولی حرف مفت میزدم چون خیلی سعی میکردم ب خانوادم نگم و در عمل حرف استاد عزیز رو اجرا نمیکردم

    سعی میکردنم جاهایی هم موفق بودم

    ام گاهی گول میخوردم

    امروز دوباره اومدم عصر توی دفتر کارم

    بقول خودم توی کوه طــور

    جایی ک هیچکس نیس و خودم هستم و خودم و خدا و استاد و دوستان سایت

    من کامنتهای خوب و باور ساز رو خیلی میخونم شاید دو یا سه یا بیشتر میخونم

    آخه ذهنم با تجربیات دوستان خیلی راحت تر رام میشه

    اومدم سراغ کامنت سعیده جان

    دوباره خوندم و رسیدم ب قسمتی از مقاله استاد شایسته

    ی مرتبه ذهنم گفت حسام آخ فهمیدم

    فهمیدم

    حالا متن رو براتون مینویسم ببینید چی فهمیدم

    راجع ب کاشتن دانه و مراقبت از اون

    1 – شروع تغییر باور، یعنی کاشتن بذر های باورهای قدرتمند کننده. بذرهایی که نه تنها هنوز قدرتی ندارند بلکه نیازمند مراقبت بسیارند تا جان بگیرند.

    2 – هر باور جدیدی که شروع به ساختنش می کنی، در حکم کاشتن دانه ای در دل خاک است. شما دانه کاشته و در این چند روزه مرتب به آن آب داده و مراقبت های لازم را به عمل آورده ای.

    3 – اما هر روز صبح با این دیدگاه که چون چندین روز است به خوبی از آن مراقبت کرده ام پس باید کافی باشد، سراغ آن دانه نمی روی و انتظار نداری سبز شده باشد.

    4 – بلکه به این موضوع آگاه هستی که: درست است هنوز هیچ آثاری از رشد دانه دیده نمی شود، اما ایمان دارم دانه در حال رشد است. پس منتظر مانده و همچنان مراقبت از آن دانه را ادامه می دهی.

    به خاطر آگاهی شما از قانون طبیعت، شک و تردیدهایی اینچنین سراغت نمی آید که بگوید:

    یعنی الان در حال رشد است؟…

    یعنی در زیر این همه خاک و در این مکان تاریک و نمور و سرد، امکان رشد و حیات برای این دانه وجود دارد؟…

    5 – شما این سوالات را نمی پرسی و همچنان به روند مراقبت از دانه ادامه می دهی، زیرا شیوه طبیعت را می دانی و آگاهی که این قانون طبیعت است که دانه را در دل خودش، همانجایی که به نظر سرد و تاریک و نمور می آید، نه تنها نمی کُشد، بلکه می پروراند.

    6 – شما دانه را بیرون نمی آوری، صبر می کنی. صبری که نشان از ایمان شماست. ایمانی که موجب می شود با اینکه هنوز دانه را نمی بینی ، به مراقبت از آن ادامه داده، علف های هرز اطرافش را می کنی، دور آن حصاری می کشی تا در روزی که آن دانه قرار است جوانه بزند، زیرا پای رهگذارن لگدمال نشود.

    7 – این مهم ترین کار زندگی تو درباره پرورش باورهای نوپایت است. همان کاری که استاد عباس منش در اولین روزهای شروع کارش در بندرعباس، انجام داد. درست بود که آن زمان هنوز نتیجه خاصی در دست نداشت اما ایمان داشت که قانونش همین است و نتایج قطعاً در راه اند. ایمان داشت بذری که کاشته، در حال رشد است و تنها کار او ادامه دادن به مراقبت از این بذر است و اگر نا امید نشود، اگر ادامه دهد، قطعا نتایج نیز به گونه ای ظاهر می شوند که جایی برای شک و تردید یا انکارهای دیگران نخواهد ماند.

    تا اینجا مقاله استاد شایسته ادامه داشت

    از اینجا یِ لحظه خدا گفت حسام جان یادته یِ میلیون بار استاد در همه جا چ دوره ها چِ فایلهای دانلودی گفتند ک راجع ب قوانین و موضوعاتی ک میفهمیم هیچی ب کسی نگیم

    گفتم درسته

    خدا گفت

    اون درک از قوانین مثالش میشه دانه ای ک در دل زمین کاشتی

    تو اون بذر قوانین رو در دلت کاشتی

    گفتم درسته

    بعد خدا گفت

    خوب تو یا ازش مراقبت میکنی

    یا اینکه مراقبت نمیکنی

    اگ مراقبت کنی یعنی اینکه دورش حصار بکشی زیر لگد رهگذران نره

    علف های هرز اطرافش را می کنی

    بعد گفتم خدا جون فهمیدم

    فهمیدم نشتی انرژی من از کجاست

    از تائید شدن

    دنبال تائید شدن بودم چون سالهای زیادی رو در احساس کمبود و سرخوردگی و نرسیدن ب خواسته ها سپری کرده بودم

    برای اینکه شرک داشتم ک حالا ک توی مسیر درستم بزار همه بدونن و بهم افتخار کنن

    از ناجی بودن

    میخواستم برای اطرافیانم خدایی کنم و نمیفهمیدم ک اون بنده ها خدا دارن و تو وقتی ب گرفتاریهاشون توجه میکنی یعنی جهان گرفتاری بیشتری رو وارد زندگیم کن

    از ناتوانی در سکوت

    سکوت نکردم برای اینکه شرک داشتم ک خدا از پَسِ راهنمایی خانواده و دوستانم بر نمیاد

    از عدم درک قانون توجه

    چون وقتی ب ایراد همسرم توجه میکنم ایراد بیشتری رو جذب میکنم

    از رها کردن تمرین آشغال نریز

    تمرین آشغال نریز تمرین استاد عباسمنشه عزیزه ک توی دوره احساس لیاقت گفتن حتی توی خیابون ب دیگران نگین آقا آشغال نریز چ برسه ب نزدیکترین عزیزانتون

    دوستان عزیزم میدونین

    من اون دانه و نهال کوچیک درس های قوانین رو توی قلبم با تمام وجودم کاشتم

    و تا ی جایی مراقبش بودم ولی از ی جای دیگه ک شیطان بهم غلبه کرد سست شدم و اجازه دادم دیگران

    با مسخره کردنم

    با تحقیر کردنم

    ایمان منو ضعیف کن و اون نهال زیبا رو ناآگاهانه لگد مال کنن

    و حتی ی حصار هم دورش نکشیدم

    آخه استاد توی دوره احساس لیاقت گفتن ارزش قائل باشین برای آگاهی هاتون

    برا خودتون حد و مرز مشخص کنین ک من آگاهی هایی ک پیدا میکنم از توی جوی آب ک نیس

    کار میکنم روی خودم

    از وقت ارزشمندم میزارم و میفهمم

    بنابر این نباید ب هیچکسی بگم تا هم خودمو کوچیک کنم هم اون آدمه از روی نا آگاهی اون نهال زیبا رو له کنه

    حد و مرز شما اینه ک این آگاهیا مختص زندگی ارزشمند منه و ب هیچکسی نمیگمشون

    و الان شاید چند ماهیه ک وقتی میبینم دوستان میگن چقدر لذت بردیم این کلمه لذت با قلبم ناآشنا شده

    چند ماهیه شاید روزانه 5 یا 6 ساعت دارم دوره گوش میدم

    تمرین انجام میدم

    کامنت مینویسم

    پس چرا حالم خوب نیس

    چرا احساسم میگه ی چیزی کمه

    چرا لذت واقعی رو نمیبرم

    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    چون من قانون استاد و جهان رو رعایت نکردم

    و همون قانون مراقبت از دانه ای ک با هزار امید و ایمان توی قلبم کاشته بودم

    و اون دونه زیبا داشت زیر لگد ناآگاهانه اطرافیان له میشد

    اما ب خودم تعهد میدم ک

    از این ب بعد از خودم و افکار قشنگم

    و وجود ارزشمند ونازنینم در مقابل جهل اطرافیان مراقبت کنم و ب حرف استاد گوش کنم ک گفتن

    آقا راج ب قوانین و چیزایی ک میفهمین ب هیچکس چیزی نگین

    آقا راج ب قوانین و چیزایی ک میفهمین ب هیچکس چیزی نگین

    ب هیچکس

    ب هیچکس

    اگه خواهش کردن

    بگین سایت آمادس برین عضو بشین

    تمام

    تمام

    جالب اینجاس بچه ها ک من توی دوره ثروت هی کار میکردم روی باورای ثروتم ک نمیدونم فلان باور رو ویس کنم و گوش بدم

    فلان باور رو الگو پیدا کنم

    فلان باور رو 10 بار گوش کنم تا بهتر بفهمم

    و میگفتم

    طبیعیه ک ثروت وارد زندگیم بشه

    ولی دریغ از ورود پول ب حسابم

    بعد میگفتم بابا آخه دیگه چیکار کنم

    بعد امروز درک کردم ک وقتی احساسم خوب نباشه نه تنها پول نمیاد

    بلکه روابط خوب و سلامتی و هیچی نمیاد

    چرا

    چرا

    چون حسام ی درس کلیدی رو یادش نگرفته

    من یادمه استاد توی اول درس گفتن این مطالب رو ب کسی نگین

    شیطان همونجا درجا گفت بابا این ک موضوع مهمی نیس

    اصل فهمیدن باگ های مالی توهه

    تو اگ اینو باور کنی ک هیچکسی نمیتونه روی زندگیت تاثیر بزاره

    پس این مهم نیس ک بگی یا ب دیگران نگی

    و استاد چقدر قشنگ شیطان کارشو بلده

    از طریق قانون خودم خالق زندگیمم وارد میشه

    و میگه اگ ب دیگران هم بگی هیچ اتفاقی نمی افته چون تو خالق زندگیتی

    بعد ک من باور کردم

    از اونطرف میرم میگم

    و مسخره میشم و ایمانم هر روز ب مسیر کمتر میشه

    دوباره از اونطرف میگه دیدی نیومد

    دیدی نشد

    و…………….

    یعنی از طریق قانون منو از اصل جدا میکنه و اجازه نمیده از اون باورای اصلی ثروت هم نتیجه بگیرم

    چرا؟

    چون من نهالی رو ک کاشتم اجازه دادم له بشه

    واحساسمو خراب کنه

    و نشتی انرژی داشته باشم تا ب بقیه و خانمم و اطرافیان ثابت کنم ک دیدین مسیر من درسته

    بعدحالا ک اومدم ثابت کنم

    اون باورای درست ثروت برام پول رو نمیارن

    چرا؟

    چون احساسم خوب نیس

    چون میخوام شوآف کنم

    و طبق معمول نجواها گفتن ک این مقدمه ای ک استاد گفتن مهم نیس

    اینکه کاری ب اطرافیان نداشته باشین

    اینکه راجع ب قوانین ب کسی چیزی نگین

    دقیقا شیطان بهم گفت اینکه مهم نیس تو برو روی باورای ثروت

    باورای اصلی و کلیدی رو کار کن تا پول بیاد

    بعد من رفتم

    پوست خودمو کندم بقدر توانم روزی 6 یا 5 ساعت بکوب خودمو قرنتینه کردم چند ماه ، ک هیچ مزاحمی نباشه

    بعد ک خوب خودمو و باورامو تکوندم

    دیدم نه دریغ از ی نشونه کوچیک

    بعد میگم من آرزوی خرید دوره ثروت رو داشتم

    پس چی شد

    چرا حتی از خرید دوره ذوق زده نیستم

    مگه آرزوم نبوده

    پس چرا همینکه ب این رسیدم حالمو خوب نمیکنه؟

    حالا چیکار کنم چرا ی نشونه کوچیک نمیاد از پول

    حالا میام توی فایل های دانلودی رایگان

    و اینجا

    میبینم استاد عزیز گفتن فایلهای دانلودی من با دوره ها هیچ فرقی نداره

    الان میفهمم ب خدا درست میگن استاد

    من توی فایل دانلودی رایگان اینهمه باگ

    و بزرگترینش تائید شدن رو کشف کردم

    ک اینکه استاد گفتن کاری ب بقیه نداشته باشین یعنی چی

    خیلی حسم خوب شد ک این داستان رو فهمیدم

    خدا جون عاشقتم و ازت راضی راضیم ک همچین خدای نازنینی دارم و از بودن با تو لذت های زیادی قراره وارد زندگیم بشه

    چِ پولهایی ک قراره وارد حسابم بشه

    چِ روابط عاشقانه ای کِ قراره وارد زندگیم بشه

    چِ سلامتی هایی کِ قراره وارد بدن نازنینم بشه

    چِ لذت ها و شادی هایی کِ قراره وارد احساساتم بشه

    چِ خریدهای نقدی ک عاشقشونم کِ قراره وارد خرید کردن هام بشه

    وای چقد این احساس امید داشتن عالیه

    چقد حالم خوب شد

    خدا جونم

    واقعا تو برای آگاهی دادن و همه چیز زندگیم کافی کافی کافـــــــی هستی

    استاد شایسته جان

    من توجه میکنم ب ساده و رها زندگی کردن و جهان

    “”” بقول استاد عزیز لاجرم اتفاقات خوب رو وارد زندگیم میکنه””””

    از خدا ممنونم بابت این نعمت بزرگش ک جهانش خیلی ساده کار می کنه

    استاد شایسته جان

    استاد عباسمنش جان

    دوستان عزیزم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    16/04/1403

    زیبایی های سفر 244 در کنار استاد

    استاد شایسته جان اینکه چطور بتونم فرکانس بفرستم ک بتونم بازم همراهتون سفر کنم

    دوم اینکه ب چی توجه کنم ک بتونم سفرم ادامه دار باشه چون اگ ب زیبایی ها توجه کنم باشم جهان منو پیشتون نگه میداره و ……..

    درس امروز من :

    𥙿 – ” تحسین زیبایی ها ”

    𥙿 – ” باور کنم برا منم میتونه اتفاق بیفته”

    𥙿 – ” چقدر لبخند زدن میتونه ب خود آدم انرژی و شادی بده” (لبخند زیبای سمیه جان)

    سلام به استاد های قشنگ و مهربون و همیشه خنده روی من

    قلب زیاد دارین پیشم

    دوستان همسفر عزیز تر از جـــــونم

    چقدر عاشق شماها هستم با نظرات کم نظیرتون ؟

    لایک و قلب زیاد

    استاد شایسته جان

    استادعباسمنشجان

    سفر امروزم با شما میتونه دلیل این باشه ک بگم چ چیزهای زیادی از سفر کردن با شما یاد گرفتم چ زیبایی هایی رو دیدم

    اینکه یاد گرفتم فقط لذت ببرم و تحسین کنم

    اینکه خودمو ب جریان هدایت بسپرم

    اینکه رها باشم و از همین امکانات امروزم لذت ببرم

    اینکه توی همه چیزهای زندگیم ک میخوام بهشون برسم قدم اولمو بردارم و بعد باور داشته باشم ک خداوند منو ب بهترین مکان در بهترین زمان با بهترین آدما هدایتم میکنه

    استاد جان

    اگه خدای نکرده فک کنم ک تجربه این زیبایی ها برای از ما بهترونه ، (چون ی لحظه ذهنم گفت ” پسر این رامتین جان و سمیه جان چ فرکانسی دارن ک تونستن استاد جان رو ببینن

    ” ) این شرکه چون هرگز عدل خداوند زیر سوال نمیره ،هر تجربه و خواسته ای برای منم میتونه اتفاق بیفته

    منم میتونم برم امریکا و امریکا زندگی کنم و هم استاد رو ببینم و هم از آزادی هام لذت ببرم

    وقتی سریال ها رو میبینم احساس لیاقت کنم ک منم میتونم این فضاهای زیبا –این کشورها -رو تجربه کنم-

    استاد جان

    معجزه اینکه

    امروز هدایتی رسیدم ب کامنت سعیده جان و چقد لذت بردم

    وقتی آیات رو میخوندم همیشه وقتی هرجایی ب آیه های عذاب ک میرسیدم ردشون میکردم و حالم بد میشد چون باورای اشتباهی داشتم

    امروز معجزه اینکه

    وقتی توی کامنت سعیده جان آیات عذاب رو خوندم خدا بهم گفت حسام جون این آیات مث اینه ک من پدر تو هستم و بهت میگم پسر عزیزم دستتو بده ب من با هم از خیابون رد بشیم و اینکه آیه عذاب شبیه اینه ک من میخوام بهت بگم اگ دستت توی دستم باشه و احساست از بودن با من خوب باشه (ان اولیا ا… لا خوف علیهم) میشی چون من پیشتم و احساستو خوب نگه میداری چون من از خیابون ردت میکنم و هیچ مسئله ای بوجود نمی یاد

    استاد جان خیلی خوشحال شدم ک خدا این باگمو برطرف کرد

    دیگه راحت میتونم آیه های عذاب رو هم بخونم

    چون میدونم آیه عذاب یعنی اینکه پسرم دستتو بده ب من حالتو خوب کن تا از خیابون ردت کنم

    چقد لذت بردم از اینکه خیلی از کسب و کارها هستن ک ما ازشون خبر نداریم و چ پولایی رو با لذت میسازن

    چقدر مزرعه بلوبری زیبا بود و دوسش داشتم

    چقد باور پذیر شد ک منم میتونم استادمو ببینمش

    اینکه ی نفر دیگه بهت زنگ بزنه بگه بیا بریم مزرعه بلوبری و لذت ببریم یعنی منم میتونم لذت ببرم و یکی دیگه زنگم بزنه بگه بیا بریم ی جای باحال تا لذت ببریم

    استاد جان من توجه میکنم ب ساده و رها زندگی کردن و جهان

    “”” بقول استاد عباسمنش عزیز لاجرم اتفاقات خوب رو وارد زندگیم میکنه””””

    از خدا ممنونم بابت این نعمت بزرگش ک جهانش خیلی ساده کار می کنه

    استاد شایسته جان

    استاد عباسمنش جان

    دوستان عزیزم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: