سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

305 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3004 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم بانوی عزیز ودوستان توحیدیم

    خداراسپاسگزارم که این حجم از نعمت وزیبایی امروز نصیب وقسمتم کرد

    خدارا شکر بخاطر وجود انسانهای شریف ونازنین که سخاوتمندانه وبا عشق از آنچه دارند به دیگران انفاق می‌کنند چون استاد عزیزم ومریم جان وصاحب مزرعه بلوبری

    وقتی در راه برگشت از آتلانتای به فلوریدا گفتید که دوتا از بهترین دوستانمون تماس گرفتند گفتند مزرعه بلوبری کشف کردند شما هم میتونید برای خرید بلوبری با توجه به اتمام فصل آن خودتون رو برسونید شاخکام تکان خورد بازم هدایت الله وچه جالب که دوستمون هم گفتند کاملا هدایتی این مزرعه رو پیدا کردند ومتوجه شدند 20 دقیقه با آنها بیشتر فاصله ندارد ووقتی استاد جان طبق عادت همیشگی اطلاعاتی در خصوص مزرعه از آن مرد شریف سوال کرد متوجه شدیم حتی ایشون هم کاملا هدایتی این مزرعه فقط جهت تامین برق زمین خودش که در کنار این مزرعه قرار داشته خریده وچه زیبا خداوند او را هدایت کرد تا شیوه صحیح پرورش درختان بلوبری را بیاموزد باوجودیکه در طی دوسال قطره ای آب به این مزرعه نداده مزرعه اینقدر پربار وپرمحصول باشد خدایا شکرت

    ای جانم لحظه ای که شما بلوبری ها را میچیدین ومیخوردین دقیق طعم بلوبری رو حس کردم وچقدر لذت بخش هست اینجوری میوه ای که عاشقش هستی رو بخوری خدایا شکرت این فایل زنجیره ای از هدایت‌های خداوند بود زنجیره ای که میتونه در درک سیستمی بودن جهان هستی به ما کمک کند ،اینکه به تعداد موجودات زنده بر روی زمین ایده برای خلق ثروت وجود دارد ،تنوع بالا سلایق مختلف ومتفاوت ،راه‌های متفاوت جهت خلق ثروت همه همه دال بر وجود فراوانی ونعمت وثروت در جهان هستی است

    خدایا شکرت بخاطر وجود انسان‌هایی که سخاوتمندانه می‌بخشند

    سخاوتمندانه عشق می‌ورزند

    خدایا شکرت که اجازه نوشتن به من دادید دیشب کامنت سعیده جان را در فایل قبل می‌خواندم که به این موضوع اشاره کرده بودند تعداد کامنتها زیر فایلها خیلی کمتر از قبل شده وامروز وقتی این فایل رو دیدم اصلا نتونستم با روحم با منبع ارتباط بگیرم تا بتونم بنویسم اول تو دفترچه یادداشتم چند خط برای خدا نوشتم وبعد چند آیه از سوره حدید را خواندم وبعد تونستم وصل بشم به منبع بنویسم واقعیت همین هست تا در مدارش نباشی تا خداوند اجازه ندهد نمی‌توانی بنویسی حالا هرچند بار که یه فایل را دیده باشید

    معبودم ،من به هرخیری ،به هرخیری هرچقدررناچیز از جانب تو فقیر ومحتاجم وبی تو هیچ هیچم پس در زندگیم در وجودم جاری باش تا حق جانشینی را بتوانم به جا بیاورم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    شینا زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 635 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استادعباس منش و خانم شایسته

    و سلام به بچه های سایت دلم خیلی براتون تنگ شده بود. تو این مدت بخش هایی ازسفر نامه و سریال سفر به دور آمریکا قسمت244 رو دیدم .کلی چیز درباره ی میوه بلوبری یاد گرفتم و فهمیدم و کلی از این سریال استفاده کردم و متوجه شدم که میوه بلوبری توی بوته رشد می کنه. اما اشتباه می کردم این میوه توی درخت رشد می کند و فهمیدم اسلن این میوه آب نمی خواد خودشون از عمق زمین آب پیدا می کنند و این یکی از نشونه های عظمت خداوند مهربان و بخشنده است و من فهمیدم که بعضی از بلوبری ها خیلی شبیه انگور سیاه هستش تازه توی یک درخت بلوبری کلی بلوبری دارد.

    توی یک درخت بلوبری آنقدر بلوبری دارد که تمومی ندارد . من تاحالا اسم مزرعه بلوبری نشنیده بودم من فکر می کردم توی مزرعه فقط سبزیجات می کارند یا کاشت می کنند نه بلوبری یا میوه های گوناگون دیگه. تازه فکر نمی کردم که توی یک مزرعه آنقدر درخت بلوبری یا بلوبری داشته باشه و اصلا فکر نمی کردم آنقدر با نظم این درخت های بلوبری رو کاشته باشند خیلی جالب بود برام. خیلی خیلی با نظم ترتیب کاشتند و برام جالب بود.

    راستی صاحب جدید این زمین چقدر جالب به این زمین رسیده تازه چقدر مهربون هستش که یک وسیله برای جابه جا کردن بلوبری ها تهیه کرده و یک سبد بامزه با کلی شکلک برای ما تهیه کرده که با آن بلوبری بچینیم و من توی دلم وقتی این فیلم رو دیدم گفتم دست مریزاد. خوب فکر همه چیش رو کردی و من کارگاه این آقا رو توی فیلم دیدم خیلی جای پرنور و جذابی بود و کلی ماشین زیبا اونجا بود که احتمالا این ماشین های قدیمی باشه کارگاه ایشون آنقدر زیبا و جذاب این ماشین هارا درست یا تعمین کرده

    استاد می خواهم اتفاقات خوبی که در این هفته افتاده را برای شما بگویم

    شب داشت می شد بازی انگلیس بود من خیلی حوصلم توی خانه سررفته بود برای همین از خداوند درخواست کردم که یکی از فامیل های پدریم به خونه مادر بزرگ پدریم یا grandmother که طبقه پایین ما هست بیاد و بازی کنیم. و نیم ساعت بعد یکی از عمه هام که اسم اون عمه‌ام عمه مهتاب بود و دو پسر داره زنگ زد و گفت که من بچه هام رو آوردم بیا پایین با اونها بازی کن من خیلی خوش حال شدم و از خدا ممنون شدم که به درخواستم عمل کرده و ذوق کردم اون لحظه که می خواستم برم طبقه پایین آنقدر خوشحال شدم که تند تند اومدم پایین دوستانم رو بقل کردم با هم نودلیت خوردیم فوتبال بازی کردین دوچرخه سواری کردیم و کلی خوش گذشت و من کلی از خدا ممنون شدم و بعد پدرم اومد تا در کنار هم فوتبال تماشا کنیم. بعد من و پسر عمه هام رفتیم پنالتی پنالتی من کل توپ های پسر عمه کوچکم که کلاس اول هستش و امسال میره دوم رو گرفتم و دو گل هم از پسر عمه بزرگم خورم که یک سال از من بزرگ تر هستش تمرینات بالانس که برای هر سه تامون جذابه تمرین کردیم و کلی اونشب خیلی به من خوش گذشت و کلی با خدا حال کردیم.

    استاد یک اتفاق جالب دیگه هم برای من افتاد یک روز که سه شنبه بود کل boy and girl های فامیل in house my grandmother

    Are من اتفاقی رفتم house my grand mother and دیدم که همه ی فامیل چه girl and boy house in grandmother

    A happy من هم خوش حال شدم و رفتم تو و همه یک جا جمع شده بودند و درباره‌ی چیزی حرف می زدند داشتند درباره این حرف می

    می زدند که امروز ساعت 4 ظهر برن به

    پیست ride a bike

    تا برند دوچرخه سواری من هم که خیلی دوست داشتم

    Ride a bike

    گفتم من هم میام این طور شد که من از یکی از فامیل های نزدیکمون خواستم که من رو به اونجاببره وقتی رسیدیم اونجا دوستام صدام زدم شینا اینجا شینا اینجا من هم خوش حال شدم و با همون دوچرخه به سرعت به طرف اونهارفتم خیلی اون شب خوش گذشت و من و دوستام کلی

    Ride a bike کردیم و کلی خسته شدیم از

    God تشکر می کنم بابت اون شب های زیبایی که به من داد به خاطر این همه نعمت و ثروت مندی ممنونم godمرسی

    از همه تشکر می کنم بابت همچی. مرسی از عمو ولی اله و خاله فاطمه که برام کامنت نوشتند و عاشق همتون

    Good boy

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2256 روز

      به نام خدای فرشته های نازنین و قشنگ

      سلام به فرشته کوچولوی این بهشت روی زمین

      سلام به شینا جان زیبا و خنده رو و زرنگ و باهوش

      شینا جان خیلی عالی برامون از باغ بلوبری و کارگاه این آقای مهربون نوشتی کلی لذت بردم از نوشته ات.

      همچنین از اتفاقات حالبی که داشتی، از ترکیب انگلیسی به نوشته ات هم کلی لذت بردم. مدتی بود ننوشته بودی، دلم برای خواندن کامنت های قشنگ تنگ شد.

      مررررسی شینا جان که نوشتی. دوست دارم بوس به اون صورت ماهت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3004 روز

      بنام الله

      سلام‌به روی ماهت عزیزم

      وای که چقدر دلم برات تنگ شده بود

      خداروشکر که بازم توفیق پیدا کردم تا کامنتهای بی نظیرت را بخوانم

      احسنت وهزار آفرین به تو نازنین دختر چقدر عالی از مزرعه بلوبری وکارگاه آن آقا نوشتی

      خدا روشکر خواسته ات اجابت شد موفق شدی لحظه های خیلی خوبی رابا پسرهای عمه مهتاب داشته باشید

      چقدر تو شیرین زبانی دختر زیبا اینکه در کامنتت از ترکیب کلمات انگلیسی استفاده کردی کلی لذت بردم وتحسینت کردم

      راستی شینا جان منم یه خاله هم اسم عمه ات دارم که خیلی مهربون ودوست داشتنی هست عین عمه مهتاب خودت

      خیلی دوست دارم نازنین دختر

      میبوسمت

      مرسی که بازم برامون نوشتی

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3594 روز

    سلام و صد سلام به استاد جان، مریم جانان و همه هم سفرهای نازنین که همیشه از خواندن کامنت هاشون، کلی لذت میبرم و درس میگیرم. حال میکنم …. فایل میبینم و حال دلم عالی از دیروز میشود.

    ممنون استاد جانم

    خدا قوت از تمرینات عااالی که انجام دادیم

    همین الان با گوش کردن این آهنگ زیبا :

    همه چی آرومه؛ تو به من دل بستی… این چقد خوبه که، تو کنارم هستی…..

    همه چی آرومه؛ غصه ها خوابیدن… شک نداری دیگه، تو به احساسِ من …..

    همه چی آرومه؛ من چقد خوشحالم! پیشم هستی حالا؛ به خودم می بالم …..

    تو به من دل بستی؛ از چشات معلومه! من چقد خوشبختم؛ همه چی آرومه…..

    بگو این آرامش؛ تا ابد پا برجاست… حالا که برقِ عشق، توو نگاهت پیداست …..

    همه چی آرومه؛ من چقد خوشحالم! پیشم هستی حالا؛ به خودم می بالم‌…..

    تو به من دل بستی؛ از چشات معلومه! من چقد خوشبختم؛ همه چی آرومه …….

    دارم کامنت می‌نویسم و انصافا خیلی خیلی حالم عااالیه.

    به به استاد …. من که بلوبری هنوز نخورده ام و همیشه پسرم اصرار زیاد به خریدن و تست کردن این میوه دارد و با این فایل مصمم شدم که حتما تست کنم‌و‌پسرم هم خوشحال بشه. اصلا یه جوری سمیه جون میخوردن و تعریف میکردن که آب دهنم راه می‌افتاد. فراوانی محصول، قیمت عالی و زیبایی باغ ….. همه عالی هست.

    استاد جانم، باز تحسین میکنم رابطه رویایی شما دو زوج عزیز و دوستان نازنینتون مثل سمیه جون و آقا رامین که خیلی خیلی دوست داشتنی هستند و رابطه عالی با هم دارند و همچنین، علی آقا که انصافا خیلی جوان مهربان و مودب و دوست داشتنی هستند و گاهی با پسرم فیلم های ورزش هاشون در قانون سلامتی را انجام میدهیم.

    استاد تو اینجا این موضوع برام بلد بود که خودتون که با خودتون در صلح هستبن، دوستان عالی رو به سمت خودتون جذب میکنین. خیلی تحسین برانگیز است.

    اون صاحب مزرعه هم که نگو ….. کاملا مشخص بود که چه شخصیت مهربان، با حوصله و با مسیولیت و خلاق بودند که چگونه ثروت خلق میکردند. خیلی لذت بردم و برام جالب بود.

    بازم ممنون از فایل هاتون

    در پناه خود خود خودش باشین همیشه

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2992 روز

    سلام به استاد عزیز و همه همسفرانم

    چقدر داره خوش میگذره این سفر هم خوش میگذره هم کلی تجربمون دانشمون داره بالاتر می‌ره نگاهمون به دنیا وسیع تر و زیباتر میشه خدایا شکرت.

    به به بلوبری من تا حالا تستش نکردم ولی بنظرم خیلی خوش مزه میاد.

    چقدر جالب یه فردی اصلا کارش بیزینسش چیز دیگه ای هست اما از اونجایی که ذهنیتش در مورد مسائل کلا بازتر و قشنگتر و با نگاه حل مسأله می‌ره جلو حتی وقتی میاد تو زمینه کشاورزی که شاید هیچ تخصصی هم ازش نداره اما نمیتونه بپذیره همین است راهی ندارها و از متخصصش استفاده می‌کنه راهنمایی میگیره و اون بهش آموزش میده و مسأله رو حل می‌کنه وشروع می‌کنه ازش پول ساختن.کلا آدمهایی که دنبال بهبود هستند و ذهنیت خوبی در مورد قابل حل بودن تمام مسائل دارند بنظرم میتونند اینجوری فکر کنند عمل کنند و نتیجه هم بگیرند.

    و این یه چیز کاملا طبیعی هست در واقع جهان چنین پاداشهایی بهشون میده.

    چه کارگاه عظیمی چقدر ماشین واووو.

    ما یه دوستی داریم که ایشونم خیلی علاقه دارند به این کار میرند موتورهای درب و داغون و زنگ زده و له رو میخرند بعد از توی یوتیوب میشنند کلی فیلم نگاه میکنند که چطور میشه این موتور یا دوچرخه یا هر چیزی رو زنگاراش رو تمیز کرد رنگ کرد و خلاصه کلی کار روش انجام میدند یه چیز برند نیو خوشگلش میکنند و توی منزلشون بعنوان دکور استفاده میکنند و ایشونم با پسرش البته یه پسر کوچولو 8ساله هست کار میکنند در واقع پسرشون برای من تعریف کرد که با بابام این کارو انجام میدیم و میشینه با جزییات این بچه اونم با چه شوقی برای من تعریف می‌کنه و من چقدر تشویق و تحسین کردم این بچه رو و چقدر حس خوبی گرفت از من.

    و جالبه من یه مقاله ای خوندم که توی حراجی یه تویوتا سوپرا با بیش از 500 هزار کیلومتر کارکرد در حالی که نشانه های خوردگی یعنی سوراخ بود بدنه ماشین زنگ چه عرض کنم سوراخ بود با نشتی سیستم هیدرولیک مال سال 1990 به قیمت 50 هزار دلار یعنی یه چیزی حدود سه میلیارد تومن ما فروخته شد.وعکسی که گذاشته بود یه کارگاهی مثل همینجا بود شاید همین آقا خریدند و درستش کردند و احتمالا فروخته باشند.

    در هر صورت طبق گفته شما جهان ما بشدت متنوع هست سلایق و علایق آدمها متنوعه و همین تنوع خواسته ها کمک کرده به این حد از رشد جهان و خدا می‌دونه تا کجا پیش بره و همین ها سند ها و فکتهایی در دست ما میگذارند که جهان بینهایت فرصت و موقعیت برای ثروتمند شدن ما داره فقط باید بریم دنبال چیزی که عاشقش هستیم و بدونیم هر چیزی که تو این جهان درست میشه تولید میشه هر نوع خدماتی میخواد باشه مشتری خودش رو داره و این مشتریها بینهایت هستند بینهایت و این زیبایی جهان هست.

    خدایا شکرت واقعا بخاطر این جهان زیبا این جهان فوق العاده ای که خلق کردی و ما رو خالق جهان خودمون قرار دادی شکرت خدا جونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    سمیه سیفی گفته:
    مدت عضویت: 760 روز

    سلام به همه دوستان و عزیزانم

    به به و صد به‌به به این فایل نیمه های شب بود خوابم نمیرفت گفتم ببینم سایت چخبره با این فایل خوشمزه رو برو شدم البته که نصف شب نت من خیلی بهتره و کیف کردم به راحتی تونستم فایل و ببینم

    محو جمال استاد شدم هر بار که استاد میبینم با تغییرات زیبایی که دارن چقدر هر بار خوشتیپ تر میشن و خوش استایل تر

    و دوست عزیزتون که این مزرعه رو کشف کردن و شماهم هدایت شدین به این مزرعه و این همه شگفتی یاد یکی از قسمت‌های زندگی در بهشت بود فکر کنم افتادم که خانم شایسته و شما با لیست بچه ها رفته بودین فروشگاه خرید بعد تو اون فایل مریم جون گفتن که من از خانواده بری همه رو دوست دارم و عاشق بلوبری هستم اونجا دنبالش بودین

    الان گفتم ببین چه جالب آدم دنیال هرچی باشه به همون چیز میرسه

    وقتی خانم شایسته اینقدر بلوبری دوست داشتن الان رفته تو بهشت داره همینجوری این خوشمزه ها رو خودش با دستای خودش میچینه اونم سه تا سطل تازه دوستشون میاد سطل ایشون و پرتر میکنه

    وقتی ما شاکر باشیم وقتی با شوق و ذوق خواسته هامون و بخوایم وقتی به خ‌استه هامون برسیم و سپاسگذار تر باشیم سطل‌های ماهم پر میشه

    ذره ذره این فایل پر بود از قوانین از حرف های استاد که وقتی زوم میشی وقتی با دقت نگاه میکنی متوجه میشی چقدر استاد به آموزه ها پایبند هستن و ما در تک تک فایلها این نتیجه های ناب و می‌بینیم

    خانم شایسته عزیز و قتی با موهای زیباشون دیدم و صداشون که اینقدر پر انرژی و با احساس تو این باغ راه میرفتن و فیلم میگرفتن کیف میکردم

    این فایل خیلی درسها داشت اینکه صاحب مزرعه فهمید که نباید به درختها آب بده و اجازه بده اونا به اعماق زمین برن و ریشه کنند و قوی بشن

    من و یاد تکامل انداخت ماهم وقتی ریشه و پایه هامون قوی بشه و قتی درست آبیاری بشیم وقتی اجازه بدیم رشد کنیم اون وقت ماهم پیشرفت میکنیم میوه میدیم اونقدر قوی میشیم که به دون نیاز به کسی با لطف و بزرگی خدا نتیجه هامون و می‌بینیم فقط باید اعتماد کنیم مثل مرد مزرعه دار

    من هر وقت فایلهای پیک نیک استاد و میبینم به یکجایی شبیه اونجا هدایت میشم براحتی ‌ سادگی

    خیلی لذت بردم از دین این همه زیبایی برکت و فراوانی

    خدایا ازت میخوام مرا هدایت کنی به راه کسانی که نعمت داده ای

    سپاسگذارم از استاد و خانم شایسته عزیز

    برای این فایل بی‌نظیر

    دوستون دارم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    به نام خداوند زیبایی‌ها

    با هدایت الله مهربان یک قسمت جدید را تماشا میکنیم

    سلام به همه عزیزان

    امروز یه روز واقعا فوق العادس

    عکس بنر روی تو‌سایت با تصویر شما عزیزان عالی بود. نوع لباس و ازادی تون رو تحسین میکنم که خیلی راحت هستید

    خداروشکر برای این فورد زیبا که رفیق جاده و مسافرت شماست و خاطره های عالی ازش داریم

    استاد عزیز واقعاً بدنتون خیلی غضلانی شده دمتون گرم

    چه زیباست این مسیر هدایت که خداوند از طریق بندگانش مسیر رو‌ میبره به سمت زیبایی ها ، چه کسی اینقدر زندگیش جذابه؟

    بسیار این مسیر بهشتی زیباست ، از تونل زیبایی ها عبور میکنیم و این تالاب زیبا، خداروشکر فوران فراوانی ها و زیبایی هاست.

    شگفت انگیزه ، انسانی هایی که در این مناطق وسیع زندگی میکنن حتما قلب های بزرگی هم دارن ،

    خیلی حس خوبی داره این countryside و این مناطق که پر از انرژی مثبته و دوست دارم زیر سایه این درختا ها دراز بکشم.

    از دروازه ملک که وارد میشیم خیلی این منطقه سبز و وسیع هست ، روح ادم رو جلا میده الله اکبر.

    چه درختچه های جالبی داره بلوبری تا به حال ندیده بودم و نخوردم. خدا واقعا ما رو کجا اورده.

    بسیار این دوست ایرانی عزیزمون خوش برخورد و لبخند زیبایی دارن و خداروشکر با همچین ادم های زیبایی اشنا میشیم

    واقعاً چقدر این امریکایی و این صاحبش دوست داشتنی و فرندلی هستند ، بسیار وقت می‌گذارند و توضیح میدن و خیلی باورهای خوب و فراوانی دارن .

    من این آزادی و این صمیمیت رو توی آمریکا واقعاً تحسین می‌کنم که حس یکرنگی رو منتقل میکنه و دلی کار میکنن.

    الله اکبر چقدر مزرعه بزرگی هست و واقعاً نامحدود هست، بهشته ، توی این جاده که با این ماشین های گلف میرین ،یه حس خوب داره و این حجم از زیبایی فقط داره عشق ساطع میکنه.

    چه میوه جالبی هست بلوبری که اصلاً نیاز به آب نداره و خودش برای خودش آب پیدا میکنه و این میوه ها از ریشه هایی هست که تو عمق زمینه تغذیه میکنه. مثل داستان این که هرچی ادم به خودش و منبع وصل باشه بی نیازتر میشه.

    دقیقاً استاد عزیز آدم باید از یک آدم حرفه‌ای در بعضی مسائل که تخصص نداره استفاده کنه و مسیرش خیلی راحت‌تر و سریع‌تر می‌شه، گاهی مواقع باید از تجربه همراه با باورهای درست افراد دیگر استفاده کنیم مثل همین الگوی موفقیت که ما از تجربیات شما استفاده می‌کنیم و اگر خواسته باشیم خودمان تجربه کنیم سال‌ها زمان نیاز هست و چه بسا مسیر رو اشتباه بریم

    همین کنجکاوی شما استاد عزیز باعث شده که تو دل خیلی از ناشناخته‌ها برید و تجربی کسب کنید و این همون اهرم رنج و لذت تو ذهن شماست و ما هم از این فواید کنجکاوی شما استفاده میکنیم همش سوده و سوده

    واقعا چقدر لذت می‌برم وقتی که آدم‌هایی رو می‌بینم که به علاقه خودشون زندگی می‌کنند و سبک شخصی خودشون رو دارند ،کارشون علاقه‌شون هست مثل همین بازسازی ماشین‌های کلاسیک یا این کشاورزی، این کارها عشق میخواد.

    هرکسی علاقه ای داره ، انسان ها متفاوتن.

    یک سری افراد هستند که به ماشین‌های کلاسیک علاقه زیادی دارند توی همین ایران ماشین‌های کلاسیک رو جمع می‌کنند و به قیمت‌های خیلی بالا می‌فروشند یا افراد ماشین‌هاشون رو به دست این افراد می‌سپارند که بازسازی کنند

    و این نشون میده سلایق به اندازه تعداد ادم ها دنیا متفاوته ، شاید تو از چیزی خوشت نیاد ولی افراد دیگه هستن که علاقه دارن .

    علاقه و انگیزه با باورهای درست واقعا خروجی شگفت انگیزی میده

    بنظرم هر ادمی توی اون چیزی که دوست داره هزینه میکنه و شاید توی بعضی موارد هزینه نکنه ولی برای علاقش پول خرج میکنه

    توی توضیحاتتون در مورد کولر کارگاه یا همین ماشین ها : واقعا این انسان ها تحسین برانگیزن و شاید ما این کارگاه و ماشین ها رو ببینیم و تعجب کنیم و که مگه میشه؟ ولی این ادم یه روزی حرکت کرده وبه ایده هاش عمل کرده و تکاملش رو طی کرده و الان کارهای رو میکنه که بقیه انگشت به دهن میمونن.

    واقعا دیدن این الگوها ذهن انسان را تغییر میده و قفل ها رومیشکنه

    ممنونم که این زیبایی ها و درس ها رو برای ما به اشتراک میگذارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    بنام آنکه هرآنچه دارم از اوست

    سلام خدمت استادان توحیدی در این دنیای زیبا که سراسر نعمت و برکت ،دنیای که غرق در ثروت بی نهایت و ما شناوریم در این نعمتها

    استاد عزیزم هر چقدر بیشتر دورهای شما رو استفاده میکنم بیشتر پی میبرم که وقتی در فایلهاتون میگید دلیل نتیجه گرفتن و بودن شرایط کنونی که دارم و این میوهای که ما الان میبنیم حاصل عمل به همین صحبتهایی است که در دورهاتون و حتی در فایلهای رایگانتون هست و بیشتر درک میکنم که شیوع آموزشی شما بر پایه همین حرفها و فیلمهای است که تدوین میکنید و روی سایت قرار میدید

    من دانشجو 12 قدم هستم و مدت یکسال بود بدلیل شرایطی که داشتم فقط تونسته بودم تا قدم دوم تهیه کنم و بارها و بارها همون دو قدم رو گوش بدم و سعی کنم بهشون عمل کنم ،با همون دو قدم شرایط مالی من زمین تا آسمون عوض شد و خدا رو شکر درآمد من سه برابر شد ،بدهی هام کمتر شد و احساسم نسبت به قبل آشنایی با شما بسیار بهتر شد و تونستم بفهمم که چطور احساسمو توی شرایط به ظاهر بد کنترل کنم و همین کار باعث شد من رفته رفته نتایج بهتر بگیرم و بعد از یکسال قدم سوم تا قدم ششم خریداری کنم و وارد این دوره بی نظیر بشم ،قوانینی که شما در هر جلسه میگید و با جون دل آموزش میدید همین صحبتهای هست که در هر فایل رایگان شما به وضوح مشاهده میکنم ،بطور مثال در قدم چهارم توی یکی از جلسات گفتین که باید برای لذت بردن بیشتر از زندگی کنجکاوانه از محیط اطراف خودتون اطلاعات بگیرید و سعی کنید در طول شبانه روز و در برخورد با هر آدمی اطلاعات بگیرید ازش ،توی این فایل که امروز دیدم یعنی در تاریخ 1403/04/15 و روی سایت گذاشته شده شما دارید با تصویر به ما نشون میدین که چطور از آموزشی که سال 97 در دوازه قدم روی سایت گذاشتین استفاده کنیم و این دلیل محکمی هست برای من که اجرا کنم این قوانین اگر بدنبال نتایج مثل شما میگردم ،ایمان من الان خیلی قوی تر شده به انجام تمرینات در دوره 12 قدم و باید بیشتر کار کنم روش

    این فایل امروز پر از نکات بود از آسان شدن برای آسانی ها وقتی در مسیر اهداف هستی و ورود ثروت به از بی نهایت طریقی که هیچ ایده ای آدم براش نداره ،درست مثل این آقای دوسداشتنی که یه مزرعه میخره برای گرفتن برق و راه اندازی بیزینسی که مشغولش هست که علاوه بر برق مورد نیازش بصورت کاملا آسون از مزرعه ای که صاحب قبلیش نتونسته بود سود خاصی ازش بدست بیاره حتی با وجود تلاش خیلی زیاد ،ولی برای این آقا حتی بدون زحمت تبدیل میشه به مزرعه پر برکت بدون یک قطره آب

    وقتی داشتین در مورد چرخه طبیعی درخت بلوبری صحبت میکردن و اینکه ریشهاش طوری خلق شده که خودش به ته زمین میره و آب میگره و نیازی به آب خاصی نداره توی ذهن من این موضوع زنگ خورد که من چرا هیچ وقت راجب این موضوعات فکر نکردم و همیشه خیلی راحت از کنار این مسائل رد میشم ،اخه ما یه نخل توی خونمون داریم که مادرم خیلی دوسش داره و همیشه مشغول تیمار کردنشه بطوری که هر کسی میبنش کیف میکنه و همیشه شکر خدا پر بار ،من همیشه فکر میکردم خدا بهش برکت داده ،ولی الان میفهمم اون روزهای که مادرم با عشق از افراد با تجربه مشورت میگرفته و کارهای که مادرم انجام داده باعث میشده این برکت جاری بشه و بصورت رطب خوشمزه روی درخت جا بگیره ،این درس بزرگی بود برای من تا این باور مخرب رو که همیشه فکر میکردم خدا یک انسان و توی آسمونها نشسته و خودش حواسش به من بندش هست رو تغیرش بدم و بیشتر درک کنم سیتمی بودن خداوند ،و سعی کنم خداوند به چشم قوانینی نگاه کنم که باید اجرا کنم و بدون شک با اجرا درست نتایج درست هم دریافت میکنم ..با وجود درک این قوانین ثابت خداوند دیگه نگرانی معنی نداره و بقول استاد پامو جای سفتی میزارم و فکر نمیکنم که جهان الله بختکی و شانس قراره برای من کاری کنه ،در واقع شانس اجرای قوانین به شرط درست نه یک اتفاق یه هوی که زندگیمو زیرو رو کنه

    استاد عزیزم این موضوع که گفتید راجب ماشنهای قدیمی که ظاهر به هیچ دردی نمیخوره ولی بعضها حاضرا خیلی پول بخاطرش بپررازن رو منم توی زندگیم چند باری باهاش برخورد کردم و تا حدودی برام قابل فکر کردن بود و بارها میدیدم یه جنسی که من دارم و حسم میکنم مفت نمیارزه و حتی بدنبالش بودم که یه جوری ردش کنم بره همون جنس با قیمت خوب ازم خریدن و تعجب میکردم این آشغالا به چه دردی میخوره ،در صورتی که ذهن من اینو میگفت و تفاوت طرز فکر منو با خریدار نشون میداد ،با دیدن این فایل ذهن منطقی من قشنگ پذیرفت که میشه نگاه متفاوتی به این مسائل داشت

    نکته دیگه ای که از این فایل دریافت کردم حل مسائلی بود که این دوست عزیزمون در کسب کار خودش اجرا کرد و تونست سیستم خنک کننده ای رو ابداع کنه تا قبل از اون کسی این کارو نکرده بود و واقعا جای تحسین داشت این عملکرد بینظیرش

    این دوست عزیزمون الگوی خوبی برای من شده و منو یاد آقای منصوری انداخت که کاری شبیه این دوست عزیزمون انجام میده و در سطح جهانی آقای منصوری اسم و رسم زیادی برای خودش درست کرده

    آقای منصوری متولد رشت و در زمان جنگ ایران و عراق مهاجرت میکنه به اروپا و بدلیل علاقه ای در صنعت زیبا سازی خودرو داشت تونست جذب شرکتهای غول اروپا بشه و بعد از مدتی در عرصه جهانی شهرت پیدا کنه و با برندهای بزرگی مثل،رویزرویز،لامبورگینی ،وارد کار بشه و الگوی بسیار موفقی بشه برای من از یک ایرانی در حوزه کاری خودش

    این نشون میده این جهان برای هر خواسته ای که من دارم آمادست فقط کافیه مثل تمام الگوهای که هست و میبنیم عمل کنیم تا نتایجی مثل اونا بدست بیاریم

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزار شمام برای تدوین همچین فایلهای و شیوع آموزشی که دارین

    نمیدونم چطور خوشحالی خودمو برای هم مدار شدن با شما با کلمات بیان کنم

    به امید دیدار شما در بهترین زمان و بهترین مکان

    بی نهایت دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    سفرنامه عید 1404_ روز نهم

    با اینکه دو کامنت قبلی که مربوط به اتفاقات دو روز قبل اقامتمون در کرمان زیبا هست هنوز تائید نشده اما تجربه ای که در این سفر برایم ملموس شد این بود که ذهن عجیب فراموشکاره و براحتی و سریع خیلی اتفاقات خوب رو فراموش میکنه، به همین دلیل با وجود خستگی، سعی میکنم اتفاقات امروزم رو شرح بدم و شما عزیزان و همسفران ما در این سفر هم در جریان اتفاقات قرار بگیرید.

    امروز آخرین روزی است که در کرمان حضور داریم. و به امید خدا فردا کرمان زیبا رو به مقصد اصفهان ترک خواهیم کرد.

    قبل از اومدن به کرمان اصلا تصور نمیکردم که با این حجم از زیبایی روبرو بشم که نتونم خیلی از جاهای فوق العاده زیبای این شهر رو ببینم!

    امروز بچه ها هم مثل من دوست داشتن بیشتر از زمان باقی مانده استفاده کنند و لذت ببرند. به همین دلیل با اینکه گفته شده بود امروز به خاطر شهاادت اماکن گردشگری تعطیل است. اما ما به لطف آموزه های استاد یاد گرفته ایم که تابع احساس و نشانه ها باشیم تا قوانین و مقرارت!

    به همین دلیل شال و کلاه کردیم و به سمت باغ زیبای فتح آباد در 20-30 کیلومتری کرمان و در شهر اختیاریه قرار داشت حرکت کردیم. در ورودی شهر از هفت سین و تبریک سال نو عکس گرفتیم و راهمون رو به سمت باغ فتح آباد پیش گرفتیم.

    خدا رو شکر باغ مذکور باز بود و ازینکه به ندای احساسمون گوش داده بودیم خوشحال بودیم. فضایی رو در سکوت و خلوت این باغ بزرگ و زیبا تجربه کردیم که قابل باور نبود.

    عمارت زیبایی که در این باغ بنا شده بود سبک معماریش ما رو یاد هندوستان می انداخت. در ورودی بلیط تهیه کردیم. نفری 20 هزار تومن که مبلغ بسیار ناچیزی حساب میشد. از مسئول فروش پرسیدم گفتن امروز اماکن تفریحی تعطیله؟ و ایشون گفتن اینجا زیر نظر میراث فرهنگی اداره نمیشه!

    استخر بسیار بزرگی در جلوی عمارت باغ خودنمایی میکرد که جلوه خاصی به این بنا بخشیده بود. گلکاری های زیبا و گلدان‌های قشنگ طراوت محیط رو چند برابر کرده بود.

    کار خوبی که در داخل عمارت صورت گرفته بود این بود که اطاق ها به سبک زمان قدیم تزئین شده بودن و یک هفت سین بزرگ در وسط عمارت به زیبایی قرار داده بودن که باز دید کنندگان میتوانستند روی مبل های تعبیه شده بنشینند و عکس یادگاری بگیرند.

    بر روی دیوارهای عمارت عکس والیان و استانداران استان کرمان از زمان مشروطه تا به حال گذاشته شده بود که دیدن این تابلوها خودش مروری بود بر تاریخ معاصر کرمان و این هم از کارهای قشنگ این عمارت بود.

    در دو طرف عمارت فضاهای زیبا و وسیعی رو برای خانواده ها در محیط های باز و بسته تدارک دیده بودن که از فضای موجود نهایت استفاده را ببرند. وجود استخر روبازی که اردک های بسیار زیبایی در آن مشغول آبتنی بودن و اطاقک های کپری زیبا برای مهمانان و باغ ها و مزارع انگور جلوه خاصی به این فضای دل انگیز بخشیده بود.

    بعد از بازدید از باغ فتح آباد سمت گنبد جبلیه راه افتادیم که در داخل شهر کرمان قرار داشت. در مسیر از کارهای بسیار زیبایی که شهرداری کرمان برای نوروز تدارک دیده بود تقدیر و تشکر کردیم. در این مدت به هر مکان عمومی ای که رفتیم سفره های متنوع و زیبای هفت سین همه جا پهن بود و فضا و حال و هوای نوروز رو بخوبی میشد در این استان احساس کرد و این استان بطور کامل آماده استقبال ارز مهمانان نوروزی بود و این جای تقدیر و تحسین دارد .

    گنبد جبلیه هم در میان پارکی قرار داشت که به شکل زیبایی هفت سین رو طوری طراحی کرده بودن که هر کسی در اون لوکیشن قرار میگرفت میتونست همزمان از نقشه ایران و هفت سین و گنبد جبلیه عکس بندازد و این ابتکار واقعا زیبا بود‌.

    بعد از ترک این مکان آثار تاریخی دیگری که در مسیر بود رو نگاه کردیم و به مقصد میدان ارگ و رفتن به بازار به مسیر خودمان ادامه دادیم‌ .

    بعد از خریدهای همسر جان و گرفتن سوغات و خرید برای شینا، برای استراحت به محل اسکان برگشتیم.

    ادامه کامنت 11 شب دیشب

    بعد از کمی استراحت برنامه ام این بود که بریم کلوت های شهداد رو ببینیم. از همان روز اول اینو تو برنامه ام داشتم و دوست داشتم حتما یروز یا یه شب کویر باشم.

    گفتم هدایت میشیم و این اتفاق اگه قراره بیفته، انجام میشه. مثلا آگهی شب در کویر یا کویرگردی یک روزه رو میبینیم و ..‌.

    اما هیچ کدوم از این خبرها نبود،حتی تو سایت ها و پیج ها زنگ زدم و پیام دادم اما تور عمومی نداشتن و میگفتن اگه تور خصوصی میخواهی تا قرات هماهنگ کنیم که هم هزینه اش غیر معقول بود و هم همسرم قبول نمی کرد و از رفتن تنهایی به کویر واهمه داشت. یبار تصمیم گرفتم به یکی از بهترین هتل های شهر برم و پرس و جو کنم ببینم تور کویر دارند برای مسافرانشون که ما هم باهاشون بریم یا نه؟

    اونجا منو به آقایی معرفی کردن که تور برگزار میکرد، برام توضیحات کاملی داد که تور کویر لوت که فقط در پائی. و زمستان برگزار میشه و تورهای 6 روزه است و از سمت سیستان و بلوچستان شروع میشن و سمت ما میان. تور کویر شهداد هم میگفت بصورت خصوصی میتونم هماهنگ کنم ولی اگه خودتون بخواهید برید تا یه قسمتی رو میتونید خودتون با ماشین برید و بقیه اش که رفتن به عمق بیشتر کویر و دیدن کلوت های بیشتره، رو میتونید آفرود و راهنما بگیرید. و پیشنهاد داد بعلت گرما بعد از ظهر برای اینکار اقدام کنیم.

    بعد از ظهر که آماده شدیم بریم سمت شهداد با اینکه تصور روشنی از مسیر نداشتم و اینکه تا کجا باید برم و مسیر اولیه رفتن هم 1و نیم ساعت بود که با برگشتن میشد سه ساعت و عملا شب باید برمیگشتیم چون یکمی هم دیر آماده شده بودیم بخاطر خریدهای ظهر.

    اتفاقی که موقع رفتن برامون افتاد این بود که یه گربه دقیقا جلو در نشسته بود و مانع رفتن ما میشد!

    همسرمم به شدت فوبیای حیوانات داره و هر کاری میکرد گربه از جلو در تکون نمیخورد و به محظ اینکه میخواست گربه رو بترسونه و در رو باز کنه، گربه در کمال ناباوری نه تنها نمی ترسید بلکه به سمت در ورودی میومد و میخواست وارد ساختمان بشه!

    بعد جیغ و دادهای همسرم و شینا خودم مجبور شدم دست به کار بشم و گربه رو از جلوی در فراری بدم. اما در کمال ناباوری همون اتفاق تکرار میشد و گربه نه تنها واکنشی به حضور ما نشان نمیداد و نمی ترسید بلکه میخواست وارد منزل بشه.

    این اتقفاق تلنگری به من زد که این اتفاق اتفاقی نیست و این یه پیام و هدایت واضحه که ما خونه بمونیم و نریم به این سفر!

    بعدش بیاد آوردم که من این چند روز هر چقدر دست و پا زدم و حتی تماس گرفتم چن جا و صحبت کردم و قرار شد خبرم بدن ولی خبری نشد و الان که خودم میخواستم دست به کار بشم این گربه مانع رفتن ما میشه و عملا داره نشونه میفرسته که بیخیال این سفر بشم و به صلاحم نیست با اینکه خیلی دلم میخواست!

    بالاخره پس از دست و پا زدن و تقلای بسیار پیام و هدایت خداوند رو گرفتیم و چون خیته بودیم گرفتیم خوابیدیم. یکی دو ساعت که خوابیدیم سر حال شدیم و همسرمم اینو هدایت خدا میدونست که بوسیله این گربه مانع سفر ما سده و از ما حفاظت نموده است. وقتی پا شدیم گربه از جلو در ورودی رفته بود.

    تصمیم گرفتیم برای خرید بریم بازار و بیشتر شهر زیبای کرمان رو تماشا کنیم. وارد میدان ارگ شدیم و در راسته ای که به میدان گنجعلی خان میرفت وارد شدیم که تا بحال این مسیر رو نرفته بودیم. در همون ابتدا شونه سر پیدا کردیم که این چند روز پیدا نکرده بودیم و من چون شونه ام رو جا گذاشته بودم، در این مسافرت از شونه بچه ها استفاده میکردم.

    بعدش یه مغازه بزرگ پوشاک دیدیم و شلوار و چن تا تی شرت و پیراهن ازش خریدیم. همان مسیر تو یه مغازه دیگه یه تیشرت دیگه خریدم ولی گویا یکارت که کشیده بودیم یادمون رفته بود که اونو برداریم.

    رفتیم جلوتر و چند راسته دیگه بازار رو گشتیم و همسرم و شینا هم خریدایی کردن و خودمم یه جفت کتونی گرفتم و به سمت میدان ارگ برگشتیم.

    در مسیر که می اومدیم اتفاق جالبی برامون افتاد. دیدم یه آقایی که ازش خرید میکردیم ما رو دید و با اشاره و ایما ما رو صدا زد. وقتی رفتیم سمتش تصورم این بود که حتما جنسی که میخواستیم و نداشته الان موجود کرده و میخواد به ما نشون بده. اما در کمال شگفتی پدرشون که قبلا مغازه نبودن گفتن شما خرید کردین ولی خریدتون رو جا گذاشتین!!!

    من پسرمو فرستادم دنبالتون ولی پیداتون نکرد. تصور کنید بازار کرمان مثل بازار تهران بسیار شلوغ و تو در تو است و اینکه ما از بین اینهمه مسیر برای برگشت، دقیقا از مسیر جلو مغازه ایشون رد بشیم و ایشون ما رو بین این جمعیت که هر ثانیه ده ها نفر رد میشه، ببینه خودش یک معجزه بود،!!!

    خرید رو تحویلمون دادن و گفتن میخواستیم از طریق کارتی که کشیدی ادرستون رو پیدا کنیم و براتون پست کنیم شهرستان!

    کلی از درستکاری و امانتداری این صاحب مغازه که نمونه ای از مردم نازنین و بی نظیر این استان بودن کیف کردم و کلی ازشون سپاسگزاری کردم. تو مسیر مبهوت معجزات و اتفاقات خداوند در همین دو سه ساعت پایانی سفرمون در کرمان بودم. به همین دلیل گفتم تا یادم نرفته با وجود خستگی قبل خواب قسمت اولش رو نوشتم و الان که پا شدیم که کم کم اماده سفر برگشت بشیم این کامنت رو تکمیل کردم.

    بعد از اینکه بچه ها در میدان ارگ پیتزاشون رو خوردن رفتیم به خیابان هزار و یک شب که تو کرمان مشهوره، اونجا هم کلی زیبایی دیدیم و چند مرکز خرید رفتیم و تو سطح شهر کمی دور دور زدیم و خوش و خرم برگشتیم به منزل.

    نکته ای که میخواستم بگم در مورد کرمان این بود که این استان پهناورترین استان کشور است. و خود شهر کرمان هم شهر بزرگیست . من تصورم از این استان و این شهر با این سفر کاملا عوض شد. قبل از ورود تصور میکردم که زمان کافی برای دیدن این استان داریم ولی کاملا در اشتباه بودم و ما در تین چند روز اقامت در کرمان حتی نتونستیم 30 درصد جاذبه های این استان و حتی شهر کرمان رو بگردیم.

    روزهای قشنگی رو در این استان سپری کردیم و از اب و هوای عالی و جاذبه های گردشگری اون بسیار لذت بردیم و سپاسگزار مردم خوب و مهمانواز کرمان هستیم که لحظات و خاطرات خیلی خوبی رو برامون رقم زدن و از همین حالا که اخرین ساعات حضورمون در اینجاست، دلتنگ اینجا شدیم.

    ممنونم بابت همه چیز و همه کس یارب که در لحظه لحظه های این سفر در کنار ما بودی و در کنار ما هستی و بهترین لحظات رو برامون رقم زدی.

    اینم از آخرین لحظات سفر ما در کرمان و تا ساعات دیگه این ضهر زیبا رو به مقصد اصفهان زیبا ترک میکنیم و اگه عمری بود تا رسیدن به شهرمون باز هم گزارش برگشت سفر خواهم داد. در پناه حق باشید، یا حق

    ساعت 5 و 5 دقیقه صبح یکشنبه ـ کرمان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1524 روز

      به نام خدای هدایتگر

      سلام به دوست عزیزم

      سپاس گذارم بابت کامنتهای زیبا و جزئیاتی که از نکات مثبت این سفرنامه به اشتراک گذاشتی .

      تحسینت میکنم که نشانه های خدا را به خوبی متوجه شدی و تسلیم جریان هدایت بودی مثل همون گربه ی چکمه پوش که ماموریت داشته نذاره اون لحظه شما برین بیرون و بعد از اینکه شما هدایت را متوجه شدین و است استراحت کردین اونم رفته سراغ ماموریت بعدیش .

      ((بازار کرمان مثل بازار تهران بسیار شلوغ و تو در تو است و اینکه ما از بین اینهمه مسیر برای برگشت، دقیقا از مسیر جلو مغازه ایشون رد بشیم و ایشون ما رو بین این جمعیت که هر ثانیه ده ها نفر رد میشه، ببینه خودش یک معجزه بود،!!!

      خرید رو تحویلمون دادن و گفتن میخواستیم از طریق کارتی که کشیدی ادرستون رو پیدا کنیم و براتون پست کنیم شهرستان!))

      خدایا شکر بابت این بازار بزرگ که نشان از فراوانی و ثروت و مشتری زیاد .

      خدایا شکر بابت قرار گرفتنتون در زمان و مکان مناسب که خریدی که جا گذاشتین را بهتون دادن و تحسین میکنم این مغازه دار درست کار را که پیگیر شما بوده و این هم زمانی باعث شد موفق بشه و خرید بهتون بده .

      تحسین میکنم شما را که با کار کردن روی خودتون این چنین در زمان و مکان مناسب با افراد مناسب قرار گرفتین و سفر خوبی را هم تجربه کردین .

      سپاس گذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1302 روز

        سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم آقا مجید

        ممنونم از لطف و توجهتون دوست عزیز. همواره اعتقادم بر اینست که آدم تو سفر بهتر میتونه هدایت ها و نشانه های خداوند رو ببینه و عمل کنه و نتیجه اش رو سریع دریافت کنه. کلا یکی از معجزات سفر، تست کردن ساده و راحت قانون و نتیجه گرفتن از آنست.

        میدونم شما هم اهل سفرید و داستان سفر به کیش و شمال و سرگذشتی که داشتید برای من بسیار تاثیر گذار بود که اینقدر عالی ایمانتون رو نشون دادید و نشانه ها رو دریافت و عمل کردید. کلی با اون کامنتها اشک ریختم و کلی تحسینتون کردم.

        مجید جان امیدوارم همواره در مسیر خلق آرزوهایتان باشید و سالی پر از نعمت و ثروت و سلامتی و بهروزی برایتان آرزو میکنم. یا حق

        بماند یادگار در 1177 روز عضویتم در این سایت الهی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 527 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    خدایا شکرت برای فرصت تجربه زیبای زندگی

    دیدن و لذت بردن از تمام لحظات خوبی که پیش رویمان هست

    خدایا شکرت هر لحظه سرشار از لذت و زیبایی هست هر نفسی که میکشیم هر کاری را که امروز به ما داده شده تا لذت ببریم و تجربه کنیم و توجه و تمرکز بر زیبایی ها و نکات مثبت کنیم

    خدایا شکرت برای کنترل ذهن و یاد آوری آنچه که از قبل می‌دانستیم و فراموش کرده بودیم

    این هدایت خداوند متعال هست که نور راهمان شده و ما را از هدایت یافتگان الهی قرار داده با توجه به تضادها ی ما و خواسته هایی که در ما وجود داشته اینچنین پاسخ داده و مارا به این سایت الهی به قول سعیده عزیز به غار حرا هدایت کرده تا پایمان را جای پای استاد بزاریم که ما لایق دریافت الهامات و نعمت‌های الهی هستیم

    خدایا شکرت

    جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ [24]

    این‌ها پاداشى است مطابق اعمالى که انجام مى‌دادند.

    ﴿٢۵﴾

    در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی، (25)

    26

    إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢۶﴾

    مگر سخنی که سلام است و سلام، (26)

    27

    وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾

    و سعادتمندان چه بلند مرتبه اند سعادتمندان! (27)

    در سایه درختان سر پر میوه بی خار( 28)

    درختان پر برگ سایه دار(29)

    در سایه بلند درختان (30)

    و در طرف نهر آبهای زلال (31)

    ومیوه های بسیار(32)

    که هیچ وقت منقطع نشود از آن میوه ها منع نکند(33)

    سوره واقعه

    خدایا شکرت برای باز شدن چشمم بر روی زیبایی ها و شنوایی گوشهایم برای آنچه که باید در این بهشت الهی بشنوم

    خدایا شکرت برای زیبایی ها و هدایت به زیبایی های بیشتر

    خدایا شکرت برای برگشتن از سفری پر از دری و آگاهی و عشق و لذت و شادی در تر لحظه

    خدایا شکرت برای تراک خوش رنگ و سرنشینان آن استاد عزیزم و مریم نازنینم

    خدایا شکرت برای هدایت در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط دعای اول سفر که تا آخر آن ختم شد به باورهای قدرتمند و درستی که نشانگر عمل به این دانسته هاست

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست

    خدایا شکرت برای رسیدن به فارک زیبا و بهشتی که بهشتیان از آن سرخوشند

    خدایا شکرت برای طپنل زیبای درختان بلند قامت و پر از شاخ و برگ که سایه افکنده بر سر بهشتیان

    خدایا شکرت برای ذوق و شوق مریم جون برای دریافت نشانه ها و هدایت به بهترینها خدایا شکرت برای ورودی بهشت با آب و درخت و سبزه و پر از زیبایی زمینهای پر برکت و انسانهای عالی و فوق‌العاده مثبت

    خدایا شکرت برای ورود استادم به سرزمین پر از نعمت و برکت و فراوانی و ثروت

    خدایا شکرت برای عشق استاد به تمام ذرات هستی

    خدایا شکرت برای نگاه توحیدی استاد و مریم جون و هدایت به انسانها ی توحیدی و با ایمان و متوکل

    خدایا شکرت برای فضای دلنشین مزرعه پر از نعمت و برکت و رحمت و فراوانی

    اون سطلهای زیبا و بامزه رو ببین خدای من چه قدر ثروتمندشدن با شکوه است

    واقعاً که ثروتمندشدن معنوی ترین کار دنیا ست

    خدایا میخوا هم مولد ثروت باشم چون بینظییییر تریم کار دنیاست

    توحید ی ترین کار دنیاست با شکوه تربت کار دنیاست نزدیکترین راه بخداست

    خدایا شکرت برای آغوش گرم استاد و دوستان نازنین سمبه جان منم عاشقتم که عاشقانه عشق به دوستی با افراد توحیدی را در خودتون به صلح رسانده اید

    خدایا شکرت برای این مرد خوش چهره و دوست داشتنی و با سخاوت آمریکایی

    دوستی با ایمان در مدار بندگان با ایمان خداوند

    که میگه هم میوه بچینید هم بخورین هم ببرین

    خدایا شکرت برای این همه سخاوت که نگاهی جز توحید و ایمان نمیتونه باشه

    خدایا شکرت برای درخواست کردن استاد و صحبت های عالی دوست عزیز. امریکایمون چقدر درس و آگاهی در مزرعه این مرد خودنمایی میکند

    درختان پر بار میوه بلوبری که من خورده ام ولی عاشقشم

    امید دارم که منم بزودی هدایت شوم به بهترینهای جهان هستی

    خدایا شکرت برای حس قشنگی که این لحظه در این باغ بهشتی با انسانهای بهشتی را به تمام وجودم هدیه دادی کلی لذت بردم و کیف کردم بخدا

    مریم جون عاشقتم که کودک درونت همیشه فعاله منم این حسن شما را دوست دارم ‌وتحسین میکنم خودمم عاشق این تجربه ها هستم وقتی نشستی کنار اون مرد مهربون و باد رقص و شادی را به سر و صورت و موهات می‌نواخت منم همراهت بودم ‌ولذت بردم

    خدایا شکرت برای کارگاه دراز نعمت ‌وثروت و فراوانی در ساخت ماشینهای خفن و زیبا

    خدایا شکرت مگه اینجا یه تعمیرگاه ساخت ماشین قدیمی به نو نبود این همه تمیزی و نظم و انضباط الله واکبر

    چقدر تمیز بود یعنی من فقط مجذوب این تمیزی و نظمش شده بودم

    خدااااایا شکرررررت

    چه باورهای خوبی برامون بالا اومد که واقعا هستند کسانی که برای خلاقیت های ما برای ارزشی که ما خلق میکنیم با عشق پول پرداخت کنند و خیلی هم صبور و متواضع باشند و اجازه بدهند کار با دقت و ظرافت و زیبایی انجام بشه و بعد تحویل بگیرند

    خدایا شکرت که وقتی آرام باشی و کار ها را بخدا بسپاری خودش جوری برات می‌چینه که صد سال هم به ذهن من نرسه

    کار خوبه خدا درست کنه

    در رسیدگی به این درختان پر بار و خوشمزه

    لازم نیست تو کاری کنی من هستم تو فقط لذت ببر بنده من

    خودم هم آبیاری میکنم

    هم میوه فراوان بهت میدم

    هم مواظبم که آسیب نبینه

    خدایا شکر نعمت نعمات افزون کند همینه

    این مرد درخواست برق از همسایه داد

    خداوند کل زمین و با امکاناتش بهش داد

    الله و اکبر از سخاوت خداوند

    فقط ایمان و تقوا داشته باش برای من مهم نیست که بنده من اهل کجا باشد

    فقط کافیه اعتماد کنی و توکل

    بقیه کارها رو خودش براحتی و آسانی برات انجام می دهد

    قدم در راه عشقت بردار من صد قدم برات بر میدارم بنده من

    خودم تبلیغات کارتو بعهده میگیرم خودم برات مشتری میشم

    خودم سفارش میدم بهت

    تو فقط با ایمان و توکل و حساب کردن روی تنها نیروی حاکم خیر بر جهان حساب کن

    خدایا من اجازه میدهم تو هدایتم کنی تو باورهای قدرتمند را در وجودم رشد دهی

    خدایا شکرت که من را لایق دیدن این زیبایی ها کردی و یعنی در مسیر درست هستم و باکنترل ذهنم و توجه آگاهانه بر زیبایی ها و تمرکز بر بهبود خودم و نکات مثبت اطرافم

    به بهترینهای جهان هدایت میشوم

    ان اقول له کن فیکون

    میخواهی میشود

    جهان هر لحظه در حال پاسخ دادن به فرکانس های ماست

    هر آنچه که ما ارسال کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود

    پس مسیر درست و تمرکز بر خواسته ها و دیدن زیبایی ها همین جاست سایت استاد و تحسین و سپاسگزاری از این همه زیبایی و آگاهی و آسانی و باورهای قدرتمند و ایمان و توکل استمرارم همینجاست تعهدم هر لحظه قوی تر و قدمهایم محکم‌تر میرود دنبال قدم‌هایی که استاد گذاشته

    خدایا شکرت که من را هر روز بهتر از روز قبلم می‌کنی و تعهدم را در مسیر بیشتر می‌کنی

    از جنس اتفاقات از جنس احساسم

    از جنس روابط و عشق و آرامش و آسایش و آسان شدنم بر آسانی ها بهتر درک میکنم که این مسیر هدایت خداوند است .

    خدایا شکرت که واضح تر شده ام بر درک نشانه هایت ایده های الهامی که لایق دریافتم کردی

    خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و هر لحظه در معرض هدایت تو باشم

    مرا یک لحظه هم به حال خودم وامگذار

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    سفرنامه عید 1404_ روز هفتم

    امروز ظهر سال تحویل میشد. دلم میخواست که سال تخویل در منزل نباشم و سال رو در یک مکان عمومی و کنار هم وطنانم تحویل کنم.

    هر روز که به عید نزدیکتر میشدیم، بمن نهیب زده میشد که چرا کاری نمیکنی؟! چرا از کسی نمیپرسی؟! و هر بار ندایی در قلبم میگفت نگران نباش هر چیزی بوقتش، موقعه اش که بیاد بهت گفته میشه و هدایت میشی.

    وقتیکه دیروز خونه رو نحویل گرفتیم، دیدم یه قاب عکس تو خونه بود که متعلق به باغ شاهزاده ماهان بود.اینو نشونه ای از خدا دیدم که بهترین جایی که میتونیم بریم همین جاست و قلبم بهش گواهی میداد. به همسرم گفتم که زودتر آماده بشند تا برای تحویل سال بریم به باغ شاهزاده ماهان. این مکان حدود 30 کیلومتری کرمان قرار داره و 20 دقیقه تا اونجا راه بود.

    یه دوش گرفتم تا خستگی راه از تنم بیرون بره و اصلاح کردم و باد لاستیک ها رو چک کردم و آماده سفر و رفتن شدیم. میکس شادی که از دیروز در حال پلی شدن بود رو باز کردیم و بشکن زنان به سمت ماهان حرکت کردیم.

    هوا آفتابی و دل انگیز بود با سایه روشن هایی از ابر و دمای هوا 24 درجه سانتیگراد.وارددبزرگراه هفت باغ شدیم. یکی از زیباترین بزرگراه هایی که تا بحال دیده بودم. آسفالت با کیفیت و تمیزی بزرگراه و درخت های کاجی که شبیه درخت های سرو کهنسال بود ، مسیر رو به شکل فوق العاده ای زیبا کرده بود. چیزی که برام جالب بود این بود که درخت های کاج اینجا بر خلاف درخت های کاجی که تا بحال دیده بودم، ارتفاع کوتاهی داشتند و تنومند تر بودن و مثل درخت های مثمر بودن. رنگ شون هم سبز کمرنگ بود و طراوت خاصی داشتن.

    همینطور که در مسیر داشتم این زیبائی ها رو میدیدم و تحسین میکردم، با خودم گفتم چرا اسم این بزرگراه رو گذاشتن هفت باغ؟ و وقتی سوال خوب میپرسی بلافاصله جواب هم میاد. دیدم در اینطرف و اونطرف بزرگراه(مسیر رفت و برگشت) هفت ردیف درخت کاشته اند و احتمالا به همین دلیل اسم بزرگراه رو هفت باغ گذاشته اند.

    در انتهای بررگراه به یک سازه که شبیه سازه های بادی بود رسیدیم که در هر ضلع اون یک جمله زیبای توحیدی و انگیزشی نوشته بود، که یکیش ااین مضموم بود که خودت را به خدا بسپار انگار خانم شایسته نشسته بود و چکیده نویسی کرده بود اونجا!

    باغ شاهزاده ماهان از دور نمایان بود و مسیر طولانی ماشین ها برای ورود به باغ حکایت از استقبال زیاد مردم و انتخاب این مکان برای تحویل سال نو داشت. برایم جالبتر این بود که خیلی از پلاک ها 45 و 65 بود که متعلق به کرمان بود! یعنی اونها سال تحویل در این مکان رو به بودن در منزل ترجیح داده بودن!

    ماشین رو در محوطه کنار باغ که به پارکینگ اختصاص داده شده بود پارک کردیم و ورودی گرفتیم و وارد باغ شدیم. در مسیر خیلی ها بساط پهن کرده بودند و در زیر سایه درختان و جوی آبی که از بالا تا پائین سرازیر بود لحظات شادی رو در کنار هم سپری میکردند.

    اولین چیزی که به محض ورود به باغ جلوه گر میشد عظمت و شکوه این باغ بود که مثل نگینی در دامنه کوه برافراشته شده بود. فاصله در ورودی تا عمارت شاهزاده چند صد متر فاصله داشت که بصورت پلکانی و طبقه طبقه بالا میرفت و دو طرف فواره ها و آبشار آب بصورت طبقه طبقه پائین می اومد و تا بیرون باغ و عمارت امتداد داشت.

    بازار گرفتن عکس و سلفی از این جاذبه گردشگری زیبا گرم گرم بود. چیزی به تحویل سال نمونده بود. به همسرم و شینا گفتم میریم بالا تا به عمارت برسیم. آنجا سال را تحویل کنیم و بعد عکس می اندازیم.

    همسرم دنبال هفت سین میگشت که سال رو در کنارش تحویل کنیم و فکر میکرد مثل امامزاده ها یا جاهای دیگه حتما هفت سین قرار داده اند، اما از این خبرها نبود. یه جای مناسبی که آفتاب اذیتمون نکنه نشستیم و گوشیم رو در آوردم و به اینترنت وصل شدم تا ببینم چقدر به سال تحویل مونده، 30 ثانیه باقی مونده بود و شمارش معکوس شروع. شده بود جمعیت شروع به کف زدن و کل کشیدن کردن و سال تحویل شد و روبوسی ها شروع شد. فضای خیلی قشنگی بود . اینکه جایی باشی که همه از ته دل شاد و خوشحال باشند و لبخند بزنند و برای همدیگر آرزو های خوب کنند سبب ایجاد انرژی مثبت زیادی در این فضا میشد.

    همه به کنار دستی هاشون و حتی کسایی که نمیدونستند از کجا اومدن عید رو تبریک میگفتن، یکی تماس تصویری داشت، یکی لایو گذاشته بود، یکی تماس صوتی داشت و عید رو به عزیزانش تبریک میگفت. فضای قشنگی بود که لحظه تحویل سال رو خاطره انگیز میکرد. چند سال پیش این شور و انرژی مثبت رو در سعدیه شیراز تجربه کرده بودم، با این تفاوت که اون سال، سال شب ساعت 9 و خوردهای فک کنم تحویل شد و امیال تو روز این اتفاق افتاد.

    بعد تحویل یال مشغول روبوسی و تبریک سال نو به همدیگه شدیم و بعدش پا شدیم که بریم عکس بگیریم و این عمارت زیبا رو بیشتر ببینیم. در کنار و پشت عمارت خانواده های خوش ذوقی هفت سین پهن کردند. رفتیم کنار هفت سین یه زوج جوان و درخواست کردیم کنار هفت سینشون عکس بگیریم که کلی خوشحال شدن و استقبال کردند و چند تا عکس سه نفره هم از ما انداختند. کلی تشکر کردیم. همسرم از این اتفاق خیلی خوشحال بود چون اینو درخواستی میدونست که از خدا داشته و حالا اجابت شده.

    مشغول عکس گرفتن از قسمت های مختلف عمارت شدیم . بیشتر من مشتاق عکس گرفتن بودم تا همسرم و اون ترجیح میداد که بیشتر نقش عکاس رو بعهده بگیرد. مشغول ژست گرفتن در آبشار عمارت بودم و کاملا تو حس رفته بودم که آقایی میانسال همراه یه آقا و خانمی پله ها رو داشتند پایین می اومدن که از کنارم رد بشن برن پائین، به محظ اینکه رسیدن کنارم با اینکه من نمی دیدمشون ، یکیشون گفت آقا با این تیپتون منو یاد جوانی های محمدرضا شاه انداختی!!! زدم زیر خنده و روم رو به سمتش کردم و همراهاش و خودش هم از این اتفاق خندشون گرفته بود. و دستی تکون دادن و رد شدن. همسرم تومد جلو با خنده بهم گفت شنیدی چی گفتن؟ گفتم آره، مگه تو هم شنیدی؟ گفت اره صداش تا پیش منم اومد و کلی خندیدیم.آخه این اولین بار نبود که چنین حرفی رو بهم کیردن و جاهای مختلف این اتفاق برایم تکرار شده بود.

    بعد دیدن عمارت تصمیم گرفتیم که برگردیم به محل اقامتمون و یکم استراحت کنیم و عید و یال نو رو تبریک بگیم به عزیزانمون.

    در مسیر برگشت چشمانمان بر کوههای زیبای ماهان که پوشیده از برف بود خیره شد. زیبایی این کوه واقعا آدم رو مسخ خودش میکنه، انگار نقاشی خداونده تا زائیده ای طبیعی، کوهی که دندانه ها و پستی و بالایی اش عین عمارت های باشکوه است و واقعا ادم رو میبره به تخیل های کودکی و کارتن هایی که می دیدیم. در طی مسیر نگاه زیبای این کوه مشایعتمان کرد و کلی حمد و سپاس خداوند رو بجا اوردیم بابت دیدن این همه زیبایی.

    به محل اقامت که رسیدیم تبریک و زنگ زدن ها به فامیل و مادر و برادر و خواهر گرم شد و در حین صحبت ها متوجه شدم که شهرستان نم نم باران در حال باریدن است و هوا ابریست و سرد. دوباره یاد هدایت خداوند برای انجام این سفر افتادم. اینکه در زمان مناسب در مکان مناسب بودم خدا رو شکر. همواره یکی از خواسته هام این بود که روز اول عید هوا آفتابی باشد و برم دامن طبیعت و این خواسته ام با امدن به اینجا محقق شده بود و خداوند رو ازین بابت هم سپاسگزار بودم.

    بعد از کمی استراحت، رفتیم به دیدن اماکن تاریخی شهر کرمان و اول از همه از میدان گنجعلی خان شروع کردیم و سپس کتروانسرای گنجعلی خان رو دیدیم و بعدش حمام گنجعلی خان و بازار قدیمی که منتهی میشد به میدان ارگ. همه این آثار در کنار هم قرار داشت و این کار بازدی از این اماکن رو برای ما خیلی ساده تر کرد.

    بعد از گشتن در بازار و کمی خرید و دیدن اماکن با تاریک شدن هوا به محل اقامتمون برگشتیم و اینگونه روز سال تحویل ما سپری شد‌.خدایا شکررررت بابت همه زیبائیها و نعمت هایی که سهم ما در این شهر زیبا و روز زیبا کردی. تا فردا و سلامی دوباره بدرود.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: