سفر به دور آمریکا | قسمت 1 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

Hello It’s me Bomb ENERGY +++

به نام خداوند بخشنده مهربان

بالاخره وقتش شد که بنویسم، چکاپ کنم قبلش!

حالم عالی | شکر خدا

رو ابرام | شکر خدا

ذهنم تنظیمه روی فرکانس ثروت | شکر خدا

کانون توجه ام روی زیبایی | شکر خدا

شادِ شاد همونی که از دیدن یک بچه ذوق و شوق میتونه هاها | شکر خدا

لبخندم حکه و قلبم گشاده و موسیقی هم که نگم اهااا بیا وسط | شکر خدا

زبانم آسان الهی الهی الهی سپاس گزارم

و از بودن در این دنیا و فرصت زندگی و نوشتن مخصوصا بسیار بسیار سپاس گزارم … خداروشکر

کلی چیز دارم که میخوام بگم یکی یکی

سلام کردم؟!

سلامممممم به روی ماهمم به روح دل انگیز و بالا و والام سلاممم به خدای مهربونم که بیشتر از من میخواد با وجود و تن من این دنیا را تجربه کنه و منم که دارم سعی میکنم این اشتیاق رب را با ثروتمندتر شدنم بیشتر درک کنم: تکامل داره که دارم طی میکنم با ادامه دادنم تنها راهی که برای رسیدن به ربم میبینم، بشنوم و الهام و ایده که میده عملی کنم.

وای وای سلامم استاد مهربانم که همین الان تصویر شما روبه روی منه ( کجا که نیست؟) عاشقتمم عاشق و واقعا به خاطر وجود ارزشمندت از خدا سپاس گزارم به خاطر همه ی نعمت هایی که داده شده به شما سپاس گزارم، برای هر ویژگی و توانایی و مهارت بینظیری که دارید تحسینتون میکنم و به خاطر همه ی موفقیت هاتون بهتون تبریک میگم و بهتون افتخار میکنم و تشویقتون میکنم برای ادامه و ادامه دادن: به راستی این نگاهم زیباترین نگاهیه که تا این لحظه نسبت به داشته ها و ویژگی های مثبت هم پاره های ارزشمندم داشتم.

پس میتونم اینجا هم از خودم و به خاطر وجود ارزشمند خودم سپاس گزار باشم چرا که باید باشم و باید بتونم این را نگاه کنم که من دارم اینکار میکنم من انتخاب کردم که توی این مسیر الهی باشم خداروشکر: من خواستم و خداوند یکتای حهان آفرین هم طبق معمول که فی الرحمه النفسه: هدایت و لطف و روزیش بر بنده هاش بی پایانه .. شامل حال من هم شده و خداروشکر که میتونم بگم که توفیق هدایت بهم داده شده و من خیلی خوشحال و سپاس گزارم.

و اما سلام به مریم جانم، به خاطر وجود ارزشمند شما هم از خدا سپاس گزارم و همینطور به خاطر تمام ویژگی های مثبت و بینظیرتون، جسارت بینظیرتون شما را تحسین و تحسین و تحسین میکنم و همینطور به خاطر موفقیت هایی که تا به امروز داشتند به شما عزیز جان، تبریک میگم و بهتون این نوید و امید را دوست دارم بدم که فقط ادامه بدید محکم‌تر و با ایمان تر از همیشه خداروشکر خداروشکر

و البته و البته که سپاس گزارم یک هم پاره ی بینظیر مثل مایکی جان، Brother خودم، خیلی خیلی دوست دارم مایکی میخوام اول شخص بهت بگم و واست بنویسم میدونی و میدونم که این دنیا دنیای فرکانسه و دنیای رابط برقرار کردن: میشنوی و احساس میکنی به خوبیِ خوب. عاشقتم سلام و درود بر تو، و البته که مایکی جان شما را به خاطر تمام ویژگی های مثبتی که داری تحسین میکنم و همینطور به خاطر وجود ارزشمندت از خدا سپاس گزارم. بهت تبریک میگم جانانه و امیدوارم که همیشه ساز دل شادی و رقصت کوکت باشه، امروز مایکی بیشتر از همیشه میتونم بهت بگم که توی آمریکای ثروتمند میبینمت، میبینمت جون واقعا الان بیشتر برام باور پذیر بوده، من برای خواسته هام ارزش قائل هستم و خواسته های من خواسته های این دنیا هم هست خواسته های خدایم و راه رشد جهانم رسیدن من به خواسته های ارزشمندم هست. .. میرسم و میبینمت. Coming Soon Bro

یک نکته ریزی که متوجه شدم الان این بود که از ذهنم پرسیدم چرا این همه سپاس گزاری و تشویق و تبریک را خب میتونستیم در ابتدا بگی از شما استاد جان و مریم جان و مایکی و بعد برای همه اشون یک سپاس گزاری کنی اینجوری کمتر مینوشتی.

و خدایم بهم گفت، شکر هر نعمت واجب و هر نعمت خاصُ خودش و برای خودش. خب خوشحالم و سپاس گزارم برای این رفتار و عملکردم و قبلش تغییری که توی باورهام داشتم که الان اینجا به شکل متفاوت و با نگاهی زیباتر، ادامه دادم. | تغییر شخصیت این چیزیه که اتفاق افتاده برای من با ایجاد آپشن های جدید خداروشکر خداروشکر خداروشکر

واقعا واقعا وقتشه که به خاطر خالق بودن زندگیم از خدا سپاس گزاری کنم. خدایا شکرت

میدونی خدا جون ( استاد جون ..)

تنها کاری که میتونم واقعا سپاس گزاریم را به خدا نشون بدم فقط با زبون برای من کافی نیست، من بیشتر از همیشه میخوام و دارم با عمل درجااااا آره درجااا و آنی به الهاماتی که بهم میگه نشون میدم که سپاس گزار این همه قوانین ثابت الهیش هستم سپاس گزار این همراهی همیشگی و پاسخ همیشه مثبت الرحمن الرحیمش هستم. آره من اسمش را گذاشتم سپاس گزاری عملی و بهترین سپاس گزاری برای منه بین اینکه بخوام مثلا با تمرکز بالا در مورد داشته هام سپاس گزاری کنم و یا بنویسم .. نه من اومدم همه ی این ها را * را توی مسیر طی کردنم هر وقت هر چی حس کردم همون موقع واسش سپاس گزاری میکنم.

یادم باشه، مسیر خدا مسیر راحتیه و خب خداجون به عنوان یک انرژی خلاقی که داره به فرکانس های بینظیر من پاسخ میده اونم در هر لحظه، این منم که باید انعظاف پذیر باشم در رسیدن به مسیر خواسته، که حالا میخوام مثالی از این انعطافی بزنم در مسیر حق: خداروشکر

یک تشکر و یک ادامه

مریم جان از شما ممنونم به خاطر این سریال بینظیر- سفر به دور آمریکا – میدونم به خاطر وجود ارزشمندم سپاس گزار هستید اینو بدون مقاومتی دارم مینویسم خیلی خیلی ممنونم در ادامه میپردازم به نکات مثبت شما.

استاد جونِ من همونطور که میدونید،

من توی قسمت 33 سریال قشنگِ و اتفاق جدید زندگی اعضای خانواده امون، خانواده ی گرم و صمیمی عباسمنش، نوشتم که بهم الهام شده که بیام سفرنامه را از اول ببینم اونم با این روند NEW ّبرای اولین بار:

| 1+ توصیحات را بخوانم و شروع کنم به خواندن حداقل کامنت های لایک شده

| 2+ برای تک تکِ کامنت هایی که خواندم نظر بذارم ( با هدف بسیار مشخص)

| 3+ فایل را ببینم

| 4+ و در آخر نظر خودم را بنویسم.

قرار بود اینکار روز 7اردیبهشت شروع کنم، ولی یک چیزی را خیلی خوب تر در این مدار از شما یاد گرفتم: بله راهِ راهِ زیبای با ایمان ماندن را

آره مهمه که با ایمان بشی، مهمه که مومن بشی، مهمه که به یاد بیاری همین الانم همونی که هستی ثروتمندی …

ولی مهم‌ترش اینه که با ایمان بمونی، و من میخوام به جرئت بگم که با ایمان موندن هم فقط مهمه! ولییی بسیار بسیاررر مهم ترش اینه، که ایمانت رااا مدامممممم بیشتر و بیشتر کنی تا کِی؟

تا روزی که اجل معینت میرسه ( آیه ی قرآنی زمانی که به پیامبر جان میگفت شما فقط پیام من را عزیزم ابلاغ کن و کاری نداشته باشه برای کسی غصه نخور برای کسی دل نسوزون شما هدایت کسی را به عهده نداری، شماا قرار نیست به کسی روزی برسونی شما فقط ابلاغ کن پیامم را، و بر مومنان نه ترسی است نه غمی)

میدونید من میگم، میخوای مدارت بره بالاتر و اینو میدونیم که توی این مداری که هستیم یک سری ایده، یک سری موقعیت … هست، و اگر میخوای تجربه های بیشتری داشته باشی و که فقط توی مدارهای بالاتر اتفاق میافته: دیگه اینجا حتی با ایمان ماندن هم کفایت نمیکنه، اینجااااا فقطط ایمان بیشتررر میطلبه. آخه چطور میشه جهانی که در حال رشد و هر لحظه داره رشد میکنه و وسیع میشه توی تمام جنبه ها، تو بخوای که حتی ایمانت را توی یک سطح قرار بدی، درآمدت را، آگاهی ات را، شجاعتت را ..

پس میخوام به این نتیجه شیرین برسم و به درک جدیدم که البته میخوام تکرارش کنم:

So

ثروتمند شدن باشکوهِ؛ ولی ثروتمندتر شدن با شکوه‌تر

ثروتمند شدن معنویه؛ ولی ثروتمندتر شدنت معنوی‌تر

اما چه زمانی میشه توی یک سیکل مثبت همیشگی باشی؟

من درک کردم، که باید هدف داشته باشم هدف های بزرگ و البته که این اهداف را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنم و هر روز با هدایت الله یکتا سراغشون برم، از اون جایی که ما انسان ها به لطف همین رب مالک و فرمانروای مقتدر تمام جهان هستی، آپشنِ توانایی حل مسئله در ما وجود داره. و اگر درک کنیم که آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟!

فکر میکنم یک سوپر جت میشی و و و اماااا این،

راستش یک ثروتمند که توی مسیر حق و درست درک کرده، میتونم بگم که هدف اصلیش اینه که فقط لذت ببره از هر چیزی و هر کاری که میکنه

میخوام یکم درکم را بیشتر باز کنم و با شما به اشتراک بذارم عزیزای دل من:

بازم از خدا سپاس گزاری کنم برای این فرصت که میتونم بنویسم: و البته خودم را هم تحسین برای شنیدن صدای الله ام

اوکی) من دنبال ثروت بودم … و البته هستم ولی میخوام تفاوت این دو را بگم

من دنبال ثروت بودم و خدا را جدا از ثروت میدیدم .. و فکر میکردم سلامتی و پول و روابط عالی، همسر بینظیر و مثل خودت از خدا نیست.

در حالی که وقتی بیشتر گشتم و از بیرون ناامید تر و به درونم بیشتر سفر را آغاز دادم در واقع ادامه دادم متوجه شدم که ثروتی که دنبالشم، اون پول، اون درآمد اون آزادی اون استقلال زمانی و مکانی و مالی اون درک عالیِ زیبابین فقط، اون مثبت اندیشی محض بدون اینکه بخوای فیلمی بازی کنی، اون رابطه ی عاطفی، اون …

اینجاست .. همینجا توی همین فونت توی همین اسکرین توی همین رنگ و نوری که از این صفحه موبایل هوشمند این مک بوک میتابه و میتونی با همین چشم های زیبات | در حالی که داری نفس میکشی به راحتی، در حالی که میتونی صدای عزیز دلت را بشنوی و شاید الان روی ننو یا همکتون هستید و این صدای باد این صدای آب این نسیم خنک را احساس میکنید و همینطور که داره قلبتون میزنه تلوپ تلوپ | ببینی. میدونی استاد جان

ثروته خودِ خداست)))

منبع ثروت همونم ثروته که همینم خداست)))

من چرا دنبالش بیرون از خودم باشم؟!!

آخه چه زیباییه بیرون از من که نمیتونم درون خود مقدسم ببینم و حسش کنم؟! Nothing

اما راهِ با ایمان موندن و بیشتر کردن ایمان را متوجه شدم:

توی سریال زندگی به سبک بهشت | در بهشت

کلیدواژه ای را دادید که با اینکه پنج ساله که اسمش را شنیدم ولی هیچ وقت بیشتر از همیشهه توی این سریال چشم منو گرفت، یک چراغ سبز بزرگ

آره خودشه، اهرم رنج و لذت شد برام درک با ایمان تر شدن.

خب گفتم که قرار بود 7ام بیام و شروع به کار کنم، ولی منِ پادشاه الان به خوبی متوجه یک درس شدم اینکه باید قبل از کار اینکار انجام بدم اینکه دلیل بیارم برای این کار سودهاشو بنویسم و روبه روش بنویسم که اگر ننویسم چه ضررهایی را محتمل میشم.

همون روز نوشتم و نوشتم و نوشتم تا خودِ امروز

امروز اومدم که اینکار کنم همین چند ساعت پیش حوالی 6عصر، دیدم ای بابااا هنوز مقاومت دارم! نمیتونستم اون روندی که بهم گفته شده را انجام بدم احساسم بد بود! انرژیم پایین

و دقیقا اینم یک درس دیگه بود که من توی سریال زندگی در بهشت از شما موقع آتش سوزی اگاهانه قسمتی از جنگل داشتید، اونجا که اجازه دادید آتش پیش روی کنه و یک چیزی گفتید که شد ملکه ی ذهن ثروتمند من

من به احساسم در همین لحظه توجه کردم

گفتید که احساسم خوبه از اینکار پس میریم جلو …

و وقتی من دیدم دیدم که احساسم بد بود حالا درسته این کار یک الهامه که من انجامش میخوام بدم ولی خب در مسیر درستش نبود اون جوری که من میخواستم. اوکی

یک درس دیگه هم ازتون یاد گرفتم استاد جان، قسمت 32 گفتید:

گفتید که اگر بچه ها یک کاری داره سخت پیش میره حتما یک چیزی اشتباهه یک باور محدود کننده ای .. خلاصه اینکه باید خیلی راحت و ساده کاره انجام بشه

خب وقتی من نگاه کردم دیدم که داره کار خیلییی سخت پیش میره، در واقع انگار من داشتم تحمل میکردم این کارو و نه صبر در برابر مشکلات!!

( اینم یک درس بینظیر دیگه بود خداروشکر که واقعا امروز به دردم خورد در زمان و مکان مناسب)

درس بعدی که بدردم خورد ترکیب این دو جمله است که بازم ما شاهد این جمله بودیم این هدایت:

اینکه گفتید بچه هاااا کارها میشه از اینم بسیار ساده تر باشه و باشه از خودتون باید سوال بپرسید و اگر به مسئله ای برخوردید بدونید که راه حلشم هست حالا گشتی و نبود و الان وقت خوبیه که شما اون را بسازی و هم با خلق و راه حل این مسئله هم خودت را ثروتمند کنی و هم کمک کنی به دنیا که این مسئله حل بشه: در واقع با یک ایده ی ساده میشه ثروتمند شد خداروشکر + و همینطور که برای رسیدن به خواسته هات انعطاف پذیر باش.

اوکی

واقعا به خودم افتخار میکنم برای این نگاه دقیق و ریزبینانه ام و بیشتر به این دلیل افتخار میکنم و خودم را تحسین میکنم که دارم خداوکیلی بهشون عمل میکنم. و این ماورا درس های سازنده زندگی در این دنیاا را پشت گوش نمیندازم. خداروشکر خداروشکر خداروشکر

اومدم شروع کردم و اول توضیح مریم جان را خواندم، رفتم توی دفترم نوشتم که اصلا هدفم از دیدن این سریال مجدد چیه.

بعد که اومدم کامنت ها را بخوانم و برای هر کدوم طبق الهامی که بهم شد و برای ایجاد و تقویت یک مهارت با تکرار و تکرار بنویسم، دیدم واقعااااا مقاومتتت داشتمم همونطوری که گفتم، گفتم چه کنم خب از این ورم قبلش من اهرمم را خوانده بودم ولی دیدم انگار نه انگار! مشکل کجا بود؟!

گفتم آقا همین درس هایی که نوشتم استاد جان

شروع کردم یکبار فایل را دیدم … و کلی نکته از دیدن سرسری! فایل نوشتم توی دفتر؛ بعد رفتم نظرات را بخوانم گفتم آقا نمینویسم بیا حداقل فعلا فقط نظرات را بخوانم .. اینکارو کامل کردم ( لایک شده ها) خدای من خدای، از همون لحظه که شروع کردم با خواندن داستان بچه ها مدام احساسم به بهتر و بهتر شدن رفت خیلیی راحت و بعد که جلوتر رفتم کلی نکته هم توی همین نظرات بود که نوشتم و خیلی چیزها مرور شد چه درک هایی! خدای من و بعد یکم جلوتر متوجه شدم که الان هیچچچ مقاومتی برای نوشتن نظر برای نظرات بینظیر بچه ها هم ندارم. پس دقیقا همونطوری که گفتید استاد جان راه حله توی همین مسئله بوده فقط قبل از انجامش من بایست هدایت میخواستم توی همین کارم!! نه اینکه همون چیزی که دو روز قبل بهم گفته شده را بخوام الان اانجام بدم

حواستون بود چی نوشتم؟

گفتم دو روز پیش … و الان …

از دو روز پیش تا الان چقدرر جهان رشد کرده و من چقدررر رشد! چرا باید فکر کنم و اصلا وابسته و دل بسته ی حتی همین روشی که دو روز پیشش بهم الهام شده باید بچسبم! چرا خدایم را برای این لحظه نمیخوانم برای همون کاری که بهم گفت؟ چرا خدایم را در لحظه ی لحظه نمیدانم؟! این درسیه که همین الان RIGHT NOW که نوشتم درکش کردم و اومد!

و به این میگن! خلق به این میگن آرامش ذهن به این میگن در لحظه زندگی کردن استاد جون برای این اهرم نوشتن، اگر بدونی چه هااا که بهم نگفت خدااا!!! اگر وقتش بشه اونم با کمال میل همشو مینویسم تا در اعضای خانواده ام بذارم ولی قبلش ااان خودم حس میکنم این اهرمی که بهم گفته شد و تا امروز که سومین روزش مدام داره آپدیت میشه، اولِ اول باید در خودم نهادینه بشه قطعا اون موقعاست وقتی که خودم اول پیاده اش کردم دوست دارم به اشتراکش بدارم، در واقع به این شکل به چیزی که گفتم اول خودم عمل کرده باشم بهش.

و حالا جالبش اینجاست استاد جان، وقتی نظرات را خواندم انقدرر اسم قهوه آورده بودند بچه ها که من هوس قهوه کردم، میدونید که من چند روزه کافه نمیرم تا بیشتر و بهتر روی خودم کار کنم، کمی تمرکزی تر کمی با اراده و انرژی بیشتر، کمی متعهدتر … اما اون لحظه که نظرات تموم شد گفتم بذار برم کافه ( فاصله اش 5 دقیقه است با خانه| WALKING ) یک قهوه ای بزنم و بیام به امید خدا که نظرم را بنویسم الان واسش آماده ام ( یک ذهن ثروتمند کاری را انجام میده که لذت میبره ) رفتم کافه خدای من!!! استاد همانا من رفتم یک قهوه دلیوری بزنم و بیام هاااا، اما همین که رفتم و سلام کردم با بچه هااا یکی یکی بود که درخواست درست کردن قهوه توسط دست های مبارکم کردند، این اتفاق قبل از شروع اولین خطم بود هاا تازه ی تازه، آقا 7تا کافه لاته و دبل اسپرسو و کاپو زدم و اومدم! چقدررر از دیدن من بچه ها خوشحال شدند و البته من هم همینطور، و یک چیز جالب بگم، یک دوستی داریم توی محیط کاری که تیم ورکش عالیه و تحسین برانگیز ولی کانون توجه اش خیلی مثبت نیست، امشب که منو دید چقدررر تعریف کرد بخدا چشماش زل میزد! از این همه خلوص از این فرکانس تحسینِ خالص، چقدر زیبا امشب تحسین میکرد

لازمه از خودم سوال بپرسم چه اتفاقی برای مسیح افتاده بود که آدمی که همیشه یک جور دیگه توجه میکرد اکثرا اما امشب چقدر تحسین میکرد و تشویق و چقدر شاد و هپی و سپاس گزار بود! چی تغییر کرده محمد؟ چی تغییر کرده استاد؟

جز اینکه این زندگی مثل یک کوهه، که وقتی میری بالا و صدا میکنی بهت برمیگرده اون آوا اون صدا اون چیزی که بهت گفته شده. آره آره من تغییر کردم اونم از درون و این تغییر چقدر زیباست و دل انگیز

الان بیشتر مقاله های مریم جانمون را بیشتر درک میکنم که چقدر اشتیاقش را برای هر تغییری گشوده بود. خداروشکر خداروشکر خداروشکر

حالا استاد جان، مریم جان، مایکی جان، بچه ها، من مثل همیشه که وصل باشم و میام مینویسم هیچ سناریویی واقعا ندارم، در واقع خدایم میگوید و من مینویسم ولی میدونم واقعا چی مینویسم و در جا در حالی که انگشت های عزیزم تایپ 10 انگشتی با سرعت تمام میکنند و چشم های عسلی و قهوه ای درشت قشنگم هم زومه روی مانیتور و من به راستی شاهد خلق زیبای آنیِ الهامات خدای درونم هستم. ( اینم یکی از اهرم های لذت نوشتن منه| خلق آنی ) خدایاا شکرت

—

اما بریم سراغ فایل:

اولین نکته اینکه وقتی اومدم این فایل را ببینم وسطای فایل بود که متوجه شدم چرا کیفیت پایینه! ( از قبل توی هارد داشتم ) نگاه کردم دیدم کیفیت low را گرفته بودم و سر همین از اونجایی که من واقعا برای خودم احساس ارزشمندی میکنم و خودم را لایق بهترین ها در کم ترین زمان هاها فایل را پاک کردم و بالاترین کیفیت را گرفتم و وقتی هاردم را نگاه کردم دیدم که من تا قسمت 36 سفرنامه را با کیفیت بالا دارم فقط قسمت اول و دوم را با کیفیت پایین گرفتم، حالا از همینم من یک درس گرفتم یک سفز به گذشته ام کردم در حالی که بیدارِ بیدار و چشمانم باز بود.. گفتنم ببین! حتی تکامل کیفیتی را میتونم ببینم، در حالی که دو قسمت اول را با کیفیت پایین گرفته بودم ولی احساس لیاقت همون موقع برای خودم قائل شدم و با بهترین کیفیت گرفتم به بعدش را .. خداروشکر

+ وقتی داشتم نظرات را میخواندم استاد جان، برام جالب بود که شهریور 98 یک سری از بچه ها توی مداری قرار گرفتن که بهشون گفته شده بود برگردند و این سفرنامه را مرور کنند و اونم دقیقا کامنت ها را بخوانند و نظر خودشون را هم بذارند خیلییی برام جالب بود و هست. و بعدشم دیدم که توی زمان های دیگه تک توکی هم بازم به بچه ها الهام شده.

و مثل الان که من این بهم الهام شد و دقیقا الهه عزیز هم بهش الهام شده بود و خیلی برای من جالب تر شد، و یاد اون حرف که توی لایو 13 گفتید افتادم استاد جان، اینکه این سیستم مثل فرستنده دستگاه رادیوییه و هر کسی که توی مداری هست یک سری ایده ها و الهامات را ارسال میکنه هر کی که توی مدارش باشه دریافت میکنه و عمل میکنه و هر کسی که توی مدارش نباشه ممکنه بشنوه ولی چون توی مدارش نباشه عمل نمیکنه.

من با این داستانی که برای من و الهه جان افتاد و همینطور مرور همین اصل توی کامنت های بچه ها و همینطور یاد حرف شما توی اون فایل، واقعا سپاس گزارتر از همیشه خداوندم شدم به خاطر این جهان و به خاطز این قوانین ثابت الهی. خدایا شکرت

+ یک نکته که خواندن کامنت های بچه ها برام داشت این بود که یاد گذشته ی خودم هم افتادم در واقع یاد، مدارهای گذشته ی گذشته ام .. اینکه چه حال و فرکانسی که داشتم. حالا در ادامه خبر خوب ترش برای خودم اینه که به کامنت های خودم هم میرسم و به همین شکل بیشتر میتونم مثل یک کارنامه خودم را ببینم و از مقایسه اش با الانم و وضعیتم در تمام جنبه ها، انگیزه و اشتیاق بیشتری برای حرکت بگیرم.

خداروشکر

+ یک نکته ریزی که متوجه شدم شکر خدا این بود که استاد جان، از اولین قسمت سفرنامه به دور آمریکا تقریبا یک سال میشه که گذشته، و من متوجه شدم ( از نظرات بچه ها مخصوصا بچه هایی که دوره 12 قدم را داشتند) چقدرررر خوببببب یادشون دادید که چطور مییشه فراوانی بیشتر و نعمت های بیشتر و احساس لیاقت بیشتری را در خودشون ایجاد کنند، بله درست حدس زدید اونم با سپاس گزاری برای نعمت هایی که به هم پاره هاشون داده شده برای ایجاد ظرف بزرگتر، با تحسین ویژگی های مثبت و توانایی ها و همینطور تبریک و تشویق برای موفقیت ها و آینده ی درخشان تر برای ایجاد باور فراوانی و احساس لیاقت اون خواسته های ارزشمند و مقدس. من واقعاا هض کردم و لذت بردم خودمم کف کردم که این نکته به چشمم اومد.

من این دوره را ندارم ولی حس کردم که چقدر خوب و آروم و تکاملی روی بچه ها کار شده روی ذهنشون، در واقع اون عجله برای رسیدن به خواسته ها جاشو حالا داده بود به صبر و لذت بردن از مسیر و ثابت قدم بودن در این مسیر مستقیمِ هموار. خداروشکر

هنوز ادامه داره … خداروشکر برای ادامه دادن

+ اما نکته بعدی، من وقتی داشتم فایل را نگاه میکردم متوجه یک نکته دیگه شدم که تا حالا بهش دقت نکرده بودم در واقع میتونم بگم برای اولین بار بود که متوجه اش شدم! اونم این بود که

بیشتر از اینکه مایل باشم به زیبایی های بیرونم توجه کنم مثل این RV ّبینظیر، این سانتافه سفید، این خانه زیبای ویلایی توی ایالت اور گرین فلوریدای آمریکا؛ یا این اَبر ابرهاییی بینظیر و واقعاا بینظیر سفید که جون میده واسه اسکای دایوینگ و پرش از آسمون توی هواپیما و کارهای هیجانی و همینطور این برج های عظیم تمپا، این زیبایی شهر، این تمییزی این رودخانه زیبا، این هوای عالی، این استوریجی که نماد فراوانی هست اصلا و نشان از عشق و حال و تفریح و لذت بیشتر، این تاکی واکی و این یکی را اسمش را یادم رفت همین که رابط این دو ماشین و با همین ایده ی ساده باعث شده که کلی ثروت خلق کنه و راه حلی عالی و ساده برای جهان، امکانات کامل این RV بینظیر، بله این قهوه ساز بینظیر، این آسمون بینظیر غروبی … بیشتر دوست دارم و مایلم که زیبایی های درون هر چیزی را ببینم و تحسین کنم و سپاس گزاری کنم به خاطرش

که من دلیلش را میدونم، اینکه هر چقدر ثروتمندتر میشی و مدارت بالاتر میره شما بیشتر به درونت سفر میکنی، بیشتر به خدای درونت داری قدرته را میدی، بیشتر با خدای درونت رابطه ات عمیق تر و پایدارتر و زیباترو عاشقانه تر شده. به خاطر همین الان شاه پسری شدم که دوست دارم مدام زیبایی های خودم و آدم های اطرافم را ببینم و تحسین کنم. خداروشکر

+ نکته ارزشمند بعد:

جالبه استاد جان، میشه مقاومت برای فیلم برداری را دید توی چهری ماهتون، از اینکه بابا Mary عزیز دلم ما میخوایم بریم سفر حالا بیای فیلم بگیری و بخوای هم تدوین کنی و … خلاصه)

مریم جان عزیز من، آفرین و صدآفرین که بین این همه صدا، صدای قلبتون را شنیدید و با تمام مقاومت ها و طی نکردن های این مسیر که یک مسیر و کسب یک مهارت جدید بود با تمام ترس هایی که داشتید اومدید و حتی با این وجود که استاد جان مقاومت داشتند ولی شما مثل ویژگی زنبور عسل اومدید به ویژگی های استاد عزیز توجه کردید و اومدید صدای دلتون را شنیدید و ادامه و ادامه دادید و همه ی ماا دیدیم که چطور شد وقتی حرکت کردید و این جدیدت در علمتون را نشون دادید، جهان هم با رشد شما برای رشد خودش، با کمال میل هم سو شد، همه امون دیدم مخصوصا الان بعد از سریال زندگی در بهشت که استاد بیشتر مایل شده! و این به منم درس را داد که مسیر علاقه ام را اادامه بدم و قدم به قدم با خدا جلو برم. تقسیم کار کنم با خدام. و امروز میتونیم ببینم این تکامل شما را توی فیلم برداری توی دیدن رفتن شما توی ترس هاتون توی صحبت کردن، توی نگاه زیباتون توی اشتراک گذاری تجربه هاتون. واقعا بهم این درس را دادید که Don’t Worry واسه نگرانیات واسه طی نکردن این مسیر فقط کافیه حرکت کنی و توی این مسیر باقی بمونی اون دستی که باید بیاد اون درسی که باید بگیری را میگیری در عین حال اینکه وقتی رفتید توی ترستون مریم جان شما داشتید و دارید روی باورهاتون هم همیشه کار میکنید. درس درسِ اعتماد به نفس بود درس درس عزت نفس بود و هست واسه من، احساس خود ارزشی که دارید مریم. جان

دوستون دارممم

عاشقتونم

خداروشکر به خاطر وجود ارزشمند شماها و همینطور خودم در ابتدا)

استاد جون مریم جان سپاس گزارم

حالا میتونم ادامه ی الهامم را با کمال میل انجام بدم بدون مقاومت و برای بچه ها نظر بنویسم .. یوهو

ادامه دارد … تا قسمت بعد

آمریکاااا میبینموت ان شاا..