سفر به دور آمریکا | قسمت 2

به نام خالق زیبایی ها از جمله خودم

سلام استاد عزیزم که بااین تیشرت فوق العاده با تصویر زیبایی که داره عکس عالی در طبیعت و منظره فوق العاده گرفتید عاشق این طرح های روی تیشرتاتونم

سلام به مریم بانو شایسته عزیزدل همه ما

که با عشققق برای باراول کناراین همه وظیفه که داره دوربین دست میگیره و زیبایی هایی که خودش میبینه و به وجد میادو به اشتراک میزاره

این سخاوت

سخاوتمند بودن فقط بخشیدن پول نیست

برای ما که از قانون میدونیم برای جهانی که اکثر ادم هاش غر میزنن و تمرکز روی نازیبایی و ناخواسته ها دارن سخاوت در گفتن نمایش گذاشتن زیبایی ها ناب و خاص

مریم جان تو با این کار فقط زیبایی هارو به ما نشون ندادی برای منی که خانومم الگو شدی که کاری که به دلم افتاده ایده ای که بهم رسیده با همه نابلدی و سختی با همه کارها و وظایفم شروع کنم و دست خدارو باز بزارم برای هدایتش برای بهتر شدن دراون کار و لذت ببرم

چقدر سفر در اروی راحت باخودم میگم لستاد چقدر به راحتی و راحت تر شدن فکر کرده که رسیده به این اروی عالی

که درونش خونه ای پراز وسایل مورد نیاز

به راحتی قهوه خوشمزه درست میکنید

به راحتی نیمرو درست میکنید که من دهنم اب افتاد

الان که دارم میبینمو کامنت میزارم 6:55دقیقه صبح ،خیلی دلم خواست و گشنم شد

بااینکه قبلا هم دیدم این قسمتو چقدردوباره برام جالب بود این تغییر و بزرگ شدن درون اروی

خدای من اگر بچه بودم و کوچیک فکر میکردم جادو

شبیه فیلم هری پاتر که یه چادر داشتن وقتی واردش میشدی خیلیی وسعت و امکانات داشت

خلاصه که من انگار وایساده بودم دقیقا جای خانوم شایسته و داشتم این تغییرو ازنزدیک میدیدم و میگفتم وااااو خدایا میشه بچرخی و برقصی و لذت ببری چقدر بزرگ شد

اصلا انگارخونه رو انداختی پشتت و هرجا خواستی بازش میکنی

اینکه شما وقتی حتی دنبال مقصد هستید و مکان مناسب برای استقرار باز دارید از مسیر لذت میبرید از ادم ها از چادرها از طبیعت واقعا زیباست

و رسیدید درنهایت به جای زیبا و فوق العاده

کنار دریاچه

دریاچه ای که اب زلال و تمیزش مثل اینه است

زاویه نورخورشیدو ببین عالی

رنگ برگ های درخت هارو قشنگ تر نشون میده

طلایی سبز با طراوت

اصلا عاشق این سایه های درخت ها توی ابم

زیباتر از خودشون مثل بهشت

نگران نباش مریم جان هوا تازه اونجارو الان که دارم کامنت مینویسم دارم احساس میکنم

اصلا اون لحظه که راه میرفتی کنار دریاچه انگار من بودم که دوربین دستم بود و داشتم پای برهنه روی چمن ها و خاک راه میرفتم و رطوبت و طراوت چمن هارو احساس میکردم لمس میکردم

خنکی هوا به صورتم میخورد چشمامم محو تماشای رنگ هلی زیبا برگ ها بودو سایشون تواب

اینقدر محو تماشا بودم و انگار اونجام یجاهایی و نشنیدم چی میگید

چقدر دلم خواست ماهی گیری یادبگیرم و ماهی گیری کنم خواسته ای که الان بوجود اومد

قلابو بندازم و بشینم روی صندلی و صبر کنم برای نعمت خدا

راستی چقدر عالی که به بچه ها تو سن اون موقع مایک این همه کارهای کاربردی یادمیدن

کارهایی که تو زندگی و سفر به درد میخوره و ادم اعتمادبنفسشم بیشترمیشه

و خلاصه نگم از چشم های زیبای سنجاب و دمی که تکون میدادو مریم جانی که تا لونشو به ما نشون داد

اینکه تو دل طبیعت تو دل آتیش غذا درست کنی با همکاری همدیگه با عشق با لذت با آرامش و تو دل طبیعت بشینی و بخوری چقدر لذت بخش

اصلا منی که شکمو نیستم نمیدونم جرا اینقدر دهنم آب افتاد

فکر کنم من واقعا همسفر شدم و اونجام

و دلم همون غذا و همون جارو میخواد

سپاسگزارم که با تلاشو عشق از ماشین اون جاده قشنگ و تمیزو نشونمون دادید

من عاشق درخت های سر به فلک کشیده و سبزم تو جاده خلوت و آروم و تمیز

شکرت خدایا که جهان ما کره زمین ما همچین مکان های ناب و زیبایی به فراوانی داره